Telegram Web Link
در مورد یوم‌النحس ۱۳ آبان و اوباش مسئول آن مطلبی خواهم نوشت، ولی فعلاً برای دست‌گرمی، این مطلب را در مورد یکی از این اوباش از این اکانت توئیتری داشته باشید. همان اوباشی که بذر رادیکالیسم را در این کشور کاشتند، ولی ثمرات شوم آن و فلاکت و بدبختی‌اش را برای مردم گذاشتند و خود لحظه‌ای پشیمان نشدند.

"هانیبال الخاص، هنرمند چپ (حزب توده) ایرانی آشوری‌تبار، کسی بود که بعد از اشغال سفارت امریکا، روی دیوارهای سفارت نقاشی های ضدامپریالیستی و آمریکایی کشید.
هانیبال الخاص که در آمریکا تحصیل کرده بود، به انقلابیون پیوست، اما در دهه شصت به آمریکا گریخت تا قربانی آن انقلاب آرمانی‌‌ای که خود حامی و فرزند آن بود نشود، همان انقلابی که در دهه شصت، با خشم تمام، فرزندان خود را بلعید.
او بعد کشیدن نقاشی‌ها، در مصاحبه با نامه‌ی مردم (وابسته به حزب توده) از خاطرات خوشش هنگام همگامی با رهبر انقلاب و مبارزه با آمریکا و امپریالیسم نوشته، و درباره نقاشی‌هایش که تصویرگر آینده‌ای هولناک با سالها تحریم، بنیادگرایی، انزوا و ویرانی بود گفته بود:«در آینده هیچ شرمی از این‌کار نخواهم داشت»."

@jenabegav
یوم النحس ۱۳ آبان
بخش۱

یوم‌الشیاطین!
روز ۱۳ آبان، تعدادی دانشجوی چپی (دانشجویان خط امام) از دیوارهای سفارت بالا رفتند، و ۶۶ نفر از اعضای سفارت را گروگان گرفتند. خواسته‌شان: استرداد شاه پیر و بیمار بستری در بیمارستانی در آمریکا برای اعدام شدن به دست خلخالی!

ترهات و خزعبلات بعدی در مورد "لانه‌ی جاسوسی" را فراموش کنید. عمل گروگانگیری، آن هم گروگانگیری دیپلومات‌های یک کشور خارجی، در سطح جهانی بسیار مذموم و جبن‌آمیز حساب می‌شود، و گروگانگیری دیپلومات‌ها در آبان ۵۸ حتی خیلی زشت‌تر و قبیح‌تر جلوه می‌نمود، زیرا که هدفش حتی یک خواسته اعلای سیاسی نبود! بلکه هدفش انتقام انقلابی از یک پیرمرد بیمار بود! زشتی و پلشتی بی‌حد این مساله نظام را بعداً مجبور کرد که روایت را عوض کند: از گروگانگیری به "تسخیر لانه‌ی جاسوسی"! ولی حتی اگر مسأله جاسوسی هم مطرح بود، در عرف جهانی همواره کشور میزبان فقط حق اخراج دیپلومات‌ها را دارد. کما آنکه در طی شدیدترین سال‌های جنگ سرد بین آمریکا و شوروی و جاسوسی از هر دو طرف، هرگاه کسی از کادر دیپلوماتیک از کشور مقابل به جاسوسی متهم می‌شد، فقط از کشور اخراج می‌شد.

نگاهی سریع کنیم به آنچه اتفاق افتاد!

آمریکا و انقلاب ۵۷
در جريان انقلاب ۵۷، آمریکایی‌ها عمدتاً نقش تماشاگر را بازی کردند. از آنجا که دوران جنگ سرد با شوروی بود، و آمریکایی‌ها متقاعد شده بودند که شاه کنترل خود را بر امور از دست داده (و شاید از سرطان شاه باخبر بودند)، عمده نگرانی‌شان افتادن ایران به دست کمونیست‌های وابسته به شوروی بود‌. این بود که، اگر چه با نگرانی، از قدرت گرفتن طیف مذهبی (گرچه چپی!) در انقلاب خیلی ناخشنود نبودند؛ آنها حتی از حدود دو ماه قبل از پیروزی انقلاب مذاکراتی را نیز با انقلابی‌ها شروع کرده بودند. با حجم زیاد تسلیحاتی که به ایران فروخته بودند (اسلحه‌ای که در جنگ ۸ساله‌ی بعدی با عراق، ایران را نجات داد!)، و نیز از آنجا که ایران یکی از تامین‌کنندگان نفت دنیا بود، نگرانی آمریکایی‌ها قابل فهم بود.

بعد از پیروزی انقلاب، آمریکا بلافاصله حکومت جدید را به رسمیت شناخت.

انقلاب چپ‌ها و آمریکا
ولی جو ایران آن روز به شدت چپ‌زده بود، و دشمنی با آمریکا تقریباً بلافاصله از اولین روز پیروزی انقلاب در میان انقلابیون شروع شد. انگار که مسابقه در نفرت از آمریکا باشد، افراد و گروه‌های مختلف سعی می کردند تا در شعار و تبلیغات از بقیه در ضدآمریکایی بودن جلوتر باشند. حرف هایشان هم همان حرف‌های همیشگی چپ‌ها بود: ویتنام، شیلی، کوبا، امپریالیسم آمریکا....

سه روز بعد از پیروزی انقلاب، یعنی روز ۲۵ بهمن ۵۷، اعضای سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران که یکی از ده‌ها گروه از اراذل و اوباش انقلابی آن زمان بود به سفارت آمریکا حمله‌ی چریکی کردند و برای چند ساعت دیپلومات‌های آمریکایی را حبس کردند و قهرمان‌بازی درآوردند. این فتنه‌ی اول با دخالت دولت موقت پایان یافت، و دولت موقت توانست آمریکا و دنیا را متقاعد کند که این حرکت کاملاً ابلهانه و جبن‌آمیز حاصل شور اول انقلاب بوده، و غائله را رفع و رجوع کردند.

شاه به آمریکا می‌رود!
شاه فراری از کشور دچار سرطان بود، و برای معالجه از کارتر رئیس‌جمهور وقت آمریکا درخواست ورود به آمریکا کرده بود. کارتر علیرغم میلش و علیرغم خواستش برای حفظ رابطه با حکومت جدید، بعد از چندی تامل و تردید به شاه اجازه‌ی ورود به آمریکا داد. بعضی از مشاوران کارتر مخالف بودند، ولی در مقابل بعضی‌شان می‌گفتند که راه ندادن‌پیرمردی بیمار و دم مرگ که قبلا متحد آمریکا بوده وجهه‌ی آمریکا را خراب می‌کند. هر چه بود، شاه در آخر مهرماه ۵۸ وارد آمریکا شد، ولی بدون هیچ استقبال رسمی یا غیررسمی! چنان سرد با شاه مخلوع بیمار رفتار کردند که هیچ شبه‌ای برای او و خانواده‌اش نگذاشتند که الان به آنها به چشم مهمانان مزاحم نگاه می‌شود.

اوباش به سفارت می‌روند
دانشجویان خط امام در ابتدا فقط یک چیز می‌خواستند و آن استرداد شاه بود. البته آن اوباش خود دقیقاً نمی‌دانستند برنامه‌شان چیست! احتمالاً بیشتر می‌خواستند ضرب شصتی به آمریکای جهانخوار نشان دهند، دو سه روزی گروگان‌ها را نگهداری کنند، و بعد بشوند قهرمان خلق! ولی موج حمایتی که از این عمل ابلهانه به عمل آمد، خود آنان را هم متحیر کرد و در معرض عمل انجام‌شده قرار داد. حمایت‌ها از هر طرف بود: تمام گروه‌های چپی، تمام گروه‌های چپ مذهبی، روشنفکران (غلامحسین ساعدی، شاملو، هوشنگ ابتهاج....)، روحانیت انقلابی (مگر تک و توکی که بعداً به محافظه‌کاران مشهور شدند)، همه از این حرکت استقبال کردند، و روزانه راهپیمایی‌هایی در حمایت از آنها انجام می‌شد.

دولت موقت بازرگان به شدت با این عمل مخالف بود! ولی الان بر عکس بهمن ۵۷ وقت خلاص شدن از دست آنان بود، پس اینبار به آنان توجهی نشد و دولت موقت مجبور به استعفا شد!
ادامه دارد...

@jenabegav
جناب گاو
یوم النحس ۱۳ آبان بخش۱ یوم‌الشیاطین! روز ۱۳ آبان، تعدادی دانشجوی چپی (دانشجویان خط امام) از دیوارهای سفارت بالا رفتند، و ۶۶ نفر از اعضای سفارت را گروگان گرفتند. خواسته‌شان: استرداد شاه پیر و بیمار بستری در بیمارستانی در آمریکا برای اعدام شدن به دست خلخالی!…
یوم‌النحس ۱۳ آبان
بخش۲: عوارض و عواقب

در ایران
اثری که ۱۳ آبان ۵۸ و حوادث بعد از آن بر ایران گذاشت بی‌سابقه بود. حتی شاید بسیار بیشتر از خود انقلاب ۵۷. به قول دوستی: ۱۳ آبان روزی بود که عروس ایران بعد از ۵۰ سال مقاومت به زور به حجله کمونیست‌ها برده شد.

در ایران، دشمنی با آمریکا و تمام ایدئولوژی چپ به واسطه‌ی این حرکت در عمیق‌ترین لایه‌های حکومت نهادینه شد. در ۴۵ سال گذشته، در کنار کره‌ی شمالی (که به صورت رسمی هنوز در حال جنگ با آمریکا به شمار می‌رود) تنها دو کشوری هستیم که با آمریکا روابط دیپلوماتیک نداریم. حتی ویتنام و کوبا (حتی کوبا!) در آمریکا سفارت دارند. در بسیاری از جنگ‌های بزرگ و کوچک قرن بیستم، دو کشور متخاصم حتی در زمان جنگ هم سفارت‌های خود را در کشور همدیگر حفظ کردند.

روز ۱۳ آبان رادیکالیسم را جزو لاینفک تمام سیاستگذاری‌های بعدی در امور خارجی کرد: رادیکالیسمی که همواره شعار و ایدئولوژی را جایگزین عقل سلیم و دیپلوماسی کرد. در تمام این سال‌ها، هر گونه روابط با آمریکا یا حتی مذاکره با آن به یکی از تابوهای ج.ا. تبدیل شده، که هر جور نگاه کنی کاملاً بی‌معناست، و فقط با همان نوع بلاهتی می‌خواند که هنوز گروگانگیری سال ۵۸ را عملی قهرمانانه می‌بیند.

