Telegram Web Link
قال‌رسول‌الله‌(ص):فَإِذَاکَانَتْ‌لَیلَةُ‌الْفِطْر‌وَ هِی‌تُسَمَّى‌لَیلَةَالْجَوَائِزِأَعْطَى‌اللَّهُ الْعَامِلینَ أَجْرَهُمْ‌بِغَیرِحِسَابٍ
.

 وچون شب عیدفطرکه شب‌جوائز است فرا رسد،خدا پاداش‌عمل‏‌کنندگان‌را بدون‌حساب وشمارش‌ببخشد.

عیدسعیدفطربرشمامبارک‌باد. 🌹


درافطارآخرماه‌مبارک‌رمضان‌جمیع‌مومنین ومومنات‌فراموش‌نفرمائید.


@madraseh_kalam.

@towards_the_truth
"مسئله وجود و عدم"
در بستر توحید


"وجود" به معنای هستی و بودن است و در مقابل آن "عدم" قرار دارد و به معنای نیستی و نبودن میباشد. اموری که ما در ذهن خود تصوری از آنها داریم، در عالم خارج از ذهن، از دو حالت خارج نیستند؛ یا "موجود" هستند یعنی حقیقتا دارای وجود هستند و به عبارتی از شیئیت و حقیقت برخوردارند؛ و یا "معدوم" هستند و حقیقت و شیئیتی در جهان خارج از ذهن ندارند.

آیا واسطه ای بین وجود و عدم، فرض عقلی دارد؟

خیر. بین وجود و عدم واسطه ای وجود ندارد؛ یک امر یا موجود است و تحقق و ثبوت دارد و یا معدوم است و تحققی در جهان خارج از ذهن ندارد. رابطه میان وجود و عدم، تناقض است یعنی یک امر یا باید ثابت و موجود باشد و یا نیست و معدوم باشد و نمیشود هم موجود باشد و هم معدوم(زیرا اجتماع نقیضین لازم می آید) و نه معدوم باشد و نه موجود(زیرا ارتفاع نقیضین لازم می آید).

بنابراین چنین واسطه و مخلوطی از وجود و عدم یا امری فراتر آن دو اساساً فرض عقلی ندارد و آنچه ما نسبت به تحقق و ثبوت آن شهادت میدهیم، اقرار میکنیم و به آن پی میبریم لزوما باید دارای وصف وجود و شیئیت باشد و بتوان این صفت را برای آن امر اثبات کرد.

عام ترین وصف یک امر چیست؟!

عام ترین وصفِ یک امر که جدا کننده آن امر از امور وهمی و خیالاتِ بدونِ مصداقِ خارجی و بدون تحقق و ثبوت است، همانا وصف "وجود و شیئیت (موجود محقق)" میباشد؛ به عبارتی دیگر عامل تمایز عموم اشیاء موجود با امور معدوم همین صفت موجود بودن است. بنابراین اثبات و اقرار به یک چیز در گرو اثباتِ وجود اوست. این وصف عام است که زمینه شناخت، پی بردن و التفات به یک امر را فراهم میکند و همان قدرِ مشترک و وجه اشتراک میان امور و اشیاء متعدد میباشد؛ به عبارتی دیگر بدون این وصف و وجه اشتراک عمومی؛ شناخت، اقرار و پی بردن چه به "خالق" و چه به "مخلوق" ممکن نخواهد بود.

مانع تعطیل توحید و سنگر مخالفت با تشبیه

اثبات "وجود و شیء" بودن برای خالق و خداوند متعال، مهم ترین گام در اقرار و پی بردن به ثبوت و حقیقت داشتن چنین ذاتی است و خداوند را از امور عدمی و در نتیجه تعطیل ذات و عدم التفات به او جدا میکند و معیار، ملاک و شالوده بحث توحید و خداشناسی یعنی «شيء لا کالاشياء» را بنا می نهد.
این گام اساسی از سویی بطلان مکاتبی چون جهمیه و فلسفه نوافلاطونی است که از نسبت دادن وجود و شیئیت به خداوند پرهیز میکنند و در دام تعطیل می افتند و از سویی دیگر با تبیین ملاک صحیح موحدین را از تمسک به ادله تشبیهی و تجسیمی در اثبات وجود خداوند و امر توحید بی نیاز مینماید.

وصف عام، معنای خاص خالق و معنای خاص مخلوق

چنانچه گفتیم وصف "وجود" به معنای صرف تحقق خارج از ذهن داشتن، برخلاف عدم بودن، موجود بودن؛ یک صفت عام و مشترک میان خالق و مخلوق است. اما در عین این اشتراک و عمومیت؛ برای هر کدام از آنها خصوصیت و معنای اختصاصی نیز به حکم عقل به همراه دارد. وجود و موجود بودن برای مخلوقات که متجزی، دارای ابعاد و ابتدای وجود هستند به معنای تحقق اجزاء وجودی آنها میباشد به عبارتی دیگر یک امر مخلوق و حادث، نبوده است و با تحقق و خلق اجزاء وجودیش پدید می آید و با معدوم نمودن همان اجزاء، وجودش میتواند به انتها برسد. اما وصف خاص وجود و موجود درباره خداوند، به عنوان یک ذات غیرمقداری و غیر متجزی به معنای تحقق اجزاء وجودی، پدیدآمدن و یا امکان معدوم شدن نیست و موجود بودنش با آغاز، پایان، اجزاء، ابعاد و تغییرات گره نخورده است.

ان شاء الله در پست های بعدی توضیحات بیشتری در این موضوع ارائه خواهد شد.


@madraseh_kalam
مسئله «وجود و عدم» در بستر توحید


@madraseh_kalam
چيزي برخلاف تمام اَشياء

در پست "مسئله وجود و عدم" بیان کردیم که عام ترین وصفی که اشیاء موجود را از امور معدوم جدا میکند همانا وصفِ وجود داشتن و شیئیت است. بدون اثبات چنین وصفی برای یک امر، پی بردن و شناخت و اثبات آن امر ممکن نخواهد بود. در این پست تلاش میکنیم بیشتر به مفهوم توحیدی «شيء لا کالاشياء» یا «شَيْءٌ بِخِلاَفِ اَلْأَشْيَاءِ» بپردازیم.

١.واقعیت داشتن خداوند.

با اثبات شیء بودن و موجود بودنِ خداوند؛ پی به این حقیقت والا میبریم و آن را میشناسیم. مکاتبی که در اندیشه الاهیاتی خود صفت وجود و شیء را از خدا نفی و سلب میکنند در حقیقت باور به امری موهوم و بی دلیل دارند. زیرا بیان کردیم یک چیز یا موجود است و یا معدوم و نمیتواند ترکیبی از آن دو یا چیزی فراتر از آن دو باشد. لذا اگر مکاتبی(مانند برخی فلاسفه، صوفیه، غُلات، جَهمیه و اسماعیلیه) صفت وجود را از ذات خدا نفی کنند در واقع نتیجه اندیشه آنها معدوم دانستن خداوند خواهد بود و آنها هیچ دلیل عقلی برای باور به خداوند نخواهند داشت. لذا به چنین مکاتبی اصحاب تعطیل گفته میشود یعنی کسانی که با تفکر نابخردانه خود اثبات و شناخت خداوند را نفی میکنند و لازمه فکرشان انکار وجود خداوند است.

۲. نفی سنخیت و مشابهت بین خدا و خلق.

اصحاب تعطیل اعتقاد داشتند که نسبت دادن صفت وجود و اثبات شیء بودن خداوند متعال در واقع تشبیه خداوند به سایر اشیاء و در نتیجه ابطال خدایی خداوند متعال خواهد بود. اما در مقابل اهل توحید بیان میکردند که خداوند شیء و موجود است اما شیء و موجودی بر خلاف سایر اشیاء و اوصاف آنها. آنچه باعث ابطال خدایی خداوند و مخلوق دانستن او میشود این است که او را شیء و موجودی دارای جسم، مقدار، اعراض، تغیرات و حالات بدانیم و به سایر اشیاء دارای ابعاد و اجزاء تشبیه کنیم، اما زمانی که این ویژگی ها و صفات از خدا نفی شود، دیگر به مرحله ابطال خدایی و مخلوق دانستن او تعالی نخواهیم رسید.

۳. تقسیم بندی بحث:

🔷️امور ذهنی در جهان خارج از ذهن:

۱. یا معدوم هستند(مانند ققنوس).
۲.و یا موجود هستند(مانند درخت سیب).
۳.ترکیب وجود و عدم(به دلیل اجتماع نقیضین)مُحال است.
۴.فراتر از وجود و عدم(به دلیل ارتفاع نقیضین) مُحال است.

لذا خداوند یا به وجود وصف میشود و در نتیجه موجود است و یا به وجود وصف نمیشود و در نتیجه معدوم است.

🔷️امور موجود یا اشیاء محقق دو سنخ هستند:

۱. اشیاء دارای مقدار، عَرَض و حالات(مانند ما، کره زمین، خورشید، ستارگان): چنین اشیایی دارای تعدد مصداق، تکثر، دگرگونی و تغیر و به عبارتی ملاک حدوث و امکان هستند و ذاتشان شهادت میدهد که نیازمند خالق و آفریننده هستند و نمیتوانند به خدایی وصف شوند.

۲.شیء موجودِ بر خلاف تمام اشیاء که جسم، عَرَض، مقدار، ابعاد و حالات ندارد و تنها مصداق آن خداوند است: چنین ذاتی به دلیل غیر مقداری بودن و غیر متغیر بودن، جدا از ملاک حدوث و امکان میباشد، تعدد و تکثر مصداقی ندارد و واحد است، پدید نیامده بلکه ازلاً موجود بوده است.

۴. خلاصه بحث و بیان اندیشه صحیح

پس خداوند متعال هست و وجود دارد(=شیء)
اما بر خلاف تمام اشیاء دیگر و اوصاف آنها(=بِخِلاَفِ اَلْأَشْيَاءِ)؛ اگر چه آنها در اصل بودن و وجود داشتن در جهان خارج مشترک هستند(=وصف عام وجود)، اما وجود داشتن برای مخلوق و تمامی اشیاء غیر از خداوند به معنای پدیدآمدن و محقق شدن اجزاء وجودی آنها میباشد(=معنای خاص مخلوق)، درحالی که وجود داشتن خداوند به معنای پدیدآمدن و محقق شدن اجزاء وجودی نمیباشد و او موجود است بدون اجزاء(=معنای خاص خالق).


@madraseh_kalam
چيزی برخلاف تمام اَشياء !


@madraseh_kalam
2024/09/29 11:30:54
Back to Top
HTML Embed Code: