Telegram Web Link
به بهانه ۱۵ مهر ماه؛ سالروز میلاد سهراب سپهری - سهراب سپهری و موسیقی

محمدرضا ممتازواحد

موسیقی شعر سپهری از چند لحاظ حائز اهمیت است. به غیر از طبیعت گرایی و بارقه‌های عرفانی و فلسفی که از شعر او هویداست، بیان آنها با تشبیهات و استعارات موسیقایی همراه با موسیقی شعر او بسیار گیراست. حال خود او موسیقیدان بوده یا نبوده، مهم نیست ولی با موسیقی انس و الفت داشته و از اعماق وجودش ترنم خاصی محسوس است.

قبل از ورود به بحث اصلی، ذکر این نکته ضرورت دارد که در این نوشتار قصد تعبیر و تفسیر در میان نیست بلکه در جهت رسیدن به مقصود، اشعار و ابیاتی چند گلچین شده است که ذوق موسیقایی شاعر را بیان می‌دارد و تفسیر و معنی آن بر عهدة خواننده محترم است.‏

سپهری نیز چون سایر شعرا، شعر را ابزاری مناسب جهت بیان حال درونی خود می‌داند و در جای جای اشعارش این نکته مبرهن است.

در شعر «مرغ معما» پرنده‌ای را با پرنده درون خود مقایسه می‌کند که چون او، در این دیار تنها است و چه زیبا می‌سراید:‏

‏.......‏

دیر زمانی است روی شاخة این بید‏
مرغی بنشسته کو به رنگ معماست

نیست هماهنگ او صدایی، رنگ
چون من در این دیار، تنها، تنهاست

‏*‌‏ ‏*‏ ‏*‏

گرچه درونش همیشه پر ز هیاهوست
مانده بر این پرده لیک صورت خاموش

روزی اگر بشکند سکوت پر از حرف
بام و در این سرای می‌رود از هوش

‏* ‏*‏ ‏*‏ ‏

راه فروبسته گرچه مرغ به آوا
قالب خاموش او صدایی گویاست

می گذرد لحظه‌ها به چشمش بیدار
پیکر او لیک سایه - روشن رؤیاست-‏

‏*‏ ‏*‏ ‏*‏

ره به درون می‌برد حکایت این مرغ‏
آنچه نیاید به دل، خیال فریب است

دارد با شهرهای گمشده پیوند؛

مرغ معما در این دیار غریب است

«مرغ معما از مجموعة مرگ رنگ»‏

یا در شعر «با مرغ پنهان» حرف‌های زیادی با پرنده‌ای که در خلوت خود شروع به نغمه سرایی می‌کند دارد و شاید این پرنده، مرغ درون و تنهایی اوست:‏

‏....‏

حرف‌ها دارم

با تو‌ای مرغی که می‌خوانی نهان از چشم

و زمان را باصدایت می‌گشایی!‏

‏.......‏

چه تو را دردی است

کز نهان خلوت خود می‌زنی آوا

و نشاط زندگی را از کف من می‌ربایی؟

‏.......‏

در کجا هستی نهان ‌ای مرغ!‏
زیر تور سبزه‌های تر
یا درون شاخه‌های شوق؟می پری از روی چشم سبز یک مرداب
یا که می‌شویی کنار چشمه ادراک بال و پر؟

هر کجا هستی بگو با من. ‏

‏ (با مرغ پنهان از مجموعه «مرگ رنگ»)‏

در «شب تنهایی خوب» هم باز به این موضوع اشاره دارد:‏

‏ گوش کن، دورترین مرغ جهان می‌خواند
(شب تنهایی خوب از مجموعه «حجم سبز»)‏
مرغی خوش آواز که ترنمش از فرسنگ‌ها قابل شنیدن است ولی با این حال او باز تشنه زمزمه است:‏
‏.......‏

موسیقی شعر سپهری اعجاب انگیز است و همان طور که در اول بحث هم اشاره شد، آمیختگی آن با تشبیهات و استعارات موسیقایی در نظر خوانندة آگاه، بسیار لطیف و دل انگیز می‌باشد.

اینک به مختصر ابیاتی از «مجموعه پای آب» که بیش از هر سرودة دیگری، آینة اندیشه و احساس سهراب است، اشاره می‌کنیم. این شعر به انگیزة مرگ پدر و تسلی مادر سروده شده و زبان روایی، توصیف صادقانه، دنیای عاطفی شاعر، تصویرهای بدیع و تازه، غافلگیری‌های شاعرانه (آشنایی زدایی) ترکیب و موسیقی شعر و حتی بهره‌گیری از لغات عامیانه به شکوه و تأثیر این شعر افزوده است.‏

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7796-sohrab-sepehri-mosighi.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
یادداشت - دست‌اندازی به حریم تخت‌جمشید

دکتر هوشنگ طالع

کینه‌ی برخی با یادمان‌های تاریخی و به گونه‌ی کلی با تاریخ و فرهنگ ایران‌زمین ، پایانی ندارد .

وزیر پیشین میراث ( یادمان‌های ) فرهنگی ، گردشگری و صنایع دستی ، قصد داشت با دادن پروانه‌ی کندن چاه ، در کنار آرامگاه کورش بزرگ ، جو بکارند و در دوران وزیر کنونی ( منتسب به وفاقیون به ظاهر ) ، هنوز نیامده ، مناقصه برگزار شده و قرار است در حریم تخت‌جمشید ، تاسیسات گردشگری ساخته شود ؟!
به گزارش ایسنا:
حریم تخت جمشید شکسته می‌شود؟

تصاویری در اختیار ایسنا قرار گرفته که گویای آن است که حریم تخت جمشید با تحرکاتی مواجه است.
پرس‌وجوهای بیش‌تر نشان می‌دهد یکی از شرکت‌های زیرمجموعه وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی مناقصه‌ای برگزار کرده و قرار است در حریم تخت جمشید تأسیسات گردشگری ساخته شود.

کنشگران میراث فرهنگی اما این اقدام را به مثابه شکستن حریم درجه یک تخت جمشید می‌دانند.

مدیرکل میراث استان فارس اما می‌گوید: کلیات طرح در شورای فنی استان به تصویب رسیده
قرار است سازه به صورت پرتابل (قابل جابه جایی) باشد و پروژه از سوی شرکتی کاملا دولتی و در زمینی دولتی اجرا می‌شود و هیچ مالکیت و انتفاع شخصی در آن وجود ندارد .
این تاسیسات که آقای وزیر پروانه‌ی ساخت آن را داده است  ، چون قابل جابجایی است ، ممکن است خیلی زود به قصر تچر منتقل شود و عوام‌الناس بتوانند در آن‌جا غلیان بکشند و به ریش با فرهنک‌ترین و کهن‌ترین ملت جهان بخندند ؟!
دست از این همه دشمنی آشکار و پنهان با فرهنگ و تمدن و تاریخ ایران بردارید !
یک‌شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳

دنباله نوشتار:
https://www.tg-me.com/hotale/8701
دانش‌های ایرانی در عصر ساسانی و تاثیر آن در علوم و تمدن دوره‌ی اسلامی

علی سامی

عصر ساسانی یکی از درخشان‌ترین دوره‌های فرهنگ و دانش ایران پیش از اسلام می‌باشد و بسیاری از پژوهندگان و دانشمندان برآنند که ریشه و شالوده تمدن و نهضت‌های علمی و دانش‌های اسلامی، همین فرهنگ و دانش ایرانی بوده، زیرا نوشته‌ها و کتاب‌های علمی پهلوی و هم‌چنین کتاب‌های یونانی و هندی که به زبان پهلوی برگردانده شده بود، به عربی ترجمه و پایه و مایه فرهنگ اسلامی گردید.

جنبش‌ علمی و پیشرفت‌های فرهنگی ایران در عهد ساسانی از زمان اردشیر، بنیان‌گذار شاهنشاهی ساسانی و شاپور اول آغاز و در دوران فرخنده و طلایی خسرو انوشیروان به برترین پایه و اوج خود رسید، تا آن جا که ایران، از این لحاظ نیز بزرگ‌ترین و برجسته‌ترین دولت جهان شمرده می‌شد.

لیکن متاسفانه ذخایر و آثار علمی ایران که در این دوره اندوخته شده بود، هنگام تاخت و تاز تازیان و برچیده شدن شاهنشاهی ساسانی، به دست مهاجمین بی‌دانش و متعصب، از بین رفت و طعمه آب و آتش گردید. معدودی از آن که از تباهی و رویدادهای تاریخی درامان بماند همآن‌ها است که بعدها در زمان خلفای عباسی به عربی ترجمه شده و پایه و مایه دانش‌های اسلامی گردید.

درباره از بین بردن و به آب انداختن کتاب‌های علمی و ادبی فراوانی که در این دوره تالیف و تدوین و یا ترجمه شده‌اند، تاریخ‌نویسان بعد از اسلام اغلب متذکر گردیده و روایاتی دارند که کم و بیش از آن آگاهند بنابراین از ذکر آن‌ها خودداری می‌شود.

ابن‌الندیم در کتاب الفهرست می‌نویسد: «آن‌گاه که اردشیر بابک استیلا و غلبه یافت، کتاب‌هایی که از ایران باستان مانده و پراکنده شده بودند، از هندوستان و چین گردآورد و در گنجینه‌ای آن ها را نگاهداری می‌کرد. پسرش شاهپور اول کار او را دنبال نمود و آن چه از زبآن‌های دیگر به فارسی برگردانده شده و به صورت کتاب درآمده بود، همه را فراهم آورد و هم‌چنین به گردآوری اوستا پرداخت و با کمک بزرگ موبدان، اوستا را بار دیگر پس از این که اسکندر آن را سوزانیده احیاء کرد.»

در شاهنامه ثعالبی نیز همین موضوع را متذکر و این‌طور نوشته است که: « اردشیر دستور داد نسخ‌کتاب‌های دینی و طبی و نجومی را که اسکندر قسمتی از آن‌ها را سوزانیده و قسمت دیگر را به یونان برده بودند، جمع‌آوری نمایند و از نو نگاشته به تدریس آن‌ها پردازند، برای این منظور از هیچ اقدامی کوتاهی نکرد و مبالغ گزافی بدان تخصیص داد.1

ابن‌خلدون هم می‌نویسد: «و اما ایرانیان بر شیوه‌ای بودند که به علوم عقلی اهمیتی به سزا می‌دادند، و دایره این علوم در کشور ایران توسعه یافته بود،‌زیرا دولت‌های آن‌ها در نهایت پهناوری و عظمت بود، و هم گویند که این علوم پس از آن که اسکندر دارا را بکشت و بر کشرو کیانیان غلبه یافت، از ایرانیان به یونیان رسیده است. چه اسکندر بر کتب و علوم بی‌شمار و بی‌حد و حصری از ایشان دست یافت.»

بنابراین در زمان اردشیر و شاهپور گام موثری در راه جمع‌آوری و تدوین و ترجمه کتاب‌های علمی برداشته شد و همان‌طور که گفته شد، از تشویق دانشمندان غیر ایرانی هم ابا نداشته و مخصوصا چند پزشک عالی‌مقام برای تدریس و تعلیم علم پزشکی هندی و یونانی جلب کردند. دربار ساسانی به تدریج مرکز تجمع دانشمندان گردید و صاحب مجمل‌التواریخ و القصص نام چند تن از دانشمندان را ذکر می‌نماید و می‌نویسد: «اندر عهد اردشیر بابکان، سام ابن رجیع دستور بوده و ماهر موبدان موبد، وحکیمان بسیاری جمع شدند پیش او که علم را خریدار بود. چون هرمز آفرید، بهروز، بزرمهر، ایزددار، و این‌ها همه مصنف کتاب‌ها و علوم بوده‌اند از هر نوع، که از آن بسیاری نقل کرده‌اند به الفاظ تازی.»

شاهپور اول کتابخانه‌ معتبری در تیسفون فراهم آورد که پس از شکست ایران از مسلمانان به دست تا زیان افتاد و در زمان خلفای عباسی قسمت‌‌هایی که مانده بود به بغداد برده شد و تا زمان طغرل سلجوقی که بغداد را فتح کرد، نگاه‌داری می‌شد و آن گاه در این جنگ دچار آتش‌سوزی گردید.

ابوسهل ابن نوبخت در کتاب «النهمطان» نوشته است که در زمان اردشیر و شاپور تعداد زیادی از کتاب‌های چین و هند و روم به فارسی برگردانده شد، و پس از آن‌ها انوشیروان همه آن‌ها را جمع‌آوری کرده و بدآن‌ها عمل نمود، زیرا خاطر او به دانش و دانش‌خواهی شیفته بود. ابن‌الندیم از کتابخانه بزرگی که خسرو انوشیروان در شهر دانشگاهی گندی شاهپور و ابسته به دانشگاه آن‌جا تاسیس کرده بود، یاد می‌نماید.

تنسر هیربدان هیربد یکی از دانشمندان معروف فارس در عصر ساسانی است. با آن که پدرش یکی از شاهان و امرای محلی فارس بود، با وجود بر این به دانش و کمال گرایید و از وزراء و مشاوران به افضل و مقرب دربار اردشیر گردید.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhekohan/2955-danesh-irani-asr-sasani.html

@iranboom_ir
شعر زيبايى از سهراب با صداى جاودان شادروان خسرو شكيبايى
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/30131


صدای پای آب
شاعر: سهراب سپهری
با صدای خسرو شکیبایی

۱
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17136
۲
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17137
۳
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17138
۴
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17139
۵
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17140
۶
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17141
۷
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17142
۸
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17143
۹
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17144
۱۰
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17145

🎥 فیلمی قدیمی از زنده یاد سهراب سپهری
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/14079

کتاب الکترونیکی《هشت کتاب》- سهراب سپهری
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/7675
سالروز درگذشت آذرتاش آذرنوش

آذرتاش آذرنوش نویسنده و محقق در زبان و ادبیات عرب، استاد دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران و چهره ماندگار ادبیات عرب در همایش «چهره‌های ماندگار» بود. او همچنین عضو شورای عالی و مشاور عالی مرکز دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی بود و سال‌ها مدیریت بخش ادبیات عرب این مرکز را بر عهده داشت.

آذرتاش آذرنوش (متولد سال ۱۳۱۶) فراگیری ادبیات عرب را از دانشکده معقول و منقول تهران آغاز کرد و سپس در فرانسه تا دریافت درجه دکتری ادامه داد. سال‌ها در دانشکده الهیات دانشگاه تهران به تدریس عربی اشتغال داشت و به تألیف و ترجمه پرداخت. آثار او همگی درباره سهم‌ چشم‌گیر ایرانیان در زبان و ادب عربی به‌ویژه در قرن‌های نخست پس از اسلام است.

از مهم‌ترین آثار آذرتاش آذرنوش ترجمه «فتوح البلدان» بلاذری (بخش مربوط به ایران) و «موسیقی کبیر» ابونصر فارابی است. آثار تالیفی آذرنوش نیز در حوزه ایران‌شناسی و در پیوند با زبان فارسی اهمیت خاص دارد؛ مانند «فرهنگ عربی به فارسی»، «چالش میان فارسی و عربی» و «راه‌های نفوذ فرهنگ ایرانی در عصر جاهلی». مجموعه مقالات آذرنوش با عنوان «در باب ادب تازی» در سه جلد به کوشش رضوان‌ مساح در سلسله انتشارات‌ مرکز دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی منتشر شده است.

https://www.tg-me.com/iranboom_ir/
فهم درست مولانا با تسلط بر زبان فارسی میسر است

محمدعلی موحد گفت: این گردهمایی‌ها در این سمت جهان که ما زندگی می‌کنیم، با شور و شوق بیش‌تری همراه است، زیرا نوشته‌های مولانا چه به نظم و چه به نثر به زبان فارسی است و فهم درست و استفاده کامل از آن‌ها جز با تسلط به این زبان و آشنایی کامل با آثار نویسندگان و گویندگانی که در «مثنوی معنوی» و سلوک روحانی با او همسفر و همسو بوده‌اند، میسر نمی‌شود.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7707-fahm-dorost-molana-ba-tasalot-bar-zaban-farsi-moyasar-ast.html

__

 کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
 ترجمه‌های فارسی قرآن - آذرتاش آذرنوش

هنر ترجمه با نخستین نوشته‌های ایرانی در 25 سده پیش از این، هم‌زمان بوده است؛ و سپس آشنایی فرهنگ ایرانی با ترجمه در درازنای تاریخش هیچ‌گاه منقطع نگردید. برای نمونه، می‌توان در عصر هخامنشی به برخی کتیبه‌های داریوش اشاره کرد که به 3 زبان ایلامی، اکدی و فارسی باستان است. بعضی از سنگ‌نوشته‌های ساسانی، به 3 زبان پهلوی، پارتی و یونانی‌اند. علاوه بر آن، در زمینه‌های دینی نیز از ترجمه‌ها و تفسیرهای اوستا به پهلوی آگاهیم... و همچنین می‌دانیم که در این دوره، چندین کتاب از زبانهای هندی و یونانی در زمینه‌های بسیار گوناگون به پهلوی ترجمه شد.

پس از شکست دولت ساسانی و درآمدن تازیان به ایران، حدود 100 سال آگاهی روشن از کار ترجمه در قلمرو زبانهای ایرانی، و به‌خصوص پهلوی و دری در دست نداریم؛ اما گمان می‌رود که تفاهم میان سخن‌گویان دو زبانِ کاملاً متفاوت، ناگزیر بی‌مترجم و آیین ترجمه میسر نمی‌شد.

از اواخر سدۀ نخست هجری، ایرانیهای عربی‌دان، به ترجمۀ آثار کهن ایرانی، در زمینه‌های فلسفه و منطق و اخترشناسی، پزشکی و داروسازی و از همه‌مهم‌تر، در زمینۀ آیین مملکت‌داری و اخلاق و فرهنگ... دست زدند. این آثار چندان فراوان بودند که گویند محمد ابن مرزبان (د 309ق) خود به تنهایی 50 کتاب از پهلوی ترجمه کرد

از سدۀ 2ق به برخی از آثار دری که همه ترجمه‌اند، اشاراتی شده، اما هیچ‌یک از آنها به دست ما نرسیده است. از آن گذشته، این روایات هم تقریباً هیچ‌کدام مسلم و تردیدناپذیر نیستند. ازجملۀ این آثار، یکی کتابی است که به‌آفرید (دهۀ سوم سدۀ2ق) به زبان فارسی نگاشت (بیرونی، 257؛ خوارزمی، 38)؛ دیگر کتاب سموم اثر پزشک هندی شاناق (چاناکیا) است که منکه از هندی به فارسی ترجمه کرد و سپس برای یحیى برمکی (وزارت: 170-177ق) به خط فارسی بازنویسی شد(ابن ابی اصیبعه، 474).

در میان این چند روایت، آنچه جدی‌تر و باورکردنی‌تر می‌نماید، ماجرای کتاب موالید منسوب به شخصی زرتشت نام است. نسخۀ نور عثمانیۀ این کتاب مقدمه‌ای دارد که به‌رغم آشفتگی بسیار، اطلاعات گرانبهایی به‌دست می‌دهد. از همۀ آن اطلاعات، این نتیجه به دست می‌آید که: ماهانکرد یک کتاب اخترشناسی زردشتی را به فارسی دری برگردانده است. این ترجمه در دست اسپهبذ سنباذ، شورشی معروف، نیز بوده و او آرزو کرده است که کتاب به عربی ترجمه شود تا آسان‌تر عرضه گردد (نک‍ : گوتاس، 30-40؛ دربارۀ همۀ این روایات و کتابها، نک‍ : آذرنـوش، چالش...، 117). در فاصلـۀ میان سـدۀ 2 تا میـانۀ سـدۀ 4ق، باز به نام آثار دیگری برمی‌خوریم که اینک از میان رفته‌اند (نک‍ : صدیقی، مقدمه...، 34 بب‍ ، «بعضی...»، 56-126)، تنها از میانۀ سدۀ 4ق است که چندین کتاب مهم و بنیادی، همه ترجمه شده از عربی، به دست ما رسیده است. یکی از این ترجمه‌ها، ترجمۀ قرآن کریم است.

ترجمۀ عباراتی از قرآن کریم: پیش از آنکه به بحث دربارۀ نخستین ترجمۀ قرآن بپردازیم، می‌کوشیم دو نکته را آشکار سازیم: نخست آنکه آیا هیچ‌گاه بخشهایی از قرآن به فارسی ترجمه شده بوده است؟ دوم آنکه نخستین نوشتارهای فارسی که همه از عربی ترجمه شده‌اند و قرآن کریم ازجمله آنهاست، چه تأثیری از زبان مبدأ پذیرفته‌اند؟

کهن‌ترین روایت، مربوط به سلمان فارسی، صحابی ارجمند پیامبر اسلام(ص) است. گویند که ایرانیان به او نامه نوشتند که سورۀ حمد را برایشان به فارسی ترجمه کند تا به فارسی نماز گزارند. نماز گزاردن ایرانیان به فارسی ظاهراً تردیدناپذیر است. نرشخی در سدۀ 4ق آن را بدین‌گونه تأیید کرده است: «مردمان بخارا به اول اسلام در نماز، قرآن به پارسی خواندندی...». گویا این امر به «اول اسلام» هم منحصر نبوده است، زیرا در سدۀ 4ق مردی ملقب به جُعَل کتابی با عنوان جواز الصلاة بالفارسیة نگاشته است (ابن ندیم، 261؛ آذرنوش، همان، 100-101) که لاجرم مخاطبانی داشته، و پاسخ‌گوی پدیده‌ای در جامعه بوده است، اما آنچه در این ماجرا شگفت می‌نماید، آن است که مترجم سورۀ حمد یا بخشی از قرآن کریم، سلمان فارسی باشد. کهن‌ترین نویسندگانی که به تفصیل به این موضوع اشاره کرده‌اند، یکی اسفراینی صاحب تاج‌التراجم است که می‌نویسد، سلمان از حضرت پیامبر(ص) اجازه خواست تا «قرآن به پارسی به قوم خویش نویسد»، چون اجازه یافت، قرآنی نوشت و «پارسی آن اندر زیر آن بنبشت».

یک دهه پس از اسفراینی، سرخسی در المبسوطِ خود با اشاره به درخواست فارسیان از سلمان می‌گوید: او ترجمۀ سورۀ حمد را با این عبارت آغاز کرد: «به نام یزدان بخشایندۀ بخشایند». این روایات را هر دو کتاب به ابوحنیفه نسبت داده‌اند که به استناد همانها، نماز به زبان فارسی را مجاز و کاملاً هم‌سنگ متن عربی می‌پنداشت؛ وی به جای الله‌اکبر «خدای بزرگ» یا «به نام خدای بزرگ» را هم درست می‌دانست

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/jostar/10391-tarjome-farsi-ghoran.html

@iranboom_ir
راه‌های نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی

شادروان دکتر آذرتاش آذرنوش، استاد دانشگاه تهران
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/36695

حدود ده سال پیش مجموعۀ کوچکی از کلمه‌های فارسی موجود در زبان عربی فراهم آوردم و تصمیم گرفتم این مجموعه را کمال بخشم و اندک‌اندک به بررسی و تحقیق دربارۀ یک‌یک کلمات بپردازم. چندی بعد، این کار را در بنیاد فرهنگ ایران، و سپس در دانشگاه تهران ادامه دادم. اما هر چه در این کار پیش می‌رفتم، از یک طرف به عظمت موضوع و از طرف دیگر، به نقص فرهنگ‌ها و تحقیقات جدید و قدیم آگاه‌تر می‌گردیدم. سرانجام برای این‌که خود نیز در انبوه واژه‌های معرب سرگردان نمانم، تصمیم گرفتم ترتیب زمانی را حفظ کرده به دنبال واژه‌های فارسی که به زبان گویندگان پیش از اسلام عرب راه یافته بگردم. برای این کار، به بررسی دیوان‌های شاعران جاهلی و یا آثار پراکندۀ ایشان پرداختم. اگرچه دست یافتتن به همۀ دیوان‌های چاپی و خطی، یا مقطعات و ابیات پراکنده در کتب ادب عربی تقریباً محال است، معذلک مجموعه‌ای که فراهم آمده می‌تواند حاجت ما را تا حد مقبولی برآورد.

ضمن تحقیقاتی که در باب کلمه‌های فارسی معرب و اصل و تحول آنها می‌کردم، همیشه این سؤال‌ها مطرح می‌گردید که: این کلمه‌ها در چه روزگاری به زبان عربی راه یافته‌اند؟ چرا گاه به شدت تغییر شکل داده‌اند؟ آیا ممکن است از طریق غیرمستقیم، یعنی از راه زبان‌های دیگر به عربی نفوذ کرده باشند؟ کدام دسته از اعراب بیشتر با ایرانیان برخورد داشته‌اند؟ کیفیت این برخوردها چگونه بوده است؟ اعراب بیابان، یا ساکنان شهرها تا چه حد می‌توانستند از زندگی اشراف ایران تقلید کنند؟ آیا دین‌های ایرانی نیز در عربستان نفوذ کرده بوده است؟

این قبیل سؤال‌ها، نگارنده را بر آن داشت که پیش از هر چیز به عربستان پیش از اسلام نظر اندازد و بررسی روابط ساکنان آن با ایرانیان بپردازد تا شاید شرایط و عواملی را که به تأثیرپذیری اعراب پیش از اسلام از فرهنگ ایراین انجامیده است بازیابد. تأثیر ایران در هر گوشه از عربستان به شکل خاصی جلوه می‌کند؛ و آنچه در شمال دیده می‌شود غیر از آن چیزی است که در جنوب می‌توان یافت.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/9639-raha-nofoz-farsi-dar-farhang-zaban-arab.html

@iranboom_ir
فرسنامه قیم نهاوندی
کهن‌ترین فرسنامه‌ی شناخته شده به فارسی

محمدبن مبارک زنگی معروف به قیم نهاوندی
به کوشش: آذرتاش آذرنوش نادر مطلبی کاشانی

در میانه‌های سده‌ی ۶ ق (۵۵۵ هجری)، کتابی در زمینه‌ی اسب‌شناسی و درمان اسب پدید آمد که در نوع خود بی‌مانند است. تاکنون، فرسنامه‌ی محمد بن محمد (سده‌ی ۸ ق) را کهن‌ترین کتاب در باب اسب می‌پنداشتیم. اما اینک می‌بینیم که محمد بن مبارک زنگی، معروف به قیم نهاوندی، نزدیک به ۲۰۰ سال پیش از محمد بن محمد، کتابی بسیار گرانبها درباره‌ی اسب‌داری نگاشته و نام خود را جاویدان کرده است.

واژگان بسیار کهن فارسی و نثر کهنه اما بیشتر عامی‌گرای کتاب برای پژوهش‌های زبان و ادب فارسی در سده‌های ۵ و ۶ ق سخت سودآور است.
این کتاب به کوشش دو پژوهشگر، نادر مطلّبی کاشانی و آذرتاش آذرنوش بر اساس دو نسخه‌ی خطی پاریس و استانبول همراه با مقدمه و فهرست رنگ‌های اسب و واژگان دشوار فارسی برای چاپ آماده شد.

http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/9433---18------.html

@iranboom_ir
تاریخ چوگان

دکتر آذرتاش آذرنوش
ناشر: ماهی؛ ۲۲۰ صفحه

نویسنده در کتاب حاضر می‌کوشد به بررسی خاستگاه یکی از مهم‌ترین موادّ آموزشی بزرگ‌زادگان در سراسر تاریخ ایران، یعنی ورزش دوهزار سالة چوگان بپردازد. این بررسی از پیش از اسلام شروع می‌شود و از میان روایات افسانه‌ای و تاریخی ساسانی دنبال می‌گردد و سرگذشت آن از خلال نوشته‌های تاریخی و متون ادبی همچون «منطق‌الطیر»، «تاریخ وصّاف»، «گوی و چوگان میرزا یحیی خان» و ... مرور می‌شود. در پایان نمایی از ورزش چوگان در تک بیت‌های فارسی ترسیم می‌گردد.

@iranboom_ir
شعرهای مهرگانی

به کوشش: وحید شریعت‌زاده

http://www.iranboom.ir/jashnha/75-mehr/17077-sorode-ha-mehregani-9707.html

@iranboom_ir
جشن سپند «مهرگان» گرامی - سروده سوشیانت

http://www.iranboom.ir/jashnha/75-mehr/17029-mehregan-sepand-970712.html

@iranboom_ir
آشنایی با آیین ها و فلسفه ی جشن مهرگان

جشنی که ما ایرانیان آن را به نام « جشن مهرگان » می شناسیم ، از هزارۀ دوم پیش از میلاد تا به امروز برپا می شود . گفتنی است که اهمیت این جشن چنان بود که دولت های بیابانگرد اشغالگر ایران هم در دوره های گوناگون اهمیت این جشن در زندگی ایرانیان را دریافتند و آن را پذیرفتند .
در مطلبی که در زیر می خوانید ، کوشیده ام دربارۀ آیین ها و زمان و فلسفۀ این جشن آگاهی هایی را در دسترس خواننده قرار دهم . برای خواندن مطلب روی تصویر زیر کلیک کنید :

http://iranchehr.com/?p=10340

@iranboom_ir
🔹«ایرج افشار»، اگر بود، امروز، ۹۹ ساله می‌شد. او که عمرِ ۸۵ ساله‌اش، با کتاب و در میان کتاب‌ها گذشت و مجموعه‌ای فراهم آورد سترگ و بزرگ که «گنجینۀ پژوهشیِ ایرج افشار» بر آن نام نهاد و حالا که از رفتنش، ۱۱ سال می‌گذرد مرجع و منبع اهل کتاب است.

🔹در زادروزِ این ایران‌شناس فقید، همراه با «سیّدعلی آل‌داود»، وکیل این مجموعه، گشتی در آن زده‌ایم که در گزارش حمیدرضا محمّدی می‌بینید.
https://www.irna.ir/news/84496336

@iranboom_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جشن مهرگان ۱۳۹۵، گروه یارسان
سرپرست گروه و سرایش مظفر منصوریان
استان کرمانشاه، شهرستان صحنه، تکیه‌ی حضرت شاه‌حیاس، روستای جیحون‌آباد

💠ایران‌بوم؛ نگرشی به تاریخ و فرهنگ دیرپای ایران‌زمین🌳🌲
https://www.tg-me.com/IRANBoom_IR
ایران بوم
جشن مهرگان ۱۳۹۵، گروه یارسان سرپرست گروه و سرایش مظفر منصوریان استان کرمانشاه، شهرستان صحنه، تکیه‌ی حضرت شاه‌حیاس، روستای جیحون‌آباد 💠ایران‌بوم؛ نگرشی به تاریخ و فرهنگ دیرپای ایران‌زمین🌳🌲 https://www.tg-me.com/IRANBoom_IR
دو، رِ، می، فا
بزن، بزن
سُل، لا، سی
بکوب، بکوب

تنبوریاران به رگبار
و خیلِ نوازندگان
نشسته پشت ِ سنگرِ عشق
دست بر ماشه‌یِ مضراب
پرده می‌کشند
به هزار انگشت یک‌نواخت

بزن، بزن
زخمه بر سازِ همرنگی
که دیوِ سیاه
دهان گشوده به عربده‌های نهی:
ایزدِ آشور
چشمِ تنگ ِ مغول
آتش ِ اسکندر
... و اینک
پرچم‌هایِ سیاه
بی‌رنگ و بی‌درنگ
صف کشیده مقابلِ خورشید!

بزن، بزن
به رگبارِ چنگ
لشکرِ شادی
به صَفهای خُرد و بزرگ
و زُهره‌یِ زیبا
بانویِ چنگ و چغانه

و حالا ... شلیک ِ یگانه‌یِ عشق!

سروده‌یِ نادر احمدی

💠ایران‌بوم؛ نگرشی به تاریخ و فرهنگ دیرپای ایران‌زمین🌳🌲
@IRANBoom_IR
@iranboom_ir

۱۶ مهر سالروز درگذشت سیدمحمد دبیرسیاقی، پیشکسوت ادبیات و از شاگردان علامه دهخدا است.
یادش گرامی باد.
http://www.iranboom.org/posheh/aks-ha/9404/003/dabir-siaghi-970716.jpg


سیدمحمّد دبیرسیاقی (زادهٔ ۴ اسفند ۱۲۹۸ خورشیدی در قزوین ، درگذشت ۱۶ مهر ۱۳۹۷) پژوهشگر، نویسنده، شاعر، مدرس ادبیات فارسی و مصحح متون کهن پارسی و از شاگردان دهخدا بود.  او  در سال‌های ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۴ در گردآوری لغت‌نامه دهخدا با علی‌اکبر دهخدا همکاری داشت و  از نخستین دستیاران دهخدا بود؛  مدت ۹ سال با علامه علی‌اکبر دهخدا در تنظیم مطالب حروف «ظ»، «ض»، «ل» و «پ» و ۱۱ سال با دکتر محمد معین در «لغت‌نامه دهخدا» و در انجمن ایران‌شناسی همکاری داشت. پس از پایان تالیف لغت‌نامه دهخدا، بنا به وصیت علامه دهخدا در کنار دکتر معین و دکتر سیدجعفر شهیدی به بررسی و تالیف لغت‌نامه پرداخت. دهخدا  از  او  به عنوان یک جوان کوشا در زمینه تنظیم لغت‌نامه یاد کرده است. دبیرسیاقی نزدیک به ۸۰ متن ادبی و تاریخی را تصحیح و منتشر کرده‌ است، که از میان آن‌ها می‌توان به «شاهنامه حکیم فردوسی»، «دیوان منوچهری»، «نزهةالقلوب»،  «فرهنگ سُروری و سلطان جلال‌الدین خوارزمشاه»  و «تصحیح لغت فرس اسدی طوسی» اشاره کرد.
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/17075-mohammad-dabir-siaghi.html


گزارش شب دکتر سید محمد دبیرسیاقی
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/17074-shab-mohammad-dabir-siaghi-97.html


کتاب «ارجنامه دکتر سید محمد دبیرسیاقی»
https://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/11260-arjname-dr-dabir-siaghi.html

@iranboom_ir
مهرگان، جشن برداشت محصول

دکتر شیرین بیانی
 
سخن خود را با این ابیات از فردوسی در شاهنامه آغاز می کنم، به دو دلیل: دلیل اول اینکه شروعی دلنشین باشد؛ و دلیل دوم اینکه کهن ترین منبع پس از اسلامی مربوط به دوران پیش از اسلام است. فردوسی درباره بر تخت نشستن فریدون، یکی از شایسته ترین و دادگسترترین فرمانفریان عهد اساطیری ایران چنین سروده است:

به رسم کیان گاه و تخت بهی
بیار است با تاج شاهنشاهی
به روز خجسته سر “مهرماه”
به سر بر نهاد آن کیانی کلاه

و:

دل از داوریها بپرداختند
به “آیین” یکی جشن نو ساختند
نشستند فرزانگان شادکام
گرفتند هریک زیاقوت، جام

و:

بفرمود تا آتش افروختند
همه عنبر و زعفران سوختند
پرستیدن “مهرگان” دین اوست
تن آسانی و خوردن آیین اوست
ورابد جهان سالیان پنجصد
نیفکند یک روز بنیاد بد (1)

از این ابیات چند نکته قابل یادآوری است:

1- جشن مهرگان از هزاره های دور، آن مقدار نزد مردم اهمیت داشته که فریدون برای تاجگذاری خود این روز را برگزیده. ابن بلخی بر این عقیده است که آن روزی را که فریدون برای شروع فرمانروایی خود برگزید، جشن گرفته شد: و از آن پس هر زمانی “آن روز مهرجان دارند”؛ و آن سنت همچنان برقرار ماند (2) که البته این عقیده صحیح نمی نماید؛ ولی نشان از اهمیت جشن از زمان فریدون به بعد دارد که کاملاً شکل گرفت.
2- این گفته که “پرستیدن مهرگان دین اوست” از سویی نمایانگر اهمیت و مقدس بودن این روز است؛ و از سوی دیگر نشان از این دارد که به احتمالیت آیین مهرپرستی، که بحث آن خواهد آمد، آیین رایج مردمان لااقل از هزاره چهارم قبل از میلاد بوده است.
3- اینکه فردوسی می سراید: “به آیین جشن نو ساختند”؛ بدین معنی است که طبق سنت و آداب مرسوم، جشن را برقرار کرده اند.

4- در اساطیر ایرانی نخستین کسی که “کی” نام گرفت، فریدون بود که به او کی فریدون گفته شد. (3) به گفته ابن مسکویه وی در علم پزشکی، ستاره شناسی و فلسفه سر آمد بوده است؛ (4) این مطلب نمایانگر آن است که در عهد این فرمانروای اساطیری، فرهنگ و تمدن به گونه کامل شکل گرفته بود؛ و می توان آن را با هزاره سوم قبل از میلاد مطابق دانست. فردوسی نیز سروده است.

به رسم “کیان” گاه و تخت بهی
بیار است با تاج شاهنشهی

که این گفته نیز نشان از شکل گیری زندگی تمدنی، ایجاد حکومت منسجم و تشکیلات آن، قبل از او داشته است.

5- آتش افروختن نیز نشان از مهرپرستی دارد و همچنین “تن آسانی و خوردن” نشان از آن دارد که در دوران حکومت فریدون، زندگی مرفه بود و مردم در آسایش و راحت بودند.

6- “گرفتند هریک زیاقوت جام” بدان معناست که “یاقوت” نماد نوروز، خورشید و مهر بود که بحث آن خواهد آمد.
از منبع دوران اسلامی، به خصوص دیوان شاعری مستفاد می گردد که در دوران اساطیری، نوروز به نام جمشید بود و آن را “جشن جم” می نامیدند؛ و مهرگان به نام فریدون بود و آن را “جشن فریدون” می خواندند که بدین ترتیب نوعی جنبه رسمی و حکومتی نیز بدان داده می شد؛ به عنوان نمونه، مجیر بیلقانی درباره نوروز چنین سروده است:

موکب قدر رسید و به ره قدر سپاس
آب سد “جشن جم” و عید حرم ریخته‌اند

و دقیقی درباره مهرگان چنین سروده است:

مهرگان آمد، جشن ملک افریدونا
آن کجا گاو نکو بودنش بر مایونا
و منوچهری این گونه سروده است:
باز دگر باره مهر بر آمد
جشن فریدون آبتین به در آمد

و از این نوع بیت ها از شاعران دیگر نیز در دست است. (5)

“مهرگان” نام عیدی است که در شانزدهمین روز از هفتمین ماه سال، یعنی مهرماه در ایران باستان از هزاره های دور برگزار می شده و قبل از آن در ایران ویج (ماوراء النهر، به خصوص سغد و خوارزم) متداول بود؛ زیرا همراه با آیین میترایی که در آن منطقه گسترده بود، حتی قبل از ظهور زردشت مرسوم گشت. این عید و جشن را “میترا کانا” “میثره کانه) (6) می خواندند؛ و در متون عربی “مهرجان” آمده است. (7) که به معنی “جشن های رسمی به افتخار میترا” است. (8) خلاصه آنکه میترا یا مهر، ایزد نو و خورشید و در مرتبه ای پاینی تر از اهوره مزدا؛ و در ضمن ایزد پیمان، داوری، عدالت، دوستی، جنگاوری و حتی نگهبان روستاها و خرمن بود، و آیین میترایی، لااقل از چهار هزار سال قبل از میلاد مورد پرستش آریاییها قرار داشت و به مرور ایام و به تناسب پیشرفت فرهنگ و تمدن تکامل یافت و پس از ظهور زردشت و گسترش دینی زردشتی، میترا جایگاه خود را حفظ کرد و نه تنها در بزرگداشت آن کوشش فراوان مبذول گشت و بر مراسم آیینی میترایی که عید مهرگان نیز جزئی از آن بود، افزوده شد؛ بلکه همراه با توسعه قلمرو امپراتوری های ایرانی، به خارج از مرزها نفوذ یافت. (9)

بلعمی این جشن را “نوروز مهرگان” نامیده، در برابر “نوروز بهار”

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/jashnha/75-mehr/7810-mehregan-jashn-bardasht-mahsol.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
مهر ایزد پیمان

نوشته: پیمان حریقی
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/30137

برخلاف پندار، مهر در هیات خورشید نمایان نمی‌شود، بلکه روشنایی و انوار زرین خورشید است، مهر پگاهی‌ست درخشنده که از پس کوه هرا (البرز) ظهور می‌کند، اهورامزدا زیباترین و بلندترین جایگاه را به او اختصاص داده است جایگاه او آسمانی‌ست. در بند سیزدهم از مهریشت آمده است: «نخستین ایزد مینوی که پیش از دمیدن خورشیدِ جاودانه تیزاسب، بر فراز البرز برآید. نخستین کسی که آراسته به زیورهای زرین از فراز آن کوه زیبا سر بر می آورد»

مهر در گاتها (سروده های زرتشت) فقط یکبار در هات 46 بند 5 ام به معنای پیمان و پیوند و دوستی آمده است و در فرگرد 4 وندیداد به همین معنا بارها تکرار شده است

جیمز دارمستتر شرق شناس قرن نوزدهم در تتبعات ایرانی مهر را به معنی دوستی و محبت آورده است ( به نقل از پورداود ) پس از او ژرژ دومزیل فرانسوی مهر را خدای پیمان و حامی درستکاران میداند.  
چون دوستی بی عهد و وفا و پیمان ، سست و بی بنیان میشود مهر نظاره‌گر بر دوستی و پیمان است ، مهر هزار چشم و هزار گوش دارد تا پیمان شکنان را عقوبتی سخت دهد.
چنانچه پیمانی بسته شد ، باید بر پیمان باقی ماند و عهد نشکست ، چه این پیمان با درستکاران باشد چه با نابکاران و درووندان]بدکرداران و دروغگویان[.
اهورامزدا به زرتشت چنین می‌گوید:«ای سپیتمان ، مبادا که پیمان بشکنی ، نه آن پیمان که با یک درووند بسته ای و نه آن پیمان که با یک اشون بسته ای ، چه پیمان با هر دو آنان درست است ، خواه با درووند خواه با اشون»  
ایزد مهر به عنوان یک داور و مجری عدالت و موکل بر پیمان و عهود مردم که با دقت و وسعت عملی نظارت در دایره عمل خود می‌نماید شناخته میشود. مهر را باید ستود چون سرسخت ترین دشمن دروغ و دروغگویان و پیمان شکنان است ، مهر بسیار نامور و در بزرگی برتر از آسمان و در شکوه نیز برتر از زمین است .
در هر بخش از اوستا صفت مهردوروچ به معنای پیمان‌شکن است.  میثردروچ که به معنای تحت الفظی دروغگویی به مهر میباشد در همه جا پیمانشکنی از آن اراده میگردد.
در یکی از مکتوبات باقی مانده در زبان پهلوی با عنوان «اندرز دانایان به مزدیسنان» آمده است : با خویشاوندان ، دوستان و مردم خارج از دین ، مهردورجی مکنید برای خاندان و پیوند خویش ، با اندیشه بد ، گفتار بد ، کردار بد بیهوده مهردروجی مکارید.

مهر کسانی را که به او دروغ گویند و عهد و پیمانی ببندند که به آن وفا نکنند در سراسر قلمرو و مملکت هرجایی که باشند تعقیب کرده و به کیفر می رساند پیمانی که بسته میشود محترم است خواه با یک مزداپرست باشد و خواه با یک دیوپرست  و در عوض ایزد مهر همواره به کسانی که به پیمانشان وفادار باشند یاری میرساند.

مهر ، آن فروغ ایزدی ، آن پگاه آسمانی بلند جایگاه ، به پایمردان به پیمان و آنان که پیمان نشکنند «توانگری ، زور ، پیروزی ، خرمی ، بهروزی ، دادگری ، نیک نامی ، آسایش روان ، توان شناخت» میبخشد.
در فرگرد چهارم وندیداد که مفصلا از معاهده بستن و در آن پایدار ماندن و یا شکستن آن و گناه و سزای پیمان شکن و اقسام معاهدات و شروط آنها صحبت میشود کلیه کلمه میثره به معنای عهد و پیمان آمده است در یشت دهم که مخصوص این فرشته است بسا کلمه مثرَ بحای عهد و میثاق آمده است.

در سانسکریت هم میترا به معنای دوستی است و در وید برهمنان مانند اوستا پروردگار روشنایی و فروغ است . میترَ در وید برهمنان مانند میثرَ در اوستا پاسبان راستی و پیمان است.
سعدی در سه غزل مجزا رابطه میان مهر با پیمان را نشان داده است

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
  عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
اگر چه مهر بریدی و عهد بشکستی
     هنوز بر سر پیمان و عهد و سوگندم
نبایستی هم اول مهر بستن
    چو در دل داشتی پیمان شکستن


در آداب مهرگان

میدانیم که در ایام باستان هر روز نامی خاص خود را داشت روز اول هر ماه را اورمزد و دومین آن بهمن و واپسین روز ماه انارام نامیده میشد.
اگر نام ماه با نام روز منطبق میگردید جشنی برپا میشد ؛ و این جدای از جشنهایی دیگری چون نوروز و چله و سده و شش جشن گاهنبار (مربوط به شش مرحله آفرینش) بود.
بدین ترتیب در روز مهر از ماه مهر جشن مهرگان برگزار میشود.
مسعود سعد سلمان در آغاز قصیده ای آورده است:

به روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان
    مهر بفزا ، ای نگار مهرچهرِ مهربان

در ایام باستان مهرگان هم پای و هم ارج نوروز بود ، هر دو آغازگر فصلی نو بودند مهرگان سرآغاز سرما و نوروز پیشاهنگ گرما بود.


دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/jashnha/75-mehr/17031-mehr-izade-peiman-9707.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
2024/10/08 00:22:09
Back to Top
HTML Embed Code: