جناب گاو
گفتیم که نظام فیلتری دارد که فقط هرچه پلشتترها را نگاه میدارد. اما بعضیها چون سید مجید حسینی، رائفیپور، علیزاده (از لندن!)، حسن عباسی... در عین پلشتی چنان بیپرنسیپاند که حتی صاحبان قدرت نیز از آنها دوری میجویند و آنها را در بازیهای سطح بالاتر خود…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لازمهی بعضی شغلها پررویی زیاد است! مثلاً فاحشهها، یا قوادها، اگر هر قدر هم کوس رسواییشان زده شود، باید کاملاً و با پررویی هر چه تمامتر طوری رفتار کنند که انگار اعضای محترم جامعهاند. خیلی خیلی پرروهایشان که آنچنان ادعای نجابت و پاکدامنی میکنند که شک میکنی نکند از پاکان روزگارند.
حتی بیشتر در مورد فاحشههای سیاسی! آقامجید عمرش را با رانت گذرانده، با خرج شهرداری سفر اروپا رفته، ماشین خارجی سوار است که آرزوی ۹۹درصد مردم است، مرتب هم دبی و کانادا و اروپا با پول مردم میرود! اما وقتی از او میپرسند که با همهی ادعاهایش، خودش چرا فلان ماشین را دارد، بغض زیبایی مینماید و شرمگینانه سرش را پایین میاندازد و میگوید: "چون من جزو قشر برنده هستم، و از این بابت شرمسارم!" یا وقتی در مورد سفرهای متعددش به خارج از او سؤال میشود، طلبکارانه آن سؤال را نشانهی مظلومیت و پاکدامنی خود و غرض سؤالکنندگان میداند! آه مظلومم، مجیدجان! سخنان ایشان ترکیبی کامل از جانگداز و جانسوز است!
(لطفاً سوءتعبیر نشود: مسلماً در به کارگیری لفظ "فاحشه سیاسی" به خصوص برای آقامجید، به هیچ وجه قصد توهین به فاحشهها را ندارم.)
@jenabegav
حتی بیشتر در مورد فاحشههای سیاسی! آقامجید عمرش را با رانت گذرانده، با خرج شهرداری سفر اروپا رفته، ماشین خارجی سوار است که آرزوی ۹۹درصد مردم است، مرتب هم دبی و کانادا و اروپا با پول مردم میرود! اما وقتی از او میپرسند که با همهی ادعاهایش، خودش چرا فلان ماشین را دارد، بغض زیبایی مینماید و شرمگینانه سرش را پایین میاندازد و میگوید: "چون من جزو قشر برنده هستم، و از این بابت شرمسارم!" یا وقتی در مورد سفرهای متعددش به خارج از او سؤال میشود، طلبکارانه آن سؤال را نشانهی مظلومیت و پاکدامنی خود و غرض سؤالکنندگان میداند! آه مظلومم، مجیدجان! سخنان ایشان ترکیبی کامل از جانگداز و جانسوز است!
(لطفاً سوءتعبیر نشود: مسلماً در به کارگیری لفظ "فاحشه سیاسی" به خصوص برای آقامجید، به هیچ وجه قصد توهین به فاحشهها را ندارم.)
@jenabegav
چنان آسمان بر زمین شد بخیل/
که لب تر نکردند زرع و نخیل
بخشکید سرچشمههای قدیم/
نماند آب، جز آب چشم یتیم
خدا رحم کند!
که لب تر نکردند زرع و نخیل
بخشکید سرچشمههای قدیم/
نماند آب، جز آب چشم یتیم
خدا رحم کند!
اگر اوضاع به همین منوال پیش برود، ما امسال ممکن است یکی از بدترین خشکسالیهای تاریخ کشورمان را پیش رو داشته باشیم.
آیا عجیب است برایتان که زمامداران کشور، انگار نه انگار که چه بحرانی در پیش است، همّ و غمّشان در این است که مثلاً انتخابات پرشور برگزار شود؟!
برای من که اصلاً عجیب نیست! مدتهاست که انتظار هیچ عقلی از جانب اینها ندارم.
@jenabegav
آیا عجیب است برایتان که زمامداران کشور، انگار نه انگار که چه بحرانی در پیش است، همّ و غمّشان در این است که مثلاً انتخابات پرشور برگزار شود؟!
برای من که اصلاً عجیب نیست! مدتهاست که انتظار هیچ عقلی از جانب اینها ندارم.
@jenabegav
Really brilliant:
https://youtu.be/AiOUojVd6xQ?si=pOqv2G0t1Nypr746
طنزی جدی در مورد بزرگترین شرکت مشاوره مدیریت در جهان یعنی مکنزی! به زبان انگلیسی (و تقریباً غیرقابل ترجمه به فارسی، چون خیلی از طنزش از دست میرود).
از میان کلاهبرداریهای مدرن و تولیدکنندگانِ انواع توهمات، بسیاری از شرکتهای "مشاوره" (به خصوص بزرگها و معروفهایشان) و در کل بسیاری از بیزینسهای MBA و مدیریت را باید نام برد، که هنوز خیلی کمتر از آنچه که باید و شاید در معرض شناخت مردم قرار گرفتهاند.
@jenabegav
https://youtu.be/AiOUojVd6xQ?si=pOqv2G0t1Nypr746
طنزی جدی در مورد بزرگترین شرکت مشاوره مدیریت در جهان یعنی مکنزی! به زبان انگلیسی (و تقریباً غیرقابل ترجمه به فارسی، چون خیلی از طنزش از دست میرود).
از میان کلاهبرداریهای مدرن و تولیدکنندگانِ انواع توهمات، بسیاری از شرکتهای "مشاوره" (به خصوص بزرگها و معروفهایشان) و در کل بسیاری از بیزینسهای MBA و مدیریت را باید نام برد، که هنوز خیلی کمتر از آنچه که باید و شاید در معرض شناخت مردم قرار گرفتهاند.
@jenabegav
YouTube
McKinsey: Last Week Tonight with John Oliver (HBO)
John Oliver discusses the oldest and largest management consulting firm: McKinsey & Company.
Connect with Last Week Tonight online...
Subscribe to the Last Week Tonight YouTube channel for more almost news as it almost happens: www.youtube.com/lastweektonight…
Connect with Last Week Tonight online...
Subscribe to the Last Week Tonight YouTube channel for more almost news as it almost happens: www.youtube.com/lastweektonight…
بوتهی چای یاغی و کود نظارت دولتی
دوستی این جریان تلخ/شیرین و تراژدی/کمدی را برایم نوشت:
"پسرخاله گیلانی ما تعریف میکرد که سالی پس از برداشت چای بهاره، طبق روال هرساله به اداره کشاورزی مراجعه کردیم تا محصول را به اداره متبوع بفروشیم (خود این قضیه «خرید تضمینی» هم البته داستانی است! چرا باید دولت از بودجه عمومی محصولی نه چندان استراتژیک مثل چای را خریداری کرده و بعد حیف و میل کند؟!).
القصه، یکی از مدیران وقت دستوری ملوکانه صادر فرموده بودند مبنی بر تاریخ آغاز عملیات خرید تضمینی. مراجعه خانوادهی خالهی ما، یکی دو روز قبل از تاریخ فوق، به مذاق حضرت اشرف مدیر دولتی خوش نیامده، دستور داده بود به هیچ عنوان محصول آن سال آنها را خریداری نکنند. هرچقدر هم آن بندگان خدا توضیح دادند که محصولشان به دلیل گرمای بیسابقه هوا زودتر رسیده و اینکه زمان رسیدن محصول در دست بوته چای است و ابر و باد و مه و خورشید و فلک، و نه تابع بخشنامههای اداری، به خرج کارمند مربوطه نرفت. از نظر ایشان رعیت که هیچ، بوته چای چه حق دارد سر خود و بدون تبعیت از بخشنامهها محصولش را دیرتر یا زودتر برساند؟! گیاه الدنگ چای بر چه مبنایی خلاف دستور اداره کشاورزی رفتار کرده؟! چنانچه این بیقانونی! باب شود، از فردا لابد شلیل و کمبوزه و خیار چنبر و گشنیز و سیبزمینی پشندی و شنبلیله هم دور برداشته و طبق میل دل خودشان عمل میآیند!
حاصل یکسال کشاورزی آنها و چند خانواده کشاورز نگونبخت دیگر هدر رفت و دور ریخته شد، چون که با خوشخیالی فکر میکردند جناب آقای مدیر درک میکند که گیاهان مثمر چگونه رفتار میکنند. قضیه از فرط تراژدی به فکاهه میماند."
➖➖➖➖➖
و دوستی دیگر که خود در کار کشاورزی است نوشت:
"کشاورزی در ایران به سمت مرگ قطعی حرکت میکند!
کشاورز کود میخرد، بعد متوجه میشود داخل نیترات کلسیم از فلان شرکت معتبر، برای فروش پارسال ۳۰٪ و برای فروش امسال ۷۰٪ آهک مخلوط کردهاند!!
یحتمل آن شرکت پیش خودش گفته که اگر هم برای آنالیز بدهند، مقدار کلسیمش زیاد هم در میآید، پس مشکلی نیست. به شوخی میگویم که بعید نیست کمی ادرار هم قاطیاش کنند تا اورهاش هم بالا برود (که در اینصورت کاری است بهتر از تمام تقلبهایشان!).
یا الان، در بازار کود مونوپتاسیم فسفاتی هست که ما تازه فرستادیم آزمایشگاه. معلوم شد به جای ۵۲درصد فسفر، کمتر از ۵درصد داره و به جای ۳۴درصد پتاسیم، کمتر از ۶درصد دارد! تنها منبع فسفر هم برای ما همین KH2PO4 مورد بحث هست. پس آن ۹۰٪ بقیه این کود تقلبی چیست اصلا؟
این هم نتیجه نظارت دولتی! این هم نتیجه کنترل شدید دولت روی همه چیز! این هم نتیجه این همه قانون برای مجوز کار!
واقعیتش این است که وقتی دولت مجوز کسب و کار صادر میکند، هدفش بررسی درستی کالای فروخته شده نیست، بلکه فقط میخواهد انحصار ایجاد کند. پول را فقط در دست آنهایی میپسندد که آنها را "صالح و امین" (همان رانتدار خودمان) میپندارد! یک چیزی مثل همان صلاحیتسنجیشان در موضوعات سیاسی.
هر پوفیوزی هست، در نظر اینها امین نظام است، نظام هم که خودش شده دزدسالاری. تفنگ هم که دست خودشان است، مگر شما کاسب شریف میتوانی به این راحتی کالا وارد کنی؟
من اگر بخواهم کود بیاورم بفروشم، تا قطر مثانهام رو اندازه میگیرند. چهطور ۹۰٪ آشغال داخل چند صد تن کود را ندیدید؟ جالب نیست نظظظاااارررت دولتی؟
حالا خسارت به من کشاورز به جهنم! اصلا، مردم بدبخت رو دریاب جناب دولتچی که صبح تا شب ادعای تامین امنیتش را داری، حیوان! طرف آشغال زده تو کیسه کود که پر از انواع آشغال ممکن مثل کادمیم و سرب است، بعد میوه آن محصول را مردم باید بخورند و سرطان بگیرند."
#بوروکرات
@jenabegav
دوستی این جریان تلخ/شیرین و تراژدی/کمدی را برایم نوشت:
"پسرخاله گیلانی ما تعریف میکرد که سالی پس از برداشت چای بهاره، طبق روال هرساله به اداره کشاورزی مراجعه کردیم تا محصول را به اداره متبوع بفروشیم (خود این قضیه «خرید تضمینی» هم البته داستانی است! چرا باید دولت از بودجه عمومی محصولی نه چندان استراتژیک مثل چای را خریداری کرده و بعد حیف و میل کند؟!).
القصه، یکی از مدیران وقت دستوری ملوکانه صادر فرموده بودند مبنی بر تاریخ آغاز عملیات خرید تضمینی. مراجعه خانوادهی خالهی ما، یکی دو روز قبل از تاریخ فوق، به مذاق حضرت اشرف مدیر دولتی خوش نیامده، دستور داده بود به هیچ عنوان محصول آن سال آنها را خریداری نکنند. هرچقدر هم آن بندگان خدا توضیح دادند که محصولشان به دلیل گرمای بیسابقه هوا زودتر رسیده و اینکه زمان رسیدن محصول در دست بوته چای است و ابر و باد و مه و خورشید و فلک، و نه تابع بخشنامههای اداری، به خرج کارمند مربوطه نرفت. از نظر ایشان رعیت که هیچ، بوته چای چه حق دارد سر خود و بدون تبعیت از بخشنامهها محصولش را دیرتر یا زودتر برساند؟! گیاه الدنگ چای بر چه مبنایی خلاف دستور اداره کشاورزی رفتار کرده؟! چنانچه این بیقانونی! باب شود، از فردا لابد شلیل و کمبوزه و خیار چنبر و گشنیز و سیبزمینی پشندی و شنبلیله هم دور برداشته و طبق میل دل خودشان عمل میآیند!
حاصل یکسال کشاورزی آنها و چند خانواده کشاورز نگونبخت دیگر هدر رفت و دور ریخته شد، چون که با خوشخیالی فکر میکردند جناب آقای مدیر درک میکند که گیاهان مثمر چگونه رفتار میکنند. قضیه از فرط تراژدی به فکاهه میماند."
➖➖➖➖➖
و دوستی دیگر که خود در کار کشاورزی است نوشت:
"کشاورزی در ایران به سمت مرگ قطعی حرکت میکند!
کشاورز کود میخرد، بعد متوجه میشود داخل نیترات کلسیم از فلان شرکت معتبر، برای فروش پارسال ۳۰٪ و برای فروش امسال ۷۰٪ آهک مخلوط کردهاند!!
یحتمل آن شرکت پیش خودش گفته که اگر هم برای آنالیز بدهند، مقدار کلسیمش زیاد هم در میآید، پس مشکلی نیست. به شوخی میگویم که بعید نیست کمی ادرار هم قاطیاش کنند تا اورهاش هم بالا برود (که در اینصورت کاری است بهتر از تمام تقلبهایشان!).
یا الان، در بازار کود مونوپتاسیم فسفاتی هست که ما تازه فرستادیم آزمایشگاه. معلوم شد به جای ۵۲درصد فسفر، کمتر از ۵درصد داره و به جای ۳۴درصد پتاسیم، کمتر از ۶درصد دارد! تنها منبع فسفر هم برای ما همین KH2PO4 مورد بحث هست. پس آن ۹۰٪ بقیه این کود تقلبی چیست اصلا؟
این هم نتیجه نظارت دولتی! این هم نتیجه کنترل شدید دولت روی همه چیز! این هم نتیجه این همه قانون برای مجوز کار!
واقعیتش این است که وقتی دولت مجوز کسب و کار صادر میکند، هدفش بررسی درستی کالای فروخته شده نیست، بلکه فقط میخواهد انحصار ایجاد کند. پول را فقط در دست آنهایی میپسندد که آنها را "صالح و امین" (همان رانتدار خودمان) میپندارد! یک چیزی مثل همان صلاحیتسنجیشان در موضوعات سیاسی.
هر پوفیوزی هست، در نظر اینها امین نظام است، نظام هم که خودش شده دزدسالاری. تفنگ هم که دست خودشان است، مگر شما کاسب شریف میتوانی به این راحتی کالا وارد کنی؟
من اگر بخواهم کود بیاورم بفروشم، تا قطر مثانهام رو اندازه میگیرند. چهطور ۹۰٪ آشغال داخل چند صد تن کود را ندیدید؟ جالب نیست نظظظاااارررت دولتی؟
حالا خسارت به من کشاورز به جهنم! اصلا، مردم بدبخت رو دریاب جناب دولتچی که صبح تا شب ادعای تامین امنیتش را داری، حیوان! طرف آشغال زده تو کیسه کود که پر از انواع آشغال ممکن مثل کادمیم و سرب است، بعد میوه آن محصول را مردم باید بخورند و سرطان بگیرند."
#بوروکرات
@jenabegav
اقرار میکنم که همیشه، آنقدر که باید و شاید، بدبینی به دولت نداشتم. یکی در قضیهی کارتخوانها، که اول که آمد به نظرم چیز خوبی برای کسب و کارها آمد! خیلی تصورش را نمیکردم که چگونه روزی دولت از آن به عنوان ابزاری برای مالیاتگیری هرچه بیشتر استفاده کند. و به خواب هم نمیدیدم که روزی خرید نان با پول نقد غیرقانونی شود!
آلمانیها با تمام دولت بزرگ و فراگیری که دارند و معمولاً به دولتشان هم اعتماد دارند، ولی در جاهایی بسیار محتاطانه عمل میکنند. یکی همین داستان کارت بانکی و پول نقد. برعکس ایرانیها، آلمانیها اکثراً هنوز از پول نقد در خریدهایشان استفاده میکنند و تمایلی به استفاده از کارت بانکی ندارند.
یک لحظه مواظب نباشی حکومت یک بند جدید به بندهایت اضافه خواهد کرد!
#الاشارات_و_التنبیهات
@jenabegav
آلمانیها با تمام دولت بزرگ و فراگیری که دارند و معمولاً به دولتشان هم اعتماد دارند، ولی در جاهایی بسیار محتاطانه عمل میکنند. یکی همین داستان کارت بانکی و پول نقد. برعکس ایرانیها، آلمانیها اکثراً هنوز از پول نقد در خریدهایشان استفاده میکنند و تمایلی به استفاده از کارت بانکی ندارند.
یک لحظه مواظب نباشی حکومت یک بند جدید به بندهایت اضافه خواهد کرد!
#الاشارات_و_التنبیهات
@jenabegav
در کوتاهمدت، زور دولت از بازار بیشتر است و بازار را زمین میزند. اما در درازمدت، زور واقعیات اقتصادی و منطقِ اقتصاد و بازار از دولت بیشتر است و دولت را شکست میدهد.
به هر حال، حاصل این روند فقیرتر شدن مردم است.
#الاشارات_و_التنبیهات
@jenabegav
به هر حال، حاصل این روند فقیرتر شدن مردم است.
#الاشارات_و_التنبیهات
@jenabegav
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خلخالی جزو آن قسمت از انقلابیون بود که جناح چپ نام داشت و سپس "اصلاحطلب" شدند. آیا اصلاحطلبان هیچگاه علنی و با صدای بلند از این پیشینهی شوم اعلام پشیمانی یا برائت کردند؟ یا در مورد بزرگترین خبط سیاسی تاریخ ایران که گروگانگیری دیپلوماتهای امریکایی بود؟
میخواهید قطبنمای اخلاقی انقلابیون را بسنجید؟ توجه کنید که بعد از نزدیک نیم قرن که از آن وقایع ننگین میگذرد، حالا هم که این میرسلیم دربارهی آنها سخن میگوید، چنان جنایتهایی را به "روند اشتباه" و "تندروی" میکاهد! انگار نه انگار که تمام موازین اخلاقی زیر پا گذاشته شده بود. پیرمرد! چند وقت دیگر میمیری و میروی در یکی از طبقات همان جهنمی که خلخالی در آن ساکن است! نمیخواهی کمی بار گناهانت را کمتر کنی؟
فکر هم نکنید که فقط جناح چپ و راست بودند! تقریباً تمام بدنهی روشنفکری ما (به جز عدهی واقعاً کمی) مشکلشان این بود که چرا کم تندروی میشود.
این انقلابیون ما بودند! مردمانی تهی از هرگونه موازین اخلاقی، ولی پر از ادعا و لاف و دروغ! میخواستند جهان را از امپریالیسم پاک کنند، و میخواستند اسلام را به قلههای عزت برسانند و بادهای دیگری از همین نوع!
@jenabegav
میخواهید قطبنمای اخلاقی انقلابیون را بسنجید؟ توجه کنید که بعد از نزدیک نیم قرن که از آن وقایع ننگین میگذرد، حالا هم که این میرسلیم دربارهی آنها سخن میگوید، چنان جنایتهایی را به "روند اشتباه" و "تندروی" میکاهد! انگار نه انگار که تمام موازین اخلاقی زیر پا گذاشته شده بود. پیرمرد! چند وقت دیگر میمیری و میروی در یکی از طبقات همان جهنمی که خلخالی در آن ساکن است! نمیخواهی کمی بار گناهانت را کمتر کنی؟
فکر هم نکنید که فقط جناح چپ و راست بودند! تقریباً تمام بدنهی روشنفکری ما (به جز عدهی واقعاً کمی) مشکلشان این بود که چرا کم تندروی میشود.
این انقلابیون ما بودند! مردمانی تهی از هرگونه موازین اخلاقی، ولی پر از ادعا و لاف و دروغ! میخواستند جهان را از امپریالیسم پاک کنند، و میخواستند اسلام را به قلههای عزت برسانند و بادهای دیگری از همین نوع!
@jenabegav
جناب گاو
خلخالی جزو آن قسمت از انقلابیون بود که جناح چپ نام داشت و سپس "اصلاحطلب" شدند. آیا اصلاحطلبان هیچگاه علنی و با صدای بلند از این پیشینهی شوم اعلام پشیمانی یا برائت کردند؟ یا در مورد بزرگترین خبط سیاسی تاریخ ایران که گروگانگیری دیپلوماتهای امریکایی بود؟…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این را هم ببینید! اعدام جبنآمیز و ناجوانمردانهی فرماندهان ارتش و بعدش گروگانگیری ۱۳ آبان به یک جنگ ۸سالهی خانمانبرانداز منجر شد. جنگی تاریک که کم قربانی نگرفت و تمام دورهی نوجوانی ما را هم بلعید!
استغفرالله العظیم!
@jenabegav
استغفرالله العظیم!
@jenabegav
جناب گاو
خلخالی جزو آن قسمت از انقلابیون بود که جناح چپ نام داشت و سپس "اصلاحطلب" شدند. آیا اصلاحطلبان هیچگاه علنی و با صدای بلند از این پیشینهی شوم اعلام پشیمانی یا برائت کردند؟ یا در مورد بزرگترین خبط سیاسی تاریخ ایران که گروگانگیری دیپلوماتهای امریکایی بود؟…
خدایا خداوندا! بدترین مجازات تو آن است که پشیمانی را از شخصی بگیری! نگذار که ما از کردههای بد خود پشیمان نشویم!
آمین
آمین
و حضرت عیسی به حواریون گفت: به شما میگویم، تا مانند کودکان نشوید، هرگز وارد ملکوت خداوند نخواهید شد.
@jenabegav
دختر پنجسالهی مغول و شترش
@jenabegav
دختر پنجسالهی مغول و شترش
یک مشکل فضای گفتگو در کشور، بالا آمدن ابلهان کاملی چون سیدیاسر جبرائیلی (و رفقای دیگرش) است که مرتب مزخرفات و خزعبلات عوامپسندانه میبافند، ولی حرفشان در نزد عظمای نظام گوش شنوا دارد و در تلویزیون هم به آنها تریبون داده میشود. متاسفانه حرف بیهوده و احمقانه زدن، که در میان بخشی از مردم و زمامداران ابلهتر از آن مردم طرفدار دارد، راحت است، ولی جوابش گاه زحمت سرکشیدن به آمار و دادهها را میطلبد. در این رشته توئیت به یکی از ادعاهای همیشگی او جوابی مفصل داده شده است. اگر به این مباحث علاقه دارید بد نیست ببینید:
https://x.com/Tavangar_hamed/status/1745508507711848926?s=20
@jenabegav
https://x.com/Tavangar_hamed/status/1745508507711848926?s=20
@jenabegav
X (formerly Twitter)
سید حامد توانگر (@Tavangar_hamed) on X
در ایام اخیر افراد مختلفی از جمله اقای جبرائیلی، اغاز افول اقتصاد ایران را سال 86 و ناشی از شروع فروش نفت خام به داخل کشور با قیمت جهانی دانسته اند. در این رشتو تلاش می کنم این ادعا را نقد کنم. همچنین بابت طولانی بودن مطلب عذرخواهی می کنم. (۱)
https://t.co/3MuvvshILy
https://t.co/3MuvvshILy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اصل پایستگی توهم، از شیعهی اسلامگرا (با ع غلیظ در "شیعه") تا عاریایی ملیگرا! آن یکی باید حتماً با عربستان دشمنی بورزد چون عربستان سنی وهابی است، و این یکی چون لابد عربستان از "عربهای ملخخور" تشکیل شده. هر دو هم کورند و نمیبینند همان عربستانیها، علیرغم اشتباهاتشان اینجا و آنجا، چند دهه است چه قدر خردمندانهتر از ما ایرانیها رفتار کرده اند. انقلابیگری نکردند (البته به غیر از این بنسلمان که دارد، در سطحی محدود البته، انقلابیگری در میآورد)، و با دنیا مماشات و دوستی کردند. آنها حتی، با تمام انگولکهای لاینقطع ایران، معمولاً پذیرای پیامهای گهگاه ایرانیها برای صلح و آشتی بودند (مثلاً در دورهی رفسنجانی یا همین اخیر).
مشکل ما آن است که ما روشنفکر و درسخوانده و ایدهفروش زیاد داریم، آنها تاجر و بازرگان!
@jenabegav
مشکل ما آن است که ما روشنفکر و درسخوانده و ایدهفروش زیاد داریم، آنها تاجر و بازرگان!
@jenabegav
معمای شاه
بخش۱
✍حسن محمودی
محمدرضاشاه سیاستمدار خوبی نبود. البته واقعیت این است که در ایران سیاستمدار خوب جنسی بسیار کمیاب بوده است، ولی در عوض تا دلتان بخواهد فتنهگر مکار و مردمفریب داشتهایم. بسیاری از کارهای شاه، مثل تغییر تقویم به تقویم شاهنشاهی (ابتکار دزد و نابغه بزرگ شجاع الدین شفا)، یک خودزنی بیهوده سیاسی بود. شاه راهبری یا leadership جالبی هم نداشت. البته به جز از پدر دیکتاتور آموزشی ندیده بود و در نتیجه اتوکراتیک بود و روالها را با تصمیمات شخصی و دخالت در جزییات عوض کرد. از همه مهمتر، هنرِ شاه بودن (حلقه بین مردم و سنت و خدا) را خوب نمیدانست، و بیشتر مثل یک رئیسجمهور مادامالعمر رفتار میکرد. مرد متوسطی بود. به لحاظ فرهنگی هم ضعیف بود و با فرهنگ ایران و اسلام آشنایی عمیقی نداشت، گرچه به آن صادقانه دلبستگی داشت. از لحاظ شخصیتی هم، همان نقاط ضعف اکثر ایرانیان مدرن (تکبر ، خودشیفتگی، تملقدوستی و پوستنازکی عاطفی) را هم به اندازه یک فرد متوسط داشت. شهامت و قاطعیت خود را هم در زمان انقلاب از دست داد، امری که شاید بتوانیم آن را تقصیر بیماریاش بگذاریم.
محمدرضاشاه به گفته خودش به مقدار زیادی سوسیالیست و دولتمحور بود. میانبر او هم برای رفاه مادی، یعنی رفاهی که از پول نفت و در مدت زمانی کوتاه حاصل شود، کار را بدتر کرد. چنین رفاهی همه جا جنونآفرین و گمراهکننده است و علاوه بر گمراهی سیاسی بیشتر به توقعات و نارضایتی مداوم میانجامد.
البته شاه دو بدشانسی آورد: اول آنکه در اوج قدرت سوسیالیسم شاهی میکرد. حتی آمریکای آن زمان هم به کارمندپروری گسترده روی آورد. دوم آنکه در مدیریت ثروتهای بادآورده نفتی تجربه آنچنانی هنوز در دنیا شکل نگرفته بود.
با تمام این حرفها، دلیل انقلاب (مانند هر انقلاب دیگر تاریخ به قول ادموند برک) یک مجموعه دروغ بود. تمام و والسلام! وقتی زلزله ۹ ریشتری میآید، علت خرابی یک ساختمان مصالح بد نیست، بلکه خود زلزله است. موتور محرک انقلابهای جهان دروغگویی دزدان است. در مورد ایران دروغهای چپیها و توطئه حزب توده عامل انقلاب بود. فراموش نکنیم که نفوذ چپیها گسترده است و نهادهایی مثل بیبیسی فارسی و خیلی از دانشگاهیهای آمریکایی را هم در برمیگیرد. در طول انقلاب تنها فضیلت اخلاقی که از جانب کل خلق مشاهده شد، وفاداری شجاعانه معدودی از ارتشیها به سوگند وفاداریشان به شاه بود. و البته لشکر تاریکی همین مقدار ناچیز روشنی را هم برنتابید.
نگرش آرمانطلبانه و توهمی دانشگاهیان که نمیتواند سر در برابر حقایق ساده خم کند ناچار است تحلیل ارائه دهد، و در این تحلیل ناچار است فقط به ظواهر مادی بسنده کند. بنابراین مثلا پیشنهاد میکند که اگر شاه جای فانتوم کاندوم خریده بود مساله حل میشد. ولی پیشنهادات دانشگاهیها از سنخ برنامههای خود شاه بود: همهشان دولتزده بودند. واقعیت این است که حتی در بین نخبگان آن چنان عقل و خرد سیاسی نداشتیم. جالب این است که بزرگترین اشتباهات شاه (اصلاحات ارضی، تغییر تقویم، سوسیالیستبازی و انفعال شدید در دوران انقلاب) همه از همین طبقه نخبگان تکنوکرات پرمدعای ملی در آمد. قحطی حرف حساب و آدم حسابی بود. اخیرا از افرادی نظیر عالیخانی قهرمانسازی میکنند، ولی اگر به سخنان ایشان و سایر تکنوکراتها مراجعه کنید میزان بسیار بالایی از تکبر و حماقت معمول دولتپرستان را مشاهده میکنید. بدبختی ماست که در این قحطی آدم حسابی سراغ اقتصاددان دولتی میرویم.
نتیجه این که از دیدگاه سنتی و واقعگرایانه نمیتوان و نباید نسبت به محمدرضاشاه بیانصافی کرد. شاه خوشسلیقه بود و به رغم تمام نقاط ضعف گفته شده از کلیه مخالفین شیاد خود از جمله مصدق (پوپولیست سوسیالیست) بهتر و جلوتر بود. گفتیم که تاریخ سیاست عوامزده در ایران ۱۵۰ سال است چیزی نیست جز دروغ و حیله و توهم و جنایت و خیانت و دزدی، و سرشار از دجالیون و قهرمانان پوشالی. مردم و مردمسواران از شاه بدتر و جاهلتر بودند. میزان آزادی اقتصادی، اجتماعی، مذهبی و عقیدتی در دوران محمدرضا بسیار بیشتر از مخالفین او بود (به استثنای آزادی مطبوعاتی زمان مصدق). نیز قدرت شیعه سنتی در دوران او به اوج رسید. گفتیم که یک دلیل رجوع مردم به پهلویها این است که در مقایسه با سایرین دروغ کمتری داشتند.
متاسفانه تاریخ شاه دچار همان دروغگوییها و تحریفاتی شد که در زمان دو پهلوی در مورد قاجار با بیانصافی انجام شد. پنجاه سال میلیونها دلار صرف بدگویی به شاه شد. تمام گوشههای زندگیش در معرض اتهام و پردهدری قرار گرفت. خوب اگر کسی هنوز فکر میکند حرف ناگفتهای باقی مانده میتواند بگوید. اما اکر ابتدا اعتراف نکند شاه از مخالفین خود بهتر بود از حداقل عقل و انصاف برخوردار نیست. یک میلیون حقهباز سیاسی در کشور داشته ایم. وقت رسیدگی به حساب و عملکرد آنان است.
ادامه
@jenabegav
بخش۱
✍حسن محمودی
محمدرضاشاه سیاستمدار خوبی نبود. البته واقعیت این است که در ایران سیاستمدار خوب جنسی بسیار کمیاب بوده است، ولی در عوض تا دلتان بخواهد فتنهگر مکار و مردمفریب داشتهایم. بسیاری از کارهای شاه، مثل تغییر تقویم به تقویم شاهنشاهی (ابتکار دزد و نابغه بزرگ شجاع الدین شفا)، یک خودزنی بیهوده سیاسی بود. شاه راهبری یا leadership جالبی هم نداشت. البته به جز از پدر دیکتاتور آموزشی ندیده بود و در نتیجه اتوکراتیک بود و روالها را با تصمیمات شخصی و دخالت در جزییات عوض کرد. از همه مهمتر، هنرِ شاه بودن (حلقه بین مردم و سنت و خدا) را خوب نمیدانست، و بیشتر مثل یک رئیسجمهور مادامالعمر رفتار میکرد. مرد متوسطی بود. به لحاظ فرهنگی هم ضعیف بود و با فرهنگ ایران و اسلام آشنایی عمیقی نداشت، گرچه به آن صادقانه دلبستگی داشت. از لحاظ شخصیتی هم، همان نقاط ضعف اکثر ایرانیان مدرن (تکبر ، خودشیفتگی، تملقدوستی و پوستنازکی عاطفی) را هم به اندازه یک فرد متوسط داشت. شهامت و قاطعیت خود را هم در زمان انقلاب از دست داد، امری که شاید بتوانیم آن را تقصیر بیماریاش بگذاریم.
محمدرضاشاه به گفته خودش به مقدار زیادی سوسیالیست و دولتمحور بود. میانبر او هم برای رفاه مادی، یعنی رفاهی که از پول نفت و در مدت زمانی کوتاه حاصل شود، کار را بدتر کرد. چنین رفاهی همه جا جنونآفرین و گمراهکننده است و علاوه بر گمراهی سیاسی بیشتر به توقعات و نارضایتی مداوم میانجامد.
البته شاه دو بدشانسی آورد: اول آنکه در اوج قدرت سوسیالیسم شاهی میکرد. حتی آمریکای آن زمان هم به کارمندپروری گسترده روی آورد. دوم آنکه در مدیریت ثروتهای بادآورده نفتی تجربه آنچنانی هنوز در دنیا شکل نگرفته بود.
با تمام این حرفها، دلیل انقلاب (مانند هر انقلاب دیگر تاریخ به قول ادموند برک) یک مجموعه دروغ بود. تمام و والسلام! وقتی زلزله ۹ ریشتری میآید، علت خرابی یک ساختمان مصالح بد نیست، بلکه خود زلزله است. موتور محرک انقلابهای جهان دروغگویی دزدان است. در مورد ایران دروغهای چپیها و توطئه حزب توده عامل انقلاب بود. فراموش نکنیم که نفوذ چپیها گسترده است و نهادهایی مثل بیبیسی فارسی و خیلی از دانشگاهیهای آمریکایی را هم در برمیگیرد. در طول انقلاب تنها فضیلت اخلاقی که از جانب کل خلق مشاهده شد، وفاداری شجاعانه معدودی از ارتشیها به سوگند وفاداریشان به شاه بود. و البته لشکر تاریکی همین مقدار ناچیز روشنی را هم برنتابید.
نگرش آرمانطلبانه و توهمی دانشگاهیان که نمیتواند سر در برابر حقایق ساده خم کند ناچار است تحلیل ارائه دهد، و در این تحلیل ناچار است فقط به ظواهر مادی بسنده کند. بنابراین مثلا پیشنهاد میکند که اگر شاه جای فانتوم کاندوم خریده بود مساله حل میشد. ولی پیشنهادات دانشگاهیها از سنخ برنامههای خود شاه بود: همهشان دولتزده بودند. واقعیت این است که حتی در بین نخبگان آن چنان عقل و خرد سیاسی نداشتیم. جالب این است که بزرگترین اشتباهات شاه (اصلاحات ارضی، تغییر تقویم، سوسیالیستبازی و انفعال شدید در دوران انقلاب) همه از همین طبقه نخبگان تکنوکرات پرمدعای ملی در آمد. قحطی حرف حساب و آدم حسابی بود. اخیرا از افرادی نظیر عالیخانی قهرمانسازی میکنند، ولی اگر به سخنان ایشان و سایر تکنوکراتها مراجعه کنید میزان بسیار بالایی از تکبر و حماقت معمول دولتپرستان را مشاهده میکنید. بدبختی ماست که در این قحطی آدم حسابی سراغ اقتصاددان دولتی میرویم.
نتیجه این که از دیدگاه سنتی و واقعگرایانه نمیتوان و نباید نسبت به محمدرضاشاه بیانصافی کرد. شاه خوشسلیقه بود و به رغم تمام نقاط ضعف گفته شده از کلیه مخالفین شیاد خود از جمله مصدق (پوپولیست سوسیالیست) بهتر و جلوتر بود. گفتیم که تاریخ سیاست عوامزده در ایران ۱۵۰ سال است چیزی نیست جز دروغ و حیله و توهم و جنایت و خیانت و دزدی، و سرشار از دجالیون و قهرمانان پوشالی. مردم و مردمسواران از شاه بدتر و جاهلتر بودند. میزان آزادی اقتصادی، اجتماعی، مذهبی و عقیدتی در دوران محمدرضا بسیار بیشتر از مخالفین او بود (به استثنای آزادی مطبوعاتی زمان مصدق). نیز قدرت شیعه سنتی در دوران او به اوج رسید. گفتیم که یک دلیل رجوع مردم به پهلویها این است که در مقایسه با سایرین دروغ کمتری داشتند.
متاسفانه تاریخ شاه دچار همان دروغگوییها و تحریفاتی شد که در زمان دو پهلوی در مورد قاجار با بیانصافی انجام شد. پنجاه سال میلیونها دلار صرف بدگویی به شاه شد. تمام گوشههای زندگیش در معرض اتهام و پردهدری قرار گرفت. خوب اگر کسی هنوز فکر میکند حرف ناگفتهای باقی مانده میتواند بگوید. اما اکر ابتدا اعتراف نکند شاه از مخالفین خود بهتر بود از حداقل عقل و انصاف برخوردار نیست. یک میلیون حقهباز سیاسی در کشور داشته ایم. وقت رسیدگی به حساب و عملکرد آنان است.
ادامه
@jenabegav
جناب گاو
معمای شاه بخش۱ ✍حسن محمودی محمدرضاشاه سیاستمدار خوبی نبود. البته واقعیت این است که در ایران سیاستمدار خوب جنسی بسیار کمیاب بوده است، ولی در عوض تا دلتان بخواهد فتنهگر مکار و مردمفریب داشتهایم. بسیاری از کارهای شاه، مثل تغییر تقویم به تقویم شاهنشاهی (ابتکار…
معمای شاه
بخش۲
✍حسن محمودی
هیچ کس از بدنه تکنوکراتیک شاه و سیاستمدارانش (چه برسد به مخالفین فعال رژیم که غالبا دریوزه و پست و عقدهای بودند) هیچ ایده درخشان یا نظریه سازگار و ریشهداری راجع به سیاست یا مدیریت نداشت. یکسره تحت تاثیر چپ روشنفکر جهانی و گلواژههایش بودند. مثلا شاپور بختیار را در نظر بگیرید: یک مشت حرفهای صدغاز آرمانطلبانه و فقدان مطلق سیاست عملی و شناخت از واقعیت جامعه. منتهی چنان قحطی از حرف حساب و سیاستمدار کاردان در کشور بود که شاه دست به دامان این ملیگرای گیج از همه جا بیخبر شد. ماحصل نبوغ نظریهپردازان بدور از متن جامعه.
این قحط آدم حسابی به خصوص بعد از آنکه سیاستمداران کهنهکاری چون قوام توسط شاه از گردونه سیاست خارج شدند، هرچه بیشتر مشهود بود.
ولی حالا، اگر باز هم فکر میکنید با ملامت شاه چیزی حل میشود، فرض کنید میتوانستید به عقب برگردید و رفتار شاه را عوض میکردید: این دفعه شاه به تنظیم بودجه و مدارا برای مصرف دلار اهتمام داشت، به علاوهی اجتناب از تغییر تقویم، کمیظاهرسازی مذهبی بیشتر، برخورد با سینمای سکسی (که البته همه بخش خصوصی و مطابق خواست ملت شریف بود)، کمی مانورهای سیاسی و مردمداری بیشتر، کمی خودباخته نبودن و شرقیتر بودن، عدم دخالت در تصمیمات جزیی و انتخابات شهرداریها و گسترش بدنه تصمیمگیر و غیرمتمرکز و صلابت بیشتر در برخورد با فتنههای مقطعی.
البته چنین شاه خیالی انتظاری بیش از اندازه است (شاهِ مدبر مدیر سیاستمدار خودی و آگاه به مسایل فرهنگی قرن…). ولی بال تخیل را بیشتر باز کنید و فرض کنید شاه چنان زرنگ بود که یک مشغولیت معنایی برای ملت جور میکرد مثلا الحاق دوباره هرات به ایران. حتی فرض کنید رشد اقتصادی و روند گسترش شهرنشینی و مهاجرت و غیره را هم کنترل میکرد. خلاصه فرض کنید شاه عقل فوقبشری داشت. در نتیجه انقلابی اتفاق نمیافتاد و چند نسلِ سوخته بیچاره و گمراه نمیشدند و انقلابیون بیحیا، بیپرده، بیرحم و بدقول در گمنامی میمردند.
اما اگر فکر میکنید حتی در شرایط خیالی و آرمانی فوق، صحنه سیاسی ایران از ادعاها و فتنهگری و چاچولبازی و دغلکاری در امان بود، شناخت شما از هم وطنانتان، به خصوص آن نسل نادان سراسر عقده و جهل و ادعا و باد، ناقص و سطحی است.
کافی است تاریخ ایران از زمان قاجار به بعد را بخوانید تا بفهمید که چقدر از فتنه و دغلکاری سرشار است. گویی هر که سوادی کسب کرده و کتابی خوانده، بلافاصله پرچم حرص و ادعا و خواستههای رادیکال را برداشته. زمین بیصاحب و مسجد بیامام و خلا قدرت را تحمل نکرده به یغما میبرند. شاه خلاهای معنوی ایجاد کرد و مخالفین حتی لحظه ای صبر نکرده این خلاها را با تصنعات و ادعاها و بادها و ادیان خودساخته به مدد ریاکاریها پر کردند. چرا این همه بدعت در هیچ کشور مسلمان دیگر اتفاق نیفتاد؟
فرض کنید معجزهای شود و منطقه طبیعی زیبایی در کشور پدید آید. چند روز طول میکشد تا به یغما ونابودی رود؟ آیا تحت هیچ شرایطی میتوان تصور کرد که ایرانیها چنان منطقه طبیعی را دست نخورده بگذارند؟
فرض کنید یک شهر زیبای دنیا را بدهند دست هموطنان. فرض هم بکنید همه تحصیلات حوزوی و دانشگاهی دارند. آیا مشکلات ایرانیها در آنجا با هم حل میشود؟ آیا صداقت و صفا و بخشش و سادگی جای دروغ و منیت و تنگ نظری و سنگینی روح را میگیرد؟ فایده چنین آزمایشات ذهنی این است که بی فایدگی و محدودیت کلیه نظریات سیاسی بشرمحورانه برای ایجاد بهشت را نشان میدهد.
آیا این به خاطر آن است که ایران همواره سرزمینی بوده سرشار از محرومیتهای طبیعی و در معرض یغما بودن؟ چرا ایران چنان تاریخی پر از التقاط و اختراع دین دارد؟ هر چه که هست، نگاهی پر از ظن به مردممان خارج از دایرهی منطق نیست، بلکه یک محافظهکاری درست چنین نگاهی را میطلبد.
البته این سرزمین میراث فرهنگی و علمیباشکوهی هم دارد. انسانهای بسیار دلپذیر اخلاقی از خود گذشته هم در آن فراوانند. از همین دوران قاجار کلی میراث هنری خوب داریم. ولی بخش قابل توجهی کلاهبردار هم داریم که با هیچ لباس و سیاقی آدم نمیشوند: سرشار از منیت، خودشیفته، متکبر، تکرو، عقدههای غلیظ ، تنگچشم، متجاوز و بیصداقت. این شخصیتها وقتی فرصت پیدا کنند از لحاظ سیاسی میشوند رادیکال پر سروصدا. خیلی از ایرانیهای مدرن این مرض را در خود دارند. همه با هم رقیب و درگیر و ناسازگار و با شعور اجتماعی منفی، و نسبت به هم غریب و بیاعتماد. حتی در خارج کشور هم که بهانهای ندارند، همان بیاعتمادی و دشمنی را با هم دارند که ایرانیان داخل.
نگاه به این سوی شخصیت ایرانی مهم است، برای اینکه ببینیم چرا چپروی هواخواه دارد و چرا این قدر سخت میتوان از شرش راحت شد و چرا اینقدر در نابودی موفق بود. واقعیتها را که ببینیم، حصار دیگری بنا نمیکنیم و در دام دیگری نمیافتیم.
@jenabegav
بخش۲
✍حسن محمودی
هیچ کس از بدنه تکنوکراتیک شاه و سیاستمدارانش (چه برسد به مخالفین فعال رژیم که غالبا دریوزه و پست و عقدهای بودند) هیچ ایده درخشان یا نظریه سازگار و ریشهداری راجع به سیاست یا مدیریت نداشت. یکسره تحت تاثیر چپ روشنفکر جهانی و گلواژههایش بودند. مثلا شاپور بختیار را در نظر بگیرید: یک مشت حرفهای صدغاز آرمانطلبانه و فقدان مطلق سیاست عملی و شناخت از واقعیت جامعه. منتهی چنان قحطی از حرف حساب و سیاستمدار کاردان در کشور بود که شاه دست به دامان این ملیگرای گیج از همه جا بیخبر شد. ماحصل نبوغ نظریهپردازان بدور از متن جامعه.
این قحط آدم حسابی به خصوص بعد از آنکه سیاستمداران کهنهکاری چون قوام توسط شاه از گردونه سیاست خارج شدند، هرچه بیشتر مشهود بود.
ولی حالا، اگر باز هم فکر میکنید با ملامت شاه چیزی حل میشود، فرض کنید میتوانستید به عقب برگردید و رفتار شاه را عوض میکردید: این دفعه شاه به تنظیم بودجه و مدارا برای مصرف دلار اهتمام داشت، به علاوهی اجتناب از تغییر تقویم، کمیظاهرسازی مذهبی بیشتر، برخورد با سینمای سکسی (که البته همه بخش خصوصی و مطابق خواست ملت شریف بود)، کمی مانورهای سیاسی و مردمداری بیشتر، کمی خودباخته نبودن و شرقیتر بودن، عدم دخالت در تصمیمات جزیی و انتخابات شهرداریها و گسترش بدنه تصمیمگیر و غیرمتمرکز و صلابت بیشتر در برخورد با فتنههای مقطعی.
البته چنین شاه خیالی انتظاری بیش از اندازه است (شاهِ مدبر مدیر سیاستمدار خودی و آگاه به مسایل فرهنگی قرن…). ولی بال تخیل را بیشتر باز کنید و فرض کنید شاه چنان زرنگ بود که یک مشغولیت معنایی برای ملت جور میکرد مثلا الحاق دوباره هرات به ایران. حتی فرض کنید رشد اقتصادی و روند گسترش شهرنشینی و مهاجرت و غیره را هم کنترل میکرد. خلاصه فرض کنید شاه عقل فوقبشری داشت. در نتیجه انقلابی اتفاق نمیافتاد و چند نسلِ سوخته بیچاره و گمراه نمیشدند و انقلابیون بیحیا، بیپرده، بیرحم و بدقول در گمنامی میمردند.
اما اگر فکر میکنید حتی در شرایط خیالی و آرمانی فوق، صحنه سیاسی ایران از ادعاها و فتنهگری و چاچولبازی و دغلکاری در امان بود، شناخت شما از هم وطنانتان، به خصوص آن نسل نادان سراسر عقده و جهل و ادعا و باد، ناقص و سطحی است.
کافی است تاریخ ایران از زمان قاجار به بعد را بخوانید تا بفهمید که چقدر از فتنه و دغلکاری سرشار است. گویی هر که سوادی کسب کرده و کتابی خوانده، بلافاصله پرچم حرص و ادعا و خواستههای رادیکال را برداشته. زمین بیصاحب و مسجد بیامام و خلا قدرت را تحمل نکرده به یغما میبرند. شاه خلاهای معنوی ایجاد کرد و مخالفین حتی لحظه ای صبر نکرده این خلاها را با تصنعات و ادعاها و بادها و ادیان خودساخته به مدد ریاکاریها پر کردند. چرا این همه بدعت در هیچ کشور مسلمان دیگر اتفاق نیفتاد؟
فرض کنید معجزهای شود و منطقه طبیعی زیبایی در کشور پدید آید. چند روز طول میکشد تا به یغما ونابودی رود؟ آیا تحت هیچ شرایطی میتوان تصور کرد که ایرانیها چنان منطقه طبیعی را دست نخورده بگذارند؟
فرض کنید یک شهر زیبای دنیا را بدهند دست هموطنان. فرض هم بکنید همه تحصیلات حوزوی و دانشگاهی دارند. آیا مشکلات ایرانیها در آنجا با هم حل میشود؟ آیا صداقت و صفا و بخشش و سادگی جای دروغ و منیت و تنگ نظری و سنگینی روح را میگیرد؟ فایده چنین آزمایشات ذهنی این است که بی فایدگی و محدودیت کلیه نظریات سیاسی بشرمحورانه برای ایجاد بهشت را نشان میدهد.
آیا این به خاطر آن است که ایران همواره سرزمینی بوده سرشار از محرومیتهای طبیعی و در معرض یغما بودن؟ چرا ایران چنان تاریخی پر از التقاط و اختراع دین دارد؟ هر چه که هست، نگاهی پر از ظن به مردممان خارج از دایرهی منطق نیست، بلکه یک محافظهکاری درست چنین نگاهی را میطلبد.
البته این سرزمین میراث فرهنگی و علمیباشکوهی هم دارد. انسانهای بسیار دلپذیر اخلاقی از خود گذشته هم در آن فراوانند. از همین دوران قاجار کلی میراث هنری خوب داریم. ولی بخش قابل توجهی کلاهبردار هم داریم که با هیچ لباس و سیاقی آدم نمیشوند: سرشار از منیت، خودشیفته، متکبر، تکرو، عقدههای غلیظ ، تنگچشم، متجاوز و بیصداقت. این شخصیتها وقتی فرصت پیدا کنند از لحاظ سیاسی میشوند رادیکال پر سروصدا. خیلی از ایرانیهای مدرن این مرض را در خود دارند. همه با هم رقیب و درگیر و ناسازگار و با شعور اجتماعی منفی، و نسبت به هم غریب و بیاعتماد. حتی در خارج کشور هم که بهانهای ندارند، همان بیاعتمادی و دشمنی را با هم دارند که ایرانیان داخل.
نگاه به این سوی شخصیت ایرانی مهم است، برای اینکه ببینیم چرا چپروی هواخواه دارد و چرا این قدر سخت میتوان از شرش راحت شد و چرا اینقدر در نابودی موفق بود. واقعیتها را که ببینیم، حصار دیگری بنا نمیکنیم و در دام دیگری نمیافتیم.
@jenabegav
راستی چرا؟! به غیر از زلزلههای بزرگی چون صد سال جنگ داخلی در دوران بعد از صفویه و قبل از قاجار، آیا علت مهم دیگرش این نبود که ۱۵۰ سال است که جان ایرانی با ویرانگری و انقلابیگری عجین شده است؟
@jenabegav
@jenabegav
جناب گاو
راستی چرا؟! به غیر از زلزلههای بزرگی چون صد سال جنگ داخلی در دوران بعد از صفویه و قبل از قاجار، آیا علت مهم دیگرش این نبود که ۱۵۰ سال است که جان ایرانی با ویرانگری و انقلابیگری عجین شده است؟ @jenabegav
ویران کن تا بسازی!
این نگرش مدرن که شما راحت هر چیزی را خوشت نیامد میتوانی بزنی پاره کنی و ویران کنی، و چیزی بهتر از آن بر روی ویرانهاش بنا کنی، ذهنیتی است که من آن اندازه که در ایرانیان دیدهام، در بقیهی اقوام به این شدت ندیدهام. نه فقط در بین سکولارها و روشنفکران چپ ایرانی، بلکه در میان اکثریت قریب به اتفاق جماعت "مذهبی" نیز. در میان مذهبی حکومتی که این دیدگاهی کاملاً غالب است. نمونههایش در مورد مناسک دینی را چند بار اشاره کردهایم.
در محلهی قدیمیمان، مسجدی بود که، در کنار یک گنبد زشت سیمانی جدید با فضای نسبتاً جادار زیرش، شبستانی داشت قدیمیتر و از دورهی قاجار، و با قوسهای مختص آن زمان. با اینکه در زمرهی میراث فرهنگی شهر ثبت شده بود، مومنین محل یک شب توطئه کردند و آب را به بنای خشت و گلی بستند تا ویران شد! به جایش هم دادند یک معمار مدرن طرحی مدرن زد که به هیچ روی ربطی به پیشینهی معماری سنتی نداشت. کل هدف این بود که فضای جادارتری را برای مردم در مواقع نماز جماعت مهیا کنند.
ولی این عقل را نداشتند که وقتی خودت میزنی چنین بیمحابا گذشتهات را ویران میکنی، و آنچنان رابطهی بصری و حیاتی خود را با سنت گذشته میبری، چرا باید از نسل جدید توقع داشته باشی که به داشتههای تو توجهی داشته باشد؟ تو برای او همان گذشتهای هستی که خودت راحت ویرانش کردی، پس چرا از او توقع داری از تو رد نشود و کلاً دین و آیین تو را کنار نگذارد؟!
و این در مورد همه چیز است! منطق قدیمی بازار را دوست نداری، بزن جرش بده و سیستم جدیدی تعریف کن! به نظرت روال و جریان طبیعی آبها و رودها غلط است؟ سد بساز و مطابق نظرت درستش کن! مردم در خوزستان آن طور که تو میخواهی کشاورزی نمیکنند؟ با زور و پول دولتی زمینهایشان را بگیر و طرح توسعه صنعت نیشکر راه بینداز و ان را بر محیط آنجا اجبار کن و در ضمن خود را هم قهرمان توسعه ساز! مردم مدرنیته نمیخواهند؟ به زور مدرنشان کن! از عشایر خوشت نمیآید و از آنها دلخوری؟ به زور و بدون توجه به عوارض انسانی و محیط زیستی به زور یکجانشینشان کن! از سیستم فئودالی مالکیت زمین خوشت نمیآید؟ راحت است، اعلیحضرت! بزن این سیستم قدیمی را ظرف دو سال با حکم همایونی "اصلاحات ارضی" نابود کن، تا همان سال بعدش کشور محتاج گندم وارداتی شود (و حتی به این نکته هم توجه نکن که وقتی سیستم را سوسیالیستی کردی، پادشاهی خودبهخود بیمعنا میشود). وسط کویر به اندازهی کافی صنعتی نیست؟ آب از اینجا و آنجا ببر (بدزد) و صنعتیاش کن! این طرف البرز به اندازهی شمال آن سرسبز نیست؟ بزن کوهها را بتراش تا ابرها این طرف هم بیاید (طرح احمدینژاد! باورتان میشود؟!). جوانها جذب مناسک قدیمی نمیشوند؟ رپ و پاپ و هِویمتال داخلش کن تا جذب شوند.....
و مهمتر از همه: دین سنتی را کنار بگذار و ملغمهای التقاطی و ترکیبی شترگاوپلنگ از افکار چپ و اِخوانی و شیعهی غالی و باطنیگرایی انحرافی و فرقهای درست کن، و آن را به عنوان دین رسمی ترویج بده. در سکوت تقریباً کامل مراجع سنتی!
شاید بپرسید "اگر مذهبیهای ما اینگونه راحت از سنتها میگذرند، پس آن همه تاکید بر حجاب چه؟!" تاکید مذهبیهای ما بر حجاب مثل ایرانیهای مهاجرت کرده است که در خارج همه چیز ایرانی را کمکم کنار میگذارند مگر قرمهسبزی را، و همان قرمهسبزی میشود کل هویت ایرانیشان و رابطهشان با "فرهنگ ایرانی". دقیقاً همان در مورد قشر مذهبی و حجاب اتفاق افتاده است. از صورتها و فُرمهای دینی، بیرونیترین چیز را که از قضا مورد تایید ایدئولوژی اِخوانی است را گرفتهاند و به آن چسبیدهاند.
@jenabegav
این نگرش مدرن که شما راحت هر چیزی را خوشت نیامد میتوانی بزنی پاره کنی و ویران کنی، و چیزی بهتر از آن بر روی ویرانهاش بنا کنی، ذهنیتی است که من آن اندازه که در ایرانیان دیدهام، در بقیهی اقوام به این شدت ندیدهام. نه فقط در بین سکولارها و روشنفکران چپ ایرانی، بلکه در میان اکثریت قریب به اتفاق جماعت "مذهبی" نیز. در میان مذهبی حکومتی که این دیدگاهی کاملاً غالب است. نمونههایش در مورد مناسک دینی را چند بار اشاره کردهایم.
در محلهی قدیمیمان، مسجدی بود که، در کنار یک گنبد زشت سیمانی جدید با فضای نسبتاً جادار زیرش، شبستانی داشت قدیمیتر و از دورهی قاجار، و با قوسهای مختص آن زمان. با اینکه در زمرهی میراث فرهنگی شهر ثبت شده بود، مومنین محل یک شب توطئه کردند و آب را به بنای خشت و گلی بستند تا ویران شد! به جایش هم دادند یک معمار مدرن طرحی مدرن زد که به هیچ روی ربطی به پیشینهی معماری سنتی نداشت. کل هدف این بود که فضای جادارتری را برای مردم در مواقع نماز جماعت مهیا کنند.
ولی این عقل را نداشتند که وقتی خودت میزنی چنین بیمحابا گذشتهات را ویران میکنی، و آنچنان رابطهی بصری و حیاتی خود را با سنت گذشته میبری، چرا باید از نسل جدید توقع داشته باشی که به داشتههای تو توجهی داشته باشد؟ تو برای او همان گذشتهای هستی که خودت راحت ویرانش کردی، پس چرا از او توقع داری از تو رد نشود و کلاً دین و آیین تو را کنار نگذارد؟!
و این در مورد همه چیز است! منطق قدیمی بازار را دوست نداری، بزن جرش بده و سیستم جدیدی تعریف کن! به نظرت روال و جریان طبیعی آبها و رودها غلط است؟ سد بساز و مطابق نظرت درستش کن! مردم در خوزستان آن طور که تو میخواهی کشاورزی نمیکنند؟ با زور و پول دولتی زمینهایشان را بگیر و طرح توسعه صنعت نیشکر راه بینداز و ان را بر محیط آنجا اجبار کن و در ضمن خود را هم قهرمان توسعه ساز! مردم مدرنیته نمیخواهند؟ به زور مدرنشان کن! از عشایر خوشت نمیآید و از آنها دلخوری؟ به زور و بدون توجه به عوارض انسانی و محیط زیستی به زور یکجانشینشان کن! از سیستم فئودالی مالکیت زمین خوشت نمیآید؟ راحت است، اعلیحضرت! بزن این سیستم قدیمی را ظرف دو سال با حکم همایونی "اصلاحات ارضی" نابود کن، تا همان سال بعدش کشور محتاج گندم وارداتی شود (و حتی به این نکته هم توجه نکن که وقتی سیستم را سوسیالیستی کردی، پادشاهی خودبهخود بیمعنا میشود). وسط کویر به اندازهی کافی صنعتی نیست؟ آب از اینجا و آنجا ببر (بدزد) و صنعتیاش کن! این طرف البرز به اندازهی شمال آن سرسبز نیست؟ بزن کوهها را بتراش تا ابرها این طرف هم بیاید (طرح احمدینژاد! باورتان میشود؟!). جوانها جذب مناسک قدیمی نمیشوند؟ رپ و پاپ و هِویمتال داخلش کن تا جذب شوند.....
و مهمتر از همه: دین سنتی را کنار بگذار و ملغمهای التقاطی و ترکیبی شترگاوپلنگ از افکار چپ و اِخوانی و شیعهی غالی و باطنیگرایی انحرافی و فرقهای درست کن، و آن را به عنوان دین رسمی ترویج بده. در سکوت تقریباً کامل مراجع سنتی!
شاید بپرسید "اگر مذهبیهای ما اینگونه راحت از سنتها میگذرند، پس آن همه تاکید بر حجاب چه؟!" تاکید مذهبیهای ما بر حجاب مثل ایرانیهای مهاجرت کرده است که در خارج همه چیز ایرانی را کمکم کنار میگذارند مگر قرمهسبزی را، و همان قرمهسبزی میشود کل هویت ایرانیشان و رابطهشان با "فرهنگ ایرانی". دقیقاً همان در مورد قشر مذهبی و حجاب اتفاق افتاده است. از صورتها و فُرمهای دینی، بیرونیترین چیز را که از قضا مورد تایید ایدئولوژی اِخوانی است را گرفتهاند و به آن چسبیدهاند.
@jenabegav
عقل طالب هم بر عقل (نداشتهی) ج.ا. چربید!
در مسابقهی بیعقلی و بلاهت کامل در روابط خارجی، جام قهرمانی ملتها و مقامهای دوم و سوم تا دهم مال خودمان است، یازدهمی مال کرهی شمالی!
@jenabegav
در مسابقهی بیعقلی و بلاهت کامل در روابط خارجی، جام قهرمانی ملتها و مقامهای دوم و سوم تا دهم مال خودمان است، یازدهمی مال کرهی شمالی!
@jenabegav
جناب گاو
عقل طالب هم بر عقل (نداشتهی) ج.ا. چربید! در مسابقهی بیعقلی و بلاهت کامل در روابط خارجی، جام قهرمانی ملتها و مقامهای دوم و سوم تا دهم مال خودمان است، یازدهمی مال کرهی شمالی! @jenabegav
و حالا عقیدهای بسیار نامحبوب:
تقریباً همه قبول داریم که مسؤلین ج.ا. در اتخاذ سیاستهای خارجی که هرچه توانستهاند ابلهانه عمل کردهاند.
ولی، ولی، ولی....
ولی بسی مهمتر این نکته است: این سیاستها حاصل یک ذهنیت بسیار فراگیر در میان ایرانیها هم هست (گرچه در مورد ج.ا. این ذهنیت تا درجهی آخر فعلیت یافته). این ذهنیتی است که به جای آنکه روابط بینالملل را صحنهی داد و ستد و چانهزنی همیشگی و بازی هزار و یک بازیگر و کنش هزار و یک کنشگر و انواع حوادث شانسی بداند (بیشتر مثل یک بازار مکاره)، به آن به چشم صحنهی خصومت "همه علیه من" نگاه میکند و آن را معرکهای میداند که باید در آن خودش را اثبات کند.
آن مخالف ج.ا. که میگوید: "قدرتهای بزرگ جهانی به این نتیجه رسیدهاند که آخوند را بر سر قدرت نگاه دارند" همانقدر گرفتار این ذهنیت احمقانه است که آخوندهای نظام. انگار قدرتهای بزرگ این قدر علافند که بنشینند در مورد سرنوشت آخوند در ایران تصمیم بگیرند!
@jenabegav
تقریباً همه قبول داریم که مسؤلین ج.ا. در اتخاذ سیاستهای خارجی که هرچه توانستهاند ابلهانه عمل کردهاند.
ولی، ولی، ولی....
ولی بسی مهمتر این نکته است: این سیاستها حاصل یک ذهنیت بسیار فراگیر در میان ایرانیها هم هست (گرچه در مورد ج.ا. این ذهنیت تا درجهی آخر فعلیت یافته). این ذهنیتی است که به جای آنکه روابط بینالملل را صحنهی داد و ستد و چانهزنی همیشگی و بازی هزار و یک بازیگر و کنش هزار و یک کنشگر و انواع حوادث شانسی بداند (بیشتر مثل یک بازار مکاره)، به آن به چشم صحنهی خصومت "همه علیه من" نگاه میکند و آن را معرکهای میداند که باید در آن خودش را اثبات کند.
آن مخالف ج.ا. که میگوید: "قدرتهای بزرگ جهانی به این نتیجه رسیدهاند که آخوند را بر سر قدرت نگاه دارند" همانقدر گرفتار این ذهنیت احمقانه است که آخوندهای نظام. انگار قدرتهای بزرگ این قدر علافند که بنشینند در مورد سرنوشت آخوند در ایران تصمیم بگیرند!
@jenabegav
جناب گاو
قانون اساسی یا انشای دبستانی اخیراً باب شده که افراد مختلف پیشنهاداتی برای یک "قانون اساسی" جدید میدهند. بد نیست به این بهانه نگاهی کنیم به قانون اساسی فعلی. ولی بگذارید در ابتدا مثالی از یکی از قدیمیترین قانون اساسیهای دنیا، یعنی قانون اساسی ایالات متحدهی…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
البته خوب است که بدانیم که یک قانون اساسی داریم که تقریباً هیچ چیزی از آن اجرا نمیشود (توضیحات ایشان کاملاً داستان را آشکار میکند). و البته قوانین دیگر مملکت هم بنا بر انتخاب و سلیقه اجرا میشوند، و صد البته هیچ قانونی به اهمیت قانون حجاب نیست که اگر اجرا نشود واویلا و وامصیبتا است و باید به خاطر آن عالم و آدم را جر داد! بقیه قوانین خیلی مهم نیستند.
ولی این را هم توجه داشته باشید که این چیزی که ایشان در دست گرفته و هی به آن ارجاع میدهد و اسمش "قانون اساسی" است، کلاً و از بیخ و بن به هر چیزی شبیه است الا یک کتاب قانون! مجموعهای است از انشانویسی و آرزوهای دور و دراز یک تعداد آدم پرمدعای انقلابی، که میخواستند کنفیکون کنند و طرحی نو دراندازند و ایران و جهان را متحول سازند و سایر آروغها!
میگویید نه، یک بار بخوانیدش!
@jenabegav
ولی این را هم توجه داشته باشید که این چیزی که ایشان در دست گرفته و هی به آن ارجاع میدهد و اسمش "قانون اساسی" است، کلاً و از بیخ و بن به هر چیزی شبیه است الا یک کتاب قانون! مجموعهای است از انشانویسی و آرزوهای دور و دراز یک تعداد آدم پرمدعای انقلابی، که میخواستند کنفیکون کنند و طرحی نو دراندازند و ایران و جهان را متحول سازند و سایر آروغها!
میگویید نه، یک بار بخوانیدش!
@jenabegav