Telegram Web Link
به انگیزه سوم خرداد ماه روز آزادسازی خرمشهر

شاد باد ، شاد باد ، شاد باشيد
اي شهيدان راه ايران که به قرنها
در دل دشتها ، کوهها و درياهاي ميهن
به خون خود کفن پوشيده و خفتهايد
نام شما و ياد شما، افتخار ماست و درس زندگي ما

از مجموعه اشعار تو را ایران می‌نامم
دکتر هوشنگ طالع

ايران
ترا ، خوزستان مي‎نامم
با نخل‎هاي سوخته ،
و شهر‎هاي به خون خفته .
ترا که ،
شمشير رستم به چنگ داري ،
و خفتان سياوخش ، بر تن
مرا نيز رخصتي ده ،
تا بر شمشيرت بوسه زنم ،
و گرد رزم ، از خفتانت بسترم .
خوزستان
ترا ، قفقاز مي‎خوانم .
گنجه و باکو ،
شکي و شيروان ،
تفليس و ايروان ،
در بند و شيشه .
و تفنگ «شمل» ،
که هنوز فضا از بوي باروت آن ،
مالامال است .
نظامي و سخن بلند خاقاني بزرگ :
برديده من خندي ، کاينجا ز چه مي‎گريد
خندند بر آن ديده ، کاينجا نشود گريان

خوزستان
ترا ، خوارزم مي‎نامم .
فرارود و سير دريا
و ريگ‎هاي آمويِ چونان پرنيان
سمرقند ، بخارا و فرقانه
خجند و زر افشان .
رودکي ، کمال و پورسينا ،
و هزاران نام آور ديگر

خوزستان
ترا هرات مي‎نامم .
بلخ و باميان ،
و «پنج‎شير» ، هزاران شير .
ترا ، زابل و کابل مي‎نامم ،
مهراب و زال ، تهمينه و رودابه

خوزستان
ترا ، سيستان مي‎خوانم .
يعقوب دشمن شکن ،
رستم و سام نريمان ،
و « فرخي» ، با کاروان حله .

خوزستان
ترا کردستان مي‎نامم ،
مهاباد ، حلبچه و شهر زور ،
پنچوين ، سنندج و کرکوک ،
تا آن دور دست‎هاي دور . . .
و « ملاي پير»1 ،
که هنوز گرمي دستانش ،
در دستانمان است .

خوزستان
ترا ، خليج‎فارس مي‎خوانم .
آن نيلي مواج ،
گه خروشان و گه آرام ،
ترا « بحرين» مي‎نامم ،
منامه و محرق ، احسا و قطيف

خوزستان
ترا تخت جمشيد مي‎نامم
و آن مردان سنگي با فرهنگ
قامت افراشته بر فراز قرون
ترا ، مشهد مرغاب مي‎نامم ،
کوروش بزرگ ،
و نخستين منادي آزادي بشر

خوزستان
ترا ، شيراز مي‎نامم
رکن‎آباد و مصلي
بهار و عطر شکوفه‎هاي بادام و زرد آلو
حافظ ، تجلي‏گه روح « همه ايراني »
و سعدي شيرين گفتار ،
سرو ناز و لاله‎هاي خونين کفن .



خوزستان
ترا ، مولاي بلخ مي‎خوانم .
و آن « ني» که هنوز،
شکايت گوي
جدايي هاست .
خانگاه و زاويه ،
سماع و شعرناب ، و عروج تا به مبدا .

خوزستان
ترا ، « توس» مقدس مي‎نامم .
مقدس‎ترين خاک جهان ،
سرزمين کاخ نظم بلند ،
اي بي‎گزند از باد باران ، (2)
اي « پارسي ويج »

خوزستان
ترا ، « ايران ويج» مي‎نامم .
ترا ، همه‎ي ايران مي‎نامم .
در تو ،
هيرمند و اروند ،
سند و سپيدرود ،
کارون و آموي ،
دجله و کورش و ارس ،
البرز و الوند ،
هندوکش و زاگرس ،
در هم آميخته‎اند .
مرا نيز رخصتي ده ،
تا بر شمشيرت بوسه‎زنم ،
و گرد رزم ، از خفتانت بسترم .

___
1ـ برادر هم رزم ، روانشاد ملامصطفي بارزاني ، رهبرپارت دموکرات آن سوي مرز که گفت :
                     « هر کجا کرد زندگي مي‎کند ، آن جا ايران است» .
2ـ پي افکندم از نظم کاخي بلند که از باد و باران نيابد گزند (فردوسي)

http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/2327-4sorode-khoramshahr.html

@iranboom_ir
دیوارنوشت معروف سرباز عراقی:
آمده‌ایم که بمانیم!
مردی در گنجینه‌ی خرمشهر می‌گفت:
پس از آزادسازی خرمشهر (شهید)بهروز مرادی می‌نویسد:
آمدیم نبودید. 

@iranboom_ir
به مناسبت آزادی خرمشهر - ادیب برومند

بسی خوانده ای وصف گندآوران
که بردندگوی از سرسروران

به پیکار دشمن فشردند پای
   تبه ساخته دستبرد سران

کنون بشنوازفتح خونینه شهر
  که یکچند تازید دشمن برآن

فرستادصدام ناپاکدل
  سوی «خرمی شهر» جیشی گران

سپه راند این سوی اروندرود
جری ازجهالت چو خود محوران

گمان کردکآسان توان دست یافت
به مرز دلیران و دانشوران

جوشدناگهان چیره چون راهزن
برآن زیوری شهر صاحب زران

چپاولگری رابرآورددست
 ربودآنچه بد خواسته اندر آن

چودیوسپیدوچو اکوان دیو
  که بردند ره سوی مازندران

ویا همچو خونخوارگان مغول
و یا تیره دل تیرۀبربران

زبی رسمی و ناکسی بس نکرد
   نه برمهتران و نه برکهتران

بسا مال کزبندرش غارتید
  چو خونخواره دزدان وکین گستران

بسی کشت وکوبید با توپ وتانک
   زن و مرد و بام و در از هرکران

نماند از چنان شهرآباد بوم
به جز کوی کوران و کوخ کران

چو باد خزان شدوزان سوی باغ
  تبه کرد سرو و گل و ضمیران

زشهرازدرشربرون تاختند
  گروهی زن و مرد با همسران

چودیدند شیران دراین مرغزار
  که گشتند خوکان وحشی چران،

برآشوفتند ازچنان خیرگی
 دژم قهرمانان صاحبقران

برانگیختند ازپی دفع خصم
 زجنگاوران،شیردل یاوران

به فرماندهی تیز بشتافتند
 امیران جانبازوسرلشکران

ز«سربازان» و از «پاسداران» مرز
  همه باهم اندرهدف همقران

به دفع عدو قد برافراشتند
  به دست آتشین حربه کینه وران

شده حمله ور برعراقی سپاه
   هژبران وببران دشمن دران

فشاننده آتش به بنگاه خصم
    چوآتشفشان کوه آذرپران

چوتوفنده دریای خیزاب خیز 
    شده خشمشان برفلک سرگران

عقابان جنگی هم اندر هوا
     به بمب افکنی چیره بر خودسران

به سامان دشمن شده باره کوب
 عقابان ، به حکم همایونفران

زبس دود خمپاره و بانگ توپ
 جهان تارشد در برناظران

همی جوش زدخون رویین تنی
   به رگهای این آهنین پیکران

درآن سخت پیکاروخونین نبرد
 چه گویم زایثار همسنگران

که کردند بردشمن پخته خوار
  جهان تیره،چون دیگ خوالیگران

زپیر وجوان ، خلق ایران زمین
     سراسرهماهنگ یکدیگران

پی دفع دشمن به خشم آمدند
 چوشیران همه مادگان ونران

فراجسته برروی «مین» بی هراس
دلاور جوانان چو بازیگران

که با بذل جانها برانند سخت
  زخاک وطن،چیره بدگوهران

کریمانه آن سان به جنگ آمدند
  که ازبهر ارشاد،پیغمبران

بدان گونه نوشنده جام اجل
    که سقراط نوشندۀ شوکران

شدن در ره پاس میهن شهید
    بدی فخراین زبده نیک اختران

به پشتی گری دست داده به هم
   چه کس بودهمتاب همباوران؟

بداند در ره مام وطن
