به یاد استاد محمدابراهیم باستانی پاریزی - مرگ چنین خواجه...
عباس کشتکاران
منظور خردمند من، آن ماه که او را
با حسن ادب شیوه صاحبنظری بود
از چنگ منش اختر بد مهر به در برد
آری چه کنم؟ فتنه دور قمری بود
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد
باقی همه بیحاصلی و بی خبری بود
در مرگ چنین خواجه، خواجه محمدابراهیم باستانی پاریزی که نه کاری است خُرد، رو به خواجهٔ شیراز بردم، برای آغاز سخن؛ سخنی که در آغاز سال نمیدانستم رنگ غم میگیرد، از رفتن بزرگی، دوستی، صاحبنظری که مرا با او بیش از پنجاه سال، الفت و همسخنی بود.
ابوالحسن علی بن مسعودی (متوفی به سال 325 ق)، در کتاب پرارزش خویش «مُروج الذّهب»، تاریخ را امری مقدس و مورخ را امین دانسته که «چیزی از معانی آن را تحریف کند یا قسمتی از آن را تغییر دهد، یا نکتهای از آن را محو کند، یا چیزی از توضیحات آن را متشبه یا دگرگون یا واژگون کند، یا تباه یا مختصر کند، یا به دیگری نسبت دهد، یا بیفزاید، از هر ملت و فرقه که باشد، غصب و انتقام و بلایای سخت خدا چنان بر او فرود آید، که صبرش ناچیز و فکرش حیران شود.»1
باستانی پاریزی از جمله نادرهمردانی بود که شرط امانت را در نقل روایتها و نشان دادن رویدادهای تاریخی به حد وسواس رعایت میفرمود، که در میان او و خواجه ابوالفضل بیهقی ـ صاحب تاریخ بیهقی ـ که قرن به هزاره رسیده است، کمتر مورخی توانسته است، بدان گونه باشد که مسعودی گفته است.
آن خواجه بیهق مینویسد که در آنچه در تاریخ آورده، «در دیگر تواریخ چنین طول و عرض نیست، که احوال را آسان گرفتهاند و شمّهای بیش یاد نکردهاند؛ اما من چون این کار پیش گرفتم، میخواهم که داد این تاریخ به تمامی بدهم و گرد زوایا و خبایا برگردم، تا هیچ از احوال پوشیده نماند و اگر این کتاب دراز شود و خوانندگان را ملامت افزاید، طمع دارم ایشان را که مرا از مبرمان نشمرند، که هیچ چیز نیست که به خواندن نیرزد، که آخر هیچ حکایت از نکتهای که به کار آید، خالی نباشد.»2
و باستانی که من او را «خواجهٔ پاریز» مینامیدم و او از سر همان بزرگی و فروتنی میفرمود: «من از خواجگان پاریز نیستم، ملازادهام» که پدرش حاجآخوند در پاریز سالها در سلک متکلمان، بر منبر مردم را ارشاد میفرمود و در لباس واعظان، برکشته کربلا مرثیه مِیرانده و مردم را با صد نوا، میگریانده و همین خواجه ما، در بسیاری از آن مراثی، پیشخوان پدر بوده است، به گفته خود او، «و اما مادرم از سلسله خواجگان بوده است»، و من بدو که: «مرادْ خواجگیِ نسب نیست؛ خواجگی به بزرگی و شایستگی شماست که باید خواجگی بیهق و خواجهٔ شیراز و حافظ قرآن نیز از همین خواجگی برآمده باشد.»
و این بزرگ خواجه ما سبکش در همه نوشتههای خویش، اگرچه به نگاه بیهنرانی که به عیب نظر میکنند و به حسد چشم دیدن هنر دیگران را ندارند، درازنویس و از این شاخه بدان شاخه پریدن بود، اما آنان که شیفته هنرند و از ارباب غرض نیستند، یعنی همین پارسیگویان و پارسیخوانان، او را نه از «مبرمان» میشمرند، و نه از خواندن آثار او، «ملالتشان میافزود» که خواجه ابوالفضل بیهقی، به همان گونه که آوردیم، از خوانندگان کتاب خویش خواسته او را از «مبرمان نشمرند» و اگر کتاب او «دراز شود»، او را ببخشایند و اگر کسی را که از خواندن تاریخ بیهقی، به چند بار، ملالت پدیدآمده باشد، توان گفت که از آثار خواجه محمد ابراهیم باستانی نیز که ای کاش میماند و شمار کتابهای خویش را به صد میرساند و بیشتر، که مجموعه نوشتههای او، که هر چندتای آن به کتابی جای گرفته، به نزدیک هزار است، نیز ملالت پدید نمیآرد، که شمار چاپهای کتاب او، که به دهبار و بیشتر رسیده، میرسانَد این خواجه را مریدان بسیار بوده است و هنوز نیز، هرچند قالب تهی کرده، هست که:
شعر حافظ همه بیتالغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
شادروان دکتر عباس زریاب خوئی، که او نیز یکی از چند تن معدود استادانی است که شایستگی نام استاد را داشت و وجودش در عرصه ادب و فرهنگ پارسی مغتنم بود، و من بارها از زبان باستانی پاریزی، قدر و بزرگی او را شنیده و هم در نوشتهها به هنگامی که به نام زریاب خوئی میرسد، میتوان خواند، درباره باستانی پاریزی در مقدمه حماسه کویر آورده است: «باستانی پاریزی از جمله اشخاص نادری است که استعداد نویسندگی را با شمّ تاریخ یکجا جمع کرده است، که هم نویسنده برجستهای است و هم مورخ بزرگی است.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/12543-bastani-parizi.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/
عباس کشتکاران
منظور خردمند من، آن ماه که او را
با حسن ادب شیوه صاحبنظری بود
از چنگ منش اختر بد مهر به در برد
آری چه کنم؟ فتنه دور قمری بود
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد
باقی همه بیحاصلی و بی خبری بود
در مرگ چنین خواجه، خواجه محمدابراهیم باستانی پاریزی که نه کاری است خُرد، رو به خواجهٔ شیراز بردم، برای آغاز سخن؛ سخنی که در آغاز سال نمیدانستم رنگ غم میگیرد، از رفتن بزرگی، دوستی، صاحبنظری که مرا با او بیش از پنجاه سال، الفت و همسخنی بود.
ابوالحسن علی بن مسعودی (متوفی به سال 325 ق)، در کتاب پرارزش خویش «مُروج الذّهب»، تاریخ را امری مقدس و مورخ را امین دانسته که «چیزی از معانی آن را تحریف کند یا قسمتی از آن را تغییر دهد، یا نکتهای از آن را محو کند، یا چیزی از توضیحات آن را متشبه یا دگرگون یا واژگون کند، یا تباه یا مختصر کند، یا به دیگری نسبت دهد، یا بیفزاید، از هر ملت و فرقه که باشد، غصب و انتقام و بلایای سخت خدا چنان بر او فرود آید، که صبرش ناچیز و فکرش حیران شود.»1
باستانی پاریزی از جمله نادرهمردانی بود که شرط امانت را در نقل روایتها و نشان دادن رویدادهای تاریخی به حد وسواس رعایت میفرمود، که در میان او و خواجه ابوالفضل بیهقی ـ صاحب تاریخ بیهقی ـ که قرن به هزاره رسیده است، کمتر مورخی توانسته است، بدان گونه باشد که مسعودی گفته است.
آن خواجه بیهق مینویسد که در آنچه در تاریخ آورده، «در دیگر تواریخ چنین طول و عرض نیست، که احوال را آسان گرفتهاند و شمّهای بیش یاد نکردهاند؛ اما من چون این کار پیش گرفتم، میخواهم که داد این تاریخ به تمامی بدهم و گرد زوایا و خبایا برگردم، تا هیچ از احوال پوشیده نماند و اگر این کتاب دراز شود و خوانندگان را ملامت افزاید، طمع دارم ایشان را که مرا از مبرمان نشمرند، که هیچ چیز نیست که به خواندن نیرزد، که آخر هیچ حکایت از نکتهای که به کار آید، خالی نباشد.»2
و باستانی که من او را «خواجهٔ پاریز» مینامیدم و او از سر همان بزرگی و فروتنی میفرمود: «من از خواجگان پاریز نیستم، ملازادهام» که پدرش حاجآخوند در پاریز سالها در سلک متکلمان، بر منبر مردم را ارشاد میفرمود و در لباس واعظان، برکشته کربلا مرثیه مِیرانده و مردم را با صد نوا، میگریانده و همین خواجه ما، در بسیاری از آن مراثی، پیشخوان پدر بوده است، به گفته خود او، «و اما مادرم از سلسله خواجگان بوده است»، و من بدو که: «مرادْ خواجگیِ نسب نیست؛ خواجگی به بزرگی و شایستگی شماست که باید خواجگی بیهق و خواجهٔ شیراز و حافظ قرآن نیز از همین خواجگی برآمده باشد.»
و این بزرگ خواجه ما سبکش در همه نوشتههای خویش، اگرچه به نگاه بیهنرانی که به عیب نظر میکنند و به حسد چشم دیدن هنر دیگران را ندارند، درازنویس و از این شاخه بدان شاخه پریدن بود، اما آنان که شیفته هنرند و از ارباب غرض نیستند، یعنی همین پارسیگویان و پارسیخوانان، او را نه از «مبرمان» میشمرند، و نه از خواندن آثار او، «ملالتشان میافزود» که خواجه ابوالفضل بیهقی، به همان گونه که آوردیم، از خوانندگان کتاب خویش خواسته او را از «مبرمان نشمرند» و اگر کتاب او «دراز شود»، او را ببخشایند و اگر کسی را که از خواندن تاریخ بیهقی، به چند بار، ملالت پدیدآمده باشد، توان گفت که از آثار خواجه محمد ابراهیم باستانی نیز که ای کاش میماند و شمار کتابهای خویش را به صد میرساند و بیشتر، که مجموعه نوشتههای او، که هر چندتای آن به کتابی جای گرفته، به نزدیک هزار است، نیز ملالت پدید نمیآرد، که شمار چاپهای کتاب او، که به دهبار و بیشتر رسیده، میرسانَد این خواجه را مریدان بسیار بوده است و هنوز نیز، هرچند قالب تهی کرده، هست که:
شعر حافظ همه بیتالغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
شادروان دکتر عباس زریاب خوئی، که او نیز یکی از چند تن معدود استادانی است که شایستگی نام استاد را داشت و وجودش در عرصه ادب و فرهنگ پارسی مغتنم بود، و من بارها از زبان باستانی پاریزی، قدر و بزرگی او را شنیده و هم در نوشتهها به هنگامی که به نام زریاب خوئی میرسد، میتوان خواند، درباره باستانی پاریزی در مقدمه حماسه کویر آورده است: «باستانی پاریزی از جمله اشخاص نادری است که استعداد نویسندگی را با شمّ تاریخ یکجا جمع کرده است، که هم نویسنده برجستهای است و هم مورخ بزرگی است.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/12543-bastani-parizi.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/
۴ دی ماه، سالروز درگذشت استاد کریم ساعی است. سازنده پارک ساعی تهران و کسی که درختان خیابان ولیعصر را کاشت تا از زیباترین خیابانهای دنیا باشد.
یادش گرامی باد.
دکتر ساعی مرد بزرگی بود که به جنگل هویت داد و امروز منابع طبیعی با تلاش ایشان هویت پیدا کرده است.
پدر جنگلبانی ایران در سال 1319 اداره جنگلبانی را بنا نهاد و به همراه همکارانش قانون و مقررات جنگل را تدوین کرد و به تصویب مجلس آن زمان رساند.
مرحوم استاد ساعی در سال 1289 در شهر مشهد به دنیا آمد و به دنبال علوم و فنون جنگلبانی رفته و این علم را در ایران پایهگذاری کرد.
استاد کریم ساعی در چهارم دی 1331 بر اثر سانحه سقوط هواپیمای مسافربری در 43 سالگی دارفانی را وداع گفت و پیکر وی در دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران به خاک سپرده شد.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/14848-marasem-bozorgdasht-jangalbani.html
@iranboom_ir
یادش گرامی باد.
دکتر ساعی مرد بزرگی بود که به جنگل هویت داد و امروز منابع طبیعی با تلاش ایشان هویت پیدا کرده است.
پدر جنگلبانی ایران در سال 1319 اداره جنگلبانی را بنا نهاد و به همراه همکارانش قانون و مقررات جنگل را تدوین کرد و به تصویب مجلس آن زمان رساند.
مرحوم استاد ساعی در سال 1289 در شهر مشهد به دنیا آمد و به دنبال علوم و فنون جنگلبانی رفته و این علم را در ایران پایهگذاری کرد.
استاد کریم ساعی در چهارم دی 1331 بر اثر سانحه سقوط هواپیمای مسافربری در 43 سالگی دارفانی را وداع گفت و پیکر وی در دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران به خاک سپرده شد.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/14848-marasem-bozorgdasht-jangalbani.html
@iranboom_ir
ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم متخلص به رودکی و مشهور به استاد شاعران (زادهٔ ۴ دی ۲۴۴، رودک - درگذشتهٔ ۳۲۹، پنجکنت) از شاعران نامی ایران در دورهٔ سامانی در سدهٔ چهارم هجری قمری است.
یادش گرامی باد.
بزرگداشت رودکی
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7631-salroz-bzorgdasht-rodaki.html
منبعی مجهول درباره شمار ابیات رودکی
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/adabiat/7945-1391-07-28-06-58-25.html
رودکی و خنیاگری
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9128-rodaki-va-khonyagari.html
بوی جوی مولیان آید همی
https://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/13810-joye-molian.html
به زیارت زادگاه رودکی (سفرنامه تاجیکستان)
https://www.iranboom.ir/iranshahr/iranzamin/2471-be-ziarat-zadgah-rodaki.html
_
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
یادش گرامی باد.
بزرگداشت رودکی
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7631-salroz-bzorgdasht-rodaki.html
منبعی مجهول درباره شمار ابیات رودکی
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/adabiat/7945-1391-07-28-06-58-25.html
رودکی و خنیاگری
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9128-rodaki-va-khonyagari.html
بوی جوی مولیان آید همی
https://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/13810-joye-molian.html
به زیارت زادگاه رودکی (سفرنامه تاجیکستان)
https://www.iranboom.ir/iranshahr/iranzamin/2471-be-ziarat-zadgah-rodaki.html
_
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
یعقوب لیث از رویگری تا فرمانروایی
انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان برگزار می کند
بررسی روزگار یعقوب لیث
چگونگی فرمانروایی یعقوب لیث
یعقوب لیث و زبان فارسی
روز چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳ از ساعت ۱۷:۰۰
اهواز، امانیه، روبروی سازمان انتقال خون، کوچه کناری کمیته امداد، بن بست سمت چپ، خانه سمن ها و انجمن های مردم نهاد
انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان برگزار می کند
بررسی روزگار یعقوب لیث
چگونگی فرمانروایی یعقوب لیث
یعقوب لیث و زبان فارسی
روز چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳ از ساعت ۱۷:۰۰
اهواز، امانیه، روبروی سازمان انتقال خون، کوچه کناری کمیته امداد، بن بست سمت چپ، خانه سمن ها و انجمن های مردم نهاد
منبعی مجهول درباره شمار ابیات رودکی
دادخدا سیمالدیناف
تاکنون در باره شمار اشعار آدم الشعرا ابوعبدالله رودکی بحث و اندیشههای زیادی مطرح شده و تخمین و گمانهای مختلفی زده شده که بیشتر مبتنی بر روایت رشیدی سمرقندی (شاعر قرن ۱۲) است.
این پاره شعر رشیدی سمرقندی که در کتاب "شعرالعجم" شبلی نعمانی محفوظ مانده، برای پژوهشگران آثار رودکی تقریبا منبعی یگانه محسوب می شود:
گر سری یابد به عالم کس به نیکو شاعری،
رودکی را بر سر آن شاعران زیبد سری.
شعر او را بر شمردم سیزده ره صد هزار،
هم فزون آید اگر چونان که باید بشمری.
بنا بر روایت رشیدی سمرقندی تعداد اشعار رودکی "سیزده ره صد هزار"، یعنی بیش از یک میلیون (بیت یا مصراع) بوده است. اما بر اساس پژوهشها، از اشعار استاد رودکی بیش از هزار بیت برای ما محفوظ مانده است که از این تعداد مقداری به ابوشکور بلخی، منجک ترمذی، شاکر بخارایی، طیان مرغزی، لبیبی و شعرای دیگر منسوب دانسته میشود.
محققان ادبیات این دوره درست دریافتهاند که از قرن ۱۰ دیوانهای اشعار بیشتر شاعران دوره اول نظم پارسی دری به دلایل گوناگون نابود گردیده است که اشعار گمشده استاد رودکی نیز شامل آن میشود.
اکنون آن اشعاری که امروز به رودکی نسبت میدهند، تقریباً هزار و چند بیت است، اما تعدادی از این ابیات هم احتمالا به شاعران دیگر همزمان رودکی منسوب بوده است.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/adabiat/7945-1391-07-28-06-58-25.html
@iranboom_ir
دادخدا سیمالدیناف
تاکنون در باره شمار اشعار آدم الشعرا ابوعبدالله رودکی بحث و اندیشههای زیادی مطرح شده و تخمین و گمانهای مختلفی زده شده که بیشتر مبتنی بر روایت رشیدی سمرقندی (شاعر قرن ۱۲) است.
این پاره شعر رشیدی سمرقندی که در کتاب "شعرالعجم" شبلی نعمانی محفوظ مانده، برای پژوهشگران آثار رودکی تقریبا منبعی یگانه محسوب می شود:
گر سری یابد به عالم کس به نیکو شاعری،
رودکی را بر سر آن شاعران زیبد سری.
شعر او را بر شمردم سیزده ره صد هزار،
هم فزون آید اگر چونان که باید بشمری.
بنا بر روایت رشیدی سمرقندی تعداد اشعار رودکی "سیزده ره صد هزار"، یعنی بیش از یک میلیون (بیت یا مصراع) بوده است. اما بر اساس پژوهشها، از اشعار استاد رودکی بیش از هزار بیت برای ما محفوظ مانده است که از این تعداد مقداری به ابوشکور بلخی، منجک ترمذی، شاکر بخارایی، طیان مرغزی، لبیبی و شعرای دیگر منسوب دانسته میشود.
محققان ادبیات این دوره درست دریافتهاند که از قرن ۱۰ دیوانهای اشعار بیشتر شاعران دوره اول نظم پارسی دری به دلایل گوناگون نابود گردیده است که اشعار گمشده استاد رودکی نیز شامل آن میشود.
اکنون آن اشعاری که امروز به رودکی نسبت میدهند، تقریباً هزار و چند بیت است، اما تعدادی از این ابیات هم احتمالا به شاعران دیگر همزمان رودکی منسوب بوده است.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/adabiat/7945-1391-07-28-06-58-25.html
@iranboom_ir
یادداشت / آب در کوزه و ما گرد جهان میگردیم
دکتر هوشنگ طالع
سخن بر سر این است که چرا کار کشور به اینجا کشیده شده است . کشور از نظر نفت و گاز رویهمرفته در جایگاه نخست جهان است ، نمیتواند سوخت نیروگاهها را تامین کند و باید برق خانهها و صنایع و خدمات را قطع کند ؟!
البته قالیباف هم عنوان کرده بود که نمیشودکشورما ، رتبه اول نفت و گاز دنیا باشد و وضعیت این گونه باشد . آقایی هم پاسخ داده بود که چرا نمیشود آقای قالیباف ، ما ( جمهوری اسلامی ) کردیم و شد !
دیروز آقای علاالدین رفیعزاده رییس سازمان امور اداری و استخدامی ، گوشههایی از این که " ما کردیم و شد " را آشکارسازی کردند و اندکی ، پردهها را بالا بردند و گوشههایی از پشت پرده را در دید مردم قرار دادند .
ایشان گفتند :
✅مدیران ما ، پسرخالهها و دخترخالههای خودشان را به ادارات میآورند و بعد از مدتی به آنها مسئولیت های مهم میدهند .
علاءالدین رفیعزاده معاون رئیسجمهور و رییس سازمان اداری و استخدامی :
🔸 وزارت خارجه، وزارت نفت و وزارت صمت با چه اجازهای برای خودشان یک دانشگاه حیاط خلوت باز کردهاند و مدرک تحصیلی میدهند؟! مگر این مملکت وزارت علوم ندارد؟
حالا درمییابیم که چرا از نظر نفت و گاز در دنیا ردهی یکم را داریم ؛ اما نمیتوانیم سوخت نیروگاهها را تامین کنیم . چرا سوریه را دودستی تقدیم اخوانیها میکنیم و اکنون هم مهاجرانی سخنگوی " حراف " دولت مژده میدهد :
💢 در حال گفتوگوهای دیپلماتیک برای بازگشایی سفارتها در دمشق و تهران هستیم .
ایران را از درون ، به فنا میبرند . بیهوده با چراغ در روز روشن به دنبال " دشمنِ خارجی " نگردید !
چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳
@iranboom_ir
دکتر هوشنگ طالع
سخن بر سر این است که چرا کار کشور به اینجا کشیده شده است . کشور از نظر نفت و گاز رویهمرفته در جایگاه نخست جهان است ، نمیتواند سوخت نیروگاهها را تامین کند و باید برق خانهها و صنایع و خدمات را قطع کند ؟!
البته قالیباف هم عنوان کرده بود که نمیشودکشورما ، رتبه اول نفت و گاز دنیا باشد و وضعیت این گونه باشد . آقایی هم پاسخ داده بود که چرا نمیشود آقای قالیباف ، ما ( جمهوری اسلامی ) کردیم و شد !
دیروز آقای علاالدین رفیعزاده رییس سازمان امور اداری و استخدامی ، گوشههایی از این که " ما کردیم و شد " را آشکارسازی کردند و اندکی ، پردهها را بالا بردند و گوشههایی از پشت پرده را در دید مردم قرار دادند .
ایشان گفتند :
✅مدیران ما ، پسرخالهها و دخترخالههای خودشان را به ادارات میآورند و بعد از مدتی به آنها مسئولیت های مهم میدهند .
علاءالدین رفیعزاده معاون رئیسجمهور و رییس سازمان اداری و استخدامی :
🔸 وزارت خارجه، وزارت نفت و وزارت صمت با چه اجازهای برای خودشان یک دانشگاه حیاط خلوت باز کردهاند و مدرک تحصیلی میدهند؟! مگر این مملکت وزارت علوم ندارد؟
حالا درمییابیم که چرا از نظر نفت و گاز در دنیا ردهی یکم را داریم ؛ اما نمیتوانیم سوخت نیروگاهها را تامین کنیم . چرا سوریه را دودستی تقدیم اخوانیها میکنیم و اکنون هم مهاجرانی سخنگوی " حراف " دولت مژده میدهد :
💢 در حال گفتوگوهای دیپلماتیک برای بازگشایی سفارتها در دمشق و تهران هستیم .
ایران را از درون ، به فنا میبرند . بیهوده با چراغ در روز روشن به دنبال " دشمنِ خارجی " نگردید !
چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳
@iranboom_ir
نمایشگاه گروهی «شاهنامه نگاری»
با نمایش مجموعه تابلوهای نقاشی هنرجويان كودک و بزرگسال نقشخانه ققنوس به سرپرستی نازيلا سميعی
آیین گشایش: جمعه ۷ دی ماه ساعت ۱۶
امکان بازدید: تا ۵ دیماه ساعت ۱۰ تا ۱۹
نگارخانه ۲ و ۳ فرهنگسرای ارسباران
@iranboom_ir
با نمایش مجموعه تابلوهای نقاشی هنرجويان كودک و بزرگسال نقشخانه ققنوس به سرپرستی نازيلا سميعی
آیین گشایش: جمعه ۷ دی ماه ساعت ۱۶
امکان بازدید: تا ۵ دیماه ساعت ۱۰ تا ۱۹
نگارخانه ۲ و ۳ فرهنگسرای ارسباران
@iranboom_ir
زندگینامهٔ کریم ساعی (1289 - 1331)
کریم ساعی در سال ۱۲۸۹ در مشهد به دنیا آمد
وی تحصیلات دانشگاهی خود را در مدرسۀ عالی دانشکده فلاحت، دانشگاه تهران گذراند و با درجۀ مهندسی در سال ۱۳۱۰ فارغالتحصیل شد.
بعد از آن، کریم ساعی در دوره اعزام دانشجویان به خارج از کشور پذیرفته شد و برای مدت 2 سال به مونپلیه در انستیتو اگرونومیک فرانسه رفت و در آنجا با درجه ممتاز فارغ التحصیل شد.
موفقیتهای تحصیلی او باعث شد تا مجله علمی، تخصصی فرانسه، او را به عنوان یکی از چهرههای شاخص علم جنگل در آن سالها معرفی کند.
مهندس ساعی پس از آنکه در سال ۱۳۱۶، فوق لیسانس خود در رشته آمار جنگل از دانشگاه برکلی کالیفرنیا گرفت، به کشورش بازگشت.
با تاسیس دایره جنگل در ۱۳۱۷ به عنوان اولین نهاد مدیریت جنگلها در کشور مهندس ساعی ریاست آن را برعهده گرفت.
بر اثر فعالیت و اقدامات پر تلاش او یک سال بعد این نهاد کوچک به اداره جنگلبانی و بعدها به اداره کل جنگلها ارتقاء پیدا کرد.
در همان سالها او و همکارانش قوانین و مقررات جنگل را تدوین کرده و به تصویب مجلس آن زمان رساندند.
کریم ساعی موفق شد تا در سال ۱۳۲۵ برای اولینبار مساحتی از جنگلهای ایران را تخمین بزند. پس از آن در سال ۱۳۲۷ جلد اول و در سال ۱۳۲۹ جلد دوم کتاب جنگل شناسی را منتشر کرد که با نشر این کتاب اساس اطلاعات علمی جنگلبانان کشور پیریزی شد.
پس از آنکه از ریاست اداره کل جنگلها برکنار شد، ساعی خود را خانه نشین نکرد و پیشنهاد داد تا در دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران رشته جنگل ایجاد شود و خود نیز به عنوان استاد در این دانشکده مشغول به کار شد.
با تأسیس بنگاه جنگلها در سال ۱۳۲۸ او با سمت رئیس هیأت مدیره و مدیر عامل این بنگاه، مشغول فعالیت شد. کریم ساعی در 15 آذرماه ۱۳۲۸ نشریۀ مخصوص کارکنان بنگاه جنگلها را با عنوان خبرنامۀ بنگاه جنگلها منتشر کرد.
مهندس کریم ساعی 4 دی سال 1331 هنگام بازگشت از شیراز به تهران در اثر سانحۀ سقوط هواپیما کشته شد. وی وصیت کرده بود تا او را در دانشکدۀ منابع طبیعی دانشگاه تهران به خاک بسپارند.
مجسمه این بزرگ مرد در بوستان ساعی که با نام این بزرگ مرد نامگذاری شده است، روی نیمکتی نشسته است. به نظر میرسد، او در حال نظارت و حفاظت از بوستانها و جنگلهای کشورش است.
وی تحصیلکرده دانشکده کشاورزی و اولین مدیر جنگلبانی ایران بود. افرادی که در دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران تحصیل کردهاند، مزار پایهگذار جنگلداری علمی ایران را در پناه سایه درختان کهنسال دانشکده منابع طبیعی نظاره کردهاند.
او بود که اولین بار آماری از مساحت جنگلهای کل کشور را تهیه کرد. کارها و آثار ماندگار او هنوز پس سالهای طولانی زنده و پر طراوت هستند. بوستان ساعی و درختان تناور خیابان ولیعصر تهران به همت، ابتکار و طراحی او شکل گرفت.
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/4972-zendeginame-karim-saei.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
کریم ساعی در سال ۱۲۸۹ در مشهد به دنیا آمد
وی تحصیلات دانشگاهی خود را در مدرسۀ عالی دانشکده فلاحت، دانشگاه تهران گذراند و با درجۀ مهندسی در سال ۱۳۱۰ فارغالتحصیل شد.
بعد از آن، کریم ساعی در دوره اعزام دانشجویان به خارج از کشور پذیرفته شد و برای مدت 2 سال به مونپلیه در انستیتو اگرونومیک فرانسه رفت و در آنجا با درجه ممتاز فارغ التحصیل شد.
موفقیتهای تحصیلی او باعث شد تا مجله علمی، تخصصی فرانسه، او را به عنوان یکی از چهرههای شاخص علم جنگل در آن سالها معرفی کند.
مهندس ساعی پس از آنکه در سال ۱۳۱۶، فوق لیسانس خود در رشته آمار جنگل از دانشگاه برکلی کالیفرنیا گرفت، به کشورش بازگشت.
با تاسیس دایره جنگل در ۱۳۱۷ به عنوان اولین نهاد مدیریت جنگلها در کشور مهندس ساعی ریاست آن را برعهده گرفت.
بر اثر فعالیت و اقدامات پر تلاش او یک سال بعد این نهاد کوچک به اداره جنگلبانی و بعدها به اداره کل جنگلها ارتقاء پیدا کرد.
در همان سالها او و همکارانش قوانین و مقررات جنگل را تدوین کرده و به تصویب مجلس آن زمان رساندند.
کریم ساعی موفق شد تا در سال ۱۳۲۵ برای اولینبار مساحتی از جنگلهای ایران را تخمین بزند. پس از آن در سال ۱۳۲۷ جلد اول و در سال ۱۳۲۹ جلد دوم کتاب جنگل شناسی را منتشر کرد که با نشر این کتاب اساس اطلاعات علمی جنگلبانان کشور پیریزی شد.
پس از آنکه از ریاست اداره کل جنگلها برکنار شد، ساعی خود را خانه نشین نکرد و پیشنهاد داد تا در دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران رشته جنگل ایجاد شود و خود نیز به عنوان استاد در این دانشکده مشغول به کار شد.
با تأسیس بنگاه جنگلها در سال ۱۳۲۸ او با سمت رئیس هیأت مدیره و مدیر عامل این بنگاه، مشغول فعالیت شد. کریم ساعی در 15 آذرماه ۱۳۲۸ نشریۀ مخصوص کارکنان بنگاه جنگلها را با عنوان خبرنامۀ بنگاه جنگلها منتشر کرد.
مهندس کریم ساعی 4 دی سال 1331 هنگام بازگشت از شیراز به تهران در اثر سانحۀ سقوط هواپیما کشته شد. وی وصیت کرده بود تا او را در دانشکدۀ منابع طبیعی دانشگاه تهران به خاک بسپارند.
مجسمه این بزرگ مرد در بوستان ساعی که با نام این بزرگ مرد نامگذاری شده است، روی نیمکتی نشسته است. به نظر میرسد، او در حال نظارت و حفاظت از بوستانها و جنگلهای کشورش است.
وی تحصیلکرده دانشکده کشاورزی و اولین مدیر جنگلبانی ایران بود. افرادی که در دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران تحصیل کردهاند، مزار پایهگذار جنگلداری علمی ایران را در پناه سایه درختان کهنسال دانشکده منابع طبیعی نظاره کردهاند.
او بود که اولین بار آماری از مساحت جنگلهای کل کشور را تهیه کرد. کارها و آثار ماندگار او هنوز پس سالهای طولانی زنده و پر طراوت هستند. بوستان ساعی و درختان تناور خیابان ولیعصر تهران به همت، ابتکار و طراحی او شکل گرفت.
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/4972-zendeginame-karim-saei.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Forwarded from ایران بوم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شب رودکی در تاجیکستان
دقایقی از برنامه چند ساعته شب رودکی در شهر دوشنبه با حضور هزاران نفر از دوستداران شعر فارسی و رودکی / تاربرگ مجله بخارا
@iranboom_ir
دقایقی از برنامه چند ساعته شب رودکی در شهر دوشنبه با حضور هزاران نفر از دوستداران شعر فارسی و رودکی / تاربرگ مجله بخارا
@iranboom_ir
کریم ساعی شخصی که چنارهای خیابان ولیعصر را کاشت/پارک ساعی را بنا نهاد/سازمان جنگلبانی را تاسیس کرد/رشته جنگلبانی را وارد دانشگاه کرد.
زندگینامهٔ کریم ساعی (۱۲۸۹ - ۱۳۳۱)
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/4972-zendeginame-karim-saei.html
@iranboom_ir
زندگینامهٔ کریم ساعی (۱۲۸۹ - ۱۳۳۱)
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/4972-zendeginame-karim-saei.html
@iranboom_ir
من ترا بار دگر میسازم – سرودۀ بانو هما ارژنگی
به بهانهٔ زمین لرزهٔ بم
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/1693-man-tora-degar-bar-misazam.html
@iranboom_ir
به بهانهٔ زمین لرزهٔ بم
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/1693-man-tora-degar-bar-misazam.html
@iranboom_ir
من ترا بار دگر میسازم – سرودۀ بانو هما ارژنگی
به بهانهٔ زمین لرزهٔ بم
اشاره: پنجم دیماه یادآور خاطرهای بسیار تلخ در ذهن ایرانیان است. زمین لرزهای در ۵ دیماه ۱۳۸۲ بم در ساعت ۵:۲۶ در شهر تاریخی بم در استان کرمان رخ داد. آن هنگام که ساکنان بم و روستاهای اطراف آن در خواب بودند، ناگهان زلزلهای به قدرت 7/6 درجه ریشتر رخ داد و شهری با 90هزار نفر ساکن زیرورو شد. خرابی این زلزله تا شعاع بیش از 50 کیلومتر را دربر گرفت و باعث ویرانی بسیاری از خانهها، ادارات و مزارع و طرحهای عمرانی، کشاورزی، فرهنگی و ورزشی شد. این زمینلرزه هولآسا، 30 هزار کشته داشت و شهر بم و روستاهای اطراف آن را به تلی از خاک تبدیل کرد. در زلزله بم، دهها هزار تن از هممیهنان، جان خود را از دست دادند و 92درصد شهر تخریب شد.
شهر بم با ارگ تاریخی بم با بیش از ۲۰۰۰ سال قدمت شناخته میشود. ارگ بم بزرگترین مجموعه خشتی – گلی در جهان است که در اثر یک زمین لرزه آسیبهای زیادی به آن وارد شد.
ضمن همدردی با بازماندگان زمین لرزه سال 82، یاد و خاطر درگذشتگان آن حادثه را گرامی میداریم.
بانو هما ارژنگی شعر «من ترا بار دگر میسازم» را سیزده سال پیش در غربت و در اندوه زمین لرزه بم سرودهاند. آن شعر به فرانسه نیز ترجمه شده و در چند برنامه که از سوی انجمنهای نیکوکار و صلیب سرخ در دانشگاه ها برگزار گردیده بود به پارسی و فرانسه اجرا گردید و منافع حاصل از آن به صلیب سرخ رسید تا یاریای برای مردم زلزلهزده باشد.
گفتنی است که ارگ بم و بناهای مربوط به آن از تاریخی کهنسال و بسیار ارجمند و افتخار آفرین سخنها دارند و ایشان در لوح فشرده «فلات آریان» اندک اشارهای بر آن داشتهاند.
من ترا بار دگر میسازم – سرودۀ بانو هما ارژنگی
به انگیزۀ زمین لرزۀ بم
در سحرگاهی سرد که فلق از خط زیرین افق سر میزد سینۀ خاک به ناگاه گشود
در سحرگاهی سرد دیو غرید و زمین از نفس دیو تپید
لرزه افتاد به خاک وحشت مرگ به هر گوشه دوید
در سحرگاهی سرد کودکان خفته به ناز اولین مرغ هوا در پرواز
لرزه افتاد به دشت لرزه افتاد به جان و تن آن ارگ بلند
جان به در برده ز بیداد زمان همچو گنجی به دل خشک کویر
قرنها مانده به پا با وقار و زیبا قصه پرداز شکوهی دیرین
سینه سایید به خاک تن به آوار ستمکارۀ دیوانه سپرد
اینک ای مام وطن ای که سرمایۀ بودم بود از بودن تو
اندر این ماتم و اندوه و بلا داغدار توام ای مادر پیر
ماتمم را بپذیر
داغدارتوام ای هموطن خانه خراب خانه ویرانی تست خانه ویرانی من
رنج آوارگیت درد پنهانی من ای ز هستی شده سیر
ماتمم را بپذیر
لیکن ای یار بلا دیده بدان گر چه امروز از این درد گران همچو نی ناله کنان میمویم
یا در این وحشت هنگامۀ مرگ من ز بیداد زمان میگویم
قصۀ غصه و این مویه و آه قصهی پایان نیست
در پی این شب اندوه فزای سحر روشن و زیبایی هست
تا امیدی به دلی میروید در سر اندیشۀ فردایی هست
و تو ای ارگ در افتاده به خاک
ای ستم دیدۀ پاک از خرابیت چه باک!
من در این کورۀ دل با گل دشت کویر با سرشکی که به مژگان دارم
با لهیبی که به دامان دارم خشتها خواهم پخت
من ترا از سر شوق من ترا با دل و جان من ترا از ره عشق و ایمان
عاقبت خواهم ساخت
برجهایی به بلندای امید دشتهایی سر سبز خانههایی آباد مردمانی دلشاد
ای بم ای مهد کهنسال سترگ
من ترا بار دگر میسازم
دیماه سال هزار و سیصد و هشتاد و دو ( لیون فرانسه) هما ارژنگی
ایران و ایرانی سرفراز بماناد
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/1693-man-tora-degar-bar-misazam.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
به بهانهٔ زمین لرزهٔ بم
اشاره: پنجم دیماه یادآور خاطرهای بسیار تلخ در ذهن ایرانیان است. زمین لرزهای در ۵ دیماه ۱۳۸۲ بم در ساعت ۵:۲۶ در شهر تاریخی بم در استان کرمان رخ داد. آن هنگام که ساکنان بم و روستاهای اطراف آن در خواب بودند، ناگهان زلزلهای به قدرت 7/6 درجه ریشتر رخ داد و شهری با 90هزار نفر ساکن زیرورو شد. خرابی این زلزله تا شعاع بیش از 50 کیلومتر را دربر گرفت و باعث ویرانی بسیاری از خانهها، ادارات و مزارع و طرحهای عمرانی، کشاورزی، فرهنگی و ورزشی شد. این زمینلرزه هولآسا، 30 هزار کشته داشت و شهر بم و روستاهای اطراف آن را به تلی از خاک تبدیل کرد. در زلزله بم، دهها هزار تن از هممیهنان، جان خود را از دست دادند و 92درصد شهر تخریب شد.
شهر بم با ارگ تاریخی بم با بیش از ۲۰۰۰ سال قدمت شناخته میشود. ارگ بم بزرگترین مجموعه خشتی – گلی در جهان است که در اثر یک زمین لرزه آسیبهای زیادی به آن وارد شد.
ضمن همدردی با بازماندگان زمین لرزه سال 82، یاد و خاطر درگذشتگان آن حادثه را گرامی میداریم.
بانو هما ارژنگی شعر «من ترا بار دگر میسازم» را سیزده سال پیش در غربت و در اندوه زمین لرزه بم سرودهاند. آن شعر به فرانسه نیز ترجمه شده و در چند برنامه که از سوی انجمنهای نیکوکار و صلیب سرخ در دانشگاه ها برگزار گردیده بود به پارسی و فرانسه اجرا گردید و منافع حاصل از آن به صلیب سرخ رسید تا یاریای برای مردم زلزلهزده باشد.
گفتنی است که ارگ بم و بناهای مربوط به آن از تاریخی کهنسال و بسیار ارجمند و افتخار آفرین سخنها دارند و ایشان در لوح فشرده «فلات آریان» اندک اشارهای بر آن داشتهاند.
من ترا بار دگر میسازم – سرودۀ بانو هما ارژنگی
به انگیزۀ زمین لرزۀ بم
در سحرگاهی سرد که فلق از خط زیرین افق سر میزد سینۀ خاک به ناگاه گشود
در سحرگاهی سرد دیو غرید و زمین از نفس دیو تپید
لرزه افتاد به خاک وحشت مرگ به هر گوشه دوید
در سحرگاهی سرد کودکان خفته به ناز اولین مرغ هوا در پرواز
لرزه افتاد به دشت لرزه افتاد به جان و تن آن ارگ بلند
جان به در برده ز بیداد زمان همچو گنجی به دل خشک کویر
قرنها مانده به پا با وقار و زیبا قصه پرداز شکوهی دیرین
سینه سایید به خاک تن به آوار ستمکارۀ دیوانه سپرد
اینک ای مام وطن ای که سرمایۀ بودم بود از بودن تو
اندر این ماتم و اندوه و بلا داغدار توام ای مادر پیر
ماتمم را بپذیر
داغدارتوام ای هموطن خانه خراب خانه ویرانی تست خانه ویرانی من
رنج آوارگیت درد پنهانی من ای ز هستی شده سیر
ماتمم را بپذیر
لیکن ای یار بلا دیده بدان گر چه امروز از این درد گران همچو نی ناله کنان میمویم
یا در این وحشت هنگامۀ مرگ من ز بیداد زمان میگویم
قصۀ غصه و این مویه و آه قصهی پایان نیست
در پی این شب اندوه فزای سحر روشن و زیبایی هست
تا امیدی به دلی میروید در سر اندیشۀ فردایی هست
و تو ای ارگ در افتاده به خاک
ای ستم دیدۀ پاک از خرابیت چه باک!
من در این کورۀ دل با گل دشت کویر با سرشکی که به مژگان دارم
با لهیبی که به دامان دارم خشتها خواهم پخت
من ترا از سر شوق من ترا با دل و جان من ترا از ره عشق و ایمان
عاقبت خواهم ساخت
برجهایی به بلندای امید دشتهایی سر سبز خانههایی آباد مردمانی دلشاد
ای بم ای مهد کهنسال سترگ
من ترا بار دگر میسازم
دیماه سال هزار و سیصد و هشتاد و دو ( لیون فرانسه) هما ارژنگی
ایران و ایرانی سرفراز بماناد
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/1693-man-tora-degar-bar-misazam.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
📸ارگ بم ۲۰ سال پس از زلزله
۲۰ سال از زلزله بم میگذرد و بخشی از قسمتهای ارگ بازسازی شده است و روند بازسازی کماکان ادامه دارد.
http://bit.ly/2ByJrD5
@iranboom_ir
۲۰ سال از زلزله بم میگذرد و بخشی از قسمتهای ارگ بازسازی شده است و روند بازسازی کماکان ادامه دارد.
http://bit.ly/2ByJrD5
@iranboom_ir
پنجم دی زادروز دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی (۱۳۱۳، اصفهان) فیلسوف و مورخ فلسفه، گرامی باد.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
پنجم دی ماه زادروز استاد بهرام بیضایی (۱۳۱۷، تهران) کارگردان، نمایشنامه نویس و پژوهشگر گرامی باد.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
بازآفرینیِ سوگْ سرودی کهن در فیلمنامهای امروزین
دکتر جلیل دوستخواه
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39749
در ادب کهن فارسی، نمونه والای این کوشش و کُنش را در کار فردوسی و فرآیند شکل گیری و تکوین حماسهٔ بزرگ او مییابیم. هنگامی که او آشکارا از «نو کردن گفتههای کهن و یادمانهای باستانی» به منزلهٔ خویشکاریِ بزرگِ خود سخن میگوید و در سرتاسر منظومهٔ عظیمش به زنده و پویا کردن دیرینگان اسطوره و افسانه و حماسه و روز آمدن گردانیدن بُن مایههای کهن همت میگمارد، نشان میدهد که به این امر بایسته و مهم وقوف کامل دارد.
از روزگار فردوسی تا امروز نیز، این روایتهای باستانی در ساختار فرهنگی و هنریِ آفریده و عرضه داشتهٔ او در میان ایرانیان و بخشهایی از جُز ایرانیان با پذیرهٔ گستردهای رو به رو بوده و برداشتها و دریافتهای گوناگونی دربارهٔ آنها ابراز شده است. اما در هزارهٔ گذشته بیشتر کارهای انجام پذیرفته در پیرامون شاهنامه، جنبهٔ متن شناختی و یا پژوهش در ویژگیهای ادبی و زبانی و اندیشگی داشته که همانا در نوع خود ضروری و ازشمند است. تنها در درازنای سدهٔ اخیر است که شماری از اهل هنر و فرهنگ در راستای بازپردازی و روزآمد گردانی روایتهایی از حماسهٔ ایران در ساختارهای ادبی و هنری این زمانی کوشیده و کارهایی عرضه داشتهاند.
در این راستا کارهای بهرام بیضایی، نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس، کارگردان تئاتر و سینما و پژوهشگر هنرهای نمایشی، با دانش و ژرف بینی و آزمونهای چند ده سالهاش، جای ویژهای دارند.
نگارش و اجرای نمایشنامهٔ یزدگرد سوم از جمله اثرهای درخشان و یادمانیِ او و از نمونههای هنری شاخص عصر ماست. فیلمنامه دیباچهٔ نوین شاهنامه به قلم وی نیز کار ارجمند دیگری از ابن هنرمند پویا و پیشرو است که میتوان آن را جبران غفلتی هزار ساله در عرصهٔ شناخت زندگی و آفرینشِ درآمیخته با رنج و شکنجِ شاعر بزرگ و حماسهسرای شگفتْ کار ایرانی و یکی از اُعجوبههای ادب جهانی به شمار آورد.
بیضایی در تدوین و نگارش فیلمنامهٔ سیاوش خوانی سنگِ تمام گذاشته و تراژدی بسیار مهم و کلیدی سیاوش را در ترکیبی درخشان و تلفیقی ستودنی از بنمایههای کهنِ آن و فرهنگ توده، در قالب هنر هفتم بازپرداخته و روز آمد کرده است.
چارچوب ساختاری این فیلنامه را آیین دیرینه سوَشون (سوگِ سیاوش) که پیشینهای چندین هزار ساله دارد- شکل بخشیده است. میدانیم که نَرشَخی نویسندهٔ تاریخ بخارا در نیمهٔ سدهٔ چهارم هجری (همزمان با روزگار فردوسی) از سوگْ سرودههای مردم بخارا برای سیاوش که آن را کینِ سیاوش میخواندند، یاد کرده و پیشینهٔ آن آیین را بیش از سه هزار سال شمرده است. همچنین آگاهی داریم که الکساند مون کیت باستان شناس روس، در سدهٔ بیستم میلادی در همان سرزمینِ برگزاری و رواج این آیین، یعنی ناحیهٔ پنج کند در درهٔ زرافشان، سنگ نگارهای نمایشگر یکی از نشستهای سوگ سیاوش را بر بدنه کوهی بازشناخت که بعدها و.س. گرمیاشنکا آن را بازنگری کرد.
طرح روی جلد سیاوشخوانی، نمایی از همین بازنگاری است و بیضایی ساختار فیلنامهاش را با الهامگیری از آن سوگْ آیینِ باستانی و با بهرهگیری از شیوهها و معیارهای نمایشهای تودگی و همهٔ تجربههای ادبی و هنریِ خود و نیز برداشت ویژهاش از فرآیند سوگْ سرود سیاوش در شاهنامه و باریک بینی در منش و کُنِش نقشورزانِ این روایت، طرحریزی کرده و استادانه به سرانجام رسانده است.
نویسنده در زمینهپردازی و صحنهآرایی این فیلمنامه و به نمایش گذاشتن همهٔ نکتهها و دقیقههای گفتاری و کرداریِ بازیگرانش، بیشترین بهره را از نمادْ آیینی و فاصله گذاری میان نقش و نقشورز گرفته است. به کار گرفتنِ شگردهای شناختهٔ نمایشهای تودگی و مهارتهای تعزیه گردانی در ساختار اثری که در نهایت امر باید از آن فیلمی ساخته شود، توفیق چشمگیری است در تلفیق روشهای بومیِ دیرینه و بایستههای جهانْ شمول هنر هفتم.
خوانندهٔ سیاوش خوانی، هر گاه داستان سیاوش را در شاهنامه با دقت و ژرف نگری خوانده و با الفبای هنر ترکیبی و گستردهٔ سینما و فیلنامه پردازی و فیلم سازی نیز آشنا باشد، میتواند چنین بینگارد که فردوسی طی زمان کرده و بدین روزگار آمده و روایت اندوهبارِ زندگانی و سرانجامِ سیاوش را با همان بن مایههای دیرینه، اما در ساختاری متفاوت با آنچه در شاهنامه بدان بخشیده بود، دیگر باره جامهٔ هنری پوشانده است.
ویژگی چشمگیر رویکردِ بیضایی به اسطوره و حماسهٔ ایران، جُستار ریشهها و بنیاد هاست و نه همین بسنده کردن به تنهها و سرشاخههایِ آشکار و در دیدرسِ همگان. از همین روست که او پای در راهی دشوار میگذارد و هزارتوهایِ تاریک و ناشناخته را با پای صبر و بردباری میپیماید تا به گنجِ شایگان دست یابد و...
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/4871-bazafarini-sogh-siavash-sorodi-kohan.html
دکتر جلیل دوستخواه
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39749
در ادب کهن فارسی، نمونه والای این کوشش و کُنش را در کار فردوسی و فرآیند شکل گیری و تکوین حماسهٔ بزرگ او مییابیم. هنگامی که او آشکارا از «نو کردن گفتههای کهن و یادمانهای باستانی» به منزلهٔ خویشکاریِ بزرگِ خود سخن میگوید و در سرتاسر منظومهٔ عظیمش به زنده و پویا کردن دیرینگان اسطوره و افسانه و حماسه و روز آمدن گردانیدن بُن مایههای کهن همت میگمارد، نشان میدهد که به این امر بایسته و مهم وقوف کامل دارد.
از روزگار فردوسی تا امروز نیز، این روایتهای باستانی در ساختار فرهنگی و هنریِ آفریده و عرضه داشتهٔ او در میان ایرانیان و بخشهایی از جُز ایرانیان با پذیرهٔ گستردهای رو به رو بوده و برداشتها و دریافتهای گوناگونی دربارهٔ آنها ابراز شده است. اما در هزارهٔ گذشته بیشتر کارهای انجام پذیرفته در پیرامون شاهنامه، جنبهٔ متن شناختی و یا پژوهش در ویژگیهای ادبی و زبانی و اندیشگی داشته که همانا در نوع خود ضروری و ازشمند است. تنها در درازنای سدهٔ اخیر است که شماری از اهل هنر و فرهنگ در راستای بازپردازی و روزآمد گردانی روایتهایی از حماسهٔ ایران در ساختارهای ادبی و هنری این زمانی کوشیده و کارهایی عرضه داشتهاند.
در این راستا کارهای بهرام بیضایی، نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس، کارگردان تئاتر و سینما و پژوهشگر هنرهای نمایشی، با دانش و ژرف بینی و آزمونهای چند ده سالهاش، جای ویژهای دارند.
نگارش و اجرای نمایشنامهٔ یزدگرد سوم از جمله اثرهای درخشان و یادمانیِ او و از نمونههای هنری شاخص عصر ماست. فیلمنامه دیباچهٔ نوین شاهنامه به قلم وی نیز کار ارجمند دیگری از ابن هنرمند پویا و پیشرو است که میتوان آن را جبران غفلتی هزار ساله در عرصهٔ شناخت زندگی و آفرینشِ درآمیخته با رنج و شکنجِ شاعر بزرگ و حماسهسرای شگفتْ کار ایرانی و یکی از اُعجوبههای ادب جهانی به شمار آورد.
بیضایی در تدوین و نگارش فیلمنامهٔ سیاوش خوانی سنگِ تمام گذاشته و تراژدی بسیار مهم و کلیدی سیاوش را در ترکیبی درخشان و تلفیقی ستودنی از بنمایههای کهنِ آن و فرهنگ توده، در قالب هنر هفتم بازپرداخته و روز آمد کرده است.
چارچوب ساختاری این فیلنامه را آیین دیرینه سوَشون (سوگِ سیاوش) که پیشینهای چندین هزار ساله دارد- شکل بخشیده است. میدانیم که نَرشَخی نویسندهٔ تاریخ بخارا در نیمهٔ سدهٔ چهارم هجری (همزمان با روزگار فردوسی) از سوگْ سرودههای مردم بخارا برای سیاوش که آن را کینِ سیاوش میخواندند، یاد کرده و پیشینهٔ آن آیین را بیش از سه هزار سال شمرده است. همچنین آگاهی داریم که الکساند مون کیت باستان شناس روس، در سدهٔ بیستم میلادی در همان سرزمینِ برگزاری و رواج این آیین، یعنی ناحیهٔ پنج کند در درهٔ زرافشان، سنگ نگارهای نمایشگر یکی از نشستهای سوگ سیاوش را بر بدنه کوهی بازشناخت که بعدها و.س. گرمیاشنکا آن را بازنگری کرد.
طرح روی جلد سیاوشخوانی، نمایی از همین بازنگاری است و بیضایی ساختار فیلنامهاش را با الهامگیری از آن سوگْ آیینِ باستانی و با بهرهگیری از شیوهها و معیارهای نمایشهای تودگی و همهٔ تجربههای ادبی و هنریِ خود و نیز برداشت ویژهاش از فرآیند سوگْ سرود سیاوش در شاهنامه و باریک بینی در منش و کُنِش نقشورزانِ این روایت، طرحریزی کرده و استادانه به سرانجام رسانده است.
نویسنده در زمینهپردازی و صحنهآرایی این فیلمنامه و به نمایش گذاشتن همهٔ نکتهها و دقیقههای گفتاری و کرداریِ بازیگرانش، بیشترین بهره را از نمادْ آیینی و فاصله گذاری میان نقش و نقشورز گرفته است. به کار گرفتنِ شگردهای شناختهٔ نمایشهای تودگی و مهارتهای تعزیه گردانی در ساختار اثری که در نهایت امر باید از آن فیلمی ساخته شود، توفیق چشمگیری است در تلفیق روشهای بومیِ دیرینه و بایستههای جهانْ شمول هنر هفتم.
خوانندهٔ سیاوش خوانی، هر گاه داستان سیاوش را در شاهنامه با دقت و ژرف نگری خوانده و با الفبای هنر ترکیبی و گستردهٔ سینما و فیلنامه پردازی و فیلم سازی نیز آشنا باشد، میتواند چنین بینگارد که فردوسی طی زمان کرده و بدین روزگار آمده و روایت اندوهبارِ زندگانی و سرانجامِ سیاوش را با همان بن مایههای دیرینه، اما در ساختاری متفاوت با آنچه در شاهنامه بدان بخشیده بود، دیگر باره جامهٔ هنری پوشانده است.
ویژگی چشمگیر رویکردِ بیضایی به اسطوره و حماسهٔ ایران، جُستار ریشهها و بنیاد هاست و نه همین بسنده کردن به تنهها و سرشاخههایِ آشکار و در دیدرسِ همگان. از همین روست که او پای در راهی دشوار میگذارد و هزارتوهایِ تاریک و ناشناخته را با پای صبر و بردباری میپیماید تا به گنجِ شایگان دست یابد و...
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/4871-bazafarini-sogh-siavash-sorodi-kohan.html
Telegram
ایران بوم
پنجم دی ماه زادروز استاد بهرام بیضایی (۱۳۱۷، تهران) کارگردان، نمایشنامه نویس و پژوهشگر گرامی باد.
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
نگاهی به کتاب «سخن ابن سینا و بیان بهمنیار» نوشته دکتر دینانی - ابن سینا «فیلسوف ناشناخته»
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/10648-sokhan-ebne-sina-bahmanyar-dinani.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/10648-sokhan-ebne-sina-bahmanyar-dinani.html
@iranboom_ir
به مناسبت پنجم دی ماه سالروز تلخ زلزله ویرانگر شهر بم و درگذشت «ایرج بسطامی» خواننده بنام موسیقی ایران.
" گلپونه ها"
@iranboom_ir
" گلپونه ها"
@iranboom_ir