Telegram Web Link
💠آیا واسطه ای میانِ جبر و اختیار وجود دارد؟

🖌گاهاً شنیده میشود، که انسان در افعالی که انجام میدهد نه از اختیارِ کامل(قدرتِ بر ترک و فعل) برخوردار است و نه جبرِ مطلق(عدمِ قدرت بر ترک و فعل) برقرار میباشد؛ بلکه افعالِ انسان به نوعی با "اختیارِ نیم بند" و مخلوط و ترکیبی از جبر و اختیار محقق میشود. ما در این پست بررسی میکنیم که آیا واسطه ای میانِ جبر و اختیار، عقلاً میتواند وجود داشته باشد و آیا چنین فرضی صحیح است؟!

..........................................
۱. در بخشِ اول ابتداً لازم است دو نکته بیان شود:
الف) طرحِ بحثِ جبر و اختیار درباره افعال و کارهایی است که انسان گمان میکند خودش با اراده خود انجام میدهد، مانندِ بلند کردنِ لیوانِ آب با دست، لذا انفعالاتی مانندِ ضربانِ قلب، سیستمِ گردشِ خون، لرزشِ دست، فرایندِ هضمِ غذا در بدنِ انسان و... از موضوع بحثِ ما خارج هستند. همچنین در بحث ما، فعل به عمل و حرکتی گفته میشود که حاصلِ ارادهِ فاعلِ مختار باشد، حرکات و تغییراتِ غیر ارادی، فعل تلقی نمیشوند؛ بلکه انفعال هستند.

ب) موضوع بحثِ جبر و اختیار در میانِ مسلمین در رابطه با میزانِ تاثیرِ فعل و اراده خداوند در اراده و فعلِ ما شکل گرفته است‌ و اینکه آیا خداوند تمامی افعال را خلق و اراده میکند(نظریه توحیدِ افعالیِ جبریه) یا اینکه خداوندِ متعال خودِ ما، قدرتمان و قوه اختیارِ انسان را خلق کرده است و افعال و حرکات را خودِ انسان با استفاده از این قدرت و قوه اعطا شده توسطِ خداوند، انجام میدهد و فاعلِ فعل انسان چه نیک باشد و چه بد، خودِ انسان است.
(نظریه اختیارِ عدلیه یعنی شیعه و معتزله)
..........................................
۲. در بخشِ دوم لازم است بیان کنیم که از منظرِ اندیشمندانِ اهلِ عدل، تفاوتِ میانِ افعال و حرکات اختیاری و ناشی از اراده انسان(مانندِ صحبت کردن) با انفعالاتِ جبری و غیرِ ارادی(مانندِ ارتعاشِ دست) یک امرِ ضروری و بدیهی است و چندان نیازی به استدلال ندارد. یعنی هر انسانی در درونِ خود این درک را دارد که حرکتِ دست او برایِ بلند کردنِ لیوان با رعشه و لرزشِ دستش متفاوت است و این دو حرکت از یک سنخ و جنس نیستند. از سویی ادله سمعی در قرآن و روایات و همچنین اساسِ فلسفه نزولِ وحی، ارسالِ رُسُل، مسئله هدایت، تکلیف و امر و نهی و مسئله معاد و پاداش و کیفرِ آخرت، مبتنی بر پذیرش اختیار انسان و توانایی او در ترک و فعل است. با این وجود برخی از مسلمین با تمسک به برخی ادله سمعیِ متشابه و تفکراتِ نابخردانه قائل به توحیدِ افعالی شده اند و انجام دهنده هر فعلی را خدا میدانند.
..........................................
۳. در بخشِ سوم به سوالِ ابتدای بحث بازمیگردیم و بیان میکنیم که آیا واسطه و حد وسطی میتوان بین جبر و اختیار فرض کرد و فعل ما را ناشی از آن دانست؟! فرض های این بحث را بررسی میکنیم:


۱. فرضِ اول، غلبه مداخله گر:🔻
نفسِ اختیار این است که خودِ شخصِ فاعلِ مختار تصمیم گیری و اراده میکند و انجام میدهد. حال اگر به صورتِ "تکوینی"، یک شخصِ فاعلِ مختارِ دیگری (مثلا خدا) بخواهد بر تصمیم و اراده انسان بر انجام فلان کار تاثیر بگذارد؛ یا این اراده مداخله گر، اراده شخصِ اول را به حدِ اجبار تغییر میدهد و کنترل را به دست میگیرد. که در این صورت "جبر مطلق" واقع شده است و ما با یک اختیارِ نیم بند و واسطه ای رو به رو نخواهیم بود.

۲. فرضِ دوم، عدمِ غلبه مداخله گر:🔻
و یا اینکه این مداخله به حدِ اجبار نمیرسد و موثر واقع نمیشود و خودِ شخصِ اول اراده اش همچنان غالب هست. که در این صورت اراده شخصِ مداخله گر بی اثر و بی نتیجه بوده و شخصِ اول بر "اختیارِ کامل" خود پابرجا هست؛ در این فرض نیز ما با یک حدِ وسط رو به رو نخواهیم بود.

۳. فرضِ سوم، تساویِ تاثیرِ دو اراده و مخالفت: 🔻
و اگر هر دو اراده به حدِ تساوی(۵۰_۵۰) موثر باشند؛ در صورتِ مخالفتِ اراده طرفین، هیچ گاه هیچ عملی انجام نمیشود و به مرحله اراده واحد و عمل و انجام فعل نمیرسد. در این فرض هم حدِ وسط و اختیارِ نیم بند معنا ندارد.

۴. فرضِ چهارم، تساویِ تاثیرِ دو اراده و موافقت:🔻
در فرضِ توافقِ دو اراده متساوی هم، باز شخصِ اول یعنی همان مخاطب ما بر "اختیار کامل" خود باقی است و فعل مطابقِ میلش انجام میشود و به محضِ مخالفِ دوباره دو اراده، شکلگیری اراده واحد که منجر به تحقق و رخداد یک فعل میشود، متوقف خواهد شد. بنابر این فرض نیز، امری به عنوان واسطه جبر و اختیار معنای عقلی ندارد.
....................................
🔹نتیجه بحث: لذا فرد یا مختار به اختیارِ کامل در ترک و فعل است و یا مجبور و بدونِ تواناییِ ترک و فعل میباشد و واسطه ای در میان نمیباشد و فرض عقلی برای آن متصور نیست؛ و مذهب صحیح و مورد اتفاق امامیه چه در میانِ اهل حدیث ایشان و چه متکلمین و محققین امامیه همان اختیار میباشد.

@towards_the_Truth
💠آیا واسطه ای میان جبر و اختیار وجود دارد؟

📝اسلاید ها را ورق بزنید

@towards_the_Truth
⚠️ اگر صلح امام مجتبی علیه‌السلام نبود،
چه بلایی بر سر شیعیان می آمد؟!
.


@madraseh_kalam
⚠️ اگر صلح امام مجتبی علیه‌السلام نبود، دشمنان یک شیعه را هم زنده نمی‌گذاشتند!

ابوسعيد عقيصا گويد: به حضرت #امام_مجتبی علیه‌السلام عرض کردم: یابن رسول الله! چرا با #معاويه علیه‌الهاویة #صلح كردید و حال آنكه حق با شماست و معاويه، گمراه و ستمگر است؟

حضرت فرمودند: «آيا من پس از پدرم، حجّت خدا و امام نيستم؟» گفتم: آرى؛
فرمودند: «مگر رسول خدا در حقّ من و برادرم نفرمود: "حسن و حسين امامند، چه قيام كنند و چه بنشینند؟" (الحَسَنُ وَالحُسَينُ إِمامانِ قَامَا أَو قَعَدَا)» گفتم: آرى؛ امام علیه‌السلام فرمودند: «پس من امام هستم، چه قيام كنم و چه نكنم.» سپس فرمودند:

🍃 «به همان سبب با معاويه صلح كردم كه پيامبر خدا با بنى‌ضمره و بنى‌اشجع و اهل مكّه در حديبيّه صلح نمود؛ با اين تفاوت كه آنان كافرِ تنزیلی بودند (کفرشان بر اساس کتاب خدا، مُحرز و علنی بود)، اما معاويه و يارانش كافرِ تأویلی‌اند (شهادتین گفتند و به ظاهر مسلمانند)؛ اى ابوسعيد! اگر من از جانب خداوند متعال امامم، ديگر معنا ندارد كه رأى مرا سبک بشماری، گرچه حکمت و مصلحت آن بر تو پوشيده باشد!

مَثَلِ من و تو، چون خضر و موسى است؛ خضر علیه‌السلام کشتی را سوراخ کرد و نوجوانی را کشت و دیواری را بنا کرد كه موسى علیه‌السلام حکمت این کارهایش را نمى‌دانست و خشمگین و معترض مى‌شد، اما چون خضر او را آگاه ساخت، آرام گرفت؛ من هم خشم شما را بر انگيخته‌ام، به اين جهت كه حکمت كارهای مرا نمی‌دانید و جاهلید؛ اما همين قدر بدان كه اگر با معاويه صلح نمى‌كردم، شيعه‌اى بر روى زمين باقی نمی‌ماند!»

📚 علل الشرائع (شیخ‌صدوق)، ج۱، ص۲۱۱
الطرائف (سیدبن‌طاووس)، ج۱، ص۱۹۶


@madraseh_kalam
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ 


🌱عَنْ أبی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قالَ: قالَ أمْیرُالمؤمِنینَ علیه السلام: أحَبُّ الْأعْمالِ إلی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ فی الْأرْضِ ألدُّعاءُ وَأفْضَلُ الْعِبادَةِ ألْعِفافُ قالَ: وَکانَ أمیرُالْمُؤمِنینَ رَجُلًا دَعَّاءً
.

امام صادق علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: محبوب ترین اعمال در روی زمین نزد خداوند دعا است و بهترین عبادت پرهیزکاری و پارسایی است و امیرالمؤمنین مردی بود که دعایش بسیار بود..

.
@madraseh_kalam
🔴حسین بن حمدان الخصیبی علیه اللعنة و العذاب در الرسالة الرستباشیة (الابلیسیة که از اصلی ترین کتب او و در نزد غلات بمنزله قرآن است) خود چنین می آورد:

💢اشخاصی هستند که در ظاهر مورد ذمّ و تقبیح واقع شده اند لکن باطنا وجهی حسن دارند که محمود و ممدوحند

⛔️در شمار افرادی که حسب نظرش باطنا ممدوح و حسن الوجه هستند [ابن ملجم قاتل امیر المومنین علیه السلام] را ذکر میکند و میگوید: ابن ملجم از مختبرین بوده که باطنی ممدوح و محمود دارد.

ایضا از جمله اعتقادات او قیام اشخاصی بغیر المعصوم علیه السلام است که دعوت به ولایت و طاعت ایشان میکنند که این داعیان حجت بر مقصّره اند

⭕️یاد شعری از مولوی علیه ما علیه افتادم که راجع به ابن ملجم گفت (او آلت حق و رشحه ایی از رشحات و جلوه ایی از جلوات حضرت حق است و هیچ طعن و ذمی بر ابن ملجم نیست بلکه از آن باب که فاعل حقّ است محمود است)

آلت حقی تو فاعل دست حق
چون زنم بر آلت حق طعن و دق

📚مثنوی دفتر اول بخش ص۱۶۷

#جهاد_علیه_غلات
2024/09/29 11:22:05
Back to Top
HTML Embed Code: