👑 Idioms;
🐜 insects 🐜
📗Knee-high to a grasshopper!
/نی های تو ا گِرَس هاپِ/
▫️کوچک قامت و کم سن و سال، بچه جغله!
📒To have butterflies in your stomach!
/هَو باتِفلای این یو اِستامِک/
▫️دلهره داشتن، دلشوره داشتن!
📗To have ants in your pants! 🐜
/هَو آنتز این یو پَنز/
▫️از هیجان این پا اون پا کردن!
🐱 cat 🐱
📒There isn't enough room to swing a cat! 🐈
/دِر ایزنت ایناف روم تو سوئین ا کِت/
▫️اتاق یا فضای کوچک که نمی شود در آن تکان خورد، قوطی کبریت، لونه موش.
📗To let the cat out of the bag! 🐈⬛
/لِت دِ کَت اَوت آو دِ بَگ/
▫️لو رفتن، اشتباها رازی برملا شدن، سوتی دادن!
📒To put the cat among the pigeons! 😺
/پوت دِ کَت اِمانگ دِ پیجِنز/
▫️چیزی که باعث دردسر یا خشم مردم شود.
🐷 pig 🐷
📗Pigs might fly! 🐖
/پیگز مایت فِلای/
▫️وقوع اتفاقی غیرممکن [مثل پرواز خوک]
📒This place is a pigsty! 🐷
/دیس پِلِیس ایز ا پیگستای/
▫️مکانی کثیف و ریخت و پاش
📗To make a pig's ear of something! 🐖
/تو مِیک ا پیگز اِر آو سام ثینگ/
▫️کاری را خیلی بد انجام دادن!
#اصطلاح #Idiom #english
🐜 insects 🐜
📗Knee-high to a grasshopper!
/نی های تو ا گِرَس هاپِ/
▫️کوچک قامت و کم سن و سال، بچه جغله!
📒To have butterflies in your stomach!
/هَو باتِفلای این یو اِستامِک/
▫️دلهره داشتن، دلشوره داشتن!
📗To have ants in your pants! 🐜
/هَو آنتز این یو پَنز/
▫️از هیجان این پا اون پا کردن!
🐱 cat 🐱
📒There isn't enough room to swing a cat! 🐈
/دِر ایزنت ایناف روم تو سوئین ا کِت/
▫️اتاق یا فضای کوچک که نمی شود در آن تکان خورد، قوطی کبریت، لونه موش.
📗To let the cat out of the bag! 🐈⬛
/لِت دِ کَت اَوت آو دِ بَگ/
▫️لو رفتن، اشتباها رازی برملا شدن، سوتی دادن!
📒To put the cat among the pigeons! 😺
/پوت دِ کَت اِمانگ دِ پیجِنز/
▫️چیزی که باعث دردسر یا خشم مردم شود.
🐷 pig 🐷
📗Pigs might fly! 🐖
/پیگز مایت فِلای/
▫️وقوع اتفاقی غیرممکن [مثل پرواز خوک]
📒This place is a pigsty! 🐷
/دیس پِلِیس ایز ا پیگستای/
▫️مکانی کثیف و ریخت و پاش
📗To make a pig's ear of something! 🐖
/تو مِیک ا پیگز اِر آو سام ثینگ/
▫️کاری را خیلی بد انجام دادن!
#اصطلاح #Idiom #english
👍2🥰1
📚The Kitten at Play
See the kitten on the wall,
Sporting with the leaves that fall,
Withered leaves, one, two and three
Falling from the elder tree,
Through the calm and frosty air
Of the morning bright and fair.
See the kitten, how she starts,
Crouches, stretches, paws and darts;
With a tiger-leap half way
Now she meets her coming prey.
Lets it go as fast and then
Has it in her power again.
Now she works with three and four,
Like an Indian conjurer;
Quick as he in feats of art,
Gracefully she plays her part;
Yet were gazing thousands there;
What would little Tabby care?
✍ William Wordsworth
#englishliterature #poem
See the kitten on the wall,
Sporting with the leaves that fall,
Withered leaves, one, two and three
Falling from the elder tree,
Through the calm and frosty air
Of the morning bright and fair.
See the kitten, how she starts,
Crouches, stretches, paws and darts;
With a tiger-leap half way
Now she meets her coming prey.
Lets it go as fast and then
Has it in her power again.
Now she works with three and four,
Like an Indian conjurer;
Quick as he in feats of art,
Gracefully she plays her part;
Yet were gazing thousands there;
What would little Tabby care?
✍ William Wordsworth
#englishliterature #poem
👍1
📚 بچه گربه در بازی
بچه گربه را روی دیوار ببین
با برگ هایی که می افتند بازی می کند
برگ های خشک, یکی, دوتا و سه تا
از درخت کهن می افتند
در هوای سرد و آرام
در صبحی زیبا و روشن
بچه گربه را ببین چگونه آغاز می کند
قوز می کند, بدنش را کش می دهد, چنگ می زند
و نیمی از راه را مانند ببر می جهد
و اکنون به طعمه اش رسیده است
سپس به سرعت آن را رها می کند
تا دوباره در اختیارش بگیرد
اکنون او با سه چهارتا درگیر است
مانند یک شعبده باز هندی
همانگونه که او به سرعت هنر نمایی می کند
بچه گربه هم نقش خود را با زیبایی بازی می کند
اما اینکه هزاران نفر به او می نگرند یا نه
چه اهمیتی برای گربه ببری کوچولو دارد؟
✍ ویلیام وردز ورث
#englishliterature #poem
بچه گربه را روی دیوار ببین
با برگ هایی که می افتند بازی می کند
برگ های خشک, یکی, دوتا و سه تا
از درخت کهن می افتند
در هوای سرد و آرام
در صبحی زیبا و روشن
بچه گربه را ببین چگونه آغاز می کند
قوز می کند, بدنش را کش می دهد, چنگ می زند
و نیمی از راه را مانند ببر می جهد
و اکنون به طعمه اش رسیده است
سپس به سرعت آن را رها می کند
تا دوباره در اختیارش بگیرد
اکنون او با سه چهارتا درگیر است
مانند یک شعبده باز هندی
همانگونه که او به سرعت هنر نمایی می کند
بچه گربه هم نقش خود را با زیبایی بازی می کند
اما اینکه هزاران نفر به او می نگرند یا نه
چه اهمیتی برای گربه ببری کوچولو دارد؟
✍ ویلیام وردز ورث
#englishliterature #poem
👍1
📝Explanation;
💭It plays with the withered leaves that fall down from an old tree. The kitten is playing with leaves in the calm, cold morning on a day in winter. She leaps like a tiger and catches a falling leaf only to let it go and again catch it back as fast as she could. The poet compares the kitten with an Indian conjuror.
💭In this poem, 'The Kitten at Play,' the poet William Wordsworth describes about the kitten which is taking preparation to prey. The poet calls us to see the activities of the kitten before prey.
#analysis #poem
💭It plays with the withered leaves that fall down from an old tree. The kitten is playing with leaves in the calm, cold morning on a day in winter. She leaps like a tiger and catches a falling leaf only to let it go and again catch it back as fast as she could. The poet compares the kitten with an Indian conjuror.
💭In this poem, 'The Kitten at Play,' the poet William Wordsworth describes about the kitten which is taking preparation to prey. The poet calls us to see the activities of the kitten before prey.
#analysis #poem
🔹William Wordsworth was an English Romantic poet who, with Samuel Taylor Coleridge, helped to launch the Romantic Age in English literature with their joint publication Lyrical Ballads.
🔹ویلیام وُردزوُرث (۱۷۷۰-۱۸۵۰)
▫️شاعر بزرگ انگلیسی سبک رمانتیک، کسی که همراه با سمیوئل تیلور کولریج با انتشار مشترک «ترانههای غنایی» در سال ۱۷۹۸ به شروع دوران رمانتیک در ادبیات انگلیسی کمک کردند. مهمترین اثر وردزورث را عموماً «پیش درآمد» میدانند، شعری زندگینامه وار از دوران جوانیش که چندین بار توسط شاعر بازبینی و بسط داده شد؛ این اثر بعد از مرگ وی چاپ و عنوان گذاری شد و پیش از آن به شعر «خطاب به کولریج» معروف بود. وردزورث از ۱۸۴۳ تا زمان مرگش ۱۸۵۰ ملک الشعراء انگلستان بود.
#englishliterature
🔹ویلیام وُردزوُرث (۱۷۷۰-۱۸۵۰)
▫️شاعر بزرگ انگلیسی سبک رمانتیک، کسی که همراه با سمیوئل تیلور کولریج با انتشار مشترک «ترانههای غنایی» در سال ۱۷۹۸ به شروع دوران رمانتیک در ادبیات انگلیسی کمک کردند. مهمترین اثر وردزورث را عموماً «پیش درآمد» میدانند، شعری زندگینامه وار از دوران جوانیش که چندین بار توسط شاعر بازبینی و بسط داده شد؛ این اثر بعد از مرگ وی چاپ و عنوان گذاری شد و پیش از آن به شعر «خطاب به کولریج» معروف بود. وردزورث از ۱۸۴۳ تا زمان مرگش ۱۸۵۰ ملک الشعراء انگلستان بود.
#englishliterature
❤1
😁1
👑 Idioms;
🦜 Bird 🦜
📒Birdbrain! 🐦
▫️ابله، تهی مغز!
📗To have a bird's eye view! 🐦
/تو هَو ا بِردز آی ویو/
▫️روشن تر شدن یک موضوع وقتی از آن فاصله می گیریم!
📕A little bird told me! 🦜
/ا لیتل بِرد تُلد می/
▫️مطلع بودن از خبری بدون افشای منبع آن، کلاغه برای من خبر آورد.
🐴 horse 🐴
📒To eat like a horse! 🏇
/ایت لایک ا هُس/
▫️پرخوری بی اندازه، به اندازه زیاد غذا خوردن!
📗Straight from a horse's mouth!🐴
/اِستِرِیت فِرام ا هُسز مَوف/
▫️شنیدن موضوعی از یک منبع موثق.
📕Flog to a dead horse! 🐎
/فِلاگ تو ا دِد هُس/
▫️آدم بدبخت را نباید بیشتر آزار داد (به اسب مرده لگد نمی زنند)
🐠 fish 🐠
📒There's something fishy about this!
/دِریز سام ثینگ فیشی اِبَوت دیس/
▫️این موضوع بو داره، این موضوع مشکوک به نظر می رسد
📗A big fish in a small pond!🐠
/بیگ فیش این ا سمُل پُند/
▫️به فردی اطلاق می شود که قابلیت های زیاد او بلااستفاده مانده و این وضعیت باعث کلافگی و یاس او شده است.
📕A fish out of water! 🐟
/فیش اَوت آو ووتِ/
▫️به فردی اطلاق می شود که توانایی انجام کاری را که به او داده شده ندارد و سردرگم است.
#Idiom #اصطلاح #english
🦜 Bird 🦜
📒Birdbrain! 🐦
▫️ابله، تهی مغز!
📗To have a bird's eye view! 🐦
/تو هَو ا بِردز آی ویو/
▫️روشن تر شدن یک موضوع وقتی از آن فاصله می گیریم!
📕A little bird told me! 🦜
/ا لیتل بِرد تُلد می/
▫️مطلع بودن از خبری بدون افشای منبع آن، کلاغه برای من خبر آورد.
🐴 horse 🐴
📒To eat like a horse! 🏇
/ایت لایک ا هُس/
▫️پرخوری بی اندازه، به اندازه زیاد غذا خوردن!
📗Straight from a horse's mouth!🐴
/اِستِرِیت فِرام ا هُسز مَوف/
▫️شنیدن موضوعی از یک منبع موثق.
📕Flog to a dead horse! 🐎
/فِلاگ تو ا دِد هُس/
▫️آدم بدبخت را نباید بیشتر آزار داد (به اسب مرده لگد نمی زنند)
🐠 fish 🐠
📒There's something fishy about this!
/دِریز سام ثینگ فیشی اِبَوت دیس/
▫️این موضوع بو داره، این موضوع مشکوک به نظر می رسد
📗A big fish in a small pond!🐠
/بیگ فیش این ا سمُل پُند/
▫️به فردی اطلاق می شود که قابلیت های زیاد او بلااستفاده مانده و این وضعیت باعث کلافگی و یاس او شده است.
📕A fish out of water! 🐟
/فیش اَوت آو ووتِ/
▫️به فردی اطلاق می شود که توانایی انجام کاری را که به او داده شده ندارد و سردرگم است.
#Idiom #اصطلاح #english
🎼 Unbreak My Heart
🎧 Toni Braxton
💘Don't leave me in all this pain
Don't leave me out in the rain
Come back and bring back my smile
Come and take these tears away
مرا در میان این همه درد تنها نذار
مرا این بیرون زیر بارون تنها نذار
برگرد و لبخند مرا دوباره زنده کن
بیا و این اشک ها رو از صورتم پاک کن
💔I need your arms to hold me now
The nights are so unkind
Bring back those nights when I held you beside me
به شانه هایت برای به آغوش کشیدنم نیاز دارم
این شب ها خیلی بیرحمند
آن شب ها را که خودم را در کنار تو می دیدم برگردان
💘Unbreak my heart
Say you'll love me again
Undo this hurt you caused
When you walked out the door
And walked outta my life
Uncry these tears
I cried so many nights
Unbreak my heart ,My heart) 1
قلب شکسته مرا مرهم ببخش
بگو دوباره عاشقم خواهی بود
پس بگیر زخمی که بر این قلب بجا گذاشتی
وقتی که پایت را از این در بیرون گذاشتی
و پایت را از زندگی من بیرون گذاشتی
این اشک ها را برگردان
شب های زیادی گریه کردم
قلب شکسته مرا مرهم ببخش
قلب مرا
💔Take back that sad word goodbye
Bring back the joy to my life
Don't leave me here with these tears
Come and kiss this pain away
I can't forget the day you left
Time is so unkind
And life is so cruel without you here beside me
پس بگیر آن واژه غم انگیز خدانگهدار را
شادی را به زندگی من برگردان
مرا اینجا در میان این اشک ها تنها نگذار
بیا و این درد ها را با بوسه ای از من دور کن
من نمی توانم فراموش کنم
روزی را که ترکم کردی
روزگار خیلی بی رحم است
اینجا زندگی با من بدون تو خیلی ظالم است
💔Don't leave me in all this pain
Don't leave me out in the rain
Bring back the nights when I held you beside me
مرا در میان این همه درد تنها نذار
مرا این بیرون زیر بارون تنها نذار
آن شب ها را که خودم را در کنار تو می دیدم برگردان
💘Unbreak my heart, oh baby
Come back and say you love me
Unbreak my heart,Sweet darlin'
Without you I just can't go on
قلب مرا مرهم ببخش، آه عزیزم
برگرد و لبخند مرا دوباره زنده کن
قلب شکسته مرا مرهم ببخش
عزیز دلم، بدون تو نميتونم ادامه بدم
💔Say that you love, Say that you love
Tell me you love,Unbreak my heart
(Can't go on)
بگو که دوستم داری، بگو که دوستم داری
بگو که عاشقمى، قلب شکسته مرا مرهم ببخش
(نميتونم ادامه بدم)
#متن_موزيك
🎧 Toni Braxton
💘Don't leave me in all this pain
Don't leave me out in the rain
Come back and bring back my smile
Come and take these tears away
مرا در میان این همه درد تنها نذار
مرا این بیرون زیر بارون تنها نذار
برگرد و لبخند مرا دوباره زنده کن
بیا و این اشک ها رو از صورتم پاک کن
💔I need your arms to hold me now
The nights are so unkind
Bring back those nights when I held you beside me
به شانه هایت برای به آغوش کشیدنم نیاز دارم
این شب ها خیلی بیرحمند
آن شب ها را که خودم را در کنار تو می دیدم برگردان
💘Unbreak my heart
Say you'll love me again
Undo this hurt you caused
When you walked out the door
And walked outta my life
Uncry these tears
I cried so many nights
Unbreak my heart ,My heart) 1
قلب شکسته مرا مرهم ببخش
بگو دوباره عاشقم خواهی بود
پس بگیر زخمی که بر این قلب بجا گذاشتی
وقتی که پایت را از این در بیرون گذاشتی
و پایت را از زندگی من بیرون گذاشتی
این اشک ها را برگردان
شب های زیادی گریه کردم
قلب شکسته مرا مرهم ببخش
قلب مرا
💔Take back that sad word goodbye
Bring back the joy to my life
Don't leave me here with these tears
Come and kiss this pain away
I can't forget the day you left
Time is so unkind
And life is so cruel without you here beside me
پس بگیر آن واژه غم انگیز خدانگهدار را
شادی را به زندگی من برگردان
مرا اینجا در میان این اشک ها تنها نگذار
بیا و این درد ها را با بوسه ای از من دور کن
من نمی توانم فراموش کنم
روزی را که ترکم کردی
روزگار خیلی بی رحم است
اینجا زندگی با من بدون تو خیلی ظالم است
💔Don't leave me in all this pain
Don't leave me out in the rain
Bring back the nights when I held you beside me
مرا در میان این همه درد تنها نذار
مرا این بیرون زیر بارون تنها نذار
آن شب ها را که خودم را در کنار تو می دیدم برگردان
💘Unbreak my heart, oh baby
Come back and say you love me
Unbreak my heart,Sweet darlin'
Without you I just can't go on
قلب مرا مرهم ببخش، آه عزیزم
برگرد و لبخند مرا دوباره زنده کن
قلب شکسته مرا مرهم ببخش
عزیز دلم، بدون تو نميتونم ادامه بدم
💔Say that you love, Say that you love
Tell me you love,Unbreak my heart
(Can't go on)
بگو که دوستم داری، بگو که دوستم داری
بگو که عاشقمى، قلب شکسته مرا مرهم ببخش
(نميتونم ادامه بدم)
#متن_موزيك
👍1
📚Young Goodman Brown" is a short story published in 1835 by American writer Nathaniel Hawthorne. The story takes place in 17th-century Puritan New England, a common setting for Hawthorne's works, and ...
▫️Characters: Goodman Brown, Deacon Gookin, Goody Cloyse, Faith, The Old Man, The Minister
#englishliterature #story
▫️Characters: Goodman Brown, Deacon Gookin, Goody Cloyse, Faith, The Old Man, The Minister
#englishliterature #story
❤1
📚Young Goodman Brown
📝 plot summary;
💭In the village of Salem one evening, a young man named Goodman Brown bids farewell to his wife, Faith. Faith wants him to stay with her, but Goodman Brown says he needs to travel tonight. When he leaves her, he vows to himself that he will be good after his business is done tonight.
💭He meets an old men dressed in ‘grave and decent attire’, as he is travelling on the road. This man has a staff in his hand which resembles a snake. Sensing his young companion is weary, the man offers Goodman Brown the staff but Goodman Brown declines. Indeed, he has honoured his promise to meet with the man tonight, but he has misgivings about it, and wants to turn back and go home. He is a good Christian, and his ancestors were good Christians, and he doesn’t want to get involved.
The man with the staff responds by saying that he knew Goodman Brown’s father and grandfather as well as numerous other high-profile Christians in the state, including the governor himself.
#englishliterature #summary
📝 plot summary;
💭In the village of Salem one evening, a young man named Goodman Brown bids farewell to his wife, Faith. Faith wants him to stay with her, but Goodman Brown says he needs to travel tonight. When he leaves her, he vows to himself that he will be good after his business is done tonight.
💭He meets an old men dressed in ‘grave and decent attire’, as he is travelling on the road. This man has a staff in his hand which resembles a snake. Sensing his young companion is weary, the man offers Goodman Brown the staff but Goodman Brown declines. Indeed, he has honoured his promise to meet with the man tonight, but he has misgivings about it, and wants to turn back and go home. He is a good Christian, and his ancestors were good Christians, and he doesn’t want to get involved.
The man with the staff responds by saying that he knew Goodman Brown’s father and grandfather as well as numerous other high-profile Christians in the state, including the governor himself.
#englishliterature #summary
📚 گودمن براونِ جوان
▫️روستای سیلم که محلِ واقعه است امروز شهریست در ماساچوست که از قضا از دو منظر در این روایت مهم است: یکی اینکه زادگاهِ خودِ ناتانیل هاثورن است، دوم اینکه در گذشته شهری پیوریتن بود که اولین کلیسای پیوریتن در آمریکا، First Church of Salem، در آن بنا نهاده شد. سیلم محلِ محاکمههای معروفِ جادوگران بین سالهای 1692 تا 1693 است. در این دورانِ سیاه، دویست نفر به جرمِ جادوگری محاکمه شدند که در میانشان دخترکی 4 ساله، به نام دوروتی گود، و مادرش نیز حضور داشتند. از این تعداد، در نهایت سی نفر محکوم شدند و نوزده نفر، چهارده زن و پنج مرد، حلقآویز شدند. پنج نفر نیز سپس در زندان مُردند. نکتهی جالبتر اینکه جان هاثورن (John Hathorn)، پدربزرگِ پدربزرگِ ناتانیل، یکی از قضات این محاکمههای دهشتناک بود و هاثورن در بیست و چند سالگی تلاش کرد با افزودن w به نام خانوادگیاش (Hawthorn)، بینِ خود و میراث اجدادش فاصله بیندازد.
#داستان #ادبیاتانگلیسی #داستان_کوتاه
▫️روستای سیلم که محلِ واقعه است امروز شهریست در ماساچوست که از قضا از دو منظر در این روایت مهم است: یکی اینکه زادگاهِ خودِ ناتانیل هاثورن است، دوم اینکه در گذشته شهری پیوریتن بود که اولین کلیسای پیوریتن در آمریکا، First Church of Salem، در آن بنا نهاده شد. سیلم محلِ محاکمههای معروفِ جادوگران بین سالهای 1692 تا 1693 است. در این دورانِ سیاه، دویست نفر به جرمِ جادوگری محاکمه شدند که در میانشان دخترکی 4 ساله، به نام دوروتی گود، و مادرش نیز حضور داشتند. از این تعداد، در نهایت سی نفر محکوم شدند و نوزده نفر، چهارده زن و پنج مرد، حلقآویز شدند. پنج نفر نیز سپس در زندان مُردند. نکتهی جالبتر اینکه جان هاثورن (John Hathorn)، پدربزرگِ پدربزرگِ ناتانیل، یکی از قضات این محاکمههای دهشتناک بود و هاثورن در بیست و چند سالگی تلاش کرد با افزودن w به نام خانوادگیاش (Hawthorn)، بینِ خود و میراث اجدادش فاصله بیندازد.
#داستان #ادبیاتانگلیسی #داستان_کوتاه
🖍خلاصه داستان؛
💭 داستان از غروب در سالم ویلیج، ماساچوست به عنوان جوان آغاز می شود گودمن براون برای چند کار ناشناخته در جنگل، فایث، همسر سه ماهه خود را ترک کرد. ایمان از شوهرش خواهش می کند که پیش او بماند، اما او اصرار دارد که سفر باید آن شب تمام شود. در جنگل او با پیرمردی روبرو می شود، لباس مشابه پوشیده و شباهت ظاهری به خودش دارد. این مرد یک عصا مار شکل شکل را حمل می کند. عمیقتر در جنگل، این دو با گودی کلویز، زنی پیرتر روبرو می شوند ، که یانگ گودمن او را به عنوان پسر می شناخت و کاته گرایی خود را به او آموخته بود. Cloyse از نیاز به راه رفتن شکایت دارد؛ پیرمرد عصا را برای زن روی زمین می اندازد و به سرعت با براون می رود.
💭 ساکنان دیگر شهر همان شب در جنگل ها سکونت دارند و در همان جهتی با گودمن براون حرکت می کنند. وقتی صدای همسرش را در میان درختان می شنود، صدا می زند اما جوابی به او نمی دهند. او سپس با عصبانیت از میان جنگل می دوزد و از اینكه ایمان زیبایش جایی در جنگل تاریك و گناه آلود گم شده است، می دوزد. او به زودی در نیمه شب جایی که همه اهالی شهر دور هم جمع می شدند تصفیه می کند. در مراسم، که در محراب سنگهای شعله ور شده انجام می شود، جدیدترین آکولیتها - گودمن براون و ایمان به وجود می آیند. آنها تنها دو نفر از اهالی شهر هستند كه هنوز آغاز نشده اند. گودمن براون به بهشت و ایمان را دعوت می کند تا مقاومت کنند و بلافاصله صحنه ناپدید می شود. صبح روز بعد، گودمن براون که به خانه خود در سالم برگشت، مطمئن نیست که وقایع شب گذشته واقعی بود یا یک رویا، اما او به شدت متزلزل شده است و اعتقاد او در زندگی در یک جامعه مسیحی تحریف شده است. او در کنار تمام بشریت، ایمان خود را به همسرش از دست می دهد. او زندگی خود را یک زن بدبین و تلخ مشکوک و محتاط نسبت به همه اطرافش زندگی می کند. داستان به این نتیجه می رسد: "و هنگامی که او عمر طولانی کرد و بر سر قبرش متولد شد..." آنها هیچ آیه امیدوار کننده ای بر روی سنگ قبر او حک نکردند، زیرا ساعت مرگ او تاریک بود.
#داستان #داستان_کوتاه #ادبیاتانگلیسی
💭 داستان از غروب در سالم ویلیج، ماساچوست به عنوان جوان آغاز می شود گودمن براون برای چند کار ناشناخته در جنگل، فایث، همسر سه ماهه خود را ترک کرد. ایمان از شوهرش خواهش می کند که پیش او بماند، اما او اصرار دارد که سفر باید آن شب تمام شود. در جنگل او با پیرمردی روبرو می شود، لباس مشابه پوشیده و شباهت ظاهری به خودش دارد. این مرد یک عصا مار شکل شکل را حمل می کند. عمیقتر در جنگل، این دو با گودی کلویز، زنی پیرتر روبرو می شوند ، که یانگ گودمن او را به عنوان پسر می شناخت و کاته گرایی خود را به او آموخته بود. Cloyse از نیاز به راه رفتن شکایت دارد؛ پیرمرد عصا را برای زن روی زمین می اندازد و به سرعت با براون می رود.
💭 ساکنان دیگر شهر همان شب در جنگل ها سکونت دارند و در همان جهتی با گودمن براون حرکت می کنند. وقتی صدای همسرش را در میان درختان می شنود، صدا می زند اما جوابی به او نمی دهند. او سپس با عصبانیت از میان جنگل می دوزد و از اینكه ایمان زیبایش جایی در جنگل تاریك و گناه آلود گم شده است، می دوزد. او به زودی در نیمه شب جایی که همه اهالی شهر دور هم جمع می شدند تصفیه می کند. در مراسم، که در محراب سنگهای شعله ور شده انجام می شود، جدیدترین آکولیتها - گودمن براون و ایمان به وجود می آیند. آنها تنها دو نفر از اهالی شهر هستند كه هنوز آغاز نشده اند. گودمن براون به بهشت و ایمان را دعوت می کند تا مقاومت کنند و بلافاصله صحنه ناپدید می شود. صبح روز بعد، گودمن براون که به خانه خود در سالم برگشت، مطمئن نیست که وقایع شب گذشته واقعی بود یا یک رویا، اما او به شدت متزلزل شده است و اعتقاد او در زندگی در یک جامعه مسیحی تحریف شده است. او در کنار تمام بشریت، ایمان خود را به همسرش از دست می دهد. او زندگی خود را یک زن بدبین و تلخ مشکوک و محتاط نسبت به همه اطرافش زندگی می کند. داستان به این نتیجه می رسد: "و هنگامی که او عمر طولانی کرد و بر سر قبرش متولد شد..." آنها هیچ آیه امیدوار کننده ای بر روی سنگ قبر او حک نکردند، زیرا ساعت مرگ او تاریک بود.
#داستان #داستان_کوتاه #ادبیاتانگلیسی
🔸Nathaniel Hawthorne was an American novelist, dark romantic, and short story writer. His works often focus on history, morality, and religion. He was born in 1804 in Salem, Massachusetts, from a family long associated with that town.
🔸ناتانیل هاثورن
(زادهٔ ۴ ژوئیه ۱۸۰۴ – درگذشتهٔ ۱۹ مه ۱۸۶۴) نویسندهٔ برجسته آمریکایی، متولد شهر سیلم، ماساچوست که در دورهای کنسول آمریکا در انگلستان نیز شد. جد او جان هاوثورن (بدون حرف w) قاضی فعال در جریان محاکمات جادوگری در سیلم بود که هیچ وقت از کارهای گذشته خود عذرخواهی نکرد. به همین دلیل ناتانیل حرف w به فامیلی خود اضافه کرد تا رابطهٔ خویشاوندی خود را با او مخفی نگه دارد. او در سال ۱۸۶۴ در پلیموث نیوهمپشایر درگذشت. او امروزه به خاطر داستانهای کوتاهش معروف است.
#ادبیاتانگلیسی #englishliterature
🔸ناتانیل هاثورن
(زادهٔ ۴ ژوئیه ۱۸۰۴ – درگذشتهٔ ۱۹ مه ۱۸۶۴) نویسندهٔ برجسته آمریکایی، متولد شهر سیلم، ماساچوست که در دورهای کنسول آمریکا در انگلستان نیز شد. جد او جان هاوثورن (بدون حرف w) قاضی فعال در جریان محاکمات جادوگری در سیلم بود که هیچ وقت از کارهای گذشته خود عذرخواهی نکرد. به همین دلیل ناتانیل حرف w به فامیلی خود اضافه کرد تا رابطهٔ خویشاوندی خود را با او مخفی نگه دارد. او در سال ۱۸۶۴ در پلیموث نیوهمپشایر درگذشت. او امروزه به خاطر داستانهای کوتاهش معروف است.
#ادبیاتانگلیسی #englishliterature
❤1
👑 idiom;
📒Chicken scratch! 🤨
/چیکِن اسکِرَچ/
▫️خرچنگ قورباغه (دستخط)
▪️Teacher: Please give me your homework.
Student: Here you go.
Teacher: I can’t read this. It’s too messy!
Student: No it’s not! I can read this!
Teacher: Do it again, please! I can’t read this chicken scratch!
▫️معلم: لطفا تکلیفت رو بده به من.
دانش آموز: بفرمایید.
معلم: نمیتونم بخونمش. خیلی درهم برهمه.
دانش آموز: نه نیست! من میتونم بخونمش!
معلم: دوباره انجامش بده لطفا! من نمیتونم این خرچنگ قورباغه رو بخونم.
#English #Idiom #اصطلاح
📒Chicken scratch! 🤨
/چیکِن اسکِرَچ/
▫️خرچنگ قورباغه (دستخط)
▪️Teacher: Please give me your homework.
Student: Here you go.
Teacher: I can’t read this. It’s too messy!
Student: No it’s not! I can read this!
Teacher: Do it again, please! I can’t read this chicken scratch!
▫️معلم: لطفا تکلیفت رو بده به من.
دانش آموز: بفرمایید.
معلم: نمیتونم بخونمش. خیلی درهم برهمه.
دانش آموز: نه نیست! من میتونم بخونمش!
معلم: دوباره انجامش بده لطفا! من نمیتونم این خرچنگ قورباغه رو بخونم.
#English #Idiom #اصطلاح
👍2