وزیر فرهنگ شاعر
برگرفته از مجله افراز (نامه درونی انجمن فرهنگی ایرانزمین)، شماره سوم، زمستان 1381 خورشیدی، صفحه 39 به نقل از هفتهنامه «کتاب هفته» 28 دی
دکتر سید علی موسوی گرمارودی، رایزن فرهنگی ایران در تاجیکستان است:
در روز افتتاح نمایشگاه فرهنگی «یاد یار» روز 22 دسامبر 2002 در محل اتفاق کسبه؛ اینجانب در پایان سخنان کوتاه افتتاحیه، شعر «مهربانی» خود را نیز، به پاس مهربانیهای مردم تاجیک، خواندم؛
ای خوش آنان کاندرین نامهربان دنیای زشت
عمر را در کار خوب مهربانی کردهاند
خود چو خور پیوسته سرگردان عالم بودهاند
پیش پای دیگران پرتوفشانی کردهاند
پیش پاافتادگان دشت حسرت را چو کوه
باشکوه و استواری، پشتبانی کردهاند
صخرههای ساحل صبر و نجابت بودهاند
با هجوم موج غمها سرگرانی کردهاند
گر چو ابر، از گریه بار دل گهی بگشودهاند
گریه هم چون شام بارانی نهانی کردهاند
ور ز دلتنگی چو غنچه دست بر سر بردهاند
پا به پای هر نسیمی شادمانی کردهاند
ده زبان دارند و خاموشند چون سوسن ولی
با هزارآوا هزاران همزبانی کردهاند
چون چنار پیر کآرد در بهاران برگ نو
پنجه گاهی نرم با یاد جوانی کردهاند
آن کسان کاندر جهان اینگونه نیکو زیستند
راست مانند شهیدان زندگانی کردهاند
چون دُر افشاندم ز گرمارود من این قطعه را
بر سر آنان که عمری جانفشانی کردهاند
اما از «نامهربانی» هوای زمستانی و برف و باران تاجیکستان گلایه کردم.
هنگامی که سخنان من به پایان رسید، جناب آقای دکتر کرامتالله عالمزاده، وزیر فرهنگ دانشمند تاجیک، برای یک لحظه پشت منبر (تریبون) برآمدند و به همان وزن و قافیه و ردیف شعر من، این بیت را «بالبداهه» سرودند:
شکوه از ابر و هوای تاجیکستان خوب نیست
بر قدوم دوستان گوهرفشانی کرده اند
این پاسخ شاعرانه بسیار مقبول صاحبنظران حاضر در مجلس قرار گرفت. دو روز بعد نامه ای به خط وزیر محترم فرهنگ تاجیکستان به دست من رسید که در آن نوشته بودند: «به حضور جناب آقای گرمارودی، شادباشی به مناسبت افتتاح نمایشگاه «یاد یار» در شهر دوشنبه، که به ردیف شعر ایشان، احتراماً انشا شده است- کرامتالله عالمزاده».
سپس 9 بیت شعر دلکش و عالی درست بر وزن قطعهی «مهربانی» اینجانب سروده اند که این است:
شاد باش ای دل که یاران مهربانی کردهاند
از کمال دلنوازی دلستانی کردهاند
رتبهی ایشان اگرچه میهمانی بوده است
از عروج همت اکنون میزبانی کردهاند
در مذاق جان، سخن را چون نیستان ریختند
در سر خوان ادب، شکّرفشانی کردهاند
تا درخت پارسی ایمن بماند از خزان
مثل فردوسی توسی باغبانی کردهاند
غنچهی شادی شکفت از فیض صبح یاد یار
چهرهها زین نشئه رنگ ارغوانی کردهاند
تا که طبع نازکش را سکتهای ناید گران
بیتها و خامهها مشق روانی کردهاند
شِکوه از ابر و هوای تاجیکستان خوب نیست
بر قدوم دوستان گوهرفشانی کردهاند
افتخاری دارم از دوران استقلال خود
بس که آزادی ملت جاودانی کردهاند
این جواب شعر پر از مهر گرمارودی است
کز دل ما جانب او ارمغانی کردهاند
اینگونه مجاوبات شعری در تاریخ ادبیات ما، سابقهی بسیار طولانی دارد و به آن «شعرهای برادرانه» یا «اخوانیّات» میگفتند: مثلاً بین غضایری و عنصری، حافظ و کمال خجندی و بسیاری از شاعران، اینگونه شعرهای برادرانه مبادله می شده است. شعرهای «برادرانه» به شعرهایی گفته میشود که در آنها شاعری، شعر یا اثر یا دانش و فضل شاعر دیگر را میستاید و یا از وی چیزی میخواهد، یا گاه از وی گلهای دوستانه میکند. شاعری هم که شعری، خطاب به او سروده شده است، غالباً در همان قالب و همان وزن و همان قافیه، پاسخ او را میدهد. خود من در ایران با بیش از بیست شاعر، شعر برادرانه، مبادله کرده ام. از جمله شاعر بسیار مشهور ما، مهدی اخوان ثالث، قطعه ای خطاب به من سروده اند که آن را در آخرین کتاب شعر خود «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم»، همراه با پاسخ من که در همان وزن و همان قافیه سروده ام؛ آورده است.
خلاصهی کلام آنکه من جناب آقای دکتر کرامت الله عالم زاده را علاوه بر وزیر فرهنگ به عنوان یک دانشمند میشناختم؛ با این شعر بسیار روان و استادانه، به عنوان یک شاعر گرانمایه نیز بر احترام و دوستداری من نسبت به ایشان بسیار افزوده شد. پایدار و پیروز و سلامت بمانند؛ چنین باد، چونینتر باد.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/11881-vazir-farhang-shaer.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
برگرفته از مجله افراز (نامه درونی انجمن فرهنگی ایرانزمین)، شماره سوم، زمستان 1381 خورشیدی، صفحه 39 به نقل از هفتهنامه «کتاب هفته» 28 دی
دکتر سید علی موسوی گرمارودی، رایزن فرهنگی ایران در تاجیکستان است:
در روز افتتاح نمایشگاه فرهنگی «یاد یار» روز 22 دسامبر 2002 در محل اتفاق کسبه؛ اینجانب در پایان سخنان کوتاه افتتاحیه، شعر «مهربانی» خود را نیز، به پاس مهربانیهای مردم تاجیک، خواندم؛
ای خوش آنان کاندرین نامهربان دنیای زشت
عمر را در کار خوب مهربانی کردهاند
خود چو خور پیوسته سرگردان عالم بودهاند
پیش پای دیگران پرتوفشانی کردهاند
پیش پاافتادگان دشت حسرت را چو کوه
باشکوه و استواری، پشتبانی کردهاند
صخرههای ساحل صبر و نجابت بودهاند
با هجوم موج غمها سرگرانی کردهاند
گر چو ابر، از گریه بار دل گهی بگشودهاند
گریه هم چون شام بارانی نهانی کردهاند
ور ز دلتنگی چو غنچه دست بر سر بردهاند
پا به پای هر نسیمی شادمانی کردهاند
ده زبان دارند و خاموشند چون سوسن ولی
با هزارآوا هزاران همزبانی کردهاند
چون چنار پیر کآرد در بهاران برگ نو
پنجه گاهی نرم با یاد جوانی کردهاند
آن کسان کاندر جهان اینگونه نیکو زیستند
راست مانند شهیدان زندگانی کردهاند
چون دُر افشاندم ز گرمارود من این قطعه را
بر سر آنان که عمری جانفشانی کردهاند
اما از «نامهربانی» هوای زمستانی و برف و باران تاجیکستان گلایه کردم.
هنگامی که سخنان من به پایان رسید، جناب آقای دکتر کرامتالله عالمزاده، وزیر فرهنگ دانشمند تاجیک، برای یک لحظه پشت منبر (تریبون) برآمدند و به همان وزن و قافیه و ردیف شعر من، این بیت را «بالبداهه» سرودند:
شکوه از ابر و هوای تاجیکستان خوب نیست
بر قدوم دوستان گوهرفشانی کرده اند
این پاسخ شاعرانه بسیار مقبول صاحبنظران حاضر در مجلس قرار گرفت. دو روز بعد نامه ای به خط وزیر محترم فرهنگ تاجیکستان به دست من رسید که در آن نوشته بودند: «به حضور جناب آقای گرمارودی، شادباشی به مناسبت افتتاح نمایشگاه «یاد یار» در شهر دوشنبه، که به ردیف شعر ایشان، احتراماً انشا شده است- کرامتالله عالمزاده».
سپس 9 بیت شعر دلکش و عالی درست بر وزن قطعهی «مهربانی» اینجانب سروده اند که این است:
شاد باش ای دل که یاران مهربانی کردهاند
از کمال دلنوازی دلستانی کردهاند
رتبهی ایشان اگرچه میهمانی بوده است
از عروج همت اکنون میزبانی کردهاند
در مذاق جان، سخن را چون نیستان ریختند
در سر خوان ادب، شکّرفشانی کردهاند
تا درخت پارسی ایمن بماند از خزان
مثل فردوسی توسی باغبانی کردهاند
غنچهی شادی شکفت از فیض صبح یاد یار
چهرهها زین نشئه رنگ ارغوانی کردهاند
تا که طبع نازکش را سکتهای ناید گران
بیتها و خامهها مشق روانی کردهاند
شِکوه از ابر و هوای تاجیکستان خوب نیست
بر قدوم دوستان گوهرفشانی کردهاند
افتخاری دارم از دوران استقلال خود
بس که آزادی ملت جاودانی کردهاند
این جواب شعر پر از مهر گرمارودی است
کز دل ما جانب او ارمغانی کردهاند
اینگونه مجاوبات شعری در تاریخ ادبیات ما، سابقهی بسیار طولانی دارد و به آن «شعرهای برادرانه» یا «اخوانیّات» میگفتند: مثلاً بین غضایری و عنصری، حافظ و کمال خجندی و بسیاری از شاعران، اینگونه شعرهای برادرانه مبادله می شده است. شعرهای «برادرانه» به شعرهایی گفته میشود که در آنها شاعری، شعر یا اثر یا دانش و فضل شاعر دیگر را میستاید و یا از وی چیزی میخواهد، یا گاه از وی گلهای دوستانه میکند. شاعری هم که شعری، خطاب به او سروده شده است، غالباً در همان قالب و همان وزن و همان قافیه، پاسخ او را میدهد. خود من در ایران با بیش از بیست شاعر، شعر برادرانه، مبادله کرده ام. از جمله شاعر بسیار مشهور ما، مهدی اخوان ثالث، قطعه ای خطاب به من سروده اند که آن را در آخرین کتاب شعر خود «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم»، همراه با پاسخ من که در همان وزن و همان قافیه سروده ام؛ آورده است.
خلاصهی کلام آنکه من جناب آقای دکتر کرامت الله عالم زاده را علاوه بر وزیر فرهنگ به عنوان یک دانشمند میشناختم؛ با این شعر بسیار روان و استادانه، به عنوان یک شاعر گرانمایه نیز بر احترام و دوستداری من نسبت به ایشان بسیار افزوده شد. پایدار و پیروز و سلامت بمانند؛ چنین باد، چونینتر باد.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/11881-vazir-farhang-shaer.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
نزاریان ایران
«نهضت نزاری» یا «دعوت جدید» پس از جدایی از فاطمیان مصر و مستقر شدن حسن صباح در الموت در سال 483 ه. ق. تا سقوط الموت در سال 654 ه. ق. به دست هلاکوخان مغول، پنج دوره را گذراند؛ دورهی اول: دورهی داعیان؛ این دوره شامل رهبری حسن صباح، کیابزرگ امید و محمد فرزند کیابزرگ است.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/2862-nazarian-iran.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
«نهضت نزاری» یا «دعوت جدید» پس از جدایی از فاطمیان مصر و مستقر شدن حسن صباح در الموت در سال 483 ه. ق. تا سقوط الموت در سال 654 ه. ق. به دست هلاکوخان مغول، پنج دوره را گذراند؛ دورهی اول: دورهی داعیان؛ این دوره شامل رهبری حسن صباح، کیابزرگ امید و محمد فرزند کیابزرگ است.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/2862-nazarian-iran.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
برج رادکان توس
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39277
کاوش های اخیر نشان داد خواجه نصیرالدین طوسی در قرن هفتم، از برج رادکان برای رصد کردن آسمان استفاده می کرد.
راز بزرگ برج رادکان که تا پیش از این، تنها به عنوان یک آرامگاه به آن نگاه می شد، توسط پژوهش های شبانه روزی مهندس منوچهر آرین آشکار شد و اعجابی دیگر از [شگردشناسی (تکنولوژی)] معماری ایران را بر همگان نشان داد.
برپایه پژوهش های منوچهر آرین، این برج که طبق روایات با نظارت خواجه نصیرالدین طوسی و شاگردانش برپا شده، به منظور رصد کردن آسمان استفاده می شده است. همچنین خواجه نصیر با طراحی این برج توانسته است، ساعت دقیق اول تیر، اول مهر، اول دی و نوروز را محاسبه کند که در نوع خود بی نظیر است.
منوچهر آرین درخصوص آغاز کاوش ها روی برج رادکان، در جلسهای که به پروژه بزرگ توس اختصاص داشت، گفت: «پس از مشاهدات اولیه در این برج، با پرسشهای بی شماری در خصوص شیوه معماری آن مواجه شدم که به نوع استفاده از زوایای مختلف و ایجاد ستون های 36 گانه برج منتهی می شد. همچنین تعداد دوازده ستون سنگی در پایین برج و ساخت دو ورودی و دو محفظه ورود نور در بالا، نمی توانست صرفا اتفاقی و جهت روشن کردن داخل آرامگاه باشد. ادامهی مطالعات، در نهایت منجر به کشف کاربری رصدخانه در این برج شد.»
به گفته وی، این برج می تواند ساعت دقیق ظهر و همچنین غروب و طلوع خورشید را به وسیله ی دوازده دیواره سنگی و 36 ستون خود نشان بدهد. همچنین روزنه های انتهایی برج به کمک درگاهی ها، ساعت دقیق اول تیر، اول مهر، اول دی و نوروز را نشان می دهند.
آرین در این باره گفت: «دو روزنه انتهایی برج که روی گنبد رکن بنا قرار گرفته اند، تنها در اول تیر ماه و اول دی ماه، نور خورشید را از درون یکدیگر عبور می دهند که این موضوع با عکس و فیلم به صورت سند در اختیار سازمان میراث فرهنگی قرار گرفته است.در این بنا به وسیله شیارهایی که در کنار یکی از روزنه ها تعبیه شده، با انعکاس تابش نور خورشید بر پایین درگاهی، نشان از اول نوروز می دهد که این مساله به اعجاب انگیز بودن بنا می افزاید.»
منوچهر آرین در ادامه یادآور شد: «هیچ کدام از این مسایل نمی تواند اتفاقی رخ داده باشد و با وجود کشف رد پای دانشمند بزرگ ایرانی خواجه نصیرالدین طوسی، بی شک این بنا، رصدخانه وی نیز بوده است.»
12 پایه سنگی پیرامون برج بر خط نیمروزان (نصف النهاری) ساخته شده است و براساس 36 نیم استوانه پیرامون برج می توان زاویه افقی را در پهنه زمین به دست آورد. در این برج به وسیله دریچه های متعددی که در آن تعبیه شده است می توان به رصد ستارگان و فعالیت های گسترده ای پرداخت. حتی از طریق گنبد این بنا و تعیین فاصله قرار گرفتن در مقابل آن می توان نقشه ای از آسمان به دست آورد. این برج می تواند، به عنوان یکی از نادرترین ساعت های خورشیدی جهان نیز معرفی گردد.
برج رادکان در فاصله سه کیلومتر رادکان واقع در 74 کیلومتری شمال مشهد قرار گرفته است.
http://iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/2982-borj-radkan-tos.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39277
کاوش های اخیر نشان داد خواجه نصیرالدین طوسی در قرن هفتم، از برج رادکان برای رصد کردن آسمان استفاده می کرد.
راز بزرگ برج رادکان که تا پیش از این، تنها به عنوان یک آرامگاه به آن نگاه می شد، توسط پژوهش های شبانه روزی مهندس منوچهر آرین آشکار شد و اعجابی دیگر از [شگردشناسی (تکنولوژی)] معماری ایران را بر همگان نشان داد.
برپایه پژوهش های منوچهر آرین، این برج که طبق روایات با نظارت خواجه نصیرالدین طوسی و شاگردانش برپا شده، به منظور رصد کردن آسمان استفاده می شده است. همچنین خواجه نصیر با طراحی این برج توانسته است، ساعت دقیق اول تیر، اول مهر، اول دی و نوروز را محاسبه کند که در نوع خود بی نظیر است.
منوچهر آرین درخصوص آغاز کاوش ها روی برج رادکان، در جلسهای که به پروژه بزرگ توس اختصاص داشت، گفت: «پس از مشاهدات اولیه در این برج، با پرسشهای بی شماری در خصوص شیوه معماری آن مواجه شدم که به نوع استفاده از زوایای مختلف و ایجاد ستون های 36 گانه برج منتهی می شد. همچنین تعداد دوازده ستون سنگی در پایین برج و ساخت دو ورودی و دو محفظه ورود نور در بالا، نمی توانست صرفا اتفاقی و جهت روشن کردن داخل آرامگاه باشد. ادامهی مطالعات، در نهایت منجر به کشف کاربری رصدخانه در این برج شد.»
به گفته وی، این برج می تواند ساعت دقیق ظهر و همچنین غروب و طلوع خورشید را به وسیله ی دوازده دیواره سنگی و 36 ستون خود نشان بدهد. همچنین روزنه های انتهایی برج به کمک درگاهی ها، ساعت دقیق اول تیر، اول مهر، اول دی و نوروز را نشان می دهند.
آرین در این باره گفت: «دو روزنه انتهایی برج که روی گنبد رکن بنا قرار گرفته اند، تنها در اول تیر ماه و اول دی ماه، نور خورشید را از درون یکدیگر عبور می دهند که این موضوع با عکس و فیلم به صورت سند در اختیار سازمان میراث فرهنگی قرار گرفته است.در این بنا به وسیله شیارهایی که در کنار یکی از روزنه ها تعبیه شده، با انعکاس تابش نور خورشید بر پایین درگاهی، نشان از اول نوروز می دهد که این مساله به اعجاب انگیز بودن بنا می افزاید.»
منوچهر آرین در ادامه یادآور شد: «هیچ کدام از این مسایل نمی تواند اتفاقی رخ داده باشد و با وجود کشف رد پای دانشمند بزرگ ایرانی خواجه نصیرالدین طوسی، بی شک این بنا، رصدخانه وی نیز بوده است.»
12 پایه سنگی پیرامون برج بر خط نیمروزان (نصف النهاری) ساخته شده است و براساس 36 نیم استوانه پیرامون برج می توان زاویه افقی را در پهنه زمین به دست آورد. در این برج به وسیله دریچه های متعددی که در آن تعبیه شده است می توان به رصد ستارگان و فعالیت های گسترده ای پرداخت. حتی از طریق گنبد این بنا و تعیین فاصله قرار گرفتن در مقابل آن می توان نقشه ای از آسمان به دست آورد. این برج می تواند، به عنوان یکی از نادرترین ساعت های خورشیدی جهان نیز معرفی گردد.
برج رادکان در فاصله سه کیلومتر رادکان واقع در 74 کیلومتری شمال مشهد قرار گرفته است.
http://iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/2982-borj-radkan-tos.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
ایران دورت بگردم - برج رادکان
عکاس: علی علیزاده
@iranboom_ir
عکاس: علی علیزاده
@iranboom_ir
تعالی سازمانی
سازمانها برای جلب توجه مشتریان و دستیابی به حس وفاداری آنها که همان کیفیت است، باید سیستم های مدیریت کیفیت را به صورت جامع در کلیه سطوح سازمانی خود استقرار دهند. به این منظور لازم است مراحلی شامل بازرسی، کنترل کیفیت، تضمین کیفیت و بهبود کیفیت را طی می کنند.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/15687-business-excellence-taali-sazemani.html
@iranboom_ir
سازمانها برای جلب توجه مشتریان و دستیابی به حس وفاداری آنها که همان کیفیت است، باید سیستم های مدیریت کیفیت را به صورت جامع در کلیه سطوح سازمانی خود استقرار دهند. به این منظور لازم است مراحلی شامل بازرسی، کنترل کیفیت، تضمین کیفیت و بهبود کیفیت را طی می کنند.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/15687-business-excellence-taali-sazemani.html
@iranboom_ir
در مورد صمد بهرنگی
مهراب قاسم خانی، فیلمنامهنویس در صفحه اینستاگرام خود با انتشار عکسی از کتاب قصههای بهرنگ نوشت:
"بچه که بودم عاشق کتاب هاى صمد بهرنگى بودم. هر کدوم از قصه هاى کتاب رو چندین بار خونده بودم. خیلى دوسشون داشتم. مخصوصاً قصه هاى اولدوز رو.
این اواخر فکر کردم خوبه براى نویان هم بخونمشون. دوباره بعد از سالها کتاب رو باز کردم که خودم قبلش یه مرورى بکنم...
وحشت کردم وقتى دوباره خوندمش. بیشتر قصهها بیانیه هایى هستن براى شستشوى مغزى بچهها. براى دور کردنشون از دنیاى خوشگل کودکى. براى آموزش یک ایدئولوژى خاص در فضاى کودکانه. قصهها پر هستن از ترویج نفرت و خشونت و حتى ترور. توى همون صفحه اول کتاب اولدوز شخصیت اصلى و ده ساله داستان براى نویسنده شرط میذاره که این کتاب رو بچه هاى مرفه و بچه هایى که ماشین گرون قیمت دارن اجازه ندارن بخونن!!! توى همون قصه بچهها براى رسیدن به هدفشون سگى رو میکشن با این نگاه که براى رسیدن به یه هدف مهمتر حتى قتل هم اشکالى نداره... توى همه قصهها بچه هاى مرفه بدن و بچه هاى فقیر خوب، پدر و مادرها سمبل حکومت هستن و باید جلوشون وایستاد، زن باباها همه بد هستن...
خلاصه که کتاب رو بستم گذاشتم سر جاش. امکان نداره که بذارم دنیاى پاک و سالم بچهام کثیف بشه با شنیدن این قصهها..."
برگرفته از شبکه خبری فرهنگ و هنر
@iranboom_ir
مهراب قاسم خانی، فیلمنامهنویس در صفحه اینستاگرام خود با انتشار عکسی از کتاب قصههای بهرنگ نوشت:
"بچه که بودم عاشق کتاب هاى صمد بهرنگى بودم. هر کدوم از قصه هاى کتاب رو چندین بار خونده بودم. خیلى دوسشون داشتم. مخصوصاً قصه هاى اولدوز رو.
این اواخر فکر کردم خوبه براى نویان هم بخونمشون. دوباره بعد از سالها کتاب رو باز کردم که خودم قبلش یه مرورى بکنم...
وحشت کردم وقتى دوباره خوندمش. بیشتر قصهها بیانیه هایى هستن براى شستشوى مغزى بچهها. براى دور کردنشون از دنیاى خوشگل کودکى. براى آموزش یک ایدئولوژى خاص در فضاى کودکانه. قصهها پر هستن از ترویج نفرت و خشونت و حتى ترور. توى همون صفحه اول کتاب اولدوز شخصیت اصلى و ده ساله داستان براى نویسنده شرط میذاره که این کتاب رو بچه هاى مرفه و بچه هایى که ماشین گرون قیمت دارن اجازه ندارن بخونن!!! توى همون قصه بچهها براى رسیدن به هدفشون سگى رو میکشن با این نگاه که براى رسیدن به یه هدف مهمتر حتى قتل هم اشکالى نداره... توى همه قصهها بچه هاى مرفه بدن و بچه هاى فقیر خوب، پدر و مادرها سمبل حکومت هستن و باید جلوشون وایستاد، زن باباها همه بد هستن...
خلاصه که کتاب رو بستم گذاشتم سر جاش. امکان نداره که بذارم دنیاى پاک و سالم بچهام کثیف بشه با شنیدن این قصهها..."
برگرفته از شبکه خبری فرهنگ و هنر
@iranboom_ir
۹ شهریور، روز ملی یوزپلنگ ایرانی گرامی باد.
روز ۹ شهریور به ما یادآوری می کند که برای حفظ این میراث طبیعی چه مسئولیت سنگینی در قبال خالق هستی و در قبال جهانیان داریم.
@iranboom_ir
روز ۹ شهریور به ما یادآوری می کند که برای حفظ این میراث طبیعی چه مسئولیت سنگینی در قبال خالق هستی و در قبال جهانیان داریم.
@iranboom_ir
امروز ۹ شهریور ماه در ایران به نام یوزپلنگ ثبت شده؛ باشد تا با جلب مشارکت همگان، در حفاظت از این موجود ارزشمند موفق شویم.
@iranboom_ir
@iranboom_ir
⭕️ ۹ شهریور روزی به نام یوز ایرانی
🔸تیزپای ایرانی نفسهای آخر را میکشد
🔹ایران آخرین زیستگاه یوز پلنگ آسیایی است و این گونه جانوری نادر در نایبندان طبس بزرگترین پناهگاه حیات وحش کشور، نفسهای آخرش را میکشد.
yjc.news/00YWI5
@iranboom_ir
یوزپلنگ ایرانی در وضعیت بحرانی
براساس آخرین آمار رسمی منتشر شده جمعیت یوزپلنگ درایران کمتر از ۴۰ فرد است و بدین معناست که با شرایط فعلی و در بلندمدت نه تنها امکان حفظ پایداری وسلامت نسل یوز وجود ندارد بلکه تنوع ژنی این گونه نیز بشدت درحال کاهش وانقراض است
https://www.isna.ir/news/1400060806004/
@iranboom_ir
🔸تیزپای ایرانی نفسهای آخر را میکشد
🔹ایران آخرین زیستگاه یوز پلنگ آسیایی است و این گونه جانوری نادر در نایبندان طبس بزرگترین پناهگاه حیات وحش کشور، نفسهای آخرش را میکشد.
yjc.news/00YWI5
@iranboom_ir
یوزپلنگ ایرانی در وضعیت بحرانی
براساس آخرین آمار رسمی منتشر شده جمعیت یوزپلنگ درایران کمتر از ۴۰ فرد است و بدین معناست که با شرایط فعلی و در بلندمدت نه تنها امکان حفظ پایداری وسلامت نسل یوز وجود ندارد بلکه تنوع ژنی این گونه نیز بشدت درحال کاهش وانقراض است
https://www.isna.ir/news/1400060806004/
@iranboom_ir
اصلیترین زیستگاه یوز ایرانی در خطر - معدنی که مأمن شکارچیان است
پارک ملی و منطقه حفاظت شده سیاهکوه، یکی از اصلیترین زیستگاههای یوزپلنگ ایرانی است که این روزها به دلیل فعالیت معدنی از یکسو و جولان شکارچیان از سوی دیگر در معرض خطر قرار گرفته است.
http://www.iranboom.ir/didehban/zistboom/16343-khabar-950123-029.html
@iranboom_ir
پارک ملی و منطقه حفاظت شده سیاهکوه، یکی از اصلیترین زیستگاههای یوزپلنگ ایرانی است که این روزها به دلیل فعالیت معدنی از یکسو و جولان شکارچیان از سوی دیگر در معرض خطر قرار گرفته است.
http://www.iranboom.ir/didehban/zistboom/16343-khabar-950123-029.html
@iranboom_ir
محمدعلی بهمنی درگذشت
عباس سجادی سخنگوی ستاد پیگیری وضعیت حال استاد محمدعلی بهمنی دقایقی قبل به ایسنا از جاودانه شدن استاد محمدعلی بهمنی خبر داد.
به گفته این شاعر علی رغم اینکه در آخرین لحظات پزشکان تلاش کردند با احیای قلبی وضعیت حال استاد را به پایداری برسانند اما پس از دوبار احیای قلبی این مهم میسر نشد و استاد محمدعلی بهمنی حوالی ساعت ۲۳ امروز جمعه نهم شهریور ماه آسمانی شد لازم به یادآوریست که زمان آیین تشییع این شاعر بزرگ معاصر در تهران و تدفین ایشان در بندرعباس طی اطلاعیههای بعدی به اطلاع عموم خواهد رسید.
@iranboom_ir
وی یکی از توانمندترین و موثرترین ترانه سرایان این دوره است و تاکنون با هنرمندان زیادی در عرصه موسیقی همکاری داشته است. «خرچنگهای مردابی» (حبیب)، «دهاتی» (شادمهر عقیلی)، «رودخونه ها» (رامش)، «هوای حوا» (ناصر عبداللهی)، «چه آتش ها» (همایون شجریان)، «پرده نشین» (علیرضا قربانی)، «هوای قفس» (حمیرا) و... بخشی از آثار ماندگار این استاد ادبیات ایران در همه سالهای همنشینی با خوانندههای ایرانی است.
@iranboom_ir
عباس سجادی سخنگوی ستاد پیگیری وضعیت حال استاد محمدعلی بهمنی دقایقی قبل به ایسنا از جاودانه شدن استاد محمدعلی بهمنی خبر داد.
به گفته این شاعر علی رغم اینکه در آخرین لحظات پزشکان تلاش کردند با احیای قلبی وضعیت حال استاد را به پایداری برسانند اما پس از دوبار احیای قلبی این مهم میسر نشد و استاد محمدعلی بهمنی حوالی ساعت ۲۳ امروز جمعه نهم شهریور ماه آسمانی شد لازم به یادآوریست که زمان آیین تشییع این شاعر بزرگ معاصر در تهران و تدفین ایشان در بندرعباس طی اطلاعیههای بعدی به اطلاع عموم خواهد رسید.
@iranboom_ir
وی یکی از توانمندترین و موثرترین ترانه سرایان این دوره است و تاکنون با هنرمندان زیادی در عرصه موسیقی همکاری داشته است. «خرچنگهای مردابی» (حبیب)، «دهاتی» (شادمهر عقیلی)، «رودخونه ها» (رامش)، «هوای حوا» (ناصر عبداللهی)، «چه آتش ها» (همایون شجریان)، «پرده نشین» (علیرضا قربانی)، «هوای قفس» (حمیرا) و... بخشی از آثار ماندگار این استاد ادبیات ایران در همه سالهای همنشینی با خوانندههای ایرانی است.
@iranboom_ir
بیتوجهی مسئولان به گنجینه طبیعی پارک ملی سیاهکوه
مهندس نرگس روحانی
کارشناسی ارشد مدیریت محیط زیست
هموند انجمن حمایت از حیوانات ایران
منطقه پارک ملی سیاه کوه یکی از مناطق زیستگاه مناسب یوزپلنگ ایرانی است که امنیت حاکم بر منطقه ظرف چند سال گذشته باعث احیای جمعیت علفخوران ( جبیر و قوچ و میش ) و موجب گرا یش مجدد این گونه نادر به عرصههای دشتی و تپه ماهور شده است که به غیر از این جانوران 19 گونه جانور در این منطقه شناسائی شده که از این تعداد 8 گونه (از آن جمله کاراکال، شاه روباه) به عنوان الویتهای حفاظتی مطرح هستند همچنین 11 گونه پرنده (از جمله عقاب شاهی ، بالابان ، شاهین ، هوبره) نیز در این پارک واجد ارزش حفاظتی هستند که در معرض خطر انقراض قرار دارند
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/didehban/zistboom/13283-ganjine-tabiei-park-melli-siah-koh.html
____
کانال تلگرامی ایرانبوم بپیوندید.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
مهندس نرگس روحانی
کارشناسی ارشد مدیریت محیط زیست
هموند انجمن حمایت از حیوانات ایران
منطقه پارک ملی سیاه کوه یکی از مناطق زیستگاه مناسب یوزپلنگ ایرانی است که امنیت حاکم بر منطقه ظرف چند سال گذشته باعث احیای جمعیت علفخوران ( جبیر و قوچ و میش ) و موجب گرا یش مجدد این گونه نادر به عرصههای دشتی و تپه ماهور شده است که به غیر از این جانوران 19 گونه جانور در این منطقه شناسائی شده که از این تعداد 8 گونه (از آن جمله کاراکال، شاه روباه) به عنوان الویتهای حفاظتی مطرح هستند همچنین 11 گونه پرنده (از جمله عقاب شاهی ، بالابان ، شاهین ، هوبره) نیز در این پارک واجد ارزش حفاظتی هستند که در معرض خطر انقراض قرار دارند
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/didehban/zistboom/13283-ganjine-tabiei-park-melli-siah-koh.html
____
کانال تلگرامی ایرانبوم بپیوندید.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
۱۰ شهریور سالگرد درگذشت استاد گرانقدر احسان یارشاطر نماد چند دهه ایرانشناسی است.
یادش گرامی باد
◾️احسان یارشاطر (۱۴ فروردین ۱۲۹۹ در همدان - ۱۰ شهریور ۱۳۹۷ در کالیفرنیا) بنیانگذار مرکز مطالعات ایرانشناسی و استاد بازنشسته مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیا نیویورک بود.
وی نخستین ایرانی است که پس از جنگ جهانی دوم در آمریکا به مرتبه استادی رسید.یارشاطر همچنین بنیانگذار و سرویراستار دانشنامه ایرانیکا بودهاست که در دانشگاه کلمبیا در شهر نیویورک مستقر است و از آغاز دههٔ ۱۹۷۰ نزدیک به ۴۰ ویراستار و ۳۰۰ نویسنده از سراسر آمریکا، اروپا و آسیا با آن همکاری داشتهاند. یارشاطر ویراستاری سه مجلد از تاریخ ایران کمبریج را هم به عهده داشته و نویسنده شانزده جلد کتاب تاریخ ادبیات ایران است. او همچنین از همکاران دهخدا در لغتنامه دهخدا بود.
🔸احسان یارشاطر دانشآموختهٔ دوره دکترای رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران و دانشآموخته دوره دکترای زبانشناسی ایرانی در مدرسه مطالعات مشرقزمین و آفریقا دانشگاه لندن بود و از شاگردان ایرانی والتر هنینگ و مری بویس بهشمار میآید.
🔸 بنگاه ترجمه و نشر کتاب
در سال ۱۳۳۳ به منظور ترجمه مناسب و شایسته آثار ادبی جهان، بنگاه ترجمه و نشر کتاب را بنیان نهاد و در این راه از کمکهای اسدالله علم که در آن زمان رئیس املاک و مستغلات پهلوی بود نیز استفاده کرد. حوزه فعالیت این بنگاه به تدریج گسترش یافت و علاوه بر ادبیات خارجی، مجموعههای متون فارسی، ایرانشناسی، آثار فلسفی، ادبیات برای جوانان، خواندنیهای کودکان و آئینهٔ ایران و چند مجموعهٔ دیگر را در آن بنگاه چاپ و منتشر شد.
🔸ایرانیکا
در سال ۱۳۴۷ به پیشنهاد یارشاطر و با بودجه ۲ میلیون دلاری سازمان برنامه و بودجه ایران کار تدوین دانشنامه ایرانیکا آغاز شد. احسان یارشاطر برای تأمین هزینههای ایرانیکا بخشی از مجموعه آثار تاریخی خود را به ارزش ۳ میلیون دلار بفروش رساند که بعضی از این آثار اکنون در موزه متروپولیتن نیویورک هستند.
🔸مرکز ایرانشناسی
در نیویورک مرکز ایرانشناسی را بنیاد نهاد. وی کتابخانه سعید نفیسی را خرید و همراه با کتابخانه خودش به این مرکز بخشید. وی در آمریکا تلاش کرد تا آثار کلاسیک ادبیات ایران به زبانهای غربی و ژاپنی ترجمه شود.
از نخستین آثار انتشاریافتهٔ اوست:
دستور زبان گویشهای تاتی جنوبی
ترجمه الاشارات والتنبیهات ابن سینا
نقاشی نوین (با نام مستعار ا.ی. «رهسپر»)
سهیم بودن در ویراستاری و نوشتن تاریخ ایران کمبریج
شعر فارسی در عهد شاهرخ (نیمهٔ اول قرن نهم) یا آغاز انحطاط در شعر فارسی
داستانهای ادبیات ایران باستان
داستانهای شاهنامه
◾️◼️ روانش شاد و یادش گرامی◼️◾️
____
لطفا به کانال تلگرامی ایرانبوم بپیوندید.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
یادش گرامی باد
◾️احسان یارشاطر (۱۴ فروردین ۱۲۹۹ در همدان - ۱۰ شهریور ۱۳۹۷ در کالیفرنیا) بنیانگذار مرکز مطالعات ایرانشناسی و استاد بازنشسته مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیا نیویورک بود.
وی نخستین ایرانی است که پس از جنگ جهانی دوم در آمریکا به مرتبه استادی رسید.یارشاطر همچنین بنیانگذار و سرویراستار دانشنامه ایرانیکا بودهاست که در دانشگاه کلمبیا در شهر نیویورک مستقر است و از آغاز دههٔ ۱۹۷۰ نزدیک به ۴۰ ویراستار و ۳۰۰ نویسنده از سراسر آمریکا، اروپا و آسیا با آن همکاری داشتهاند. یارشاطر ویراستاری سه مجلد از تاریخ ایران کمبریج را هم به عهده داشته و نویسنده شانزده جلد کتاب تاریخ ادبیات ایران است. او همچنین از همکاران دهخدا در لغتنامه دهخدا بود.
🔸احسان یارشاطر دانشآموختهٔ دوره دکترای رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران و دانشآموخته دوره دکترای زبانشناسی ایرانی در مدرسه مطالعات مشرقزمین و آفریقا دانشگاه لندن بود و از شاگردان ایرانی والتر هنینگ و مری بویس بهشمار میآید.
🔸 بنگاه ترجمه و نشر کتاب
در سال ۱۳۳۳ به منظور ترجمه مناسب و شایسته آثار ادبی جهان، بنگاه ترجمه و نشر کتاب را بنیان نهاد و در این راه از کمکهای اسدالله علم که در آن زمان رئیس املاک و مستغلات پهلوی بود نیز استفاده کرد. حوزه فعالیت این بنگاه به تدریج گسترش یافت و علاوه بر ادبیات خارجی، مجموعههای متون فارسی، ایرانشناسی، آثار فلسفی، ادبیات برای جوانان، خواندنیهای کودکان و آئینهٔ ایران و چند مجموعهٔ دیگر را در آن بنگاه چاپ و منتشر شد.
🔸ایرانیکا
در سال ۱۳۴۷ به پیشنهاد یارشاطر و با بودجه ۲ میلیون دلاری سازمان برنامه و بودجه ایران کار تدوین دانشنامه ایرانیکا آغاز شد. احسان یارشاطر برای تأمین هزینههای ایرانیکا بخشی از مجموعه آثار تاریخی خود را به ارزش ۳ میلیون دلار بفروش رساند که بعضی از این آثار اکنون در موزه متروپولیتن نیویورک هستند.
🔸مرکز ایرانشناسی
در نیویورک مرکز ایرانشناسی را بنیاد نهاد. وی کتابخانه سعید نفیسی را خرید و همراه با کتابخانه خودش به این مرکز بخشید. وی در آمریکا تلاش کرد تا آثار کلاسیک ادبیات ایران به زبانهای غربی و ژاپنی ترجمه شود.
از نخستین آثار انتشاریافتهٔ اوست:
دستور زبان گویشهای تاتی جنوبی
ترجمه الاشارات والتنبیهات ابن سینا
نقاشی نوین (با نام مستعار ا.ی. «رهسپر»)
سهیم بودن در ویراستاری و نوشتن تاریخ ایران کمبریج
شعر فارسی در عهد شاهرخ (نیمهٔ اول قرن نهم) یا آغاز انحطاط در شعر فارسی
داستانهای ادبیات ایران باستان
داستانهای شاهنامه
◾️◼️ روانش شاد و یادش گرامی◼️◾️
____
لطفا به کانال تلگرامی ایرانبوم بپیوندید.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
نگرشی بر تاریخ و فرهنگ ایران زمین
www.iranboom.ir
www.iranboom.ir
ایران بوم
محمدعلی بهمنی درگذشت عباس سجادی سخنگوی ستاد پیگیری وضعیت حال استاد محمدعلی بهمنی دقایقی قبل به ایسنا از جاودانه شدن استاد محمدعلی بهمنی خبر داد. به گفته این شاعر علی رغم اینکه در آخرین لحظات پزشکان تلاش کردند با احیای قلبی وضعیت حال استاد را به پایداری برسانند…
آثار و کتاب شادروان محمدعلی بهمنی
- باغ لال
- در بیوزنی
- عامیانهها
- گیسو، کلاه، کفتر
- گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
- شاعر شنیدنی است
- همواره عشق
- هوا دونفره هم که باشد در من جمعیتی است
- یه حرف یه حرف حرفای من کتاب شد
- من زندهام هنوز غزل فکر میکنم
- گزیدهای از پنج کتاب در یک کتاب
- گزیده اشعار محمدعلی بهمنی
- مجموعهاشعار
- صبح زود یه قاصدک سوار باد خنک
- عشق است
- خیال که خیس نمیشود چتر برای چه؟
- چشمه صبح
- خوبترین حادثه میدانمت
- باغ لال
- در بیوزنی
- عامیانهها
- گیسو، کلاه، کفتر
- گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
- شاعر شنیدنی است
- همواره عشق
- هوا دونفره هم که باشد در من جمعیتی است
- یه حرف یه حرف حرفای من کتاب شد
- من زندهام هنوز غزل فکر میکنم
- گزیدهای از پنج کتاب در یک کتاب
- گزیده اشعار محمدعلی بهمنی
- مجموعهاشعار
- صبح زود یه قاصدک سوار باد خنک
- عشق است
- خیال که خیس نمیشود چتر برای چه؟
- چشمه صبح
- خوبترین حادثه میدانمت
《وطن ما، به یک معنی، سرزمینیست پر از صحراهای فراخ و کوههای بلند و رودها و دریاچههایی که در درازای زمان بارها زیر پای مهاجمان مختلف کوفته شده و باز به پا خاسته... ولی ما وطن دیگری هم داریم که در ذهنمان جای دارد. وطنی که رودکی در آن چنگ مینواخت و فردوسی از خِرَد و دلاوریهای قهرمانان سخن میگفت، و خیام سرگردانی انسان را بازمینمایاند و ابوسعید و نظامی و سعدی و مولوی و حافظ، با استادی حیرتانگیز، از ظرایف روان انسان، بیش از همه عشق، سخن میگفتند. این وطن را میتوان از گزند حوادث در امان داشت. وطن من این وطن است... وطن من زبان فارسی است.》
شادروان استاد احسان یارشاطر
___
لطفا به کانال تلگرامی ایرانبوم بپیوندید.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
شادروان استاد احسان یارشاطر
___
لطفا به کانال تلگرامی ایرانبوم بپیوندید.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
مقدمه کتاب «تاریخ زبان آذری»
تالیف حسین نوین
پیرامون تاریخ و پیشینهٔ زبان در آذربایجان تاکنون دو دیدگاه عمده از سوی دو جریان فکری متفاوت مطرح شده است. جریان نخست با استفاده از متون تاریخی یونانی، اسلامی، فارسی و عربی قائل به حضور زبانی دیرین و قدیمی به نام «آذری» که شاخهای از زبان پهلوی بود است. بهزعم این گروه این زبان بیشتر زبان محاوره و گفتاری مردم منطقه محسوب میشد و کماکان زبان نوشتاری همان فارسی دری رایج در سایر نقاط فلات ایران میبود.
ابوعبدالله بشاری مقدسی در احسن التقاسیم (سده چهارم)، یاقوت حموی در معجمالبلدان (سده هفتم) و بسیاری دیگر که نامشان در کتاب حاضر رفته است از سدههای نخست هجری تا زمان صفویه زبان مردم آذربایجان را پهلوی یا آذری ذکر کردهاند. با برخاست از چنین نظرگاه تاریخی بسیاری از مورخان، ادیبان و زبانشناسان که اغلب خود آذربایجانی بودند به بررسی ریشههای زبانی منطقه دست زده و بر آن شدند که زبان مردم آذربایجان در یک روند تدریجی طولانیمدت دستخوش تغییرات اساسی شده است.
از سوی دیگر عدهای دیگر از نویسندگان متأخر با رد نظریه نخست و معتقد به دیرین بودن وضعیت زبانی کنونی در منطقه هستند. این عده زبان ترکی آذربایجان را زبان مردم بومی منطقه دانسته و قائل به هیچ تغییر و تحول زبانی در ناحیه نمیباشند. برخی از محققانی که از این نظر دفاع کردهاند گاه در منتها درجهٔ اغراق، ریشه زبان فعلی را به گذشتههای دورتری رساندهاند بدون آن که نمونهها و اسناد تاریخی برای این مدعا ارائه کنند.
نکته قابل تأمل در رویکرد دوم عدم التزام به احتیاط علمی در ابراز نظر و نظریهپردازی قطعی و جزمی است. متأسفانه این دسته از محققان در روش تحقیق خود نیازی به ارائه منابع معتبر و مستدل دانشگاهی و تاریخی و ادبی ندیده و معمولاً دیدگاههای انتقادی خود را با ترکیبی از احساسات مطرح نمودهاند.
کتاب حاضر تلاش میکند با مراجعه به منابع و اسناد معتبر تاریخی که اعتبار آنها مورد تأیید مجامع و اساتید دانشگاهی است تاریخ ـ زبان و فرهنگ و محدودهٔ جغرافیایی آذربایجان و مناطق همجوار را روشن سازد. این کتاب بطور دقیق به پرسشهایی درخصوص زبان و فرهنگ و تاریخچه آذربایجان پاسخ میدهد و تلاش دارد سؤالات و ابهامات بیپاسخ مانده را در این خصوص تا اندازهای روشن نماید.
این کتاب در هشت فصل به گذشته و تاریخچه مردمان باستانی و تمدنهای قدیمی منطقه و بخشهایی از ایران از منظر زبانشناسی و تاریخنگاری علمی میپردازد. همچنین در این کتاب به بحثهایی درخصوص ادبیات عامه، لهجههای مناطق و واژههای رایج، در بین توده مردم پرداخته شده است. افزون بر این دوران بعد از اسلام ـ که میتوان آن را مهمترین دوره تاریخ آذربایجان از حیث دگرگونیهای رخ داده دانست ـ نیز به خوبی پوشش داده شده است.
امید است این کتاب بتواند دریچهای جدید پیشروی پژوهشگران و علاقهمندان به تاریخ ایران باز کرده و به طرح مسائل علمی و تاریخی درخصوص تاریخ منطقه آذربایجان کمک نماید. انتشارات تمدن ایرانی از دیدگاهها، پیشنهادها و انتقادات محققان و پژوهشگران این حوزه کمال استقبال را داشته و کتاب پیشرو را با افتخار تقدیم مینمایند.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/9168-ketab-tarikh-zaban-azari.html
@iranboom_ir
تالیف حسین نوین
پیرامون تاریخ و پیشینهٔ زبان در آذربایجان تاکنون دو دیدگاه عمده از سوی دو جریان فکری متفاوت مطرح شده است. جریان نخست با استفاده از متون تاریخی یونانی، اسلامی، فارسی و عربی قائل به حضور زبانی دیرین و قدیمی به نام «آذری» که شاخهای از زبان پهلوی بود است. بهزعم این گروه این زبان بیشتر زبان محاوره و گفتاری مردم منطقه محسوب میشد و کماکان زبان نوشتاری همان فارسی دری رایج در سایر نقاط فلات ایران میبود.
ابوعبدالله بشاری مقدسی در احسن التقاسیم (سده چهارم)، یاقوت حموی در معجمالبلدان (سده هفتم) و بسیاری دیگر که نامشان در کتاب حاضر رفته است از سدههای نخست هجری تا زمان صفویه زبان مردم آذربایجان را پهلوی یا آذری ذکر کردهاند. با برخاست از چنین نظرگاه تاریخی بسیاری از مورخان، ادیبان و زبانشناسان که اغلب خود آذربایجانی بودند به بررسی ریشههای زبانی منطقه دست زده و بر آن شدند که زبان مردم آذربایجان در یک روند تدریجی طولانیمدت دستخوش تغییرات اساسی شده است.
از سوی دیگر عدهای دیگر از نویسندگان متأخر با رد نظریه نخست و معتقد به دیرین بودن وضعیت زبانی کنونی در منطقه هستند. این عده زبان ترکی آذربایجان را زبان مردم بومی منطقه دانسته و قائل به هیچ تغییر و تحول زبانی در ناحیه نمیباشند. برخی از محققانی که از این نظر دفاع کردهاند گاه در منتها درجهٔ اغراق، ریشه زبان فعلی را به گذشتههای دورتری رساندهاند بدون آن که نمونهها و اسناد تاریخی برای این مدعا ارائه کنند.
نکته قابل تأمل در رویکرد دوم عدم التزام به احتیاط علمی در ابراز نظر و نظریهپردازی قطعی و جزمی است. متأسفانه این دسته از محققان در روش تحقیق خود نیازی به ارائه منابع معتبر و مستدل دانشگاهی و تاریخی و ادبی ندیده و معمولاً دیدگاههای انتقادی خود را با ترکیبی از احساسات مطرح نمودهاند.
کتاب حاضر تلاش میکند با مراجعه به منابع و اسناد معتبر تاریخی که اعتبار آنها مورد تأیید مجامع و اساتید دانشگاهی است تاریخ ـ زبان و فرهنگ و محدودهٔ جغرافیایی آذربایجان و مناطق همجوار را روشن سازد. این کتاب بطور دقیق به پرسشهایی درخصوص زبان و فرهنگ و تاریخچه آذربایجان پاسخ میدهد و تلاش دارد سؤالات و ابهامات بیپاسخ مانده را در این خصوص تا اندازهای روشن نماید.
این کتاب در هشت فصل به گذشته و تاریخچه مردمان باستانی و تمدنهای قدیمی منطقه و بخشهایی از ایران از منظر زبانشناسی و تاریخنگاری علمی میپردازد. همچنین در این کتاب به بحثهایی درخصوص ادبیات عامه، لهجههای مناطق و واژههای رایج، در بین توده مردم پرداخته شده است. افزون بر این دوران بعد از اسلام ـ که میتوان آن را مهمترین دوره تاریخ آذربایجان از حیث دگرگونیهای رخ داده دانست ـ نیز به خوبی پوشش داده شده است.
امید است این کتاب بتواند دریچهای جدید پیشروی پژوهشگران و علاقهمندان به تاریخ ایران باز کرده و به طرح مسائل علمی و تاریخی درخصوص تاریخ منطقه آذربایجان کمک نماید. انتشارات تمدن ایرانی از دیدگاهها، پیشنهادها و انتقادات محققان و پژوهشگران این حوزه کمال استقبال را داشته و کتاب پیشرو را با افتخار تقدیم مینمایند.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/9168-ketab-tarikh-zaban-azari.html
@iranboom_ir
شادروان احسان یارشاطر: این وطن را میتوان از گزند حوادث در امان داشت. وطن من این وطن است...
وطن من زبان فارسی است.
@iranboom_ir
📚📚📚 چرا در شاهنامه از پادشاهان ماد و هخامنشی ذكرى نيست؟!
✍ احسان یارشاطر
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39296
وطن من زبان فارسی است.
@iranboom_ir
📚📚📚 چرا در شاهنامه از پادشاهان ماد و هخامنشی ذكرى نيست؟!
✍ احسان یارشاطر
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39296
زبان آذری
احسان یارشاطر
زبان قديمتر مردم آذربايجان، شعبهای از زبانهای ايرانی بوده است که به مناسبت انتساب به آذربايجان، آذری خوانده میشود و بعضی از واژهها و جملههای آن در کتابهای جغرافيا باقیمانده و برخی نيز در بعضی دهها و نقطههای دوردست هنوز وجود دارد. تغيير زبان گفتاری از آذری ايرانی به آذری ترکی از زمان تسلط سلجوقيان آغاز شد و در دورهی تسلط ترکمنها و آغاز عصر صفوی بيشتر شهرها و دهها را شامل شد.
ريشهی نام آذربايجان
آذربايجان در فارسی ميانه آتورپاتکان، در آثار کهن فارسی آذربادگان يا آذربايگان، در فارسی کنونی آذربايجان، در يونانی آتروپاتنه، در يونانی بيزانسی آذربيگانون، در ارمنی آتراپاتکان و در سريانی آذربايغان نام داشته است. اين سرزمين به نام سردار آتروپات (به مفهوم در پناه آتش) ناميده شده است. او در زمان داريوش سوم، ساتراب ماد بود و در جنگ داريوش و اسکندر در گوگاما، فرماندهی سپاهيان مادی و کادوسی و آلبانی و ساکاسنی را برعهده داشت.
آتروپات پس از شکست داريوش به اسکندر پيوست و از سوی او ساتراپ ماد شد. او در جشن معروفی به سال 324 پيش از ميلاد، دختر خود را به ازدواج پرديکاس درآورد. پس از مرگ اسکندر و تقسيم امپراتوری او، آتروپات استقلال خويش را اعلام کرد(328 پيش از ميلاد) و سرزمين خود يعنی ماد کوچک را در گوشهی شمال غرب کشوری که سپس ايران شد، محفوظ داشت.
سخن گفتن به آذری
سخن گفتن به آذری در آذربايجان طی نخستين قرنهای اسلامی و همچنين ايرانی بودن آن در کتابهای مختلف تصريح شده است. قديمیترين مرجع در اين مورد، گفتهی ابنمقفع(متوفي142 هجری/759 ميلادی) به نقل ابننديم است که زبان آذربايجان را پهلوی(الفهلويه)، منسوب به فهله، يعنی سرزمينی شامل اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربايجان، میشمارد(الفهرست، به کوشش فوگل، 13). همين قول در عبارت حمزهی اصفهانی( به نفل ياقوت در معجم البلدان) و مفاتيح العلوم خوارزمی منعکس است.
ذکر واژهی آذری را پس از ابنمقفع در کتاب البلدان يعقوبی میتوان يافت که حدود 278 هجری/891 قمری نوشته شده است. وی مردم آذربايجان را مخلوطی از ايرانيان آذری و جاودانيهی قديم میشمارد و به نظر میرسد منظورش آذربايجانیهای مسلمان و آذربايجانیهای پيرو بابک خرم دين است. ابنحوقل( متوفی 371 هجری/ 981 ميلادی) نوشه است: " زبان مردم آذربايجان و بيشتر مردم ارمنستان ايرانی(الفارسيه) است که آنها را به هم پيوند میزند و عربی نيز ميان آنان به کار میرود و از آنان که به فارسی سخن میگويد، کمتر کسی است که عربی را نفهمد..."(صوره الرض، چاپ دوم، ليدن، 248).
قول ياقوت حموی که میگويد: " مردم آذربايجان را زبانی است که آن را آذری(الاذريه) مینامند و مفهوم کسی جز آنان نيست(مجمع البلدان، ليدن، يکم، 172) رواج آذری را مقارن حملهی مغول تاييد میکند.س از بيان زکريا بن محمد قزوينی در آثار البلاد که در 674 هجری/1275 ميلادی نوشته شده است و میگويد که : " هيچ شهری از دستبرد ترکان محفوظ نماند است مگر تبريز" بر میآيد که دست کم تا زمان اباقا از تاثير ترکی بر کنار بوده است.
از اين شواهد و شواهد ديگر آشکار است که مردم آذربايجان پيش از رواج ترکی به زبانی که از گويشهای مهم ايران بوده و به مناسبت نام آذربايجان آذری خوانده میشده است، سخن میگفتهاند.آن زبان که با زبان ری و همدان و اصفهان از يک دست بوده است، تا قرن هفتم و هشتم و به احتمال زياد مدتی پس از آن نيز زبان غالب آذربايجان بوده است.
نفوذ ترکی در آذربايجان
ضعف تدريجی زبان آذری با نفوذ ترکی در آذربايجان آغاز شد. نخستين گروه ترکان در زمان حکومت محمود غزنوی به آذربايجان راه يافتند( ابن اثير، حوادث سال 420). اما از زمان تسلط سلجوقيان بود که قبيلههای ترک با فراوانی بيشتر به آذربايجان روی آوردند. با ادامهی تسلط ترکان در دوران اتابکان عدهی آنان فزونی گرفت و در دوران مغول، که بيشتر لشکريان آنها ترکنژاد بودند و آذربايجان را تختگاه خود قرار دادند، نفوذ ترکان بيشتر شد.
آشوبهايی که در فاصلهی برافتادن مغولان و برخاستن صفويان در آذربايجان پيش آمد، عدهی بيشتری از لشکريان ترک را به آذربايجان خواند که در آنجا موطن گزيدند. حکومت آققويونلوها و قرهقويونلوها در آذربايجان در همين فاصله، زبان آذری را بيش از پيش تضعيف کرد، چنانکه خاندان صفوی که در اصل ايرانی زبان بودند، در همين دوره ترکزبان شدند.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/tireh-ha/8725-zaban-azari-ehsan-yarshater.html
@iranboom_ir
احسان یارشاطر
زبان قديمتر مردم آذربايجان، شعبهای از زبانهای ايرانی بوده است که به مناسبت انتساب به آذربايجان، آذری خوانده میشود و بعضی از واژهها و جملههای آن در کتابهای جغرافيا باقیمانده و برخی نيز در بعضی دهها و نقطههای دوردست هنوز وجود دارد. تغيير زبان گفتاری از آذری ايرانی به آذری ترکی از زمان تسلط سلجوقيان آغاز شد و در دورهی تسلط ترکمنها و آغاز عصر صفوی بيشتر شهرها و دهها را شامل شد.
ريشهی نام آذربايجان
آذربايجان در فارسی ميانه آتورپاتکان، در آثار کهن فارسی آذربادگان يا آذربايگان، در فارسی کنونی آذربايجان، در يونانی آتروپاتنه، در يونانی بيزانسی آذربيگانون، در ارمنی آتراپاتکان و در سريانی آذربايغان نام داشته است. اين سرزمين به نام سردار آتروپات (به مفهوم در پناه آتش) ناميده شده است. او در زمان داريوش سوم، ساتراب ماد بود و در جنگ داريوش و اسکندر در گوگاما، فرماندهی سپاهيان مادی و کادوسی و آلبانی و ساکاسنی را برعهده داشت.
آتروپات پس از شکست داريوش به اسکندر پيوست و از سوی او ساتراپ ماد شد. او در جشن معروفی به سال 324 پيش از ميلاد، دختر خود را به ازدواج پرديکاس درآورد. پس از مرگ اسکندر و تقسيم امپراتوری او، آتروپات استقلال خويش را اعلام کرد(328 پيش از ميلاد) و سرزمين خود يعنی ماد کوچک را در گوشهی شمال غرب کشوری که سپس ايران شد، محفوظ داشت.
سخن گفتن به آذری
سخن گفتن به آذری در آذربايجان طی نخستين قرنهای اسلامی و همچنين ايرانی بودن آن در کتابهای مختلف تصريح شده است. قديمیترين مرجع در اين مورد، گفتهی ابنمقفع(متوفي142 هجری/759 ميلادی) به نقل ابننديم است که زبان آذربايجان را پهلوی(الفهلويه)، منسوب به فهله، يعنی سرزمينی شامل اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربايجان، میشمارد(الفهرست، به کوشش فوگل، 13). همين قول در عبارت حمزهی اصفهانی( به نفل ياقوت در معجم البلدان) و مفاتيح العلوم خوارزمی منعکس است.
ذکر واژهی آذری را پس از ابنمقفع در کتاب البلدان يعقوبی میتوان يافت که حدود 278 هجری/891 قمری نوشته شده است. وی مردم آذربايجان را مخلوطی از ايرانيان آذری و جاودانيهی قديم میشمارد و به نظر میرسد منظورش آذربايجانیهای مسلمان و آذربايجانیهای پيرو بابک خرم دين است. ابنحوقل( متوفی 371 هجری/ 981 ميلادی) نوشه است: " زبان مردم آذربايجان و بيشتر مردم ارمنستان ايرانی(الفارسيه) است که آنها را به هم پيوند میزند و عربی نيز ميان آنان به کار میرود و از آنان که به فارسی سخن میگويد، کمتر کسی است که عربی را نفهمد..."(صوره الرض، چاپ دوم، ليدن، 248).
قول ياقوت حموی که میگويد: " مردم آذربايجان را زبانی است که آن را آذری(الاذريه) مینامند و مفهوم کسی جز آنان نيست(مجمع البلدان، ليدن، يکم، 172) رواج آذری را مقارن حملهی مغول تاييد میکند.س از بيان زکريا بن محمد قزوينی در آثار البلاد که در 674 هجری/1275 ميلادی نوشته شده است و میگويد که : " هيچ شهری از دستبرد ترکان محفوظ نماند است مگر تبريز" بر میآيد که دست کم تا زمان اباقا از تاثير ترکی بر کنار بوده است.
از اين شواهد و شواهد ديگر آشکار است که مردم آذربايجان پيش از رواج ترکی به زبانی که از گويشهای مهم ايران بوده و به مناسبت نام آذربايجان آذری خوانده میشده است، سخن میگفتهاند.آن زبان که با زبان ری و همدان و اصفهان از يک دست بوده است، تا قرن هفتم و هشتم و به احتمال زياد مدتی پس از آن نيز زبان غالب آذربايجان بوده است.
نفوذ ترکی در آذربايجان
ضعف تدريجی زبان آذری با نفوذ ترکی در آذربايجان آغاز شد. نخستين گروه ترکان در زمان حکومت محمود غزنوی به آذربايجان راه يافتند( ابن اثير، حوادث سال 420). اما از زمان تسلط سلجوقيان بود که قبيلههای ترک با فراوانی بيشتر به آذربايجان روی آوردند. با ادامهی تسلط ترکان در دوران اتابکان عدهی آنان فزونی گرفت و در دوران مغول، که بيشتر لشکريان آنها ترکنژاد بودند و آذربايجان را تختگاه خود قرار دادند، نفوذ ترکان بيشتر شد.
آشوبهايی که در فاصلهی برافتادن مغولان و برخاستن صفويان در آذربايجان پيش آمد، عدهی بيشتری از لشکريان ترک را به آذربايجان خواند که در آنجا موطن گزيدند. حکومت آققويونلوها و قرهقويونلوها در آذربايجان در همين فاصله، زبان آذری را بيش از پيش تضعيف کرد، چنانکه خاندان صفوی که در اصل ايرانی زبان بودند، در همين دوره ترکزبان شدند.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/tireh-ha/8725-zaban-azari-ehsan-yarshater.html
@iranboom_ir
«نشر دانش» در عصر بیدانشی - به پاس خدمات فرهنگی استاد دکتر نصرالله پورجوادی
استاد کاوه بیات
نویسنده و پژوهشگر
نخستین شماره «نشر دانش» در مقام نشریه کمیته ترجمه و تالیف و تصحیح کتابهای دانشگاهی، وابسته به نهاد انقلاب فرهنگی در آذر و دی 1359 منتشر شد. یکی از مهمترین ویژگیهای آنکه به تدریج، وجه به مراتب آشکارتر و به همان نسبت مهمتری یافت، تفاوت و انفکاک بنیانی آن از کارکرد و ماهیت واقعی انقلاب فرهنگی بود؛ تلاشی که از آن جز تیشهای بر ریشه علم و دانش، محرومساختن صدها دانشگاهی از کار و تلاش به معاذیر مختلف و در نهایت فراهمآوردن زمینههای تنزل جایگاه دانشگاه بهگونهای که امروزه در پارهای از رشتهها شاهد آن هستیم، حاصل دیگری برنیامد. نشر دانش نیز همانگونه که تا سالها بعد ـ تا پایان سال چهارم انتشارـ در سرلوحه آن نیز تصریح شده بود، وابسته به ستاد انقلاب فرهنگی بود و بسیاری از دستاندرکارانش نیز از نصرالله پورجوادی، مدیرمسوول آن گرفته تا پارهای از نویسندگان ثابت آن در آن مراحل اولیه، از اعضای ستاد مزبور بودند ولی نشر دانش از همان بدو انتشار بیشتر از نوعی پیوند و استمرار حکایت داشت تا انقلاب و دگرگونی. البته بودند معدود نشریاتی همانند «آینده» ایرج افشار که در مقام تداوم سنت راهنمای کتاب و تا حدودی نیز یغما در سمت و سویی مشابه حرکت میکردند، ولی آینده اقتضای طبیعتش این بود و نشر دانش در مقام وابسته ستاد انقلاب فرهنگی نه این بحث و مضمون اصلی نشر دانش کتاب بود؛ در آغاز بیشتر در مورد وظایف و اهداف کمیته ترجمه، تالیف و تصحیح ستاد وآمال گروههای تخصصی آن و بهتدریج اکتفا به توصیف و بیان وضع موجود به صورت نقد و معرفی کتاب. معارف اسلامی به معنای عام کلمه یکی از مضامین اصلی نشر دانش بود و در کنار آن مباحث مربوط به زبان فارسی، علوم، ایرانشناسی و مضامین تخصصیتری چون ملزومات نشر و ویرایش. پای ثابت این رشته ملاحظات، جدای از نصرالله پورجوادی نویسندگانی چون بهاءالدین خرمشاهی بودند و کامران فانی و حسین معصومی همدانی. از دیگر نویسندگانی چون محمدرضا شفیعیکدکنی، محمدعلی اسلامیندوشن، رضا داوریاردکانی، علیاصغر حلبی، مهدی محقق، حسن مرندی و... . نیز نوشتههایی در نشر دانش منتشر میشد. بخش کتابهای تازه به قلم فرخ امیرفریاد از بدو انتشار نشریه تا اوج کار نیز از چند جهت مهم بود؛ یکی پرکردن - حتیالامکان- جای خالی نهادی که باید به ثبت و ضبط این مهم در آن ایام اهتمام میکرد و دیگری نیز نگاه دموکراتیک و فارغ از ملاحظات خودی و غیرخودی آن در اشاره به طیف متنوعی از کتابهای منتشرشده در آن ایام که خود نشان دیگری بود از پارهای از وجوه تمایز نشر دانش از ذات انقلاب فرهنگی. شاید برای بسیاری از آنهایی که به اقتضای سنوسال یا چشم فروبستن بر محیط اطراف، آن سالها را تجربه نکرده باشند، توجه و تاکیدی از این دست بر وجوه تمایز پیشگفته، چندان ملموس نباشد ولی برای کسانی که آن دوره را تجربه یا بررسی کرده باشند، چنین نیست. سخن از دورهای است که معمولا با اصطلاحات گنگ و مبهمی چون «آشفتگی سالهای نخست انقلاب» از آن یاد میشود و هنوز هم معلوم نیست که تا چه حد میتوان به تعریف یا توصیف دقیقتری از آن نزدیک شد؛ در آن فضایی ملهم از تندی که بسیاری از نشریات – از پوزیسیون گرفته تا اپوزیسیون – جز دعوت به خشونت و افشاگری، کلام دیگری بر زبان نمیآوردند، نشر دانش از صامتی دیگر سخن میگفت که شاید هم با تحولات زمانه سنخیتی نداشت، ولی از لحاظ یادآوری زمینهای فراتر و ریشهدارتر از وضعیت جاری اهمیت داشت. نشر دانش نیز در کنار مجموعهای از دیگر عناصر و عوامل، لااقل تا سالهای پایانی جنگ و بازشدن تدریجی فضای سیاسی و فرهنگی کشور نقش درخور توجهی در این بازیابی ایفا کرد.
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9821-nashr-danesh-dar-asr-bi-daneshi.html
_
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
استاد کاوه بیات
نویسنده و پژوهشگر
نخستین شماره «نشر دانش» در مقام نشریه کمیته ترجمه و تالیف و تصحیح کتابهای دانشگاهی، وابسته به نهاد انقلاب فرهنگی در آذر و دی 1359 منتشر شد. یکی از مهمترین ویژگیهای آنکه به تدریج، وجه به مراتب آشکارتر و به همان نسبت مهمتری یافت، تفاوت و انفکاک بنیانی آن از کارکرد و ماهیت واقعی انقلاب فرهنگی بود؛ تلاشی که از آن جز تیشهای بر ریشه علم و دانش، محرومساختن صدها دانشگاهی از کار و تلاش به معاذیر مختلف و در نهایت فراهمآوردن زمینههای تنزل جایگاه دانشگاه بهگونهای که امروزه در پارهای از رشتهها شاهد آن هستیم، حاصل دیگری برنیامد. نشر دانش نیز همانگونه که تا سالها بعد ـ تا پایان سال چهارم انتشارـ در سرلوحه آن نیز تصریح شده بود، وابسته به ستاد انقلاب فرهنگی بود و بسیاری از دستاندرکارانش نیز از نصرالله پورجوادی، مدیرمسوول آن گرفته تا پارهای از نویسندگان ثابت آن در آن مراحل اولیه، از اعضای ستاد مزبور بودند ولی نشر دانش از همان بدو انتشار بیشتر از نوعی پیوند و استمرار حکایت داشت تا انقلاب و دگرگونی. البته بودند معدود نشریاتی همانند «آینده» ایرج افشار که در مقام تداوم سنت راهنمای کتاب و تا حدودی نیز یغما در سمت و سویی مشابه حرکت میکردند، ولی آینده اقتضای طبیعتش این بود و نشر دانش در مقام وابسته ستاد انقلاب فرهنگی نه این بحث و مضمون اصلی نشر دانش کتاب بود؛ در آغاز بیشتر در مورد وظایف و اهداف کمیته ترجمه، تالیف و تصحیح ستاد وآمال گروههای تخصصی آن و بهتدریج اکتفا به توصیف و بیان وضع موجود به صورت نقد و معرفی کتاب. معارف اسلامی به معنای عام کلمه یکی از مضامین اصلی نشر دانش بود و در کنار آن مباحث مربوط به زبان فارسی، علوم، ایرانشناسی و مضامین تخصصیتری چون ملزومات نشر و ویرایش. پای ثابت این رشته ملاحظات، جدای از نصرالله پورجوادی نویسندگانی چون بهاءالدین خرمشاهی بودند و کامران فانی و حسین معصومی همدانی. از دیگر نویسندگانی چون محمدرضا شفیعیکدکنی، محمدعلی اسلامیندوشن، رضا داوریاردکانی، علیاصغر حلبی، مهدی محقق، حسن مرندی و... . نیز نوشتههایی در نشر دانش منتشر میشد. بخش کتابهای تازه به قلم فرخ امیرفریاد از بدو انتشار نشریه تا اوج کار نیز از چند جهت مهم بود؛ یکی پرکردن - حتیالامکان- جای خالی نهادی که باید به ثبت و ضبط این مهم در آن ایام اهتمام میکرد و دیگری نیز نگاه دموکراتیک و فارغ از ملاحظات خودی و غیرخودی آن در اشاره به طیف متنوعی از کتابهای منتشرشده در آن ایام که خود نشان دیگری بود از پارهای از وجوه تمایز نشر دانش از ذات انقلاب فرهنگی. شاید برای بسیاری از آنهایی که به اقتضای سنوسال یا چشم فروبستن بر محیط اطراف، آن سالها را تجربه نکرده باشند، توجه و تاکیدی از این دست بر وجوه تمایز پیشگفته، چندان ملموس نباشد ولی برای کسانی که آن دوره را تجربه یا بررسی کرده باشند، چنین نیست. سخن از دورهای است که معمولا با اصطلاحات گنگ و مبهمی چون «آشفتگی سالهای نخست انقلاب» از آن یاد میشود و هنوز هم معلوم نیست که تا چه حد میتوان به تعریف یا توصیف دقیقتری از آن نزدیک شد؛ در آن فضایی ملهم از تندی که بسیاری از نشریات – از پوزیسیون گرفته تا اپوزیسیون – جز دعوت به خشونت و افشاگری، کلام دیگری بر زبان نمیآوردند، نشر دانش از صامتی دیگر سخن میگفت که شاید هم با تحولات زمانه سنخیتی نداشت، ولی از لحاظ یادآوری زمینهای فراتر و ریشهدارتر از وضعیت جاری اهمیت داشت. نشر دانش نیز در کنار مجموعهای از دیگر عناصر و عوامل، لااقل تا سالهای پایانی جنگ و بازشدن تدریجی فضای سیاسی و فرهنگی کشور نقش درخور توجهی در این بازیابی ایفا کرد.
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9821-nashr-danesh-dar-asr-bi-daneshi.html
_
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
۱۰ سال پیش در ۱۱ شهریور ۱۳۹۳، امیرناصر کاتوزیان ـ استاد ممتاز حقوق، پدر علم حقوق ایران و از مفاخر فرهنگی ایران ـ درگذشت.
یادش گرامی.
@iranboom_ir
یادش گرامی.
@iranboom_ir