پنجشنبه هفده اسفند هزار و چهارصد و دو، کتاب حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران از انتشارات دادگستر به چاپ چهارم رسید.
در این کتاب به بررسی تاریخ حقوق اساسی ایران و وضعیت قدرت سیاسی در دوران پیشا و پسامشروطه (فصل نخست)، تشکیل نظام ج. ا. و تصویب قانون اساسی آن، منشا حاکمیت، مفهوم، پایهها، اهداف، تکالیف و اصول کلی این نظام (فصل دوم) و قوای عمومی و نهادهای سیاسی و حقوقی شامل قوه مقننه، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، قوه مجریه و قوه قضاییه (فصل سوم) پرداختهایم.
#معرفی_کتاب
#بیژن_عباسی_لاهیجی
#حقوق_اساسی
@iranianlls
در این کتاب به بررسی تاریخ حقوق اساسی ایران و وضعیت قدرت سیاسی در دوران پیشا و پسامشروطه (فصل نخست)، تشکیل نظام ج. ا. و تصویب قانون اساسی آن، منشا حاکمیت، مفهوم، پایهها، اهداف، تکالیف و اصول کلی این نظام (فصل دوم) و قوای عمومی و نهادهای سیاسی و حقوقی شامل قوه مقننه، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، قوه مجریه و قوه قضاییه (فصل سوم) پرداختهایم.
#معرفی_کتاب
#بیژن_عباسی_لاهیجی
#حقوق_اساسی
@iranianlls
Forwarded from شرق
🔺نشست رونمایی از کتاب «شکرستان و زهرستان»
نوشته عبدالحسین ساسان
تازهترین کتاب منتشر شده از انتشارات شرق
🔹با حضور:
محسن رنانی
اقتصاددان
حجت میرزایی
اقتصاددان
عبدالحسین ساسان
نویسنده کتاب
🔹زمان:
دوشنبه ۲۱ اسفندماه ۱۴۰۲
ساعت ۱۷
🔹مکان برگزاری:
خانه اندیشمندان علوم انسانی، سالن حافظ
👈🏻ورود برای عموم آزاد است
نوشته عبدالحسین ساسان
تازهترین کتاب منتشر شده از انتشارات شرق
🔹با حضور:
محسن رنانی
اقتصاددان
حجت میرزایی
اقتصاددان
عبدالحسین ساسان
نویسنده کتاب
🔹زمان:
دوشنبه ۲۱ اسفندماه ۱۴۰۲
ساعت ۱۷
🔹مکان برگزاری:
خانه اندیشمندان علوم انسانی، سالن حافظ
👈🏻ورود برای عموم آزاد است
وضعیت کتابخانۀ دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در دهۀ سی خورشیدی،
از زبان مصطفی فرزانه.
در همان سالها بود که متولیان دانشکده تصمیم گرفتند که شمار منابع خارجی را به طرزی بیسابقه افزایش دهند. نقطۀ اوج این افزایش، دهۀ چهل و پنجاه بود. برای مثال تنها برای کتابخانۀ «مرکز مطالعات عالی بینالمللی»، مؤسسۀ وابسته به دانشکده، کتابها و سالنامههایی، به صورت منظم و مداوم، خریداری میشد که همگی از مهمترین منابع موجود در عرصۀ حقوق و مطالعات بینالمللی به شمار میآیند.
اما افسوس که خریداری تمام یا بسیاری از این منابع، پس از چند سال، متوقف شد و کتابخانهای، که روزی میشد در آن بهآسانی جدیدترین منابع را مطالعه کرد، به وضعی افتاده است که تحقیق عمیق و روزآمد، با استفاده از منابع موجود در آن، دیگر، ممکن نیست.
@iranianlls
از زبان مصطفی فرزانه.
در همان سالها بود که متولیان دانشکده تصمیم گرفتند که شمار منابع خارجی را به طرزی بیسابقه افزایش دهند. نقطۀ اوج این افزایش، دهۀ چهل و پنجاه بود. برای مثال تنها برای کتابخانۀ «مرکز مطالعات عالی بینالمللی»، مؤسسۀ وابسته به دانشکده، کتابها و سالنامههایی، به صورت منظم و مداوم، خریداری میشد که همگی از مهمترین منابع موجود در عرصۀ حقوق و مطالعات بینالمللی به شمار میآیند.
اما افسوس که خریداری تمام یا بسیاری از این منابع، پس از چند سال، متوقف شد و کتابخانهای، که روزی میشد در آن بهآسانی جدیدترین منابع را مطالعه کرد، به وضعی افتاده است که تحقیق عمیق و روزآمد، با استفاده از منابع موجود در آن، دیگر، ممکن نیست.
@iranianlls
Forwarded from انجمنحقوقشناسی
انجمن حقوق شناسی، موسسه حقوقی سراداد، موسسه فرهنگی و هنری حقوق و هنر و گروه حقوق خانه اندیشمندان علوم انسانی هشتاد و یکمین جلسه از سلسله نشستهای یکشنبه های حقوق شناسی را برگزار میکنند:
رونمایی و نقد کتاب شکار در مه
رمان جنایی با محوریت قسامه
سخنرانان به ترتیب حروف الفبا:
مهدی انجمشعاع
بزرگمهر بشیریه
محمدحسین ساکت
یوسف نجفزاده
دبیر نشست:
سید محمدطه طباطبایی
زمان:
یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۷
مکان: خیابان ولیعصر، بین شهید بهشتی و شهید مطهری، پلاک ۲۰۴۱، موسسه حقوقی سراداد
✅ حضور برای عموم آزاد است.
@iranianlls
رونمایی و نقد کتاب شکار در مه
رمان جنایی با محوریت قسامه
سخنرانان به ترتیب حروف الفبا:
مهدی انجمشعاع
بزرگمهر بشیریه
محمدحسین ساکت
یوسف نجفزاده
دبیر نشست:
سید محمدطه طباطبایی
زمان:
یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۷
مکان: خیابان ولیعصر، بین شهید بهشتی و شهید مطهری، پلاک ۲۰۴۱، موسسه حقوقی سراداد
✅ حضور برای عموم آزاد است.
@iranianlls
«تعصبِ (افراط) در فضیلتْ [فروافتادن به] گردابِ بیانتهایِ ترور (خشونت و وحشت) است.»
فیلیپ مالوری،
«خطرهای فضیلت تمامیتخواهانه (تمامتخواهانه: توتالیتر)»
#اندیشه_حقوقی
@iranianlls
فیلیپ مالوری،
«خطرهای فضیلت تمامیتخواهانه (تمامتخواهانه: توتالیتر)»
#اندیشه_حقوقی
@iranianlls
انجمنحقوقشناسی
«تعصبِ (افراط) در فضیلتْ [فروافتادن به] گردابِ بیانتهایِ ترور (خشونت و وحشت) است.» فیلیپ مالوری، «خطرهای فضیلت تمامیتخواهانه (تمامتخواهانه: توتالیتر)» #اندیشه_حقوقی @iranianlls
Philippe Malaurie Les dangers de la vertu totalitaire
<unknown>
فیلیپ مالوری،
«خطرهای فضیلت تمامیتخواهانه (تمامتخواهانه)»،
سخنرانی به زبان فرانسه،
سال ۲۰۰۷ میلادی،
برگرفته از:
https://www.canalacademies.com/emissions/en-colloque/les-dangers-de-la-vertu-totalitaire
@iranianlls
«خطرهای فضیلت تمامیتخواهانه (تمامتخواهانه)»،
سخنرانی به زبان فرانسه،
سال ۲۰۰۷ میلادی،
برگرفته از:
https://www.canalacademies.com/emissions/en-colloque/les-dangers-de-la-vertu-totalitaire
@iranianlls
انجمنحقوقشناسی
<unknown> – Philippe Malaurie Les dangers de la vertu totalitaire
در ستایش میانْمایگی
(نگاهی به گفتاری از فیلیپ مالوری)
مهدی جوادی
(از کران تا به کرانْ لشکرِ ظلم است ولی
از ازل تا به ابدْ فرصتِ درویشان است)
ــ حافظ
یوگنی زامیاتین در رمان ضدآرمانشهری «ما»، که چند سال پس از استقرار رژیم کمونیستی در روسیه منتشر شده و سرمشق آلدوس هاکسلی برای نوشتن «دنیای قشنگ نو» و جورج اورول در نگارش «۱۹۸۴» بوده است، از زبان شخصیت اصلی آورده که «آزادی و جنایت چنان در هم گره خوردهاند ... که حرکت آئرو و سرعتش. اگر سرعت آئرو برابر صفر باشد، به این معنی است که حرکت نمیکند؛ اگر آزادی انسان برابر صفر باشد، یعنی مرتکب تخلف نمیشود. واضح است. تنها راه رهایی انسان از جرم و جنایت در گروِ رها شدن او از بندِ آزادی است.» (۱)
شخصیت اصلی این رمان که چنین اندیشهای عرضه میکند، جوانی است آرمانخواه که در جامعهای خیالی، شبیه شوروی، زندگی میکند. هدف این جوانْ تکمیل یک یوتوپیا (آرمانشهر یا ناکجاآباد) است و، در نظر او، مهمترین ویژگی این آرمانشهرْ رهاشدن از جرم (شر) است. این رهایی در افکارش به معنای مجازاتشدن مجرم نیست، بلکه به معنای نبود و رخندادن عمل مجرمانه است. و اگر هدف ما نیز، مثل او، از میان بردن جرم باشد، به نظر میرسد راهی که پیشنهاد کرده چندان هم شگفت نیست: تا زمانی که انسان آزادی و اختیار داشته باشد، جرم نیز واقع خواهد شد، چون تجربه نشان داده است که دستکم یک یا چند نفر با علم و اراده دست به عمل مجرمانهای خواهند زد؛ اما همینکه اختیار و آزادی از انسان گرفته شود، دیگر، به حکم عقل، ارتکاب جرم ممکن نخواهد بود.
بیآنکه بخواهیم، برای رد این نظر، وارد بحث در مورد ناگزیر و بهنجار بودن جرم و تحلیل اندیشۀ درخشان امیل دورکیم در این باب شویم (۲)، کافی است چند نتیجۀ مستقیم (بیواسطه) و اجتنابناپذیر این اندیشه را با بررسی کنیم:
اگر مقصود از «رها کردن انسان از آزادی»، سلب اختیار و ارادۀ او باشد، که آرزویی است محال. زیرا هر انسان، به حکم طبیعت، بالقوه، ارادهای از خود دارد که سلب آن ممکن نیست. تنها چیزی که ممکن است سرکوب این اراده و محرومکردن او از بهکاربستناش است. پس «رها کردن انسان از آزادی» غیرطبیعی و ناممکن است و آنچه شخصیت «ما» ارائه میکند چیزی نیست جز سرکوب پایانناپذیر و گسترده، به این هدف که کسی جرئت نکند تا به میل خود عمل کند و، در نتیجه، همگان تابع دستورات معینی شوند.
با این حساب، سرکوب بیپایان و گسترده حتی اگر منجر به این شود که هیچ جرمی رخ ندهد، چیزی که به داوری تجربه ممکن نیست، در همان حال، سبب میشود که انسان از مواهب زندگی نیز محروم گردد. میتوان به شیوۀ شخصیت «ما» استدلال کرد که «اگر هیچ انسانی زنده نباشد، هیچ قتلی رخ نخواهد داد. بنابراین تنها راهی که ممکن است قتل را از صحنۀ جامعه محو کند، این است که تمام انسانها را به یکباره کشت». مجازات مجرم و تلاش برای پیشگیری از جرم برای این است که شأن و منزلت انسانی و ارزشهای اجتماعی حفظ گردد، در جامعهای که آدمی رنگ آزادی را به خود نمیبیند، نه شأن و منزلت انسانی معنا دارد و نه ارزشهای اجتماعی، و نه حتی جرم؛ چون اگر جرم به معنای عملی ضد شأن و منزلت انسانی و ارزشهای اجتماعی باشد، وقتی نشانی از این دو نیست، سخنگفتن از آن نیز بیمعناست.
گذشته از این، در چنین جامعهای، سرکوب تنها ضامن پایداری و بقای نظم موجود یا مطلوب است و برای همین هم نقض قانون یا قانونشکنی، به جای اینکه عملی ناپسند و ضداجتماعی بهحساب بیاید، در واقع، عملی قهرمانانه میشود؛ زیرا، در این وضع، قانونْ دستوری است غیرانسانی و، در نتیجه، قانونشکنی، یا همان جرم، عملی میشود انسانی.
از تأمل در همین نتایج مستقیم نظریۀ شخصیت «ما» روشن میشود که وقتی بخواهند، با فدا کردن آزادی، از وقوع جرم پیشگیری کنند، در نهایت، با جامعهای روبهرو خواهند شد که، در آن، نظمی ساختگی و مصنوعی تنها به مدد خشونت و سرکوب پابرجاست؛ جامعهای که، در آن، ارزشهای اجتماعی و شأن انسانی و حتی جرم، که باید ضد آنها شمرده شود، معنای خود را از دست داده است؛ و جامعهای که در آن ارتکاب جرم خود رفتاری قهرمانانه و انسانی است.
فیلیپ مالوری نیز به همین نتایج نظر داشت که در گفتار خود به نام «خطرهای فضیلت تمامیتخواهانه (تمامتخواهانه)» گفته بود که تمامیتخواهی «به نام فضیلت، سبب سرنگونیْ آن میشود.» و اینکه «تعصب (افراط) در فضیلتْ [فروافتادن به] گردابِ بیانتهایِ ترور (خشونت و ترس) است.»
@iranianlls
(نگاهی به گفتاری از فیلیپ مالوری)
مهدی جوادی
(از کران تا به کرانْ لشکرِ ظلم است ولی
از ازل تا به ابدْ فرصتِ درویشان است)
ــ حافظ
یوگنی زامیاتین در رمان ضدآرمانشهری «ما»، که چند سال پس از استقرار رژیم کمونیستی در روسیه منتشر شده و سرمشق آلدوس هاکسلی برای نوشتن «دنیای قشنگ نو» و جورج اورول در نگارش «۱۹۸۴» بوده است، از زبان شخصیت اصلی آورده که «آزادی و جنایت چنان در هم گره خوردهاند ... که حرکت آئرو و سرعتش. اگر سرعت آئرو برابر صفر باشد، به این معنی است که حرکت نمیکند؛ اگر آزادی انسان برابر صفر باشد، یعنی مرتکب تخلف نمیشود. واضح است. تنها راه رهایی انسان از جرم و جنایت در گروِ رها شدن او از بندِ آزادی است.» (۱)
شخصیت اصلی این رمان که چنین اندیشهای عرضه میکند، جوانی است آرمانخواه که در جامعهای خیالی، شبیه شوروی، زندگی میکند. هدف این جوانْ تکمیل یک یوتوپیا (آرمانشهر یا ناکجاآباد) است و، در نظر او، مهمترین ویژگی این آرمانشهرْ رهاشدن از جرم (شر) است. این رهایی در افکارش به معنای مجازاتشدن مجرم نیست، بلکه به معنای نبود و رخندادن عمل مجرمانه است. و اگر هدف ما نیز، مثل او، از میان بردن جرم باشد، به نظر میرسد راهی که پیشنهاد کرده چندان هم شگفت نیست: تا زمانی که انسان آزادی و اختیار داشته باشد، جرم نیز واقع خواهد شد، چون تجربه نشان داده است که دستکم یک یا چند نفر با علم و اراده دست به عمل مجرمانهای خواهند زد؛ اما همینکه اختیار و آزادی از انسان گرفته شود، دیگر، به حکم عقل، ارتکاب جرم ممکن نخواهد بود.
بیآنکه بخواهیم، برای رد این نظر، وارد بحث در مورد ناگزیر و بهنجار بودن جرم و تحلیل اندیشۀ درخشان امیل دورکیم در این باب شویم (۲)، کافی است چند نتیجۀ مستقیم (بیواسطه) و اجتنابناپذیر این اندیشه را با بررسی کنیم:
اگر مقصود از «رها کردن انسان از آزادی»، سلب اختیار و ارادۀ او باشد، که آرزویی است محال. زیرا هر انسان، به حکم طبیعت، بالقوه، ارادهای از خود دارد که سلب آن ممکن نیست. تنها چیزی که ممکن است سرکوب این اراده و محرومکردن او از بهکاربستناش است. پس «رها کردن انسان از آزادی» غیرطبیعی و ناممکن است و آنچه شخصیت «ما» ارائه میکند چیزی نیست جز سرکوب پایانناپذیر و گسترده، به این هدف که کسی جرئت نکند تا به میل خود عمل کند و، در نتیجه، همگان تابع دستورات معینی شوند.
با این حساب، سرکوب بیپایان و گسترده حتی اگر منجر به این شود که هیچ جرمی رخ ندهد، چیزی که به داوری تجربه ممکن نیست، در همان حال، سبب میشود که انسان از مواهب زندگی نیز محروم گردد. میتوان به شیوۀ شخصیت «ما» استدلال کرد که «اگر هیچ انسانی زنده نباشد، هیچ قتلی رخ نخواهد داد. بنابراین تنها راهی که ممکن است قتل را از صحنۀ جامعه محو کند، این است که تمام انسانها را به یکباره کشت». مجازات مجرم و تلاش برای پیشگیری از جرم برای این است که شأن و منزلت انسانی و ارزشهای اجتماعی حفظ گردد، در جامعهای که آدمی رنگ آزادی را به خود نمیبیند، نه شأن و منزلت انسانی معنا دارد و نه ارزشهای اجتماعی، و نه حتی جرم؛ چون اگر جرم به معنای عملی ضد شأن و منزلت انسانی و ارزشهای اجتماعی باشد، وقتی نشانی از این دو نیست، سخنگفتن از آن نیز بیمعناست.
گذشته از این، در چنین جامعهای، سرکوب تنها ضامن پایداری و بقای نظم موجود یا مطلوب است و برای همین هم نقض قانون یا قانونشکنی، به جای اینکه عملی ناپسند و ضداجتماعی بهحساب بیاید، در واقع، عملی قهرمانانه میشود؛ زیرا، در این وضع، قانونْ دستوری است غیرانسانی و، در نتیجه، قانونشکنی، یا همان جرم، عملی میشود انسانی.
از تأمل در همین نتایج مستقیم نظریۀ شخصیت «ما» روشن میشود که وقتی بخواهند، با فدا کردن آزادی، از وقوع جرم پیشگیری کنند، در نهایت، با جامعهای روبهرو خواهند شد که، در آن، نظمی ساختگی و مصنوعی تنها به مدد خشونت و سرکوب پابرجاست؛ جامعهای که، در آن، ارزشهای اجتماعی و شأن انسانی و حتی جرم، که باید ضد آنها شمرده شود، معنای خود را از دست داده است؛ و جامعهای که در آن ارتکاب جرم خود رفتاری قهرمانانه و انسانی است.
فیلیپ مالوری نیز به همین نتایج نظر داشت که در گفتار خود به نام «خطرهای فضیلت تمامیتخواهانه (تمامتخواهانه)» گفته بود که تمامیتخواهی «به نام فضیلت، سبب سرنگونیْ آن میشود.» و اینکه «تعصب (افراط) در فضیلتْ [فروافتادن به] گردابِ بیانتهایِ ترور (خشونت و ترس) است.»
@iranianlls
انجمنحقوقشناسی
در ستایش میانْمایگی (نگاهی به گفتاری از فیلیپ مالوری) مهدی جوادی (از کران تا به کرانْ لشکرِ ظلم است ولی از ازل تا به ابدْ فرصتِ درویشان است) ــ حافظ یوگنی زامیاتین در رمان ضدآرمانشهری «ما»، که چند سال پس از استقرار رژیم کمونیستی در روسیه منتشر شده و…
اگر پیشگیری از وقوع جرمْ فضیلت است، اگر برابریْ فضیلت است، اگر دموکراسیْ فضیلت است و اگر هزاران ارزش و آرمان دیگر را میتوان فضیلت (vertu) به حساب آورد، برای فیلیپ مالوری، «افراط نکردن و تعصب نورزیدن در فضیلت» خود بزرگترینِ فضیلتهاست.
البته ممکن است، در نگاه نخست، بهکاربردن فضیلت بدین معنا یا سخنگفتن در باب افراط در فضیلت با سنت یا اصطلاحات مقبول بعضی از فلاسفه، و نه همۀ آنها، همخوان نباشد، (۳) اما مالوریْ این کلمات را در معنای دقیقی به کار میبرد: فضیلت، برای او، معادل ارزشهای اجتماعی است و افراط در فضیلت وقتی رخ میدهد که کسی بخواهد ارزشهای اجتماعی را به گونهای تحقق بخشد، که در تمام فروض و در تمام موارد تجسم یابند و، به عبارت دیگر، به شکلی که نقض قاعدۀ حقوقی ممکن نباشد، یا فرقی بین واقعیت و آرمان (ایدئال) باقی نمانَد.
نمونههای حقوقی بسیاری میتوان برای افراط در فضیلت آورد. برای مثال، بیتردید هیچجامعهای نمیتواند بدون حفظ و رعایت اخلاق حسنه، یعنی عادات و رفتاری که رعایتشان ضامن حسن معاشرت و زندگی صلحآمیز است، به حیات خود ادامه دهد، اما اگر دادگاهها تفسیری آنچنان گسترده از اخلاق حسنه به عمل آورند که، در عمل، آزادی از بین برود و یا اگر قانونگذار بخواهد، به بهانه و یا برای حفظ اخلاق حسنه، اصل قانونمندی (قانونیبودن) جرایم و مجازاتها را لغو یا بیاثر کند و، بدین ترتیب، امنیت را از نظام حقوقی حذف کند، دیری نخواهد گذشت که این نظام حقوقی به گرداب بحرانهای عمیق میافتد و سرنگون میشود و یا مردمانی که زندگیشان در سایۀ این نظام حقوقی میگذرد، حتی از شنیدن واژۀ «اخلاق حسنه» نیز بیزار میشوند.
برای همین هم بود که ارسطوْ تعادل را معیار و اساس فضیلت قرار داده و در نخستین صفحات اخلاق نیکوماخوس آورده بود که «خیرها ... برای بسیاری از آدمیان، حاصلی جز «شر» نخواهند داشت. بسیار دیدهایم مردمانی را که شجاعتشان به هلاکت رسانید و یا مردمانی را ثروتشان هلاک کرد.» (۴) و، بدین جهت، منتسکیو در روح القوانین نوشته بود که «حتی فضیلت هم باید حد و حدودی داشته باشد.» (۵)
راهی که فیلیپ مالوری، برای جَسْتَن از خطرات این افراط مرگبار پیشنهاد میکند، میانمایگی (médiocrité) پیشهکردن است. البته میانْمایگی، چه در زبان فرانسه و چه در زبان فارسی، بار معنایی منفی دارد و اغلبْ آن را مترادف متوسط و معمولی بودن یا همان متوسطالاحوالبودن میگیرند. اما مالوری برای زدودن این بار منفی به سراغ ریشهشناسی و زبان لاتین میرود و نشان میدهد که میانْمایگی در اصل به معنای برگزیدنِ راهِ میانه است، یعنی همان میانه ایستادن و، به عبارت دقیقتر، حفظ بیطرفی. بیطرفی در اینجا به معنای نفاق و دورویی و فرصتطلبی، و به همان تعبیر عامیانه هم از توبره و هم از آخور خوردن، نیست. بیطرفی یا همان میانمایگی، که مالوری آن را به عمد به جای «تعادل» که باری مثبت دارد استفاده کرده است، یعنی اینکه نباید جامعه را صومعه و معبد پارسایان و عابدان دید و در فضیلتی افراط کرد، و یا اینکه نباید در معنا و مفهوم فضیلتها تعصب داشت و در این باب جزماندیش بود.
این اندیشه، خواه بازگشت به فلسفۀ تعادل (پرهیز از افراط و تفریط) ارسطویی باشد و خواه نه، به معنای پایبندی به واقعیات اجتماعی است، به معنای درک و هماهنگی با خواستها و زندگی اجتماعی است و به معنی احترام گذاشتن به شأن و منزلت انسانی است. انسانها خمیرِ بازی نیستند که حقوقدانان یا سیاستمداران بخواهد آنها را به شکل مطلوب خود درآورند، انسان موجودی است مختار که باید سرنوشتاش را خود انتخاب کند. وظیفۀ حقوقدان هماهنگکردن ارادههای انسانها و مشخصکردن حدود طبیعی آنهاست، نه هوای تربیت مردم در سر داشتن یا آنان را مطابق سلیقۀ خود آراستن. در غیر این صورت، یعنی در فرضی که اهل حقوق و سیاست در فضیلتْ تعصب یا افراط بورزند، زیباترین مفاهیم انسانی، چون برابری، اخلاق حسنه و ...، منجر به تمامیتخواهی میشوند، و فضیلتهایی هم که نظامی تمامیتخواه میخواهد به خشونت و زور استوارش کند، نتایجی ناگوار به بار میآورند، آنقدر ناگوار که مردم آرزو میکردند که کاش هرگز نام چنین «فضیلتی» را هم نشنیده بودند.
@iranianlls
البته ممکن است، در نگاه نخست، بهکاربردن فضیلت بدین معنا یا سخنگفتن در باب افراط در فضیلت با سنت یا اصطلاحات مقبول بعضی از فلاسفه، و نه همۀ آنها، همخوان نباشد، (۳) اما مالوریْ این کلمات را در معنای دقیقی به کار میبرد: فضیلت، برای او، معادل ارزشهای اجتماعی است و افراط در فضیلت وقتی رخ میدهد که کسی بخواهد ارزشهای اجتماعی را به گونهای تحقق بخشد، که در تمام فروض و در تمام موارد تجسم یابند و، به عبارت دیگر، به شکلی که نقض قاعدۀ حقوقی ممکن نباشد، یا فرقی بین واقعیت و آرمان (ایدئال) باقی نمانَد.
نمونههای حقوقی بسیاری میتوان برای افراط در فضیلت آورد. برای مثال، بیتردید هیچجامعهای نمیتواند بدون حفظ و رعایت اخلاق حسنه، یعنی عادات و رفتاری که رعایتشان ضامن حسن معاشرت و زندگی صلحآمیز است، به حیات خود ادامه دهد، اما اگر دادگاهها تفسیری آنچنان گسترده از اخلاق حسنه به عمل آورند که، در عمل، آزادی از بین برود و یا اگر قانونگذار بخواهد، به بهانه و یا برای حفظ اخلاق حسنه، اصل قانونمندی (قانونیبودن) جرایم و مجازاتها را لغو یا بیاثر کند و، بدین ترتیب، امنیت را از نظام حقوقی حذف کند، دیری نخواهد گذشت که این نظام حقوقی به گرداب بحرانهای عمیق میافتد و سرنگون میشود و یا مردمانی که زندگیشان در سایۀ این نظام حقوقی میگذرد، حتی از شنیدن واژۀ «اخلاق حسنه» نیز بیزار میشوند.
برای همین هم بود که ارسطوْ تعادل را معیار و اساس فضیلت قرار داده و در نخستین صفحات اخلاق نیکوماخوس آورده بود که «خیرها ... برای بسیاری از آدمیان، حاصلی جز «شر» نخواهند داشت. بسیار دیدهایم مردمانی را که شجاعتشان به هلاکت رسانید و یا مردمانی را ثروتشان هلاک کرد.» (۴) و، بدین جهت، منتسکیو در روح القوانین نوشته بود که «حتی فضیلت هم باید حد و حدودی داشته باشد.» (۵)
راهی که فیلیپ مالوری، برای جَسْتَن از خطرات این افراط مرگبار پیشنهاد میکند، میانمایگی (médiocrité) پیشهکردن است. البته میانْمایگی، چه در زبان فرانسه و چه در زبان فارسی، بار معنایی منفی دارد و اغلبْ آن را مترادف متوسط و معمولی بودن یا همان متوسطالاحوالبودن میگیرند. اما مالوری برای زدودن این بار منفی به سراغ ریشهشناسی و زبان لاتین میرود و نشان میدهد که میانْمایگی در اصل به معنای برگزیدنِ راهِ میانه است، یعنی همان میانه ایستادن و، به عبارت دقیقتر، حفظ بیطرفی. بیطرفی در اینجا به معنای نفاق و دورویی و فرصتطلبی، و به همان تعبیر عامیانه هم از توبره و هم از آخور خوردن، نیست. بیطرفی یا همان میانمایگی، که مالوری آن را به عمد به جای «تعادل» که باری مثبت دارد استفاده کرده است، یعنی اینکه نباید جامعه را صومعه و معبد پارسایان و عابدان دید و در فضیلتی افراط کرد، و یا اینکه نباید در معنا و مفهوم فضیلتها تعصب داشت و در این باب جزماندیش بود.
این اندیشه، خواه بازگشت به فلسفۀ تعادل (پرهیز از افراط و تفریط) ارسطویی باشد و خواه نه، به معنای پایبندی به واقعیات اجتماعی است، به معنای درک و هماهنگی با خواستها و زندگی اجتماعی است و به معنی احترام گذاشتن به شأن و منزلت انسانی است. انسانها خمیرِ بازی نیستند که حقوقدانان یا سیاستمداران بخواهد آنها را به شکل مطلوب خود درآورند، انسان موجودی است مختار که باید سرنوشتاش را خود انتخاب کند. وظیفۀ حقوقدان هماهنگکردن ارادههای انسانها و مشخصکردن حدود طبیعی آنهاست، نه هوای تربیت مردم در سر داشتن یا آنان را مطابق سلیقۀ خود آراستن. در غیر این صورت، یعنی در فرضی که اهل حقوق و سیاست در فضیلتْ تعصب یا افراط بورزند، زیباترین مفاهیم انسانی، چون برابری، اخلاق حسنه و ...، منجر به تمامیتخواهی میشوند، و فضیلتهایی هم که نظامی تمامیتخواه میخواهد به خشونت و زور استوارش کند، نتایجی ناگوار به بار میآورند، آنقدر ناگوار که مردم آرزو میکردند که کاش هرگز نام چنین «فضیلتی» را هم نشنیده بودند.
@iranianlls
انجمنحقوقشناسی
اگر پیشگیری از وقوع جرمْ فضیلت است، اگر برابریْ فضیلت است، اگر دموکراسیْ فضیلت است و اگر هزاران ارزش و آرمان دیگر را میتوان فضیلت (vertu) به حساب آورد، برای فیلیپ مالوری، «افراط نکردن و تعصب نورزیدن در فضیلت» خود بزرگترینِ فضیلتهاست. البته ممکن است، در…
پانوشتها:
(۱) یوگنی زامیاتین، ما، ترجمۀ بابک شهاب، تهران، بیدگل، چاپ ۷، ۱۴۰۲، صص. ۹۰-۸۹.
(۲) بنگرید به: امیل دورکیم، قواعد روش جامعهشناسی، ترجمۀ علیمحمد کاردان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۸، صص. ۹۶-۸۸.
(۳) برای مطالعۀ مختصر در باب فضیلت، که در زبان لاتین «ویرتو» و در زبان یونانی «آرْته» خوانده میشود، بنگرید به:
Ivan Gobry, Le vocabulaire grec de la philosophie, Paris, Ellipses, 2000, pp. 23-25.
و برای مطالعۀ نوشتهای کوتاه و وفادار در باب مفهوم فضیلت نزد افلاطون و بحث هماهنگی میان فضیلتها، ر.ک. شرفالدین خراسانی، از سقراط تا ارسطو، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، چاپ ۲، ۱۳۹۳، ص. ۱۱۰.
(4) “les biens eux-mêmes peuvent soulever une aussi grande diversité d'opinions et tant d'erreurs, c'est qu'il arrive trop souvent que les hommes n'en retirent que du mal ; et l'on a vu fréquemment des gens périr par leurs richesses, comme d'autres périssaient par leur courage.” Aristote, Éthique à Nicomaque, traduction de J. Barthélemy Saint-Hilaire, Révision de la traduction, commentaires et notes par Alfredo Gomez-Muller, Paris, Le Livre de Poche, 1992, P. 38.
(۵) به نقل از: هدایتالله فلسفی، صلح جاویدان و حکومت قانون، تهران، نشر نو، چاپ ۲، ۱۳۹۴، ص. ۲۵۶.
@iranianlls
(۱) یوگنی زامیاتین، ما، ترجمۀ بابک شهاب، تهران، بیدگل، چاپ ۷، ۱۴۰۲، صص. ۹۰-۸۹.
(۲) بنگرید به: امیل دورکیم، قواعد روش جامعهشناسی، ترجمۀ علیمحمد کاردان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۸، صص. ۹۶-۸۸.
(۳) برای مطالعۀ مختصر در باب فضیلت، که در زبان لاتین «ویرتو» و در زبان یونانی «آرْته» خوانده میشود، بنگرید به:
Ivan Gobry, Le vocabulaire grec de la philosophie, Paris, Ellipses, 2000, pp. 23-25.
و برای مطالعۀ نوشتهای کوتاه و وفادار در باب مفهوم فضیلت نزد افلاطون و بحث هماهنگی میان فضیلتها، ر.ک. شرفالدین خراسانی، از سقراط تا ارسطو، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، چاپ ۲، ۱۳۹۳، ص. ۱۱۰.
(4) “les biens eux-mêmes peuvent soulever une aussi grande diversité d'opinions et tant d'erreurs, c'est qu'il arrive trop souvent que les hommes n'en retirent que du mal ; et l'on a vu fréquemment des gens périr par leurs richesses, comme d'autres périssaient par leur courage.” Aristote, Éthique à Nicomaque, traduction de J. Barthélemy Saint-Hilaire, Révision de la traduction, commentaires et notes par Alfredo Gomez-Muller, Paris, Le Livre de Poche, 1992, P. 38.
(۵) به نقل از: هدایتالله فلسفی، صلح جاویدان و حکومت قانون، تهران، نشر نو، چاپ ۲، ۱۳۹۴، ص. ۲۵۶.
@iranianlls
Forwarded from شرق
برای نخستین بار پس از ۳۵ سال
دوره سه جلدی درسگفتارهای کاپیتال و درآمدی بر شناخت کاپیتال کارل مارکس، نوشته فرج الله میزانی (ف.م.جوانشیر) بهکوشش اکبر قنبری توسط نشر نگاه معاصر منتشر شد.
جهت تهیه دوره با نشر نگاه معاصر تماس بگیرید
👇🏻👇🏻👇🏻
02122448419
09122080489
@sharghdaily
sharghdaily.com
دوره سه جلدی درسگفتارهای کاپیتال و درآمدی بر شناخت کاپیتال کارل مارکس، نوشته فرج الله میزانی (ف.م.جوانشیر) بهکوشش اکبر قنبری توسط نشر نگاه معاصر منتشر شد.
جهت تهیه دوره با نشر نگاه معاصر تماس بگیرید
👇🏻👇🏻👇🏻
02122448419
09122080489
@sharghdaily
sharghdaily.com
🟥 شکستن حرمت حریم مادری
تصويربرداري از مادر و نوزادش مصداق مزاحمت و مشمول ماده619 است
دکتر محسن برهانی
تصويربرداري از مادر و نوزادش مصداق مزاحمت و مشمول ماده619 است
دکتر محسن برهانی
روزنامه اعتماد
شکستن حرمت حریم مادری
تصويربرداري از مادر و نوزادش مصداق مزاحمت و مشمول ماده619 است