چسبیدن به آمریکاستیزی، آن هم به این گونه‌ی افراطی، کشور ما را دچار یک تصلب ايدئولوژيک کرد و آن را به یک طلسم حاکمیت احمقانه دچار کرد. از طرف دیگر، این اقدام ستونی شد برای خبیث‌ترین افراد جامعه (انحصارطلب، رادیکال، سرکوبگر، ضدعقل و عقده‌ای) که دور آن گرد آیند و بقیه را حذف کنند و با هزینه زندگی چند نسل مفتخوری کنند. حتی آنهایی در میان مقامات بالا که در ابتدا با این کار مخالف بودند، خیلی زود کشف کردند که وجود یک "دشمن" بزرگ چه قدر به نفع حکومت‌شان است. در واقع گروگان گیری سفارت مقدمه و تمثیلی شد از به گروگان گرفتن چهل ساله ملت ایران.

در آمریکا
از آن طرف، آمریکایی‌ها ۴۴۴ روز، هر روز و هر ساعت، با دلهره شاهد استخفاف و تحقیر دیپلومات‌هایشان در دست تعدادی اوباش بودند، که مرتب از تلویزیون و روزنامه‌ها گزارش می‌شد. تقریباً برای تمام آمریکایی‌ها، از هر دسته و گرایشی، تصویری که از ایران و ایرانی شکل گرفت تصویر مردمی بود که به هیچ قاعده و قانونی و مرامی پایبند نیست. چهار دهه گذشت تا نسل آمریکایی که با آن تصاویر بزرگ شد و هرگز آن اعمال جبن‌آمیز را نبخشید و فراموش نکرد، کم‌کم با نسل‌های جوانتر جایگزین شود.

ملتی دچار مازوخیسم (خودآزاری)
کمتر از ده ماه از حادثه‌ی ۱۳ آبان نگذشته بود و هنوز گروگان‌های امریکایی در ایران بودند که جنگ بین عراق و ایران شروع شد. مسلماً یکی از مهم‌ترین عواملی که صدام را به جنگ با ایران تشویق و تشجیع کرد این بود که می‌دانست که، به دلیل حرکت ابلهانه‌ی ۱۳ آبان، آمریکایی‌ها (که تا آن زمان مهم‌ترین فروشنده سلاح به ایران بودند)، و در کل غربی‌ها، در مورد فروش سلاح به ایران کاملاً بی‌میل عمل خواهند کرد. در کلِ جنگ، عراق تقریباً تمام سلاح خود را از بلوک شرق خرید. بلوک غرب، به خصوص آمریکا، در این زمینه تقریباً بیطرفانه عمل کرد و به هر دو طرف سلاح کمی فروخت (جزئیات اینجا)، و در حالیکه شوروی که به ایران حتی اجازه‌ی حمل سیم خاردار را هم نمی‌داد، تقریباً تمام سلاح عراق را تامین می‌کرد. این در همان هشت سالی بود که ما، از طرفی داشتیم سلاح‌های آمریکایی خریداری شده در زمان شاه را به کار می‌بردیم (سلاح‌هایی که ما را از شکست کامل نجات داد!)، و از طرف دیگر یک لحظه شعار "مرگ بر آمریکا" را ترک نکردیم و هر چه بیشتر سعی می‌کردیم خود را به بلوک کمونیسم (که ما را جزو آدم حساب نمی‌کردند و با صدام خیلی رفیق‌تر بودند) بچسبانیم!

از این ابلهانه‌تر و مازوخیستی‌تر ممکن بود؟!

عاملان
تا آنجا که می‌دانم هیچ یک از عاملان این بدترین ضربه‌ی تاریخی به ایران هیچگاه هیچ علامتی از پشیمانی از خود نشان نداد. اینها بعداً از سفره‌ی انقلاب خوب چریدند و مشهور شدند و به مقامات رسیدند و بعضی‌شان بچه‌هایشان را به آمریکا فرستادند و بعضی‌شان اصلاح‌طلب شدند و .... ولی پشیمانی از فقر و فلاکت و مرگ‌های بیشماری که این عمل شومشان بر سر بسیاری از مردم ایران آورد، هیچگاه در ناصیه‌شان نبود. هیچ آدم عاقلی به چنین افرادی نباید کوچکترین اعتمادی کند، حتی اگر امروز حرف‌های خوب و موجهی هم بزنند! هیچ کدام از اینها، لااقل تا وقتی که روی دو زانو نیفتاده، از مردم ایران به خاطر بلایی که سرشان آورده پوزش نطلبد، قابل اعتماد نیست!

@jenabegav
آيين_نامه_خاكسپاري_در_قطعه_نام_آوران_231016_091735.pdf
1.6 MB
به جان دو تا بچه‌ام این را من نساختم! اصلاً طنز هم نیست! یعنی طنز هست، ولی واقعی است و ساختگی نیست! علاوه بر این که خودش کمدی است، هزار و یک سناریوی کمدی را می‌شود از آن تخیل کرد: مثلاً استادی که پرونده‌ی استاد تمامی‌اش در شورای دانشگاه پذیرفته شده و برای پذیرش به وزارتخانه فرستاده شده، ولی الان سکته کرده، مرده، و باید دو ماه در سردخانه بماند تا تایید حراست و وزارت اطلاعات و وزارت علوم بیاید، تا شورای دانشگاه دوباره جلسه بگذارد و تایید کند که آن استاد در قطعه‌ی نام‌آوران قبرستان در کنار نامداران دیگری چون هلالی (پیرمداح باخلوص) و تتلو (هنرمند بزرگ و مردمی) دفن شود😂

حالا این که برای مردگان است و نتایجش کمدی است. آئین‌نامه‌ها و بخشنامه‌های دیگری که هر روز در این مملکت از سوی کارشناسان و بوروکرات‌های محترم برای زندگان صادر می‌شود، به همین کمدی‌بازی است، ولی نتایج تراژیک برای عمر و ثروت و رفاه و روان و زندگی زندگان دارد. دقیقاً به سبک همین آئین‌نامه، آنها را هم کسانی تولید می‌کنند که بسیار به کارشان ایمان دارند، مطنطن و اداری می‌نویسند، گمان می‌کنند و به بقیه القا می‌کنند که دارند مشکلی را حل می‌کنند.
@jenabegav
«#سامانه رصد و پایش مستمر سبک زندگی مردم»

حالا من هر چه بگویم که مسأله از حماقت یا خباثت رد کرده، و ما اکنون با تعدادی مریض شدیداً روانی طرفیم، شما باور نکنید! هی بنشینید فلسفه ببافید که پشت این تصمیمات چه اهدافی را دنبال می‌کنند! باباجان، مریضند! همین.

#شهوت_کنترل #جنون_کنترل

@jenabegav
جناب گاو
«#سامانه رصد و پایش مستمر سبک زندگی مردم» حالا من هر چه بگویم که مسأله از حماقت یا خباثت رد کرده، و ما اکنون با تعدادی مریض شدیداً روانی طرفیم، شما باور نکنید! هی بنشینید فلسفه ببافید که پشت این تصمیمات چه اهدافی را دنبال می‌کنند! باباجان، مریضند! همین. …
در تمام این سال‌ها، در این سیستم فیلتری ایجاد شده که فقط هر چه قدر مریض‌تر و پلشت‌ترها را نگاه می‌دارد و آنها را بالا می‌کشد. تقریباً در تمام امور! یک نمونه‌اش در مذهب و مراسم مذهبی! از مشهورترین مداحانِ فعلی، آدم مریض‌تر داریم؟ مجموعه‌ای هستند از عقده‌های جنسی، رکاکت، بی‌بهره‌گی از هنر، پر از ریا و نفاق و عوامفریبی، مبتلا به مواد.....

اینکه از امثال مرحوم ذبیحی و مرحوم موذن‌زاده اردبیلی و مرحوم بخشو ظرف این مدت کوتاه به این‌ پلشتی برسیم از معجزات است!

@jenabegav
جناب گاو
. "امام" موسی صدر رویش نشد، و الّا می‌خواست ادامه دهد: اگر حتی خدا هم با اسرائیل یار شود، ما با خدا هم خواهیم جنگید! البته پژوهشگران دارند پژوهش می‌کنند که چرا رویش نشد، چون حرفی که (روم به دیفال، روم به دیفال) زده خیلی با این که رویش نشده و نگفته فرقی ندارد!…
صف بندی

فهرست هواداران اسرائیل و‌ فلسطین:

هواداران اسرائیل:
کسانی که معتقدند باید روی غزه بمب اتمی انداخت!
کسانی که معتقدند بد نیست روی چند تا شهر اسلامی بمب اتمی انداخت!
بدترین تندروهای یهودی، و مسیحیان آخرالزمانی؛
اوانژلیستهای آمریکایی (مسیحیان تبشیری از نوع احمق‌هایشان)؛
نئوکان‌ها و لابی اسرائیل در آمریکا که آمریکا را به سمت حمله به عراق هل دادند؛
راست‌های افراطی، ابله، و گاه نژادپرستِ آمریکایی؛
راست‌های نژادپرست هندی؛
خیلی از فاشیست‌های ملی‌گرای ایرانی.

در سمت فلسطین:
حکومت‌های ج.ا. و طالبان؛
تمام گروه‌های اخوانی و اسلامگرا، از نوع نرم، خشن، یا تروریستی‌اش؛
تمام آنهایی که می‌خواهند یهودیان عالم را کلاً نابود کنند!
شیعیانی که می‌خواهند "مقدمات ظهور امام زمان را آماده کنند"!!
تقریباً تمام چپ‌های عالم و حکومت‌های چپی؛
فمینیست‌های افراطی، دانشجویان ابلهِ ووک، و طرفداران LGBTQ؛
خیلی از چپی‌ها یا فاشیست‌های قومگرای وطنی؛
ناسیونالیست‌های پان‌عرب؛
فاشیست‌های ملی‌گرای روس؛
اصلاح‌طلبان؛
اصولگرایان.

خلاصه که این دعوا و جنگ شده یکی از اصلی‌ترین دام‌های شیطان لعین! از چپ و راست!

@jenabegav
جناب گاو
صف بندی فهرست هواداران اسرائیل و‌ فلسطین: هواداران اسرائیل: کسانی که معتقدند باید روی غزه بمب اتمی انداخت! کسانی که معتقدند بد نیست روی چند تا شهر اسلامی بمب اتمی انداخت! بدترین تندروهای یهودی، و مسیحیان آخرالزمانی؛ اوانژلیستهای آمریکایی (مسیحیان تبشیری…
با معذرت‌خواهی از همه‌ی دوستان، یک گروه خیلی مهم از هواداران فلسطین را جا انداختم:

اراذل و اوباشی که به جای اینکه الان در غزه با اسرائیل بجنگند (همانگونه که همیشه لافش را می‌زنند)، دارند در خیابان‌ها و متروهای ایران با رذیلانه‌ترین رفتار با دختران و زنان "بدحجاب" برخورد می‌کنند! شجاعان بی‌مانند در مواجهه با زنان بی‌دفاع!
جناب گاو
«#سامانه رصد و پایش مستمر سبک زندگی مردم» حالا من هر چه بگویم که مسأله از حماقت یا خباثت رد کرده، و ما اکنون با تعدادی مریض شدیداً روانی طرفیم، شما باور نکنید! هی بنشینید فلسفه ببافید که پشت این تصمیمات چه اهدافی را دنبال می‌کنند! باباجان، مریضند! همین. …
اتحاد جماهیر سامانه‌ای

از دوستم که در یک شرکت با تولیدات خوراکی کار می‌کند (شرکتی با اندازه‌ی متوسط)، خواستم که سامانه‌های الکتریکی مختلف دولتی که در شرکت‌شان با آنها سروکار دارند را برایم لیست کند. آنهایی که یادش می‌آمد اینها بودند:
۱- سامانه جامع تجارت
۲- سامانه جامع انبارها
۳- سامانه پنجره‌ی واحد گمرکی
۴- سامانه معادلات فصلی
۵- سامانه مودیان مالیاتی
۶- سامانه ثبت اظهارنامه عملکرد
۷-سامانه ثبت مالیات بر ارزش افزوده
۸- سامانه حقوق و دستمزد
۹-سامانه جام (برای صورت مالی)
۱۰- سامانه بیمه تامین اجتماعی
۱۱- سامانه فراورده‌های نفتی (برای درخواست سوخت برای ژنراتور، چون برق صنایع دو روز در هفته در تابستان و زمستان قطع می‌شود!)
۱۲- سامانه درگاه ملی مجوزها
۱۳- سامانه بهین‌یاب
۱۴- سامانه یکپارچه کارت بازرگانی
۱۵- سامانه محیط زیست
۱۶- سامانه جامع مدیریت پس از ترخیص
۱۷- سامانه ایران‌کد
۱۸- سامانه جامع روابط کار
۱۹- سامانه سازمان غذا و دارو(TTAC)
۲۰- سامانه شبکه ملی آزمایشگاهی سازمان غذا و دارو (LIMS)
۲۱- سامانه پیشخوان سازمان غذا و دارو
۲۲- سامانه پیشخوان معاونت غذا و داروی استان مربوطه
۲۳- سامانه آموزش استاندارد
۲۴- سامانه سازمان ملی استاندارد(ISOM)
۲۵- سامانه ثبت شرکت‌ها
۲۶- سامانه ثبت علائم تجاری و مالکیت صنعتی

همه‌ی اینها برای شرکتی با سایز متوسط! ولی حتی اگر اندازه شرکت خیلی کوچک هم باشد، هنوز با اکثر این سامانه‌ها باید سروکله بزند.

هر فاکتور فروش را باید در چند #سامانه مختلف ثبت کنند! حتی برای قسمت مالیات، یک فاکتور فروش باید در سامانه های ۴ و ۵ و ۶ و ۷ از لیست فوق به طور جداگانه ثبت گردد. حالا بگذریم از این داستان که ثبت فاکتور هم به این راحتی نیست که بروی وارد شوی و راحت ثبت کنی! قبلش و بعدش هزار داستان دارد. یا مثلاً برای بعضی اقلام خوراکی باید هم از سازمان غذا و دارو جواز داشته باشی و هم از استاندارد، و برای چنین چیزی لااقل با سه تا سامانه سروکار داری......

خلاصه که لذت ببرید از این اقتصاد لیبرالیستی!!

#شهوت_کنترل #جنون_کنترل
مطلب مرتبط
مطلب مرتبط
@jenabegav
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آشنا نیست؟
منطق عمل بوروکراتیک!

🔗 Amir Hossein KhaleQi

دوستی که چند وقت پیش در یک اداره‌ی عریض و طویل دولتی در شمال تهران در قسمت آی‌تی آن مشغول کار شده بود با خنده تعریف می‌کرد که در آن اداره چند تا "سامانه" مختلف داشتند، و همه‌ی کامپیوترها به همه‌ی سامانه‌ها وصل نبودند. هر وقت می‌خواستند فایل pdf نامه‌ای را از یکی از سامانه‌ها به سامانه‌ی دیگر انتقال دهند (چیزی که هر روز اتفاق می‌افتاد)، ابتدا آن را از روی سامانه‌ی اول پرینت (کاغذی!) می‌گرفتند و بعد روی سامانه دوم اسکن می‌کردند!

@jenabegav
نبوغ غذایی بوروکرات ایرانی

این جدول‌های ارزش غذایی را بر روی کالاهای ایرانی دیده‌اید؟ منظورم جدول‌های رنگی است که منحصراً ابتکار بوروکرات‌های نخبه‌ی سازمان غذا و داروی خودمان است! همین‌ها که با رنگ سبز و زرد و قرمز میزان سلامت یا مضر بودن یک ماده‌ی غذایی را برای چهار ماده در یک کالای غذایی نشان می‌دهند: قند، چربی، نمک، چربی‌های ترانس! قبل از این جدول‌های رنگی نبوغ‌آمیز، جدول‌های ساده‌ای به سبک تمام دنیا اجباری بود که صرفاً شامل اطلاعاتی از ارزش‌هایی غذایی هر کالا بود. جدول‌های قبلی فقط نشان می‌داد که یک کالا مثلاً چه قدر چربی یا نمک یا پروتئین یا چیزهای دیگر دارد. ولی نشانگرهای ابداعی جدید به شما اعلام خطر هم می‌کند!

مثلاً، شما می‌روید کره‌ی (حیوانی) نمک‌زده بردارید، می‌بینید از چهار ردیف دو تایش قرمز است! از آن طرف، بسته‌ی نان سفید چهار تا ردیف سبز دارد. کره‌ی نمک‌زده دو چراغ قرمز به علامت خطر دارد و نان سفیدِ صنعتی سبز سبز و سالم سالم است!

خوانندگان قدیمی کانال جناب گاو می‌دانند: کره‌ی نمک‌زده یکی از سالم‌ترین غذاهای عالم است (حتی برای افراد با چربی خون یا کبد چرب!)، در حالی که آن نان سفید تخمیرنشد‌ه (که شاخص گلایسمیکس آن از شکر بالاتر است)، یکی از ناسالم‌ترین چیزهایی که می‌توانید بخورید.(اینجا و اینجا و اینجا را ببینید).

وقتی بوروکرات‌های نخبه‌ی ایرانی این جدول رنگی را اختراع کردند، ارشمیدس‌وار "اورکا اورکا" گویان فکر خکردند که کلید سلامت غذایی خلایق را کشف کرده‌اند و حالا مردم با تکیه بر دانش بی‌نهایت این دانشمندان غذای سالم خواهند خورد!

و مانند تمام بوروکرات‌ها که وقتی "حقیقتی" را کشف می‌کنند (یا صرفاً گمان می‌کنند آن را کشف کرده‌اند) فوراً باید آن را به زور قانون و بخشنامه و تهدید در حلق خلایق زورچپان کنند. پس گذاشتن این جدول‌های نبوغ‌آمیز (به جای همان جدول‌های ساده‌ای که در تمام دنیا به کار می‌رود) را بر همه‌ی شرکت‌های صنایع غذایی، و حتی کارگاه‌های کوچکی مثل کارگاه‌های گزسازی، اجباری کردند. بالاخره بوروکرات ایرانی، مانند سیاستمدار ایرانی، باید به همه ثابت کند که از .... خر افتاده و علم و دانش و هوش و فراستش بیش از بقیه‌ی دنیاست!

در این اجبار بی‌مورد و بی‌فایده هم اصلاً به هیچ جای مبارک‌شان نبود که چه هزینه‌ای ممکن است بر شرکت‌ها تحمیل شود (کوچک‌ترینش هزینه‌ی ساخت سیلندرها یا کلیشه‌های جدید چاپ برای همه کالاها بود. درباره‌ی این هزینه‌های به ظاهر کوچک خواهم نوشت). خیر! اصلاً این چیزها برای بوروکرات جماعت تعریف نشده. آنها خدایند و برای ما بندگان عادی تصمیم می‌گیرند، و ما باید همواره نه تنها از آن موجودات فرازمینی و حکمت بی‌حساب‌شان شاکر و سپاسگزار باشیم، بلکه همواره از مال‌مان برای این خدایان مالیات بدهیم.

@jenabegav

پی‌نوشت: بعد از نوشتن مطلب فوق
یکی از دوستان اشاره کرد که این سیستم اختراع دانشمندان ایرانی نیست، و در جای دیگر اختراع کرده‌اند. اول از همه دولت فرانسه که در بوروکراتیک بودن در دنیا اول است (و ما هم سیستم مزخرف بوروکراسی‌مان را از آن کشور گرفته‌ایم) از این سیستم احمقانه خوشش آمده است (۶ سال پیش). گویا در کشورهای اروپایی بر سر به کار بردن یا نبردنش بحث است، و هنوز هیچ جای دنیا اجباری نیست. ولی بوروکرات ایرانی فوری فهمید که باید آن را زورچپان کند!
جناب گاو
نبوغ غذایی بوروکرات ایرانی این جدول‌های ارزش غذایی را بر روی کالاهای ایرانی دیده‌اید؟ منظورم جدول‌های رنگی است که منحصراً ابتکار بوروکرات‌های نخبه‌ی سازمان غذا و داروی خودمان است! همین‌ها که با رنگ سبز و زرد و قرمز میزان سلامت یا مضر بودن یک ماده‌ی غذایی…
خامه‌ی قنادی: کیک یا واقعی!

دوستم که در صنایع غذایی کار می‌کند نوشت:

هیچ توهمی متوهمانه‌تر و ابلهانه‌تر از این نیست که فکر کنیم که کار کادر بوروکراتیکِ دولت حفاظت از مردم است. سال‌ها پیش در فروشگاه قنادی خانوادگی خود در شهری کوچک به این فکر افتادیم که به جایِ خامه‌ی قنادی (که اصلاً و واقعاً خامه نیست و چیزی ناسالم است و در حقیقت از روغن‌های گیاهی و چیزهای مضر دیگر تشکیل شده)، از خودِ خامه‌ی اصل حیوانی پاستوریزه‌شده استفاده کنیم. آن روزها قیمت مصوب شیرینی خامه‌ای کیلویی ۲۵هزار تومان بود، و ما این شیرینی خامه‌ای با خامه‌ی حقیقی را کیلویی ۲۷هزار تومان عرضه کردیم، چون خامه‌ی واقعی طبیعتاً گران‌تر از خامه‌ی قنادی بود. گرچه در حقیقت حاشیه‌ی سود پایین‌تری برای خود در نظر گرفته بودیم! شیرینی خامه‌ای جدیدمان هم خوشمزه‌تر و هم سالم‌تر بود. ولی دو روز نگذشته سروکله‌ی تعزیرات پیدا شد و به جرم گرانفروشی جریمه‌مان کرد، و هر چه توضیحات دادیم به خرجشان نرفت. حتی به این که دو نوع شیرینی خامه‌ای، یکی با "خامه‌ی قنادی" با قیمت مصوب و دیگری با خامه‌ی واقعی و قیمت کمی بالاتر، عرضه کنیم راضی نشدند! فقط باید خامه‌ی قلابی که همه‌ی قنادی‌ها استفاده می‌کنند را به خورد خلق‌الله می‌دادیم تا حضرات تعزیرات‌چی راضی شوند.

@jenabegav
فتنه
حسن محمودی

گاه مناقشه و جنگ امروز بین اسرائیل و فلسطین را به جنگ‌های صلیبی تشبیه می‌کنند. چنین تشبیهی بسی بی‌جا و بی‌مورد است: اولا که آدم های این زمانه و جنگ‌هایشان با آدم‌هایی که با شمشیر و شهامت می‌جنگیدند موجودات متفاوتی‌اند. در جنگ‌های صلیبی، علیرغم هزار و یک کشت و کشتار در دو طرف، تاریخ شاهد بروز شجاعت‌ها و جوانمردی‌ها از دو طرف نیز بود. صلاح‌‌الدین ایوبی حتی در جهان مسیحی نیز به جوانمردی در جنگ شهره شد.

ولی مساله سیاسی تاسیس اسراییل و جنگ های بعدی مانند ادرار شیطان در ذهن انسان‌هاست. فقط عفونت و آدم‌های عفونی از این مساله درآمده، چه در اسراییل و فلسطین، چه در آمریکا و غرب، و چه در کشورهای اسلامی. از داخل این مساله، هزار بی‌عقلی و افراطی‌گری و خشونت و ایدئولوژی‌گرایی خودشان را تغذیه کرده‌اند. هیچ جا و برای هیچ کس یک ذره عقل یا عدل یا ایمان یا برکت، یا حتی خیرخواهی واقعی، نیاورده است!

راجع به حماس گفتیم که گروهی سلفی‌اند (و حتی، وقتی از دشمنی با یهود فارغ شوند، ضدشیعه‌‌اند) و مانند سایر سلفی‌ها به نفرین بی‌عقلی و حماقت گرفتار. اینها در جریان نحس سوریه (که یک طرف آن حزب منحوس بعث سوریه و جماعت شیعه‌ی سیاسی بودند و طرف دیگر اسلامگراهای بی‌عقل و خبیث)، به حمایت از شورشی‌های اسلامگرا و حتی داعش شتافتند، و در صف مقابل نیروهای شیعه و نیروهای سکولار سوریه ایستادند. در این جریان جنگ اخیر، از حمله به غیرنظامی‌ها با افتخار فیلم‌برداری کردند! یک نفر در کل آن سازمان منحوس به عقلش نرسید که آخر چرا! بسیار حدیث داریم راجع به دوری از اشخاص احمق، و مسلماً حماس را جزو همین حمقا باید به شمار آورد.

راجع به فلسطینی‌ها به صورت عام هم، هیچگاه با ایرانیان (و در کل با شیعیان) رابطه‌ی خوبی نداشته‌اند (مگر زمان‌هایی که کمک مالی دریافت کرده‌اند). به غیر از این، چنانچه کشورهای مختلفی که آنها را پناه داده بود تجربه کرده‌اند (اردن، کویت، لبنان....)، اصولاً سابقه خوبی در قدرشناسی و سپاسگزاری و وفاداری ندارند، چیزی که باعث می‌شود سرمایه‌گذاری روی ایشان یکی از بدترین سرمایه‌گذاری‌های تاریخ باشد. البته شکی نیست که اکنون خیلی‌شان مظلوم‌اند، ولی در این دنیا ظلم و ظالم و مظلوم زیاد داریم.

ضمن اینکه، واقعاً چه جور شخصی، با چه نیت وبا چه آگاهی و با چه دلی، می‌تواند به وضع امروز شیعیان ایران و ذهن منفجر‌شده‌ی آنها و وضعیت دین و ایمان آنها نگاه کند و بگوید که ایرانی‌ها به یک درامای بزرگ و یک گرفتاری بیشتر احتیاج دارند؟! چه جور اعتقادی است که فقط در فتنه و ادرار شیطان منعکس می‌شود؟! اسلامِ تهی از مغزِ بعضی‌ها فقط به سمت سیاست و مواضع فتنه غش می‌کند.

امام علی فرمود: كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ، لاَ ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ، وَلاَ ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ!
یعنی: در فتنه مانند بچه شتر دوساله باش که نه پشتی دارد که سوارش شوند و نه پستانی که آن را بدوشند!


@jenabegav
Forwarded from جناب گاو
📌جاسوس‌پرور!
م. رئوفی

روز اولِ کلاسِ پنجم دبستان برای اولین بار دیدمش. معلمی چارشونه و با قد بلند و با سبیل، و همان اول صبحی چنان تشری زد به یک کلاس اولی که چون روز اول مدرسه‌اش بود از گریه دست بر نمی‌داشت. توی دلم گفتم: وای به حال دانش‌آموزانی که این بداخلاق معلم‌شان باشد!

سر کلاس رفتیم و بعد از چند دقیقه در کلاس باز شد و معلم قدبلند سبیلوی بداخلاق وارد شد. خودش را معرفی کرد: "آقای زمانی!" آقای زمانی بنابود آن سال معلم ما باشد.

آقای زمانی معلمی بود، بر عکس آنچه روز اول درباره‌اش فکر کردم، بسیار مهربان. کمتر معلمی دیده‌ام که به اندازه‌ی او به فکر دانش‌آموزانش باشد. بدون هیچ چشمداشتی و دریافت هیچ گونه پولی، در خارج از ساعات مدرسه برای دانش‌آموزانش کلاس اضافی و کمکی می‌گذاشت تا همه بتوانند امتحانات نهایی سال پنجم را قبول شوند. مردی بود (و هنوز هست! خدا حفظش کند) مومن و اهل نماز، بدون اینکه در ایمانش ریاکاری کند. بچه ها را دوست داشت و بچه ها دوستش داشتند.

اما بزرگترین درسی که از او گرفتم، درسی که اثری ژرف و فراموش‌نشدنی رویم گذاشت در ماجرایی گذشت که اینجا بازگو می‌کنم: دو سه نفر دانش‌آموز در کلاسمان بودند که رفوزه های سالهای پیش بودند و قلدرهای کلاس حساب می‌شدند. نمی‌دانم سرِ چه بود که گاه‌گاه مرا اذیت می‌کردند و کتکم می‌زدند و من همیشه مترصد انتقام‌گیری از آنها بودم. یک بار سر جلسه امتحانی متوجه شدم که دارند تقلب می‌کنند. خوشحال از آن که بالاخره می‌توانم انتقام خود را از آنها بگیرم، بعد از جلسه به سراغ آقای زمانی رفتم و گزارش دادم. با تندی پاسخم داد که: "رئوفی! خبرچینی نکن! بد است." گفتم: "آقا، می‌دانم! ولی چون همیشه مرا اذیت می‌کنند..." حرفم را قطع کرد که: "باشد، در هر صورت خبرچینی بد است." اصرار کردم که "آقا، می‌دانم بد است، ولی آنها همیشه بیخود و بی‌جهت اذیتم می‌کنند." آقای زمانی در اینجا به طرف ناظم مدرسه که شاهد گفتگویمان بود برگشت و با حالتی مستاصل گفت: "آقای احمدی! من چه طور به این رئوفی حالی کنم که خبرچینی بد است؟!"

دیگر به عمرم خبرچینی نکردم! تشر آقای زمانی به صورتی درونی یادم داد که ضعیف‌النفس نباشم! سال‌های بعد در دوران تحصیلم، معلم پرورشی داشتیم که دانش آموزان ضعیف‌النفس را به جاسوسی دیگران می‌گماشت (تا مثلاً ببیند کدام دانش‌آموز پاسوربازی می‌کند!). هر بار که کاشف به عمل می‌آوردیم که دانش‌آموزی به کادر جاسوسی او پیوسته، من یاد داستان آقای زمانی و تشر پدرانه او می افتادم.

و چند وقت پیش هم که مسئولی از شهروندان خواست تا خبرچینی بدحجابها را نزد پلیس کنند، باز یاد آقای زمانی افتادم. گفتم ای کاش آقای زمانیی بود که در کودکیِ این مسئول به او تشر زده بود!

#اخلاق
@jenabegav
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
تمام نکاتی که برای ناکارآمدی و نادانی بوروکرات‌جماعت و سیاستمدارجماعت، و ناکارآمدی معمول دولت‌ها می‌گوییم و می‌نویسیم، بیشتر مربوط به کشورهای دیگر است.

در کشور خودمان مساله اینها نیست. اینجا با تعدادی دلقک واقعی و دلقک‌بازی هرروزه‌شان سروکار داریم، و نه با ناکارآمدی معمول دولت‌ها و بوروکرات‌هایشان!

@jenabegav
2024/09/28 13:19:44
Back to Top
HTML Embed Code: