This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
✨✨✨✨
🟥تصاویر کاملا طبیعی و از شفق های قطبی در نروژ هست.
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
✨✨✨✨
🟥تصاویر کاملا طبیعی و از شفق های قطبی در نروژ هست.
.
بابا لنگ دراز عزیزم
بعضی آدم ها را نميشود داشت
فقط ميشود يک جور خاصي دوستشان داشت
بعضي آدم ها اصلا برای اين نيستند
که براي تو باشند يا تو برای آن ها ...
اصلا به آخرش فکر نمي کني
آنها براي اينند که دوستشان بداري!
آن هم نه دوست داشتن معمولي نه حتي عشق؛
يک جور خاصي دوست داشتن که اصلا هم کم نيست.
اين آدم ها حتي وقتي که ديگر نيستند هم در کنج دلت تا ابد يه جور خاص دوست داشته خواهند شد ...
بابا لنگ دراز
جین_وبستر
بابا لنگ دراز عزیزم
بعضی آدم ها را نميشود داشت
فقط ميشود يک جور خاصي دوستشان داشت
بعضي آدم ها اصلا برای اين نيستند
که براي تو باشند يا تو برای آن ها ...
اصلا به آخرش فکر نمي کني
آنها براي اينند که دوستشان بداري!
آن هم نه دوست داشتن معمولي نه حتي عشق؛
يک جور خاصي دوست داشتن که اصلا هم کم نيست.
اين آدم ها حتي وقتي که ديگر نيستند هم در کنج دلت تا ابد يه جور خاص دوست داشته خواهند شد ...
بابا لنگ دراز
جین_وبستر
📝این متن از کیست؟!
...زندگی صحنهٔ یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمهٔ خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
...زندگی صحنهٔ یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمهٔ خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
Anonymous Quiz
39%
فروغ فرخزاد
14%
نرگس صرافیان
35%
ژاله اصفهانی
11%
حسین پناهی
📝این شعر از کیست؟!
گویند که هر چیز به هنگام بُوَد خوش
ای عشق چه چیزی؟ که خوشی در همه هنگام
گویند که هر چیز به هنگام بُوَد خوش
ای عشق چه چیزی؟ که خوشی در همه هنگام
Anonymous Quiz
34%
صائب تبریزی
21%
ادیب صابر
29%
هوشنگ ابتهاج
17%
عراقی
مستانه
@mastanekazemi
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر تو ام سنگین شده
ای به روی چشم من
گسترده خویش
شایدم بخشیده از اندوه پیش
همچو بارانی که
شوید جسم خاک
هستیم ز آلودگی ها کرده پاک
ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایه مژگان من
ای مرا با شعور شعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی
لا جرم شعرم به آتش سوختی
ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پیش از اینت گر که
در خود داشتم
هر کسی را تو نمی انگاشتم
🖤 معین / شعر فروغ فرخزاد
سینه از عطر تو ام سنگین شده
ای به روی چشم من
گسترده خویش
شایدم بخشیده از اندوه پیش
همچو بارانی که
شوید جسم خاک
هستیم ز آلودگی ها کرده پاک
ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایه مژگان من
ای مرا با شعور شعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی
لا جرم شعرم به آتش سوختی
ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پیش از اینت گر که
در خود داشتم
هر کسی را تو نمی انگاشتم
🖤 معین / شعر فروغ فرخزاد
💡🌎 تنها روستائى در جهان كه باران هيچوقت برآن نميبارد!
در کدام کشور است؟!
در کدام کشور است؟!
Anonymous Quiz
31%
یمن
35%
اتیوپی
13%
مکزیک
22%
عربستان
مستانه
🖇 تصویر از ما توضیحات از شما همراهان عزیر لطفا دیدگاه و نظرتون رو در مورد عکس در یک جمله در دیدگاه بنویسید به 🔸مســتانـه بپیوندید
تصویر به لحاظ دیدگاه جامعه شناسی حاکی از گسترش روابط فرهنگی بین کشورهای متعدد، ساختارهای فرهنگیـهویتی و ارزشی دارد و جامعۀ ایران نیز به لحاظ اینکه دستخوش تغییراتی شده و در این رهگذر، نوع خاصی از هویت که در جهان با نام هویت بریکولاژ نام دارد و کاملا سیال نیز بوده و در بین جوانان و نوجوانان ما نیز در حال ظهور است. این هویت، که ماهیتی ترکیبی به نام (چهل تیکه ) دارد، که در ایران عناصری از هویت اسلامی، فرهنگ ایرانی و فرهنگ مدرن دنیا را در هم آمیخته و گرایشهای فکری و رفتاری منحصربهفرد و مبتنی برگزینش عناصر متعدد را رقم می زند و اغلب جوانان در حین داشتن نماد مذهبی مثلا پوشیدن پیراهن مشکی در مراسم عزا داری از موی مدل روز و با گردنبند نماد مسیحیت و دستبند هایی با نماد مذاهب و فرهنگ های دیگر را نیز با خود دارد که از این پدیده فرهنگی جدید به نام بریکولاژ نام برده شده است که آمیخته ای از نماد های مذهبی و فرهنگی و حتی سیاسی فرهنگهای دیگر را با خود یکجا حمل میکنند همانطوریکه در تصویر مشاهده میشود فرد با داشتن انگشتری که شاید نماد گرایش جنسی خاصی باشد و با خالکوبی و کنار مشروب عبادت را نیز ارج می نهد و نماد ورزش هم با خود دارد در کل فرهنگی آمیخته از همه فرهنگهای موجود دنیا ست که در حین وجود یک بحران هویت خود نیز یک هویت را فرهنگسازی میکند .
نظر دوست عزیزم خانم دکتر بیات عضو گرانقدر کانال مستانه دارای دکترای جامعه شناسی
حضور پرلطف شون مانا 😍
نظر دوست عزیزم خانم دکتر بیات عضو گرانقدر کانال مستانه دارای دکترای جامعه شناسی
حضور پرلطف شون مانا 😍
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر نامهای مینویسی به باران
سلام مرا نیز بنویس
سلام مرا، از دل کاهدود و غباران.
اگر نامه ای مینویسی به خورشید
سلام مرا نیز بنویس
سلام مرا، زین شب سرد نومید.
اگر نامه ای مینویسی به دریا
سلام مرا نیز بنویس
سلام مرا،
با «اگر»، «آه»، «آیا».
به مرغان صحرا، در آن جست و جوها
سلام مرا نیز بنویس.
اگر نامه ای مینویسی
سلامی پر از شوق پرواز
از روزن آرزوها.
# شفیعی کدکنی
روزتان - خوش
به امید زیستن در جهانی که پيغام صبحدم آن همواره صلح باشد و آرامش
https://www.tg-me.com/mastanekazemi
سلام مرا نیز بنویس
سلام مرا، از دل کاهدود و غباران.
اگر نامه ای مینویسی به خورشید
سلام مرا نیز بنویس
سلام مرا، زین شب سرد نومید.
اگر نامه ای مینویسی به دریا
سلام مرا نیز بنویس
سلام مرا،
با «اگر»، «آه»، «آیا».
به مرغان صحرا، در آن جست و جوها
سلام مرا نیز بنویس.
اگر نامه ای مینویسی
سلامی پر از شوق پرواز
از روزن آرزوها.
# شفیعی کدکنی
روزتان - خوش
به امید زیستن در جهانی که پيغام صبحدم آن همواره صلح باشد و آرامش
https://www.tg-me.com/mastanekazemi
🖇
✅به نیمه رفیقها اعتماد نکن......
با نیمه عاشقها ننشین.
به نیمه رفیقها اعتماد نکن.
نصفهنیمه زندگی نکن.
نصفهنیمه امیدوار نباش.
برای کسی که نصفهنیمه گوش میدهد نخوان.
نصف جواب را انتخاب نکن.
روی نیمهای از حقیقت پافشاری نکن.
رویای نصفه نیمه نخواه ...
تا انتهای سکوتت ساکت باش و به حرف که آمدی تمام حرفت را بزن.
سکوت نکن که حرف بزنی و حرف نزن که سکوت کنی.
نصف، در واقع همان چیزی است که تو را میان آشنایانت غریب جلوه میدهد.
اگر رضایت داری کاملا راضی باش و اگر نمیخواهی کلا بگو من نمیخواهم.
خندهی نیمهکاره، یعنی به تعویق انداختن خنده.
دوست داشتن نصفهنیمه یعنی هجران.
رفاقت نصفهنیمه یعنی بلد نبودن رفاقت.
نوشیدن نصفهنیمه عطشت را کم نمیکند و خوردن نصفهنیمه سیرت نمیکند.
راهِ ناتمام به جایی نمیرساندت.
زندگی نصفهنیمه یعنی تو ناتوانی در زندگی کردن و تو ناتوان نیستی؛
تو کاملی عزیز من تو کاملی و نه نصفی از هر چیزی.
تو به دنیا آمدی برای کامل زندگی کردن
و نه زندگی در نصفهنیمهها و ناتمامها.
چیزی را دوست داری با تمام وجودت به سمتش برو.
چیزی را نمیخواهی محکم بگو: "نه"
✍جبران_خلیل_جبران
به
🔸مســتانـه
بپیوندید
✅به نیمه رفیقها اعتماد نکن......
با نیمه عاشقها ننشین.
به نیمه رفیقها اعتماد نکن.
نصفهنیمه زندگی نکن.
نصفهنیمه امیدوار نباش.
برای کسی که نصفهنیمه گوش میدهد نخوان.
نصف جواب را انتخاب نکن.
روی نیمهای از حقیقت پافشاری نکن.
رویای نصفه نیمه نخواه ...
تا انتهای سکوتت ساکت باش و به حرف که آمدی تمام حرفت را بزن.
سکوت نکن که حرف بزنی و حرف نزن که سکوت کنی.
نصف، در واقع همان چیزی است که تو را میان آشنایانت غریب جلوه میدهد.
اگر رضایت داری کاملا راضی باش و اگر نمیخواهی کلا بگو من نمیخواهم.
خندهی نیمهکاره، یعنی به تعویق انداختن خنده.
دوست داشتن نصفهنیمه یعنی هجران.
رفاقت نصفهنیمه یعنی بلد نبودن رفاقت.
نوشیدن نصفهنیمه عطشت را کم نمیکند و خوردن نصفهنیمه سیرت نمیکند.
راهِ ناتمام به جایی نمیرساندت.
زندگی نصفهنیمه یعنی تو ناتوانی در زندگی کردن و تو ناتوان نیستی؛
تو کاملی عزیز من تو کاملی و نه نصفی از هر چیزی.
تو به دنیا آمدی برای کامل زندگی کردن
و نه زندگی در نصفهنیمهها و ناتمامها.
چیزی را دوست داری با تمام وجودت به سمتش برو.
چیزی را نمیخواهی محکم بگو: "نه"
✍جبران_خلیل_جبران
به
🔸مســتانـه
بپیوندید
🖇
ای غم ِ روزگار من ، تاب و توان من چه شد
جان و دلم ، شرر زدی شور ِنهان من چه شد
وصل تو بوده آرزو ، صبح و شبم ترانه ات
بوده قرار قلب من ، الفت جان من چه شد
دور شدی زچشم من ، محو نگشته یاد تو
ای همه ی خیال من ، کون و مکان من چه شد
کوچه به کوچه می روم تا برسم به کوی تو
گم شدم از نگاه تو ، نام و نشان من چه شد
بوی تو از نسیم جان می شنود مشام من
پیر شدم به پای تو ، یوسف جان من چه شد
شهد و عسل دهان تو ، خشک شده گلوی من
در عطشم، بگو به من ، قند دهان من چه شد
عاشق ِ بی نوا شدم ، خاک نشسته را ببین ...
صید تو گشته ام بگو، تیر و کمان ِمن چه شد
موسم ِ پیری آمد و فصل ِ خزان من رسید
آخر قصه ام بگو ، کون و مکان من چه شد
بانو
✍صدیقه - کاظمی - جویباری
آبان ۱۴۰۳
به
🔸مســتانـه
بپیوندید
ای غم ِ روزگار من ، تاب و توان من چه شد
جان و دلم ، شرر زدی شور ِنهان من چه شد
وصل تو بوده آرزو ، صبح و شبم ترانه ات
بوده قرار قلب من ، الفت جان من چه شد
دور شدی زچشم من ، محو نگشته یاد تو
ای همه ی خیال من ، کون و مکان من چه شد
کوچه به کوچه می روم تا برسم به کوی تو
گم شدم از نگاه تو ، نام و نشان من چه شد
بوی تو از نسیم جان می شنود مشام من
پیر شدم به پای تو ، یوسف جان من چه شد
شهد و عسل دهان تو ، خشک شده گلوی من
در عطشم، بگو به من ، قند دهان من چه شد
عاشق ِ بی نوا شدم ، خاک نشسته را ببین ...
صید تو گشته ام بگو، تیر و کمان ِمن چه شد
موسم ِ پیری آمد و فصل ِ خزان من رسید
آخر قصه ام بگو ، کون و مکان من چه شد
بانو
✍صدیقه - کاظمی - جویباری
آبان ۱۴۰۳
به
🔸مســتانـه
بپیوندید
📝متن زیر از کیست؟!
به انسان بودنت شک کن اگر مستضعفی دیدی ولی از نان امروزت به او چیزی نبخشیدی به انسان بودنت شک کن اگر چادر به سر داری ولی از زیر چادر به یک دیوانه خندیدی
به انسان بودنت شک کن اگر مستضعفی دیدی ولی از نان امروزت به او چیزی نبخشیدی به انسان بودنت شک کن اگر چادر به سر داری ولی از زیر چادر به یک دیوانه خندیدی
Anonymous Quiz
27%
فروغ فرخزاد
33%
حسین پناهی
17%
مریم_نکوبخت
22%
سیمین دانشور
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌿فقط برای خودم
هر شب قبل از خواب، وقتی همه چیز آرام میشود و سکوت شب عمق میگیرد، لحظهای با خودم فکر میکنم: برای خوشحال کردن خودم چه کردهام؟
نه برای دل خوشی دیگران یا برآورده کردن انتظارات دیگران، بلکه برای خودم. گاهی زندگی طوری پیش میرود که انگار همه چیز درباره دیگران است؛ کار، خانواده، دوستان، تعهدات. اما در این لحظههای شبانه، متوجه میشوم که من هم باید بخشی از این معادله باشم.
گاهی همین لحظات فکر کردن، کمکم میکند تا بفهمم چقدر از روزم را صرف کارهایی کردم که واقعاً به من انرژی و آرامش میدهند. آیا به علاقهها و نیازهای خودم توجه کردم؟ آیا وقتی برای چیزی که دوست دارم گذاشتم؟
شاید یک لحظه ساده مانند گوش دادن به موسیقیای که دلم میخواست، یا دیدن آسمان و نفس عمیقی کشیدن.
این فکرها یادم میاندازد که خودم هم به توجه نیاز دارم. در این لحظهها میفهمم که برای داشتن حال خوب و احساس شادی، لازم نیست کارهای بزرگی انجام بدهم؛ گاهی فقط یک درنگ کوتاه در طول روز، و پرسیدن از خودم که چه چیزی واقعاً مرا خوشحال میکند، میتواند دنیایم را تغییر دهد.
هر شب قبل از خواب، وقتی همه چیز آرام میشود و سکوت شب عمق میگیرد، لحظهای با خودم فکر میکنم: برای خوشحال کردن خودم چه کردهام؟
نه برای دل خوشی دیگران یا برآورده کردن انتظارات دیگران، بلکه برای خودم. گاهی زندگی طوری پیش میرود که انگار همه چیز درباره دیگران است؛ کار، خانواده، دوستان، تعهدات. اما در این لحظههای شبانه، متوجه میشوم که من هم باید بخشی از این معادله باشم.
گاهی همین لحظات فکر کردن، کمکم میکند تا بفهمم چقدر از روزم را صرف کارهایی کردم که واقعاً به من انرژی و آرامش میدهند. آیا به علاقهها و نیازهای خودم توجه کردم؟ آیا وقتی برای چیزی که دوست دارم گذاشتم؟
شاید یک لحظه ساده مانند گوش دادن به موسیقیای که دلم میخواست، یا دیدن آسمان و نفس عمیقی کشیدن.
این فکرها یادم میاندازد که خودم هم به توجه نیاز دارم. در این لحظهها میفهمم که برای داشتن حال خوب و احساس شادی، لازم نیست کارهای بزرگی انجام بدهم؛ گاهی فقط یک درنگ کوتاه در طول روز، و پرسیدن از خودم که چه چیزی واقعاً مرا خوشحال میکند، میتواند دنیایم را تغییر دهد.