Telegram Web Link
جناب گاو
احمدی‌نژاد در مقابل چارلز سوم بخش۲ حسن محمودی ....فکر می‌کنی و یادت می‌آید که احمدی‌نژادها جذاب بودند، ولی هرزگی سیاسی داشتند و هرچه می‌طلبیدی می‌گفتند. ولی هردفعه که با آنها سروکار داشتی، چیزی از تو دزدیده می‌شد. بعد هم که سرکار آمدند، هزار زنجیر و محدودیت…
نسب شاهانه!
حسن محمودی

امپراطوران ژاپن تا به امروز خود را از نسل الهه خورشید می‌دانسته‌اند. (نقل است که افسری آمریکایی، بعد از تصرف ژاپن در جنگ جهانی، عاشق شاهزاده‌خانمی ژاپنی شد. جواب گرفت که: او خود را از نسل الهه خورشید و شما خود را از نسل میمون می‌دانی! چگونه می‌خواهی به تو جواب مثبت دهد؟!) شاهان صفوی و #قاجار همواره نسب خود را می‌شمردند و به "خاقان ابن خاقان ابن خاقان بودن" افتخار می‌کردند! این یکی از چیزهایی است که اصلاً و ابداً با ذهنیت انسان مدرن جور درنمی‌آید و بسیار روی اعصاب روشنفکرجماعت می‌رود.

این ما را می‌رساند به یک فرق مهم احمدی‌نژاد و چارلز، که در نوشته‌ی قبلی (اینجا و اینجا) گفته نشد و جا افتاد: تبار و‌ نسب چارلز مشخص است، و اصلی‌ترین نکته سلطنت و آنچه بدان مشروعیت می‌دهد همین است. می‌دانی از کجا آمده و پدرانش از کجا آمده‌اند. از لحاظ فکر و روش نیز مشخص است که چه می‌خواهد. شاید یکی دو روش و تصمیمش به تو خوش نیاید، اما اول و آخر کار کاملاً بر تو آشکار است. در ضمن، جیب شخصی شاه (هزینه دربار) یک جیب است، و آنهم آشکار.

اما تو ذره‌ای از احمدی‌نژاد چیزی نمی‌دانی. مگر تو از تقی‌زاده، صور اسرافیل، ملک‌المتکلمین، جمال واعظ، بهبهانی، کیانوری، طبری، شریعتی و شاملو و بهشتی و صدهزار ایده‌فروش دیگری که در این مملکت مثل قارچ سبز شدند چیزی می‌دانی؟ آیا اسم حیدرخان عمواوغلی که اینقدر در سرنوشت کشور تاثیر داشت به گوشت خورده؟ فرضاً اسم اینها را شنیده باشی، آیا اصلاً فرصت و امکان شناخت آنها را داری؟ هزاران رادیکال حرام‌لقمه در این کشور از زمان مشروطه به بعد از زیر کدام بته عمل آمدند؟ آیا می‌دانستی تمام مشروطه‌خواهان رادیکال، یا از کمونیست‌ها خط می‌گرفتند، یا از انقلاب خونبار فرانسه الهام گرفته بودند، خیلی‌شان خیلی راحت وطن را می‌فروختند، و خیلی‌هاشان بابی و ازلی بودند و تقریبا تمامشان به شدت حریص و فاسد؟ می‌دانستی که با رد نظم سنتی و پایین آوردن عمود خیمه نظم سنتی و بالا بردن پرچم ایده‌فروشی، در واقع گرسنه‌ترین و حرام‌لقمه‌ترین و تفرقه‌انگیزترین افراد جامعه را بالا می‌آوری؟ تاریخ سیاست عوام‌گرای این مملکت از ۱۵۰ سال قبل چیزی نبوده جز رادیکالیسم، فتنه، شارلاتانیسم، دزدی و دروغ. یک دلیل ارادت مردم به پهلوی‌ها آن است که، به رغم اشتباهات بزرگ آنها، حداقل عنصر دروغ کاهش پیدا کرد. ولی این بیشتر از آن‌که هنر پهلوی‌ها باشد، به خاطر قوت گرفتن نظام پادشاهی بود که با فتنه‌ی مشروطه‌خواهان دغل ضعیف شده بود.

خلاصه آنکه هیچ انگلیسی نیست که نداند چارلز از کجا آمده. او‌ بخشی از تاریخ است. حقیقت است و مجاز تصنعی نیست. اما تو ای تحصیل‌کرده فرهیخته‌ی ایرانی! چه سپری در برابر دروغ داری؟ فکر می‌کنی واژه‌های ترقی، حکومت اسلام، آزادی ، دموکراسی، حقوق بشر و توسعه تو‌ را از شر همنوعانت نجات می‌دهد؟ اگر این تصنعات و اوراد کاری می‌کرد، تا حالا کرده بود. داستان را وارونه یاد گرفتی. در واقع اگر روزنامه‌های این سرزمین را از ۱۵۰ سال قبل به بعد بخوانید می‌فهمید نسبت مستقیمی‌بین واژه‌پراکنی و شیادی وجود داشته! هرچه طبل توخالی‌تر و حریص‌تر و خودخواه‌تر، فریاد وااسلاما، وای میهن و ملت ، و وای اقتصادنا و های‌وهوی توسعه‌خواهانه بلندتر بوده است. خنجری بردار و به خیال باطل خود بزن و ذهن خود را از شر این تصنعات ۱۵۰ ساله و قالتاق‌های ایده‌فروش نجات بده.

@jenabegav
جناب گاو
نسب شاهانه! حسن محمودی امپراطوران ژاپن تا به امروز خود را از نسل الهه خورشید می‌دانسته‌اند. (نقل است که افسری آمریکایی، بعد از تصرف ژاپن در جنگ جهانی، عاشق شاهزاده‌خانمی ژاپنی شد. جواب گرفت که: او خود را از نسل الهه خورشید و شما خود را از نسل میمون می‌دانی!…
پادشاه و آزادی
حسن محمودی

در پاسخ به مطالب قبلی (اینجا و اینجا و اینجا)، ممکن است اعتراضاتی وارد شود: "اینکه نهاد سلطنت در ممالک مترقی صوری است، و در آنها حکومت بر اساس دموکراسی است. اینکه آنچه روشنفکران با آن دشمن بوده‌اند سلطنت مطلقه و استبداد شاهان بوده است."

در جواب، اولاً، حتی در کشورهای سلطنتی مشروطه، شاهان فقط دکور نیستند و نفوذ معنوی غیررسمی‌ دارند. همین حضور شاه است که دست سیاستمداران دغل را می‌بندد. ثانیاً همین کشورها در اوج دوران رشد خود سلطنت مطلقه یا قوی داشتند. در واقع، با کم شدن قدرت شاه، قدرت دولت مدرن و زورگویی آن افزایش یافت. ثالثاً، لیختنشاین و دوبی و قطر چه؟ رابعاً، سلطنت محمدعلی‌شاه و احمدشاه هم محدود و مشروطه بود. به غیر از دشنام و ترور چیزی نصیبشان شد؟ خامساً، سلطنت با دیکتاتوری فرق دارد. برای همین حکومت رضاشاه را یک دیکتاتوری مدرن حساب می‌کنیم تا شاهی. سلطنت اگر با دولت سنتی محدود و مقید به لوکالیسم همراه باشد (یعنی همان پادشاهی سنتی ایران)، خودبه‌خود تضمین‌کننده بهتری برای حقوق مالکیت و آزادی اقتصادی است تا هر یک از اَشکال دولت مدرن. قدرت مستبدترین شاهان تاریخ در مقابل حکومت‌های فراگیر امروزی هیچ بوده است. داستان را کاملاً وارونه به خوردتان دادند. داستان شاه مستبد فاسد و لاابالی هوسباز و دربار فاسدش در برابر مجاهد شهید آزادیخواه، داستانی جعلی بوده با هدف تعویض جای چوپان و‌ گرگ.

سه گروه هستند که با سلطنت دشمنی خاص دارند: ایده‌فروشان بیعار و خودشیفته که می‌خواهند قاطر خیالشان در چراگاه خودارضایی ذهنی آزادانه بچرد، دوم دزد‌های جیب‌گشاد، سوم حسودان چشم‌تنگ و بدخواهان.
این یک سوتفاهم و یا فریبی شایع است که ایده‌فروشان و اصحاب ترقی و انقلاب در سمت آزادی، و سلاطین را در سمت اختناق قرار می‌دهد. در واقع این ترقی‌خواهان بوده‌اند که دشمن آزادی بودند، از انقلاب فرانسه بگیر تا انقلاب مشروطه و انقلاب ۵۷. (در تاریخ فقط انقلاب آمریکا بود که بر ضد مالیات و تمرکز قدرت بود! و البته آن هم بیشتر از آنکه انقلاب باشد، تجزیه و جدایی از انگلیس بود، و الا تقریباً تمام ساختارهای اشرافی و حقوقی و لوکالیسم، به صورت فدرالیسم آمریکایی، حفظ شد).

حتی تاریخنگاری چون عباس امانت که بیشتر با همان روشنفکران سنخیت فکری دارد، نسبت دادن مفهوم "استبداد" را به شاهان سنتی (و مشخصاً ناصرالدین‌شاه) اشتباه می‌داند. در حقیقت، قدرت و سلطنت کسی چون ناصرالدین‌شاه واقعاً و به معنای واقعی کلمه "مشروطه" بود: مشروط و محدود به انواع نهادهای سنتی دیگر که همدیگر را محدود و مقید می‌کردند.

اگر تاریخ را بخوانید و اگر از ظاهرِ سخن از "آزادی و حریت" گفتن و شاهان را "مستید" خواندن توسط "منورالفکرها" بگذرید، خواهید دید که در واقع (باطناً و حتی ظاهراً) درد واقعی انقلابیون این بود که چرا حکومت محدود است! دردشان این بود که چرا شاه فلان احکام اسلام یا بهمان قوانین مترقی را اجرا نمی‌کند! که چرا نفت ملی (دولتی) نمی‌شود! که چرا ما یک‌شبه و با برنامه‌ریزی و کنترل سوئیس نمی‌شویم! که چرا فلان معاملات تحریم نمی‌شود! که چرا بعضی‌ها پول بیشتر دارند! مشروطه‌خواهانی مانند تقی‌زاده بعد از اینکه حکومت معتدل قجر را تخریب کردند اول سر سفره جمع شدند و آنچنان سهم‌خواهی کردند که مملکت را به هم ریختند. علمایی چون بهبهانی و خراسانی هم علم اسلام برداشتند (انگار اسلام لنگ ایشان مانده بود). بقیه هم هرکدام دوصفحه روزنامه فرانسه و روسی خوانده، هرکدام پرچمی‌بلند کرد.

در آن زمان، اگر چه وِرد زبان همه‌شان "مخالفت با استبداد" بود، ولی آن چیزی که مقصود و هدفشان بود یک دولت توتالیتر بود‌. این است که می‌بینید که در زمان ناصرالدین‌شاه، همین روشنفکرانی که از بدگویی هیچ شاه و شاهزاده‌ای دریغ نمی‌کردند، ظل‌السلطان حاکم اصفهان را بسیار می‌ستودند، چون در او شخصیتی قوی می دیدند که می‌تواند دیکتاتوری مطلوب آنها را حاصل کند‌. بعد هم این جمع "آزادیخواه" دور دیکتاتوری رضاخان جمع شدند. اولین اقدام انقلاب ۵۷ هم تصاحب اموال بود. در تمام آن دوران‌ها، یک تم ثابت این جماعت بدگویی از آخوند سنتی و تعریف و تمجید از آخوند سیاسی انقلابی بود. خلاصه آنکه هیچ یک از این جماعت ایده‌فروش قدرت خودش یا دولتش را محدود نکرد.

به شما قول می‌دهم که نسل جدید ایده‌فروشان (تکنوکرات‌ها، فمینیست‌ها، مصرف‌پرستان و غیره) نیز با شعار آزادی خواهند آمد، و در غیاب مشروعیت بادوام سنتی، یک نظام سلطه تقلیدی را به بهانه‌های مختلف بر شما تحمیل خواهند کرد. همین‌هایی که کوچکترین تمایلی برای به بحث آزاد برای چالش گرفتن تاریخ توده‌گرایی سیاسی در کشور ندارند! اتلاف عمر دیگر بس است. باید بیدار شد. به جای واژه‌های زیبا از این جانوران بپرسید برنامه عملی‌شان برای محدود کردن قدرت دولت مرکزی چیست و چرا با نهاد سلطنت دشمنی دارند!
@jenabegav
چند نکته!

۱- محمد ماشینچیان نابودی صنعت چای ایران را شرح می‌دهد، در دهه‌ای که خیلی از "اقتصاددانان" چپی عقب‌افتاده‌ی ذهنی هنوز از آن به عنوان دوره‌ی طلایی یاد می‌کنند!
https://www.tg-me.com/jenabegavarchive/121

۲- البته دولت باید مالیات بگیرد و بابت آن به مردم خدمات ارائه دهد. مدیران دولتی هم که جزو همین مردمند. در لینک زیر، فهرستی از خدماتی که دولت خدوم به ۷۰ نفر از مدیران مالیاتی (که جزو مردم‌اند) ارائه داده را ببینید:
https://www.tg-me.com/falaakhon/4456

۳- ابوترابی در خطبه‌های نماز جمعه گفته که اقتصاد دولتی خیلی بد و اَخ و فشل است و مایه‌ی فساد است! بر منکرش لعنت! اما نگفته اقتصادی که بر پایه‌ی ایدئولوژی‌های احمقانه‌ی گوناگون (بسط اسلام در دنیا، تمدن‌سازی، ملی‌گرایی، عدالت اجتماعی، توسعه‌ی دولتی، بیگانه‌هراسی.....) بنیان شده باشد، نمی‌شود که دولتی و فاسد نباشد.
https://www.tg-me.com/akhbare_fouri/173043

@jenabegav
جناب گاو
پرسش در مورد گران کردن‌ها قسمت اول: آسپیرین‌درمانی می‌پرسد: آیا امسال بنزین را گران می‌کنند؟ می‌گویم: امسال نکنند، سال دیگر مجبور خواهند شد بکنند. اگر سال بعد یک‌جوری طفره روند، سال بعدش مجبور خواهند شد.... بالاخره مجبور خواهند شد، و هر چه دیرتر این کار کنند…
همه چیز دارد دلالت می‌کند که به لحظات قهقهه‌ی شیطان نزدیک می‌شویم: در رفتن دوباره‌ی فنر نرخ ارز! شیطان لعین یک قهقهه‌ی دیگر هم خواهد داشت، و آن موقعی است که نرخ بنزین هم بالا رود. هر دوی اینها احتمالا در شش ماه آینده!

و در هر دو مورد باز هم علما و فصحا و دانشمندان از هر طرف بحث خواهند کرد و نخبگانی چون یاسر جبرائیلی صحبت از نئولیبرالیسم خواهند کرد و استاد صمصامی خواهد فرمود که "من نرخ ارز را خودم تو ماشین حساب خودم محاسبه کردم و در تمام بازار قیمتش باید ۱۶،۵۰۰ تومان، نه یک ریال بیشتر و نه یک ریال کمتر باید باشد!" و بعضی‌ها از اینکه ارزان بودن بنزین و ارز چه قدر به ضرر مملکت است سخن خواهند گفت و بعضی‌ها دلشان به حال مردم تحت فشار خواهد سوخت و اشک خواهند ریخت و بحث اقتصادی خواهند کرد و .....

و شیطان هم، نشسته بر مسند حکمفرمایی خویش، تمام حماقت‌های "نخبگان" مملکت (که هر کدامشان داعیه‌ی آن دارند که نجات ایران در دستان‌شان است) را خواهد دید و قهقهه خواهد زد!

فقط به یاد داشته باشید که در تمام این انفجار قیمت‌ها، چیزی که دولت‌ها کاری به آن نداشته‌اند مباحث اقتصادی بوده است. واژگانی چون "آزادسازی"، "لیبرالیسم"، "شوک‌درمانی"، "کمک به صادرات" و مانند آن ممکن است در بحث‌ها به کار رود، ولی در نهایت همه‌ی آنچه دولت انجام داده و خواهد داد فرو رفتن بیشتر و بیشتر در باتلاق تصمیمات غلط و توهمات دانش و کنترل است. گران شدن بنزین و ارز و هر چیز دیگری هم چیزی است که واقعیات اقتصادی تحمیل می‌کند، و نه انتخاب سیاستمداران و بوروکرات‌هایشان.

و شیطان همچنان قهقهه خواهد زد!

این را و این را ببینید!

@jenabegav
نکته در باب فساد میلیارد دلاری اخیر
حسن محمودی

فردی یا شرکتی چند میلیارد دلار دولتی برای واردات چای هندی گرفته، منتها به جای هند همان چای کهنه‌ی ایرانی را وارد کرده، یا اصلاً چای وارد نکرده و ارز را در بازار آزاد فروخته است.

اگر می‌خواهید سلطه‌ی چپ بر روح ایرانی را بفهمید به واکنش‌های ملت و خواص و نوابغ بنگرید: آنچه همه از آن با آشفتگی سخن می‌گویند و از آن ناراحتند "سودجویی" است! انگار که سودجویی به خودی خود جرم است! در حقیقت، سودجویی وظیفه تجار و برای اقتصاد حیاتی است. حالا اگر مثلاً جناب مفسد تمام پول را خرج واردات چای هندی می‌کرد و جلوی درب هر منزل نیم کیلو چای هندی مجانی می‌گذاشت (بهترین حالت متصور که هرگز اتفاق نخواهد افتاد) هیچ ایراد نداشت؟ این دیگر فسادی نداشت؟ احمقانه نبود؟

هیچ کس یقه‌ی آن احمقی را نمی‌گیرد که برای ارز نرخ دولتی تعیین می‌کند و دولت را مسؤول تخصیص ارز می‌کند، و برای ارزی که به همه تعلق دارد تصمیم می‌گیرد.

راستی فکر کرده‌اید چرا حتی یک فعال سیاسی، از عرزشی گرفته تا دلواپس تا سرداران سازندگی تا سوسیال‌دموکرات‌ها تا فمینیست‌ها تا آریایی‌ها تا پان‌ترک‌ها، یک نفر از این اراذل پیشنهاد نمی‌کند که مالکیت و پول نفت و گاز مستقیم (به صورت طلا یا ارز) و مستقل از دولت به مردم داده شود؟ مگر اینها جگرشان برای آزادی نسوخته؟ مگر اینها دلواپس فساد نیستند؟ در هیچ سرزمینی اینقدر رگ گردن‌ها باد نمی‌شود و اشک‌ها سرازیر نمی‌شود و ترانه‌های ضد فساد جاری نمی‌شود! پس چرا هنوز اینقدر دعوا سر لحاف ملا؟ می‌خواهید از شر جگرسوختگان راحت شوید؟ به ایشان بگویید که بیایید پول نفت و گاز را مستقیم به مردم بدهید و نیز آنها را از زندان ریال (انحصار بانک مرکزی) برهانید! ببینید چه واکنشی نشان خواهند داد.

۱۵۰ سال از شروع سیاست توده‌گرایانه می‌گذرد و ۱۵۰ سال است درگیر دغل‌ترین قشر جامعه هستیم.
@jenabegav
آینده چه خواهد شد؟!
حسن محمودی

بررسی فضای رسانه‌ای نشان می‌دهد که، طبق معمول، نخبگان ایرانی برای فردای شما برنامه دارند. برنامه‌ی آنها به احتمال زیاد همان برنامه‌ی سوسیال-دموکرات اروپایی (یعنی همان چپ اروپایی) خواهد بود. البته الان بیشتر مُد شده که از "لیبرال-دموکراسی" صحبت کنند، ولی آخر کار سر از همان "سوسیال-دموکراسی" در خواهیم آورد. احیای سلطنت سنتی که آرزویی دور و دراز است، و آزادی اقتصادی واقعی در برنامه‌ی هیچکدام از این‌ها نیست، حتی وقتی شعارشان چنین باشد (چگونه باشد، وقتی‌که تمامشان به درجات مختلف نوعی کنترل و برنامه‌ریزی دولتی را می‌طلبند؟!). دلیلی ندارد که از میراث چپی خود فاصله بگیرند و زحمتی بکشند و چیزی یاد بگیرند. همان بالاروندگان از دیوار سفارت این دفعه از دیوار خانه‌ی شما بالا خواهند رفت تا مثلاً نظرات نوین فمینیستی خود را پیاده کنند. نظام آموزش دولتی را برای "آموزش" (در حقیقت تلقینِ) جدیدترین نظرات ترقی‌خواهانه به کار خواهند گرفت. ایده‌فروش تغییر ذات نمی‌دهد، بلکه تغییر لباس می‌دهد. با کمال تعجب خواهید دید که اگر سوسیال-دموکرات‌ها سرکار بیایند، تقریباً تمام مدعیان و اقتصاددان‌های «طرفدار اقتصاد باز» شما هم به دولت پیوسته، به چریدن و خدمات به دولت با توجیهات گوناگون ادامه خواهند داد.

جمعیت تحصیل‌کرده ، کارمندمسلک و سنت‌گریز ایران طعمه‌ی مناسبی برای این دغل‌بازان است. برای یک فرد عادی این به معنای آن است که مذهب ۱۰۰ ساله‌ی دولت‌پرستی و برنامه‌ریزی و ایدئولوژی تصنعی و پوپولیسم ادامه خواهد یافت و تغییر بنیادین در جامعه اتفاق نخواهد افتاد. روح ایرانی از تصنع و دروغ و ریا و باد و تکبر آزاد نخواهد شد.

البته اگر رژیم عوض شود، بعد از تغییر رژیم و در کوتاه‌مدت، به دلیل توقف بزرگ‌ترین خریت‌های نظام فعلی که بعضاً از عقاید تروتسکی الهام گرفته (آمریکاستیزی، فتنه‌انگیزی انقلابی، پدیده‌ی بی‌دولتی و چنددولتی، نظامی‌گری، ممنوعیت‌های احمقانه‌ی اجتماعی، تورم و عدم شفافیت بودجه‌ای و فساد گسترده)، وضع مسلماً تا حدی بهتر خواهد شد. راستش را بخواهید، همین که نظم فرضی جدید ادعایی به دین اسلام نداشته باشد، خود ارزشش را خواهد داشت ‌و قدم مثبتی خواهد بود! گرچه در بلندمدت احتمالا ریشه‌ی ارزش‌های خانوادگی را می‌زنند، ولی فعلاً می‌شود گفت که از این ستون به آن ستون فرج است! نیز، به طور یقین، چپی‌ها (یعنی تقریباً کلیه فعالین سیاسی داخل و خارج ایران) در رنگ‌های مختلفی که دارند به جان هم خواهند افتاد.

البته تغییر نظام را خیلی محتمل نمی‌دانیم. اراذل و جناح عرزشی با تفنگ‌هایش با هر تغییری مخالفت شدید خواهند کرد، چون سیستم هردمبیل فعلی برای چپاول و لات‌بازی و حرکات مافیایی -زیرزمینی- هیأتی عالی است. پس یا خونریزی بزرگی راه خواهد افتاد، یا شاید این حکومتِ سرشار از دکتر و آیت‌الله از طالبان افغان یک چیزهایی بیاموزد: شاید از گنده‌گوزی در زمینه‌ی سیاست خارجی دست بردارند‌، و شاید ارزش پول را تثبیت کنند و مردم را برای فعالیت اقتصادی راحت بگذارند. مشکل اینجاست که، برعکس طالبان (که هرچند نادان و احمق‌اند ولی مثل اینها آنقدر فاسد نيستند)، تشکیلات این حضرات کاملاً فاسد و در برابر هر نوع اصلاحات به شدت مقاوم است. حتی توقف تورم پولی نان خیلی‌ها را قطع خواهد کرد، و می‌دانیم که جیب این‌ها ته ندارد. (ملاحظه می‌فرمایید که باید دعا کنیم که خدای‌نکرده طالبان از نوابغ ما چیزی نیاموزد!)

بنابراین از خیر پیش‌بینی بگذریم و فقط دعا کنیم برای سلامت جان و مال مسلمین و نابودی طواغیت!

@jenabegav
تصویری از ناچیز بودن ما در کل هستی...

ولی این همه‌ی حقیقت نیست. همان اندازه که عالم هستی بزرگ و باشکوه است، این نکته که شاهدی بر این عظمت هست، شاهدی که می‌تواند بزرگی و جلال و زیبایی را ادراک کند، این ادراک و این شاهد بودن، کمتر از بزرگی کائنات نیست!

انسان‌ها برای باور به امر متعالی به دنبال معجزه‌اند. ولی آیا معجزه‌ای بزرگ‌تر از شهود و ادراک انسانی هست؟! آن ادراکی که می‌تواند زیبایی و شکوه و بزرگی و کمال را دریابد، لاجرم در اعماق خود زیبایی و شکوه و بزرگی و کمال دارد. بدون تحقق آن در کائنات، تمام دنیای مادی توده یخی سرد و بی‌معناست!

@jenabegav
نسلی که برای نسل‌های بعد یک کشور ویرانه به جا گذاشت، حالا بازنشسته است. نسل‌های جوان، نه تنها باید یک سوم حقوق خود را هر ماه اجباراً به صندوق‌های ورشکسته‌ی بازنشستگی بپردازد تا مستمری آن نسل یک وقت خدای‌نکرده دیر نشود، حالا بایستی روی هر خرید یک‌درصد مبلغ خرید را هم بیشتر مالیات دهد تا مستمری بازنشستگی آن نسل کم نشود!

همان‌طور که امیر جوادی در این توئیت گفته، هیچ کشور فقیری با مالیات بالا به رشد اقتصادی بالا دست نیافته است. با وضعیت فعلی، این مالیات‌ها فقط اقتصاد را رو به اضمحلال خواهد برد.
https://www.tg-me.com/jenabegav/1298

@jenabegav
جناب گاو
Photo
برای آنکه ببینید این سیستم چه قدر ظالمانه است، به این فکر کنید: کارگری فقیر و بیسواد سال‌ها کار سخت به صورت روزمزد برای اشخاص مختلف انجام داده، ولی هیچگاه بیمه نشده است (به خاطر موقتی بودن شغلش، یا به هر دلیل دیگر). حالا از دنیا رفته، و یک زن پیر و یک پسر به جا گذاشته است. چون بیمه نبوده، زنش حقوق بازنشستگی ندارد. پسرش که الان باید از مادرش نیز نگهداری کند، الان در کارخانه‌ای با حداقل حقوق استخدام شده، و کارخانه هر ماه یک‌سوم حقوق او را به سازمان تامین اجتماعی می‌پردازد. خود او ترجیح می‌داد که این پول به جیب خودش برود و صرف زندگی خود و مادرش شود. تقریبا هیچ امیدی هم ندارد که ۳۰ یا ۴۰ سال بعد که خودش به سن بازنشستگی برسد (اگر برسد!)، چیزی از این صندوق‌ها باقی مانده باشد.

به علاوه، بنا شده که از حالا به بعد یک درصد مالیات بر ارزش افزوده هم به مخارج او اضافه شود!

حاصل این پرداخت‌ها، آن یک سوم حقوق و آن یک‌درصد مالیات، کجا قرار است برود؟ مثلاً به حساب آن کارمند دولتی بازنشسته، که شغلش در زمان کارکردنش یا سودی نداشت یا مضر به حال مملکت بود!

از آن‌پیرزن و پسر کارگرش، به آن کارمند بازنشسته.....

ممکن است بگویید که در اینجا من به عمد موارد خاص را مطرح کرده‌ام! فرقی نمی‌کند! حتی اگر فقط و فقط یک مورد و همین مورد خاص باشد (که نیست)، قانونی که به صورت رسمی از آن کارگر به زور می‌گیرد و به آن کارمند می‌دهد، قانون نیست، بلکه دستورالعمل دزدی است.

ممکن است بگویید که چرا دزدی‌های کلان که در مملکت انجام می‌شود را رها کرده، به حقوق دو تا بازنشسته گیر داده‌ایم! خیر، اینطور نیست! حرفم این است که این سیستم در خودش و به خودی خود غیراخلاقی است، حتی اگر همه‌ی مسئولان فردا پاکدامن و پاک‌دست شوند. و دیگر آنکه، وقتی شما یک سیستم ذاتاً غیراخلاقی پایه گذاشتید، از توی آن پاکدستی و پاکدامنی در نخواهد آمد.

"بار کج به منزل نمی‌رسد!" ای کاش همین ضرب‌المثل ساده همواره آویزه‌ی گوشمان بود.

@jenabegav
از طرف یک دوست:

اخیرا برخی از هنرمندان گلایه از لزوم «مجوز» برای کارهای هنری/فرهنگی می‌کنند.
اما آیا این حضرات گلایه از «بودجه» و «حمایت دولتی» هم می‌کنند؟ یا آنکه فعالانه آن را طلب می‌کنند و همیشه طلبکارند؟ یعنی بودجه و حمایت بله، اما لزوم مجوز نه!؟
اگر برای دولت آن قدر عقل قائلند که دولت بداند به چه بودجه بدهد و به چه ندهد، چرا همان عقل را برای دولت قائل نیستند که بداند به که مجوز بدهد و به که نه؟! چه فرقی می‌کند؟

#الاشارات_و_التنبیهات
@jenabegav
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پناه بر خدا!

از سوسیالیسم (اینکه هیچ‌کس نباید ثروتی داشته باشد الا من که حاکمم!)، تا فاشیسم (اینکه فقط آنکه من می‌پسندم و از قبیله‌ی منِ حاکم و همراه من است حق داشته باشد ثروت داشته باشد!) فاصله‌ای نیست! چین به راحتی از اولی به دومی رسید.

از سوسیالیسم شریعتی (که به دروغ حرف‌های سوسیالیستی به ابوذر می‌بست) و سوسیالیسم بهشتی (که می‌گفت "اگر حاکم شوم اموال ثروتمندان را مصادره خواهم کرد") تا فاشیسم پناهیان (که ثروت را منحصراً در دست خود و رفقای ایدئولوژیکش می‌خواهد) راهی نیست!

هر دو هم خود را به علی و اسلام می‌چسبانند، در حالی‌که نه آن و نه این هیچ ریشه‌ای در سلوک علی یا تعالیم قرآن یا حتی فقه سنتی ندارند. هر دو ریشه در دنیاپرستی محض و پرستش قدرت دارند. هر دو از زهد بیزارند.

اگر می‌خواهید بدانید که در آخرالزمان با چه روبرویید، قرآن را باز کنید و آخرین سوره‌ی مکتوب در آن را بخوانید: مِن شَرّ الوسواسِ الخنّاس!

@jenabegav
جناب گاو
پناه بر خدا! از سوسیالیسم (اینکه هیچ‌کس نباید ثروتی داشته باشد الا من که حاکمم!)، تا فاشیسم (اینکه فقط آنکه من می‌پسندم و از قبیله‌ی منِ حاکم و همراه من است حق داشته باشد ثروت داشته باشد!) فاصله‌ای نیست! چین به راحتی از اولی به دومی رسید. از سوسیالیسم شریعتی…
دوستی نوشت:

کار به جایی رسیده که بعید نیست همین فردا بت‌های لات و عزی را بر پا کنند و بگویند بقای اسلام و مسلمین در پرستش این بت‌هاست!  

اگر پولدار شدن، حتی به صورت مشروع، شرط بقای اسلام و مسلمین بود، چرا چنین چیزی هیچ‌جا نه در قرآن آمده، نه در سیره، نه در احادیث؟ اصلاً این چگونه ایمان سرتاسر مادی و دنیازده است که محتاج پول است؟ البته اسلام تجارت حلال و کسبِ ثروت حلال را منع نکرده (ولی حضرات کردند!)، ولی هرگز آن را به ایمان ربط نداده، چه برسد به بقای اسلام. حالا بگذریم که مانع اصلی کسب رزق حلال و آزاد همین دولت کمونیستی-فاشیستی خودمان است.  

واضحاً هدف پناهیان در این جا تشویق مسلمین به کسب درآمد نیست! چنین تشویقی، حتی به نیت درست در این سرزمینِ پر ازحرص حرف زایدی است. بلکه منظورش این است که پول فقط باید در دست امثال او باشد.

@jenabegav
✒️📕📘📗

استخراج زورکی و ساده‌لوحانۀ حماقت‌های شخصی از حرف‌های بیماران بیچاره

فروید یک‌بار در ۱۸۹۸ پس از دسته‌بندی نشانه‌های یک بیمار و حدس زدن علت آنها نوشت:

«در آن‌صورت می‌توانیم تأیید حدس‌هایمان را گستاخانه از بیمار مطالبه کنیم. اصلاً نباید با انکارهای اولیه از میدان به در برویم. اگر قرص و محکم به آنچه استنباط کرده‌ایم، بچسبیم، بالأخره با اصرار بر ماهیت تزلزل‌ناپذیر باورهایمان، هرگونه مقاومتی را پشت سر خواهیم گذاشت»:

Standard Edition, 3, 263.

با این حال بسیاری از بیماران که فهم و شعور داشتند و تسلیم تلقین‌ها و اصرارهای استاد روان‌شکاف نمی‌شدند، از حقیقت کوتاه نمی‌آمدند و گفته‌های گستاخانه و ابلهانۀ فروید را نمی‌پذیرفتند. مثلاً او درباره فلان بیمارِ سرکش به فلیس نوشت:

«وقتی توضیحات را بر سرش آوار کردم، ابتدا همراه شد، ولی سپس احمقانه موضوع را از خود آن پیرمرد پرسید و پیرمرد همان نخستین بار که موضوع را شنید، با تغیّر و حیرت گفته بود: «آیا منظورت این است که من چنان کاری کرده‌ام؟» و به مقدسات قسم خورده بود که بی‌گناه است.
اکنون آن زن در گیرودار حادترین مقاومت به سر می‌برد، ادعا می‌کند که حرف‌های آن پیرمرد (پدرش) را باور دارد، ولی با ناصادق‌شدن و قسم‌دروغ‌خوردن، به همسان‌شدن با او گواهی می‌دهد. تهدیدش کرده‌ام که عذرش را خواهم خواست و در همین فرآیند خودم متقاعد شده‌ام که او خودش تا اندازۀ زیادی یقین دارد و به همین علت در برابر این حرف‌ها مقاومت می‌ورزد»:

Die Brautbriefe, 1/3/97; The Complete Letters of Sigmund Frued to Wilhelm Fliess, pp. 220-221.

پ.ن. بیمار روانی که نام روانکاو بر خود نهاده بود، در همان دورۀ ۱۵سالۀ مصرف کوکایین از خود نظریه صادر کرده و به زور در صدد اعتراف‌گیری اجباری از آن زن بوده تا بیمار بگوید پدرش در کودکی به او دست‌درازی کرده است! شواهد و مدارک و خاطرۀ خود بیمار هیچ اهمیتی ندارند، بلکه فقط اقرار بیمار بر اثر اصرار و فشار جناب کوکایین‌زده اهمیت دارد؛ و جالب آنکه خود فروید می‌گوید متقاعد شده‌ام که راست می‌گوید، ولی مهم نیست، او همچنان باید نظریۀ مرا با حرف‌هایش تأیید کند تا من به‌مثابۀ سند افتخار علمی به دیگران عرضه‌اش کنم!!!

فروید: شکل‌گیری یک توهم؛ فردریک کروز، ایشکا، ۱۴۰۲.
✒️📕📘📗

https://www.tg-me.com/fraudnotfreud
تاجر و دلال منفور!

هیچگاه توجه کرده‌اید که دیدگاه غالب ایرانیان در مورد تجارت و تاجران معمولاً منفی یا لااقل با بدبینی همراه است؟ مثلاً، همه جای دنیا "دلال"ها وجود دارند و بعضاً به مقتضای کارشان نوعی بدبینی را هم ایجاد می‌کنند (نوعی نگرش منفی که خیلی اوقات به دلیل نفهمیدن لازمه‌ی وجود دلال در اقتصاد است). ولی در ایران است که کلمات دلال و دلالی و دلال‌بازی اینقدر بار منفی پیدا کرده‌اند! در ایران است که "حاجی بازاری" باری منفی به خصوص در میان روشنفکران دارد. در ایران است که "سودجو" تبدیل به فحش شده است!

رگه‌هایی ضعیف از این بدبینی را حتی در رگه‌های فرهنگ قدیم می‌بینیم: آنجا که سعدی به بازرگان "سودجو" که جانش را کف دستش گرفته، خطر می‌کند، اتهام حریص بودن می‌زند. البته این مختص فرهنگ ایران نبود، و تقریباً همه جای دنیا حرص مذموم شمرده می‌شد‌ (حتی در ایتالیای آغاز رنسانس، با آن همه تجارتش). شاید هم، این ظن به بازرگانان که مبادا جاسوس باشند، این بدبینی را تقویت کرده باشد: هر چه باشد، در شاهنامه، هم رستم و هم اسفندیار لباس بازرگانان می‌پوشند تا در دژهای نفوذناپذیر دشمن نفوذ کنند!

ولی در همان زمانِ سعدی، مولوی که در آناطولی زندگی می‌کرد، علیرغم تاکیدش بر فقر و نکوهش حرص، نگاه مثبت‌تری به تاجر و کاسبکار داشت (شاید تحت تاثیر فرهنگ تجارت‌دوست مدیترانه‌ای). او حتی چند قرن قبل از آدام اسمیت اشاره‌ای به یکی از آموزه‌هایی که اسمیت به آن شناخته می‌شود داشت:
"هم‌چنان هر کاسبی اندر دکان،/
بهر خود کوشد، نه اصلاح جهان!/
هر یکی بر درد جوید مرهمی؛/
در تبع قائم شده زین، عالَمی!"

از این گذشته‌های تاریخی که بگذریم، بدبینی مفرط ایرانیانِ امروز به تاجر و دلال، و به تجارت و دلالی، را باید در آموزه‌های چپی و روشنفکری از یک طرف، و سیستم آموزش دولتی از طرف دیگر، جُست. حسادت همیشگی قشر تحصیل‌کرده به ثروت تاجران هم در این مورد بی‌تاثیر نبوده است.

این مسئله آنقدر وخیم شده که رئیس‌جمهور سابق‌مان وقتی می‌خواست به ترامپ فحش دهد او را "تاجرمسلک" خواند! تصورش را بکن: آخوندی که برای فحش دادن از شغل پیامبر اسلام استفاده کند!

عرب‌‌ها همیشه نظری خیلی مثبت‌تر به تجارت و به بازار داشته‌اند! از همان زمان پیامبر اسلام بگیر، تا به امروز. ولی مسئول بلندپایه‌ی مملکتی ما اماراتی‌ها و سعودی‌ها را ابله و بی‌عرضه می‌داند، چون آنان راه تجارت را پیش گرفته‌اند! فقط او هم نیست: بسیاری اقتصاددانان‌مان، حتی انهایی که کم‌کم به لزوم لااقل کمی آزادی اقتصادی پی برده‌اند، هنوز تجارت و دلالی را نکوهش می‌کنند و خواستار برنامه‌ی دولتی برای توسعه‌ی سرمایه‌داری صنعتی‌اند! به عبارت دیگر، فتیش دودکش و چرخ‌دنده و فولاد و سیمان دارند و دشمن تجارت‌اند! البته شک دارم که قاطبه‌ی اینجور افراد هیچ وقت رابطه‌ی جدی با صنعت یا صنعتگر مستقل و بدون رانت داشته‌اند، چون اگر داشتند می‌دانستند که صنعتگر و تولیدکننده و مزرعه‌دار خودش به شدت دنبال تاجر و واسطه و دلال و بازاریاب برای فروش محصولاتش است، و برایش واسطه‌ی حرفه‌ای خیلی خیلی مهم است.

البته روشنفکر و دانشگاهی ما همیشه راهی و بهانه‌ای برای بدوبیراه گفتن به تاجر و بازاری، به خصوص تاجر و بازاری ایرانی، می‌یابد. یادم است که چندین سال پیش، یکی از روشنفکران نسبتاً معروف که حالا دیگر از قضا طرفدار سرمایه‌داری هم شده بود، در واکنش به "کارهای خیریه" بیل گیتس، چند فحشی به همه‌ی سرمایه‌داران ایرانی داد، و گفت که "درد و بلای بیل گیتس بخورد تو سر همه ی حاجی بازاری‌ها که تا پولدار می‌شوند می‌روند سراغ زن صیغه کردن!" انگار نه انگار که در میان تجار و سرمایه‌داران ایرانی خیرین بزرگی چون خسروشاهی و خیامی و فاتح و خیلی‌های دیگر داشتیم، و انگار نه انگار که تنوع‌طلبی در امر جنسی یک مسأله‌ی مشترک در میان اکثر ثروتمندان در کل دنیاست، حتی بیشتر از ایران! خیر! اینها مهم‌ نبود. او باید بنا بر مقتضای روشنفکری فحشش را به تاجر و کاسبکار ایرانی می‌داد، اگر چه ادعای طرفداری از سرمایه‌داری را هم داشت.

البته الان تعدادی از تاجران و دلالان هستند که صاحبان رانت‌های بزرگ‌اند و ثروت‌های کلان‌شان از همان رانت‌هاست. و البته این رانت‌ها مشخصاً ریشه در اقتصاد دولتی و قیمت دستوری و قوانین و کنترل‌های دولتی دارد. ولی هرچه که هست، همین بهانه‌ی خوبی شده برای جناب درس‌خوانده‌ی ایرانی که فحش‌هایی که در هر صورت دوست داشت بدهد را، به این بهانه، حواله‌ی همه‌ی تاجران و سرمایه‌داران ایرانی کند، حتی اگر خودش حقوق‌بگیر دولت فاسد باشد، خود را از لحاظ اخلاقی بالاتر بداند، و خواستار ورود دولت برای مبارزه با "سودجویانِ از خدا بیخبر" شود، و یا لااقل خواستار بالا بردن بیشتر مالیات‌ها بر تاجر و دلال شود!!

@jenabegav
Forwarded from بیژن اشتری
واقعا برایم باورکردنی نیست که در نشریه «مجمع ناشران انقلاب اسلامی»که ظاهراً یک نهاد فرهنگی اصولگراست این همه مقالات و مطالب کمونیستی و مارکسیستی چاپ شده باشد.در این نشریه به اصطلاح اسلامی و مکتبی که مسئولین محترمش هم اینک در وزارت ارشاد اسلامی با ریش و محاسن و پیراهن های تا زیر گلو بسته شده در مناصب مدیریتی مشغول ارائه خدمات بی‌دریغ به هنرمندان حامی نظام اسلامی‌اند، این تیترها توجهم را جلب کرد:
"نقد و بررسی نئولیبرالیسم ایرانی"،"بررسی ناشران نئولیبرال و سرمایه محور"،"مانیفست ضد سرمایه داری"،"بررسی کتاب تاریخ سوسیالیسم"،"قدرت‌نمایی موج جدید منتقدان سرمایه‌داری" و .....
بابا توی این مملکت چه خبره؟آدم تعجب میکند که چطور کمونیست‌ها توانسته‌اند این‌طور عمیق در هسته مرکزی فرهنگی جناح اصولگرای ارزشی انقلابی و مکتبی نفوذ کنند.
حالا شاید بگید اشتری دچار «جنون چپ هراسی» شده و داره زیادی قضیه رو بزرگ میکنه.اما باور کنید اینطور نیست.این نفوذهای کمونیستی در ارکان حکومتی ،که سابقه‌ آن به همان روزهای اول انقلاب برمیگردد ، کار دست ملتمان داده و می‌دهد.
بگذارید یک نمونه برایتان ذکر کنم.در همین مجله "گاه نقد" مطلب مفصلی درباره توسعه خواندم که در آن نویسنده محترم نوشته "توسعه، اسب تروای غرب در جمهوری اسلامی است."
خب حتما منظورش را می‌فهمید.نویسنده می‌گوید غربی‌ها با تشویق ایران به توسعه اقتصادی در واقع می‌خواهند فرهنگ غربی را وارد کشور بکنند و نهایتا از درون نظام را ساقط کنند.این حرف،که انگار مستقیما از دهان رفیق کیانوری دبیرکل مرحوم حزب توده بیرون آمده است،در حال حاضر سیاست اصلی و محوری نظام اسلامی است.

مارکسیست های اسلامی مدرن با ریش و پشم در حال حاضر در جاهای دیگر هم فعال هستند،از جمله در هیت‌های علمی دانشگاه‌ها و نهادهای علمی.از جمله در صنعت نشر، که در حال حاضر از بین ده ناشر شاخص ایران بیش از نیمی از آنها آشکارا چپگرا هستند. معتقدم بیش از نود درصد کتابهای ترجمه‌ای در بازار کتاب ایران(از رمان تا فلسفه و تاریخ) گرایشهای چپی و مارکسیستی دارند..مجموعه آثار مارکس ،لنین ، مائو و تقریبا همه چهره‌های شاخص کمونیسم به فارسی ترجمه شده و در همه کتابفروشی ها در دسترس است.شمار زیادی از روشنفکران داخل کشور ،حتی آنهایی که خود را روشنفکر مسلمان معرفی می‌کنند چپگرا و مبلغ اندیشه‌های کمونیستی در زیر پوشش بدلی هستند.
من معتقدم مارکسیست ها آزادند که عقاید خود را بیان کنند و نشریه و حزب سیاسی داشته باشند اما به شرطی که صراحتا اعلام کنند مارکسیست هستند،به شرطی که نقاب به چهره نداشته باشند .


بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari
Forwarded from MDHN HQ Resources
تاريخ ترکمانيه تاليف محمود بن عبد الله نيشابوری.
وقايع دوره صد ساله قره قويونلو ها در شمالغرب ايران.
2024/11/16 13:03:20
Back to Top
HTML Embed Code: