روش سنتی تدریس موسیقی در ایران
روحالله خالقی
به طوری که سابقه نشان میدهد تعلیم در موسیقی ایران همواره شفاهی و سینه به سینه بوده است. به این ترتیب شاگرد علاقهمند و جویای هنر دو زانو در مقابل استاد مینشسته و طرز نواختن یا خواندن را مستقیما بدون نوشته و کتاب تعلیم میگرفته حتی رسم بر این جاری بوده که شاگرد به وسایل گوناگون و مخصوصا با مراعات کمال ادب علاقهمندی استاد را به خود جلب میکرده و شوق و رغبت در او به وجود میآورده تا شاگرد را از سرچشمه هنر خود سیرآب میکرده...
باری من محضر درس قدما را ندیده بودم ولی وصفش را شنیدهام. در حدود چهل سال ]مقاله در سال 1341 نوشته شده است[ قبل مجلس درس چند استاد موسیقی را مانند میرزا رحیمخان و حسینخان اسمعیلزاده که هر دو کمانچهکش بودند همچنین مجلس درس غلامحسین خان درویش را درک کرده بودم که استاد در روی تخته پوست یا تشکچهای در بالای اطاق مینشست و شاگرد در جلوی او زانوی ادب میزد و درسی که دفعه قبل گرفته بود مینواخت و اگر نقصی داشت اصلاح میکرد و اگر آن را خوب فرا گرفته بود قسمت بعد از آن را فرا میگرفت و چند بار مینواخت و حفظ میکرد و به اطاق دیگر میرفت و در آنجا هم چند بار تکرار میکرد و اگر فرصت باقی بود یک بار دیگر به حضور استاد میرسید و آن را مینواخت و زمین ادب میبوسید و یک سکه پنج قرانی زیر تشکچه استاد میگذاشت و خداحافظی میکرد و به خانه میرفت. در بین راه نیز آهنگ را با خود زمزمه میکرد که فراموش نکند. به محض رسیدن به خانه مشق جدید را مینواخت و آن را تکرار میکرد و خوب به ذهن میسپرد و طبیعی است چیزی را که به این زحمت فرا گرفته بود خیلی عزیز میداشت و چون یادداشت و کتاب و دفتر نت در کار نبود حافظه قوت مییافت و نوازنده هر چه میدانست از حفظ مینواخت و در اثر تکرار و تمرین زیاد به تدریج پختگی و ملاحت پیدا میکرد و بعد از سالها تمرین و تکرار اگر دارای استعداد بود نوازنده خوبی از کار بیرون میآمد.
در قسمت آواز نیز رسم به همین ترتیب بود. در مجلس استاد سازی وجود نداشت. استاد در آمدی آغاز میکرد و شاگرد آن را تقلید میکرد و حتما شاگر باید دارای صوت خدا داد و حنجره با تحریر و غلت باشد که مشق آواز را شروع کند. ترتیب خواندن شعر نیز به همین ترتیب بود که استاد شعر را با لحن مناسب میخواند و شاگرد فرا میگرفت و همان تمرینات انجام میشد تا پس از چندی خوانندهای خوشآواز و با اطلاع به وجود میآمد. درین قسمت نیز چون تعلیم به طور شفاهی بود چنان مهارت و تبحر حاصل میشد که اگر مثلااستاد به شاگرد میگفت
« زابل» چهارگاه بخواند ـ شاگرد بیتامل میخواند نه این که از درآمد چهارگاه شروع کند تا به نغمهی زابل برسد.
شاگردانی که هم ذوق بودند جلسات هفتگی دوستانه داشتند. دور هم مینشستند و ردیفی را که از استاد فرا گرفته بودند همگی با هم مینواختند و گاهی تک تک نوازندگی میکردند و تا کامل و زبردست نمیشدند جز آن که از استاد فرا گرفته بودند چیز دیگری نمینواختند و اصولا فن بداهه نوازی مخصوص کسانی بود که به مقامات عالی هنری میرسیدند. درین مجالس دوستانه گاه بگاه خوانندهای نیز پیدا میشد که او هم میخواند و یکی از نوازندگان که مهارت بیشتری داشت او را با ساز همراهی میکرد و در قسمت آواز موضوع بداهه خوانی بیشتر طرف توجه بود.
فراگرفتن قطعات ضربی مانند تصنیف برای خوانندگان تعلیم دیده کار سادهای بود و آن را از نوازندگان فرا میگرفتند ولی در مجلس استاد نمیخواندند و حتی رسم بر این جاری شده بود که اشخاصی که دستگاهدان و آوازخوان کامل بودند خواندن تصنیف را دون شان خود میدانستند و آنان که صدای ضعیفتری داشتند در خواندن تصنیف و آهنگهای ضربی علاقه بیشتری نشان میدادند و در این فن ورزیده میشدند و برای این که به وزن خوب آشنا شوند ضمن خواندن تصنیف به نواختن تنبک نیز میپرداختند. مثلا رسم بود که میگفتند «طاهرزاده» دستگاه دان و آوازخوان است یا آقای «عبداله دوامی» وزن شناس و تصنیف خوان میباشد هر چند تصنیف خوان هم به ردیف و آواز کاملا آشنایی و تسلط داشت و مثل تصنیف خوانهای امروز نبود که از خواندن آواز عاجز باشد.
https://www.iranboom.ir/honar/45-honar/2972-ravesh-sonnati-tadris-mosighi-iran.html
@iranboom_ir
روحالله خالقی
به طوری که سابقه نشان میدهد تعلیم در موسیقی ایران همواره شفاهی و سینه به سینه بوده است. به این ترتیب شاگرد علاقهمند و جویای هنر دو زانو در مقابل استاد مینشسته و طرز نواختن یا خواندن را مستقیما بدون نوشته و کتاب تعلیم میگرفته حتی رسم بر این جاری بوده که شاگرد به وسایل گوناگون و مخصوصا با مراعات کمال ادب علاقهمندی استاد را به خود جلب میکرده و شوق و رغبت در او به وجود میآورده تا شاگرد را از سرچشمه هنر خود سیرآب میکرده...
باری من محضر درس قدما را ندیده بودم ولی وصفش را شنیدهام. در حدود چهل سال ]مقاله در سال 1341 نوشته شده است[ قبل مجلس درس چند استاد موسیقی را مانند میرزا رحیمخان و حسینخان اسمعیلزاده که هر دو کمانچهکش بودند همچنین مجلس درس غلامحسین خان درویش را درک کرده بودم که استاد در روی تخته پوست یا تشکچهای در بالای اطاق مینشست و شاگرد در جلوی او زانوی ادب میزد و درسی که دفعه قبل گرفته بود مینواخت و اگر نقصی داشت اصلاح میکرد و اگر آن را خوب فرا گرفته بود قسمت بعد از آن را فرا میگرفت و چند بار مینواخت و حفظ میکرد و به اطاق دیگر میرفت و در آنجا هم چند بار تکرار میکرد و اگر فرصت باقی بود یک بار دیگر به حضور استاد میرسید و آن را مینواخت و زمین ادب میبوسید و یک سکه پنج قرانی زیر تشکچه استاد میگذاشت و خداحافظی میکرد و به خانه میرفت. در بین راه نیز آهنگ را با خود زمزمه میکرد که فراموش نکند. به محض رسیدن به خانه مشق جدید را مینواخت و آن را تکرار میکرد و خوب به ذهن میسپرد و طبیعی است چیزی را که به این زحمت فرا گرفته بود خیلی عزیز میداشت و چون یادداشت و کتاب و دفتر نت در کار نبود حافظه قوت مییافت و نوازنده هر چه میدانست از حفظ مینواخت و در اثر تکرار و تمرین زیاد به تدریج پختگی و ملاحت پیدا میکرد و بعد از سالها تمرین و تکرار اگر دارای استعداد بود نوازنده خوبی از کار بیرون میآمد.
در قسمت آواز نیز رسم به همین ترتیب بود. در مجلس استاد سازی وجود نداشت. استاد در آمدی آغاز میکرد و شاگرد آن را تقلید میکرد و حتما شاگر باید دارای صوت خدا داد و حنجره با تحریر و غلت باشد که مشق آواز را شروع کند. ترتیب خواندن شعر نیز به همین ترتیب بود که استاد شعر را با لحن مناسب میخواند و شاگرد فرا میگرفت و همان تمرینات انجام میشد تا پس از چندی خوانندهای خوشآواز و با اطلاع به وجود میآمد. درین قسمت نیز چون تعلیم به طور شفاهی بود چنان مهارت و تبحر حاصل میشد که اگر مثلااستاد به شاگرد میگفت
« زابل» چهارگاه بخواند ـ شاگرد بیتامل میخواند نه این که از درآمد چهارگاه شروع کند تا به نغمهی زابل برسد.
شاگردانی که هم ذوق بودند جلسات هفتگی دوستانه داشتند. دور هم مینشستند و ردیفی را که از استاد فرا گرفته بودند همگی با هم مینواختند و گاهی تک تک نوازندگی میکردند و تا کامل و زبردست نمیشدند جز آن که از استاد فرا گرفته بودند چیز دیگری نمینواختند و اصولا فن بداهه نوازی مخصوص کسانی بود که به مقامات عالی هنری میرسیدند. درین مجالس دوستانه گاه بگاه خوانندهای نیز پیدا میشد که او هم میخواند و یکی از نوازندگان که مهارت بیشتری داشت او را با ساز همراهی میکرد و در قسمت آواز موضوع بداهه خوانی بیشتر طرف توجه بود.
فراگرفتن قطعات ضربی مانند تصنیف برای خوانندگان تعلیم دیده کار سادهای بود و آن را از نوازندگان فرا میگرفتند ولی در مجلس استاد نمیخواندند و حتی رسم بر این جاری شده بود که اشخاصی که دستگاهدان و آوازخوان کامل بودند خواندن تصنیف را دون شان خود میدانستند و آنان که صدای ضعیفتری داشتند در خواندن تصنیف و آهنگهای ضربی علاقه بیشتری نشان میدادند و در این فن ورزیده میشدند و برای این که به وزن خوب آشنا شوند ضمن خواندن تصنیف به نواختن تنبک نیز میپرداختند. مثلا رسم بود که میگفتند «طاهرزاده» دستگاه دان و آوازخوان است یا آقای «عبداله دوامی» وزن شناس و تصنیف خوان میباشد هر چند تصنیف خوان هم به ردیف و آواز کاملا آشنایی و تسلط داشت و مثل تصنیف خوانهای امروز نبود که از خواندن آواز عاجز باشد.
https://www.iranboom.ir/honar/45-honar/2972-ravesh-sonnati-tadris-mosighi-iran.html
@iranboom_ir
دین موسیقی ایران به روح الله خالقی - کتاب «تجزیه و تحلیل و شرح ردیف موسیقی ایران»
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/10738-dein-mosighi-khaleghi.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/10738-dein-mosighi-khaleghi.html
@iranboom_ir
مبداء گاهشماری و اهمیت آن
ضیاءالدین ترابی
دراین مقال در نظر دارم با نگاهی گذرا به گاهشمار و پیشینه و هدف آن با تعریف مختصری از تقویم، به گونههای مشهور گاهشمارهای رایج و پیشینه تاریخی آنها اشاره و با توجه به اسناد و مدارک موجود به مبداء و تاریخچه گاهشمار یزدگردی و چگونگی تطبیق با دیگر تقویمها از جمله تقویم هجری شمسی، هجری قمری و گاهشمارمیلادی، با در نظر گرفتن گاهشمار معروف جلالی ملکی؛ بپردازم.
دنباله نوشتار:
https://www.iranboom.ir/iranshahr/jostar/17528-mabda-gahshomari-ahamiat-aan.html
@iranboom_ir
ضیاءالدین ترابی
دراین مقال در نظر دارم با نگاهی گذرا به گاهشمار و پیشینه و هدف آن با تعریف مختصری از تقویم، به گونههای مشهور گاهشمارهای رایج و پیشینه تاریخی آنها اشاره و با توجه به اسناد و مدارک موجود به مبداء و تاریخچه گاهشمار یزدگردی و چگونگی تطبیق با دیگر تقویمها از جمله تقویم هجری شمسی، هجری قمری و گاهشمارمیلادی، با در نظر گرفتن گاهشمار معروف جلالی ملکی؛ بپردازم.
دنباله نوشتار:
https://www.iranboom.ir/iranshahr/jostar/17528-mabda-gahshomari-ahamiat-aan.html
@iranboom_ir
اصلاح زبان ترکی: کامیابی فاجعهآمیز
سخنرانی جارینگ
پرفسور جفری لوییس
۱۱ فوریه ۲۰۰۲ م/۲۲ بهمن ۱۳۸۰ خ
برگردان به پارسی: شهربراز
(نوشتههای درون قلاب [] از مترجم است.)
وقتی نخستین بار، دستور زبان ترکی چَغتایی را باز کردم و آموختم که «خواهد بود» در چغتایی میشود bolğay، حال آن که همین واژه در ترکی ترکیه میشود ola، چه قدر در برابر bolğay نیرومند، ola سست و ضعیف به نظرم رسید. فکر کردم آسیای میانه جایی است که باید باشم. کتابهای گونار جارینگ [ Gunnar Jarring ترکشناس و سیاستکار سوئدی درگذشته ۲۹ می ۲۰۰۲ م/ ۸ خرداد ۱۳۸۱. شهربراز] درهایی به جهان خیرهکنندهای به رویم باز کرد که آن مرد پراستعداد در آن سفر کرده بود. اما در حالی که مشتاقانه آنها را میخواندم و خواب رفتن به جاهایی را میدیدم که او رفته بود، هرگز به خواب هم نمیدیدم که با گونار جارینگ در این افتخار شریک شوم که در آغاز دههی ۱۹۵۰ م/۱۳۳۰ خ به عنوان «عضو متناظر انجمن زبان ترکی» برگزیده شوم چه رسد به آن که روزی افتخار آن را داشته باشم که سخنرانی جارینگ را بکنم. به خوبی از بزرگی سهم دانشوران سوئدی، و به ویژه عضوهای موسسهی پژوهشی سوئد در استانبول، در مطالعههای ترکی آگاهم و افتخار میکنم که این سخنرانی را به یکی از بزرگترین این دانشوران پیشکش کنم.
من دانشوری برجعاجنشین هستم نه پژوهشگری میدانی. با وجود شیفتگیام به ترکستان شرقی، قسمت من آن بوده که در بیشتر طول حرفهام، علاقهی اصلیام زبان ترکیه بوده است. من گهگاه چغتایی نیز درس دادهام. یک سال یکی از دانشجویان میخواست «بابُرنامه» را به زبان اصلی بخواند زیرا بابر، نخستین امپراتور مغول گورکانی هند، یعنی یکی از نیاکان این دانشجو، آن را نوشته بود.
موضوع سخنرانی این شامگاه من، اصلاح زبان ترکی است. زیرعنوان کتابی که در این باره نوشتهام «کامیابی فاجعهآمیز» است. اگرچه این اصلاح از نظر تاثیر بر زبان گفتار، چندان مصیبتبار نبوده اما بر اثر این اصلاح، هر نوشتهی پیش از دههی ۱۹۳۰ م/۱۳۱۰ خ و بیشتر آنچه که پس از این تاریخ نوشته شده، به طور فزایندهای برای هر نسل تازه نامفهوم شده است. این اصلاح، کامیابی انکارناپذیری داشته که در آن اصلاحگران در مقصودشان برای پاکسازی قومی - یعنی خلاص شدن از عنصرهای غیرترکی در زبانشان - کامیاب شدند. به طوری که این زبان در سدهی گذشته به اندازهی هفت سدهی پیش از آن تغییر کرده است. امیدوارم به شما نشان دهم که چرا این کامیابی را فاجعهآمیز میخوانم.
امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۲۲ م/۱۳۰۱ خ به پایان رسید اما زبان اداری و ادبی آن، یعنی ترکی عثمانی، تنها زبانی که از نظر گستردگی واژگان به انگلیسی نزدیک شد، تا میانهی سدهی بیستم م/چهاردهم خ زبان مردهای نشد. قلب این زبان، ترکی بود: یعنی نحو و صورتهای صرفی آن ترکی بود اما هاگوپیان (V. H. Hagopian) مجبور شد که ۴۰% کتابش به نام «دستور زبان گفتگوی ترکی عثمانی» (Ottoman Turkish Conversation Grammar)، منتشر شده به سال ۱۹۰۷ م/۱۲۸۶ خ، را به دستور زبان عربی و پارسی اختصاص دهد. علت هم آن بود که عثمانیان چندین ویژگی را از این دو زبان وام گرفته بودند. آنان جمعهای عربی و پارسی را قرض گرفته بودند. از عربی بیماری زبانیای را گرفته بودند که به نام جنسیت دستور زبانی (grammatical gender) شناخته میشود. افزون بر این، صفتها در ترکی پیش از اسم میآیند اما در عربی و پارسی پس از اسم میآیند. [در زبان پارسی، صفت پیش از اسم هم میآید و بدان «ترکیب وارون» یا «ترکیب مقلوب» میگویند. شهربراز] در پارسی، میان اسم و صفت کسرهای (ـِ) میآید و ترکی این هر دو را اقتباس کرد. «دولت عثمانی» (Sublime Porte)، یا دستگاه مرکزی حکومت سلطان عثمانی، در ترکی عثمانی «باب ِ عالی» گفته میشد که هر دو واژههای عربی هستند به معنای «دروازه» و «بالا» که با ـِ ی پارسی به هم پیوند شده بودند. [مانند اصطلاح «باب همایونی» یا «باب همایون» برای دربار در زمان قاجار. شهربراز]
ترکان مردمی دامدار بودند و در جایی میزیستند که امروزه مغولستان بیرونی گفته میشود. در سدهی هشتم م/دوم خ، آنان از همسایگان مغول خود در نبرد بر سر چراگاهها شکست خورده و میهن خود را ترک کردند و شروع کردند به مهاجرت به سوی جنوب و غرب. در آغاز سدهی یازدهم م/پنجم خ بیشتر آنان به خاورمیانه رسیدند، مسلمان شدند و باسوادهایشان الفبای عربی-پارسی را برای نوشتن به کار گرفتند. زبانشان از نظر واژههای لازم برای زندگی کوچنشینی پربار بود اما از نظر مفهومهای فلسفی، یزدانشناسی و هنری کمبود داشت. برای این مفهومها دست به دامان عربی و پارسی شدند.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/negahe-roz/3907-eslah-zaban-turki-kamyabi-faje-amiz.html
@iranboom_ir
سخنرانی جارینگ
پرفسور جفری لوییس
۱۱ فوریه ۲۰۰۲ م/۲۲ بهمن ۱۳۸۰ خ
برگردان به پارسی: شهربراز
(نوشتههای درون قلاب [] از مترجم است.)
وقتی نخستین بار، دستور زبان ترکی چَغتایی را باز کردم و آموختم که «خواهد بود» در چغتایی میشود bolğay، حال آن که همین واژه در ترکی ترکیه میشود ola، چه قدر در برابر bolğay نیرومند، ola سست و ضعیف به نظرم رسید. فکر کردم آسیای میانه جایی است که باید باشم. کتابهای گونار جارینگ [ Gunnar Jarring ترکشناس و سیاستکار سوئدی درگذشته ۲۹ می ۲۰۰۲ م/ ۸ خرداد ۱۳۸۱. شهربراز] درهایی به جهان خیرهکنندهای به رویم باز کرد که آن مرد پراستعداد در آن سفر کرده بود. اما در حالی که مشتاقانه آنها را میخواندم و خواب رفتن به جاهایی را میدیدم که او رفته بود، هرگز به خواب هم نمیدیدم که با گونار جارینگ در این افتخار شریک شوم که در آغاز دههی ۱۹۵۰ م/۱۳۳۰ خ به عنوان «عضو متناظر انجمن زبان ترکی» برگزیده شوم چه رسد به آن که روزی افتخار آن را داشته باشم که سخنرانی جارینگ را بکنم. به خوبی از بزرگی سهم دانشوران سوئدی، و به ویژه عضوهای موسسهی پژوهشی سوئد در استانبول، در مطالعههای ترکی آگاهم و افتخار میکنم که این سخنرانی را به یکی از بزرگترین این دانشوران پیشکش کنم.
من دانشوری برجعاجنشین هستم نه پژوهشگری میدانی. با وجود شیفتگیام به ترکستان شرقی، قسمت من آن بوده که در بیشتر طول حرفهام، علاقهی اصلیام زبان ترکیه بوده است. من گهگاه چغتایی نیز درس دادهام. یک سال یکی از دانشجویان میخواست «بابُرنامه» را به زبان اصلی بخواند زیرا بابر، نخستین امپراتور مغول گورکانی هند، یعنی یکی از نیاکان این دانشجو، آن را نوشته بود.
موضوع سخنرانی این شامگاه من، اصلاح زبان ترکی است. زیرعنوان کتابی که در این باره نوشتهام «کامیابی فاجعهآمیز» است. اگرچه این اصلاح از نظر تاثیر بر زبان گفتار، چندان مصیبتبار نبوده اما بر اثر این اصلاح، هر نوشتهی پیش از دههی ۱۹۳۰ م/۱۳۱۰ خ و بیشتر آنچه که پس از این تاریخ نوشته شده، به طور فزایندهای برای هر نسل تازه نامفهوم شده است. این اصلاح، کامیابی انکارناپذیری داشته که در آن اصلاحگران در مقصودشان برای پاکسازی قومی - یعنی خلاص شدن از عنصرهای غیرترکی در زبانشان - کامیاب شدند. به طوری که این زبان در سدهی گذشته به اندازهی هفت سدهی پیش از آن تغییر کرده است. امیدوارم به شما نشان دهم که چرا این کامیابی را فاجعهآمیز میخوانم.
امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۲۲ م/۱۳۰۱ خ به پایان رسید اما زبان اداری و ادبی آن، یعنی ترکی عثمانی، تنها زبانی که از نظر گستردگی واژگان به انگلیسی نزدیک شد، تا میانهی سدهی بیستم م/چهاردهم خ زبان مردهای نشد. قلب این زبان، ترکی بود: یعنی نحو و صورتهای صرفی آن ترکی بود اما هاگوپیان (V. H. Hagopian) مجبور شد که ۴۰% کتابش به نام «دستور زبان گفتگوی ترکی عثمانی» (Ottoman Turkish Conversation Grammar)، منتشر شده به سال ۱۹۰۷ م/۱۲۸۶ خ، را به دستور زبان عربی و پارسی اختصاص دهد. علت هم آن بود که عثمانیان چندین ویژگی را از این دو زبان وام گرفته بودند. آنان جمعهای عربی و پارسی را قرض گرفته بودند. از عربی بیماری زبانیای را گرفته بودند که به نام جنسیت دستور زبانی (grammatical gender) شناخته میشود. افزون بر این، صفتها در ترکی پیش از اسم میآیند اما در عربی و پارسی پس از اسم میآیند. [در زبان پارسی، صفت پیش از اسم هم میآید و بدان «ترکیب وارون» یا «ترکیب مقلوب» میگویند. شهربراز] در پارسی، میان اسم و صفت کسرهای (ـِ) میآید و ترکی این هر دو را اقتباس کرد. «دولت عثمانی» (Sublime Porte)، یا دستگاه مرکزی حکومت سلطان عثمانی، در ترکی عثمانی «باب ِ عالی» گفته میشد که هر دو واژههای عربی هستند به معنای «دروازه» و «بالا» که با ـِ ی پارسی به هم پیوند شده بودند. [مانند اصطلاح «باب همایونی» یا «باب همایون» برای دربار در زمان قاجار. شهربراز]
ترکان مردمی دامدار بودند و در جایی میزیستند که امروزه مغولستان بیرونی گفته میشود. در سدهی هشتم م/دوم خ، آنان از همسایگان مغول خود در نبرد بر سر چراگاهها شکست خورده و میهن خود را ترک کردند و شروع کردند به مهاجرت به سوی جنوب و غرب. در آغاز سدهی یازدهم م/پنجم خ بیشتر آنان به خاورمیانه رسیدند، مسلمان شدند و باسوادهایشان الفبای عربی-پارسی را برای نوشتن به کار گرفتند. زبانشان از نظر واژههای لازم برای زندگی کوچنشینی پربار بود اما از نظر مفهومهای فلسفی، یزدانشناسی و هنری کمبود داشت. برای این مفهومها دست به دامان عربی و پارسی شدند.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/negahe-roz/3907-eslah-zaban-turki-kamyabi-faje-amiz.html
@iranboom_ir
به مناسبت هفتۀ کتاب
از ۲۴ آبان تا ۱ آذر فروش آثار انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی با ۳۵ درصد تخفیف خواهد بود.
@iranboom_ir
از ۲۴ آبان تا ۱ آذر فروش آثار انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی با ۳۵ درصد تخفیف خواهد بود.
@iranboom_ir
سعید نفیسی روزگاری به یاد ایران نوشته بود:
به ایرانم
به ایران گرامیام
به ایران جاودانیام
این عبارت نفیسی که در یکی از سالهای پریشانی ایران ۱۳۲۵-۱۳۲۷، بر پیشانی یکی از داستانهای تاریخیِ مجموعهٔ «ماه نخشبِ» او چاپ شده بود، «شعر» است و سراسر حقیقت است. سعید نفیسی ایرانِ جاودانی را دوست میداشت؛ برای فرهنگ درخشان آن رنجهای گران برد و دلسوختگی بیپایان نسبت به آن ابراز میکرد؛ دلداده بدین سرزمین بود. سراسر زندگی را در راه پیشرفت کارهای فرهنگی و پژوهشی آن گذراند؛ زن و فرزند و خانه و نیروی بدنی و حیثیت معنوی خود را در آن راه مصروف کرد. او از سرِ همهچیز میگذشت تا نکتهای و سطری و ورقی و کتابی در یاد ایران و برای ایران چاپ شود.
(ایرج افشار؛ مجلهٔ آینده، سال ۱۳، شمارهٔ چهارم و پنجم، تیر – مرداد ۱۳۶۶، ص ۲۲۷)
تاربرگ مجله بخارا
@iranboom_ir
به ایرانم
به ایران گرامیام
به ایران جاودانیام
این عبارت نفیسی که در یکی از سالهای پریشانی ایران ۱۳۲۵-۱۳۲۷، بر پیشانی یکی از داستانهای تاریخیِ مجموعهٔ «ماه نخشبِ» او چاپ شده بود، «شعر» است و سراسر حقیقت است. سعید نفیسی ایرانِ جاودانی را دوست میداشت؛ برای فرهنگ درخشان آن رنجهای گران برد و دلسوختگی بیپایان نسبت به آن ابراز میکرد؛ دلداده بدین سرزمین بود. سراسر زندگی را در راه پیشرفت کارهای فرهنگی و پژوهشی آن گذراند؛ زن و فرزند و خانه و نیروی بدنی و حیثیت معنوی خود را در آن راه مصروف کرد. او از سرِ همهچیز میگذشت تا نکتهای و سطری و ورقی و کتابی در یاد ایران و برای ایران چاپ شود.
(ایرج افشار؛ مجلهٔ آینده، سال ۱۳، شمارهٔ چهارم و پنجم، تیر – مرداد ۱۳۶۶، ص ۲۲۷)
تاربرگ مجله بخارا
@iranboom_ir
سعید نفیسی (۱۸ خرداد ۱۲۷۴ - ۲۳ آبان ۱۳۴۵ خورشیدی)، دانشپژوه،ادیب، تاریخنگار، نویسنده، مترجم و شاعرایرانی بود.
او جزو نسل اول استادان دانشکدهٔ تاریخ دانشگاه تهران بود.
یادش گرامی
@iranboom_ir
او جزو نسل اول استادان دانشکدهٔ تاریخ دانشگاه تهران بود.
یادش گرامی
@iranboom_ir
فهرست آثار استاد سعید نفیسی - ۱
به کوشش: بهروز پویا
(این کتاب شناسی را ایرج افشار تهیه کرده است، و در یادنامه سعید نفیسی در شماره ۸۲ مجله بخارا منتشر شده است، که به نقل از آن منتشر می شود.)
◾الف- آثار ادبی:
۱- آخرین یادگار نادر شاه (نمایشنامه)، ۱۳۰۶
۲- فرنگیس، ۱۳۱۰
۳- ستار گان سیاه (مجموعه داستان)، ۱۳۱۷.
۴- ماه نخشب (مجموعه داستان)، ۱۳۲۸
۵- آتشهای نهفته (یا حسابها درنیامد)، ۱۳۳۰
۶- نیمه راه بهشت (داستان)، ۱۳۳۲
۷- گلچینی از دیوان سعید نفیسی، ۱۳۳۳
◾ب- ادبیات اروپایی
۸- نمونهای از آثار پوشکین، ۱۳۱۵
۹- به یاد ماکسیم گورکی، ۱۳۱۵
۱۰- یادبود گریلف، ۱۳۲۳
۱۱- افسانههای گریلف،۱۳۲۳
۱۲- پوشکین، ۱۳۲۵
۱۳- نایب چاپارخانه، اثر پوشکین، ۱۳۲۶
۱۴- عشق چگونه زایل شد و چند داستان دیگر. اثر لئو تولستوی. ۱۳۳۱
۱۵- آدام متیسکیه ویچ (ترجمه)، ۱۳۳۴
۱۶- تاریخ ادبیات روسی، جلد اول، ۱۳۳۴
۱۷- ایلیاد، اثر همر (ترجمه) ۱۳۳۴
۱۸- پل و ویرژینی، اثر برناردن دوسن پیر. ۱۳۳۵ (ترجمه)
۱۹- زندگی و کار و هنر ماکسیم گورکی(با چند داستان دیگر)، ۱۳۳۶
۲۰- آرزوهای برباد رفته، اثر بالزاک (ترجمه)، ۱۳۳۷
۲۱- ادیسه، اثر همر (ترجمه) ۱۳۳۷
◾ج- تصحیح متون فارسی
۲۲- رباعیات حکیم عمر خیام ۱۳۰۶ (چاپ۱۳۱۶)
۲۳- دو تقریر از خواجه عمر خیام. مندرج در مجله شرق. ۱۳۰۹
۲۴- شاهنامه جلدهای ۷و۸و۹و۱۰. چاپ ۱۳۱۰
۲۵- شاهنامه جلد اول. چاپ خاور. ۱۳۱۰
۲۶- رباعیات باباافضل کاشانی، ۱۳۱۱
۲۷- پندنامه انوشیروان از بدایعی بلخی. ۱۳۱۲
۲۸- نصیحت نامه (قابوسنامه) ۱۳۱۲
۲۹- سامنامه، خواجوی کرمانی، جلد اول، ۱۳۱۶
۳۰- سیرالعباد الی المعاد، اثر سنایی غزنوی، ۱۳۱۶
۳۱- تاریخ گیتی گشا، تالیف میرزا محمد صادق موسوی. با دو ذیل، تألیف عبدالکریم شریف و آقا محمد رضا شیرازی، ۱۳۱۷
۳۲- دیوان مقطعات و رباعیات ابن یمین، ۱۳۱۸
۳۳- دیوان لامعی گرگانی، ۱۳۱۹
۳۴- تاریخ مسعودی (معروف به تاریخ بیهقی)، سه جلد، ۱۳۱۹–۱۳۳۲
۳۵- دیوان قصاید و غزلیات عطار نیشابوری، ۱۳۱۹
۳۶- دیوان قصاید و غزلیات معین الدین جنید شیرازی ۱۳۲۰
۳۷- منتخب قابوسنامه، وزارت فرهنگ ۱۳۲۰
۳۸- رساله مجدیه، نوشته مجدالملک سینکی. ۱۳۲۱
۳۹- رساله فریدون بن احمد سپهسالار در احوال جلال الدین مولوی، ۱۳۲۵
۴۰- مواهب الهی (درتاریخ آل مظفر) تألیف معین الدین یزدی، جلد اول ۱۳۲۶
۴۱- گشایش و رهایش، تألیف ناصر خسرو، بمبئی ۱۳۲۸
۴۲- رساله صاحبیه، مندرج در فرهنگ ایران زمین، ۱۳۳۲
۴۳- رساله روحی انارجانی، مندرج در فرهنگ ایران زمین. ۱۳۳۲.
۴۴- زینالخبار، تألیف ابوسعید عبدالحی گَردیزی(شامل تاریخ ساسانیان تا پایان دوره صفاری)، ۱۳۳۳
۴۵- سخنان منظوم ابوسعید، ۱۳۳۴.
۴۶- مقامات عبدالخالق غجدوانی و عارف ریوگری، مندرج در فرهنگ ایران زمین، ۱۳۳۵.
۴۷- کلیات عراقی، ۱۳۳۵.
۴۸- لباب الباب، ۱۳۳۵.
۴۹- دیوان ازرقی هروی، ۱۳۳۶.
۵۰- دستورالوزرا، خواندمیر، ۱۳۳۷.
۵۱- دیوان قاسم انوار، ۱۳۳۷.
۵۲- دیوان هلالی جُغَتایی، ۱۳۳۷.
۵۳- دیوان انوری، ۱۳۳۷.
۵۴- دیوان قصاید و غزلیات نظامی گنجوی، ۱۳۳۸.
۵۵- دیوان رشید وطواط، ۱۳۳۹.
۵۶- دیوان عَمعَق بخارایی، ۱۳۳۹.
۵۷- فتوت نامه ناصری. مندرج در فرهنگ ایران زمین، ۱۳۳۹.
۵۸- دیوان اوحدی مراغهای، ۱۳۴۰.
۵۹- گلستان سعدی شیرازی، ۱۳۴۰.
◾د- تحقیق در ادبیات فارسی و ایران:
۶۰- احوال و منتخب اشعار خواجوی کرمانی، ۱۳۰۷.
۶۱- مجدالدین همگر شیرازی، ۱۳۱۴.
۶۲- احوال و اشعار رودکی، سه جلد ۱۳۰۹–۱۳۱۹(چاپ دوم در یک جلد و با تغییرات)
۶۳- نظامی در اروپا، ۱۳۱۴.
۶۴- آثار گمشده ابوالفضل بیهقی، ۱۳۱۵.
۶۵- احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی، ۱۳۱۶.
۶۶- سخنان سعدی دربارهٔ خودش، ۱۳۱۶.
۶۷- جستجو در احوال و اشعار فریدالدین عطار نیشابوری، ۱۳۲۱
۶۸- در پیرامون احوال و اشعار حافظ، ۱۳۲۱.
۶۹- شاهکارهای نثر معاصر فارسی. (دو جلد) ۱۳۳۰–۱۳۳۲.
۷۰- روزگار ابن سینا، ۱۳۳۱.
۷۱- زندگی و کار و اندیشه و روزگار پور سینا، ۱۳۳۲.
۷۲-سرگذشت ابن سینا به قلم خود او، ۱۳۳۲.
۷۳- ترجمه جشن نامه ابن سینا به زبان فرانسه، ۱۹۵۳
۷۴- ابن سینا در اروپا، ۱۳۳۳.
۷۵- تاریخ نظم و نثر ایران در زبان فارسی ، ۱۳۳۴ (دو جلد).
۷۶- در مکتب استاد (مباحث دستوری و املایی)، ۱۳۴۳
۷۷- سرچشمه تصوف ۱۳۴۵.
◾ه- تاریخ ایران:
۷۸- شیخ زاهد گیلانی، رشت، ۱۳۰۷.
۷۹- یزدگرد سوم، ۱۳۱۲.
۸۰- مدرسه نظامیه بغداد، ۱۳۱۳.
۸۱- پیشرفتهای ایران در دوره پهلوی، ۱۳۱۸.
۸۲- خاندان سعدالدین حمویه، مندرج در: کنجکاویهای علمی و ادبی، ۱۳۲۶
۸۳- درفش ایران و شیر و خورشید، ۱۳۲۸.
۸۴- تاریخ بیمارستانهای ایران، ۱۳۲۹
۸۵- بابک خرم دین، دلاور آذربایجان، ۱۳۳۳
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/17236-fehrest-asar-ostad-nafisi.html
@iranboom_ir
به کوشش: بهروز پویا
(این کتاب شناسی را ایرج افشار تهیه کرده است، و در یادنامه سعید نفیسی در شماره ۸۲ مجله بخارا منتشر شده است، که به نقل از آن منتشر می شود.)
◾الف- آثار ادبی:
۱- آخرین یادگار نادر شاه (نمایشنامه)، ۱۳۰۶
۲- فرنگیس، ۱۳۱۰
۳- ستار گان سیاه (مجموعه داستان)، ۱۳۱۷.
۴- ماه نخشب (مجموعه داستان)، ۱۳۲۸
۵- آتشهای نهفته (یا حسابها درنیامد)، ۱۳۳۰
۶- نیمه راه بهشت (داستان)، ۱۳۳۲
۷- گلچینی از دیوان سعید نفیسی، ۱۳۳۳
◾ب- ادبیات اروپایی
۸- نمونهای از آثار پوشکین، ۱۳۱۵
۹- به یاد ماکسیم گورکی، ۱۳۱۵
۱۰- یادبود گریلف، ۱۳۲۳
۱۱- افسانههای گریلف،۱۳۲۳
۱۲- پوشکین، ۱۳۲۵
۱۳- نایب چاپارخانه، اثر پوشکین، ۱۳۲۶
۱۴- عشق چگونه زایل شد و چند داستان دیگر. اثر لئو تولستوی. ۱۳۳۱
۱۵- آدام متیسکیه ویچ (ترجمه)، ۱۳۳۴
۱۶- تاریخ ادبیات روسی، جلد اول، ۱۳۳۴
۱۷- ایلیاد، اثر همر (ترجمه) ۱۳۳۴
۱۸- پل و ویرژینی، اثر برناردن دوسن پیر. ۱۳۳۵ (ترجمه)
۱۹- زندگی و کار و هنر ماکسیم گورکی(با چند داستان دیگر)، ۱۳۳۶
۲۰- آرزوهای برباد رفته، اثر بالزاک (ترجمه)، ۱۳۳۷
۲۱- ادیسه، اثر همر (ترجمه) ۱۳۳۷
◾ج- تصحیح متون فارسی
۲۲- رباعیات حکیم عمر خیام ۱۳۰۶ (چاپ۱۳۱۶)
۲۳- دو تقریر از خواجه عمر خیام. مندرج در مجله شرق. ۱۳۰۹
۲۴- شاهنامه جلدهای ۷و۸و۹و۱۰. چاپ ۱۳۱۰
۲۵- شاهنامه جلد اول. چاپ خاور. ۱۳۱۰
۲۶- رباعیات باباافضل کاشانی، ۱۳۱۱
۲۷- پندنامه انوشیروان از بدایعی بلخی. ۱۳۱۲
۲۸- نصیحت نامه (قابوسنامه) ۱۳۱۲
۲۹- سامنامه، خواجوی کرمانی، جلد اول، ۱۳۱۶
۳۰- سیرالعباد الی المعاد، اثر سنایی غزنوی، ۱۳۱۶
۳۱- تاریخ گیتی گشا، تالیف میرزا محمد صادق موسوی. با دو ذیل، تألیف عبدالکریم شریف و آقا محمد رضا شیرازی، ۱۳۱۷
۳۲- دیوان مقطعات و رباعیات ابن یمین، ۱۳۱۸
۳۳- دیوان لامعی گرگانی، ۱۳۱۹
۳۴- تاریخ مسعودی (معروف به تاریخ بیهقی)، سه جلد، ۱۳۱۹–۱۳۳۲
۳۵- دیوان قصاید و غزلیات عطار نیشابوری، ۱۳۱۹
۳۶- دیوان قصاید و غزلیات معین الدین جنید شیرازی ۱۳۲۰
۳۷- منتخب قابوسنامه، وزارت فرهنگ ۱۳۲۰
۳۸- رساله مجدیه، نوشته مجدالملک سینکی. ۱۳۲۱
۳۹- رساله فریدون بن احمد سپهسالار در احوال جلال الدین مولوی، ۱۳۲۵
۴۰- مواهب الهی (درتاریخ آل مظفر) تألیف معین الدین یزدی، جلد اول ۱۳۲۶
۴۱- گشایش و رهایش، تألیف ناصر خسرو، بمبئی ۱۳۲۸
۴۲- رساله صاحبیه، مندرج در فرهنگ ایران زمین، ۱۳۳۲
۴۳- رساله روحی انارجانی، مندرج در فرهنگ ایران زمین. ۱۳۳۲.
۴۴- زینالخبار، تألیف ابوسعید عبدالحی گَردیزی(شامل تاریخ ساسانیان تا پایان دوره صفاری)، ۱۳۳۳
۴۵- سخنان منظوم ابوسعید، ۱۳۳۴.
۴۶- مقامات عبدالخالق غجدوانی و عارف ریوگری، مندرج در فرهنگ ایران زمین، ۱۳۳۵.
۴۷- کلیات عراقی، ۱۳۳۵.
۴۸- لباب الباب، ۱۳۳۵.
۴۹- دیوان ازرقی هروی، ۱۳۳۶.
۵۰- دستورالوزرا، خواندمیر، ۱۳۳۷.
۵۱- دیوان قاسم انوار، ۱۳۳۷.
۵۲- دیوان هلالی جُغَتایی، ۱۳۳۷.
۵۳- دیوان انوری، ۱۳۳۷.
۵۴- دیوان قصاید و غزلیات نظامی گنجوی، ۱۳۳۸.
۵۵- دیوان رشید وطواط، ۱۳۳۹.
۵۶- دیوان عَمعَق بخارایی، ۱۳۳۹.
۵۷- فتوت نامه ناصری. مندرج در فرهنگ ایران زمین، ۱۳۳۹.
۵۸- دیوان اوحدی مراغهای، ۱۳۴۰.
۵۹- گلستان سعدی شیرازی، ۱۳۴۰.
◾د- تحقیق در ادبیات فارسی و ایران:
۶۰- احوال و منتخب اشعار خواجوی کرمانی، ۱۳۰۷.
۶۱- مجدالدین همگر شیرازی، ۱۳۱۴.
۶۲- احوال و اشعار رودکی، سه جلد ۱۳۰۹–۱۳۱۹(چاپ دوم در یک جلد و با تغییرات)
۶۳- نظامی در اروپا، ۱۳۱۴.
۶۴- آثار گمشده ابوالفضل بیهقی، ۱۳۱۵.
۶۵- احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی، ۱۳۱۶.
۶۶- سخنان سعدی دربارهٔ خودش، ۱۳۱۶.
۶۷- جستجو در احوال و اشعار فریدالدین عطار نیشابوری، ۱۳۲۱
۶۸- در پیرامون احوال و اشعار حافظ، ۱۳۲۱.
۶۹- شاهکارهای نثر معاصر فارسی. (دو جلد) ۱۳۳۰–۱۳۳۲.
۷۰- روزگار ابن سینا، ۱۳۳۱.
۷۱- زندگی و کار و اندیشه و روزگار پور سینا، ۱۳۳۲.
۷۲-سرگذشت ابن سینا به قلم خود او، ۱۳۳۲.
۷۳- ترجمه جشن نامه ابن سینا به زبان فرانسه، ۱۹۵۳
۷۴- ابن سینا در اروپا، ۱۳۳۳.
۷۵- تاریخ نظم و نثر ایران در زبان فارسی ، ۱۳۳۴ (دو جلد).
۷۶- در مکتب استاد (مباحث دستوری و املایی)، ۱۳۴۳
۷۷- سرچشمه تصوف ۱۳۴۵.
◾ه- تاریخ ایران:
۷۸- شیخ زاهد گیلانی، رشت، ۱۳۰۷.
۷۹- یزدگرد سوم، ۱۳۱۲.
۸۰- مدرسه نظامیه بغداد، ۱۳۱۳.
۸۱- پیشرفتهای ایران در دوره پهلوی، ۱۳۱۸.
۸۲- خاندان سعدالدین حمویه، مندرج در: کنجکاویهای علمی و ادبی، ۱۳۲۶
۸۳- درفش ایران و شیر و خورشید، ۱۳۲۸.
۸۴- تاریخ بیمارستانهای ایران، ۱۳۲۹
۸۵- بابک خرم دین، دلاور آذربایجان، ۱۳۳۳
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/17236-fehrest-asar-ostad-nafisi.html
@iranboom_ir
فهرست آثار استاد سعید نفیسی - ۲
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/35617
۸۶- بحرین، حقوق ۱۷۰۰ساله ایران، ۱۳۳۳.
۸۷- تاریخ اجتماعی قرون معاصر، ۱۳۳۴.
۸۸- تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، ۱۳۳۵–۱۳۳۴ (دوجلد)
۸۹- خاندان طاهریان، ۱۳۳۵.
۹۰- تاریخ اجتماعی ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان، ۱۳۴۲.
۹۱- تاریخ اجتماعی دوران پیش از تاریخ و آغاز تاریخ، ۱۳۴۲.
۹۲- در پیرامون تاریخ بیهقی، ۱۳۴۲ (دو جلد اول).
۹۳- مسیحیت در ایران، ۱۳۴۳.
۹۴- تاریخ تمدن ایران ساسانی، ۱۳۳۱–۱۳۴۴ (متن جلد اول با ضمیمه آن)
۹۵- تاریخ شهریاری رضا شاه پهلوی، ۱۳۴۴.
◾و- لغت:
۹۶- فرهنگ فرانسه فارسی، ۱۳۰۹–۱۳۱۰ (دو جلد).
۹۷- فرهنگ نامه پارسی، ۱۳۱۹ (جلد اول)
۹۸- فرهنگ نفیسی(فرنودسار) تألیف علی اکبرناظم الاطباء، ۱۳۱۸–۱۳۳۹ (۵جلد)
۹۹- فرهنگ فارسی جیبی، ۱۳۴۳.
◾ز- کتابشناسی:
۱۰۰- فهرست کتابخانه مجلس شورای ملی، ۱۳۴۴ (جلد ششم).
۱۰۱- فهرست آثار اروپایی دربارهٔ ابن سینا:
Bibilographie des principaux travaucx europeenne sur Avicenne.1953.
◾ح- ترجمه تاریخ:
۱۰۲-ابن خلدون و تیمور لنگ، تالیف والتر فیشل. ترجمه با همکاری نوشین نفیسی ۱۳۳۹.
۱۰۳- تاریخ ترکیه، تألیف لاموش. ۱۳۱۶.
◾ط- آثار دیگر:
۱۰۴- صنعت تخم نوغان ایران، تألیف ف. لافن. و ه ل. رابینو (ترجمه) ۱۲۹۸.
۱۰۵- هدیه دوستانه، ۱۳۰۴.
۱۰۶- پیشرفتهای فرهنگی در اتحاد جماهیر شوروی، ۱۳۲۳.
۱۰۷- سازمان آموزش عمومی در اتحاد جماهیر شوروی،۱۳۲۳.
۱۰۸- سرانجام آلمان (ترجمه)، ۱۳۲۶.
۱۰۹- هفتاد سال زندگی، پنجاه سال خدمت به دانش(زندگی عبدالعظیم قریب) ۱۳۲۶.
◾ی- مجلات:
- مجله فلاحت و تجارت ۱۲۹۷–۱۲۹۹ (سه سال)
- امید (روزنامه) هفت شماره ۱۳۰۲.
- ماهنامه پیام نو(مجله ماهانه) دوازده شماره ۱۳۰۹–۱۳۱۰
- مجله شرق (مجله) سال اول دوازده شماره، ۱۳۱۳.
◾یا- مقالات:
مقالات نفیسی بسیار متعدد و متفرق و در زمینههای متنوع است و از سال ۱۲۹۰ در جراید و مجلات ایران دیده شدهاست.
◾یب- آثار چاپ نشده:
در این باب مراجعه شود به مقاله «کتابخانه سعید نفیسی و نسخههای خطی او» مندرج در «یاد نامه سعید نفیسی» چاپ دانشکده ادبیات و علوم انسانی در دانشگاه تهران(تهران، ۱۳۵۱) در این مقاله یکصد و شصت اثر به خط او که چاپ نشده مورد معرفی قرار گرفتهاست.
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/17236-fehrest-asar-ostad-nafisi.html
@iranboom_ir
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/35617
۸۶- بحرین، حقوق ۱۷۰۰ساله ایران، ۱۳۳۳.
۸۷- تاریخ اجتماعی قرون معاصر، ۱۳۳۴.
۸۸- تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، ۱۳۳۵–۱۳۳۴ (دوجلد)
۸۹- خاندان طاهریان، ۱۳۳۵.
۹۰- تاریخ اجتماعی ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان، ۱۳۴۲.
۹۱- تاریخ اجتماعی دوران پیش از تاریخ و آغاز تاریخ، ۱۳۴۲.
۹۲- در پیرامون تاریخ بیهقی، ۱۳۴۲ (دو جلد اول).
۹۳- مسیحیت در ایران، ۱۳۴۳.
۹۴- تاریخ تمدن ایران ساسانی، ۱۳۳۱–۱۳۴۴ (متن جلد اول با ضمیمه آن)
۹۵- تاریخ شهریاری رضا شاه پهلوی، ۱۳۴۴.
◾و- لغت:
۹۶- فرهنگ فرانسه فارسی، ۱۳۰۹–۱۳۱۰ (دو جلد).
۹۷- فرهنگ نامه پارسی، ۱۳۱۹ (جلد اول)
۹۸- فرهنگ نفیسی(فرنودسار) تألیف علی اکبرناظم الاطباء، ۱۳۱۸–۱۳۳۹ (۵جلد)
۹۹- فرهنگ فارسی جیبی، ۱۳۴۳.
◾ز- کتابشناسی:
۱۰۰- فهرست کتابخانه مجلس شورای ملی، ۱۳۴۴ (جلد ششم).
۱۰۱- فهرست آثار اروپایی دربارهٔ ابن سینا:
Bibilographie des principaux travaucx europeenne sur Avicenne.1953.
◾ح- ترجمه تاریخ:
۱۰۲-ابن خلدون و تیمور لنگ، تالیف والتر فیشل. ترجمه با همکاری نوشین نفیسی ۱۳۳۹.
۱۰۳- تاریخ ترکیه، تألیف لاموش. ۱۳۱۶.
◾ط- آثار دیگر:
۱۰۴- صنعت تخم نوغان ایران، تألیف ف. لافن. و ه ل. رابینو (ترجمه) ۱۲۹۸.
۱۰۵- هدیه دوستانه، ۱۳۰۴.
۱۰۶- پیشرفتهای فرهنگی در اتحاد جماهیر شوروی، ۱۳۲۳.
۱۰۷- سازمان آموزش عمومی در اتحاد جماهیر شوروی،۱۳۲۳.
۱۰۸- سرانجام آلمان (ترجمه)، ۱۳۲۶.
۱۰۹- هفتاد سال زندگی، پنجاه سال خدمت به دانش(زندگی عبدالعظیم قریب) ۱۳۲۶.
◾ی- مجلات:
- مجله فلاحت و تجارت ۱۲۹۷–۱۲۹۹ (سه سال)
- امید (روزنامه) هفت شماره ۱۳۰۲.
- ماهنامه پیام نو(مجله ماهانه) دوازده شماره ۱۳۰۹–۱۳۱۰
- مجله شرق (مجله) سال اول دوازده شماره، ۱۳۱۳.
◾یا- مقالات:
مقالات نفیسی بسیار متعدد و متفرق و در زمینههای متنوع است و از سال ۱۲۹۰ در جراید و مجلات ایران دیده شدهاست.
◾یب- آثار چاپ نشده:
در این باب مراجعه شود به مقاله «کتابخانه سعید نفیسی و نسخههای خطی او» مندرج در «یاد نامه سعید نفیسی» چاپ دانشکده ادبیات و علوم انسانی در دانشگاه تهران(تهران، ۱۳۵۱) در این مقاله یکصد و شصت اثر به خط او که چاپ نشده مورد معرفی قرار گرفتهاست.
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/17236-fehrest-asar-ostad-nafisi.html
@iranboom_ir
فروشِ ویژۀ انتشارات مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی در هفتۀ کتاب
انتشارات مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، بهمناسبت هفتۀ کتاب، منشورات خود را با ٢٠ درصد تخفیف به اهالی فکر و فرهنگ تقدیم میکند.
این فروش ویژه که از پنجشنبه، بیستوچهارم آبان آغاز میشود و تا چهارشنبه، سیاُم آبان ادامه خواهد داشت، شامل تمام کتابهای مرکز خواهد بود.
علاقهمندان برای تهیۀ کتابهای مرکز، میتوانند از راههای زیر اقدام کنند:
مراجعۀ حضوری به فروشگاهِ انتشارات مرکز به نشانی تهران- میدان شهید باهنر (نیاوران)، خیابان شهید پورابتهاج (کاشانک)، نرسیده به سهراه آجودانیه، شمارۀ ۲۱۰
مراجعه به فروشگاه اینترنتی انتشارات مرکز به نشانی
store.cgie.org.ir
تماس با انتشارات مرکز با شمارۀ تلفنهای ٠٢١٢٢٢٩٧۶٧٧ و ٠٩١٢٣٩٣١٨٣۶
@iranboom_ir
انتشارات مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، بهمناسبت هفتۀ کتاب، منشورات خود را با ٢٠ درصد تخفیف به اهالی فکر و فرهنگ تقدیم میکند.
این فروش ویژه که از پنجشنبه، بیستوچهارم آبان آغاز میشود و تا چهارشنبه، سیاُم آبان ادامه خواهد داشت، شامل تمام کتابهای مرکز خواهد بود.
علاقهمندان برای تهیۀ کتابهای مرکز، میتوانند از راههای زیر اقدام کنند:
مراجعۀ حضوری به فروشگاهِ انتشارات مرکز به نشانی تهران- میدان شهید باهنر (نیاوران)، خیابان شهید پورابتهاج (کاشانک)، نرسیده به سهراه آجودانیه، شمارۀ ۲۱۰
مراجعه به فروشگاه اینترنتی انتشارات مرکز به نشانی
store.cgie.org.ir
تماس با انتشارات مرکز با شمارۀ تلفنهای ٠٢١٢٢٢٩٧۶٧٧ و ٠٩١٢٣٩٣١٨٣۶
@iranboom_ir
ترانههایی از 60 شاعر اران و شروان
شادروان دکتر محمد امین ریاحی
در نزهةالمجالس جمال خلیل شروانی که در نیمه اوّل قرن هفتم در شروان تألیف شده، ترانههای فراوانی از گویندگان آن سوی ارس (شروان و اران) از 6 شهر: گنجه، شروان، بیلقان، تفلیس، دربند، باکو به یادگار مانده است که نمونههایی از آثار هزاران شاعر پارسیگوی از یاد رفته، و دلیل روشنی بر دیرینگی گسترش فرهنگ ایرانی در آن دیار است. در آن کتاب اشعار شاعرانی هم هست که به شهر معینی نسبت نیافتهاند و حدس زده میشود که از همان نواحی باشند.
در اینجا به منظور یادکرد آن فارسی سرایان فراموش شده، از هر شاعر (به تفکیک شهرهای آنها) ترانهای میآوریم:
گنجه:
می کهنه و گل تازه
در عشق، همه جهان پرآوازه ماست
وین واقعه بیش از حد و اندازه ماست
در مجلس ما گر می و گل نیست چه باک
کان بت، می کهنه و گل تازه ماست
برهان حسین گنجه ای
بادام ز چشم می فروشی ، یا نه؟
با من صنما به مهر کوشی یا نه؟
وز ما سخن وفا نیوشی یا نه؟
گیرم که زلب شکر به من می ندهی
بادام ، ز چشم میفروشی یا نه؟
جمال گنجهای
در دفتر عمر . . .
در دفتر عمر هر چه زان ما بود
همواره به یاد آن بت یغما بود
خوشدل بودم بدان که جان زان من است
آن نیز چو دیدم « وله ایضا » بود
حمید پسر رشید گنجه ای
گل بکار و دوست بگزین
شاید که دلت زهر بدی پرهیزد
گل کار که خار اگر نکاری خیزد
تو دوست گزین که با تو مهر آمیزد دشمنت زمانه خود هزار انگیزد
خطیب گنجه ای
بهشت خالی!
گویند بهشت را کجا یابد مست
وز دوزخ، آزاد که بتواند جست؟
گر میخواران جمله به دوزخ باشند
پس بنمایم بهشت را چون کف دست!
. . . مشک غلام خط اوست!
در عالم جان خطبه به نام خط اوست صبح دل عشّاق ز شام خط اوست
تشبیه خطش به مشک می کردم عقل گفتا: غلطی مشک غلام خط اوست !
دختر خطیب گنجه
چشم است نه گوش! . . .
از دیده به جز پرده دریدن ناید
جز گریه و خونابه چکیدن ناید
گفتم مگری، نمینیوشد چه کنم؟
چشم است نه گوش از او شنیدن ناید!
رشید گنجه ای
چندان که از او بیش خورم، تشنهترم!
تا بر رخ زیبای تو باشد نظرم
هر لحظه بود آرزویت بیشترم
اندر لب تو آب حیاتی است که من
چندان که از او بیش خورم تشنهترم
رضی گنجه ای
تنه زدن به معشوق مست!
مستش دیدم، گرفته راه خانه
خلقی با او، زخویش و زبیگانه
خود را به ستم بر او زدم مردانه
زآنگونه که با شمع کند پروانه!
رضیه گنجهای
در لعل تو آب کوثر و من تشنه!
ای گشته به لطفت ابر بهمن تشنه
هجرانْت به خون، چو دشمن تشنه
مپسند که در کوی کرم نیست روا
در لعل تو آب کوثر و من تشنه!
سعد رعد گنجهی
من نای تو نیستم که دمهات خورم!
تا چند چو دف دست ستمهات خورم
یا همچو رباب زخم غمهات خورم
گفتی که «چو چنگ در برت بنوازم!»
من نای تو نیستم که دمهات خورم!
امیر شمسلدین اسعد گنجهی
آماج
دندان تو بر لؤلؤ عاج نهد
خاک قدمت بر سر ما تاج نهد
از بهر گمان ابرو و تیر مژه
دل، دیده هدف کند بر آماج نهد
شمس عمرگنجهای
شفتالو (= بوسه)
بشنو، بفروش بر رهی شفتالو
چون کم شود، ار بیش نهی شفتالو
امروز به زر بده که باشد به از آنک
فردا به یکی سیب دهی شفتالو
قاضی شهاب گنجهای
به دار آویخته به!
هندوی تو را گردن و سرپنجه به!
مشکین همه از حلقه فرو ریخته به!
در زیر کله مکن به زندان او را
او هست کشنده من، آویخته به!
عیانی گنجهای
دود آتش رخسار
تا ماه رخت روشنی حسن بکاست
در حجره فرقت آرمیدن خوش ماست
اشک دو هزار کس درآورد به چشم
آن دود که از آتش رخسار تو خاست
فخر گنجهای
هر چند خوشت نیاید ! . . .
از صحبت دوستان بریدن خوش نیست
در حجره فرقت آرمیدن خوش نیست
هر چند خوشت نیاید، این می گویم
دل بریدن و روی درکشیدن خوش نیست!
مختصر گنجهای
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/556-aran-shervan-taraneh.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
شادروان دکتر محمد امین ریاحی
در نزهةالمجالس جمال خلیل شروانی که در نیمه اوّل قرن هفتم در شروان تألیف شده، ترانههای فراوانی از گویندگان آن سوی ارس (شروان و اران) از 6 شهر: گنجه، شروان، بیلقان، تفلیس، دربند، باکو به یادگار مانده است که نمونههایی از آثار هزاران شاعر پارسیگوی از یاد رفته، و دلیل روشنی بر دیرینگی گسترش فرهنگ ایرانی در آن دیار است. در آن کتاب اشعار شاعرانی هم هست که به شهر معینی نسبت نیافتهاند و حدس زده میشود که از همان نواحی باشند.
در اینجا به منظور یادکرد آن فارسی سرایان فراموش شده، از هر شاعر (به تفکیک شهرهای آنها) ترانهای میآوریم:
گنجه:
می کهنه و گل تازه
در عشق، همه جهان پرآوازه ماست
وین واقعه بیش از حد و اندازه ماست
در مجلس ما گر می و گل نیست چه باک
کان بت، می کهنه و گل تازه ماست
برهان حسین گنجه ای
بادام ز چشم می فروشی ، یا نه؟
با من صنما به مهر کوشی یا نه؟
وز ما سخن وفا نیوشی یا نه؟
گیرم که زلب شکر به من می ندهی
بادام ، ز چشم میفروشی یا نه؟
جمال گنجهای
در دفتر عمر . . .
در دفتر عمر هر چه زان ما بود
همواره به یاد آن بت یغما بود
خوشدل بودم بدان که جان زان من است
آن نیز چو دیدم « وله ایضا » بود
حمید پسر رشید گنجه ای
گل بکار و دوست بگزین
شاید که دلت زهر بدی پرهیزد
گل کار که خار اگر نکاری خیزد
تو دوست گزین که با تو مهر آمیزد دشمنت زمانه خود هزار انگیزد
خطیب گنجه ای
بهشت خالی!
گویند بهشت را کجا یابد مست
وز دوزخ، آزاد که بتواند جست؟
گر میخواران جمله به دوزخ باشند
پس بنمایم بهشت را چون کف دست!
. . . مشک غلام خط اوست!
در عالم جان خطبه به نام خط اوست صبح دل عشّاق ز شام خط اوست
تشبیه خطش به مشک می کردم عقل گفتا: غلطی مشک غلام خط اوست !
دختر خطیب گنجه
چشم است نه گوش! . . .
از دیده به جز پرده دریدن ناید
جز گریه و خونابه چکیدن ناید
گفتم مگری، نمینیوشد چه کنم؟
چشم است نه گوش از او شنیدن ناید!
رشید گنجه ای
چندان که از او بیش خورم، تشنهترم!
تا بر رخ زیبای تو باشد نظرم
هر لحظه بود آرزویت بیشترم
اندر لب تو آب حیاتی است که من
چندان که از او بیش خورم تشنهترم
رضی گنجه ای
تنه زدن به معشوق مست!
مستش دیدم، گرفته راه خانه
خلقی با او، زخویش و زبیگانه
خود را به ستم بر او زدم مردانه
زآنگونه که با شمع کند پروانه!
رضیه گنجهای
در لعل تو آب کوثر و من تشنه!
ای گشته به لطفت ابر بهمن تشنه
هجرانْت به خون، چو دشمن تشنه
مپسند که در کوی کرم نیست روا
در لعل تو آب کوثر و من تشنه!
سعد رعد گنجهی
من نای تو نیستم که دمهات خورم!
تا چند چو دف دست ستمهات خورم
یا همچو رباب زخم غمهات خورم
گفتی که «چو چنگ در برت بنوازم!»
من نای تو نیستم که دمهات خورم!
امیر شمسلدین اسعد گنجهی
آماج
دندان تو بر لؤلؤ عاج نهد
خاک قدمت بر سر ما تاج نهد
از بهر گمان ابرو و تیر مژه
دل، دیده هدف کند بر آماج نهد
شمس عمرگنجهای
شفتالو (= بوسه)
بشنو، بفروش بر رهی شفتالو
چون کم شود، ار بیش نهی شفتالو
امروز به زر بده که باشد به از آنک
فردا به یکی سیب دهی شفتالو
قاضی شهاب گنجهای
به دار آویخته به!
هندوی تو را گردن و سرپنجه به!
مشکین همه از حلقه فرو ریخته به!
در زیر کله مکن به زندان او را
او هست کشنده من، آویخته به!
عیانی گنجهای
دود آتش رخسار
تا ماه رخت روشنی حسن بکاست
در حجره فرقت آرمیدن خوش ماست
اشک دو هزار کس درآورد به چشم
آن دود که از آتش رخسار تو خاست
فخر گنجهای
هر چند خوشت نیاید ! . . .
از صحبت دوستان بریدن خوش نیست
در حجره فرقت آرمیدن خوش نیست
هر چند خوشت نیاید، این می گویم
دل بریدن و روی درکشیدن خوش نیست!
مختصر گنجهای
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/556-aran-shervan-taraneh.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
ایران دورت بگردم - روستای اصفهک
عکس از: محمد جهانآبادی - سهیلا علیپور
http://iranboom.ir/negar-khaneh/132/2558.html
@iranboom_ir
عکس از: محمد جهانآبادی - سهیلا علیپور
http://iranboom.ir/negar-khaneh/132/2558.html
@iranboom_ir
ایران دورت بگردم - روستای اصفهک
عکس از: محمد جهانآبادی - سهیلا علیپور
روستای اصفهک از توابع بخش مـرکزی شهرستان طبس، در 38 کیلومتری جنوب شرقی طبس قرار گرفته است. بعد از زلزله ویرانگری که در سال 1357 به وقوع پیوست، موجب گردید مردم این روستا از خانههای قدیمی خود را رها کرده و در غرب این روستا خانههای جدید خود را بنا نمایند. پس از گذشت سالیان یکی از ساکنان (آقای مهدی زاده) تلاش دارد تا این روستا را در ثبت آثار ملی قرار دهد که با مشکلاتی اعم از بلاتکلیفی در بین کشمکش های تقسیمات کشوری بین استان های یزد و خراسان جنوبی می باشد روبه رو است. امید می رود با تلاش و پشتکار این جوان هر چه زودتر این روستا به عنوان روستای هدف گردشگری تبدیل گردد.
بیشتر درآمد مردم روستای اصفهک، از فعالیتهای زراعی و دامداری تأمین میشود. زعفران و نعنا از محصولات عمده زراعی این روستا است و نخلستانها در اطراف آن گسترده شدهاند. روستای اصفهک در منطقۀ کوهپایهای استقرار یافته و بافت مسکونی متراکمی داردکه اغلب آنها در یک طبقه با سقف گنبدی، نورگیر و در و پنجرههای کوچک ساخته شدهاند. عمده مصالح به کار رفته در ساخت خانههای قدیمی روستا، خشت وگل است و معمولاً از معماری کویری متأثر شدهاند. استقرار روستا در پای کوه سبب اختلاف دما بین این روستا و شهر طبس شده است. شبهای تابستانی روستا به دلیل وزش باد از سوی کوه دلپذیر است. ترکیب فضایی کوه و کویر، نخلستان و اراضی زراعی و بافت قدیمی روستا، چشم انداز بسیار زیبایی پدید آورده است. روستای اصفهک، دارای غنیترین منابع آب در قلمرو شهرستان طبس است. ریزش آب چاه عمیقی که آب شرب روستا را تأمین میکند. از غذاهای رایج روستای اصفهک، میتوان به انواع آش و آبگوشتهای محلی اشاره کرد، که به دلیل استفاده از مواد اولیه طبیعی، بسیار لذیذ و خوش طعم میباشند. مسیر دسترسی این روستا در جاده طبس به دیهوک می باشد که تمامی مسیر جاده آسفالت است.
http://iranboom.ir/negar-khaneh/132/2558.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
عکس از: محمد جهانآبادی - سهیلا علیپور
روستای اصفهک از توابع بخش مـرکزی شهرستان طبس، در 38 کیلومتری جنوب شرقی طبس قرار گرفته است. بعد از زلزله ویرانگری که در سال 1357 به وقوع پیوست، موجب گردید مردم این روستا از خانههای قدیمی خود را رها کرده و در غرب این روستا خانههای جدید خود را بنا نمایند. پس از گذشت سالیان یکی از ساکنان (آقای مهدی زاده) تلاش دارد تا این روستا را در ثبت آثار ملی قرار دهد که با مشکلاتی اعم از بلاتکلیفی در بین کشمکش های تقسیمات کشوری بین استان های یزد و خراسان جنوبی می باشد روبه رو است. امید می رود با تلاش و پشتکار این جوان هر چه زودتر این روستا به عنوان روستای هدف گردشگری تبدیل گردد.
بیشتر درآمد مردم روستای اصفهک، از فعالیتهای زراعی و دامداری تأمین میشود. زعفران و نعنا از محصولات عمده زراعی این روستا است و نخلستانها در اطراف آن گسترده شدهاند. روستای اصفهک در منطقۀ کوهپایهای استقرار یافته و بافت مسکونی متراکمی داردکه اغلب آنها در یک طبقه با سقف گنبدی، نورگیر و در و پنجرههای کوچک ساخته شدهاند. عمده مصالح به کار رفته در ساخت خانههای قدیمی روستا، خشت وگل است و معمولاً از معماری کویری متأثر شدهاند. استقرار روستا در پای کوه سبب اختلاف دما بین این روستا و شهر طبس شده است. شبهای تابستانی روستا به دلیل وزش باد از سوی کوه دلپذیر است. ترکیب فضایی کوه و کویر، نخلستان و اراضی زراعی و بافت قدیمی روستا، چشم انداز بسیار زیبایی پدید آورده است. روستای اصفهک، دارای غنیترین منابع آب در قلمرو شهرستان طبس است. ریزش آب چاه عمیقی که آب شرب روستا را تأمین میکند. از غذاهای رایج روستای اصفهک، میتوان به انواع آش و آبگوشتهای محلی اشاره کرد، که به دلیل استفاده از مواد اولیه طبیعی، بسیار لذیذ و خوش طعم میباشند. مسیر دسترسی این روستا در جاده طبس به دیهوک می باشد که تمامی مسیر جاده آسفالت است.
http://iranboom.ir/negar-khaneh/132/2558.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
روستای اصفهک ثبت جهانی شد
بیرجند- مدیرکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی خراسان جنوبی گفت: روستای زیبای اصفهک در رقابت با ۱۵۰ روستای جهان و ۸ روستای ایران به عنوان روستای جهانی انتخاب شد.
بهگزارش خبرنگار مهر، هادی شاهوردی ظهر چهارشنبه ۲۳ آبانماه ۱۴۰۳ در جمع خبرنگاران بیان کرد: در چهارمین اجلاس سازمان جهانی گردشگری خبرنگاران (UNWTO)، اصفهک استان خراسانجنوبی به عنوان روستای منتخب در فهرست بهترین دهکدههای جهانی گردشگری ثبت شد.
مدیرکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی خراسان جنوبی بیان کرد: پرونده روستای اصفهک در کنار روستاهای بنام و مطرحی همچون میمند کرمان، کندلوس مازندران، قلعه بالای سمنان، پالنگان کردستان، ابیانه اصفهان، فهرج یزد و بیشه لرستان توسط کارشناسان سازمان جهانی گردشگری مورد بررسی قرار گرفته است.
وی ادامه داد: این روستا حائز رتبههای برتر در همه شاخصها اعم از جمله منابع فرهنگی و طبیعی، ارتقا و ترویج فرهنگ حفظ منابع طبیعی، پایداری اقتصادی، پایداری اجتماعی، پایداری زیست محیطی، توسعه گردشگری، انسجام در زنجیره ارزش افزوده، حاکمیت و اولویت بندی گردشگری، زیرساختها و ارتباطات، سلامت، ایمنی و امنیت شده است.
وی گفت: اصفهک زیبا در شهرستان طبس، با قدمتی ۴۰۰ ساله در دل کویر، یکی از ۱۴ روستای هدف گردشگری خراسانجنوبی است.
@iranboom_ir
از سال ۲۰۲۱، ابتکار بهترین دهکدههای گردشگری UNWTO با هدف ترویج گردشگری پایدار در مناطق روستایی، با تمرکز بر حفظ مناظر طبیعی، میراث فرهنگی، و سبکهای زندگی بومی، از جمله خوراک شناسی و ...، انجام شده است.
بیرجند- مدیرکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی خراسان جنوبی گفت: روستای زیبای اصفهک در رقابت با ۱۵۰ روستای جهان و ۸ روستای ایران به عنوان روستای جهانی انتخاب شد.
بهگزارش خبرنگار مهر، هادی شاهوردی ظهر چهارشنبه ۲۳ آبانماه ۱۴۰۳ در جمع خبرنگاران بیان کرد: در چهارمین اجلاس سازمان جهانی گردشگری خبرنگاران (UNWTO)، اصفهک استان خراسانجنوبی به عنوان روستای منتخب در فهرست بهترین دهکدههای جهانی گردشگری ثبت شد.
مدیرکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی خراسان جنوبی بیان کرد: پرونده روستای اصفهک در کنار روستاهای بنام و مطرحی همچون میمند کرمان، کندلوس مازندران، قلعه بالای سمنان، پالنگان کردستان، ابیانه اصفهان، فهرج یزد و بیشه لرستان توسط کارشناسان سازمان جهانی گردشگری مورد بررسی قرار گرفته است.
وی ادامه داد: این روستا حائز رتبههای برتر در همه شاخصها اعم از جمله منابع فرهنگی و طبیعی، ارتقا و ترویج فرهنگ حفظ منابع طبیعی، پایداری اقتصادی، پایداری اجتماعی، پایداری زیست محیطی، توسعه گردشگری، انسجام در زنجیره ارزش افزوده، حاکمیت و اولویت بندی گردشگری، زیرساختها و ارتباطات، سلامت، ایمنی و امنیت شده است.
وی گفت: اصفهک زیبا در شهرستان طبس، با قدمتی ۴۰۰ ساله در دل کویر، یکی از ۱۴ روستای هدف گردشگری خراسانجنوبی است.
@iranboom_ir
از سال ۲۰۲۱، ابتکار بهترین دهکدههای گردشگری UNWTO با هدف ترویج گردشگری پایدار در مناطق روستایی، با تمرکز بر حفظ مناظر طبیعی، میراث فرهنگی، و سبکهای زندگی بومی، از جمله خوراک شناسی و ...، انجام شده است.
میرمحمدصادقی: بیش از خلاء قانونی، دچار خلاء پیگیری در حوزه میراث فرهنگی هستیم
یک حقوقدان، تبدیل ماهیت جرایم در حوزه میراث فرهنگی را از خصوصی به جرایم عمومی پیشنهاد کرد و گفت: در این صورت بدون نیاز به شکایت سازمان میراث فرهنگی، دادستانها میتوانند موارد تعرض به میراث فرهنگی را تحت پیگرد قرار دهند.
http://www.iranboom.ir/didehban/hoghoghi/9391-1392-02-05-07-15-17.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
یک حقوقدان، تبدیل ماهیت جرایم در حوزه میراث فرهنگی را از خصوصی به جرایم عمومی پیشنهاد کرد و گفت: در این صورت بدون نیاز به شکایت سازمان میراث فرهنگی، دادستانها میتوانند موارد تعرض به میراث فرهنگی را تحت پیگرد قرار دهند.
http://www.iranboom.ir/didehban/hoghoghi/9391-1392-02-05-07-15-17.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
اهمیت حروف در نگارش
انواع حروف
حرف ها سه دسته اند: ربط، اضافه و نشانه.
حرف ربط
کلمه ای است که دو واژه هم گون یا دو عبارت یا دو جمله را به هم پیوند می زند. حرف ربط از نظر ساختمان دو قسم است: ساده و مرکّب.
حرف های ربط ساده عبارت اند از: اگر، اما، باری، پس، تا، چه، خواه، زیرا، که، لیکن، نیز، و، ولی، هم، یا.
حرف های ربط مرکّب، مجموعه ای از دو یا چند کلمه هستند و عبارت اند از: آن جا که، آن گاه که، از آن جا که، از آن که، از این روی، از بس، از بس که، از بهر آن که ، اکنون که، اگر چه، اگر چنان چه، الا این که، با این حال، با این که، با وجود این، بس که، به شرط آن که و... .
حرف اضافه
اضافه در این عنوان به معنای« نسبت» است. حرف های اضافه، کلماتی هستند که معمولاً کلمه یا گروهی را به فعل یا به صفتِ برتر یا به اسم های جمع و نظایر آنها نسبت می دهند و آنها را متمّم و وابسته آن قرار می دهند. حرف های اضافه از نظر ساختمان دو گونه اند: ساده و مرکّب.
حروف اضافه ساده عبارت اند از: الّا، الی، اندر، با، بدون، بر، برای، به، بهر، بی، تا، کسره اضافه ( ِ ).
حروف اضافه مرکّب از ترکیب یک حرف اضافه ساده با کلمه های دیگر (اسم، صفت و حرف) ساخته می شوند؛ مثل: غیر از = غیر + از / به غیر از = به + غیر+ از / به مجرّدِ = به + مجرّد+ ِ (کسره اضافه).
حرف نشانه
حروف نشانه، حرف هایی اند که برای تعیین مقام کلمه در جمله می آیند و نقش آن را مشخص می سازند و عبارت اند از: ا، ای، یا، را.
خطاهای نگارشی در هنگام استفاده از حروف
نویسندگان معمولاً در استفاده از پاره ای حروفِ ربط، اضافه و نشانه، اشتباه می کنند، در این جا برخی از آنها را یادآور می شویم:
اما: حرف ربطِ «اما» در آغاز جمله می آید:
غلط: کارشناسان برای حفظ جنگل تلاش های فراوانی کرده اند، در این مورد اما موفق نبوده اند.
صحیح: کارشناسان برای حفظ جنگل تلاش های فراوانی کرده اند، اما در این مورد موفق نبوده اند.
(عبارت فوق، مرکّب از دو جمله است: پایه و پیرو، که «اما» در آغاز جمله دوم آمده است).
گاهی شاعران بنابر ضرورت شعری، جای حرف ربط «اما» را تغییر می دهند؛ چنان که نخستین بار «احمد شاملو» در «باغ آینه» چنین سرود:
من اما هیچ کس را در شبی تاریک و توفانی نکشته ام
من اما راه بر مردِ رباخواری نبسته ام
من اما نیمه های شب ز بامی بر سرِ بامی نجسته ام
از آن پس، گروهی از نوپردازان گمان کردند که همه جا - چه در شعر و چه در نثر - لازم است جای «اما» را تغییر دهند و آن را از آغاز جمله به میان جمله ببرند و سخن خود را زیبا و شاعرانه کنند. این کار در نثرنویسی، خلافِ سنّت زبان فارسی است و باید از آن احتراز کرد. (ر.ک: ابوالحسن نجفی، غلط ننویسیم).
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/12798-ahamiat-horof-dar-negaresh.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
انواع حروف
حرف ها سه دسته اند: ربط، اضافه و نشانه.
حرف ربط
کلمه ای است که دو واژه هم گون یا دو عبارت یا دو جمله را به هم پیوند می زند. حرف ربط از نظر ساختمان دو قسم است: ساده و مرکّب.
حرف های ربط ساده عبارت اند از: اگر، اما، باری، پس، تا، چه، خواه، زیرا، که، لیکن، نیز، و، ولی، هم، یا.
حرف های ربط مرکّب، مجموعه ای از دو یا چند کلمه هستند و عبارت اند از: آن جا که، آن گاه که، از آن جا که، از آن که، از این روی، از بس، از بس که، از بهر آن که ، اکنون که، اگر چه، اگر چنان چه، الا این که، با این حال، با این که، با وجود این، بس که، به شرط آن که و... .
حرف اضافه
اضافه در این عنوان به معنای« نسبت» است. حرف های اضافه، کلماتی هستند که معمولاً کلمه یا گروهی را به فعل یا به صفتِ برتر یا به اسم های جمع و نظایر آنها نسبت می دهند و آنها را متمّم و وابسته آن قرار می دهند. حرف های اضافه از نظر ساختمان دو گونه اند: ساده و مرکّب.
حروف اضافه ساده عبارت اند از: الّا، الی، اندر، با، بدون، بر، برای، به، بهر، بی، تا، کسره اضافه ( ِ ).
حروف اضافه مرکّب از ترکیب یک حرف اضافه ساده با کلمه های دیگر (اسم، صفت و حرف) ساخته می شوند؛ مثل: غیر از = غیر + از / به غیر از = به + غیر+ از / به مجرّدِ = به + مجرّد+ ِ (کسره اضافه).
حرف نشانه
حروف نشانه، حرف هایی اند که برای تعیین مقام کلمه در جمله می آیند و نقش آن را مشخص می سازند و عبارت اند از: ا، ای، یا، را.
خطاهای نگارشی در هنگام استفاده از حروف
نویسندگان معمولاً در استفاده از پاره ای حروفِ ربط، اضافه و نشانه، اشتباه می کنند، در این جا برخی از آنها را یادآور می شویم:
اما: حرف ربطِ «اما» در آغاز جمله می آید:
غلط: کارشناسان برای حفظ جنگل تلاش های فراوانی کرده اند، در این مورد اما موفق نبوده اند.
صحیح: کارشناسان برای حفظ جنگل تلاش های فراوانی کرده اند، اما در این مورد موفق نبوده اند.
(عبارت فوق، مرکّب از دو جمله است: پایه و پیرو، که «اما» در آغاز جمله دوم آمده است).
گاهی شاعران بنابر ضرورت شعری، جای حرف ربط «اما» را تغییر می دهند؛ چنان که نخستین بار «احمد شاملو» در «باغ آینه» چنین سرود:
من اما هیچ کس را در شبی تاریک و توفانی نکشته ام
من اما راه بر مردِ رباخواری نبسته ام
من اما نیمه های شب ز بامی بر سرِ بامی نجسته ام
از آن پس، گروهی از نوپردازان گمان کردند که همه جا - چه در شعر و چه در نثر - لازم است جای «اما» را تغییر دهند و آن را از آغاز جمله به میان جمله ببرند و سخن خود را زیبا و شاعرانه کنند. این کار در نثرنویسی، خلافِ سنّت زبان فارسی است و باید از آن احتراز کرد. (ر.ک: ابوالحسن نجفی، غلط ننویسیم).
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/12798-ahamiat-horof-dar-negaresh.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir