Telegram Web Link
🌸 عید قربان، روز ثجّ و عجّ

الإمام علی عليه السلام: «سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَخطُبُ يَومَ النَّحرِ، و هُوَ يَقولُ: هذا يَومُ الثَّجِّ و العَجِّ، والثَجُّ: ما تُهريقونَ فيهِ مِنَ الدِّماءِ، فَمَن صَدَقَت نِيَّتُهُ كانَت أوَّلُ قَطرَةٍ لَهُ كَفّارَةً لِكُلِّ ذَنبٍ، والعَجُّ: الدُّعاءُ، فَعِجّوا إلَى اللّهِ، فَوَالَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لا يَنصَرِفُ مِن هذَا المَوضِعِ أحَدٌ إلاّ مَغفورًا لَهُ، إلاّ صاحِبَ كَبيرَةٍ مُصِرًّا عَلَيها لا يُحَدِّثُ نَفسَهُ بِالإِقلاعِ عَنها.»

امام على عليه‌السلام:
«شنيدم رسول خدا صلى الله عليه و آله روز عيد قربان، خطبه مى‌خواند و مى‌فرمود: امروز، روز «ثجّ» و «عجّ» است. ثجّ، خون قربانى‌هاست كه مى‌ريزيد. پس نيّت هركس صادق باشد اولين قطره خونِ قربانى او كفّاره همه گناهان اوست و «عجّ»، دعاست. پس به درگاه خداوند دعا كنيد. قسم به آن كه جان محمّد صلى الله عليه و آله در دست اوست، از اينجا هيچ‌كس بر نمى‌گردد مگر آمرزيده شود جز كسى كه گناه كبيره انجام داده و بر آن اصرار ورزد و در دل خود تصميم بر ترک آن ندارد.»

📚منبع
دعائم الإسلام، القاضی النعمان، ج ۱، ص ۱۸۴


#عید_قربان
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/e01788
کرامت امام هادی(ع)

امام هادی علیه‌السلام در سال ۲۴۳ ق از مدینه به سامرا تبعید شد. همان‌گونه که پیش بینى می‌شد، یحیى بن هرثمه در ابتداى این سفر، از خود قاطعیت و سخت‏گیرى بسیارى نشان داد. البته، در بین راه کرامت‏‌هایى از امام و حوادثى رخ داد که سبب علاقه‏‌مندى و تغییر رویه او شد. خود او مى‏‌گوید:

در بین راه، دچار تشنگى شدیدى شدیم، به گونه‏‌اى که در معرض هلاکت قرار گرفتیم. پس از مدتى، به دشت سرسبزى رسیدیم که درخت‏‌ها و نهرهاى بسیارى در آن بود. بدون آن که کسى را در اطراف آن ببینیم، خود و مرکب‏‌هایمان را سیراب و تا عصر استراحت کردیم. بعد هر قدر مى‌‏توانستیم، آب برداشتیم و به راه افتادیم. پس از این‏که مقدارى از آنجا دور شدیم، متوجه شدیم که یکى از همراهان، کوزه نقره‏‌اى خود را جا گذاشته است، فورى بازگشتیم؛ اما وقتى به آنجا رسیدیم، چیزى جز بیابان خشک و بى‌آب و علف ندیدیم!

کوزه را یافته و به سوى کاروان برگشتیم؛ با کسى هم از آنچه دیده بودیم، چیزى نگفتیم. هنگامى‌که خدمت امام رسیدیم، بی‌آنکه چیزى بگوید، با تبسمى فقط از کوزه پرسید و من گفتم که آن را یافته‌ام.


📚منبع
اثبات الوصیة، على بن الحسین المسعودى، ص ۱۹۷


#امام_هادی_ع
#فضائل_امام_هادی_ع
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/t31047
اکنون به دست شما مسلمان شدم

کرامت امام، شگفتى یحیى بن هرثمه را بر مى‏‌انگیزد. او در گزارش دیگرى که مأمور شده بود نامه متوکل را به امام هادی برساند خود می‌گوید:

براى احضار على بن محمد، عراق را به سمت حجاز ترک گفتیم. در بین یاران من یکى از سران خوارج وجود داشت و نیز کاتبى بود که اظهار تشیع می‌کرد. من نیز بر آیین «حشویه» بودم. فرد خارجى و کاتب، درباره مسائل اعتقادى با هم مناظره می‌کردند و من هم براى گذراندن وقت، به مناظره آنان گوش می‌دادم.

وقتى به نیمه راه رسیدیم، مرد خارجى به کاتب گفت: مگر این گفته سرورتان، على بن ابیطالب نیست که: «هیچ قطعه‏‌اى از زمین نیست که یا قبرى است و یا قبرى خواهد شد؟» اینک به این بیابان بنگر، کجاست آن که در اینجا بمیرد تا خدا آن را قبرى قرار دهد؟ به کاتب گفتم: آیا این، سخن شماست؟ گفت: بله. گفتم: مرد خارجى راست می‌گوید، چه کسى در این بیابان وسیع خواهد مرد تا خدا آن را پر از قبر کند؟ و به این گفتار خندیدیم؛ به گونه‏‌اى که کاتب شرمنده و سرافکنده شد.

هنگامی‌که به مدینه رسیدیم، نزد على بن محمد رفته، نامه متوکل را به او تسلیم کردیم. او، نامه را خواند و فرمود: «مانعى براى این سفر نیست.»
وقتى فردا نزد او رفتیم، با این که فصل تابستان و هوا در نهایت گرمى بود، امام به گروهى از خیّاطان دستور داده بود تا پارچه‏‌هاى ضخیمِ پشمى بدوزند و فردا بیاورند.

من از این سفارش امام، تعجب کردم و با خود گفتم: در این فصل گرما و در این سرزمین تفتیده حجاز و در حالى که بین حجاز و عراق ده روز فاصله است، چه نیازى به این لباس‏‌هاست؟! او، مردى است که سفر نکرده و فکر می‌کند که در هر سفرى انسان، نیازمند چنین لباس‌‏هایى است و شگفت از شیعیان که چگونه چنین فردى را «امام» خود می‌پندارند!

هنگام حرکت، امام به همراهان خود دستور داد تا لباس‌‏ها را بردارند. تعجب من بیش‏تر شد. از مدینه خارج شدیم و به همان محلّى که مناظره می‌کردیم، رسیدیم که ناگهان ابرى تیره پدیدار شد و رعد و برق زد. هنگامى که بالاى سرِ ما رسید، تگرگ‏‌هاى درشتى مانند سنگ، باریدن گرفت. امام و همراهانش لباس‏‌هاى گرمشان را پوشیدند و به من و کاتب هم دادند. بر اثر بارش مهیب تگرگ، هشتاد نفر از همراهیان من هلاک شدند. ابر، از سرِ ما گذشت و دماى هوا به حالت پیشین بازگشت. امام به من فرمود:

«اى یحیى! به بازماندگان یارانت بگو مردگان را دفن کنند. خداوند، این بیابان را این چنین پر از قبر مى‏‌کند.» من، خود را از مرکب پایین انداختم و پاى امام را بوسیدم و گفتم: گواهى می‌دهم که جز «اللَّه» معبودى نیست و «محمّد» بنده و فرستاده اوست و «شما» جانشینان خدا در روى زمین هستید. من، تاکنون کافر بودم؛ ولى هم اکنون به دست شما، مسلمان شدم.

یحیی بن هرثمه از آن لحظه، «تشیع» را برگزید و در خدمت امام بود تا از دنیا رفت.


📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۵۰، ص ۱۴۲


#امام_هادی_ع
#فضائل_امام_هادی_ع
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/t31047
💐 راه رفتن دشمن علی(ع) بر روی زمین حرام است

«شيخ‌ الاسلام حموئـی» در باب هجدهم «فرائد السمطين» از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که به علی علیه‌السلام فرمود:

«ای علی، همانا زمين از آن خداست و آن را به هر يک از بندگان خود که بخواهد وا می‌گذارد. (اينک) به من وحی فرستاده که فاطمه را با مهريه يک پنجم زمين، به ازدواج تو در آورم، پس آن صداق اوست و هرکس بر زمين گام نهد و شما را دشمن باشد، راه رفتنش بر زمين حرام است.»


📚منبع
الغدیر، علامه امینی، ج ۲، ص ۴۴۶


#عید_غدیر
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/w64214
💐 نعره شیطان در ماجرای غدیر خم

درباره مکر شیطان در ماجرای غدیر، جابر بن عبدالله از امام باقر علیه‌السلام روایت می‌کند: زمانی که پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم در روز غدیر خم دست على علیه‌السلام را در دست گرفت، شیطان در میان سپاهیانش نعره برآورد و هیچ یک از آنها چه در خشکى و چه دریا به جاى نماند مگر آنکه در پى نعره او به سویش دویدند و گفتند: اى آقا و مولا چه بر سر تو آمده؟ ما هرگز از تو نعره‌‏اى دهشتناک‌‏تر از این نعره نشنیده بودیم. ابلیس به آنها گفت: این پیامبر کارى کرد که اگر براستى این کار تحقق یابد دیگر کسى هرگز خدا را نافرمانى نکند.

آنها در پاسخ گفتند: سرورا، تو آدم را فریب دادى. زمانی که منافقان گفتند: این مرد [پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم‏] از سر هواى نفس سخن مى‌گوید و یکى به دیگرى گفت: مگر نمى‌‏بینى که چشمانش چگونه در کاسه سرش مى‏‌چرخد؟ گویا دیوانه شده ــ مقصودشان پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بود ــ در این هنگام شیطان فریادى از سر شادى زد و دوستانش دوباره گرد او حلقه زدند. او به آنها گفت: آیا مى‏‌دانید من قبلاً با آدم ابو البشر چه کرده‏‌ام؟ گفتند: بله. گفت: آدم، پیمان خود را شکست، اما به خدا کفر نورزید، ولى اینان هم پیمانشان را نقض کردند و هم به پیامبر علیه‌السلام کفر ورزیدند.

پس هنگامى که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم از این جهان رخت بر بست و مردم به جاى على علیه‌السلام دیگرى را به خلافت نشاندند شیطان تاج شاهى بر سر گذاشت و منبرى نهاد و روى بالش ‏نشست و پیادگان و سوارگان خود را گرد آورد و به آنها گفت: شادى کنید که تا روز قیام امام، خداوند فرمان برده نشود. امام باقر علیه‌السلام این آیه را تلاوت فرمود: «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ‏؛ براستى شیطان گمان خویش را درباره آنها صادق یافت و جز گروهى از مؤمنان همه از او پیروى کردند.» ( سوره سبأ، آیه ۲۰)

امام باقر علیه‌السّلام فرمود: «تأویل این آیه هنگامى بود که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم رحلت فرمود و گمان ابلیس همان هنگامى بود که درباره پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم گفتند؛ او از سر هواى نفس سخن مى‌‏گوید و شیطان در این هنگام گمانى درباره ایشان برد و آنها گمان شیطان را تصدیق کردند و تحقّق بخشیدند.»


📚منبع
الکافی، شیخ کلینی، ج ۸، ص۳۴۴


#عید_غدیر
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/w64214
💐 این دو مردم را از اسلام باز می‌گردانند

زراره از یکی از دو امام باقر و صادق علیهم‌السّلام روایت کرده که فرمود:

«روزی پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم غمگین و اندوهناک بود. علی علیه‌السّلام به آن حضرت عرض کرد: چیست که تو را غمگین می‌یابم؟ فرمود: چگونه غمگین نباشم در حالی که همین امشب خواب دیدم که بنی تیم [تیره ابوبکر] و بنی عدی [قبیله عمر] و بنی امیه بر منبر بالا می‌روند و مردم را از اسلام باز می‌گردانند. من در خواب گفتم: پروردگارا! این واقعه در دوران زندگی من روی می‌دهد یا پس از مرگ من؟ فرمود: پس از مرگ تو.»


📚منبع
ترجمه روضه کافی، شیخ محمدباقر کمره ای، ص ۳۶۹


#عید_غدیر
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/w64214
💐 پاداش خرج کردن در روز عید غدیر

امام علی(ع) فرمودند: «خرج کردن یک درهم در روز غدیر، پاداش صد هزار درهم در روزهای دیگر و حتی بیشتر دارد.»


📚منبع
مصباح المتهجد، شیخ ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، ج۲، ص ۷۵۷


#عید_غدیر
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/w64214
💐 پاداش اطعام در روز عید غدیر

امام صادق(ع) فرمودند: «غذا دادن به یک مؤمن در روز عید غدیر ثواب اطعام یک میلیون پیامبر و صدیق (در رأس آنها خود ائمه معصومین) و یک میلیون شهید (در رأس آنها حضرت عباس(ع) و شهدای کربلا) و یک میلیون فرد صالح در حرم خداوند را دارد.»


📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۶، ص ۳۰۳


#عید_غدیر
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/w64214
🟩 عید غدیر امسال را با محکم کردن اعتقادمان متفاوت کنیم

📜 *دورۀ آموزشی اثبات امامت امیرالمومنین (علیه السلام)*

🎤 با بیان دکتر حسین محمدی فام،
پژوهشـــگر دینی و استاد دانشگاه

شامل موضوعات:
🔸 *خلاصه ای از مبحث امامت*
🔹 *غدیر و آیه ابلاغ*
🔸 *غدیر و جریان منع حدیث*
🔹 *غدیر در اسناد اهل سنت*
🔸 *آیۀ انذار و حدیث یوم الدار*
🔹 *حدیث منزلت*
🔸 *شبهات حول آیات و روایات مذکور*
و...

📝 طی 10 درس گفتار و بصورت آفلاین
🎁 با اهدای جوایز ویژه به نفرات برتر
مهلت ثبت نام تا روز عید سعید غدیر

برای اطلاع از شرایط دوره و ثبت نام به شماره 09104484366 در پیامرسان بله پیام دهید


#امامت_امیرالمومنین #عید_غدیر #شیعه #عقاید_امامیه

🆔 @rozatoshohada_ir
🌸 علامت ولادت حضرت رسالت و امامان بعد از او

شیخ کلینی و صفار و دیگران از ابوبصیر روایت کرده‌اند که گفت:

در سالی که حضرت امام موسی علیه‌السلام متولد شد من در خدمت حضرت صادق علیه‌السلام به سفر حج رفتم. چون به منزل (ابواء) رسیدیم حضرت برای ما چاشت طلبید و بسیار نیکو آوردند. در اثنای طعام خوردن پیکی از جانب حمیده به خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد که حمیده می‌گوید اثر وضع حمل در من ظاهر شده است و فرموده بودی که چون اثر ظاهر شود تو را خبر کنم که این فرزند مثل فرزندان دیگر نیست.

پس حضرت شاد و خوشحال برخاست و متوجه خیمه حرم شد و بعد از اندک زمانی معاودت نمود شکفته و خندان ؛ خداوند دل تو را شادان بدارد و حال حمیده چگونه شده؟
حضرت فرمود: «حق تعالی پسری به من عطا کرد که بهترین خلق خدا است و حمیده مرا به امری خبر داد از او که من از او مطلع‌تر بودم به آن.»

ابوبصیر گفت: فدای تو شوم! چه چیز خبر داد تو را حمیده؟ حضرت فرمود: «حمیده گفت: چون آن مولود مبارک به زمین آمد دست‌های خود را بر زمین گذاشت و سر خود را به سوی آسمان بلند کرد، من به او گفتم که چنین است علامت ولادت حضرت رسالت و هر امامی که بعد از او هست.»


📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج۲، ص ۱۴۵


#امام_کاظم_ع
#ولادت_امام_کاظم_ع
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/y15763
🌸 صلابت و مقاومت حضرت موسی بن جعفر(ع)

در آن هنگام که امام کاظم(ع) را به زندان سخت سندى بن شاهک بردند و در آن جا تحت شکنجه‌هاى شدید قرار گرفت، هارون یکى از درباریان خود به نام ربیع را طلبید و او را مأمور کرد که به زندان نزد امام کاظم(ع) برود و از او دلجویى نماید و پیشنهاد آزاد شدن از زندان را به او بدهد و به تقاضاهایش توجه کند. ربیع در زندان، به محضر امام کاظم(ع) رسید و به آن حضرت چنین گفت:

برادرت (هارون) مرا نزد تو فرستاده، او سلام رساند و گفت به شما چنین عرض کنم. چیزهایى درباره تو به من خبر داده‌اند که مرا پریشان ساخت. از این رو از مدینه تو را به این جا (بغداد) نزد خودم آوردم، در مورد آن چیزها تحقیق کردم دیدم تو از همه عیوب پاک هستى و فهمیدم که نسبت دروغ به تو داده‌اند. اینک با خود فکر کردم که تو را به خانه‌ات (در مدینه) بازگردانم یا نزد خود نگه‌دارم. به این نتیجه رسیدم که اگر در نزد من باشى سینه‌ام از عداوت تو خالى‌تر خواهد شد و دروغ بدخواهان را آشکارتر خواهد کرد.

من ربیع را مأمور نمودم تا هرگونه غذایى را مایل هستى و هرگونه تقاضایى دارى تامین کند. با کمال روگشادى از او بخواه که بر آورده خواهد شد.
امام کاظم(ع) با کمال بى اعتنایى به پیام هارون، در دو جمله کوتاه و پرمعنى که نشان‌دهنده مقاومت و صلابتش بود در پاسخ ربیع فرمود:

«لا حاضر مالى فینفعنى و لم اخلق سوولا؛ اموال خودم در نزد من حاضر نیست تا از آن بهره‌مند گردم‌ و خداوند مرا درخواست کننده از خلق نیافریده است.»
آن گاه امام بى درنگ برخاست و گفت: «الله اکبر و مشغول نماز شد.»
ربیع‌ پس از انجام مأموریت، نزد هارون بازگشت و ماجراى ملاقات خود را با امام کاظم(ع) به هارون گزارش داد. هارون به ربیع گفت: روحیه موسى بن جعفر(ع) را چگونه دیدى؟ و نظرت درباره او چیست؟

ربیع در پاسخ گفت: یا سیدى! لو خططت فى الارض خطه فدخل فیها موسى بن جعفر(ع) ثم قال لا إخرج منها ما خرج منها؛
اى سرور من! هرگاه بر روى زمین خطى ترسیم شود و موسى بن جعفر(ع) وارد آن خط گردد سپس بگوید از آن خط خارج نمى‌شوم هرگز خارج نخواهد شد.

هارون که امام کاظم(ع) را مى‌شناخت و از مقاومت و اراده قاطع آن حضرت باخبر بود، سخن ربیع را تصدیق کرد و گفت: همین گونه است که گفتى و من بیشتر دوست دارم که او در نزد من در همین جا (زندان بغداد) بماند. (یعنى مقاومت و استوارى او آن چنان محکم است که بازگشت او به مدینه براى حکومت ما خطر آفرین خواهد بود)

آنگاه هارون به ربیع گفت: این موضوع محرمانه بماند. مبادا آن را براى کسى نقل کنى.
ربیع مى‌گوید: تا هارون زنده بود از ترس او این ماجرا را به کسى نگفتم.


📚منبع
انوارالبهیه، محدث قمی، ص ۳۰۳


#امام_کاظم_ع
#فضائل_امام_کاظم_ع
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/z25904
🌸 ماجرای زندان و کنیز

هنگامى‌که امام کاظم(ع) در زندان بود هارون به دلیل مقاصد شومى که داشت، کنیز زیبارویى را به عنوان خدمت‌گذارى به امام، به زندان فرستاد. آن کنیز را به زندان آوردند و مراحم و الطاف هارون را به عرض امام رساندند (هارون مى‌خواست از این طریق, امام را از خود خشنود سازد) امام آن کنیز را نپذیرفت و به عامرى (شخصى که واسطه رساندن کنیز شده بود) فرمود: «به هارون بگو: بل انتم بهدیتکم تفرحون؛ بلکه این شمایید که به هدایایتان شاد هستید.» (۱)

عامرى بازگشت و ماجرا را به هارون گفت‌. هارون خشمگین شد و به عامرى گفت: به موسى بن جعفر(ع) بگو نه ما با رضایت تو، تو را زندانى کرده‌ایم و نه با رضایت تو خدمت‌گذار به نزد تو فرستاده‌ایم. سپس کنیز را در آن جا رها کن و بیا. آنگاه خادم خود را مأمور کرد تا محرمانه وضع امام و کنیز را به او گزارش دهد. خادم پس از مدتى به هارون گزارش داد که آن کنیز آن چنان تحت تاثیر چهره ملکوتى امام کاظم(ع) قرار گرفته که به سجده افتاده و سر از سجده برنمى‌دارد و مکرر خدا را تسبیح و تقدیس مى‌کند و مى گوید: «قدوس سبحانک سبحانک.»

هارون گفت: سوگند به خدا موسى بن جعفر(ع) او را جادو نموده، او را نزد من بیاور. عامرى کنیز را نزد هارون آورد، در حالىکه کنیز از خوف خدا به شدت مى‌لرزید. هارون گفت: این چه حالى است که پیدا کرده‌اى؟ کنیز گفت: امام را دیدم شب و روز غرق در عبادت و تسبیح است به آن حضرت گفتم براى خدمت‌گذارى شما آمده‌امُ چه کارى دارى تا انجام دهم؟

فرمود: «نیازى به تو ندارم. اینها چه خیال مى‌کنند.» ناگاه به سویى متوجه شد، من نیز به آن سو متوجه شدم، باغى پرصفا با حوریان و غلمان دیدم، بى‌اختیار به سجده افتادم تا این غلام مرا به این جا آورد.
هارون خشمگین شد و دستور داد آن زن را تحت نظر بگیرند تا وقایع زندان را به کسى خبر ندهد. او هم چنان تحت نظر مشغول عبادت بود تا از دنیا رفت. (۲)


📚منبع
(۱) سوره نمل، آیه ۳۶
این سخن در قرآن از زبان حضرت سلیمان(ع) نقل شده که به هدیه آورندگان بلقیس (ملکه کافر سبا) فرمود.
(۲) مناقب آل ابى طالب، محقق سروى، ج ۴، ص ۲۹۸


#امام_کاظم_ع
#فضائل_امام_کاظم_ع
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/z25904
🌱 نامه به اسقف نجران
بخش اول

هنگامی‌که حضرت محمد بن عبدالله(ص) بعد از نقض صلح حدیبیه از سوی هم‌پیمانان ابوسفیان، مقدمات فتح مکه را فراهم ساخت و سپس مکه را فتح کرد و بت‌ها به دست حضرت علی(ع) سرنگون شدند و اعراب زیر فرمان پیامبر(ص) در آمدند و اسلام و مسلمانان قدرت پیدا کردند، آن  حضرت برای دعوت دیگر کشورها و ملل جهان به سوی اسلام، نمایندگانی با نامه‌هایی برای آنان گسیل داشت.

پیامبر اعظم(ص) چند نماینده (عقبة بن غزوان، عبدالله بن امیر، هدیر بن عبدالله، حبیب بن سنان) (۱) به سوی مسیحیان نجران اعزام کرد و در نامه‌ای (۲) خطاب به اسقف ابوحارثة بن علقمه، نماینده رسمی کلیساهای روم، چنین نوشت:

«به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب. (این نامه‌ای است) از محمد، پیامبر و رسول خدا به اسقف نجران: خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب را ستایش می‌کنم و همگان را از پرستش بندگان به پرستش خدا دعوت می‌کنم، شما را فرا می‌خوانم که از ولایت خدا پیروی کنید و از ولایت بندگان خارج شوید. اگر دعوت مرا نمی‌پذیرید، باید به دولت کریمه اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید (تا در امنیت قرار گیرید) در غیر این صورت به شما اعلام خطر می‌شود.» (۳)



📚منبع
(۱) المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص ۵۰۰
(۲) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۲۶، ص ۳۱۰
(۳) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۲۱، ص ۲۸۵
فروغ ابدیت، جعفر سبحانی تبریزی، ج ۲، ص ۸۱۳
البدایة و النهایة، عماد الدین اسماعیل بن کثیر دمشقی، ص۵۳



#روز_مباهله
#مباهله
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/w25484
🌱 واکنش مسیحیان
بخش دوم

نمایندگان رسول الله(ص) وارد سرزمین نجران شدند و نامه پیامبر را تقدیم اسقف کردند. وی نامه واپسین پیامبر رحمت(ص) را با دقت مطالعه کرد و برای تصمیم نهایی، شورایی مرکب از شخصیت‌هایی از «سبأ» از قبایل «مذحج»، «عک»، «حمیر» و «انمار» که دارای سرنوشت مشترک بودند، در معبد بزرگ نجران تشکیل داد. (۱)

یکی از افراد شورا، فردی به نام «شرحبیل» بود که نظریه‌پرداز آنها به حساب می‌آمد. از وی در این خصوص نظرخواهی کردند. وی در پاسخ اسقف اعظم نجران گفت:

من درباره مسائل مذهبی آگاهی چندانی ندارم، ولی ناچارم مطلبی را که می‌دانم یادآوری کنم؛ ما بارها از بزرگان مذهبی خود شنیده‌ایم که روزی مقام نبوت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست که «محمد» از نسل اسماعیل و همان پیامبر موعود باشد. (۲)

نظریات گوناگون ارائه شد و برخی نظر به مخالفت و مبارزه با پیامبر(ص) دادند. اسقف نجران که فردی موحّد بود و علاوه بر حضرت عیسی(ع) به پیامبر اعظم(ص) نیز ایمان داشت، ولی این مطلب را پنهان می‌کرد، هنگامی‌که دید می‌خواهند به مدینه بروند و با حضرت محمد(ص) به مشاجره برخیزند، آنان را به خویشتن‌داری فراخواند. (۳)

کرز بن سبره حارثی، فرمانده نظامی آنان، از سخنان اسقف اعظم خشمگین شده و به موضع‌گیری برخاست؛ ولی اسقف اعظم با درایت و دوراندیشی آنان را موعظه کرد و پیشنهاد داد برای تطبیق صفات پیشگویی شده پیامبر اسلام(ص) و رفع ابهام، به کتاب «جامعه» که بشارت‌های پیامبران پیشین در خصوص پیامبر خدا(ص) در آن مندرج بود، مراجعه کنند. با رجوع به آن کتاب، دریافتند که سخنان اسقف بزرگ درست است.


📚 منبع
(۱) المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص ۵۰۱
(۲) فروغ ابدیت، جعفر سبحانی تبریزی، ج ۲، ص ۸۱۳
(۳) المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص ۵۰۱


#روز_مباهله
#مباهله
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/w25484
🌱 اعزام هیئت مسیحیان
بخش سوم

شورای مسیحیان نجران نظر داد که هیئتی از این جمع انتخاب شوند و برای تحقیق درباره موضوع، به مدینه بروند و از نزدیک با حضرت محمد(ص) آشنا گردند و دلایل نبوت او را بررسی کنند. بدین منظور، هفتاد یا شصت نفر از اشراف و بزرگان «بنی حارث بن کعب»، همراه چهارده نفر (۱) از دانشمندان مسیحی که در رأس آنان سه تن از اسقف‌های نجران به نام‌های: ابوحارثة بن علقمه، عبدالمسیح و ایهم (۲) بودند، برای دیدن پیامبر(ص) راهی مدینه شدند. (برخی، نام اسقف‌های نجران را «سید» و «عاقب» ذکر کرده‌اند)

نمایندگان نجران ـ که برای فخر فروشی دارای چهره‌هایی زیبا، لباس‌هایی ابریشمی و انگشترهای طلا و صلیب بر گردن بودند ـ هنگام عصر در مقابل مسجد رسول الله(ص) از مرکب‌های خود پیاده شدند و به صورت منظم وارد آن مکان مقدس شدند و سلام کردند. هنگام ورود به مسجد، وقت اقامه نماز آنان بود. هیئت نجرانی به سوی مشرق مشغول نماز شدند. مسلمانان خواستند از ورود آنان به مسجد و عبادت آنها به سوی مشرق جلوگیری کنند که پیامبر اعظم(ص) مانع آنان شد.

ورود مسیحیان نجران با این وضعیت پوشش، پیامبر(ص) را سخت ناراحت کرد. آنان ناراحتی پیامبر(ص) را احساس کردند و از سبب آن پرسیدند. «عثمان بن عفان» و «عبدالرحمن بن عوف» که سابقه آشنایی با آنان را داشتند، در پاسخ به آنان اظهار داشتند که حل این مشکل به دست علی بن ابی‌طالب است. آنان به امیرمؤمنان(ع) مراجعه کردند و راهنمایی خواستند. امام علی(ع) به آنان فرمود:

«شما باید وضع ظاهری خود را تغییر دهید و ساده و بدون زر و زیور، به حضور پیامبر اکرم(ص) برسید تا آن حضرت شما را بپذیرد.» (۳)
اذن ورود بدین ترتیب است؛

نمایندگان نجران با لباس‌های ساده و بدون تشریفات، به محضر رسول الله(ص) شرفیاب شدند و سلام کردند. پیامبر(ص) با احترام و حسن خلق جواب آنان را داد. آنها هدایایی را که همراه خود آورده بودند به پیامبر(ص) تقدیم داشتند و آن حضرت برخی از هدایای آنان را پذیرفت.

تا سه روز، نه پیامبر آنان را به اسلام دعوت کرد و نه آنان از پیامبر اکرم(ص) در این خصوص پرسشی کردند. سفرای نجران دنبال فرصت کافی بودند تا به دقت، پیامبر(ص) و اوصاف وی را که در کتب آسمانی آنان مکتوب بود بررسی کنند.


📚 منبع
(۱) المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص ۵۰۲
(۲) فروغ ابدیت، جعفر سبحانی تبریزی، ج ۲، ص ۶۶
(۳) سیره حلبی، حلبی، ج ۳ ص ۲۳۹


#روز_مباهله
#مباهله
#مداحی_عالمانه



لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/w25484
🌱 احتجاج نصارا با پیامبر(ص)
بخش چهارم

آنان از پیامبر(ص) پرسیدند: آیا فردی را سراغ داری که بدون پدر به وجود آمده باشد؟ آیه نازل شد و حضرت فرمود:
«إِنّ مَثَلَ عیسى‏ عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ.» (۱)
«خلفت عیسی نزد خدا، مانند خلقت آدم است که آن را از خاک آفرید، آن گاه به او فرمود: باش، بی‌درنگ به وجود آمد.»

در توضیح این آیه، پیامبر اکرم(ص) فرمود: «آفرینش آدم شگفت‌انگیزتر از حضرت عیسی(ع) است. آدم(ع)، بدون پدر و مادر خلق شد و هیچ کاری برای خدا سخت‌تر یا آسان‌تر از کار دیگری نیست و هر وقت خدا بخواهد چیزی را به وجود بیاورد، فقط به او می‌گوید: باش! و آن چیز سریع به وجود می‌آید.»


📚منبع
(۱) سوره آل عمران، آیه ۵۹
المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص ۵۰۴



#روز_مباهله
#مباهله
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/w25484
🌱 پیشنهاد مباهله
بخش پنجم

مسیحیان نجران گفتند: سخنان تو، ما را قانع نکرد و به آنچه تو می‌خواهی ما اقرار نمی‌کنیم. کار که به اینجا رسید، آِیه مباهله بر پیامبر(ص) نازل شد:
«فَمَنْ حَاجّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْکاذِبینَ.» (۱)

«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هرکس که با تو به چالش برخیزد بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فراخوانیم، آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغ‌گویان نهیم.»

پیامبر اعظم(ص) این آیه را برای آنان تلاوت کرد و سپس فرمود: «خداوند به من دستور داده است که اگر بر گفته خود استوار باشید، با شما مباهله کنم.»

آنها پذیرفتند که فردا مراسم مباهله اجرا شود تا حقیقت برای طرفین روش شود. آنگاه با همراهان خود از نزد پیامبر(ص) رفتند.
هنگامی‌که مسیحیان نجران، محضر پیامبر(ص) را ترک کردند و به منزلگاه خود در «حرّه» رسیدند، یکی از آنها گفت: مباهله، کار را یکسره می‌کند. بنابراین قبل از هر چیز بنگرید که ابوالقاسم با چه کسانی برای مباهله می‌آید؟ آیا با تمام پیروان خود یا با اصحاب با سوادش، یا با افراد متواضع، بی‌چیز و برگزیدگان دینی خود که تعدادشان اندک است؟

اگر با جمعیت بسیار و با قدرتمندان بیاید مانند پادشاهان قصد فخر فروشی دارد و ما برنده مباهله هستیم. اما اگر با تعداد اندک از پیروان فروتن و برگزیده خود بیاید، مبادا با آنان مباهله کنیم که به عذاب خداوند گرفتار می‌شویم.


📚منبع
(۱) سوره آل عمران، آیه ۶۱
المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص ۵۰۵


#روز_مباهله
#مباهله
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/w25484
🌱 شروع مباهله
بخش ششم

هنگام انجام مراسم مباهله فرا رسید. روز قبل، حضرت خاتم الانبیا(ص) و هیئت نمایندگی نجران توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه‌ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام گیرد. پیامبر اکرم(ص) از میان مسلمانان و بستگان خود، فقط چهار نفر را برای شرکت در این مراسم تاریخی انتخاب کرد. میان مسلمانان و خویشان پیامبر(ص) نفوسی پاک‌تر و مؤمن‌تر از امام علی، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین وجود نداشت.

پیامبر(ص) فاصله منزل تا محل ملاقات را با وضع خاصی طی کرد. وی، امام حسین(ع) را در آغوش گرفته بود و دست امام حسن(ع) را در دست داشت و حضرت زهرا (سلام الله علیها) پشت سر پیامبر(ص) و امام علی(ع) پشت سر وی حرکت می‌کردند تا به محل قرار رسیدند. پیامبر(ص) دستور داد زیر دو درخت را تمیز کردند و حضرت محمد(ص) عبای خود را به عنوان سایه‌بان روی شاخه‌های درخت‌ها انداخت و به همراهان خود فرمود: «من هر موقع دعا کردم، شما آمین بگویید.»



📚منبع
مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج ۲، ص ۴۷۱
تفسیر کشاف، ابوالقاسم زمخشری، ج ۱، ص ۲۸۲
کامل ابن اثیر، ضیاءالدین بن اثیر، ج ۲، ص ۱۱۲



#روز_مباهله
#مباهله
#مداحی_عالمانه


لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/w25484
🌱 پایان مباهله
بخش هفتم

اسقف نجران بعد از آگاهی از اسامی و عناوین همراهان پیامبر(ص)، خطاب به هم‌کیشان خود گفت: من چهره‌هایی می‌بینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه خداوند بخواهند که بزرگ‌ترین کوه‌ها را از جای بکند، فوراً کنده می‌شود. صحیح نیست با این چهره‌های نورانی و افراد با فضیلت مباهله کنیم.

اسقف اعظم، برادر دانشمندی به نام «منذر بن علقمه» داشت که همراه کاروان از نجران آمده بود. وقتی مشاهده کرد که نمایندگان نجران در خصوص مباهله به تردید افتاده‌اند، دست «سید» و «عاقب» را گرفت و گفت: مرا با این دو تنها گذارید. آنگاه رو به آنان کرد و گفت: پیش‌قراول قبیله که در پی آب و علف جلوتر حرکت می‌کند، هیچ‌گاه به قوم خود دروغ نمی‌گوید. من از روی خیرخواهی می‌گویم به خودتان کمک کنید و خود را نجات دهید والا خود و دیگران را نابود می‌کنید.

به خوبی می‌دانید که هیچ گاه قومی با پیامبری مباهله نکرده مگر اینکه نابود شده است. شما و تمام عاقلانی که با شما هستند و از مطالب کتاب آسمانی اطلاع دارند می‌دانند که همین شخص یعنی ابوالقاسم محمد(ص)، همان کسی است که پیامبران مژده آمدن او را داده‌اند. مطلب دیگری نیز هست که باید از آن ترسید.
پرسیدند: چه چیزی؟

گفت: بنگرید که نزدیک است ستاره ثریا بر زمین فرو آید، درختان سر خم کرده و پرندگان در مقابل شما صورت بر زمین گذاشته‌ و بال‌های خود را روی زمین پهن کرده‌‌اند، نشانه‌ای دیگر نزدیک شدن عذاب را روی زمین ببینید. به لرزش کوه‌ها و دودی که پخش شده و ابرهایی پراکنده در وسط تابستان و گرمای شدید بنگرید! به محمد(ص) که دستش را بلند کرده و با چهار نفر از اهل‌بیتش که منتظر پاسخ شما هستند بنگرید و بدانید که اگر دهان بگشاید و کلمه‌ای برای مباهله بگوید، نمی‌توانیم از نابودی خود جلوگیری کنیم و نزد خانواده و اموال خود باز گردیم.

سخنان منذر، رؤسای هیئت نجران را تحت تأثیر قرار داد. آنان به فکر فرو رفته و سخنان منذر را تأیید کردند. منذر پیشنهاد داد که اگر تسلیم شویم سالم می‌مانیم. بهتر است از مباهله بپرهیزیم و با شتاب با محمد(ص) مصالحه و او را از خود راضی کنیم. ما اکنون در شرایطی به سر می‌بریم که قوم یونس اندکی پیش از نزول عذاب در آن به سر می‌بردند.

هیئت نمایندگی با مشاهده وضع یاد شده و پیشنهاد منذر، وارد شور شد و به اتفاق آرا تصویب کرد که «منذر» به نمایندگی از آنان، نزد محمد(ص) رفته و از او بخواهد تا نماینده‌ای برای «مصالحه» معرفی کند.

منذر نزد پیامبر(ص) رفت، سلام کرد و گفت: ای رسول خدا! گواهی می‌دهم که خدایی جز خدایی که تو را برانگیخت وجود ندارد و شما و عیسی هر دو بنده و فرستاده خدای عزوجل هستید. بدین ترتیب، او اسلام آورد و به پیامبر(ص) گفت که آماده مصالحه است. حضرت ختمی مرتبت(ص)، امام علی(ع) را به نمایندگی خود و اهل‌بیت فرستاد. حضرت عرض کرد: «پدر و مادرم فدای شما، ای رسول خدا! بر چه چیزی با آنان مصالحه کنم؟» فرمود: «رأی تو، رأی من است. هر طور که خواستی، مصالحه کن.»


📚منبع
المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص ۵۰۸


#روز_مباهله
#مباهله
#مداحی_عالمانه



لینک کانال در تلگرام:
www.tg-me.com/maddahialemane

لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane

آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/w25484
🥀◾️مطالب ماه محرم 👇👇

#ماه_محرم
#محرم
#مداحی_عالمانه
2024/11/16 04:22:38
Back to Top
HTML Embed Code: