Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تنگ شراب
#هوشمند_عقیلی
ترانه سرا #هما_میرافشار
آهنگ محلی
تنظیم #منوچهر_رستگار
تو با اون چشم سیات مست شرابم می کنی
می خونی قصه ای از عشق و به خوابم می کنی
در تب و تابه دل من شب نمی خوابه دل من
خونه خرابه دل من نقش بر آبه دل من
لبات تنگ شرابه نگاهت می نابه
کی گفته می حرومه اگر اینه ثوابه
شبا بیدار می مونم تا که سحر سر بزنه
شوق دیدار تو باز حلقه به این در بزنه
منو تنها می ذاره صبر و طاقت نداره
خونه خرابه دل من نقش بر آبه دل من
آخ لبات تنگ شرابه نگاهت می نابه
کی گفته می حرومه اگر اینه ثوابه
نمی تونه که جدا از تو بمونه دل من
هرچی تو نامهربونی مهربونه دل من
نمی تونه که جدا از تو بمونه دل من
هرچی تو نامهربونی مهربونه دل من
همزبونیتو می خواد مهربونیتو می خواد
https://www.tg-me.com/mastanekazemi
#هوشمند_عقیلی
ترانه سرا #هما_میرافشار
آهنگ محلی
تنظیم #منوچهر_رستگار
تو با اون چشم سیات مست شرابم می کنی
می خونی قصه ای از عشق و به خوابم می کنی
در تب و تابه دل من شب نمی خوابه دل من
خونه خرابه دل من نقش بر آبه دل من
لبات تنگ شرابه نگاهت می نابه
کی گفته می حرومه اگر اینه ثوابه
شبا بیدار می مونم تا که سحر سر بزنه
شوق دیدار تو باز حلقه به این در بزنه
منو تنها می ذاره صبر و طاقت نداره
خونه خرابه دل من نقش بر آبه دل من
آخ لبات تنگ شرابه نگاهت می نابه
کی گفته می حرومه اگر اینه ثوابه
نمی تونه که جدا از تو بمونه دل من
هرچی تو نامهربونی مهربونه دل من
نمی تونه که جدا از تو بمونه دل من
هرچی تو نامهربونی مهربونه دل من
همزبونیتو می خواد مهربونیتو می خواد
https://www.tg-me.com/mastanekazemi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بـه زنـدگی با دیـدی مثـبـت نگـاه کـنـید تـا خـود را بـه دلیل احساس انرژی و خوشحالی بسیار زیادی کـه نصیبتان خواهـد شد، متعجب سازید.
بـه یاد داشته باشید که افراد شاد و
مثبت بیشتر می توانند دیگران را مجذوب خود کنند
سلام عزیزان صبح شما بخیر
https://www.tg-me.com/mastanekazemi
بـه یاد داشته باشید که افراد شاد و
مثبت بیشتر می توانند دیگران را مجذوب خود کنند
سلام عزیزان صبح شما بخیر
https://www.tg-me.com/mastanekazemi
🖇
#ضرب_المثل
ریشه حکایت و ضرب المثل پا را به اندازه گلیم خود درازکردن !
میگویند که پادشاهی روزی برای سرکشی مناطق مختلف شهر و دیار خود لباس مبدل پوشید و از قصر بیرون شد.
چندی نگذشته بود که در میانه راه شخصی را دید که گلیم کهنهای را روی زمین انداخته و بر آن خوابیده است. چنان خود را جمع و مچاله کرده بود که حتی نوک انگشتی از گلیم بیرون نبود.
پادشاه این صحنه را که دید، دستور داد مشتی سکه زر برای او بگذارند.
آن شخص ماجرا را برای دوستانش تعریف کرد. در میان آنها فردی بود که طمع بسیار داشت. از همین رو برای کسب مشتی زر، گلیمی برداشت و خود را در مسیر بازگشت شاه قرار داد. آن هنگام که فهمید شاه و افرادش در مسیر عبور هستند، بر گلیم خوابید چنان دستها و پاهایش را از دو طرف دراز کرد که نیمی از بدنش روی زمین بود و درازتر از گلیم.
پادشاه این صحنه را که دید مکدر شد، دستور داد که بلافاصله آن قسمت از دست و پای مرد طماع را که بیرون مانده است، قطع کنند.
یکی از نزدیکان شاه که این حرکت را دید، گفت: پادشاها، شخصی را بر گلیم خفته دیدی و او را انعام دادی و اینبار دست و پای بریدی؟! چه رازی در اینها نهفته است؟
پادشاه در پاسخ گفت: اولی پایش را به اندازه گلیمش دراز کرده بود و حد و حدودش را شناخته بود اما این یکی پا را بیش از گلیمش دراز کرده.
از این رو این ضربالمثل را زمانی به کار میبرند که بخواهند به کسی گوشرد کنند که به قاعده حد و تواناییهای خودش قدم بر دارد و شأن خود را در امور بشناسد.
حامی ادب و فرهنگ
🔸مســتانـه
#ضرب_المثل
ریشه حکایت و ضرب المثل پا را به اندازه گلیم خود درازکردن !
میگویند که پادشاهی روزی برای سرکشی مناطق مختلف شهر و دیار خود لباس مبدل پوشید و از قصر بیرون شد.
چندی نگذشته بود که در میانه راه شخصی را دید که گلیم کهنهای را روی زمین انداخته و بر آن خوابیده است. چنان خود را جمع و مچاله کرده بود که حتی نوک انگشتی از گلیم بیرون نبود.
پادشاه این صحنه را که دید، دستور داد مشتی سکه زر برای او بگذارند.
آن شخص ماجرا را برای دوستانش تعریف کرد. در میان آنها فردی بود که طمع بسیار داشت. از همین رو برای کسب مشتی زر، گلیمی برداشت و خود را در مسیر بازگشت شاه قرار داد. آن هنگام که فهمید شاه و افرادش در مسیر عبور هستند، بر گلیم خوابید چنان دستها و پاهایش را از دو طرف دراز کرد که نیمی از بدنش روی زمین بود و درازتر از گلیم.
پادشاه این صحنه را که دید مکدر شد، دستور داد که بلافاصله آن قسمت از دست و پای مرد طماع را که بیرون مانده است، قطع کنند.
یکی از نزدیکان شاه که این حرکت را دید، گفت: پادشاها، شخصی را بر گلیم خفته دیدی و او را انعام دادی و اینبار دست و پای بریدی؟! چه رازی در اینها نهفته است؟
پادشاه در پاسخ گفت: اولی پایش را به اندازه گلیمش دراز کرده بود و حد و حدودش را شناخته بود اما این یکی پا را بیش از گلیمش دراز کرده.
از این رو این ضربالمثل را زمانی به کار میبرند که بخواهند به کسی گوشرد کنند که به قاعده حد و تواناییهای خودش قدم بر دارد و شأن خود را در امور بشناسد.
حامی ادب و فرهنگ
🔸مســتانـه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
https://www.tg-me.com/mastanekazemi
شادی، همچون آب، معجزهٔ هر روزهٔ سادهای است و ما از آن آگاه نیستیم.
📚#چین_و_ژاپن
✍#نیکوس_کازانتزاکیس
شادی، همچون آب، معجزهٔ هر روزهٔ سادهای است و ما از آن آگاه نیستیم.
📚#چین_و_ژاپن
✍#نیکوس_کازانتزاکیس
می خواهم به کوهستان بروم
جایی که پر از آوازِ عقاب هایِ آزاد باشد
و در هوای بِکرش
بتوان شاد بود و نفس کشید
بتوان زلال بود و نترسید ...!
می خواهم سمفونیِ آرامِ شبانه ام
زوزه ی گرگ ها باشد
و تمامِ روز
هم صحبتِ گنجشک ها و توکاها باشم ...
دلم یک انقلاب می خواهد،
یک کنار کشیدن
یک انصراف ...!
باید از هیاهو دور شد
آوایِ رود را شنید
آتشفشان را بوسید
کوه را نوازش کرد
و جنگل را در آغوش کشید ...
می خواهم به کوهستان بروم
کلبه ای بسازم
و به دور از شلوغی و بی مهریِ آدم ها
در آرامشی محض زندگی کنم ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
جایی که پر از آوازِ عقاب هایِ آزاد باشد
و در هوای بِکرش
بتوان شاد بود و نفس کشید
بتوان زلال بود و نترسید ...!
می خواهم سمفونیِ آرامِ شبانه ام
زوزه ی گرگ ها باشد
و تمامِ روز
هم صحبتِ گنجشک ها و توکاها باشم ...
دلم یک انقلاب می خواهد،
یک کنار کشیدن
یک انصراف ...!
باید از هیاهو دور شد
آوایِ رود را شنید
آتشفشان را بوسید
کوه را نوازش کرد
و جنگل را در آغوش کشید ...
می خواهم به کوهستان بروم
کلبه ای بسازم
و به دور از شلوغی و بی مهریِ آدم ها
در آرامشی محض زندگی کنم ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چیزی نمانده به تجلی دوباره ی بهار...
به عطر و بویِ به های لبِ طاقچه و دانه های قرمز انار
به قدم زدن های عاشقانه و خش خش برگ
به خلق شاعرانه های قشنگ ...
چیزی نمانده است تا ظهور عشق،
تا حضور حضرت پاییز...
https://www.tg-me.com/mastanekazemi
به عطر و بویِ به های لبِ طاقچه و دانه های قرمز انار
به قدم زدن های عاشقانه و خش خش برگ
به خلق شاعرانه های قشنگ ...
چیزی نمانده است تا ظهور عشق،
تا حضور حضرت پاییز...
https://www.tg-me.com/mastanekazemi
🖇
#چالش_آدینه
همراهان و اعضای مستانه
خوشحال میشیم در چالش آدینه شرکت کنید
#چالش_آدینه
بدون فکر کردن سه کلمه اولی که به ذهنت میرسه رو تایپ کن
آدینه گروه مستانه همراه با
#چیستان
#معما
#خاطره_بازی
#بومگردی(ایرانگردی)
#جوک
به
🔸مســتانـه
بپیوندید
#چالش_آدینه
همراهان و اعضای مستانه
خوشحال میشیم در چالش آدینه شرکت کنید
#چالش_آدینه
بدون فکر کردن سه کلمه اولی که به ذهنت میرسه رو تایپ کن
آدینه گروه مستانه همراه با
#چیستان
#معما
#خاطره_بازی
#بومگردی(ایرانگردی)
#جوک
به
🔸مســتانـه
بپیوندید
رنج و غم را حق پی آن آفرید
تا بدین ضد خوشدلی آید پدید
پس نهانیها به ضد پیدا شود
چونک حق را نیست ضد ،پنهان بود
در نظر مولانا ، خداوند رنج و غم را برای آن خلق کرده که به سبب این دو ضد ،خوشدلی پیدا شود. هر چیز با ضد خودش ارزش دارد و خود را نشان میدهد. چنانچه اگر به دیده تامل در اطراف بنگریم، خواهیم دید که همه موجودات و اشیا و پدیده ها از تضاد تشکیل شده اند و بدون ضد خود مفهوم نمی یابند، همانطور که اگر شب نبود معلوم نمیشد که روز چیست. اگر حیات نبود کسی از مرگ خبردار نمیشد.
عشق=نفرت | بالا=پایین | مثبت=منفی | خوب=بد | زن=مرد
تضاد ها آمده اند تا به زندگی ما معنی بخشند..❤️🌱
تا بدین ضد خوشدلی آید پدید
پس نهانیها به ضد پیدا شود
چونک حق را نیست ضد ،پنهان بود
در نظر مولانا ، خداوند رنج و غم را برای آن خلق کرده که به سبب این دو ضد ،خوشدلی پیدا شود. هر چیز با ضد خودش ارزش دارد و خود را نشان میدهد. چنانچه اگر به دیده تامل در اطراف بنگریم، خواهیم دید که همه موجودات و اشیا و پدیده ها از تضاد تشکیل شده اند و بدون ضد خود مفهوم نمی یابند، همانطور که اگر شب نبود معلوم نمیشد که روز چیست. اگر حیات نبود کسی از مرگ خبردار نمیشد.
عشق=نفرت | بالا=پایین | مثبت=منفی | خوب=بد | زن=مرد
تضاد ها آمده اند تا به زندگی ما معنی بخشند..❤️🌱