سروجان به خشنودی مادران

سرانجام بافضل کیهان خدای
     به فتح آمدنداین یلان کامران

به نام اسارت زچندین هزار
       ببستند دست ازملامت خران

به سال هزاروسه صد شصت ویک
 سوم روزخردادمه،صفدران

بشستند دامان کشور زننگ
  چوهرشوخگن جامه را گازران

چو شد تیر«صدام» خورده به سنگ
    شدش عاربردل،چوکوهی گران

بماندش به دل داغ چونین شکست
 چوداغی که برشانه فاجران

پس آنگه به تسلیم برداشت دست                              غرامت پذیر از غنیمت بران

به زهر هزیمت گشودندکام                                    ز صهبای قدرت تهی ساغران

گریزند آری به هم پنجگی
   زپیلان جنگی،گشن استران

سزدگرستایند فتحی چنین
 فن جنگ را جمله سرداوران

براین قهرمانان هزاران درود
  که دارند پاس وطن پروران

نثار آورم برشهیدان سلام
     برازنده جمعی زما برتران

به شهر شرف مینوی شهریار
   به نام ونشان،گوهرین افسران

امید ازخداوند دارد «ادیب»
  کنون کزوطن رانداین جابران،

که ایران در این جنگل روزگار
 مصون مانداز شرّجاناوران

http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/1479-azadi-khoramshahr.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
«خرمشهر آزاد شد»!

برگرفته از روزنامه اطلاعات

جلال رفیع

چو خورشیدِ خرداد، در خون شکفت

شب شرمگین، روی در گِل نهفت

سحرگاهِ سوم، که بخت سپید

ز پیشانی صبح صادق دمید

گــل «آتشین چشمـه»ی خــاوری

نظر کرد با چشم ناباوری

به دریای ایمان، به دشت امید

هراسان به هر سو نظر کرد، دید:

کران تا کران، سر به سر، جان به کف

سیاووش و سهراب را صف به صف

علی دید و عباس و عزم نبرد

لبِ لعـــلِ از تشنــگی لاژورد

فریدون و هم کاوۀ سینه چاک

زمین کرده از لوثِ ضحاک، پاک

کجا بود ضحاک و بد نام بود

همانجای، صدام و صد دام بود

چُئو را تو ‌ای چرخ برگشته بخت

نهادی به زیر و زبر، تاج و تخت؟!

کهن جامۀ ظلم، کردن رفو؟

«تفو بر تو ‌ای چرخ گردون تفو»

دلیران، همه دل به دریا زده

بر این تاج و این تخت، تیپا زده

شرف را به آزادگی پاس‌دار

علی‌‌وار، جان بر کف و سربدار

«محمد»، خود از خاک برخاسته

«جهان» را به خوبی «بیاراسته»1

جهان رای و آرای و خرم سرشت

سرآورده بیرون ز باغ بهشت

یکی جاری رود، اروندوار

ستیغ سیادت، دماوند وار

یکی موج نستوه و بشکوه، کوه

بلندای والای شهر شکوه

به شکرانه، خورشید آمد فرود

بر‌آن خاک خرم بسی جبهه سود

همه دشت، لبریز فریاد شد:

خدایا «خرمشهر آزاد شد»!2

1 ـ سردار شهید محمد جهان آرا
2ـ ‌سروده خرداد 1361 شمسی

http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/2344-khoramshahr-azad-shod.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
سوم خردادماه سالروز آزادسازی خرمشهر فرخنده و خجسته باد.

@iranboom_ir
سوم خردادماه سالروز آزادسازی خرمشهر فرخنده و خجسته باد.

@iranboom_ir
نوای خاطره‌انگیز جنگ تحمیلی و آزادی خرمشهر - «ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته...»

امروز، سوم خردادماه، سال‌روز آزادسازی خرمشهر است که با نوای «ممدی نبودی ببینی شهر آزاد گشته...» عجین شده است.

این نوحه که به یاد شهید سیدمحمد جهان‌آرا توسط جواد عزیزی سروده و به وسیله‌ی غلام کویتی‌پور خوانده شده، از خاطره‌انگیزترین نواهای به‌جامانده از سال‌های جنگ تحمیلی و دفاع مردم ایران است.

متن کامل این سروده در پی می‌آید:

ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته

خون یارانت پرثمر گشته

ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته

خون یارانت پرثمر گشته

آه و واویــــلا… کو جهان‌آرا

نور دو چشمان تر ما

ای نخل غلتیده به خون

اشکی از شادی

همچو من بفشان… روز آزادی

خیل یاران را… خیز و یاری کن

دشت شادی را… آبـیاری کن

نخل در آتش شعله‌ور

گرچه شد بی‌سر

نوبتی دیگر گشته بارآور

شهد پیروزی خوشـه‌ی خرما

زورق و من… ماهی و دریا

ممد نبودی ببینی

گریه‌ی باران لاله رویاند از تربت یاران

گشته آبادان هرچه ویران شد

تربـت یاران گلباران شد

ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته

خون یارانت پرثمر گشته

ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته

خون یارانت پرثمر گشته

آه و واویـــلا… کو جهان‌آرا

نور دو چشمان تر ما

http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/5117-mamad-nabodi-bebini.html

@iranboom_ir
اولین بار«ممد نبودی که ببینی...»را که خواند؟

اولین بار در مراسم سالگرد جهان‌آرا خودم خواندم بعد آن را به حسین فخری که عضو سپاه خرمشهر بودند دادم و ایشان نیز آن را به غلام کویتی پور دادند. درسال 64 به پیشنهاد کویتی پور تغییراتی در آن دادم. البته آن زمانی که وی این شعر را خواندند من درمنطقه مهران بودم و در آنجا دیدم یکی از بچه های دزفول این شعر را زمزمه می‌کند و برایم جای تعجب بود که وی این شعر را از کجا به‌دست آورده. از او سوال کردم و گفت، شب گذشته کویتی پور آن را خوانده و من هم تعدادی از ابیات آن را حفظ کردم.
تهران امروز نوشت:

شاید خیلی ها هنوز سرود زیبایی که در وصف شهید محمد جهان‌آرا فرمانده سپاه خرمشهر سروده شده را به خاطر داشته باشند. در آن زمان ورد زبان هر ایرانی این سرود زیبا بود با این اشعار: ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته... سراینده اشعار این سرود زیبا کیست؟ آقای عزیزی. فردی که برای دل خودش شعر می‌گوید، متولد خطه خوزستان و از همرزمان جهان‌آرا ، حاضر در دفاع از خرمشهر تا آخر و حاضر در آزادی خرمشهر تا لحظه آخر و کسی که از سال 62 در اراک ساکن شده ..

فکر و اساس سرودن شعر در وصف جهان‌آرا چگونه بود؟

جهان‌آرا بسیار آرام و دوست داشتنی بود و جاذبه خاصی در او وجود داشت. در اولین سالگرد شهادت وی به تهران می‌رفتیم. در اتوبوس دوستان پیشنهاد کردند که شعری درمدح شهید جهان‌آرا تهیه شود تا در مراسم ایشان همه با هم بخوانند. در این فاصله که در اتو بوس بودم این شعر را آماده کردم. البته خود نوای این شعر یک نوحه قدیمی‌است که با یکسری تغییرات کلی و اساسی آن را به صورت فعلی که رایج است تبدیل کردم.

اولین بار شعر را چه کسی خواند؟

اولین بار در مراسم سالگرد جهان‌آرا خودم خواندم بعد آن را به حسین فخری که عضو سپاه خرمشهر بودند دادم و ایشان نیز آن را به غلام کویتی پور دادند. درسال 64 به پیشنهاد کویتی پور تغییراتی در آن دادم. البته آن زمانی که وی این شعر را خواندند من درمنطقه مهران بودم و در آنجا دیدم یکی از بچه های دزفول این شعر را زمزمه می‌کند و برایم جای تعجب بود که وی این شعر را از کجا به‌دست آورده. از او سوال کردم و گفت، شب گذشته کویتی پور آن را خوانده و من هم تعدادی از ابیات آن را حفظ کردم.

آیا سرودن این اشعار با یک انگیزه درونی خاص بود؟

این اشعار خودشان به سراغ آدم می‌آیند و در آن فضا که قرار بگیری آن روحیه ایجاد می‌شود و مثل یک رایحه دلنشین یا یک ابر زودگذر است که باید سریع آن را جذب کنی و به آن سبک و سیاق بدهی تا ماندگار شود و در غیر این صورت می‌گریند و می‌روند به‌طور مثال در مورد شعر زیر که کویتی پور خوانده بودند همان شعر «یاران چه غریبانه رفتند از این خانه» یک شاعر دیگر این شعر را گفته بود و من هم بدون آنکه از شعر وی اطلاعی داشته باشم شعری با همین سبک و سیاق درمدح خرمشهر سرودم به کویتی پور دادم که وی نیز این اشعار را با هم تلفیق کرد و این سرود یاران چه غریبانه را خواندند که چند بیت از اشعار آن توسط من سروده شده است.

http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/goftego/2320-avalin-mamad-nabodi.html

@iranboom_ir
ممد نبودی
کویتی‌پور
🎼 سرود ماندگار «ممد نبودی» با نوای کویتی‌پور

@iranboom_ir
Karevan-e Shahid
Shahram Nazeri
تصنیف کاروان شهید

شهرام ناظری

محمدرضا لطفی (گروه شیدا)

@iranboom_ir
حماسه خرمشهر - توران شهریاری (بهرامی)
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/40902

خرّما، ای شهر خرمشهر، شهر قهرمان

ساحل اروندرود و سایه خرمابُنان

شهر شور و حال جانبازان به جنگ اهرمن

آن همه از جان گذشتن‌ها نگنجد در بیان

گاه شعر و گفته‌ها را نیست یارای سخن

در بیان جانفشانی‌ها فروماند زبان

در چنان حالی به گوش جان و دل باید شنید

زانکه گوش سر بود بی‌گفته اینجا ناتوان

از کف دشمن رها بخشیدنت آسان نبود

مام میهن بس شهید و کشته داد از بهر آن

خون پاک لاله‌گون عاشقان بر خاک ریخت

تا تو خرمشهر ایران‌فر بمانی جاودان

وارث فرّ ز خاطر رفتة عیلام و شوش

نور چشم آن دو مام دیرسالِ مهربان

گرچه خرمشهر، خونین شد به دست اهرمن

گرچه شد از جور دشمن دیدگانش خون‌فشان،

با همه خونین‌دلی فریاد پیروزی بوَد

بهر تحسینش سپهر پیر بگشاید دهان

گوید: ای فرزند ایران، گرچه رنجوری هنور

دردهایت چاره گردد با پزشک کاردان

تا که هر ویرانه از نو باز آبادان شود

همتی باید فراگیرنده، دستی پرتوان

باز باید خانه‌ها افراشت بر ویرانه‌ها

باز باید کرد آن ویرانه‌ها را گلستان

کوشش ار گردد به پا و خانه گر گردد بنا

سوی شهرش آید آن آوارة بی‌خانمان

باز باید خنده بر لبها شود نقش‌آفرین

باز باید غمگنان گردند از نو شادمان

باز باید نخلها از هر کنارش سرکشند

مرغکان بر نخلهای سبز گیرند آشیان

گستراند سایه هر سو شاخة خرمابنی

سروهایش سر برافرازند سوی آسمان

باز باید بهمنش گردد چنان اردیبهشت

نوبهارش از گل و نسرین شود رشک جنان

باز باید در زمستان یاسهایش بشکفد

وز زمین و بوستانش گل بروید در خزان

باز چون بگذشته گردد جای گلگشت و سفر

باز در نوروزها آید به سویش میهمان

باز، گردد نوبهارش چون پرند رنگ‌رنگ

باز، گردد مهرگانش پرنیان در پرنیان

باز کشتی‌ها بیاید تا دَم اروندرود

باز از آن ساحل شود کشتی به دریاها روان

باز خون افتد به جریان در تن افسرده‌اش

باز بینی شور هستی را کران اندر کران

باز خرمشهر بیند شادی و شور و امید

باز خرمشهر یابد شهرت و نام و نشان

باز غوغا اوفتد بر پهنه اروندرود

باز خرمشهر گردد کام‌بخش و کامران

روز آزادی خرمشهر روز خرّمی است

سوم خرداد فرخ باد بر ایرانیان

http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/39-khamase-khoramshahr-shahriari.html

@iranboom_ir
خرمشهر و چهار سروده از سه بزرگ

بر بالینِ خرمشهر

فریدون مشیری

در زمانِ از دست دادنِ خرمشهر

دردا که بر بالینِ خرمشهر، اینک / از همرهانِ اشناِ دیگر کسی نیست
در آسمانش زان همه خورشیدِ تابان / دیگر بجز بالِ سیاهِ کرکسی نیست...
ای هر کجایِ این خراب افتاده یِ یک روز آباد / ای پاوه، ای سقز، مریوان، ای مهاباد
ای مشهد و شیراز و تبریز و صفاهان / فرداست می بینی، که خیلِ دادخواهان
از جای برخیزند و بستیزند، چالاک / در انتقامِ خونِ پاکِ بی گناهان

فریدونِ مشیری

برگرفته از: ایران و با پنج سخن سرا (سروده‌هایِ میهنی و ایران گرایانه شادروان فریدونِ مشیری)، چاپخشِ مهر و ابر، 1386 خورشیدی، رویه یِ133 و 134.

***

یک نَفَسِ تازه

در روزهایی که خرمشهر در دستِ بیگانگان بود.

اِی خشمِ به جان تاخته توفانِ شَرَر شو. / اِی بُغضِ گُل اَنداخته فریادِ خطر شو.
اِی رویِ براَفروخته، خود پرچمِ رَه باش! / اِی مُشتِ براَفروخته، اَفراخته‌تر شو.
اِی حافظِ جانِ وطن از خانه برون آی / از خانه برون چیست که از خویش به در شو.
گر شعله فرو ریزد بِشتاب و مَیَندیش / وَر تیغ فرو بارد اِی سینه سپر شو!
خاکِ پدران است که دستِ دگران است! / هان اِی پسرم، خانه نگهدارِ پدر شو.
دیوارِ مصیبت‌کده‌یِ حوصله بشکن، / شرم آیدم از این همه صبرِ تو، ظَفَر شو!
تا خود جگرِ روبهکان را بدرانی / چون شیر درین بیشه سراپای جگر شو.
مسپار وطن را به قضا و قدر اِی دوست / خود بر سرِ این، تن به قضا داده قَدَر شو!
فریاد به فریاد بیفزای، که وقت است، / در یک نفسِ تازه اثرهاست، اثر شو!
ایرانیِ آزاده، جهان چشم به راه است / ایرانِ کهن در خطر افتاده، خبر شو!
مشتی خَس و خارند، به یک شعله بسوزان / بر ظلمتِ این شامِ سیه فام سحر شو!

1359 خورشیدی
فریدونِ مشیری

برگرفته از: ایران و با پنج سخن سرا(سروده هایِ میهنی و ایران گرایانه شادروان فریدونِ مشیری)، چاپخشِ مهر و ابر، 1386 خورشیدی، رویه67 و 68.

http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/2327-4sorode-khoramshahr.html
____
 کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Forwarded from ایران بوم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سوم خرداد روز آزادسازی خرمشهر گرامی باد.

حماسه خرمشهر اثر مجید انتظامی

@iranboom_ir
دیدار یک نماد دلاوری، از مجسمه خود / دیدار ناخدا هوشنگ صمدی ، فرمانده ی تکاوران مدافع خرمشهر از مجسمه ی خود

ناخدا هوشنگ صمدی ، کسی است که ۳۴ روز فرماندهی تکاورانی را بر عهده داشت که از این خرمشهر در برابر  یورش عراق دفاع کردند . عکس بالا  ناخدا صمدی را در  مراسم  پرده برداری از  مجسمه اش نشان می دهد.

http://iranchehr.com/?p=8808

@iranboom_ir
2024/10/01 16:42:49
Back to Top
HTML Embed Code: