Telegram Web Link
▪️تأثیر حرکت امام در جهان

با انقلاب اسلامی در ایران و با تشکیل نظام اسلامی در این نقطه‌ی از عالم و با مبارزات طولانی که ملت ما پشت سر رهبر عظیم‌الشأنش، برای حفاظت از انقلاب و اسلام انجام داد، عصر جدیدی با خصوصیاتی متمایز با دوران قبل، در عالم به‌وجود آمد... [قدرتهای مادّی دنیا] اعتراف نمی کنند که دوران جدیدی آغاز شده است؛ اما تحت تأثیر این دوران قرار گرفته‌اند و آن را احساس می کنند. این عصر و این دوران جدید را باید «دوران امام خمینی» نامید.
 
📚منبع
سخنان رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه ای حفظه الله سال ۱۳۶۹

#رحلت_امام_خمینی_ره

لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس سایت مقتل:
www.maghtal.com
▪️مبدا نهضت اسلامی

پانزده خرداد یک نقطه عطفی است در تاریخ کشور ما که از همان وقت، شروع به فعالیت سیاسی شد و روحانیون از همان وقت خودشان را مجهز کردند.
پانزده خرداد یک مصیبتی بود برای ملت ما، لکن مبدأ جنبش بود.
پانزده خرداد در عین حالی که مصیبت بود لکن مبارک بود برای ملت که منتهی شد به یک امر بزرگی و آن استقلال کشور و ازادی برای همه مملکت.
پانزده خرداد برای اسلام بود و به اسم اسلام بود و به مبدائیت اسلام و راهنمایی روحانیت.
در حقیقت دستاورد نهضت پانزده خرداد ۴۲ پیروزی بیست و دوم بهمن ۵۷ بود.
قیام پانزده خرداد اسطوره قدرت ستمشاهی را در هم شکست و افسانه‏ها و افسون‏ها را باطل کرد.
اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشورای پانزده خرداد رقم خورد.
با فرا رسیدن پانزده خرداد خاطره غم‏انگیز و حماسه آفرین این روز تاریخی تجدید می‏شود... من روز پانزده خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام می‏کنم.
ملت بزرگ ایران، سالروز پانزده خرداد را که یوم اللّه است زنده نگه می‏دارد.

📚منبع
فرمایشات امام خمینی (ره) درباره ۱۵خرداد

#قیام_پانزده_خرداد

لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
آدرس سایت مقتل:
www.maghtal.com
🔳 ابوجعفر را در جای خود نشانده ام

معمر خلاد گفت: از حضرت رضا علیه السّلام شنیدم که چیزی بیان کرده، سپس فرمودند: شما را به آن چه نیازی است؟ این ابوجعفر است که او را در جای خود نشانده و در منزلت خودم نهاده ام و فرمودند: ما خاندانی هستیم که خردسالانمان [همه چیز را] مو به مو از بزرگ سالانمان ارث می‌برند.

📚منبع
اصول کافی،‌ ج۲، ص ۸۱

#شهادت_امام_جواد_ع
#فضائل_امام_جواد_ع
#امام_جواد_ع
#مداحی_عالمانه

لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس سایت مقتل:
www.maghtal.com
🔳 به سوی پسرم جواد بروید

خیرانی از پدرش روایت کرده که گفت: در خراسان من در برابر حضرت رضا علیه السلام ایستاده بودم که کسی گفت: سرورم اگر حادثه ای روی داد به سوی که برویم؟ فرمود: به سوی پسرم جواد. آنگاه گویا پرسشگر، سن و سال جواد علیه السلام را کوچک شمرد. پس حضرت رضا علیه السّلام فرمودند: همانا خداوند پاک و فرازمند عیسای مریم را به عنوان فرستاده و پیامبر و صاحب شریعتی جدید در سنی کم تر از آنچه جواد علیه السلام در آن است مبعوث کرد.

📚منبع
اصول کافی، ج۲، ص۸۷

#شهادت_امام_جواد_ع
#فضائل_امام_جواد_ع
#امام_جواد_ع
#مداحی_عالمانه

لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس سایت مقتل:
www.maghtal.com
🔳 بگو همان فرد تو را از دست مامون برهاند

علی بن خالد می گوید: مدتی من در شهر سامرا بودم. در آنجا شنیدم مردی را از شام با قید و بند و زنجیر آورده اند و در سامرا حبس کرده اند. می گفتند که او ادعای نبوت کرده است. من با شنیدن این خبر کنجکاو شده و به محل حبس او رفتم. پس از تلاشهای فراوان و راضی کردن مأموران موفق شدم تا با مرد زندانی ملاقات نموده و حال و روزش را از زبان خودش بشنوم. با او صحبت کردم و متوجه شدم که او شخصی بیهوده گو و غیر معتدل نیست؛ بلکه دارای فهم و شعور و منطق است.
گفتم اگر ممکن است قصه ات را برایم بگو و علت دستگیریت را توضیح بده! او گفت: من مدتی در سرزمین شام و محل رأس الحسین علیه السلام به عبادت و نیایش اشتغال داشتم. در یکی از شبها که در محراب ذکر خدا می گفتم، شخصی به نزدم آمد و گفت: بلند شو با من بیا! من بلند شدم و چند قدم همراه او نرفته بودم که خودم را در مسجد کوفه دیدم! از من پرسید: آیا اینجا را می شناسی؟ گفتم: بله اینجا مسجد کوفه است. او در آنجا نماز خواند و من هم نماز خواندم. سپس او از آنجا بیرون رفت و من هم در پی او رفتم. چند قدمی نرفته بودیم که خودمان را در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله دیدیم. او به پیامبر صلی الله علیه و آله سلام داد و نماز خواند و من هم در پی او سلام دادم و در حرم نبوی صلی الله علیه و آله نماز خواندم. از آنجا بیرون آمدیم و اندکی راه رفتیم که من خودم را در مکه و در کنار خانه خدا دیدم! در آنجا به همراه او طواف کردم و او دوباره آهنگ حرکت کرد. چند گام نرفته بودیم که خود را در همان محل عبادت قبلی ام در شام دیدم. آن شخص با عظمت از نظرم پنهان شد. من از آن همه کمال و شکوه وی در حیرت بودم و در اندیشه عمیقی فرو رفتم. یک سال پس از آن واقعه، همان شخص را دیدم و با دیدنش خوشحال شدم. او دوباره مرا صدا زد و همانند سال قبل به آن مکانهای مقدس برده و مسجد کوفه و مرقد مطهر نبوی و خانه خدا را زیارت کرده و به جایگاه اولم در شام آورد. هنگامی که می خواست برود دامنش را چسبیده و التماس کردم که [ای مولای من] تو را قسم می دهم به آن کسی که به تو این همه قدرت و کرامت بخشیده است که قطره ای از آن را به چشم خود دیدم، تو کیستی؟ او گفت: من محمد بن علی بن موسی بن جعفرم.
من این خبر حیرت انگیز را با شخصی در میان نهادم و کم کم گزارش به گوش محمد بن عبدالملک زیّات ـ از حکمرانان عباسی ـ رسید. او مأمور فرستاد و مرا دست بسته به عراق فرستادند و چنان که می بینی در اینجا هستم و به من تهمت ناروای ادعای نبوت زده اند.
علی بن خالد می گوید: از شنیدن قصه اش دلم به درد آمد و به او پیشنهاد کردم که دوست داری حقیقت را برای حاکم نوشته و توضیح دهم که تو بی گناهی؟ او پذیرفت.
من نامه ای نوشتم و احوال او را به محمد بن عبدالملک زیات شرح دادم. او زیر نامه نوشت: به او بگو اگر راست می گویی همان فردی که تو را در یک شب از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و مکه برده است بیاید و تو را از دست مأموران ما برهاند!
علی بن خالد می گوید: من از پاسخ حاکم بسیار غمگین شدم و از اینکه نتوانستم به آن مرد بی گناه کمکی کنم متأثر بودم. مأیوس و نگران به منزل رفتم؛ امّا شب نتوانستم بخوابم. صبح زود باز به سوی زندان حرکت کردم تا از احوال آن شخص بی گناه خبری بگیرم و مقداری با او صحبت کرده، از غصه هایش بکاهم و به او آرامش دهم. امّا با کمال شگفتی دیدم مأموران و زندانبانان با دلهره و اضطراب به این سمت و آن سمت می شتابند و مردم زیادی هم آنجا جمع شده اند. پرسیدم: چه خبر است؟ گفتند: آن مردی که ادّعای نبوت کرده بود با این همه مأمور و زندانبان دیشب ناپدید شده است و معلوم نیست در زمین فرو رفته یا پرنده ای او را ربوده است!
علی بن خالد می گوید: فهمیدم که امام جواد علیه السلام آن یار وارسته خود را از زندان نجات داده است.
شیخ مفید (رحمه الله) پس از نقل این ماجرا اضافه می کند، علی بن خالد که تا آن لحظه به مذهب زیدیه گرایش داشت، با مشاهده این اعجاز آشکار به مذهب امامیه به ویژه امامت حضرت جواد علیه السلام اعتقاد راسخ پیدا کرد و در اعتقادش ثابت قدم و استوار گردید.

📚منبع
ارشاد، ص ۶۲۹

#شهادت_امام_جواد_ع
#فضائل_امام_جواد_ع
#امام_جواد_ع
#مداحی_عالمانه

لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس سایت مقتل:
www.maghtal.com
▪️جود و بخشش زیاد به دیگران

ملقب‌ شدن پیشوای نهم شیعیان به جواد را به علت کثرت بخشش و احسان او به مردم دانسته‌اند. بر پایه نامه‌ای که امام رضا (ع) از خراسان برای فرزندش جواد فرستاد، او از همان سال‌ها به سخاوتمندی معروف و زبانزد بوده است. هنگامی که پدرش در خراسان بود، اصحابش امام جواد را از درِ فرعی خانه خارج می‌کردند تا با افراد کمتری مواجه شود که برای دریافت کمک، گرد خانه‌اش تجمع می‌کردند. بر پایه این روایت، امام رضا (ع) نامه‌ای به فرزندش فرستاد و به او سفارش نمود تا به حرف کسانی که به او می‌گویند از درِ اصلی رفت‌ و آمد نکند، گوش ندهد. علی بن موسی الرضا (ع) در این نامه به پسرش سفارش کرده بود: «هر وقت می‌خواهی از خانه خارج شوی، مقداری سکه طلا و نقره همراه داشته باش. هیچکس از تو درخواستی نکند، مگر اینکه چیزی به او بدهی.»

📚منبع
اصول کافی، ج ۴، ص۴۳

#شهادت_امام_جواد_ع
#فضائل_امام_جواد_ع
#امام_جواد_ع
#مداحی_عالمانه

لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
آدرس سایت مقتل:
www.maghtal.com
🌻ازدواجی که عقدش در ملکوت آسمان‌ها بسته شد!

«عبدالرحمن بن عوف» به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: اگر فاطمه را به همسری من درآوری یکصد شتر که بار همه آنها پارچه‌های گران‌قیمت مصری باشد به اضافه ده هزار دینار طلا مهریه او می‌کنم!
پیامبر صلی الله علیه و آله از این خواستگاری زشت و بی‌معنا چنان خشمگین شد که مشتی سنگ‌ریزه برداشت و به طرف عبدالرحمن پاشید و گفت: «تو گمان کردی من بنده پول و ثروتم که با پول و ثروت می‌خواهی بر من فخر بفروشی!»

مردم مدینه در این گفتگوها بودند ناگهان این صدا در همه جا پیچید که پیامبر صلی الله علیه و آله می‌خواهد تنها دخترش را به همسری علی بن ابی طالب علیه‌السلام درآورد.
علی بن ابی طالب دستش از مال و ثروت دنیا کوتاه بود و از معیارهای عصر جاهلی چیزی نداشت، اما وجودش از فرق تا قدم مملو از ایمان و ارزش های اصیل اسلامی بود.

هنگامی که تحقیق کردند، معلوم شد رهنمون پیامبر صلی الله علیه و آله در این ازدواج مبارک تاریخی، وحی آسمانی بوده است، زیرا خودش فرمود:
«اتانِی مَلَک فَقالَ: یا مُحَمَّدُ انَّ اللَّهَ یقْرَأُ عَلَیک السَّلامُ وَ یقُولُ لَک: انِّی قَدْ زَوَّجْتُ فاطِمَةَ ابْنَتَک مِنْ عَلِی بْنِ ابِی طالِبٍ فِی الْمَلَأِ الْأَعْلی ، فَزَوِّجْها مِنْهُ فِی الْارْضِ.»

«فرشته‌ای از سوی خدا آمد و به من گفت: خداوند بر تو سلام می‌فرستد و می‌گوید: من دخترت فاطمه را در آسمان‌ها به همسری علی بن ابی طالب درآوردم، تو نیز در زمین او را به ازدواج علی درآور.»
هنگامی که امیرمؤمنان علی علیه‌السلام به خواستگاری فاطمه علیهاالسلام آمد، چهره مبارکش از شرم گلگون شده بود.

پیامبر صلی الله علیه و آله با مشاهده او شاد و خندان فرمود: «برای چه نزد من آمدی؟»
ولی امیرمؤمنان علی علیه‌السلام به خاطر ابهت پیامبر صلی الله علیه و آله نتوانست خواسته خود را مطرح کند، و لذا سکوت کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله که از درون امیرمؤمنان علی علیه‌السلام با خبر بود، چنین فرمود:

«لَعَلَّک جِئْتَ تَخْطِبُ فاطِمَةَ؟؛ شاید به خواستگاری فاطمه آمدی؟»
عرض کرد: «آری، برای همین منظور آمدم.»
پیامبر فرمود: «ای علی! قبل از تو مردان دیگری نیز به خواستگاری فاطمه آمدند، هر گاه من با خود فاطمه این مطلب را در میان می‌نهادم روی موافق نشان نمی‌داد، و اکنون بگذار تا این سخن را نیز با خود او در میان نهم.»

درست است که این ازدواج آسمانی است و باید بشود، اما شخصیت فاطمه علیها السلام خصوصاً، و احترام و آزادی زنان در انتخاب همسر عموماً ایجاب می‌کند که پیامبر صلی الله علیه و آله بدون مشورت با فاطمه علیهاالسلام اقدام به این کار نکند.

هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله فضایل امیرمؤمنان علی علیه‌السلام را برای دخترش بازگو کرد و فرمود: «من می‌خواهم تو را به همسری بهترین خلق خدا در آورم، نظر تو چیست؟»
فاطمه که غرق در شرم و حیا بود سر به زیر انداخت و چیزی نگفت و سکوت کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله سر برداشت و این جمله تاریخی را که سندی است برای فقها در مورد ازدواج دختران باکره، بیان فرمود:

«اللَّهُ اکبَرُ! سُکوتُها اقْرارُها؛ خداوند بزرگ است! سکوت او دلیل بر اقرار اوست.»
و در پی این ماجرا عقد ازدواج بوسیله پیامبر صلی الله علیه و آله بسته شد.


📚منابع:
تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص ۳۰۶
ذخائر العقبی، طبری، ص ۳۱

#حضرت_زهرا_س
#عروسی_حضرت_فاطمه_س
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/u38814
🌻 ولیمه و محل زندگی حضرت زهرا(س)

بر اساس روایتی که شیخ طوسی در الامالی نقل شده، پیامبر(ص) و علی(ع) به تعداد زیادی از اصحاب ولیمه دادند. پیامبر گوشت و نان و علی خرما و روغن را تهیه کردند. پیامبر(ص) پس از ولیمه، دست فاطمه(س) را در دست علی(ع) گذاشت و برایشان دعا کرد و فرمود:

«ای علی! فاطمه خوب همسری است و به فاطمه فرمود: ای فاطمه! علی خوب شوهری است.» سپس آن دو را به خانه خودشان فرستاد و نزدشان رفت و دعا کرد که خدا نسلشان را مبارک گرداند.

بر اساس منابع تاریخی، خانه امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س)، چند روز پس از ازدواج به همسایگی پیامبر(ص) منتقل شد؛ چرا که دوری فاطمه برای پیامبر دشوار بوده است. پیامبر ابتدا به دنبال آن بوده که آن دو را در خانه خود جای دهد، اما حارثة بن نعمان از صحابه، خانه خود را که در همسایگی پیامبر بود، در اختیار او گذاشت تا خانه علی و فاطمه باشد. (۱)
همچنین بنابر نقل شیخ طوسی در کتاب امالی، امام علی(ع) به فرمان پیامبر(ص) زره خود را فروخت. پیامبر(ص) مقداری از پول آن را به بلال حبشی داد تا برای فاطمه عطر تهیه کند. سپس باقیمانده آن را برای تهیه وسایل مورد نیاز زندگی، به ابوبکر داد که به همراهی عمار یاسر و چند تن از صحابه جهیزیه را تهیه کنند و آنها نیز زیر نظر ابوبکر، آن‌چه را لازم بود خریدرای کردند.
از جمله موارد جهیزیه حضرت فاطمه، پیراهنی بود که حضرت زهرا شب عروسی خود در پی تقاضای زنی مستمند، به او بخشید و خود به لباسی مستعمل اکتفا کرد. (۲)

📚منابع:
(۱) امالی، شیخ طوسی، ص ۴۱
شرح احقاق الحق، شوشتری، ج ۱۰، ص ۴۰۱
(۲) امالی، شیخ طوسی، ص۴۲
الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج ۸، ص ۱۸


#حضرت_زهرا_س
#عروسی_حضرت_فاطمه_س
#مداحی_عالمانه

لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/u38814
🌻 خواستگاری از فاطمه

بر اساس منابع، قبل از خواستگاری حضرت علی(ع)، چند تن از صحابه مانند ابوبکر بن ابی‌قُحافه و عُمر بن خطاب از فاطمه خواستگاری کرده بودند. پیامبر(ص) در پاسخ آنها، ازدواج فاطمه را به‌ دست خدا می‌دانست.
بر پایه روایتی که در امالی شیخ طوسی از امام علی(ع) نقل شده است امام علی(ع) از پیامبر(ص)، فاطمه را خواستگاری کرد، پیامبر نتیجه را به نظر فاطمه موکول کرد. فاطمه در پاسخ پیامبر، سكوت کرد و پیامبر سکوت فاطمه را دلیل بر رضايتش دانست.

پس از اين جریان جبرئیل بر پیامبر نازل شد و از او خواست فاطمه را به ازدواج على در بیاورد، زيرا خدا راضى است که زهرا براى على و على براى زهرا باشد. پس از ازدواج حضرت علی با فاطمه برخی از مهاجران که پیشتر از فاطمه خواستگاری کرده بودند، از پیامبر گلایه کردند، پیامبر(ص) در پاسخ آنها ازدواج علی و فاطمه را به‌دستور خدا دانسته بود.


📚منابع:
الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۸، ص۱۶
امالی، شیخ طوسی، ص۴۰
تاریخ، یعقوبی، ج۲، ص ۴۱


#حضرت_زهرا_س
#عروسی_حضرت_فاطمه_س
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/u38814
🌻 ایراد خطبه ازدواج توسط پیامبر(ص)

پیامبر اکرم(ص) به حضرت علی(ع) دستور دادند تا مهاجر و انصار را در مسجد حاضر کنند تا در جمع آنان خطبه عقد ایشان و حضرت زهرا(س) را بخوانند و فرمودند:

«پروردگار عالم مرا امر کرد که تزویج کنم فاطمه را به على و هم‌اکنون به قصد انشاء و به امر حق، فاطمه را به عقد ازدواج على درآوردم به مهر چهارصد مثقال نقره.» آنگاه رو کرد به على علیه‌السلام و فرمود: «یا على آیا راضى هستى؟»

على(ع) از جاى خود برخاست گفت: «از خدا راضى و از رسول او خشنودم.» پس از آن رسول خدا(ص) در حق آنها دعا کرد و گفت: «خداوند مشکلات شما را برطرف نماید و شما را خوشبخت کرده و سعادتمند گرداند و بر شما مبارک باد این ازدواج با میمنت و فرزندان پاک و پاکیزه از شما به عمل آید.»

آنگاه از منبر پایین آمد و فرمود: «انما انا بشر مثلکم اتزوج فیکم و ازوجکم الا فاطمه فان تزویجها من السماء خطبة؛ من یک نفر همانند شما هستم به شما زن مى‌دهم و از شما زن مى‌گیرم، جز فاطمه که تزویج او در آسمان انجام گرفته است.»

و نقل شده که امیرالمؤمنین(ع) پس از آن چنین فرمود:
«الحمدالله شکراً لانعمه و ایادیه، و لا اله الا الله شهادة تبلغه و ترضیه و صلى الله على محمد صلوة تزلفه تحطیه، والنکاح مما امر الله عز و جل به و رضیه و مجلسنا هذا مما قضاه الله و اذن فیه و قد زوجنى رسول‌الله ابنته فاطمة و جعل صداقها درعى هذا، و قد رضیت بذلک فاسئلوه و اشهدوا.»

«سپاس و شکر خداوندى را سزا است که الطاف و نعمت‌هایش شامل حال همه بندگان است، پروردگارى نیست جز او و شهادت مى‌دهم بر وحدانیت ذات پاکش، شهادتى رسا و با اعتقادى کامل و درود و سلام حق بر محمد(ص)، درودى همواره و فراگیر و باقى، اما بعد، مجلس ما در مورد یکى از سنت‌هاى مقدس الهى تأسیس گردیده.

موضوع این مجلس، نکاح است که پروردگار بدان امر فرموده و رضا داده است و رسول خدا(ص) به فرمان خداوند متعال دخترش فاطمه(س) را بر من تزویج فرموده و مِهر او را این زره آهنین من قرار داده است، من نیز بدان رضا دادم. شما حاضران، این موضوع را از او بپرسید و شهادت دهید که دخترش فاطمه به همسرى من درآمده است.»

📚منابع:
ناسخ ‌التواریخ زندگانى حضرت فاطمه(س)، سپهر، ج ۱ ص۵۰
فاطمه الزهرا، عمادزاده، ص۲۷۶


#حضرت_زهرا_س
#عروسی_حضرت_فاطمه_س
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/u38814
🔳 درخواست ابوبصیر

ابوبصیر خدمت امام باقر علیه‌السلام عرض کرد:
آقا من خدمت‌گزار شما و از شیعیان شما هستم. کور و نابینا و ناتوان هستم، می‌خواهم برای من بهشت را ضمانت کنی. امام باقر علیه‌السلام فرمود: «می‌خواهی به تو علامت ائمه را نشان بدهم.» عرض کردم: چه مانع دارد که جمع بین هر دو نمایی (هم ضمانت بهشت و هم علامت ائمه).
امام باقر علیه‌السلام دست روی چشمان من کشید، همین‌که دست روی چشم کشید، امام باقر علیه‌السلام فرمود: «اکنون چشم خود را باز کن چه می‌بینی؟» ابوبصیر می‌گوید: به خدا قسم، جز سگ و خوک و بوزینه چیزی دیگر ندیدم. عرض کردم: این بخت‌برگشتگان چه کسانی هستند که مسخ شده‌اند؟
امام باقر علیه‌السلام فرمود: «اینها را که می‌بینی جمعیت انبوه مخالفین ما هستند که اگر پرده برداشته شود شیعیان مخالفین خود را جز به این صورت نمی‌بینند.»
آنگاه امام باقر علیه‌السلام فرمود: «حالا اگر میل داری چشم تو را همین‌طور بگذارم و اگر می‌خواهی ضامن بهشت شوم باید شما را برگردانم به صورت اول.»
ابوبصیر عرض کرد: آقا من احتیاج به تماشای این مردم بد سیرت ندارم، مرا برگردان به صورت اول خودم، من هیچ چیز را با بهشت معاوضه نمی‌کنم. آنگاه امام باقر علیه‌السلام دست بر چشم او کشید و مثل اول نابینا شد.

📚منبع
بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۱۱، ص ۱۸۲


#امام_باقر_ع
#فضائل_امام_محمد_باقر_ع
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/m06034
🔳 خبر جابر

جابر بن عبدالله انصاری يكی از اصحاب پيامبر بود كه به اهل‌بيت عليهم‌السلام علاقه زيادی داشت. روزی پيامبر به جابر فرمود: «ای جابر! تو زنده خواهی ماند تا فردی از فرزندان من را كه شبيه‌ترين مردم به من است ببينی. اسم او اسم من است. وقتی او را ديدی سلام من را به او برسان و از او جدا نشو.»

مدّت‌ها از اين داستان می‌گذشت و جابر پيرمردی شد. روزی امام سجّاد به همراه كودكی به مسجد آمد و او متوجه كودك همراه امام شد. به نزد امام رفت و بعد از سلام و احترام از كودك پرسيد: نام تو چيست؟ كودك جواب داد: محمّد بن علی بن الحسين.

جابر با شنيدن نام كودک، سخن پيامبر را به ياد آورد و گريست و دست او را بر سينه خود نهاد و گفت: به خدا قسم! جدّت رسول خدا بر تو سلام رسانده و به من فرموده كه تو شكافنده علوم هستی.


📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۶، ص ۲۹۴

#امام_باقر_ع
#فضائل_امام_محمد_باقر_ع
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/m06034
🔳 امام باقر(ع) در شام

ابی بکر حفری می‌گوید:
یکبار امام باقر علیه‌السلام را به شام به نزد هشام بن عبدالملک بردند. قبلا هشام بن عبدالملک به درباریان خود گفته بود، وقتی که که من از سرزنش امام باقر علیه‌السلام دست کشیدم شما شروع به سرزنش کنید. وقتی که امام باقر علیه‌السلام داخل شد با دست، اشاره به همه نمود و فرمود: «سلام بر همه‌ی شما.»

آنگاه آن حضرت نشست. هشام از اینکه امام باقر علیه‌السلام او را به عنوان خلیفه سلام نکرده و بدون اجازه نشسته، بسیار خشمگین شده و گفت: «محمد بن علی» چه شده که پیوسته یکی پس از دیگری خروج می‌کنید و اختلاف به وجود می‌آورید و مردم را به پیشوایی خود دعوت می‌کنید. خیال می‌کنید امام هستید با اینکه علم و اطلاعی ندارید. هشام از این قبیل حرف‌ها زد و همین که ساکت شد، دیگر درباریان، یکی‌یکی شروع به سرزنش نمودن امام کردند.

پس از اندک مدتی، امام باقر علیه‌السلام از جای خود حرکت نموده و فرمود: «شما چه تصور می‌کنید و هدف شما از این کارها چیست؟ هدایت همه‌ی ملت عرب به وسیله‌ی خانواده‌ی ما انجام گرفت و به وسیله‌ی ما کار شما پایان می‌پذیرد. اگر شما یک قدرت زودگذری دارید ما را سلطنتی طولانی است. بعد از حکومت ما، دیگر حکومتی نخواهد بود. زیرا ما اهل عاقبت هستیم و خداوند می‌فرماید»:

«و العاقبة للمتقین؛ عاقبت از آن پرهیزکاران است.»


📚منبع
بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۱۸۵


#امام_باقر_ع
#فضائل_امام_محمد_باقر_ع
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/m06034
🔳 کیفیت شهادت امام باقر(ع)

هشام‌ بن‌ عبدالملک دستور داد زین اسب آقا را به زهر آغشته کنند، همین که امام باقر(ع) سوار بر مرکب شد، یک مرتبه صدا زد آه جگرم، (زهر، اول به جگر اثر می‌گذارد) زهر در بدن امام اثر کرد، سه روز در بستر افتاده بودند و سرانجام به شهادت رسیدند.

📚منبع
نور الابصار، شلنجی شافعی، ص ۴۹ و ۶۰


#امام_باقر_ع
#مصائب_امام_محمد_باقر_ع
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/a29196
🔳 اعطا کننده لقب باقر

در کتاب کافی، احادیثی درباره ولادت امام باقر(ع) جمع‌آوری شده است. در یکی از این احادیث می‌خوانیم که جابر بن عبدالله انصاری که از اصحاب رسول خدا(ص) بود، سالها بعد از ایشان در شهر مدینه گویا انتظار یافتن شخص خاصی را داشت و صدا می‌زد «یا باقرالعلم». مردم که از جریان بی‌خبر بودند درباره او افکار ناروا به خود راه می‌دادند. مثلا می‌گفتند جابر هذیان می‌گوید؛ تا اینکه یک روز جابر متوجه محمد بن علی(ع) شد و سر آن حضرت را بوسید و “پدر و مادرم فدایت باد” گفت زیرا از یکسان بودن شمائل و اسم آن حضرت با رسول اکرم(ص) به یقین رسید که او همان شخصی است که وصفش را سالها قبل از رسول خدا(ص) شنیده بود که:

«ای جابر، تو به زمانی خواهی رسید که در آن مردی از من وجود خواهد داشت که علم را به گونه‌ای بسیار شدید خواهد شکافت.»

این قضیه مربوط به زمانی است که امام باقر علیه‌السلام جوانی کم سال است و در پرتو امامت حضرت سجاد(ع) زندگی می‌کند.


📚منبع
کافی، شیخ کلینی، ج۱ٰ، ص۴۶۹

#امام_باقر_ع
#فضائل_امام_محمد_باقر_ع
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/m06034
◾️ کشته‌شدن در داخل مکه

حسین بن علی(ع) به عبدالله بن زبیر فرمود:
«به خداوند سوگند! اگر یک وجب خارج از مکه کشته شوم، برای من دوست داشتنی‌تر است تا آنکه به‌ اندازه یک وجب در داخل مکه کشته شوم. به خداوند سوگند! اگر من به لانه‌ای از لانه جانوران پناه برم، مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آنچه را از من می‌خواهند، به دست آورند.»

📚منبع
الحدائق الناضره، یوسف بحرانی، ج۱۳، ص۳۶۴


#حضرت_امام_حسین_ع
#از_مکه_تا_کربلا
#یوم_الترویه
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/x40447
▪️جدم به من امر کرده‌ است

عبدالله بن عباس و عبيدالله بن زبير آمدند و مانع رفتن حضرت شدند. حضرت فرمود: «جدم به من امر كرده، بايد امر او را اطاعت كنم و بروم.» ابن عباس گفت: واحسيناه.

بعد عبدالله بن عمر آمد و گفت: شما با اهل ضلال صلح كنيد كه قتل و قتال نباشد. پس فرمود: «ای اباعبدالرحمن! آيا جريان يحيی بن زكريا را می‌دانی؟ بنی اسرائيل از طلوع فجر تا غروب آفتاب هفتاد پيغمبر را به قتل رساندند و باز رفتند در بازار نشستند و به تجارت مشغول شدند مثل اين كه هيچ كاری نكرده‌اند. بعد خدا از آنها انتقام گرفت. پس بپرهيز ای اباعبدالرحمن، اينها كمک نمی‌كنند و بی‌وفا هستند.»

و بدین‌گونه بود که امام حسین علیه‌السلام و ۱۹ تن از آل ابی‌طالب و ۸ تن موالی و حرم و خانواده پيامبر صلی الله عليه و آله از مکه به سوی کوفه و کربلا شدند و حركت اين كاروان پرهياهو بويژه در موقع جدايی از خويشان و بستگان در چنين روزی كه هوشياران جهان آن روز به مكه آمدند و برای هر يک فاميل‌هایی است. جدايی اينها در چنين روزی بسيار دشوار بوده است.


📚منابع
اعيان الشيعه، سید محسن امین عاملی، ج ۳، ص ۲۵۶
سيرة الحسين(ع)، سید جعفر مرتضی عاملی، ص ۱۷۷

#حضرت_امام_حسین_ع
#از_مکه_تا_کربلا
#یوم_الترویه
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/x40447
◼️ خدا تقدیر کرده است آنها اسیر بشوند

محمّد بن جریر طبری امامی در کتاب «دلایل الامامة» از ابو محمّد سفیان بن وکیع، از پدرش وکیع، از اعمش از ابومحمّد واقدی و زرارة بن خلج نقل کرده است که گفتند: قبل از آنکه حسین(ع) بخواهد به سمت عراق حرکت کند، به دیدنش رفتیم و اورا از وضعیت مردم کوفه آگاه کردیم و متذکر شدیم که قلب کوفیان با توست. امّا شمشیرشان علیه توست. بنابراین بهتر آن است که از رفتن به کوفه خودداری کنید و همین جا بمانید!

و همچنین آمده: در روز ترویه، عمر بن سعد بن ابی وقاص با لشکر انبوهی به مکه آمد و یزید به وی دستور داده بود که اگر حسین(ع) قصد جنگ داشت با او بجنگد والا تنها در صورت اطمینان به پیروزی با حسین(ع) وارد جنگ شود. اما حسین(ع) در همان روز از مکه خارج شد.
در شبی که فردای آن حسین(ع) قصد خروج از مکه را داشت، محمد بن حنفیه آمد و گفت: برادرم! تو از ناجوانمردی اهل کوفه نسبت به پدر و برادرت به خوبی آگاهی و من می‌ترسم بر سر تو نیز همان بیاورند که بر سر آنها آوردند. بنابراین اگر تصمیم بگیری در اینجا بمانی موقعیت خوبی پیدا می‌کنی و به گرامی‌ترین و عزیزترین ساکنان مکه تبدیل خواهی شد!

حسین(ع) گفت: «می‌ترسم یزید بن معاویه مرا درحرم، ترور کند و حرمت این خانه به وسیله من شکسته شود!» ابن حنفیّه گفت: پس به «یمن» یا برخی دیگر از نواحی این صحرا برو! در این‌صورت، هیچکس نمی‌تواند بر تو دست یابد. چون مردم همگی تو را دوست دارند و از هستی تو دفاع می کنند.

حسین(ع) گفت: «باید راجع به پیشنهادت فکر کنم.» ولی وقت سحر، حسین(ع) به عزم کوفه به راه افتاد. محمد بن حنفیه به محض اطلاع از حرکت حسین(ع) آمد و افسار شترش را گرفت و گفت: مگر تو قول ندادی راجع به پیشنهاد من بیندیشی! گفت: «آری!» پرسید: پس چرا به این زودی، تصمیم به رفتن گرفتی؟ گفت: «پس از آنکه از تو جدا شدم، رسول خدا(ص) به خواب من آمد و گفت: ای حسین! از مکه خارج شو! چون خدا تقدیر کرده است تو کشته شوی!»

محمّد بن حنفیه گفت: انا لله و انا الیه راجعون! اگر به سفر مرگ می‌روی پس این زنان را چرا با خود می‌بری؟ گفت: «قد قال لی: ان الله قد شاء ان یُراهن سبایا.» رسول خدا(ص) گفت: «خدا تقدیر کرده است آنها اسیر بشوند.»

محمد حنفیه پس از این گفتگو خداحافظی کرد و رفت.

📚منبع
لهوف، سیّد بن طاووس، ص ۹۸

#حضرت_امام_حسین_ع
#از_مکه_تا_کربلا
#یوم_الترویه
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/x40447
◼️ فردا صبح به خواست خداوند حرکت خواهم کرد

چون امام حسین علیه‌السلام عزم خروج از مکه کرد، به خطابه ايستاد و فرمود:

«وَ رُوِیَ أَنَّهُ علیه‌السلام لَمَّا عَزَمَ عَلَی‌ الْخُرُوجِ إلَی‌ الْعِرَاقِ قَامَ خَطِیبـًا، فَقَال‌: الْحَمْدُ لِلَّهِ، مَاشَآءَ اللَهُ، وَلاَ قُوَّه إلاَّ بِاللَهِ، وَصَلَّی‌ اللَهُ عَلَی‌ رَسُولِهِ. خُطَّ الْمَوْتُ عَلَی‌ وُلْدِ ءَادَمَ مَخَطَّ الْقِلاَدَه عَلَی‌ جِیدِ الْفَتَه. وَمَا أَوْلَهَنِی‌ إلَی‌ أَسْلاَفِی‌ اشْتِیَاقَ یَعْقُوبَ إلَی‌ یُوسُفَ. وَخُیِّرَ لِی‌ مَصْرَعٌ أَنَا لاَقِیهِ؛ کَأَنِّی‌ بَأَوْصَالِی‌ تَتَقَطَّعُهَا عُسْلاَنُ الْفَلَوَاتِ بَیْنَ النَّوَاوِیسِ وَکَرْبَلا´ءَ؛ فَیَمْلاَنَ مِنِّی‌ أَکْرَاشـًا جُوفـًا، وَأَجْرِبَه سُغْبـًا.»

«لاَ مَحِیصَ عَنْ یَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ. رِضَا اللَهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْتِ؛ نَصْبِرُ عَلَی‌ بَلاَ´ئِهِ، وَیُوَفِّینَا أُجُورَ الصَّابِرِینَ. لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَهِ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ لُحْمَتُهُ، وَهِیَ مَجْمُوعَه لَهُ فِی‌ حَظِیرَه الْقُدْسِ، تَقِرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ، وَیُنْجَزُ لَهُمْ وَعْدُهُ. مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلاً مُهْجَتَهُ، وَمُوَطِّنـًا عَلَی‌ لِقَآءِ اللَهِ نَفْسَهُ، فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا؛ فَإِنَّنِی‌ رَاحِلٌ مُصْبِحـًا إنْ شَآءَاللَهُ تَعَالَی‌.»

«مرگ بر فرزند آدم همانند گردن‌بندى است بر گردن دختران جوان و اشتیاق من به دیدار گذشتگانم همانند اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف است و براى من مقتلی برگزیده شده که به آن خواهم رسید، گویا مى‌بینم گرگان درنده بیابان – بین نواویس و کربلا ـ بندبند تنم را پاره کرده و از من شکم‌هاى تهى و مشک‌هاى خالى خود را پر مى‌کنند.»

«از آن روز که قلم تقدیر الهى بر آن رقم خورده، گریزى نیست. خشنودى خداوند خشنودى ما اهل بیت است، ما بر بلای الهی صبر می‌کنیم و او پاداش عظیم صابران را به ما خواهد داد. پاره تن رسول خدا هرگز از وی جدا نمى‌شود و در حظیرة القدس به او ملحق خواهد شد و چشمان رسول خدا به ذرّیه‌اش روشن مى‌شود و وعده‌اش توسط آنان وفا خواهد شد. هرکس آماده است خون خود را در راه ما نثار کند و خود را آماده لقاى خداوند سازد، با ما رهسپار شود، زیرا من فردا صبح به خواست خداوند حرکت خواهم کرد.»

📚منابع
اللهوف، سید بن طاووس، ص ۱۲۶
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۶، ص۳۶۶


#حضرت_امام_حسین_ع
#از_مکه_تا_کربلا
#یوم_الترویه
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/x40447
▪️امان نامه به حضرت مسلم (ع)

در مورد پذیرش امان نامه به حضرت مسلم (ع) دو قول است:
یک بار ابن اشعث او را امان داد ولی مسلم (ع) در جوابش گفت: قول شما کوفیان را اعتماد نشاید و از منافقان بی دین وفا نمی آید. اما وقتی بر اثر جراحات فراوان ضعف و ناتوانی بر او غالب گردید به ناچار تن در داد.
دوم اینکه به روایت سید بن طاووس هر چند به او امان دادند قبول نکرد تا آنکه جراحات زیادی بر داشت و نامردی از عقب نیزه بر پشت او زد و او را به روی انداخت آن کافران هجوم آوردند و او را دستگیر کردند.

📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج ۱، ص ۶۵۶

#حضرت_امام_حسین_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s20959
2024/06/30 07:02:14
Back to Top
HTML Embed Code: