Telegram Web Link
خیانت اینشتین.pdf
1.2 MB
📕کتاب:خیانت اینشتین
#اریک_امانوئل_اشمیت

@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
📝معرفی کتاب
خاطرات یک گیشا داستان دو خواهر ژاپنی است که بعلت فقر به شخصی فروخته میشوند و داستان حول زندگی خواهر کوچکتر بنام سایوری است. اینکه او را از کوچکی تربیت میکنند که در آینده یک گیشا شود ...

#آرتور_گلدن
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
دوباره جلوی آینه ایستاد. نگاهی به خودش انداخت و با شدّت رُژ روی لبش رو پاک کرد. پاک کرد و پاک کرد تا جایی که کل صورتش از رنگ رژ به سرخی درومد. موهای بلند روشنش رو باز کرد و روی شونه ش رها کرد.
دستی به روی ته ریشش کشید و توی آینه به صورت کسی نگاه کرد که خودش نبود...!

✍🏻 #رومینا_اسماعیلی_پور

@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
📒

اوریا : پیش از آنکه خورشید هفت مرتبه غروب کند این مرد باید به آدم دیگری تبدیل شود.

پولی : اوریا، فکر می کنی که عوض کردن آدمی به آدمی دیگر عملی باشد؟

اوریا : آره، همه آدمها مثل همند. آدم، آدم است.

آقای برشت تاکید می کنند: آدم آدم است و هر کسی می تواند بطور کلی این را تایید کند، اما آقای برتولت برشت همچنین ثابت می کند که چگونه میتوانند آدم را به دلخواه خود دربیاورند. مثل ماشین سوارش کنند و پیاده اش کنند. بی آنکه چیزی از دست دهد، راستی که عالی است.

امشب این مرد با ساده لوحی خود داخل در ماجرائی میشود. رک و راست ولی نه خشن، از او می خواهند که همرنگ جماعت شود و بدینسان به نوائی برسد. می توان او را به شکل دلخواه درآورد. فرمان برداریش مانند ندارد. اگر مواظبش نباشیم می توانند از او یک شبه دژخیم بسازند. آقای برشت امیدوار است زمین را که رویش راه می روید بنگرید. که چگونه ریگ روان از زیر پایتان در می رود و با دیدن گالی گی دریابید که زندگی در این جهان، بی خطر نیست.

📙 #آدم_آدم_است
#برتولت_برشت

@ketabshoma
📚📚📚📚📚📚
"خب، ببین تو هیچ‌وقت خوشبختی رو خارج از خودت پیدا نمی‌کنی. می‌تونی تا آخر عمرت دنبال خیلی چیزا بگردی اما اگه اونا رو تو جاهای نادرست جستجو کنی هیچی عایدت نمی‌شه. مثل این می‌مونه که تو آمریکا دنبال قبر نِفِر تی‌تی بگردی."

"اوهوم..."

"و هر چقدر دنبال لذت‌هایی بگردی که خارج از وجود خودت هستن، مغزت رو وادار می‌کنی که برای جستجوی سرچشمه‌های خشنودی به بیرون توجه کنه"

"وقتی که خودمون رو درست نشناسیم، می‌ذاریم که تصورات و افکار باطل زندگیمون رو اداره کنند."

📕 #روزی_که_زندگی_کردن_آموختم
#لوران‌گونل

@ketabshoma
📚📚📚📚📚📚
📚

به یاد عبارتی از رولان بارت افتادم، آن‌جا که در کتاب سخن عاشق می‌نویسد: «در عرصه‌ی عشق، دردناک‌ترین زخم‌ها را اغلب بیش از آن‌که دانسته‌ها بزنند، دیده‌ها خواهند زد.» به گمانم آقای نویسنده حق داشت. انگار دیدن شما کنار هم، به من باوراند که در دوست داشتن تو نه فقط تنها نیستم که کسی هست از من به تو نزدیک‌تر، یار و همراه‌تر، دیگری که تو او را به من ترجیح داده‌ای، رقیب لعنتی خوش‌سیمایی که تماشای خشنودیش کنار تو، ویرانم ساخته است. عشق، بازسازی زمینی تجربه‌ی بهشت آسمانی است. دوست داشتنت برای من باغ عدن بود. آن‌قدر در خلسه‌ی خوشی این باغ فرو رفته بودم که از یاد بردم هیچ بهشتی بدون مار نیست. آن مرد دیگر، رقیب، یا هر اسمی که رویش بگذارم، مار باغ بهشت من است. نفسش یادآور گزیده شدن نسل در نسل نیاکانم، حضورش تکرار تجربه‌ی ناخواستنی بودن، طرد شدن، مرگ. رنج می‌کشم: زغال گداخته‌ای در کف دست، پوست که ذوب می‌شود، گوشت که می‌سوزد و دردی که به استخوان می‌رسد. می‌خواهم که بگریزم. از درد، از خویش، از تو. کاش رفتن، رها شدن بود. نیست و نمی‌توانم از خانه‌ی خیالت دور شوم، قدرتی قدرتر از من، هر دور شدنی را به مانند یک دایره‌ی کامل باز به تو می‌رساند، فراری بی‌فایده. به تو می‌رسم و ناگزیر با او مواجه می‌شوم. به‌راستی کداممان مار است؟ من مخل بهشت اویم یا او ویرانگر رویای من؟

📕 #سمت_آبی_آتش
#امیرحسین_کامیار

@ketabshoma
📚📚📚📚📚📚
📚

حافظه وانمود می‌کند گوهر دردانه‌ای از دست رفته، حافظه دروغ نمی‌گوید اما همه‌ی حقیقت را هم نمی‌گوید و گفتن بخشی از حقیقت، خود بزرگترین دروغ‌هاست.
حسرت و حرمان، خواهران همند. از پی هم می‌آیند و یک‌دیگر را تشدید می‌کنند. حسرت، حرمان پدید می‌آورد و حرمان خود بانی حسرتی نوست. گرفتار شدن در این چرخه‌ی مهیب، مرا می‌فرساید. روز بهتر برایم نه فردا که دیروز است، دیروزی که عطر بهشت گذشته را با خود دارد، یادگاری از دوران معصومیتِ پیش از هبوط. در حسرت آنچه که نیست می‌سوزم و با خود نمی‌سازم. زندگی گویی جایی متوقف می‌شود. چرا از خودم نمی‌پرسم اگر همه‌چیز تا این حد خوب بود که حافظه‌ام وانمود می‌کند، چگونه از آن بهشت رانده شدم؟ چرا نماندم؟ چرا نیامدی؟

📕 #سمت_آبی_آتش
#امیرحسین_کامیار

@ketabshoma
📚📚📚📚📚📚
📖انسان طاغی

📝معرفی کتاب

بجای کشتن و مردن برای ساختن آن موجودی که نیستیم، باید زندگی کنیم و بگذاریم زندگی کنند، تا آنچه را که هستیم بیافرینیم.

📕 #انسان_طاغی
#آلبر_کامو
@ketabshoma
📚📚📚📚📚📚
📒
بیشعوری؛ علت مخفی پشت تمام مشکلات بوده. یعنی ریشه ی تمام شرارت ها. پذیرش این حقیقت بسیار تلخ است، چون بیشعورها برای پاک کردن ردّپای خود بسیار حیله گرند. آنها به صورت بزن و در رو عمل میکنند، و با ایجاد نفاق، افراد شریف را به جان هم می اندازند.

بیشعورها استاد به وجود آوردن مشکلات در شرایط آرام هستند؛ تا جایی که افراد شریف دچار تردید میشوند و یکدیگر را مقصر میپندارند. پس اگر نتوانیم خود را از آنان دور کنیم، اجازه ی سرزنش هیچ کس به غیر از خودمان را نداریم.
📖📖📖📖📖📖📖📖

📔 #بیشعوری
#خاویر_کرمنت

@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
📕
هزار بار دیگر هم آن دو نفر را کنار هم بگذاری شاید باز نتیجه همین باشد که شد. گاهی دیر می‌رسی، به شکلی لعنتی به آن‌که باید می‌رسیدی، دیر می‌رسی، مثل من که انگار دیر رسیدم به تو. چیزهایی هستند در جهان برای نشدن، زیبایی‌شان اصلا از همین تراژدی «نشدن» نشأت می‌گیرند. می‌شود پذیرفت و گذشت. گذشت و گذاشت خاطره‌ای باشند که تا همیشه جانت را روشن کنند، شاید هم از یاد ببری نشدن، ناگزیر بوده است و در مغاک حسرت، گرفتار بیایی. زیر سایه‌ی حسرت، گاهی گذشته برایم چنان زیبا شده که هر رویدادی در زمان حال برابرش رنگ باخته، مثل همین حالا که حسرت پا روی شانه‌های حافظه می‌گذارد و خود را تا خیالی بالا می‌کشد که به تو ختم می‌شود.

📕 #سمت_آبی_آتش
#امیرحسین_کامیار

@ketabshoma
📚📚📚📚📚📚
📚برشی از کتاب

باید آزادی را همراه عدالت انتخاب کرد؛ یکی بدون دیگری بی معناست.
اگر کسی نان شما را بگیرد آزادی شما را هم گرفته است و اگر کسی آزادی شما را برباید مطمئن باشید که نان شما نیز در معرض تهدید است.

📕 #سامسای_عاشق
✍🏻
#هاروکی_موراکامی

@ketabshoma
📚📚📚📚📚📚
ماشین ها می ایستد.Pdf
1.2 MB
📖ماشین می ایستد

📝معرفی کتاب
درست همان‌‌‌طور که سازندگان میوه‌‌‌های مصنوعی ظرافت دانه‌‌‌های انگور را نادیده میگرفتند. مدت‌‌‌ها بود که نسل ما هرچه را که تنها«قابل‌‌‌قبول» بود، می پذیرفت.
📕 #ماشین_می_ایستد
#ای_ام_فورستر

@ketabshoma
📚📚📚📚📚📚
📖

رفته‌ای و در دست‌هایت بخشی از دل مرا هم با خود برده‌ای. قلبم با فضایی تهی روبرو شده و طبیعت روح آدمی که تاب خلاء ندارد، آن تهی را با حسرت پر می‌کند. حسرت گرهی است بر جانم که به این آسانی‌ها گشوده نخواهد شد. گاهی چنان به آن خو گرفته‌ام که گشایش مقبولم نبوده چرا که گاهی سراب حسرت چنان به زندگی معنا می‌دهد که می‌پنداری رنج دیگر بیهوده نیست. حالا اگر زندگی را ناخواستنی و اندوه‌بار می‌یابم، بی‌دلیل نیست. اگر بخشی از روحم گمشده، حداقل می‌دانم کجا و چرا گمش کرده‌ام. حسرت هرگز جای شکی باقی نمی‌گذارد که رنجت از کجاست و چراست و همین آگاهی می‌تواند آدمی را کمی آسوده سازد.

📕 #سمت_آبی_آتش
#امیرحسین_کامیار

@ketabshoma
📚📚📚📚📚📚
📕

حافظه ی آدم دَر  ندارد که آدم ها برای رفت و آمدشان، اجازه بگیرند.
در زندگیِ هر کس، چند نفری هستند که برای رد شدن از مرزِ ذهن، ویزا لازم ندارند و خواسته و ناخواسته، همه جا با او هستند. تا پای گور هم.

✍🏻 #فریبا_وفی
📕 #بعد_از_پایان

@ketabshoma
📚📚📚📚📚📚
روزهای برمه از جورج اورول.pdf
4.7 MB
📖روزهای برمه

📝معرفی کتاب
اغلب آدمها همیشه همین طورند
اگر کسی را پذیرفتند همه عیوبش را حسن میبینند و کوچکترین انتقادی بر شخص مورد پسند ایشان وارد نیست و اگر از کسی نفرت پیدا کردند از همه خصلت های نیکوی او چشم پوشی میکنند
📕 #روزهای_برمه
#جورج_اورول

@ketabshoma
📚📚📚📚📚📚
📖

تنها بود، غریبه با خودش و با دیگرانِ عزیزش. چرا این‌همه به درد تنهاییم؟ چرا نمی‌شود رنج اکنونم را با کسی قسمت کنم؟ کلمات در شرح درد ناتوانند. مانند وقتی که رنجی جسمانی را تحمل می‌کنی و با هیچ استعاره و توضیحی به کسی نمی‌شود فهماند که چقدر درد داری، به‌هنگام رنج عمیق روحی نیز واژه‌های واسطه به کار نمی‌آیند. انگار ما کلمات را اختراع کرده‌ایم برای موقعیت‌های عادی و فضاهایی در روحمان، آن بلندای شادی و حضیض درد، همواره از دسترس کلمات خارجند. حرف زدن بی‌فایده است. تن داده‌ام به این سکوت سرد.

📕 #سمت_آبی_آتش
#امیرحسین_کامیار

@ketabshoma
📚📚📚📚📚📚
📚برشی از کتاب

و دیگر هیچ... اندکی خورشید، کمی  می‌کند، آرزوی خوشبخت بودن، به اضافه‌ی غم، روزها سپری می‌شوند، علم کماکان نامشخص و حقیقت هنوز قابل کشف است... دیگر هیچ، دیگر هیچ... آری دیگر هیچ...

📕 #دلواپسی
✍🏻
#فرناندو_پسوا

@ketabshoma
📚📚📚📚📚📚
📖

تراژدی و کمدی، در اوج به یکدیگر بدل می‌شوند. این‌که از ترس تنها شدن، به دیگری وصل شوی و بعد در هراس زمین‌گیر شدن، از او بگریزی هم‌زمان کمدی و تراژدی است. نمی‌شود عشق ورزید و نترسید، نمی‌شود ترسید و عشق ورزید. برای گذشتن از این تضاد چاره‌ای جز شناخت و شهامت نیست. دائم باید به خود بگویی شاید ترس‌هایت در حضور معشوق بزرگتر شوند اما او هرگز پدیدآورنده‌ی آن‌ها نیست، باید مسئولیت ترس را بپذیری تا از سر ترس عشق نورزی. آن زمان دیگر ابراز عشقت همچو گدایان از سر نیاز نیست که شاه‌وار خواهد بود و گردن‌کش. با ترس‌های خودت و او آشنایی، می‌دانی که ترس همیشه هست و گریزی از ترس نیست با این حال اجازه نمی‌دهی که ترس فلجت کند. در هراس، طلسم غریبی است، وادارت می‌کند یاری را در عین عزیز بودن، ترک کنی چون می‌ترسی که ترکت کند. جنونی سیاه که خاص ما آدمیان است.

📕 #سمت_آبی_آتش
#امیرحسین_کامیار

@ketabshoma
📚📚📚📚📚📚
2024/09/28 01:23:06
Back to Top
HTML Embed Code: