This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایوَارثاَمیرالمؤمنین..
یاصَاحبالزَمان°💚°
کیبهدِیدارتنَائلمیشویم؟
فِراقطُولانیشدآقاجان.
کیباشُمارُوزگار،سِپریکنیم
تادِیدهمانروشنشَود؟
چِهروزهاکهیکبهیکغُروبشد،نِیامدی
اَلسَـّـلاٰمُعَلىَالْقٰائمُالْمُنتَظَر°♥️°
یاصَاحبالزَمان°💚°
کیبهدِیدارتنَائلمیشویم؟
فِراقطُولانیشدآقاجان.
کیباشُمارُوزگار،سِپریکنیم
تادِیدهمانروشنشَود؟
چِهروزهاکهیکبهیکغُروبشد،نِیامدی
اَلسَـّـلاٰمُعَلىَالْقٰائمُالْمُنتَظَر°♥️°
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شهید «سیدحسن ولی» یکی از شهدای شهرستان آمل بود که هنگام تحویل پیکر مطهرش به خانواده اتفاق بسیار عجیبی افتاد.
سید حسن بسیار به کبوتر و پرورش آنها علاقه داشت و به آنها عشق میورزید.
خواهر این شهید بزرگوار میگوید: وقتی حسن دو دستش را باز میکرد، کبوتران یک به یک روی دستانش مینشستند و وقتی شهید قرار بود به جبهه اعزام گردد این کبوتران تا بالای اتوبوسی که سیدحسن با آن روانه میشد رفته و برگشتند!
ظاهرا فهمیده بودند حسن قرار است شهید شود!
بعد از خبر شهادت سیدحسن به خانواده، مادرش اصرار کرد دو کبوترش را با خود برای تحویل پیکر شهید ببریم و میگفت پسرم خیلی این کبوترها را دوست داشت...
در بنیاد شهید پس از تحویل جنازه، مادرش دو کبوتر را بر روی سینه شهید قرار داد... و کبوتران به محض دیدن پیکر بیجان شهید در دم جان دادند و با شهید همراه گشتند.
سید حسن بسیار به کبوتر و پرورش آنها علاقه داشت و به آنها عشق میورزید.
خواهر این شهید بزرگوار میگوید: وقتی حسن دو دستش را باز میکرد، کبوتران یک به یک روی دستانش مینشستند و وقتی شهید قرار بود به جبهه اعزام گردد این کبوتران تا بالای اتوبوسی که سیدحسن با آن روانه میشد رفته و برگشتند!
ظاهرا فهمیده بودند حسن قرار است شهید شود!
بعد از خبر شهادت سیدحسن به خانواده، مادرش اصرار کرد دو کبوترش را با خود برای تحویل پیکر شهید ببریم و میگفت پسرم خیلی این کبوترها را دوست داشت...
در بنیاد شهید پس از تحویل جنازه، مادرش دو کبوتر را بر روی سینه شهید قرار داد... و کبوتران به محض دیدن پیکر بیجان شهید در دم جان دادند و با شهید همراه گشتند.