Telegram Web Link
📚نام کتاب: من خانواده ام را دوست دارم
🖋نویسنده: علی باباجانی
📑انتشارات: جمکران
📓تعداد صفحات: ۳۶

📖توضیحات:
کتاب من خانواده ام را دوست دارم، کتاب جذاب و جالبی است که ضمن معرفی اعضای خانواده در روند کتاب به مسائل تربیتی و چگونگی رفتار کودک با بزرگترها اشاره میکند و اقوام ،عمو، زن عمو، دایی، پسر خاله و… و نسبت هایش را برای کودکان بیان می‌کند. در روند کتاب تعداد زیادی سوال و جواب های با مزه و هم چنین نقاشی و رنگ آمیزی و کاردستی وجود دارد. این کتاب می ‌تواند در ضمن سرگرمی در ایام تعطیلات، آموزنده نیز باشد.
🧩🧩🧩🧩
عمو یعنی داداشِ بابا من دو تا عمو دارم… عموی بزرگم یک بار برایم قصه ی کربلا را گفت که حضرت ابالفضل عموی بچه ها بوده و رفته برای آن ها آب بیاورد و دشمنان او را شهید کردند، آن روز من اشک ریختم و عمو اشک هایم را پاک کرد. به عمو گفتم: کاش ما در کربلا بودیم و به عمو عباس کمک می کردیم عمو بلند شد و برایم آب آورد. وقتی آب را خوردم گفتم: ممنون عمو جان. عمو لبخند زد و گفت: هر وقت آب خوردی، بعدش بگو سلام بر حسین شهید.

📗📘📙
@ketabe_khoob2
یارا ببین ما را به که محتاج کرده ای؟!
♨️
اگر اندیشه مرگ نباشد و زندگی تا بی‌نهایت ممتد فرض شود، آنگاه هیچ درکی از مسئولیت، اولویت و فوریت در زندگی نخواهد بود.
ابوسعید ابوالخیر را پرسیدند از تفسیر این خبر که: "تفکّر ساعة خيرٌ من عبادة سنة". شیخ ما گفت: "یک ساعت اندیشه از نیستی خویش بهتر از یک سال عبادت به اندیشه‌ی هستی خویش."

وجدان و خودِ اصیل انسانی تا زمانی‌که گم‌گشته در اهواء‌ و ورّاجی‌ها و بوالفضولی‌های همگانیِ خیابانی است، از ما پنهان است. فقط آن‌گاه که دلشوره‌ی مرگ رخ می‌دهد و انسان مرگ را نه مرگ دیگری بلکه مرگ خود می‌بیند یا با یک مرگ ناگهانی بزرگ غیرمنتظره مواجه می‌شود، در آستانه‌ی افشاشدگی خود قرار می‌گیرد.
بیرون از افشاگری مرگ، همه‌ی فهم‌ها منفعلانه و دروغین است و آنچنانکه آوینی در "آخرین دوران رنج" می‌گوید، نظم و انضباط نهیلیستی در متن روزمرگی اختیار و آگاهی انسان را می‌رباید و خفه می‌کند.
راز اینکه هنر و شعر در همسايگی رنج و دلشوره‌ی مرگ متولد می‌شود همین آگاهی حقیقی و بی‌پرده از خویش و هستی است.

#یادگاری
#وحید_یامین_پور
فرمایش حضرت امام صادق علیه السلام دربارۀ روز تاسوعا

▪️تاسوعا روزی است که حسین علیه السلام و اصحابش رضی الله عنهم در کربلا محاصره شدند. و سپاه شام اطرافشان را گرفتند و شترهای خود را خوابانیدند. و پسرِ مرجانه و عمر بن سعد به فراوانی لشکرشان مسرور شدند چرا که حسین صلوات الله علیه و اصحابش را ضعیف دیدند و یقین کردند که یاوری برای حسین علیه السلام نمی آید و اهل عراق او را یاری نخواهند کرد. پدرم به فدای آن غریبی که ستمگران او را ضعیف شمردند.
💔
▪️تاسُوعَاءُ يَوْمٌ حُوصِرَ فِيهِ الْحُسَيْنُ َ عَلَيْهِ السَّلَام وَ أَصْحَابُهُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ بِكَرْبَلَاءَ وَ اجْتَمَعَ عَلَيْهِ خَيْلُ أَهْلِ الشَّامِ وَ أَنَاخُوا عَلَيْهِ وَ فَرِحَ ابْنُ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ بِتَوَافُرِ الْخَيْلِ وَ كَثْرَتِهَا وَ اسْتَضْعَفُوا فِيهِ الْحُسَيْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ أَصْحَابَهُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ أَيْقَنُوا أَنْ لَا يَأْتِيَ الْحُسَيْنَ َ عَلَيْهِ السَّلَام نَاصِرٌ وَ لَا يُمِدَّهُ أَهْلُ الْعِرَاقِ بِأَبِي الْمُسْتَضْعَفُ الْغَرِيب

📚«کافی» ج۴، ص ۱۴۷
@ketabe_khoub
شیخ اشک می ریخت و دست راستش را برای تاکید سوی مردم دراز می کرد و می گفت:" دامان حسین را رها نکنید. هزار هزار هم که عبادت کنید، باز هم به توسل به آقای شهیدمان محتاجید....بدانید که برای عالی شدن جنستان باید بر حسین گریه کنید. هیچ چیز مثل اشک این شاکله را درست نمی کند."

#محرم
#نخل_و_نارنج
حدود ساعت سه

تو را تا لحظهٔ آخر نگاه من صدا می‌زد
چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا می‌زد

حدود ساعت سه، جان من می‌رفت آهسته
برای غرق در دریا شدن می‌رفت آهسته

بخوان! آهسته از این جا به بعد ماجرا با من
خیالت جمع، ای دریای غیرت! خیمه‌ها با من

تمام راه برپا داشتم بزم عزا در خود
ولی از پا نیفتادم، شکستم بی‌صدا در خود

شکستم بی‌صدا در خود که باید بی‌تو برگردم
قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم

نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می‌آید
نفس‌هایم گواهی می‌دهد بوی تو می‌آید...

#عاشورا
#حمیدرضا_برقعی
محرم ۱۴۴۵
Fathekhon.pdf
958.8 KB
🔺پی دی اف
🔻کتاب فتح خون
🔸اثر شهید آوینی
💠 تو یوسف میشوی!

💬 رهبرانقلاب: بنده در طی مبارزات، خواب‌های عجیبی دیدم که یکی‌شان درسال ۱۳۴۶ است. در آن زمان، وضع سیاسی مشهد در نهایت شدت برای مبارزان بود و جز چند تن، بقیه عرصه را رها کردند. در آن شرایط، خواب دیدم که امام خمینی وفات کرده و پیکرشان در یکی از خانه‌های نزدیک خانه پدرم درمشهد بر زمین است.

دردی جانکاه قلبم را می‌فشرد؛ تابوت را روی دوش گرفتیم؛ در بین انبوه تشییع‌کنندگان، بسیاری از علما بودند اما چیزی که بر درد من می‌افزود، این بود که برخی از علما بدون هیچ اندوهی با هم صحبت می‌کردند و می‌خندیدند.

پیکر امام به آخر شهر رسید؛ بیشتر افراد بازگشتند و فقط ۲۰نفر ماندند. پیکر امام را به بیرون از شهر برده و به تپه‌ای رسیدند؛ اما بیشتر تشییع‌کنندگان، در پایین تپه ماندند.

جنازه را با ۵نفر بالای تپه برده و روی تپه قرار دادیم. من پایین پای امام رفتم تا با او وداع کنم؛ اما ناگهان امام، انگشت سبابهٔ دست راست‌شان را به سمت بالا حرکت داد و با چشمان بسته شروع کرد به نشستن،تا اینکه انگشت اشاره‌اش را بر پیشانیم قرار داد و دو بار گفت: "تو یوسف میشوی!"

کتاب «خون دلی که لعل شد»/ص۲۶۲

@ketabe_khoub
Forwarded from فرهنگی مترو‌
📚۵ کتاب عاشورایی به پیشنهاد وحید یامین‌پور

🔸سازه‌های کتاب ایستگاه میدان ولیعصر(عج) محرمی شد

🔸همزمان با فرارسیدن ماه محرم، ماه سوگواری عزای سرور و سالار شهیدان با هدف آشنایی مسافران با سیره امام حسین علیه‌السلام و چرایی قیام کربلا، سازه‌های حجمی کتاب در ایوان انتظار با موضوعات مرتبط با سیدالشهدا علیه‌السلام در معرض دید شهروندان قرار گرفت.

🔸کتاب‌های آینه‌داران آفتاب، پنجره‌های تشنه، قیام حسین علیه‌السلام، نامیرا و فتح خون، که شهروندان می‌توانند برای آشنایی بیشتر با کتاب و تهیه آن از طریق اسکن بارکدی که روی آن‌ها تعبیه شده است، اقدام کنند.

🔸این سازه‌ها علاوه بر انتشار حال و هوای حسینی در مترو تهران به ارتقاء فرهنگ کتاب‌خوانی و افزایش سرانه مطالعه نیز کمک می‌کنند.
@metro_farhangi
ایتا | بله | اینستاگرام |
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
در جهانی که هیچ چیزش پابرجا نیست ما اعتقادات راسخ خودمان را داریم

#آلبر_کامو
سالک و مسلک یکی است.هر کسی رونده ی راه خود است و راه، همان نفس است. راه، بیرون از نفس تو نیست که آن را بیابی و بر آن راه بروی. تو در خودت راه خواهی رفت و من در خودم و هر کسی در نفس خود. سالک و مسلک متحد است. آن که تو را به راه حق می خواند، در حقیقت تو را به درونت می کشاند که" من عرف نفسه، فقد عرف ربه" و ذکر و ورد، راهی است برای بازگرداندن تو به حقیقت خودت.

🌴🌴🌴
#نخل_و_نارنج
✍️حکایت

🔹روزی خلیفه زمان، بهلول را احضار کرد
و گفت؛ خوابی دیده ام و میخواهم تعبیرش کنی
بهلول گفت؛ چیست؟!
خلیفه گفت؛ خواب دیده ام به جانور ترسناکی تبدیل شده ام و نعره زنان به اطراف خود هجوم میبرم و آنچه از خرد و کلان در سر راه خود میبینم، در هم می شکنم و می بلعم!
بگو تعبیرش چیست؟
بهلول گفت؛ من تعبیر واقعیت ندانم، فقط خواب تعبیر می کنم...!!
انسان با قطب و محوری که از خدا یا هوی، برای خودش فرض می کند، به خودش محوریت می بخشد و سایر آرزوهای او از این محور انشعاب پیدا می کند.

💢 کتاب تربیت کودک دینی
🖌آیت الله حائری شیرازی

@ketabe_khoub
2024/09/27 20:16:07
Back to Top
HTML Embed Code: