تربیت جانشین رهبر برند!
این داستان تراژدی صندلی‌ها!

ساعت یک ربع از پنج صبح روز پس از حادثه چرنوبیل گذشته بود ، همه با همان کت و شلوارهای اسلیم فیت با پارچه های سوپر ۱۸۰ ایتالیایی و دوخت خوش فرمشان به هر جهت اتاق کنفرانس راه می‌رفتند
گو اینکه ذرات مولکول الکلی از یک عطر لوکس هستند که بی تفاوت به بقیه به سرعت به هر گوشه اتاق میجهند!

همه ی مدیران سازمان‌های تولید کننده تجهیزات های تک برای نیروگاه هسته ای در بهت عجیبی فرورفته بودند نه فقط مدیران بلکه همه جهان و به شکلی ویژه تر جوامع محلی ،
مدیرعامل، موسس و مغز کلیدی Abrand در
این فاجعه غم‌انگیز از دست رفته و کل خانواده، معاونان ، سهامداران و کارمندان شاخص درگیر یک انتخاب آینده ساز شده بودند
هیچ کس از دیشب تا همین الان که دیگر گویا کیلومترها طول  اتاق های طبقه پنجاهم برج Abrand
را طی میکنم و بر میگردم ،خوابی بر چشم ندیده است
گزارش سال پیش میگفت بیش از  ۵۶ درصد سازمانها نه فقط جانشینی بر مشاغل کلیدی ندارند که برنامه ای هم نداشتند چه خوب ماهم مثل آنها
این تنها گزارش تسلی بخش هیئت مدیره بود
ما هیچ کس را در کاریزمای موسس شهیر سازمان نمی شناختیم
کدام از راه رسیده ای از بیرون یا در جستجوی نامی در خود فامیل را کپی شخصیت و اخلاق او می یافتیم؟
پس هر گفتگوی جایگزینی اش را همیشه بایکوت و تمسخر میکردیم
اما هیچ عضو خانواده ما قدرت و هوشمندی و یا حتی سرعت پاسخ به بحران و بدتر از همه قدرت کشف مسئله و عارضه نداشت
من خودم بیش از ده بار هر کدام از فامیل که سودای بلندپروازانه رهبری داشت را تحت کنترل نرم افزار های منابع انسانی بردم
همه یکسری لُمَپنِ دلالِ منفعت طلب
حالا من فرزند خوانده این رهبر بازارِ صنایع دانش بنیان و کلیدی با هزاران محصول و خدمت،
در این اوج غم انگیز از دست دادن پدر، سازمانمان را هم از دست رفته می‌دیدم
نرخ امید که کاهش یافت همه ی شور اجرای خلاقیت در معاونان میشکند
من باید تا ساعت شش صبح نشده معجزه میکردم

اینجا برند اول صنعت ماست Abrand
و اول خواهد ماند
معاون HR
در حضور این همه مدعی جانشینی این طور شروع کرد
آن صندلی لعنتی لاکچری اما  قدیمی همه چرخ هایش صدا میداد و دیر یا زود روغن کاری باید میشد
گفتم قدیمی بود اما ستون فقرات سازمان بود ریشه بود شما شاخه خشکیده هم نیستید که حتی امید میوه نارسی از شما بیاید
کی کاندید است؟
من ، من ، من ... اوه صد من!
اخبار  رسمی و بیشتر غیر رسمی، ذی نفعان را به شایعات و  سرعت کاهش سهام ما سوق میداد و دیدن این صحنه های ترند سقوط سهام من را علاوه بر بهت به ترس انداخته بود
نجات ما یک مدیر کاریزماتیک بود
حتی از برندهای رقیبان
اما چه کسی شبیه ترین آموزش ها را به رهبر ما دیده است
کدام مدرسه جانشین پروری وی را زیر نظر کدام کُوچ ها هدایت کرده است
آیا داستان ما دیگر بی شباهت به  تایتانیک در نزدیکی غرق شدن نبود؟
مدیر معاملات بورس تماس گرفت گفت انتخاب جانشین را تا ساعت یک که بورس بسته میشود تمام کنید
همان ساعت یک لعنتی که من خودم معاون شدم
بله اما هیچ وقت صفات رهبری را در خودم پرورش ندادم لعنت به همان ساعت یک که بی هدف شروع کردم....
@KalimArt

کامل از هر دری که وارد شد جز به اتمام و کمال آن اتاق را به طبع لطیف خود نیاراست و خارج نشد!!!
و مگر از کامل جز عطر و حض کمال بیرون تراود!

مدیر متکامل که همه ی جامعه کنار خود را چنین تربیت و رشد میدهد این چنین است

و اما ناقض
مدیر ناقص را در هر شأن جز در برجسته سازی Forgrounding
نبینی
آنچنان که از شدت تکرار اغراق در دریای پروپاگاندا propaganda ،
خود و سازمانش را غرق شده یابد

خود را آنچنان که هستی بین
نه چونان که نزد خَلق می نمایی!

«خود واقعی مدیران»!
ما یک خود تصوری از اخلاق اکتسابی و رفتار و قوانین ذهنی و دیسیپلین های خشک ساختگی و روال های هنجاری داریم....
و یک خود واقعی از اخلاق ذاتی و خلق فطری که می شود حقیقت من مدیر

در پرورش جانشین مخصوصا اگر از نزدیکان شما هم هست، همین دیدن خود واقعی فرد و‌درک شدن وی در همراهی او با این برنامه رشد مهم است

صفاتی در پس من ظاهری او، که به زنده کردن اخلاق واقعی او کمک میکند را بشناسید
(همان صفاتی که در رهبری برند
و موفقیت در کاریزماتیک و الهام بخش شدن نیاز است)

انرژی عمیق Mindfulness

«ذهنِ آگاه» و تحت کنترل، مبدا هر تحول اداری در کارکنان است:

-واکاوی علت و مدیریت استرس در هر موقعیت
-کنترل تمرکز بر شناخت و حل هر مسئله
-بهبود ارتباط با اعضای تیم ، کارکنان و ذی نفعان
و...

شاید دیر زمانی دیگر راز موفقیت مدیران برتر منابع انسانی همین علم کنترل ذهن باشد
نه به معنای قفس ذهنی برای استثمار
بلکه به معنای عمیق آموزش خالی کردن ذهن از معنی و قضاوت
هنر در حال بودن

باور مدیریتی از هندسه جهان!

گروهی از محققان برجسته انگلیسی، به دیدار یک نوجوان میروند که بدون هیچ آسیبی، روی آتشی به مسافت ۸ متر راه می‌رفت!!!
یک روزنامه‌نگار جسور،
آتش را جعلی فرض کرده و تلاش میکند روی آتش قدم بگذارد، اما پاهایش به شدت سوخت! این تکرار روشِ نوجوان، بقیه دانشمندان را کلافه و گیج کرده بود!
راز نوجوان چیست آیا شبیه شیادان با ایجاد حباب آب، این مسیر را می‌پیماید؟ یا دستگاهی..؟ و یا ماده جدیدی کشف کرده است؟

اما داستان این نوجوان روستایی خیلی ساده بود !
«در روستای آنها قضاوت و معنی کردن، خود هیچ معنایی نداشت!»
فرآیندهای فکری خاص از
بودن در اکنون و باور خود واقعی
او را قادر به متقاعد کردن ذهن خود کرده بود، که آتش تنها یک وضعیت
هوشیاری است و نه خودِ رنجِ بیهودهٔ هر روز ما ذهنی ها ، که از آتش بد تر است!

پس این رخداد یا این واقعیت نمی‌تواند به بدنی که تحت همچنین خردی است، آسیب برساند!

حقیقت این است که #موهبت رهایی
وقتی در شما ظهور یافت،
چنان باوری دارید که نه هوای سرد به شما آسیب می‌رساند
و نه تحت تأثیر زیر دستان و دشمنان و رقبا ... قرار خواهید گرفت!
اما اگر احساس می‌کنید که در هوای سرد، سرما می‌خورید، حتما سرما خواهید خورد!


مسئله، کنترل بر ذهن و سکوت ذهنی است.

با کنترل ذهن، یعنی زدن کلید خاموشی طوطی سخنگوی ذهن ِ وراج،
طعم شیرینی و زیبایی را می چشید!
╭┅──────┅┅╮
¦  @KalimArt خردورزی در آیینه هنر
╰┅──────┅┅╯

نظر اساتید کوچینگ کسب و کار در موضوع این رخ داد««:
‏سناریوی توصیف شده، تأثیر عمیق طرز فکر و شرطی سازی ذهنی را در مواجهه با چالش های درک شده برجسته می کند!

از دیدگاه مربیگری مدیریت و رهبری کاریزماتیک سازمان های موثر، این حکایت مدیریتی، بر اهمیت کنترل شناختی بر ذهن و سیستم های مغزی در شکل دادن به نتایج موفقیت فردی و کنترل جمعی، در یک پروسه رهبری سازمانی تأکید موثر می کند.

‏توانایی نوجوان در راه رفتن بدون آسیب بر روی آتش، همراه با تجربه متضاد روزنامه نگار، به عنوان استعاره قانع کننده ای از قدرت ذهنیت مثبت و بی قضاوت در عبور از سختی ها و عارضه های سازمانی عمل می کند.

این روایت بر اهمیت پرورش ذهنیت انعطاف‌پذیر و سیال و در هر شأن متفاوت از دیروز و سازگار در میان اعضای تیم کارکنان تأکید می‌کند.

با القای باور به کارکنان، ظرفیت عظیمی برای غلبه بر موانع و چالش ها، می تواند فرهنگ استحکام ذهنی و تدبیر را در تیم پرورش یابد.

‏علاوه بر این، مفهوم درک جهان به عنوان یک مدل فکری پیشرو، از طریق شرطی سازی ذهنی کنترل شده با اصول رهبری موثر در مدیریت کسب و کار طنین انداز می شود.
بگذارید صدای مدل رهبری شخصی شما در شرکت، برند، سازمان و حتی جهان ما طنین انداز شود ...

چقدرزیبا:
هر چیز در زمان خودش رخ میدهد باغبان حتی اگر باغش را غرق آب کند
درختان خارج از فصل خود میوه نمی دهند.

همه ما فرعونیم
فقط مصرهایمان
کوچک و بزرگ می‌شود!

_عین صاد_

پُر زِ شتاب رسید مدیرِ داستان، پا به سر گشته دهان شکوه گوی! زان چه ؟ از این رنجورستان :
- گوی جمله اسرار #موهبت ها
که مجال صبر به تنگ آمد این داستان؟
__ گفتمش:
مَرنج و مَرنجان ای عزیز!

- گفت دیگر چه؟ همین؟

__ و دیگر هیچ!
مثل همیشه بگذار جلوی ذهن خود یک تابلو هیچ
ای هیچ بهر هیچ به هیچ مپیچ

گنج سکوت
در نگاه مولوی:
(بربست دهان و دیده بگشاد»»وان نور که دیده دید، با ماست
بستم من دهان خود»» دل بگشاد صد دهان!
دهان بربند و بگشا روزن دل )

شاید عدم توان سکوت ذهنی،
بدترین مریضی عصر حاضر ماست‼️