هو
مردمانی دیدم که نشان ِ یافت دادند؛ و ندانستند که یافت حجاب است !
و نشان ِ مشاهده دادند؛ و ندانستند که مشاهده حجاب است!
و نشان ِ معرفت دادند؛ و ندانستند که معرفت حجاب است !
ایشان که یقین ورزیدند،
دل شان بسوخت؛
و ایشان که محبت ورزیدند،
جانشان بسوخت؛
و ایشان که فرد بایستادند،
گران بار نبودند !
شیخ ابوالحسن خرقانی
@Khodshnasi
مردمانی دیدم که نشان ِ یافت دادند؛ و ندانستند که یافت حجاب است !
و نشان ِ مشاهده دادند؛ و ندانستند که مشاهده حجاب است!
و نشان ِ معرفت دادند؛ و ندانستند که معرفت حجاب است !
ایشان که یقین ورزیدند،
دل شان بسوخت؛
و ایشان که محبت ورزیدند،
جانشان بسوخت؛
و ایشان که فرد بایستادند،
گران بار نبودند !
شیخ ابوالحسن خرقانی
@Khodshnasi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این عکس #نیکولا_تسلا داستان عجیبی داره!
✴️ تسلا بعد از اختراع جریان متناوب با خشم مردم رو به رو شد، چون مردم باور داشتن که برق تسلا آدمو خشک میکنه پس شیطانی هست، بعد مردم متحد شدن و آزمایشگاه تسلا رو به آتش کشیدن، تسلا وقتی دید وضعیت اینقدر بد هست تمام تمدن شهری رو رها میکنه و میره توی کوه و بیابون پروژه جدیدش رو در تنهایی مطلق شروع میکنه
✴️ حدود دو سال گذشت یک خبرنگار بنام شارلوت میره دنبال نیکولا تسلا که باهاش مصاحبه کنه که یهو جلوی در ورودی این عکس رو از تسلا میگیره، و این عکس تبدیل به غمگین ترین عکس نیکولا تسلا میشه چون از آدم های غریبه کمی ترس داشت 💔 باید با دیدن این عکس خون گریست 😢💔💔
✴️ میگن اگر یک خدمت و لطف خیلی بزرگی به یک جامعه بکنید
افراد اون جامعه توانایی فهم اون لطف بزرگ را نخواهند داشت
و اگر جریان برق متناوب تسلا نبود
ما الان چیزی بنام برق شهری نداشتیم...!!
#نابغه_تنها_تسلا
@khodshnasi
✴️ تسلا بعد از اختراع جریان متناوب با خشم مردم رو به رو شد، چون مردم باور داشتن که برق تسلا آدمو خشک میکنه پس شیطانی هست، بعد مردم متحد شدن و آزمایشگاه تسلا رو به آتش کشیدن، تسلا وقتی دید وضعیت اینقدر بد هست تمام تمدن شهری رو رها میکنه و میره توی کوه و بیابون پروژه جدیدش رو در تنهایی مطلق شروع میکنه
✴️ حدود دو سال گذشت یک خبرنگار بنام شارلوت میره دنبال نیکولا تسلا که باهاش مصاحبه کنه که یهو جلوی در ورودی این عکس رو از تسلا میگیره، و این عکس تبدیل به غمگین ترین عکس نیکولا تسلا میشه چون از آدم های غریبه کمی ترس داشت 💔 باید با دیدن این عکس خون گریست 😢💔💔
✴️ میگن اگر یک خدمت و لطف خیلی بزرگی به یک جامعه بکنید
افراد اون جامعه توانایی فهم اون لطف بزرگ را نخواهند داشت
و اگر جریان برق متناوب تسلا نبود
ما الان چیزی بنام برق شهری نداشتیم...!!
#نابغه_تنها_تسلا
@khodshnasi
کودکی بود
کلمات ما بشنيد
هنوز خُرد بود.
از پدر و مادر بازماند
همه روز حيران ما بودی
سر بر زانو نهاده بودی همه روز.
پدر و مادر نمیيارستند که با او اعتراض کردن
وقتها بر در گوش داشتمی که او چه میگويد.
اين بيت شنيدمی:
«در کوی تو عاشقان پُر آيند و روند
خون جگر از ديده گشايند و روند
من بر درِ تو مقيم، مادام، چو خاک
ورنه دگران، چو باد آيند و روند»
گفتمی:«باز گوی
چه گفتی؟»
گفت:«نه.»
#شمس
@khodshnasi
کلمات ما بشنيد
هنوز خُرد بود.
از پدر و مادر بازماند
همه روز حيران ما بودی
سر بر زانو نهاده بودی همه روز.
پدر و مادر نمیيارستند که با او اعتراض کردن
وقتها بر در گوش داشتمی که او چه میگويد.
اين بيت شنيدمی:
«در کوی تو عاشقان پُر آيند و روند
خون جگر از ديده گشايند و روند
من بر درِ تو مقيم، مادام، چو خاک
ورنه دگران، چو باد آيند و روند»
گفتمی:«باز گوی
چه گفتی؟»
گفت:«نه.»
#شمس
@khodshnasi
مریدی از مرادش خواست که مرا پندی ده.
گفت:
مرنج و مرنجان.
گفت:
میتوانم نرنجانم ولی چه کنم که نرنجم؟
پاسخ شنید:
خود را کسی مدان...
@khodshnasi
گفت:
مرنج و مرنجان.
گفت:
میتوانم نرنجانم ولی چه کنم که نرنجم؟
پاسخ شنید:
خود را کسی مدان...
@khodshnasi
Audio
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم
غزل: مولانا
دکلمه: امین لطفی
موسیقی: قطعه "در سایه سرگشتگی"، آلبوم زبور تنهایی، علی جابری
@khodshnasi
غزل: مولانا
دکلمه: امین لطفی
موسیقی: قطعه "در سایه سرگشتگی"، آلبوم زبور تنهایی، علی جابری
@khodshnasi
Forwarded from E.p
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بهڪار گیرے ذهن براے جستجوے حقیقت توهم است و همہ فلاسفہ و همہ متخصصین الهیات این ڪار را ڪردہ اند متفڪرین بزرگ ڪارے نڪردہ اند جز بازے با ڪلمات.
ذهن نمیتواند حقیقت را بشناسد
مثل اینڪہ بخواهے با چشمانت موسیقے گوش ڪنے. نمیتوانے چون چشمها براے شنیدن ڪارایے ندارند یا اگر بخواهے نور را با گوشهایت بیینے نمیتوانے چون گوشها براے دیدن نور ڪارایے ندارند. گوشها براے صدا و چشمها براے نور ڪارایے دارند.
هر یڪ از آنها بُعد معینے براے ڪارڪردن دارند. ڪارڪرد ذهن ایجاد افڪار، رویاها، تصورات، خیالات، تجسم، سراب از همہ نوع است ڪارڪرد آن یافتن حقیقت نیست.
استفادہ نڪردن از ذهن راهِ یافتن حقیقت است. ڪاملاً ساڪت شدن بدون هیچ فڪرے. تنها یڪ لوح پاڪ، یڪ لوح سفید. در آن وضوح، شفافیت و روشنے، شخص در مییابد حقیقت چیست.
هم در درون و هم در بیرون، چون حقیقت یڪے است. این ذهن است ڪہ آن را بہ درون و بیرون تقسیم میڪند. وقتے ذهن ڪنار رفت، جدایے از بین میرود. آنگاہ تو حقیقت هستے. آنگاہ حتے دورترین ستارہ بہ تو وصل است. و حتے ڪوچڪترین برگِ علف بہ تو وصل است. این همہ یڪ هستے است.
@khodshnasi
ذهن نمیتواند حقیقت را بشناسد
مثل اینڪہ بخواهے با چشمانت موسیقے گوش ڪنے. نمیتوانے چون چشمها براے شنیدن ڪارایے ندارند یا اگر بخواهے نور را با گوشهایت بیینے نمیتوانے چون گوشها براے دیدن نور ڪارایے ندارند. گوشها براے صدا و چشمها براے نور ڪارایے دارند.
هر یڪ از آنها بُعد معینے براے ڪارڪردن دارند. ڪارڪرد ذهن ایجاد افڪار، رویاها، تصورات، خیالات، تجسم، سراب از همہ نوع است ڪارڪرد آن یافتن حقیقت نیست.
استفادہ نڪردن از ذهن راهِ یافتن حقیقت است. ڪاملاً ساڪت شدن بدون هیچ فڪرے. تنها یڪ لوح پاڪ، یڪ لوح سفید. در آن وضوح، شفافیت و روشنے، شخص در مییابد حقیقت چیست.
هم در درون و هم در بیرون، چون حقیقت یڪے است. این ذهن است ڪہ آن را بہ درون و بیرون تقسیم میڪند. وقتے ذهن ڪنار رفت، جدایے از بین میرود. آنگاہ تو حقیقت هستے. آنگاہ حتے دورترین ستارہ بہ تو وصل است. و حتے ڪوچڪترین برگِ علف بہ تو وصل است. این همہ یڪ هستے است.
@khodshnasi
شبی دل خویش میطلبیدم و نیافتم.
سحرگاه ندایی شنیدم که ای بایزید
به جز از ما چیزی دیگری میطلبی!
تو را با دل چه کار است؟
تذکرة الاولیاء
ذکر بایزید بسطامی "رحمة الله علیه"
@Khodshnasi
سحرگاه ندایی شنیدم که ای بایزید
به جز از ما چیزی دیگری میطلبی!
تو را با دل چه کار است؟
تذکرة الاولیاء
ذکر بایزید بسطامی "رحمة الله علیه"
@Khodshnasi
حکایت است از (مولانا سلطان العلما قطب العالم بهاءالحق و الدین قدس اللهّ سره العظیم) که روزی اصحاب او را مستغرق یافتند؛ وقت نماز رسید، بعضی مریدان آواز دادند مولانا را که «وقت نماز است» مولانا به گفتِ ایشان التفات نکرد، ایشان برخاستند و به نماز مشغول شدند. دو مرید موافقت شیخ کردند و به نماز نهاستادند؛ یکی ازان مریدان که در نماز بود خواجگینام به چشم سر به وی عیان بنمودند که جمله اصحاب مریدان که در نماز بودند با امام پشتشان به قبله بود و آن دو مرید را که موافقت شیخ کردهبودند رویشان به قبله بود زیرا که شیخ چون از ما و من بگذشت و اوییِ او فنا شد و نماند و در نور حق مستهلک شد که مُوْتُوْا قَبْلَ اَنْ تَمُوْتَوْا اکنون او نور حق شده است و هرکه پشت به نور حق کند و روی به دیوار آورد قطعا پشت به قبله کرده باشد زیرا که او جان قبله بودهاست. آخر این خلق که رو به کعبه میکنند (آخر آن کعبه را نبی ساخته است که) قبلهگاه عالم شده است. پس اگر او قبله باشد به طریق اولی چون آن برای او قبله شده است
#فیه_ما_فیه
#مولانا
@khodshnasi
#فیه_ما_فیه
#مولانا
@khodshnasi
این قدر، عمر که ترا هست
، در تفحص حال خود خرج کن،
در تفحص عالم چه خرج می کنی ؟!
شناخت خدا عمیق است ؟!
ای احمق
عمیق توئی!
اگر عمیقی هست، توئی!
#شمس
@khodshnasi
، در تفحص حال خود خرج کن،
در تفحص عالم چه خرج می کنی ؟!
شناخت خدا عمیق است ؟!
ای احمق
عمیق توئی!
اگر عمیقی هست، توئی!
#شمس
@khodshnasi
یکی از قواعد محکم و متین منطقی این است که گفته میشود نتیجه همیشه تابع اخس مقدمات است.
یعنی اگر یک امری بر چندین مقدمه مبتنی و استوار باشد ولی یکی از آن چند مقدمه ناقص و ناتمام باشد، آن امری که بر آن چند مقدمه مبتنی و استوار است، ناقص و ناتمام خواهد بود.
به طور مثال اگر همهی اعضا و جوارح انسان سالم باشد ولی فقط یکی از اعضای انسان به نوعی از بیماری مبتلا شده باشد، آن شخص سالم شناخته نمیشود. اگر یک محاسبه ریاضی دقیق و درست باشد ولی فقط یک اشتباه بسیار کوچک و ناچیز در آن رخ داده باشد، نتیجه آن محاسبه غلط خواهد بود.
رابطهی میان یک کل و اجزای آن بسیار دقیق و ظریف است و یک کل با همهی اجزای آن مورد سنجش و ارزیابی قرار میگیرد.
بخش هفتم کتاب تجلی معنی در فکر و سخن
غلامحسین ابراهیمی دینانی
@Khodshnasi
یعنی اگر یک امری بر چندین مقدمه مبتنی و استوار باشد ولی یکی از آن چند مقدمه ناقص و ناتمام باشد، آن امری که بر آن چند مقدمه مبتنی و استوار است، ناقص و ناتمام خواهد بود.
به طور مثال اگر همهی اعضا و جوارح انسان سالم باشد ولی فقط یکی از اعضای انسان به نوعی از بیماری مبتلا شده باشد، آن شخص سالم شناخته نمیشود. اگر یک محاسبه ریاضی دقیق و درست باشد ولی فقط یک اشتباه بسیار کوچک و ناچیز در آن رخ داده باشد، نتیجه آن محاسبه غلط خواهد بود.
رابطهی میان یک کل و اجزای آن بسیار دقیق و ظریف است و یک کل با همهی اجزای آن مورد سنجش و ارزیابی قرار میگیرد.
بخش هفتم کتاب تجلی معنی در فکر و سخن
غلامحسین ابراهیمی دینانی
@Khodshnasi
هر که را گفتار بسیارش بود
دل درون سینه بیمارش بود
عاقلان را پیشه خاموشی بود
پیشهٔ جاهل فراموشی بود
پندنامه
عطار نیشابوری
@Khodshnasi
دل درون سینه بیمارش بود
عاقلان را پیشه خاموشی بود
پیشهٔ جاهل فراموشی بود
پندنامه
عطار نیشابوری
@Khodshnasi