Telegram Web Link
در زیست توسعه یافته، لذت است که اصالت دارد. مادر اگر فرزندان کمتری داشته باشد یا اصلا فرزند نداشته باشد، لذت و تمتعش در دنیا بیشتر است. اگر مبنا لذت باشد، عقل حکم می کند بچه دار نشود....
بشری که در زندگی اش لذت اصل باشد، مسئولیت نمی پذیرد. تفاوتی بنیادی در کار است: دنیای توسعه یافته مبتنی بر رهایی و لذت است، و دنیای متدین مبتنی بر تکلیف.

مرد ایرانی ازدواج می کرد که مادری برای فرزندان آینده اش یافته باشد. روایات مربوط به ازدواج، معطوف به چیست؟ معنای ازدواج در دنیای توسعه یافته دچار دگرگونی می شود و همسر تبدیل می شود به همدم قصه های عشقی. دنبال آدمی هستیم که با او گره های دراماتیک و قصه عشقی بسازیم. در نهایت پیدا هم نمی شود‌.

معمولا همه این ها مربوط به پیش از ازدواج است یا اندکی پس از آن. می گویند: همسران تا شش ماه عاشقانه زندگی می کنند و بعد، پنجاه سال همدیگر را تحمل می کنند! پشت این طنز تلخ، واقعیتی جدی است.
اگر زندگی بشر واقعا مبتنی بر لذت باشد، دلیلی برای فرزند آوری وجود ندارد. همه وجوه زندگی بشرِ توسعه یافته، مبتنی بر تلذذ است.

ماجرای فکر آوینی/صفحه ۱۳۷
🍃🍃🍃🦋🦋🍃🍃🍃

تو معنای منی اینگونه من فهمیده ام خود را 
که هر جا اشتباهی کرده ای، بخشیده ام خود را
 
به چشم خویش در آیینه هر شب خیره میمانم
ولی یادم نمی آید کجا؟ کی؟ دیده ام خود را 
 
من آن شیخم که عمری روی منبر رفت و میبینم
چنان گرم نصیحت بوده ام، نشنیده ام خود را

🍃🍃🍃🦋🦋🍃🍃🍃
🀄🀄
زمان پرواز مصادف با اذان صبح است. اولین‌بار است که می‌بایست در هواپیما نماز بخوانم. هواپیماییِ امارات هر چند دقیقه یک بار جهت قبله را روی صفحۀ نمایشگرهای نصب‌شده در جلوی مسافرها نشان می‌دهد. جهت قبله دقیقاً برعکس جهت حرکت هواپیماست؛ یعنی باید به‌سمت دُم هواپیما بایستم. هواپیما که اوج می‌گیرد، کمربند را باز می‌کنم و بلند می‌شوم تا در انتهای ردیف صندلی‌ها سجاده بیندازم. مهماندارِ مو‌طلایی جلو می‌آید و می‌گوید: «تا وقتی‌که چراغ کمربندها خاموش نشود، نمی‌توانید کمربندتان را باز کنید و از جایتان بلند شوید!» خب این را که هرکسی می داند. نمی‌دانم این مهماندارها چرا همیشه چیزهای تکراری را به مسافران توضیح می دهند. قاعدتاً او می بایست درک می‌کرد حتماً موضوع مهمی است که من از جای خود بلند شده ام. محسن یزدی هم دو صندلی آنطرف تر کلافه است و با ایما و اشاره می‌پرسد نماز را چه کنیم؟ سعی می‌کنم برای مهماندار توضیح بدهم که وقت نماز می‌گذرد؛ اما او با خونسردی توصیه می‌کند کارم را به وقت مناسب دیگری موکول کنم. البته او درست می‌گوید؛ اما هواپیما با سرعت نهصد کیلومتر در ساعت به‌سمت شرق در حال پرواز است و هوا هر لحظه روشن و روشن‌تر می‌شود. شاید چیزی حدود ده دقیقه فرصت دارم. اینکه بخواهم مفهوم قضا شدن نماز را برای مهماندارهای اروپایی هواپیما توضیح بدهم، خیلی سخت است؛ برای همین به صندلی‌ام برمی‌گردم تا فکر چاره‌ای کنم.
چشم می‌گردانم که ببینم بقیۀ هم‌سفرها چه وضعیتی دارند. محسن یزدی که از تلاش‌های من ناامید شده به‌شکل برعکس، چهارزانو روی صندلی نشسته و نماز می‌خواند. وضعیت خنده‌داری است. چند زن ژاپنی درحالی‌که سعی می‌کنند جلب‌توجه نکنند، دارند رفتار عجیب او را دید می‌زنند. احتمالاً فکر می‌کنند این تکان دادن سر و خواندن وردهای آهسته در همان دقایق ابتدایی تِیک‌آف نوعی آیین رازآلود برای دور کردن شیاطین و جلوگیری از سقوط هواپیماست!
در همین هیروویرِ کلافگی به فرشته‌هایی فکر می‌کنم که در ارتفاع سی‌هزار پایی و سرعت صدها کیلومتر بر ساعت، باید نماز ما را ثبت کنند. سرعت آنها بیشتر است یا هواپیما؟ اگر آن فرشته هایی باشند که فاصلۀ آسمان آخر تا آسمان دنیا را در چشم به‌هم‌زدنی طی می‌کنند، طبعاً مشکلی با نماز در هواپیما ندارند. با خودم فکر می‌کنم این دو فرشته‌ای که الان روی شانه‌هایم نشسته‌اند و اوضاع و احوال را ثبت می‌کنند، چه‌چیزی می‌نویسند؟! اصلاً با من سوار هواپیما شده‌اند یا در ایران مانده‌اند؟
زیرلب می‌خوانم: «ولِلّه جنود السّماوات و الارض ... .»
🎋🎋🎋
صفحه/۲۸

#کاهن_معبد_جینجا
#وحید_یامین_پور
@ketabe_khoub
📚نام کتاب: ساجی
🖋نویسنده: بهناز ضرابی زاده
📑انتشارات: سوره مهر
📓تعداد صفحات: ۳۲۲

📖توضیحات:

ساجی، عنوان کتابی است که از سال‌های کودکی نسرین باقرزاده در خرمشهر شروع شده و تا زمان جنگ در این شهر ادامه پیدا می‌کند. چند روز نخست جنگ خانواده باقرزاده در خرمشهر بودند، اما به ناچار خرمشهر را ترک کرده و مانند دیگر زنان حاضر به شیراز روانه می‌شوند، ولی مردها در خرمشهر مانده و از این شهر حفاظت می‌کنند. در این دوران اتفاقات مختلفی می‌افتد که جذابیت‌های خاصی دارد. بانوان یا به خرمشهر و بوشهر یا در شهرهای دیگر پراکنده می‌شوند، اما راوی این خاطرات به خاطر اینکه در خرمشهر می‌ماند و کنار همسرش قرار دارد به شهرهای گوناگون مثل قم، ماهشهر و آبادان رفته و مدتی را در این شهرها زندگی می‌کند. وی روزها و شرایط سختی را می‌گذراند و سال‌های پایانی دوباره به خوزستان باز می‌گردد تا اینکه در ۲۹ فروردین ۱۳۶۷ سردار باقری به شهادت می‌رسد.
📗📘📙
@ketabe_khoub
اقبال فلسفه ای دارد که آن را فلسفه خودی می نامد. او معتقد است که شرق اسلامی هویت واقعی خود را که هویت اسلامی است از دست داده و باید آن را بازیابد. اقبال معتقد است همانطور که فرد احیانا دچار تزلزل شخصیت و یا گم کردن شخصیت می شود، از خود فاصله می گیرد و با خود بیگانه می گردد، غیر خود را به جای خود می گیرد و به قول مولانا که اقبال سخت مرید و شیفته او و تحت تاثیر جاذبه قوی اوست( در زمین دیگران خانه می سازد و به جای آن که کار خود کند کار بیگانه می کند) جامعه نیز چنین است.
جامعه مانند فرد، روح و شخصیت دارد؛ مانند فرد احیانا دچار تزلزل شخصیت و از دست دادن هویت می گردد، ایمان به خود را و حس احترام به ذات و کرامت ذات را از دست می دهد و یکسره سقوط می کند.
هر جامعه ای که ایمان به خویشتن و احترام به کیان ذات و کرامت ذات خویشتن را از دست بدهد محکوم به سقوط است.
اقبال معتقد است که جامعه اسلامی در حال حاضر در برخورد با تمدن و فرهنگ غربی دچار بیماری تزلزل شخصیت و از دست دادن هویت شده است. خود این جامعه و خویشتن اصیل این جامعه و رکن رکین شخصیت این روح جمعی، اسلام و فرهنگ اسلامی است.
نخستین کار لازمی که مصلحان باید انجام دهند بازگرداندن ایمان و اعتقاد این جامعه به خود واقعی او یعنی فرهنگ و معنویت اسلامی است و این است فلسفه خودی.

✴️انسان و سرنوشت
شهید مطهری
Forwarded from 📚 کتاب خوب

گوشی را بگذارید زمین، قلم را بردارید.
اگر ایرانی هستید، قاعدتا باید شاعر و نویسنده به‌دنیا آمده باشید، مگر اینکه هنوز فرصت شعر گفتن و نوشتن را پیدا نکرده باشید.
روز قلم را به اهل قلم، به دوستان شاعر و نویسنده‌ام و به آموزگاران اندیشه و ادب تبریک عرض میکنم.

📗📘📙
@ketabe_khoub
شتاب بیش از آنکه به توان تو در دویدن مربوط باشد، به سبک بار بودن تو وابسته است. وزنه های آویزان بر جان را باید کند و دور انداخت.

#نخل_و_نارنج
📚نام کتاب: صراط
🖋نویسنده: علی صفایی حائری
📑انتشارات: لیله القدر
📓تعداد صفحات: ۲۰۴

📖توضیحات:

صراط، دیداری تازه با سور‌ه‌ی حمد)» نوشته علی صفایی حائری (عین - صاد)، مباحثی دینی و اخلاقی را در سوره‌های گوناگون قرآن جست‌جو کرده است.
جهاد و مبارزه، بلا و ضربه، عجز و اضطرار، ایمان و انتخاب، سنجش معبودها و...
علی صفایی حائری با زبانی روان و شیرین و بیانی عرفانی در این کتاب ما را به تفکری دوباره در کتاب آسمانی دعوت کرده است:
«صراط و عبودیت، اساس تقسیم بندی و تیپ سازی‌هاست. دسته دسته کردن آدم‌ها، نه در رابطه با خاک و آب و نه در رابطه با رنگ پوست و نه در رابطه با شغل‌ها و نه در رابطه با ابزار تولید، که در رابطه با صراط و در رابطه با سنت‌ها و نظام‌هایی است که امرها و دستورها از آنها توضیح می‌دهند، چون انسان در جهان مطرح است، نه تنها در کارگاه و نه تنها در جامعه.
در سوره‌ی حمد و در سوره‌ی بقره این دسته بندی مشخص گردیده است. انسان در رابطه بانظام و سنت‌های حاکم و در رابطه با جهت حرکت این نظام، تقسیم شده. و در این تقسیم‌بندی، متقی و کافر و منافق و یا انعام یافته‌ها و مغضوب‌ها و گمشده‌ها، مطرح گردیده‌اند.»

@ketabe_khoub
📚نام کتاب: مهاجر سرزمین آفتاب
🖋نویسنده: حمید حسام
📑انتشارات: سوره مهر
📓تعداد صفحات: ۲۴۸

📖توضیحات:
این کتاب به روایت خاطرات کونیکویامامورا می ​پردازد. وی تنها مادر شهید است که اصالتی ژاپنی دارد و فرزند شهیدش جوان نوزده ساله ای بود که هم در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت ‌های زیادی داشت و هم در زمان جنگ تحمیلی با وجود سن کم، راهی جبهه​ ها شد تا از اسلام و ایران دفاع کند که در عملیات والفجر یک، در منطقه فکه به شهادت رسید.

📗📘📙
@ketabe_khoub
سلام دوستان
شب تون بخیر 👋
ان شاءالله از فردا به مدت ۵ شب
بخش هایی از کتابِ " رشد" نوشته ی مرحوم صفایی حائری رو در کانال قرار میدیم.
📚 کتاب خوب
Photo
🌹شب اول

🍃ما بازیچه شتاب ها هستیم، مگر هنگامی که از پیش طرحی داشته باشیم و با حساب احتمالات آماده شده باشیم و خط آخر را خوانده باشیم.

🍃در این هنگام، این ماییم که چشم به راه حادثه ها هستیم و با سازمان و تنظیم خویش به حادثه ها نظام داده ایم و سازمان بخشیده ایم.

🍃دل هایی که سازمان گرفته اند، دیگر بازیچه حادثه ها نمی شوند و بحران نمی بینند.
مغازه ای که قفسه بندی شده و تنظیم گردیده، جنس های زیاد آن به راحتی در دسترس قرار می گیرند، اما دکه های درهم و شلوغ که اجناس شان پخش و رها و زیر پا افتاده است، دست و پاگیر و خستگی زا و وقت کش هستند.

🍃دل هایی که بر اساس اهمیت حادثه ها، کارها را رده بندی کرده اند، در حالیکه هزار کار دارند، بیش از یک گرفتاری برایشان نیست؛ چون در یک لحظه، گرفتاری ما فقط مربوط به آن کار و آن حادثه ای است که اهمیت زیادتری دارد و ضرورت بیشتری.

🍃اگر تمام کارها را انجام بدهیم و این کار بماند، کاری انجام نداده ایم و بار خود را نگذاشته ایم و اگر آن یک کار را، فقط همان را، بیاوریم دیگر حرفی برای ما نیست و باز خواستی نیست.

🍃و همین است که دیگر سیل حادثه ها و انبوه کارها، ما را خرد نمی کند و به بازی نمی گیرد.
#رشد
#علی_صفایی_حائری
📔@ketabe_khoub
🌹شب دوم

🍃انسان سرمایه هایی دارد. فاصله تولد و مرگ بر روی این سرمایه ها تجارت هایی انجام می دهد. و این سرمایه را در بازارها و تیمچه هایی به جریان می اندازد.

🍃ناچار باید بهترین بازار و بهترین خریدار را بشناسد و بهترین میدان سود آفرین را جولانگاه خود بسازد و از تجارت های خسارت بار بگریزد، تا سرمایه هایش رشد کنند و توشه بی نهایت راهی را که در پیش دارد فراهم سازد.

🍃ما از استعدادهای عظیم انسان می یابیم که انسان بیشتر از این محدوده هفتاد ساله است. انسان برای این زندگی محدود به این همه استعداد نیاز نداشت، همان غرایز فردی و اجتماعی برای رفاه و نظم و عدالت زندگی هفتاد ساله کافی بودند.

🍃ما از عظمت استعدادهای انسان، ادامه او را می یابیم و چون انسان از بی نهایت سرمایه برخوردار است، پس بی نهایت ادامه خواهد داشت و برای این بی نهایت راه باید استعدادهایش را بارور کند و پاهای نیرومندی پرورش دهد و مرکب هایی بسازد...

🍃انسان باید در این محدوده هفتاد ساله پاهایی تربیت کند و مرکب هایی بیابد و سرمایه هایی را زیاد نماید و توشه هایی برای بی نهایت راه بردارد و سپس راهش را شروع کند و حرکتش را دنبال کند...

🍃و این است که علی آن مرد راه فریادش بلند می شود: «آه من قلّه الزّاد و طول الطّریق» آه از توشه کم و راه دور.

#رشد
#علی_صفایی_حائری
📔@ketabe_khoub
🌹شب سوم

🍃سرگرمی ها برای بیکاره هاست. بازی ها برای آواره هاست و آن ها که جایی دارند و آن ها که کاری دارند و آن ها که به مهمانی دعوت شده اند و لباس ضیافت پوشیده اند، دیگر با توپ ها و با بازیچه ها کاری ندارند.

🍃این ها نه بازیگرند و نه بازیچه و نه تماشاچی. این ها رهرو هستند و به تحرک ها رسیده اند و از تنوع ها گذشته اند.این ها راه را می بینند و وقت کم را و این است که شب و روز می کوشند و آرام ندارند.

#رشد
#علی_صفایی_حائری
📔@ketabe_khoub
2024/10/01 04:52:37
Back to Top
HTML Embed Code: