Telegram Web Link
این یزدی‌زاده را ببینید که می‌گوید اشخاص نباید حق داشته باشند طلا و ارز فیزیکی نزد خود داشته باشند. این صرفاً به دلیل نادانی یک "اقتصاددان" نیست که چنین حرفی می‌زند، بلکه حاصلِ عمری حرام‌لقمه‌گی است‌. و الّا، کدام آدم حلال‌خور و شریفی به خودش حق می‌دهد که درباره‌ی مال و آزادی مردم چنین دخالتی کند؟! کدام مردی که ذره‌ای مردانگی و آزادگی در وجودش باشد، به جای نهیب رفتن به حکومت که روش‌هایش را درست کند، خواهان به بند کشیدن مردمان توسط دولتی می‌شود که سرتاپایش را فساد و رانت و حرامخوری برداشته؟!

مشکل سیاستمداران، بوروکرات‌ها و بعضی از "اقتصاددانان" ما صرفاً مشکل دانش و فهم نیست، بلکه مشکل اساسی‌تر نبود شخصیت و اخلاق است‌.

@jenabegav
جناب گاو
کودکان می‌گوید: تو چه طور مسلمانی هستی، نه اصلاً، چه طور انسانی هستی که فجایع و درد فلسطینیان را می‌بینی و ساکتی! از همه‌ی جنایات اسرائیل گذشته، آیا بچه‌هایی که در این وسط کشته و معلول و یتیم می‌شوند را نمی‌بینی؟! می‌گویم: من نه تنها در مورد کودکان فلسطینی‌ها…
کودک‌کشی

پارسال اوایل مهر بود که، در جریان اعتراضات، نزدیک مجتمع آپارتمانی‌مان گاز اشک‌آور زدند. من و همسرم و دو مهمان در آپارتمان‌مان در طبقه‌ی ششم بودیم، و با اینکه پنجره‌ها بسته بود و فقط یک روزنه‌ی خیلی کوچک در آشپزخانه باز بود، گاز اشک‌آوری که در سطح خیابان زدند وارد آپارتمان ما در طبقه ۶ شد! تمام چشم‌ها و صورت‌مان به شدت می‌سوخت. یادم است که در خانه می‌دویدم و بلند می‌گفتم "سوختم، سوختم!" همان لحظه در ذهنم فلش‌بک زده شد به کلیپی که چند سال قبل از سوریه دیده بودم: بچه‌هایی که بمب شیمیایی (و نه گاز اشک‌آور) آنها را سوزانده بود و در آن ویدئو از درد و سوزش ضجه می‌زدند. چنان این فلش‌بک قوی بود که یک لحظه سوختنِ صورت و چشمان خودم یادم رفت! آن زمان که اول بار آن کلیپ رقت‌بار را دیدم، متاثر شدم، ولی خیلی در موردش فکر نکردم. تا یاد داشتم همیشه در جنگ‌ها کودکان قربانی می‌شدند، و هر آدمی ظرفیت محدود برای دل‌سوزاندن دارد، پس چیزی نبود که بخواهم خیلی در موردش فکر کنم. به خصوص که مطمئن نبودم که بمب‌ها را چه کسی به کار برده بود و هر دو طرف همدیگر را متهم می‌کردند. ولی در آن لحظه‌ی سوختن با گاز اشک‌آور ناگاه احساس بسیار بدی سراغم آمد! پیش خود می‌گفتم: اگر راست باشد که این بمب‌های شیمیایی را نیروهای بشار اسد و با حمایت ایران به کار برده‌اند، آیا ما همگی مسئول و گناهکار نیستیم؟! آیا با سکوت خود مشارکت در آن جنایت نداشته‌ایم؟ این فکر تا یک هفته احساس عذاب وجدان شدیدی به من داد.

بسیار دردناک است تصویر کودکانی که، به خاطر جنگ‌های ایدئولوژیک بزرگسالان، با زجر می‌میرند. کودک دارفوری باشد یا اتیوپیایی یا سوری یا فلسطینی یا اسرائیلی یا ژاپنی یا عراقی یا کرمانی، فرقی نمی‌کند! گرچه مسلماً آن که به ما نزدیک‌تر است (از لحاظ جغرافیایی یا فرهنگی) بیشتر عواطف ما را درگیر می‌کند: تصویر بچه‌ای که در صف نذری ایستاده و هیچ اهمیتی به هیچ ایدئولوژی نمی‌دهد، ولی ناگاه ده‌ها ساچمه بدنش را سوراخ می‌کند.

@jenabegav
وی ادامه داد: البته شرطش اضافه کردن صددرصدی بودجه‌ی صدا و سیماست! آقا بی‌مایه فطیر است! شما بودجه بده، ببین ما چه طور کاری می‌کنیم جوانان ایران هر روز صبح به هوای آزادی فلسطین از خواب بیدار شوند‌.

@jenabegav
جناب گاو
فروید، شکل‌گیری یک توهم نویسنده:فردریک کروز مترجم: اصلان قودجانی #معرفی_کتاب #فروید از شخصیت‌هایی است که از زمان زندگی‌اش هاله‌ای اسطوره‌وار حول شخصیتش، "اکتشافاتش"، و دانشش تشکیل شد. در اثرگذاری فروید بر جریانات اجتماعی قرن بیستم هیچ شکی نیست، و بی‌تردید…
شارلاتان قرن

اگر بخواهید ببینید که قرن بیستم چه قرن مریض و بیماری بود، کافی است فقط بنگرید به منزلتی که #فروید در آن قرن لعنت‌شده کسب کرد. اگر جامعه‌ی بشری آن چنان بیمار نبود، برای فروید و دنباله‌روهای او جایی جز تیمارستان را مناسب نمی‌دید! فروید و مکتب روانکاوی او کم‌کم در غرب رنگ باخت، ولی اثر فرهنگی او، و تصویر او در شمایل یک "حکیم"، هنوز زنده است، به خصوص در ایران خودمان.

اگر نخوانده‌اید، پست‌های اخیر کانال "پول، دروغ و توهم" را درباره‌ی یکی از ده ها پرونده‌ی ننگین فروید در مواجهه با بیمارانش و در شارلاتان بازی بی‌وقفه‌اش ببینید (اینجا، اینجا، اینجا و اینجا!). این داستان و داستان‌های مشابه واقعیاتی‌اند که کسی در مورد صحت تاریخی‌شان شکی ندارد! تکرار می‌کنم: اینها قضاوت‌های افرادی نیستند که با فروید مشکل دارند، بلکه وقایع کاملاً تاریخی اثبات‌شده‌اند.

و فقط این نیست: فروید از همان بدو کارش که عاشق کوکائین شد و در وصف خواص معجزه آور آن مقاله می‌نوشت، روالی را دنبال کرد که تا آخر عمر در همه‌ی کارها و پروژه‌ها و نظریاتش اعمال کرد: اغراق بی‌امان و دروغگویی بیشرمانه، شارلاتان‌بازی، بی‌تفاوتی کامل نسبت به وضعیت روحی و روانی بیمار آنجا که نفع شخصی‌اش این را اقتضا می‌کرد.....

این هم معرفی کتاب مربوطه

@jenabegav
عملیات تروریستی کرمان عملیات انتحاری بود. یعنی همان چیزی که روزی در ج.ا. "استشهادی" خوانده می‌شد و مدح می‌شد. در این نوع عملیات، تروریست جبون کاری ندارد که بمبش چه کسی را می‌کشد: بی‌گناه و باگناه و رهگذر عادی از همه‌جا بیخبر و کودک،.....و خود تروریست را!

این کشتن بی‌محابا و همراه با خودکشی را استشهادی می‌خواندند و مدح می‌کردند. تصورش را بکن!

گشت و گشت، تا استشهادیون سراغ خودشان آمدند!
#الاشارات_و_التنبیهات
@jenabegav
💵اقتصاد سیاسیِ جنگ‌های صلیبی: روایت ابن جُبیر اندلسی (614هـ)

"از عجیب ترین مطالبی که در آن جا [= جبل لبنان] زبانزد بود، این که گاه آتش فتنه ای بین دو گروه مسلمان و مسیحی برافروزد و چه بسا این دو گروه برخورد کنند و جنگ بین ایشان درگیرد ولی در همان حال، دوستان از مسلمان و مسیحی، بی آن که کسی متعرض ایشان شود به دیدار یکدیگر روند و به آزادی رفت و آمد کنند. ما خود در همین ایام که ماه جمادی الاولی بود شاهد بودیم که صلاح الدین با تمام سپاه اسلام عازم محاصره در کَرَک شد. این دژ که از بزرگترین دژهای مسیحیان است و بر سر راه حجاز واقع شده، مانعی در راه زميني عبور مسلمانان است و تا قدس به اندازه یک روز راه یا اندکی بیشتر فاصله دارد و زبده سرزمین فلسطین باشد و منظره ای بسیار وسیع و گشوده آفاق و آبادیهای به هم پیوسته دارد که گویند به چهار صد آبادی میرسد. این سلطان آن دژ را در محاصره گرفت و حلقه محاصره را تنگ کرد و کار محاصره به درازا کشید اما پیوسته کاروانهای عازم از مصر به دمشق، بر زمین فرنگ میگذشتند و رفت و آمد مسلمانان از دمشق به عَکا نیز همچنان جریان داشت و بازرگانان مسیحی نیز در آمد و رفت بودند و کسی مانع و مزاحم ایشان نمی شد. مسیحیان بر مسلمانان ساکن بلاد مسیحی عوارضی وضع کرده بودند که ایشان می پرداختند و در نهایت امن و امان به سر میبردند و بازرگانان مسیحی نیز در شهرهای مسلمانان عوارضی بابت کالاهای خود میدادند و توافق بین ایشان برقرار و اعتدال در همه احوال پایدار و جاری و ساری بود و جنگاوران به جنگ خود مشغول بودند و دیگر مردم در سلامت و عافیت به سر می بردند و از آن جا که دنیا از آنِ کسی است که پیروز آید روش اهل این سامان از مسیحی و مسلمان در جنگ خود چنین است.
در شورشی که میان امیران مسلمان با شاهان خود در گرفت نیز قضیه چنین بود وروش همین، و رعایا و بازرگانان دستخوش تعرّض و تجاوزی نشدند و در تمام احوال چه در صلح و چه در جنگ امنیت تجارت و کسب معیشت از این صفحات رخت بر نبندد و سایه از سر مردم بر نگیرد. وضع این بلاد در این زمینه شگفت تر از آن است که کاملاً به بیان درآید و حق مطلب ادا شود. خداوند به فضل خود کلمه اسلام را والا دارد"[1].
ــــــــــــــــ
ارجاعات:
[1]. ابن جبیر، سفرنامه ابن جبیر، صص350،351، ترجمه پرویز اتابکی، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس، مشهد، چـ1، 1370.


@AdnanFallahi
جناب گاو
💵اقتصاد سیاسیِ جنگ‌های صلیبی: روایت ابن جُبیر اندلسی (614هـ) "از عجیب ترین مطالبی که در آن جا [= جبل لبنان] زبانزد بود، این که گاه آتش فتنه ای بین دو گروه مسلمان و مسیحی برافروزد و چه بسا این دو گروه برخورد کنند و جنگ بین ایشان درگیرد ولی در همان حال،…
دوستی نوشت:

"یکی در عصر شکوفایی دین و ایمان و‌ عصر مومنان پرنور به دنیا می‌آید، یکی در عصر پهلوانان شیردل و جنگاوران بی‌باکِ شمشیر به دست، یکی در عصر شکوفایی هنر و علم، یکی در عصر شکوفایی تمدن و غرور شهرهای زیبا!

قسمت این بود که ما هم در عصر دروغ و باد و لاف و توهم و ذلتِ مردان زندگی کنیم!"

@jenabegav

عکس‌ها: مسجد جامع نایین، امیرعبدالقادر الجزایری، خانواده‌ی امام شامل داغستانی، شهر سیینا در ایتالیا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آیا سال‌ها برنامه‌ریزی فرهنگی برای لباس زنان برای آن بود که این و بسیاری دیگر از لباس‌ها را از دست بدهیم؟! به جایش چه به دست آوریم؟ مانتوی اسلامی-کمونیستی؟!

و آیا حاصل آن همه "استقلال و آزادی زنان" آن شد که چنین چهره‌های طبیعی و زیبایی، با ماسک‌های هرچه تصنعی و بینی‌های عمل‌شده عوض شود؟!

@jenabegav

#زن_قشقایی
آباده فارس
فیلم از ساسان فارسانی
🔻 زیستن در خوزستان! کدام ارجحیت دارد:
زیر آتش جنگ و بلایای طبیعی!؟
یا زیر آتش توپخانه‌ی تکنوکرات‌ها!؟

🔻#دانشگاه_شهید_چمران_اهواز بدجایی ایستاده است!
بخش۱
مسعود قدک پور


در مورد آثار و نشانه‌های بحران‌هایی نظیر جنگ، اشغالگری، تجاوز و جنایت علیه بشریت (نظیر آنچه امروز درغزه و اکراین شاهد آنیم)، و نیز در مورد بلایای طبیعی نظیرِ سیل، زلزله، فوران آتش‌فشان، طوفان و سونامی، عمق فاجعه همه‌ی آنها لحظاتی بعد از وقوع، به صورتی برهنه و آشکار، قابل دیدن و تصویربرداری است. علاوه بر این، نهادهایی در سطح بین‌المللی به صورت رسمی مسئولیت رسیدگی، امداد و انعکاس این وقایع برای افکار عمومی را بر عهده دارند. لذا خسارات و فجایع جانی، مالی و انسانی ناشی از جنگ و یا بلایای طبیعی، سریعاً و در یک بازه زمانی کوتاه، افکار عمومی جهان را چنان متاثر و جریحه‌دار می‌کند که نهادهای بین‌المللی را مجبور و ملزم به امداد‌رسانی، کمک به آسیب‌دیدگان و پذیرش و اسکان آوارگان می‌کند.

ولی برخلاف روند فوق، در چند دهه‌ی گذشته، اَبَرپروژه‌های متعدد توسط نظام برنامه‌ریزی متمرکز دولتی و به خیال و توهم توسعه‌ی اقتصادی-اجتماعی، استان‌ها و مناطق وسیعی از کشور را کاملاً بی‌صدا و خاموش از امکانات هستی و ادامه حیات ساقط و محروم ساخته است و چنان جنایات خاموشی را رقم زده است که چشم‌انداز زندگی در آن مناطق را نیز از نسل‌های آینده و حتی حاضر سلب کرده است.

مدیران و تکنوکرات‌های نظام برنامه‌ریزی‌های توسعه اقتصادی کشور اگر دریای خزر را به باد دهند، دریاچه ارومیه، رودخانه زیبای زاینده‌رود اصفهان (که نقش تعیین کننده‌ای در پیدایش این شهر داشته است)، تالاب‌های بین المللی هورالعظیم و شادگان، دریاچه‌های بختگان، مهارلو، پریشان و گاوخونی را به طور کامل بخشکانند، تمام دشت‌ها و مناطق حیاتی و پر جمعیت کشور را به مقام اول فرونشستِ زمین در جهان برسانند، یا با احداث بزرگترین سدهای مخزنی نظیر سد گتوند و سد چمشیر منابع حساس و حیاتی آب کشور را به منابعی برای مرگ و نیستی و کوچ اجباری جمعیت تبدیل کنند، یا با تاسیس ده پروژه‌ی غول‌پیکر چند ده‌هزار هکتاری، کشت و صنعت نیشکر (محصولی که پرآب‌مصرف‌ترین گیاه زراعی جهان است) را در یکی از کم‌بارش‌ترین نقاط ایران در سطحی ویران‌کننده به الگوی کشت منطقه تحمیل کنند، شریان‌های حیاتی مهمترین رودخانه‌های کشور نظیرِ کارون، کرخه، دز، مارون، جراحی و کُر را در معرض انواع آلودگی‌ها و آسیب‌های زیست‌محیطی خطرناک قرار دهند، مهمترین استان اقتصادی و صنعتی کشور، یعنی استان #خوزستان، را غرق و مدفون در ریزگردها و انواع پسماندهای ناشی از آلودگی‌های نفتی، پتروشیمی و صنعتی سازند، این منطقه را رسماً به آلوده‌ترین نقطه جهان تبدیل سازند، همچنین این استان، یعنی قلب اقتصاد و صنعت ایران، را به مهاجرفرست‌ترین استان کشور تبدیل سازند، و صدها برنامه دیگری که توسط نظام برنامه‌ریزی توسعه اقتصادی در طول چند دهه گذشته خسارات مالی و جانی بیش از چند جنگ ویرانگر به میلیون‌ها نفر وارد ساخته‌اند را اجرا کنند، می‌بینیم که باز آب از آب هم تکان نمی‌خورد! هیچ کسی حتی مواخذه هم نمی‌شود! و برای هیچ یک از این جنایات و ویرانی‌های هولناک، تا امروز نه سازمان‌های نظارتی در داخل کشور و نه سازمان‌های بین المللی مدافع حقوق بشر و نه دیگر نهادهای بین المللی هیچگونه مسئولیتی یا برای امداد رسانی، یا کوچکترین تلاشی برای خاموش کردن آتش توپخانه، و یا برنامه‌ای برای حمایت و یا اسکان آوارگان ناشی از اقدامات ویران‌کننده نظام برنامه‌ریزی توسعه‌ی اقتصادی-اجتماعی نداشته‌اند. حتی خبرگزاری‌های داخلی و رسانه‌های بین‌المللی اغلب در توصیف و تشخیص سطح فجایع هولناک اینگونه برنامه‌ها، یا به کلی عاجز و یا در مورد انعکاس آنها غفلت می‌ورزند.

مرگ‌های دردناک دسته‌جمعی ناشی از فقر و انواع بیماری‌های مهلک (گرچه به صورتی تدریجی و خاموش)، کوچ و مهاجرت‌های اجباری و خاموش چندصدهزار نفری بدون کوچکترین اعتنایی از طرف نهادهای نظارتی داخلی و خارجی بارها اتفاق افتاده است و همچنان آتش توپخانه نظامِ برنامه‌ریزی، قوی‌تر از گذشته، پیوسته و مصمم، در حال شلیک به مردم بی‌پناه است.

عجب نخواهد بود که مردم در این مناطق، اگر مخیر شوند که بین زیستن زیر آتش سهمگین اسرائیل و روسیه در غزه یا اکراین، و یا زیستن زیر آتش توپخانه‌ی تکنوکرات‌ها در نظام برنامه‌های توسعه اقتصادی یکی را انتخاب کنند، زیستن زیر آتش اسرائیل و روسیه در غزه و اکراین را ترجیح دهند.

ادامه در قسمت بعد
فایل کامل با توضیحات مبسوط‌تر اینجا!)
@jenabegav
جناب گاو
🔻 زیستن در خوزستان! کدام ارجحیت دارد: زیر آتش جنگ و بلایای طبیعی!؟ یا زیر آتش توپخانه‌ی تکنوکرات‌ها!؟ 🔻#دانشگاه_شهید_چمران_اهواز بدجایی ایستاده است! بخش۱ مسعود قدک پور در مورد آثار و نشانه‌های بحران‌هایی نظیر جنگ، اشغالگری، تجاوز و جنایت علیه بشریت…
🔻 زیستن در خوزستان!...
بخش۲

مسعود قدک پور
(فایل کامل با توضیحات مبسوط‌تر اینجا!)

حال، تمام فجایعی که گفته شد در نظر بگیرید و چند خبر زیر را بخوانید.

پروفسور دکتر #مجید_نبی_پور، رئیس سازمان جهاد کشاورزی خوزستان و استادتمام گروه زراعت و اصلاح نباتات دانشگاه شهید چمران، در آذرماه امسال(۱۴۰۲) اعلام کرد که سازمان وی برای ۴ سال آینده برنامه ای برای افزایش تولیدات گندم به ۶ میلیون تن درسال در استان خوزستان را تدوین و در دستور کار خود قرار داده است.

تولید گندم استان خوزستان در سال ۱۳۷۰ به زحمت به ۴۰۰هزارتن می‌رسید، و بیش از ۲۰ سال طول کشید تا فقط بر پایه افزایش سطح زیر کشت، بدون کوچکترین ملاحظات زیست محیطی و تحلیل هزینه-فایده، مقدار تولید گندم در خوزستان به یک میلیون و ششصدهزار تن برسد (۴ برابر تولیدات سال ۱۳۷۰).
حال دکترمجید نبی‌پور می‌خواهد این دفعه ظرف مدت ۴ سال تولید گندم در خوزستان را به ۶ میلیون تن ( شانزده برابر سال۱۳۷۰ و چهار برابر سال ۱۴۰۲) برساند!؟

بسیار بسیار دور از انتظار است که جناب دکتر نبی‌پور و همکاران دانشمند او در دانشگاه شهید چمران و کارشناسان خبره کارآزموده وی در سازمان جهاد کشاورزی استان خوزستان ندانند که چهار برابرکردن تولیدات گندم سالانه خوزستان طی این ۲۱ سال که همزمان و همگام با اَبَرپروژه‌ی ویران کننده‌ی افزایش ۱۰۰ هزار هکتاری سطح زیر کشت نیشکر در خوزستان بوده است، چه مصیبت‌های بزرگ و ضربه جبران‌ناپذیری بر منابع طبیعی و محیط زیست خوزستان وارد کرده است، و یا ندانند که این سعی دوباره در چهار برابر کردن تولید گندم چقدر توهم‌آمیز و غیرعملی است، و در صورت اصرار و پا فشاری برای این هدف، چه مصیبت و فاجعه بزرگی بر سر منابع طبیعی و محیط زیست خوزستان خواهد آورد!!

و یا خبر زیر را بخوانید:
پروفسور دکتر #عبدالعلی_ناصری، مدیر عامل شرکت توسعه نیشکر و صنایع جانبی و استادتمام دانشکده مهندسی علوم آب دانشگاه شهید چمران، با افتخار ازتلاش، عزم و اراده خود و این شرکت برای افزایش ۵۰درصدی محصول نیشکر در سال ۱۴۰۲ و افزایش حتی بیشتر در سال‌های آینده خبر داد. بدون کوچکترین توجهی به انواع بحران‌هایی که درچند دهه اخیر در زمینه‌های گوناگون اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و محیط زیستی دامنگیر ایران و خوزستان شده است!

و اما دانشگاه!
دانشگاه‌های ایران بعضاً از اساتید، محققین و فارغ‌التحصیلان ارزشمند و برجسته‌ای برخوردار بوده‌اند، گرچه بسیاری از نخبگان علمی دانشگاه‌ها در رقابت‌های ناپسند از صحنه علمی‌کشور حذف و یا حداقل منزوی شده‌اند، و جمعیت بیشتری از آنها به خارج از ایران مهاجرت کرده‌اند. علیرغم این محدودیت سیستماتیک، در طول ۳۴ سال از آغاز روند تدوین و اجرای برنامه ریزی‌های توسعه اقتصادی-اجتماعی در جمهوری اسلامی، تعداد اندکی از اعضای هیات علمی‌دانشگاه‌های کشور (از جمله دانشگاه شهید چمران) صرفاً بر پایه‌ی اخلاق، احساس وظیفه و یا مسئولیت‌هایی که به صورت فردی برای خود قائل بودند، حداقل در هنگام تدوین و یا آغاز اجرای برخی از پروژه‌های عظیم در نظام برنامه‌ریزی توسعه اقتصادی-اجتماعی که قطعاً آثار و تبعات ویرانگری برای کشور داشت، برای هشدار و اعلان خطر به صورت مقاله، مصاحبه، سخنرانی و یا برگزاری سمینارها اندک تلاشی می‌کردند تا شاید از وقوع فجایع بزرگ و جبران ناپذیری پیشگیری کنند، هر چند که اغلب با بی‌اعتنایی و گاهی عتاب روبرو می‌شدند ولی بدیهی است که، حداقل این تلاش‌ها موجب ایجاد شان، اعتبار و آبرویی برای دانشگاه می‌شد.

از طرف دیگر، در سالهای اخیر برخی از اعضای هیات علمی‌دانشگاه شهید چمران با درجه استاد تمامی در راس بالاترین مقام‌های تصمیم‌گیری سازمان‌ها و مجموعه‌های بزرگ کشاورزی و منابع آب و خاک خوزستان قرار گرفته‌اند، اما بر خلاف انتظار، این اساتید اهداف و برنامه‌ریزی‌هایی در زمینه بهره‌برداری از منابع آب و خاک خوزستان در دستور کار خود قرار داده‌اند که آثار و تبعات ویرانگر آنها محرز و قطعی است. فقط کافی است که به شرایط فاجعه‌بار فعلی نگاه کرد و متحیر شد که بنابر چه منطق و تحلیلی می‌توان همان سیاست‌هایی که فاجعه‌های امروزی را رقم زده‌اند با شدت بیشتری ادامه داد!؟

اما حیرت‌آورتر از آنچه گفته شد، سکوت اعضای هیات علمی دانشگاه‌ها، خصوصاً اساتید دانشگاه شهید چمران است، با وجود تسلط، آگاهی و اشراف کامل آنها به شرایط بسیار خطرناک و بحرانی منابع طبیعی و زیست‌محیطی خوزستان، وهمچنین آگاهی‌شان از تصمیمات اشتباه و بسیار خطرناکی که در حوزه منابع آب و خاک و کشاورزی استان آن هم توسط همکاران هیات علمی خود در دانشگاه شهید چمران در شرف وقوع است.
بدیهی است که این سکوت به منزله تایید و همراهی آنها با این برنامه‌ها تلقی می‌شود و اجرای این پروژه‌ها و تبعات وحشتناک و ویرانگر آن، قطعاً به نام دانشگاه چمران در تاریخ خوزستان ثبت خواهد شد.
@jenabegav
فرمولش همیشه یکسان است: اگر شخصی یا گروهی از چیزی مدرن (مثلاً در اینجا، معماری زشت و بی‌هویت و احمقانه‌ی مدرن) خوشش نیامد و خواستار بازگشت به چیزی انسانی‌تر (مثلاً معماری کلاسیک) شد، فوری یک اَنگ "راست افراطی" به او بچسبان (فرقی نمی‌کند که آن شخص یا گروه چه قدر غیرسیاسی باشند یا نباشند!) تا او را همپایه و همسان با بدترین فاشیست‌ها بنمایی.

@jenabegav
سیاست‌های حمایتی

هنوز که هنوز است بسیاری از مردم (و خیلی‌ها در میان "اقتصاددانان") خواهان "حمایت دولتی از تولید" هستند، عمدتاً به صورت سخت کردن واردات اجناس مشابه یا حتی غیرممکن کردن واردات آنها (با تعرفه‌ها و قوانین). در یک مورد، این سیاست‌ها توفیق صددرصدی داشته‌اند، و آن در بخش خودروسازی است (چون قاچاق آن کاملاً غیرممکن است). و البته دیدیم که حاصل آن چه شد و چه خودروهای خوبی الان در اختیار داریم. همین دو سه سال پیش هم، لابی گسترده تولیدکنندگان (در حقیقت مونتاژ کنندگان) لوازم خانگی موفق شدند، و رهبر و مجلس و مسئولین را قانع کردند که این رانت ویژه به آنها هم داده شود، و حاصلِ بانمکِ آن را هم دیدیم! حاصلش آنقدر شور بانمک بود که خود مسئولین (که معمولاً در این موارد از حلزون کندترند) صدایشان درآمد!

اخیراً توئیتی بود با این مضمون که چه قدر تحریم‌ها به تولیدکنندگان پوشاک در داخل کمک کرد. من که خیلی به سر و وضع لباسم اهمیت نمی‌دهم (اگر زنم نباشد اصلاً بلد نیستم خرید کنم!)، ولی آقای امیر جوادی، که نه تنها از من خوش‌قیافه‌تر، بلکه از من خوش‌تیپ‌تر و خوش‌لباس‌تر است در رشته توئیتی جوابی دادند که با مقداری ویراستاری در زیر می‌آورم. ایشان از چند برند ایرانی و خارجی نام برده‌اند که برای من (که حتی اتوموبیل‌های مختلف را هم نمی‌شناسم چه برسد برندهای لباس مختلف را) کاملاً ناآشنایند. به هر حال این مطلب ایشان👇

اما در مورد پوشاک. انتظار داریم برندهای ایرانی، بعد از این همه حمایت و این همه سال رشد کرده باشند. ولی فی‌الواقع اینگونه نیست! آنها حتی با رقیب دست و پا بسته‌ای مثل جین‌وست هم نمی‌توانند رقابت کنند. کیفیت سله‌بن، حتی در مقیاس کارهای کارگاهی ایرانی هم، خوب نیست. سارک فاجعه است! مل‌اند‌موژ که تنوع ندارد، و فکر کنم بعضی فروشگاه‌هایش را جمع کرد. از محصولات بادیس فقط اون کارهایی که پارچه‌ی وارداتی دارد بد نیستند و آنها هم گران‌تر از نمونه‌های باکیفیت‌تر خارجی‌اند. این شرکت‌ها حتی سیستم‌های اعتباری و تخفیف را هم نتوانستند از خارجی‌ها به خوبی کپی کنند.

همچنان مصرف‌کننده‌ی طبقه‌ی متوسط ایرانی با سفر به ترکیه و دبی خرید می‌کند، یا از پیج‌های اینستاگرامی کالای قاچاق می‌خرد. سهم بازار تولیدکننده‌ی داخلی زیادتر شده است، ولی هزینه‌اش را با کاهش رفاه [و کاهش قدرت انتخاب] مصرف‌کننده می‌دهیم. اگر اینستاگرام نبود، احتمالا مجبور بودیم آشغال‌های این‌ها را حتی گران‌تر از الان بخریم.

مطلعم که برخی از این کارخانه‌ها توانسته‌اند با وام ترجیحی ارزی ماشین‌آلات وارد کنند. همان سود افزایش قیمت دلار کافی بود. پارچه را هم اغلب‌شان وارد می‌کنند، معمولاً از چین و شرق آسیا. به گمانم بقیه‌شان هم همین‌گونه باشند. کیفیت محصولات همین سله‌بن در سال ۱۳۹۵ خوب بود. من خودم مشتری‌شان بودم. گاهی خرید می‌کردم. مثلا هودی. ولی بعد از آن تنزل کردند.

یادم است یک بار در کلاب‌هاوس به برخی از همین دوستان اقتصادی عرض کردم که ما مزیتی در تولید پوشاک نداریم، و حتی مشکل تامین نیروی کار هم داریم. برای آنها چنبن حرفی عجیب بود.

ولی کلاً اظهارنظر و حرف حساب در حوزه‌ی صنعت از وراجی‌های آکادمیک دشوارتر است. آدم باید دقت کند که هر رشته‌فعالیتی در هر برهه‌ای نیاز به اطلاعات تازه و گسترده دارد. متاسفانه تحصیل‌کردگان روشنفکر و دغدغه‌مند ما که تا به حال نه ۲۰تا کارگر استخدام کرده‌اند، نه یک چمدان خیار صادر کرده‌اند، نه درک فنی و مهندسی دارند و حتی احتمالاً در یک شهرک صنعتی پرسه هم نزده‌اند، مایلند سیاست توسعه‌ی صنعتی بنویسند، سازمان تولید را هدایت کنند، مسکن را به تقلید از ترهات رومر برنامه‌ریزی کنند، و اعتبارات را به سبک ایکس و ایکس‌پریم هدایت بفرمایند.

به هر حال فرصتی که حمایت‌گرایان به دنبالش بودند برای پوشاکی‌ها فراهم شد. نه تنها گَند زدند، بلکه الی‌الابد تقاضای حمایت از وزارت صمت خواهند داشت.

عبرت هم نمی‌گیرند این جماعتی که مدام دنبال حمایت از تولیدند. انگار نه انگار که خودروسازی جلوی چشم ماست.

اگر بخواهیم به زبانی صریح و همه‌فهم بگوییم: برای رفاه مصرف‌کننده، شما باید دهان تولیدکننده را در معرض آسفالت رقابت قرار دهید تا به زبان خوش برایتان کار کند. وگرنه تولیدکننده‌‌ای که حمایت بشود به دهان مصرف‌کننده رحم نخواهد کرد!

فهم کن این مسئله را!

@jenabegav
درست گفته! البته با این شهوتی که برای اسم‌گذاری ایام باب شده، کم‌کم روز کم خواهیم آورد. بعید نیست که فردای روزگار در تقویم‌ها، ذیل یک روز، مثلاً ذیل ۲۰ دی، این لیست را ردیف کنند:
روز ملی بادمجان
روز ایثارگری در روستاها
روز جهانی زنان غزه
روز دامادهای آیت‌الله جنتی
روز آمادگی گازی برای سرما

@jenabegav
2024/09/27 21:35:13
Back to Top
HTML Embed Code: