Forwarded from 🌲تاریخ و زندگی🌲 (جواد عباسی)
تاریخ خشکسالی در خراسان رضوی
جواد عبّاسی، میلاد پرنیانی. جمشید قشنگ
انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد،۱۴۰۳
فهرست و مقدمه کتاب در:
https://www.jdmpress.com/books/651
جواد عبّاسی، میلاد پرنیانی. جمشید قشنگ
انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد،۱۴۰۳
فهرست و مقدمه کتاب در:
https://www.jdmpress.com/books/651
Forwarded from تاریخ تحلیلی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from تاریخ تحلیلی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from تاریخ تحلیلی
اسناد_مربوط_به_مقدمه_یادداشت_کودتای_اول.pdf
1.4 MB
نگاهی به پروسه سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمریکا - قسمت اول
پیوست اول
@hamidrezaabedian
پیوست اول
@hamidrezaabedian
اسناد_مربوط_به_مقدمه_یادداشت_کودتای_اول_1_240812_223736.pdf
2.3 MB
نگاهی به پروسه سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمریکا - قسمت دوم
پیوست دوم
@hamidrezaabedian
پیوست دوم
@hamidrezaabedian
گفتگو با دکتر هوشنگ شهابی (استاد بازنشسته روابط بین الملل و تاریخ دانشگاه بوستن) دربارة آثار ایشان در حوزه تاریخ فرهنگی و اجتماعی ایران معاصر. زمان فردا (چهارشنبه) ساعت 20 به وقت تهران در زوم به نشانی: https://utexas.zoom.us/j/99670898687
https://www.tg-me.com/mardomnameh
https://www.tg-me.com/mardomnameh
Forwarded from هیچستان
ایرنا
از روز اول دنبال حاشیهسازی بودند/ دانشگاه را نباید سیاسی اداره کرد
تهران- ایرنا- دانشگاه تهران طی سه سال گذشته روزهای درخشان و گاه پرحاشیهای را گذراند؛ حواشی که رئیس این دانشگاه معتقد است به دلیل سیاسیکاری برخی گروهها دامن این دانشگاه را گرفت. البته وی باور دارد دانشگاه را نباید سیاسی اداره کرد و شاهد او برای این باور،…
Forwarded from هیچستان
دربارهی مصاحبهی اخیر رئیس دانشگاه تهران
لینک این مصاحبه را اینجا در دسترس گذاشتم👆 تا دوستانی که در این کانال عضویت دارند اگر خواستند بخوانند و داوری کنند. از انجا که نام من نیز در این مصاحبه درمیان آمده ناگزیر شدم که کوتاه یکی دو نکته را یادآوری کنم:
در طول سالهای دراز تدریس در دانشگاه در برابر همهی فشارها و حقخوریها خاموشی پیشه کرده بودم. در سال ۱۴۰۱ خبر تعلیق و شایعهی اخراج من پخش شد. روایتها و حکایتهای گوناگون در پارهای رسانهها و بویژه در شبکههای اجتماعی دربارهی این موضوع گفته و نوشته و منتشر شد. بناچار برای نخستین بار مهر سکوت را شکستم و چیزهایی گفتم و نوشتم. اینجا بنا ندارم آن گفتهها و نوشتهها و یا حتی چکیده و مضمون آنها را تکرار کنم. هرکس بخواهد میتواند آنها را در فضای مجازی جستوجو کند و بیابد و ببیند و بشنود و بخواند و با دیگر روایتها، بویژه آنچه سررشتهداران دانشکده و دانشگاه گفتند و همچنان میگویند، بسنجد و داوری کند. آنچه که جناب مقیمی، و همراهان و همگنان او، اکنون در مصاحبه اخیر و پیشتر در دیگر مصاحبههای خود میگویند و گفتهاند سادهسازی بیش از حد مسأله، کلیگوییهای کلیشهای و تکراری، حذف بسباری از جزئیات ماجراهایی که بر سر من و امثال من رفت و هنوز هم میرود، نادرست و سفسطهآمیز و آشفته و در یک کلام مصداق کامل همان چیزیست که ایشان انکار میکنند و به امثال ما نسبت میدهند: سیاسیبازی و حاشیهسازی.
دربارهی آنچه که در سه سال اخیر بر دانشگاه و پارهای از دانشجویان و استادان، بویژه در دانشکدهی ادبیات، رفته و میرود جای سخن فراوان است و مجال تنگ. بسیاری از جزئیات در مصاحبهی جناب مقیمی پوشیده شده و ناگفته مانده است.
ایشان یا خبر ندارند(!!!!!؟؟؟؟؟) و یا خبر نمیدهند و یا ترکیبی از هر دو.
× × ×
قصهی پرغصهی نماد آموزش عالی کشور
آسببزدن به حیثیت و اعتبار دانشگاه تهران البته پیشینهای دراز دارد؛ اما در چند سال اخیر روند تنزل اعتبار و منزلت دانشگاه تهران لجامگسیخته بوده است.
آنچه که رخ داده و پدیدار شده نمونهی واقعی بحران مدیریت به معنای تام و تمام کلمه است. با توجه به جایگاه خاص دانشگاه تهران در نظام آموزش عالی کشور میتوان گفت آنچه که بر سر این دانشگاه آمده به مثابهی چوب حراجزدن بر آبروی کل نظام آموزش عالی ایران بوده است.
اگر بخواهیم مشت را نمونهی خروار بگیریم خوب است نیمنگاهی به تاریخ دانشکدهی ادبیات در چند سال اخیر بیندازیم.
اگر نبود مصاحبهی اخیر جناب مقیمی من سر آن نداشتم که چیزی بگویم و بنویسم؛ اما انتشار این مصاحبه برای من گونهای از الزام اخلاقی ایجاد کرد که چند سطری قلمی کنم.
این قصهی پرغصه سردراز دارد و در این یادداشت کوتاه مجالی برای گفتن آن نیست. آیندگان خواهند نوشت. تاریخ دانشگاه تهران و دانشکدهی ادبیاتش نوشته خواهد شد.خوشبختانه دنیا به آخر نرسیده و زمین و زمانه در چرخش و گردش است.
حدیث نیک و بد ما نوشته خواهد شد
زمانه را سند و دفتری و دیوانیست
امیدوارم این یادداشت ادامه نداشته باشد.
#داریوش_رحمانیان
بیست و ششم امرداد هزار و چهارصد و سه
https://www.tg-me.com/hichestandr
لینک این مصاحبه را اینجا در دسترس گذاشتم👆 تا دوستانی که در این کانال عضویت دارند اگر خواستند بخوانند و داوری کنند. از انجا که نام من نیز در این مصاحبه درمیان آمده ناگزیر شدم که کوتاه یکی دو نکته را یادآوری کنم:
در طول سالهای دراز تدریس در دانشگاه در برابر همهی فشارها و حقخوریها خاموشی پیشه کرده بودم. در سال ۱۴۰۱ خبر تعلیق و شایعهی اخراج من پخش شد. روایتها و حکایتهای گوناگون در پارهای رسانهها و بویژه در شبکههای اجتماعی دربارهی این موضوع گفته و نوشته و منتشر شد. بناچار برای نخستین بار مهر سکوت را شکستم و چیزهایی گفتم و نوشتم. اینجا بنا ندارم آن گفتهها و نوشتهها و یا حتی چکیده و مضمون آنها را تکرار کنم. هرکس بخواهد میتواند آنها را در فضای مجازی جستوجو کند و بیابد و ببیند و بشنود و بخواند و با دیگر روایتها، بویژه آنچه سررشتهداران دانشکده و دانشگاه گفتند و همچنان میگویند، بسنجد و داوری کند. آنچه که جناب مقیمی، و همراهان و همگنان او، اکنون در مصاحبه اخیر و پیشتر در دیگر مصاحبههای خود میگویند و گفتهاند سادهسازی بیش از حد مسأله، کلیگوییهای کلیشهای و تکراری، حذف بسباری از جزئیات ماجراهایی که بر سر من و امثال من رفت و هنوز هم میرود، نادرست و سفسطهآمیز و آشفته و در یک کلام مصداق کامل همان چیزیست که ایشان انکار میکنند و به امثال ما نسبت میدهند: سیاسیبازی و حاشیهسازی.
دربارهی آنچه که در سه سال اخیر بر دانشگاه و پارهای از دانشجویان و استادان، بویژه در دانشکدهی ادبیات، رفته و میرود جای سخن فراوان است و مجال تنگ. بسیاری از جزئیات در مصاحبهی جناب مقیمی پوشیده شده و ناگفته مانده است.
ایشان یا خبر ندارند(!!!!!؟؟؟؟؟) و یا خبر نمیدهند و یا ترکیبی از هر دو.
× × ×
قصهی پرغصهی نماد آموزش عالی کشور
آسببزدن به حیثیت و اعتبار دانشگاه تهران البته پیشینهای دراز دارد؛ اما در چند سال اخیر روند تنزل اعتبار و منزلت دانشگاه تهران لجامگسیخته بوده است.
آنچه که رخ داده و پدیدار شده نمونهی واقعی بحران مدیریت به معنای تام و تمام کلمه است. با توجه به جایگاه خاص دانشگاه تهران در نظام آموزش عالی کشور میتوان گفت آنچه که بر سر این دانشگاه آمده به مثابهی چوب حراجزدن بر آبروی کل نظام آموزش عالی ایران بوده است.
اگر بخواهیم مشت را نمونهی خروار بگیریم خوب است نیمنگاهی به تاریخ دانشکدهی ادبیات در چند سال اخیر بیندازیم.
اگر نبود مصاحبهی اخیر جناب مقیمی من سر آن نداشتم که چیزی بگویم و بنویسم؛ اما انتشار این مصاحبه برای من گونهای از الزام اخلاقی ایجاد کرد که چند سطری قلمی کنم.
این قصهی پرغصه سردراز دارد و در این یادداشت کوتاه مجالی برای گفتن آن نیست. آیندگان خواهند نوشت. تاریخ دانشگاه تهران و دانشکدهی ادبیاتش نوشته خواهد شد.خوشبختانه دنیا به آخر نرسیده و زمین و زمانه در چرخش و گردش است.
حدیث نیک و بد ما نوشته خواهد شد
زمانه را سند و دفتری و دیوانیست
امیدوارم این یادداشت ادامه نداشته باشد.
#داریوش_رحمانیان
بیست و ششم امرداد هزار و چهارصد و سه
https://www.tg-me.com/hichestandr
Forwarded from تاریخ تحلیلی
نگاهی به پروسه سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمریکا - قسمت سوم
کودتای اول (۳خرداد ۱۳۳۱ - ۷ تیر ۱۳۳۱)، از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمريکا: "اسناد سخن میگویند، برگردان دکتر احمد علی رجائی و مهین سروری، جلد اول، تهران: قلم، ۱۳۸۳"
✍ دکتر کریم سلیمانی*
پس از ملی شدن صنعت نفت ایران، دولت انگلستان در تاریخ ۴ خرداد و نیز ۳۱ خرداد ۱۳۳۰ از دولت ایران به دیوان دادگستری شکایت کرد و تقاضا نمود، دیوان، دولت ایران را از اجرایی کردن قانون ملی شدن نفت باز دارد. دولت ایران طی لایحهای صلاحیت رسیدگی به اختلاف میان دولت ایران و شرکت نفت را نپذیرفت و از کارکنان خارجی شرکت نفت خواست تا ۱۱ مهر ۱۳۳۰ ایران را ترک کنند. به همین دلیل دولت انگلیس در تاریخ ۵ مهر ۱۳۳۰ از شورای امنیت سازمان ملل درخواست کرد که ایران را از این اقدام باز دارد.
در پی شکایت دولت انگلیس، دکتر محمد مصدق به همراه عدهای به نیویورک رفت و در جلسات شورای امنيت در فاصله روزهای ۲۲ تا ۲۶ مهر از حقوق ملت ایران دفاع جانانهای انجام داد و دولت انگلیس در شورای امنیت ناکام ماند. شورای امنيت موضوع دعوای انگلیس و ایران را به دیوان بینالمللی ارجاع داد.
دولت ایران در ۱۵ بهمن ۱۳۳۰ لایحهای را به دیوان تسلیم کرد و قویا منکر صلاحیت دیوان در رسیدگی به شکایت انگلستان شد. در نهایت دیوان لاهه در روز ۱۹ خرداد ۱۳۳۱ رسیدگی به شکایت دولت انگلیس علیه ایران را شروع و در ۳۱ تیر به نفع ایران رای داد. از از ۱۴ قاضی دیوان ۹ نفر از جمله سر آرنولد مکنیر، قاضی انگلیسی به نفع ایران رای داد. (فؤاد روحانی، زندگی سیاسی مصدق، تهران: زوار، ۱۳۷۹، ص۲۷۵-۲۷۱)
تصور کنید در حالیکه کشتیهای جنگی انگلستان در برابر پالایشگاه آبادان مستقر و این شهر را در محاصره دریایی داشتند و از طرف دیگر دولت این کشور از ۴ خرداد ۱۳۳۰ با شکایت علیه ایران، ابتدا در دیوان لاهه، سپس شورای امنیت و پس از آن، مجددا در دادگاه لاهه، یک جنگ تمام عیار حقوقی در سطح مناسبات بینالمللی را به راه انداخته و اوج آن در روزهای خردادماه ۱۳۳۱ بود، دکتر مصدق میبایست در این جنگ نابرابر، به مصاف حریف قدر قدرت میرفت. او که داشت آماده میشد تا در روز ۶ خرداد ۱۳۳۱ تهران را به قصد لاهه ترک نماید، درست ۳ روز پیش از این تاریخ، در سوم خرداد پروسه کودتا(ی اول) با ابتکار قطعی شاه و وزیر دربار او، حسین علاء، آغاز میشود.
تصور آن حتی پس از سالیان درازی که از آن رخداد گذشته است، هنوز سخت و دردناک است. یک نخستوزیر قانونی با مجموعهای از بیماریهای کهنه و مزمن که از جوانی همچون همزادی او را رها نمیکرد و در ایامی که با شور و شوق وصفناپذیر، نه تنها در لاهه، بلکه در صحنه جهانی در مقام دفاع از منافع و حاکمیت ملی ایرانیان، عصا به دست و لنگان لنگان، اما استوار در تلاش بود، پادشاه ایران در تهران در صدد است تا با همکاری دو سفارت امریکا و انگلیس بر علیه این پیرمرد فرتوت کودتا کند....
@hamidrezaabedian
*دانشیار گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی
متن کامل را اینجا بخوانید.
کودتای اول (۳خرداد ۱۳۳۱ - ۷ تیر ۱۳۳۱)، از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمريکا: "اسناد سخن میگویند، برگردان دکتر احمد علی رجائی و مهین سروری، جلد اول، تهران: قلم، ۱۳۸۳"
✍ دکتر کریم سلیمانی*
پس از ملی شدن صنعت نفت ایران، دولت انگلستان در تاریخ ۴ خرداد و نیز ۳۱ خرداد ۱۳۳۰ از دولت ایران به دیوان دادگستری شکایت کرد و تقاضا نمود، دیوان، دولت ایران را از اجرایی کردن قانون ملی شدن نفت باز دارد. دولت ایران طی لایحهای صلاحیت رسیدگی به اختلاف میان دولت ایران و شرکت نفت را نپذیرفت و از کارکنان خارجی شرکت نفت خواست تا ۱۱ مهر ۱۳۳۰ ایران را ترک کنند. به همین دلیل دولت انگلیس در تاریخ ۵ مهر ۱۳۳۰ از شورای امنیت سازمان ملل درخواست کرد که ایران را از این اقدام باز دارد.
در پی شکایت دولت انگلیس، دکتر محمد مصدق به همراه عدهای به نیویورک رفت و در جلسات شورای امنيت در فاصله روزهای ۲۲ تا ۲۶ مهر از حقوق ملت ایران دفاع جانانهای انجام داد و دولت انگلیس در شورای امنیت ناکام ماند. شورای امنيت موضوع دعوای انگلیس و ایران را به دیوان بینالمللی ارجاع داد.
دولت ایران در ۱۵ بهمن ۱۳۳۰ لایحهای را به دیوان تسلیم کرد و قویا منکر صلاحیت دیوان در رسیدگی به شکایت انگلستان شد. در نهایت دیوان لاهه در روز ۱۹ خرداد ۱۳۳۱ رسیدگی به شکایت دولت انگلیس علیه ایران را شروع و در ۳۱ تیر به نفع ایران رای داد. از از ۱۴ قاضی دیوان ۹ نفر از جمله سر آرنولد مکنیر، قاضی انگلیسی به نفع ایران رای داد. (فؤاد روحانی، زندگی سیاسی مصدق، تهران: زوار، ۱۳۷۹، ص۲۷۵-۲۷۱)
تصور کنید در حالیکه کشتیهای جنگی انگلستان در برابر پالایشگاه آبادان مستقر و این شهر را در محاصره دریایی داشتند و از طرف دیگر دولت این کشور از ۴ خرداد ۱۳۳۰ با شکایت علیه ایران، ابتدا در دیوان لاهه، سپس شورای امنیت و پس از آن، مجددا در دادگاه لاهه، یک جنگ تمام عیار حقوقی در سطح مناسبات بینالمللی را به راه انداخته و اوج آن در روزهای خردادماه ۱۳۳۱ بود، دکتر مصدق میبایست در این جنگ نابرابر، به مصاف حریف قدر قدرت میرفت. او که داشت آماده میشد تا در روز ۶ خرداد ۱۳۳۱ تهران را به قصد لاهه ترک نماید، درست ۳ روز پیش از این تاریخ، در سوم خرداد پروسه کودتا(ی اول) با ابتکار قطعی شاه و وزیر دربار او، حسین علاء، آغاز میشود.
تصور آن حتی پس از سالیان درازی که از آن رخداد گذشته است، هنوز سخت و دردناک است. یک نخستوزیر قانونی با مجموعهای از بیماریهای کهنه و مزمن که از جوانی همچون همزادی او را رها نمیکرد و در ایامی که با شور و شوق وصفناپذیر، نه تنها در لاهه، بلکه در صحنه جهانی در مقام دفاع از منافع و حاکمیت ملی ایرانیان، عصا به دست و لنگان لنگان، اما استوار در تلاش بود، پادشاه ایران در تهران در صدد است تا با همکاری دو سفارت امریکا و انگلیس بر علیه این پیرمرد فرتوت کودتا کند....
@hamidrezaabedian
*دانشیار گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی
متن کامل را اینجا بخوانید.
Telegraph
کودتای اول
نگاهی به پروسه سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمریکا - قسمت سوم کودتای اول (۳خرداد ۱۳۳۱ - ۷ تیر ۱۳۳۱)، از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمريکا: "اسناد سخن میگویند، برگردان دکتر احمد علی رجائی و مهین سروری، جلد اول، تهران: قلم،…
Forwarded from تاریخ تحلیلی
اسناد کودتای اول قسمت اول.pdf
3.8 MB
نگاهی به پروسه سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمریکا - قسمت سوم
پیوست سوم
@hamidrezaabedian
پیوست سوم
@hamidrezaabedian
Forwarded from تاریخ تحلیلی
نگاهی به پروسه سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمریکا - قسمت چهارم (پایانی)
کودتای اول (۳خرداد ۱۳۳۱ - ۷ تیر ۱۳۳۱)، از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمريکا: "اسناد سخن میگویند، برگردان دکتر احمد علی رجائی و مهین سروری، جلد اول، تهران: قلم، ۱۳۸۳"
✍ دکتر کریم سلیمانی*
مسئله اصلی این نوشتار صرفا معرفی کودتایی است که برای بهار ۱۳۳۱ برنامهریزی شد و قرار بود مصدق در اواخر خرداد از قدرت ساقط شود. اسناد مربوط به کودتای یاد شده که هم معرفی و هم تصاویر آنها ضمیمه شدهاند، به شدت تحت الشعاع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ قرار گرفته و به همین دلیل، توجه مورخین را کمتر جلب کرده است.
در قسمت پایانی، علت به اجرا در نیامدن کودتا، باز از زبان اسناد آمریکایی طرح میشود.
۵. سند شماره ۱۸۲ (۲۴ ژوئن ۱۹۵۲ برابر با ۳ تیر ۱۳۳۱)
مذاکرات محرمانه شاه و علاء با سفیر آمريکا در تهران، هندرسن، در خصوص برکناری مصدق از قدرت، که جزئیات آن در سندهای ۱۷۵، ۱۷۶، ۱۷۸ و ۱۸۱ گزارش شده است، چنان جدی بود که دو گروه کاری متشکل از کارشناسان آمریکایی و انگلیسی در تاریخ ۲۴ ژوئن ۱۹۵۲ (۳ تیر ۱۳۳۱) جلسهای را در لندن برگزار کردند تا درباره اداره صنعت نفت ایران پس از سقوط دولت مصدق تصمیمگیری کنند.
طرف مذاکره کننده آمریکایی شامل پل نیتزه و پالمر و از طرف انگلیس راجر ماکینز، میدلتون و رامز باتوم در این گفتگو شرکت داشتند. (ص۶۲۰)
مذاکره کنندگان در جلسه لندن به منظور اداره نفت ایران ِ پسا مصدق، وارد جزئیات بسیار گستردهای شدند. برای آگاهی از ابعاد این مذاکرات، تصویر تمام صفحات سند ۱۸۲ را در پیوست قرار میدهم تا خواننده متوجه این حقیقت شود که دو دولت آمريکا و انگلیس، امر کودتا علیه دولت مصدق در این مرحله را که نگارنده آن را کودتای اول نام نهاده است، بسیار جدی و واقعی تلقی کرده بودند.
پلنیتزه از کارگروه آمریکایی ضمن ابراز نگرانی از وضعیت مالی ایران پس از کودتا معتقد بود که "ماهیانه ده میلیون دلار برای مدت شش ماه در اختیار دولت جدید بگذاریم."(ص۶۲۰)
این پیشنهاد صریح و فوری نیتزه امریکایی، طرف انگلیسی را شوکه کرد، به طوریکه میدلتون گفت "این اقدام، دولت جدید را در معرض این اتهامات قرار میدهد که بازیچه و آلت قدرتهای غربی است."(ص۶۲۰)
این توصیه میدلتون، راهکار هندرسن را به یاد میآورد که دو روز پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در گزارش ۳۰ مرداد ۱۳۳۲ از وزارت خارجه آمریکا میخواهد باید کارزاری راه بیاندازیم که افکار مردم را مبنی بر اینکه "دولت ایالات متحده با پول و کمک فنی در سرنگون ساختن مصدق و سرکار آوردن دولت زاهدی کمک و مشارکت نموده است" تغییر دهد. (جلد۲، سند ۳۵۱، ص۱۲۰۳-۱۲۰۲)
هيئت وزيران انگلیس در جلسه روز ۲۴ ژوئن (۳ تیر) در خصوص تعامل با ایران و شرکت نفت در صورت تغییر دولت در ایران، تصمیاتی را اتخاذ کرد که از طریق راجر ماکینز به سمع کارگروه رسید. )ص۶۲۱)
یکی از مواردی که به وسیله میدلتون بیان شد، باید در ابتدا از ایران "مبلغ عمدهای به عنوان غرامت مطالبه شود و سپس به عنوان بخشی از قرار و مدار نهایی از مطالبه آن صرفنظر شود. این امر به مذاکرهکنندگان ایرانی احساس یک موفقیت آشکار میدهد و از آن آبرو و اعتباری برای خود کسب میکنند." (ص۶۲۳)
طرف انگلیسی حتی نام کسی را که قرار بود پس از سقوط مصدق مذاکره با ایران را مدیریت کند، نام میبرد: کینهن کورنوالیس.(ص۶۲۳)
یک روز پس از اینکه مصدق از لاهه به تهران بازگشت، براساس گزارش علاء به هندرسن "صبح روز ۲۶ ژوئن (۵ تیر) کاشانی به دیدار وی (علاء) آمده بود و .... به نظر وی (کاشانی) بوشهری بهترین شخص برای جانشینی مصدق است. (سند شماره ۱۸۳، ص۶۲۶)
این سند نشان میدهد، کاشانی در این مقطع از زمان، در جریان حذف مصدق بوده و به همین دلیل او هم در خصوص دولت جانشین به مشورت طلبیده شده است. بنابراين، این ادعا که کاشانی در زمستان ۱۳۳۱ با درخواست مصدق برای تمدید اختیارات فوقالعاده راهخود را از مصدق جدا کرده، صحیح نمیباشد.
@hamidrezaabedian
*دانشیار گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی
متن کامل را اینجا بخوانید.
کودتای اول (۳خرداد ۱۳۳۱ - ۷ تیر ۱۳۳۱)، از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمريکا: "اسناد سخن میگویند، برگردان دکتر احمد علی رجائی و مهین سروری، جلد اول، تهران: قلم، ۱۳۸۳"
✍ دکتر کریم سلیمانی*
مسئله اصلی این نوشتار صرفا معرفی کودتایی است که برای بهار ۱۳۳۱ برنامهریزی شد و قرار بود مصدق در اواخر خرداد از قدرت ساقط شود. اسناد مربوط به کودتای یاد شده که هم معرفی و هم تصاویر آنها ضمیمه شدهاند، به شدت تحت الشعاع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ قرار گرفته و به همین دلیل، توجه مورخین را کمتر جلب کرده است.
در قسمت پایانی، علت به اجرا در نیامدن کودتا، باز از زبان اسناد آمریکایی طرح میشود.
۵. سند شماره ۱۸۲ (۲۴ ژوئن ۱۹۵۲ برابر با ۳ تیر ۱۳۳۱)
مذاکرات محرمانه شاه و علاء با سفیر آمريکا در تهران، هندرسن، در خصوص برکناری مصدق از قدرت، که جزئیات آن در سندهای ۱۷۵، ۱۷۶، ۱۷۸ و ۱۸۱ گزارش شده است، چنان جدی بود که دو گروه کاری متشکل از کارشناسان آمریکایی و انگلیسی در تاریخ ۲۴ ژوئن ۱۹۵۲ (۳ تیر ۱۳۳۱) جلسهای را در لندن برگزار کردند تا درباره اداره صنعت نفت ایران پس از سقوط دولت مصدق تصمیمگیری کنند.
طرف مذاکره کننده آمریکایی شامل پل نیتزه و پالمر و از طرف انگلیس راجر ماکینز، میدلتون و رامز باتوم در این گفتگو شرکت داشتند. (ص۶۲۰)
مذاکره کنندگان در جلسه لندن به منظور اداره نفت ایران ِ پسا مصدق، وارد جزئیات بسیار گستردهای شدند. برای آگاهی از ابعاد این مذاکرات، تصویر تمام صفحات سند ۱۸۲ را در پیوست قرار میدهم تا خواننده متوجه این حقیقت شود که دو دولت آمريکا و انگلیس، امر کودتا علیه دولت مصدق در این مرحله را که نگارنده آن را کودتای اول نام نهاده است، بسیار جدی و واقعی تلقی کرده بودند.
پلنیتزه از کارگروه آمریکایی ضمن ابراز نگرانی از وضعیت مالی ایران پس از کودتا معتقد بود که "ماهیانه ده میلیون دلار برای مدت شش ماه در اختیار دولت جدید بگذاریم."(ص۶۲۰)
این پیشنهاد صریح و فوری نیتزه امریکایی، طرف انگلیسی را شوکه کرد، به طوریکه میدلتون گفت "این اقدام، دولت جدید را در معرض این اتهامات قرار میدهد که بازیچه و آلت قدرتهای غربی است."(ص۶۲۰)
این توصیه میدلتون، راهکار هندرسن را به یاد میآورد که دو روز پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در گزارش ۳۰ مرداد ۱۳۳۲ از وزارت خارجه آمریکا میخواهد باید کارزاری راه بیاندازیم که افکار مردم را مبنی بر اینکه "دولت ایالات متحده با پول و کمک فنی در سرنگون ساختن مصدق و سرکار آوردن دولت زاهدی کمک و مشارکت نموده است" تغییر دهد. (جلد۲، سند ۳۵۱، ص۱۲۰۳-۱۲۰۲)
هيئت وزيران انگلیس در جلسه روز ۲۴ ژوئن (۳ تیر) در خصوص تعامل با ایران و شرکت نفت در صورت تغییر دولت در ایران، تصمیاتی را اتخاذ کرد که از طریق راجر ماکینز به سمع کارگروه رسید. )ص۶۲۱)
یکی از مواردی که به وسیله میدلتون بیان شد، باید در ابتدا از ایران "مبلغ عمدهای به عنوان غرامت مطالبه شود و سپس به عنوان بخشی از قرار و مدار نهایی از مطالبه آن صرفنظر شود. این امر به مذاکرهکنندگان ایرانی احساس یک موفقیت آشکار میدهد و از آن آبرو و اعتباری برای خود کسب میکنند." (ص۶۲۳)
طرف انگلیسی حتی نام کسی را که قرار بود پس از سقوط مصدق مذاکره با ایران را مدیریت کند، نام میبرد: کینهن کورنوالیس.(ص۶۲۳)
یک روز پس از اینکه مصدق از لاهه به تهران بازگشت، براساس گزارش علاء به هندرسن "صبح روز ۲۶ ژوئن (۵ تیر) کاشانی به دیدار وی (علاء) آمده بود و .... به نظر وی (کاشانی) بوشهری بهترین شخص برای جانشینی مصدق است. (سند شماره ۱۸۳، ص۶۲۶)
این سند نشان میدهد، کاشانی در این مقطع از زمان، در جریان حذف مصدق بوده و به همین دلیل او هم در خصوص دولت جانشین به مشورت طلبیده شده است. بنابراين، این ادعا که کاشانی در زمستان ۱۳۳۱ با درخواست مصدق برای تمدید اختیارات فوقالعاده راهخود را از مصدق جدا کرده، صحیح نمیباشد.
@hamidrezaabedian
*دانشیار گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی
متن کامل را اینجا بخوانید.
Telegraph
کودتای اول
نگاهی به پروسه سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمریکا - قسمت چهارم (پایانی) کودتای اول (۳خرداد ۱۳۳۱ - ۷ تیر ۱۳۳۱)، از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمريکا: "اسناد سخن میگویند، برگردان دکتر احمد علی رجائی و مهین سروری، جلد اول،…
Forwarded from تاریخ تحلیلی
اسناد کودتای اول قسمت چهارم.pdf
3.1 MB
نگاهی به پروسه سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق از منظر اسناد وزارت خارجه دولت آمریکا - قسمت چهارم (پایانی)
پیوست چهارم
@hamidrezaabedian
پیوست چهارم
@hamidrezaabedian
مرکززدگی تاریخ معاصر ایران
تاریخ معاصر ما از مرکزگرایی و مرکززدگی رنج میبرد. تاریخنگاری ایرانی در حوزهی معاصرپژوهی دچار کاستیها و آفتهاییست. برای درمان این آفتها چارهاندیشی باید کرد. یکی از این آفتها مرکززدگیست.تهران در تحولات تاریخ معاصر نقش درجهاول داشته است. در این تردیدی نیست. کشور ما در روزگار معاصر به دلایل گوناگون گرفتار آفت مرکزگرایی شده است. در برنامههای نوسازی و توسعه در بیشتر موارد تهران در اولویت بوده است. تهران شده است مرکز و بقیهی جاها پیرامون. این رابطهی مرکز و پیرامون پیآمدهای زیانبار فراوان داشته و هزینههای سنگین بر کشور تحمیل کرده و چالشهای سخت و سهمگین پیش روی ایران قرار داده است. اینکه بسیاری از رویدادها و چرخشها و دگرگونیهای تاریخ معاصر ایران، چه سیاسی و چه اجتماعی و چه فرهنگی، با محوریت تهران رقم خوردهاند از اثرات و نتایج گریزناپذیر مرکزگرایی بوده است. در حوزهی تاریخنگاری که موضوع این یادداشت است آن اثرات به آفتی انجامیده که آن را مرکززدگی میتوان نامید. تاریخنگاری ما بدرجات مرکززده است. به نقش و جایگاه دیگر جاها کمتر توجه میشود و اگر شده یا میشود نه به آن اندازهای است که بایسته و شایسته است. در دهههای اخیر و بویژه در چند سال گذشته پژوهشگران به تاریخ شهرها و روستاها توجهی روزافزون داشتهاند. این پدیدهای است خجسته و همایون.پرشمارند کتابها و مقالاتی که در دهههای اخیر دربارهی تاریخ شهرها و روستاهای ایران نوشته شدهاند. شماری بنیادها و انجمنها و مؤسسهها برپا شده که در این راه گامهای بلند و بزرگ برداشتهاند. پایاننامهها و رسالههای دانشگاهی پرشمار دربارهی تاریخ شهرها و روستاها ایلات و عشایر و اقلیتهای دینی و... داشتهایم. شاخهای به نام تاریخ محلی در پارهای از گروههای تاریخ پدید امده است. شماری نشریات و مجلات که به تاریخ محلی و تاریخ شهرها و روستاها میپردازند در تهران و شهرستانها راهاندازی شده است. اینها امیدوارکننده است؛ اما بسنده نیست. به برداشتن گامهای بزرگتر و انجام کارهای اساسیتر و سنجیدهتر نیاز داریم. موضوع بسیار حساستر و پیچیدهتر از آن است که به نظر میرسد. روایت تاریخ مناطق و نواحی گوناگون چنانچه بگونهای روشمند و سنجیده انجام نگیرد چهبسا، خواسته و ناخواسته و بدرجات، به حس یگانگی ملی آسیب برساند. تاریخنگاری ایرانی رسالتی بس سنگین بر دوش دارد برای اینکه دشوارهی دوگانه ملت/مردم را حلوفصل کند. تاریخی که کثرت مردم را در چارچوب وحدت و یگانگی ملت به روایت درآورد. این کاری است که نه ساده است و نه آسان. ظرایف و دقایقی دارد. مورخ اگر از این ظرایف و دقایق غفلت کند روایتی که به دست میدهد میتواند در حکم تیشهزدن به ریشهی ایران باشد. راهیست دشوار و پرسنگلاخ.پرتگاهها و لغزشگاهها و کژراهههای سر راه نیز فراواناند.
منافع و مصالح ملی ما حکم میکند که آفت مرکززدگی را چاره و درمان کنیم. در نوکردن نامه و نوکردن روایت کیستی ما ایرانیان و چیستی ایران این یکی از کارهای بنیادیست. نونامهنویسی بایستی برپایهی زدودن غفلت از نقش و جایگاه مردم سراسر ایران در دستور کار مورخان قرار گیرد. مردم سراسر ایران را در روایت تاریخی بایستی از پیرامون به کانون آورد.
بدون نوکردن نامه کمیت حرکت توسعه و پیشرفت خواهد لنگید. نونامهنویسی برپایهی نقش مردم شرط لازم نوشدن و توسعه است. مرکززدگی دردی است که تا درمان نشود تاریخنگاری ما نخواهد توانست وظیفهی خود را در کمک به حلوفصل مسائل ایران، چنانکه باید و شاید، انجام دهد. مرکززدگی آفتیست که بدرجات به مرکزگریزی کمک میکند و آنان که در روایت تاریخی به حاشیه رفته و نادیده گرفته شدهاند را آگاه یا ناخودآگاه به ورطهی خودجداپنداری میکشاند و شکافها و رخنهها و روزنههایی پدید میآورد که خواهناخواه مورد سوءاستفادهی کسانی قرار میگیرد که پیوند و یگانگی ملت ایران را خوش نمیدارند.
#داریوش_رحمانیان
امرداد هزار و چهارصد و سه
https://www.tg-me.com/mardomnameh
تاریخ معاصر ما از مرکزگرایی و مرکززدگی رنج میبرد. تاریخنگاری ایرانی در حوزهی معاصرپژوهی دچار کاستیها و آفتهاییست. برای درمان این آفتها چارهاندیشی باید کرد. یکی از این آفتها مرکززدگیست.تهران در تحولات تاریخ معاصر نقش درجهاول داشته است. در این تردیدی نیست. کشور ما در روزگار معاصر به دلایل گوناگون گرفتار آفت مرکزگرایی شده است. در برنامههای نوسازی و توسعه در بیشتر موارد تهران در اولویت بوده است. تهران شده است مرکز و بقیهی جاها پیرامون. این رابطهی مرکز و پیرامون پیآمدهای زیانبار فراوان داشته و هزینههای سنگین بر کشور تحمیل کرده و چالشهای سخت و سهمگین پیش روی ایران قرار داده است. اینکه بسیاری از رویدادها و چرخشها و دگرگونیهای تاریخ معاصر ایران، چه سیاسی و چه اجتماعی و چه فرهنگی، با محوریت تهران رقم خوردهاند از اثرات و نتایج گریزناپذیر مرکزگرایی بوده است. در حوزهی تاریخنگاری که موضوع این یادداشت است آن اثرات به آفتی انجامیده که آن را مرکززدگی میتوان نامید. تاریخنگاری ما بدرجات مرکززده است. به نقش و جایگاه دیگر جاها کمتر توجه میشود و اگر شده یا میشود نه به آن اندازهای است که بایسته و شایسته است. در دهههای اخیر و بویژه در چند سال گذشته پژوهشگران به تاریخ شهرها و روستاها توجهی روزافزون داشتهاند. این پدیدهای است خجسته و همایون.پرشمارند کتابها و مقالاتی که در دهههای اخیر دربارهی تاریخ شهرها و روستاهای ایران نوشته شدهاند. شماری بنیادها و انجمنها و مؤسسهها برپا شده که در این راه گامهای بلند و بزرگ برداشتهاند. پایاننامهها و رسالههای دانشگاهی پرشمار دربارهی تاریخ شهرها و روستاها ایلات و عشایر و اقلیتهای دینی و... داشتهایم. شاخهای به نام تاریخ محلی در پارهای از گروههای تاریخ پدید امده است. شماری نشریات و مجلات که به تاریخ محلی و تاریخ شهرها و روستاها میپردازند در تهران و شهرستانها راهاندازی شده است. اینها امیدوارکننده است؛ اما بسنده نیست. به برداشتن گامهای بزرگتر و انجام کارهای اساسیتر و سنجیدهتر نیاز داریم. موضوع بسیار حساستر و پیچیدهتر از آن است که به نظر میرسد. روایت تاریخ مناطق و نواحی گوناگون چنانچه بگونهای روشمند و سنجیده انجام نگیرد چهبسا، خواسته و ناخواسته و بدرجات، به حس یگانگی ملی آسیب برساند. تاریخنگاری ایرانی رسالتی بس سنگین بر دوش دارد برای اینکه دشوارهی دوگانه ملت/مردم را حلوفصل کند. تاریخی که کثرت مردم را در چارچوب وحدت و یگانگی ملت به روایت درآورد. این کاری است که نه ساده است و نه آسان. ظرایف و دقایقی دارد. مورخ اگر از این ظرایف و دقایق غفلت کند روایتی که به دست میدهد میتواند در حکم تیشهزدن به ریشهی ایران باشد. راهیست دشوار و پرسنگلاخ.پرتگاهها و لغزشگاهها و کژراهههای سر راه نیز فراواناند.
منافع و مصالح ملی ما حکم میکند که آفت مرکززدگی را چاره و درمان کنیم. در نوکردن نامه و نوکردن روایت کیستی ما ایرانیان و چیستی ایران این یکی از کارهای بنیادیست. نونامهنویسی بایستی برپایهی زدودن غفلت از نقش و جایگاه مردم سراسر ایران در دستور کار مورخان قرار گیرد. مردم سراسر ایران را در روایت تاریخی بایستی از پیرامون به کانون آورد.
بدون نوکردن نامه کمیت حرکت توسعه و پیشرفت خواهد لنگید. نونامهنویسی برپایهی نقش مردم شرط لازم نوشدن و توسعه است. مرکززدگی دردی است که تا درمان نشود تاریخنگاری ما نخواهد توانست وظیفهی خود را در کمک به حلوفصل مسائل ایران، چنانکه باید و شاید، انجام دهد. مرکززدگی آفتیست که بدرجات به مرکزگریزی کمک میکند و آنان که در روایت تاریخی به حاشیه رفته و نادیده گرفته شدهاند را آگاه یا ناخودآگاه به ورطهی خودجداپنداری میکشاند و شکافها و رخنهها و روزنههایی پدید میآورد که خواهناخواه مورد سوءاستفادهی کسانی قرار میگیرد که پیوند و یگانگی ملت ایران را خوش نمیدارند.
#داریوش_رحمانیان
امرداد هزار و چهارصد و سه
https://www.tg-me.com/mardomnameh
Telegram
مردمنامه (تاریخ مردم)
📜 مردمنامه
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
تاریخ باندبازی و باندزدگی و قبیلهزدگی
در کنار انبوهی مسائل و موضوعات دیگر تاریخ باندها و دارودستهها را نیز دریابیم.
این سخن پایان ندارد هوشدار 👆
#داریوش_رحمانیان
https://www.tg-me.com/mardomnameh
در کنار انبوهی مسائل و موضوعات دیگر تاریخ باندها و دارودستهها را نیز دریابیم.
این سخن پایان ندارد هوشدار 👆
#داریوش_رحمانیان
https://www.tg-me.com/mardomnameh
Telegram
مردمنامه (تاریخ مردم)
📜 مردمنامه
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
Forwarded from آسمانه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ویلبر و کودتای ۲۸ مرداد
🔸از زبان مهرداد قیومی
#بیستووهشت_مرداد #ویلبر #مهرداد_قیومی #صداهای_آسمانه
@asmaaneh
🔸از زبان مهرداد قیومی
#بیستووهشت_مرداد #ویلبر #مهرداد_قیومی #صداهای_آسمانه
@asmaaneh
Audio
🎙ویلبر و کودتای ۲۸ مرداد
🔸از زبان مهرداد قیومی
#بیستووهشت_مرداد #ویلبر #مهرداد_قیومی #صداهای_آسمانه
@asmaaneh
🔸از زبان مهرداد قیومی
#بیستووهشت_مرداد #ویلبر #مهرداد_قیومی #صداهای_آسمانه
@asmaaneh
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
🔊فایل صوتی
شب مستند ایران معاصر
نمایش و نقد و بررسی فیلم «رویای سیاه» به کارگردانی اُرد عطارپور
با حضور استاد محمدعلی موحد و با سخنرانی: داریوش رحمانیان، محمدعلی بهمنی قاجار، غلامعلی مصدق، اُرد عطارپور و علی دهباشی
چهارشنبه ششم تیر ۱۴۰۳
خانه هنرمندان ایران - تالار استاد شهناز
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑 #کانالسخنرانیها
🌹
شب مستند ایران معاصر
نمایش و نقد و بررسی فیلم «رویای سیاه» به کارگردانی اُرد عطارپور
با حضور استاد محمدعلی موحد و با سخنرانی: داریوش رحمانیان، محمدعلی بهمنی قاجار، غلامعلی مصدق، اُرد عطارپور و علی دهباشی
چهارشنبه ششم تیر ۱۴۰۳
خانه هنرمندان ایران - تالار استاد شهناز
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑 #کانالسخنرانیها
🌹
Forwarded from مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب (شهرام یاری)