Forwarded from تب شاعری
جانی سینز در کتاب خاطراتش نوشته:
نوجوان که بودم رفتم بقالی، فروشنده زن بود گفتم ببخشید میشه یه رب به من بدین؟!
گفت اون درو ببند بیا پشته یخچال، منم درو بستم رفتم پشته یخچال کشید پایین یه رب بهم داد ...
اونجا بود که تازه فهمیدم چرا به بقالی میگن سوپری و تصمیم گرفتم بازیگر فیلمای سو.پر بشم!
@jookvahshi | جوک وحشی
نوجوان که بودم رفتم بقالی، فروشنده زن بود گفتم ببخشید میشه یه رب به من بدین؟!
گفت اون درو ببند بیا پشته یخچال، منم درو بستم رفتم پشته یخچال کشید پایین یه رب بهم داد ...
اونجا بود که تازه فهمیدم چرا به بقالی میگن سوپری و تصمیم گرفتم بازیگر فیلمای سو.پر بشم!
@jookvahshi | جوک وحشی
بیرون رفتن فقط اونجاش که داری میری بیرون خونواده میگن کجا میری؟
میگی میرم بیرون و دیگه هیچی نمیپرسن و خیالشون راحت میشه😐😂
@jookvahshi | جوک وحشی
میگی میرم بیرون و دیگه هیچی نمیپرسن و خیالشون راحت میشه😐😂
@jookvahshi | جوک وحشی
حس شیشم دخترا اینجوریه که بین ۹۶۵ تا فالوینگِ اون پسره کسی که واقعا مشکوکه رو پیدا میکنن.
@jookvahshi | جوک وحشی
@jookvahshi | جوک وحشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رفیقم: خیالت راحت باشه داداش من تخصصم کار تبلیغاتیه. خودم برات میسازم
+ تبلیغی که برام میزنه.
@jookvahshi | جوک وحشی
+ تبلیغی که برام میزنه.
@jookvahshi | جوک وحشی
مردها موجودات خطرناكي هستند
اما لازمه حتما يكيشونو داشته باشي كه از بقيه در امان باشي
يه چيزي تو مايه هاي واكسيناسيونه 😂
@jookvahshi | جوک وحشی
اما لازمه حتما يكيشونو داشته باشي كه از بقيه در امان باشي
يه چيزي تو مايه هاي واكسيناسيونه 😂
@jookvahshi | جوک وحشی