گل ها را تماشا کنید!
تحقیقات نشان میدهد نگاه کردن به گل ها هر روز صبح، اضطراب، افسردگی و عصبانیت را به حد قابل توجهی کاهش و انرژی شما را افزایش میدهد !
گلها متعادل کننده حالات روحیند.
https://www.tg-me.com/mastanekazemi
تحقیقات نشان میدهد نگاه کردن به گل ها هر روز صبح، اضطراب، افسردگی و عصبانیت را به حد قابل توجهی کاهش و انرژی شما را افزایش میدهد !
گلها متعادل کننده حالات روحیند.
https://www.tg-me.com/mastanekazemi
🖇
✅راستی تا به حال
برای چند نفر پل ساخته ایم؟!
دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.
یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت:«من چند روزی است که دنبال کار می گردم، فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟»
برادر بزرگ تر جواب داد: «بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است. او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده.» سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت:« در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم.»
نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار. برادر بزرگ تر به نجار گفت:« من برای خرید به شهر می روم، اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم.» نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود، جواب داد:«نه، چیزی لازم ندارم.» هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت، چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کارنبود. نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود.
کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت:«مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟» در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکرکرد که برادرش دستور ساختن آن را داده، از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست.
وقتی برادر بزرگ تر برگشت، نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است. کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر، از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد.
نجار گفت:«دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم.»
ما برای
وصل کردن آمدیم
✍مولانا
✅راستی تا به حال
برای چند نفر پل ساخته ایم؟!
به
🔸مســتانـه
بپیوندید
✅راستی تا به حال
برای چند نفر پل ساخته ایم؟!
دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.
یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت:«من چند روزی است که دنبال کار می گردم، فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟»
برادر بزرگ تر جواب داد: «بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است. او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده.» سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت:« در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم.»
نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار. برادر بزرگ تر به نجار گفت:« من برای خرید به شهر می روم، اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم.» نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود، جواب داد:«نه، چیزی لازم ندارم.» هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت، چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کارنبود. نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود.
کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت:«مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟» در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکرکرد که برادرش دستور ساختن آن را داده، از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست.
وقتی برادر بزرگ تر برگشت، نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است. کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر، از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد.
نجار گفت:«دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم.»
ما برای
وصل کردن آمدیم
✍مولانا
✅راستی تا به حال
برای چند نفر پل ساخته ایم؟!
به
🔸مســتانـه
بپیوندید
🖇
#چالش_آدینه
همراهان و اعضای مستانه
خوشحال میشیم در چالش آدینه شرکت کنید
و به سوالات چالش پاسخ دهید
1⃣اگر دیگران تصورات غلطی از شما داشته باشند بنظرتون اون این تصورات چیه؟🤔
2⃣کدوم ویژگی شخصیتی مردم برات مهمه که باعث میشه 100 درصد بهشون اعتماد کنی؟
منتظر جوابهاتون در دیدگاه هستیم
#####################
آدینه گروه مستانه همراه با
#چیستان
#معما
#خاطره_بازی
#بومگردی(ایرانگردی)
#جوک
به
🔸مســتانـه
بپیوندید
#چالش_آدینه
همراهان و اعضای مستانه
خوشحال میشیم در چالش آدینه شرکت کنید
و به سوالات چالش پاسخ دهید
1⃣اگر دیگران تصورات غلطی از شما داشته باشند بنظرتون اون این تصورات چیه؟🤔
2⃣کدوم ویژگی شخصیتی مردم برات مهمه که باعث میشه 100 درصد بهشون اعتماد کنی؟
منتظر جوابهاتون در دیدگاه هستیم
#####################
آدینه گروه مستانه همراه با
#چیستان
#معما
#خاطره_بازی
#بومگردی(ایرانگردی)
#جوک
به
🔸مســتانـه
بپیوندید
🖇
حافظه مردی به تدریج در حال از کار افتادن بود. پزشکی پس از معاینهی دقیق، گفت که میتواند با عمل جراحی حافظهی مرد را برگرداند اما این کار یک خطر بزرگ دارد و آن این که ممکن است مرد، بینایی هر دو چشماش را از دست بدهد.
پزشک گفت: کدامیک را انتخاب میکنید؟ بینایی یا حافظهتان را؟
بیمار کمی فکر کرد و گفت:
بیناییای را ترجیح میدهم که ببینم به کجا خواهم رفت
تا این که به خاطر بیاورم به کجا رفتهام ...
📕 آیندهی_مقدس
✍چارلز_کترنیگ
به
🔸مســتانـه
بپیوندید
حافظه مردی به تدریج در حال از کار افتادن بود. پزشکی پس از معاینهی دقیق، گفت که میتواند با عمل جراحی حافظهی مرد را برگرداند اما این کار یک خطر بزرگ دارد و آن این که ممکن است مرد، بینایی هر دو چشماش را از دست بدهد.
پزشک گفت: کدامیک را انتخاب میکنید؟ بینایی یا حافظهتان را؟
بیمار کمی فکر کرد و گفت:
بیناییای را ترجیح میدهم که ببینم به کجا خواهم رفت
تا این که به خاطر بیاورم به کجا رفتهام ...
📕 آیندهی_مقدس
✍چارلز_کترنیگ
به
🔸مســتانـه
بپیوندید
امیدوارم
سالها بعد، در حالی که موهای سفیدت را در جلوی آینه تماشا میکنی
لبخند به صورت داشته باشی و بابت هر تار سفید مویت ،خاطره خوشی از سرت بگذرد
و به این فکر نکنی که تارهای سیاه موهایت را در انتظار روز بهتر سفید کردی!!
زندگی همین امروز است
زندگیش کن.
سالها بعد، در حالی که موهای سفیدت را در جلوی آینه تماشا میکنی
لبخند به صورت داشته باشی و بابت هر تار سفید مویت ،خاطره خوشی از سرت بگذرد
و به این فکر نکنی که تارهای سیاه موهایت را در انتظار روز بهتر سفید کردی!!
زندگی همین امروز است
زندگیش کن.
🔴انتخابات به مرحلهٔ دوم رفت؛مسعود پزشکیان پیشتاز شد
🔸کل آرای شمارششده: ۲۴.۵۳۵.۱۸۵ رأی
🔸مسعود پزشکیان: ۱۰.۴۱۵.۱۹۱ رأی
🔸سعید جلیلی: ۹.۴۷۳.۲۹۸ رأی
🔸محمدباقر قالیباف: ۳.۳۸۳.۳۴۰ رأی
🔸مصطفی پورمحمدی: ۲۰۶.۳۹۷ رأی
🔸کل آرای شمارششده: ۲۴.۵۳۵.۱۸۵ رأی
🔸مسعود پزشکیان: ۱۰.۴۱۵.۱۹۱ رأی
🔸سعید جلیلی: ۹.۴۷۳.۲۹۸ رأی
🔸محمدباقر قالیباف: ۳.۳۸۳.۳۴۰ رأی
🔸مصطفی پورمحمدی: ۲۰۶.۳۹۷ رأی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اے ڪاش.....
ڪسے مے آمد
وغم ها را از قلبِ اهالیِ زمین،
برمے داشت....!
ڪسے مے آمد
وغم ها را از قلبِ اهالیِ زمین،
برمے داشت....!
Audio
بانو دلکش و استاد کسایی
سازوآواز
مثنوی افشاری
آواز: بانو #دلکش
نی: استاد #حسن_کسایی
شعر: #مولانا
ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان عشق را نالان مکن...
https://www.tg-me.com/mastanekazemi
مثنوی افشاری
آواز: بانو #دلکش
نی: استاد #حسن_کسایی
شعر: #مولانا
ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان عشق را نالان مکن...
https://www.tg-me.com/mastanekazemi
چه خیال است که دیوانه و شیدا نشویم؟
بوی مُشکیم محال است که رسوا نشویم
عـشـق ما را پی کاری بهجهان آوردهست
ادب این است که مشغول تماشا نشویم
#صائب_تبریزی
۱۰ تیر روز بزرگداشت صائب تبریزی
بوی مُشکیم محال است که رسوا نشویم
عـشـق ما را پی کاری بهجهان آوردهست
ادب این است که مشغول تماشا نشویم
#صائب_تبریزی
۱۰ تیر روز بزرگداشت صائب تبریزی
مستانه:
🖇
دوستداران علاقمند مشاعره گل واژه ای
امشب راس ساعت ۲۲:۳۰
بزم مشاعره تابستانی
برپا خواهد بود
✅ارسال هر گونه پست و متنهای متفرقه غیر از ابیات مربوط به گل واژه مشاعره
در زمان یکساعت مشاعره پاک خواهد شد✅
شبهای مشاعره :
👈یکشنبه
👈سه شنبه
👈پنجشنبه
⏳۲۳:۰۰ - ۰۰:۰۰⌛️
با تشکر
به
🔸مســتانـه
بپیوندید
🖇
دوستداران علاقمند مشاعره گل واژه ای
امشب راس ساعت ۲۲:۳۰
بزم مشاعره تابستانی
برپا خواهد بود
✅ارسال هر گونه پست و متنهای متفرقه غیر از ابیات مربوط به گل واژه مشاعره
در زمان یکساعت مشاعره پاک خواهد شد✅
شبهای مشاعره :
👈یکشنبه
👈سه شنبه
👈پنجشنبه
⏳۲۳:۰۰ - ۰۰:۰۰⌛️
با تشکر
به
🔸مســتانـه
بپیوندید