تاریخ بیهقی و شاهنامه
اما بيترديد مهمترين و شاخصترين اثر #ابوالفضل_بيهقی تاريخ گرانسنگ مسعودی معروف به تاريخ بيهقی است كه در قلمرو نثر فارسی در زمرهٔ دو سه اثر شاخص و طراز اول قرار میگيرد.
از ميان آثار ادبي فارسی به سادگی نمیتوان يكي را برگزيد و با تاريخ بيهقي سنجيد. امّا شاهنامۀ فردوسی، به دلايلی، با اين كتاب قابل مقايسه است.
گذشته از مشابهتهای آشكار ميان زمان، زندگاني و شخصيّت صاحبان آن دو، برخي همانندیهای ديگر محتوا و چگونگی پيدايش آن دو اثر را به هم نزديك میكند، به خصوص دغدغههای هر دو در انعكاس اوضاع نامساعد سياسي ـ فرهنگی و چشمانداز نگرانكنندهای كه ايران با آن مواجه بوده است، بسيار شبيه يكديگر است و حدس عنايت ويژهٔ بيهقی به اثر سترگ فردوسی را تقويت میكند.
هر دو پيش از شروع به تأليف در صدد گردآوری اطّلاعات و فراهم آوردن مقدّمات كار خويش بودهاند. قضا را هر دو در سنّ ۶۵ سالگی سلطان وقت را مخاطب ساخته و از او براي تثبيت اثر خويش چشم ياری داشتهاند و هر دو در حدود ۸۵ سال زيستند و در عمری چنان كرامند تنها يك اثر خلق كردند و تا واپسين لحظههای حيات به تكميل آن مشغول بودند.
گذشته از اين، غرض اصلی پديدآورندگان اين دو اثر روايت اوج و حضيض دورهای از تاريخ باشكوه ايران بوده است، با اين تفاوت كه يكی تاريخ گذشته را برگزيده و به زمان حال پيوند داده است و ديگری روزگار نزديك به خود را مبنای كار ساخته و حسرتهای گذشته را در آينهٔ آن ديده است. همين ويژگی تاريخ بيهقی را آينهٔ گويايي از مسائل گوناگون دربار غزنه و جامعهٔ عصر پنجم قمری ايران معرّفی میكند.
(برگرفته از: تاریخ بیهقی، تألیف ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی، مقدمه، تصحیح، تعلیقات، توضیحات و فهرستها: دکتر محمدجعفر یاحقی ـ مهدی سیدی، تهران: سخن، ۱۳۸۸).
@kheradsarayeferdowsi
اما بيترديد مهمترين و شاخصترين اثر #ابوالفضل_بيهقی تاريخ گرانسنگ مسعودی معروف به تاريخ بيهقی است كه در قلمرو نثر فارسی در زمرهٔ دو سه اثر شاخص و طراز اول قرار میگيرد.
از ميان آثار ادبي فارسی به سادگی نمیتوان يكي را برگزيد و با تاريخ بيهقي سنجيد. امّا شاهنامۀ فردوسی، به دلايلی، با اين كتاب قابل مقايسه است.
گذشته از مشابهتهای آشكار ميان زمان، زندگاني و شخصيّت صاحبان آن دو، برخي همانندیهای ديگر محتوا و چگونگی پيدايش آن دو اثر را به هم نزديك میكند، به خصوص دغدغههای هر دو در انعكاس اوضاع نامساعد سياسي ـ فرهنگی و چشمانداز نگرانكنندهای كه ايران با آن مواجه بوده است، بسيار شبيه يكديگر است و حدس عنايت ويژهٔ بيهقی به اثر سترگ فردوسی را تقويت میكند.
هر دو پيش از شروع به تأليف در صدد گردآوری اطّلاعات و فراهم آوردن مقدّمات كار خويش بودهاند. قضا را هر دو در سنّ ۶۵ سالگی سلطان وقت را مخاطب ساخته و از او براي تثبيت اثر خويش چشم ياری داشتهاند و هر دو در حدود ۸۵ سال زيستند و در عمری چنان كرامند تنها يك اثر خلق كردند و تا واپسين لحظههای حيات به تكميل آن مشغول بودند.
گذشته از اين، غرض اصلی پديدآورندگان اين دو اثر روايت اوج و حضيض دورهای از تاريخ باشكوه ايران بوده است، با اين تفاوت كه يكی تاريخ گذشته را برگزيده و به زمان حال پيوند داده است و ديگری روزگار نزديك به خود را مبنای كار ساخته و حسرتهای گذشته را در آينهٔ آن ديده است. همين ويژگی تاريخ بيهقی را آينهٔ گويايي از مسائل گوناگون دربار غزنه و جامعهٔ عصر پنجم قمری ايران معرّفی میكند.
(برگرفته از: تاریخ بیهقی، تألیف ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی، مقدمه، تصحیح، تعلیقات، توضیحات و فهرستها: دکتر محمدجعفر یاحقی ـ مهدی سیدی، تهران: سخن، ۱۳۸۸).
@kheradsarayeferdowsi
Telegram
attach 📎
اول آبان، روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی گرامی باد
نگاهی به زندگی ابوالفضل بِيهقی
#ابوالفضل_محمدبن_حسين_بيهقی دبير و مورّخ دورهٔ غزنوی #مؤلف_تاريخ_بيهقی، كه به تصريح ابوالحسن بيهقی در تاريخ بيهقی، در دِهِ حارثآباد بيهق، واقع در دو فرسنگی جنوب سبزوار، ولادت يافت. تاريخ تولّد او، در تاريخ بيهق و متن تاريخ بيهقی، كه دو منبع اصلي برای ترجمۀ حال وي به شمار میرود، ذكر نشده، امّا از آنجا كه بيهقی، در ذكر واقعهای مربوط به سال ۴۰۰ ق، خود را به تصريح پانزده ساله و جايی ديگر، ضمن شرح وقايع سال ۴۰۲ ق، شانزده ساله معرّفی كرده است، میتوان گفت كه سال ولادت در حدود ۳۵۸ ق بوده است.
از خانواده، روزگار طفوليّت و نوجوانی او جز اين اطّلاعي نداريم كه پدرش از مردم بيهق (سبزوار كنوني) بوده و حسين نام داشته است بيهقی. يك بار با لقب احترامآميز «خواجه» از پدر خود ياد كرده است و دور نيست كه پدرش نيز شغل ديوانی داشته است.
از قراين پيداست كه او ابتدا در سبزوار و بعد هم مدّتی در نيشابور به تحصيل علم و فراگرفتن دبيری مشغول بوده تا اينكه در ادب سرآمد شده و سرانجام در ۲۷ سالگی به خدمت ديوان رسالت محمودی، به رياست بونصر مشكان، در آمده است.
بونصر، پيش از مرگ (۴۳۱ ق)، به مسعود سفارش كرده بود كه بيهقی را جانشين او كند، امّا مسعود رياست ديوان رسالت را به بوسهل زوزنی داد و بيهقی را به مقام نيابت او منصوب كرد و بيهقی، چون «لختی حال شرارت و زَعارت» در وی ديده بود، رقعهای به سلطان نوشت در معنی استعفا از دبيری و خواست كه به كار ديگری مشغول شود، امّا سلطان استعفای او را نپذيرفت و به بوسهل سفارش كرد كه «او دبير پدرم بوده است و معتمد، وی را نيكودار، اگر شكايتی كند، همداستان نباشم». بدين ترتيب تا مسعود بود كار بيهقی بر نظام بود.
مسعود، پس از شكست از سلاجقه در دندانقان (۴۳۱ ق)، زماني بر بوسهل خشم گرفت و در ذوالحجّة همان سال او را به بُست فرستاد. در آن زمان بيهقی، به خليفتی و نايبی بوسهل، عملاً رياست ديوان رسالت را برعهده داشت. مسعود در سال ۴۳۲ ق در پی شورش غلامانش كشته شد و كارها از لونی ديگر گشت.
با اين حال بيهقی، طیّ نُه سال حكومتِ امير محمّد و مودودبن مسعود (۴۴۱ ـ ۴۳۲ ق)، همچنان در ديوان رسالت محترم بود، امّا پس از مودود و طیّ مدّت كوتاهِ دست به دست شدن حكومت ميان چند امير ديگر غزنوی، و به ويژه كمی بعد از آغاز سلطنت عبدالرّشيد به سال ۴۴۱ ق، حال وی رو در تباهي نهاد، زيرا او به عنوان رئيس ديوان رسالت، از رفتار نامناسب غلامي سركش به نام «تومان» يا «نويان»، اظهار ناخشنودی میكرد، و تومان بدان سبب نزد امير از وي سعايت كرد و سرانجام هم اجازه يافت كه وی را فرو گيرد و خانهاش را غارت كند؛ در اين غارت مقداری از اسناد تاريخی و يادداشتهايی كه فراهم آورده بود از دست رفت. در جريان اين حادثه، بيهقی در قلعهای مقيّد ماند و متعاقب آن قاضی غزنی، به قول ابوالحسن بيهقی، «او را از جهت مُهرزنی» از قلعه به حبس خود برد.
با جلوس فرّخزادبن مسعود، بيهقی از حبس رهيد و مشاور و معتمد او شد، و به نوشتهٔ ابوالحسن بيهقی زمانی دبير او نيز بود. امّا از اواخر سلطنت او انزوا گزيد و در غزنين به تصنيف تاريخ خويش پرداخت (۴۴۸ ق)، لكن از اشارات بيهقی به دوران سلطنت فرّخزاد برنمیآيد كه وی در دستگاه او بركار بوده است، بلكه همواره تصريح دارد كه به كار نگارشِ تاريخ اشتغال داشته و در انزوا میزيسته است.
در ميانهٔ كار وي بود كه فرّخزاد به سال ۴۵۱ ق درگذشت و برادرش، ابراهيم بن مسعود، بر تخت نشست و واپسين سالهای عمر بيهقی همه در روزگار اميری وی گذشت. بيهقی از اين پس تمامی وقت خود را به تأليف كتاب خويش اشتغال داشت و سرانجام در ماه صفر ۴۷۰ ق در غزنه درگذشت، بیآنكه از گورجای وی اثری برجای باشد يا حتّی ذكری از آن در جايی بيايد.
(برگرفته از: تاریخ بیهقی، تألیف ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی، مقدمه، تصحیح، تعلیقات، توضیحات و فهرستها: دکتر محمدجعفر یاحقی ـ مهدی سیدی، تهران: سخن، ۱۳۸۸).
در صورت تمایل عضو كانال #خردسرای_فردوسی شوید و دیگر دوستان هم به این کانال فرهنگی دعوت کنید.
@kheradsarayeferdowsi
نگاهی به زندگی ابوالفضل بِيهقی
#ابوالفضل_محمدبن_حسين_بيهقی دبير و مورّخ دورهٔ غزنوی #مؤلف_تاريخ_بيهقی، كه به تصريح ابوالحسن بيهقی در تاريخ بيهقی، در دِهِ حارثآباد بيهق، واقع در دو فرسنگی جنوب سبزوار، ولادت يافت. تاريخ تولّد او، در تاريخ بيهق و متن تاريخ بيهقی، كه دو منبع اصلي برای ترجمۀ حال وي به شمار میرود، ذكر نشده، امّا از آنجا كه بيهقی، در ذكر واقعهای مربوط به سال ۴۰۰ ق، خود را به تصريح پانزده ساله و جايی ديگر، ضمن شرح وقايع سال ۴۰۲ ق، شانزده ساله معرّفی كرده است، میتوان گفت كه سال ولادت در حدود ۳۵۸ ق بوده است.
از خانواده، روزگار طفوليّت و نوجوانی او جز اين اطّلاعي نداريم كه پدرش از مردم بيهق (سبزوار كنوني) بوده و حسين نام داشته است بيهقی. يك بار با لقب احترامآميز «خواجه» از پدر خود ياد كرده است و دور نيست كه پدرش نيز شغل ديوانی داشته است.
از قراين پيداست كه او ابتدا در سبزوار و بعد هم مدّتی در نيشابور به تحصيل علم و فراگرفتن دبيری مشغول بوده تا اينكه در ادب سرآمد شده و سرانجام در ۲۷ سالگی به خدمت ديوان رسالت محمودی، به رياست بونصر مشكان، در آمده است.
بونصر، پيش از مرگ (۴۳۱ ق)، به مسعود سفارش كرده بود كه بيهقی را جانشين او كند، امّا مسعود رياست ديوان رسالت را به بوسهل زوزنی داد و بيهقی را به مقام نيابت او منصوب كرد و بيهقی، چون «لختی حال شرارت و زَعارت» در وی ديده بود، رقعهای به سلطان نوشت در معنی استعفا از دبيری و خواست كه به كار ديگری مشغول شود، امّا سلطان استعفای او را نپذيرفت و به بوسهل سفارش كرد كه «او دبير پدرم بوده است و معتمد، وی را نيكودار، اگر شكايتی كند، همداستان نباشم». بدين ترتيب تا مسعود بود كار بيهقی بر نظام بود.
مسعود، پس از شكست از سلاجقه در دندانقان (۴۳۱ ق)، زماني بر بوسهل خشم گرفت و در ذوالحجّة همان سال او را به بُست فرستاد. در آن زمان بيهقی، به خليفتی و نايبی بوسهل، عملاً رياست ديوان رسالت را برعهده داشت. مسعود در سال ۴۳۲ ق در پی شورش غلامانش كشته شد و كارها از لونی ديگر گشت.
با اين حال بيهقی، طیّ نُه سال حكومتِ امير محمّد و مودودبن مسعود (۴۴۱ ـ ۴۳۲ ق)، همچنان در ديوان رسالت محترم بود، امّا پس از مودود و طیّ مدّت كوتاهِ دست به دست شدن حكومت ميان چند امير ديگر غزنوی، و به ويژه كمی بعد از آغاز سلطنت عبدالرّشيد به سال ۴۴۱ ق، حال وی رو در تباهي نهاد، زيرا او به عنوان رئيس ديوان رسالت، از رفتار نامناسب غلامي سركش به نام «تومان» يا «نويان»، اظهار ناخشنودی میكرد، و تومان بدان سبب نزد امير از وي سعايت كرد و سرانجام هم اجازه يافت كه وی را فرو گيرد و خانهاش را غارت كند؛ در اين غارت مقداری از اسناد تاريخی و يادداشتهايی كه فراهم آورده بود از دست رفت. در جريان اين حادثه، بيهقی در قلعهای مقيّد ماند و متعاقب آن قاضی غزنی، به قول ابوالحسن بيهقی، «او را از جهت مُهرزنی» از قلعه به حبس خود برد.
با جلوس فرّخزادبن مسعود، بيهقی از حبس رهيد و مشاور و معتمد او شد، و به نوشتهٔ ابوالحسن بيهقی زمانی دبير او نيز بود. امّا از اواخر سلطنت او انزوا گزيد و در غزنين به تصنيف تاريخ خويش پرداخت (۴۴۸ ق)، لكن از اشارات بيهقی به دوران سلطنت فرّخزاد برنمیآيد كه وی در دستگاه او بركار بوده است، بلكه همواره تصريح دارد كه به كار نگارشِ تاريخ اشتغال داشته و در انزوا میزيسته است.
در ميانهٔ كار وي بود كه فرّخزاد به سال ۴۵۱ ق درگذشت و برادرش، ابراهيم بن مسعود، بر تخت نشست و واپسين سالهای عمر بيهقی همه در روزگار اميری وی گذشت. بيهقی از اين پس تمامی وقت خود را به تأليف كتاب خويش اشتغال داشت و سرانجام در ماه صفر ۴۷۰ ق در غزنه درگذشت، بیآنكه از گورجای وی اثری برجای باشد يا حتّی ذكری از آن در جايی بيايد.
(برگرفته از: تاریخ بیهقی، تألیف ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی، مقدمه، تصحیح، تعلیقات، توضیحات و فهرستها: دکتر محمدجعفر یاحقی ـ مهدی سیدی، تهران: سخن، ۱۳۸۸).
در صورت تمایل عضو كانال #خردسرای_فردوسی شوید و دیگر دوستان هم به این کانال فرهنگی دعوت کنید.
@kheradsarayeferdowsi
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تاریخ بیهقی یکی از منابع مهم دربارهٔ حکومت غزنویان و تاریخ آن دوره است.
داستان اتهام زدن به #امیرحسنک، وزیر مقتدر سلطان محمود غزنوی، توسط گروهی فرومایه به سرکردگی بوسهل زوزنی و بردار کردن حسنک به فرمان سلطان مسعود غزنوی، یکی از روایتهای تراژیک و بسیار اثرگذار این کتاب تاریخی است.
@kheradsarayeferdowsi
داستان اتهام زدن به #امیرحسنک، وزیر مقتدر سلطان محمود غزنوی، توسط گروهی فرومایه به سرکردگی بوسهل زوزنی و بردار کردن حسنک به فرمان سلطان مسعود غزنوی، یکی از روایتهای تراژیک و بسیار اثرگذار این کتاب تاریخی است.
@kheradsarayeferdowsi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
همایش بزرگداشت فردوسی، جغرافیای تاریخی و فرهنگی شاهنامه، در تاجیکستان
🔹جشن مهرگان و برداشت محصول در تاجیکستان در پارک فردوسی
۲۳ مهرماه ۱۴۰۲، دوشنبه
@kheradsarayeferdowsi
🔹جشن مهرگان و برداشت محصول در تاجیکستان در پارک فردوسی
۲۳ مهرماه ۱۴۰۲، دوشنبه
@kheradsarayeferdowsi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آغاز ثبتنام کارگاه نقالی و شاهنامهخوانی کودک و نوجوان
تلفن هماهنگی:
۰۹۱۵۵۲۴۰۷۳۵ بیدمشکی
۰۵۱۳۵۰۱۹۲۷۴ مؤسسه خردسرای فردوسی
مکان: انتهای بلوار معلم، مؤسسه خردسرای فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
تلفن هماهنگی:
۰۹۱۵۵۲۴۰۷۳۵ بیدمشکی
۰۵۱۳۵۰۱۹۲۷۴ مؤسسه خردسرای فردوسی
مکان: انتهای بلوار معلم، مؤسسه خردسرای فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پیام #دکتر_محمدجعفر_یاحقی
مدیر موسسه خردسرای فردوسی مشهد
به خردسرای فردوسی مازندران
مهرماه ۱۴۰۲
@kheradsarayeferdowsi
مدیر موسسه خردسرای فردوسی مشهد
به خردسرای فردوسی مازندران
مهرماه ۱۴۰۲
@kheradsarayeferdowsi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلگویههای تاجیکها از شاهنامه فردوسی در تئاتر رستم و اسفندیار
همایش جغرافیای تاریخی شاهنامهٔ فردوسی
مهرماه ۱۴۰۲، تاجیکستان
@kheradsarayeferdowsi
همایش جغرافیای تاریخی شاهنامهٔ فردوسی
مهرماه ۱۴۰۲، تاجیکستان
@kheradsarayeferdowsi
🔸دلگویههای تاجیکها در تئاتر رستم و اسفندیار
همایش جغرافیای تاریخی شاهنامه فردوسی در شهر دوشنبه تاجیکستان، مهرماه ۱۴۰۲، مواهب بسیاری داشت. گذشته از آن همه اندیشه که آمده بودند تا سخنهای تازه از شاهنامه بگویند تا دو جهان تازه شود، هنر نیز با هزار رنگ، شاهنامه را جلوه میداد.
تئاتر رستم و اسفندیار از آن نمایشهای عادی نبود. اصلا نمیشد کلمهای را از دهان بازیگران شنید که بر جان ننشیند. رستم این تئاتر، کلاهخود شاخدار و چهره ترسناک نداشت. او مردی بود کوچکاندام که تلاش میکرد حرفهای سنجیده و شایستهٔ رستم بودن خود را بر زبان بیاورد تا شاید اسفندیار از این نبرد بگذرد.
اسفندیار این تئاتر، واقعی بود. همان اسفندیار شاهنامه بود که دلش تاج و تخت پدرش را طلب میکرد با همان جوشش و خواهندگی جوانی که سرانجام او را به کام مرگ کشید.
اما اینها همهٔ ساختار این تئاتر نبود. آنچه چشمهای ما را در مرگ اسفندیار گریاند، پویایی بازیگرانی بود که فقط نیامده بودند، صحنهی تئاتر را پر کنند. آنها آمده بودند تا همچون آرش، جان و دلشان را در چلهٔ کمان بگذارند و شاهنامه را در قلب ما جایگیر کنند.
بازیگران فقط بازی نمیکردند، چهرههای برافروخته و حرکات سنجیده در راه رفتن و گفت و گوهای جاندار، حکایت از آن داشت که آنها ساعتها پای حرفهای فردوسی در شاهنامه نشسته و رستم و اسفندیار را از خوان پربرکت فردوسی نیوشیدهاند.
چه چیزی جز یک عشق و دلدادگی هنرمندانه میتوانست بازیگران را به خاطرسپاری آن همه بیت برانگیزد؛ بدون آنکه لغزشی در گفتار اتفاق افتد.
بیگمان بازیگران سعی بسیار و تلاش وافر نموده بودند که صحنهی تئاتر رستم و اسفندیار فقط سرشار از گفتار نباشد؛ آنها خورشیدها و ماههای بسیاری را دیده و پشت سر گذرانده بودند تا بتوانند ما را ساعتی به دیدن و شنیدن شاهنامه دلخوش کنند.
در همان ساعتهای اجرای نمایش بود که ما خیالمان کمی آسود به این که شاهنامه زندهای نامیرا است و هنوز هنرمندانی هستند که به شاهنامه مهر میورزند و با اندیشههای پرشور و بالابلند خود، سپاسگوی زیباییهای شاهنامه هستند.
🔸فاطمه محمدزاده، قطبعلمی فردوسی و شاهنامه
@kheradsarayeferdowsi
همایش جغرافیای تاریخی شاهنامه فردوسی در شهر دوشنبه تاجیکستان، مهرماه ۱۴۰۲، مواهب بسیاری داشت. گذشته از آن همه اندیشه که آمده بودند تا سخنهای تازه از شاهنامه بگویند تا دو جهان تازه شود، هنر نیز با هزار رنگ، شاهنامه را جلوه میداد.
تئاتر رستم و اسفندیار از آن نمایشهای عادی نبود. اصلا نمیشد کلمهای را از دهان بازیگران شنید که بر جان ننشیند. رستم این تئاتر، کلاهخود شاخدار و چهره ترسناک نداشت. او مردی بود کوچکاندام که تلاش میکرد حرفهای سنجیده و شایستهٔ رستم بودن خود را بر زبان بیاورد تا شاید اسفندیار از این نبرد بگذرد.
اسفندیار این تئاتر، واقعی بود. همان اسفندیار شاهنامه بود که دلش تاج و تخت پدرش را طلب میکرد با همان جوشش و خواهندگی جوانی که سرانجام او را به کام مرگ کشید.
اما اینها همهٔ ساختار این تئاتر نبود. آنچه چشمهای ما را در مرگ اسفندیار گریاند، پویایی بازیگرانی بود که فقط نیامده بودند، صحنهی تئاتر را پر کنند. آنها آمده بودند تا همچون آرش، جان و دلشان را در چلهٔ کمان بگذارند و شاهنامه را در قلب ما جایگیر کنند.
بازیگران فقط بازی نمیکردند، چهرههای برافروخته و حرکات سنجیده در راه رفتن و گفت و گوهای جاندار، حکایت از آن داشت که آنها ساعتها پای حرفهای فردوسی در شاهنامه نشسته و رستم و اسفندیار را از خوان پربرکت فردوسی نیوشیدهاند.
چه چیزی جز یک عشق و دلدادگی هنرمندانه میتوانست بازیگران را به خاطرسپاری آن همه بیت برانگیزد؛ بدون آنکه لغزشی در گفتار اتفاق افتد.
بیگمان بازیگران سعی بسیار و تلاش وافر نموده بودند که صحنهی تئاتر رستم و اسفندیار فقط سرشار از گفتار نباشد؛ آنها خورشیدها و ماههای بسیاری را دیده و پشت سر گذرانده بودند تا بتوانند ما را ساعتی به دیدن و شنیدن شاهنامه دلخوش کنند.
در همان ساعتهای اجرای نمایش بود که ما خیالمان کمی آسود به این که شاهنامه زندهای نامیرا است و هنوز هنرمندانی هستند که به شاهنامه مهر میورزند و با اندیشههای پرشور و بالابلند خود، سپاسگوی زیباییهای شاهنامه هستند.
🔸فاطمه محمدزاده، قطبعلمی فردوسی و شاهنامه
@kheradsarayeferdowsi
شب «شازده حمام»
به مناسبت انتشار ششمین جلد کتاب «شازده حمام» نوشته دکتر محمدحسین پاپلی یزدی، هفتصد و نهمین شب از شبهای بخارا به نقد و بررسی این کتاب اختصاص یافته است.
این نشست در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه هفتم آبانماه ۱۴۰۲ با سخنرانی مهدی محسنیان راد، محمد فاضلی، رضا امیرخانی، فاطمه وثوقی، مرضیه نگهبان، علی دهباشی و با حضور دکتر پاپلی یزدی در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار میشود.
دکتر محمدحسین پاپلی یزدی (متولد ۱۳۲۷ - یزد) در سال ۱۳۵۰ از دانشگاه مشهد لیسانس جغرافیا گرفت و در سال ۱۳۵۷ در دانشگاه سوربن فرانسه فوق لیسانس کارتوگرافی و در سال ۱۳۶۲ از دانشگاه سوربن دکترای دولتی جغرافیا اخذ کرد. در سال ۱۳۶۲ به عضویت مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه درآمد که تاکنون ادامه دارد.
«شازده حمام»، خاطرات خودنوشته ششجلدی دکتر محمدحسین پاپلی یزدی است. این خاطرات با زبانی ساده و عامیانه بیان شده است. حسین یا همان نویسنده شخصیت اصلی این اثر است که خاطراتش را از پنجسالگی شروع به روایت میکند. پسر یتیم یزدی که با سرپرستی مادر و حقخوری عموهایش میبالد و اکنون استاد بازنشسته دانشگاه تربیت مدرس است. او تا هجدهسالگی در یزد و سپس با قبولی در دانشگاه فردوسی، عازم مشهد میشود، گرچه تحصیلات دکتری خود را در دانشگاه سوربن فرانسه میگذراند.
وقایع زندگی او و مردم محروم دور و برش به اضافه نگاه دقیق و مردمشناسانه وی، همه باهم وقایع جالب و واقعی این اثر را میسازد.
شب شازده حمام در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه هفتم آبانماه ۱۴۰۲ در خانه اندیشمندان علوم انسانی به نشانی: خیابان نجاتالهی (ویلا)، چهارراه ورشو، تالار فردوسی برگزار میشود.
www.tg-me.com/bukharamag
@kheradsarayeferdowsi
به مناسبت انتشار ششمین جلد کتاب «شازده حمام» نوشته دکتر محمدحسین پاپلی یزدی، هفتصد و نهمین شب از شبهای بخارا به نقد و بررسی این کتاب اختصاص یافته است.
این نشست در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه هفتم آبانماه ۱۴۰۲ با سخنرانی مهدی محسنیان راد، محمد فاضلی، رضا امیرخانی، فاطمه وثوقی، مرضیه نگهبان، علی دهباشی و با حضور دکتر پاپلی یزدی در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار میشود.
دکتر محمدحسین پاپلی یزدی (متولد ۱۳۲۷ - یزد) در سال ۱۳۵۰ از دانشگاه مشهد لیسانس جغرافیا گرفت و در سال ۱۳۵۷ در دانشگاه سوربن فرانسه فوق لیسانس کارتوگرافی و در سال ۱۳۶۲ از دانشگاه سوربن دکترای دولتی جغرافیا اخذ کرد. در سال ۱۳۶۲ به عضویت مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه درآمد که تاکنون ادامه دارد.
«شازده حمام»، خاطرات خودنوشته ششجلدی دکتر محمدحسین پاپلی یزدی است. این خاطرات با زبانی ساده و عامیانه بیان شده است. حسین یا همان نویسنده شخصیت اصلی این اثر است که خاطراتش را از پنجسالگی شروع به روایت میکند. پسر یتیم یزدی که با سرپرستی مادر و حقخوری عموهایش میبالد و اکنون استاد بازنشسته دانشگاه تربیت مدرس است. او تا هجدهسالگی در یزد و سپس با قبولی در دانشگاه فردوسی، عازم مشهد میشود، گرچه تحصیلات دکتری خود را در دانشگاه سوربن فرانسه میگذراند.
وقایع زندگی او و مردم محروم دور و برش به اضافه نگاه دقیق و مردمشناسانه وی، همه باهم وقایع جالب و واقعی این اثر را میسازد.
شب شازده حمام در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه هفتم آبانماه ۱۴۰۲ در خانه اندیشمندان علوم انسانی به نشانی: خیابان نجاتالهی (ویلا)، چهارراه ورشو، تالار فردوسی برگزار میشود.
www.tg-me.com/bukharamag
@kheradsarayeferdowsi
Telegram
attach 📎
Audio
✳️ سخنرانی دکتر علیرضا قیامتی
قائم مقام محترم خردسرای فردوسی مشهد
در همایش نکوداشت بیهقی و شاهنامه در گیلان
شنبه ۶ آبانماه ۱۴٠۲، تالار مرکزی رشت
@kheradsarayeferdowsi
قائم مقام محترم خردسرای فردوسی مشهد
در همایش نکوداشت بیهقی و شاهنامه در گیلان
شنبه ۶ آبانماه ۱۴٠۲، تالار مرکزی رشت
@kheradsarayeferdowsi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخن پایانی دکتر علیرضا قیامتی
در ستایش فردوسی و شکوه و فرّ ایرانزمین
در همایش نکوداشت بیهقی و شاهنامه در گیلان
شنبه ۶ آبانماه ۱۴٠۲، تالار مرکزی رشت
@kheradsarayeferdowsi
در ستایش فردوسی و شکوه و فرّ ایرانزمین
در همایش نکوداشت بیهقی و شاهنامه در گیلان
شنبه ۶ آبانماه ۱۴٠۲، تالار مرکزی رشت
@kheradsarayeferdowsi
Audio
✳️ سخنرانی دکتر محمد جعفر یاحقی
مدیر عالی محترم خردسرای فردوسی مشهد
در همایش نکوداشت بیهقی و شاهنامه در گیلان
شنبه ۶ آبانماه ۱۴٠۲، تالار مرکزی رشت
@kheradsarayeferdowsi
مدیر عالی محترم خردسرای فردوسی مشهد
در همایش نکوداشت بیهقی و شاهنامه در گیلان
شنبه ۶ آبانماه ۱۴٠۲، تالار مرکزی رشت
@kheradsarayeferdowsi
🔹سخنان آقای دکتر محمد جعفر یاحقی
🔸همایش گرامیداشت ابوالفضل بیهقی وشاهنامه در گیلان
۶ آبان ماه ۱۴۰۲ تالار مرکزی شهر رشت
#خردسرای_فردوسی_گیلان
#خردسرای_فردوسی_مشهد
@kheradsarayeferdowsi
🔸همایش گرامیداشت ابوالفضل بیهقی وشاهنامه در گیلان
۶ آبان ماه ۱۴۰۲ تالار مرکزی شهر رشت
#خردسرای_فردوسی_گیلان
#خردسرای_فردوسی_مشهد
@kheradsarayeferdowsi
Audio
🔹گفتار کوتاه آقای دکتر محمد جعفر یاحقی
مدیر عالی موسسه خردسرای فردوسی
در گرامیداشت دکتر محمد معین بر سر مزارش در آستانه اشرفیه
🔸همایش گرامیداشت ابوالفضل بیهقی وشاهنامه در گیلان
۶ آبان ماه ۱۴۰۲
#خردسرای_فردوسی_گیلان
#خردسرای_فردوسی_مشهد
@kheradsarayeferdowsi
مدیر عالی موسسه خردسرای فردوسی
در گرامیداشت دکتر محمد معین بر سر مزارش در آستانه اشرفیه
🔸همایش گرامیداشت ابوالفضل بیهقی وشاهنامه در گیلان
۶ آبان ماه ۱۴۰۲
#خردسرای_فردوسی_گیلان
#خردسرای_فردوسی_مشهد
@kheradsarayeferdowsi
🔹حضور و ادای احترام دکتر محمد جعفر یاحقی مدیر عالی و جمعی از اعضای موسسه خردسرای فردوسی
در مزار استاد دکتر محمد معین در شهر آستانه اشرفیه
🔸همایش گرامیداشت ابوالفضل بیهقی وشاهنامه در گیلان
۶ آبان ماه ۱۴۰۲
#خردسرای_فردوسی_گیلان
#خردسرای_فردوسی_مشهد
@kheradsarayeferdowsi
در مزار استاد دکتر محمد معین در شهر آستانه اشرفیه
🔸همایش گرامیداشت ابوالفضل بیهقی وشاهنامه در گیلان
۶ آبان ماه ۱۴۰۲
#خردسرای_فردوسی_گیلان
#خردسرای_فردوسی_مشهد
@kheradsarayeferdowsi
.
بازگشت به ایران
«به ایران بیندیشیم» و «ایران را از یاد نبریم»
پیکر دکتر اسلامی نُدوشن به خاکِ پاکِ ایران بازخواهد گشت.
پیکر به امانت سپردهشده فرزند اصیل ایران دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن که پس از جاودانگی روح بلندش، در کانادا به امانت بود بنا به وصیت وی بهزودی در آغوش خاک پاک ایران آرام خواهد گرفت.
دکتر اسلامی ندوشن در پنجم اردیبهشت ۱۴۰۱ در تورنتو (کانادا) درگذشت و به صورت امانی در آنجا در آرامگاهی موقت سپرده شد.
بنا به وصیت او و پیگیری علاقمندان، پیکر او در اواخر آبانماه، جهت خاکسپاری در آرامگاه ابدی به ایران باز خواهد گشت.
جزئیات این مراسم توسط همین کانال بهزودی اطلاعرسانی میشود.👇👇👇
کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan
@kheradsarayeferdowsi
بازگشت به ایران
«به ایران بیندیشیم» و «ایران را از یاد نبریم»
پیکر دکتر اسلامی نُدوشن به خاکِ پاکِ ایران بازخواهد گشت.
پیکر به امانت سپردهشده فرزند اصیل ایران دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن که پس از جاودانگی روح بلندش، در کانادا به امانت بود بنا به وصیت وی بهزودی در آغوش خاک پاک ایران آرام خواهد گرفت.
دکتر اسلامی ندوشن در پنجم اردیبهشت ۱۴۰۱ در تورنتو (کانادا) درگذشت و به صورت امانی در آنجا در آرامگاهی موقت سپرده شد.
بنا به وصیت او و پیگیری علاقمندان، پیکر او در اواخر آبانماه، جهت خاکسپاری در آرامگاه ابدی به ایران باز خواهد گشت.
جزئیات این مراسم توسط همین کانال بهزودی اطلاعرسانی میشود.👇👇👇
کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan
@kheradsarayeferdowsi
دکتر اسلامی ندوشن در نیشابور
با درود به همهٔ دوستان و همکاران.
دیدم خبر انتقال پیکر دکتر اسلامیندوشن به گروه همکاران دانشکده هم رسیده است. باری از دو سه سال بیش زمزمه انتقال پیکر دکتر اسلامی به نیشابور را ما در خردسرای فردوسی مطرح کرده که شنینده بودیم خود ایشان وصیتکی در این خصوص کرده است. طبیعی بود که تا زمان حیات - هرچند حیات گیاهی- خود ایشان نمیتوانستیم به صراحت این را مطرح کنیم با اینحال به پایمردی دکتر عباسی موضوع با خانم دکتر بیانی همسر ایشان مطرح و از خانواده در این خصوص استفسار شده و نظر آنها را تلویحا جلب کرده بودیم در روزهای آخر البته قضیه جدیتر شده و نظر صریح خانم دکتر بیانی در این خصوص اعلام شده بود کما اینکه در روز تدفین تورنتو خود ایشان اعلام کردند که این تدفین موقتی است و پیکر ایشان در موقع مقتضی به ایران منتقل خواهد شد.
بگذریم که در این میان چه مذاکرات و گفتوگوهایی با اهالی یزد و ندوشن داشتیم که حتی محل دفن را هم در زادگاه ایشان مشخص کرده بودند و بالأخره دوستان یزدی متقاعد شدند که امر دایر بماند به تصمیم نهایی خانوادهٔ ایشان که همان شد که ما میخواستیم. و از مدتها قبل با مذاکرات و مکاتباتی که با شورای شهر و مسؤولان نیشابور داشتیم نظر آنها را به این مهم جلب کرده بودیم و سرانجام چندروز پیش بود که خانوادهٔ ایشان اعلام کردند که پیکر روز ۲۸ آبان به تهران و از آنجا به نیشابور حمل میشود.
دیروز من به اتفاق چندتن که به نمایندگی از خانواده ایشان از تهران آمده بودند تا پاسی از شب مذاکرات و برنامهریزی مفصلی با فرمانداری و شورای شهر نیشابور داشتیم و بالأخره تدارک تشییع مفصلی برای روز ۳۰ آبان در نیشابور دیده شد و رسما دیشب در رسانهها این خبر اعلام عمومی شد.
بنابراین پیکر دکتر اسلامیندوشن به آغوش وطن باز میگردد و در دامان خاک تاریخنشان نیشابور چنانکه خواستِ خود او بود قرار میگیرد. بسیار شایسته است که گروهی به نمایندگی از دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه فردوسی در مراسم خاکسپاری شرکت کنند.
در اینجا باید از کوششهای دوستانمان دکتر محمود فتوحی و مخصوصا دکتر جواد عباسی در کانادا سپاسداری کنیم.
دکتر محمدجعفر یاحقی
مدیر مؤسسهٔ خردسرای فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
با درود به همهٔ دوستان و همکاران.
دیدم خبر انتقال پیکر دکتر اسلامیندوشن به گروه همکاران دانشکده هم رسیده است. باری از دو سه سال بیش زمزمه انتقال پیکر دکتر اسلامی به نیشابور را ما در خردسرای فردوسی مطرح کرده که شنینده بودیم خود ایشان وصیتکی در این خصوص کرده است. طبیعی بود که تا زمان حیات - هرچند حیات گیاهی- خود ایشان نمیتوانستیم به صراحت این را مطرح کنیم با اینحال به پایمردی دکتر عباسی موضوع با خانم دکتر بیانی همسر ایشان مطرح و از خانواده در این خصوص استفسار شده و نظر آنها را تلویحا جلب کرده بودیم در روزهای آخر البته قضیه جدیتر شده و نظر صریح خانم دکتر بیانی در این خصوص اعلام شده بود کما اینکه در روز تدفین تورنتو خود ایشان اعلام کردند که این تدفین موقتی است و پیکر ایشان در موقع مقتضی به ایران منتقل خواهد شد.
بگذریم که در این میان چه مذاکرات و گفتوگوهایی با اهالی یزد و ندوشن داشتیم که حتی محل دفن را هم در زادگاه ایشان مشخص کرده بودند و بالأخره دوستان یزدی متقاعد شدند که امر دایر بماند به تصمیم نهایی خانوادهٔ ایشان که همان شد که ما میخواستیم. و از مدتها قبل با مذاکرات و مکاتباتی که با شورای شهر و مسؤولان نیشابور داشتیم نظر آنها را به این مهم جلب کرده بودیم و سرانجام چندروز پیش بود که خانوادهٔ ایشان اعلام کردند که پیکر روز ۲۸ آبان به تهران و از آنجا به نیشابور حمل میشود.
دیروز من به اتفاق چندتن که به نمایندگی از خانواده ایشان از تهران آمده بودند تا پاسی از شب مذاکرات و برنامهریزی مفصلی با فرمانداری و شورای شهر نیشابور داشتیم و بالأخره تدارک تشییع مفصلی برای روز ۳۰ آبان در نیشابور دیده شد و رسما دیشب در رسانهها این خبر اعلام عمومی شد.
بنابراین پیکر دکتر اسلامیندوشن به آغوش وطن باز میگردد و در دامان خاک تاریخنشان نیشابور چنانکه خواستِ خود او بود قرار میگیرد. بسیار شایسته است که گروهی به نمایندگی از دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه فردوسی در مراسم خاکسپاری شرکت کنند.
در اینجا باید از کوششهای دوستانمان دکتر محمود فتوحی و مخصوصا دکتر جواد عباسی در کانادا سپاسداری کنیم.
دکتر محمدجعفر یاحقی
مدیر مؤسسهٔ خردسرای فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
Telegram
attach 📎