Telegram Web Link
نقدِ واسطه در خلقت و مجبور بودنِ خالق!

@madraseh_kalam
نقدِ واسطه در خلقت و مجبور بودنِ خالق!


متنِ شُبهه:

از استدلال به حدوثِ عالم، اختیار برای خداوند نتیجه گیری شد. اما سوال این است که چرا نگوییم خدا "مجبور" به ایجاد "موجودی ازلی" بوده است! بعد آن موجود ازلی عالم را "بالاختیار" احداث کرده است؟! با این فرض، حدوثِ عالم و مجبور بودن خدا با یکدیگر جمع می شوند.


جوابِ شُبهه:

ابتدا باید پرسید که این گفتار بر اساس چه مبنایی در زمینه ایجاد است؟! اگر منظور از ایجاد، ایجادِ لا من شئ باشد، یعنی خداوند ازلاً یک موجود را لا من شئ ایجاد کرده است، در این صورت می گوییم این فرض اشکالِ تصوری دارد، زیرا چیزی که موجود است را نمی شود لا من شئ ایجاد کرد! به عبارت دیگر ایجادِ موجود، تحصیلِ حاصل است و تحصیلِ حاصل بازگشت به اجتماع نقیضین دارد. به این بیان که: اگر خدا چیزی که موجود است را ایجاد کند، لازمه اش این است که آن شئ در عین حال که موجود است، معدوم هم باشد تا خدا بتواند آن را ایجاد کند‌. و هیچ شکی هم در مُحال بودن اجتماع نقیضین نیست.

از سویی بنا بر برهانِ اثباتِ وجودِ خدا، ثابت کردیم که جهان حادث است و آفریننده ای دارد که غیر مقداری و بر خلاف سنخ این جهان میباشد. همچنین بنا بر برهانِ وحدتِ خداوند ثابت کردیم که موجود غیر مقداری تنها یک مصداقِ واحدِ حقیقی میتواند داشته باشد و وجود فرد دوم و سوم(مجرداتِ متعدد) برای آن محال است. از جهتی دیگر بنا بر "برهانِ استحاله خلقِ لا من شئ برای موجود مقداری" ثابت کردیم تنها یک موجودِ غیرمقداری یعنی همان خدایِ واحدِ بدونِ شبیه میتواند خلق لا من شئ انجام دهد و ایجادگر جهان باشد. بنا بر این  اولا هر مخلوقی قهراً مقداری خواهد بود و ثانیاً هر چیزی را خداوند ایجاد کند -چه ازلا ایجاد کند که محال است و چه آن را به نحو حادث ایجاد کند- هیچ کدام قادر بر انجام ایجاد به معنای حقیقی آن یعنی ایجاد لا من شیء نخواهند بود تا بتوان آنها را احداث گر جهان پنداشت.

اما اگر منظور از ایجاد، ایجاد من شئ باشد به این معنا که ذاتِ خداوند ازلاً متطور به شیئی می شود که آن شئ معلول یا صادر اول است، و کثراتی که در آن صادر اول منطوی هستند هم دیگر اشیا باشند، در این فرض اصلا آن حدوثی که ما برای عالم ثابت کردیم و از آن اختیار را برای خدا نتیجه گیری کردیم مطرح نخواهد بود و در این فرض عالم قدیم و جزئی از ذات خدا دانسته خواهد شد. در نتیجه حدوث عالم با مجبور بودن خدا جمع نشده است بلکه همین جهان ازلی خودش خدا و مجبور است.

@madraseh_kalam
نفی اختیار، بر اساسِ شبهه ایجادِ عدم !

@madraseh_kalam
نفی اختیار، بر اساسِ شبهه ایجادِ عدم !


متنِ شُبهه:

موجودی که قادر باشد، نمی تواند عدمِ چیزی را ایجاد کند مثلاً یک انسان نمی تواند عدمِ راه رفتن و خدا نمی تواند عدم سیب را ایجاد کند. زیرا چیزی را می توان ایجاد کرد که اولا امری وجودی باشد و ثانیا متمایز از دیگر وجود ها باشد مثل راه رفتن که امری وجودی است و متمایز با امور وجودی دیگری مثلِ نشستن و پریدن است. در حالی که عدم، امر وجودی که متمایز با دیگر امور وجودی باشد نیست. وقتی هم که ثابت شد که موجودِ قادر، ایجادِ عدمِ چیزی برایش ممکن نیست بلکه ممتنع است، ثابت می شود که ایجادِ وجودِ چیزی هم برایش ممکن نیست، بلکه ضروری و واجب است. در نتیجه هیچ موجودی دارای اختیار نیست. زیرا معنای اختیار، صحتِ دو طرفِ فعل و ترک است، در حالی که هر موجودی -چه خدا و چه غیر خدا- طرفِ فعل برایش ضروری و واجب است و طرف ترک برایش ممتنع است.

جوابِ شُبهه:

شکی نیست که موجودِ مختار، موجودی است که دو طرفِ فعل و ترک برای او صحیح باشد. به این معنا که دو طرفِ فعل(انجام دادن) و ترک(انجام ندادن) برای او از جهت‌ِ عقلی "ممکن" باشد. اما باید به این مطلب توجه داشت که معنایِ ترک، ایجاد کردنِ عدمِ یک چیز نیست. بلکه معنای آن، ایجاد نکردنِ یک چیز است. برای مثال ما نمی گوییم که یک انسان هم می تواند راه رفتن را ایجاد کند و هم می تواند عدم راه رفتن را ایجاد کند! بلکه می گوییم انسان یا راه رفتن را ایجاد می کند یا راه رفتن را ایجاد نمی کند. همچنین ما نمی گوییم که خدا هم می تواند سیب را ایجاد کند و هم می تواند عدمِ سیب را ایجاد کند! بلکه می گوییم خدا هم می تواند سیب را ایجاد کند و هم می تواند سیب را ایجاد نکند. پس اشکال این شبهه اینست که مبنای آن انحرافِ لفظِ "ترک" از معنای صحیح خودش، به معنای دیگری است که اصلا محل نزاع نیست. وقتی میگوییم ترک کردن کاری برای شخص ممکن است، مقصود همان انجام ندادن و صرفِ نظر کردن از آن کار است؛ و انجام ندادن نیاز به ایجاد کردن ندارد.

@madraseh_kalam
Forwarded from آئین و خِرَد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
راه نجات!🌱

🌕چرا خلقت صورت پذیرفت؟

دوره تصویری کافی
⏰️۴ دقیقه و ۳۵ ثانیه

🔊دکتر سید محسن هندی

#کافی قسمت ۱۶

@ayeen_kherad
عدمِ تعلقِ قدرتِ خداوند بر مُحال

@madraseh_kalam
عدمِ تعلقِ قدرتِ خداوند بر مُحال

یکی از شبهاتِ معروفی که همیشه بر زبان ها جاری است، این است که آیا خداوندِ تعالی قادر است بر این که سنگی را ایجاد کند که خودش هم قادر نباشد بر این که آن را بلند کند؟ اگر قادر نیست بر ایجاد سنگی که خودش هم نتواند آن را بلند کند پس قدرتش محدود است، زیرا عاجز است از انجام چنین کاری. اما اگر قادر است بر ایجاد سنگی که خودش هم نتواند آن را بلند کند، باز هم لازم می آید که قدرتش محدود باشد؛ زیرا عاجز است از این که آن را بلند کند.

برای جواب ابتدا باید به این سه مقدمه خوب توجه کرد:

۱_ نکته ای منطقی:
در "نقیضین"، دو شئ در مقابل همدیگر برای توصیف ذات به کار میروند به گونه ای که شامل هر چیزی می شوند و آن ها موجود و معدوم هستند، که شامل هر چیزی مثل درخت و انسان و سنگ می شوند. اما در "ملکه و عدمِ ملکه" دو شئ در مقابل همدیگر برای توصیف ذات به کار می روند به گونه ای که به "موضوعِ خاص" احتیاج دارند مثلاً عالِم و جاهل که به موضوعی مثل انسان و ملک و جنّ احتیاج دارند و شامل اشیائی مثل درخت و سنگ نمی شوند.

۲_ "عجز" در مقابل "قدرت" به کار می رود و قدرت هم فقط به ممکنات [شدنی ها] تعلق می گیرد. به همین دلیل می گوییم که قدرت و عجز از حیث متعلق [و نه از حیث موصوف] ملکه و عدمِ ملکه برای ممکنات هستند و اصلا شامل امور مُحال [نشدنی ها] نمی شوند. برای مثال صحیح است که گفته شود زید قادر بر نقاشی کشیدن است زیرا نقاشی کشیدن کاری ممکن است و همچنین صحیح است که گفته شود زید عاجز از کشتن بکر است زیرا کشتن بکر کاری ممکن است. اما صحیح نیست که گفته شود زید عاجز از زخمی کردن ذات خدا است زیرا زخمی کردن ذات خدا محال است و ممکن نیست، و چیزی که محال باشد، بحث قدرت و عجز نسبت به آن از ریشه و بنیان منتفی است.

۳_ ملاکِ مُحال [نشدنی] بودن، اجتماع نقیضین است. هر چیزی که اجتماع نقیضین باشد مانند: درختی که در عین موجودیت معدوم باشد یا بازگشت به اجتماع نقیضین داشته باشد مانند: شکلی که در عین مثلث بودن مربع باشد، محال عقلی است. و همه مثال هایی که برای انکار محدود نبودن قدرت خدا توسط زنادقه ارائه می شود، دارای ملاک محال بودن که همان اجتماع نقیضین باشد هستند.

بیان جواب نهایی تفصیلی:

بحث قادر بودن و قادر نبودن خداوند تبارک و تعالی نسبت به ایجاد سنگی که خودش هم نتواند آن را بلند کند از ریشه نادرست است. زیرا همان گونه که توضیح دادیم بحث قادر بودن و قادر نبودن موضوعش "کارِ ممکن" است. در حالی که چنین کاری محال است. یعنی اصلا موضوع برای این بحث واقع نمی شود. دقیقا مثل این است که سوال شود خدا چاق است یا چاق نیست؟ بعد در جواب بگوییم موضوع بحث چاق بودن و چاق نبودن، موجود دارای اجزا است، اما خدایی که موجود بدون اجزا است اصلا موضوع برای چنین بحثی واقع نمی شود. حال با توجه به این توضیحات سوال می شود که مُحال بودن ایجاد چنین سنگی توسط خدا چگونه ثابت می شود؟! می گوییم وجه مُحال بودنش این است که قدرت خدا محدودیت ندارد، به همین دلیل هر سنگی را که ایجاد کند می تواند آن را بلند کند، بله اگر قدرت خدا محدود بود می توانست به نحو تَطَوُّر سنگی را ایجاد کند که خودش هم نتواند آن را بلند کند. ولی چون قدرتش محدود نیست قاعدتا هر چه ایجاد کند را می تواند بلند کند. در واقع اگر خدا بتواند سنگی را خلق کند که نتواند خودش آن را بلند کند یعنی در عین حال که [با برهان قطعی می دانیم] قدرتش محدود نیست، قدرتش محدود باشد که نتیجه این گفتار، اجتماع نقیضین است.

@madraseh_kalam
توحیدِ امامیه

۱. برهان استحاله خلق لا من شیء برای مخلوقات
٢. براهینِ اثبات وجود خدا_"برهانِ اول"
۳. براهینِ اثبات وجود خدا_"برهانِ دوم"
۴. برهانِ اثباتِ وحدانیتِ خداوند (تقریرِ اول)
۵. برهانِ اثباتِ وحدانیتِ خداوند (تقریرِ دوم)
۶. برهانِ اثباتِ قادرِ مختار بودن خداوند
۷. برهانِ اثباتِ عالم بودن خداوند
۸. صفاتِ ذاتِ خداوندِ متعال
۹. برهانِ عدمِ محدودیتِ علم و قدرتِ خداوند
۱۰. علم خداوند، حصولی یا حضوری؟!
۱۱. علم خداوند به اشیاء قبل از خلقت
۱۲. آیا علمِ خداوند سببِ جبرِ بندگان میشود؟
۱۳. علم خداوند متعال به جزئیات
١۴. کدامین بینهایت !
١٥. معانیِ ازلیت و ابدیت
١٦. بررسیِ رابطه علتِ تامه با نفی اختیار
١٧. اثرگذاریِ اختیاری، مُحال است یا ممکن؟!
١٨. نقدِ واسطه در خلقت و مجبور بودنِ خالق!
١٩. نفی اختیار، بر اساسِ شبهه ایجادِ عدم !
٢٠. عدمِ تعلقِ قدرتِ خداوند بر مُحال
٢١. آیا خداوند وصف و شناخته میشود؟
٢٢. «معرفة الله تعالی بالله» یا شناختِ خداوندِ متعال به خودش، به چه معناست؟!

@madraseh_kalam
2024/11/06 01:43:13
Back to Top
HTML Embed Code: