📚بخشی از کتاب
یوهان افسار اسبش را رها کرد و قدمی به جلو برداشت فقط به بزدل برای فرار به شراب رو میاره متأسفم راگا... من همیشه بزدل بودم. از کلیه و زمین من دور شو ارباب زاده داوسل با صدای کلنل نگاهش به سمت در کشیده شد خانواده کلنل از کلبه بیرون آمدند و نگاهشان دوستانه .نبود به آنها حق میداد پس لبانش را روی هم فشرد و سرش را پایین انداخت هزار و یک حرف نگفته داشت که میخاست همهٔ آنها را به زبان بیاورد اما حالا که باید نشان میداد چه چیز در قلبش نگاه داشته ،است لال شده بود بعد از لحظاتی نگاهش را بالا آورد و راگوین را از نظر گذراند. چنان جدی و اخم آلود بود که به خود جرأت نداد حرفی بزند. دوستیشان به آخر رسیده بود یا او این حس را داشت هر چه بود سینه اش را سنگین میکرد و او را به سرگیجه می انداخت.
📗 #گامهای_مستحکم
✍🏻 #مرجان_صالحی
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
یوهان افسار اسبش را رها کرد و قدمی به جلو برداشت فقط به بزدل برای فرار به شراب رو میاره متأسفم راگا... من همیشه بزدل بودم. از کلیه و زمین من دور شو ارباب زاده داوسل با صدای کلنل نگاهش به سمت در کشیده شد خانواده کلنل از کلبه بیرون آمدند و نگاهشان دوستانه .نبود به آنها حق میداد پس لبانش را روی هم فشرد و سرش را پایین انداخت هزار و یک حرف نگفته داشت که میخاست همهٔ آنها را به زبان بیاورد اما حالا که باید نشان میداد چه چیز در قلبش نگاه داشته ،است لال شده بود بعد از لحظاتی نگاهش را بالا آورد و راگوین را از نظر گذراند. چنان جدی و اخم آلود بود که به خود جرأت نداد حرفی بزند. دوستیشان به آخر رسیده بود یا او این حس را داشت هر چه بود سینه اش را سنگین میکرد و او را به سرگیجه می انداخت.
📗 #گامهای_مستحکم
✍🏻 #مرجان_صالحی
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
مردی که حرف میزند.pdf
4.1 MB
کتاب مردی که حرف می زند رمانی از نویسنده اهل پرو و برنده جایزه نوبل ادبیات ماریو وارگاس یوسا است. داستان روایت زندگی دانشجویی است که زندگی متمدن را ترک می کند و برای بومیان آمریکایی تبدیل به "یک قصه گو" می شود. این رمان غربزدگی مردمان بومی را از طریق مطالعات انسان شناسی نشان می دهد و این تصور را که فرهنگ های بومی غیرقابل تغییر هستند را زیر سوال می برد.
📗 #مردی_که_حرف_میزند
✍🏻 #ماریو_وارگاس_یوسا
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
📗 #مردی_که_حرف_میزند
✍🏻 #ماریو_وارگاس_یوسا
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
📚برشی از کتاب
این روزا مردم فقط کامپیوتر دارن و
دستگاه اسپرسو!
جامعه ای که توی اون هیچ کس نمی تونه
به یه روش منطقی، با دست بنویسه و
با دست قهوه دم کنه، کجا میره؟
کجا...!؟
📕#مردی_به_نام_اوه
✍🏻#فردریک_بکمن
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
این روزا مردم فقط کامپیوتر دارن و
دستگاه اسپرسو!
جامعه ای که توی اون هیچ کس نمی تونه
به یه روش منطقی، با دست بنویسه و
با دست قهوه دم کنه، کجا میره؟
کجا...!؟
📕#مردی_به_نام_اوه
✍🏻#فردریک_بکمن
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
این داستان درواقع نوشته های شیطانیه که به هیئت انسان دراومده تا روی زمین بازی کنه ولی زمین و آدماش اون چیزی که فکر می کرده نبودن...
از زمین و اتفاق هاش میترسه، فریب میخوره، حتی از تاریکی هم میترسه.
داستان میخواد بگه که انسان ها حتی از شیطان هم شَرتر و بدجنس ترن :)
تا یه جایی نوشته ها برامگیج کننده بود و انگار هیچ داستانی وجود نداشت ولی از یه جایی قابل فهم تر شد.
نویسنده وسط نوشتن این رمان میمیره (یکم ترسناک کرد ماجرا رو ) و داستان نصفه میمونه. خیلی حیف شد که متوجه نمیشیم نویسنده چه پایانی درنظر داشته.
📗 #یادداشتهای_شیطان
✍🏻 #لیانید_آندری_یف
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
از زمین و اتفاق هاش میترسه، فریب میخوره، حتی از تاریکی هم میترسه.
داستان میخواد بگه که انسان ها حتی از شیطان هم شَرتر و بدجنس ترن :)
تا یه جایی نوشته ها برامگیج کننده بود و انگار هیچ داستانی وجود نداشت ولی از یه جایی قابل فهم تر شد.
نویسنده وسط نوشتن این رمان میمیره (یکم ترسناک کرد ماجرا رو ) و داستان نصفه میمونه. خیلی حیف شد که متوجه نمیشیم نویسنده چه پایانی درنظر داشته.
📗 #یادداشتهای_شیطان
✍🏻 #لیانید_آندری_یف
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
داستان در مورد سه تا دختر به نامهای لیلا، روجا و شبانه است که با هم دوست هستند و هریک مشکلات و دغدغههای خودشون رو دارند. مشکلات اجتماعی، عاطفی و مهاجرت مهمترین مسائل این سه نفره. درواقع مشکلات این سه نفر بیانگر مشکلات و دغدغههای نسل جوان جامعه است. کتاب از دو بخش تشکیل شده و هر بخش سه فصل داره که هر فصل از زبان یکی از شخصیتها روایت میشه و..... .
📗 #پاییز_فصلآخر_سال_است
✍🏻 #نسیم_مرعشی
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
📗 #پاییز_فصلآخر_سال_است
✍🏻 #نسیم_مرعشی
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
وزن کلمات دربارهی احساس آزادی است که ادبیات به ما میبخشد. مرسیه همچنین به این سؤال بنیادی میپردازد: ما به چه اندازه در انتخابهایمان در زندگی، آزادی عمل داریم؟
سیمون از کودکی شیفتهی زبان بوده و برای سرکشی از خواست والدین، مترجم میشود و میخواهد تمام زبانهای محدودهی دریای مدیترانه را بیاموزد. وقتی همسرش مؤسسهی انتشاراتی را به ارث میبرد، سیمون همراه او میرود و سرانجام، یک خطای پزشکی زندگیاش را زیرورو میکند. این طوفانِ ناخواسته، سیمون را سرِ دوراهی زندگی، به تردید میاندازد.
📗 #وزن_کلمات
✍🏻 #پاسکال_مرسیه
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
سیمون از کودکی شیفتهی زبان بوده و برای سرکشی از خواست والدین، مترجم میشود و میخواهد تمام زبانهای محدودهی دریای مدیترانه را بیاموزد. وقتی همسرش مؤسسهی انتشاراتی را به ارث میبرد، سیمون همراه او میرود و سرانجام، یک خطای پزشکی زندگیاش را زیرورو میکند. این طوفانِ ناخواسته، سیمون را سرِ دوراهی زندگی، به تردید میاندازد.
📗 #وزن_کلمات
✍🏻 #پاسکال_مرسیه
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
تلخی درونمایه رمان سبب شده است تا نویسنده برای جذاب کردن اثر خود، از زبان طنز بهره گیرد و به نوعی مصائب حاکم بر جامعه را از طریق سخره کردن مسائل عرضه کند. طنزی که تلخی آن در سراسر کتاب احساس می شود. اینکتاب در زومره کتاب های معروف ادبیات داستانی است.
📗 #شکر_تلخ
✍🏻 #جعفر_شهری
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
📗 #شکر_تلخ
✍🏻 #جعفر_شهری
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
این کتاب ماجراىِ سفرِ سارا لیندکوئست از سوئد به یک شهر کوچک و تقریبا متروکه در ایالت آیوواى ایالات متحده است. داستان شگفتانگیز تحولى که کتابها در زندگى مردم این شهر به وجود مىآورند و ایمان به معجزه همیشه کارساز نهفته در میان ورقهاى هر کتاب.
📗 #کتابفروشی_کوچک_بروکنویل
✍🏻 #کاتارینا_بیوالد
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
📗 #کتابفروشی_کوچک_بروکنویل
✍🏻 #کاتارینا_بیوالد
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
📚بخشی از کتاب
از من یک مادر، همسر و یک فرزند به جا خواهد ماند. یک دختر سه ساله ی شیرین.
بدین ترتیب بعد مرگم سه زن، بدون پسر، بدون همسر و بدون پدر خواهند شد.
من مجازات خودم را میپذیرم اما آن بی گناهان مگر چه کرده اند، زندگی آنها هم تباه خواهد شد. این است عدالت.
نگران مادر بیچاره ی پیرم نیستم، با شنیدن خبر مرگم قطعا درجا خواهد مرد.
نگران همسرم هم نیستم، او جسم و روان ضعیفی دارد. پس او هم به زودی خواهد مرد.مگر آنکه دیوانه شود و به لطف جنون زنده بماند.
اما دخترم...
📗 #آخرین_روزیک_محکوم
✍🏻 #ویکتور_هوگو
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
از من یک مادر، همسر و یک فرزند به جا خواهد ماند. یک دختر سه ساله ی شیرین.
بدین ترتیب بعد مرگم سه زن، بدون پسر، بدون همسر و بدون پدر خواهند شد.
من مجازات خودم را میپذیرم اما آن بی گناهان مگر چه کرده اند، زندگی آنها هم تباه خواهد شد. این است عدالت.
نگران مادر بیچاره ی پیرم نیستم، با شنیدن خبر مرگم قطعا درجا خواهد مرد.
نگران همسرم هم نیستم، او جسم و روان ضعیفی دارد. پس او هم به زودی خواهد مرد.مگر آنکه دیوانه شود و به لطف جنون زنده بماند.
اما دخترم...
📗 #آخرین_روزیک_محکوم
✍🏻 #ویکتور_هوگو
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
ما دروغگو بودیم.pdf
22.2 MB
ماجرای پیچیده و عجیب دختری به نام کادنس را روایت میکند که بر اثر حادثهای شوم تمام زندگیاش زیر و رو میشود. پایان این داستان به قدری شگفتانگیز است که تا مدتها در ذهنتان باقی خواهد ماند.
📗 #ما_دروغگو_بودیم
✍🏻 #امیلی_لاکهارت
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
📗 #ما_دروغگو_بودیم
✍🏻 #امیلی_لاکهارت
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
📝معرفی کتاب
انسان یاد می گیرد که از چه چیزی بترسد، چه چیزی را دوست بدارد و کجا چگونه رفتار کند. کلید ورود به مطالعات و مباحث روان شناسی، مطالعه و آگاهی از روان شناسی یادگیری است.
✍🏻#دکتر_پروین_کدیور
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
انسان یاد می گیرد که از چه چیزی بترسد، چه چیزی را دوست بدارد و کجا چگونه رفتار کند. کلید ورود به مطالعات و مباحث روان شناسی، مطالعه و آگاهی از روان شناسی یادگیری است.
✍🏻#دکتر_پروین_کدیور
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
📚برشی از کتاب
خامتر از آن بودم که بفهمم بدبینی نقابی است بر شکست در توافق با زندگی - در واقع یکجور ناتوانی؛ و اینکه نفرت از هر کاری خودش سختترین کار است!
📕#مجوس
✍🏻#جان_فاولز
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
خامتر از آن بودم که بفهمم بدبینی نقابی است بر شکست در توافق با زندگی - در واقع یکجور ناتوانی؛ و اینکه نفرت از هر کاری خودش سختترین کار است!
📕#مجوس
✍🏻#جان_فاولز
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
📝معرفی کتاب
ماجرای داستان سرگذشت یک دختری است که در روستایی در شمال زاده شد و از همان کودکی اسیر دیوی به نام زن بابا گشت و از سه سالگی به کار در خانه و مزرعه و ... واداشته شد و با انبر داغ و دستهای زن بابا، شکنجه شد.
او بالاخره فرار کرد و به تهران رفت و در اوج خوشی بود که گرفتار دیو دیگری گردید.
✍🏻#ر_اعتمادی
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
ماجرای داستان سرگذشت یک دختری است که در روستایی در شمال زاده شد و از همان کودکی اسیر دیوی به نام زن بابا گشت و از سه سالگی به کار در خانه و مزرعه و ... واداشته شد و با انبر داغ و دستهای زن بابا، شکنجه شد.
او بالاخره فرار کرد و به تهران رفت و در اوج خوشی بود که گرفتار دیو دیگری گردید.
✍🏻#ر_اعتمادی
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
📚بخشی از کتاب
در فرودگاه یکه و تنها و خوشبخت
گام برمیدارم...
نه کسی مرا در فرودگاه قبلی بدرقه کرد
و نه کسی در فرودگاه بعدی انتظارم را میکشد
و نه حتا آفریدهای در پیام،
تنها مامور امنیت فرودگاه از من پرسید:
"اسمت چیست؟"
"اسمم آزادیست... آزادی."
📗 #زنی_عاشق_زیر_باران
✍🏻 #غادة_السمان
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
در فرودگاه یکه و تنها و خوشبخت
گام برمیدارم...
نه کسی مرا در فرودگاه قبلی بدرقه کرد
و نه کسی در فرودگاه بعدی انتظارم را میکشد
و نه حتا آفریدهای در پیام،
تنها مامور امنیت فرودگاه از من پرسید:
"اسمت چیست؟"
"اسمم آزادیست... آزادی."
📗 #زنی_عاشق_زیر_باران
✍🏻 #غادة_السمان
@ketabshoma
🍷🍷🍷🍷🍷🍷