Telegram Web Link
آنکه می‌گويد دوستت می‌دارم
خنياگر غمگينی است
كه آوازش را از دست داده است
عشق را ای‌ کاش زبان سخن بود

شاملو
🍁
انسان در حقیقت حیوانی وحشی و تنفر انگیز است، که ما او را تنها در حالت رام و مهار شده می‌شناسیم، این حالت را تمدن نامیده‌اند.

آرتور شوپنهاور
بچه‌ی جو گیری بود، دو سه باری در دفتر مدیر مدرسه رفت و آمد کرده‌بود و بعد از آن خدا را بنده نمی‌شد و ادعایش را با فیل و ماموت نمی‌شد کشید. هیچ‌کس را در کلاس و مدرسه برای خودش نگه نداشته‌بود و دلش خوش بود که قدرتمند است و با مدیر و بزرگان حشر و نشر می‌کند. بارها ناخن‌های بلند و چند دقیقه دیر آمدن‌ها و شوخی‌های دوستانه را پیش مدیر رسوا کرده و آرامش و اعتبار خیلی‌ها را خراب کرده‌بود و احدی از او دلِ خوشی نداشت. همه به خونش تشنه بودند و دنبال فرصتی می‌گشتند تا انتقامشان را از او بگیرند و این ترسناک بود؛ اینکه عده‌ی زیادی را رنجانده‌باشی و دل خوش کنی به مدیری که با حرف و اعتراض و اتحاد همان عده، از قدرت می‌افتد. همین هم شد، مدیر مدرسه به علت شکایت‌های پی در پی دانش‌آموزان و والدین و برای اشتباهات فاحشی که انجام داده‌بود، برکنار شد و مدیر جدیدی برای مدیریت مدرسه روی کار آمد، انسان درستی که نیازی به جاسوس و زیرآب‌زن نداشت.
حالا او مانده بود و عواقب کارهاش، دوستانی که نداشت، شرافتی که پایمال کرده‌بود و بذر نفرتی که از خودش در دل بچه‌های مدرسه کاشته‌بود.
خیلی راحت می‌توان از عرش به فرش رسید و از اوج، به زیر آمد و امان از وقتی که آن پایین، خشم و نفرت در انتظار تو باشد و پذیرفته نشوی.
قدرت هیچ‌گاه در یک نقطه متمرکز نمی‌ماند، بین توده‌ی آدم‌ها تقسیم می‌شود و بیشترین قدرت، همیشه از آنِ جمع بوده، نه فرد. و آنان که به فرد یا افراد تکیه دادند و جمع را زیر پا له کردند، روزی زیر پای اتحاد همان جمع له خواهند شد. این را تاریخ بارها ثابت کرده.

نرگس صرافیان طوفان
🌿
همهٔ خلقت خداوند را دوست بدارید، هم کل آن را و هم هر دانهٔ ریگ را. هر برگ را دوست بدارید، هر پرتوی نور خدا را. حیوانات را دوست بدارید، گیاهان را دوست بدارید، هرچیز را دوست بدارید.

اگر هرچیز را دوست بدارید به راز خداوند در چیزها پی خواهید برد. همین‌که آن را دریافتید هر روز بی‌وقفه شروع خواهید کرد به درک بیشتر و بیشتر آن. و سرانجام شیفتهٔ همهٔ عالم خواهید شد با عشقی تمام و همگانی.

حیوانات را دوست بدارید: خداوند به آن‌ها مقدمات فکر و شادی نیاشفته بخشید. آن را آشفته نسازید، آن‌ها را عذاب ندهید، شادی‌شان را از آنان نگیرید.

فئودور داستایفسکی؛ برادران کارامازوف📚
زندگی را می‌گویم...
اگر بخواهی از آن لذت ببری
همه چیزش لذت بردنی است!
اگر بخواهی از آن رنج ببری
همه چیزش رنج بردنی است
کلید لذت و رنج در دست توست...
عجیب ترین چیز درباره‌ی عشق اینه که
اجازه نمیده تو انتخاب کنی
اون شخص چه کسی باشه، فقط اتفاق میوفته...!
ماورای باور های ما
ماورای بودن ها و نبودن های ما
آنجا دشتی‌ است
فرا تر از همه ی تصورات...
آنجا تو را خواهم دید.🌱

مولوی
🌲
اگه آدم کسی رو نداشته باشه دیوونه میشه.
فرق نمیکنه طرفِ آدم کی باشه. هرکی میخواد باشه!
اما پهلوت باشه ! من بِت میگم. یادت باشه،
آدم از تنهایی ناخوش میشه...

جان اشتاین بک
مهم ترین اسراف؛
اسراف عمر است
نه اسراف آب و نان
بهترین مثال برای اسراف،
عمر است
چون چیزی، گران بهاتر از عمر نیست...
هر بار که میخواهم به سمتت بیایم
یادم می افتد،دلتنگی هر گز بهانه
خوبی ،برای تکرار یک اشتباه نیست...

آناگاوالدا
🌱
احتمالا واست پیش اومده!
بعضی وسیله‌ها وقتی خراب میشن، اگر بخوای درستش کنی خراب‌تر میشه. اگر واست مهم باشه باید بذاریش یه گوشه یادگاری. اگر هم مهم نباشه باید بندازیش دور. بعضی دوستی‌ها و رابطه‌ها هم دقیقا اینجوریه. خراب که شد دیگه درست بشو نیست. بخوای درستش کنی هم فقط بدترش میکنی. دیگه اون دوستی اول نمیشه!
اگر اون آدم خیلی واست مهمه، خاطرات خوبش رو نگه دار، اگر نه برای ابد فراموشش کن…
"دلشوره" هرگز غم فردا را فرو نمی نشاند.
فقط خونِ شادی را از رگ امروز بیرون می کشد!

لئو بوسکالیا
خانه‌یِ بی‌عشق خانه نیست،
چهار دیواری بسته‌ای‌ ست!
خانه مردی را میخواهد، تا وقتی زنی دلتنگ شد
حالت چشمانش را بخواند،
پای عقل و منطق را وسط نکشد،
محکم در آغوش بگیردش،
آنقدر که تمام شود اشک‌های دلتنگی
خانه زنی را میخواهد،
پُر از دوست داشتن‌های بی‌مرز،
تا مردی برای دیدن روی ماهش
تمام راه را دوتا یکی طی کند.
خانه‌ی بی‌عشق، خانه نیست
خانه عشق و امنیت میخواهد
امیدهای روشن و آغوشی مطمئن میخواهد …
من احتیاج به آن چشم ها داشتم
و فقط یک نگاهِ او کافی بود
که همه مشکلات فلسفی
و معماهایِ الهی را برایم حل بکند.

صادق هدایت
روز دیدار یار چو اید فراغ دل از قفس و بند اید ، مثل عشق چو گویم بر همگان
کس نفهمند جز عاشق دلان .
کم گفتم گر تورا بر لب تشنه سرابی گفتم بر زخم و درد مرحم و جوابت گفتم ، به چه تشبیه کنم تو را که گر خوب خوبان گویمت کم گفتم .
در جمعی که حاضرانش از رعیت تا اشراف بودند از کافران تا عارفان از کودکان تا کاملان سوالات متعدد پرسیده شد ، راجب مباحث روز کشور صحبت شد ، ناگهان فردی میانمان که گویی نه رعیت بود ونه اشراف نه دیده شده و نه پنهان شده فردی که از جایی دور با کوله باری غم امده بود میانمان سخنش را اینگونه آغاز کرد: از حاضر خواهشمندم اندکی وقتشان و ذهنشان را به من دهند از مشاهده ی سخنانتان شگفت زده شده ام سوالی دارم به مثال انسان عاشق که در حقیقت، فراغ یار آزرده خیالش می‌کند و خوش ترین لحظاتش خیال یار است ، مرحمی هست طبیبان؟ مثالی است شاعران ؟ جوابی است عارفان ؟ کمی بعد عارفی اینگونه پاسخ بداد : ای مرد جوان یا ندانی یا غنیمت نمیدانی ملامت عشق نیز نیک است ، غمش شیرین است . اقل ترین مردمان عاشق می‌شوند از محبوبان خدایی ، بدان قدر دوری و سختی اش را که اکثریت حتی ندانند که چه حالیست این غم و شادی . تنها دردی است که درمانش عیان است تنها راهی است که آری از خطا است و مثال سرابی در صحرا است

ملیکا
2024/09/24 15:33:27
Back to Top
HTML Embed Code: