Telegram Web Link
🖇

دوستداران  علاقمند مشاعره گل واژه ای


امشب راس ساعت ۲۳:۰۰
بزم مشاعره تابستانی
برپا خواهد بود


هر گونه پست و متنهای متفرقه غیر از ابیات مربوط به گل واژه مشاعره
در زمان یکساعت مشاعره پاک خواهد شد






شبهای مشاعره :
👈یکشنبه
👈سه شنبه
👈پنجشنبه
۲۳:۰۰ -  ۰۰:۰۰⌛️



با تشکر




     🔸مســتانـه
                  
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرزانگی آن است که در زمان ناب اکنون، حضوری کامل و تمام داشته باشیم.
من این حقیقت را از کودکان آموخته‌ام.

#کریستین_بوبن

صبحتون - دل انگیز وشاد 🌹

https://www.tg-me.com/mastanekazemi
" داستان امروز "

معجزه کتاب

به نقشه جهان که نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم بسیارند
سرزمین‌هایی که تا آخرین روزهایِ زندگی پایم به آنجا باز نخواهد شد، اما نکته جالب اینجاست که تقریبا از همه این سرزمین‌های دور و نزدیک خاطره دارم.

انگار با شهرها، خیابان‌ها و حتی کوچه‌های آنجا آشناییِ دیرینه دارم.

هنوز بچه بودم که برایِ اردویِ تابستانی همراه با کریستین اندرسون، از جیرفت به دانمارک رفتم و در خیابان‌هایِ کپنهاک با دخترکِ کبریت فروشی آشنا شدم که جوجه اردکِ زشتی در دست داشت و با پریِ دریایی به لباس جدیدِ پادشاه می‌خندید.

در بازگشت به وطن، همراه با احمدِ شاملو به مراسمِ عروسیِ دخترای ننه دریا با پسرای عمو صحرا رفتم، کمی بعد با صمد بهرنگی به کچلِ کفترباز خندیدم و با اندوهِ پسرکِ لبوفروش غصه خوردم.

مرادیِ کرمانی من را از جیرفت به سیرچ دعوت کرد و با لهجه شیرینش گفت:
هم ولایتی"شما که غریبه نیستید"،
آنجا بود که با بچه‌های قالیبافِ خانه، سرم را بر نازبالش گذاشته و در قصه هایِ مجید با قاشق چای‌خوری، مربای شیرین خوردم.

با دولت‌آبادی به کلیدر رفتم و آنجا بود که دور از چشم گُل ممد، دل به عشقِ مارال سپردم و در روزگارِ سپری شدهء مردمِ سالخورده، جایِ خالیِ سلوچ را پیدا کردم.

مزارعِ آمریکا را وجب به وجب با جان اشتاین بک گشتم تا خوشه‌های خشم را به نظاره بنشینم.
با جک لندن و سپید دندانش به آلاسکا رفتم تا اینکه از دور پیرمردی را در دریا دیدم که کنارِ همینگوِی نشسته و از مشکلاتش در  صیدِ ماهی صحبت می‌کند.

سه‌شنبه‌ها همراه با میچ آلبوم به ملاقاتِ موری رفتم، خشم و هیاهو را در گور به گورِ فاکنر آموختم، با چارلز دیکنز تمامِ انگلستان را گشتم تا این که سرانجام در لندن با خواهران برونته آشنا شدم و از آنجا همراه با جورج اورول به قلعه حیوانات سر زدم، حس عجیبی بود، احساس می‌کردم ۱۹۸۴ سال در آن قلعه زندگی کرده‌ام، حال و روزشان شباهتِ عجیبی داشت با روزگارِ مردمِ سرزمینِ من!

کازانتزاکیس من را با یونان آشنا کرد تا این که در سواحلِ کرت با زوربای یونانی هم پیاله شدم، با سیلونه به ایتالیایِ دوست داشتنی و فونتامارا رفتم و به مهمانیِ نان و شراب دعوت شدم و شبی در کنارِ اوریانا فالاچی نامه به کودکی که هرگز زاده نشد را خواندم.

کلمبیایِ مارکز را زمانی شناختم که بعد از صد سال تنهایی، عشق در سال‌های وبا را تجربه کردم. سرزمین پرو را در سال‌های سگی با یوسا شناختم و در مونیخ با هاینریش بُل به عقاید یک دلقک خندیدم، چند روزی هم در استکهلم مهمانِ فردریک بکمن بودم و در آنجا با مردی به نام اوه آشنا شدم.

ویکتور هوگو من را با بینوایانِ پاریس و گوژپشتی آشنا کرد که خاطراتِ آخرین روزِ یک محکوم را نجوا می‌کرد.
بالزاک در میانِ دهقانانِ فرانسه من را با زنِ زیبای سی ساله‌ایی آشنا کرد و رومن رولان شبی من را به کنسرت موسیقیِ ژان کریستف در شانزه لیزه دعوت نمود، هر چند با وجودِ شیوعِ طاعون، با آلبر کامو هم چندان بیگانه نبودم.

من در تمام جبهه‌هایِ جنگ به همراه مرل جنگیدم و در "نبردِ من"، هیتلر را بهتر شناختم، با هانا آرنت به دادگاهِ اورشلیم رفتم تا با چهره واقعیِ توتالیتاریسم بهتر آشنا شوم.

جومپا لاهیری را در کلکته ملاقات کردم و تا بمبئی با هم عاشقانه‌های تاگور را زمزمه کردیم. تمامِ جزایرِ ژاپن را با موراکامی گشت زدم تا این که بعد از جنگلِ نروژی، کافکا را در کرانه دیدم.
در ریگ‌های روان سیدنی با استیو تولتز آشنا شدم و گفتم هرچه بادا باد. جنایاتِ روسیه تزاری را در جنگ و صلح و آناکارنینای تولستوی شناختم و  یک شب در مسکو مثل یک اَبله با داستایوسکی که هنوز یک جوان خام بود، قمار بازی کردم، اما او دائم از جنایت و مکافاتِ برادران کارامازوفِ سخن می‌گفت و من مجبور شدم با چخوف در باغِ آلبالو به میهمانی مادرِ ماکسیم گورکی بروم.

میلان کوندرا و ایوان کلیما
را شبی در پراگ ملاقات کردم، بر ویرانه‌های کابل با خالد حسینی گریستم، با شافاک در قونیه به ملاقاتِ شمس رفته و چهل قانونِ عشق را آموختم و با دستمالی که از مولانا گرفتم، اشک‌های کیمیا خاتون را پاک کردم.

در برزیل یازده دقیقه کافی بود تا در کنار پائولو کوئلیو با کیمیاگر آشنا شوم. در زمینِ سوخته اهواز با احمد محمود همسایه بودم و هر روز در مدارِ صفر درجه، درختِ انجیرِ معابد را تماشا می‌کردم. در سالِ بلوا با سمفونیِ مردگانِ عباس معروفی آشنا شدم و پس از آن بود که همراه با شوهرِ آهو خانمِ افغانی سری به کرمانشاه زدم تا شادکامان دره قره سو را بهتر بشناسم.

بله؛ این معجزه کتاب است که حتی با پاسپورت کم اعتبارِ کشورِ من و بدونِ نیاز به ویزا و ارز، آدمی می‌تواند دورترین نقاطِ دنیا را ببیند، گشت بزند و شیرین‌ترین خاطرات را با مارال، اسکارلت و آناکارنینا به یادگار داشته باشد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چرخ بود جای شرف خاک بود جای تلف
باز رهم زین دو خطر چون بر سلطان برسم

عالم این خاک و هوا گوهر کفر است و فنا
در دل کفر آمده‌ام تا که به ایمان برسم


#مولانای_جان
🖇



📚برشی از یک کتاب

اگر من می‌توانستم برای خودم و در تنهایی مطلق، به حقیقت یقین داشته باشم، نه چنین رنج ژرفی از نبود ارتباط می‌بردم و نه چنین لذت بی‌مانندی در ارتباط اصیل می‌جستم؛ امّا من تنها در پیوند با دیگران هستم. من در تنهایی هیچم... تنها در ارتباط است که همه حقیقت‌های دیگر کمال می‌یابند، تنها در ارتباط است که من خویشتنِ خویش هستم، که فقط زندگی نمی‌کنم، بلکه زندگی را کمال می‌بخشم.

📕 کوره راه خرد
کارل_یاسپرس



به
     🔸مســتانـه
                   بپیوندید
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖇

جای پای نفست مانده به صحرای خیال
ای فراسوی تجسم به دلم جاداری...


حزین_لاهیجی‎


به
     🔸مســتانـه
                   بپیوندید
🖇

چند بار بِهتان گفتم که اشتباهِ اساسیِ شما
کم بها دادن به اهمیتِ چشم است.
زبانِ آدمی شاید بتواند حقیقت را کتمان کند
ولی چشم‌ها هرگز...

میخائیل_بولگاکف


به
     🔸مســتانـه
                   بپیوندید
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖇
من
  او
     شدم

  چون او،
        چون او،
             چون او شدم





دوران طلایی به فرهنگ نیاز دارد
🗣لوریس چکنواریان





موسیقی
🔸مســتانـه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در حالی که جهان شاهد اتفاقات عظیم و سرنوشت سازی هست ، بشر همچنان مشغول سوشال مدیا و غافلانه از کنار تاریخ ساز زندگی اش عبور می کند
🖇

دوستداران  علاقمند مشاعره گل واژه ای


امشب راس ساعت ۲۳:۰۰
بزم مشاعره تابستانی
برپا خواهد بود


هر گونه پست و متنهای متفرقه غیر از ابیات مربوط به گل واژه مشاعره
در زمان یکساعت مشاعره پاک خواهد شد






شبهای مشاعره :
👈یکشنبه
👈سه شنبه
👈پنجشنبه
۲۳:۰۰ -  ۰۰:۰۰⌛️



با تشکر




     🔸مســتانـه
                  
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گر شود آنروی روشن جلوه گر هنگام صبح
پیش رخسارت کسی بر لب نیارد نام صبح

از بنا گوش تو و زلف تو ام آمد بیاد
چون دمید از پرده شب روی سیمین فام صبح


رهی معیری🌼

https://www.tg-me.com/mastanekazemi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هیچ سعادتی بالاتر از داشتن یک دوست خوب نیست ...‌

https://www.tg-me.com/mastanekazemi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بازآفرینی ترانهٔ "همزبونم باش"
خوانش: #بانو_مورگان

برنامه میکروفون آزاد کافه کجا
این اجرا در برنامه کافه به صورت کارائوکه یعنی خوانندگی روی موزیک بی کلام توسط ایشان انجام شده. صدای خانم مورگان است و بسیار مسلط روی ترانه های بانو حمیرا کاور کرده اند

دو کلمه ژاپنی “کارا” به معنی “خالی” و “اوکه” که مخفف “ارکسترا” است، تشکیل شده است. این نام به خوبی توصیف‌کننده ماهیت این فعالیت است که در آن ارکستر یا خواننده حضور ندارد و فرد میتواند با موسیقی تنها، جای خالی خواننده را با آواز خواندن پر کند. پس از محبوبیت آن در ژاپن، کارائوکه به سرعت در سراسر آسیا گسترش یافت

https://www.tg-me.com/mastanekazemi
🥳🥳🥳
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖇
هر هنری رو تمرین کنیم، فرقی نمی‌کنه، نقاشی، طراحی، رقص، موسیقی، آواز، شعر...
نه برای پول یا شهرت؛ برای تعالی روح و تجربهُ کشف خویش..


ایان_مک‌کلن



به
     🔸مســتانـه
                   بپیوندید
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
https://www.tg-me.com/mastanekazemi

ویدئویی بسیااار زیبا تقدیم حضور گل تون در کانال مستانه😍

مرسیی ازهمراهی تک تک تون❤️😍
2024/09/22 03:26:59
Back to Top
HTML Embed Code: