Forwarded from حسن میلانی
فراتر از عرفان-چاپ جدید.pdf
7.8 MB
📘فراتر از عرفان
استاد میلانی
◀نقد مبانی فلسفه و عرفان و بیان مبانی عقلی توحید از منظر اهل بیت علیهم السلام
@Hmilani
استاد میلانی
◀نقد مبانی فلسفه و عرفان و بیان مبانی عقلی توحید از منظر اهل بیت علیهم السلام
@Hmilani
مدرسه کلام
Photo
⚜ مقصود از بینونت صفتی و عزلی چیست؟
📌تباین و جدایی میان خالق و مخلوق [خداوند از آفریده هایش چگونه است؟]
آیا جدایی آنها جدایی عزلی و کناره گیری و دوری فاصله ای از هم است که خالق در طرفی و جایی باشد و مخلوق در طرفی و جایی دیگر؟ یا جدایی و تفاوت آنها جدایی و تفاوت در ذات و حقیقت و صفات است؟
🔅در حدیثی چنین وارد شده است:
« توحيده تمييزه عن خلقه، و حكم التمييز بينونة صفة، لا بينونة عزلة »
الاحتجاج: ج۱ ص۲۰۱
توحید و یگانه دانستن خداوند به تمییز و متمایز گرداندن و جدا کردن او از مخلوقش و به تفاوت نهادن و فرق گذاشتن میان او و آفریده هایش است (اگر میان او و خلقش تفاوت و تمایزی نباشد، به ناچار تشابه میباشد و چیزی که شبیه داشته باشد. واحد و یگانه و یکتا نیست. بنا بر این، توحید او بر تمييز او استوار است.) و اصل تمییز و جدا کردن و تفاوت نهادن میان خالق و مخلوق ، تفاوت نهادن در صفات آن دو و جدا دانستن آن دو از جهت و حیث وجودیست نه جدایی عزلی و مکانی و کناره گیری و دوری فاصلهای از خلق.
مرحوم علامه مجلسی در توضیح مطلب اینچنین میفرمایند:
« قوله : بینونة صفة أي تميزه عن الخلق بمباینته لهم في الصفات لا باعتزال عنهم في المكان »
بینونت صفتی به این معناست که خداوند متعال از حیث وجودش ممتاز و جدای از مخلوقات و اشیاء حادث است و در مطلق صفات با آفریده خود تباین دارد نه اینکه بینونت و جدایی خدا از خلق به معنی بُعد فواصل و دور شدن مکانی خدای متعال از مخلوق باشد
همین معنا در احادیث دیگر هم آمده است؛ از جمله حضرت امیر المؤمنين علیه السلام می فرماید:
🔅مبائن لجميع ما أحدث فی الصفات
او با تمام چیزهایی که آنها را ایجاد کرده و پس از عدم آنها را خلق کرده، در صفات مباین و متفاوت است.
التوحيد ص۶۹
حضرت در حدیث دیگری میفرمایند:
🔅الذی بان من الخلق، فلا شيء كمثله
همان خدایی که از خلق جداست و میان او و خلق، بینونت و تفاوت است؛ پس هیچ چیزی مثل و شبیه او نیست.
التوحید ص۳۲
با توجه به احادیث دیگر، که در آنها تفاوت و جدایی و بینونت میان خالق و مخلوق در ذات و حقیقت بیان شده مانند کلام حضرت رضا علیه السلام که می فرماید:
🔅و مباينته إياهم مفارقته إنّیّتهم
بینونت و جدایی خداوند از خلقش به جدایی و تفاوت او با حقیقت و ذات و وجود مخلوقش می باشد.
التوحيد ص۳۶
میتوان به فهم دقیقتری نسبت به بینونت صفتی رسید و آن این نکته لطیفه است که "صفت" بیانگر مطلق حیثیت وجودیست یعنی هرآنچه که وجودا برای خالق ثابت است از مخلوق منتفیست و بالعکس و این بینونت مد نظر وحی و عقل است بر خلاف انگاره عزلت که مفهومش اثبات پیوند وجودی در مرتبه اولی سپس گسستگی شیئ از شیئ دیگر است [مانند پارچه خیس که با فشردنش آب از پارچه منعزل و جدا میگردد و آب از پارچه به مسافت دورتری منتقل میشود]
📌بعد از قیام براهین عقلیه و دلالت واضح آیات کثیره و روایات متواتره در حکم به بینونت ذاتی خالق و مخلوق که بیانگر این امر است که مخلوقات حقائقی قابل زیاده و نقصان و عددی و متجزی و محتاج و دارای زمان و مکان و حادث به حدوث حقیقی می باشند و ذات احدیت بدون جزء و كل و مرتبه و امتداد وجودی و فراتر از زمان و مکان است. این امر مسلما باید از محکماتی شناخته شود که متشابهات را به آن محکم رد کرد و معنا نمود. قطعا حسب ادله و محکمات حکم مطلقا بر مغایرت و وحدت نداشتن خدا و خلق است.
لذا گمان نشود که اگر لفظ حدیث بیانگر بینونت در صفت بود به معنی وحدت در ذات است زیرا تمام ادله اولا ناهی و نافی از این تصورند ثانیا صفت اعم از ذات و خصائص آن است چنانچه در شرح مطلب گذشت
📌وقتی سخن از تباین میشود این به معنی مطلق نفی ارتباط بین خالق و مخلوق نیست بلکه ارتباط از "حیث وجود" به یقین عقلی منتفیست اما از این حیث که خالق دلیل ایجاد اشیاء است و به اراده اش عالم آفرینش پدید آمده و مخلوق احتیاج به خالق دارد در حدوث و بقاء و تحت تربیت و تدبیر اوست و مرزوق و مربوب اوست و او ربّ و رازق و خالق و مدبّر اوست. این کلامی درست و از اعتقادات صحیحه اماميّه ناجیه میباشد.
@madraseh_kalam
📌تباین و جدایی میان خالق و مخلوق [خداوند از آفریده هایش چگونه است؟]
آیا جدایی آنها جدایی عزلی و کناره گیری و دوری فاصله ای از هم است که خالق در طرفی و جایی باشد و مخلوق در طرفی و جایی دیگر؟ یا جدایی و تفاوت آنها جدایی و تفاوت در ذات و حقیقت و صفات است؟
🔅در حدیثی چنین وارد شده است:
« توحيده تمييزه عن خلقه، و حكم التمييز بينونة صفة، لا بينونة عزلة »
الاحتجاج: ج۱ ص۲۰۱
توحید و یگانه دانستن خداوند به تمییز و متمایز گرداندن و جدا کردن او از مخلوقش و به تفاوت نهادن و فرق گذاشتن میان او و آفریده هایش است (اگر میان او و خلقش تفاوت و تمایزی نباشد، به ناچار تشابه میباشد و چیزی که شبیه داشته باشد. واحد و یگانه و یکتا نیست. بنا بر این، توحید او بر تمييز او استوار است.) و اصل تمییز و جدا کردن و تفاوت نهادن میان خالق و مخلوق ، تفاوت نهادن در صفات آن دو و جدا دانستن آن دو از جهت و حیث وجودیست نه جدایی عزلی و مکانی و کناره گیری و دوری فاصلهای از خلق.
مرحوم علامه مجلسی در توضیح مطلب اینچنین میفرمایند:
« قوله : بینونة صفة أي تميزه عن الخلق بمباینته لهم في الصفات لا باعتزال عنهم في المكان »
بینونت صفتی به این معناست که خداوند متعال از حیث وجودش ممتاز و جدای از مخلوقات و اشیاء حادث است و در مطلق صفات با آفریده خود تباین دارد نه اینکه بینونت و جدایی خدا از خلق به معنی بُعد فواصل و دور شدن مکانی خدای متعال از مخلوق باشد
همین معنا در احادیث دیگر هم آمده است؛ از جمله حضرت امیر المؤمنين علیه السلام می فرماید:
🔅مبائن لجميع ما أحدث فی الصفات
او با تمام چیزهایی که آنها را ایجاد کرده و پس از عدم آنها را خلق کرده، در صفات مباین و متفاوت است.
التوحيد ص۶۹
حضرت در حدیث دیگری میفرمایند:
🔅الذی بان من الخلق، فلا شيء كمثله
همان خدایی که از خلق جداست و میان او و خلق، بینونت و تفاوت است؛ پس هیچ چیزی مثل و شبیه او نیست.
التوحید ص۳۲
با توجه به احادیث دیگر، که در آنها تفاوت و جدایی و بینونت میان خالق و مخلوق در ذات و حقیقت بیان شده مانند کلام حضرت رضا علیه السلام که می فرماید:
🔅و مباينته إياهم مفارقته إنّیّتهم
بینونت و جدایی خداوند از خلقش به جدایی و تفاوت او با حقیقت و ذات و وجود مخلوقش می باشد.
التوحيد ص۳۶
میتوان به فهم دقیقتری نسبت به بینونت صفتی رسید و آن این نکته لطیفه است که "صفت" بیانگر مطلق حیثیت وجودیست یعنی هرآنچه که وجودا برای خالق ثابت است از مخلوق منتفیست و بالعکس و این بینونت مد نظر وحی و عقل است بر خلاف انگاره عزلت که مفهومش اثبات پیوند وجودی در مرتبه اولی سپس گسستگی شیئ از شیئ دیگر است [مانند پارچه خیس که با فشردنش آب از پارچه منعزل و جدا میگردد و آب از پارچه به مسافت دورتری منتقل میشود]
📌بعد از قیام براهین عقلیه و دلالت واضح آیات کثیره و روایات متواتره در حکم به بینونت ذاتی خالق و مخلوق که بیانگر این امر است که مخلوقات حقائقی قابل زیاده و نقصان و عددی و متجزی و محتاج و دارای زمان و مکان و حادث به حدوث حقیقی می باشند و ذات احدیت بدون جزء و كل و مرتبه و امتداد وجودی و فراتر از زمان و مکان است. این امر مسلما باید از محکماتی شناخته شود که متشابهات را به آن محکم رد کرد و معنا نمود. قطعا حسب ادله و محکمات حکم مطلقا بر مغایرت و وحدت نداشتن خدا و خلق است.
لذا گمان نشود که اگر لفظ حدیث بیانگر بینونت در صفت بود به معنی وحدت در ذات است زیرا تمام ادله اولا ناهی و نافی از این تصورند ثانیا صفت اعم از ذات و خصائص آن است چنانچه در شرح مطلب گذشت
📌وقتی سخن از تباین میشود این به معنی مطلق نفی ارتباط بین خالق و مخلوق نیست بلکه ارتباط از "حیث وجود" به یقین عقلی منتفیست اما از این حیث که خالق دلیل ایجاد اشیاء است و به اراده اش عالم آفرینش پدید آمده و مخلوق احتیاج به خالق دارد در حدوث و بقاء و تحت تربیت و تدبیر اوست و مرزوق و مربوب اوست و او ربّ و رازق و خالق و مدبّر اوست. این کلامی درست و از اعتقادات صحیحه اماميّه ناجیه میباشد.
@madraseh_kalam