درود یاران جان و همراهان نیک اندیش
بامدادتان شاد و زیبا ، آسمان زندگیتان درخشان.
نسیم بامدادان در شهریور، چنان نرم و آرام است که خوابِ شیرین و مخملینِ درختان بید را آرام آرام بر هم میزند
و پیراهنِ زردی را جایگزینِ رخت سبزشان مینماید، پارچهای زردرنگ را بر دامنِ آنان میپوشد.
جان و جهان تان جاوید،مهرتان پاینده.
روزِ نو ، بر بیداردلانِ خردورز و نیک اندیش خجسته بااااد 😍
https://www.tg-me.com/mastanekazemiچه
بامدادتان شاد و زیبا ، آسمان زندگیتان درخشان.
نسیم بامدادان در شهریور، چنان نرم و آرام است که خوابِ شیرین و مخملینِ درختان بید را آرام آرام بر هم میزند
و پیراهنِ زردی را جایگزینِ رخت سبزشان مینماید، پارچهای زردرنگ را بر دامنِ آنان میپوشد.
جان و جهان تان جاوید،مهرتان پاینده.
روزِ نو ، بر بیداردلانِ خردورز و نیک اندیش خجسته بااااد 😍
https://www.tg-me.com/mastanekazemiچه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
مهم نیست فردا چی میشه
مهم اینه که امروز هستی
مهم نیست فردا کجا باشم
مهم اینه هر جا باشم بیشتر
از امروز دوستت دارم...
مهم نیست قسمت چی باشه
مهم اینه که ما واسه دوست داشتن میجنگیم...
و مهم تر از همش اینه که
مهم نیست چی میشه
من تا ابد دوستت دارم♥️
https://www.tg-me.com/mastanekazemiچه
مهم نیست فردا چی میشه
مهم اینه که امروز هستی
مهم نیست فردا کجا باشم
مهم اینه هر جا باشم بیشتر
از امروز دوستت دارم...
مهم نیست قسمت چی باشه
مهم اینه که ما واسه دوست داشتن میجنگیم...
و مهم تر از همش اینه که
مهم نیست چی میشه
من تا ابد دوستت دارم♥️
https://www.tg-me.com/mastanekazemiچه
دبیرستانی در انگلیس وای فای
رایگان قرار داده،اما رمزش جواب
معادله است که هر روز بالای مودم
چسبانده و دانش آموزان برای بدست
آوردن رمز باید آنرا حل کنند
رایگان قرار داده،اما رمزش جواب
معادله است که هر روز بالای مودم
چسبانده و دانش آموزان برای بدست
آوردن رمز باید آنرا حل کنند
🖇
#ضرب_المثل
✅ حلاج گرگ بودن !
حلاجی از شهر برای کار حلاجی به دهی می رفت. زمین از برف پوشیده و هوا بسیار سرد بود. از قضا در بین راه به گرگی گرسنه برخورد. گرگ از سرما و گرسنگی، حالت حمله به خود گرفت. حلاج درحالی که می ترسید، دست و پای خود را گم نکرد و درصدد چاره برآمد. خواست با کمان به او حمله کند. دید کمان، طاقت حملهٔ گرگ را ندارد و می شکند. به سرعت روی زمین نشست و با چک حلاجی بنای زدن بر زه کمان گذاشت! گرگ از صدای زه کمان ترسید و فرار کرد. حلاج هم به سرعت به راه افتاد. هنوز بیش از چند قدم نرفته بود که باز دید گرگ به سمت او می آید. حلاج مانند قبل، کوبیدن چک بر کمان را شروع کرد و گرگ را فراری داد و به راه خود ادامه داد. باز دید گرگ دست بردار نیست. حلاج دوباره صدای زه را درآورد تا سرانجام گرگ خسته شد و به سراغ شکار دیگری رفت. حلاج هم چون دید شب نزدیک است و هوا سرد و برفی است، به خانهٔ خود بازگشت. وقتی همسرش پرسید: «امروز چه کردی؟» گفت: «حلاج گرگ بودم!»
حلاج گرگ بودن، معنی انجام کار بدون مزد است.
حلاج یعنی پنبه زن،شغلی که در قدیم رواج داشته است.
حامی ادب و فرهنگ
🔸مســتانـه
#ضرب_المثل
✅ حلاج گرگ بودن !
حلاجی از شهر برای کار حلاجی به دهی می رفت. زمین از برف پوشیده و هوا بسیار سرد بود. از قضا در بین راه به گرگی گرسنه برخورد. گرگ از سرما و گرسنگی، حالت حمله به خود گرفت. حلاج درحالی که می ترسید، دست و پای خود را گم نکرد و درصدد چاره برآمد. خواست با کمان به او حمله کند. دید کمان، طاقت حملهٔ گرگ را ندارد و می شکند. به سرعت روی زمین نشست و با چک حلاجی بنای زدن بر زه کمان گذاشت! گرگ از صدای زه کمان ترسید و فرار کرد. حلاج هم به سرعت به راه افتاد. هنوز بیش از چند قدم نرفته بود که باز دید گرگ به سمت او می آید. حلاج مانند قبل، کوبیدن چک بر کمان را شروع کرد و گرگ را فراری داد و به راه خود ادامه داد. باز دید گرگ دست بردار نیست. حلاج دوباره صدای زه را درآورد تا سرانجام گرگ خسته شد و به سراغ شکار دیگری رفت. حلاج هم چون دید شب نزدیک است و هوا سرد و برفی است، به خانهٔ خود بازگشت. وقتی همسرش پرسید: «امروز چه کردی؟» گفت: «حلاج گرگ بودم!»
حلاج گرگ بودن، معنی انجام کار بدون مزد است.
حلاج یعنی پنبه زن،شغلی که در قدیم رواج داشته است.
حامی ادب و فرهنگ
🔸مســتانـه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینجا اوپرت مرز بین سمنان و مازندران
یکی از زیباترین غروبهای خورشید رو میشه همراه با دریای ابر باور نکردنی بر روی جنگلهای مازندران دید.
تماشا کنید و لذت ببرید...🫶🏾
یکی از زیباترین غروبهای خورشید رو میشه همراه با دریای ابر باور نکردنی بر روی جنگلهای مازندران دید.
تماشا کنید و لذت ببرید...🫶🏾
"محمّدعلی بهمنی
(۲۷ فروردین ۱۳۲۱ – ۹ شهریور ۱۴۰۳)
شاعر و غزلسرای ایران
محمدعلی بهمنی
زادهٔ
۲۷ فروردین ۱۳۲۱
دزفول، ایران
درگذشت
۹ شهریور ۱۴۰۳ (۸۲ سال)
تهران
علت مرگ
سکته مغزی
پیشه
شاعر
سالهای فعالیت
۱۳۳۰–۱۴۰۳
روحش شاد ودرآرامش
(۲۷ فروردین ۱۳۲۱ – ۹ شهریور ۱۴۰۳)
شاعر و غزلسرای ایران
محمدعلی بهمنی
زادهٔ
۲۷ فروردین ۱۳۲۱
دزفول، ایران
درگذشت
۹ شهریور ۱۴۰۳ (۸۲ سال)
تهران
علت مرگ
سکته مغزی
پیشه
شاعر
سالهای فعالیت
۱۳۳۰–۱۴۰۳
روحش شاد ودرآرامش
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صدای دلنشین و پرشور حسین شبانبور، هموطنی از شهرضای اصفهان، بدون آموزش و تنها با عشق به اشعار سعدی و استاد بزرگ محمدرضا شجریان، دلها را به لرزه درمیآورد. او با جان میخواند و هر بیت را به زیبایی در جان شنونده مینشاند❤️
🎙حسینعلی شبانپور
✍🏻 سعدی
🎙حسینعلی شبانپور
✍🏻 سعدی
🖇
#ضرب_المثل
کار نیکو کردن از پر کردن است !
روزی روزگاری در پشت کوه های بلند اذربایجان علی بن مجدالدین از پدری به نام عبدالله و مادری به نام امنه متولد شد.
علی پسری بازیگوش و نافرمان بود و تمام روز خود را به آزار و اذیت دیگران,سپری میکرد و نصیحت های خانواده اش در او اثری نداشت.
در یکی از روزهای بسیار گرم تابستان علی چوپانی را دید که به تنهایی گله ای که از ده ها میش بزرگ تشکیل شده بود را ,به تنهایی به سمت آغل هدایت میکرد و در نزدیکی آغل آنها را روی دست میگرفت و به داخل میبرد.این صحنه که هم علی را به خنده انداخته بود ,و هم باعث شده بود کنجکاوی او تحریک شود,باعث شد به سمت جوان رفته و از او سوالی را بپرسد. علی به نزدیکی در آغل رفت و با طعنه به چوپان گفت:موجود ضعیف و لاغری چون تو چگونه میتواند کار مردان جنگی ورزیده را انجام دهد,نکند گوشت میش های تو از پنبه است و یا آنها پر در می آورندو همچون فرشته ها پرواز کنان به آغل میروند.چوپان با آرامش سری تکان داد و گفت:تو چگونه تمام روز را میتوانی به تمسخر دیگران بپردازی ,نکند در دهان تو هم به جای زبان ماری با نیش زهراگین وول میخورد.علی که اینبار فکر کرد چوپان اورا فردی حاضر جواب میداند با غرور گفت:من سالهاست که بارها و بارها این کار را انجام میدهم و برای من بسیار آسان شده است.تمسخر دیگران زحمتی برای من ندارد.
جوان با لبخند گفت:پس برای من هم که از کودکی شبانی کرده و هرروز این کار را انجام میدهم,بلند کردن و هدایت چند میش بسیار آسان است .
اماچه خوب است نتیجه کارنیک را با پرکردن بیابی.
حامی ادب و فرهنگ
🔸مســتانـه
#ضرب_المثل
کار نیکو کردن از پر کردن است !
روزی روزگاری در پشت کوه های بلند اذربایجان علی بن مجدالدین از پدری به نام عبدالله و مادری به نام امنه متولد شد.
علی پسری بازیگوش و نافرمان بود و تمام روز خود را به آزار و اذیت دیگران,سپری میکرد و نصیحت های خانواده اش در او اثری نداشت.
در یکی از روزهای بسیار گرم تابستان علی چوپانی را دید که به تنهایی گله ای که از ده ها میش بزرگ تشکیل شده بود را ,به تنهایی به سمت آغل هدایت میکرد و در نزدیکی آغل آنها را روی دست میگرفت و به داخل میبرد.این صحنه که هم علی را به خنده انداخته بود ,و هم باعث شده بود کنجکاوی او تحریک شود,باعث شد به سمت جوان رفته و از او سوالی را بپرسد. علی به نزدیکی در آغل رفت و با طعنه به چوپان گفت:موجود ضعیف و لاغری چون تو چگونه میتواند کار مردان جنگی ورزیده را انجام دهد,نکند گوشت میش های تو از پنبه است و یا آنها پر در می آورندو همچون فرشته ها پرواز کنان به آغل میروند.چوپان با آرامش سری تکان داد و گفت:تو چگونه تمام روز را میتوانی به تمسخر دیگران بپردازی ,نکند در دهان تو هم به جای زبان ماری با نیش زهراگین وول میخورد.علی که اینبار فکر کرد چوپان اورا فردی حاضر جواب میداند با غرور گفت:من سالهاست که بارها و بارها این کار را انجام میدهم و برای من بسیار آسان شده است.تمسخر دیگران زحمتی برای من ندارد.
جوان با لبخند گفت:پس برای من هم که از کودکی شبانی کرده و هرروز این کار را انجام میدهم,بلند کردن و هدایت چند میش بسیار آسان است .
اماچه خوب است نتیجه کارنیک را با پرکردن بیابی.
حامی ادب و فرهنگ
🔸مســتانـه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
این قطعه زیبا تقدیم شما
نه ساعت
آغازم میکند ،
نه تقویم پایانم میدهد!
لحظهشمارِ اتفاقی هستم، که نمیافتد…
-زنده یاد محمد علی بهمنی🕊(یادت مانا )
نه ساعت
آغازم میکند ،
نه تقویم پایانم میدهد!
لحظهشمارِ اتفاقی هستم، که نمیافتد…
-زنده یاد محمد علی بهمنی🕊(یادت مانا )
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM