Telegram Web Link
‼️اینم یک لیست دسته بندی شده تخصصی برای دسترسی راحت تر شما😍😍
📚
A Streetcar Named Desire

is a play written by Tennessee Williams that opened on Broadway on December 3, 1947. The play dramatises the life of Blanche DuBois, a southern belle who, after encountering a series of personal losses, leaves her aristocratic background seeking refuge with her sister and brother-in-law in a dilapidated New Orleans tenement.
#Tennessee_Williams
👍2
ᵉᶰᵍˡᶤѕʰ ˡᶤᵗᵉʳᵃᵗᵘʳᵉ 📚
📚 A Streetcar Named Desire is a play written by Tennessee Williams that opened on Broadway on December 3, 1947. The play dramatises the life of Blanche DuBois, a southern belle who, after encountering a series of personal losses, leaves her aristocratic…
📝 Analysis:


💭A Streetcar Named Desire is a play by Tennessee Williams written during a period of change in America after World War II. In short, it is about a woman who comes to live with her sister and her sister's husband. She eventually loses her grip on reality as she fails to get what it is she most desires.

💭A Streetcar Named Desire enfolded all the anxieties of the era in its story of perverse gentility colliding with the earthy truths of the working class. Most emblematic of these was sex, for Streetcar is not about "sexuality" - it is about sex.

💭The central conflict in A Streetcar Named Desire occurs between two people representing disparate social backgrounds, incompatible natures, and opposing approaches to life. Blanche DuBois is a descendent of an aristocratic, decadent family of plantation-owners, and she is sensitive, cultured, and devoted to manners and appearances. Her antagonist, Stanley Kowalski, is a “common” descendent of Polish immigrants, brutish, domineering, and carnal. In a larger sense, the major conflict occurs as Blanche, a self-proclaimed “soft” person, tries to survive as her resources—both tangible (money and family) and intangible (youth and beauty)—dwindle. Stanley personifies the difficult world that, with mounting intent, smashes Blanche’s ideals.

💭Streetcar unfolds as a series of encounters between Blanche’s world and Stanley’s world. Their confrontations begin almost immediately, with the characters meeting in the play’s first scene. Although superficially civil, this meeting includes a significant exchange, with Blanche mentioning that she is an English teacher and Stanley remarking, “I never was a very good English student.” These words establish the fundamental difference and incompatibility between them.

💭Their first true clash occurs a day later when Stanley interrogates Blanche over the loss of the DuBois family home, Belle Reve. Blanche’s coquettish behavior—her effort to handle and defuse the situation—antagonizes him. The battle is thus begun, and tension and hatred between the pair escalates with every subsequent encounter as both try to win other characters (namely Stella) over to their side.
#drama #englishliterature #analysis
👍2
📚
اتوبوسی به نام هوس



▫️نمایشنامه‌ای از تنسی ویلیامز، تهیه‌کنندگی ایرنه سلزنیک و بازی مارلون براندو به سال ۱۹۴۸ است که از روی آن چندین فیلم سینمایی و تلویزیونی ساخته شده‌است. مشهورترین آن فیلمی به همین نام به کارگردانی الیا کازان است.

#ادبیات_انگلیسی #نمایشنامه #ادبیات
👍1
ᵉᶰᵍˡᶤѕʰ ˡᶤᵗᵉʳᵃᵗᵘʳᵉ 📚
📚 اتوبوسی به نام هوس ▫️نمایشنامه‌ای از تنسی ویلیامز، تهیه‌کنندگی ایرنه سلزنیک و بازی مارلون براندو به سال ۱۹۴۸ است که از روی آن چندین فیلم سینمایی و تلویزیونی ساخته شده‌است. مشهورترین آن فیلمی به همین نام به کارگردانی الیا کازان است. #ادبیات_انگلیسی #نمایشنامه…
✏️خلاصه داستان:

بلانش دی بویس، که مشکلات زیادی را در زندگی متحمل شده است، پس از اخراج از مدرسهای که در آن به تدریس مشغول بود، برای دیدار با خواهرش استلا به پیش وی و شوهر خواهرش استنلی کووالسکی میآید. استنلی که یک قمارباز است از بدو ورود بلانش سر ناسازگاری با وی دارد و از طریق یکی از دوستانش از گذشته بلانش باخبر میشود و…
#ادبیات_انگلیسی #نمایشنامه #ادبیات
ᵉᶰᵍˡᶤѕʰ ˡᶤᵗᵉʳᵃᵗᵘʳᵉ 📚
✏️خلاصه داستان: بلانش دی بویس، که مشکلات زیادی را در زندگی متحمل شده است، پس از اخراج از مدرسهای که در آن به تدریس مشغول بود، برای دیدار با خواهرش استلا به پیش وی و شوهر خواهرش استنلی کووالسکی میآید. استنلی که یک قمارباز است از بدو ورود بلانش سر ناسازگاری…
📝 بررسی:

💭
فمینیسم در نمایشنامه اتوبوسی به نام هوس


▫️نگاه به اتوبوسی به نام هوس از دید فمنیستی پیچیدگی بسیار آن را نمایان می کند. این روایت داستان یک زن است: بلانچی کاراکتر کلیدی نمایش که زاویه دید او بر نمایش احاطه دارد، زنی است که مشکلاتش مشکلات جامعه زنان است، محدودیت ها و تراژدی هایش خاص زنان بدون قدرت و ضعیف است. در ادامه استلا، شخصیتی که عاشق مهمانی رفتن است، نوع دیگری از زن را نشان می دهد. باز انتخاب های او نیز خاص انتخاب های یک زن است و آخرین انتخابش براساس تحمیل ها و محدودیت های اعمال شده به زنان نه تنها  در آمریکای قرن بیستم بلکه اکثر تاریخ انسان می باشد.

▫️ یکی از اصول فمنیسم این است که جنسیت یک بنا و ساختار اجتماعی است. اگر زن بودن نقشی است که بیشتر توسط جامعه تعریف می شود تا وضعیتی طبیعی، برخی جامعه شناسان این را بسیار دقیق تر و ظریف تر از جنوب آمریکا تعریف کرده اند. اسطوره های مربوط به زنان جنوبی در میانه ی قرن نوزدهم توسعه ی بیشتری یافت، زنان سفید به جایگاه والایی ارتقا یافتند. نجیب زادگی جنوبی قرن نوزدهم، به زن جنوب به عنوان موجودی غیر جنسی، درمانده، بی پناه و ضعیف  نگاه می کرد، متفاوت با خواهران سیاه شان. به عنوان زنی جنوبی، نقش اجتماعی تعریف شده برای بلانچی او را از پذیرش آمال و آرزوهای طبیعی اش و دنبال کردن آنان باز داشته است. او حس می کند که مجبور است به خود و دیگران دروغ بگوید.

▫️در تاریخ غرب، از دوران عبری تا به حال، پاکدامنی و عفت جنسی زنان مساله ای اساسی بوده است.  خدا در فرمانهای سوم اش به قوم بنی اسرائیل می فرماید، “ای کسانی که مزدوج هستید، از ارتکاب به زنا بپرهیزید”. گرچه منظور تمامی افراد است، این دستور معمولا بیشترین تاکید را به زنان دارد. شاهان همسران متعددی داشتند، اما زنان بی وفا یا دوشیزه هایی که گرایش جنسی داشتند مورد تکفیر واقع می شدند. فاحشه ها یا متاهلینی که مرتکب زنا شده باشند به خاطر گناهشان ممکن بود سنگسار شوند. گرچه مسیح آنانی که می خواستند گناهکاری را سنگسار کنند را مورد نکوهش قرار می داد که ابتدا به گناهان خود بنگرند قبل از این که اولین سنگ را بیاندازید، این قضاوت وحشیانه و سنگدلانه در برابر زنان محکوم به گناه جنسی تا کنون ادامه داشته است. بدین صورت با رسیدن به قرون وسطی، “سقوط” برای زنان به مفهوم رفتار نادرست جنسی، کاهش باکرگی قبل از ازدواج معنی شد. برای مردان، سقوط آدم با مفهوم الوهیت بیشتری همراه بود که همان نافرمانی اش از دستور خداوند است.

▫️نسخه ی جنوبی پیوریتانی بلانچی شاید به خودکشی شوهرش برگردد، و ناتوانی اش در درک و فهم گناهش او را به سوی بی بندوباری و ارتباطات متعدد جنسی می کشاند. دختر نوجوان جنوبی در محیط و شرایط زندگی او تقریبا  اطلاعاتی درباره مسائل جنسی نداشت. کاملا عادی و واضح است که او درک لازم را نداشته باشد برای برخورد با مسائلی که یک همسر دو جنس گرا با آن مواجه می شود. عشق شهوانی بلانچی به آلن، فرارش با او، آگاه شدنش از ارتباط جنسی شوهرش با مردی دیگر، تنفر و بیزاری اش از انحراف شوهرش، و شک و هراسش از خودکشی همسرش پلات اصلی زندگی او را تشکیل می دهد. او بارها و بارها این زندگی را تکرار می کند، مثل فیلمی که بی وقفه  در سرش پیش برود. بیشتر رفتار و منش او از این مجموعه رخداد ها نشات می گیرد. توجه ویژه اش به عاشقان جوان، حتی وقتی که مسن تر می شود،  داستان اشاره دارد به دلبستگی اش به شاعر جوانی که نامه هایش را در چمدانش با خود نگه داشته است. و وقتی استنلی نامه ها را می بیند، بلانچی آشفته و عصبانی می شود. او انگار که زندانی خاطراتش باشد، جذب میچ می شود چون که او هم کسی را در زندگی اش از دست داده است.

#نقد #ادبیات_انگلیسی #نمایشنامه
👍3🥰1
ᵉᶰᵍˡᶤѕʰ ˡᶤᵗᵉʳᵃᵗᵘʳᵉ 📚
📝 بررسی: 💭 فمینیسم در نمایشنامه اتوبوسی به نام هوس ▫️نگاه به اتوبوسی به نام هوس از دید فمنیستی پیچیدگی بسیار آن را نمایان می کند. این روایت داستان یک زن است: بلانچی کاراکتر کلیدی نمایش که زاویه دید او بر نمایش احاطه دارد، زنی است که مشکلاتش مشکلات جامعه…
▫️از طرفی، ویلیامز می گوید که فکر می کند بلانچی رها و آزاد شده باشد: برای زنی که از شهر جنوبی کوچکی آمده باشد، شروع یک زندگی در این حد مستقل در سال های میانی این قرن جرات و دلیری خاصی را می طلبد. با این وجود این آن زندگی نبود که او به آن افتخار کند. اشتیاق و آرزوی اصلی او در این مقطع زمانی از زندگی اش پیدا کردن شوهری خوب و مناسب است، حتی اگر به کودنی و زمختی میچ باشد. توجه زیادش به مادرش که  باعث می شد به صورت مردی با روحیات دخترانه بنماید، باعث شده که او در چشم، بلیچی جذاب و باوقار جلوه کند.  عصبانیت مردانه میچ به همراه تکان دادن سر زمختش باعث دلسردی او می شود، بلانچی از میچ می خواهد که رفتاری عاشقانه تر و عاطفی تر داشته باشد. می داند که تنها در زمان های معاشقه است که یک زن از حس برتری برخوردار است و بلانچی قواعد بازی عشق ورزی را به خوبی درک کرده است.

▫️او و استلا درک کرده بودند که زنان سنتی انتخاب محدودی دارند: او باید دختر خوبی باشد، پاکدامن و باکره باشد، همسر خوبی باشد، وفادار باشد، مادر خوبی باشد، دانا و عاشق باشد. اگر شرایط مجبورش ساخت که کار کند، کارهای زنانه را برگزیند، به جوانتر ها درس بدهد یا از سالمندان پرستاری کند. کار بیرون از خانه چندان شایسته و مناسب یک زن نجیب نبود، اما سازش هایی اساسی باید صورت می گرفت وقتی زنان خودشان را به دور از پشتیبانی و حمایت مردان می دیدند. گرچه در خانه از زنان کار سنگین انتظار نمی رفت. نقش ایده آل شان عروسکی متنعم، همراه با پیشخدمت ها، و گرامی داشته شدن از سوی همسر و فرزندان بود.

▫️هر دوی بلانچی و استلا به آسایش موجود در ازدواج رسیدند، هر دو متوجه شدند که ازدواج هم مشکلات خودش را دارد. هر دو خواهر با عشقشان ازدواج کردند، اما هر دو همسران نامناسبی انتخاب کردند. یاس و دلشکستگی بلانچی از ارتباط جنسی مبهم همسرش ممکن است استلا را سوق داده باشد که مردی با هتروسکسچوال شدید (داشتن گرایش به جنس مخالف) از طبقه اجتماعی نامناسب را انتخاب کند. استلا مشکلات خودش را با ازدواج با استنلی تجربه می کند که شروع آن در نمایش نشان داده می شود. در این مرحله با توجه به آنچه در برخورد ها و درگیری هایشان از خود بروز می دهد به نظر نمی خواهد اعتراف کند که در شرایطی قرار گرفته که بخواهد از آن رهایی یابد. اگر بخواهد همسرش را داشته باشد مجبور است که بدرفتاری ها و بدخلقی ها و دشنام های همسرش را قبول کند، سلطه و حاکمیت او را بپذیرد. در مقابل می تواند خانه و کودکانش را داشته باشد.
برخی منتقدین فمنیست تنسی ویلیامز را به خاطر ترسیم این زنان به عنوان بازنده و قربانی مورد انتقاد شدید قرار داده اند. بخصوص در مورد پذیرش ساده  و آسان استلا در مقابل بدرفتاری ها و کج خلقی های همسرش. این نقدی منصفانه نیست، ویلیامز علاقه ای به آداب و ارتباطات سیاسی نداشت. او بیشتر نمایشنامه هایش را خیلی قبل تر از آن نوشت که جنبش مدرن فمنیستی وضعیت و جایگاهش را در چنین مواضعی پیدا کند. ویلیامز رفتارهای کاراکتر های زن نمایشش را از خود نمی نویسد، او تنها رفتارهایی که شاهد آن بود را توصیف می کند.

▫️زنان همگی اغلب متحمل چنین روابط ناشایست و توهین آمیزی می شوند. در مواردی دیگر همچون شرایط مادرش، زن ممکن است تحت اجبار شرایط اقتصادی مجبور به تحمل سال ها درد و رنج جسمی و روانی شوند. تا حدی که وقتی راه چاره ای به نام پول پیدا کرد، فامیلی شوهرش که کورنلیوس باشد  را از اسمش برداشت.
#ادبیات_انگلیسی #نمایشنامه #نقد
🥰2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹
Thomas Lanier Williams III

(March 26, 1911 – February 25, 1983), known by his pen name Tennessee Williams, was an American playwright. Along with contemporaries Eugene O'Neill and Arthur Miller, he is considered among the three foremost playwrights of 20th-century American drama.

🔹
تنسی ویلیامز

نویسنده مشهور آمریکایی و یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر در ادبیات آمریکا محسوب می‌شود.
#literature #poem #english #poet #culture #English_literature #English #language #drama
2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
•—พՀ|♡love ιѕɴ'т coмplιcαтed,

                                          people αre. ♡|Հ—•

عشق پیچیده نیست،
انسانها پیچیده هستند.
♥️
1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
1
📚
"The Chimney Sweeper"

is the title of a poem by William Blake, published in two parts in Songs of Innocence in 1789 and Songs of Experience in 1794. The poem "The Chimney Sweeper" is set against the dark background of child labour that was prominent in England in the late 18th and 19th centuries.
#englishliterature #poem #Blake
1😢1
📚
"тнe cнιмɴey ѕweeper"

(from Songs of Innocence)

When my mother died I was very young,
And my father sold me while yet my tongue,
Could scarcely cry weep weep weep weep,

So your chimneys I sweep & in soot I sleep.
Theres little Tom Dacre, who cried when his head
That curled like a lambs back was shav’d, so I said.

Hush Tom never mind it, for when your head’s bare,
You know that the soot cannot spoil your white hair
And so he was quiet. & that very night.
As Tom was a sleeping he had such a sight

That thousands of sweepers Dick, Joe, Ned, & Jack
Were all of them lock’d up in coffins of black,
And by came an Angel who had a bright key
And he open’d the coffins & set them all free.

Then down a green plain leaping laughing they run
And wash in a river and shine in the Sun.

Then naked & white, all their bags left behind.
They rise upon clouds, and sport in the wind.
And the Angel told Tom, if he’d be a good boy,
He’d have God for his father & never want joy.
And so Tom awoke and we rose in the dark

And got with our bags & our brushes to work.
Tho’ the morning was cold, Tom was happy & warm
So if all do their duty, they need not fear harm.

ωłllłαм вlακe
#englishliterature #Blake #poem
😢2
2025/07/12 08:44:52
Back to Top
HTML Embed Code: