Telegram Web Link
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نسبت فاشیسم و مکان در جهان معاصر

🔻مراد فرهادپور

@kavosh_garan
مردم در راه

مصطفی مهرآیین


🔻به جای پرداختن به سیاست در خواب این سرزمین( اینکه کی وزیر و وکیل می شود) که دائما پهلو به پهلو می شود و فکر می کند این پهلو به پهلو شدن نشانه بیداری و تحول آن است، به " مردم در راه" فکر کنید و بکوشید از این مردم سخن بگویید و آن ها را وصف کنید: مردم در راه مردمی اند که سعی در " به صحنه آوردن استدلالات جدید، شیوه های سخن جدید، و بدن های جدید" دارند.

🔻آنان می خواهند، به زبان رانسیر،نشان دهند که تغییر سیاسی بیش و پیش از اینکه یک تغییر "حقوقی" باشد، یک تغییر " حسی" است: آنان مرئی خواهند ساخت آنچه سیاست نمی خواهد مرئی باشد( همچون وجود زنان)، آنان خواهند گفت آنچه سیاست نمی خواهد بگویند( همچون شعارهای جنبش زن، زندگی، آزادی)، آنان خواهند شنید آنچه سیاست نمی خواهد بشنوند( همچون صدای توماج). "مردم در راه"، با آزاد کردن اشتیاق خود که آن را می توان در شکل جدیدی از نظام حسی جامعه دید " سیاست می ورزند" و این اشتیاق جدید آنان را وادار به بریدن از وضع موجودشان می کند:از مردم در راه و نظام حسی مشترک جدیدی که آفریده اند سخن بگویید تا بیشتر خود را باور کنند.

🔻رانسیر در وصف شورش به جای تعبیر " خشونت عمومی" از تعبیر " به صحنه آوردن استدلال جدید، سخن جدید، و حس جدید" استفاده می کرد: مردم در راه حس جدید را به میدان خواهند آورد.

@kavosh_garan
نقطه امن این جامعه کجاست؟

ما در جهان مخاطره آمیزی زندگی می کنیم که آبستن بحران های متفاوتی است که احتمال زایش بحران ها هر روز بیشتر و بیشتر می شود. از فجايع زیستی محیطی گرفته تا گرسنگی فراگیر، از جنگ های منطقه ای تا جنگ های جهانی، جنگ هايی با ابزارهای تسلیحاتی متفاوت همچون بمب های هسته ای و.... که می تواند در اثر حماقت یکی از رهبران سیاسی، اکثر کشورها و جمعیت جهان را تحت تاثیر قرار دهد.
اما نگاه هم از چشم انداز جهانی نیست بلکه در گستره یک جغرافیا به نام ایران است. اینکه در این جهان مخاطره آمیز ما در کشوری زندگی می کنیم که به قول اولریش بک جامعه شناس آلمانی #جامعه_خطر_خیز است که در سایه بی تدبیری ها و زیر سلطه یک حکمرانی بد از يک طرف و از طرف دیگر فشارهای بین المللي الخصوص جوامع غربی و هم پیمانان آنها در منطقه این وضعیت این جامعه را در شرایط دشواری قرار داده است که اکنونیت و آینده این جامعه را با چالش های اساسی درگیر کرده است.
چالش امنیت در همه سطوح یکی از بنیادی ترین چالش های اساسی این جامعه محسوب می شود که چشم بستن به آن مخاطرات جبران ناپذیری را در سر راه این جامعه هشتاد میلیونی قرار داده است.
سوال بنیادین من با این پرسش آغاز می شود.

نقطه امن این جامعه کجاست؟

سیاست، اقتصاد، فرهنگ، بهداشت، امنیت فردی و اجتماعی، محیط زیست ، سايبري،علمی،نظامی، امنیت ملی، منافع ملی و.. در کدام یک از این سطوح خرد و کلان ما با چالش امنیتی مواجه نیستیم؟

#علیرضاهمدست

@kavosh_garan
کتاب: چهار خوانش از طباطبایی
نویسنده: شهرام اتفاق
با مقدمه: کاظم علمداری
ناشر: ایران آکادمیا، لاهه، هلند.

در این اثر با مبانی تئوریک چهار جریان فکری و سیاسی و زیرشاخه‌های آن‌ها در سپهر سیاسی ایران آشنا می‌شویم. برخی از این جریان‌ها طی دهه‌های گذشته، در ساختار قدرت سهم داشته‌اند و برخی دیگر، در بیرون مرزهای کشور در انتظار فرصت مناسبی برای نقش‌آفرینی هستند.

یکی از سرچشمه‌های تئوریک این جریان‌ها، آموزه‌های سید جواد طباطبایی است و وجه مشترک‌شان به حساب می‌آید. 

از منظر نویسنده، کشور ما طی چند دهه اخیر، از امر خطیر «توسعه» غافل مانده است و دیگر مجالی برای آزمودن مسیرهای نامکشوف ندارد. باید بکوشیم تا قطار کشورمان، دوباره بر روی ریل توسعه بازگشته و مترصد حرکت به سوی نظمی لیبرال-دموکراتیک باشد و به سوی آن گام‌ بردارد. 

این کتاب، کوششی برای تحقق این هدف بوده است: معرفی بیراهه‌هایی که از ناکجاآبادهای جدیدی سر در خواهد آورد،  در مقایسه با تجربیات جهانی که به «توسعه‌» رهنمون شده است.

به پاس سال‌ها فعالیت علمی استاد یدالله موقن و محدودیت‌هایش، نویسنده، این کتاب را به او تقدیم کرده است. 

👈 دانلود رایگان کتاب

.
بودای کوچکِ مستطیل سبز

فرشید رستگاری (روایت‌درمانگر)

صدایِ قدم‌های مردی که دیروز بود و امروز نه، در کوچه‌های منتهی به کلیسای واتیکان می‌پیچید، سکوتی سنگین بر روانِ روبرتو باجو مستولی شده بود. می‌بایست جمله‌ای که بر دیوار کلیسا نوشته بودند را می‌دید: «خدایا همه‌ی ما را به جز باجو ببخش». باورش سخت بود اما نوشته واقعیت داشت. روبرتو همان جمله را با همان خط که در روزنامه corrire dello sport  منعکس شده بود را دید، برای نخستین بار در زندگی متوجه شد که بی‌رحمانه تنهاست و این نوع از تنها ماندن تا چه اندازه سهمگین است‌. هیچ درکی را همسایه‌ی ادراک مهیب این زمان خود نمی‌دید، آدمیانِ مهربانِ دیروز، به لعن و نفرین او مشغول بودند. قبل‌تر می‌پنداشت که فرمانده‌ی گلادیاتورهای ایتالیاست و اینک لشکری از گلادیاتور رادر برابر خود می‌دید، خشن و بی‌رحم و طرد کننده. از تمامی نگاه‌ها در می‌یافت که به او می‌گفتند: تو از آنِ ما نیستی. سال‌ها در کلیسایی که شاهکارِ معماری و هنر است، به مراقبه پرداخته بود، به همین سبب روزی روزنامه‌نگاری او را «بودای کوچک» نام نهاد. اینک این بودا خود، توان کنترلِ هجوم افکاری را نداشت که ذهنش را درهم‌ریخته‌ کرده بود، مشوش و تلخ. بودای کوچک عاشقِ آسمان‌ها بود و اینک آسمانِ ورزشگاهِ «Rose Bowl» در کالیفرنیا، توپِ قرار گرفته بر نقطه‌ی پنالتی را ربوده بود، در فینال ۱۹۹۴ و در مصاف با برزیل و البته در مهم‌ترین جامِ فوتبال. پس از آن ضربه، در سکوتِ معنادارِ ورزشگاه، بی‌آنکه بخواهد، بارِ سنگینِ تاریخِ یک شکست را بر دوش گرفت و در آن لحظه خود را برای همیشه مسئول رنجی دانست که بر ایتالیا آوار گردید. دوباره به جمله نگریست؛ خطوطِ جمله‌ی روبرو شبیه دستخط تمامِ مردمان ایتالیا بود، غیر از دختری که روزی در کافه‌ایی به روبرتو گفته بود که گرسنه بودن با تو را به تمامِ ضیافت‌های جهان ترجیح خواهم داد، دختر نیز تماس های باجو را بی‌پاسخ گذاشت.
در راه بازگشت به خانه همسایه‌اش را دید، نویسنده بود و باجو دریافته بود که پیرمردِ همسایه همیشه می‌داند که چه بگوید. واژه‌ها را در چنگ داشت و آن غروبِ ابری را که برای روبرتوی جوان توضیح داده بود، فوتبال می‌تواند باز تولیدِ امرِ قدسی در دوران مدرن باشد را از یاد نبرده بود. پیرمرد بسیار گرم احوالش را پرسید؛  روبرتو گفت: ناتوان و آشفته‌ام و در اندیشه‌ی ترک ایتالیا. نویسنده با ذکر خاطره‌ای مشابه از خود به او توصیه کرد گفت که قبل از ترکِ کشور بهتر است به یک درمانگر مراجعه کنی.
روانشناس با دقت گفته‌های بودای کوچک را شنید و از او پرسید قبل از ضربه پنالتی چه فکری در ذهن داشتی؟ بودا گفت: نجاتِ ایتالیا. سربلندی کشورم وظیفه ام بود اما محقق نشد. خوابم آشفته است و بیداری عذابم می‌دهد. درمانگر پرسید که احساسِ درماندگی و بی ارزشی را تجربه می کنی؟ باجو با علامت سر تأیید کرد و تمام احساسات و افکارش را برای روانشناس شرح داد. درمانگر بی آنکه منتظرِ پاسخِ بودای کوچک بماند سوالی را پرسید و خود ادامه داد؛ می‌دانی چگونه این افکار و احساسات در تو پدیدار گشته است؟ تو فقط، انعکاسِِ روایتی هستی که به تو تحمیل شده است، بی آنکه که بخواهی. روایتی جامانده از تاریخ. در این جا روایت، به نتیجه نرسیده است، نه روبرتو باجو و البته این تنها روایت ناکام ایتالیا نیست. روایت‌ها سرباز می‌خواهند و سربازانِ روایت نیز نیازمند یک ناجی و تو بی‌آنکه بخواهی ناجی روایتی شده‌ای که قبل از تو نیز ناکام مانده است، فقط باید درک کنی که روایت‌های مطعوف به شکست، همواره به شکست منجر می‌شوند. ناجیِ یک روایت، شکست خورده است نه روبرتو باجو! این رسالت به واسطه‌ی زبان و از طریق فرهنگ به تو منتقل شده است و چهره شدن تو نیز در متنِ روایتی است که برای تحققِ خود می‌جنگد، اراده‌ی روایت‌ها، هنگامی که به نتیجه‌ی مطلوبِ خود نمی‌رسند همواره معطوف به خُرد کردنِ کنش‌های فردی و خوار نمودن روانِ آدمیان است. سپس بسیار آرام به روبرتو گفت که ناجی قصه‌های خویش باش، همین قصه‌های کوچک مانند خودْبودن و خندیدن و رقص و شادکامی. درمانگر قرارِ جلسه‌ی بعدی را یادآور شد، به سمتِ قفسه‌ی کتاب‌ها رفت، کتابِ «تردید در بودن» را برای مطالعه به روبرتو داد. نویسنده‌ی کتاب همان پیرمردِ همسایه بود.

@kavosh_garan
خب چرا ما نه؟

رابرت مرتون، جامعه شناس امریکایی در سال 1938 نظریه معروف «فشار ساختاری» خود را مطرح کرد. روح انتقادی حاکم بر این نظریه آن است که چرا در جامعه، فرصت های مشروع برای دستیابی به اهداف به شکل عادلانه ای توزیع نمی شود؟ از نظر او همه افراد جامعه باید بتوانند بر اساس استعدادها و توانایی هایشان امکانِ برابرِ دسترسی به فرصت های مشروع را داشته باشند تا به اهداف شان برسند. مرتون این ویژگی را وضعیت مطلوب و نرمال یک جامعه می بیند.

کلوارد و اوهلین، دو جامعه شناسی بودند که بعدها نظریه مرتون را نقد کردند. آنها نام نظریه خود را « ساختار فرصت های نامشروع» نهادند. به باور این دو، فرصت های نامشروع هم به همان اندازۀ فرصت های مشروع مهم است. آنها، شاید به طعنه، معتقد بودند که نه تنها فرصت های مشروع، بلکه فرصت های نامشروع هم باید در بین مردم به شکل عادلانه ای توزیع شود، نه آنکه تنها عده معدودی به آنها دسترسی داشته باشند.

فرض کنید که یک کارگر ساده بخواهد اختلاس بزرگی انجام دهد، و یا نگهبان در ورودی یک درمانگاه بخواهد کالای قاچاق وارد کشور کند، و یا یک زن خانه دار بخواهد از شعبه مرکزی یک بانک وامی ده میلیارد تومانی دریافت کند، و یا یک جوان بیکار و بی پشتیبان بخواهد همزمان عضو هیأت مدیره چهارده سازمان اقتصادی باشد. همه اینها فرصت های نامشروعی هستند که افراد فاقدِ ژن خوب، اگر هم بخواهند، نمی توانند از آنها برخوردار شوند. در واقع این فرصت ها به شکلی عادلانه توزیع نمی شوند و فقط عدۀ معدودی به آنها دسترسی دارند. نکته کلوارد و اوهلین آن است که ساختار فرصت های نامشروع هم مهم است. پرسش آن است که فرصت های نامشروع بیشتر در دست چه کسانی قرار دارد؟ و چرا باید در توزیع این فرصت ها شاهد بی عدالتی باشیم؟

طی دهه گذشته همواره دانشجویانم شکایت می کردند که چرا توزیع فرصت های مشروع، بله مشروع ، در کشور عادلانه نیست؟ چرا شرایط برابر برای برخورداری از فرصت های مشروع مهیا نیست؟ اما در یکی دو سال اخیر گلایه های برخی از دانشجویانم مرا نگران می کند. در واقع طرح مسأله و نوع سوال آنها تغییر یافته است. آنان بر پایه آنچه که هر روز از طریق رسانه ها می بینند و می شنوند دیگر کمتر از بی عدالتی در توزیع فرصت های مشروع گلایه می کنند. دغدغه آنان بی عدالتی در توزیع فرصت های نامشروع است. بگذارید ساده تر بگویم. آنها می پرسند: چرا ما نباید بتوانیم دزدی کنیم؟ چرا ما هم مانند آنها نباید بتوانیم بخوریم؟ چرا ما نباید بتوانیم اختلاس کنیم؟ چرا اختلاس فقط باید متعلق به از ما بهتران باشد؟ چرا ما هم نباید بتوانیم از سفره انقلاب هر چقدر که میل مان می برد برداریم؟ و...

شاید این پرسش ها ساده به نظر برسند ولی نشانه تغییری نگران کننده در نگاه جوانان است.

فردین علیخواه

@kavosh_garan
تنها کاری که بلد بودیم سرکوب ملت خودمان بود

✍️بیژن اشتری


ما میراثی چنان منفی را به ارث برده بودیم که به اجبار باید خودمان را از شر آن خلاص می‌کردیم.نخستین و مهم‌ترین کاری که باید می‌کردیم، تغییر دادن تصویری بود که در اذهان جهانیان از کشورمان وجود داشت.ما باید به کشوری عادی تبدیل می‌شدیم،در حالی که نمی‌توانستیم.ما دیگر نمی‌توانستیم نقش یک کشور یاغی را بازی کنیم.ما در همه حیطه‌ها به بن بست خورده و با دیوارهای آجری روبرو بودیم....

ما از نظر افکار عمومی جهانیان همتراز اقوام وحشی به شمار می‌رفتیم.خارجی‌ها از ما می‌ترسیدند، حاضر به همکاری با ما نبودند و هیچ کدامشان هیچ احترامی برایمان قائل نبودند.ما از نظر آنها امپراتوری شر بودیم. ما به خاطر موضوع‌هایی مثل نقض حقوق بشر، نقض آزادی مهاجرت،جنگ‌های توسعه‌طلبانه و غیره مجبور شده بودیم به کنج خودمان بخزیم....تنها کاری که بلد بودیم سرکوب مردم خودمان بود...."

بخشی از گفته‌های ویکتور تاراسنکو،دیپلمات بلندپایه شوروی در زمان گورباچف.به نقل از کتاب "انقلاب‌های هزار و نهصد و هشتاد و نه ".

@kavosh_garan
به بهانه‌ی روز خبرنگار . . .

بهنام نیک سرشت

🔹خبرنگار بودن و ادعای روشنفکری صرف بر جستارها و نوشتارها نیست! خبرنگار یعنی اعمال گفته‌ها و عملیاتی نمودن آموزه‌هایی که برای آنها زمانی، زمان گذاشته‌اید . . .
خبرنگاری یعنی احساس و تغییر آنچه در پیرامون شما دغدغه ایجاد کرده است، یعنی اثر گذاشتن شما بر حداقل نزدیک‌ترین افرادی که با آنها مراودت دارید، روشنگری و باسواد بودن به مدرک گرفتن نیست، به درک و شعور اجتماعی‌است . . .

🔹️ما صرفا مدرک گرفته‌ایم، نه درکی از اجتماع و حقوق اجتماعی داریم و نه درک رخدادهایی که با سرعت نور شاهد فاجعه بودن آنها هستیم، تمام بحران‌هایی که امروز در اجتماع می‌بینیم، بخش اعظم آن را باید‌ خبرنگاران روشنگر در مظان حل و تحلیل قرار می‌دادند و در قالب و وظیفه شهروندی، برای مرتفع نمودن و کاهش اثرات بحران، کنشگرانه در راه آن اقدام می‌کردند تا در پیشگیری از بروز برخی بحران‌های دیگر نقش آفرینی میکردند . . .

🔹️با بروز بحران‌هایی که پیرامون ما رخ داده و رخ می‌دهد، قبول کنیم یقینا ما خبرنگار و کنشگر نیستیم، ما واکنش‌گریم، منتظر وقوع خیلی از بحران‌ها هستیم و برای جمع کردن آثار بحران‌ها، لاکپشتی قدم بر‌میداریم!
مصداق چنین خبرنگاران خود کاریزما پندار در این دیار کم نیستند که در مواجه با بحران‌ها نه جرأت انتشار دارند! نه راهکار دارند نه راه فرار . . !
بحران و فاجعه‌ها را با چشمان خود می‌بینند، گوش‌های خود را پنبه می‌گذارند تا دست‌هایی به نشانه آمر و تحت‌الامر، فرمان نشر اخبار را اخذ نمایند، کنج عزلت را اختیار می‌کنند و در مصاف با بحران‌ها، حرف‌ها و نویسه‌های غیر واقعی و ناتمام دارند و خیال‌بافی و رؤیاپردازی، اساس و بنیان روشنگران دیار ما شده است!

🔹️جامعه شناسان ما که قبل از بروز بحران‌ها و خیلی از رخدادهای اجتماعی، باید کنشگرانه عمل کنند یا برای مقابله با بحران‌ها و برون‌رفت از آثار آشفتگی‌ها باید تدابیر و چاره اندیشی‌ها داشته باشند، در هاله‌ای از سکوت و سرخوردگی فکری ظاهر می‌شوند، قبل از بحران حرفی برای گفتن ندارند و در حین بحران نیز عاجز از چاره‌ای عاجل، و ناتوان از اظهار یک تحلیل اجتماعی هستند.

🔹️در این دیار با الهام از آقازاده‌ها و وزیر زاده‌ها، ما هم کاریزما نماهایی داریم که مطلقا امی و منفعل، فرمان شهر را در دست گرفته‌اند و در جهت تعارض منافع، صرفه و صلاح را با هاله‌ی یأس و ناامیدی، تار و تاریک‌تر نموده و با ستون حمایتی فرادستان، با آنکه خود منشأ فساد هستند، بی باکانه و بی رحمانه، گذار فساد را تا فراتر از مرز آستانه تحمل می‌کشانند و تمامی عقده‌های انتخاباتی، ستادی و سیاسی خود را بر پیکر نحیف شهر فرو می‌ریزند و تا سرحد ارضای امیال خویش، در جهت زوال و چپاول این بیغوله، چه خباثت‌ها و خیانت‌ها که نمی‌‌کنند!

🔹️چنین پیداست که هر یک از این کاریزما‌نما‌ها علی‌الظاهر به دسته‌های رقابتی تقسیم شده و هر یک برای خود اشخاصی را سلیقه‌ای و هدفمند وارد گود مدیریتی شهر می‌کنند، تا بار دیگر انتخابات و مدیران نمادینی شهر را رقم بزنند.

🔹️کار به جایی رسیده است، که در سایه مدیران بی تدبیر دست پاچه، گروه‌هایی از فیکمن‌های سود جو و‌ باجگیر، نبض نحیف شهر را می‌فشارند تا مسئولینی را به نماد پاسخگویی عوامفریبی و کاملا بی نتیجه و بدون خروجی حساب شده، به سخنان پرحاشیه بکشانند.

📰خبرنگار، باید بنگارد و تحلیل کند و حقیقت را فدای مصلحت نکند.

@kavosh_garan
نظریه ریتزر (۱)
مدرس: حسین کمالوند
✳️ فایل صوتی جلسه اول کلاس «نظریه‌های معاصر (جورج ریتزر)»

مدت زمان: ۹۰ دقیقه.

تاریخ جلسه: یکم اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳.

مدرس: حسین کمالوند

✳️ این دوره در طول سی جلسه‌ی ۹۰ دقیقه‌ای برگزار شده است.


آیدی تلگرام پشتیبان جهت پاسخگویی به سؤالات و ثبت نام:

@sociologist_parsezan

🆔 آدرس کانال پرسه‌زنی‌هایی در جامعه‌شناسی


🆔
@last_Flaneur        ☜☜☜
ریمون آرون (۱)
حسین کمالوند
✳️ فایل صوتی جلسه اول کلاس «نظریه‌های کلاسیک (ریمون آرون)»

مدت زمان: ۹۰ دقیقه.

تاریخ جلسه: یازدهم دی‌ماه ۱۴۰۲.

مدرس: حسین کمالوند


✳️ این دوره در طول شانزده جلسه‌ی ۹۰ دقیقه‌ای برگزار شده است.


آیدی تلگرام پشتیبان جهت پاسخگویی به سؤالات و ثبت نام:

@sociologist_parsezan

🆔 آدرس کانال پرسه‌زنی‌هایی در جامعه‌شناسی


🆔
@last_Flaneur        ☜☜☜
Philosophy of research method (1)
Dr. Hossein Kamalvand
✳️ فایل صوتی جلسه اول کلاس «فلسفه روش تحقیق در علوم انسانی» (با تأکید بر کتاب «روش در روش»)

مدت زمان: ۱۰۴ دقیقه

تاریخ جلسه: شانزدهم مهر ماه ۱۴۰۲.

مدرس: حسین کمالوند


✳️ این دوره در طول ده جلسه‌ی ۹۰ دقیقه‌ای برگزار شده است.


آیدی تلگرام پشتیبان جهت پاسخگویی به سؤالات و ثبت نام:

@sociologist_parsezan

🆔 آدرس کانال پرسه‌زنی‌هایی در جامعه‌شناسی


🆔
@last_Flaneur        ☜☜☜
An introduction to sociology (1)
Dr. Hossein Kamalvand
✳️ فایل صوتی جلسه اول درسگفتار «بنیاد‌های فلسفی مبانیِ جامعه‌شناسی (با تأکید بر دوگانه‌های اساسی)

مدت زمان: ۹۰ دقیقه

تاریخ جلسه: شانزدهم مهرداد ماه ۱۴۰۲.

مدرس: حسین کمالوند


✳️ این دوره در طول هشت جلسه‌ی ۹۰ دقیقه‌ای برگزار شده است (این دوره درسگفتار است).


آیدی تلگرام پشتیبان جهت پاسخگویی به سؤالات و ثبت نام:

@sociologist_parsezan

🆔 آدرس کانال پرسه‌زنی‌هایی در جامعه‌شناسی


🆔
@last_Flaneur        ☜☜☜
جلسه اول کارل مارکس
حسین کمالوند
✳️ فایل صوتی جلسه اول کلاس «مقدمه‌ای بر مارکس: چگونه مارکس بخوآنیم؟»

مدت زمان: ۹۵ دقیقه


مدرس: حسین کمالوند

تاریخ جلسه: پنجم آذر ماه ۱۴۰۲.

✳️ این دوره در طول ۸ جلسه‌ی ۹۰ دقیقه‌ای برگزار شده است.


آیدی تلگرام پشتیبان جهت پاسخگویی به سؤالات و ثبت نام:

@sociologist_parsezan

🆔 آدرس کانال پرسه‌زنی‌هایی در جامعه‌شناسی


🆔
@last_Flaneur        ☜☜☜
گئورگ زیمل (۱)
حسین کمالوند
✳️ فایل صوتی جلسه اول کلاس «مقدمه‌ای بر زیمل: چگونه زیمل بخوآنیم؟»

مدت زمان: ۹۴ دقیقه


مدرس: حسین کمالوند

تاریخ جلسه: سوم اسفندماه ۱۴۰۲.

✳️ این دوره در طول ۵ جلسه‌ی ۹۰ دقیقه‌ای برگزار شده است.


آیدی تلگرام پشتیبان جهت پاسخگویی به سؤالات و ثبت نام:

@sociologist_parsezan

🆔 آدرس کانال پرسه‌زنی‌هایی در جامعه‌شناسی


🆔
@last_Flaneur        ☜☜☜
📚 لیست کلاس‌های برگزار شده توسط کانال «پرسه‌زنی‌هایی در جامعه‌شناسی»


🔺مدرس تمام دوره‌ها: حسین کمالوند



۱. کلاس «آشنایی مقدماتی با دورکیم: چگونه دورکیم بخوانیم؟» / پنج جلسه‌ی ۹۰ دقیقه‌ای.


۲. کلاس «آشنایی مقدماتی با ماکس‌وبر: چگونه ماکس‌وبر بخوانیم؟» / پنج جلسه‌ی ۹۰ دقیقه‌ای.


۳. کلاس «آشنایی مقدماتی با مارکس جوان: چگونه کارل مارکس بخوانیم»/ هشت جلسه‌ی ۹۰ دقیقه‌ای.


۴. کلاس «آشنایی مقدماتی با گئورگ زیمل: چگونه زیمل بخوانیم»/ پنج جلسه‌ی ۹۰ دقیقه‌ای.


۵. درسگفتار «فلسفه‌ی جامعه‌شناسی: تأملاتی فلسفی بر دوگانه‌های اساسی در مبانی جامعه‌شناسی»/ هشت جلسه‌ی ۹۰ دقیقه‌ای.


۶. کلاس «فلسفه‌ی روش تحقیق در علوم انسانی: تأملی بر کتاب روش در روش»/ ده جلسه‌ی ۹۰ دقیقه‌ای.


۷. کلاس «نظریه‌های کلاسیک جامعه‌شناسی: با تأکید بر کتاب ریمون آرون»/ شانزده جلسه‌ی ۹۰ دقیقه‌ای.


۸. کلاس «نظریه‌های معاصر جامعه‌شناسی: با تأکید بر کتاب جورج ریتزر» / سی جلسه‌ی ۹۰ دقیقه‌ای.


۹. درسگفتار «قواعد روش جامعه‌شناسیِ دورکیم» / هشت جلسه‌ی ۹۰ دقیقه‌ای.


۱۰. درسگفتار «اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری» / هشت جلسه‌ی ۱۰۰ دقیقه‌ای.


فایل جلسه‌ی اول تمام کلاس‌ها در آدرس تلگرام (@last_Flaneur) موجود است. علاقه‌مندان می‌توانند پس از شنیدنِ رایگان فایل صوتی و آفلاینِ جلسه‌ی اول هر کلاس، در صورت تمایل به شنیدنِ ادامه‌ی کلاس، جها ثبت نام از طریق آدرس و آیدی مربوطه اقدام نمایند.


دانشجویان و علاقه‌مندان می‌توانند با 20 درصد تخفیف کلاس‌های مورد نظر خود را ثبت نام کنند.


پس از ثبت نام می‌توانید به فایل آفلاینِ کلاس‌ها و درسگفتار‌ها برای به مدت زمانِ نامحدود و همیشگی دسترسی داشته باشید.



♦️آیدی تلگرام مُدرس جهت پاسخگویی به سؤالات مرتبط با کلاس:

@last_Flaneur_HK

آیدی تلگرام پشتیبان جهت راهنمایی و ثبت نام:

@sociologist_parsezan


🆔 آدرس کانال پرسه‌زنی‌هایی در جامعه‌شناسی


🆔
@last_Flaneur        ☜☜☜
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ارعاب تام با به هم فشردن انسانها ، فضای فاصل میان آنها را ازبین می برد...
حکومت توتالیتر کارش تنها این نیست که آزادی ها را محدود سازد و یا آزادی های اساسی را ازبین برد و حتی تا آنجا که ما می‌دانیم ، در ریشه کن کردن عشق به آزادی از دلهای انسانها نیز توفیق نمی یابد ، بلکه اینگونه حکومت شرط لازم برای آزادی ، یعنی فضای لازم برای حرکت فردی را نیز نابود می‌سازد .

#هانا_آرنت
#توتالیتاریسم

@kavosh_garan
2024/09/29 10:19:49
Back to Top
HTML Embed Code: