ﻧﺎ ﮐﺠﺎ ﺁﺑﺎﺩ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﺑﻞ ﺩﺭ ﻫﺮ
ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺳﺘﻤﺪﯾﺪﮔﺎﻥ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻨﺪ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺭﺩ . ﺭﻫﺎﯾﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﯼ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ .
#ﻭﺍﻟﺘﺮ_ﺑﻨﯿﺎﻣین
@kavosh_garan
ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺳﺘﻤﺪﯾﺪﮔﺎﻥ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻨﺪ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺭﺩ . ﺭﻫﺎﯾﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﯼ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ .
#ﻭﺍﻟﺘﺮ_ﺑﻨﯿﺎﻣین
@kavosh_garan
☄ بدون توسعه نمیتوان به جنگ فساد رفت!
فساد مالی در جوامع بشری قدمتی به درازای خلقت انسان و تمدن بشری دارد و همواره مهمترین مولفه بقا و زوال حکومتها/تمدنها میزان آلودگی آنها به فساد مالی و اداری بوده است و از این منظر، ابن خلدون عامل اصلی فروپاشی تمدنها و حکومتها را اسراف، تبذیر و فساد دولتمردان و حاکمان میداند.
در دنیای مدرن، بشریت راه چاره را در دموکراتیزه کردن قدرت، حاکمیت قانون، دستگاه قضایی قوی و مستقل و آزادی بیان و قلم جست و از این رو، جوامع دموکراتیک همواره پیشتاز مبارزه با فساد بوده و حائز جایگاه بسیار بهتری در شاخصهای شفافیت مالی و مبارزه با فساد هستند، اما رفته رفته کشورهای غیر دموکراتیک نیز که سودای توسعه اقتصادی را در سر دارند، دریافتهاند که فساد مهمترین چالش فراروی توسعه است و بدون مقابله جدی و غیرشعاری با آن نه تنها هیچ توسعهای امکانپذیر نیست، بلکه احتمال زوال قدرت و فروپاشی حکومت نیز افزایش مییابد. از این جهت، این دست کشورها هم در چند دهه اخیر مقابله با فساد را در راس اهتمامات خود قرار دادهاند.
برای نمونه میتوان به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس اشاره کرد که در یک دهه اخیر جایگاه خود را در رتبهبندی شاخص ادراک از فساد سازمان شفافیت بینالمللی به شکل مستمری بهبود بخشیدهاند تا جایی که بعضا از این نظر هم از برخی کشورهای توسعهیافته سیاسی و دموکراتیک پیشی گرفتهاند.
به عنوان مثال کشور امارات با وجود ساختار سیاسی بسته و توسعهنیافته خود اما در گزارش شاخص ادراک از فساد 2023 با کسب 68 امتیاز از 100 در میان 180 کشور جهان رتبه 24 و در جهان عرب رتبه نخست را کسب کرد و قطر هم با کسب امتیاز 58 رتبه 40 جهان و دوم در جهان عرب را به دست آورده است. به ترتیب امارات و قطر در خاورمیانه دارای پایینترین میزان فساد هستند و هر دو کشور هم در رتبه بندی سازمان شفافیت بینالمللی از برخی دموکراسیهای اروپایی همون اسپانیا، ایتالیا، لهستان و یونان پیشی گرفتهاند.
همچنین عربستان با بهبود موقعیت خود نسبت به قبل در رتبه 53 جهان قرار گرفته و کویت و عمان هم موقعیت بهتر از قبل پیدا کردهاند. در کل این کشورها با وجود سیستم حکومتداری متمرکز و اقتدارگرا در دو دهه اخیر تا حدود زیادی به مقابله با فساد مالی و اداری به عنوان پیش درآمد توسعه اقتصادی اهتمام خاصی نشان داده و در این زمینه در آسیا با اختلاف زیادی از ترکیه (رتبه 115 جهان)، هند (93 جهان)، ایران (149 جهان)، چین (76 جهان) جلوتر هستند.
در این میان اما ویتنام که یکی از چهار سیستم حکمرانی کمونیست را در جهان دارد، معطوف به سیاست توسعه اقتصادی خود در چند دهه اخیر پیشرفت قابل توجهی هم در مبارزه با فساد داشته است؛ به نحوی که در گزارش ادراک از فساد سال 2023 به مقام 41 جهان ارتقا یافت.
نگوین وو ترونگ دبیر کل حزب کمونیست ویتنام چند سال قبل طرح مبارزه با فساد را به شکل گستردهای در دستور کار قرار داد که به برکناری و استعفای تعداد زیادی از رهبران حزب و وزرا و مقامات ختم شد. با این حال، ویتنام با وجود رشد اقتصادی چشمگیر در چند دهه اخیر و پیشرفت در مقابله با فساد، همچنان جامعهای سنتی با ساختار حکمرانی کمونیستی بسته است که سیاستمداران و مقامات معمولا آلوده به فساد بوده و یا هستند.
همین روند مبارزه با فساد چنان فضای سنگینی در ویتنام ایجاد کرده است که برای نخستین بار رئیس جمهور این کشور در سال 2022 ناچار به استعفا شد. در حالی که مستقیما اتهامات فسادی متوجه نگوین شوان ووک رئیس جمهور ویتنام نبود، اما به علت فساد مقامات زیر دستش در ایام کرونا استعفا داد و این گونه برای خود و حزبش آبرو داری کرد. همین مساله هم برای وو وان ثونگ رئیس جمهور بعدی ویتنام تکرار شد و او نیز چند روز قبل به علت وقوع فساد در دوره ریاست او بر کمیته حزب کمونیست در استان کوانگ نای در سالهای 2011 تا 2014 استعفا داد.
در حقیقت استعفا و کنارهگیری مقامات عالی به خاطر فساد مالی و اداری خود شخص یا مسئولان زیردست و لو در یک نظام کمونیستی برونداد نوعی مسئولیت پذیری و عزمی جدی برای مقابله با فساد با هدف پیشبرد توسعه و رشد اقتصادی و همچنین حفظ کیان نظام حاکم است و اینگونه برخی ساختارهای غیر دموکراتیک هم که مسیر توسعه اقتصادی را منهای توسعه سیاسی طی میکنند، به مبارزه جدی با فساد به عنوان مفروض و الزام توسعه اقتصادی روی آورده و در شاخصهای بینالمللی فسادستیزی در کنار دموکراسیهای پیشرفته قرار دارند؛ اما در ساختارهای حکمرانی که از توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی خبری نیست، انگیزه و پیشرانی جدی برای مبارزه با فساد شکل نمیگیرد و خود ساختار و سیستم قربانی فساد حکمرانان و مقامات میشود.
#صابر_گل_عنبری
@kavosh_garan
فساد مالی در جوامع بشری قدمتی به درازای خلقت انسان و تمدن بشری دارد و همواره مهمترین مولفه بقا و زوال حکومتها/تمدنها میزان آلودگی آنها به فساد مالی و اداری بوده است و از این منظر، ابن خلدون عامل اصلی فروپاشی تمدنها و حکومتها را اسراف، تبذیر و فساد دولتمردان و حاکمان میداند.
در دنیای مدرن، بشریت راه چاره را در دموکراتیزه کردن قدرت، حاکمیت قانون، دستگاه قضایی قوی و مستقل و آزادی بیان و قلم جست و از این رو، جوامع دموکراتیک همواره پیشتاز مبارزه با فساد بوده و حائز جایگاه بسیار بهتری در شاخصهای شفافیت مالی و مبارزه با فساد هستند، اما رفته رفته کشورهای غیر دموکراتیک نیز که سودای توسعه اقتصادی را در سر دارند، دریافتهاند که فساد مهمترین چالش فراروی توسعه است و بدون مقابله جدی و غیرشعاری با آن نه تنها هیچ توسعهای امکانپذیر نیست، بلکه احتمال زوال قدرت و فروپاشی حکومت نیز افزایش مییابد. از این جهت، این دست کشورها هم در چند دهه اخیر مقابله با فساد را در راس اهتمامات خود قرار دادهاند.
برای نمونه میتوان به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس اشاره کرد که در یک دهه اخیر جایگاه خود را در رتبهبندی شاخص ادراک از فساد سازمان شفافیت بینالمللی به شکل مستمری بهبود بخشیدهاند تا جایی که بعضا از این نظر هم از برخی کشورهای توسعهیافته سیاسی و دموکراتیک پیشی گرفتهاند.
به عنوان مثال کشور امارات با وجود ساختار سیاسی بسته و توسعهنیافته خود اما در گزارش شاخص ادراک از فساد 2023 با کسب 68 امتیاز از 100 در میان 180 کشور جهان رتبه 24 و در جهان عرب رتبه نخست را کسب کرد و قطر هم با کسب امتیاز 58 رتبه 40 جهان و دوم در جهان عرب را به دست آورده است. به ترتیب امارات و قطر در خاورمیانه دارای پایینترین میزان فساد هستند و هر دو کشور هم در رتبه بندی سازمان شفافیت بینالمللی از برخی دموکراسیهای اروپایی همون اسپانیا، ایتالیا، لهستان و یونان پیشی گرفتهاند.
همچنین عربستان با بهبود موقعیت خود نسبت به قبل در رتبه 53 جهان قرار گرفته و کویت و عمان هم موقعیت بهتر از قبل پیدا کردهاند. در کل این کشورها با وجود سیستم حکومتداری متمرکز و اقتدارگرا در دو دهه اخیر تا حدود زیادی به مقابله با فساد مالی و اداری به عنوان پیش درآمد توسعه اقتصادی اهتمام خاصی نشان داده و در این زمینه در آسیا با اختلاف زیادی از ترکیه (رتبه 115 جهان)، هند (93 جهان)، ایران (149 جهان)، چین (76 جهان) جلوتر هستند.
در این میان اما ویتنام که یکی از چهار سیستم حکمرانی کمونیست را در جهان دارد، معطوف به سیاست توسعه اقتصادی خود در چند دهه اخیر پیشرفت قابل توجهی هم در مبارزه با فساد داشته است؛ به نحوی که در گزارش ادراک از فساد سال 2023 به مقام 41 جهان ارتقا یافت.
نگوین وو ترونگ دبیر کل حزب کمونیست ویتنام چند سال قبل طرح مبارزه با فساد را به شکل گستردهای در دستور کار قرار داد که به برکناری و استعفای تعداد زیادی از رهبران حزب و وزرا و مقامات ختم شد. با این حال، ویتنام با وجود رشد اقتصادی چشمگیر در چند دهه اخیر و پیشرفت در مقابله با فساد، همچنان جامعهای سنتی با ساختار حکمرانی کمونیستی بسته است که سیاستمداران و مقامات معمولا آلوده به فساد بوده و یا هستند.
همین روند مبارزه با فساد چنان فضای سنگینی در ویتنام ایجاد کرده است که برای نخستین بار رئیس جمهور این کشور در سال 2022 ناچار به استعفا شد. در حالی که مستقیما اتهامات فسادی متوجه نگوین شوان ووک رئیس جمهور ویتنام نبود، اما به علت فساد مقامات زیر دستش در ایام کرونا استعفا داد و این گونه برای خود و حزبش آبرو داری کرد. همین مساله هم برای وو وان ثونگ رئیس جمهور بعدی ویتنام تکرار شد و او نیز چند روز قبل به علت وقوع فساد در دوره ریاست او بر کمیته حزب کمونیست در استان کوانگ نای در سالهای 2011 تا 2014 استعفا داد.
در حقیقت استعفا و کنارهگیری مقامات عالی به خاطر فساد مالی و اداری خود شخص یا مسئولان زیردست و لو در یک نظام کمونیستی برونداد نوعی مسئولیت پذیری و عزمی جدی برای مقابله با فساد با هدف پیشبرد توسعه و رشد اقتصادی و همچنین حفظ کیان نظام حاکم است و اینگونه برخی ساختارهای غیر دموکراتیک هم که مسیر توسعه اقتصادی را منهای توسعه سیاسی طی میکنند، به مبارزه جدی با فساد به عنوان مفروض و الزام توسعه اقتصادی روی آورده و در شاخصهای بینالمللی فسادستیزی در کنار دموکراسیهای پیشرفته قرار دارند؛ اما در ساختارهای حکمرانی که از توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی خبری نیست، انگیزه و پیشرانی جدی برای مبارزه با فساد شکل نمیگیرد و خود ساختار و سیستم قربانی فساد حکمرانان و مقامات میشود.
#صابر_گل_عنبری
@kavosh_garan
ما تمیز بین اندیشه و شناخت، بین خرد و فوریت اندیشیدن فهمیدن را با شعور که خواهان و توانای شناخت قطعی و بررسی پذیر است به کانت مدیونیم.
كانت بر این باور بود که نیاز اندیشیدن به فراتر از شناخت را مسائل دیرینۀ فلسفۀ اولى - خدا، اختیار، نامیرایی- برانگیختهاند و چنین داوری کرده بود که «باید دانایی را از میان برداشت تا جا برای ایمان باز شود»
کانت دانایی را از بین نبرد، بلکه شناخت را از اندیشه جدا کرد و جایی برای اندیشه گشود نه برای ایمان، همانگونه که خود میگوید موانعی را که خرد در راه خود ایجاد میکند از میان برداشت و در چنین وضعیتی، تمیز بین دانایی و اندیشه برای ما امری است حیاتی.
ناتوانی برای اندیشیدن حماقت نیست، این ناتوانی در آدمهای بسیار هوشمند نیز دیده میشود؛ و دشوار است که بگوییم بدی مسبب آن است، زیرا نبود اندیشه و نیز حماقت، هر دو پدیدههایی رایجتر از بدیاند.
مسئله اینجاست که برای ارتکاب بدیهای بزرگ بددلی که پدیدهای کمیاب است ضرورت ندارد بدینسان به گفتۀ کانت برای پرهیز از بدی به فلسفه یعنی به کاربرد خرد به عنوان توانایی اندیشیدن نیازمندیم.
#هانا_آرنت
#اندیشیدن_وملاحظات_اخلاقی
@kavosh_garan
كانت بر این باور بود که نیاز اندیشیدن به فراتر از شناخت را مسائل دیرینۀ فلسفۀ اولى - خدا، اختیار، نامیرایی- برانگیختهاند و چنین داوری کرده بود که «باید دانایی را از میان برداشت تا جا برای ایمان باز شود»
کانت دانایی را از بین نبرد، بلکه شناخت را از اندیشه جدا کرد و جایی برای اندیشه گشود نه برای ایمان، همانگونه که خود میگوید موانعی را که خرد در راه خود ایجاد میکند از میان برداشت و در چنین وضعیتی، تمیز بین دانایی و اندیشه برای ما امری است حیاتی.
ناتوانی برای اندیشیدن حماقت نیست، این ناتوانی در آدمهای بسیار هوشمند نیز دیده میشود؛ و دشوار است که بگوییم بدی مسبب آن است، زیرا نبود اندیشه و نیز حماقت، هر دو پدیدههایی رایجتر از بدیاند.
مسئله اینجاست که برای ارتکاب بدیهای بزرگ بددلی که پدیدهای کمیاب است ضرورت ندارد بدینسان به گفتۀ کانت برای پرهیز از بدی به فلسفه یعنی به کاربرد خرد به عنوان توانایی اندیشیدن نیازمندیم.
#هانا_آرنت
#اندیشیدن_وملاحظات_اخلاقی
@kavosh_garan
زمانی میتوان اطمینان داشت انقلابی رخ نمیدهد که نظامیان یک کشور هنوز فرمانبردار مراجع حکومتی یا مدنی باشند.
انقلابها نه پاسخی حتمی بلکه ممکن به فروریزی رژیمهای مستقر هستند. آنها نه علت بلکه پیامد نابودی مرجعیت و اقتدار سیاسیاند.
هرجا که اینگونه فرآیندهای فروپاشی قدرت حاکم - معمولاً طی دورههای بلندمدتتر - بتوانند بیمانع پیش بروند، وقوع انقلاب ممکن است، البته به این شرط که جمعیتی به اندازهٔ کافی زیاد برای زمان فروپاشی حکومت آماده باشد و بخواهد قدرت را به دست بگیرد.
#هانا_آرنت
#اختیار_آزاد_زیستن
@kavosh_garan
انقلابها نه پاسخی حتمی بلکه ممکن به فروریزی رژیمهای مستقر هستند. آنها نه علت بلکه پیامد نابودی مرجعیت و اقتدار سیاسیاند.
هرجا که اینگونه فرآیندهای فروپاشی قدرت حاکم - معمولاً طی دورههای بلندمدتتر - بتوانند بیمانع پیش بروند، وقوع انقلاب ممکن است، البته به این شرط که جمعیتی به اندازهٔ کافی زیاد برای زمان فروپاشی حکومت آماده باشد و بخواهد قدرت را به دست بگیرد.
#هانا_آرنت
#اختیار_آزاد_زیستن
@kavosh_garan
Audio
☄معرفی و بررسی کتاب استراتژی توسعه ایران (چرا ایران عقب ماند؟ چگونه پیشرفت کنیم؟)
🔻علی سر زعیم
🔻مجتبی لشکربلوکی
🔻مهران صولتی
@kavosh_garan
🔻علی سر زعیم
🔻مجتبی لشکربلوکی
🔻مهران صولتی
@kavosh_garan
هر گونه بیگانگی بشر از خود و از طبیعت در رابطه ای نمایان می شود که بین دیگر انسانها و خودش و طبیعت مسلم فرض کرده است. از این رو از خود بیگانگی مذهبی ضرورتا در مورد رابطه بین فرد معمولی و
کشیش آشکار میشود یا چون اینجا مسئلۀ جهان روحانی مطرح است این از خود بیگانگی بین فرد غیر روحانی و فرد میانجی شکل میگیرد. در دنیای واقعی و عملی این از خود بیگانگی در رابطه واقعی و عملی انسان با دیگر انسانها قابل نمود است. واسطه ای که از طریق آن از خود بیگانگی رخ میدهد، خود واسطهای عملی است. پس بشر از طریق کار بیگانه نه تنها رابطه اش را با شیء و با روند تولید به مثابه مردمانی بیگانه و متخاصم شکل میدهد، او همچنین رابطه دیگر انسانها را با تولید و محصولش و رابطه بین خودش و دیگران را شکل میدهد.
#کارل_مارکس
دست نوشته های اقتصادی و فلسفی (۱۸۴۴)
@kavosh_garan
کشیش آشکار میشود یا چون اینجا مسئلۀ جهان روحانی مطرح است این از خود بیگانگی بین فرد غیر روحانی و فرد میانجی شکل میگیرد. در دنیای واقعی و عملی این از خود بیگانگی در رابطه واقعی و عملی انسان با دیگر انسانها قابل نمود است. واسطه ای که از طریق آن از خود بیگانگی رخ میدهد، خود واسطهای عملی است. پس بشر از طریق کار بیگانه نه تنها رابطه اش را با شیء و با روند تولید به مثابه مردمانی بیگانه و متخاصم شکل میدهد، او همچنین رابطه دیگر انسانها را با تولید و محصولش و رابطه بین خودش و دیگران را شکل میدهد.
#کارل_مارکس
دست نوشته های اقتصادی و فلسفی (۱۸۴۴)
@kavosh_garan
کلمهی «دشمن» را در گوششان زمزمه کن، این جماعتِ لعنتی آنچنان رفتار میکنند که گویی تیری در قلبشان فرو نشاندهای. فقط کافیست به این آدمهای معمولی بگویی ـــ فقط بگویی ـــ که فلانی یا فلان چیز آزادیات را تهدید کرده است تا او بهطور اتوماتیک دست به اسلحهی خود ببرد.
و این آزادی چیست؟ این آزادی همان حقِ مالکیتِ خصوصی، مقدس بودنِ خانه، عضویت در کلیسا، حفظِ حزبِ سیاسی یا سیستمِ حکومتی است که به وی این امتیاز را میدهد که در تمامِ طولِ عمرش مثل سگ جان بکند و مثل الاغ کار کند. بهعنوان یک موجودِ متمدن، انسان میتواند فکر و سنت و شیوهی زندگیِ هزاران قبیله و کشور را مطالعه و بررسی کند، امّا فقط در دفاع از سنت و شیوهی زندگی خودش اصرار میورزد، حتی اگر بداند سنت و شیوهی زندگی خودش احمقانه، غلط و بیکفایت است. این انسان از دیگرانی که سببسازِ جنگ میشوند با طعنه یاد میکند اما خودش در موقعِ مقتضی به جبهه میرود و بر خلافِ میلِ باطنیاش همنوعِ خود را میکُشد. او ترجیح میدهد همنوعِ خود را بکشد تا اینکه مورد تمسخرِ هموطنِ خود قرار گیرد.
#مدار_راس_السرطان
#هنری_ميلر
@kavosh_garan
و این آزادی چیست؟ این آزادی همان حقِ مالکیتِ خصوصی، مقدس بودنِ خانه، عضویت در کلیسا، حفظِ حزبِ سیاسی یا سیستمِ حکومتی است که به وی این امتیاز را میدهد که در تمامِ طولِ عمرش مثل سگ جان بکند و مثل الاغ کار کند. بهعنوان یک موجودِ متمدن، انسان میتواند فکر و سنت و شیوهی زندگیِ هزاران قبیله و کشور را مطالعه و بررسی کند، امّا فقط در دفاع از سنت و شیوهی زندگی خودش اصرار میورزد، حتی اگر بداند سنت و شیوهی زندگی خودش احمقانه، غلط و بیکفایت است. این انسان از دیگرانی که سببسازِ جنگ میشوند با طعنه یاد میکند اما خودش در موقعِ مقتضی به جبهه میرود و بر خلافِ میلِ باطنیاش همنوعِ خود را میکُشد. او ترجیح میدهد همنوعِ خود را بکشد تا اینکه مورد تمسخرِ هموطنِ خود قرار گیرد.
#مدار_راس_السرطان
#هنری_ميلر
@kavosh_garan
☄خصوصیات فاشیسم از نگاه اومبرتو اکو
فرقهی سنتگرایی؛ وقتی تمام حقیقت توسط سنت آشکار شده، دیگر هیچ دانش و یادگیری جدیدی اتفاق نمیافتد. این بخش به برداشتها تفسیرهای خیالی از تاریخ اختصاص دارد.
مردودسازی مُدرنیسم؛ رد کردن خِردگرایی و علم و تفکرِ انتقادی. این بخش توسعه فرهنگِ غرب از زمانِ عصرِ روشنگری به بعد را سقوطی به درون تباهی میبیند.
کار کردن صرفا فقط برای اینکه یک کاری کرده باشیم؛ این بخش میگوید خودِ عمل ارزشمند است و نباید مورد بازتابِ فکری قرار بگیرد. به عبارت دیگر، ضدروشنفکری. دشمنی و بیاعتمادی به اندیشه. اگر یک نفر به اشتباهش اعتراف میکند، دیگر نپرسید چرا سه روز ساکت بودید؟
سیاستِ «مخالفت به معنی خیانت است»؛ فاشیسم از ترس افشای تناقضهای سیستمش هر مخالفتی با سیاستهایش را دشمنی با خود قلمداد میکند.
ترس از تفاوت؛ در یک سیستم فاشیستی همه باید زیر چترِ یک باورِ کلی متحد شوند. هرکسی که جزو آنها نباشد، خارجی و بیگانه خوانده میشود و لایقِ تنفر و شکنجه و مرگ است.
جلب نظر طبقهی متوسط؛ فاشیسم به اکثریتِ طبقهی متوسط قول میدهد آنها به محض اینکه چیزهای دردسرسازی مثل دموکراسی، کاپیتالیسم و سوسیالیسم نابود شدند، به هر چیزی که طلب میکنند خواهند رسید. بدبختی فعلی شما تقصیرِ وجودِ آنهاست. پس دست به کار شوید.
تمام فکر و ذکرش درگیر توطئه است؛ بیگانههراسی. بزرگ و واقعی جلوه دادنِ تهدید دشمن. فاشیسم بیوقفه تاکید میکند که باید از خیانت و خرابکاری گروهای داخلی وابسته به خارج در جامعه هراس داشته باشیم.
این یکی در تناقض با مورد قبلی قرار دارد؛ ضعیف و دستوپاچلفتی جلوه دادنِ دشمن. دشمن آنقدر قوی است که همیشه باید گوش به زنگ باشیم، اما همزمان آنقدر ضعیف است، آنقدر در مقایسه با ما عقبافتاده است که باید تحقیر شود.
صلحجویی به معنی خیانت است؛ فاشیسم باور دارد که زندگی یک جنگِ دائمی است. فاشیسم سوختش را از تنفر تامین میکند. جنگ برای حکومت خوب است. مثل ورزشِ صبحگاهی میماند. پس، مذاکره یا هرگونه حرکتی به سمتِ صلحجویی در مغایرت با اصلِ سیستم قرار میگیرد.
تحقیر ضعیفان؛ فاشیسم ایدئولوژیِ همدلی و همدردی نیست. انسانیتِ انسانها براساسِ مقدار تعلقشان به هستهی مرکزی سیستم تعریف میشود. هرچه به مرکزِ سیستم نزدیکتر میشویم، انسانیتشان افزایش پیدا میکند. هرچه به مرکز نزدیکتر میشویم، آنها ابرانسانتر میشوند.
فرقهی قهرمانگرایی؛ چیزی که به در آغوش کشیدنِ فرقهی مرگ منجر میشود. اِکو میگوید: «یک قهرمانِ فاشیست بیصبرانه در انتظار مرگ است. بیتابی او برای مُردن به فرستادنِ دیگران به سوی مرگشان منتهی میشود». فاشیسم میگوید تمام افرادِ جامعه صرفا به خاطر اینکه عضوی از سیستم هستند، قهرمان هستند. از نگاه آنها شما نباید برای قهرمان شدن تلاش کنید. شما از شانسِ خوبتان در جای درُستی متولد شدهاید.
تاکید روی نوعِ سلحشور، قوی، عضلانی و خشنِ مردسالاری؛ این بخش ارتباطِ تنگاتنگی با خوار شمردن زنان، جنسیتگرایی شدید و عدم تحمل و محکومیتِ گرایشهای جنسی غیرمعمول از جمله همجنسگرایی دارد.
پولولیسم گزینشی؛ یا به عبارتِ خودمانی، گور پدرِ فردگرایی. فاشیسم مردم را به عنوانِ چیزی یکپارچه با یک باورِ مشترک میبیند که متفاوت و برتر از عقیدهی هر شخصی است؛ باوری که توسط یک نفر در نوک هرم برای اینکه دیگران آن را دنبال کنند تعیین میشود. فاشیستها با متهم کردنِ سازمانهای دموکراتیکِ مخالفشان به اینکه آنها دیگر نمایندهی «صدای مردم» نیستند، از این ترفند برای غیرقانونی اعلام کردن آنها استفاده میکنند.
@kavosh_garan
فرقهی سنتگرایی؛ وقتی تمام حقیقت توسط سنت آشکار شده، دیگر هیچ دانش و یادگیری جدیدی اتفاق نمیافتد. این بخش به برداشتها تفسیرهای خیالی از تاریخ اختصاص دارد.
مردودسازی مُدرنیسم؛ رد کردن خِردگرایی و علم و تفکرِ انتقادی. این بخش توسعه فرهنگِ غرب از زمانِ عصرِ روشنگری به بعد را سقوطی به درون تباهی میبیند.
کار کردن صرفا فقط برای اینکه یک کاری کرده باشیم؛ این بخش میگوید خودِ عمل ارزشمند است و نباید مورد بازتابِ فکری قرار بگیرد. به عبارت دیگر، ضدروشنفکری. دشمنی و بیاعتمادی به اندیشه. اگر یک نفر به اشتباهش اعتراف میکند، دیگر نپرسید چرا سه روز ساکت بودید؟
سیاستِ «مخالفت به معنی خیانت است»؛ فاشیسم از ترس افشای تناقضهای سیستمش هر مخالفتی با سیاستهایش را دشمنی با خود قلمداد میکند.
ترس از تفاوت؛ در یک سیستم فاشیستی همه باید زیر چترِ یک باورِ کلی متحد شوند. هرکسی که جزو آنها نباشد، خارجی و بیگانه خوانده میشود و لایقِ تنفر و شکنجه و مرگ است.
جلب نظر طبقهی متوسط؛ فاشیسم به اکثریتِ طبقهی متوسط قول میدهد آنها به محض اینکه چیزهای دردسرسازی مثل دموکراسی، کاپیتالیسم و سوسیالیسم نابود شدند، به هر چیزی که طلب میکنند خواهند رسید. بدبختی فعلی شما تقصیرِ وجودِ آنهاست. پس دست به کار شوید.
تمام فکر و ذکرش درگیر توطئه است؛ بیگانههراسی. بزرگ و واقعی جلوه دادنِ تهدید دشمن. فاشیسم بیوقفه تاکید میکند که باید از خیانت و خرابکاری گروهای داخلی وابسته به خارج در جامعه هراس داشته باشیم.
این یکی در تناقض با مورد قبلی قرار دارد؛ ضعیف و دستوپاچلفتی جلوه دادنِ دشمن. دشمن آنقدر قوی است که همیشه باید گوش به زنگ باشیم، اما همزمان آنقدر ضعیف است، آنقدر در مقایسه با ما عقبافتاده است که باید تحقیر شود.
صلحجویی به معنی خیانت است؛ فاشیسم باور دارد که زندگی یک جنگِ دائمی است. فاشیسم سوختش را از تنفر تامین میکند. جنگ برای حکومت خوب است. مثل ورزشِ صبحگاهی میماند. پس، مذاکره یا هرگونه حرکتی به سمتِ صلحجویی در مغایرت با اصلِ سیستم قرار میگیرد.
تحقیر ضعیفان؛ فاشیسم ایدئولوژیِ همدلی و همدردی نیست. انسانیتِ انسانها براساسِ مقدار تعلقشان به هستهی مرکزی سیستم تعریف میشود. هرچه به مرکزِ سیستم نزدیکتر میشویم، انسانیتشان افزایش پیدا میکند. هرچه به مرکز نزدیکتر میشویم، آنها ابرانسانتر میشوند.
فرقهی قهرمانگرایی؛ چیزی که به در آغوش کشیدنِ فرقهی مرگ منجر میشود. اِکو میگوید: «یک قهرمانِ فاشیست بیصبرانه در انتظار مرگ است. بیتابی او برای مُردن به فرستادنِ دیگران به سوی مرگشان منتهی میشود». فاشیسم میگوید تمام افرادِ جامعه صرفا به خاطر اینکه عضوی از سیستم هستند، قهرمان هستند. از نگاه آنها شما نباید برای قهرمان شدن تلاش کنید. شما از شانسِ خوبتان در جای درُستی متولد شدهاید.
تاکید روی نوعِ سلحشور، قوی، عضلانی و خشنِ مردسالاری؛ این بخش ارتباطِ تنگاتنگی با خوار شمردن زنان، جنسیتگرایی شدید و عدم تحمل و محکومیتِ گرایشهای جنسی غیرمعمول از جمله همجنسگرایی دارد.
پولولیسم گزینشی؛ یا به عبارتِ خودمانی، گور پدرِ فردگرایی. فاشیسم مردم را به عنوانِ چیزی یکپارچه با یک باورِ مشترک میبیند که متفاوت و برتر از عقیدهی هر شخصی است؛ باوری که توسط یک نفر در نوک هرم برای اینکه دیگران آن را دنبال کنند تعیین میشود. فاشیستها با متهم کردنِ سازمانهای دموکراتیکِ مخالفشان به اینکه آنها دیگر نمایندهی «صدای مردم» نیستند، از این ترفند برای غیرقانونی اعلام کردن آنها استفاده میکنند.
@kavosh_garan
از جهتی، می توان گفت که قوۀ بینایی تابعی از معرفت یا مفاهیم است، یعنی واژه هایی برای نامیدن اشیای محسوس در دسترس اند و برنامه هایی برای ادراک حسی فراهم می سازند. یک اثر هنری فقط برای کسی معنا و جذابیت دارد که صاحب توانش (قابلیت) فرهنگی است، یعنی رمزهایی را در اختیار دارد که این اثر با آنها رمزگذاری شده است. کاربست آگاهانه یا ناآگاهانۀ شاکله های آشکار یا ضمنی ادراک و ارزیابی که فرهنگ تصویری یا موسیقیایی را تشکیل می دهد، شرط پنهان برای تشخیص سبکهای ویژۀ یک دوره و مکتب یا هنرمند، و همچنین شرط مأنوس بودن با منطق درونی آثار هنری است که پیش فرض لذت زیباشناختی است.
پی یر بوردیو، «تمایز: نقد اجتماعی قضاوتهای ذوقی»، ترجمه حسن چاوشیان
@kavosh_garan
پی یر بوردیو، «تمایز: نقد اجتماعی قضاوتهای ذوقی»، ترجمه حسن چاوشیان
@kavosh_garan
☄این روانریتی های مهربان
روانریتیها (ترکیب روانشناس و سلبریتی) در شبکههای صدا و سیما، شبکههای ماهوارهای و اینستاگرام بازارشان حسابی سکه است. حتی اگر جوان هم هستند ژست "حکیمی به فرزندش گفت" را میگیرند.اغلب صورتشان را مهربان و دوستداشتنی نشان میدهند.همه چیز میدانند و از هر دری سخنی میگویند.
حرفهای محبتآمیز میزنند.اگر برای جمع صحبت میکنند گاهی لحن ملامت و سرزنش به خود میگیرند تا انگیزه ایجاد کنند.با غرّش بر سر مخاطبان، از همه آنان میخواهند با صدای بلند بگویند: "تو هیچیت نیست! تو هیچیت نیست!"
بهجز سیاست، از هر دری سخنی میگویند.مرزهای علومشان مشخص نیست، جامع الاطرافاند. خودشان، خودشان را روانشناس میدانند ولی روانشناسانی که عمر خود را در دانشگاه و پژوهش صرف کردهاند و سهمی در علم روانشناسی دارند اینان را کاسب میدانند و میگویند اینها روانشناسی را به گند کشیدهاند.
از نظر روانریتیها حال مردم از دخالتهای بیمنطق و بیجای دیگران، از افزونطلبی و طمعی که دارند، داشتن تفسیر غلط از زندگی، جذب انرژیهای منفی موجود در پیرامون، بد میشود. افراد باید نگاهشان را تغییر دهند تا دنیایشان "زیبا و زیباتر" شود.
روانریتیها کاری به سیاست ندارند. حتی کاری به اقتصاد هم ندارند چون خوب میدانند که در این کشور اقتصاد هم گرفتار در سیاست است. اصلا آنها کاری با قدرت کلانی که روان افراد را به این وضعیت دچار ساخته ندارند. سیاست که در ایران بر ذره ذره زندگی آدمها سیطره دارد در حرفهای آنان به حالت تعلیق درآمده است. از نظر آنان همه چیز در ایجاد یک روان ناآرام نقش دارد جز سیاستِ همهچیز خواه. از نظر آنان آدمها گویی در خلا زندگی میکنند. برای مثال، برای یک فرانسوی، یا یک آرژانتینی یا یک رومانیایی همان حرفهایی را میزنند که برای یک ایرانی میگویند؛ نگاهت رو به زندگی تغییر بده عزیز دلم!
بعضی از آنان از مخاطبان خود میخواهند که در کل، خواندن یا گوشدادن به اخبار را از زندگیشان حذف کنند تا دنیایشان زیباتر شود. تنها احساس کنشگری یک ملت گوشکردن به اخبار است و آنرا هم اینان توصیه میکنند ترک کنید.
روانریتیها مانند قرص مسکّن عمل میکند. مخاطبان به حرفهای آنان گوش میدهند و در لحظه نگاهشان زیبا میشود. بعد از یکی دو روز دوباره حالشان بد میشود. دوباره در اینستاگرام کلیپی از نصایح آنان میبینند و نگاهشان زیبا میشود. بعد از چند روز ... و این قصه همچنان ادامه دارد.بههمین دلیل برنامهها یا کلیپهای روانریتیها مدام باید تولید و عرضه شود. مخاطبانی معتاد داریم که اگر محصول به آنها نرسد درگوشهای کز میکنند و به صفحه گوشی خیره میشوند.
روانریتیها کارخانه تولید معنا شدهاند. آنان نیک میدانند که آدمها بهویژه در ایران که نقش دین در زندگی اجتماعی و فردی کمرنگ شده، دنبال جایگزیناند. بههمین دلیل آنان سرمایهگذاری کردهاند و کارخانههای کوچک تولید معنا ساختهاند. آنان کپسولهای متنوع معنا تولید میکنند در رنگ و لعابهای مختلف. سعی میکنند در خط تولید، تنوع را حفظ کنند تا مشتری دلزده نشود. به طعم آنچه میگویند یکبار از نیچه، یکبار از آلیس در سرزمین عجایب، یکبار از ویکتوهوگو، یکبار از مریم میرزاخانی و یکبار از معلم دوره ابتداییشان چیزی اضافه میکنند تا غذایشان کسالتآور نشود.
به یقین اینان کشیشان عصر جدید هستند. کشیشان مردم را به خدا دعوت میکردند اینان آنان را به "خود" دعوت میکنند. ولی چه نوع خودی؟ این خود در واقع خودِ فردِ مخاطب نیست بلکه خودِ روانریتی است! خودی که در عوض کشیش با دستورالعملهای روانریتیها پیش میرود و شدیدا به تولیدات صنعت رویاسازی و رویافروشی آنان وابسته است. کشیشان مدام نصیحت میکردند، اینان نیز نصحیت میکنند ولی پشت نیچه بختبرگشته، سعدی، شوپنهاور، وین دایر و برایان ترسی پنهان میشوند. البته کشیشها بعد از موعظه "پاکت" میگرفتند اما مخاطب روانریتیها قبل از مراسم باید تصویر تراکنش را برای ادمین آنان ارسال کند، کاملا شیک و مدرن!
برخی از روحانیون در ایران هم سعی میکنند مانند روانریتیها حرف بزنند. دو سال قبل نوشتم که در سالهای آینده بهتدریج شاهد ظهور پدیدۀ "آخوندریتی" (ترکیب آخوند و سلبریتی) خواهیم بود. این روزها نشانههایی از آن را خوب شاهدیم. تبلیغ محصولات تجاری توسط آنان، استفاده از زبانِ بدنِ خاص بازاریابی برای اثرگذاری بر مشتری، نمایش بخشهایی از زندگی خصوصی خودشان از آن جمله است که بسیار از روانریتیها متأثر است. سخن پایانی آنکه این روند همچنان تشدید خواهد شد.
✍ #فردین_علیخواه
@kavosh_garan
روانریتیها (ترکیب روانشناس و سلبریتی) در شبکههای صدا و سیما، شبکههای ماهوارهای و اینستاگرام بازارشان حسابی سکه است. حتی اگر جوان هم هستند ژست "حکیمی به فرزندش گفت" را میگیرند.اغلب صورتشان را مهربان و دوستداشتنی نشان میدهند.همه چیز میدانند و از هر دری سخنی میگویند.
حرفهای محبتآمیز میزنند.اگر برای جمع صحبت میکنند گاهی لحن ملامت و سرزنش به خود میگیرند تا انگیزه ایجاد کنند.با غرّش بر سر مخاطبان، از همه آنان میخواهند با صدای بلند بگویند: "تو هیچیت نیست! تو هیچیت نیست!"
بهجز سیاست، از هر دری سخنی میگویند.مرزهای علومشان مشخص نیست، جامع الاطرافاند. خودشان، خودشان را روانشناس میدانند ولی روانشناسانی که عمر خود را در دانشگاه و پژوهش صرف کردهاند و سهمی در علم روانشناسی دارند اینان را کاسب میدانند و میگویند اینها روانشناسی را به گند کشیدهاند.
از نظر روانریتیها حال مردم از دخالتهای بیمنطق و بیجای دیگران، از افزونطلبی و طمعی که دارند، داشتن تفسیر غلط از زندگی، جذب انرژیهای منفی موجود در پیرامون، بد میشود. افراد باید نگاهشان را تغییر دهند تا دنیایشان "زیبا و زیباتر" شود.
روانریتیها کاری به سیاست ندارند. حتی کاری به اقتصاد هم ندارند چون خوب میدانند که در این کشور اقتصاد هم گرفتار در سیاست است. اصلا آنها کاری با قدرت کلانی که روان افراد را به این وضعیت دچار ساخته ندارند. سیاست که در ایران بر ذره ذره زندگی آدمها سیطره دارد در حرفهای آنان به حالت تعلیق درآمده است. از نظر آنان همه چیز در ایجاد یک روان ناآرام نقش دارد جز سیاستِ همهچیز خواه. از نظر آنان آدمها گویی در خلا زندگی میکنند. برای مثال، برای یک فرانسوی، یا یک آرژانتینی یا یک رومانیایی همان حرفهایی را میزنند که برای یک ایرانی میگویند؛ نگاهت رو به زندگی تغییر بده عزیز دلم!
بعضی از آنان از مخاطبان خود میخواهند که در کل، خواندن یا گوشدادن به اخبار را از زندگیشان حذف کنند تا دنیایشان زیباتر شود. تنها احساس کنشگری یک ملت گوشکردن به اخبار است و آنرا هم اینان توصیه میکنند ترک کنید.
روانریتیها مانند قرص مسکّن عمل میکند. مخاطبان به حرفهای آنان گوش میدهند و در لحظه نگاهشان زیبا میشود. بعد از یکی دو روز دوباره حالشان بد میشود. دوباره در اینستاگرام کلیپی از نصایح آنان میبینند و نگاهشان زیبا میشود. بعد از چند روز ... و این قصه همچنان ادامه دارد.بههمین دلیل برنامهها یا کلیپهای روانریتیها مدام باید تولید و عرضه شود. مخاطبانی معتاد داریم که اگر محصول به آنها نرسد درگوشهای کز میکنند و به صفحه گوشی خیره میشوند.
روانریتیها کارخانه تولید معنا شدهاند. آنان نیک میدانند که آدمها بهویژه در ایران که نقش دین در زندگی اجتماعی و فردی کمرنگ شده، دنبال جایگزیناند. بههمین دلیل آنان سرمایهگذاری کردهاند و کارخانههای کوچک تولید معنا ساختهاند. آنان کپسولهای متنوع معنا تولید میکنند در رنگ و لعابهای مختلف. سعی میکنند در خط تولید، تنوع را حفظ کنند تا مشتری دلزده نشود. به طعم آنچه میگویند یکبار از نیچه، یکبار از آلیس در سرزمین عجایب، یکبار از ویکتوهوگو، یکبار از مریم میرزاخانی و یکبار از معلم دوره ابتداییشان چیزی اضافه میکنند تا غذایشان کسالتآور نشود.
به یقین اینان کشیشان عصر جدید هستند. کشیشان مردم را به خدا دعوت میکردند اینان آنان را به "خود" دعوت میکنند. ولی چه نوع خودی؟ این خود در واقع خودِ فردِ مخاطب نیست بلکه خودِ روانریتی است! خودی که در عوض کشیش با دستورالعملهای روانریتیها پیش میرود و شدیدا به تولیدات صنعت رویاسازی و رویافروشی آنان وابسته است. کشیشان مدام نصیحت میکردند، اینان نیز نصحیت میکنند ولی پشت نیچه بختبرگشته، سعدی، شوپنهاور، وین دایر و برایان ترسی پنهان میشوند. البته کشیشها بعد از موعظه "پاکت" میگرفتند اما مخاطب روانریتیها قبل از مراسم باید تصویر تراکنش را برای ادمین آنان ارسال کند، کاملا شیک و مدرن!
برخی از روحانیون در ایران هم سعی میکنند مانند روانریتیها حرف بزنند. دو سال قبل نوشتم که در سالهای آینده بهتدریج شاهد ظهور پدیدۀ "آخوندریتی" (ترکیب آخوند و سلبریتی) خواهیم بود. این روزها نشانههایی از آن را خوب شاهدیم. تبلیغ محصولات تجاری توسط آنان، استفاده از زبانِ بدنِ خاص بازاریابی برای اثرگذاری بر مشتری، نمایش بخشهایی از زندگی خصوصی خودشان از آن جمله است که بسیار از روانریتیها متأثر است. سخن پایانی آنکه این روند همچنان تشدید خواهد شد.
✍ #فردین_علیخواه
@kavosh_garan
Forwarded from آرشیو جلسات کتابخوانی (گروه فراگیری)
ارائه محمدرضا آهنی
نقد و بررسی کتاب «استراتژی توسعه در ایران» نوشته مجتبی لشکر بلوکی
پیشنهاد گنجاندن این کتاب در دوره مطالعاتی توسعه، متعلق به محمدرضا آهنی گرامی بود. بنابراین زحمت و مسولیت ارائه کتاب را هم تقبل کرد. دغدغه این کتاب این است که چرا ایران بهاندازهٔ دیگر کشورها توسعه را تجربه نکرد و چگونه میتوان آن را در مسیر توسعه قرار داد. کتاب رویکردی فراتحلیلی دارد؛ یعنی تحلیلها و تجویزهای اندیشمندان مختلف را مرور میکند و سپس آنها را در یک مدل ترکیبی کنار هم میگذارد. در عین حال نقدهایی هم به این کتاب وارد است ...
جلسات کتابخوانی گروه فراگیری
دسترسی به جلسات توسعه
👈 فایل صوتی این جلسه
#توسعه
#استراتژی
@ArchiveOfLiberalism
نقد و بررسی کتاب «استراتژی توسعه در ایران» نوشته مجتبی لشکر بلوکی
پیشنهاد گنجاندن این کتاب در دوره مطالعاتی توسعه، متعلق به محمدرضا آهنی گرامی بود. بنابراین زحمت و مسولیت ارائه کتاب را هم تقبل کرد. دغدغه این کتاب این است که چرا ایران بهاندازهٔ دیگر کشورها توسعه را تجربه نکرد و چگونه میتوان آن را در مسیر توسعه قرار داد. کتاب رویکردی فراتحلیلی دارد؛ یعنی تحلیلها و تجویزهای اندیشمندان مختلف را مرور میکند و سپس آنها را در یک مدل ترکیبی کنار هم میگذارد. در عین حال نقدهایی هم به این کتاب وارد است ...
جلسات کتابخوانی گروه فراگیری
دسترسی به جلسات توسعه
👈 فایل صوتی این جلسه
#توسعه
#استراتژی
@ArchiveOfLiberalism