☄چکش مازلو:هر موضوعی یک میخ است...
.
✍محمدامین سلیمانی
🔻قانون "چکش مازلو" یا "چکش طلایی" بر یک خطایشناختی دلالت میکند; خطایی که ناشی از اتکای بیشاز حد بر یک اسلوبفکری است.طی این خطایشناختی کسب نتیجه و رضایتمندی از یک ابزارفکری واحد برای چند مرتبهنخست, چنین به اندیشمند تلقین میکند که استفاده از ان چهارچوبفکری برای دفعات اتی همانند گذشته میتواند در جهت شناختموضوع مفید باشد.
🔻لذا قانون "چکش مازلو" را میتوان نوعی تعمیم نابهجای "جز به کل" نیز به حساب اورد که در ان یک تفکر فراتر از قلمرویی که بر ان صادق است,گسترش مییابد.چنانچه اگر در مراحل اولیه این ابزارشناخت بود که در خدمت درک واقعیت قرار میگرفت,وقوع قانون "چکشطلایی" منجر میشود واقعیت در برابر یگانه ابزارشناخت زانو بزند و خویش را مقید به چهارچوبهای ان کند.
🔻به عبارتی دیگر بنابر قانون "چکش مازلو" در ابتدا فاعلشناسا روشخاصی را برای شناخت و درک موضوعاتمختلف به خدمت میگیرد.اما در اینده همین روششناخت به شکلی بتواره در برابر او قد علم میکند تا فاعلشناسا واقعیت را در برابر ان قربانی کند.راه گریز از این خطای شناختی تکثرابزارهایشناخت و پرهیز از انحصار است.
برای یک ذهن چکشوار هر موضوعی یک میخ است...
@kavosh_garan
.
✍محمدامین سلیمانی
🔻قانون "چکش مازلو" یا "چکش طلایی" بر یک خطایشناختی دلالت میکند; خطایی که ناشی از اتکای بیشاز حد بر یک اسلوبفکری است.طی این خطایشناختی کسب نتیجه و رضایتمندی از یک ابزارفکری واحد برای چند مرتبهنخست, چنین به اندیشمند تلقین میکند که استفاده از ان چهارچوبفکری برای دفعات اتی همانند گذشته میتواند در جهت شناختموضوع مفید باشد.
🔻لذا قانون "چکش مازلو" را میتوان نوعی تعمیم نابهجای "جز به کل" نیز به حساب اورد که در ان یک تفکر فراتر از قلمرویی که بر ان صادق است,گسترش مییابد.چنانچه اگر در مراحل اولیه این ابزارشناخت بود که در خدمت درک واقعیت قرار میگرفت,وقوع قانون "چکشطلایی" منجر میشود واقعیت در برابر یگانه ابزارشناخت زانو بزند و خویش را مقید به چهارچوبهای ان کند.
🔻به عبارتی دیگر بنابر قانون "چکش مازلو" در ابتدا فاعلشناسا روشخاصی را برای شناخت و درک موضوعاتمختلف به خدمت میگیرد.اما در اینده همین روششناخت به شکلی بتواره در برابر او قد علم میکند تا فاعلشناسا واقعیت را در برابر ان قربانی کند.راه گریز از این خطای شناختی تکثرابزارهایشناخت و پرهیز از انحصار است.
برای یک ذهن چکشوار هر موضوعی یک میخ است...
@kavosh_garan
☄تأملی بر تأخر ادراکی و کنشی مخاطرات اجتماعی و محیطی
🔻قسمت اول
✍️ دکتر حمید رزاقی، جامعهشناس
وقتی از مخاطره (ریسک) صحبت میکنیم، منظورمان یک موقعیت بالقوه است که احتمال وقوع خطر را دارد و ممکن است در آینده اتفاق بیفتد و در صورت حادث شدن صدمه و آسیب وارد میکند. مخاطره یک خطر بالقوه است که ظرفیت آسیب رساندن و صدمه زدن را دارد، اما هنوز به واقعیت نامطلوب، آسیب و فاجعه تبدیل نشده است، ولی هنگامی اتفاق افتاد و یا در حال وقوع بود، به خطر بالفعل تبدیل میشود و خسارت و آسیب میزند. مخاطرات (ریسکها) تا حدودی قابل شناسایی و کنترل هستند و سعی میشود از آنها اجتناب شود. اما مخاطراتی هم هستند که از دسترس آگاهیی ما پنهان میمانند و تا زمان آسیب زدنشان خود را آشکار نمیکنند و میتوانند به فاجعه منتهی شوند.
مخاطره زمانی که اتفاق افتاد و به خطر بالفعل تبدیل شد، آسیب میزند و صدمه ایجاد میکند. خطرِ حادث شده، آسیب بالقوه نیست بلکه آسیبِ به وقوع پیوسته است. آسیب و یا فاجعه، پیامد حادثۀ ناگوار است. خطرات و آسیبهای وارده میتوانند مخاطرات و آسیبهای پیدرپی دیگری را به دنبال داشته باشد و چرخۀ خطر و آسیبزایی ادامه پیدا کند. به طوری که وضعیت مخاطره میتواند به وضعیت خطرات و آسیبهای متوالی منجر شود. به طور مثال کشور ما از حدود ۲۰ سال پیش به این سو با افزایش نرخ تجرد مطلق و کاهش نرخ باروری روبرو بوده است که تا امروز به طور فزاینده تداوم پیدا کرده و به شکل کاهش بازتولید جمعیت در حال بروز است. این مسئله خود را در کاهش نرخ رشد جمعیت به رقم ۰/۷ در صد در سال ۱۴۰۲ نشان میدهد که حکایت از مخاطرۀ جمعیتی دارد. حال در صورتی که جامعه از عواقب آن آگاه و هوشیار نگردد و در جهت افزایش فرزندآوری رفتارش را تغییر ندهد و سیاستگذاری جمعیتی نتواند تمهیدات لازم و مؤثری را در راستای موالید بیشتر در خانواده اتخاذ کند، آنگاه روند کاهش جمعیت تا ۲۰ الی ۲۵ سال آینده ادامه پیدا خواهد کرد. در نتیجه مخاطرۀ رشد منفی جمعیت به «سقوط جمعیتی» منجر خواهد شد که تبعات ناگواری را به دنبال خواهد داشت.
نرخ رشد منفی جمعیت ضمن آن که باعث افت نیروی شاغل آماده به کار میشود، موجب افزایش جمعیت سالمند نیز خواهد شد. این خطر به نوبۀ خود منجر به افت ثروت و تولید ملی میشود که به دنبال آن ورشکستگیی صندوقهای بازنشستگی را به همراه میآورد و معیشت بازنشستگان و مستمریبگیران را به خطر خواهد افکند. هنگامی که نرخ رشد جمعیت و موالید مثبت و معنادار باشد، میتواند نیروی کار لازم را برای جامعه فراهم کند، تا در آینده به میزان معناداری جوانان وارد بازار کار شوند و بتوانند برای خود و جامعه ثروت تولید کنند، به طوری که سهمی از این ثروت در قالب بخشی از درآمدِ شاغلان به صورت پرداخت حق بیمه، در خدمت صندوقهای بازنشستگی در آید و بتواند حقوق بازنشستگان را به میزان مکفی تأمین کند و نیازهای بهداشتی و درمانیی آنها برآورده سازد. هنگامی که نرخ رشد جمعیت، منفی و معنادار باشد، عکس این فرایند اتفاق میافتد.
به بیان دیگر اگر ریسکِ نرخ رشد منفی جمعیت ناشی از کاهش نرخ باروری و افزایش نرخ تجرد جدی گرفته نشود، میتواند در آیندهای نه چندان دور تبدیل به مخاطرات و آسیبهای بعدی مانند سقوط جمعیتی و ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی شود که به نوبۀ خود فقر اقشار بازنشسته و سالمند را در پی خواهد داشت. در این صورت ما با زنجیرۀ متوالی و چرخهای از مخاطرات و آسیب روبرو خواهیم شد که به آن جرم انباشتی مخاطرات و آسیبهای جمعیتی و اجتماعی اطلاق میشود.
@kavosh_garan
🔻قسمت اول
✍️ دکتر حمید رزاقی، جامعهشناس
وقتی از مخاطره (ریسک) صحبت میکنیم، منظورمان یک موقعیت بالقوه است که احتمال وقوع خطر را دارد و ممکن است در آینده اتفاق بیفتد و در صورت حادث شدن صدمه و آسیب وارد میکند. مخاطره یک خطر بالقوه است که ظرفیت آسیب رساندن و صدمه زدن را دارد، اما هنوز به واقعیت نامطلوب، آسیب و فاجعه تبدیل نشده است، ولی هنگامی اتفاق افتاد و یا در حال وقوع بود، به خطر بالفعل تبدیل میشود و خسارت و آسیب میزند. مخاطرات (ریسکها) تا حدودی قابل شناسایی و کنترل هستند و سعی میشود از آنها اجتناب شود. اما مخاطراتی هم هستند که از دسترس آگاهیی ما پنهان میمانند و تا زمان آسیب زدنشان خود را آشکار نمیکنند و میتوانند به فاجعه منتهی شوند.
مخاطره زمانی که اتفاق افتاد و به خطر بالفعل تبدیل شد، آسیب میزند و صدمه ایجاد میکند. خطرِ حادث شده، آسیب بالقوه نیست بلکه آسیبِ به وقوع پیوسته است. آسیب و یا فاجعه، پیامد حادثۀ ناگوار است. خطرات و آسیبهای وارده میتوانند مخاطرات و آسیبهای پیدرپی دیگری را به دنبال داشته باشد و چرخۀ خطر و آسیبزایی ادامه پیدا کند. به طوری که وضعیت مخاطره میتواند به وضعیت خطرات و آسیبهای متوالی منجر شود. به طور مثال کشور ما از حدود ۲۰ سال پیش به این سو با افزایش نرخ تجرد مطلق و کاهش نرخ باروری روبرو بوده است که تا امروز به طور فزاینده تداوم پیدا کرده و به شکل کاهش بازتولید جمعیت در حال بروز است. این مسئله خود را در کاهش نرخ رشد جمعیت به رقم ۰/۷ در صد در سال ۱۴۰۲ نشان میدهد که حکایت از مخاطرۀ جمعیتی دارد. حال در صورتی که جامعه از عواقب آن آگاه و هوشیار نگردد و در جهت افزایش فرزندآوری رفتارش را تغییر ندهد و سیاستگذاری جمعیتی نتواند تمهیدات لازم و مؤثری را در راستای موالید بیشتر در خانواده اتخاذ کند، آنگاه روند کاهش جمعیت تا ۲۰ الی ۲۵ سال آینده ادامه پیدا خواهد کرد. در نتیجه مخاطرۀ رشد منفی جمعیت به «سقوط جمعیتی» منجر خواهد شد که تبعات ناگواری را به دنبال خواهد داشت.
نرخ رشد منفی جمعیت ضمن آن که باعث افت نیروی شاغل آماده به کار میشود، موجب افزایش جمعیت سالمند نیز خواهد شد. این خطر به نوبۀ خود منجر به افت ثروت و تولید ملی میشود که به دنبال آن ورشکستگیی صندوقهای بازنشستگی را به همراه میآورد و معیشت بازنشستگان و مستمریبگیران را به خطر خواهد افکند. هنگامی که نرخ رشد جمعیت و موالید مثبت و معنادار باشد، میتواند نیروی کار لازم را برای جامعه فراهم کند، تا در آینده به میزان معناداری جوانان وارد بازار کار شوند و بتوانند برای خود و جامعه ثروت تولید کنند، به طوری که سهمی از این ثروت در قالب بخشی از درآمدِ شاغلان به صورت پرداخت حق بیمه، در خدمت صندوقهای بازنشستگی در آید و بتواند حقوق بازنشستگان را به میزان مکفی تأمین کند و نیازهای بهداشتی و درمانیی آنها برآورده سازد. هنگامی که نرخ رشد جمعیت، منفی و معنادار باشد، عکس این فرایند اتفاق میافتد.
به بیان دیگر اگر ریسکِ نرخ رشد منفی جمعیت ناشی از کاهش نرخ باروری و افزایش نرخ تجرد جدی گرفته نشود، میتواند در آیندهای نه چندان دور تبدیل به مخاطرات و آسیبهای بعدی مانند سقوط جمعیتی و ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی شود که به نوبۀ خود فقر اقشار بازنشسته و سالمند را در پی خواهد داشت. در این صورت ما با زنجیرۀ متوالی و چرخهای از مخاطرات و آسیب روبرو خواهیم شد که به آن جرم انباشتی مخاطرات و آسیبهای جمعیتی و اجتماعی اطلاق میشود.
@kavosh_garan
☄تأملی بر تأخر ادراکی و کنشی مخاطرات اجتماعی و محیطی
🔻قسمت دوم
مثال دیگر مخاطرۀ اجتماعی، مسئلۀ طلاق است. دادههای مرکز آمار ایران نشان می دهد که در کشور به ازای ۳ ازدواج یک ازدواج به طلاق منجر میشود و میزان طلاق از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹ حدود ۲۸ درصد افزایش یافته است. امروز در تهران و بسیاری از شهرهای بزرگ نرخ طلاق با شتاب بیشتری رو به افزایش گذارده و به نهاد ازدواج و خانواده آسیب وارد کرده است. شیوع این آسیب (خطرِ بالفعل) به مخاطرات و آسیبهای اجتماعی دیگری ختم میشود. طلاق برای والدین افسردگی و بحرانهای روحی و رفتارهای پرخطر را به دنبال میآورد. مشکلات مالی را تشدید میکند. اضطرابها و خشونتهای بین فردی و اجتماعی را گسترش می دهد. فرزندان حاصل از طلاق را با مشکلات روحی و روانی و اقتصادی روبرو میکند و آنان را در معرض انواع دیگر آسیبهای اجتماعی مانند ترک تحصیل، رشد اعتیاد و بزهکاری فزاینده قرار میدهد. افرادی هم که مجرد باقی میمانند و دیگر ازدواج نمیکنند با خطرات و آسیبهایی مانند تنهایی، احساس بیمعنایی و معضلات اجتماعی مواجه میشوند. در واقع مخاطرۀ طلاق و گسترش آن تبعات و آسیبهای چند سویه و چند وجهی را برای فرد، خانواده و جامعه به دنبال دارد که به شکل چرخۀ مخاطره و آسیب متوالی نمایان میگردد.
مخاطرات اجتماعی مانند رشد منفی جمعیت و افزایش نرخ افسارگسیختۀ طلاق دو نمونهای هستند که دولت، نهادهای سیاستی و مردم نسبت به تداوم و شتابشان غفلت کردهاند و به چارهجویی، بازتابندگیی فعال و بازاندیشانه دربارهیشان نپرداختهاند و پیامدهایشان را به دوراندیشی و تصور نگذاشتهاند. به طوری که آثار و عواقبشان به شکل خطرات بالفعل و آسیبهای فزاینده در حال ظهور است و میرود خود را در قالب آسیبهای اجتماعیی فراگیر به ظهور برساند. به وجهی که اگر جامعه بیش از این در برابر امواج تخریبگرشان منفعل باشد و تأخیر نماید، با زنجیرهای از بحرانها و مخاطرات بالفعل شدۀ اجتماعی مواجه خواهیم شد. در اینجا با پدیدۀ تأخر ادراکی (فاصلۀ شناختی) و تأخر در اقدامات هوشیارانه در سطوح کلان (سیاستگذاری اجتماعی و جمعیتی)، میانه (سازمانها ذیربط) و خُرد (خانواده) در برابر احتمال وقوع سقوط جمعیتی و پیامدهای حاصل از رشد فزایندۀ طلاق مواجه خواهیم شد.
پدیدۀ تأخیر ادراکی ( تأخر و فاصلۀ شناختی) و تأخیر اقدام و کنش هوشیارانه (تأخر کُنشی) نسبت به سایر مخاطرات اجتماعی مانند کودکان کار، زنان سرپرست خانوار، تکدیگری، اعتیاد و بزهکاری و رفتارهای پُرخطر نیز در سطوح نهادی، عمومی و فردی مصداق دارد و حضور برجسته و قابل ملاحظهای را نشان میدهد، به وجهی که در پیدایش، وقوع و استمرار مخاطرات اجتماعی و پیامدهایشان نقش تعیینکنندهای دارد و هریک میتواند به زنجیرهای از بحرانها و آسیبهای انباشتی و فراگیر مبدل شود.
در حوزۀ مخاطرات محیطی نیز میتوان مثالهایی آورد. به طور نمونه امروز تغییرات اقلیمی ناشی از گرمایش جهانی میتواند منجر به تشدید خشکسالی شود و به کمآبی فزاینده و آتشسوزی جنگلها و در وضعیت حادتر به قحطی منتهی گردد و یا با آمدن بارشهای تند و مقطعی، شهرها و روستاها را ویران کند و تلفات انسانی به بار آورد. تغییرات اقلیمی میتواند در شهرهای ساحلی منشاء مخاطرات دیگری شود و اگر روند گرمایش زمین در ۱۰ الی ۱۵ سال آینده تداوم یافته و فزونی بگیرد، احتمال دارد آب سطح اقیانوسها و دریاها بالا آمده و از برخی شهرها را در خود فرو برد و یا گردبادها، بارانهای سیلآسا و طوفانهای بسا بزرگتر از آنچه تا کنون اتفاق افتاده است را ایجاد کند و در صورت وقوع آسیبها و خسارات جانی و مالی وارد کند و فاجعه بیافریند. به عبارت دیگر وقتی ریسکِ گردبادها و طوفانهای ساحلی اتفاق افتاد و حادث شد و شهرهای ساحلی را در هم کوبید، آسیب و فاجعه وارد میکند. در این حالت موقعیت مخاطره و آسیب بالقوه به موقعیت خطر و آسیب بالفعل تبدیل میشود. این وضعیت، مخاطره (ریسک) نیست، بلکه خطر (اتفاق) و آسیب تبدیل شده است.
@kavosh_garan
🔻قسمت دوم
مثال دیگر مخاطرۀ اجتماعی، مسئلۀ طلاق است. دادههای مرکز آمار ایران نشان می دهد که در کشور به ازای ۳ ازدواج یک ازدواج به طلاق منجر میشود و میزان طلاق از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹ حدود ۲۸ درصد افزایش یافته است. امروز در تهران و بسیاری از شهرهای بزرگ نرخ طلاق با شتاب بیشتری رو به افزایش گذارده و به نهاد ازدواج و خانواده آسیب وارد کرده است. شیوع این آسیب (خطرِ بالفعل) به مخاطرات و آسیبهای اجتماعی دیگری ختم میشود. طلاق برای والدین افسردگی و بحرانهای روحی و رفتارهای پرخطر را به دنبال میآورد. مشکلات مالی را تشدید میکند. اضطرابها و خشونتهای بین فردی و اجتماعی را گسترش می دهد. فرزندان حاصل از طلاق را با مشکلات روحی و روانی و اقتصادی روبرو میکند و آنان را در معرض انواع دیگر آسیبهای اجتماعی مانند ترک تحصیل، رشد اعتیاد و بزهکاری فزاینده قرار میدهد. افرادی هم که مجرد باقی میمانند و دیگر ازدواج نمیکنند با خطرات و آسیبهایی مانند تنهایی، احساس بیمعنایی و معضلات اجتماعی مواجه میشوند. در واقع مخاطرۀ طلاق و گسترش آن تبعات و آسیبهای چند سویه و چند وجهی را برای فرد، خانواده و جامعه به دنبال دارد که به شکل چرخۀ مخاطره و آسیب متوالی نمایان میگردد.
مخاطرات اجتماعی مانند رشد منفی جمعیت و افزایش نرخ افسارگسیختۀ طلاق دو نمونهای هستند که دولت، نهادهای سیاستی و مردم نسبت به تداوم و شتابشان غفلت کردهاند و به چارهجویی، بازتابندگیی فعال و بازاندیشانه دربارهیشان نپرداختهاند و پیامدهایشان را به دوراندیشی و تصور نگذاشتهاند. به طوری که آثار و عواقبشان به شکل خطرات بالفعل و آسیبهای فزاینده در حال ظهور است و میرود خود را در قالب آسیبهای اجتماعیی فراگیر به ظهور برساند. به وجهی که اگر جامعه بیش از این در برابر امواج تخریبگرشان منفعل باشد و تأخیر نماید، با زنجیرهای از بحرانها و مخاطرات بالفعل شدۀ اجتماعی مواجه خواهیم شد. در اینجا با پدیدۀ تأخر ادراکی (فاصلۀ شناختی) و تأخر در اقدامات هوشیارانه در سطوح کلان (سیاستگذاری اجتماعی و جمعیتی)، میانه (سازمانها ذیربط) و خُرد (خانواده) در برابر احتمال وقوع سقوط جمعیتی و پیامدهای حاصل از رشد فزایندۀ طلاق مواجه خواهیم شد.
پدیدۀ تأخیر ادراکی ( تأخر و فاصلۀ شناختی) و تأخیر اقدام و کنش هوشیارانه (تأخر کُنشی) نسبت به سایر مخاطرات اجتماعی مانند کودکان کار، زنان سرپرست خانوار، تکدیگری، اعتیاد و بزهکاری و رفتارهای پُرخطر نیز در سطوح نهادی، عمومی و فردی مصداق دارد و حضور برجسته و قابل ملاحظهای را نشان میدهد، به وجهی که در پیدایش، وقوع و استمرار مخاطرات اجتماعی و پیامدهایشان نقش تعیینکنندهای دارد و هریک میتواند به زنجیرهای از بحرانها و آسیبهای انباشتی و فراگیر مبدل شود.
در حوزۀ مخاطرات محیطی نیز میتوان مثالهایی آورد. به طور نمونه امروز تغییرات اقلیمی ناشی از گرمایش جهانی میتواند منجر به تشدید خشکسالی شود و به کمآبی فزاینده و آتشسوزی جنگلها و در وضعیت حادتر به قحطی منتهی گردد و یا با آمدن بارشهای تند و مقطعی، شهرها و روستاها را ویران کند و تلفات انسانی به بار آورد. تغییرات اقلیمی میتواند در شهرهای ساحلی منشاء مخاطرات دیگری شود و اگر روند گرمایش زمین در ۱۰ الی ۱۵ سال آینده تداوم یافته و فزونی بگیرد، احتمال دارد آب سطح اقیانوسها و دریاها بالا آمده و از برخی شهرها را در خود فرو برد و یا گردبادها، بارانهای سیلآسا و طوفانهای بسا بزرگتر از آنچه تا کنون اتفاق افتاده است را ایجاد کند و در صورت وقوع آسیبها و خسارات جانی و مالی وارد کند و فاجعه بیافریند. به عبارت دیگر وقتی ریسکِ گردبادها و طوفانهای ساحلی اتفاق افتاد و حادث شد و شهرهای ساحلی را در هم کوبید، آسیب و فاجعه وارد میکند. در این حالت موقعیت مخاطره و آسیب بالقوه به موقعیت خطر و آسیب بالفعل تبدیل میشود. این وضعیت، مخاطره (ریسک) نیست، بلکه خطر (اتفاق) و آسیب تبدیل شده است.
@kavosh_garan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
|همانندسازی با نقاب|
اسلاوی ژیژک فیلسوف و نظریه پرداز اسلونیایی
{ترجمه ویدئو از سوگل پورمهرام }
@kavosh_garan
|همانندسازی با نقاب|
اسلاوی ژیژک فیلسوف و نظریه پرداز اسلونیایی
{ترجمه ویدئو از سوگل پورمهرام }
@kavosh_garan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
☄ AdHDتبدیل به برند شده است
آرش حیدری، جامعهشناس، درباره ازدیاد مبتلایان به اختلال ADHD در فضای مجازی میگوید که ویژگی عمده ADHD این است که فرد مبتلا، هیچ درکی از زمان ندارد. اگر واقعا این همه آدم به AHDH مبتلا هستند، این نمود وضعیتی است که باید راجع به آن صحبت کرد.
در ادامه نیز حیدری تاکید میکند که این اختلال، گویی که امروزه تبدیل یک برند شده است.
@kavosh_garan
آرش حیدری، جامعهشناس، درباره ازدیاد مبتلایان به اختلال ADHD در فضای مجازی میگوید که ویژگی عمده ADHD این است که فرد مبتلا، هیچ درکی از زمان ندارد. اگر واقعا این همه آدم به AHDH مبتلا هستند، این نمود وضعیتی است که باید راجع به آن صحبت کرد.
در ادامه نیز حیدری تاکید میکند که این اختلال، گویی که امروزه تبدیل یک برند شده است.
@kavosh_garan
☄تأملی بر تأخر ادراکی و کنشی مخاطرات اجتماعی و محیطی
🔻قسمت سوم
✍️ دکتر حمید رزاقی، جامعهشناس
مخاطرات محیطی از سویی میتوانند قابل شناسایی و ادراک بشر باشند. این که ممکن است نسبت به احتمال وقوع آن آگاهی داشته باشیم و بتوانیم وقوعشان راپیشبینی کنیم. این که چقدر قدرت آسیب زدن دارند و این که قادر باشیم آسیبهای ناشی از آنها را کنترل و محدود کنیم و از سوی دیگر ممکن است که به سطح آگاهی و بازاندیشیی علمی و ادراک و بازتابندگی فعالِ مردمی در سطوح نهادی، عمومی و فردی نرسند و به مانند پاندمی کرونا به یکباره به فاجعه تبدیل شوند.
در مورد زلزله که بزرگترین مخاطره محیطیی شهرنشینان تهرانی است، نیز همینطور است. احتمال مخاطره زلزله در تهران وجود دارد و اگر در مقابل آن تمهیدات و آمادگیی لازم صورت نگیرد، در صورت وقوع بر حسب شدت و قدرت آن بلافاصله آسیبهایی مانند کشتار و تلفات و خرابی به بار میآورد. بعد از وقوع زلزله، احتمال مخاطرات دیگری ناشی از آن وجود دارد. خطر بعدی به دنبال زلزله، احتمال شیوع بیماریهایی نظیر وبا و تیفوس است. تصور کنید زلزله آمده و آدمها در سطح وسیعی جان باختهاند و جسدهایشان در شهر رها شده است و اگر از پیش مکانهایی در شهر برای دفن جانباختگان جایابی نشده باشد و سریعاً اقدام به دفنشان صورت نگیرد، احتمال گسترش بیماریهای واگیردار و احتمال مرگ و میرهای بیشتری وجود دارد.
بدین ترتیب اگر در برابر زلزله چه در سطح نهادی و سازمان های متولی و چه در سطح عمومی و ساکنان شهر، ادراک، آگاهی، حساسیت و نگرانیی فعال ایجاد نشده باشد و اقدامات لازم و مؤثری در مواجهه با آن در سطح زیرساختی و در سطح توانمندسازی فکری و مهارتی برای شهروندان پیشبینی نشده باشد و از قبل افق و استراتژی مدونی طراحی و به اجرا در نیامده باشد و نسبت به پیامدهای مخرباش غفلت صورت گرفته باشد و عواقباش جدی گرفته نشده باشد، آنگاه وضعیت مخاطرۀ بالقوه میتواند به وضعیت خطر و فاجعۀ بالفعل تبدیل میشود و تلفات و صدمات فزاینده و غیر قابل جبرانی را به شکل زنجیرهای در پی خواهد داشت. در این وضعیت نیز ما با فاصلۀ ادراکی و تأخر شناختی و انفعال رفتاری در برابر مخاطرۀ زلزله مواجه خواهیم بود.
از دیگر مخاطراتی که شهرهای بزرگ ایران با آن مواجهاند، آلودگیی هوا است. آلایندهها در هوای اغلب کلانشهرها به ویژه ذرات معلق کمتر از دو نیم میکرون ناشی از فعالیتهای کارخانهها، رفت و آمد کامیونهای گازوئیلسوز و مصرف بیحد و حصر سایر سوختهای فسیلی در وسائل نقلیه منجر به بیماریهای ریوی، سکتههای قلبی و مغزی و امراض عروقی و خونی میشود و هر ساله جان هزاران نفر را میگیرد. امروزه آلودگیی هوا از وضعیت مخاطره خارج شده و به وضعیت خطر بالفعل و آسیب رسیده است که به دنبال آن زنجیرۀ مخاطرات و آسیبهای سلامتی، بهداشتی و اجتماعی فراوانی را به همراه آورده است.
حال چنانچه همچنان پیامدهای انباشتیی آلودگیی هوا و ریزگردها را انکار کرده و یا کم اهمیت جلوه دهیم و آنها را به سطح باخبری و اقدام فعال نرسانیم و پیامدهای آن را عادی بپنداریم و اگر در سبک زندگی مصرفی خویش بازاندیشگیی فعال و بازاندیشی نکنیم و در مقابلش کنش خردورزانه انجام ندهیم، در آن صورت پیامدهای ناگوارش با حدّت بیشتری به صورت تلفات جانی، صدمات روانی و اجتماعی به وقوع میپیوندد و خسارات و هزینههای درمانی بس فزونتری را بر شهرنشینان و جامعه تحمیل خواهد کرد. بدین ترتیب چرخۀ متوالی مخاطره و آسیب ابعاد گستردهتری خواهد یافت. در این جا نیز با پدیدۀ تاخر ادراکی، فاصلۀ شناختی و انفعال عملی نسبت به خطرات آلودگیی هوا در سطوح نهادی و همگانی و شهروندی روبرو هستیم.
پدیدۀ فاصلۀ شناختی (تأخر ادراکی) و انفعال رفتاری (تأخر کُنشی) نیز نسبت به دیگر مخاطرات محیطی مانند فرونشست زمین، آلودگیهای میکروبی و صنعتی، آلودگی زبالههای شهری، آلودگیی صوتی و ترافیک سرسامآور، آلودگیهای غذا و اپیدمیها و پاندمیهای بیماریزا در سطوح نهادی، عمومی و شهروندی صادق است و حضور برجسته و معناداری دارد که در پیدایش، وقوع و استمرار و پیامدهای زنجیرهایشان نقش تعیینکنندهای ایفا میکند.
@kavosh_garan
🔻قسمت سوم
✍️ دکتر حمید رزاقی، جامعهشناس
مخاطرات محیطی از سویی میتوانند قابل شناسایی و ادراک بشر باشند. این که ممکن است نسبت به احتمال وقوع آن آگاهی داشته باشیم و بتوانیم وقوعشان راپیشبینی کنیم. این که چقدر قدرت آسیب زدن دارند و این که قادر باشیم آسیبهای ناشی از آنها را کنترل و محدود کنیم و از سوی دیگر ممکن است که به سطح آگاهی و بازاندیشیی علمی و ادراک و بازتابندگی فعالِ مردمی در سطوح نهادی، عمومی و فردی نرسند و به مانند پاندمی کرونا به یکباره به فاجعه تبدیل شوند.
در مورد زلزله که بزرگترین مخاطره محیطیی شهرنشینان تهرانی است، نیز همینطور است. احتمال مخاطره زلزله در تهران وجود دارد و اگر در مقابل آن تمهیدات و آمادگیی لازم صورت نگیرد، در صورت وقوع بر حسب شدت و قدرت آن بلافاصله آسیبهایی مانند کشتار و تلفات و خرابی به بار میآورد. بعد از وقوع زلزله، احتمال مخاطرات دیگری ناشی از آن وجود دارد. خطر بعدی به دنبال زلزله، احتمال شیوع بیماریهایی نظیر وبا و تیفوس است. تصور کنید زلزله آمده و آدمها در سطح وسیعی جان باختهاند و جسدهایشان در شهر رها شده است و اگر از پیش مکانهایی در شهر برای دفن جانباختگان جایابی نشده باشد و سریعاً اقدام به دفنشان صورت نگیرد، احتمال گسترش بیماریهای واگیردار و احتمال مرگ و میرهای بیشتری وجود دارد.
بدین ترتیب اگر در برابر زلزله چه در سطح نهادی و سازمان های متولی و چه در سطح عمومی و ساکنان شهر، ادراک، آگاهی، حساسیت و نگرانیی فعال ایجاد نشده باشد و اقدامات لازم و مؤثری در مواجهه با آن در سطح زیرساختی و در سطح توانمندسازی فکری و مهارتی برای شهروندان پیشبینی نشده باشد و از قبل افق و استراتژی مدونی طراحی و به اجرا در نیامده باشد و نسبت به پیامدهای مخرباش غفلت صورت گرفته باشد و عواقباش جدی گرفته نشده باشد، آنگاه وضعیت مخاطرۀ بالقوه میتواند به وضعیت خطر و فاجعۀ بالفعل تبدیل میشود و تلفات و صدمات فزاینده و غیر قابل جبرانی را به شکل زنجیرهای در پی خواهد داشت. در این وضعیت نیز ما با فاصلۀ ادراکی و تأخر شناختی و انفعال رفتاری در برابر مخاطرۀ زلزله مواجه خواهیم بود.
از دیگر مخاطراتی که شهرهای بزرگ ایران با آن مواجهاند، آلودگیی هوا است. آلایندهها در هوای اغلب کلانشهرها به ویژه ذرات معلق کمتر از دو نیم میکرون ناشی از فعالیتهای کارخانهها، رفت و آمد کامیونهای گازوئیلسوز و مصرف بیحد و حصر سایر سوختهای فسیلی در وسائل نقلیه منجر به بیماریهای ریوی، سکتههای قلبی و مغزی و امراض عروقی و خونی میشود و هر ساله جان هزاران نفر را میگیرد. امروزه آلودگیی هوا از وضعیت مخاطره خارج شده و به وضعیت خطر بالفعل و آسیب رسیده است که به دنبال آن زنجیرۀ مخاطرات و آسیبهای سلامتی، بهداشتی و اجتماعی فراوانی را به همراه آورده است.
حال چنانچه همچنان پیامدهای انباشتیی آلودگیی هوا و ریزگردها را انکار کرده و یا کم اهمیت جلوه دهیم و آنها را به سطح باخبری و اقدام فعال نرسانیم و پیامدهای آن را عادی بپنداریم و اگر در سبک زندگی مصرفی خویش بازاندیشگیی فعال و بازاندیشی نکنیم و در مقابلش کنش خردورزانه انجام ندهیم، در آن صورت پیامدهای ناگوارش با حدّت بیشتری به صورت تلفات جانی، صدمات روانی و اجتماعی به وقوع میپیوندد و خسارات و هزینههای درمانی بس فزونتری را بر شهرنشینان و جامعه تحمیل خواهد کرد. بدین ترتیب چرخۀ متوالی مخاطره و آسیب ابعاد گستردهتری خواهد یافت. در این جا نیز با پدیدۀ تاخر ادراکی، فاصلۀ شناختی و انفعال عملی نسبت به خطرات آلودگیی هوا در سطوح نهادی و همگانی و شهروندی روبرو هستیم.
پدیدۀ فاصلۀ شناختی (تأخر ادراکی) و انفعال رفتاری (تأخر کُنشی) نیز نسبت به دیگر مخاطرات محیطی مانند فرونشست زمین، آلودگیهای میکروبی و صنعتی، آلودگی زبالههای شهری، آلودگیی صوتی و ترافیک سرسامآور، آلودگیهای غذا و اپیدمیها و پاندمیهای بیماریزا در سطوح نهادی، عمومی و شهروندی صادق است و حضور برجسته و معناداری دارد که در پیدایش، وقوع و استمرار و پیامدهای زنجیرهایشان نقش تعیینکنندهای ایفا میکند.
@kavosh_garan
☄تأملی بر تأخر ادراکی و کنشی مخاطرات اجتماعی و محیطی
🔻قسمت چهارم (پایانی)
✍️ دکتر حمید رزاقی، جامعهشناس
☑️ در این میان میتوان با عنایت به اهمیت و فوریت موضوع و جهت مقابله با تأخر ادراکی و کاهش فاصلۀ شناختی و افزایش توانمندی عملی و مهارتی شهروندان در حوزۀ مخاطرات محیطی (طبیعی و انسانساخت) و به منظور ارتقای فرهنگ ریسک در سطح همگانی، راهکارهای ذیل را اتخاذ کرد و به اجراء گذارد:
– اولویتبندی مخاطرات محیطی (طبیعی و انسانساخت) در مناطق مختلف و شهرهای کشور.
– تغییر رویکرد انحصاریی کالبدمحور و سخت به رویکرد اجتماعمحور و نرم در مدیریت شهری.
– ارجحیت مدیریت ریسک نسبت به مدیریت بحران در مواجهه با مخاطرات محیطی (طبیعی و انسانساخت).
– جایگزینیی ساختار افقی، همیاری و داوطلبانۀ مردمی با ساختار دیوانسالاریی سلسله مراتب عمودی و دستوری در نظام مدیریت ریسک.
– ایجاد، گسترش و استقرار دائمیی شبکه اجتماعیی سراسریِ دفاع مدنی متشکل از سازمانهای مردمنهاد و اجتماعات محلهمحور در قالب تیمهای مراقبت و امداد و نجات و در راستای آموزش مستمر مهارتهای مقابله با ریسکهای محیطی به شهروندان.
– آموزش و تغییر رویکرد معطوف به ریسک و خطرات محیطی در تمامی سطوح مدیریتی و کارشناسیی مدیریت شهری.
– طراحی و یکپارچهسازیی نظام آموزش مخاطرات محیطی با محوریت سازمانهای تخصصیی مردمنهاد.
– طراحی و تدوین آموزشهای دانشی و مهارتی در سطح عمومی به شهروندان با سرفصلهای نظری و کاربردی.
– برگزاری دورههای میدانی و تمرینهای عملیاتی جهت آموزش مشارکتیی شهروندان.
– دعوت از اساتید و مربیان متخصص و حاذق جهت تولید محتوای درسی و تدریس حوزههای مخاطرات محیطی.
– برگزاری کلاسها و کارگاههای ارتقای فرهنگ ریسکهای محیطی در محلات و اماکن عمومی شهرها و روستاها.
– ترویج و ترغیب شهرنشینان به استفاده از فنآوری انرژیهای پاک و تجدیدپذیر.
– تشکیل و راه اندازی شبکۀ رادیویی و تلویزیونیی مخاطرات محیطی.
– تولید و عرضۀ دائمیی محتواهای آموزشی و مهارتی با رویکرد مخاطرات محیطی در رسانههای جمعی.
– برگزاری نشستها و سخنرانیها در فرهنگسراها، خانههای فرهنگ و سراهای محله با موضوعهای مخاطرات محیطی.
– حمایت از پژوهشهای کاربردی و مهارتی در زمینۀ مخاطرات محیطی.
– طراحی و نصب تبلیغات شهری در اماکن عمومی، مترو و اتوبوسهای شهری با رویکرد آموزش و مهارتی مقابله با مخاطرات محیطی.
@kavosh_garan
🔻قسمت چهارم (پایانی)
✍️ دکتر حمید رزاقی، جامعهشناس
☑️ در این میان میتوان با عنایت به اهمیت و فوریت موضوع و جهت مقابله با تأخر ادراکی و کاهش فاصلۀ شناختی و افزایش توانمندی عملی و مهارتی شهروندان در حوزۀ مخاطرات محیطی (طبیعی و انسانساخت) و به منظور ارتقای فرهنگ ریسک در سطح همگانی، راهکارهای ذیل را اتخاذ کرد و به اجراء گذارد:
– اولویتبندی مخاطرات محیطی (طبیعی و انسانساخت) در مناطق مختلف و شهرهای کشور.
– تغییر رویکرد انحصاریی کالبدمحور و سخت به رویکرد اجتماعمحور و نرم در مدیریت شهری.
– ارجحیت مدیریت ریسک نسبت به مدیریت بحران در مواجهه با مخاطرات محیطی (طبیعی و انسانساخت).
– جایگزینیی ساختار افقی، همیاری و داوطلبانۀ مردمی با ساختار دیوانسالاریی سلسله مراتب عمودی و دستوری در نظام مدیریت ریسک.
– ایجاد، گسترش و استقرار دائمیی شبکه اجتماعیی سراسریِ دفاع مدنی متشکل از سازمانهای مردمنهاد و اجتماعات محلهمحور در قالب تیمهای مراقبت و امداد و نجات و در راستای آموزش مستمر مهارتهای مقابله با ریسکهای محیطی به شهروندان.
– آموزش و تغییر رویکرد معطوف به ریسک و خطرات محیطی در تمامی سطوح مدیریتی و کارشناسیی مدیریت شهری.
– طراحی و یکپارچهسازیی نظام آموزش مخاطرات محیطی با محوریت سازمانهای تخصصیی مردمنهاد.
– طراحی و تدوین آموزشهای دانشی و مهارتی در سطح عمومی به شهروندان با سرفصلهای نظری و کاربردی.
– برگزاری دورههای میدانی و تمرینهای عملیاتی جهت آموزش مشارکتیی شهروندان.
– دعوت از اساتید و مربیان متخصص و حاذق جهت تولید محتوای درسی و تدریس حوزههای مخاطرات محیطی.
– برگزاری کلاسها و کارگاههای ارتقای فرهنگ ریسکهای محیطی در محلات و اماکن عمومی شهرها و روستاها.
– ترویج و ترغیب شهرنشینان به استفاده از فنآوری انرژیهای پاک و تجدیدپذیر.
– تشکیل و راه اندازی شبکۀ رادیویی و تلویزیونیی مخاطرات محیطی.
– تولید و عرضۀ دائمیی محتواهای آموزشی و مهارتی با رویکرد مخاطرات محیطی در رسانههای جمعی.
– برگزاری نشستها و سخنرانیها در فرهنگسراها، خانههای فرهنگ و سراهای محله با موضوعهای مخاطرات محیطی.
– حمایت از پژوهشهای کاربردی و مهارتی در زمینۀ مخاطرات محیطی.
– طراحی و نصب تبلیغات شهری در اماکن عمومی، مترو و اتوبوسهای شهری با رویکرد آموزش و مهارتی مقابله با مخاطرات محیطی.
@kavosh_garan
Forwarded from اتچ بات
☄گریز از واقعیت
درد زندگی انسان مدرن سرکوب میشود یا به تعویق میافتد، اما رنج و زجر زندگی چطور؟
بشر از جهل به طبیعت کاسته است، اما از جهل خود که مسبب رنج است چطور؟
از خشونت و درد تعمدی نسبت به خود و دیگران چطور؟ آیا کمتر شده است؟ انسان مدرن از درد زندگی تا توانسته گریخته و آن را به تعویق انداخته، اما جهل و خشونت بیشتر شده است
خشونت و خصومتی که بشر در قرن بیستم به مدد علم و فنآوری به همنوع خود نشان داد، گستردگی بیشتری یافته است
تکاپوی انسان مدرن در کاستن درد زندگی متاسفانه به کاهش رنج( جهل به خود ) و زجر منتهی نشده است
سپرهای تکنولوژیک در تجربه زندگی و طبیعت به جهل بیشتر انسانها به ماهیت خود انجامیده است. برای مثال کودکان ما لمس نمیکنند غذایی که میخورند چگونه از زمین به دست میآید
شکل روابط انسانی نیز در زندگی مدرن تنهایی و ناکامی فزاینده به همراه آورده است. تمرکز بر تحصیل و کار و قواعد چرخش جامعه مدرن و زمینههای فردی لذت و تفریح مجال روابط انسانی گذشته را از انسان امروزی سلب کرده است
افسردگی، اضطراب، وسواس و بیماری هایی چون سکته و سرطان و زخم معده و میگرن همگی هدیههای زندگی مدرن به بشر امروزی است
برشی از کتاب: از خط تا مثلث تعارض
نویسنده: نیما قربانی
@kavosh_garan
درد زندگی انسان مدرن سرکوب میشود یا به تعویق میافتد، اما رنج و زجر زندگی چطور؟
بشر از جهل به طبیعت کاسته است، اما از جهل خود که مسبب رنج است چطور؟
از خشونت و درد تعمدی نسبت به خود و دیگران چطور؟ آیا کمتر شده است؟ انسان مدرن از درد زندگی تا توانسته گریخته و آن را به تعویق انداخته، اما جهل و خشونت بیشتر شده است
خشونت و خصومتی که بشر در قرن بیستم به مدد علم و فنآوری به همنوع خود نشان داد، گستردگی بیشتری یافته است
تکاپوی انسان مدرن در کاستن درد زندگی متاسفانه به کاهش رنج( جهل به خود ) و زجر منتهی نشده است
سپرهای تکنولوژیک در تجربه زندگی و طبیعت به جهل بیشتر انسانها به ماهیت خود انجامیده است. برای مثال کودکان ما لمس نمیکنند غذایی که میخورند چگونه از زمین به دست میآید
شکل روابط انسانی نیز در زندگی مدرن تنهایی و ناکامی فزاینده به همراه آورده است. تمرکز بر تحصیل و کار و قواعد چرخش جامعه مدرن و زمینههای فردی لذت و تفریح مجال روابط انسانی گذشته را از انسان امروزی سلب کرده است
افسردگی، اضطراب، وسواس و بیماری هایی چون سکته و سرطان و زخم معده و میگرن همگی هدیههای زندگی مدرن به بشر امروزی است
برشی از کتاب: از خط تا مثلث تعارض
نویسنده: نیما قربانی
@kavosh_garan
Telegram
attach 📎
در بسیاری از نظامهای خودکامه ، دولت روی تحریک مردم علیه یکدیگر حساب می کند ، یعنی از جمعیت به عنوان خبرچین استفاده کرده است تا نگذارند همتایانشان دست از پا خطا کنند. این وسیله ای اسراف کارانه و بی ثمر برای کنترل است.
مقادیر زیادی وقت صرف فعالیت های نظارتی می شود و جمعیتی که در ترس دائم به سر می برد و به دوستان و خویشاوندان اعتماد ندارد همیشه در سطح زیر استاندارد عمل می کند.
کلان داده همهٔ مزایای دولت نظارتی قدیم را -با جنبه های منفی خیلی کمتر - به «برادر بزرگ» می دهد.
#براین_کلگ
کتاب: کلان دادهها (چگونه انقلاب اطلاعاتی زندگی ما را دگرگون میکند)
ترجمه: پری آزرموند
@kavosh_garan
مقادیر زیادی وقت صرف فعالیت های نظارتی می شود و جمعیتی که در ترس دائم به سر می برد و به دوستان و خویشاوندان اعتماد ندارد همیشه در سطح زیر استاندارد عمل می کند.
کلان داده همهٔ مزایای دولت نظارتی قدیم را -با جنبه های منفی خیلی کمتر - به «برادر بزرگ» می دهد.
#براین_کلگ
کتاب: کلان دادهها (چگونه انقلاب اطلاعاتی زندگی ما را دگرگون میکند)
ترجمه: پری آزرموند
@kavosh_garan
☄دیالکتیک روبنای فکری و زیربنای مادی:بازتولید یک لحظهتاریخی
✍محمد امین سلیمانی
🔻براساس یک کلیشه رایج که عمدتا ماحصل تفکر مارکسیسمارتودوکس مانند افکار "کارل کائوتسکی" است,مناسباتاقتصادی یگانه نیروی محرکه جامعه میباشد.فلذا روبنا که متشکل از نهادهای فکری جامعه است,تنها یک بازیگر منفعل و عاری از اراده مؤثر در جهت پیشبرد جامعه خواهد بود.
🔻روبنا و زیربنای جامعه یا به تعبیری مناسباتمادی و فکری دو امری هستند که نه رابطهعلی_معلولی یکجانبه که رابطهای دیالکتیکی دارند.دیالکتیکی نامیدن رابطه فیمابین این دو به معنای ان است که روبنا برای حفظ موجودیت خود ابزارهایمادی خویش را در زیربنا میجوید و متقابلا زیربنا در صدد است تا ابزارهایفکری موردنیاز خود را در روبنا بیابد.
🔻جهت قاطعتر زیربنا در این رابطه به معنای تکرار و تجدیدحیات جامعه است.تعین و هستی جامعه در گرو حفظ موجودیت هر دوی انهاست.با این حال بررسی سیر تکامل جوامع نشان میدهد ایجاد نهادهایفکری و تقسیمکار ذهنی جامعه پس از رویدادی حاصل شده که طی ان اجتماعی از انسانها در تعامل با طبیعت و تقسیمکار یدی، به افزونه و انباشتاقتصادی دست یافتند که اقشاری از جامعه را از کار صرف به امورات یدی بینیاز کرد و منجر به فراغت انان جهت تعین بخشیدن به نهادهای فکری جامعه شد.
به عبارتی دیگر سطح تکامل روبنایفکری جامعه رابطه معناداری با میزان رشد نیروهای مولده و افزونهاقتصادی دارد که برای رهایی از کار یدی ضروری است.
🔻پس از رهایی اقشاری از جوامع از کار یدی,نهادهای فکری جامعه در قالبکلی روبنا تشکل یافتند.تفکیک زیربنای مادی و روبنای فکری از یکدیگر سیمایی را برای جامعه پدید اورد که تعامل اندو با هم در جهت بازتولید و تجدید حیاتجامعه برآمد.طی اینرابطه روبنا با تامین ابزارهای فکری موردنیاز برای زیربنا در صدد رشد بیشتر نیروهای مولده و خلق افزونهاقتصادی است که مجددا به بازتولید مداوم انلحظهتاریخی، تفکیک و تخصص این دو از یکدیگر بیانجامد.
شاید با کمی اغماض بتوان گفت طی تاریخ "کار یدی" و افزونهاقتصادی " علت موجده" روبنا شد و متقابلا روبنا پس از تعینیافتن در مقام "علت مبقیه" زیربنا برآمد تا متقابلا حفظ موجودیت زیربنا به این رابطه ادامه دهد.
🔻لذا در تحلیل نهایی میتوان گفت فهم جهت قاطعتر زیربنا نسبت به روبنا در گرو فهم تقدم تقسیمکار یدی به تقسیمکار فکری طی تاریخجوامع ، ضرورت ایجاد افزونه نسبی اقتصادی برای پدید امدن تقسیمکار فکری و بازتولید مداوم این برههتاریخی سرنوشتساز طی هر لحظه از حیات هر جامعهای است.
@kavosh_garan
✍محمد امین سلیمانی
🔻براساس یک کلیشه رایج که عمدتا ماحصل تفکر مارکسیسمارتودوکس مانند افکار "کارل کائوتسکی" است,مناسباتاقتصادی یگانه نیروی محرکه جامعه میباشد.فلذا روبنا که متشکل از نهادهای فکری جامعه است,تنها یک بازیگر منفعل و عاری از اراده مؤثر در جهت پیشبرد جامعه خواهد بود.
🔻روبنا و زیربنای جامعه یا به تعبیری مناسباتمادی و فکری دو امری هستند که نه رابطهعلی_معلولی یکجانبه که رابطهای دیالکتیکی دارند.دیالکتیکی نامیدن رابطه فیمابین این دو به معنای ان است که روبنا برای حفظ موجودیت خود ابزارهایمادی خویش را در زیربنا میجوید و متقابلا زیربنا در صدد است تا ابزارهایفکری موردنیاز خود را در روبنا بیابد.
🔻جهت قاطعتر زیربنا در این رابطه به معنای تکرار و تجدیدحیات جامعه است.تعین و هستی جامعه در گرو حفظ موجودیت هر دوی انهاست.با این حال بررسی سیر تکامل جوامع نشان میدهد ایجاد نهادهایفکری و تقسیمکار ذهنی جامعه پس از رویدادی حاصل شده که طی ان اجتماعی از انسانها در تعامل با طبیعت و تقسیمکار یدی، به افزونه و انباشتاقتصادی دست یافتند که اقشاری از جامعه را از کار صرف به امورات یدی بینیاز کرد و منجر به فراغت انان جهت تعین بخشیدن به نهادهای فکری جامعه شد.
به عبارتی دیگر سطح تکامل روبنایفکری جامعه رابطه معناداری با میزان رشد نیروهای مولده و افزونهاقتصادی دارد که برای رهایی از کار یدی ضروری است.
🔻پس از رهایی اقشاری از جوامع از کار یدی,نهادهای فکری جامعه در قالبکلی روبنا تشکل یافتند.تفکیک زیربنای مادی و روبنای فکری از یکدیگر سیمایی را برای جامعه پدید اورد که تعامل اندو با هم در جهت بازتولید و تجدید حیاتجامعه برآمد.طی اینرابطه روبنا با تامین ابزارهای فکری موردنیاز برای زیربنا در صدد رشد بیشتر نیروهای مولده و خلق افزونهاقتصادی است که مجددا به بازتولید مداوم انلحظهتاریخی، تفکیک و تخصص این دو از یکدیگر بیانجامد.
شاید با کمی اغماض بتوان گفت طی تاریخ "کار یدی" و افزونهاقتصادی " علت موجده" روبنا شد و متقابلا روبنا پس از تعینیافتن در مقام "علت مبقیه" زیربنا برآمد تا متقابلا حفظ موجودیت زیربنا به این رابطه ادامه دهد.
🔻لذا در تحلیل نهایی میتوان گفت فهم جهت قاطعتر زیربنا نسبت به روبنا در گرو فهم تقدم تقسیمکار یدی به تقسیمکار فکری طی تاریخجوامع ، ضرورت ایجاد افزونه نسبی اقتصادی برای پدید امدن تقسیمکار فکری و بازتولید مداوم این برههتاریخی سرنوشتساز طی هر لحظه از حیات هر جامعهای است.
@kavosh_garan
.
✳️ دورههای آموزشیِ «نظریههای جامعهشناسی» و «روش تحقیق و آمار علوم اجتماعی»
⬅️ مخصوص داوطلبان کنکور دکتری و ارشد علوم اجتماعی
⬅️ قابلاستفاده برای تمام دانشجویان و علاقمندان علوم اجتماعی
🛃 آموزش آنلاین در بستر نرمافزار BigBlueButton (با اینترنت نیمبها و بدون قطعی)
⏳ طول کلّ دورۀ «نظریههای جامعهشناسی»: 60 ساعت (30 جلسۀ دوساعته؛ دوشنبهها و پنجشنبهها: ساعت 19:30 تا 21:30)
⏳ طول کلّ دورۀ «روش تحقیق و آمار»: 62 ساعت (31 جلسۀ دوساعته؛ سهشنبهها و جمعهها: ساعت 19:30 تا 21:30)
🗒 ابتدای دورهها: 9 مهر / انتهای دورهها: هفتۀ آخر دی
✅ همراه با تمرین و تحلیل تستهای کنکوریِ دکتری و ارشد 1396 تا 1403 در مباحث مربوطه
📀 امکان استفاده از فایلهای صوتی کلاسها بهصورت آفلاین
📲 اطلاعات بیشتر و ثبتنام (پیامک و تلگرام): 09363669369
⏪ ملاحظۀ نمونۀ تدریس هریک از دورهها در دو کانال زیر 👇
🍀 کانال «کنکور دکتری علوم اجتماعی»:
www.tg-me.com/elmazma_dr
🍀 کانال «کنکور ارشد علوم اجتماعی»:
www.tg-me.com/elmazma_arshad
✳️ دورههای آموزشیِ «نظریههای جامعهشناسی» و «روش تحقیق و آمار علوم اجتماعی»
⬅️ مخصوص داوطلبان کنکور دکتری و ارشد علوم اجتماعی
⬅️ قابلاستفاده برای تمام دانشجویان و علاقمندان علوم اجتماعی
🛃 آموزش آنلاین در بستر نرمافزار BigBlueButton (با اینترنت نیمبها و بدون قطعی)
⏳ طول کلّ دورۀ «نظریههای جامعهشناسی»: 60 ساعت (30 جلسۀ دوساعته؛ دوشنبهها و پنجشنبهها: ساعت 19:30 تا 21:30)
⏳ طول کلّ دورۀ «روش تحقیق و آمار»: 62 ساعت (31 جلسۀ دوساعته؛ سهشنبهها و جمعهها: ساعت 19:30 تا 21:30)
🗒 ابتدای دورهها: 9 مهر / انتهای دورهها: هفتۀ آخر دی
✅ همراه با تمرین و تحلیل تستهای کنکوریِ دکتری و ارشد 1396 تا 1403 در مباحث مربوطه
📀 امکان استفاده از فایلهای صوتی کلاسها بهصورت آفلاین
📲 اطلاعات بیشتر و ثبتنام (پیامک و تلگرام): 09363669369
⏪ ملاحظۀ نمونۀ تدریس هریک از دورهها در دو کانال زیر 👇
🍀 کانال «کنکور دکتری علوم اجتماعی»:
www.tg-me.com/elmazma_dr
🍀 کانال «کنکور ارشد علوم اجتماعی»:
www.tg-me.com/elmazma_arshad