واکنش محمد فاضلی (جامعه شناس) نسبت به صدا و سیما و کارشناس برنامه نه تنها عملی زشت نبوده بلکه به جا و به موقع بود.
او که با تهمت های کارشناس برنامه و سپس بستن میکروفن او و عدم اجازه برای دفاع از خود روبرو شد، با پرتاب میکروفن استودیو را ترک کرد.
این رفتار محمد فاضلی خشم انباشته سال ها اتهام و دروغ گویی و لجن پراکنی علیه جامعه شناسان مختلف است، رفتاری که همچون بغض ترکیده خودش را نشان داد.
این رفتار غیراخلاقی صدا و سیما علیه مهمان خوشفکر او بار دیگر نشان داد که صدا و سیما با نیروهای متخصص و کارآمد، بیگانه است و تشویق همزمان با واقعه توسط مردم حاضر در برج میلاد نشان داد که مردم از این ناکارآمدی صدا و سیما به تنگ آمده اند.
✍️رضا محمدیان
@kavosh_garan
او که با تهمت های کارشناس برنامه و سپس بستن میکروفن او و عدم اجازه برای دفاع از خود روبرو شد، با پرتاب میکروفن استودیو را ترک کرد.
این رفتار محمد فاضلی خشم انباشته سال ها اتهام و دروغ گویی و لجن پراکنی علیه جامعه شناسان مختلف است، رفتاری که همچون بغض ترکیده خودش را نشان داد.
این رفتار غیراخلاقی صدا و سیما علیه مهمان خوشفکر او بار دیگر نشان داد که صدا و سیما با نیروهای متخصص و کارآمد، بیگانه است و تشویق همزمان با واقعه توسط مردم حاضر در برج میلاد نشان داد که مردم از این ناکارآمدی صدا و سیما به تنگ آمده اند.
✍️رضا محمدیان
@kavosh_garan
☄استالین با ممنوعیت واردات آنتی بیوتیک از امریکا باعث مرگ صدهاهزار نفر شد
✍️بیژن اشتری
کشف پنیسیلین در اواخر دهه بیست قرن بیستم توسط الکساندر فلمینگ و سپس تولید انبوه آنتی بیوتیکها در غرب در اوایل دهه چهل شاید بزرگترین اتفاق در عالم پزشکی و درمان بیماران مبتلا به انواع عفونتهای میکروبی بود.آنتیبیوتیکها به ویژه جان صدها هزار سرباز مجروح را طی جنگ جهانی دوم از مرگ حتمی نجات دادند.اما استالین، رهبر خودکامه شوروی، بیآنکه کوچکترین سواد و دانش علمیای داشته باشد مخالفت خود را با آنتیبیوتیکها اعلام کرد و این را ترفندی از سوی آمریکاییها برای زیر سوال بردن پیشرفت های علمی اتحاد شوروی در زمینه مبارزه با بیماریهای عفونی عنوان کرد.
رژیم شوروی تقریبا از بدو استقرارش با تأسیس چند موسسه پژوهشی در صدد یافتن راهی برای مبارزه با بیماریهای عفونی بود و همه تمرکز خود را روی توسعهی باکتریوفاژها(استفاده از ویروس ها برای نابود کردن باکتریها) گذاشته بود اما سی سال کار پژوهشی در این زمینه به هیچ نتیجه ملموسی منجر نشده بود و سالیانه دهها هزار تن در شوروی بر اثر بیماریهای عفونی میمردند.دولت آمریکا در هزار و نهصد و چهل و دو ، در زمانی که متحد جنگی شوروی علیه آلمان هیتلری بود، به استالین پیشنهاد کرد که تکنولوژی تولید داروهای آنتی بیوتیکی را در اختیار شوروی بگذارد تا از آن برای مداوای سربازان مجروح خود استفاده کند.اما استالین این پیشنهاد را نپذیرفت.
دیکتاتور شوروی ورود آنتی بیوتیک ها از غرب را ممنوع کرد و به دانشمندان میکروبشناس شوروی دستور داد که تلاشهای خود را برای تولید داروهای باکتریوفاژی تشدید کنند.استالین گفت «ما باید به امپریالیست های غربیها ثابت کنیم که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از حیث علمی از آنها سرتر است.»ممنوعیت ورود آنتیبیوتیکها به شوروی به قدری جدی بود که حتی سران حکومت شوروی هم حق استفاده از آن ها را نداشتند.برای نمونه خروشچف که در آن زمان جزو ده مقام اصلی حزب کمونیست و دولت شوروی بود در پی ابتلا به آنفلوآنزا و ذاتالریه تا آستانه مرگ پیش رفت و اگر زنده ماند صرفا به لطف یک قوطی کپسول آنتی بیوتیکی بود که یک پزشک غربی قاچاقی همراه خودش به شوروی آورده و آن را به خروشچف داده بود.
باری، ممنوعیت آنتیبیوتیکها در شوروی برای تقریباً ده سال ادامه یافت و در این فاصله صدها هزار تن دیگر جان خود را از دست دادند.عاقبت در پی مرگ استالین این ممنوعیت برطرف شد و حتی کمی بعد تبلیغاتچیهای شوروی مدعی شدند که کاشف پنیسیلین یک دانشمند شوروی بوده و نه الکساندر فلمینگ اسکاتلندی.
@kavosh_garan
✍️بیژن اشتری
کشف پنیسیلین در اواخر دهه بیست قرن بیستم توسط الکساندر فلمینگ و سپس تولید انبوه آنتی بیوتیکها در غرب در اوایل دهه چهل شاید بزرگترین اتفاق در عالم پزشکی و درمان بیماران مبتلا به انواع عفونتهای میکروبی بود.آنتیبیوتیکها به ویژه جان صدها هزار سرباز مجروح را طی جنگ جهانی دوم از مرگ حتمی نجات دادند.اما استالین، رهبر خودکامه شوروی، بیآنکه کوچکترین سواد و دانش علمیای داشته باشد مخالفت خود را با آنتیبیوتیکها اعلام کرد و این را ترفندی از سوی آمریکاییها برای زیر سوال بردن پیشرفت های علمی اتحاد شوروی در زمینه مبارزه با بیماریهای عفونی عنوان کرد.
رژیم شوروی تقریبا از بدو استقرارش با تأسیس چند موسسه پژوهشی در صدد یافتن راهی برای مبارزه با بیماریهای عفونی بود و همه تمرکز خود را روی توسعهی باکتریوفاژها(استفاده از ویروس ها برای نابود کردن باکتریها) گذاشته بود اما سی سال کار پژوهشی در این زمینه به هیچ نتیجه ملموسی منجر نشده بود و سالیانه دهها هزار تن در شوروی بر اثر بیماریهای عفونی میمردند.دولت آمریکا در هزار و نهصد و چهل و دو ، در زمانی که متحد جنگی شوروی علیه آلمان هیتلری بود، به استالین پیشنهاد کرد که تکنولوژی تولید داروهای آنتی بیوتیکی را در اختیار شوروی بگذارد تا از آن برای مداوای سربازان مجروح خود استفاده کند.اما استالین این پیشنهاد را نپذیرفت.
دیکتاتور شوروی ورود آنتی بیوتیک ها از غرب را ممنوع کرد و به دانشمندان میکروبشناس شوروی دستور داد که تلاشهای خود را برای تولید داروهای باکتریوفاژی تشدید کنند.استالین گفت «ما باید به امپریالیست های غربیها ثابت کنیم که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از حیث علمی از آنها سرتر است.»ممنوعیت ورود آنتیبیوتیکها به شوروی به قدری جدی بود که حتی سران حکومت شوروی هم حق استفاده از آن ها را نداشتند.برای نمونه خروشچف که در آن زمان جزو ده مقام اصلی حزب کمونیست و دولت شوروی بود در پی ابتلا به آنفلوآنزا و ذاتالریه تا آستانه مرگ پیش رفت و اگر زنده ماند صرفا به لطف یک قوطی کپسول آنتی بیوتیکی بود که یک پزشک غربی قاچاقی همراه خودش به شوروی آورده و آن را به خروشچف داده بود.
باری، ممنوعیت آنتیبیوتیکها در شوروی برای تقریباً ده سال ادامه یافت و در این فاصله صدها هزار تن دیگر جان خود را از دست دادند.عاقبت در پی مرگ استالین این ممنوعیت برطرف شد و حتی کمی بعد تبلیغاتچیهای شوروی مدعی شدند که کاشف پنیسیلین یک دانشمند شوروی بوده و نه الکساندر فلمینگ اسکاتلندی.
@kavosh_garan
Forwarded from 📶درسگفتارهای جامعه شناسی
☄مقاومت در برابر استعمار زیست جهان
🔹نگاهی به اندیشههای هابرماس در باب جنبشهای اجتماعی جدید
@kavosh_garan
🔹نگاهی به اندیشههای هابرماس در باب جنبشهای اجتماعی جدید
@kavosh_garan
Forwarded from 📶درسگفتارهای جامعه شناسی
☄مقاومت در برابر استعمار زیست جهان
🔹نگاهی به اندیشههای هابرماس در باب جنبشهای اجتماعی جدید
سجاد صداقت: جنبشهای اجتماعی نقش بسیار مهمی در جامعهشناسی جدید ایفا میکنند. از یکسو آنها مستقیما در توسعه این رشته در دانشگاه موثر بودند و از سوی دیگر درک این مساله که اعضای جنبشهای اجتماعی زندگی اجتماعی را تحتتاثیر قرار میدهند، بسیار مهم بوده است. امروزه جنبشهای اجتماعی علاوهبر شرکت در سیاست سنتیتر، درگیر مبارزه بر سر تعریف معناها، ایجاد هویتها و شیوههای جدید زندگی نیز هستند. یکی از مهمترین اندیشمندانی که درباره این جنبشها به نظریهپردازی پرداخته و توجه ویژهای به آن نشان دادهاند، یورگن هابرماس است. اندیشمندی متولد 18 ژوئن 1929 در دوسلدورف آلمان که او را در زمره معتقدان به چپ رادیکال قرار دادهاند. نگاهی به اندیشههای یورگن هابرماس در باب جنبشهای اجتماعی جدید به فهم بهتر چنین حرکتها و جریانهایی کمک زیادی خواهد کرد.
شیءگشتگی و عقلانیت ارتباطی
هابرماس معتقد است «شیءگشتگی» که نتیجه رشد اقتصاد مصرفی و دولت رفاه بوروکراتیک پس از جنگ جهانی دوم است، وارد فضای زندگی خصوصی شده و گسترش یافته و این امر موجب ظهور جنبشهای اجتماعی جدید شده است. از نظر هابرماس جنبشهای اجتماعی اساسا برای دفاع از «زیست جهان»، که ارزشهای اجتماع و خانواده را در بر میگیرد، در مقابل شیءگشتگی و اداره بوروکراتیک به وجود آمدهاند. شیءگشتگی و اداره بوروکراتیک بهشدت زیست جهان را از ناحیه نظامهای اقتصادی و سیاسی جوامع مدرن تهدید میکنند. به عقیده او توسعه دولت و بازار، انگیزهها و ارزشهای سنتی را تضعیف کرده است. برای مثال تصمیم در حرمتگذاری به سلسلهمراتب منزلتی به وسیله رشد شایستهسالاری، تضییع شده است. او برای حل این تعارض مفهوم عقلانیت ارتباطی را به کار میگیرد و تاکید میکند که افزایش عقلانیت ارتباطی بستگی مستقیم به این امر دارد. جنبشهای اجتماعی مترقی با طرفداری از یک جامعه عادلانهتر و مشارکتیتر که بهگونهای عقلانیتر سازمان یافته است، خواستار جایگزینشدن این عقلانیت ارتباطی به جای پذیرش سنتی و غیرعقلانی هستند.
هابرماس در آثار خود جنبشهای اجتماعی جدید را به خاطر تلاششان برای بازگرداندن فعالیتهای رسما نهادینهشدهای مانند کار و سیاست به عرصه اجتماع، بهعنوان جنبشهای تدافعی در نظر میگیرد اما از آنجا که جنبشها میتوانند از طریق نقد عقلانی و اندیشهورزی دموکراتیک در حوزه عمومی بر فرآیند سیاسی رسمی تاثیر بگذارند، ایفاگران یک نقش بالقوه مترقی نیز در نظر گرفته میشوند. بنابراین هابرماس مدلی از دموکراسی ارائه میدهد تا پاسخی به شرایط جوامع پیچیده و جنبشهای اجتماعی جدید باشد. درحقیقت هابرماس خوشبینترین نظریهپرداز درمورد پیچیدگی و دموکراسی است.
او تحلیل خود را در مورد پیچیدهشدن جامعه از کارکردگرایی ساختاری استنتاج میکند. او معتقد است مدرنیزاسیون به انفکاک کارکردی جامع به چهار حوزه اصلی تقسیم شده که به وسیله دو نوع گرایش متفاوت مشخص میشود. اقتصاد و دولت بوروکراتیک بهمثابه نظامهایی تلقی میشوند که در آنها بازیگران اجتماعی با تفکر استراتژیک بر مبنای نفع شخصی به خودشان جهت میدهند. این نظامها پول و قدرت را تولید و از اینها برای رهبری جامعه استفاده میکنند. هابرماس معتقد است این نظامها طبق منطق درونی خودشان عمل میکنند و به درجه بالایی از سود دست مییابند. دو گروه دیگر که هابرماس آنها را زیست جهان مینامد، عبارت است از حوزه عمومی جامعه مدنی که خارج از دولت و اقتصاد است و حوزه خصوصی درونی. بازیگران در این عرصهها از طریق کنش ارتباطی درصدد درک یکدیگر برمیآیند و درصدد ایجاد نتایج عینی و غیرشخصی یا تاثیرگذاری بر دیگر بازیگران نیستند. زیست جهان بهطور مداوم از سوی سلطه تجاریشدن و اداره بوروکراتیک تهدید میشود. به عقیده هابرماس امری که جنبشهای اجتماعی باید در برابر آن مقاومت کنند، استعمار زیست جهان است.
🔻انحطاط حوزه عمومی
از نظر هابرماس نابودی ارتباطات عقلانی در زیست جهان که توسط دستاندازی دولت و اقتصاد به وجود آمده، حوزه عمومی را به انحطاط کشانده است. او استدلال میکند که هیچ امکانی برای زنده کردن حوزه عمومی در جامعه معاصر وجود ندارد اما سازمانها و نهادهایی که آن را نابود کردهاند، ممکن است از درون دموکراتیک شوند. احزاب سیاسی، سازمانها، موسسات دولتی و رسانهها باید به شیوهای سازماندهی شوند که امکان مباحثه عقلانی و انتقادی آزاد در آنها فراهم شود، تا به این ترتیب با تمرکز قدرت و پول مقابله شود و امکان دگرگونسازی یک حوزه عمومی اصلاحشده دموکراتیک به فعل تبدیل شود.
@kavosh_garan
🔹نگاهی به اندیشههای هابرماس در باب جنبشهای اجتماعی جدید
سجاد صداقت: جنبشهای اجتماعی نقش بسیار مهمی در جامعهشناسی جدید ایفا میکنند. از یکسو آنها مستقیما در توسعه این رشته در دانشگاه موثر بودند و از سوی دیگر درک این مساله که اعضای جنبشهای اجتماعی زندگی اجتماعی را تحتتاثیر قرار میدهند، بسیار مهم بوده است. امروزه جنبشهای اجتماعی علاوهبر شرکت در سیاست سنتیتر، درگیر مبارزه بر سر تعریف معناها، ایجاد هویتها و شیوههای جدید زندگی نیز هستند. یکی از مهمترین اندیشمندانی که درباره این جنبشها به نظریهپردازی پرداخته و توجه ویژهای به آن نشان دادهاند، یورگن هابرماس است. اندیشمندی متولد 18 ژوئن 1929 در دوسلدورف آلمان که او را در زمره معتقدان به چپ رادیکال قرار دادهاند. نگاهی به اندیشههای یورگن هابرماس در باب جنبشهای اجتماعی جدید به فهم بهتر چنین حرکتها و جریانهایی کمک زیادی خواهد کرد.
شیءگشتگی و عقلانیت ارتباطی
هابرماس معتقد است «شیءگشتگی» که نتیجه رشد اقتصاد مصرفی و دولت رفاه بوروکراتیک پس از جنگ جهانی دوم است، وارد فضای زندگی خصوصی شده و گسترش یافته و این امر موجب ظهور جنبشهای اجتماعی جدید شده است. از نظر هابرماس جنبشهای اجتماعی اساسا برای دفاع از «زیست جهان»، که ارزشهای اجتماع و خانواده را در بر میگیرد، در مقابل شیءگشتگی و اداره بوروکراتیک به وجود آمدهاند. شیءگشتگی و اداره بوروکراتیک بهشدت زیست جهان را از ناحیه نظامهای اقتصادی و سیاسی جوامع مدرن تهدید میکنند. به عقیده او توسعه دولت و بازار، انگیزهها و ارزشهای سنتی را تضعیف کرده است. برای مثال تصمیم در حرمتگذاری به سلسلهمراتب منزلتی به وسیله رشد شایستهسالاری، تضییع شده است. او برای حل این تعارض مفهوم عقلانیت ارتباطی را به کار میگیرد و تاکید میکند که افزایش عقلانیت ارتباطی بستگی مستقیم به این امر دارد. جنبشهای اجتماعی مترقی با طرفداری از یک جامعه عادلانهتر و مشارکتیتر که بهگونهای عقلانیتر سازمان یافته است، خواستار جایگزینشدن این عقلانیت ارتباطی به جای پذیرش سنتی و غیرعقلانی هستند.
هابرماس در آثار خود جنبشهای اجتماعی جدید را به خاطر تلاششان برای بازگرداندن فعالیتهای رسما نهادینهشدهای مانند کار و سیاست به عرصه اجتماع، بهعنوان جنبشهای تدافعی در نظر میگیرد اما از آنجا که جنبشها میتوانند از طریق نقد عقلانی و اندیشهورزی دموکراتیک در حوزه عمومی بر فرآیند سیاسی رسمی تاثیر بگذارند، ایفاگران یک نقش بالقوه مترقی نیز در نظر گرفته میشوند. بنابراین هابرماس مدلی از دموکراسی ارائه میدهد تا پاسخی به شرایط جوامع پیچیده و جنبشهای اجتماعی جدید باشد. درحقیقت هابرماس خوشبینترین نظریهپرداز درمورد پیچیدگی و دموکراسی است.
او تحلیل خود را در مورد پیچیدهشدن جامعه از کارکردگرایی ساختاری استنتاج میکند. او معتقد است مدرنیزاسیون به انفکاک کارکردی جامع به چهار حوزه اصلی تقسیم شده که به وسیله دو نوع گرایش متفاوت مشخص میشود. اقتصاد و دولت بوروکراتیک بهمثابه نظامهایی تلقی میشوند که در آنها بازیگران اجتماعی با تفکر استراتژیک بر مبنای نفع شخصی به خودشان جهت میدهند. این نظامها پول و قدرت را تولید و از اینها برای رهبری جامعه استفاده میکنند. هابرماس معتقد است این نظامها طبق منطق درونی خودشان عمل میکنند و به درجه بالایی از سود دست مییابند. دو گروه دیگر که هابرماس آنها را زیست جهان مینامد، عبارت است از حوزه عمومی جامعه مدنی که خارج از دولت و اقتصاد است و حوزه خصوصی درونی. بازیگران در این عرصهها از طریق کنش ارتباطی درصدد درک یکدیگر برمیآیند و درصدد ایجاد نتایج عینی و غیرشخصی یا تاثیرگذاری بر دیگر بازیگران نیستند. زیست جهان بهطور مداوم از سوی سلطه تجاریشدن و اداره بوروکراتیک تهدید میشود. به عقیده هابرماس امری که جنبشهای اجتماعی باید در برابر آن مقاومت کنند، استعمار زیست جهان است.
🔻انحطاط حوزه عمومی
از نظر هابرماس نابودی ارتباطات عقلانی در زیست جهان که توسط دستاندازی دولت و اقتصاد به وجود آمده، حوزه عمومی را به انحطاط کشانده است. او استدلال میکند که هیچ امکانی برای زنده کردن حوزه عمومی در جامعه معاصر وجود ندارد اما سازمانها و نهادهایی که آن را نابود کردهاند، ممکن است از درون دموکراتیک شوند. احزاب سیاسی، سازمانها، موسسات دولتی و رسانهها باید به شیوهای سازماندهی شوند که امکان مباحثه عقلانی و انتقادی آزاد در آنها فراهم شود، تا به این ترتیب با تمرکز قدرت و پول مقابله شود و امکان دگرگونسازی یک حوزه عمومی اصلاحشده دموکراتیک به فعل تبدیل شود.
@kavosh_garan
Forwarded from 📶درسگفتارهای جامعه شناسی
ساخت بندی يک گفتمان بدون محدوديت و تحريف نشده می تواند شاخص خوبی براي بهتر نشان دادن زمينه های تحولی نسبتاً مبهم در جامعه نوين باشد .
#هابرماس
@kavosh_garan
#هابرماس
@kavosh_garan
Forwarded from 📶درسگفتارهای جامعه شناسی
جامعه شناسی، نوعی خود ناامیدی ایجاد می کند؛ یعنی دروغی را فاش می کند که افراد به خود می گویند و پایه همه ارزش ها، ولو مقدس ترین آنهاست. این علم بت شکن است...
#پی_یر_بوردیو
@kavosh_garan
#پی_یر_بوردیو
@kavosh_garan
Forwarded from آرشیو جلسات کتابخوانی (گروه فراگیری)
بررسی اجمالی «هفتاد و پنج سال برنامههای توسعه در ایران» و مرور انتقادی «برنامه هفتم توسعه»
دسترسی به فایل صوتی جلسه
جلسات توسعه
گروه کتابخوانی فراگیری
@ArchiveOfLiberalism
دسترسی به فایل صوتی جلسه
جلسات توسعه
گروه کتابخوانی فراگیری
@ArchiveOfLiberalism
☄تحلیل گفتمان دو کاندیدای ریاست جمهوری
🔻دکتر مصطفی مهرآیین
مبتنی بر سال ها مطالعه و تدریس در حوزه "تحلیل گفتمان" یا " تحلیل کاربرد زبان در موقعیت" باید بگویم آنچه در این دو مناظره شنیدم فقط نشانی است از سقوط یک جامعه توسط نیروهای سیاسی که ذهن آن ها از انقلاب ۵۷ جلوتر نیامده است.میخواهم اندکی خودخواه شوم و به جای گفتن این تعارف که "رای دادن حق شماست"، با صراحت بگویم
تنها کارکرد رای دادن در این چنین وضعیت سیاسی آن است که به نظام سیاسی بگویید "هنوز از امکان خطا کردن برخورداری و میتوانی این وضعیت اسفبار وحشت آفرین را با تمام توان ادامه دهی بدون آنکه بدانی چگونه جامعه ایران را وارد تعطیلات تاریخ ساخته ای و به طور کلی آن را از چرخه تاریخ جوامع انسانی خارج کرده ای". به جای آنکه بخواهید این لوکوموتیو( جامعه ایران) در حال سقوط را به سقوط نهایی نزدیک کنید، بیندیشید چگونه دستگیره خطر این لوکوموتیو را بکشید.
@kavosh_garan
🔻دکتر مصطفی مهرآیین
مبتنی بر سال ها مطالعه و تدریس در حوزه "تحلیل گفتمان" یا " تحلیل کاربرد زبان در موقعیت" باید بگویم آنچه در این دو مناظره شنیدم فقط نشانی است از سقوط یک جامعه توسط نیروهای سیاسی که ذهن آن ها از انقلاب ۵۷ جلوتر نیامده است.میخواهم اندکی خودخواه شوم و به جای گفتن این تعارف که "رای دادن حق شماست"، با صراحت بگویم
تنها کارکرد رای دادن در این چنین وضعیت سیاسی آن است که به نظام سیاسی بگویید "هنوز از امکان خطا کردن برخورداری و میتوانی این وضعیت اسفبار وحشت آفرین را با تمام توان ادامه دهی بدون آنکه بدانی چگونه جامعه ایران را وارد تعطیلات تاریخ ساخته ای و به طور کلی آن را از چرخه تاریخ جوامع انسانی خارج کرده ای". به جای آنکه بخواهید این لوکوموتیو( جامعه ایران) در حال سقوط را به سقوط نهایی نزدیک کنید، بیندیشید چگونه دستگیره خطر این لوکوموتیو را بکشید.
@kavosh_garan
☄ شورشی ها، پیتزا سرو می کنند!
آخر هفته بود و زوجی با دو پسربچه کوچکشان برای شام به یکی از بهترین رستوران های شهر مُدِنا رفتند. مُدِنا شهری در ایتالیا است که از مشهورترین منطقه های گردشگری است به خاطر رستوران ها و سرآشپزهای فوق العاده و منحصربفردش. این رستوران ها معمولا با غذاهای کلاسیک (غیر فست فودی) ایتالیایی از مهمانان پذیرایی می کنند. پدر یکی از منوهای محبوب رستوران را که شامل 10 نوع از بهترین غذاها بود انتخاب کرد. پیشخدمتی که برای گرفتن سفارش به سر میز خانواده آمده بود، قبل از اینکه میز را ترک کند متوجه نکته ای شد. پیشخدمت متوجه شد که به نظر می رسد پسربچه ها از سفارش پدر خوشحال نیستند و برای همین بی درنگ از پسر کوچک تر پرسید شما چی دوست دارید بخورید؟! پسر کوچک هم بی معطلی گفت: پیتزا!
خب مساله این بود که در چنین رستورانی اصلا پیتزا سرو نمی شد! اما پیشخدمت کار عجیبی کرد. همانجا با بهترین پیتزا فروشی شهر تماس گرفت و پیتزا سفارش داد. کمی بعد پیتزا به رستوران رسید و پیشخدمت آن را به میز خانواده رساند. و این کاری بود که در رستوران سطح بالایی مثل رستوران آن ها، غیرقابل تصور بود! شاید برای مدیر رستوران وجود چنین پیشخدمتی اصلا اذیت کننده باشد و ترجیح بدهد عذرش را بخواهد. اما پدر، مادر و بچه ها هیچ گاه حرکت متفاوت و محبت آمیز پیشخدمت را فراموش نکردند.
فرانچسکو گینو، نویسنده و استاد دانشگاه هاروارد معتقد است افرادی مانند پیشخدمت این رستوران، هم برای ما بسیار قابل احترام بوده و هم رفتارشان برایمان بسیار قابل تامل است، چرا که اینگونه افراد چیزهای زیادی برای آموختن به ما دارند. ایشان کتابی دارد که به بررسی چنین رفتارهایی پرداخته و در سال 2018 به تازگی منتشر شده است. نام کتابش «استعدادهای شورشی: چرا شکستن قوانین کار و زندگی ارزش دارد؟!» است و در آن توصیف می کند که چنین افرادی چگونه شادی و معنی را به زندگی ما می آورند. نکته عمیقی که در داستان رستوران ایتالیایی و پیشخدمت متفاوتش وجود دارد این است که اغلب ما عادت داریم تا به این فکر کنیم که چه کاری را باید انجام دهم؟ چه کاری وظیفه من است؟ به جای آنکه به این فکر کنیم که چه کاری را می توانم انجام دهم؟ پیشخدمت رستوران خیلی راحت مانند اغلب پیشخدمت ها می توانست بگوید ما اینجا پیتزا نداریم یا اصلا برایش اهمیتی نداشته باشد که پسربچه ها از غذای سنتی خوشحال به نظر می رسند یا نمی رسند. اما بجای آنچه باید و وظیفه اش بود، آن کاری را که می توانست انجام دهد انجام داد!
🔹تجویز راهبردی:
حال ما چگونه می توانیم در مواجهه با مسائل و مشکلاتمان راهکارهای جذاب تری بیابیم؟ چگونه می توانیم یک «شورشی مفید» باشیم؟
1- نتایج بررسی های استاد دانشگاه هاروارد نشان می دهد رمز موفقیت در این است که «سوال» را چگونه مطرح کنیم؟ وقتی ما با مساله ای مواجه می شویم و از خود می پرسیم چه کاری باید انجام دهم؟ راهحلها و گزینه های محدودی به ذهن مان خطور می کند. اما وقتی که از خودمان می پرسیم چه کاری می توانم انجام دهم؟ همین «تغییر ساده از باید به می توان» در واژه ها، تحول بزرگی در مغز ما ایجاد می کند. اطرافمان را که نگاه کنیم مادرها، پدرها، دوستان، کارمندان، معلمان، استادان و ... را می یابیم که بجای اینکه تنها دنبال شرح وظایفشان باشند، گهگاه فراتر رفته و آنچه از دست شان برمی آید را انجام می دهند و این افراد هم زندگی خودشان و هم ما را شیرین تر، جذاب تر و امیدوارانه تر می کنند.
2- معمولاً سه چیز ذهن ما را محدود می کند: قواعد بر آمده از دستورالعملها و آییننامهها، سنتهای برگرفته از تجربیات پیشینیان و اراده یا اعتماد به نفس ناکافی برای شکستن قواعد یا سنت ها. هر از چندگاهی می توان اینگونه اندیشید که چه کار می توان کرد که همان نتیجه مورد نظر را داشته باشد اما لزوما همان مسیری که سنت ها و قواعد می گویند را طی نکنیم؟ اینگونه پنجره های جدیدی پیش روی ما باز می شود.
خداوند در کتاب آسمانی خود داستان کسانی را بیان می کند که وقتی حقیقت بر آن ها عرضه شد، آن ها مخالفت کردند تنها به این دلیل که ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروى مىکنیم! و این سوال را مطرح می کند که آیا اگر پدران آنها، چیزى نمىفهمیدند و در اشتباه بودند باز از آنها پیروى خواهند کرد. شورشی های مفید به گذشته و گذشتگان احترام می گذارند اما خود را اسیر درگذشتگان نمی کنند. آن ها زندگی خود را کردند و اکنون نوبت ماست.
✍نوشته مشترک وحید شامخی و مجتبی لشکربلوکی
@kavosh_garan
آخر هفته بود و زوجی با دو پسربچه کوچکشان برای شام به یکی از بهترین رستوران های شهر مُدِنا رفتند. مُدِنا شهری در ایتالیا است که از مشهورترین منطقه های گردشگری است به خاطر رستوران ها و سرآشپزهای فوق العاده و منحصربفردش. این رستوران ها معمولا با غذاهای کلاسیک (غیر فست فودی) ایتالیایی از مهمانان پذیرایی می کنند. پدر یکی از منوهای محبوب رستوران را که شامل 10 نوع از بهترین غذاها بود انتخاب کرد. پیشخدمتی که برای گرفتن سفارش به سر میز خانواده آمده بود، قبل از اینکه میز را ترک کند متوجه نکته ای شد. پیشخدمت متوجه شد که به نظر می رسد پسربچه ها از سفارش پدر خوشحال نیستند و برای همین بی درنگ از پسر کوچک تر پرسید شما چی دوست دارید بخورید؟! پسر کوچک هم بی معطلی گفت: پیتزا!
خب مساله این بود که در چنین رستورانی اصلا پیتزا سرو نمی شد! اما پیشخدمت کار عجیبی کرد. همانجا با بهترین پیتزا فروشی شهر تماس گرفت و پیتزا سفارش داد. کمی بعد پیتزا به رستوران رسید و پیشخدمت آن را به میز خانواده رساند. و این کاری بود که در رستوران سطح بالایی مثل رستوران آن ها، غیرقابل تصور بود! شاید برای مدیر رستوران وجود چنین پیشخدمتی اصلا اذیت کننده باشد و ترجیح بدهد عذرش را بخواهد. اما پدر، مادر و بچه ها هیچ گاه حرکت متفاوت و محبت آمیز پیشخدمت را فراموش نکردند.
فرانچسکو گینو، نویسنده و استاد دانشگاه هاروارد معتقد است افرادی مانند پیشخدمت این رستوران، هم برای ما بسیار قابل احترام بوده و هم رفتارشان برایمان بسیار قابل تامل است، چرا که اینگونه افراد چیزهای زیادی برای آموختن به ما دارند. ایشان کتابی دارد که به بررسی چنین رفتارهایی پرداخته و در سال 2018 به تازگی منتشر شده است. نام کتابش «استعدادهای شورشی: چرا شکستن قوانین کار و زندگی ارزش دارد؟!» است و در آن توصیف می کند که چنین افرادی چگونه شادی و معنی را به زندگی ما می آورند. نکته عمیقی که در داستان رستوران ایتالیایی و پیشخدمت متفاوتش وجود دارد این است که اغلب ما عادت داریم تا به این فکر کنیم که چه کاری را باید انجام دهم؟ چه کاری وظیفه من است؟ به جای آنکه به این فکر کنیم که چه کاری را می توانم انجام دهم؟ پیشخدمت رستوران خیلی راحت مانند اغلب پیشخدمت ها می توانست بگوید ما اینجا پیتزا نداریم یا اصلا برایش اهمیتی نداشته باشد که پسربچه ها از غذای سنتی خوشحال به نظر می رسند یا نمی رسند. اما بجای آنچه باید و وظیفه اش بود، آن کاری را که می توانست انجام دهد انجام داد!
🔹تجویز راهبردی:
حال ما چگونه می توانیم در مواجهه با مسائل و مشکلاتمان راهکارهای جذاب تری بیابیم؟ چگونه می توانیم یک «شورشی مفید» باشیم؟
1- نتایج بررسی های استاد دانشگاه هاروارد نشان می دهد رمز موفقیت در این است که «سوال» را چگونه مطرح کنیم؟ وقتی ما با مساله ای مواجه می شویم و از خود می پرسیم چه کاری باید انجام دهم؟ راهحلها و گزینه های محدودی به ذهن مان خطور می کند. اما وقتی که از خودمان می پرسیم چه کاری می توانم انجام دهم؟ همین «تغییر ساده از باید به می توان» در واژه ها، تحول بزرگی در مغز ما ایجاد می کند. اطرافمان را که نگاه کنیم مادرها، پدرها، دوستان، کارمندان، معلمان، استادان و ... را می یابیم که بجای اینکه تنها دنبال شرح وظایفشان باشند، گهگاه فراتر رفته و آنچه از دست شان برمی آید را انجام می دهند و این افراد هم زندگی خودشان و هم ما را شیرین تر، جذاب تر و امیدوارانه تر می کنند.
2- معمولاً سه چیز ذهن ما را محدود می کند: قواعد بر آمده از دستورالعملها و آییننامهها، سنتهای برگرفته از تجربیات پیشینیان و اراده یا اعتماد به نفس ناکافی برای شکستن قواعد یا سنت ها. هر از چندگاهی می توان اینگونه اندیشید که چه کار می توان کرد که همان نتیجه مورد نظر را داشته باشد اما لزوما همان مسیری که سنت ها و قواعد می گویند را طی نکنیم؟ اینگونه پنجره های جدیدی پیش روی ما باز می شود.
خداوند در کتاب آسمانی خود داستان کسانی را بیان می کند که وقتی حقیقت بر آن ها عرضه شد، آن ها مخالفت کردند تنها به این دلیل که ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروى مىکنیم! و این سوال را مطرح می کند که آیا اگر پدران آنها، چیزى نمىفهمیدند و در اشتباه بودند باز از آنها پیروى خواهند کرد. شورشی های مفید به گذشته و گذشتگان احترام می گذارند اما خود را اسیر درگذشتگان نمی کنند. آن ها زندگی خود را کردند و اکنون نوبت ماست.
✍نوشته مشترک وحید شامخی و مجتبی لشکربلوکی
@kavosh_garan
Forwarded from 📶درسگفتارهای جامعه شناسی
ایدئولوژی ها، مجموعه اعتقادات و باورهایی اند که وقتی مورد پرسش قرار گیرند ، از هم میپاشند؛ زیرا چُنین اعتقاداتی تنها با محدودسازی ِ گفت و گوی آزاد و عمومی می توانند پابرجا بمانند.
چُنين گفت و گویی، کذب و نادرستی ِ آن ایدئولوژی ها را آشكار خواهد ساخت...
#یورگن_هابرماس
@kavosh_garan
چُنين گفت و گویی، کذب و نادرستی ِ آن ایدئولوژی ها را آشكار خواهد ساخت...
#یورگن_هابرماس
@kavosh_garan
☄شکاف عمیق حکومت-ملت و« کنشگران مرزی» متوهم
در ایران امروز «کنشگری مرزی» به عملی ناممکن تبدیل شده است.در یکی دو سال گذشته ،حول ایده ساخته و پرداخته شده توسط جناب دکتر مقصود فراستخواه ، شاهد شکلگیری جریان موسوم به «روزنهگشایان» و «راهگشایان» در آستانه انتخابات مجلس و ریاست جمهوری بودیم.
بحث درباره ایده خیرخواهانه دکتر فراستخواه مفصل است اما تجربه عملی دو انتخابات اخیر ثابت کرد که کنشگری مرزی در ایران امروز عملی ناممکن است.در کتاب دکتر فراستخواه خواندم که کنشگر مرزی انسان خیرخواهیست که یک پایش در حاکمیت است و یک پایش در بین مردم و در اندازه و وسع خودش میکوشد کار مثبتی،ولو کوچک ، برای مردم انجام دهد.انصافا در ساحت تئوری ایده قشنگ و زیباییست.
اما در جمهوری اسلامی این ایده جواب نمیدهد.شکاف حکومت-ملت چنان عمیق شده که هیچ کنشگر مرزی ای نمیتواند یک پایش را در حکومت بگذارد و پای دیگرش را در بین مردم. در واقع،عمق شکاف اجازه چنین عملی را نمیدهد.جناب دکتر محمد فاضلی که جزو کنشگران مرزی است در آن مناظره تلویزیونی که مجبور به پرتاب میکروفون اش شد به خوبی پی به عمق آن شکاف برد و احتمالا فهمید که چرا کنشگری مرزی در جمهوری اسلامی ناممکن است.
مرز میان حکومت و ملت به چنان درهی عمیقی تبدیل شده که حالا جناب فراستخواه و همفکران ایده پردازشان باید به مفاهیم تازه ای مثل «کنشگران درهای» یا «کنشگران شکافهای عمیق »فکر کنند.
✍بیژن اشتری
@kavosh_garan
در ایران امروز «کنشگری مرزی» به عملی ناممکن تبدیل شده است.در یکی دو سال گذشته ،حول ایده ساخته و پرداخته شده توسط جناب دکتر مقصود فراستخواه ، شاهد شکلگیری جریان موسوم به «روزنهگشایان» و «راهگشایان» در آستانه انتخابات مجلس و ریاست جمهوری بودیم.
بحث درباره ایده خیرخواهانه دکتر فراستخواه مفصل است اما تجربه عملی دو انتخابات اخیر ثابت کرد که کنشگری مرزی در ایران امروز عملی ناممکن است.در کتاب دکتر فراستخواه خواندم که کنشگر مرزی انسان خیرخواهیست که یک پایش در حاکمیت است و یک پایش در بین مردم و در اندازه و وسع خودش میکوشد کار مثبتی،ولو کوچک ، برای مردم انجام دهد.انصافا در ساحت تئوری ایده قشنگ و زیباییست.
اما در جمهوری اسلامی این ایده جواب نمیدهد.شکاف حکومت-ملت چنان عمیق شده که هیچ کنشگر مرزی ای نمیتواند یک پایش را در حکومت بگذارد و پای دیگرش را در بین مردم. در واقع،عمق شکاف اجازه چنین عملی را نمیدهد.جناب دکتر محمد فاضلی که جزو کنشگران مرزی است در آن مناظره تلویزیونی که مجبور به پرتاب میکروفون اش شد به خوبی پی به عمق آن شکاف برد و احتمالا فهمید که چرا کنشگری مرزی در جمهوری اسلامی ناممکن است.
مرز میان حکومت و ملت به چنان درهی عمیقی تبدیل شده که حالا جناب فراستخواه و همفکران ایده پردازشان باید به مفاهیم تازه ای مثل «کنشگران درهای» یا «کنشگران شکافهای عمیق »فکر کنند.
✍بیژن اشتری
@kavosh_garan
☄ آسیبشناسی یک مفهوم معاصر:توتالیتاریسم
✍محمدامین سلیمانی
🔻پیش از طرح مفهوم تمامیتخواهی و استفاده از ان در نقد شرایط فعلی,هر متفکر و منتقدی باید بین دو مفهوم ''تفسیر تاریخی از تمامیتخواهی'' و ''تفسیر تمامیتخواهانه از تاریخ'' تمایز قائل شود.بدین معنا که هر مفهومی محصول شرایط خاص زمانی و مکانی است.لذا باید به تاریخی بودن ان اذعان داشت و انها را مفاهیمی تاریخی دانست.چنین مفاهیمی فرزندان زمانه خود هستند;لذا خوانش صحیح و کاربست بهجایانها در هر شرایط دیگری ضمن اذعان به اشتراکات,در گرو توجه به تفاوت های اجتنابناپذیر تاریخی است.
🔻بنابراین کاربرد صرف یک واژه در مفهوم کلاسیک ان نوعی نقض غرض است.بدین معنا که منتقد ادعای نبرد با یک ساختار دگم را دارد و خواهان نبرد با ایدوئولوژی است.اما از ان سو, ابزاری منجمد شده و محبوس در شرایط به خصوصی از نظر تاریخی را در دست دارد. متفکرین و فعالین اجتماعی چون ''واتسلاو هاول'' بدین مسئله اگاهی یافتند.لذا او در وصف نظام سیاسیحاکم بر حیات مردم بلوک شرق بالاخص ''چک اسلوواکی'' , نه از واژه ''توتالیتاریسم'' که از لفظ ''پسا توتالیتاریسم'' استفاده میکند.واتسلاو هاول پا را فراتر گذاشته و در حوزه معنا به وضوح اشاره میکند که وجه تمایز او با متفکرانقبلی در ارزیابی تمامیتخواهی,معطوف شدن از رهبر و فرد پیشوا به ساختار و اتوماتیسم نظام است که خود شخص رهبری تابع این منطق عمومی است.
🔻به کار گرفتن یک مفهوم منجمد و ناسازگار با جریان رو به جلوی تاریخ چونان تلاشی برای پوشاندن لباسی تنگ بر پیکر کودکی در حال رشد است که عاقبت جامه را دریده و انرا نخنما میکند.لذا بر هر منتقدی که توتالیتاریسم را سازگار با شرایط ذهنی و عینی مرحله معینی از تکامل جامعه میداند,ضروری است که به رابطه منتقدین و حاکمیت توجه کند.هم معارضین و هم ساختار هر دو در یک جهان هستند و هیچیک در بستری جدا در جایگاه نقد صرف و اعمال قدرت یکجانبه نیست.در نتیجه حاکمیت با ساز و برگ مختص به خود به مصاف با منتقدین و معترضین میرود;از انداموارههای خود بهره میجوید تا ظواهر سفت و سخت خود را با انتقادات سازگار کند.البته این تغییر و تحولات ناشی از نیت درونی حاکمیت برای اصلاح سلطه نیست;بلکه برخواسته از قصد حاکمیت برای اصلاح شیوههای اعمال سلطه است.
🔻در نتیجه این سازگاری هاست که منتقدین با استفاده مکرر از تعبیر کهن توتالیتاریسم,به اغراق امیز شدن مفاهیم موجود در بطن تمامیتخواهی طی مواجه با حاکمیت توتالیتر , به ارائه یک تعریف کاریکاتور مانند و اغراقامیز از ان به شیوهای قرن بیستمی دامن میزنند.
بر عقل سلیم واجب است که ضمن درک و تمایز هر شرایط معین,''تحلیل تاریخی'' را جایگزین ''تناسخ تاریخی'' کند و به جای ژورنالیسم,تحلیل معین از شرایط مشخص را برگزیند...
استفاده مکرر و قرن بیستمی از توتالیتاریسم, حاکمیت و نظریهپردازان انرا بیش از پیش به تقلا واداشته.
در مقابل این تقلا ها بر منتقدین واجب است تا به بسط,گسترش و بومیسازی مفهوم توتالیتاریسم به نحوی مختص با حیات سیاسی جامعه خود بکوشند.
@kavosh_garan
✍محمدامین سلیمانی
🔻پیش از طرح مفهوم تمامیتخواهی و استفاده از ان در نقد شرایط فعلی,هر متفکر و منتقدی باید بین دو مفهوم ''تفسیر تاریخی از تمامیتخواهی'' و ''تفسیر تمامیتخواهانه از تاریخ'' تمایز قائل شود.بدین معنا که هر مفهومی محصول شرایط خاص زمانی و مکانی است.لذا باید به تاریخی بودن ان اذعان داشت و انها را مفاهیمی تاریخی دانست.چنین مفاهیمی فرزندان زمانه خود هستند;لذا خوانش صحیح و کاربست بهجایانها در هر شرایط دیگری ضمن اذعان به اشتراکات,در گرو توجه به تفاوت های اجتنابناپذیر تاریخی است.
🔻بنابراین کاربرد صرف یک واژه در مفهوم کلاسیک ان نوعی نقض غرض است.بدین معنا که منتقد ادعای نبرد با یک ساختار دگم را دارد و خواهان نبرد با ایدوئولوژی است.اما از ان سو, ابزاری منجمد شده و محبوس در شرایط به خصوصی از نظر تاریخی را در دست دارد. متفکرین و فعالین اجتماعی چون ''واتسلاو هاول'' بدین مسئله اگاهی یافتند.لذا او در وصف نظام سیاسیحاکم بر حیات مردم بلوک شرق بالاخص ''چک اسلوواکی'' , نه از واژه ''توتالیتاریسم'' که از لفظ ''پسا توتالیتاریسم'' استفاده میکند.واتسلاو هاول پا را فراتر گذاشته و در حوزه معنا به وضوح اشاره میکند که وجه تمایز او با متفکرانقبلی در ارزیابی تمامیتخواهی,معطوف شدن از رهبر و فرد پیشوا به ساختار و اتوماتیسم نظام است که خود شخص رهبری تابع این منطق عمومی است.
🔻به کار گرفتن یک مفهوم منجمد و ناسازگار با جریان رو به جلوی تاریخ چونان تلاشی برای پوشاندن لباسی تنگ بر پیکر کودکی در حال رشد است که عاقبت جامه را دریده و انرا نخنما میکند.لذا بر هر منتقدی که توتالیتاریسم را سازگار با شرایط ذهنی و عینی مرحله معینی از تکامل جامعه میداند,ضروری است که به رابطه منتقدین و حاکمیت توجه کند.هم معارضین و هم ساختار هر دو در یک جهان هستند و هیچیک در بستری جدا در جایگاه نقد صرف و اعمال قدرت یکجانبه نیست.در نتیجه حاکمیت با ساز و برگ مختص به خود به مصاف با منتقدین و معترضین میرود;از انداموارههای خود بهره میجوید تا ظواهر سفت و سخت خود را با انتقادات سازگار کند.البته این تغییر و تحولات ناشی از نیت درونی حاکمیت برای اصلاح سلطه نیست;بلکه برخواسته از قصد حاکمیت برای اصلاح شیوههای اعمال سلطه است.
🔻در نتیجه این سازگاری هاست که منتقدین با استفاده مکرر از تعبیر کهن توتالیتاریسم,به اغراق امیز شدن مفاهیم موجود در بطن تمامیتخواهی طی مواجه با حاکمیت توتالیتر , به ارائه یک تعریف کاریکاتور مانند و اغراقامیز از ان به شیوهای قرن بیستمی دامن میزنند.
بر عقل سلیم واجب است که ضمن درک و تمایز هر شرایط معین,''تحلیل تاریخی'' را جایگزین ''تناسخ تاریخی'' کند و به جای ژورنالیسم,تحلیل معین از شرایط مشخص را برگزیند...
استفاده مکرر و قرن بیستمی از توتالیتاریسم, حاکمیت و نظریهپردازان انرا بیش از پیش به تقلا واداشته.
در مقابل این تقلا ها بر منتقدین واجب است تا به بسط,گسترش و بومیسازی مفهوم توتالیتاریسم به نحوی مختص با حیات سیاسی جامعه خود بکوشند.
@kavosh_garan
Forwarded from نگاهی به جامعه
پبروز واقعی این انتخابات: جنبش مردم تحول خواه و گفتمان "زندگی همچون کشورهای توسعه یافته"
پیروز واقعی این انتخابات مردم تحول خواهی هستند که مبتنی بر آگاهی تاریخی خود که اکنون می توان نام گفتمان "زندگی توسعه یافته" بر آن گذاشت به وضعیت موجود کشور "نه" گفتند.آنان در این مسیر نه نیاز به رهبری داشتند و نه نیاز به ایدئولوگ.رهبر آنان در این مسیر ادراک آنان بود از زشتی نهفته در اتفاقات ۹۶، اتفاقات ۹۸، اتفاقات جنبش زن، زندگی، آزادی، سقوط هواپیمای مسافربری، ریختن ساختمان در آبادان، حمله به مدارس دخترانه و بالاخره زشتی نهفته در فقر اقتصادی و زندگی شرمسارانه.....مردم مبتنی بر همین ادراک نشان دادند که خواهان زندگی عقلانی همچون کشورهای توسعه یافته هستند.آن ها اکنون تبدیل به نیرویی شده اند که برای سیاست شرط می گذارند.تا قبل از این سیاست به مردم میگفت پیامد کارهای من خیر شماست، اما اکنون مردم می گویند شروط ما برای تو امکان ماندن می دهد و اکنون شرط ما یک چیز است: ساختن ایران مدرن و توسعه یافته.حالا سیاست است که باید اینکار را ممکن کند و گرنه مردم بار دیگر این سیاست را بی معنا خواهند ساخت: چه با رای ندادن چه با پیگیری عملی مطالباتشان.این انتخابات پیروزی مردم تحول خواه بود چون سرمایه اجتماعی آن ها را چندین برابر ساخت و با ایجاد پیوند عمیق انسانی میان آن ها از آن ها یک "مردم" ساخت.اکنون نوبت نخبگان این جامعه است که گفتمان مردم را تئوریزه کنند و با روشن ساختن ابعاد مفهومی و نظری آن به قانون شدن آن کمک نمایند: گفتمان "زندگی پیشرفته" مردم باید تبدیل به قانون اساسی این کشور شود.مردم هم باید نسبت به آگاهی تاریخی خود در خصوص نوع زندگی مطلوب مورد نظرشان اندکی بیشتر بیندیشند و خود بکوشند به آن فرم و محتوای روشن ببخشند.زنده باد مردم شریف ایران.
✍دکتر مصطفی مهرآیین
@kavosh_garan
پیروز واقعی این انتخابات مردم تحول خواهی هستند که مبتنی بر آگاهی تاریخی خود که اکنون می توان نام گفتمان "زندگی توسعه یافته" بر آن گذاشت به وضعیت موجود کشور "نه" گفتند.آنان در این مسیر نه نیاز به رهبری داشتند و نه نیاز به ایدئولوگ.رهبر آنان در این مسیر ادراک آنان بود از زشتی نهفته در اتفاقات ۹۶، اتفاقات ۹۸، اتفاقات جنبش زن، زندگی، آزادی، سقوط هواپیمای مسافربری، ریختن ساختمان در آبادان، حمله به مدارس دخترانه و بالاخره زشتی نهفته در فقر اقتصادی و زندگی شرمسارانه.....مردم مبتنی بر همین ادراک نشان دادند که خواهان زندگی عقلانی همچون کشورهای توسعه یافته هستند.آن ها اکنون تبدیل به نیرویی شده اند که برای سیاست شرط می گذارند.تا قبل از این سیاست به مردم میگفت پیامد کارهای من خیر شماست، اما اکنون مردم می گویند شروط ما برای تو امکان ماندن می دهد و اکنون شرط ما یک چیز است: ساختن ایران مدرن و توسعه یافته.حالا سیاست است که باید اینکار را ممکن کند و گرنه مردم بار دیگر این سیاست را بی معنا خواهند ساخت: چه با رای ندادن چه با پیگیری عملی مطالباتشان.این انتخابات پیروزی مردم تحول خواه بود چون سرمایه اجتماعی آن ها را چندین برابر ساخت و با ایجاد پیوند عمیق انسانی میان آن ها از آن ها یک "مردم" ساخت.اکنون نوبت نخبگان این جامعه است که گفتمان مردم را تئوریزه کنند و با روشن ساختن ابعاد مفهومی و نظری آن به قانون شدن آن کمک نمایند: گفتمان "زندگی پیشرفته" مردم باید تبدیل به قانون اساسی این کشور شود.مردم هم باید نسبت به آگاهی تاریخی خود در خصوص نوع زندگی مطلوب مورد نظرشان اندکی بیشتر بیندیشند و خود بکوشند به آن فرم و محتوای روشن ببخشند.زنده باد مردم شریف ایران.
✍دکتر مصطفی مهرآیین
@kavosh_garan
☄«اصلاحطلبان» علیه «اصلاحطلبی»
✍شهرام اتفاق
۱۱ تیرماه ۱۴۰۳ / اول ژوئن
با گذشت زمان بیش از پیش این گمانه تقویت میشود که یکی از موانع اصلی «تحول تدریجی، آرام و عاری از خشونت» در ایران یا اصطلاحاً آنچه مراد از «اصلاحات» بود، خود «اصلاحطلبان» هستند. این مدعا متکی به دلایل متعددی است و من اجالتاً به چند فقره از آنها اشاره میکنم.
متن کامل 👇
https://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/115172/
@kavosh_garan
✍شهرام اتفاق
۱۱ تیرماه ۱۴۰۳ / اول ژوئن
با گذشت زمان بیش از پیش این گمانه تقویت میشود که یکی از موانع اصلی «تحول تدریجی، آرام و عاری از خشونت» در ایران یا اصطلاحاً آنچه مراد از «اصلاحات» بود، خود «اصلاحطلبان» هستند. این مدعا متکی به دلایل متعددی است و من اجالتاً به چند فقره از آنها اشاره میکنم.
متن کامل 👇
https://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/115172/
@kavosh_garan
www.iran-emrooz.net
«اصلاحطلبان» علیه «اصلاحطلبی»
با گذشت زمان بیش از پیش این گمانه تقویت میشود که یکی از موانع اصلی «تحول تدریجی، آرام و عاری از خشونت» در ایران یا اصطلاحاً آنچه مراد از «اصلاحات» بود، خود «اصلاحطلبان» هستند. این مدعا متکی به دلایل متعددی است و من اجالتاً به چند فقره از آنها اشاره میکنم
Forwarded from دیالکتیک (M.SOLEIMANI)
💢برههای مدفون در خرابه تاریخ:
گذار از مادرشاهی به پدرشاهی
🔻مقطع مورد اشاره در موضوع متن به علل عدیدهای مورد غفلت واقع شده است.من جمله اینکه دادههای باستانشناختی از مقطع مذکور بسیار نادر است و از همه مهمتر فقدان تکوین کتابت و زبان نوشتاری است.
با این وجود میتوان رگههایی از این دوران گذار و دو دوره با دو کیفیت متفاوت را در دامن اساطیر کهن دید.بهراستی که اساطیر نه اوهام و خیال که سنگوارههای حیات کهن بشریت هستند.
🔻استیون باخوفن,مورخ سوئیسی قرن نوزدهم است که بر بسیاری از همعصران تراز خودش منجمله ''کارل مارکس'' و ''فردریش انگلس'' تاثیر گذاشت.به نحوی که انگلس کتاب ''منشا دولت و خانواده'' را مدیون اوست.
باخوفن دوران مادرشاهی را چنین وصف میکند:
''در این دوران اصل و نسب فرزند از مادر به فرزند انتقال مییافت و موالید با هویت مادران خود شناسائی میشدند.این امر تدریجا سبب شد تا زن در قبیله با مقام فرانروای قبیله و جامعه بدل شود.لذا نظام ماتریالکال(مادرشاهی) شکل گرفت.''
🔻طی دوران مادرشاهی زنان علاوه بر نقش خویش در هویتبخشی به فرزندان,به نساجی و ریسندگی مشغول بودند.حتی سفال توسط ایشان ابداع میگردند ; به تامین گیاهان دارویی, جمعاوری میوههای وحشی و از همه مهمتر حراست از اتش به عنوان کانون خانواده مشغول میشوند.اما سفال پس از انقلابکشاورزی به واسطه مردان و به منظور ذخیره غلات توسعه مییابد.حق فرمانروایی,قضاوت,توزیع غذا در انحصار زنان بود. لذا بنابر تعبیر ''روبنایی_زیربنایی'',در دست گرفتن مناسبات مادی در جامعه و تولید اقلام معیشتی منجر شد تا اهرم های تربیتی و فکری جامعه نیز در اختیار زنان قرار بگیرد.به نحوی که زن به مقام الوهیت نیز دست یافت.
🔻چه بسا اسطوره اناهیتا در ایرانباستان تجلی این شرایط عینی در قلمرو اساطیر و ماورالطبیعه است.اناهیتا اسطورهای ایرانی_اریایی است که هم زرتشت و هم اهورامزدا او را ستودهاند.بنابر تعالیم زرتشتی,اناهیتا نگهبان ابهایجهان است و فروهر(معیار و عامل برتری و ترقی شاهان ایرانی) در دستان اوست.اناهیتا اسطورهای است که شاهان ایرانی چون جمشید,کیکاووس و فریدون با واسطه موبدان پاکدست برای او قربانیانی به ارمغان می اوردند.
چنین اساطیری که بتوانیم انها را بازتاب شرایط عینی جامعه در قلمرو فکری بدانیم کم نیستند.
اسطوره مونث و خدای تیامات در بابل باستان مصداقی دگر است.تیامات نیز همانند اناهیتا نگهبان ابهاست و ''مادر جهان'' و خالق جسم است.
🔻با وقوع انقلاب کشاورزی بیش از حدود دههزار سال قبل,یکجا نشینی بشر,بینیازی از شکارگری مفرط و اهلیسازی حیوانات,مردان در کنار زیست خویش با خانواده به برزگری پرداختند.طی این دوران ارزشهای جامعه و ساختار خانواده به کلی دگرگون شد.هویتبخشی از پدر به فرزند تغییر یافت و مردان در خانواده منزلت یافتند.به عبارتی دقیقتر اکنون ارزش و قرب فرزندان در اطاعت از پدر بود.
🔻لذا مالکیت فلان یا بهمان جنسیت در تولید مادی خود را در روبنای فکری متجلی کرد.چه بسا پیروزی خدای ماردوک(خدای کبیر و مذکر بابل که در منشور کوروش به صراحت بدان اشاره شده است) بر تیامات , دونیم ساختن او و خلقت زمین و اسمان با پارههای بدنش (چرا که جنس مذکر زایندگی ندارد.),بازتاب چیرگی مرد بر زنان در نظام خانواده طی دوران گذار از مادرشاهی(ماتریالکال) به پدرشاهی(پاتریالکال) است.
👤جمعاوری و بسط:محمدامین سلیمانی
https://www.tg-me.com/dialectic_of_society 📚
گذار از مادرشاهی به پدرشاهی
🔻مقطع مورد اشاره در موضوع متن به علل عدیدهای مورد غفلت واقع شده است.من جمله اینکه دادههای باستانشناختی از مقطع مذکور بسیار نادر است و از همه مهمتر فقدان تکوین کتابت و زبان نوشتاری است.
با این وجود میتوان رگههایی از این دوران گذار و دو دوره با دو کیفیت متفاوت را در دامن اساطیر کهن دید.بهراستی که اساطیر نه اوهام و خیال که سنگوارههای حیات کهن بشریت هستند.
🔻استیون باخوفن,مورخ سوئیسی قرن نوزدهم است که بر بسیاری از همعصران تراز خودش منجمله ''کارل مارکس'' و ''فردریش انگلس'' تاثیر گذاشت.به نحوی که انگلس کتاب ''منشا دولت و خانواده'' را مدیون اوست.
باخوفن دوران مادرشاهی را چنین وصف میکند:
''در این دوران اصل و نسب فرزند از مادر به فرزند انتقال مییافت و موالید با هویت مادران خود شناسائی میشدند.این امر تدریجا سبب شد تا زن در قبیله با مقام فرانروای قبیله و جامعه بدل شود.لذا نظام ماتریالکال(مادرشاهی) شکل گرفت.''
🔻طی دوران مادرشاهی زنان علاوه بر نقش خویش در هویتبخشی به فرزندان,به نساجی و ریسندگی مشغول بودند.حتی سفال توسط ایشان ابداع میگردند ; به تامین گیاهان دارویی, جمعاوری میوههای وحشی و از همه مهمتر حراست از اتش به عنوان کانون خانواده مشغول میشوند.اما سفال پس از انقلابکشاورزی به واسطه مردان و به منظور ذخیره غلات توسعه مییابد.حق فرمانروایی,قضاوت,توزیع غذا در انحصار زنان بود. لذا بنابر تعبیر ''روبنایی_زیربنایی'',در دست گرفتن مناسبات مادی در جامعه و تولید اقلام معیشتی منجر شد تا اهرم های تربیتی و فکری جامعه نیز در اختیار زنان قرار بگیرد.به نحوی که زن به مقام الوهیت نیز دست یافت.
🔻چه بسا اسطوره اناهیتا در ایرانباستان تجلی این شرایط عینی در قلمرو اساطیر و ماورالطبیعه است.اناهیتا اسطورهای ایرانی_اریایی است که هم زرتشت و هم اهورامزدا او را ستودهاند.بنابر تعالیم زرتشتی,اناهیتا نگهبان ابهایجهان است و فروهر(معیار و عامل برتری و ترقی شاهان ایرانی) در دستان اوست.اناهیتا اسطورهای است که شاهان ایرانی چون جمشید,کیکاووس و فریدون با واسطه موبدان پاکدست برای او قربانیانی به ارمغان می اوردند.
چنین اساطیری که بتوانیم انها را بازتاب شرایط عینی جامعه در قلمرو فکری بدانیم کم نیستند.
اسطوره مونث و خدای تیامات در بابل باستان مصداقی دگر است.تیامات نیز همانند اناهیتا نگهبان ابهاست و ''مادر جهان'' و خالق جسم است.
🔻با وقوع انقلاب کشاورزی بیش از حدود دههزار سال قبل,یکجا نشینی بشر,بینیازی از شکارگری مفرط و اهلیسازی حیوانات,مردان در کنار زیست خویش با خانواده به برزگری پرداختند.طی این دوران ارزشهای جامعه و ساختار خانواده به کلی دگرگون شد.هویتبخشی از پدر به فرزند تغییر یافت و مردان در خانواده منزلت یافتند.به عبارتی دقیقتر اکنون ارزش و قرب فرزندان در اطاعت از پدر بود.
🔻لذا مالکیت فلان یا بهمان جنسیت در تولید مادی خود را در روبنای فکری متجلی کرد.چه بسا پیروزی خدای ماردوک(خدای کبیر و مذکر بابل که در منشور کوروش به صراحت بدان اشاره شده است) بر تیامات , دونیم ساختن او و خلقت زمین و اسمان با پارههای بدنش (چرا که جنس مذکر زایندگی ندارد.),بازتاب چیرگی مرد بر زنان در نظام خانواده طی دوران گذار از مادرشاهی(ماتریالکال) به پدرشاهی(پاتریالکال) است.
👤جمعاوری و بسط:محمدامین سلیمانی
https://www.tg-me.com/dialectic_of_society 📚