Telegram Web Link
کلمات را به زحمت می‌اندازد تا بگوید شعر نوشته‌ است، در حالی که آنچه می‌نویسد انتزاع محض است با کمی نمک و فلفل حجم‌گرایی. ترکیبات نخ‌نمای دهه‌ی چهلی. عجیب است که پس از این همه سال شهروندی شعر، نمی‌داند تخیل زبان نمی‌زاید، زبان محصول زیست و زندگی است. آیا بهتر نیست با زبانی بنویسیم که تجربه‌اش کرده‌ایم؟

#مزدک_پنجه‌ای
@mazdakpanjehee
قافیه در باد، گم شد.

احمدرضا احمدی خرقه تهی کرد.

@mazdakpanjehee
عکس تازه منتشر شده‌ای از نیما و شراگیم

@mazdakpanjehee
با نگاهی به جریان‌سازی‌های ژورنالیستی علی باباچاهی

چرا احمدرضا احمدی اعتقادی به نقد نداشت؟

مزدک پنجه‌ای

در تضارب آرای صورت گرفته بین آقای مراد قلی‌پور و آقای سعید جهان‌پولاد در کانال آقای علی باباچاهی به سبقه‌ی جریان‌سازی‌های ژورنالیستی دهه‌ی هفتاد، که از دو منظر شکل گرفته است، و به زعم من این نوع گفتگو‌ها عیارسنج است و به تغییر فضا کمک خواهد کرد و این گفتگومندی نیازمند نو شدن کلیشه‌های ادبیات است، موجب شد تا به عنوان یکی از مخاطبان این گفتگو، دیدگاهم را فارغ از هر سوگیری در بحث مطرح شده، بیان کنم.

احمدرضا احمدی به تعبیری، کشف فروغ بود. و زیبایی‌شناسی فروغ در شکل‌گیری شعر او نقش به‌سزایی داشت. خوانش مجدد نامه‌ی دلسوزانه‌ و معلم‌گونه‌ی فروغ برای احمدرضا می‌تواند در اعلام و بررسی وضعیت شعرش، مثمر باشد. احمدرضا احمدی اعتقادی به نقد نداشت، در گفتگویی بیان کرده بود که اصلا نظر منتقدین را نمی‌خواند و اهمیتی هم نمی‌دهد. آدم تئوریکی هم نبود حداقل پس از دوره‌ی تثبیت شدگی! و این به آن معنا نیست که دانش شعری نداشت، اتفاقا ساختمان شعر را به خوبی می‌شناخت. بنابراین اهل فلسفه، سیاست و خیلی چیزهای دیگر نبود. او استادی غریزی- تجربی بود که خوب می‌دانست چگونه باید شعر را با توجه به الگوهای گذشته و معاصر معماری کند. مثل همه‌ی خالق‌ها، گاهی آثارش چنگی به دل نمی‌زد و اوج و فرود داشت. این نیز در کار هنری طبیعی است. شعر اشخاصی مثل احمدرضا را نمی‌توان بر اساس شاخص‌های فلسفی و نظرات تئوریکِ فلان نظریه‌پرداز تحلیل و بررسی کرد چون شاعرش قایل به چنین رویکردهایی نبوده و اساساً شعر این دست شاعران محصول موقعیت و جریان‌های تاریخی زمان خود هستند و منتقد هوشمند با شناخت آن جریان‌های تاریخی-فرهنگی خواهد توانست به بررسی موشکافانه‌ی رفتارهای شعری این دست شاعران بپردازد. بررسی شعر شاعرانی چون احمدرضا احمدی بدون تأمل بر جنس شعرهای ایشان که شعری مبتنی بر تجربیات ملموس زندگی است، نمی‌تواند مخاطب را با داده‌های درست و دقیقی مواجه سازد. در واقع لزوم اهمیت به رفتارشناسی شعرهای احمدرضا، نحوه برخوردش با زبان، تخیل، تصویر و قرار گرفتنش در موقعیت‌های تاریخی- اجتماعی می‌تواند منتقد را در وضعیت صحیح قضاوت قرار دهد. پناه بردن منتقد به نظرات فلاسفه و تئوریسین‌های غربی، دور کردن مخاطب از واقعیت شعر احمدی است. احمدی شخصیتی است که در ادبیات، چند ساحتی است. شناخت روح و جان او، طریقه‌ی نگرشش به جهان و انسان، از جمله عناصری است که می‌تواند به کار منتقد بیاید.
ذهن و زبان شعرهای احمدرضا احمدی ساده است اما سهل و ممتنع؛ و یقیناً قبول دارید که هر سادگی منتهی به سهل و ممتنع نخواهد شد. ذهن او سویه‌ای مدرن داشت و در بررسی شعر او نمی‌توان بدون بررسی شاخصه‌های شعر حجم، ناب و موج نو و تاثیرش از شاعران مدرن فرانسه به آثارش پرداخت. بررسی تکنیک‌های شعری او و تبیین آن در رفتارشناسی او می‌تواند به هر  مخاطبی در مواجهه با اثرش کمک کند و به نظرم با یک درک صحیح، می‌توان به بررسی درست رسید. حالا اگر قرار است از منظر مباحث تئوریک نو، به شعر او و هم‌نسلان او پرداخته شود، باید سهم رفتارشناسی او را نیز مد نظر قرار داد. در واقع ظرف و مظروف باید به هم بخواند. من فکر می‌کنم اگر بسیاری از نقدها و یادداشت‌های ما راه به جایی نمی‌برند به خاطر آن است که قصد داریم هر مهره‌ی تازه‌ای را بر پیچی سوار کنیم، بی‌آنکه شناختی از ساختار مهره و پیچ و اندازه‌ و کاربرد آن داشته باشیم. تاکید می‌کنم باید هر دو ساختار را بشناسیم وگرنه فقط خواسته‌ایم در موقعیت اعلام حضور باشیم.

جمعه بیست و سوم تیر هزار و چهارصدو دو
@mazdakpanjehee
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این فیلم مرا یاد برخی از شاعران و شعرهایشان انداخت...
@mazdakpanjehee
گزارش تصویری نشست نقد و بررسی مجموعه شعر قتل عام اثر حامد بشارتی
1402.04.25 خانه فرهنگ گیلان
@mazdakpanjehee
شب‌های خانه فرهنگ گیلان (۳):
🔹️ شب سایه

سخنران‌:
🔸️ کامیار عابدی ؛ نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی | نگاهی به موقعیت شعری هوشنگ ابتهاج در شعر معاصر

با حضور و اجرای:
🔸️علی جهاندار | کارشناس و خواننده موسیقی سنتی

به همراه نمایش فیلم کوتاه:
🔸️ سال بی‌سایه | سیف‌الله صمدیان

🔹️پنج‌شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ | ساعت ۱۹
@k.f.gil

@mazdakpanjehee
در طرح احیای تالاب عینک رشت، صدها ماهی مردند

چند روز پیش هنگام سفر دورن شهری، توجهم به فرونشست کامل آب تالاب عینک جلب شد. این موضوع را با چند تن از همکاران رسانه مطرح کردم و هیچکدام‌شان اطلاعی از چرایی، خشک شدن آن نداشتند و تا به اکنون نیز ندیدم رسانه‌های گیلان به پوشش این خبر اقدام نمایند. با توجه به اینکه این تالاب طبیعی جزئی از هویت شهر رشت است و به عنوان یک سرمایه شهری باید به آن نگریست، در صدد شدم تا از نزدیک آن را ببینم و عکس های منتشره نیز حکایت از خشک شدن کامل آن دارد.
یادم هست چند سال پیش محمدعلی ثابت قدم شهردار اسبق رشت که پیاده راه فرهنگی را برای مردم این شهر به یادگار گذاشت، سخت به دنبال نجات و البته استفاده گردشگری از آن بود و در این راستا مطالعاتی نیز انجام گرفت که متاسفانه با برکناری ایشان، این مهم محقق نشد و روز به روز نیز به دلیل اهمال برخی از ادارات متولی امر و فقدان نظارت لازم از سطح آب آن کاسته شد. طی گشت و گذارم در ویکی‌پدیا متوجه شدم که این تالاب در گذشته زیستگاه پرندگان مهاجر بوده است و به عنوان کریدور پروازی مورد استفاده قرار می گرفته است. «در اسفند هزار و سیصد و نود و پنج با اعلام بررسی، پایش و تصویربرداری مرکز آموزش محیط زیست تالاب عینک وابسته به شهرداری رشت حضور بیش از سی و شش گونه از پرندگان از جمله گونه‌های با ارزش و حتی در خطر انقراض مانند پلیکان خاکستری و باکلان کوچک همچنین پرندگانی از جمله اگرت (قار) کوچک، باکلان بزرگ، حواصیل شب، پلیکان پاخاکستری، چرخ‌ریسک سر آبی، اردک سرحنایی و بسیاری پرندگان مهاجر و بومی در تالاب عینک و در قلب شهر رشت به عنوان بزرگترین تالاب با قرارگیری کل محیط تالاب در محدوده رسمی شهر مورد تأیید قرار گرفت.»
در سال‌های اخیر برخی از سازمان‌های مردم نهاد که دغدغه محیط زیست دارند، بارها برای پاک سازی این تالاب دل به آب زدند اما گویی فقط این مردم هستند که باید نگران محیط زیست باشند .
متاسفانه تالاب طبیعی عینک تحت پوشش کنوانسیون رامسر قرار نگرفته‌است و خود این مسئله بر عدم رفع مشکلات آن افزوده است. بحث مالکیتی این تالاب نیز از جمله مباحث حقوقی ای است که سال‌ها در بین مسوولان چند اداره مطرح شده و جز نامه‌نگاری‌های بی‌حاصل سودی برای شهر و شهروندان نداشته است.
چند بیل مکانیکی و لودر در دور دست در حال کار کردن هستند، زمین را شخم می زنند! از مالکین یکی از مغازه های همجوار تالاب پرسیدم، بیل‌ها چه می‌کنند! گفت در ظاهر آباد اما آنچه ما دیدیم مرگ صدها ماهی بود!
#تالاب_عینک
#مزدک_پنجه‌ای
#رشت
https://www.instagram.com/p/CwdEYxPKQN6/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
Forwarded from Mazdak Panjehee
روزنامه اعتماد | شماره ۵۵۷۰ | ۱۴۰۲ پنج شنبه ۹ شهريور | صفحه ۷
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/Main/Page/2476/7/%D9%87%D9%86%D8%B1-%D9%88-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D8%AA
Forwarded from Mazdak Panjehee
درنگي بر «كيفرخواست» مجموعه شعر مزدك پنجه‌اي

دشواري وظيفه در صورت و معنا

امير كريمي

ماهيت لذّت متن بيش از همه در متنيت آن نهفته است. ادبيت جايگاهي است كه آثار موفق توانسته‌اند مراعات ابعاد آن را كرده و در بستر زبان دست به كنشگري زده و در تركيب‌هاي عيني و انتزاعي فضايي را خلق كنند كه براي ذهن معنا زده مخاطب روايتي جديد را به تصوير در آورده باشد. «رولان بارت» لذت متن را به دو مفهوم «لذت» و «سرخوشي» تقسيم كرده است؛ اما بارت اين دو مفهوم را در تقابل با هم يا در كنار هم قرار نمي‌دهد بلكه به واسطه‌ درك ديگرگونه‌‌اي از متنيت به پديده‌اي تحت عنوان بينامتنيت اشاره مي‌كند. در برخي از آثار عاطفه‌مدار و روايت‌مدار با اولين برخورد به «صورت» آن متن پي خواهيم برد، اين‌گونه آثار اگرچه مخاطب عام را جذب نموده و او را دچار تلذذ آني مي‌كند اما مخاطب خاص بهره چنداني از آن نخواهد برد. در اين بين آثاري نيز هستند كه مبناي خلق آنها ابهام، تعقيد و تكنيك‌هاي زباني است كه با توجه به شعار «هنر براي هنر» خالقان آن آثار، دست به خلق آن مي‌زنند، با اين دسته از توليدات هنري صرفا مخاطبان خاص ارتباط برقرار مي‌كنند و مخاطبان عام محروم از دريافت زيبايي در متن مي‌مانند و حاصلي به جز بُهت و حيرت براي‌شان به‌جا نخواهد ماند.  مزدك پنجه‌اي تاكنون 5 مجموعه شعر و دو اثر تحقيقي به چاپ رسانده و در نشريات و مجلات بسياري به عنوان روزنامه‌نگار و منتقد ادبي فعاليت داشته و دارد. به نظر مي‌رسد اين فعاليت‌ها شناختي چندوجهي از جامعه و شعر معاصر به شاعر داده است.  در نقد تكويني نقطه اتكاي اصلي منتقد درك و تحليل اثر با توجه به رويكرد كنشي مولف در جريان خلق چيزي است كه به آن مربوط مي‌شود. به اين معنا كه مولف در جريان خلق اثر تحت تاثير عوامل بي‌شماري واقع مي‌شود كه هر يك از آنها گاه در عمق ناخودآگاه نويسنده حك شده است و هنگام آفرينش ناخودآگاه از سرانگشت قلم او سرريز مي‌شوند -از اين رو چگونگي زندگي مولف در مقطع خلق بسيار حائز اهميت است- يعني هر چه منتقد نسبت به رويكرد كنشي نويسنده در جريان آفرينش آگاه‌تر باشد، به همان نسبت به فهم مطالبي كه او به رشته تحرير درآورده يا تصويري كه خلق كرده، تواناتر مي‌شود.
بقیه در بخش نظرات👇
#امیر_کریمی #روزنامه_اعتماد #مجموعه_شعر #مزدک_پنجه‌ای
https://www.instagram.com/p/CwmyInrqKk_/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
Forwarded from فیض شریفی
Forwarded from فیض شریفی
مجموعه شعر" کیفر خواست " مزدک پنجه ای
ناشر : دوات معاصر ، ۱۴۰۱

این دفتر شعر ، ۸۲ شعر سپید بلند ، متوسط و کوتاه و کوته دارد .
چند عنوان این دفتر شعر مثل " دشواری وظيفه، کیفر خواست ، حکم و جرم " نظر خواننده را به یقین به شغل مزدک جلب می کند .
مزدک ، یک وکیل - شاعر یا شاعر - وکیل است .
به این پلان ها نگاه کنیم :"

* وحشتناک است
چشم بگشایی و
صبح دمان خورشید را پشت گردنی
طناب شده ببینی ...
( ص ۷۶ )
* من من کردم /از تو بدم می آمد / دست ، دست کردم / بال ، بال زد / زد / زد / باران رگ زد / جریانش تمام شد / سیلاب صحنه را شست / من فقط زاری نکردم / زار زدم / شرفم رفت /

( ص ، ۷۴ )

* همیشه مرگ با شیون به مرز انفجار نمی رسد
گاه از پشت خفه می کند
گاه از دور به شکل پیکری ايستاده بر تیر فرود می آید
آوار می شود بر رؤیای کودکانه ای
آرام آرام

( ص ، ۸۳. )

بخش دوم این دفتر تمی اجتماعی- سياسی دارد ، در بخش نخست، تم های تغزلی با مسائل اجتماعی آغشته شده است :"
دلم لانه ای هراسان است
نگران از بادی رهگذر که خیال طوفان دارد .

تمامی ندارد این روز
این دلهره
بند شده ام
اسیر پنجره ای خالی
از عشقی که رسوای زمانه اش منم ."

( ص ، ۱۸ )
شعر و انديشه ی مزدک پنجه ای در مسیری پیش می تازد که قلمرو انسانی اجتماعی- سیاسی و گاه پهنای انسانیت جهانی را در می نوردد ، او می خواهد از بیم عقرب جراره ی مصائب در پناه معشوق بیارامد :"

با این همه دلبری
چگونه تمکین کنم
خانه ای را که بوی بهار نمی دهد ؟
هوایی شده دلم
حوصله ی سر رفته را برداشتی
پای پنجره نشاندی ...
گوشه‌ ی تو کنج گرفته ام
از این همه هراس
از این همه مهیب
از ترس مرگ
تنها نظاره ام ..."

( ص ، ۱۰ )

حضور کنايه ها و واژگان روزمره و امروزین در شعر مزدک به ایجاد یک نوع توازن و تعادل میان عناصر زبانی به تقریب کهن و نو کمک‌ رسانده است و موجب ارتباط روابط طبیعی تر و شاعرانه تر میان لفظ و محتوا شده است :"

نمونه ی یک :"
جایی از مصب
فراخواند پاها را
پس سمت گرفتیم و سو شدیم
دام شدیم و پهنه بر شکار ..."
( ص ، ۲۲ )

نمونه ی دوم :"

برکدام جنازه ی این زندگی بگرییم
انتخاب با شماست
بر کدام رنج روزگار پهلو بزنیم ؟
نه سايه ساری مانده
نه شطی که گلوی چاقو را از خون بشوید ..."

( ص ، ۴۷ )
با مايه های فلسفی‌ و هستی شناختی کلی نیز در شعر مزدک مانند تقدیر ، مرگ ، اندیشیدن به نیستی و هستی و غیره ، ريشه هایی در تجربه ی زیستمانی و تاریخ خصوصی شاعر دارد که مفهوم و معنای نهایی خود را در رابطه با شناخت نامه ی سیاسی و اجتماعی او به دست می آورند .
تماس مستقیم شاعر با اوضاع ملتهب و پریشان اجتماع پیرامونی ، موجب گسترش میدان دید جدید او شده است .
با این حال به این موارد جزئی و کلی می تواند بر این مسأله مشعر شد که مزدک پنجه ای خودآگاه یا ناخودآگاه، مثلا زیر تاثیر داستان‌ های کافکا ، مثل " گروه محکومین " و " پیام کافکا " هدایت و شعرهای شاملو قرار گرفته باشد ." حکم " و " کیفر خواست " و " دشواری وظيفه " ، این را به ما می گوید :"
سال هاست با پرسش هایی بسیار مواجه ام
با رنج های بسیار
با این همه وظيفه
هيچ کس اما نمی پرسد
چگونه شاعرم ."

( ص ، ۷۱

فيض شریفی
بیست و هشتم امرداد ماه ۱۴۰۲
2024/09/21 21:23:38
Back to Top
HTML Embed Code: