Telegram Web Link
لوازمِ فاسدِ قول به «وحدتِ وجود» و «تداخل»

نقدِ مکتب تفکیک_قسمت چهارم

الف. مقدمه بحث: در قسمت سوم، شواهد دیگری از اعتقادِ بزرگانِ مکتبِ تفکیک به وحدت وجود ارائه گردید. در این نوشتار، لوازم عقلیِ اعتقاد به «وحدت وجود» در ابطالِ توحید و همچنین لوازم اعتقاد به «نظریه تداخل» مورد بررسی قرار می گیرد.

ب. تبیینِ مختصرِ وحدتِ وجود:

فلاسفه و تفکیک می گویند: «در خارج، یک وجود بیشتر نیست و آن وجودِ خدا است. و هر آنچه از اشیا موجود هستند، وجودشان، حصه ها و مراتب وجود او هستند. برای تقریب به ذهن آب دریا را فرض کنید که به شکل امواج متعدد در آمده است، هر کدام از این امواج، تعینات و مراتبِ آب دریا هستند.» آن ها در تبیینِ جمعِ بینِ «وحدتِ وجودِ خدا» و «کثرتِ وجودِ مخلوقات» که آن ها هم وجودشان عینِ خدا است می گویند: «وجودِ خدا، وحدتش حقیقی و کثرتش اعتباری است! به این بیان که وجود خدا حقیقتا واحد است چون بی نهایت است و بی نهایت جا برای غیر نمی گذارد. اما به اعتبارِ مراتبش کثیر است، مثلا یک مرتبه اش درخت است، یک مرتبه اش کلِ زمین است، یک مرتبه اش کلِ کهکشان است.»

پ. تبیینِ لوازمِ فاسدِ وحدتِ وجود:

اولاً: از کلمه «حصه ها» و از کلمه «مراتب» چیزی غیر از «مقدار» و «اجزا» فهمیده نمی شود. برای مثال وقتی که گفته می شود: «آبِ این موج، حصه و مرتبه ای از آب دریا است.» معنایش این است که آبِ این موج، مقدار یا جزئی از کل آب دریا است. پس اگر کسی بگوید: «وجودِ این دویست گرم کره حیوانی، حصه و مرتبه ای از وجود خدا است.» معنایِ سخنش اینست که [وجود خدا اندازه و مقدارش بی نهایت است و] این کره حیوانی وجودش، دویست گرم از وجودِ خدا است! یا به عبارت دیگر این کره حیوانی دویست گرمی، وجودش جزئی از وجود خدایِ بینهایت گسترده آنهاست. با توجه به این توضیحات ثابت شد که خدای فلاسفه، صوفیه و تفکیک خدایی دارای اجزاء و مقدار میباشد و نه خدایی مُجرد و غیر مقداری. اگر کسی در عین اینکه اشیاء و ماسوایِ خدا را مراتب، حصص، شُوون و تعیناتِ وجودِ خدای بینهایت خود بداند[که نامتناهی بودنِ وجودش جا برایِ وجودِ غیر نگذاشته] و در عین حال ذاتِ خدا را مجرد و غیرمقداری معرفی کند. در واقع نتیجه سخنش جمعِ بین مقداری بودن و غیرمقداری بودن است که بازگشتِ به «اجتماعِ نقیضین» دارد.

ثانیاً: این گروه گمان کرده اند آنچه که حقیقت و واقعیت خارجی دارد «کل» است و هر کدام از این «جز ها» لحاظ های عقلی هستند. اما قول دقیق اینست که بگوییم همان طوری که در خارج چیزی به نام «جز» نیست، چیزی به نام «کل» هم نیست. بنا بر فرض مسئله، آنچه در خارج است یک وجودِ واحد است که اگر شما در مقام تعقل همه آن را لحاظ کنید، می شود کل و اگر حصه و مرتبه ای از آن را لحاظ کنید، می شود جز. پس جز و کل هر دویشان لحاظ های عقلی هستند. با توجه به این نکته روشن می شود که هم وحدت و هم کثرت خدای فلاسفه و تفکیک هر دویش اعتباری و لحاظی است. به این بیان که اگر کل لحاظ شود، واحد است و اگر تک تک اجزا لحاظ شوند کثیر هستند. پس وحدت خدای فلاسفه «وحدت حقیقی» نیست آن گونه که ادعا می کنند.

ثالثاً: چیزی که وحدتش وحدت لحاظی یا وحدت مجموعه اجزا باشد، اگر کل مقدار و مجموعه اجزایِ آن محدود باشد، «ممکن الوجود» خواهد بود و اگر کل مقدار و مجموعه اجزای آن نامحدود باشد، «ممتنع الوجود» است و از آنجایی که خدای فلاسفه و تفکیک، مجموعه اجزا و کل مقدار آن بی نهایت یا همان نامحدود است، «ممتنع الوجود» خواهد بود. یعنی لازمه قول به وحدت وجود، برای یک دین دار، پرستش خدایی «ممتنع الوجود»، موهوم و خیالی است و این سخیف ترین چیزی است که می توان برای یک متدین فرض کرد. (ما قبلا برای اثبات امتناعِ ذاتیِ وجودِ نامحدود، برهانِ تطبیق را به تفصیل تقریر کردیم).

ت. تبیینِ مختصرِ نظریه تداخل:

بعضی از فلاسفه و بعضی از اصحابِ مکتبِ تفکیک می گویند: «خداوند همه مکان ها را به نحو بینهایت پر کرده است و رابطه اش با مخلوقات از نظر وجود، به این نحو است که او دقیقا در همان موطنی که اشیا موجود هستند، موجود است. برای مثال: به جسمی مانند گلابی که در پیش رویتان قرار دارد توجه کنید، به دقتِ عقلی [نه به دقت عرفی] در همان جایی که گلابی موجود است، خدا هم موجود است. با توجه به این قول، خدا نامحدود است بدون این که هر شیئی حصه و مرتبه ای از ذات او باشد.
🔽
🔼
ج. تبیینِ لوازمِ فاسدِ نظریه تداخل:

اولاً: از هر انسان عاقلی می پرسیم: خدایی که به نحو بی نهایت در همه مکان ها است، وجود او در استان یزد به تنهایی بیشتر است یا وجود او در کل کشور ایران بیشتر است؟ قاعدتا گفته می شود: وجود خدا در کشور ایران بیشتر است و وجود خدا در استان یزد به تنهایی کمتر است. زیرا کل کشور ایران، مکان هایی دارد که استان یزد به تنهایی آن مکان ها را ندارد و خدا در همه مکان هایی که ایران دارد و یزد ندارد هم موجود است. با توجه به این مطلب روشن می شود که خدای تداخلی ها هم مقداری و ذو اجزا است زیرا مقوله کمتری و بیشتری در غیر اجزا و مقدار راه ندارد. فرض کنید شخصی می گوید: «فلان شئ بیشتر است و فلان شئ کمتر است.» اگر بپرسیم: «چه چیزی از آن شئ بیشتر و چه چیزی از آن شئ دیگر کمتر است؟» خواهید گفت: «اجزا و مقدار آن».

ثانیاً: بنا بر فرض مسئله، آنچه در خارج است یک وجودِ واحد است (که در همه اشیا موجود است) حال اگر شما در مقام تعقل همه آن موجود را لحاظ کنید، می شود کل و اگر حصه و مرتبه ای از آن را لحاظ کنید، می شود جز. پس جز و کل هر دویشان لحاظ های عقلی هستند. با توجه به این نکته روشن می شود که هم وحدت و هم کثرت خدای قائلین به تداخل هر دویش اعتباری و لحاظی است. به این بیان که اگر کل لحاظ شود، واحد است و اگر تک تک اجزا لحاظ شوند کثیر هستند. پس وحدت خدای تداخلی ها «وحدت حقیقی» نیست آن گونه که ادعا می کنند.

ثالثاً: حال که ثابت شد خدای قائلین به نظریه تداخل، مقداری و دارای اجزاء است. باید دانسته شود چیزی که وحدتش وحدت لحاظی یا وحدت مجموعه اجزا باشد، اگر کل مقدار و مجموعه اجزای آن محدود باشند، به حکم عقل «ممکن الوجود» خواهد بود و اگر کل مقدار و مجموعه اجزای آن نامحدود باشد «ممتنع الوجود» خواهد بود و از آنجایی که خدایِ تداخلی ها، نامحدود است، مانند خدای وحدت وجودیان ذاتاً «ممتنع الوجود» خواهد بود.

د. نکته ای مهم:

جالب اینکه بت پرست هایی مانند هندو ها و گاو پرست ها و یا اهل حدیثِ سنی که خدایی انسان گونه آسمانی را پرستش میکنند. قطعا از وحدت وجودی ها و تداخلی ها جلوتر هستند. زیرا آن ها خدایانی را می پرستند که به حکم عقل، ذاتاً «ممکن الوجود» هستند. اگر چه به دلیل ممکن الوجود بودن لایق الوهیت و خدایی نیستند. اما وحدت وجودی ها و تداخلی ها خدایی را می پرستند که به حکم عقل، ذاتاً «ممتنع الوجود»، موهوم و خیالی است.

@madraseh_kalam
میرزا مهدیِ اصفهانی و ارتباط با عالَمِ غیب

نقد مکتب تفکیک_قسمت پنجم

@madraseh_kalam || اینستاگرام
میرزا مهدیِ اصفهانی و ارتباط با عالَمِ غیب

نقد مکتب تفکیک_قسمت پنجم

الف. مقدمه بحث:
یکی از ویژگی های مکاتب عرفانی و بلکه اساسِ شالوده آنها، ایجاد این باور در ذهن مریدان است که ما علوم خود را به طریقی غیر از طریق معمولِ اهل علم به دست می آوریم(مانند: ارتباط با ملائکه، تعلیمِ الهی، نوعی وحی، کشف و شهود، ارتباط با انبیاء و ائمه(ع)، خواب دیدن اولیاء، یافتنِ علمِ حقیقی از طریقِ سلوکِ عرفانی و مراقبه و...) تا به این شیوه اولاً: خود را تافته ای جدا بافته از دیگران عالمان معرفی کنند و ثانیاً: شاهد کم ترین مقاومت، چالش و خدشه از سوی مریدان و مخاطبین خود باشند. جالب اینکه همین ویژگی و سبک کاری در میان اصحابِ مکتبِ تفکیک و نسب به بزرگان آنها نیز قابل رهگیری میباشد.

ب. «شیخ محمود حلبی» در توضیحی غیر اخلاقی، بیان میکند که امام عصر(عج) میرزا مهدی اصفهانی را خوابانیده و لبان او را بوسیده است تا علوم خود را به او تزریق نماید! و به جهت ایجاد شخصیتی قُدسی برای استادِ خود او را «نماینده امام زمان» و شخصیتی «برگزیده و منتخبِ» ایشان معرفی میکند:«حضرتش به او نظری خاص داشته‌اند، لبان او را بوسیده‌اند، بر او تجلی فرموده‌اند، حضرت او را انتخاب کرده‌اند که متحمل علومشان بشود و علومشان را پخش کند. ایشان حضرت حجت الاسلام و المسلمین_ که واقعا حجت الاسلام بوده، حقیقتا نماینده امام زمان بوده، واقعا همانند محمد بن مسلم و زراره نسبت به حضرت صادق علیه السلام بوده، مرحوم میرزا محمد مهدی اصفهانی رضوان الله علیه و قدس الله سره است. ایشان کسی بوده که بزرگان در عالم رؤیا_ رؤیایی که مکاشفه‌ای بوده نه بخار معده‌ای_ دیدند که حضرت او را خوابانیدند و لبان مبارکش را بوسیدند.» (معارف الهیه، حلبی، کتابخانه آستان قدس، شماره نسخه ۶۱۸۶۰، ص۷-۶)

پ. باید از «اصحابِ مکتبِ تفکیک» پرسیده شود که عقایدی مانند: اِنکار خلقت و آفرینش (نمونه: تقریرات، ص۹۷_۹۹_۱۱۴)، باور به وحدت وجود(نمونه: تقریرات، ص۶۵_۶۸_۶۷_۶۹)، توهمی دانستن جهان(نمونه: معارف القرآن، ج۱، ص۲۳۳، ابواب الهدی، ص ۱۳۰)، باور به وجود مجردات(نمونه: ابواب الهدی، ص۲۰۰)، غلو و خالقیت[از باب صدور] و رازقیت غیر خدا (تقریرات، ص۷۴)، جبر و نفی اختیار(تقریرات، ص۹۳) و بسیاری عقایدِ دیگرِ مخالف عقل و شرع، چگونه میتواند از جانب امام زمان(عج) بوده باشد که حال بنابر ادعای جناب حلبی، امام معصوم، میرزا مهدی اصفهانی را انتخاب کرده اند تا علومشان را منتشر کند. البته برای اهل دقت روشن است منشاء این قبیل اعتقادات از کجا میتواند باشد!

ت. جالب این که در میان اهل عرفان معاصر نیز کسانی در جهت تقدس بخشی به شخصیت و علوم خویش، مشابه همین داستانِ غیر اخلاقی را مطرح نموده اند. جنابِ «حسن حسن زاده آملی» بیان میکند: « از خداوند طلب علم کردم. سپس مرا به خدمت آقایم[امام رضا ع] بردند به محض رسیدن عرض ادب کردم جلوتر رفتم و خود را به آقایم نزدیک کردم تا جایی که دیگر بین من و ایشان فاصله ای نبود. آقا آب دهانشان را در لبها جمع کردند و به من فرمودند: «بیا و بنوش» من هم دهان به دهان امام گذاشتم و هر چه بود گرفتم. آنچنان برای گرفتن و نوشیدن حرص و ولع داشتم که نزدیک بود لبان آقا را از جا بکنم. پس از آن بود که امام رضا علیه السلام طی الارض را به من آموختند!»
(شرح معرفت نفس، ج۱، ص۴۵)

ج. از دیگر مواردِ نقل شده درباره ارتباط های غیبی‌ «جنابِ میرزای اصفهانی»بحث ارتباط او با موجودی به نام «صاحبِ علمِ جمعی» میباشد. شیخ محمود حلبی نقل میکند که میرزا علوم و معارف خود را از این موجود اخذ می کرده است:«وهذا الفقیه النبیه قد أخذ مواد علومه ومعارفه و ارکان مشهوداته النفسیة البحر الاعظم والسید السند الاقوم الفقیه العارف الألمعي صاحب العلم الجمعي سیدنا ومولانا؛ ترجمه: و این فقیه آگاه[میرزا] اخذ کرده است مواد علوم و معارفش و ارکان مشهودات نفسی‌اش را از بحر اعظم و سید سند اقوم فقیه عارف قوی الذهن، "صاحب علم جمعی" سید ما و مولای ما...»(مقدمه تقریرات، ص۱) سپس بدون تصریح به اینکه این شخص چه کسی است، از او با «حروفی رمزی» یاد میکند. نویسنده کتابِ «ما سمعت ممن رایت» نقل میکند:«از آقای حلبی پرسیدم حروف مقطّعی که در ابتدای تقریرات نوشته‌اید مقصود چیست؟گفتند مجاز نیستم بگویم، اگر قرار بود برای همه معلوم شود درست نوشته می‌شد! از صاحب علم جمعی پرسیدم، گفتند: مجاز نیستم چیزی بگویم!» «ما سمعت ممن رایت، دفتر اول، ص۹۵»

🔽
🔼
چ. اما این «صاحب علم جمعی» کیست؟!
با کنار هم گذاشتن یکی در میان حروف رمزی شیخ محمود حلبی در مقدمه تقریرات، عبارت زیر ظاهر میشود:🔽

ا ل س ی د ع ل ی ا ل ت س ت ر ی م ع ل م ا ل ش ی خ ا ل ا ن ص ا ر ی

(السید علی التستری معلم الشیخ الانصاری!)

ولی این مطلب تازه آغاز ماجراست. زیرا چگونه ممکن است «سید علی شوشتری» استادِ میرزا مهدی اصفهانی باشد در حالی که پیش از تولد میرزا از دنیا رفته است؟! لذاست که شیخ محمود تصریح میکند این تعلیم از باب تعلیم ظاهری نبوده زیرا این دو نفر با هم، همزمان نبوده اند. «وهذا الاخذ والاستفادة لم يكن على نظام التعليم والتعلم الظاهري حيث كان حيوة شيخنا قده بعد مماته وتعلماته عنه بعد وفاته»
بنابراین مشخص است این مطالب از طریق احضار ارواح و بلکه دقیق تر اجنه! به او منتقل می شده است. زیرا برای ما مشخص است که انسان تسلطی بر ارواح مردگان در برزخ ندارد تا بتواند آنها را احضار کند. بلکه در حقیقت احضارکنندگان بازیچه اجنه و شیاطین هستند و اجنه به شکل متوفی بر کاهن و احضار کننده ظاهر می شوند. جالب تر اینکه صوفیه معاصر نیز سید علی شوشتری را در سلسله اقطاب خود قرار داده اند. (لب اللباب، حسینی طهرانی، صص۱۸۵_۱۸۴)

ح. این سبکِ ارتباط و یافتن علوم توسط «جناب میرزا مهدی اصفهانی» را می توان نتیجه اعمالی مانند ریاضت، جدا کردن روح از بدن، انخلاع و پرداختن به کشف و شهود دانست. چنانکه شیخ محمود حلبی در تمجید از استاد خود میگوید: «وکان ممن ینخلع عن بدنه ویتجرد عن قالبه غالبا وکان زمام الخلع والتجرید بیده واختیاره متی شاء ینخلع حتی فی مجمع من الناس.ترجمه: او از کسانی بود که روحش غالبا منخلع می‌شد از بدنش و جدا می‌شد از قالبش (جسمش) و زمام خلع و تجرید به دست و اختیارش بود و هر وقت که می‌خواست روحش را منخلع از بدن می‌کرد حتی در میان مردم...» (مقدمه تقریرات، ص۱)

د. «میرزا مهدی اصفهانی» برخلافِ اهل عقل و شرع و سنت ادیانِ ابراهیمی؛ معرفتِ حقیقی را در کشف و شهود، خلسه، لافکری، دور ریختن عقل و پرداختن به خواب _که در حقیقت سنتی شمنی، گنوسی و صوفیانه میباشد_ می داند: «اعظم الحجب للمعرفة حجاب التعقل ...فاصعب الصعاب خلع الانداد عن الله وخرق حجب الوهم و العقل وذلك لا یمکن الا باللافکریة واللاوهمیة واللاعقلیة. ترجمه: بالاترین حجابِ معرفت، حجاب تعقل است، ... سخت‌ترین چیزها نفی شریک از خدا و پاره کردن حجاب‌های وهم و عقل است و آن هرگز امکان ندارد مگر به لافکری و لاوهمی و لاتعقلی.» (تقریرات، ص۲۴-۲۳)


ه. و همو میگوید که: «نتیجة البراهین هي العلوم الحصولیة وهي تضاد المعرفة لانها الشهود الحضوري، فاذن تکون المعقولات الحاصلة من البراهین کلها حجبا عن المعرفة لا موصلة إلیها، فانّ المعرفة تحصل حضورا وشهودا للنفس لا للعقل، اي لیس للعقل فیه سبیل وطریق. ترجمه: نتیجه تمامی براهین، علم حصولی است و آن با معرفت تضاد دارد، زیرا معرفت تنها "شهود حضوری" است بنابراین همه معقولات حاصل از براهین حجاب از معرفت است نه رساننده به معرفت، زیرا معرفت حضورا و شهودا برای نفس حاصل می‌شود نه برای عقل یعنی هیچ راهی در آن برای عقل وجود ندارد.» (تقریرات، میرزا مهدی اصفهانی، ص۳۰)

@madraseh_kalam
معانیِ ازلیت و ابدیت

@madraseh_kalam || اینستاگرام
2024/09/28 15:32:55
Back to Top
HTML Embed Code: