Telegram Web Link
🔴 طنابِ پوسیده رابرت گلیو

گلیو کتابی دارد درباره اخباری‌گری و محمدامین استرآبادی
در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان کتاب را دو بخش کرد: بخشی تحلیلی، و بخشی تتبعی
درباره بخش اول و تحلیل‌های گلیو شاید بعدها اشاراتی کنیم و نشان دهیم چگونه یک مستشرق می‌تواند نماد تحلیل‌های سطحی، بی‌پایه و اساس و موهوم باشد.

اما بخش دیگر کتاب، امور مربوط به تتبع است که حداقل انتظار می‌رفت گلیو به عنوان یک مستشرق، با رعایت متد علمی آن را دقیق انجام دهد؛ اما گویا او کاری کرده که مصداق اتمّ یک تحقیق افتضاح غربی در حوزه مطالعات اسلامی باشد.

⬇️⬇️
موضوع اصلی این نوشتار، نه گلیو بلکه کسانی است که با طناب پوسیده او به چاه رفته‌اند.
«بازتاب اخباری‌گری محمدامین استرآبادی در شرح حال نگاری‌ها»
مقاله‌ای از مهدی طباطبایی و حمیدرضا شریعتمداری [ به ترتیب: دانشجو و استاد دانشگاه ادیان و مذاهب]
این مقاله در پاییز ۱۳۹۱ و قبل از چاپ ترجمه کتاب گلیو در ایران، منتشر شده است.
بخش اول این مقاله درباره زندگانی و آثار استرآبادی است. نویسندگان، بخش اعظم مطالب خود را از کتاب گلیو کپی کرده و در این بخش جز در یک موردِ حاشیه‌ای هیچ ارجاعی به گلیو نداده‌اند.

برای نمونه نویسندگان مقاله درباره کتاب الفوائد المکیة استرآبادی مدعی هستند که این اسم‌گذاری از سوی فهرستنگاران بوده است. (ص۶۳ مقاله)
اما با مراجعه به متن نسخه خطی، ملاحظه می‌شود استرآبادی در اوایل نسخه می‌نویسد: وسمیّتها بـ «الفوائد المکّیه»
اما نویسندگان چرا چنین اشتباهی کرده‌اند؟
چون اساس کار کپی کردن مطالب گلیو بوده است و او این اشتباه را در ص۹۹ کتابش مرتکب شده است.
جالب اینجاست که گلیو در درج آدرس جلد و صفحه فهرست اشتباه کرده است، و نویسندگان نیز دقیقا همان آدرس را درج کرده‌اند.

گلیو، بین استرآبادی ق۱۲ _صاحب دیوان بزم عرفا_ و استرآبادی معروف خلط می‌کند و در معرفی آثار استرآبادی مجموعه اشعاری را به او منسوب می‌داند (ص۱۰۲)
نویسندگان مقاله نیز همین اشتباه گلیو را تکرار می‌کنند! (ص۶۵ مقاله)

نویسندگان مقاله در معرفی شرح تهذیب، آدرس به جلد۱۱۲ فهرست کتابخانه مرعشی می‌دهند (ص۶۴ مقاله) در حالیکه اصلا چنین جلدی وجود ندارد! و چون گلیو ج۱۲ را ۱۱۲ تایپ کرده است نویسندگان نیز بی‌خبر از همه جا همان اشتباه را کرده‌اند.
گلیو در معرفی حاشیه بر معارج الاصول آدرس به فهرست کتابخانه ملک می‌دهد ولی شماره نسخه موجود در آن صفحه را اشتباه تایپ می‌کند. (ص۱۰۲) دقیقا همان اشتباه را نویسندگان مقاله نیز تکرار می‌کنند.
گلیو در دسته‌بندی زمانی آثار استرآبادی هم دچار اشتباهاتی می‌شود که نویسندگان مقاله همه آنها را عینا تکرار می‌کنند و البته بدون اینکه اشاره‌ای به کتاب گلیو کنند.
این مقاله که مجوز چاپ در مجله علمی پژوهشی را گرفته است صرف نظر از اینکه مراجعه‌ای به اصل نسخه‌ها نداشته است حتی یک رفرنس و مراجعه به فنخا و دنا [از بزرگترین فهرست‌های نسخ خطی] نیز نداشته تا متوجه قدری از اشتباهات گلیو شود.
حتی مراجعه به مقالات اولیه نوشته شده درباره استرآبادی [مانند مقاله حسن انصاری] نیز نداشته‌اند تا شاید در دام تتبع سطحی گلیو گرفتار نیایند.
اساس بخش دوم مقاله نویسندگان هم مانند بخش اول، انتحال و کپی کردن از کتاب گلیو است.
این انتحال وقتی واضح شد که نویسندگان مقاله پس از شش سال از چاپ مقاله، اقدام به ترجمه کتاب گلیو نیز کردند. [یکی مترجم و دیگری نویسنده درآمد بر کتاب]
اما سؤال اینجاست که با وجود زندگی‌نامه و شرح آثارنویسی‌هایی که توسط افرادی مانند آقایان علی فاضلی و حسن انصاری و... انجام شده بود نویسندگان مقاله چرا اثر پر غلط گلیو را کپی کرده‌اند؟!

شاید آنها حتی آشنایی جزئی هم با آثار نوشته شده درباره استرآبادی را نداشتند، چرا که در اینصورت متوجه می‌شدند کتاب پر غلط گلیو ارزش انتحال، ترجمه و نشر ندارد.

اما عجیب‌تر آنکه همین کتاب گلیو کتاب سال جمهوری اسلامی شناخته شد! و بار دیگر نشان داد کسب این جایزه تا چه اندازه می‌تواند نشان از علمیت کتاب و ارزش این جایزه باشد!!


حمیدرضا شریعتمداری در عین عدم طرفداری از اخباری‌ها در مقدمه‌ای که بر کتاب نوشته است در تبیین نزاع اخباری اصولی چنین باطل می‌سراید:
تفکر اسلامی از آغاز شکل‌گیری و نضجش، با همین دو نگاه وگرایش به عقل روبه رو بود. شاید بتوان اولین نشانه‌های نزاع عقل ونقل را در زمان پیامبر اکرم(ص) جست ونشان داد. آنگاه که اصحاب در خصوص ثبت وضبط همه گفته‌های پیامبر(ص) بی‌ کم وکاست اختلاف کردند؛ آیا هر چه او می‌گوید وانجام می‌دهد عین وحی است؟ آیا می‌توان به او اعتراض وانتقاد کرد؟ (اسلام نص‌گرا، گلیو؛ درآمد بر کتاب به قلم حمیدرضا شریعتمداری، ص۱۱)

معلوم نیست آیا در نظر وی مذهب صحیح و درست، همان حق انتقاد بر پیامبر داشتن است؟! آیا حقیقتا مذهب اصولی‌ و عقلانی، همان حق اعتراض داشتن بر پیامبر است؟!

@kalam_shia
رابرت گلیو اجازه صاحب مدارک بر استرآبادی را «اجازه اجتهاد» می‌داند (اسلام نص‌گرا، ص۹۲)، اما چنانکه از متن اجازه صاحب مدارک پیداست مراد «اجازه روایت» است.
و همچنین لازم به ذکر است اساساً «اجازه اجتهاد» قبل از زمان قاجار مرسوم نبوده است.
استرآبادی متن اجازه صاحب مدارک به خود را در شرح تهذیب آورده است که از عبارات آن هویداست که این اجازه روایی بوده است: «...وأجزت له أن يروي عنّي جميع ما يجوز لي روايته من معقول ومنقول واصول...» شرح تهذیب الأحکام، کتابخانه مرعشی، شماره نسخه ۴۶۰۴/۲، برگ۵۶
@kalam_shia
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
|بررسی‌های کلامی|
🔴آیا محمد امین استرآبادی یک مجتهد بود؟ [بررسی آثار و اندیشه‌های محمد امین استرآبادی] رولا جُردی ابی‌صعب [استاد مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل کانادا] رضا مختاری خویی [دانش‌آموخته فلسفه غرب دانشگاه شهید بهشتی و فلسفه اسلامی دانشگاه تهران] 📘فصلنامه پژوهش در…
در مقاله «آیا محمدامین استرآبادی یک مجتهد بود؟» اشاره شد که منظور استرآبادی از استادش که نام آن را مخفی می‌کند و با رمز «م‌.ن» درباره آن سخن می‌گوید همان میرزا جان باغنوی شیرازی شافعی (متوفی حدود ۹۹۵ق) است.
دلیل دیگری بر اینکه منظور از «م.ن» همان میرزا جان است:
استرآبادی در رساله المباحث الثلاثة می‌گوید: وقال استادنا المحقق م‌‌.ن في حاشیة التجرید...
سپس چند صفحه از متن او را ذکر می‌کند. (تصاویر سفید مربوط به استرآبادی است)
تصاویر رنگی فوق نسخه خطی حاشیة التجرید میرزا جان، موجود در کتابخانه مسجد اعظم است که مشاهده می‌شود استرآبادی عینا کلام او را ذکر کرده است.
@kalam_shia
🌱|مولا‌ۍمن‌امیراݪمومنین‌‌علۍعݪیه‌
السلام
|@Gomnam_khahim_mand|
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیر المؤمنین والائمة علیهم السلام
How do we know Abu-Bakr from Quran.pdf
1.1 MB
How do we know Abu-Bakr from Quran?

Abstract: Sunnis (one of the two main sects of Islam) claim that the verse 40 of Sourah Tawbah in the holly Quran is the greatest virtue of their first Khalif, Abu-Bakr (who is not accepted as a true Khalif by Shia Muslims). In this document, based on Quran itself, we investigate their claims one by one and prove all of them to be incorrect. After that, we use the same verse to show that according to Quran, Abu-Bakr was not considered as a believer, which is a clear disqualification of being an authorized successor of the holly prophet (S.A.A).

@kalam_shia
میرزا مهدی اصفهانی و تحریف قرآن

میرزا مهدی اصفهانی در چندین موضع از کتاب الأصول الوسیط، به مسئله تحریف قرآن اشاره می‌کند، وی در اواخر کتاب با نقل مطالبی از فصل الخطاب محدث نوری می‌نویسد: «ویکفي شاهداً ما في فصل الخطاب...». الأصول الوسیط ص۳۱۳

رساله «اثبات تحریف قرآن» دومین رساله از جلد سوم تقریرات دروس میرزا مهدی اصفهانی توسط شیخ محمود حلبی است. [علاوه بر مناصب النبي که مشهور به تقریرات است، یک مجموعه سه جلدی دیگری نیز تحت عنوان تقریرات وجود دارد. هر چهار کتاب توسط شیخ محمود حلبی وقف کتابخانه آستان قدس شده است]
در این رساله با ذکر ادله‌ای _که بعدا به آن اشاره خواهد شد_ مدعی می‌شوند که اعتقاد امامیه بر تحریف قرآن بوده است! سپس با اشاره به نظر سید مرتضی مبنی بر عدم تحریف قرآن، نظر او را از بیخ ساقط می‌دانند و احادیث ذکر شده توسط او را ضعیف و بی‌اساس می‌دانند.
ایشان بدون ارائه مستندی مدعی می‌شوند که اکثر امامیه و بلکه جل ایشان قائل به تحریف هستند؛ و مخالف این جمع کثیر سید مرتضی و شیخ صدوق هستند. و می‌گویند شیخ طوسی نیز ظاهرا از روی تقیه قائل به عدم تحریف شده است.
و مدعی می‌شوند از قدما کسی که موافق این افراد باشد نمی‌شناسیم و از متأخرین هم طبرسی صاحب مجمع البیان بدین قول [عدم تحریف] قائل شده است.
ایشان ادعا می‌کنند کلینی، شیخ مفید و نیز صفار در البصائر قائل به تحریف قرآن هستند. سپس نعمانی صاحب کتاب الغیبة، سعد بن عبد الله قمی، و سید علی بن احمد کوفی صاحب کتاب البدع المحدثة را به لیست قدمای قائل به تحریف اضافه می‌کنند. و نیز می‌گویند که ظاهر امر اجلاء مفسرین همچون شیخ محمد بن مسعود عیاشی و فرات کوفی و محمد بن عباس ماهیار همین قول به تحریف بوده است.
این رساله تقریبا تلخیص سخنان محدث نوری با ترکیب برخی سخنان دیگر است.

این رساله با نقدی بر آن، در مجموعه‌ای منتشر خواهد شد ان شاءالله.
https://www.tg-me.com/kalam_shia/304
پاسخ سید احمد علوی به پاسخ نویسنده «آینه حق نما»، که علوی «مصقل صفا» را در پاسخ او نگاشته بود.

علوی در این رساله می‌گوید که برخی از نصارا کتابی در رد اسلام نگاشته و فرستاده بودند و او نیز «لوامع ربانی در رد شبهات نصرانی» را در پاسخ ایشان نگاشت. [سال ۱۰۳۱ق]
می‌گوید علمای نصارا بعد از مطالعه آن سکوت کرده بودند تا اینکه رساله دیگری در رد اسلام و اثبات تثلیث به نام «آینه حق‌نما» تألیف و نزد او ارسال شد. و علوی در پاسخ ایشان کتاب «مصقل صفا» را نگاشت. [سال ۱۰۳۲ق]
چنانکه در تصویر زیر ظاهر است نویسنده آینه حق نما بعد از دیدن ردیه سید احمد علوی بر کتابش، پاسخی به آن می‌دهد. سپس علوی ضمن اشاره مختصر به اشکالات مذهب نصارا، گزارشی از سیر ردیه نویسی‌های خود داده و می‌گوید پادْری مسیحی در بستر جهل خفته، و بیرون کردن پنبه از گوش او از محالات است، و طالبان را برای آگاهی از بطلان مذهب ایشان به همان کتاب مصقل صفا و دیگر کتابهای خود که پیشتر تألیف کرده ارجاع می‌دهد. «لوامع ربانی در رد شبهات نصرانی»، «لمعات ملکوتیة»، «صواعق رحمان در رد مذهب یهودان» از دیگر کتاب‌هایی است که علوی علاوه بر «مصقل صفا» به آنها اشاره می‌کند.
نسخه فوق به شماره ۱۳۹۳/۲ در کتابخانه فیضیه نگهداری می‌شود.

[محقّق کتابِ «مصقل صفا»، به درستی حدس زده‌اند که ردیه حاضر در پاسخ به ردیه علوی بر «آینه حق نما» است، اما شاید چون به اصل نسخه دسترسی نداشتند احتمال داده‌اند که علوی آن را در پاسخ به یکی دیگر از دو نفری که ردیه بر او نوشته بودند، نگاشته باشد.
محقق کتاب، مطالب مهم و اطلاعات سودمندی درباره علوی گرد آورده‌اند]

در مجموع شش رساله مرتبط با مسیحیت و یهود، از سید احمد علوی سراغ داریم که از این بین متأسفانه نسخه‌ای از کتاب «صواعق رحمان در رد مذهب یهودان» به دست ما نرسیده است.

در فهرستگان نسخه‌های خطی و الذریعه بیش از صد رساله از علمای شیعه در رد مسیحیت و یهود معرفی شده است که به جز چند رساله انگشت شمار هیچ کدام به چاپ نرسیده است؛ و آنهایی که چاپ شده اغلب بدون تحقیق و تخریج مصادر، و بیشتر صرفا در حد تایپ نسخه بوده است.

https://www.tg-me.com/kalam_shia/306
«جروم خاویر» و «شیرونیمو سوایر»
https://www.tg-me.com/kalam_shia/307

در مقدمه نسخه چاپی کتاب مصقل صفا، محقق کتاب بعد از ذکر نام «ژروم گزاویه» به عنوان نویسنده کتاب «آینه حق‌نما» _که در دفاع از مسیحیت و رد اسلام نگاشته شده بود و علوی مصقل صفا را در رد آن نگاشت_ اشاره به فرد دیگری می‌کند به نام شیرونیمو سوایر که اصل کتاب را تلخیص کرده است و البته علوی نیز طبق این تلخیص به نقد کتاب آینه حق نما می‌پردازد.

اما به نظر می‌رسد فردی به نام «شیرونیمو سوایر یا همان زیرونیمو شاویر» به عنوان تلخیص کننده کتاب، وجود خارجی نداشته باشد و این اسامی تلفظ دیگری از همان نام «جروم خاویر یا ژروم خاویر، یا ژروم خاویه یا همان ژروم گزاویه» باشد.
چه اینکه تاریخ وفات زیرونیمو شاویر را سال ۱۰۲۶ق ذکر کرده‌اند و تاریخ وفات جروم خاویر را ۱۶۱۷م، و این دو در واقع یک سال واحد است!

@kalam_shia
.
2024/09/30 04:19:54
Back to Top
HTML Embed Code: