Telegram Web Link
ایرانیان پایه‌گذار شگردشناسی (تکنولوژی) نیروی باد ایرانیان، اولین بهره‌گیران از نیروی باد
 
دکتر هوشنگ طالع

پیش‌گفتار

در بیش‌تر کتاب‌های مربوط به علم سیاست، بحث پیرامون اشکال حکومت، با گفت‌وگوی داریوش هخامنشی و ویژگانش در مورد شکل‌های گوناگون حکومت، آغاز می‌گردد. در بررسی‌های تاریخ پیرامون بهره‌گیری از نیروی باد نیز در تمام کتاب‌های مربوط به «انرژی باد»، با صراحت به این نکته اشاره شده است که اولین آسیاب‌های بادی وسیله‌ی ایرانیان در سیستان ساخته شده‌اند.

در دوردست‌های تاریخ، انسان ایرانی با ساختن آسیاب‌های آبی برای آرد کردن غله‌ای که از آن نان می‌پخت، اولین گام را در راستای بهره‌گیری از نیروهای طبیعی، برداشت. پیش از ساخت آسیاب‌های آبی، انسان برای آرد کردن گندم، متکی به نیروی بازوان خود و یا نیروی «دام» بود.

پس از ساخت آسیاب‌های آبی، ایرانیان توانسته بودند، در کنار اختراع چرخ 1 ، گام دیگری در راستای شناخت ژرف‌تر شگردشناسی (تکنولوژی) بردارند. البته آشکار نیست که اختراع چرخ پیش از اختراع آسیاب‌های آبی بود، یا برعکس. اما به هر حال، می‌توان پنداشت که اختراع یکی بر اختراع دیگری، تاثیر زیادی داشته است.

واژه آسیاب، از دو بخش «آس» و «آب» درست شده است. آس در فارسی به معنای نرم کردن دانه به زیر سنگ است. 2

در فرهنگ معین، زیر واژه‌ای آس، آمده است: « دو سنگ گرد و مسطح بر هم نهاده و سنگ زیرین در میان میلی آهنین و جز آن از سوراخ میان سنگ زبرین در گذشته و سنگ فوقانی به قوت دست آدمی یا ستور یا باد یا آب یا برق و یا بخار چرخد و حبوب و جز آن را خرد کند و آرد سازد.»

در آغاز، انسان از نیروی بازوان خود برای آرد کردن غله یاری می‌گرفت. در نتیجه، « ... باید دست‌اس ابتدایی‌ترین وسیله‌ی آرد کردن باشد که همه‌ی نیروها از تن آدمی نشات می‌گرفت....». پس از آن که انسام دام را به کار گرفت، در برخی نقاط ایران، اصطلاح « خرآس» پدید آمد. 3 از آن جا که در این گونه آسیاها، بیش‌تر از نیروی « خر» استفاده می‌شد، آسیاهایی که به نیروی شتر یا گاو یا اسب هم به حرکت در می‌آمدند، « خرآس» می‌نامیدند. از این گونه آسیاها تا این اواخر برای گرفتن روغن از دانه‌های روغنی استفاده می‌شد که اصطلاح
« عصاری» و « اسب عصاری» از آن است. در یزد از این آسیاها با بهره‌گیری از نیروی شتر برای ساییدن « حنا» استفاده می‌شد که بدان « مازاری» می‌گویند. ‌این آسیاها که تا چندی پیش با نیروی شتر می‌گردید، اکنون نیروی برق، جانشین نیروی دام شده است.

روزگار بهره‌گیری از نیروی باد، روشن نیست. اما به گواهی همه‌ی محققان داخلی و خارجی، ایرانیان اولین ملتی بودند که باد را مهار کرده و از آن به عنوان محرکه‌ی آسیاب و چرخ‌ چاه، بهره گرفتند.4

به جرات می‌توان گفت که هم‌زمان با موفقیت بزرگ انسان در زمینه‌ی شگردشناسی تبدیل حرکت یک سویه‌ی آب به حرکت چرخشی سنگ آسیاب، ایرانیان توانستند از نیروی باد برای به حرکت درآوردن سنگ آسیاب و بیرون کشیدن آب از چاه، بهره جویند. بی‌گمان، اولین آسیاب‌های بادی در منطقه‌آی از سیستان (سکستان) تا قهستان (کوهستان) و در چند هزار سال پیش، ساخته شده‌اند.5

سرزمین سیستان و دشت خواف در دشت زوزن، دارای باد معروف 120 روزه‌ای است که به طور قطع همین امر، مردم منطقه را به فکر بهره‌گیری از این نیرو، انداخته و موجب اختراع آسیای بادی در دور دست تاریخ در این بخش از سرزمین ایران، شده است. «... در سیستان بادهای تابستان به نام باد 120 روزه وجود دارد که سرعت آن گاهی تا 120 کیلومتر در ساعت می‌رسد.»6

« ... بادهای هرات، از اردیبهشت ماه تا امردادماه جریان دارد. می‌توان فرض کرد که مبدا وزش مزبور از پامیر است که نخست در سر حد ایران و افغانستان ظاهر می‌شود و سریع‌ترین جریان آن در سیستان است. همین باد درفروردین 1284 (خورشیدی) با سرعت دقیقه‌آی 6218 متر می‌وزیده است. عقیده بعضی از علما این است که سرعت همین باد علت اختراع آسیای بادی در ایران است.»

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhekohan/2960-iranian-technology-baad.html


توسعه گردشگری با ثبت جهانی آسبادهای تاریخی
http://www.iranboom.ir/didehban/mirase-manavi/7729-1391-07-12-17-59-45.html


ایرانیان اولین بهره‌گیران از نیروی باد
http://www.iranboom.ir/iranshahr/iran-pajohi/7067-iranian-avalin-bahre-giran-az-niroye-baad.html


https://www.tg-me.com/iranboom_ir
برگزیده‌ها دربارۀ آذربایجان

برگرفته از مجله ایران شناسی، سال دهم،  بهار 1377 - شماره 1، ص 141 تا 172

اخـتلاف‌ لهجه، ملّیت نزاید بهر کس‌
ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان
شهریار

به مناسبت اقدام گستاخانه که علیه تمامیت ارضی ایران انجام پذیرفته است، اقدامی که در تاریخ سیاسی ایـران به یقین نظیر و مانندی ندارد، برگزیده‌های این شمارۀ ایران‌شناسی را به «آذربایجان» اختصاص داده‌ایم، تا خوانندگان گرامی به برخی از کوششهای‌ محققان‌ و نویسندگان و شاعران ایرانی، اعم‌از آذربایجانی و غیرآذربایجانی، در دفاع از آذربایجان و زبان فارسی، و نیز برخورد با پان‌تورکیست‌ها و کمونیست‌ها در قرن بیستم‌ میلادی آگـاه گردند.

از حـوادثی که از جنگ اول جهانی‌ به‌ بعد بر آذربایجان گذشته است و از نقشه‌ها و تبلیغات پان‌تورکیستها و کمونیستها علیه ایران به منظور تجزیۀ آذربایجان کم‌وبیش‌ آگاهیم که نیازی به تکرار آن در این‌جا نیست.

ولی ذکر این‌ موضوع‌ را‌ در این‌جا، ولو به اختصار، لازم می‌دانیم‌ که‌ تـا‌ پیـش از تشکیل‌ حزب توده، و روی کارآمدن پیشه‌وری و حکومت خودمختار آذربایجان در سال 1324، درس‌ خواندگان و روشنفکران آذربایجان و از جمله نویسندگان‌ و شاعران‌ آذربایجانی، با آن‌که‌ همه به ترکی سخن می‌گفتند، خود را مطلقا «ترک» (تورک) نمی‌دانستند. آنان‌ تنها ساکنان‌ عثمانی (ترکیه) و قفقاز را ترک می‌خواندند و در یک کلمه «ترک بـودن» را دونـ‌ شأن و حـیثیت خود می‌دانستند. نکتۀ قابل‌توجه دیگر آن اسـت‌ کـه‌ آثـار‌ هیچ‌یک از هموطنان آذربایجانی ما مانند سید حسن تقی‌زاده، سید احمد کسروی، رضازادۀ‌ شفق، پروین اعتصامی، رعدی آدرخشی، عباس زریاب خوئی، محمد امین ریاحی، تقی ارانی،  محمد امین ادیب طـوسی، عبد العـلی کـارنگ، محمد رضا شعار، منوچهر مرتضوی، ناطق‌ ناصح، جواد شیخ الاسلامی، محمد‌ نخجوانی، غلامحسین‌ ساعدی‌ و...بـه زبـان ترکی نیست.

شهریار شاعر نامدار آذربایجان، اشعار معدودی به زبان ترکی‌ دارد‌ و بقیۀ اشعارش‌ به زبان فارسی‌ست. در مطالبی که در برگزیده‌های همین شماره از نظرتان مـی‌گذرد ملاحظه مـی‌فرمایید کـه‌ این‌ افراد‌ وطن‌دوست شریف، وقتی متوجه شدند که پان‌ تورکیستها و سپس کـمونیستها در دورۀ استالین‌ برای‌ تجزیۀ‌ آذربایجان، به ترکی‌زبان بودن‌ آذربایجانیان انگشت می‌نهند و آنان را«ترک» می‌خوانند و به دشمنی با «فارسها» تحریک می‌کنند، گفتند راه‌ مقابلۀ‌ بـا‌ دشـمن ایـن است که دولت مرکزی ایران باید در سراسر آذربایجان تدریس زبان فارسی را‌ رواج‌ دهـد تا دشمن از این جهت خلع سلاح‌ گردد. زیرا آنان به درستی زبان فارسی‌ را‌ عامل‌ اصلی وحدت ملی ایـران مـی‌دانستند.

از شهریور 1320 بـا اشـغال ایـران از سوی قوای‌ شوروی‌ و انگلیس، و تأسیس حزب‌ تودۀ ایران، و بعد حزب دموکرات آذربایجان با ادعای خـودمختاری‌ بـرای‌ آذربایجان‌ با تکیۀ بر زبان ترکی به‌عنوان«زبان ملی»ساکنان آذربایجان و تبلیغات شدید روسها دربارۀ تجزیۀ آذربـایجان، برخی از ایـرانیان‌ در‌ دام کمونیستها افتادند و به تکرار سخنان بی‌پایۀ آنان مانند«ترک»بودن آذربایجانیان، ستم فارسها بر ترکها‌ و مطالب واهی دیـگری از ایـن‌ گونه پرداختند. بدین ترتیب پنجاه سال است که تربیت‌شدگان مکتب کمونیستها و پان‌تورکیستها تنها‌ با تکیه بـر زبـان تـرکی، برای تجزیۀ آذربایجان گریبان چاک می‌کنند.


برای مطالعه نوشتار به پیوند زیر مراجعه کنید:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/tireh-ha/15976-bargozide-ha-darbare-azarbaijan-940921.html


https://www.tg-me.com/iranboom_ir
شاهنامه آیینهٔ تمامْ نمای ِ ارزشهای انسانی

همه ی آگاهان از فرهنگ باستانی و ادب ِ کهن ِ فارسی به خوبی می دانند که پس از گاهان، سرودهای جاودانه ی زرتشت، اندیشه ورز و شاعر بزرگ ِ ایرانی در چند هزاره پیش از این، تنها فردوسی ی حماسه سراست که در یک هزاره پیش از روزگار ِ ما در منظومه ی بزرگ و انسان محور و جهان شمولش شاهنامه، زن را در پایگاه سزاوار ِ او که یار و یاور و هم دل و هم زبان مرد است، توصیف کرده و به زیباترین و شیواترین و شکوهمندترین زبان و بیانی ستوده و ارج گزارده است.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/hakime-tos/shahnameh/2215-shahnameh-aeeneye-tamam-namaye-ensani.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
برگزاری آیین بزرگداشت ۲۱ آذر (۱۳۲۵)، روز رهایی آذربایجان و روز گریز اهریمن

به انگیزه‌ی هفتاد و هشتمین سالگرد نجات آذربایجان ( روز گریز اهریمن )
۲۱ آذر ماه ۱۴۰۳

۲۱ آذر؛ غرش شیران ایران در نجات آذربایجان گرامی باد.

روز ۲۱ آذر، روز نجات آذربایجان و گریز اهریمن گرامی باد

#پاینده_ایران #آذربایجان #روز_نجات_آذربایجان #21_آذر
#گریز_اهریمن

Www.iranboom.ir

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
برگزاری آیین بزرگداشت ۲۱ آذر (۱۳۲۵)، روز رهایی آذربایجان و روز گریز اهریمن

به انگیزه‌ی هفتاد و هشتمین سالگرد نجات آذربایجان ( روز گریز اهریمن )
۲۱ آذر ماه ۱۴۰۳

۲۱ آذر؛ غرش شیران ایران در نجات آذربایجان گرامی باد.

روز ۲۱ آذر، روز نجات آذربایجان و گریز اهریمن گرامی باد

#پاینده_ایران #آذربایجان #روز_نجات_آذربایجان #21_آذر
#گریز_اهریمن

با وجودی که در تقویم رسمی، جای رخداد ملی ۲۱ آذر ۱۳۲۵ ( روز نجات آذربایجان / روز گریز اهریمن ) خالی است ؛ اما در همه‌ی این سالیان ایران‌پرستان و ملی‌گرایان ، کوشیده‌اند که این روز را با برپایی اجتماعات  ، ارج نهند و گرامی دارند.

به انگیزه‌ی هفتاد و هشتمین سالگرد گریز اهریمن و نجات آذربایجان در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ ، آیین ویژه‌ای در تالار مهرگان با حضور انبوه ایران‌دوستان و میهن‌پرستان برپا گردید .
مدیریت هفتاد و هشتمین سالگرد نجات آذربایجان را سرور ارجمند و گرامی بانو هما ارژنگی عهده‌دار بودند.
سخن‌رانان این آیین ، عبارت بودند از :
سروران گرامی : دکتر هژیر تهرانی (نامه‌ی پیشه‌وری به استالین و پاسخ وی ) علیرضا کاشفی (منافع ملی و تمامیت ارضی) ؛ دکتر محمد رسولی ( آذربایجان و  شاهنامه ) ؛ پیمان حریقی ( جمهوری خود خوانده‌ی مهاباد ) ؛ دکتر هوشنگ طالع ( فرجامین سخن‌ران :چهره‌ی فرقه‌ی دموکرات بدون نقاب )
در آیین ویژه‌ی هفتاد و هشتمین سالگرد نجات آذربایجان ( گریز اهریمن ) سه تن نیز  شعرخوانی کردند که عبارت بودند از : سروران ارجمند شمس خلخالی ( آذربایجان ) محمد تقی حرآبادی ( آذرآبادگان )، بانو هما ارژنگی (آتورپاتگان )
همچنین در این آیین ویژه ، سرور گرامی استاد بهشتی ، چند قطعه میهنی اجرا کردند.
این نشست که در ساعت ۱۶:۲۰ دقیقه روز پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ آغاز گردیده بود ، در ساعت ۱۹:۴۵ دقیقه به پایان رفت.

Www.iranboom.ir

https://www.tg-me.com/iranboom_ir/44822
ریشه و تبار مردم آذربایجان (مسعود لقمان)

مردم آذربایجان همان گونه که نام سرزمینشان نشان می‌دهد، مردمانی هستندایرانی نژاد (آریایی نژاد). نام آذربایجان از آتروپات سردار هخامنشی که آذربایجان را از چنگال اسکندر رهاند و تا سالیان دراز خود و خاندانش سر رشته‌دار این سرزمین بودند، گرفته شده. این سرزمین پیش از آتروپات، ماد خرد نامیده می‌شدی.1

آتروپاتکان (خانه آتورپات) (سرزمین آتورپات)   آذرپادگان
  آذربایجان

«استاد پورد اوود» در معنی آتروپاتکان می‌گوید:  «نام آتروپات، نامی است که به گستردگی در ایران باستان به کار گرفته می‌شد، از دو بخش درآمیخته آتر (آذر) و پات که اسم مفعول از مصدر پا که در اوستا و پارسی باستان به معنی نگاه داشتن و پاس داشتن و پناه دادن، بسیار به کار رفته و همین واژه است که در پارسی، پاییدن شده است. جزو کان که در آتروپاتکان و آذرپادگان افزوده شده، همان است که در بسیاری از نام‌های دیگر سرزمین ایران هم دیده می‌شود مانند گلپایگان (گلبادگان)».2

آذربایجانیان فرزندان مادان آریایی‌اند، همان قومی که کردان و لران امروزی بازماندگان اینانند، اینان تا سده‌های اخیر، گویش آذری خود را به سختی در برابر ترکتازان نگه داشته، اما در پایان،‌دگرگونی‌ها به گونه‌ای شد که دگر توانایی در برابر این یورش بیرحمانه را از کف دادند، بدین گونه که...

ترکان که ایل‌های دام‌دار و کوچ نشینی بودند، در زمان سلجوقیان به هوس چمنزارهای خرم و سرسبز آذربایجان به آن جا درآمدندی، و با بیشی گرفتن ایل‌های ترک در آذربایجان و سپس در هنگامه‌ی مغولان- که زبان ایشان از زبان ترکان جدا بودی اما ایشان نزدیکی بیشتری به ترکان داشتندی تا به ایرانیان هم‌چنین برخی از لشگر آن‌ها نیز ترک بودی- که در آذربایجان نشیمن گرفته و مراغه و سلطانیه و تبریز را به پایتختی برگزیدندی و راه را برای ترکتازی ترکان باز نمودندی و بومیان شهر آیین (متمدن) آذربایجان را که بیشتر کشاورز بودند، زیر یورش آن‌ها قرار گرفتندی و به سبب نیازی که بومیان برای رابطه با مهاجمان سر رشته‌دار داشتند، کم کم واژگان ترکی به گویش آذری راه یافتندی و با گذشت زمان از یک سو با قدرت گرفتن هرچه بیش‌تر مهاجمان و کوچ‌های گله‌ای پی در پی آنان به آذربایجان و از سوی دگر با زیر دست رفتن بومیان و رو به سستی نهادن ایرانیان، با این حال نزدیک به 700 سال به درازا کشید تا زبان ترکی بتواند، آذری را کنار زند. این یورش و کنار زدن ترکی، آذری را، نخست در بیرون از شهرها آغاز گردید، ولی کم کم به شهرهای بزرگ نیز رسید، به گونه‌ای که زکریا بن محمد قزوینی در کتاب «آثار البلاد» که در سال 674 هجری در زیر عنوان تبریز نوشته:  «منجمین گفته‌اند که تبریز را از ترکان آفتی نخواهد رسید، چه طالع آن شهر عقرب است و مریخ صاحب آن است و تاکنون حرف ایشان راست درآمده است، چه از جمیع بلاد آذربایجان هیچ شهری از دستبرد ترکان محفوظ نمانده است جز تبریز».3

«احمد کسروی تبریزی» در دفتر «آذری زبان باستان» زیر عنوان آذربایجان پس از مغولان می‌نویسد:  «پس از مغولان در ایران شورش بس سختی برخاست زیرا چون ابوسعید در سال 735 درگذشت و او را جانشینی نبود میان سران مغول کشاکش افتاد که هر یکی مغول پسری را به پادشاهی برداشتند و با هم به جنگ و کشاکش برخاستند و هنوز یک سال از مرگ ابوسعید نمی‌گذشت که سه پادشاهی بنیاد یافت و برافتاد و تا سالیانی این کشاکش و لشکرکشی پیش می‌رفت و ایرانیان که این زمان بسیار خوار و زبون می‌بودند زیر پا لگدمال شدند و چون آذربایجان تختگاه مغول بوده بیش‌تر این کشاکش‌ها و جنگ‌ها در آن‌جا رخ می‌داد و بیش‌تر زیان و آسیب به آن‌جا می‌رسید و مردم از پا افتاده نابود می‌شدند. در آن زمان‌ها بود که شهر تبریز گزند سختی دید. زیرا آذربایجان که در دست سلطان احمد ایلکانی می‌بود و او امیر ولی استرآبادی را به فرمانروایی تبریز گماشت و در سال 787 تقتمش خان پادشاه دشت قپچاق به دشمنی سلطان احمد، ناگهان پنجاه هزار سوار مغول بر سر شهر فرستاد که امیر ولی بگریخت و مردم بیش از یک هفته جنگ و ایستادگی نتوانستند و مغولان به شهر درآمده آن چه گزند و آسیب بوده دریغ نگفتند. پس از این گزندها نوبت تیمور و لشکرکشی‌های او رسید. در زمان او آذربایجان چندان آسیب ندید. لیکن چون دوره او به سر رسید آذربایجان بار دیگر میدان کشاکش گردید زیرا چنان که در تاریخ‌هاست، نخست خاندان قراقویون‌لو (سیاه گوسپندان) با دسته‌های بس انبوهی از ترکان به آن‌جا درآمدند و بنیاد پادشاهی نهادند و همیشه در جنگ می‌بودند و پس از آن نوبت آق قویونلو (سپید گوسپندان) رسید که هم‌چنان با ایل‌های انبوهی به این‌جا رسیدند و بنیاد پادشاهی نهادند و همیشه در جنگ و کشاکش می‌بودند

http://www.iranboom.ir/iranshahr/tireh-ha/2265-rishe-tabar-azarbaijan-masoud.html

https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
روایات مختلف درباره دوران کودکی و نوجوانی فریدون

جلال متینی

حوادث دوران کودکی و جوانی فریدون، پنجمین پادشاه کیانی ایران، در متون منظوم و منثور فارسی و عربی اعم از حماسی و تاریخی به صورتهای گوناگون ذکر شده است. اختلافات روایات در این باب نه فقط در امور جزئی به چشم می‌خورد بلکه گاه تفاوت به حدی است که خواننده ناچار باید بپذیرد که سرچشمه و منشأ روایتها در موضوع مورد بحث کاملاً با یکدیگر متفاوت بوده است. در این مقاله دربارۀ این روایات سخن خواهیم گفت و سپس چند موضوع وابسته بدان را نیز به اجمال از نظر خواهیم گذرانید. مطالبی که به‌ترتیب مورد بررسی قرار خواهد گرفت عبارت است از:

1. روایات مختلف دربارۀ دوران کودکی و جوانی فریدون:
الف- روایت شاهنامه فردوسی و متون مشابه آن.
ب- روایت کوش نامه.
ج- متونی که در آنها به حوادث دوران کودکی و جوانی فریدون تقریباً اشاره‌ای نگردیده است.

2-  نقش «گاو» در زندگانی فریدون و خاندانش:
الف- کاربرد لفظ «گاو» در القاب پدران فریدون.
ب- «گاو برمایه»،گاو فریدون.
ج- گرزی بسان سر گاو میش.
د-  گاو سواری فریدون.
ه‍- گاوی در خانهٔ جم!

3- پیشنهادی دربارۀ کلمه «برمایه» در شاهنامه فردوسی.
1- روایات مختلف دربارۀ دوران کودکی و جوانی فریدون
الف- روایت شاهنامهٔ فردوسی و متون مشابه آن
در این بخش، روایتی مورد بررسی قرار می‌گیرد که در آن به گاو فریدون اشاره گردیده است.


شاهنامه فردوسی
  در شاهنامه بندرت به حوادث دوران کودکی شاهان و پهلوانان ایران بتفصیل اشاره گردیده است. فردوسی تنها در مواردی به ذکر این مطلب پرداخته است که این گونه حوادث در سلسله وقایع داستان از اهمیت خاصی برخوردار باشد، نظیر زادن زال فرزند سام با موی و اندامی به سفیدی برف و رخانی به گونهٔ شنگرف و چشمانی سیاه، که سام از بیم سرزنش گردنکشان و مهان فرمان داد تا فرزند سپید مویش را به البرز کوه در هندوستان ببرند و در آنجا رها سازندش. زال سالها در پناه سیمرغ در البرز کوه بسر برد تا زمانی که «یکی مرد شد چون یکی زاد سرو» و آنگاه به شرحی که در شاهنامه آمده است سام او را به نزد خود باز گردانید. و نیز چنان که می‌دانیم زادن رستم نیز بشرح در شاهنامه آمده است که چگونه به سبب بزرگی جثهٔ کودک در شکم مادر، مادر در هنگام زادن او بیهوش شد و همه بر جان مادر و کودک بیمناک گردیدند، و آنگاه زال لختی از پر سیمرغ را در مجمر آتش سوخت و سیمرغ هم اندر زمان بنزد زال حاضر شد و چون از سبب اندوه زال آگاه گردید، نخست او را به نیرومندی و توانایی فوق‌العاده کودک مژده داد و سپس فرمود تا مادر را با نوشانیدن می ‌مست سازند و پهلوی او را با خنجری آبگون بدرند و گیاهی رابا شیر و مشک بیامیزند و چون خشک شد آن را بسایند و بر جای زخم نهند و پر سیمرغ را نیز بر آن بمالند که سرانجام با راهنمایی سیمرغ و انجام همه این کارها رستم زاده شد و رودابه، مادرش، جان بسلامت برد و نخستین عمل جراحی «سزارین»یا «رستمی» نیز در تاریخ ملی ما انجام پذیرفت.

  یکی دیگر از این گونه موارد نادر که با شرح و بسط بیشتری در شاهنامه یاد شده است حوادث دوران کودکی و جوانی فریدون است تا زمانی که به پادشاهی می‌رسد. چون رویدادهای این دورهٔ زندگی فریدون با دوران پادشاهی ضحاک مقارن است.

دربارۀ این که در دوران هزار سالهٔ سلطهٔ ضحاک بر ایران، چه بر سر مردم ایران آمده است و خاندان جمشید در این دورهٔ دراز روزگار را چگونه گذرانیده‌اند، شاهنامه فردوسی تقریباً ساکت است. از آغاز این ماجرای غم انگیز چیزی جز این نمی‌دانیم که چون جمشید در دورهٔ چند صد ساله پادشاهیش کارها را نظم و ترتیب بخشید و سپس بمدت سیصد سال نیز رنج و دردمندی و مرگ را از مردم دور ساخت و دیوان را فرمانبردار خود کرد و جهانیان به سبب حسن سیاست وی شادکام بودند، وی در خداوند ناسپاس گردید و خود را آفرینندهٔ جهان خواند، و درنتیجه فرّهٔ ایزدی رفته رفته از وی کاسته شد، امن و آسایش از ایران‌زمین رخت بر بست، در هر گوشه‌ای کسی علم طغیان برافراشت و سپاهیان ایران که از وجود مهتری بنام ضحاک در بین تازیان آگاه شده بودند«شاه جوی» به نزد او رفتند و به شاهی بر او آفرین خواندند و وی را به پادشاهی ایران برگزیدند. با ورود ضحاک به ایران، جمشید از ایران گریخت و مدت صد سال پنهان بسر برد تا روزی در دریای چین به دست ضحاک گرفتار و با اره به دو نیم گشت. فردوسی با بیان شیوا و موجز خود اصول کلی دوران پادشاهی ضحاک را در این چند بیت یاد کرده است:

نهان  گشت  آیین  فرزانگان
پراگنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد،جادوی ارجمند
نهان، راستی، آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان راز
ز نیکی ‌نبودی سخن‌جز به راز..
[بدین بود بنیاد ضحاک شوم
جهان‌ شد مر او را چو یک‌ مهره ‌موم]

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/hakime-tos/shahnameh/5066--ravayat-mokhtalef-darbare-doran-kodaki-nojavani-fereidun.html

@iranboom_ir
۲۵ آذر ۱۳۹۰، پرویز منصوری ـ موسیقیدان، مدرس، مترجم و مؤلف ـ درگذشت.

💠 با ایران‌بوم همراه باشید:
@iranboom_ir
به بهانه ۲۵ آذر، روز پژوهش در تقویم عمومی کشور

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۸۴، سال سیزدهم، آذر و دی ماه ۱۳۹۳، رویه ۱۲ تا ۱۳

علی محمد (کاوه) آقا علی خانی

دانش در درازای تاریخ فرزند دو فرآیند بوده است: یکی اندیشیدن و دیگری پژوهیدن(پژوهش). به دیگر سخن اساسا تولید و توسعه دانش یک حادثه غیرمترقبه و تصادفی نبوده و ناگهانی صورت نمی‌گیرد، بلکه دانش زمانی به دست می‌آید که فراگرد اندیشه و پژوهش در یک جامعه یا سازمان راه خود را بازیابد و چونان یک موجود زنده و پویا در حرکت باشد.

با پذیرش این کوتاه سخن، برداشت طبیعی و منطقی آن است که اگر در هر جامعه‌ای، فرآیند اندیشه دچار سستی شود (یعنی آدم‌ها درباره خودشان، کارشان و میهنشان فکر نکنند) و یا بستر و سازوکاری برای پرسش و پژوهش فراهم و جاری نباشد، آن جامعه بی‌تردید در بلند مدت و حتی در کوتاه مدت با یک روند رو به پیری زودرس و مرگ و نابودی روبرو خواهد شد.

کوتاه نظری به پیشرفت‌های شگردشناسانه بسیاری کشورها و سازمانهای پیشرو در جهان به ویژه در دهه‌های اخیر، بیش از پیش روشن می‌سازد که بی‌تردید هر پیشرفتی وامدار دانشی و هر دانشی برآمده از پژوهشی بوده و هست.

اگر چه بسیاری از ما به محض شنیدن واژه پژوهش، در یک فرآیند ذهنی به سرعت آن را به فضای دانشگاهی نسبت می‌دهیم اما واقعیت آن است که پژوهشگری یک نوع رویکرد و نگاه خاص و به عبارتی یک نوع شخصیت حرفهای و سبک زندگی شخصی و کاری است که خمیرمایه آن  روحیه پرسشگری است و با این تعریف هر کس در هر محیطی که هست، هر نوع کاری که انجام می‌دهد و در هر سطح شغلی که فعالیت می‌نماید می‌تواند و باید با روحیه‌ای پرسشگر و البته هدفمند در مورد مسائل پیرامون خود بیندیشد و بپرسد و بخواند تا فردایی بهتر...

این مقدمه بهانه‌ای است تا عنایتی داشته باشیم به نامگذاری هفته‌ها و روزها در فرهنگ عمومی و تقویم سالانه کشور که یکی از آنها نامگذاری روز 25 آذر به نام روز پژوهش است، این روز را به همه ایرانیان فرهیخته و پرسشگر شادباش می‌گویم و البته دردی دیگر دارم و آن بیان یک بیماری است که شوربختانه گریبان جامعه را گرفته و ظاهرا سر رها کردن ندارد. و آن این که:
بی تردید تعداد دانش آموختگان نظام آموزش عالی یکی از شاخص‌های توسعه کشورهاست، از سوی دیگر ارتباط و تاثیر مستقیم وقطعی توسعه آموزش و پرورش بر بازدهی اقتصادی و اجتماعی کشورها موضوعی است که در منابع مرتبط با اقتصاد آموزش بارها و بارها تاکید و تثبیت شده است، بنابراین در ضرورت آموزش به ویژه آموزش عالی هیچ بحثی نیست. براساس آمارهای منتشره در منابع علمی جهان نیز نقش اول ثروت آفرینی در کشورهای توسعه یافته را سرمایه‌های انسانی با 67 به خود اختصاص داده اند و بی تردید نیروی جوان و دانشگاهی بخش قابل توجهی از این رقم را تشکیل می‌دهند اما در چگونگی پرداختن به آن بحثهای فراوانی در میان صاحبنظران برقرار است. در این راستا پرداختن به اندیشه‌های حاکم بر برنامه‌ریزی‌های آموزشی قابل توجه است.

امروزه رویکردی که بر توسعه علمی کشورها حاکم است آن است که با یک موضع کاملا اقتصادی بحث هزینه  فایده را مطرح نموده اند، به این معنا که اگر ما یک تکنسین، کارشناس یا متخصص در رشته‌ای خاص را نیاز داریم چه راه اقتصادی‌تری پیش رو داریم که این خواسته را با هزینه کمتر به دست بیاوریم و به عبارتی مثلا اگر 8 سال برای تربیت یک پزشک هزینه می‌کنیم آیا این هزینه‌ها قابل بحث(کاهش) هست؟ و یا میتوان با بهینه کردن برنامه درسی(ناب سازی) زمان تحصیل را کوتاهتر کرد و خلاصه این که همیشه به این بیندیشیم که آیا راه بهتر و اقتصادی‌تری هست؟ و البته هیچگاه کیفیت را فدا نکنیم. این مقدمه را نوشتم تا برسم به آن چه بر نظام آموزش عالی ما حاکم است.

اگرچه دانشگاه و آموزش عالی در کشور ما  بیش از 17 سده ی پیش و دردوران ساسانیان با تاسیس دانشگاه جندی شاپور بینانگذاری شده و به طور گسترده تا قرن سوم هجری فعالیت می‌کرد و در آن برنامه های درسی همچون مسایل حقوقی، حکومتی،زبان دانی،کتابخانه های بزرگ که مورد استفاده مورخان خارجی بوده، مبادلات تجاری،نظم در کشاورزی و دامپروری و انواع تولیدات اقتصادی، پیشرفته بودن معماری و... معابد و دانشهای مذهبی و... برقرار بوده است و آنچنان که درتاریخ آمده است این دانشگاه در زمان انوشیروان به اوج پیشرفت رسید و دانشمندان زیادی ازهند، یونان، یهودی و سریانی و مسیحی و ایرانی را گرد هم آورد.

آیا فارغ التحصیلان دانشگاهی ما که از همین سیستم آموزشی به عنوان دکتر برخواهند آمد خواهند توانست گرهای از جامعه ایرانی بگشایند یا باید به مصداق سروده شاعر به این گروه دل خوش نداریم که فرمود:
ذات نایافته از هستی بخش کی تواند بود هستی بخش

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/negahe-roz/14817-

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
سالروز ثبت جهانی خوشنویسی ایرانی

در روز پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ در چهارمین روز شانزدهمین نشست کمیته جهانی حفاظت از میراث فرهنگی ناملموس که در مقر یونسکو در پاریس و به‌ صورت برخط برگزار ‌شد، پرونده برنامه ملی پاسداری از هنر سنتی خوشنویسی در ایران مورد بررسی قرار گرفت و به عنوان هفدهمین اثر میراث ناملموس ایران در فهرست جهانی یونسکو ثبت شد.

@iranboom_ir
سالروز درگذشت شاعر «سلطان قلبها»

محمدعلی حافظ الکتب معروف به محمدعلی شیرازی (زادهٔ ۲۷ اسفند ۱۳۱۹ در شیراز – درگذشتهٔ ۲۵ آذر ۱۴۰۱) شاعر و ترانه‌سرای ایرانی بود.

از مشهورترین ترانه‌های وی می‌توان به شکار (با این مطلع: وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت/داشت هنوزم بره‌هاشو می‌لیسید) با صدای ابی و سلطان قلب‌ها با صدای عارف و چرانمی رقصی با صدای ویگن و زندونی با صدای داریوش و آهنگ دشتستانی هایده اشاره کرد.
او از معدود شاعرانی است که در حوزه محیط زیست نیز اشعار گوناگونی سروده‌است. «آی ادمای مهربون واجبه که کمک کنیم» با صدای قاسم افشار و آهنگ مجموعه تلویزیونی زیر آسمان شهر با اجرای امیر تاجیک از دیگر ترانه های شادروان شیرازی است. دو اثر اخیر او هر دو بر روی آهنگ‌هایی از دکتر محسن کاظمیان است با عنوان «شب‌چراغ» و «عشقِ گمشده»؛ «چکاوک ناز من، امید پرواز من، تویی که معنا میدی، به شعر و آواز من»، مطلع اثر اخیر اوست.

@iranboom_ir
نشست علمی«شمس و مولانا» با سخنرانی دکتر میرجلال الدین کزازی، چهره ماندگار زبان وادب فارسی به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، دوشنبه 26 آذرماه در تالار اجتماعات انجمن برگزار می‌شود.

در این برنامه که ساعت ۱۵ برگزار خواهد شد، دکتر کزازی و جمعی از استادان زبان و ادب فارسی درباره جایگاه و اهمیت «مولانا و شمس» در سپهر فرهنگی، ادبی و عرفانی ایران و جهان پارسی زبان به ایراد سخن خواهند پرداخت.

@iranboom_ir
دوتار خراسانی

موسيقي مقامي ( موغامي) ، يادگار جلوه هاي زيبايي از فرهنگ ديرينه ي مشرق زمين است که از تحريف و دگرگوني اعصار مصون مانده است. اين هنر، يکي از هنرهاي اصيل و به جا مانده از فرهنگ و تمدن اين مرز و بوم است.

در بعضي از نقاط وجود برخي از نغمه ها به صورت بکر و دست نخورده ، حکايت از يک اصالت باستاني دارد و اگر براي بررسي موسيقي ، خراسان بزرگ را مد نظر قرار دهيم، بايد پهنه ي اين دياررا از کرانه هاي غربي خزر تا پهنه هاي ابيورد و نسا، مرو تا کويرهاي خراسان و هرات و مرز هندوچين، مورد کاوش قرار دهيم. از آثار کهن و متون مربوط به دانش موسيقي ايران باستان ، اطلاعات محدودي در اختيار است، ولي مي توان براي جست و جوي پيشينه ي موسيقي خود، به آاثار دانشمنداني همچون فارابي، امام محمد غزالي، ابن سينا و..... و اسناد تاريخي پس از ظهور اسلام مراجعه کرد.

فارابي در کتاب « موسيقي الکبير »از سازي به مشخصات دو تار - بدون کم و کاست – به نام تنبور خراسان نام مي برد. در لغت نامه ي دهخدا در باره ي تنبور خراسان شرح مفصلي نگاشته شده و به نقل از « منتهي الاَ رَب» مي نويسد: « دُمبَره يعني دُمِ بره و به علت شباهتي که به دم بره دارد و سپس از دوتاي و دو تار » نام مي برد. در «فرهنگ معين» نيز از دوتار به عنوان سازي که اهالي خراسان به کارمي برند ، اشاره شده است. ديگر اين که در حجاري هاي دوره ي اشکانيان ، نقش تنبور ديده مي شود و به اعتبار اين که اشکانيان خراساني بوده و اين ساز را دوست مي داشتند ، مدرکي است به وجود دو تار يا تنبور خراسان ، زيرا زادگاه اصلي پارتيان شمال شرق و باختر ايران بوده است1.

خراسان فعلي نيز به علت وسعت جغرافيايي و تنوع پراکندگي اقوام و فرهنگ هاي مختلف، داراي موسيقي مقامي متنوع و مختلفي است. تنوع نژادي از عرب هاي سامي تا هزاره، بلوچ و نژادهاي کرد و کرمانج و ترک و ترکمن و مغول در اين استان باعث شده است تا يکي از غني ترين گنجينه هاي فرهنگي موسيقي به وجود بيايد که بر خلاف بيشتر مناطق ايران از سبک خاصي برخوردار نيست. ترانه هاي عاميانه در خراسان ، ترانه ها و آوازهايي هستند که بين مردم رواج داشته و از به کارگيري عناصر طبيعي در ضمير ناخود آگاه و توانايي هاي ذاتي و شهودي آنها ، پديد آمده است.[2]

موسيقي فولکلور( عاميانه) اساس و پايه ي موسيقي هاي مدرن و کلاسيک است و در آثار هنرمندان بزرگ کشورمان ، استفاده از ملودي عاميانه به خوبي به چشم مي خورد، موسيقي محلي در نتيجه ي تغييرات کمّي و کيفي تا حدودي دچار دگرگوني هايي شده است تا جايي که بخش هايي از آن به کلي محو شده است. لالايي ها ، آهنگ هاي کار( جمع آوري خرمن، نمد مالي و...) ، برخي نيايش هاي آئين ( آهنگ هاي تمناي باران، نوروز خواني و..) پاره اي از آهنگ هاي مراسم شادي و عزاو... ، نخستين سنگرهايي بودند که مظاهر تمدن جديد آن ها را فتح کرد و از بين برد.

خراسان بزرگ را بايد بي هيچ ترديدي به مثابه ي شورانگيز ترين اتفاق فرهنگي ايران زمين دانست، زيرا کمتر اقليمي را مي توان يافت، که در هر يک از عرصه هاي اجتماعي از رزم گرفته تا بزم، به پاي شوريدگي و دلدادگي مردم اين سامان برسد. موسيقي شرق خراسان، خصوصاً جذب خراسان از نظر لايه هاي دروني و معرفتي بي همتاست و حديث پر سوز و گداز مردمي است که زنگار تاريخ در پس پرده هاي فراموشي و نسيان قرارشان داده است و گاهي موسيقي خراسان حديث پر رمز و راز سلوک و عروج راد مردان عرصه ي معرفت است. آنجاکه مغنّي صاحب دل خراساني مي خواند:

الله مدد، الله مدد ، يا احمد جامي مدد       يا شاه جيلاني مدد، يا غوث رباني مدد

در لرزشهاي صداي خوانندگان محلي جنوب خراسان ، از جمله شهرستان خواف، که « الله» را با آن ياد مي کنند ، استغاثه اي است که روح نياز را نشان مي دهد. نواي محزون « نوايي» و نواهايي که در پس شور آفريني، توامان با دردهاي کهنه و سرباز نکرده ي کوير است، حاصل زمزمه هايي است  که در خلوت بيابان هاي بدون سبزه و درخت، فقط به خاطر خود و فقط با خدا نجوا شده است. کوير ماوايي براي سرگرمي و گذران لذت بخش زندگي نيست، اينجا ترکيب« باد و خاک و خار» است که زندگي را مي سازد. نابغه هاي هنر موسيقي اين سامان، با چنين عناصري مرثيه مي خوانند و از اين روست که نواي دو تار ، سرنا و دهل، طنين دايره و آواي ني چوپان، به همراه آواز هنرمندان، همچون « باد بر جاده ها سفر مي کند» و همچون « خاک ، طعم و بوي بومي دارد» و همچون « خار ، آن ها را به انزواي تنهايي کشانده است.

بـزن نـي را که غـم داره دل مو
 بـزن نـي را که دوره منـزل مو

بـزن ني را مقام ني مگردان
 مـقــام ني تســـلاي دل مــو


http://www.iranboom.ir/honar/45-honar/107-2tar.html

@iranboom_ir
گنبد سبز زواره؛ بنای فراموش شده هزار ساله

http://www.iranboom.ir/didehban/yademan-ha/17624-gonbad-sabz-zavare-61504018.html

@iranboom_ir
بهشت روی زمین - سرودۀ استاد ادیب برومند

هماره تا به جهان خاندان آدم بود
وجود نابغه، تاریخ‌ساز عالم بود

ظهور نادره‌مردان روزگار، به دهر
هماره مظهر بس کارهای معظم بود

نگر به دودۀ پیغمبران که در آفاق
طلوعشان همه با خیر محض توأم بود

هزار گونه تحول در اجتماع بشر
رهین بعثت آنان ز عهد آدم بود

وز آن میانه فزونمایه‌تر در این تأثیر
سپهر پایه محمد، نبی خاتم بود

بدین قرار، نوابغ نه در قیاس رسل
عقولشان به دوصد ابتکار، ملهم بود

رجال علم و سیاست، فحول فضل و هنر
حیاتشان چو چراغی به شام مظلم بود

بسا که نادره مردی ز خطه‌ای مغموم
به پای‌خاست که آرامبخش هر غم بود

نفوذ همت و تأثیر این قبیل رجال
اگر چه بود فراوان، شمارشان کم بود

در امتداد زمان، قهرمان به نام بلند
هماره مظهر تذکار، همچو رستم بود

در این دیار، از آن پس که سالیان دراز
وطن دچار هزاران بلای مبرم بود،

در آن زمان که عیان گشت فرصت اصلاح
به کشوری که سراسر خراب و درهم بود،

پدید گشت به کشور، یکی امیر فخیم
که از هزار امیر و وزیر، افخم بود

بلندنام امیری که بهر پاس وطن
به عزم راسخ و رأی رزین مصمم بود

که بود این هنری خواجهی کفایت‌مند؟
که یادگار کیان‌فر، ز سام نیرم بود

ستوده خواجۀ‌ والامنش، امیر کبیر
بزرگوار تقی‌خان صدراعظم بود

همان کز اول دوران ناصرالدین‌شاه
وجود او به جراحات ملک، مرهم بود

به راه خدمت ایران در التزام خلوص
به حکم همت و وجدان پاک، ملزم بود

به درک ملتی آزاد و کشوری آباد
علاقه‌مند ز جان، تا به واپسین دم بود

بهشت روی زمین خواست کرد ایران را
که از تجمع اشرار، چون جهنم بود

بسا موانع سرسخت از درون و برون
به پیش راه هدفهای او فراهم بود

امیر دید که درد در غم و وبال وطن
به خودپرستی مشتی رجال، مُدغَم بود

امیر دید که هر یک ز سروران و صدور
اسیر و بندۀ دینار بود و درهم بود

امیر دید که با فقر و جهل و بیماری
حیات ملت ایران قرین ماتم بود

امیر دید که با حیف و میل بیت‌المال
قیود مالی کشور گسسته از هم بود

امیر دید که بیگانه از شمال و جنوب
گزند ما را، شائق چو مارِ ارقم بود

امیر دید که شه موم گشته در کف مام
چگونه مامی؟ کآلایش مجسم بود

بدید در کف امواج شر خراسان را
که از شرارت سالار، غرقه در یم بود

بدید کبک سفیران خروسخوانی کرد
چنان‌که بانگش گه زیر بود و گه بم بود

به رفع این‌همه اشکال، چاره‌ جویی کرد
که در کمال و خرد، چون به جود حاتم بود

از او به خادم و خائن رسید بیم و امید
که هم به دستش تریاق بود و هم سم بود

چو بهر نیت اصلاح، عزم وی شد جزم
از او رمید هرآن کو ز کیفرش رم بود

صف فساد، به ضدیتش علم برداشت
چو دید بر سر دوش امیر، پرچم بود

عناد خارجی و کید داخلی با هم
به طرح توطئه بر نفی میر منضم بود

شه جوان سبکسر مثال قتلش داد
به حیله‌ورزی مادر که درخور ذم بود

سپس به خواهش مادر مقام او بخشید
بدان رقیب که با خائنان پسر عم بود!

لقب نهاد ورا صدراعظم نوری
اگرچه ناری و ملعون چو ابن‌ملجم بود

حریم دولت ایران به خارجی یله کرد
به دست آن که به اغیار، یار و محرم بود

رگ امیر بفرمود تا زند فصّاد
به فین کاشان، کانجا مسیل این دم بود

رگ امیر نبود آنچه شد گشوده به فین
رگ حیات بلادیده کشور جم بود

طراوت سحری داد، باغ ایران را
ولی دریغ که کوته زمان چو شبنم بود

نماند آن همه تدبیر و همت والا
که قدر و منزلتش در بلندطارم بود

به قرنی از گذر ارتقا واپس ماند
خجسته کشور ما کز شکوه، اقدم بود

امیر اگر به سر کار مانده بود، ادیب
کنون سواد وطن چون بهشت خرم بود

http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/3848-behesht-roye-zamin-boromand.html

https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
سرور ارجمند مهندس فرشاد فرشیدراد درگذشت

با اندوه و درد بسیار در گذشت سرور گرامی مهندس فرشاد فرشید راد ، یار دیرین انجمن فرهنگی مهرگان را به آگاهی یاران انجمن مهرگان و دوستان می‌رساند .
مهندس فرشاد فرشیدراد انسانی آزاده  ، فرهیخته و دانش‌پژوه بود .
شادروان ، سال‌ها با سخنان خود در زمینه‌های گوناگون تاریخ ، زبان ، فرهنگ و شگردشناسی میهن‌مان در گذشته و حال ، در نشست‌های ماهانه‌ی انجمن مهرگان ، بر آگاهی‌های باشندگان می‌افزود .
شادروان مهندس فرشاد فرشید راد ، دارای چندین اثر گرانبهای نوشتاری نیز می‌باشند .
یادشان هماره گرامی است و روانشان به سپنتامینو .
۲۶ آذرماه ۱۴۰۳
از سوی یاران انجمن فرهنگی مهرگان - هوشنگ طالع
ایران بوم
به گزارش ایسنا، ایران در این دوره از اجلاس بین‌دولتی حفاظت از میراث فرهنگی ناملموس، موفق به ثبت پرونده «مهارت ساختن و نواختن رباب» شد. این پرونده با مشارکت کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان تهیه و تدوین شده است. این ساز با نام پارسی «رواوه» بیش…
سالگرد ثبت جهانی «هنر تذهیب» و «جشن سده» شدند
۱۵ آذر ۱۴۰۲

«جشن سده» هم مشترک از سوی ایران و تاجیکستان در فهرست میراث ناملموس یونسکو ثبت جهانی شد.
@iranboom_ir

«هنر تذهیب» به نام ایران و ۴ کشور دیگر در فهرست جهانی میراث ناملموس یونسکو ثبت شد.

پرونده «هنر تذهیب» پس از بررسی در هجدهمین جلسه کمیته بین دولتی حفاظت از میراث فرهنگی ناملموس، ‌که در شهر کاسان، جمهوری بوتسوانا برگزار شد، به فهرست جهانی میراث ناملموس یونسکو اضافه شد. این پرونده مشترک از سوی ایران، تاجیکستان، ازبکستان، ترکیه، باکو تدوین شده است.
هنر تذهیب با شماره ۱۰۰ در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۸۷ در فهرست میراث ملی ایران ثبت شده است. گستره جغرافیایی این عنصر در سراسر ایران پراکنده است.
تذهیب را زراندود یا طلاکاری هم می‌نامند. دلیل این نام‌گذاری استفاده از محلول‌های طلا برای طراحی نقوش تذهیب بوده است. اما لغت تذهیب را در اصطلاح می‌توان به معنی «آراستن» نیز دانست؛ چرا که هدف اصلی هنر تذهیب، آراستن صفحات کتاب، قطعات خوشنویسی و حاشیه نقاشی‌ها، به ویژه صفحات قرآن کریم است.

پیش از ثبت هنر تذهیب و جشن سده، شمار میراث ناملموس جهانی ایران به ۲۲ عنصر رسیده بود.
پیش‌تر مهارت سنتی قالی‌بافی در کاشان، ردیف‌ موسیقی ایرانی، تعزیه، موسیقی بخشی‌های خراسان، نقالی و داستان‌سرایی نمایشی در ایران، نوروز، هنر ساختن و نواختن کمانچه، آیین‌های پهلوانی یا زورخانه‌ای، مهارت ساخت و نواختن دوتار، دانش ساخت لنج، فرهنگ پخت و تقسیم نان لواش، قالی‌شویان، مهارت‌های سنتی قالی‌بافی در فارس، چوگان، نگارگری ایرانی، آیین زیارت کلیسای تادئوس، برنامه ملی پاسداری از هنر خوشنویسی، یلدا/چله، هنر ساختن و نواختن عود، هنر سوزن‌دوزی ترکمن و پرورش کرم ابریشم و تولید سنتی ابریشم برای بافندگی به نام ایران و یا مشترک با کشورهای دیگر در یونسکو ثبت شده است.

https://www.tg-me.com/iranboom_ir/42341
تاریخ زبان دری در آذربایجان

 دکتر حسین نوین رنگرز

 قدیم‌ترین خبر درباره‌ی «زبان آذری» مردم آذربایجان، متعلق به اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری است. این خبر را ابن ندیم از قول ابن مقفع در کتاب الفهرست (سال 327 ق / 318 خ)  نقل می‌کند»:‌فاما الفهلویه، زبانی است که مردم اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربایجان سخن می‌گویند»1

طبری در تاریخ خود، ذیل وقایع سنه 235 ق / 228 خ، از شخصی به نام «‌محمد بن البعیث» نام می‌برد که با متوسل عباسی به جنگ پرداخته است؛ او می‌نویسد: «‌حد ثنی انه انشدنی بالمراغه جماعه من اشیاخها اشعاراً لابن البعیث بالفارسیه و تذکرون ادبه و شجاعه و له اخباراً و احادیث»2. در عبارت فوق، طبری به صراحت زبان مردم آذربایجان را (در اوایل قرن سوم هجری) فارسی می‌شمارد.

کسروی نیز با استناد به قول طبری می‌نویسد: «‌ به نوشته طبری، این مرد [محمد بن البعیث] شعرها نیز به زبان پارسی یا آذری داشته و میان آذربایجان معروف بوده است. اگر تا به امروز می‌ماند، از کهنه‌ترین شعرهای پارسی به شمار بوده و ارزش شایان در بازار ادبیات داشت»3

در کتاب «البلدان یعقوبی» می‌خوانیم: «مردم شهرهای آذربایجان و بخش‌های آن، آمیخته‌ای از ایرانیان آذری و جاودانیان قدیمی، خداوندان شهر (بذ) هستند که جایگاه بابک (خرمی) بود.»4

در فتوح البلدان بلاذری (تألیف 255 ق / 248 خ) نیز در فصل «‌فتح آذربایجان» خبر از فهلوی بودن زبان آذربایجان می‌دهد.5 در این که زبان مردم آذربایجان ایرانی بوده، جای تردید نیست بی‌گمان «‌آذری» از لهجه‌های ایرانی به شمار می‌رفته است. همه مؤلفان اسلامی نخستین سده‌های هجری در این باره اتفاق نظر دارند.

دانشمند و جهانگرد مشهور سده چهارم هجری به نام «‌ابوعبدالله بشاری مقدسی» در کتاب خود تحت عنوان «احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم»، کشور ایران را به هشت اقلیم تقسیم کرد، و در پیرامون زبان مردم ایران می‌نویسد:

»‌زبان مردم این هشت اقلیم عجمی (ایرانی) است. برخی از آنها دری و دیگران پیچیده‌ترند. همگی آن‌ها فارسی نامیده می‌شوند»6 وی سپس چون از آذربایجان سخن می‌راند، چنین می‌نویسد: »‌زبانشان خوب نیست. در ارمنستان به ارمنی و در اران7 به ارانی سخن گویند. پارسی آنها مفهوم و نزدیک به فارسی است در لهجه.»8

ابوعبدالله محمد بن احمد خوارزمی که در سده چهارم هجری می‌زیست، در کتاب «‌مفاتیح العلوم»، زبان فارسی را منسوب به مردم فارس و زبان موبدان دانسته است. هم او زبان دری را زبان خاص دربار شمرده که غالب لغات آن از میان زبان‌های مردم خاور و لغات زبان مردم «‌بلخ» است. همو در پیرامون زبان پهلوی چنین اظهار می‌دارد: »‌فهلوی (پهلوی) یکی از زبان‌های ایرانی است که پادشاهان در مجالس خود با آن سخن می‌گفته‌اند. این لغت به پهلو منسوب است و پهله نامی است که بر پنج شهر [سرزمین] اطلاق شده: اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربایجان»9

ابن حواقل در ادامه‌ی سخن، به زبان‌های مردم ارمنستان و اران نیز اشاره کرده و زبان آن‌ها را جز از زبان فارسی دانسته است. وی در این باره می‌نویسد: «‌طوایفی از ارمینیه و مانند آن، به زبان‌های دیگری شبیه ارمنی سخن می‌گویند و همچنین است مردم اردبیل و نشوی [نخجوان] و نواحی آن‌ها. و زبان مردم بردعه ارانی است و کوه معروف به قبق [قفقاز] که در پیش از آن گفتگو کردیم، از آن ایشان است و در پیرامون آن کافران به زبان‌های گوناگونی سخن می‌گویند.»10 در کتاب المسالک و ممالک نیز درباره «‌آذربایجان» چنین می‌خوانیم: «‌و اهل ارمینیه و آذربایجان و اران به پارسی و عربی سخن می‌گویند.»11

ابن حوقل نیز این مساله را به روشنی بیان کرده و می‌نویسد: «‌زبان مردم آذربایجان و بیشتر مردم ارمینیه، فارسی است و عربی نیز میان ایشان رواج دارد و از بازرگانان و صاحبان املاک کمتر کسی است که به فارسی سخن گوید و عربی را نفهمد».12

علامه قزوینی در کتاب بیست مقاله از قول مارکوارت، مستشرق مشهور آلمانی که در کتاب ایرانشهر خود آورده، می‌نویسد: «‌اصل زبان حقیقی پهلوی عبارت بوده است از زبان آذربایجان، که زبان کتبی اشکانیان بوده است. چون مارکوارت از فضلا و مستشرقین و موثقین آنها است و لابد بی ماخذ و بدون دلیل سخن نمی‌گوید.»

مسعودی هم لهجه‌های پهلوی، دری و آذری را از یک ریشه و ترکیب کلمات آن‌ها را یکی دانسته و همه‌ی آن‌ها را از زمره‌ی زبان‌های فارسی نامیده است. وی در این کتاب، نکاتی آورده که خلاصه‌ی آن چنین است: ‌ایران یک کشور است و یک پادشاه دارد و همه از یک نژادند و چند زبان در آنجا مرسوم است که همه را شمرده و گفته است که این زبان‌ها با وجود اختلاف طوری به یکدیگر نزدیک است که همیشه این مردم یکدیگر را کم و بیش می‌فهمند و مسعودی در آخر گفته است

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/tireh-ha/2137-tarikh-zaban-dari-azarbaijan.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
تطورات زبان فارسی در ضمن ۲۹ قرن

برگرفته از کتاب «سبک شناسی زبان و شعر فارسی»

شادروان استاد محمد تقی بهار (ملک الشعرا)


تطور اول: اوستا
تطور دوم : ماد
تطور سوم: فارسی قدیم
تطور چهارم: پهلوی
تطور پنجم: پیدایش زبان دری
تطور ششم: اختلاط زبان دری با عربی

ما باید بدانیم که از نژاد یک ملت متمدنی بوده و هستیم، و یکی از آثار تمدن ما زبان ماست.

متاسفم که هنوز لغات فارسی که در کتب و اشعار و در نزد صنعتگران و پیشه وران و برزگران ایران امانت مانده است، جمع نشده و فرهنگ خوبی فراهم نیامده است. و همچنین در صرف و نحو و سایر قواعد این زبان شیرین و کهن سال و وسیع، کتابی که نتیجه زحمات یک عده فضلای مسلم باشد تدوین نگردیده است. از این سبب می گویند که زبان فارسی از زبان های غیر مستغنی و درجه دوم دنیاست، و من مدعیم که اگر داد زبان فارسی را بدهند و همان زحماتی که در آرایش و گردآوری زبان عربی و فرانسه و غیره کشیده شده، درباره زبان فارسی کشیده شود، یکی از السنه ی درجه ی اول عالم خواهد بود. این سخن بگذار تا وقت دگر.

فعلاً مقصود آن است که قدری از تاریخ زبان فارسی، تا حدی که برای خوانندگان مفید تصور شود، بحث نماییم.

قدیمی ترین آثار ادبی که از زبان مردم ایران در دست است، ظاهراً گاتاهای زردشت می باشد که با قدیمی ترین آثار سانسکریت که در کتب اربعه ی ویدای هند دیده می شود قرابت نزدیک دارد و در واقع مانند دو لهجه ی نزدیک از یک زبان محسوب می گردد.

بعد از گاتاها که کهنه ترین یادگار زبان ایرانی است، به زبان دوره ی بعد که زبان «فرس قدیم» باشد می رسیم. این زبان به توسط شاهنشاهان هخامنشی از روی کتیبه های بیستون و پاسارگاد تخت جمشید و شوش و الوند و غیره به ما رسیده است.

زبان فارسی، که ما آن را امروزه «فرس قدیم» نامیده ایم، علی التحقیق در ضمن سومین تطور زبان گاتاها به وجود آمده و می توان فرض کرد که دومین تطور آن مربوط به ادوار دولت مادی باشد و  اولین تطور  مربوط به زبان اوستایی می باشد.

از زبان مادی ها که قهراً به زمان قدیمی ترین مربوط بوده است، نشانی باقی نمانده که از چگونگی آن ما را آگاه سازد، مگر بعدها کتیبه هایی از آن پادشاهان و قوم بزرگ به دست آید. تنها هرودوت به ما گفته است که نام دایه و مرضعه ی کورش کبیر در مملکت مدی، «اسپاکو» بوده و بعد می گوید که اسپاکو به زبان مادی « سگ ماده» است.

این قول هرودوت را روایات و نظریات دیگری تایید کرده است. یکی آنکه حمزه ی اصفهانی(به نقل یاقوت حموی) می گوید که اسپهان و سگستان یک معنی است. و «اسپا» و «سگ» را هر دو به معنی سپاهی و شجاع گرفته و گوید: اسپهان و سگستان، یعنی مملکت لشکریان و شجعان (معجم البلدان – اصفهان). ما می دانیم که سپاه که در اصل «اسپا» است، از اصل قدیمی تری برخاسته که «اسپاد» باشد و می توان تصور کرد که «اسپاد» و «اسپا» به معنی باوفا و شجاع است، و مرد لشکر نظر به وفاداری و سربازی و دلیری به آن نام نامیده شده، و سگ هم که حیوانی است باوفا و شجاع و نزد آریاها محترم بوده و مانند امروز نامش مترادف با دشنام نبوده است، به این نام ملقب گردیده است. از طرف دیگر لغت«سگ» و «سکا» و «سکه» هم نام طایفه بزرگی از آریاییهای مشرق و شمال ایران بود، که «سکستا» به نام آنان نام بردار است. و بعید نیست که معنی این «سگ» یا «سکه» به فتح الف، هم به معنی باوفا و شجاع و دلیر باشد. پس در نتیجه، قول حمزه و قول هرودوت در اینجا به هم    می رسند که «سگ» و «اسپاکو» که مصغر و مؤنث اسپا باشد، به معنی باوفا و شجاع است،  و سرباز را که دارای آن صفات است اسپا و اسپاد و اسپاه گفته اند، یعنی بعدها دال اسپاد، به هاء بدل گردیده است، مانند ماد که ماه شده است. و سگ را هم به مدلول تجمع این صفات در وی، خاصه میان مردمی چوپان منش و صحراگرد چون ایرانیان قدیم، «اسپا» گفته و مؤنث آن را چنانکه هرودوت گوید، اسپاکو خوانده اند.

خوشبختانه زبان دری، از برکت فردوسی و سایر اساتید قدیم، در تطور ششم زبان ایران لطمه زیادی نخورد . اصول آن تا امروز هم برقرار مانده و نادر زبانی است که در عرض هزار و دویست یا سیصدسال این طور سالم و صحیح باقی مانده باشد، ولی ناچاریم بگوییم که از مغول به بعد، تطور ششم که چه با بطؤ و کندی به وجود آمده اما جنبه ی علمی زبان و لطافت و صحت ادای لغات و اصوات، کلمات را از بین برده و زبانی به وجود آورد که آن را «لفظ قدیم» باید نامید نه دری پاک و حقیقی... آری در حقیقت زبان امروزه ایران را نمی توان زبان دری نامید، بلکه آن را در مرحله ششمین تطور لسانی است، باید «لفظ قلم» خواند.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/13806-tatavorat-zaban-farsi.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک نفر سر آن میز هیات دولت نشسته بهش می گن وزیر نفت. بپرس ازش با نفت داره چه کار می کنه؟ نفت کجا می ره؟ کی می بره؟ چطور می بره؟ اگر کسی دزدی می کنه بگید کیه؟ جن و پری که نیست. دست کم اسمش را بیاورید. از قوای مسلحه بخواهید دزدهای فرضی را بگیرند. نمی توانید اسمشان را بگویید، بفرمایید نمی توانیم. بکشید کنار.
شما یک نفر ندارید توان بیان داشته باشد بیاید جلوی تلویزیون توضیح رسا بدهید دلیل بی برقی ها چیست؟ حتی یک نفر ندارید!

راستی دقیقا در چنین افتضاحی شعر «هنر نزد ایرانیان است و بس» باید به یادت بیاید؟

کجا نظر ایرانیان را پرسیدید و اجازه هنرنمایی به آنها دادید که الان هنرشان را به سخره می گیرید؟ ایرانیانی که شما فراری‌شان دادید و بحایشان عرب و عجم نشاندید همین الان در مهمترین و معتبرترین شرکت های کره ارض صاحب کرسی مدیریتی هستند و هنرشان را در مقیاس جهانی به نمایش گذاشته اند.
شما در جایگاه انتقاد و پرسش و نهج خوانی و نصیحت و متلک نیستید. مسئول اجرایی هستید.
قبول مسئولیت کردید باید انجام وظیفه کنید و توضیح رسا بدهید.
ما دیگر حوصله نداریم هشت سال هم تو‌ پر کنی بعد بگویی نگذاشتن کار کنم!

برگرفته از تاربرگ نقدرنانی
2024/12/26 07:59:03
Back to Top
HTML Embed Code: