Telegram Web Link
جناب گاو
Video
آنقدر که دانشگاه‌های ما به کشور ما ضربه زدند هیچ کس نزده. با پرورش خبایثی که در دانشگاه بلد شدند دو کلمه حرف درست یا خوشگل هم وسط حرف‌هایشان بزنند، ولی اول و آخر حاضرند مملکت و مردم خودشان را فدای خودارضایی‌های ذهنی و ایدئولوژیک خود کنند.

و البته با پرورش همه جور جانور چپی یا فاشیست یا بقیه انواع جانوران.

@jenabegav
جناب گاو
آنقدر که دانشگاه‌های ما به کشور ما ضربه زدند هیچ کس نزده. با پرورش خبایثی که در دانشگاه بلد شدند دو کلمه حرف درست یا خوشگل هم وسط حرف‌هایشان بزنند، ولی اول و آخر حاضرند مملکت و مردم خودشان را فدای خودارضایی‌های ذهنی و ایدئولوژیک خود کنند. و البته با پرورش…
در دانشگاه‌های کشور دو نوع کارمند وجود دارد: کارمندان معمولی، و کارمندان عالی‌رتبه که به آنها استاد می‌گویند!

علت غایی و هدف ایجاد دانشگاه‌هایی چون دانشگاه شریف یا دانشگاه صنعتی اصفهان این بود که مراکز علم و تکنولوژی برای کشور ایران شوند. که البته از همان ابتدا هدف بیهوده‌ای بود! چرا؟ چون برعکس آنچه تصور می‌شود، در یک روال طبیعی، تکنولوژیک شدن قبل از دانشگاهی شدن می‌آید. صنعتی شدن در یک روال درست حاصل آزادی و کارآمدی اقتصادی است. ولی به هر حال، درست یا نادرست، هدف همین صنعتی شدن بود.

اما آنچه در عمل اتفاق افتاد این است که الان هدف اصلی دانشگاه‌ها (هدف اصلی، و نه آنچه هنوز ادعا می‌شود) موارد زیر (به ترتیب اهمیت) است:

۱- ایجاد آمار خوب (با استفاده از تعدد مقالات نوشته‌شده)؛
۲- تربیت خیل بزرگی از بوروکرات‌های مطیع و رام برای بوروکراسی‌های دیگر؛
۳- تربیت تعدادی تکنوکرات برای "مدیریت" بعضی کارهای صنعتی (نه حتی لزوماً مدیران خوب).

دانشکده‌های اقتصاد و مدیریت وضع‌شان حتی بدتر است. از بعضی استثناهای خیلی نادر که بگذریم، معمولاً در بهترین حالت، کارمند پرمدعا تولید می‌کنند.

اما تاثیرگذارترین و مخرب‌ترین محصولات تمام این دانشگاه‌ها، پرورش تعداد زیادی افراد ایدئولوژی‌زده و روشنفکران ایده‌فروش بوده، و نیز تعداد زیادی افرادی که انواع توهمات دانش و مدیریت و برنامه‌ریزی دارند.

@jenabegav
جناب گاو
می‌گویند که پیش‌بینی کار ابلهان است، و بنابر این، این جناب (گاو) اگر چه پیش‌بینی‌های زیادی می‌کنم، معمولاً آن را جایی درج نمی‌کنم تا بلاهتم آشکار نشود! ولی امشب می‌خواهم یک پیش‌بینی خود را اینجا بنویسم: خیلی طول نخواهد کشید که عملیات "وعده صادق ۲" به عنوان…
همین طوری و از چیزهایی که می‌بینم و می‌شنوم، به نظرم می‌رسد برادران ارزشی کم‌کم حالی‌شان شده چه خبر است و از فاز "انتقام بگیریم" و "بزنیم" درآمده، احتمالاً وارد فاز "دقت کن" شوند‌.

فقط امیدوارم نتانیاهو از خر شیطان پایین بیاید و ماجرا را کش ندهد.
@jenabegav

پی‌نوشت: شاید هم نه!

الله اعلم! خدا رحم کند!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رحیم قمیشی رزمنده سابق در جنگ ایران و عراق و بازنشسته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۹ در اسارت ارتش صدام بود. اینجا از خاطراتش در جنگ و شکسته شدن توهماتش می‌گوید.

جنگ‌های مدرن همیشه با پروپاگاندا همراهند. به علاوه، باور کردن این پروپاگاندا به نوعی وظیفه ملی حساب می‌شود، و کسی که در پروپاگاندا شک کند، اگر متهم به خیانت نشود، لااقل به نداشتن احساس وظیفه ملی یا مذهبی متهم خواهد شد.

@jenabegav
Forwarded from جناب گاو
یوم النحس ۱۳ آبان
بخش۱

یوم‌الشیاطین!
روز ۱۳ آبان، تعدادی دانشجوی چپی (دانشجویان خط امام) از دیوارهای سفارت بالا رفتند، و ۶۶ نفر از اعضای سفارت را گروگان گرفتند. خواسته‌شان: استرداد شاه پیر و بیمار بستری در بیمارستانی در آمریکا برای اعدام شدن به دست خلخالی!

ترهات و خزعبلات بعدی در مورد "لانه‌ی جاسوسی" را فراموش کنید. عمل گروگانگیری، آن هم گروگانگیری دیپلومات‌های یک کشور خارجی، در سطح جهانی بسیار مذموم و جبن‌آمیز حساب می‌شود، و گروگانگیری دیپلومات‌ها در آبان ۵۸ حتی خیلی زشت‌تر و قبیح‌تر جلوه می‌نمود، زیرا که هدفش حتی یک خواسته اعلای سیاسی نبود! بلکه هدفش انتقام انقلابی از یک پیرمرد بیمار بود! زشتی و پلشتی بی‌حد این مساله نظام را بعداً مجبور کرد که روایت را عوض کند: از گروگانگیری به "تسخیر لانه‌ی جاسوسی"! ولی حتی اگر مسأله جاسوسی هم مطرح بود، در عرف جهانی همواره کشور میزبان فقط حق اخراج دیپلومات‌ها را دارد. کما آنکه در طی شدیدترین سال‌های جنگ سرد بین آمریکا و شوروی و جاسوسی از هر دو طرف، هرگاه کسی از کادر دیپلوماتیک از کشور مقابل به جاسوسی متهم می‌شد، فقط از کشور اخراج می‌شد.

نگاهی سریع کنیم به آنچه اتفاق افتاد!

آمریکا و انقلاب ۵۷
در جريان انقلاب ۵۷، آمریکایی‌ها عمدتاً نقش تماشاگر را بازی کردند. از آنجا که دوران جنگ سرد با شوروی بود، و آمریکایی‌ها متقاعد شده بودند که شاه کنترل خود را بر امور از دست داده (و شاید از سرطان شاه باخبر بودند)، عمده نگرانی‌شان افتادن ایران به دست کمونیست‌های وابسته به شوروی بود‌. این بود که، اگر چه با نگرانی، از قدرت گرفتن طیف مذهبی (گرچه چپی!) در انقلاب خیلی ناخشنود نبودند؛ آنها حتی از حدود دو ماه قبل از پیروزی انقلاب مذاکراتی را نیز با انقلابی‌ها شروع کرده بودند. با حجم زیاد تسلیحاتی که به ایران فروخته بودند (اسلحه‌ای که در جنگ ۸ساله‌ی بعدی با عراق، ایران را نجات داد!)، و نیز از آنجا که ایران یکی از تامین‌کنندگان نفت دنیا بود، نگرانی آمریکایی‌ها قابل فهم بود.

بعد از پیروزی انقلاب، آمریکا بلافاصله حکومت جدید را به رسمیت شناخت.

انقلاب چپ‌ها و آمریکا
ولی جو ایران آن روز به شدت چپ‌زده بود، و دشمنی با آمریکا تقریباً بلافاصله از اولین روز پیروزی انقلاب در میان انقلابیون شروع شد. انگار که مسابقه در نفرت از آمریکا باشد، افراد و گروه‌های مختلف سعی می کردند تا در شعار و تبلیغات از بقیه در ضدآمریکایی بودن جلوتر باشند. حرف هایشان هم همان حرف‌های همیشگی چپ‌ها بود: ویتنام، شیلی، کوبا، امپریالیسم آمریکا....

سه روز بعد از پیروزی انقلاب، یعنی روز ۲۵ بهمن ۵۷، اعضای سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران که یکی از ده‌ها گروه از اراذل و اوباش انقلابی آن زمان بود به سفارت آمریکا حمله‌ی چریکی کردند و برای چند ساعت دیپلومات‌های آمریکایی را حبس کردند و قهرمان‌بازی درآوردند. این فتنه‌ی اول با دخالت دولت موقت پایان یافت، و دولت موقت توانست آمریکا و دنیا را متقاعد کند که این حرکت کاملاً ابلهانه و جبن‌آمیز حاصل شور اول انقلاب بوده، و غائله را رفع و رجوع کردند.

شاه به آمریکا می‌رود!
شاه فراری از کشور دچار سرطان بود، و برای معالجه از کارتر رئیس‌جمهور وقت آمریکا درخواست ورود به آمریکا کرده بود. کارتر علیرغم میلش و علیرغم خواستش برای حفظ رابطه با حکومت جدید، بعد از چندی تامل و تردید به شاه اجازه‌ی ورود به آمریکا داد. بعضی از مشاوران کارتر مخالف بودند، ولی در مقابل بعضی‌شان می‌گفتند که راه ندادن‌پیرمردی بیمار و دم مرگ که قبلا متحد آمریکا بوده وجهه‌ی آمریکا را خراب می‌کند. هر چه بود، شاه در آخر مهرماه ۵۸ وارد آمریکا شد، ولی بدون هیچ استقبال رسمی یا غیررسمی! چنان سرد با شاه مخلوع بیمار رفتار کردند که هیچ شبه‌ای برای او و خانواده‌اش نگذاشتند که الان به آنها به چشم مهمانان مزاحم نگاه می‌شود.

اوباش به سفارت می‌روند
دانشجویان خط امام در ابتدا فقط یک چیز می‌خواستند و آن استرداد شاه بود. البته آن اوباش خود دقیقاً نمی‌دانستند برنامه‌شان چیست! احتمالاً بیشتر می‌خواستند ضرب شصتی به آمریکای جهانخوار نشان دهند، دو سه روزی گروگان‌ها را نگهداری کنند، و بعد بشوند قهرمان خلق! ولی موج حمایتی که از این عمل ابلهانه به عمل آمد، خود آنان را هم متحیر کرد و در معرض عمل انجام‌شده قرار داد. حمایت‌ها از هر طرف بود: تمام گروه‌های چپی، تمام گروه‌های چپ مذهبی، روشنفکران (غلامحسین ساعدی، شاملو، هوشنگ ابتهاج....)، روحانیت انقلابی (مگر تک و توکی که بعداً به محافظه‌کاران مشهور شدند)، همه از این حرکت استقبال کردند، و روزانه راهپیمایی‌هایی در حمایت از آنها انجام می‌شد.

دولت موقت بازرگان به شدت با این عمل مخالف بود! ولی الان بر عکس بهمن ۵۷ وقت خلاص شدن از دست آنان بود، پس اینبار به آنان توجهی نشد و دولت موقت مجبور به استعفا شد!
ادامه دارد...

@jenabegav
Forwarded from جناب گاو
جناب گاو
یوم النحس ۱۳ آبان بخش۱ یوم‌الشیاطین! روز ۱۳ آبان، تعدادی دانشجوی چپی (دانشجویان خط امام) از دیوارهای سفارت بالا رفتند، و ۶۶ نفر از اعضای سفارت را گروگان گرفتند. خواسته‌شان: استرداد شاه پیر و بیمار بستری در بیمارستانی در آمریکا برای اعدام شدن به دست خلخالی!…
یوم‌النحس ۱۳ آبان
بخش۲: عوارض و عواقب

در ایران
اثری که ۱۳ آبان ۵۸ و حوادث بعد از آن بر ایران گذاشت بی‌سابقه بود. حتی شاید بسیار بیشتر از خود انقلاب ۵۷. به قول دوستی: ۱۳ آبان روزی بود که عروس ایران بعد از ۵۰ سال مقاومت به زور به حجله کمونیست‌ها برده شد.

در ایران، دشمنی با آمریکا و تمام ایدئولوژی چپ به واسطه‌ی این حرکت در عمیق‌ترین لایه‌های حکومت نهادینه شد. در ۴۵ سال گذشته، در کنار کره‌ی شمالی (که به صورت رسمی هنوز در حال جنگ با آمریکا به شمار می‌رود) تنها دو کشوری هستیم که با آمریکا روابط دیپلوماتیک نداریم. حتی ویتنام و کوبا (حتی کوبا!) در آمریکا سفارت دارند. در بسیاری از جنگ‌های بزرگ و کوچک قرن بیستم، دو کشور متخاصم حتی در زمان جنگ هم سفارت‌های خود را در کشور همدیگر حفظ کردند.

روز ۱۳ آبان رادیکالیسم را جزو لاینفک تمام سیاستگذاری‌های بعدی در امور خارجی کرد: رادیکالیسمی که همواره شعار و ایدئولوژی را جایگزین عقل سلیم و دیپلوماسی کرد. در تمام این سال‌ها، هر گونه روابط با آمریکا یا حتی مذاکره با آن به یکی از تابوهای ج.ا. تبدیل شده، که هر جور نگاه کنی کاملاً بی‌معناست، و فقط با همان نوع بلاهتی می‌خواند که هنوز گروگانگیری سال ۵۸ را عملی قهرمانانه می‌بیند.

چسبیدن به آمریکاستیزی، آن هم به این گونه‌ی افراطی، کشور ما را دچار یک تصلب ايدئولوژيک کرد و آن را به یک طلسم حاکمیت احمقانه دچار کرد. از طرف دیگر، این اقدام ستونی شد برای خبیث‌ترین افراد جامعه (انحصارطلب، رادیکال، سرکوبگر، ضدعقل و عقده‌ای) که دور آن گرد آیند و بقیه را حذف کنند و با هزینه زندگی چند نسل مفتخوری کنند. حتی آنهایی در میان مقامات بالا که در ابتدا با این کار مخالف بودند، خیلی زود کشف کردند که وجود یک "دشمن" بزرگ چه قدر به نفع حکومت‌شان است. در واقع گروگان گیری سفارت مقدمه و تمثیلی شد از به گروگان گرفتن چهل ساله ملت ایران.

در آمریکا
از آن طرف، آمریکایی‌ها ۴۴۴ روز، هر روز و هر ساعت، با دلهره شاهد استخفاف و تحقیر دیپلومات‌هایشان در دست تعدادی اوباش بودند، که مرتب از تلویزیون و روزنامه‌ها گزارش می‌شد. تقریباً برای تمام آمریکایی‌ها، از هر دسته و گرایشی، تصویری که از ایران و ایرانی شکل گرفت تصویر مردمی بود که به هیچ قاعده و قانونی و مرامی پایبند نیست. چهار دهه گذشت تا نسل آمریکایی که با آن تصاویر بزرگ شد و هرگز آن اعمال جبن‌آمیز را نبخشید و فراموش نکرد، کم‌کم با نسل‌های جوانتر جایگزین شود.

ملتی دچار مازوخیسم (خودآزاری)
کمتر از ده ماه از حادثه‌ی ۱۳ آبان نگذشته بود و هنوز گروگان‌های امریکایی در ایران بودند که جنگ بین عراق و ایران شروع شد. مسلماً یکی از مهم‌ترین عواملی که صدام را به جنگ با ایران تشویق و تشجیع کرد این بود که می‌دانست که، به دلیل حرکت ابلهانه‌ی ۱۳ آبان، آمریکایی‌ها (که تا آن زمان مهم‌ترین فروشنده سلاح به ایران بودند)، و در کل غربی‌ها، در مورد فروش سلاح به ایران کاملاً بی‌میل عمل خواهند کرد. در کلِ جنگ، عراق تقریباً تمام سلاح خود را از بلوک شرق خرید. بلوک غرب، به خصوص آمریکا، در این زمینه تقریباً بیطرفانه عمل کرد و به هر دو طرف سلاح کمی فروخت (جزئیات اینجا)، و در حالیکه شوروی که به ایران حتی اجازه‌ی حمل سیم خاردار را هم نمی‌داد، تقریباً تمام سلاح عراق را تامین می‌کرد. این در همان هشت سالی بود که ما، از طرفی داشتیم سلاح‌های آمریکایی خریداری شده در زمان شاه را به کار می‌بردیم (سلاح‌هایی که ما را از شکست کامل نجات داد!)، و از طرف دیگر یک لحظه شعار "مرگ بر آمریکا" را ترک نکردیم و هر چه بیشتر سعی می‌کردیم خود را به بلوک کمونیسم (که ما را جزو آدم حساب نمی‌کردند و با صدام خیلی رفیق‌تر بودند) بچسبانیم!

از این ابلهانه‌تر و مازوخیستی‌تر ممکن بود؟!

عاملان
تا آنجا که می‌دانم هیچ یک از عاملان این بدترین ضربه‌ی تاریخی به ایران هیچگاه هیچ علامتی از پشیمانی از خود نشان نداد. اینها بعداً از سفره‌ی انقلاب خوب چریدند و مشهور شدند و به مقامات رسیدند و بعضی‌شان بچه‌هایشان را به آمریکا فرستادند و بعضی‌شان اصلاح‌طلب شدند و .... ولی پشیمانی از فقر و فلاکت و مرگ‌های بیشماری که این عمل شومشان بر سر بسیاری از مردم ایران آورد، هیچگاه در ناصیه‌شان نبود. هیچ آدم عاقلی به چنین افرادی نباید کوچکترین اعتمادی کند، حتی اگر امروز حرف‌های خوب و موجهی هم بزنند! هیچ کدام از اینها، لااقل تا وقتی که روی دو زانو نیفتاده، از مردم ایران به خاطر بلایی که سرشان آورده پوزش نطلبد، قابل اعتماد نیست!

@jenabegav
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
برای تلخ‌خنده صبحگاهی!
@jenabegav
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از من به همه دوستان جوان یک نصیحت: از فلسفه خواندن احتراز کنید! من خیلی کم آدم دیده‌ام که فلسفه خوانده باشد و عقلش دچار مشکل نشده باشد. آنهایی که دیده‌ام که فلسفه خوانده‌اند و دچار زوال عقل نشده‌اند، واقعاً انسان‌های فرهیخته‌ای بودند: با ذکاوت و هوش تیز، با فضیلت‌های اخلاقی و بسیار متواضع در برابر حقیقت. ولی اینها در تجربه من استثنائات نادرند. اغلب آن چه فلسفه‌خوان دیده‌ام تباه شده است.

شکر خدا به جا می‌آورم که علیرغم تمایلم به مطالعه فلسفه در جوانی، هیچگاه نتوانستم به طور جدی به آن بپردازم.

@jenabegav
Forwarded from چُراز
من از اولش هم اشتباهی بودم...
مسعود شصت چی


امیر حسین ثابتی که با رای 5 درصد مردم تهران به مجلس راه یافته است، گفته:

"تا قبل از روی کار آمدن دولت روحانی در سال ۹۲؛
نه قطعی برق داشتیم
و نه وارد کننده بنزین بودیم
اما تفکر قاجاری دولت روحانی با محوریت ظریف، ترکان و... امروزه کشور را به وارد کننده بنزین و قطع مکرر برق رسانده است.
تاوان یک انتخاب اشتباه در سال ۹۲، همچنان گریبانگیر یک ملت است..."


ببینیم چند تا غلط در 4 جمله‌ای که ایشون فرمایش کرده وجود دارد:
1- تا قبل از روی کار آمدن روحانی قطعی داشتیم، خوب هم داشتیم. یک نمونه اش خاموشی های برنامه ریزی شده سال 87:
جدول خاموشی اطراف تهران
برنامه خاموشی استان یزد
و البته خاموشی های اوایل دهه 90...

2- نه وارد کننده بنزین بودیم؟ جدی میفرمایید؟
ما برحسب آمار رسمی تقریبا در تمام تاریخ معاصر وارد کننده بنزین بودیم بجز سالهای 98، 99 و 1400 که همه در دوران ریاست جمهوری روحانی بودند و با روی کار آمدن رئیسی مجددا به سرعت به وارد کننده تبدیل شدیم. البته ساخت پالایشگاه ستاره خلیج فارس از سال 1385 شروع شده بود که در سال 97 پس از برجام و واردات تکنولوژی مورد نیاز به ثمر نشست.
به نظرتون امیرحسین شصت چی هیچ ایده‌ای در مورد بنزین داره؟

3- تفکر قاجاری ظریف و ترکان؟ کل صنعت نفت مدیون تفکر توسعه محور ترکان در دهه 70 و 80 است و پالایشگاه ستاره که بزرگترین پالایشگاه جهان است مدیون برجام ظریف و مجوز برجامی واردات پمپ های آن بود.

4- انتخاب اشتباه مردم در سال 92 یا 82؟
این جدول تاریخچه قیمت بنزین از سال 1330 تا حال حاضر را نگاه کنید که خیلی حرفها در آن نهفته است. تنها سالهایی که در تاریخ معاصر ایران، مشکل قیمت بنزین وجود نداشته سالهای 1377 تا 1383 بوده که اول فروردین هر سال قیمت بنزین حدود 20 درصد و متناسب با تورم بالا میرفته. که میشود از چند ماه بعد از روی کار آمدن دولت خاتمی تا سال یکی مانده به آخر آن. خب سال آخر چرا این روند ادامه پیدا نکرد؟ بخاطر مجلس هفتم و همفکران امیر حسین شصت چی که طرح ضد منافع ملی "تثبیت قیمت ها" را تصویب کردند و جلوی دولت خاتمی را گرفتند و کشور را در مهلکه ناترازی انرژی انداختند. پس از آن دیگر قیمت انرژی درست نشد که نشد. افزایش قیمت های چند صد درصدی قبل و بعد از خاتمی را نگاه کنید... مشکلی که با بالا رفتن تدریجی قیمت حل شده بود را حدادعادل و توکلی و نادران و سبحانی و دیگر اصولگرایان دوباره احیا کردند و کشور را به مهلکه ناترازی انرژی انداختند.


به نظر شما انتخاب مردم در سال 92 اشتباه بوده یا انتخاب 5 درصدی امیرحسین شصت چی؟


https://www.tg-me.com/ChorazRef/13
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نتیجه حفر زوری چاه عمیق بر روی چشمه روستا (فاصله ۵۰۰ متری چشمه) و ۳۰ سال استخراج آب شیرین برای شست و شوی زغالسنگ در کویر طبس!

وقتی زور مردم به دولت نمیرسه و مجبورن نابودی میراث هزار ساله نیاکانشون رو به چشم ببینند!

لعنت بر شرکت های دولتی!

🔗 محمد قادری
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جناب درویش! با سلام

بنده، جناب گاو، شما را نمی‌شناسم، ولی این کلیپ را دیدم و خواستم جواب آن بازپرس محترم را خدمت‌ شما و ایشان خیلی خلاصه عرض کنم.

اداره محیط زیست و اداره منابع طبیعی دو بوروکراسی‌اند مثل بقیه بوروکراسی‌ها. هدف‌شان صرفاً ایجاد شغل و رانت برای عده‌ای است. ممکن است به اسم محیط زیست و منابع طبیعی مزاحم مردم شوند و حتی بدون دلیل و فقط با اتکا بر قوانین احمقانه پدر یک نفر (آدم معمولی بی‌پارتی و بی‌رانت) را درآورند، ولی هدف‌شان حفظ محیط زیست و منابع طبیعی نیست.

از دانشگاه و دانشگاهیان هم بگذر، به خصوص از استادانش که، در اکثریت قریب به اتفاق موارد، افرادی‌اند با خوی و خصلت کارمندی، فقط با ادعاهای بیشتر و با توهمات گنده‌تر. و یا خودشان دخیل در انواع رانت‌های کوچک و بزرگ.

@jenabegav
سیاست‌های حمایتی-نظارتی در #اروپا، موجب شده که اقتصاد اروپا به شدت درجا بزند. الان اروپائیان خود خیلی از این مساله ناراضی نیستند، چون اروپا هنوز می‌تواند با تکیه بر انباشت سرمایه در نسل‌های قبل این سیاست‌ها را جلو ببرد. ولی دیر نخواهد پایید که این سیاست‌ها به فقر منجر شود!

سیاست‌های چپی هر جا وارد شد آنجا را خراب خواهد کرد.

این رشته توئیت در این باره جالب است:
https://x.com/PeymanMedia/status/1857431683458359373

آن را در اینجا هم می‌توانید ببینید:
https://threadreaderapp.com/thread/1857431683458359373.html


وضعیت #کانادا حتی بدتر است. کانادا نه آزادی اقتصادی آمریکا را دارد و نه سیاست‌های حمایتی اروپا را‌! به اندازه کشورهای اسکاندیناوی مالیات می‌گیرد، ولی در سطح خدمات دولتی فرق زیادی با آمریکا ندارد!

@jenabegav
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from LiberTorch (Pouya)
“مشروطه ایرانی همیشه بت مورد پرستش روشنفکر ایرانی بوده است! و این عجیب است، چون این معبود خیلی سریع شکست خورد و حاصلش فقط تباهی شد! از امضای فرمان مشروطه توسط مظفرالدین‌شاه تا کودتای سیدضیا که آغاز قدرت گرفتن رضاشاه بود ۱۵ سال هم نشد، و در این ۱۵ سال که از بدترین سال‌های هرج و مرج در ایران بود، از شعارهای آزادی‌خواهی و قانون‌طلبی، همه رسیدند به آرزو کردن که یک دیکتاتور منور بیاید تا ایرانی‌ها را آدم کند! از حکومت سلطنتی که علیرغم "مستبد" بودنش، هزار و یک محدودیت ساختاری در اعمال قدرت داشت، رسیدیم به یک دیکتاتوری کامل که هیچ محدودیتی در قدرت نمی‌شناخت و به هیچ قانونی پایبند نبود. مشروطه عصر تغییرات خیلی آرام و تدریجی، که در درازمدت می‌توانست اصلاحات زیادی موجب شود، را تمام کرد و ما را وارد دنیای انقلابات و تغییرات شدید کرد، ولی نتوانست نظم پایداری بر پایه قانون و سیستم جدید بچیند. حاصل مشروطه ۱۵ سال به هم‌ریختگی و آشوب بود و بعد از آن دیکتاتوری واقعی و بعدش انقلاب بعد از انقلاب بعد از انقلاب!”
جناب گاو
“مشروطه ایرانی همیشه بت مورد پرستش روشنفکر ایرانی بوده است! و این عجیب است، چون این معبود خیلی سریع شکست خورد و حاصلش فقط تباهی شد! از امضای فرمان مشروطه توسط مظفرالدین‌شاه تا کودتای سیدضیا که آغاز قدرت گرفتن رضاشاه بود ۱۵ سال هم نشد، و در این ۱۵ سال که از…
روشنفکر ایرانی مزوّر، نابکار و خیلی فرصت‌طلب است. مشروطه برایش ابزار بازی است و الا چه کسی است که نداند همین جماعت، کارگزاران دیکتاتوری منوّر بوده‌اند. همان‌ها که دم از «حقوق اساسی» می‌زدند پایه‌های یک نظم آهنین و بی‌ثبات را فراهم آوردند. روشنفکر ایرانی مثل اسلاف غربی و شرقی خود، هیچگاه در پی آزادی معقول و ثبات سیاسی نبود بلکه به دنبال قائدی توانا، زورگو و مطلقه می‌گشت تا آرمان‌های مصنوع و مضحک خود را اجرایی کند. اینها در پی بر هم زدن تمام رسومات مفید و جانشینی مهملات انتزاعی خودشان بودند. تاریخ قرن بیستم خیلی واضح به ما می‌آموزد که روشنفکران، در عقد با مخوف‌ترین دیکتاتورها، و مروجِ کریه‌ترین ایدئولوژی‌ها بوده‌اند.

#تلنگر
2024/11/16 13:21:02
Back to Top
HTML Embed Code: