نوشتارهایی درباره سرودها، نمادها و نشانهای ایرانی
@Kheradgan_Official
سرودهای ملی ایران از آغاز
https://kheradgan.ir/p/1097
پرچمهای ایران از آغاز تا کنون
https://kheradgan.ir/p/11146
نشانهای ماندگار در ایران
https://kheradgan.ir/p/8665
شیر و خورشید، نشانی ملی یا مذهبی؟!
https://kheradgan.ir/p/13790
@Kheradgan_Official
@Kheradgan_Official
سرودهای ملی ایران از آغاز
https://kheradgan.ir/p/1097
پرچمهای ایران از آغاز تا کنون
https://kheradgan.ir/p/11146
نشانهای ماندگار در ایران
https://kheradgan.ir/p/8665
شیر و خورشید، نشانی ملی یا مذهبی؟!
https://kheradgan.ir/p/13790
@Kheradgan_Official
پایان ستمگری آستیاگ
@Kheradgan_Official
پادشاهی ایرانی ماد با شاهی دادگر به نام دیااُکو شروع شد ولی در سالهای نزدیک به ۵۵۹ پیش از میلاد، شاهی مشهور به آستیاگ، ستمگری پیشه کرد و باعث نارضایتی بزرگان و مردم شده بود.
نمیدانیم که واژه آستیاگ که صورتی شبیه به آن در متون یونانی آمده ریشه در نام واقعی این پادشاه داشته است یا لقبی بوده است که به واسطه ستمگری به او اختصاص دادند و شاید ریشه در آژیدهاک (ضحاک) داشته است! به هر حال نام او در متون میان رودان به صورت ایشتومگو (Iš-tu-me-gu) آمده است.
آنطور که از داستانها و افسانهها بر میآید او برخی از بزرگان را خوار و خفیف کرده بود و قصد داشت نوهاش کوروش را زمانی که نوزاد بوده است، به قتل برساند!
به هر حال چنین مینماید که کوروش بزرگ در هنگامه نارضایتی عمومی از آستیاگ، یک قیام مردمی علیه آستیاگ را شروع کرد و در نهایت با پیوستن ارتش ماد به کوروش بزرگ، پادشاه ستمگر سرنگون شد.
مادر کوروش بزرگ، شاهدخت ماد یعنی بانو ماندانا بود و پدرش کمبوجیه از بزرگان پارس و شاه انشان بود. برای همین کوروش بزرگ ریشه مادی داشت و مادها کوروش را از خود میدانستند.
بر اساس رویدادنامه نبونئید، پادشاه ماد به کوروش یورش برد اما ارتش ماد بر پادشاه خود شوریدند و پادشاه ماد را تحویل کوروش دادند (۱).
آن روز که ارتش ماد به قیام مردمی کوروش بزرگ پیوست و به ستمگری آستیاگ پایان دادند، آسایش و دادگری برای ایرانیان به ارمغان آمد و ایرانیان برای جهانیان الگو شدند تا جایی که فیلسوفان بزرگ یونانی، مانند افلاطون ایرانیان را ستایش کردند.
@Kheradgan_Official
۱- ن.ک: رویدادنامه نبونئید، ستون ۲، بند های ۱ و ۲
@Kheradgan_Official
پادشاهی ایرانی ماد با شاهی دادگر به نام دیااُکو شروع شد ولی در سالهای نزدیک به ۵۵۹ پیش از میلاد، شاهی مشهور به آستیاگ، ستمگری پیشه کرد و باعث نارضایتی بزرگان و مردم شده بود.
نمیدانیم که واژه آستیاگ که صورتی شبیه به آن در متون یونانی آمده ریشه در نام واقعی این پادشاه داشته است یا لقبی بوده است که به واسطه ستمگری به او اختصاص دادند و شاید ریشه در آژیدهاک (ضحاک) داشته است! به هر حال نام او در متون میان رودان به صورت ایشتومگو (Iš-tu-me-gu) آمده است.
آنطور که از داستانها و افسانهها بر میآید او برخی از بزرگان را خوار و خفیف کرده بود و قصد داشت نوهاش کوروش را زمانی که نوزاد بوده است، به قتل برساند!
به هر حال چنین مینماید که کوروش بزرگ در هنگامه نارضایتی عمومی از آستیاگ، یک قیام مردمی علیه آستیاگ را شروع کرد و در نهایت با پیوستن ارتش ماد به کوروش بزرگ، پادشاه ستمگر سرنگون شد.
مادر کوروش بزرگ، شاهدخت ماد یعنی بانو ماندانا بود و پدرش کمبوجیه از بزرگان پارس و شاه انشان بود. برای همین کوروش بزرگ ریشه مادی داشت و مادها کوروش را از خود میدانستند.
بر اساس رویدادنامه نبونئید، پادشاه ماد به کوروش یورش برد اما ارتش ماد بر پادشاه خود شوریدند و پادشاه ماد را تحویل کوروش دادند (۱).
آن روز که ارتش ماد به قیام مردمی کوروش بزرگ پیوست و به ستمگری آستیاگ پایان دادند، آسایش و دادگری برای ایرانیان به ارمغان آمد و ایرانیان برای جهانیان الگو شدند تا جایی که فیلسوفان بزرگ یونانی، مانند افلاطون ایرانیان را ستایش کردند.
@Kheradgan_Official
۱- ن.ک: رویدادنامه نبونئید، ستون ۲، بند های ۱ و ۲
در عراق دارد مسابقات فوتبال با نام جعلی خلیج ... برگزار میشود!!
سالهای سال پولی که حق جوانان ما بود به کشوری که باید به ما غرامت می داد، سرازیر شد. نتیجه آنکه امروز همان کشور با بی شرمی و بی حیایی، از نام جعلی برای خلیج فارس استفاده می کند و جوانان ما فقیر و زخمی هستند!
این است عزتی که ما را با آن خفه کرده بودید؟ ذلت از این بیشتر؟!
اگر به این هم اعتراض کنیم اغتشاش است؟!
@Kheradgan_Official
سالهای سال پولی که حق جوانان ما بود به کشوری که باید به ما غرامت می داد، سرازیر شد. نتیجه آنکه امروز همان کشور با بی شرمی و بی حیایی، از نام جعلی برای خلیج فارس استفاده می کند و جوانان ما فقیر و زخمی هستند!
این است عزتی که ما را با آن خفه کرده بودید؟ ذلت از این بیشتر؟!
اگر به این هم اعتراض کنیم اغتشاش است؟!
@Kheradgan_Official
گرامیداشت نافرمانی آدم و حوا در اشعار حافظ
@Kheradgan_Official
در متون ادیان ابراهیمی درباره گناه آدم و حوا و نافرمانی آنها سخن به میان آمده است و بسیاری از نویسندهها و شاعرانی که به ادیان ابراهیمی اعتقاد داشتند، آدم و حوا را سرزنش کردهاند.
آنها بسیاری از رنجهای بشری و گناهان انسان در این دنیا را به گناه اولیه آدم و حوا ربط میدهند. این اشخاص باور دارند که آدم و حوا بهترین جایگاه را داشتند که همانا بهشت بود و با نافرمانی، این جایگاه را از دست دادند.
اما هنرمندان و شاعران بزرگی هم بودند که چنین رویکردی نداشتند. از جمله در آثار حافظ شیرازی، رویکرد متفاوتی به این داستان دیده میشود.
گویا حافظ در برخی از اشعارش به آدم و حوا افتخار کرده است و از اینکه فرزندان آنهاست به خود میبالد.
برای نمونه در جایی میگوید:
ناامیدم مکن از سابقه لطفِ ازل
تو پسِ پرده چه دانی که خوب است و که زشت
نه من از پردهی تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشتِ ابد از دست بهشت
حافظا روزِ اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کویِ خرابات بَرَندَت به بهشت
حافظ نافرمانی آدم و حوا را تبدیل به نمادی در برابر واعظانی کرده بود که در محرابها و منبرها جلوه میکردند (۱)! فقیهانی که در حال مستی فتوا میدادند که می حرام است (۲)!
گویا در اندیشه حافظ، آدم و حوا پس از آن نافرمانی ازلی، ساحت انسانی یافتند و این انسانیت با همه خوبیها و بدیهایش، با همه دردها و شادیهایش، برای حافظ جذاب بوده است. البته در این میان به مهربانی خداوند هم اشاره داشته است.
البته که اشعار حافظ با هنرمندی خاصی سروده شده و برداشتهای متفاوتی از سرودههای او میتوان کرد. شاید به این دلیل بود که حافظ درباره ادیان و اندیشههای مختلف پژوهش کرده بود و دریافته بود که «همه کس طالب یارند» (۳). برای همین، به گونهای شعر میگفت که همه با سرودهاش ارتباط برقرار کنند.
در هر حال به راستی این نافرمانی انسانی که حافظ بارها از آن می گوید، در تاریخ بشر باعث پیشرفت انسان شده است.
اگر از منظری دیگر و با نگاهی اساطیری به داستان نگاه کنیم، باید گفت اگر آدم و حوا در بهشت میماندند، هیچگاه انسان این دستاوردها را نداشت. اصولا اندیشیدن شکل نمیگرفت و هنر و اراده و شعر وجود نداشت.
ما موجوداتی بودیم که هزاران سال فقط در بوستان ازلی چرخ میزدیم و از درخت ممنوعه دوری میجستیم!
این روحیه نافرمانی، برخی انسانها را تبدیل به نیروهای خیر در این جهان کرد که در برابر نیروهای شر و ستمگر ایستادگی کردند.
چه بسیار حاکمان مستبد و ستمگری که میخواستند از انسانها بردههایی گوش به فرمان بسازند ولی نافرمانی انسانی، مستبدان و مستکبران را به زیر خاک برد.
از این روی با آنکه برداشتهای گوناگون میتوان از اشعار حافظ کرد، برداشتی در راستای آنچه در این متن گفته شد هم میتوان از این بیت داشت:
من مَلَک بودم و فردوسِ بَرین جایَم بود
آدم آورد در این دیرِ خراب آبادم
@Kheradgan_Official
پانویس:
۱- واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند / چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمندِ مجلس بازپرس / توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟
۲- فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد / که می حرام، ولی بِه ز مالِ اوقاف است
۳- عیبِ رندان مَکُن ای زاهدِ پاکیزه سرشت / که گناهِ دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش / هر کسی آن دِرَوَد عاقبتِ کار، که کِشت
همه کس طالبِ یارند چه هشیار و چه مست / همه جا خانهی عشق است چه مسجد چه کِنِشت
@Kheradgan_Official
در متون ادیان ابراهیمی درباره گناه آدم و حوا و نافرمانی آنها سخن به میان آمده است و بسیاری از نویسندهها و شاعرانی که به ادیان ابراهیمی اعتقاد داشتند، آدم و حوا را سرزنش کردهاند.
آنها بسیاری از رنجهای بشری و گناهان انسان در این دنیا را به گناه اولیه آدم و حوا ربط میدهند. این اشخاص باور دارند که آدم و حوا بهترین جایگاه را داشتند که همانا بهشت بود و با نافرمانی، این جایگاه را از دست دادند.
اما هنرمندان و شاعران بزرگی هم بودند که چنین رویکردی نداشتند. از جمله در آثار حافظ شیرازی، رویکرد متفاوتی به این داستان دیده میشود.
گویا حافظ در برخی از اشعارش به آدم و حوا افتخار کرده است و از اینکه فرزندان آنهاست به خود میبالد.
برای نمونه در جایی میگوید:
ناامیدم مکن از سابقه لطفِ ازل
تو پسِ پرده چه دانی که خوب است و که زشت
نه من از پردهی تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشتِ ابد از دست بهشت
حافظا روزِ اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کویِ خرابات بَرَندَت به بهشت
حافظ نافرمانی آدم و حوا را تبدیل به نمادی در برابر واعظانی کرده بود که در محرابها و منبرها جلوه میکردند (۱)! فقیهانی که در حال مستی فتوا میدادند که می حرام است (۲)!
گویا در اندیشه حافظ، آدم و حوا پس از آن نافرمانی ازلی، ساحت انسانی یافتند و این انسانیت با همه خوبیها و بدیهایش، با همه دردها و شادیهایش، برای حافظ جذاب بوده است. البته در این میان به مهربانی خداوند هم اشاره داشته است.
البته که اشعار حافظ با هنرمندی خاصی سروده شده و برداشتهای متفاوتی از سرودههای او میتوان کرد. شاید به این دلیل بود که حافظ درباره ادیان و اندیشههای مختلف پژوهش کرده بود و دریافته بود که «همه کس طالب یارند» (۳). برای همین، به گونهای شعر میگفت که همه با سرودهاش ارتباط برقرار کنند.
در هر حال به راستی این نافرمانی انسانی که حافظ بارها از آن می گوید، در تاریخ بشر باعث پیشرفت انسان شده است.
اگر از منظری دیگر و با نگاهی اساطیری به داستان نگاه کنیم، باید گفت اگر آدم و حوا در بهشت میماندند، هیچگاه انسان این دستاوردها را نداشت. اصولا اندیشیدن شکل نمیگرفت و هنر و اراده و شعر وجود نداشت.
ما موجوداتی بودیم که هزاران سال فقط در بوستان ازلی چرخ میزدیم و از درخت ممنوعه دوری میجستیم!
این روحیه نافرمانی، برخی انسانها را تبدیل به نیروهای خیر در این جهان کرد که در برابر نیروهای شر و ستمگر ایستادگی کردند.
چه بسیار حاکمان مستبد و ستمگری که میخواستند از انسانها بردههایی گوش به فرمان بسازند ولی نافرمانی انسانی، مستبدان و مستکبران را به زیر خاک برد.
از این روی با آنکه برداشتهای گوناگون میتوان از اشعار حافظ کرد، برداشتی در راستای آنچه در این متن گفته شد هم میتوان از این بیت داشت:
من مَلَک بودم و فردوسِ بَرین جایَم بود
آدم آورد در این دیرِ خراب آبادم
@Kheradgan_Official
پانویس:
۱- واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند / چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمندِ مجلس بازپرس / توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟
۲- فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد / که می حرام، ولی بِه ز مالِ اوقاف است
۳- عیبِ رندان مَکُن ای زاهدِ پاکیزه سرشت / که گناهِ دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش / هر کسی آن دِرَوَد عاقبتِ کار، که کِشت
همه کس طالبِ یارند چه هشیار و چه مست / همه جا خانهی عشق است چه مسجد چه کِنِشت
حافظ
نوشتارهای پایگاه خردگان درباره حافظ
نگاهی انتقادی به نظرات علی شریعتی درباره ایران باستان و بیست سال اول اسلام
@Kheradgan_Official
شریعتی مینویسد:
اسلام را نگاه کنید، در همان بیست سال اول به اندازهای چهرههای درخشان طلوع میکند که در هزار سال ایران باستانی هرچه میگردی یکیش را نمی یابی!
این اواخر، در زمان انوشیروان و بعد از او به اسم چند طبیب و حکیم بر میخوریم اما چه زود دماغ سوخته میخرند! اسمها همه خارجی است، بختیشوع و… آری، اینها دانشمندان روم شرقیاند که از ترس مسیحی شدن ژوستینین در رفته اند و به اینجا آمدهاند و دانشگاه گندیشاپور را ساختهاند، پناهندگان سیاسیاند. پس اوّلین دانشگاه ما را هم در عصر طلایی باستان، یونانیها ساختند!... (۱).
ادعاهای شریعی درباره دانشمندان ایرانی نه تنها توهین آمیز است بلکه نشان دهنده سطح پایین اطلاعات و بی سوادی نویسنده است.
در پاسخ باید گفت:
۱- در ایران باستان دانشمند وجود داشته است و علم و دانش بسیار رواج داشته است. بر عکس ادعای شریعی تعداد آنها اندک نیست و نامها هم کاملا ایرانی بوده است. از جمله میتوان به دانشمندانی مانند آرتاخه، ﺑﻮﺑﺮﺍﻧﺪﺍ، مهرنرسی، ﺟﻬﻦ ﺑﺮﺯﯾﻦ، آذرباد مهراسپندان، بروزیه پزشک، بزرگمهر بختگان و… اشاره کرد (برای دانش بیشتر حتما نگاه کنید به: دانشمندان ایران باستان).
این در حالی است که کشور ایران تهاجمهای بزرگی را به خود دیده است، از جمله آنها میتوان به تهاجم بزرگ الکساندر مقدونی و تهاجم خلفا اشاره کرد. در هنگام سلطه خلفا بر ایران تردیدی نداریم که نابودیهای فراوانی رخ داده است. درباره نابودی علم و دانش در این دوره روایات معتبر داریم و هچنین شواهد نشان میدهد که دانشمندان به قتل رسیدند.
برای مثال در دوران امویان و پس از آنکه خوارزم برای بار دوم فتح شد، نابودی بزرگی رخ داد به طوری که دانستن از گذشته خوارزم دشوار شد. ابوریحان بیرونی در این باره نوشته است:
قتبه بن مسلم [سردار سپاه خلیفه] هر کس را که خط خوارزمی میدانست از دم شمشیر گذرانید و آنانکه از اخبار خوارزمیان آگاه بودند و این اخبار و اطلاعات را میان خود تدریس می کردند را نیز به دسته پیشین ملحق ساخت بدین سبب اخبار خوارزم طوری پوشیده ماند که پس از اسلام نمی شود آنها را دانست… (۲).
نمی شود اول بیاییم دانشمندان را به قتل برسانیم و سپس بگویید نگاه کنید در ایران باستان اصلا دانشمند نبوده است!
۲- شریعی از چهرههای بیست سال اول اسلام میگوید و گویا آنها را با دانشمندان ایرانی و رومی مقایسه میکند! در واقع این بیست سال اول میشود دوران صدر اسلام یعنی زمانی که اسلام تازه در شبه جزیره عربستان گسترش یافته بود و از آن دوران یا هیچ بنایی، هیچ نوشتهای، هیچ سکهای وجود ندارد یا آثار بسیار بسیار اندک است! با این حال خروارها روایت که همه قرنها بعد نوشته شدند وجود دارند! شریعتی چنین دوران فقیر به لحاظ تمدنی را با هزار سال ایران باستان مقایسه میکند که از آن دوران کتیبهها، اسناد، سکهها و بناهای فراوان باقی مانده است و آثار تمدن دیده می شود! میبینید که این مقایسه از ریشه اشتباه است!
اما سوال اینجاست که بر اساس همین روایات آیا در دوران صدر اسلام دانشمند بوده است؟!
ما در دوران صدر اسلام فقط یک سلمان فارسی را میشناسیم که با آنکه روایتهای مربوط به او با افسانه آمیخته شده ادعا میکنند با علوم مختلف و همچنین فنون نظامی آشنایی داشته است (البته اینکه چنین شخصی را دانشمند بخوانیم جای بررسی دارد).
به جز سلمان فارسی که ایرانی بوده است، صدر اسلام حتی از فقر کسانی که خواندن و نوشتن ساده را هم بلند باشند شدیداً رنج میبرد! برخی میگویند پیامبر اسلام شرط آزادی هر اسیر جنگ بدر را باسواد کردن ۱۰ مسلمان گذاشت و از این طریق تلاش میکرد سواد را ترویج دهد! البته باید اسناد و منابع این ادعا هم بررسی شود.
۳- شریعی درباره ساخت دانشگاه گندیشاپور فرضیهای را بیان کرده است و هیچ منبعی برای آن ذکر نکرده است! ولی اینکه دانشمندان رومی به ایران پناه آوردند و علم را در گندیشاپور گسترش دادند، نه تنها ننگی نیست بلکه نشان میدهد که شاهنشاهی ساسانی و جامعه ایران در مقایسه با روم و امپراتوری روم، یک جامعه آزاد بوده است که نخبگانی که در وطن خویش آزادی ندارند به ایران میآیند تا آزادانه عقاید خود را ابراز کنند و این مایه افتخار هم است.
در واقع ایران آن روزگار پناهگاه دانشمندان و خردمندان سراسر جهان بوده است و در نهایت در یک اقدام کاملا متمدنانه دانشگاهی در یکی از شهرهای مهم ایران ساخته شد.
@Kheradgan_Official
پانویس:
۱- شریعتی، علی. بازگشت به کدام خویش؟، صص ۲۱۴ - ۲۱۷
۲- بیرونی، ابوریحان (١۳۸۹) آثارالباقیه عن القرون الخالیه. ترجمه اکبر داناسرشت. تهران: امیرکبیر. ص ۵۷
@Kheradgan_Official
شریعتی مینویسد:
اسلام را نگاه کنید، در همان بیست سال اول به اندازهای چهرههای درخشان طلوع میکند که در هزار سال ایران باستانی هرچه میگردی یکیش را نمی یابی!
این اواخر، در زمان انوشیروان و بعد از او به اسم چند طبیب و حکیم بر میخوریم اما چه زود دماغ سوخته میخرند! اسمها همه خارجی است، بختیشوع و… آری، اینها دانشمندان روم شرقیاند که از ترس مسیحی شدن ژوستینین در رفته اند و به اینجا آمدهاند و دانشگاه گندیشاپور را ساختهاند، پناهندگان سیاسیاند. پس اوّلین دانشگاه ما را هم در عصر طلایی باستان، یونانیها ساختند!... (۱).
ادعاهای شریعی درباره دانشمندان ایرانی نه تنها توهین آمیز است بلکه نشان دهنده سطح پایین اطلاعات و بی سوادی نویسنده است.
در پاسخ باید گفت:
۱- در ایران باستان دانشمند وجود داشته است و علم و دانش بسیار رواج داشته است. بر عکس ادعای شریعی تعداد آنها اندک نیست و نامها هم کاملا ایرانی بوده است. از جمله میتوان به دانشمندانی مانند آرتاخه، ﺑﻮﺑﺮﺍﻧﺪﺍ، مهرنرسی، ﺟﻬﻦ ﺑﺮﺯﯾﻦ، آذرباد مهراسپندان، بروزیه پزشک، بزرگمهر بختگان و… اشاره کرد (برای دانش بیشتر حتما نگاه کنید به: دانشمندان ایران باستان).
این در حالی است که کشور ایران تهاجمهای بزرگی را به خود دیده است، از جمله آنها میتوان به تهاجم بزرگ الکساندر مقدونی و تهاجم خلفا اشاره کرد. در هنگام سلطه خلفا بر ایران تردیدی نداریم که نابودیهای فراوانی رخ داده است. درباره نابودی علم و دانش در این دوره روایات معتبر داریم و هچنین شواهد نشان میدهد که دانشمندان به قتل رسیدند.
برای مثال در دوران امویان و پس از آنکه خوارزم برای بار دوم فتح شد، نابودی بزرگی رخ داد به طوری که دانستن از گذشته خوارزم دشوار شد. ابوریحان بیرونی در این باره نوشته است:
قتبه بن مسلم [سردار سپاه خلیفه] هر کس را که خط خوارزمی میدانست از دم شمشیر گذرانید و آنانکه از اخبار خوارزمیان آگاه بودند و این اخبار و اطلاعات را میان خود تدریس می کردند را نیز به دسته پیشین ملحق ساخت بدین سبب اخبار خوارزم طوری پوشیده ماند که پس از اسلام نمی شود آنها را دانست… (۲).
نمی شود اول بیاییم دانشمندان را به قتل برسانیم و سپس بگویید نگاه کنید در ایران باستان اصلا دانشمند نبوده است!
۲- شریعی از چهرههای بیست سال اول اسلام میگوید و گویا آنها را با دانشمندان ایرانی و رومی مقایسه میکند! در واقع این بیست سال اول میشود دوران صدر اسلام یعنی زمانی که اسلام تازه در شبه جزیره عربستان گسترش یافته بود و از آن دوران یا هیچ بنایی، هیچ نوشتهای، هیچ سکهای وجود ندارد یا آثار بسیار بسیار اندک است! با این حال خروارها روایت که همه قرنها بعد نوشته شدند وجود دارند! شریعتی چنین دوران فقیر به لحاظ تمدنی را با هزار سال ایران باستان مقایسه میکند که از آن دوران کتیبهها، اسناد، سکهها و بناهای فراوان باقی مانده است و آثار تمدن دیده می شود! میبینید که این مقایسه از ریشه اشتباه است!
اما سوال اینجاست که بر اساس همین روایات آیا در دوران صدر اسلام دانشمند بوده است؟!
ما در دوران صدر اسلام فقط یک سلمان فارسی را میشناسیم که با آنکه روایتهای مربوط به او با افسانه آمیخته شده ادعا میکنند با علوم مختلف و همچنین فنون نظامی آشنایی داشته است (البته اینکه چنین شخصی را دانشمند بخوانیم جای بررسی دارد).
به جز سلمان فارسی که ایرانی بوده است، صدر اسلام حتی از فقر کسانی که خواندن و نوشتن ساده را هم بلند باشند شدیداً رنج میبرد! برخی میگویند پیامبر اسلام شرط آزادی هر اسیر جنگ بدر را باسواد کردن ۱۰ مسلمان گذاشت و از این طریق تلاش میکرد سواد را ترویج دهد! البته باید اسناد و منابع این ادعا هم بررسی شود.
۳- شریعی درباره ساخت دانشگاه گندیشاپور فرضیهای را بیان کرده است و هیچ منبعی برای آن ذکر نکرده است! ولی اینکه دانشمندان رومی به ایران پناه آوردند و علم را در گندیشاپور گسترش دادند، نه تنها ننگی نیست بلکه نشان میدهد که شاهنشاهی ساسانی و جامعه ایران در مقایسه با روم و امپراتوری روم، یک جامعه آزاد بوده است که نخبگانی که در وطن خویش آزادی ندارند به ایران میآیند تا آزادانه عقاید خود را ابراز کنند و این مایه افتخار هم است.
در واقع ایران آن روزگار پناهگاه دانشمندان و خردمندان سراسر جهان بوده است و در نهایت در یک اقدام کاملا متمدنانه دانشگاهی در یکی از شهرهای مهم ایران ساخته شد.
@Kheradgan_Official
پانویس:
۱- شریعتی، علی. بازگشت به کدام خویش؟، صص ۲۱۴ - ۲۱۷
۲- بیرونی، ابوریحان (١۳۸۹) آثارالباقیه عن القرون الخالیه. ترجمه اکبر داناسرشت. تهران: امیرکبیر. ص ۵۷
Forwarded from منتقد
ما پر مصرف نیستیم
سالها در مدرسه و رسانههای رسمی به ما تحمیل میکردند که مردم ایران انرژی را زیاد مصرف میکنند!
میگفتند ما در دنیا در میان چند کشور پر مصرف جهان هستیم!! ما را سرزنش میکردند و میگفتند منابع محدود است! میگفتند چراغها را خاموش کنید، بخاری را خاموش کنید، کم بخورید، تفریح نکنید تا انرژی باقی بماند!
اما حالا با گسترش فضای مجازی و ارتباطات فزاینده آمارهای معتبر منتشر میشود که اتفاقا مردم ایران چندان پرمصرف نیستند! حتی کشور ما در نیمه پایین جدول مصرف کنندگان است!
این در حالی است که بسیاری از سیستمهای سرمایشی و گرمایشی کشور ما پیشرفته نیستند و طبیعتا هدر رفت انرژی هم داریم و با این شرایط باز هم چندان پر مصرف نیستیم! یعنی اتفاقا مردم صرفه جویی میکنند و معلوم نیست منابع چه میشوند؟! میدانیم حکومت صادر کننده انرژی است.
جالب آنکه کشورهای همسایه ما مانند قطر و کویت بسیار پر مصرف هستند. آن وقت ما را با اروپا و امریکا مقایسه میکردند!
یعنی مردم ایران که در کشوری ثروتمند زندگی میکنند محکوم هستند در فقر و نداری زنده بمانند! حکومت با دستگاه تبلیغاتی گسترده همین مردم مظلوم را متهم میکند و سرزنش میکند! در صورتی که خود حکومت مقصر اصلی است.
سالها در مدرسه و رسانههای رسمی به ما تحمیل میکردند که مردم ایران انرژی را زیاد مصرف میکنند!
میگفتند ما در دنیا در میان چند کشور پر مصرف جهان هستیم!! ما را سرزنش میکردند و میگفتند منابع محدود است! میگفتند چراغها را خاموش کنید، بخاری را خاموش کنید، کم بخورید، تفریح نکنید تا انرژی باقی بماند!
اما حالا با گسترش فضای مجازی و ارتباطات فزاینده آمارهای معتبر منتشر میشود که اتفاقا مردم ایران چندان پرمصرف نیستند! حتی کشور ما در نیمه پایین جدول مصرف کنندگان است!
این در حالی است که بسیاری از سیستمهای سرمایشی و گرمایشی کشور ما پیشرفته نیستند و طبیعتا هدر رفت انرژی هم داریم و با این شرایط باز هم چندان پر مصرف نیستیم! یعنی اتفاقا مردم صرفه جویی میکنند و معلوم نیست منابع چه میشوند؟! میدانیم حکومت صادر کننده انرژی است.
جالب آنکه کشورهای همسایه ما مانند قطر و کویت بسیار پر مصرف هستند. آن وقت ما را با اروپا و امریکا مقایسه میکردند!
یعنی مردم ایران که در کشوری ثروتمند زندگی میکنند محکوم هستند در فقر و نداری زنده بمانند! حکومت با دستگاه تبلیغاتی گسترده همین مردم مظلوم را متهم میکند و سرزنش میکند! در صورتی که خود حکومت مقصر اصلی است.
شواهدی از نابودی دانش و کتاب سوزی توسط خلفا در ایران
@Kheradgan_Official
نابودی علم و دانش و از بین رفتن کتابها موضوعی نبوده است که صرفا در وقت حمله سپاهیان خلفا رخ داده باشد بلکه این موضوع طی چند قرن در دوران سلطه خلفا بر ایران رخ داده است. شاید رفتار برخی از خلفا نرمتر بود ولی این باعث نمیشد که همه دانش و کتبی که نابود شده بودند باز گردند. دلیل نابودی گسترده دانش و کتب ایرانی، دوران سلطه طولانی خلفا در ایران بود؛ نه صرفا نابودیها در هنگام یورش سپاهیان خلفا به ایران.
اینکه گفته شود در هيچ منبعی از كتاب سـوزی سپاهیان خلفا و نابودی علم و دانش توسط آنها یاد نشده است کاملا اشتباه است.
مهم ترین منبع درباره این موضوع یک منبع ارزشمند عربی است که توسط یک نویسنده و پژوهشگر عرب به نام ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمی معروف به ابن خلدون نوشته شده است.
در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی روایتی درباره کشتار دانشمندان و استادان زبان و تاریخ آمده است. البته این روایت درباره سوزاندن کتابها در پایتخت نیست بلکه درباره خوارزم است.
اما آن چیزی که محکم تر و قاطع تر از منابع است، شواهد تاریخی میباشد که در ادامه مفصل به این شواهد میپردازیم.
کتابهای دانشگاه گندیشاپور چه شدند؟
وقتی یک شهر به کلی ویران می شد، کتابهایش هم از بین میرفتند
عدم توجه فاتحان به هنر، معماری و…
@Kheradgan_Official
نوشتار کامل را بخوانید:
https://kheradgan.ir/p/13804
@Kheradgan_Official
نابودی علم و دانش و از بین رفتن کتابها موضوعی نبوده است که صرفا در وقت حمله سپاهیان خلفا رخ داده باشد بلکه این موضوع طی چند قرن در دوران سلطه خلفا بر ایران رخ داده است. شاید رفتار برخی از خلفا نرمتر بود ولی این باعث نمیشد که همه دانش و کتبی که نابود شده بودند باز گردند. دلیل نابودی گسترده دانش و کتب ایرانی، دوران سلطه طولانی خلفا در ایران بود؛ نه صرفا نابودیها در هنگام یورش سپاهیان خلفا به ایران.
اینکه گفته شود در هيچ منبعی از كتاب سـوزی سپاهیان خلفا و نابودی علم و دانش توسط آنها یاد نشده است کاملا اشتباه است.
مهم ترین منبع درباره این موضوع یک منبع ارزشمند عربی است که توسط یک نویسنده و پژوهشگر عرب به نام ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمی معروف به ابن خلدون نوشته شده است.
در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی روایتی درباره کشتار دانشمندان و استادان زبان و تاریخ آمده است. البته این روایت درباره سوزاندن کتابها در پایتخت نیست بلکه درباره خوارزم است.
اما آن چیزی که محکم تر و قاطع تر از منابع است، شواهد تاریخی میباشد که در ادامه مفصل به این شواهد میپردازیم.
کتابهای دانشگاه گندیشاپور چه شدند؟
وقتی یک شهر به کلی ویران می شد، کتابهایش هم از بین میرفتند
عدم توجه فاتحان به هنر، معماری و…
@Kheradgan_Official
نوشتار کامل را بخوانید:
https://kheradgan.ir/p/13804
حمله اعراب به ایران
نوشتارهای پایگاه خردگان درباره حمله اعراب به ایران
Forwarded from منتقد
پرچم شیر و خورشید، پرچم باستانی ایران نیست
چندی است که گروهی از هم میهنان ادعا میکنند پرچم شیر و خورشید، پرچم باستانی ایرانیان است. البته رویکرد میهن پرستانه این گروه که شاید هم کم نباشند، قابل ستایش است ولی باید پذیرفت ادعای آنها درست نیست. بهتر است میهن پرستی ما همراه با آگاهی باشد و ادعاهای تاریخی ما همواره بر اساس اسناد و منابع تاریخی باشد.
هر کدام از ما ممکن است زمانی موضوعی را اشتباه متوجه شده باشیم ولی با پژوهش بیشتر و دقیق تر به حقایق دست مییابیم.
پرچم و درفش باستانی ایرانیان همانا درفش کاویانی بوده که نماد مبارزه ایرانیان علیه ظلم و ستمگری است.
در واقع در هیچ کدام از پرچمهای ایران باستان نشان شیر و خورشید وجود نداشته است و پرچمهایی با نشان شیر و خورشید ریشه در تاریخ ایران پس از اسلام دارد.
پرچم سه رنگ با نشان شیر و خورشید و شمشیر ریشه در دوران قاجار دارد و نشان شیر و خورشید بر روی پرچم هم ریشه در دوران صفویان دارد.
اگر در ایران باستان نشانهایی شبیه به شیر و خورشید جدا از درفشها هم به دست آمدهاند بسیار محدود میباشند و جنبه مذهبی داشتهاند نه جنبه ملی.
نوشتار کامل را بخوانید:
https://kheradgan.ir/p/13794
چندی است که گروهی از هم میهنان ادعا میکنند پرچم شیر و خورشید، پرچم باستانی ایرانیان است. البته رویکرد میهن پرستانه این گروه که شاید هم کم نباشند، قابل ستایش است ولی باید پذیرفت ادعای آنها درست نیست. بهتر است میهن پرستی ما همراه با آگاهی باشد و ادعاهای تاریخی ما همواره بر اساس اسناد و منابع تاریخی باشد.
هر کدام از ما ممکن است زمانی موضوعی را اشتباه متوجه شده باشیم ولی با پژوهش بیشتر و دقیق تر به حقایق دست مییابیم.
پرچم و درفش باستانی ایرانیان همانا درفش کاویانی بوده که نماد مبارزه ایرانیان علیه ظلم و ستمگری است.
در واقع در هیچ کدام از پرچمهای ایران باستان نشان شیر و خورشید وجود نداشته است و پرچمهایی با نشان شیر و خورشید ریشه در تاریخ ایران پس از اسلام دارد.
پرچم سه رنگ با نشان شیر و خورشید و شمشیر ریشه در دوران قاجار دارد و نشان شیر و خورشید بر روی پرچم هم ریشه در دوران صفویان دارد.
اگر در ایران باستان نشانهایی شبیه به شیر و خورشید جدا از درفشها هم به دست آمدهاند بسیار محدود میباشند و جنبه مذهبی داشتهاند نه جنبه ملی.
نوشتار کامل را بخوانید:
https://kheradgan.ir/p/13794
سپندارمذگان، ۲۹ بهمن یا ۵ اسفند؟
@Kheradgan_Official
درباره تاریخ برگزاری جشن باستانی سپندارمذگان (۱)، پرسشهای فراوانی میشود.
معمولا هم میهنان میپرسند، بالاخره این روز در ۲۹ بهمن قرار دارد یا ۵ اسفند؟! برای پاسخ به این پرسش باید به تحولات گاهشماری ایرانی در طول تاریخ توجه کرد. در واقع این روز در پنجم اسفند ماه (سپندارمذ روز از سپندارمذ ماه) گاهشماری ایرانی قرار دارد.
اما ما یک گاهشماری یزدگردی داریم و یک گاهشماری رسمی کنونی (گاهشماری خورشیدی). در گاهشماری ایرانی هر روز ماه نام خاصی داشته است (روز یکم: اورمزد روز، روز دوم: بهمن روز و…) روز پنجم هم اسپند یا سپندارمذ روز بوده است. وقتی نام روز و نام ماه یکسان میشده، جشن ویژه آن ماه برگزار میشده است. بنابراین سپندارمذ روز از سپندارمذ (اسفند) ماه میشود جشن سپندارمذگان…
در گاهشماری یزدگردی که البته امروزه رسمی نیست، شش ماه اول سال ۳۰ روزه بودند، در حالی که در گاهشماری رسمی امروز که مشهور به خورشیدی میباشد، شش ماه اول سال ۳١ روزه هستند.
روز گرامیداشت جشن سپندارمذگان بر اساس گاهشماری رسمی، سپندارمذ روز از سپندارمذ ماه گاهشماری رسمی یعنی همان ۵ اسفند کنونی است. اگر بخواهیم بر اساس گاهشماری یزدگردی جشن بگیریم در واقع سپندارمذ روز از سپندارمذ ماه گاهشماری یزدگردی برابر با ۲۹ بهمن گاهشماری رسمی میشود (یعنی شش روز زود تر)!
در طول تاریخ گاهشماری ایرانی تحولات فراوانی داشته است. از روزگار هخامنشیان که به نظر میرسد گاهشماری اوستایی نو در آن دوران تدوین شد گرفته تا سدههای پس از اسلام شاهد تحول و دقیقتر شدن و علمیتر شدن گاهشماری هستیم. البته در برخی از سالها در گرفتن کبیسه کوتاهی شد. بنابراین چندان صحیح نیست که بگوییم اگر بر مبنای یکی از گاهشماریها جشن بگیریم به سالروز باستانی آن نزدیک تر است.
به هر حال گاهشماری رسمی کنونی ایران، گاهشماری دقیق و علمی است و با طبیعت سازگاری بیشتری دارد. اما نمیتوان به کسانی که دوست دارند این جشن را در ۲۹ بهمن گرامی بدارند خرده گرفت.
لازم به ذکر است که در شبکههای مجازی پیامی ساخته بودند که سپندارمذگان در ۲۹ آذر قرار دارد که کاملا نادرست و غلط است. به هیچ وجه نباید به آن پیامها توجه کرد.
پیشنهاد ما این است که از ۲۹ بهمن تا ۵ اسفند به بهانه سپندارمذگان شاد باشیم. البته این بدان معنا نیست که سپندارمذگان یک هفته است، بلکه این جشن یک روز بوده است ولی میتوان برای آن، چند روز شاد بود همانند نوروز که یک روز است ولی برای این جشن بزرگ چند روز شاد هستیم. در واقع میتوان هفته دلداگان ایرانی را از ۲۹ بهمن تا ۵ اسفند گرامی داشت و هم به آن دسته که دوست دارند سپندارمذگان را در ۲۹ بهمن گرامی بدارند و هم به آن دسته که ۵ اسفند را دوست دارند احترام گذاشت.
به طور خلاصه میتوان اینچنین نتیجهگیری کرد:
۲۹ بهمن: سپندارمذگان بر اساس گاهشماری یزدگردی
۵ اسفند: سپندارمذگان بر اساس گاهشماری خورشیدی
۲۹ بهمن تا ۵ اسفند: هفته دلدادگان ایرانی
پانویس:
درباره سپندارمذگان بخوانید: سپندارمذگان
@Kheradgan_Official
درباره تاریخ برگزاری جشن باستانی سپندارمذگان (۱)، پرسشهای فراوانی میشود.
معمولا هم میهنان میپرسند، بالاخره این روز در ۲۹ بهمن قرار دارد یا ۵ اسفند؟! برای پاسخ به این پرسش باید به تحولات گاهشماری ایرانی در طول تاریخ توجه کرد. در واقع این روز در پنجم اسفند ماه (سپندارمذ روز از سپندارمذ ماه) گاهشماری ایرانی قرار دارد.
اما ما یک گاهشماری یزدگردی داریم و یک گاهشماری رسمی کنونی (گاهشماری خورشیدی). در گاهشماری ایرانی هر روز ماه نام خاصی داشته است (روز یکم: اورمزد روز، روز دوم: بهمن روز و…) روز پنجم هم اسپند یا سپندارمذ روز بوده است. وقتی نام روز و نام ماه یکسان میشده، جشن ویژه آن ماه برگزار میشده است. بنابراین سپندارمذ روز از سپندارمذ (اسفند) ماه میشود جشن سپندارمذگان…
در گاهشماری یزدگردی که البته امروزه رسمی نیست، شش ماه اول سال ۳۰ روزه بودند، در حالی که در گاهشماری رسمی امروز که مشهور به خورشیدی میباشد، شش ماه اول سال ۳١ روزه هستند.
روز گرامیداشت جشن سپندارمذگان بر اساس گاهشماری رسمی، سپندارمذ روز از سپندارمذ ماه گاهشماری رسمی یعنی همان ۵ اسفند کنونی است. اگر بخواهیم بر اساس گاهشماری یزدگردی جشن بگیریم در واقع سپندارمذ روز از سپندارمذ ماه گاهشماری یزدگردی برابر با ۲۹ بهمن گاهشماری رسمی میشود (یعنی شش روز زود تر)!
در طول تاریخ گاهشماری ایرانی تحولات فراوانی داشته است. از روزگار هخامنشیان که به نظر میرسد گاهشماری اوستایی نو در آن دوران تدوین شد گرفته تا سدههای پس از اسلام شاهد تحول و دقیقتر شدن و علمیتر شدن گاهشماری هستیم. البته در برخی از سالها در گرفتن کبیسه کوتاهی شد. بنابراین چندان صحیح نیست که بگوییم اگر بر مبنای یکی از گاهشماریها جشن بگیریم به سالروز باستانی آن نزدیک تر است.
به هر حال گاهشماری رسمی کنونی ایران، گاهشماری دقیق و علمی است و با طبیعت سازگاری بیشتری دارد. اما نمیتوان به کسانی که دوست دارند این جشن را در ۲۹ بهمن گرامی بدارند خرده گرفت.
لازم به ذکر است که در شبکههای مجازی پیامی ساخته بودند که سپندارمذگان در ۲۹ آذر قرار دارد که کاملا نادرست و غلط است. به هیچ وجه نباید به آن پیامها توجه کرد.
پیشنهاد ما این است که از ۲۹ بهمن تا ۵ اسفند به بهانه سپندارمذگان شاد باشیم. البته این بدان معنا نیست که سپندارمذگان یک هفته است، بلکه این جشن یک روز بوده است ولی میتوان برای آن، چند روز شاد بود همانند نوروز که یک روز است ولی برای این جشن بزرگ چند روز شاد هستیم. در واقع میتوان هفته دلداگان ایرانی را از ۲۹ بهمن تا ۵ اسفند گرامی داشت و هم به آن دسته که دوست دارند سپندارمذگان را در ۲۹ بهمن گرامی بدارند و هم به آن دسته که ۵ اسفند را دوست دارند احترام گذاشت.
به طور خلاصه میتوان اینچنین نتیجهگیری کرد:
۲۹ بهمن: سپندارمذگان بر اساس گاهشماری یزدگردی
۵ اسفند: سپندارمذگان بر اساس گاهشماری خورشیدی
۲۹ بهمن تا ۵ اسفند: هفته دلدادگان ایرانی
پانویس:
درباره سپندارمذگان بخوانید: سپندارمذگان
جشن باستانی سپندارمذگان گرامی باد
درباره این جشن بخوانید:
https://kheradgan.ir/p/23389
@Kheradgan_Official
درباره این جشن بخوانید:
https://kheradgan.ir/p/23389
@Kheradgan_Official
نقد سخنان عبدالکریم سروش درباره هخامنشیان و ایران باستان
@Kheradgan_Official
مدت هاست انتقاداتی به سطح دانش و تمدن در ایران باستان وارد میشود و این موضوع همراه با مقایسه آن با تمدن یونان باستان است. با این بهانه افرادی تلاش دارند تمدن و فرهنگ ایران باستان را کوچک بشمارند!
نکته جالب آنکه این افراد به هیچ وجه رویکرد یونانی گرایانه ندارند بلکه کاملاً اسلامگرا هستند!
باید گفت که متاسفانه این مطالب و این رویکردها درباره حوزه مطالعات اصلی بسیاری از این اشخاص نیست! برای همین اشکالات فراوانی در نظرات آن درباره ایران باستان دیده میشود.
یکی از اشخاص دیگر جناب دکتر عبدالکریم سروش است که البته ما نمیخواهیم درباره حوزه مطالعات اصلی ایشان نقد کنیم. بلکه در این نوشتار به نقد سخنان او درباره ایران باستان و هخامنشیان میپردازیم.
سروش می گوید: «.....مورخان ما میگويند که از هخامنشيان و اشکانيان که قوم جنگ آوری بودند، ظاهراً توليدات چندانی از لحاظ فرهنگی نداشتند.....»
بر خلافت گفته سروش، مورخان هخامنشیان را نه به خاطر فتوحات، بلکه به خاطر رفتار انسانی و مداراجویانه آنها و به خصوص کوروش بزرگ می شناسند (ن.ک: بازتاب کوروش در آیینه تاریخ نگاری).
این در حالی است که کتیبه ها و اسناد زیادی از دوران هخامنشیان به جا مانده است. اما آثار فرهنگی فقط نوشته نیست. آثار باستانی شگفت آور زیادی از هخامنشیان به جا مانده که حتی تا به امروز همه از زیبایی آنها تعجب میکنند (نگاه کنید به: آثار هخامنشیان در سراسر جهان).
جالب است که سروش می گوید تولیدات چندانی به لحاظ فرهنگی نداشتند!!
اینکه کوروش بزرگ و هخامنشیان و بعدتر اشکانیان، در دوران باستان رواداری مذهبی داشتند و همه ادیان با آسایش زندگی می کردند، آیا دستاورد فرهنگی نیست؟! آنهم در شرایطی که حتی امروزه کشورهایی هستند که از بحرانهای اجتماعیشان رعایت نشدن حقوق اقلیتهای دینی است.
ادامه را بخوانید:
https://kheradgan.ir/p/13805
@Kheradgan_Official
مدت هاست انتقاداتی به سطح دانش و تمدن در ایران باستان وارد میشود و این موضوع همراه با مقایسه آن با تمدن یونان باستان است. با این بهانه افرادی تلاش دارند تمدن و فرهنگ ایران باستان را کوچک بشمارند!
نکته جالب آنکه این افراد به هیچ وجه رویکرد یونانی گرایانه ندارند بلکه کاملاً اسلامگرا هستند!
باید گفت که متاسفانه این مطالب و این رویکردها درباره حوزه مطالعات اصلی بسیاری از این اشخاص نیست! برای همین اشکالات فراوانی در نظرات آن درباره ایران باستان دیده میشود.
یکی از اشخاص دیگر جناب دکتر عبدالکریم سروش است که البته ما نمیخواهیم درباره حوزه مطالعات اصلی ایشان نقد کنیم. بلکه در این نوشتار به نقد سخنان او درباره ایران باستان و هخامنشیان میپردازیم.
سروش می گوید: «.....مورخان ما میگويند که از هخامنشيان و اشکانيان که قوم جنگ آوری بودند، ظاهراً توليدات چندانی از لحاظ فرهنگی نداشتند.....»
بر خلافت گفته سروش، مورخان هخامنشیان را نه به خاطر فتوحات، بلکه به خاطر رفتار انسانی و مداراجویانه آنها و به خصوص کوروش بزرگ می شناسند (ن.ک: بازتاب کوروش در آیینه تاریخ نگاری).
این در حالی است که کتیبه ها و اسناد زیادی از دوران هخامنشیان به جا مانده است. اما آثار فرهنگی فقط نوشته نیست. آثار باستانی شگفت آور زیادی از هخامنشیان به جا مانده که حتی تا به امروز همه از زیبایی آنها تعجب میکنند (نگاه کنید به: آثار هخامنشیان در سراسر جهان).
جالب است که سروش می گوید تولیدات چندانی به لحاظ فرهنگی نداشتند!!
اینکه کوروش بزرگ و هخامنشیان و بعدتر اشکانیان، در دوران باستان رواداری مذهبی داشتند و همه ادیان با آسایش زندگی می کردند، آیا دستاورد فرهنگی نیست؟! آنهم در شرایطی که حتی امروزه کشورهایی هستند که از بحرانهای اجتماعیشان رعایت نشدن حقوق اقلیتهای دینی است.
ادامه را بخوانید:
https://kheradgan.ir/p/13805
🔥درباره چهارشنبه سوری🔥
سیاوش، اسطوره جاویدان:
https://kheradgan.ir/p/2945
چهارشنبه سوری در منابع کهن:
https://kheradgan.ir/p/15641
پیوند «چهارشنبه سوری» و «سیزده به در» با ایزد تیر:
https://kheradgan.ir/p/13099
@Kheradgan_Official
سیاوش، اسطوره جاویدان:
https://kheradgan.ir/p/2945
چهارشنبه سوری در منابع کهن:
https://kheradgan.ir/p/15641
پیوند «چهارشنبه سوری» و «سیزده به در» با ایزد تیر:
https://kheradgan.ir/p/13099
@Kheradgan_Official
۲۵ اسفند، پایان سرایش شاهنامه
@Kheradgan_Official
شاهنامه افزون بر اینکه حماسه میهنی ایران است؛ خردنامه فرزانشی فرهنگ ایرانی نیز به شمارمیآید که فردوسی فرزانهی توس بسیاری از ویژگیهای مینوی و فرزانشی را با هنر سخنوری و داستانپردازی خویش در جای جای ساختارشاهنامه گنجانده است.
بسیاری از پندها و نکات این بخش و برخی دیگر از بازگفتهای شاهنامه گاه برگرفته از بنمایههای فرزانهی توس در سرایش شاهنامه و گاهی نیز در گریزهای آموزهای در آغاز، میان و پایان برخی داستانها است و گاه هم از خردمندی و فرزانگی خود او سرچشمه میگیرد.
اگر همه بندهای اندرزآمیز شاهنامه، گفتههای فرزانهی توس و سخنان باشندگان داستانها برونآوری و گردآوری گردد، گرداوردی فرزانشی و جداسر در چند هزار بند بدست خواهد آمد…
نوشتار را بخوانید:
https://kheradgan.ir/p/22223
@Kheradgan_Official
شاهنامه افزون بر اینکه حماسه میهنی ایران است؛ خردنامه فرزانشی فرهنگ ایرانی نیز به شمارمیآید که فردوسی فرزانهی توس بسیاری از ویژگیهای مینوی و فرزانشی را با هنر سخنوری و داستانپردازی خویش در جای جای ساختارشاهنامه گنجانده است.
بسیاری از پندها و نکات این بخش و برخی دیگر از بازگفتهای شاهنامه گاه برگرفته از بنمایههای فرزانهی توس در سرایش شاهنامه و گاهی نیز در گریزهای آموزهای در آغاز، میان و پایان برخی داستانها است و گاه هم از خردمندی و فرزانگی خود او سرچشمه میگیرد.
اگر همه بندهای اندرزآمیز شاهنامه، گفتههای فرزانهی توس و سخنان باشندگان داستانها برونآوری و گردآوری گردد، گرداوردی فرزانشی و جداسر در چند هزار بند بدست خواهد آمد…
نوشتار را بخوانید:
https://kheradgan.ir/p/22223
Forwarded from 🔥 پایگاه خِرَدگان 🔥