۲۵ سال پیش در ۱۷ امرداد ۱۳۷٨، غلامعلی رعدی آذرخشی ـ ادیب، شاعر و از مقامات فرهنگی ایران ـ درگذشت.
#غلامعلی_رعدی_آذرخشی در سال ۱۲۸۸ در محله #ششگلان #تبریز به دنیا آمد.
@iranboom_ir
#غلامعلی_رعدی_آذرخشی در سال ۱۲۸۸ در محله #ششگلان #تبریز به دنیا آمد.
@iranboom_ir
پرویز شاپور در۵ خرداد ۱۳۰۲ در قم متولدشدودر ۱۵ مرداد ۱۳۷۸ در تهران درگذشت. شهرت او به دلیل نگارش کاریکلماتور، نوشتههای کوتاه (اغلب تک خطی) است که ظرافت و دیدی شاعرانه و طنزآمیز دارند. علاوه بر آفرینش کاریکلماتورها، در طراحی سیاهقلم نیز توانا بود. وی در سی سال نخست نه نوشت و نه نگاشت، اما در ۴۶ سال بعدی آثار کمحجم ولی پرمحتوایی برجای گذاشت.
@iranboom_ir
@iranboom_ir
احسان هوشمند مردم شناس و استاد جامعه شناسی:
در ایران قومیت به مفهوم اروپایی آن وجود ندارد.
زبان فارسی،زبان فرهنگی، تاریخی، ملی و تمدنی ایرانیان است.
هیچ مطالعه آماری و آکادمیکی نشان نمی دهد که تفاوت های معناداری در برنامه های توسعه در سکونتگاه های زبانی مثلا بین آذربایجانی ها با فارس زبان ها وجود دارد.
حدود هزار سال است که همه مردم ایران اعم از اینکه زبان گفتاری و زبان محلی شان چیست، بخش قابل توجه و جدی ای از تولیدات فرهنگی، فکری، فلسفی، هنری، اجتماعی و تاریخی خودشان را به زبان فارسی ارائه کردند
در ایتالیا زبان های محلی رقیبی در برابر زبان ملی تلقی و همه آنها نابود شدند و سخن گفتن به آن زبان ها هم در کشورهای همسایه مثل ترکیه ممنوع شد ولی در ایرانی هیچ وقت یکسانسازی زبانی اتفاق نیافتاد.
گروهی که متاثر از دولتهای قفقاز هستند، دائما به فضاسازی بی پایه و غیرعلمی درمورد زبان های محلی مشغولاند.
ایران کشوری موزائیکی نیست،ایران از نظر هویتی و فرهنگی یک فرش است که تار و پود ملت آن به وسیله تاریخ و فرهنگ به هم بافته شده است.
گروهی میخواهند زبان های محلی را در برابر زبان ملی ما بگذارند.
مجموعه گویش ها و زبان های محلی در کشورهای اروپایی به قیمت ایجاد یک زبان فراگیر و استاندارد ملی قربانی شدند ولی در ایران چنین نشد.
نوروز به عنوان مهمترین شاخصه ایرانیت در میان تمامی گروه های ساکن در ایران ریشه های تاریخی ژرفی دارد.
منبع: روزنامه ستاره صبح
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
در ایران قومیت به مفهوم اروپایی آن وجود ندارد.
زبان فارسی،زبان فرهنگی، تاریخی، ملی و تمدنی ایرانیان است.
هیچ مطالعه آماری و آکادمیکی نشان نمی دهد که تفاوت های معناداری در برنامه های توسعه در سکونتگاه های زبانی مثلا بین آذربایجانی ها با فارس زبان ها وجود دارد.
حدود هزار سال است که همه مردم ایران اعم از اینکه زبان گفتاری و زبان محلی شان چیست، بخش قابل توجه و جدی ای از تولیدات فرهنگی، فکری، فلسفی، هنری، اجتماعی و تاریخی خودشان را به زبان فارسی ارائه کردند
در ایتالیا زبان های محلی رقیبی در برابر زبان ملی تلقی و همه آنها نابود شدند و سخن گفتن به آن زبان ها هم در کشورهای همسایه مثل ترکیه ممنوع شد ولی در ایرانی هیچ وقت یکسانسازی زبانی اتفاق نیافتاد.
گروهی که متاثر از دولتهای قفقاز هستند، دائما به فضاسازی بی پایه و غیرعلمی درمورد زبان های محلی مشغولاند.
ایران کشوری موزائیکی نیست،ایران از نظر هویتی و فرهنگی یک فرش است که تار و پود ملت آن به وسیله تاریخ و فرهنگ به هم بافته شده است.
گروهی میخواهند زبان های محلی را در برابر زبان ملی ما بگذارند.
مجموعه گویش ها و زبان های محلی در کشورهای اروپایی به قیمت ایجاد یک زبان فراگیر و استاندارد ملی قربانی شدند ولی در ایران چنین نشد.
نوروز به عنوان مهمترین شاخصه ایرانیت در میان تمامی گروه های ساکن در ایران ریشه های تاریخی ژرفی دارد.
منبع: روزنامه ستاره صبح
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
نگرشی بر تاریخ و فرهنگ ایران زمین
www.iranboom.ir
www.iranboom.ir
دلیل اینکه ادب فارسی در این دوره،در فاصله آغاز سده هفتم تا آغاز سده نهم،به چنان مرتبه ای دست یافت که فراتر رفتن از آن تاکنون نه تنها در زبان فارسی، بلکه کم و بیش در هیچ یک از زبان های بزرگ ممکن نشده است،از این روست که شعر فارسی نظم و ناحیه ای در ادب نیست،بیان "خاطره قومی" مردمانی است که جان و روح قومی خود را در زبان ملی دمیده اند.
به این اعتبار،نه شعرِ فارسی صِرفِ شعر است و نه زبان فارسی صِرفِ یک زبان؛آنچه این هر دو را از بسیاری از زبان ها و ادبیات های دیگر متمایز می کند،ساحتی از "خاطره قومی" ایرانیان است که در کالبد آن دو دمیده شده است،آنچه در زبان عرفانی _ فلسفی از آن به "تروّح جسم و تجسّم روح" تعبیر کرده اند.
پیشتر،با حکیم ابوالقاسم فردوسی،زبان فارسی به زبان حماسه ظاهری ایران تبدیل شده بود،اما شیخ شهاب الدین سهروردی،با انتقال آن حماسه به مرتبه عالم مثال،در نظام "حکومت خسروانی" خود،به تعبیر هانری کربن،آن را به "حماسه باطنی" تبدیل کرد تا نه تنها "از آب و آتش و باد گزند نیابد"،بلکه آن گاه نیز که در "معرض وزیدن باد بی نیازی خداوند" قرار می گیرد،و به ویژه آن گاه که "سامان سخن گفتن نیست"،از آسیب درمان بماند.
شعر حافظ که هر تفسیری از آن داشته باشیم،اما به هر حال نمی توان آن را عارفانه خواند،صورتی دیگر از همان "حکمت خسروانی" است که شیخ شهاب الدین سهروردی مقتول در راه احیای آن جان باخت. از دیدگاه تاریخ آگاهی "ملی" ایرانیان،یعنی تداوم خاطره قومی ما،جانشین راستینِ شیخ مقتول اشراقیانِ "رسمی" تاریخ های فلسفه نیستند، که شهرزوری تاریخ آنان را نوشته بود،بلکه خواجه شمس الدین است و رشته ای که آن دو را در پیوندی نامرئی،اما ناگسستنی،به هم ربط می دهد،دریافتی از دیدگاه تاریخ باطنی از دوره باستانی ایران و اندیشیدن آن است. در نخستین نگاه،این نکته شگفت می نماید که اگر چه شیخ شهاب الدین آوازه ای در خور مقام او در تاریخ فلسفه ایرانی نیافت،اما عارفی مانند نجم الدین رازی،در مرموزات اسدی و مرصادالعباد،همزمان با یورش مغولان،با تفسیر عرفانی خود از اندیشه ایرانشهری، راه او را دنبال کرد،همچنان که حافظ در دیوان خود در راهی گام گذاشت که شیخ مقتول هموار کرده بود.
بدین سان به رغم بسطی که فلسفه یونانی در ایران پیدا کرد،اما هرگز به جریان مهمی در اندیشیدن ایرانیان تبدیل نشد،در حالی که آن "حکمت خسروانی"،که شیخ مقتول آن را تجدید کرد،"آن آتش نهفته در دلِ" حافظ،که "خورشید جز شعله ای از آن نبود که در آسمان" گرفته بود،در شرایطی که با زوال تدریجی اندیشیدن خردگرای فهم ایران در "حافظه ایرانی" غیرممکن شده بود،به نوعی به فلسفه تداوم آگاهی "ملی" در "خاطره ایرانیان" تبدیل شد.
🔹دکتر جواد طباطبایی
🔸سیاست نامه
@iranboom_ir
به این اعتبار،نه شعرِ فارسی صِرفِ شعر است و نه زبان فارسی صِرفِ یک زبان؛آنچه این هر دو را از بسیاری از زبان ها و ادبیات های دیگر متمایز می کند،ساحتی از "خاطره قومی" ایرانیان است که در کالبد آن دو دمیده شده است،آنچه در زبان عرفانی _ فلسفی از آن به "تروّح جسم و تجسّم روح" تعبیر کرده اند.
پیشتر،با حکیم ابوالقاسم فردوسی،زبان فارسی به زبان حماسه ظاهری ایران تبدیل شده بود،اما شیخ شهاب الدین سهروردی،با انتقال آن حماسه به مرتبه عالم مثال،در نظام "حکومت خسروانی" خود،به تعبیر هانری کربن،آن را به "حماسه باطنی" تبدیل کرد تا نه تنها "از آب و آتش و باد گزند نیابد"،بلکه آن گاه نیز که در "معرض وزیدن باد بی نیازی خداوند" قرار می گیرد،و به ویژه آن گاه که "سامان سخن گفتن نیست"،از آسیب درمان بماند.
شعر حافظ که هر تفسیری از آن داشته باشیم،اما به هر حال نمی توان آن را عارفانه خواند،صورتی دیگر از همان "حکمت خسروانی" است که شیخ شهاب الدین سهروردی مقتول در راه احیای آن جان باخت. از دیدگاه تاریخ آگاهی "ملی" ایرانیان،یعنی تداوم خاطره قومی ما،جانشین راستینِ شیخ مقتول اشراقیانِ "رسمی" تاریخ های فلسفه نیستند، که شهرزوری تاریخ آنان را نوشته بود،بلکه خواجه شمس الدین است و رشته ای که آن دو را در پیوندی نامرئی،اما ناگسستنی،به هم ربط می دهد،دریافتی از دیدگاه تاریخ باطنی از دوره باستانی ایران و اندیشیدن آن است. در نخستین نگاه،این نکته شگفت می نماید که اگر چه شیخ شهاب الدین آوازه ای در خور مقام او در تاریخ فلسفه ایرانی نیافت،اما عارفی مانند نجم الدین رازی،در مرموزات اسدی و مرصادالعباد،همزمان با یورش مغولان،با تفسیر عرفانی خود از اندیشه ایرانشهری، راه او را دنبال کرد،همچنان که حافظ در دیوان خود در راهی گام گذاشت که شیخ مقتول هموار کرده بود.
بدین سان به رغم بسطی که فلسفه یونانی در ایران پیدا کرد،اما هرگز به جریان مهمی در اندیشیدن ایرانیان تبدیل نشد،در حالی که آن "حکمت خسروانی"،که شیخ مقتول آن را تجدید کرد،"آن آتش نهفته در دلِ" حافظ،که "خورشید جز شعله ای از آن نبود که در آسمان" گرفته بود،در شرایطی که با زوال تدریجی اندیشیدن خردگرای فهم ایران در "حافظه ایرانی" غیرممکن شده بود،به نوعی به فلسفه تداوم آگاهی "ملی" در "خاطره ایرانیان" تبدیل شد.
🔹دکتر جواد طباطبایی
🔸سیاست نامه
@iranboom_ir
سرزمین های از دست رفته و حقوق ملی ایران در دریای مازندران
دکتر میر مهرداد میرسنجری
1- تمامی مرزهای گسترده ایران در دریا و خشکی در دوران معاصر همواره در حال تهدید بوده و هستند.در شمال غربی ، با تحمیل معاهده های 1813گلستان و1828 ترکمانچای ( قفقاز ) و در شمال شرقی ، با تحمیل معاهده 1881 م. (ورارود و خراسان بزرگ ) ، روسیه بر بخش های وسیعی از ایران سلطه یافت و با این که بلشویک ها به " غاصبانه " بودن سیاست دولت تزاری سابق اقرار کردند ، حتی آن بخش هایی که شوروی متعهد به بازگرداندن آن شده بود (منطقه فیروزه ) هنوز به ایران بازگردانده نشده است .
درشرق جدایی ایران شرقی شامل هرات همیشه ایرانی و افغانستان توسط دسیسه های انگلیس به انجام رسید . در جنوب، با این که خلیج فارس همواره به صورت دریای داخلی ایران به شمار می رفت هیچ گاه از آسیب استعمارگران به دور نماند که به طور نمونه می توان به توطئه جدایی بحرین توسط انگلستان اشاره کرد . مجمع الجزایری که هزاران سال بخشی از خاک ایران محسوب می شد با دخالت های مستمر انگلستان و تهدید های مکرر آن ها به سازمان های جهانی از ایران تجزیه شد و با این عمل نفوذ انگلستان و آمریکا بیش از پیش افزایش یافت و پایگاه های نظامی آنها در نخستین منبع انرژی جهان ( خلیج فارس ایران ) مستحکم و استوار گردیدنظیر همین برنامه بلند مدت حضور آمریکا را می توان در دریای مازندران نیز رد یابی کرد .بنا براین روشنگری و مرور پیوسته اتفاق های ناگوار پیشین جدایی سرزمین های ایرانی می تواند چراغی باشد برای جبران تصمیمات نادرست پیشینیان توسط میهن دوستان ایرانی در آینده.
2- بر اساس اسناد موجود و تفسیر حقوقی آن دریای مازندران طبق معاهدات 1921 و 1940 به صورت مساوی میان دو کشور ایران و روسیه تقسیم شده و هر دو کشور بر برابری حاکمیت و اصل تساوی حقوق همه جانبه یکدیگر در این دریا تاکید کرده اند.
این بدین معنا است که ایران و شوروی در تمام عرصه دریا،از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب، به جز 12 مایل خط ساحلی که محدوده ماهیگیری اختصاصی هر یک از دو کشور است از حق کشتیرانی و بهره برداری مساوی بر خوردارند یعنی همه منابع بستر و زیر بستر دریا به دو کشور تعلق دارد چه نفت وگاز، چه آبزیان.
بنابراین به زعم برخی که مصرانه منکر حق 50 درصدی ایران هستند،این حق در قراردادهای 1921 و 1940 گنجانده شده ولو ایران در طول این سال ها نخواسته باشد یا نتوانسته باشد از این حقوق مسلم خود استفاده نماید .بنا براین عدم استفاده ایران از این حقوق در گذشته نمی تواند توجیهی برای عدم وجود این حقوق برای ایران تلقی شود.
3-با توجه به کاربرد نام دریای "کاسپین" برای اکثر کشورهای دنیا و "بحر القزوین" برای کشورهای عربی،کاربرد نام خزر با هیچ منطقی برای ایرانیان زیبنده نیست و بسیار به جا خواهد بود که دستگاه سیاست خارجی ایران نسبت به تغییر این نام به دریای "مازندران" یا دریای "کاسپین" اقدام نماید.
4-بر اساس اصل جانشینی دولت ها کاهش سهم ایران از یک دوم به یک پنجم بی معنا است و تقسیم کشور شوروی به چهار کشور نمی تواند حق50درصدی ایران را به یک پنجم تقلیل دهد .چرا که تغییرات جغرافیای سیاسی هر کشورتنها به خودش مربوط است. اگر به طور مثال شوروی به ده کشور ساحلی در دریایی مازندران تقسیم شود،(مثلا جمهوری داغستان در ساحل دریا از روسیه جدا شود) باید بپذیریم سهم ایران نیز یک یازدهم تقلیل یابد.
5- دور نگاه داشتن و منزوی کردن ایران از فعالیت های کلان منطقه ای از جمله تشکیل اجلاس آتی کشور های ساحلی دریای مازندران بدون حضور ایران ،پروژه های عظیم نفت و گاز منطقه دریای مازندران مثل خط لوله نوموکو و و نقش آفرینی ترکیه بدون حضور ایران در میانجیگری میان اران و شروان و ارمنستان(به رغم پیشینه تاریخی تعلق این مناطق به ایران) می تواند به عنوان بخش هایی ازسناریویی مشابه برای دسیسه چینی غاصبانه علیه حاکمیت سرزمینی ایران در آینده تلقی شود.
6- مسایل و معضلات بزرگ محیط زیستی دریای مازندران که توسط کشور های ساحلی آن به ایران تحمیل می شود متاسفانه حساسیت لازم را بر نینگیخته است. از آن جمله آلو دگی شدید نفتی دریا ناشی از بهره برداری از بیش از 1500 حلقه چاه نفتی از سوی دولت باکو است که عمدتا به ساحل نشینان ایرانی دریا ی مازندران تحمیل می شود و عبور خطوط لوله نفت و گاز از بستر دریا می تواند این مشکلات را تشدید نماید.
7- به هر روی در حال حاضر ایران که تا پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مالک 50 درصد از سطح و بستر دریا بود، هم اکنون تنها کشوری است که از منابع و ذخایر انرژی این دریا کاملا بی بهره است و این امر می تواند تا آینده یی طولانی سبب وارد آمدن لطمات جدی به منافع ملی ایران در دریای مازندران شود.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/7-maaz4.html
@iranboom_ir
دکتر میر مهرداد میرسنجری
1- تمامی مرزهای گسترده ایران در دریا و خشکی در دوران معاصر همواره در حال تهدید بوده و هستند.در شمال غربی ، با تحمیل معاهده های 1813گلستان و1828 ترکمانچای ( قفقاز ) و در شمال شرقی ، با تحمیل معاهده 1881 م. (ورارود و خراسان بزرگ ) ، روسیه بر بخش های وسیعی از ایران سلطه یافت و با این که بلشویک ها به " غاصبانه " بودن سیاست دولت تزاری سابق اقرار کردند ، حتی آن بخش هایی که شوروی متعهد به بازگرداندن آن شده بود (منطقه فیروزه ) هنوز به ایران بازگردانده نشده است .
درشرق جدایی ایران شرقی شامل هرات همیشه ایرانی و افغانستان توسط دسیسه های انگلیس به انجام رسید . در جنوب، با این که خلیج فارس همواره به صورت دریای داخلی ایران به شمار می رفت هیچ گاه از آسیب استعمارگران به دور نماند که به طور نمونه می توان به توطئه جدایی بحرین توسط انگلستان اشاره کرد . مجمع الجزایری که هزاران سال بخشی از خاک ایران محسوب می شد با دخالت های مستمر انگلستان و تهدید های مکرر آن ها به سازمان های جهانی از ایران تجزیه شد و با این عمل نفوذ انگلستان و آمریکا بیش از پیش افزایش یافت و پایگاه های نظامی آنها در نخستین منبع انرژی جهان ( خلیج فارس ایران ) مستحکم و استوار گردیدنظیر همین برنامه بلند مدت حضور آمریکا را می توان در دریای مازندران نیز رد یابی کرد .بنا براین روشنگری و مرور پیوسته اتفاق های ناگوار پیشین جدایی سرزمین های ایرانی می تواند چراغی باشد برای جبران تصمیمات نادرست پیشینیان توسط میهن دوستان ایرانی در آینده.
2- بر اساس اسناد موجود و تفسیر حقوقی آن دریای مازندران طبق معاهدات 1921 و 1940 به صورت مساوی میان دو کشور ایران و روسیه تقسیم شده و هر دو کشور بر برابری حاکمیت و اصل تساوی حقوق همه جانبه یکدیگر در این دریا تاکید کرده اند.
این بدین معنا است که ایران و شوروی در تمام عرصه دریا،از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب، به جز 12 مایل خط ساحلی که محدوده ماهیگیری اختصاصی هر یک از دو کشور است از حق کشتیرانی و بهره برداری مساوی بر خوردارند یعنی همه منابع بستر و زیر بستر دریا به دو کشور تعلق دارد چه نفت وگاز، چه آبزیان.
بنابراین به زعم برخی که مصرانه منکر حق 50 درصدی ایران هستند،این حق در قراردادهای 1921 و 1940 گنجانده شده ولو ایران در طول این سال ها نخواسته باشد یا نتوانسته باشد از این حقوق مسلم خود استفاده نماید .بنا براین عدم استفاده ایران از این حقوق در گذشته نمی تواند توجیهی برای عدم وجود این حقوق برای ایران تلقی شود.
3-با توجه به کاربرد نام دریای "کاسپین" برای اکثر کشورهای دنیا و "بحر القزوین" برای کشورهای عربی،کاربرد نام خزر با هیچ منطقی برای ایرانیان زیبنده نیست و بسیار به جا خواهد بود که دستگاه سیاست خارجی ایران نسبت به تغییر این نام به دریای "مازندران" یا دریای "کاسپین" اقدام نماید.
4-بر اساس اصل جانشینی دولت ها کاهش سهم ایران از یک دوم به یک پنجم بی معنا است و تقسیم کشور شوروی به چهار کشور نمی تواند حق50درصدی ایران را به یک پنجم تقلیل دهد .چرا که تغییرات جغرافیای سیاسی هر کشورتنها به خودش مربوط است. اگر به طور مثال شوروی به ده کشور ساحلی در دریایی مازندران تقسیم شود،(مثلا جمهوری داغستان در ساحل دریا از روسیه جدا شود) باید بپذیریم سهم ایران نیز یک یازدهم تقلیل یابد.
5- دور نگاه داشتن و منزوی کردن ایران از فعالیت های کلان منطقه ای از جمله تشکیل اجلاس آتی کشور های ساحلی دریای مازندران بدون حضور ایران ،پروژه های عظیم نفت و گاز منطقه دریای مازندران مثل خط لوله نوموکو و و نقش آفرینی ترکیه بدون حضور ایران در میانجیگری میان اران و شروان و ارمنستان(به رغم پیشینه تاریخی تعلق این مناطق به ایران) می تواند به عنوان بخش هایی ازسناریویی مشابه برای دسیسه چینی غاصبانه علیه حاکمیت سرزمینی ایران در آینده تلقی شود.
6- مسایل و معضلات بزرگ محیط زیستی دریای مازندران که توسط کشور های ساحلی آن به ایران تحمیل می شود متاسفانه حساسیت لازم را بر نینگیخته است. از آن جمله آلو دگی شدید نفتی دریا ناشی از بهره برداری از بیش از 1500 حلقه چاه نفتی از سوی دولت باکو است که عمدتا به ساحل نشینان ایرانی دریا ی مازندران تحمیل می شود و عبور خطوط لوله نفت و گاز از بستر دریا می تواند این مشکلات را تشدید نماید.
7- به هر روی در حال حاضر ایران که تا پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مالک 50 درصد از سطح و بستر دریا بود، هم اکنون تنها کشوری است که از منابع و ذخایر انرژی این دریا کاملا بی بهره است و این امر می تواند تا آینده یی طولانی سبب وارد آمدن لطمات جدی به منافع ملی ایران در دریای مازندران شود.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/7-maaz4.html
@iranboom_ir
مضرات محصولات تغییر ژنتیکی (تراریخته) برای محیط
محصولات اصلاحشده ژنتیکی و میزان افزایش علفکشی که به واسطه آنها استفاده میشود میتواند برای پرندگان، حشرات، دوزیستان و اکوسیستمهای دریایی و ارگانیسم موجودات زنده داخل خاک مضر باشد. این مسئله تنوع زیستی را کاهش میدهد. منابع آبی را آلوده میسازد.
بهعنوان مثال محصولات اصلاحشده رفتارهای پروانهها را تغییر میدهد. جمعیت این حشرات در آمریکا 50 درصد کاهش یافته است. علفکش «راندآپ» باعث کاهش زاد و ولد در دوزیستان میشود و اختلالات هورمونی ایجاد میکند و حتی خسارتهای اندامی در حیوانات در دُزهای پایین مشاهده شده است. / آنتی بیوتروریسم
@iranboom_ir
محصولات اصلاحشده ژنتیکی و میزان افزایش علفکشی که به واسطه آنها استفاده میشود میتواند برای پرندگان، حشرات، دوزیستان و اکوسیستمهای دریایی و ارگانیسم موجودات زنده داخل خاک مضر باشد. این مسئله تنوع زیستی را کاهش میدهد. منابع آبی را آلوده میسازد.
بهعنوان مثال محصولات اصلاحشده رفتارهای پروانهها را تغییر میدهد. جمعیت این حشرات در آمریکا 50 درصد کاهش یافته است. علفکش «راندآپ» باعث کاهش زاد و ولد در دوزیستان میشود و اختلالات هورمونی ایجاد میکند و حتی خسارتهای اندامی در حیوانات در دُزهای پایین مشاهده شده است. / آنتی بیوتروریسم
@iranboom_ir
ویژگیها و شاخصههای نهضت مشروطه
در مورد ویژگیها و شاخصههای اصلی نهضت مشروطه بسیار میتوان گفت و افزونتر از آن میتوان نوشت. اما چند شاخصهی برتر نهضت مشروطه را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
با بررسی عملکرد هر طبقه یا گروه در انقلاب مشروطیت مشخص میشود که انقلاب بیش از همه دستآورد پیشهوران و روشنفکرانی بود که با دربار و قدرتهای خارجی مبارزه کردند.
ائتلاف گروههای انقلابی را شاید بتوان اتحاد شهری، مردمی و چند طبقهای قلمداد کرد. در صفبندی نیروهای اجتماعی، اتحاد مشروطهخواهان طیف گستردهای از پیشهوران، روشنفکران، کارگران، بازرگانان و بسیاری از روحانیان را شامل میشد.
افزایش احساسات ملی و رشد گستردهی ناسیونالیسم. در حقیقت، در جریان انقلاب مشروطه بود که مردم ایران برای نخستینبار از خود با عنوان ملّت یاد کردند و در شعارهایشان جملهی «زندهباد ملت ایران» را نیز سر دادند.
رشد روزافزون خودآگاهی ملی و بالا رفتن سطح فهم سیاسی - اجتماعی مردم. این نکته را شاید حتا بتوان بزرگترین دستآورد مشروطه نیز برشمرد، زیرا که مشروطه یارای آن را یافت تا قالب چند صدسالهای را به زیر سوال برد که بر اساس آن مردم خود را رعیت و گله و حکومت را چوپان و عقل کل میپنداشتند.
http://iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/2854-hamkari-sonatgarayan-nogarayan-mashrote.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
در مورد ویژگیها و شاخصههای اصلی نهضت مشروطه بسیار میتوان گفت و افزونتر از آن میتوان نوشت. اما چند شاخصهی برتر نهضت مشروطه را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
با بررسی عملکرد هر طبقه یا گروه در انقلاب مشروطیت مشخص میشود که انقلاب بیش از همه دستآورد پیشهوران و روشنفکرانی بود که با دربار و قدرتهای خارجی مبارزه کردند.
ائتلاف گروههای انقلابی را شاید بتوان اتحاد شهری، مردمی و چند طبقهای قلمداد کرد. در صفبندی نیروهای اجتماعی، اتحاد مشروطهخواهان طیف گستردهای از پیشهوران، روشنفکران، کارگران، بازرگانان و بسیاری از روحانیان را شامل میشد.
افزایش احساسات ملی و رشد گستردهی ناسیونالیسم. در حقیقت، در جریان انقلاب مشروطه بود که مردم ایران برای نخستینبار از خود با عنوان ملّت یاد کردند و در شعارهایشان جملهی «زندهباد ملت ایران» را نیز سر دادند.
رشد روزافزون خودآگاهی ملی و بالا رفتن سطح فهم سیاسی - اجتماعی مردم. این نکته را شاید حتا بتوان بزرگترین دستآورد مشروطه نیز برشمرد، زیرا که مشروطه یارای آن را یافت تا قالب چند صدسالهای را به زیر سوال برد که بر اساس آن مردم خود را رعیت و گله و حکومت را چوپان و عقل کل میپنداشتند.
http://iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/2854-hamkari-sonatgarayan-nogarayan-mashrote.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
۳۷ سال پیش در ۱۹ امرداد ۱۳۶۶، مهدی سهیلی ـ ادیب، طنزپرداز و شاعر ـ درگذشت.
یادش گرامی باد
@iranboom_ir
یادش گرامی باد
@iranboom_ir
اشعار سعدی بر آرامگاه های ۶۰۰ ساله مردم اندونزی که نشان دهنده استقبال از فرهنگ غنی ایران میباشد.
چهارگوشه جهان نشان از تمدن ایران دارد ...
@iranboom_ir
چهارگوشه جهان نشان از تمدن ایران دارد ...
@iranboom_ir
کتاب«فارسی ناشنیده»، فرهنگی برای تمام کشورهای فارسیزبان (گفتگو با دکتر حسن انوشه)
اشاره : « فارسی ناشنیده » عنوان کتابی از دکتر حسن انوشه ، و حاصل ۱۸ سال کوشش و تلاش این پژوهشگر در استخراج و برگردان واژگانی از زبان فارسی است که در افغانستان به کار میرود . این کتاب که فرهنگ واژهها و اصطلاحات فارسی و فارسیشده کاربردی در افغانستان را شامل می شود، را موسسه ی فرهنگی اکو در هزار صفحه منتشر کرده است . پژوهشگر در این اثر در پی آن دسته از واژهها و اصطلاحات کاربردی رفته که در فارسی قدیم کاربرد داشته و در دیوانهای شاعران و متون علمی و ادبی به کار رفتهاند . بسیاری از این واژهها و اصطلاحات در افغانستان هنوز زندهاند و کارکرد روزمره دارند ، اما در ایران از یادها رفتهاند و حتی ادیبان نیز چنانچه در متون به آنها بربخورند ، باید به فرهنگ لغات مراجعه کنند . واژههایی که در افغانستان به یک معنی و در ایران به معنای دیگر هستند . به عنوان نمونه ، واژه ی « مگر » که در ایران مترادف « الا » و « به جز » است ، و در افغانستان به جای « اما » به کار میرود یا مثلا« گل کردن » که در ایران به معنی« شکفتن » و« شکوفا شدن » است ، در افغانستان برای « خاموش کردن چراغ » به کار میرود یا « نامهنگاری » که در افغانستان به معنی « خبرنگاری » است نه « نوشتن نامه » . واژههایی که از گویشهای فارسی بومی به فارسی رسمی و معیار افغانستان رفتهاند و عمومیت یافتهاند ، مانند فارسی هزارگی ، بدخشی ، یغنابی ، شغنانی و اشکاشمی . واژههایی که از زبان دیگر به فارسی افغانستان راه یافتهاند و در ایران هیچ شناخته نیستند. این واژهها هندی ، ترکی ، انگلیسی ، فرانسوی و گهگاه روسی و ایتالیاییاند . آنچه در پی میآید ، گفتوگو با این متفکر دانش پژوه است که نگاهی حکمی ، علمی و عرفانی به زبان و ادبیات فارسی دارد.
فارسی ناشنیده
( فرهنگ واژه ها و اصطلاحات فارسی و فارسی شده ی کاربردی در افغانستان )
نوشته : حسن انوشه – غلامرضا خدابنده لو
۱۰۰۰ صفحه - ۴۸۰۰۰ تومان
پرسش : « پیشتر پژوهش مشابهی اتفاق افتاده بود ؟ »
پاسخ : « تاکنون انتشار کتابی با این اندازه واژه که درباره ی واژههای فارسی جای دیگر باشد ، در ایران سابقه نداشته است . تنها کتابی که میتوان از آن یاد کرد ، « لغت فرس » اسدی توسی است که در میانه ی سده ی پنجم هجری به قصد آن نوشته شده که شاعران و نویسندگان سرزمینهای غربی ایران معانی واژههایی را که فارسیزبانان شرق جهان ایرانی به کار میبردند، دریابند . دشواری فهم فارسی مشرق جهان ایرانی از آنجا پیدا شده بود که شمار زیادی از واژههای زبان سغدی که خود از زبانهای ایرانی بود، در آن راه یافته بود و مردمان نواحی غربی ایران که از سغد دور بودند ، نمیتوانستند معنای این واژهها را دریابند . اینکه ناصر خسرو قبادیانی در سفرنامهاش مینویسد که در تبریز به شاعری برخورده که شعر را خوب میگفته اما فارسی را خوب نمیدانسته ، از آن روی بوده که قطران معنی واژههای سغدی دخیل در زبان فارسی را درنمییافت نه اینکه فارسی را خوب نمیدانست . »
پرسش : « آیا شما این کتاب را با هدف یکسانسازی زبان فارسی در سه کشور فارسیزبان تدوین کردید ؟ اگر چنین است ، این کتاب شما را چقدر به هدفتان نزدیک کرد ؟ »
پاسخ : « نیت ما بر این بوده که سرانجام به تدوین فرهنگی برسیم که بتوان در تمامی سرزمینهایی که به فارسی سخن میگویند از آن استفاده کنند . تاکنون در حوزه ی زبان فارسی چنین فرهنگی نوشته نشده و کشورهای فارسی زبان با اینکه به یک زبان سخن میگویند ، دارای فرهنگ لغت مشترکی نیستند و هر یک فرهنگهای جداگانه برای خود دارند و تاکنون کوششی نیز برای یک کاسه کردن گنجینه ی واژگانی یکدیگر نکردهاند . امید است که روزی به این ضرورت پی ببرند و فرهنگی تدوین کنند که در همه جا از آن استفاده شود . یک فرهنگ انگلیسی در تمامی کشورهای انگلیسی زبان که بسیار هم از یکدیگر دورند ، کاربرد دارد و از آن استفاده میکنند، یک قاموس عربی، مثلا« المنجد» یا « المورد » هم در موریتانی که غربیترین کشور جهان عرب است ، کاربرد دارد، هم در عمان که شرقیترین آنهاست ؛ اما کشورهای فارسیزبان که از قضا ، در کنار هم نشستهاند دارای یک لغتنامه ی مشترک نیستند و اهتمامی نیز در این کار ندارند . ما این گام نخست را به امید آن برداشتیم که روزی چنین پیشامد خجسته ای اتفاق بیفتد و همه ی فارسیزبانان صاحب لغتنامه ی مشترکی شوند . »
پرسش : « کسان دیگری هم در تهیه و تدوین این کتاب نقش داشتند ؟ »
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/9618-farsi-nashenide-farhangi-baraye-tamam-farsi-zabanan.html
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
اشاره : « فارسی ناشنیده » عنوان کتابی از دکتر حسن انوشه ، و حاصل ۱۸ سال کوشش و تلاش این پژوهشگر در استخراج و برگردان واژگانی از زبان فارسی است که در افغانستان به کار میرود . این کتاب که فرهنگ واژهها و اصطلاحات فارسی و فارسیشده کاربردی در افغانستان را شامل می شود، را موسسه ی فرهنگی اکو در هزار صفحه منتشر کرده است . پژوهشگر در این اثر در پی آن دسته از واژهها و اصطلاحات کاربردی رفته که در فارسی قدیم کاربرد داشته و در دیوانهای شاعران و متون علمی و ادبی به کار رفتهاند . بسیاری از این واژهها و اصطلاحات در افغانستان هنوز زندهاند و کارکرد روزمره دارند ، اما در ایران از یادها رفتهاند و حتی ادیبان نیز چنانچه در متون به آنها بربخورند ، باید به فرهنگ لغات مراجعه کنند . واژههایی که در افغانستان به یک معنی و در ایران به معنای دیگر هستند . به عنوان نمونه ، واژه ی « مگر » که در ایران مترادف « الا » و « به جز » است ، و در افغانستان به جای « اما » به کار میرود یا مثلا« گل کردن » که در ایران به معنی« شکفتن » و« شکوفا شدن » است ، در افغانستان برای « خاموش کردن چراغ » به کار میرود یا « نامهنگاری » که در افغانستان به معنی « خبرنگاری » است نه « نوشتن نامه » . واژههایی که از گویشهای فارسی بومی به فارسی رسمی و معیار افغانستان رفتهاند و عمومیت یافتهاند ، مانند فارسی هزارگی ، بدخشی ، یغنابی ، شغنانی و اشکاشمی . واژههایی که از زبان دیگر به فارسی افغانستان راه یافتهاند و در ایران هیچ شناخته نیستند. این واژهها هندی ، ترکی ، انگلیسی ، فرانسوی و گهگاه روسی و ایتالیاییاند . آنچه در پی میآید ، گفتوگو با این متفکر دانش پژوه است که نگاهی حکمی ، علمی و عرفانی به زبان و ادبیات فارسی دارد.
فارسی ناشنیده
( فرهنگ واژه ها و اصطلاحات فارسی و فارسی شده ی کاربردی در افغانستان )
نوشته : حسن انوشه – غلامرضا خدابنده لو
۱۰۰۰ صفحه - ۴۸۰۰۰ تومان
پرسش : « پیشتر پژوهش مشابهی اتفاق افتاده بود ؟ »
پاسخ : « تاکنون انتشار کتابی با این اندازه واژه که درباره ی واژههای فارسی جای دیگر باشد ، در ایران سابقه نداشته است . تنها کتابی که میتوان از آن یاد کرد ، « لغت فرس » اسدی توسی است که در میانه ی سده ی پنجم هجری به قصد آن نوشته شده که شاعران و نویسندگان سرزمینهای غربی ایران معانی واژههایی را که فارسیزبانان شرق جهان ایرانی به کار میبردند، دریابند . دشواری فهم فارسی مشرق جهان ایرانی از آنجا پیدا شده بود که شمار زیادی از واژههای زبان سغدی که خود از زبانهای ایرانی بود، در آن راه یافته بود و مردمان نواحی غربی ایران که از سغد دور بودند ، نمیتوانستند معنای این واژهها را دریابند . اینکه ناصر خسرو قبادیانی در سفرنامهاش مینویسد که در تبریز به شاعری برخورده که شعر را خوب میگفته اما فارسی را خوب نمیدانسته ، از آن روی بوده که قطران معنی واژههای سغدی دخیل در زبان فارسی را درنمییافت نه اینکه فارسی را خوب نمیدانست . »
پرسش : « آیا شما این کتاب را با هدف یکسانسازی زبان فارسی در سه کشور فارسیزبان تدوین کردید ؟ اگر چنین است ، این کتاب شما را چقدر به هدفتان نزدیک کرد ؟ »
پاسخ : « نیت ما بر این بوده که سرانجام به تدوین فرهنگی برسیم که بتوان در تمامی سرزمینهایی که به فارسی سخن میگویند از آن استفاده کنند . تاکنون در حوزه ی زبان فارسی چنین فرهنگی نوشته نشده و کشورهای فارسی زبان با اینکه به یک زبان سخن میگویند ، دارای فرهنگ لغت مشترکی نیستند و هر یک فرهنگهای جداگانه برای خود دارند و تاکنون کوششی نیز برای یک کاسه کردن گنجینه ی واژگانی یکدیگر نکردهاند . امید است که روزی به این ضرورت پی ببرند و فرهنگی تدوین کنند که در همه جا از آن استفاده شود . یک فرهنگ انگلیسی در تمامی کشورهای انگلیسی زبان که بسیار هم از یکدیگر دورند ، کاربرد دارد و از آن استفاده میکنند، یک قاموس عربی، مثلا« المنجد» یا « المورد » هم در موریتانی که غربیترین کشور جهان عرب است ، کاربرد دارد، هم در عمان که شرقیترین آنهاست ؛ اما کشورهای فارسیزبان که از قضا ، در کنار هم نشستهاند دارای یک لغتنامه ی مشترک نیستند و اهتمامی نیز در این کار ندارند . ما این گام نخست را به امید آن برداشتیم که روزی چنین پیشامد خجسته ای اتفاق بیفتد و همه ی فارسیزبانان صاحب لغتنامه ی مشترکی شوند . »
پرسش : « کسان دیگری هم در تهیه و تدوین این کتاب نقش داشتند ؟ »
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/9618-farsi-nashenide-farhangi-baraye-tamam-farsi-zabanan.html
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
حقوق ایران در دریای مازندران محفوظ است
پیش از تحمیل دو قرارداد گلستان (1813م.) و ترکمانچای (1828 م.) بر دولت و ملت ایران، دولت و ملت ایران در دریای مازندران با هیچ نهاد یا دولت معرضی روبهرو نبودند، اما در اثر تحمیل قرارداد گلستان، حقوق تاریخی ملت ایران خدشهدار شد و حق ملت ایران در داشتن نیروی دریایی در این دریا از میان رفت.
در اثر تحمیل قرارداد آخال به ایران از سوی روسیهی تزاری (1881م.)، دولت ایران از حقوق خود بر سرزمینهای خوارزم و فرارود چشمپوشی کرد و بدینسان کرانههای خاوری دریای مازندران نیز به دست روسها افتاد.
به دنبال سرنگونی حکومت تزاری در اثر کودتای بلشویکی در هفتم نوامبر 1917 م.، روسها با اشغال بخشهایی از ایران، گلولهباران کردن بندرها و... در پی آن برآمدند تا ارثیهی خونین تزارها را به خود منتقل کنند. سرانجام روز 13 دسامبر 1921 (23 آذرماه 1300) ایران زیر فشار خردکنندهی بلشویکها تن به امضای قرارداد 1921 (قرارداد مودّت) داد. بر پایهی این قرارداد، سرزمینهایی را که حکومت تزاری با جبر و زور از ایران گرفته بود، به حکومت بلشویکی منتقل شد، اما در این میان حقوق دولت ایران در دریای مازندران ترمیم شد و ایران حقوق برابر با اتحاد شوروی را در این دریا به دست آورد.
فصل یازدهم عهدنامهی 1921 میگوید: «نظر به اینکه مطابق اصول بیانشده در فصل اول این عهدنامه، عهدنامهی منعقده در 10 فوریه 1828 بین ایران و روسیه در ترکمانچای نیز که فصل 8 آن حق داشتن بحریه را در بحر خزر از ایران سلب نموده بود، از درجهی اعتبار ساقط است، معهذا طرفین متعاهدین رضایت میدهند که از زمان امضای این معاهده هر دو بالسویه حق کشتیرانی آزاد در زیر بیرقهای خود در بحر خزر داشته باشند».
از سوی دیگر، بر پایهی قرارداد بازرگانی و بحرپیمایی میان ایران و شوروی که در 25 مارس 1940 (پنجم فروردین 1319) بسته شد، دو دولت از حقوق برابر و انحصاری در دریای مازندران از نظر کشتیرانی (مادهی 13) و نیز از منابع طبیعی (بند 4 مادهی 12)، به گونهی روشن و غیر قابل تعبیر و تفسیر بهرهمند شدند.
در مادهی 13 قرارداد اشارهشده است: «طرفین متعاهدین بر طبق اصولی که در عهدنامهی مورخ 6 فوریه 1921 بین ایران و جمهوری متحد سوسیالیستی شوروی اعلام گردیده است موافقت دارند که در تمام دریای خزر کشتیهایی جز کشتیهای متعلق به ایران یا اتحاد شوروی سوسیالیستی و یا متعلق به اتباع و بنگاههای بازرگانی و حملونقل کشوری یکی از طرفین متعاهدین که زیر پرچم ایران یا پرچم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سیر مینمایند، نمیتواند وجود داشته باشد».
البته منظور از کشتیها، عبارت است از کشتیهای بازرگانی و جنگی - زیرا در این مورد هیچ اشارهای به نوع کشتی به عمل نیامده است - و کشتیهایی متعلق به ایران یا اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و یا کشتیهای زیر پرچم آن دو.
بند 14 مادهی 12 مقرر میدارد: «هر یک از طرفین متعاهدین، ماهیگیری را در سواحل خود در حد 10 مایل دریایی به کشتیهای خود اختصاص داده و این حق را برای خود محفوظ میدارد...».
این بند تصریح دارد که طرفین متعاهدین (ایران و شوروی) در خارج از 10 مایل ساحلی هر دو یکسان میتوانند از منابع آبزیان بهره گیرند و این حق به زیر آبها یعنی بستر و زیربستر نیز تسری دارد.
افزون بر آن در همان روزِ امضای قرارداد(25 مارس 1940)،سفیر کبیر دولت اتحاد جماهیر شوروی در تهران که قرارداد بازرگانی و بحرپیمایی را از سوی دولت خود امضا کرده است در نامهای به وزیر امور خارجه مینویسد: «با نهایت توقیر مراتب زیر را باستحضار آن جناب میرساند: ... نظر به اینکه دریای خزر که طرفین متعاهدین، آن را دریای ایران و شوروی میدانند...».
همان روز در پاسخ، وزیر خارجه ایران به «ماتوی فیلیمونو» سفیر کبیر شوروی در ایران مینویسد: «با کمال توقیر وصول نامهی مورخ 25 مارس 1940 آن جناب را که مضمون ذیل است تأیید مینمایم... دریای خزر که طرفین متعاهدین، آن را دریای ایران و شوروی میدانند...».
با توجه به دو قرارداد 1921 و 1940 و نیز نامههای پیوست قرارداد 1940، روشن و مسلم است که:
دریای مازندران یک دریای بسته است (دریای ایران و شوروی)؛
این دریا در ید مالکیت و حاکمیت برابر دو دولت ایران و شوروی قرار دارد؛
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/3215-ba-hassiat-hoghogh-iran-daya-maaz-mahfoz.html
@iranboom_ir
پیش از تحمیل دو قرارداد گلستان (1813م.) و ترکمانچای (1828 م.) بر دولت و ملت ایران، دولت و ملت ایران در دریای مازندران با هیچ نهاد یا دولت معرضی روبهرو نبودند، اما در اثر تحمیل قرارداد گلستان، حقوق تاریخی ملت ایران خدشهدار شد و حق ملت ایران در داشتن نیروی دریایی در این دریا از میان رفت.
در اثر تحمیل قرارداد آخال به ایران از سوی روسیهی تزاری (1881م.)، دولت ایران از حقوق خود بر سرزمینهای خوارزم و فرارود چشمپوشی کرد و بدینسان کرانههای خاوری دریای مازندران نیز به دست روسها افتاد.
به دنبال سرنگونی حکومت تزاری در اثر کودتای بلشویکی در هفتم نوامبر 1917 م.، روسها با اشغال بخشهایی از ایران، گلولهباران کردن بندرها و... در پی آن برآمدند تا ارثیهی خونین تزارها را به خود منتقل کنند. سرانجام روز 13 دسامبر 1921 (23 آذرماه 1300) ایران زیر فشار خردکنندهی بلشویکها تن به امضای قرارداد 1921 (قرارداد مودّت) داد. بر پایهی این قرارداد، سرزمینهایی را که حکومت تزاری با جبر و زور از ایران گرفته بود، به حکومت بلشویکی منتقل شد، اما در این میان حقوق دولت ایران در دریای مازندران ترمیم شد و ایران حقوق برابر با اتحاد شوروی را در این دریا به دست آورد.
فصل یازدهم عهدنامهی 1921 میگوید: «نظر به اینکه مطابق اصول بیانشده در فصل اول این عهدنامه، عهدنامهی منعقده در 10 فوریه 1828 بین ایران و روسیه در ترکمانچای نیز که فصل 8 آن حق داشتن بحریه را در بحر خزر از ایران سلب نموده بود، از درجهی اعتبار ساقط است، معهذا طرفین متعاهدین رضایت میدهند که از زمان امضای این معاهده هر دو بالسویه حق کشتیرانی آزاد در زیر بیرقهای خود در بحر خزر داشته باشند».
از سوی دیگر، بر پایهی قرارداد بازرگانی و بحرپیمایی میان ایران و شوروی که در 25 مارس 1940 (پنجم فروردین 1319) بسته شد، دو دولت از حقوق برابر و انحصاری در دریای مازندران از نظر کشتیرانی (مادهی 13) و نیز از منابع طبیعی (بند 4 مادهی 12)، به گونهی روشن و غیر قابل تعبیر و تفسیر بهرهمند شدند.
در مادهی 13 قرارداد اشارهشده است: «طرفین متعاهدین بر طبق اصولی که در عهدنامهی مورخ 6 فوریه 1921 بین ایران و جمهوری متحد سوسیالیستی شوروی اعلام گردیده است موافقت دارند که در تمام دریای خزر کشتیهایی جز کشتیهای متعلق به ایران یا اتحاد شوروی سوسیالیستی و یا متعلق به اتباع و بنگاههای بازرگانی و حملونقل کشوری یکی از طرفین متعاهدین که زیر پرچم ایران یا پرچم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سیر مینمایند، نمیتواند وجود داشته باشد».
البته منظور از کشتیها، عبارت است از کشتیهای بازرگانی و جنگی - زیرا در این مورد هیچ اشارهای به نوع کشتی به عمل نیامده است - و کشتیهایی متعلق به ایران یا اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و یا کشتیهای زیر پرچم آن دو.
بند 14 مادهی 12 مقرر میدارد: «هر یک از طرفین متعاهدین، ماهیگیری را در سواحل خود در حد 10 مایل دریایی به کشتیهای خود اختصاص داده و این حق را برای خود محفوظ میدارد...».
این بند تصریح دارد که طرفین متعاهدین (ایران و شوروی) در خارج از 10 مایل ساحلی هر دو یکسان میتوانند از منابع آبزیان بهره گیرند و این حق به زیر آبها یعنی بستر و زیربستر نیز تسری دارد.
افزون بر آن در همان روزِ امضای قرارداد(25 مارس 1940)،سفیر کبیر دولت اتحاد جماهیر شوروی در تهران که قرارداد بازرگانی و بحرپیمایی را از سوی دولت خود امضا کرده است در نامهای به وزیر امور خارجه مینویسد: «با نهایت توقیر مراتب زیر را باستحضار آن جناب میرساند: ... نظر به اینکه دریای خزر که طرفین متعاهدین، آن را دریای ایران و شوروی میدانند...».
همان روز در پاسخ، وزیر خارجه ایران به «ماتوی فیلیمونو» سفیر کبیر شوروی در ایران مینویسد: «با کمال توقیر وصول نامهی مورخ 25 مارس 1940 آن جناب را که مضمون ذیل است تأیید مینمایم... دریای خزر که طرفین متعاهدین، آن را دریای ایران و شوروی میدانند...».
با توجه به دو قرارداد 1921 و 1940 و نیز نامههای پیوست قرارداد 1940، روشن و مسلم است که:
دریای مازندران یک دریای بسته است (دریای ایران و شوروی)؛
این دریا در ید مالکیت و حاکمیت برابر دو دولت ایران و شوروی قرار دارد؛
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/3215-ba-hassiat-hoghogh-iran-daya-maaz-mahfoz.html
@iranboom_ir
دیدهبان مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz.html
@IRANBOOM_IR
گزارش سیزدهمین همایش ملی دریای مازندران (کاسپیان)
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/17100-hama-maaz-13-970718.html
بیانیه پایگاه اطلاع رسانی برای نجات یادمانهای باستانی دربارۀ حقوق اساس ملت ایران در دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/11968-mohammad-varshochi.html
بیانیهٔ همایش علمیفرهنگی دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1434-bayani-hama-maaz-86.html
دهمین همایش ملی و مستقل دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/15873-
نهمین همایش ملی و مستقل دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/13831-
نهمین همایش حقوق تاریخی ایران در دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/13656-
هشتمین همایش حقوق تاریخی ایران در دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/12361-hama-maaz-930125.html
هفتمین همایش دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/11404-haftomin-hama-maaz-9210.html
ششمین نشست دریای مازندران برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1562-maaz-6-neshast.html
حقوق ایران در دریای مازندران و دیدگاه های پژوهشگران و دانشوران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1664-hagh-iran-darya-maaz.html
نخستین همایش علمی- فرهنگی دریای مازندران سال 86 برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1433-hama-maaz-861205.html
همایش علمی- فرهنگی دریای مازندران برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1076-hama-maaz-esfand87.html
نامه سرگشاده پیرامون دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/3-1388-10-10-21-59-09.html
ویژهنامه دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/17323-daya-mazandaran-971211.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz.html
@IRANBOOM_IR
گزارش سیزدهمین همایش ملی دریای مازندران (کاسپیان)
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/17100-hama-maaz-13-970718.html
بیانیه پایگاه اطلاع رسانی برای نجات یادمانهای باستانی دربارۀ حقوق اساس ملت ایران در دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/11968-mohammad-varshochi.html
بیانیهٔ همایش علمیفرهنگی دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1434-bayani-hama-maaz-86.html
دهمین همایش ملی و مستقل دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/15873-
نهمین همایش ملی و مستقل دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/13831-
نهمین همایش حقوق تاریخی ایران در دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/13656-
هشتمین همایش حقوق تاریخی ایران در دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/12361-hama-maaz-930125.html
هفتمین همایش دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/11404-haftomin-hama-maaz-9210.html
ششمین نشست دریای مازندران برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1562-maaz-6-neshast.html
حقوق ایران در دریای مازندران و دیدگاه های پژوهشگران و دانشوران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1664-hagh-iran-darya-maaz.html
نخستین همایش علمی- فرهنگی دریای مازندران سال 86 برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1433-hama-maaz-861205.html
همایش علمی- فرهنگی دریای مازندران برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1076-hama-maaz-esfand87.html
نامه سرگشاده پیرامون دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/3-1388-10-10-21-59-09.html
ویژهنامه دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/17323-daya-mazandaran-971211.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دکتر عباس زریاب خویی
۲۰ امرداد ۱۲۹۸ زادروز دکتر عباس زریاب خویی است. یادش گرامی.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39115
عباس زریاب خویی در ۲۰ مرداد ۱۲۹۸ هجری خورشیدی در شهر خوی به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و دوره اول دبیرستان را در خوی گذراند و چون امکان ادامه تحصیل در خوی وجود نداشت نزد یکی از روحانیون شهر به نام شیخ عبدالحسین اعلمی به یادگیری صرف و نحو عربی، اصول و دیگر علوم حوزوی پرداخت. در سال ۱۳۱۶ به قم رفت و درمدرسه فیضیه با مرحوم آیت الله جعفر اشراقی هم اطاق شد و قریب شش سال نزد علمای طراز اول حوزه علمیه قم به تحصیل مشغول بود.. در سال ۱۳۲۲ فوت پدر باعث شد تا زریاب به شهر خوی بازگردد و مدتی به تدریس در دبیرستان بپردازد.
در شهریور ۱۳۲۴ به تهران آمد و به نوشتن مقاله در نشریههای علمی و ادبی پرداخت تا اینکه به کار در کتابخانه مجلس شورای ملی مشغول شد. همزمان دوره لیسانس را در دانشکده معقول و منقول (الهیات) دانشگاه تهران گذراند.
در سال ۱۳۳۴ بورس مطالعاتی هومبولت در آلمان در اختیار عباس زریاب خویی قرار گرفت و در سال ۱۳۳۹ از دانشگاه یوهانس گوتنبرگ شهر ماینز در رشتههای تاریخ و فلسفه درجه دکتری گرفت.
دکتر عباس زریاب خویی در سال ۱۳۳۹ به تهران بازگشت در سال ۱۳۴۱ به دعوت والتر هنینگ که آن زمان کرسی استادی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا داشت به برکلی رفت و به مدت دو سال در آن دانشگاه به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول بود. با اینکه هنینگ پست دائمی در دانشگاه برکلی برای زریاب در نظر گرفته بود ولی او ترجیح داد که به ایران بازگردد و دانستهها و تجربههای خود را در اختیار دانشجویان ایرانی بگذارد
هنگامی که بنیاد دایرةالمعارف اسلامی و مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و دایرةالمعارف تشیع تأسیس شد، بر همه اهل علم و معرفت معلوم بود که هر دایرةالمعارفی در این زمینهها بدون همکاری پرثمر زریاب ناقص خواهد بود و او نیز با دل و جان با این سازمانها به همکاری پرداخت.دکتر عباس زریاب خویی در ۱۴ بهمن ۱۳۷۳ در تهران درگذشت.
از تألیفات وی میتوانیم به « بزم آورد، شصت مقاله درباره تاریخ و فرهنگ و فلسفه»،« آیینه جام» و « تاریخ ساسانیان» اشاره کنیم و از ترجمه ها نیز می توان به « تاریخ فلسفه ویل دورانت» و « تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان از تئودر نولدکه » اشاره نمود.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/roidad-haye-farhangi/11910-1392-12-14-06-20-32.html
__
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
۲۰ امرداد ۱۲۹۸ زادروز دکتر عباس زریاب خویی است. یادش گرامی.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39115
عباس زریاب خویی در ۲۰ مرداد ۱۲۹۸ هجری خورشیدی در شهر خوی به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و دوره اول دبیرستان را در خوی گذراند و چون امکان ادامه تحصیل در خوی وجود نداشت نزد یکی از روحانیون شهر به نام شیخ عبدالحسین اعلمی به یادگیری صرف و نحو عربی، اصول و دیگر علوم حوزوی پرداخت. در سال ۱۳۱۶ به قم رفت و درمدرسه فیضیه با مرحوم آیت الله جعفر اشراقی هم اطاق شد و قریب شش سال نزد علمای طراز اول حوزه علمیه قم به تحصیل مشغول بود.. در سال ۱۳۲۲ فوت پدر باعث شد تا زریاب به شهر خوی بازگردد و مدتی به تدریس در دبیرستان بپردازد.
در شهریور ۱۳۲۴ به تهران آمد و به نوشتن مقاله در نشریههای علمی و ادبی پرداخت تا اینکه به کار در کتابخانه مجلس شورای ملی مشغول شد. همزمان دوره لیسانس را در دانشکده معقول و منقول (الهیات) دانشگاه تهران گذراند.
در سال ۱۳۳۴ بورس مطالعاتی هومبولت در آلمان در اختیار عباس زریاب خویی قرار گرفت و در سال ۱۳۳۹ از دانشگاه یوهانس گوتنبرگ شهر ماینز در رشتههای تاریخ و فلسفه درجه دکتری گرفت.
دکتر عباس زریاب خویی در سال ۱۳۳۹ به تهران بازگشت در سال ۱۳۴۱ به دعوت والتر هنینگ که آن زمان کرسی استادی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا داشت به برکلی رفت و به مدت دو سال در آن دانشگاه به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول بود. با اینکه هنینگ پست دائمی در دانشگاه برکلی برای زریاب در نظر گرفته بود ولی او ترجیح داد که به ایران بازگردد و دانستهها و تجربههای خود را در اختیار دانشجویان ایرانی بگذارد
هنگامی که بنیاد دایرةالمعارف اسلامی و مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و دایرةالمعارف تشیع تأسیس شد، بر همه اهل علم و معرفت معلوم بود که هر دایرةالمعارفی در این زمینهها بدون همکاری پرثمر زریاب ناقص خواهد بود و او نیز با دل و جان با این سازمانها به همکاری پرداخت.دکتر عباس زریاب خویی در ۱۴ بهمن ۱۳۷۳ در تهران درگذشت.
از تألیفات وی میتوانیم به « بزم آورد، شصت مقاله درباره تاریخ و فرهنگ و فلسفه»،« آیینه جام» و « تاریخ ساسانیان» اشاره کنیم و از ترجمه ها نیز می توان به « تاریخ فلسفه ویل دورانت» و « تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان از تئودر نولدکه » اشاره نمود.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/roidad-haye-farhangi/11910-1392-12-14-06-20-32.html
__
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
دکتر عباس زریاب خویی
۲۰ امرداد ۱۲۹۸ زادروز دکتر عباس زریاب خویی است. یادش گرامی.
@iranboom_ir
۲۰ امرداد ۱۲۹۸ زادروز دکتر عباس زریاب خویی است. یادش گرامی.
@iranboom_ir
شادروان عنایتالله رضا: نام درياي شمال ايران «كاسپي» است
«خزر» نام درستی برای دریای شمال ایران نیست
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/103-name-darya-shomal.html
@iranboom_ir
«خزر» نام درستی برای دریای شمال ایران نیست
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/103-name-darya-shomal.html
@iranboom_ir
گفتگو با یک پژوهشگر (عنایت الله رضا) دربارۀ کتابش
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/4094-goftego-ba-yek-pajoheshgar-darbare-ketabash.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/4094-goftego-ba-yek-pajoheshgar-darbare-ketabash.html
@iranboom_ir
چکیده کتاب:
"نامِ دریای شمال ایران"
دکتر عنایت الله رضا
استاد و عضو فقید شورای عالی علمی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/41465
🔹دریای شمال ایران؛درکشورهای اروپا و آمریکا و بعضی کشورهای آسیا و آفریقا آن را دریای «کاسپی» مینامند. در کشورهای عربی پیش از این «بحرالخزر» و از دو سه سده پیش «بحرالقزوین» میخوانند. در ایران از حدود 80 سال قبل آن را «دریای مازندران» نامیدند.
از متون کهن ایرانی(متون زردشتی، شاهنامۀ فردوسی، غرر ثعالبی و...) و انیرانی( مانند جغرافیای منسوب به موسی خورنی ارمنی) چنین برمی آید که مازندران و البرزکوه مورد نظر فردوسی و نوشته های دینی باستان در نزدیکی هند واقع بوده است. با این وصف، نظر همۀ مؤلفان نخستین سده های اسلامی پیرامون مازندران یکسان نبوده است، چنانچه بعضی مؤلفان مازندران را با شام و یمن یکی دانسته اند. بنابراین یکی دانستن مازندران اساطیری با طبرستان یا در محدودۀ مازندران کنونی فاقد اعتبار تاریخی است، بلکه تا سدۀ5 هجری اشاره ای به مازندران در محدودۀ تپوران یا طبرستان در هیچیک از متون جغرافیایی و تاریخی دیده نشده است. از سدۀ 5هجری اندک اندک نام مازندران در اراضی شمال ایران پدیدار گشت و رفته رفته نام طبرستان رنگ باخت چنان که یاقوت حموی در قرن7، طبرستان را سرزمینی در مازندران نامید.او در معجم البلدان مینویسد: « ... نمیدانم این سرزمین(طبرستان) از چه زمانی مازندران نام گرفته است، زیرا این نام را در کتابهای پیشینیان نیافتم، بلکه این نامی است که در افواه عامه رواج دارد و این هردو نام (طبرستان و مازندران) یکی است». او در ادامه مینویسد که این سرزمین در مجاورت گیلان و دیلم، میان ری و قومس و "دریای دیلم و گیل" واقع است. جالب آنکه ابن اسفندیار و سیدظهیرالدین مرعشی هم به نوساخته بودن نام مازندران برای سرزمین طبرستان تصریح کرده اند.
🔸در حدود سال 1316 شمسی نام مازندران بر این دریا نهاده شد در حالی که هیچگاه نتواست در میان ملل مجاور جایی برای خود باز کند، چنانچه در سفر حیدرعلی¬یف رئیس¬جمهور جمهوری نوپای آذربایجان به ایران، زمانی که گزارشگری نظر او را پیرامون دریای مازندران خواست، پاسخ شنید که :«دریایی بدین نام نمیشناسم!»؛ البته ترکها نیز درین باره متحدالقول نیستند، چنانچه به ترکی آن دریا را «خزردنیزی» میخوانند اما به روسی « kaspiskoe more» یعنی #دریای_کاسپی مینویسند.
🔹با مروری بر تاریخ مهاجرت و جابجایی اقوام در اطراف این دریا، به قطع میتوان گفت که نام«خزر» به عنوان نام اصلی دریای شمال ایران فاقد دلیل و مدرک است. این نام همانند بسیاری نامها مورد قبول جغرافی-نویسان و مؤلفان جهان نبوده است.اکنون در جهان تنها در ترکیه، ایران، افغانستان و بعضی جمهوریهای آسیای مرکزی این دریا را خزر مینامند. در آسیای مرکزی و شرق اروپا نیز همۀ اقوام ترکی زبان نام خزر را برای دریای شمال ایران به کار نمیگیرند. به عنوان نمونه در جمهوریهای قزاقستان و باشقیرستان این دریا را کاسپی kaspi dinyeze, kaspii tenizi مینامند.
نام هیرکانیا که زمانی شهرت داشت، رفته رفته از میان رفت و جای خود را به کاسپی داد. اکنون اکثریت بزرگی از مردم جهان دریای شمال ایران را «کاسپی» میخوانند. عربها نیز که واضع نام خزر براین دریا بودند، رفته رفته به پیروی از اکثریت غالب نام «دریای قزوین» (کاسپین در زبانهای انگلیسی و فرانسوی) بکار میبرند.
🔸خزران که قومی کوچنده بودند تنها سه قرن و بنابر قول دنلپ مؤلف تاریخ خزر، تاریخی 200 ساله داشتند؛ در نامۀ یوسف شاه خزران به حصدای بن شفروت نمایندۀ سلطان اموی اسپانیا در سال 960م از فاجعۀ درگیری خزران با امپراتوری روم شرقی سخن رفته که موجب ظهور نیروی جدیدی با نام روس در برابر خزران گردیده است. حملۀ روسها به دریای شمال ایران در سال 913 و 943 م نشان داد که خزران در سدۀ 10 م (4 ق) قدرت مقابله با نیروهای روس را از دست داده بودند. در نتیجه سویاتوسلاو فرمانروای روسها ضربه های سنگینی بر خزران وارد آورد و به موجودیت خزران به عنوان دولتی قدرتمند و مستقل پایان داد.
🔹حال آنکه دریای شمال ایران در عهد هخامنشیان با دونام هیرکان و کاسپی شناخته بوده است.خزر نامی گذرا بود چنانچه به غیر از دریای شمال ایران دریاهای پونتوس(دریای سیاه) و مئوتیس(دریای آزوف) هم در آثار بعضی مؤلفان خزر نامیده شده اند. اما دریای شمال ایران نام کهن خویش هیرکانیا و کاسپی را از دست نداد. نام هیرکانیا تا نیمۀ نخست سدۀ 18م/ 12ق بر نقشه¬ها باقی بود و از آن پس رفته رفته کاستی گرفت.
کاسپی نامی ایرانی است و کاسها از هزارۀ دوم پیش از میلاد تا روزگار ساسانیان در سرزمین ایران، جنوب و غرب دریای شمال ایران سکنی داشتند. اکنون آیا بهتر نیست به پیروی از اکثریت قاطع مردم جهان نام مشهور و پذیرفته شدۀ دریای_کاسپی را استفاده کنیم؟
@iranboom_ir
"نامِ دریای شمال ایران"
دکتر عنایت الله رضا
استاد و عضو فقید شورای عالی علمی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/41465
🔹دریای شمال ایران؛درکشورهای اروپا و آمریکا و بعضی کشورهای آسیا و آفریقا آن را دریای «کاسپی» مینامند. در کشورهای عربی پیش از این «بحرالخزر» و از دو سه سده پیش «بحرالقزوین» میخوانند. در ایران از حدود 80 سال قبل آن را «دریای مازندران» نامیدند.
از متون کهن ایرانی(متون زردشتی، شاهنامۀ فردوسی، غرر ثعالبی و...) و انیرانی( مانند جغرافیای منسوب به موسی خورنی ارمنی) چنین برمی آید که مازندران و البرزکوه مورد نظر فردوسی و نوشته های دینی باستان در نزدیکی هند واقع بوده است. با این وصف، نظر همۀ مؤلفان نخستین سده های اسلامی پیرامون مازندران یکسان نبوده است، چنانچه بعضی مؤلفان مازندران را با شام و یمن یکی دانسته اند. بنابراین یکی دانستن مازندران اساطیری با طبرستان یا در محدودۀ مازندران کنونی فاقد اعتبار تاریخی است، بلکه تا سدۀ5 هجری اشاره ای به مازندران در محدودۀ تپوران یا طبرستان در هیچیک از متون جغرافیایی و تاریخی دیده نشده است. از سدۀ 5هجری اندک اندک نام مازندران در اراضی شمال ایران پدیدار گشت و رفته رفته نام طبرستان رنگ باخت چنان که یاقوت حموی در قرن7، طبرستان را سرزمینی در مازندران نامید.او در معجم البلدان مینویسد: « ... نمیدانم این سرزمین(طبرستان) از چه زمانی مازندران نام گرفته است، زیرا این نام را در کتابهای پیشینیان نیافتم، بلکه این نامی است که در افواه عامه رواج دارد و این هردو نام (طبرستان و مازندران) یکی است». او در ادامه مینویسد که این سرزمین در مجاورت گیلان و دیلم، میان ری و قومس و "دریای دیلم و گیل" واقع است. جالب آنکه ابن اسفندیار و سیدظهیرالدین مرعشی هم به نوساخته بودن نام مازندران برای سرزمین طبرستان تصریح کرده اند.
🔸در حدود سال 1316 شمسی نام مازندران بر این دریا نهاده شد در حالی که هیچگاه نتواست در میان ملل مجاور جایی برای خود باز کند، چنانچه در سفر حیدرعلی¬یف رئیس¬جمهور جمهوری نوپای آذربایجان به ایران، زمانی که گزارشگری نظر او را پیرامون دریای مازندران خواست، پاسخ شنید که :«دریایی بدین نام نمیشناسم!»؛ البته ترکها نیز درین باره متحدالقول نیستند، چنانچه به ترکی آن دریا را «خزردنیزی» میخوانند اما به روسی « kaspiskoe more» یعنی #دریای_کاسپی مینویسند.
🔹با مروری بر تاریخ مهاجرت و جابجایی اقوام در اطراف این دریا، به قطع میتوان گفت که نام«خزر» به عنوان نام اصلی دریای شمال ایران فاقد دلیل و مدرک است. این نام همانند بسیاری نامها مورد قبول جغرافی-نویسان و مؤلفان جهان نبوده است.اکنون در جهان تنها در ترکیه، ایران، افغانستان و بعضی جمهوریهای آسیای مرکزی این دریا را خزر مینامند. در آسیای مرکزی و شرق اروپا نیز همۀ اقوام ترکی زبان نام خزر را برای دریای شمال ایران به کار نمیگیرند. به عنوان نمونه در جمهوریهای قزاقستان و باشقیرستان این دریا را کاسپی kaspi dinyeze, kaspii tenizi مینامند.
نام هیرکانیا که زمانی شهرت داشت، رفته رفته از میان رفت و جای خود را به کاسپی داد. اکنون اکثریت بزرگی از مردم جهان دریای شمال ایران را «کاسپی» میخوانند. عربها نیز که واضع نام خزر براین دریا بودند، رفته رفته به پیروی از اکثریت غالب نام «دریای قزوین» (کاسپین در زبانهای انگلیسی و فرانسوی) بکار میبرند.
🔸خزران که قومی کوچنده بودند تنها سه قرن و بنابر قول دنلپ مؤلف تاریخ خزر، تاریخی 200 ساله داشتند؛ در نامۀ یوسف شاه خزران به حصدای بن شفروت نمایندۀ سلطان اموی اسپانیا در سال 960م از فاجعۀ درگیری خزران با امپراتوری روم شرقی سخن رفته که موجب ظهور نیروی جدیدی با نام روس در برابر خزران گردیده است. حملۀ روسها به دریای شمال ایران در سال 913 و 943 م نشان داد که خزران در سدۀ 10 م (4 ق) قدرت مقابله با نیروهای روس را از دست داده بودند. در نتیجه سویاتوسلاو فرمانروای روسها ضربه های سنگینی بر خزران وارد آورد و به موجودیت خزران به عنوان دولتی قدرتمند و مستقل پایان داد.
🔹حال آنکه دریای شمال ایران در عهد هخامنشیان با دونام هیرکان و کاسپی شناخته بوده است.خزر نامی گذرا بود چنانچه به غیر از دریای شمال ایران دریاهای پونتوس(دریای سیاه) و مئوتیس(دریای آزوف) هم در آثار بعضی مؤلفان خزر نامیده شده اند. اما دریای شمال ایران نام کهن خویش هیرکانیا و کاسپی را از دست نداد. نام هیرکانیا تا نیمۀ نخست سدۀ 18م/ 12ق بر نقشه¬ها باقی بود و از آن پس رفته رفته کاستی گرفت.
کاسپی نامی ایرانی است و کاسها از هزارۀ دوم پیش از میلاد تا روزگار ساسانیان در سرزمین ایران، جنوب و غرب دریای شمال ایران سکنی داشتند. اکنون آیا بهتر نیست به پیروی از اکثریت قاطع مردم جهان نام مشهور و پذیرفته شدۀ دریای_کاسپی را استفاده کنیم؟
@iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
گفتگو با یک پژوهشگر (عنایت الله رضا) دربارۀ کتابش
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/4094-goftego-ba-yek-pajoheshgar-darbare-ketabash.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/4094-goftego-ba-yek-pajoheshgar-darbare-ketabash.html
@iranboom_ir
حقوق تاریخی ایران در دریای مازندران
دکتر هوشنگ طالع
برپایهی دو قرارداد 1921( مودت ) و 1940( تجارت و بحر پیمایی) میان دولت شاهنشاهی ایران و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ، نیمی (50 درصد ) از دریای مازندران ( کاسپیان ) در مالکیت ملت و دولت ایران قرار دارد.
از آنجا که هیچگونه تحدید حدود میان ایران و اتحاد شوروی در دریای مازندران( کاسپیان ) به عمل نیامده است ، مالکیت مساوی دو طرف در این دریا به گونهی مشاع میباشد.
بر پایهی اصول شناخته شدهی بینالمللی ، مالکیت بر یک پهنه ( خاکی یا آبی ) درحکم مالکیت برفضای بالا و ژرفای آن پهنه نیز میباشد.
در دو قرارداد مزبور، جز درمورد آبهای ساحلی دو طرف ( بند 4 ماده 12 قرارداد 1940 ) استثنا یا محدودیت دیگری به چشم نمیخورد. از این رو ، مالکیت ملت و دولت ایران بر نیمی از این دریا ، فضای بالا و بستر و زیر بستر را نیز در بر میگیرد.
با فروپاشی اتحاد شوروی درسال 1370 خورشیدی (1990 میلادی ) 15 واحد سیاسی برپهنهی آن سر برآوردند که 4 واحد حاصل از تجزیه یعنی جمهوریهای فدراسیون روسیه ، قزاقستان ، ترکمنستان و آذربایجان ( اران ) دارای مرز آبی با دریای مازندران ( کاسپیان ) میباشند.
همهی واحدهایسیاسی ایجاد شده در فراگشت فروپاشی اتحاد شوروی و از جمله 4 جمهوریهای یاد شده برپایهی قرادادهایهای مینسک ( پایتخت روسیهسفید/ بلاروس) و آلمآتی ( پایتخت وقت قزاقستان ) اعلام کردند که بهعنوان میراثخواران اتحاد شوروی ، همهی معاهدات و تعهدات اتحاد مزبور را به رسـمیت شناخته و محترم میدارند ( این قراردادها به ثبت سازمانمللمتحد نیز رسیده است.
بدینسان 4 کشور مزبور تنها مالک میراث اتحاد شوروی یا نیمی از دریاي مازندران ( کاسپیان ) میباشند و نیمی از آن برپایهی دو قرارداد 1921 و 1940 متعلق به ملت و دولت ایران است. کوتاه سخن آن که :
یکم ـ رژيم حقوقي درياي مازندران (كاسپيان)، بر پايهي قراردادهايي 1921 و 1940 ميان ايران و اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي استوار است.
دوم ـ بر پايهي قراردادهاي مزبور، دو طرف داراي حاكميت و مالكيت متساوي (50 ـ 50 ) بر اين دريا هستند.
سوم ـ از آن جا كه هيچ گونه تحديد حدود، ميان ايران و اتحاد جماهير شوروي در درياي مازندران به عمل نيامده است، مالكيت و حاكميت متساوي دو طرف، به گونهي مشاع ميباشد.
چهارم ـ بر پايهي اصول شناخته شده ملي و بينالمللي، مالكيت و حاكميت بر يك پهنه (اعم از آبي يا خاكي)، در حكم مالكيت و حاكميت بر فضاي بالا و ژرفاي آن پهنه ميباشد، مگر آن كه استثناء يا محدوديتهايي اعلام شده باشد.
در دو قرارداد مزبور، جز در مورد آبهاي ساحلي دو طرف (بند 4 ماده 12 قرارداد 1940)، استثناء و يا محدوديت ديگري به چشم نميخورد. از اين رو، مالكيت و حاكميت ملت و دولت ايران بر نيمي از درياي مازندران، فضاي بالا و بستر و زير بستر اين دريا را نيز در بر ميگيرد.
پنجم ـ در سال 1370 (1991 ميلادي)، اتحاد شوروي فرو پاشيد. در اين فرآيند، 15 واحد سياسي بر پهنهي اتحاد مزبور سر برآوردند كه چهار واحد آن، يعني فدراسيون روسيه و جمهوريهاي قزاقستان، تركمنستان و آذربايجان ( اران) در كنار درياي مازندران قرار دارند.
ششم ـ همهي واحدهاي ايجاد شده بر پهنهي اتحاد شوروي، از جمله جمهوريهاي فدراسيون روسيه، قزاقستان،تركمنستان و آذربايجان (اران)،بر پايهي توافقهاي مينسك (پايتخت روسيه سفيد / بلاروس) و آلما آتي (پايتخت پيشين قزاقستان)، اعلام كردند كه به عنوان ميراث خواران اتحـاد شوروي، همهي معاهدات و تعهدات اتحاد مزبـور را به رسميت شناخته و محترم ميدارند.
هفتم ـ بدين سان ميراث خواران اتحاد شوروي، پيش از هر گفتوگو با ايران، ميبايست نخست بر سر تقسيم ماترك اتحاد شوروي كه عبارت است از 50 درصد درياي مازندران، به چانهزني، گفتگو و تفاهم يا نزاع و ستيزه، ميان خود برخيزند.
هشتم ـ توافق چهار واحد سياسي فدراسيون روسيه،قزاقستان، تركمنستان،آذربايجان (اران) بر سر مردهريگ اتحاد شوروي در درياي مازندران كه نيمي از آن را در بر ميگيرد، راه را براي گفتگو بر سر تعيين رژيم نوين حقوقي درياي مازندران،با دولت ايران ميگشايد.
نهم ـ تجزيهي احتمالي هر يك از واحدهاي سياسي مزبور (اران، فدراسيون روسيه،قزاقستان و تركمنستان) و سر برآوردن واحدهاي سياسي نوين در كرانهي درياي مازندران، اثري بر حق السهم ايران در اين دريا ندارد. واحدهاي حاصل از تجزيه، تنها دارايي و بدهيهاي واحد اصلي را به ارث ميبرند.
بدينسان،حقوق تاريخي و قانوني ملت ايران بر پايهي قراردادهاي موجود ميان ايران و اتحاد شوروي،روشن و مسجل و مسلم است.
هيچكس و هيچ مقام نميتواند و اجازه ندارد كه از سوي ملت ايران، قراردادي را امضاء كند كه كوچكترين خدشه بر منافع ملت ايران در دريای مازندران وارد كند
http://iranboom.ir/didehban/maaz.html
@iranboom_ir
دکتر هوشنگ طالع
برپایهی دو قرارداد 1921( مودت ) و 1940( تجارت و بحر پیمایی) میان دولت شاهنشاهی ایران و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ، نیمی (50 درصد ) از دریای مازندران ( کاسپیان ) در مالکیت ملت و دولت ایران قرار دارد.
از آنجا که هیچگونه تحدید حدود میان ایران و اتحاد شوروی در دریای مازندران( کاسپیان ) به عمل نیامده است ، مالکیت مساوی دو طرف در این دریا به گونهی مشاع میباشد.
بر پایهی اصول شناخته شدهی بینالمللی ، مالکیت بر یک پهنه ( خاکی یا آبی ) درحکم مالکیت برفضای بالا و ژرفای آن پهنه نیز میباشد.
در دو قرارداد مزبور، جز درمورد آبهای ساحلی دو طرف ( بند 4 ماده 12 قرارداد 1940 ) استثنا یا محدودیت دیگری به چشم نمیخورد. از این رو ، مالکیت ملت و دولت ایران بر نیمی از این دریا ، فضای بالا و بستر و زیر بستر را نیز در بر میگیرد.
با فروپاشی اتحاد شوروی درسال 1370 خورشیدی (1990 میلادی ) 15 واحد سیاسی برپهنهی آن سر برآوردند که 4 واحد حاصل از تجزیه یعنی جمهوریهای فدراسیون روسیه ، قزاقستان ، ترکمنستان و آذربایجان ( اران ) دارای مرز آبی با دریای مازندران ( کاسپیان ) میباشند.
همهی واحدهایسیاسی ایجاد شده در فراگشت فروپاشی اتحاد شوروی و از جمله 4 جمهوریهای یاد شده برپایهی قرادادهایهای مینسک ( پایتخت روسیهسفید/ بلاروس) و آلمآتی ( پایتخت وقت قزاقستان ) اعلام کردند که بهعنوان میراثخواران اتحاد شوروی ، همهی معاهدات و تعهدات اتحاد مزبور را به رسـمیت شناخته و محترم میدارند ( این قراردادها به ثبت سازمانمللمتحد نیز رسیده است.
بدینسان 4 کشور مزبور تنها مالک میراث اتحاد شوروی یا نیمی از دریاي مازندران ( کاسپیان ) میباشند و نیمی از آن برپایهی دو قرارداد 1921 و 1940 متعلق به ملت و دولت ایران است. کوتاه سخن آن که :
یکم ـ رژيم حقوقي درياي مازندران (كاسپيان)، بر پايهي قراردادهايي 1921 و 1940 ميان ايران و اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي استوار است.
دوم ـ بر پايهي قراردادهاي مزبور، دو طرف داراي حاكميت و مالكيت متساوي (50 ـ 50 ) بر اين دريا هستند.
سوم ـ از آن جا كه هيچ گونه تحديد حدود، ميان ايران و اتحاد جماهير شوروي در درياي مازندران به عمل نيامده است، مالكيت و حاكميت متساوي دو طرف، به گونهي مشاع ميباشد.
چهارم ـ بر پايهي اصول شناخته شده ملي و بينالمللي، مالكيت و حاكميت بر يك پهنه (اعم از آبي يا خاكي)، در حكم مالكيت و حاكميت بر فضاي بالا و ژرفاي آن پهنه ميباشد، مگر آن كه استثناء يا محدوديتهايي اعلام شده باشد.
در دو قرارداد مزبور، جز در مورد آبهاي ساحلي دو طرف (بند 4 ماده 12 قرارداد 1940)، استثناء و يا محدوديت ديگري به چشم نميخورد. از اين رو، مالكيت و حاكميت ملت و دولت ايران بر نيمي از درياي مازندران، فضاي بالا و بستر و زير بستر اين دريا را نيز در بر ميگيرد.
پنجم ـ در سال 1370 (1991 ميلادي)، اتحاد شوروي فرو پاشيد. در اين فرآيند، 15 واحد سياسي بر پهنهي اتحاد مزبور سر برآوردند كه چهار واحد آن، يعني فدراسيون روسيه و جمهوريهاي قزاقستان، تركمنستان و آذربايجان ( اران) در كنار درياي مازندران قرار دارند.
ششم ـ همهي واحدهاي ايجاد شده بر پهنهي اتحاد شوروي، از جمله جمهوريهاي فدراسيون روسيه، قزاقستان،تركمنستان و آذربايجان (اران)،بر پايهي توافقهاي مينسك (پايتخت روسيه سفيد / بلاروس) و آلما آتي (پايتخت پيشين قزاقستان)، اعلام كردند كه به عنوان ميراث خواران اتحـاد شوروي، همهي معاهدات و تعهدات اتحاد مزبـور را به رسميت شناخته و محترم ميدارند.
هفتم ـ بدين سان ميراث خواران اتحاد شوروي، پيش از هر گفتوگو با ايران، ميبايست نخست بر سر تقسيم ماترك اتحاد شوروي كه عبارت است از 50 درصد درياي مازندران، به چانهزني، گفتگو و تفاهم يا نزاع و ستيزه، ميان خود برخيزند.
هشتم ـ توافق چهار واحد سياسي فدراسيون روسيه،قزاقستان، تركمنستان،آذربايجان (اران) بر سر مردهريگ اتحاد شوروي در درياي مازندران كه نيمي از آن را در بر ميگيرد، راه را براي گفتگو بر سر تعيين رژيم نوين حقوقي درياي مازندران،با دولت ايران ميگشايد.
نهم ـ تجزيهي احتمالي هر يك از واحدهاي سياسي مزبور (اران، فدراسيون روسيه،قزاقستان و تركمنستان) و سر برآوردن واحدهاي سياسي نوين در كرانهي درياي مازندران، اثري بر حق السهم ايران در اين دريا ندارد. واحدهاي حاصل از تجزيه، تنها دارايي و بدهيهاي واحد اصلي را به ارث ميبرند.
بدينسان،حقوق تاريخي و قانوني ملت ايران بر پايهي قراردادهاي موجود ميان ايران و اتحاد شوروي،روشن و مسجل و مسلم است.
هيچكس و هيچ مقام نميتواند و اجازه ندارد كه از سوي ملت ايران، قراردادي را امضاء كند كه كوچكترين خدشه بر منافع ملت ايران در دريای مازندران وارد كند
http://iranboom.ir/didehban/maaz.html
@iranboom_ir
مرزهای ایران - سروده بیگی ( سینا ) لنگرودی
@iranboom_ir
هرآن را که دانش بوُد هم خرد
ز روی خرد ره به دانش برد
بداند که این گفته افسانه نیست
که افسانه بیگانه با فرهی ست :
چوایزد که می کرده هستی پدید
یکی خاکی از دُر و گوهر گزید
بگفتا که این خاک ملک گزین
سر است از زمین بهشت برین
و بر پهنه ی پاک جاوید آن
وطن ساخته ام بهر آزادگان
نهادم برآن نام « ایران زمین »
که تا ملک جان باشد آن بر زمین
همه مرز آن تافته از گوهر است
درو دشت آن آسمان را سر است
ز یک سوی کشد مرز آن تا فرات
که دارد « میان رود » زآبش حیات
ز خاور رسد تا به پامیر و سند
ز سیحون کشد دامنش تا خجند
سرش را به دامن کشد شهر کش
که خوارزم و سغدند کنارش وخش
و قفقاز آن سو در آغوش اوست
لب می فروشش همه نوش اوست
تنش را بشوید به دریای پارس
اگرچه به عادت کند تازی پارس
بگفتا که : این ملک جان من است
بوُد خصم آن هرکه اهریمن است
هرآن کس که گردد به راهش شهید
دهم پس بهشتش مقامش مزید
و گفتا : که ایران « دل» این جهان (*)
بُود تا ابد سربلند جاودان
20/10/91
بیگی ( سینا ) لنگرودی
****
(*)« همه عالم تن است و ایران دل »
« نیست گوینده زین کلام خجل »
« چون که ایران دل زمین باشد »
« دل ز تن به بُود یقین باشد »
حکیم نظامی
از دفتر: « ایران وطنم » - انتشارات سمرقند
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17072
@iranboom_ir
هرآن را که دانش بوُد هم خرد
ز روی خرد ره به دانش برد
بداند که این گفته افسانه نیست
که افسانه بیگانه با فرهی ست :
چوایزد که می کرده هستی پدید
یکی خاکی از دُر و گوهر گزید
بگفتا که این خاک ملک گزین
سر است از زمین بهشت برین
و بر پهنه ی پاک جاوید آن
وطن ساخته ام بهر آزادگان
نهادم برآن نام « ایران زمین »
که تا ملک جان باشد آن بر زمین
همه مرز آن تافته از گوهر است
درو دشت آن آسمان را سر است
ز یک سوی کشد مرز آن تا فرات
که دارد « میان رود » زآبش حیات
ز خاور رسد تا به پامیر و سند
ز سیحون کشد دامنش تا خجند
سرش را به دامن کشد شهر کش
که خوارزم و سغدند کنارش وخش
و قفقاز آن سو در آغوش اوست
لب می فروشش همه نوش اوست
تنش را بشوید به دریای پارس
اگرچه به عادت کند تازی پارس
بگفتا که : این ملک جان من است
بوُد خصم آن هرکه اهریمن است
هرآن کس که گردد به راهش شهید
دهم پس بهشتش مقامش مزید
و گفتا : که ایران « دل» این جهان (*)
بُود تا ابد سربلند جاودان
20/10/91
بیگی ( سینا ) لنگرودی
****
(*)« همه عالم تن است و ایران دل »
« نیست گوینده زین کلام خجل »
« چون که ایران دل زمین باشد »
« دل ز تن به بُود یقین باشد »
حکیم نظامی
از دفتر: « ایران وطنم » - انتشارات سمرقند
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17072
Telegram
ایران بوم
مرزهای ایران
@iranboom_ir
@iranboom_ir
حقوق اساس ملت ايران در دريای مازندران در خطر است!
از شكست تركمانچاي آبروي ما برفت!
لعنت صد نسل بر نسلي كه سهل انگار بود.
هم ميهنان! مدتهاست، پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، بحث و گفتگو وحتي تنظيم قراردادهاي دوجانبه و بعضاً سه جانبه دربارهي درياي مازندران (خزر) از سوي دولتهاي جداشده از پيكرهي اتحاد جماهير شوروي سابق انجام ميگيرد، كه اينگونه اقدامات نه تنها معارض با حقوق اساسي و قطعي ملت ايران است، بلكه آشكارا در تعارض با اصول حقوق بينالملل است كه نميتواند در اين راستا دور از مخاطرات هول انگيز باشد.
مسئولان نظام در قبال اين حقكشيها و تجاوزهاي آشكار بر حقوق ملت ايران و حقوق بينالملل، تاكنون مهر سكوت بر لب زدهاند و بهجاي دفاع از حق قانوني 50درصدي مالكيت ايران بر آبهاي درياي مازندران، خود پيشنهاد سهم 20درصدي را دادهاند كه اين نيز مورد موافقت ديگر كشورها قرارنگرفتهاست! از اينرو بر آنيم با آگاهي رساني گسترده بر موارد زير پافشاري كنيم:
1- حقوق تاريخي و اساسي ملت ايران در درياي مازندران، داراي مباني هزاران ساله در تاريخ و شكلگيري جامعهي ايراني است كه بايد بههنگام خود بهمانند تمامي حقوق تاريخي ملت ايران مورد مطالبه و بازگشت قرارگيرد.
2- طبق نص صريح معاهدات منعقده ميان دولت ايران و اتحاد جماهير شوروي سابق (قرارداد هشتم اسفندماه 1299 هجري شمسي برابر با 26 فوريهي 1921 و قرارداد 1940 )، دو دولت، بهطور "متساوي" و با "حقوق مشاعي مشترك" از رودخانهي اترك و ساير رودخانهها و آبهاي ساحلي (جز ده مايل سهم اختصاصي هر يك از طرفين)، بهرهمند خواهندشد.
طبق اصول و موازين حقوق بينالملل و بهويژه با توجه به كنوانسيون حقوق درياها و مقررات و رويههاي ديگر بينالمللي، رژيم حقوقي درياچهها و درياهاي بسته همان است كه طبق قراردادهاي ميان دولتهاي ساحلي مربوطه منعقدگرديدهاست. درمورد درياي مازندران قراردادهاي 1921 و 1940 تعيينكنندهي اين رژيم حقوقي، يعني سهم برابر ايران و شوروي سابق، "پنجاه • پنجاه" است. قراردادهاي مزبور طبق اصول و موازين بينالمللي، قراردادهايي ثبتشده و تعريفشدهاند و چنين قراردادهايي در موارد مشابه مورد قبول رسمي و صدور احكام دادگاه بينالمللي لاهه بودهاست.
3- بنا بر قبول اصل "جايگزيني دولت و يا دولتها" به جاي دولت قبلي، آن دولت و يا دولتهاي جداشده از دولت قبلي ناگزير از پذيرش تعهدات دولت طرف قراردادها هستند.
دولتهاي نوبنياد از دولت اتحاد جماهير شوروي سابق نيز بر اصول فوق از حقوق بينالملل (اصل جايگزيني دول) گردن نهادند و طبق بيانيه مورخ 21 دسامبر 1991، در شهر آلماتي، تمامي دولتهاي نوبنياد مزبور (دولتهاي مستقل مشتركالمنافع) قبول و اجراي تعهدات ناشي از قراردادهاي شوروي سابق را تضمين كردند.
4- به شرح فوق رژيم حقوقي درياي مازندران مشخص است، كه عبارت است از اصل تقسيم "پنجاه • پنجاه" يا حقوق متساوي و مالكيت مشاع ميان ايران و اتحاد جماهير شوروي سابق، و دولتهاي چهارگانه در كنارهي درياي مازندران برخاسته از دامان اتحاد جماهير شوروري سابق بخواهند رژيم حقوقي در ميان خود را تعيين كنند و آن عبارت است از تقسيم سهم پنجاه درصدي اتحاد جماهير شوروي سابق در ميان آنها.
از اين رو هرگونه تخلف و توجيه و قبول طرح و نظريهاي كه بر اصل مزبور خدشه واردآورد، تجاوز آشكار بر حقوق ملت ايران و چونان سرسپردن به متجاوز بر حقوق آبي و ارضي ملت ايران ميباشد كه در خور پيگرد است.
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/78-maaz5.html
@iranboom_ir
از شكست تركمانچاي آبروي ما برفت!
لعنت صد نسل بر نسلي كه سهل انگار بود.
هم ميهنان! مدتهاست، پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، بحث و گفتگو وحتي تنظيم قراردادهاي دوجانبه و بعضاً سه جانبه دربارهي درياي مازندران (خزر) از سوي دولتهاي جداشده از پيكرهي اتحاد جماهير شوروي سابق انجام ميگيرد، كه اينگونه اقدامات نه تنها معارض با حقوق اساسي و قطعي ملت ايران است، بلكه آشكارا در تعارض با اصول حقوق بينالملل است كه نميتواند در اين راستا دور از مخاطرات هول انگيز باشد.
مسئولان نظام در قبال اين حقكشيها و تجاوزهاي آشكار بر حقوق ملت ايران و حقوق بينالملل، تاكنون مهر سكوت بر لب زدهاند و بهجاي دفاع از حق قانوني 50درصدي مالكيت ايران بر آبهاي درياي مازندران، خود پيشنهاد سهم 20درصدي را دادهاند كه اين نيز مورد موافقت ديگر كشورها قرارنگرفتهاست! از اينرو بر آنيم با آگاهي رساني گسترده بر موارد زير پافشاري كنيم:
1- حقوق تاريخي و اساسي ملت ايران در درياي مازندران، داراي مباني هزاران ساله در تاريخ و شكلگيري جامعهي ايراني است كه بايد بههنگام خود بهمانند تمامي حقوق تاريخي ملت ايران مورد مطالبه و بازگشت قرارگيرد.
2- طبق نص صريح معاهدات منعقده ميان دولت ايران و اتحاد جماهير شوروي سابق (قرارداد هشتم اسفندماه 1299 هجري شمسي برابر با 26 فوريهي 1921 و قرارداد 1940 )، دو دولت، بهطور "متساوي" و با "حقوق مشاعي مشترك" از رودخانهي اترك و ساير رودخانهها و آبهاي ساحلي (جز ده مايل سهم اختصاصي هر يك از طرفين)، بهرهمند خواهندشد.
طبق اصول و موازين حقوق بينالملل و بهويژه با توجه به كنوانسيون حقوق درياها و مقررات و رويههاي ديگر بينالمللي، رژيم حقوقي درياچهها و درياهاي بسته همان است كه طبق قراردادهاي ميان دولتهاي ساحلي مربوطه منعقدگرديدهاست. درمورد درياي مازندران قراردادهاي 1921 و 1940 تعيينكنندهي اين رژيم حقوقي، يعني سهم برابر ايران و شوروي سابق، "پنجاه • پنجاه" است. قراردادهاي مزبور طبق اصول و موازين بينالمللي، قراردادهايي ثبتشده و تعريفشدهاند و چنين قراردادهايي در موارد مشابه مورد قبول رسمي و صدور احكام دادگاه بينالمللي لاهه بودهاست.
3- بنا بر قبول اصل "جايگزيني دولت و يا دولتها" به جاي دولت قبلي، آن دولت و يا دولتهاي جداشده از دولت قبلي ناگزير از پذيرش تعهدات دولت طرف قراردادها هستند.
دولتهاي نوبنياد از دولت اتحاد جماهير شوروي سابق نيز بر اصول فوق از حقوق بينالملل (اصل جايگزيني دول) گردن نهادند و طبق بيانيه مورخ 21 دسامبر 1991، در شهر آلماتي، تمامي دولتهاي نوبنياد مزبور (دولتهاي مستقل مشتركالمنافع) قبول و اجراي تعهدات ناشي از قراردادهاي شوروي سابق را تضمين كردند.
4- به شرح فوق رژيم حقوقي درياي مازندران مشخص است، كه عبارت است از اصل تقسيم "پنجاه • پنجاه" يا حقوق متساوي و مالكيت مشاع ميان ايران و اتحاد جماهير شوروي سابق، و دولتهاي چهارگانه در كنارهي درياي مازندران برخاسته از دامان اتحاد جماهير شوروري سابق بخواهند رژيم حقوقي در ميان خود را تعيين كنند و آن عبارت است از تقسيم سهم پنجاه درصدي اتحاد جماهير شوروي سابق در ميان آنها.
از اين رو هرگونه تخلف و توجيه و قبول طرح و نظريهاي كه بر اصل مزبور خدشه واردآورد، تجاوز آشكار بر حقوق ملت ايران و چونان سرسپردن به متجاوز بر حقوق آبي و ارضي ملت ايران ميباشد كه در خور پيگرد است.
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/78-maaz5.html
@iranboom_ir
مباد كه تجربهي تلخ بحرين تكرار شود...
(برگرفته از ماهنامهي خواندني)
كار بر سرمالكيت اوقيانوس يخ بستهي شمالي بالاگرفته است. چهار كشور روسيه، دانمارك، كانادا و آمريكا، خواهان سهم فزونتري از منافع نفت و گاز زير اين اوقيانوس هستند. روسها با فرستادن يك زيردريايي كوچك و قراردادن پرچم كشور خود بر كف اين اوقيانوس، در پي محكم كردن ادعاي مالكيت خود هستند. در اين راستا، دولت كانادا، گرم در راه برپايي پايگاه نظامي در قطب شمال برداشته است و... در اين دنيا كه ملتهاي بيدار و زنده بر سر هر وجب از خاك خود و يا ادعا بر خاك، آمادهي هرگونه تلاش و كوشش تا پاي جنگ هستند، بسيار شگفت آور است كه دولت ايران با وجود 2 قرارداد با اعتبار 1921(دوستي) و 1940(بحرپيمايي) ميان ايران و دولت شوروي دربارهي مالكيت و حاكميت ايران بر 50 درصد از درياي مازندران، دودل شده است. كار اين دودلي را به جايي رسانيدهاند كه به جاي كاربرد نام راستين اين دريا، يعني درياي مازندران يا درياي كاسپين، اصرار و ابرام به كاربرد نام مجعول "درياي خزر" را دارند. بر پايهي اسناد انكار ناپذير، پنجاه درصد از دراي مازندران(به گونهي مشاع)، دريد مالكيت و حاكميت ملت ايران قرار دارد. هرگونه چشم پوشي از اين حق ملت ايران، ضربه زدن به منافع ملي و در حكم تجزيهي ايران است. كاري كه به دليل تغيير در حدود و ثغور كشور، نياز به تصويب مجلس شوراي اسلامي دارد. از يادنبريم كه هنگام امضاي قرارداد 1940، سفير كبير دولت اتحاد جماهير شوروي در تهران كه قرارداد را به نمايندگي از سوي دولت خود امضاء كرد. از وزير امور خارجه ايران "توقيرا" در خواست نمود كه اين دريا را به نام درياي "ايران و شوروي"(نه شوروي و ايران) بنامند كه مورد موافقت وزير امور خارجهي دولت ايران قرار گرفت. كاري را نكنيم كه درسال 1349 دربارهي بحرين كردند و لعنت ابدي اين ملت را براي خود خريدند. نكته شايان توجه ديگر، بي توجهي به پيشينهي تاريخي درياي مازندران است. برخلاف آن چه براي روشن سازي حق مردم ايران بر خليج فارس، از ديرباز تاكنون، انجام شده، براي نشان دادن اين واقعيت كه در آن روزگاراني كه حتا نامي از دولتها و ملتهايي كه اكنون از درياي مازندران سهم خواهي مي كنند در ميان نبوده، كوششي به عمل نيامده است. براي پي بردن به اين امر كافي است پژوهشگران، عنوان Caspian Sea را به موتور جست و جو گرپايگاه اينترنتي گوگل بدهند تا به شمار شگفت انگيزي نقشه و نوشته تاريخي دست يابند كه همگي آنها نشان دهندهي آن است كه از سپيده دم تاريخنگاري (و سپس نقشه كشي)، اين پهنهي آبي به نام كاسپين ها كه تيرهاي از اقوام كهن بودهاند ناميده مي شده است.
جست و جو در موتورهاي اينترنتي، صدها سند و نقشه را كه نشان دهندهي ايراني بودن درياي مازندران از دوران كهن است، در اختيار ما مي گذارد.
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/99-tajrobe-bahrein.html
__
لطفا به کانال تلگرامی ایرانبوم بپیوندید.
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
(برگرفته از ماهنامهي خواندني)
كار بر سرمالكيت اوقيانوس يخ بستهي شمالي بالاگرفته است. چهار كشور روسيه، دانمارك، كانادا و آمريكا، خواهان سهم فزونتري از منافع نفت و گاز زير اين اوقيانوس هستند. روسها با فرستادن يك زيردريايي كوچك و قراردادن پرچم كشور خود بر كف اين اوقيانوس، در پي محكم كردن ادعاي مالكيت خود هستند. در اين راستا، دولت كانادا، گرم در راه برپايي پايگاه نظامي در قطب شمال برداشته است و... در اين دنيا كه ملتهاي بيدار و زنده بر سر هر وجب از خاك خود و يا ادعا بر خاك، آمادهي هرگونه تلاش و كوشش تا پاي جنگ هستند، بسيار شگفت آور است كه دولت ايران با وجود 2 قرارداد با اعتبار 1921(دوستي) و 1940(بحرپيمايي) ميان ايران و دولت شوروي دربارهي مالكيت و حاكميت ايران بر 50 درصد از درياي مازندران، دودل شده است. كار اين دودلي را به جايي رسانيدهاند كه به جاي كاربرد نام راستين اين دريا، يعني درياي مازندران يا درياي كاسپين، اصرار و ابرام به كاربرد نام مجعول "درياي خزر" را دارند. بر پايهي اسناد انكار ناپذير، پنجاه درصد از دراي مازندران(به گونهي مشاع)، دريد مالكيت و حاكميت ملت ايران قرار دارد. هرگونه چشم پوشي از اين حق ملت ايران، ضربه زدن به منافع ملي و در حكم تجزيهي ايران است. كاري كه به دليل تغيير در حدود و ثغور كشور، نياز به تصويب مجلس شوراي اسلامي دارد. از يادنبريم كه هنگام امضاي قرارداد 1940، سفير كبير دولت اتحاد جماهير شوروي در تهران كه قرارداد را به نمايندگي از سوي دولت خود امضاء كرد. از وزير امور خارجه ايران "توقيرا" در خواست نمود كه اين دريا را به نام درياي "ايران و شوروي"(نه شوروي و ايران) بنامند كه مورد موافقت وزير امور خارجهي دولت ايران قرار گرفت. كاري را نكنيم كه درسال 1349 دربارهي بحرين كردند و لعنت ابدي اين ملت را براي خود خريدند. نكته شايان توجه ديگر، بي توجهي به پيشينهي تاريخي درياي مازندران است. برخلاف آن چه براي روشن سازي حق مردم ايران بر خليج فارس، از ديرباز تاكنون، انجام شده، براي نشان دادن اين واقعيت كه در آن روزگاراني كه حتا نامي از دولتها و ملتهايي كه اكنون از درياي مازندران سهم خواهي مي كنند در ميان نبوده، كوششي به عمل نيامده است. براي پي بردن به اين امر كافي است پژوهشگران، عنوان Caspian Sea را به موتور جست و جو گرپايگاه اينترنتي گوگل بدهند تا به شمار شگفت انگيزي نقشه و نوشته تاريخي دست يابند كه همگي آنها نشان دهندهي آن است كه از سپيده دم تاريخنگاري (و سپس نقشه كشي)، اين پهنهي آبي به نام كاسپين ها كه تيرهاي از اقوام كهن بودهاند ناميده مي شده است.
جست و جو در موتورهاي اينترنتي، صدها سند و نقشه را كه نشان دهندهي ايراني بودن درياي مازندران از دوران كهن است، در اختيار ما مي گذارد.
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/99-tajrobe-bahrein.html
__
لطفا به کانال تلگرامی ایرانبوم بپیوندید.
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA