Telegram Web Link
دربارۀ مولانا و مثنوی شریف

تاریخ زندگی مولانا تا حد زیادی روشن است. وی در عهد خویش نیز پس از وفاتش در قونیه و خارج از آن بسیار شهرت داشت، و پیروان بسیاری از شدت علاقه به مولانا زندگی او را به تفصیل شرح داده‌اند. تنها در دوره خود مولانا چندین اثر در باب تاریخ حیات وی و افکارش نوشته شده که امروزه در دسترس ما قرار دارد. پس از گذشت مولانا نیز کتابها و مقالات بی‌شماری درباره آرا و احوال وی نگاشته شده است.

روزگار مولانا از نظر تنوع شخصیت‌های نامدار عرفانی بی نظیر است، وی در قرنی می زیست که ابن عربی، صدرالدین قونوی، سلطان العلما، شمس تبریزی، عطار، سعدی و بسیاری از بزرگان شعر و ادب عرفانی در آن به سر می برند. مولوی در مثنوی و غزلیات شمس از افرادی نام می برد که معلوم است سخت به آنان ارادت می ورزیده، از آن جمله است عطار و سنایی و بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی. وی در مثنوی گفته‌های سنایی را که از عمق زیادی برخوردار است شرح کرده است. افلاکی در مناقب العارفین از قول مولانا نقل می‌کند: "هرکه سخنان سنایی را بخواند و دریابد بر اسرار سخنان ما واقف است". مولانا می گوید:

عطار روح بود و سنایی دو چشم او
ما از پی سنایی و عطار می رویم

هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/adabiat/3338-darbareye-molana-masnavi-sharif.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
۲۲ سال پیش در ۱۲ مهر ۱۳۸۱، احمد محمود ـ داستان‌نویس ـ درگذشت.
یادش گرامی باد.

@iranboom_ir
انسان کامل در فصوص و مثنوى - 1

سید محمد دشتی

انسان کامل از اصطلاحات کليدى عرفان نظرى است. انديشه ها و اَنظار گوناگونى که درباره مفهوم انسان کامل ارائه شده چنان گسترده است که به دست دادن تعريفى جامع و فراگير را سخت دشوار ساخته است. با اين همه، با توجه به مجموع آراء و افکارى که اهل عرفان در مورد آن عرضه کرده اند مى توان گفت انسان کامل، انسانى است داراى اين ويژگى ها:
1. علت غايى خلقت است؛ 2. سبب ايجاد و بقاى عالم است؛ 3. متخلّق به اخلاق الهى است؛ 4. اسم جامع الهى (=الله) در او تحقق يافته است؛ 5. واسطه ميان حق و خلق است؛ 6. خليفه بلامنازع حق است؛ 7. راهنماى خلايق است، هم از حيث ظاهر (=شريعت) و هم از نظر باطن (=طريقت)؛ 8. هر چند مخلوق خداست اما نظر به آنکه واجد صفات و اخلاق الهى است و دوگانگى (=اثنينيّت) از او برخاسته است با هويت متعالى الهى وحدت ذاتى پيدا کرده است.
البته ممکن است بعضى از اصحاب قلوب، پاره اى از اين ويژگى ها را قبول نداشته باشند، مثلا مولوى ويژگى هشتم را نمى‌پذيرد و معتقد است دوگانگى ميان خالق و مخلوق، هيچگاه برطرف نخواهد شد (مولوى، 1374، ص242 / دفتر 2 ب 1348 به بعد) اما در مجموع، مى توان اين صفات را به عنوان اهمّ ويژگى‌هاى انسان کامل که بيشترين اتفاق نظر در مورد آنها وجود دارد برشمرد.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/adabiat/3375-ensan-kamel-fosos-masnavi.html


انسان کامل در فصوص و مثنوى - 2
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/adabiat/3376-ensan-kamel-fosos-masnavi-2.html

انسان کامل در فصوص و مثنوى - 3
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/adabiat/3377-ensan-kamel-fosos-masnavi-3.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
مراسم هزاره فردوسی و گشايش ساختمان تازه آرامگاه اين ميهندوست...‌

دکتر انوشیروان کیهانی زاده

در این روز (‌۱۲ مهر) سال ۱۳۱۳ جشن هاي هزاره فردوسي با شركت اديبان، دانشمندان، سياستمداران و دولتمردان كشور و جهان در تهران آغاز بكار كرد و ۱۵ روز طول كشيد و ضمن آن به فردوسي كه گفته است «چو ايران نباشد تن من مباد» لقب «ميهندوسترين ايرانيان» داده شد كه عمر خود را بدون چشمداشت و داوطلبانه صرف خدمت به ايران، تاريخ آن و زبان پارسي كرد و تاريخ ايران (شاهنامه) را به شعر در آورد. در جريان اين مراسم كه نطق هاي فراوان ايراد شد و رسالات متعدد انتشار يافت، شركت كنندگان در مراسم به خراسان رفتند و رضاشاه بيستم مهرماه با حضور آنان ساختمان تازه آرامگاه آن مرد بزرگ و بزرگوار را كه همه ايرانيان و پارسي زبان مديون زحمات او هستند گشود. مراسم بزرگداشت حکیم فردوسي در عين حال فرصتي بود كه ايرانشناسان در باره جشن هاي مهرگان ، اهميت و تاريخچه آنها سخن بگويند.

برگرفته از تاربرگ تاریخ ایران و جهان

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
افتخار ملی...‌

دکتر انوشیروان کیهانی زاده

‌در این روز (12 مهر) سال 1313 ساختمان تازه آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی شاعر مشهور ایرانی گشایش یافت و مراسم موسوم به «جشن‌های هزاره فردوسی» با حضور ایران شناسان آغاز شد.

شرکت‌کنندگان در همایش هزاره فردوسی در مقابل تالار دارالفنون، تهران.
ردیف اول (نشسته):
حیدرعلی کمالی (ترکیه)، محمدتقی بهار، هانری ماسه (فرانسه)، عباس اقبال، عیسی صدیق، محمد آقااوغلو (آمریکا)، فرانکلین گونتر (آمریکا)، سباسستیان بک (آلمان).‌

‌ردیف دوم:
جان درینک‌واتر (انگلستان)، عبدالوهاب عزام (مصر)، ژرژ کونتنو (فرانسه)، ابراهیم حکیمی، یوگنی برتلس (شوروی)، سفیر شوروی، حسن اسفندیاری، محمدعلی فروغی، خانم گدار، دستور نوشیروان (هند)، آرتور کریستنسن (دانمارک)، فریدریش زاره (آلمان)، عبدالحسین شیبانی، حسن پیرنیا.

ردیف سوم:
مجتبی مینوی، ولی‌الله نصر، مهدی دیبا، حسن وحید دستگردی، میرزا یانس، بدیع‌الزمان فروزانفر، سعید نفیسی، جمیل صدقی زهاوی (عراق)، صادق رضازاده شفق، محمد فؤاد کوپرولو (ترکیه)، ابوالقاسم اعتصام‌زاده، محمد نظام‌الدین، ادوارد دنیسن راس، آشیکاگا آتسوجی (ژاپن)، زین‌العابدین رهنما، آ. آ. بولوتنیکوف (شوروی)، محمدطاهر رضوی (هند)، غلامرضا رشید یاسمی.

ردیف چهارم:
مایل تویسرکانی، احمد حامد صراف (عراق)، علی‌اصغر حکمت، یان ریپکا (چکسلواکی)، نصرالله فلسفی، محمد عشاق (هند)، آلکساندر فرایمان (شوروی)، سید عبد الکریم حسینی (حیدرآباد دکن ,هند)، عبدالعظیم قریب، علی نهاد بی (ترکیه)، شیخ‌الملک اورنگ، احمد بهمنیار، رحیم‌زاده صفوی.

ردیف پنجم:
ژوزف هاکن (فرانسه)، جلال همایی، یوری نیکولایویچ مار (شوروی)، علی قویم، آلکساندر روماسکویچ (شوروی)، یوزف اوربلی (شوروی)، جمشید جی اونوالا (هند).‌

‌ردیف ششم:
بهرام‌گور آنکلساریا (هند)، احمد کسروی، نصرالله تقوی، ولادیمیر مینورسکی (انگلستان)، عبدالحمید عبادی (مصر)، آنتونیو پاگلیارو (ایتالیا)، ملک کرم، ارنست کوهنل (آلمان)، عباس خلیلی، علی جواهرکلام، ال. آ. مایر (فلسطین).

برگرفته از تاربرگ تاریخ ایران و جهان

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
حکیم ابوالقاسم فردوسی

http://www.iranboom.ir/hakime-tos.html

@iranboom_ir
شعر حافظ تبلوری از فرهنگ ایرانی و اسلامی - لسان الغیب سرآمد غزلسرایان جهان

 شعر حافظ از یک سو ریشه در فرهنگ کهن ایران زمین دارد و از دیگرسو با معارف اصیل اسلامی عجین گشته و شاید یکی از راز‌های ماندگاریش در تاریخ و فرهنگ ایران همین باشد.

بیستم مهر یادروز حافظ نامگذاری شده است. شاعری که شعرای بسیاری را در سرتاسر جهان مجذوب خود کرده است.

کورش کمالی سروستانی محقق و استاد دانشگاه در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار داشت: خواجه شمس‌الدین محمدشیرازی، سرآمد غزل سرایان جهان، متخلص به حافظ و ملقب به لسان‌الغیب است.

وی ادامه داد: دیوان اشعارش سراسر عشق و مستی و رندی است. عارف و عامی به سخنش دل بسته‌اند و اشعارش را ترجمان احوال و اسرار خویش می‌دانند.

این پژوهشگر بیان کرد: شیفتگان کلامش بسیارند و از آنجایی که "کس چو حافظ نشکید از رخ اندیشه نقاب" همگان برآنند تا به قدر همت خویش از زلال کلامش بهره گیرند.

وی ادامه داد: حافظ شاعر غزل است، غزلیاتش آیینه‌ای است روشن از اندیشه‌های والایش. اندیشه‌هایی آمیخته از فلسفه، عرفان، مستی، رندی و عشق. خواجه بزرگ با تکیه بر این مبانی، می‌کوشد تا با بیان حقایق حکیمانه، عارفانه و عاشقانه، شور و غوغا در دل‌ها بیافکند.

کمالی سروستانی بیان کرد: شور سخنش بسیار است، در غزل‌هایش با سوز عاشقان و راز و نیاز عارفان رو به روئیم و این چنین است که او شاعری بی‌بدیل شده و از آنجا که کلامش تأویل‌پذیر است معشوق زمینی و آسمانی در اشعارش شانه به شانه هم می‌سایند. گاه این معانی چنان در هم تنیده‌اند که بازشناختن آنها، دشوار می‌ کند.

وی ادامه داد: در ساختار غزل حافظ، نه یگانگی معانی عرفانی اشعارمولانا را به تنهایی می‌توان یافت و نه توصیفات عاشقانه سعدی را. حافظ می‌کوشد تا شعرش را با مبانی حکمت و وصف عشق و رندی و مستی در هم آمیزد، تا بدانجا که در خرابات مغان نور خدا می‌بیند.

این استاد دانشگاه بیان کرد: روزگارحافظ روزگار بیداد است و ریا، دل به عشق می‌سپارد و رندی و می‌کوشد تا بدین‌وسیله، طرحی نو دراندازد و از این روست که گاه در اشعارش از بیداد زمانه و ریا وسالوس می‌نالد و گاه از حال دل ریش خویش.

کمالی سروستانی ادامه داد: شعرش سرود عشق است و از غزل‌هایش پیوسته طنین این نوا به گوش می‌رسد و بدین خاطر است که قال و مقال عالمی را در این ره از غزل‌هایش پیوسته طنین این نوا به گوش می‌رسد و بدین خاطر است که قال و مقال عالمی را در این ره به جان می خرد و سرفراز برقله همیشه بلند غزل فارسی می‌ایستد و نام بلند خویش را بر جریده عالم ثبت می‌کند و بدین‌گونه شاعر ملی ایران زمین می‌شود. اگر چه اندیشه انسانی او گیتی را تسخیر می‌کند و پیام متعالی عشق، رندی و مستی‌اش شاعران بزرگی را در جهان مجذوب او می‌کند.

وی ادامه داد: شعر حافظ از یک سو ریشه در فرهنگ کهن ایران زمین دارد و از دیگر سو با معارف اصیل اسلامی عجین گشته و بدین سان حافظ به گونه‌ای بایسته آمیزش پرشگون و مبارکی را در میان فرهنگ ایرانی و اسلامی بوجود می‌آورد و شاید یکی از راز‌های ماندگاریش در تاریخ و فرهنگ ایران همین باشد.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/10508-hafez-lesanolgheib.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
تپه میل را دریابیم

شقایق فتحعلی زاده

تپه میل که از آن آتشکده بهرام و آتشکده ری نیز نام برده می‌شود از آثار دوره ساسانیان در شهر ری است. گمان می‌رود که این بنا آتشگاه بهرام گور بوده باشد. تپه میل با سنگ، ساروج، خشت و گل ساخته شده‌است. نیزارهای اطراف تپه از وجود دریاچه‌ای حکایت دارد که در گذشته در این محل وجود داشته، ولی خشک شده‌ است. بلندی تپه میل از سطح دشت اطراف ۱۸ متر است و حدود ۲۵ متر پهنا و ۲۰ متر درازا دارد. پیرامون این تپه بلند تپه‌های کم ارتفاع کوچکتر پراکنده شده که مشرف بر آنها قرار گرفته‌است. این مجموعه منطقه‌ای به وسعت ۸۰۰ در ۹۰۰ متر را شامل می‌شود. بر بالای تپه، بنای اصلی آتشکده در راستای شرقی غربی برپاست،طرح کلی بنا، تالار ستون داری بوده با دو ردیف ستون چهارگوشه سه تایی که عملاً به ۳ بخش تقسیم شده‌است. نخستین بار در سال ۱۹۱۳میلادی «ژاک دو مورگان»فرانسوی این آتشکده و سازه‌های پیرامون آن را مرمت کرد. این بنا در سال ۱۹۳۳ توسط اریک اشمیت مورد کاوش و حفاری قرار گرفت و دکتر فیروزه شیبانی از ایران کار حفاری آن را پی‌گیری کرده‌است

http://www.iranboom.ir/didehban/yademan-ha/17073-tape-mil-daryabim.html
حافظ پژوهشی در تاجیکستان
 
دکتر میرزا شکورزاده
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خجند
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/33397

آسیای میانه، وطن شاعران و اندیشمندان بزرگی هم‌چون رودکی، سمرقندی، فارابی، ناصرخسرو و دیگر اندیشمندان ایرانی بوده است. اما سؤالی که مطرح می‌شود این است که صرف‌نظر از آن‌که آسیای میانه، وطن شاعران و اندیشمندان بوده، پس چرا حافظ در ذهن، قلب و روح این مردم بیش از هر شاعر و عارف دیگری جای گرفته است؟ و چه افراد خاص و چه افراد عام، حافظ را ستایش می‌کنند و دوست دارند و دیوان حافظ را به عنوان کتاب آسمانی و مقدس می‌شناسند؟ شمار زیادی از اندیشمندان شرق و غرب بر این باورند که حافظ‌ شیرازی، با بیان نظرهای آسمانی خویش، نه تنها در ادبیات فارسی بلکه در ادبیات جهان تأثیر به‌سزایی گذاشته است. حتا شاعرانی که اشعارشان مانند غزلی ناب در ذهن و قلب ما به نظر آشنا هستند، در مقابل اشعار حافظ که به گفته‌ی اندیشمندان و محققان، اشعاری به مراتب برتر و بالاتر از غزل ناب است، به چشم نمی‌آیند. حافظ نه تنها سیه‌چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی، بلکه سیاره‌ی مشتری و زهره را در سماع به رقص درآورده است. شاکر، دانشمند معروف تاجیکستان که یکی از پژوهش‌هایش «شعر حافظ در اندیشه‌ی خاورشناسان اروپا و آمریکا» است، بر این نکته تأکید ورزیده است که هیچ صاحب‌نامی در جهان نیست که آثار حافظ را به زبان مادری خویش نخوانده باشد. البته صاحب‌نظران ادبیات فارسی معتقدند که پدر شعر فارسی، رودکی سمرقندی است. با آن‌که آسیای میانه، میهن سخن‌گستران توانا و جهان‌شمول بوده است، اما باز هم در میان این سخن‌وران، حافظ جایگاه ویژه‌ای دارد. تا بدان‌جا که فراگرفتن دیوان ملکوتی حافظ، معیار و ملاک سواد دانش‌آموزان در شرق، خراسان بزرگ و آسیای میانه محسوب می‌شد. در میان این مردم هر گاه که از خواجه‌ی بزرگ شیراز و دیوان ملکوتی‌اش سخن به میان می‌آید، نام حضرت را با احترامی خاص به زبان می‌آورند و دیوان بزرگوارش را با ذکر بسم‌الله می‌گشایند و پس از بوسیدن آن به قرائت اشعار آن می‌پردازند. حافظ در اندیشه‌ی حافظ‌شناسان آسیای میانه، نه تنها شاعری بلندپرواز است بلکه عارف داننده‌ی راز و حکیم آفریننده ایجاز هم به شمار می‌رود. از این روست که محافل حافظ‌خوانی، از گذشته تا امروز، نه تنها در شهرهای بزرگ بلکه در دوردست‌ترین گوشه‌های کوهستان تاجیک، فروزان بوده است. مادران با تمام اخلاص و آرزوی این‌که فرزندان‌شان از گزند روزگار ایمن باشند و از چشمه‌های دانش بهره‌مند شوند، کنار آنان دیوان حافظ را می‌گذارند تا اگر در زندگی با مسأله و یا مشکلی روبه‌رو شوند یا گره‌ای در کارهای‌شان به‌وجود بیاید، دیوان حافظ گره‌گشایشان شود. پس چنین به نظر می‌رسد که شعر حافظ در دل و ذهن سخن‌وران و شاعران ماوراء‌النهر بیش از دیگر شاعران جامعه تأثیرگذار بوده است. دانشمند معروف تاجیک، عبدالله غفارزاده به این موارد اشاره کرده است. وی با اتکا به منابع معتبر گفته است، نه تنها خواجه کمال‌الدین خجندی که از شاعران هم‌عصر حافظ بوده است بلکه سخن‌گستران و افراد دیگری هم‌چون عصمت بخارایی، بصیر خجندی، عبدالرحمان بخارایی، و... که در نقاط مختلف آسیای میانه زندگی کرده‌اند همه تحت تأثیر غزل خواجه‌ی شیرازی بوده‌اند.

http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/11601-hafez-pajohi-dartajikestan.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
کتاب حافظ (زندگی و اندیشه)
به کوشش: دکتر اصغر دادبه

@iranboom_ir

نویسنده ها: آذرتاش آذرنوش، اصغر دادبه، صادق سجادی،علی بلوکباشی،مجدالدین کیوانی،احمد پاکتچی، محمدحسن سمسار، بخش هنر و معماری، علی بیات، اسماعیل شمس، عبدالله مسعودی آرانی، علی میرانصاری، حسین میثمی، توفیق هاشم پور سبحانی، بهاءالدین خرمشاهی، سعید کردمافی، حسن نکوروح، صفر عبدالله، دومینیکو اینجنیتو، طهمورث ساجدی،  بهادر باقری.

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
واژه مشترک پات = پاد در زبانهای ایرانی و ارمنی

پژوهشی ديگر از بخش مطالعات ارمنی بنیاد نیشابور

ادیک مهرابی
دبیر و دانشجوی زبان و ادبیات ارمنی دانشگاه زبان‌های خارجی، شعبه‌ی مرکز

در گفتار پیش‌روی، نخستین بار به همریشگی و مشتقات برآمده از این ریشه، و ابتدایی بودن آن در دو دسته زبان اشاره می‌گردد. گفته‌ای که امید بسیار دارم، با رویکرد به فراوانیِ یادگارهای مانده با معانی گسترش‌یافته‌اش، تا به امروز، نظر هر کارشناس دیرباور و سخت‌گیر را تأمین نماید، و بار دیگر فرهنگ‌دوستان بتوانند این همریشگی را پایه و پیوند و استحکام بیشتر فرهنگی کنند.

برای درک بیشتر و بهتر برای آن دسته از خوانندگان این نوشته که از پیوند زبان‌های ارمنی و ایرانی و اروپایی آگاهی ندارند، مقاله را با پیشگفتاری کوتاه آغاز و به آن بسنده می‌شود.

باید دانست که از مباحث زبان‌شناسی و زبان‌شناختی علمی که از سالیان نخست سده نوزدهم، با کوشش زبان‌شناسان اروپایی و ارمنی آغاز گشت، خانواده و پیوند زبان‌های هندواروپایی و دسته زبان‌های دیگر روشن گردید.

زبان‌شناسی علمی ثابت کرده است که زبان ارمنی، هم از لحاظ دستوری و هم واژه‌های تبیین‌شده با زبان‌های اروپایی، از شاخه‌های مستقل هندوراروپایی است.

زبان‌های ایرانی نیز از خانواده هندواروپایی و شاخه.ی تناور و بزرگ هندواروپایی هستند و بالطبع دو زبان مورد بحث در پیوند دیرین و دارای تبار مشترک‌اند. در سرتاسر فرهنگ عظیم ریشه‌شناسی ارمنی، به قلم استاد هِراچیا آجاریان که هزاران واژه بومی و برگرفته تفسیر شده‌اند، به جرأت می‌توان گفت که شمار واژگان همریشه میان این دو زبان را از انگشتان دست بیشتر نمی‌نمایاند و باید گفت که در این فرهنگ دیواری کشیده شده است که این دو زبان همریشه و آریایی که هزاران سال در همسایگی هم هستند در دو سوی آن جای گرفته‌اند و مقالاتی از این دست آهنگِ آن دارند که از بلندیِ این دیوار کاسته شود.

خوانندگان و پژوهشگران گرامی خواهند دید که تنها در این مقاله وجود صدها واژه مشتق از ریشه (پات = چوب) با معانی گسترش‌یافته، روشن می‌گردد و شاد هستیم بگوییم که بخش پژوهش‌های ارمنی بنیاد نیشابور پس از سال‌ها کوشش پی‌گیر و باورمند می‌تواند و توانسته است به مرزهای مشترک و یگانگی‌های بیشتر برسد. بهتر است بدانید که حاصل این پژوهش‌ها تاکنون اشاره به هشتاد ریشه می‌رسد که همگی آنان با دارا بودن ده‌ها اشتقاق شماری افزون بر هفتصد واژه را در بر می‌گیرد که هیچ‌یک از آن‌ها تا به امروز در فرهنگ‌ها و مقالات این رشته مورد گفتگو نبوده است. و تازگی آن‌ها بی‌گمان بایستی برگ تازه‌ای را از مناسبات این دو زبان بر دلبستگانِ هم‌زبانی‌ها و تاریخ بگشاید.

در گفتار زیر خوانندگان گرامی نخست به مدارک و شواهد غیرقابل ردی از یکی بودن ریشه دست می‌یابند و به‌ضرورت مختصری نیز از معانی برخاسته‌یِ از آن و همین گواه آن خواهد بود که مسیر پژوهش درست می‌باشد و چنانچه پژوهشگران تمایل به آگاه شدن از همه‌یِ مقاله را دارند، آن پیشکش خواهد شد.

 

پایت - پاید

به گونه‌ای پایتی هم در متون کهن ارمنی دیده شده است.[1] به معنی 1) چوب 2) درخت، دار، 3) چوب اعدام و به شکلِ KAKHEL ZPAYDE «آویختن از چوب» دیده می‌شود. مقایسه کنید با «دار کشیدن». از ترکیبات قدیم Paytaber چوب‌آورنده و paytat = هیزم‌شکن و paytakotor = تیکه‌های چوب را می‌توان یاد کرد.

این ریشه به صورت‌های ped - pad - pat، pd - pa[2] و pet در گویش‌ها و ادبیات ارمنی دیده می‌شود.[3]

این واژه باستانی تاکنون رایج و تا چهارده معنی از آن استخراج شده.

1- ریشه و تنه و شاخه‌های درخت 2- هیزم و خار و خاشاک 3- انواع چوب برای مصارف ساختمانی 4- پایه و ستون 5- عصا و چوبدستی 6- وسایل چوبی و دسته‌های چوبی 7- ایستاده و بی‌حِس و بی‌حرکت (مانند چوب سفت و سخت) 8- بی‌مزه و ناگوار و نارَس 9- بی‌مغز و کله‌پوک نادان چنانچه گویند payte glukh : ابله - چوب مغز - حیران

در همین‌جا معنی اخیر را مقایسه کنید، در گیلکی kus.a piti-kar gudan یعنی کار ابلهانه و بی‌فکر و نادانی کردن. فرهنگ گیل و دیلم ص331

و باز در گیلکی patakur، آدم بی‌عرضه و کودن و خِرِف و نیز در برهان قاطع ص367 patakh ، ابله، متحیر و مبهوت

یادآور می‌شود که این روزها هم برای همین نسبت گفته می‌شود [طرف یک تخته کَم دارد.]

هم‌چنین در ارمنی payt anal : مبهوت - حیران و شگفت‌زدگی و بی‌حرکت ماندن

برای شاهدِ معنی هفتم در سطور پیشین، در ایرانی داریم patkh (پتخ) با معنیِ، کسی که دچار ایست و توقف (بند آمدن) در رشد شود.

«بررسی گویش و واژگان بندر خمیر، تألیف سید عبدالجلیل قتالی، چاپ فخر، ایران 1388

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/13250-vaje-moshtarek-pat-pad.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
به بهانه ۱۵ مهر ماه؛ سالروز میلاد سهراب سپهری - سهراب سپهری و موسیقی

محمدرضا ممتازواحد

موسیقی شعر سپهری از چند لحاظ حائز اهمیت است. به غیر از طبیعت گرایی و بارقه‌های عرفانی و فلسفی که از شعر او هویداست، بیان آنها با تشبیهات و استعارات موسیقایی همراه با موسیقی شعر او بسیار گیراست. حال خود او موسیقیدان بوده یا نبوده، مهم نیست ولی با موسیقی انس و الفت داشته و از اعماق وجودش ترنم خاصی محسوس است.

قبل از ورود به بحث اصلی، ذکر این نکته ضرورت دارد که در این نوشتار قصد تعبیر و تفسیر در میان نیست بلکه در جهت رسیدن به مقصود، اشعار و ابیاتی چند گلچین شده است که ذوق موسیقایی شاعر را بیان می‌دارد و تفسیر و معنی آن بر عهدة خواننده محترم است.‏

سپهری نیز چون سایر شعرا، شعر را ابزاری مناسب جهت بیان حال درونی خود می‌داند و در جای جای اشعارش این نکته مبرهن است.

در شعر «مرغ معما» پرنده‌ای را با پرنده درون خود مقایسه می‌کند که چون او، در این دیار تنها است و چه زیبا می‌سراید:‏

‏.......‏

دیر زمانی است روی شاخة این بید‏
مرغی بنشسته کو به رنگ معماست

نیست هماهنگ او صدایی، رنگ
چون من در این دیار، تنها، تنهاست

‏*‌‏ ‏*‏ ‏*‏

گرچه درونش همیشه پر ز هیاهوست
مانده بر این پرده لیک صورت خاموش

روزی اگر بشکند سکوت پر از حرف
بام و در این سرای می‌رود از هوش

‏* ‏*‏ ‏*‏ ‏

راه فروبسته گرچه مرغ به آوا
قالب خاموش او صدایی گویاست

می گذرد لحظه‌ها به چشمش بیدار
پیکر او لیک سایه - روشن رؤیاست-‏

‏*‏ ‏*‏ ‏*‏

ره به درون می‌برد حکایت این مرغ‏
آنچه نیاید به دل، خیال فریب است

دارد با شهرهای گمشده پیوند؛

مرغ معما در این دیار غریب است

«مرغ معما از مجموعة مرگ رنگ»‏

یا در شعر «با مرغ پنهان» حرف‌های زیادی با پرنده‌ای که در خلوت خود شروع به نغمه سرایی می‌کند دارد و شاید این پرنده، مرغ درون و تنهایی اوست:‏

‏....‏

حرف‌ها دارم

با تو‌ای مرغی که می‌خوانی نهان از چشم

و زمان را باصدایت می‌گشایی!‏

‏.......‏

چه تو را دردی است

کز نهان خلوت خود می‌زنی آوا

و نشاط زندگی را از کف من می‌ربایی؟

‏.......‏

در کجا هستی نهان ‌ای مرغ!‏
زیر تور سبزه‌های تر
یا درون شاخه‌های شوق؟می پری از روی چشم سبز یک مرداب
یا که می‌شویی کنار چشمه ادراک بال و پر؟

هر کجا هستی بگو با من. ‏

‏ (با مرغ پنهان از مجموعه «مرگ رنگ»)‏

در «شب تنهایی خوب» هم باز به این موضوع اشاره دارد:‏

‏ گوش کن، دورترین مرغ جهان می‌خواند
(شب تنهایی خوب از مجموعه «حجم سبز»)‏
مرغی خوش آواز که ترنمش از فرسنگ‌ها قابل شنیدن است ولی با این حال او باز تشنه زمزمه است:‏
‏.......‏

موسیقی شعر سپهری اعجاب انگیز است و همان طور که در اول بحث هم اشاره شد، آمیختگی آن با تشبیهات و استعارات موسیقایی در نظر خوانندة آگاه، بسیار لطیف و دل انگیز می‌باشد.

اینک به مختصر ابیاتی از «مجموعه پای آب» که بیش از هر سرودة دیگری، آینة اندیشه و احساس سهراب است، اشاره می‌کنیم. این شعر به انگیزة مرگ پدر و تسلی مادر سروده شده و زبان روایی، توصیف صادقانه، دنیای عاطفی شاعر، تصویرهای بدیع و تازه، غافلگیری‌های شاعرانه (آشنایی زدایی) ترکیب و موسیقی شعر و حتی بهره‌گیری از لغات عامیانه به شکوه و تأثیر این شعر افزوده است.‏

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7796-sohrab-sepehri-mosighi.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
یادداشت - دست‌اندازی به حریم تخت‌جمشید

دکتر هوشنگ طالع

کینه‌ی برخی با یادمان‌های تاریخی و به گونه‌ی کلی با تاریخ و فرهنگ ایران‌زمین ، پایانی ندارد .

وزیر پیشین میراث ( یادمان‌های ) فرهنگی ، گردشگری و صنایع دستی ، قصد داشت با دادن پروانه‌ی کندن چاه ، در کنار آرامگاه کورش بزرگ ، جو بکارند و در دوران وزیر کنونی ( منتسب به وفاقیون به ظاهر ) ، هنوز نیامده ، مناقصه برگزار شده و قرار است در حریم تخت‌جمشید ، تاسیسات گردشگری ساخته شود ؟!
به گزارش ایسنا:
حریم تخت جمشید شکسته می‌شود؟

تصاویری در اختیار ایسنا قرار گرفته که گویای آن است که حریم تخت جمشید با تحرکاتی مواجه است.
پرس‌وجوهای بیش‌تر نشان می‌دهد یکی از شرکت‌های زیرمجموعه وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی مناقصه‌ای برگزار کرده و قرار است در حریم تخت جمشید تأسیسات گردشگری ساخته شود.

کنشگران میراث فرهنگی اما این اقدام را به مثابه شکستن حریم درجه یک تخت جمشید می‌دانند.

مدیرکل میراث استان فارس اما می‌گوید: کلیات طرح در شورای فنی استان به تصویب رسیده
قرار است سازه به صورت پرتابل (قابل جابه جایی) باشد و پروژه از سوی شرکتی کاملا دولتی و در زمینی دولتی اجرا می‌شود و هیچ مالکیت و انتفاع شخصی در آن وجود ندارد .
این تاسیسات که آقای وزیر پروانه‌ی ساخت آن را داده است  ، چون قابل جابجایی است ، ممکن است خیلی زود به قصر تچر منتقل شود و عوام‌الناس بتوانند در آن‌جا غلیان بکشند و به ریش با فرهنک‌ترین و کهن‌ترین ملت جهان بخندند ؟!
دست از این همه دشمنی آشکار و پنهان با فرهنگ و تمدن و تاریخ ایران بردارید !
یک‌شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳

دنباله نوشتار:
https://www.tg-me.com/hotale/8701
دانش‌های ایرانی در عصر ساسانی و تاثیر آن در علوم و تمدن دوره‌ی اسلامی

علی سامی

عصر ساسانی یکی از درخشان‌ترین دوره‌های فرهنگ و دانش ایران پیش از اسلام می‌باشد و بسیاری از پژوهندگان و دانشمندان برآنند که ریشه و شالوده تمدن و نهضت‌های علمی و دانش‌های اسلامی، همین فرهنگ و دانش ایرانی بوده، زیرا نوشته‌ها و کتاب‌های علمی پهلوی و هم‌چنین کتاب‌های یونانی و هندی که به زبان پهلوی برگردانده شده بود، به عربی ترجمه و پایه و مایه فرهنگ اسلامی گردید.

جنبش‌ علمی و پیشرفت‌های فرهنگی ایران در عهد ساسانی از زمان اردشیر، بنیان‌گذار شاهنشاهی ساسانی و شاپور اول آغاز و در دوران فرخنده و طلایی خسرو انوشیروان به برترین پایه و اوج خود رسید، تا آن جا که ایران، از این لحاظ نیز بزرگ‌ترین و برجسته‌ترین دولت جهان شمرده می‌شد.

لیکن متاسفانه ذخایر و آثار علمی ایران که در این دوره اندوخته شده بود، هنگام تاخت و تاز تازیان و برچیده شدن شاهنشاهی ساسانی، به دست مهاجمین بی‌دانش و متعصب، از بین رفت و طعمه آب و آتش گردید. معدودی از آن که از تباهی و رویدادهای تاریخی درامان بماند همآن‌ها است که بعدها در زمان خلفای عباسی به عربی ترجمه شده و پایه و مایه دانش‌های اسلامی گردید.

درباره از بین بردن و به آب انداختن کتاب‌های علمی و ادبی فراوانی که در این دوره تالیف و تدوین و یا ترجمه شده‌اند، تاریخ‌نویسان بعد از اسلام اغلب متذکر گردیده و روایاتی دارند که کم و بیش از آن آگاهند بنابراین از ذکر آن‌ها خودداری می‌شود.

ابن‌الندیم در کتاب الفهرست می‌نویسد: «آن‌گاه که اردشیر بابک استیلا و غلبه یافت، کتاب‌هایی که از ایران باستان مانده و پراکنده شده بودند، از هندوستان و چین گردآورد و در گنجینه‌ای آن ها را نگاهداری می‌کرد. پسرش شاهپور اول کار او را دنبال نمود و آن چه از زبآن‌های دیگر به فارسی برگردانده شده و به صورت کتاب درآمده بود، همه را فراهم آورد و هم‌چنین به گردآوری اوستا پرداخت و با کمک بزرگ موبدان، اوستا را بار دیگر پس از این که اسکندر آن را سوزانیده احیاء کرد.»

در شاهنامه ثعالبی نیز همین موضوع را متذکر و این‌طور نوشته است که: « اردشیر دستور داد نسخ‌کتاب‌های دینی و طبی و نجومی را که اسکندر قسمتی از آن‌ها را سوزانیده و قسمت دیگر را به یونان برده بودند، جمع‌آوری نمایند و از نو نگاشته به تدریس آن‌ها پردازند، برای این منظور از هیچ اقدامی کوتاهی نکرد و مبالغ گزافی بدان تخصیص داد.1

ابن‌خلدون هم می‌نویسد: «و اما ایرانیان بر شیوه‌ای بودند که به علوم عقلی اهمیتی به سزا می‌دادند، و دایره این علوم در کشور ایران توسعه یافته بود،‌زیرا دولت‌های آن‌ها در نهایت پهناوری و عظمت بود، و هم گویند که این علوم پس از آن که اسکندر دارا را بکشت و بر کشرو کیانیان غلبه یافت، از ایرانیان به یونیان رسیده است. چه اسکندر بر کتب و علوم بی‌شمار و بی‌حد و حصری از ایشان دست یافت.»

بنابراین در زمان اردشیر و شاهپور گام موثری در راه جمع‌آوری و تدوین و ترجمه کتاب‌های علمی برداشته شد و همان‌طور که گفته شد، از تشویق دانشمندان غیر ایرانی هم ابا نداشته و مخصوصا چند پزشک عالی‌مقام برای تدریس و تعلیم علم پزشکی هندی و یونانی جلب کردند. دربار ساسانی به تدریج مرکز تجمع دانشمندان گردید و صاحب مجمل‌التواریخ و القصص نام چند تن از دانشمندان را ذکر می‌نماید و می‌نویسد: «اندر عهد اردشیر بابکان، سام ابن رجیع دستور بوده و ماهر موبدان موبد، وحکیمان بسیاری جمع شدند پیش او که علم را خریدار بود. چون هرمز آفرید، بهروز، بزرمهر، ایزددار، و این‌ها همه مصنف کتاب‌ها و علوم بوده‌اند از هر نوع، که از آن بسیاری نقل کرده‌اند به الفاظ تازی.»

شاهپور اول کتابخانه‌ معتبری در تیسفون فراهم آورد که پس از شکست ایران از مسلمانان به دست تا زیان افتاد و در زمان خلفای عباسی قسمت‌‌هایی که مانده بود به بغداد برده شد و تا زمان طغرل سلجوقی که بغداد را فتح کرد، نگاه‌داری می‌شد و آن گاه در این جنگ دچار آتش‌سوزی گردید.

ابوسهل ابن نوبخت در کتاب «النهمطان» نوشته است که در زمان اردشیر و شاپور تعداد زیادی از کتاب‌های چین و هند و روم به فارسی برگردانده شد، و پس از آن‌ها انوشیروان همه آن‌ها را جمع‌آوری کرده و بدآن‌ها عمل نمود، زیرا خاطر او به دانش و دانش‌خواهی شیفته بود. ابن‌الندیم از کتابخانه بزرگی که خسرو انوشیروان در شهر دانشگاهی گندی شاهپور و ابسته به دانشگاه آن‌جا تاسیس کرده بود، یاد می‌نماید.

تنسر هیربدان هیربد یکی از دانشمندان معروف فارس در عصر ساسانی است. با آن که پدرش یکی از شاهان و امرای محلی فارس بود، با وجود بر این به دانش و کمال گرایید و از وزراء و مشاوران به افضل و مقرب دربار اردشیر گردید.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhekohan/2955-danesh-irani-asr-sasani.html

@iranboom_ir
شعر زيبايى از سهراب با صداى جاودان شادروان خسرو شكيبايى
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/30131


صدای پای آب
شاعر: سهراب سپهری
با صدای خسرو شکیبایی

۱
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17136
۲
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17137
۳
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17138
۴
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17139
۵
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17140
۶
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17141
۷
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17142
۸
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17143
۹
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17144
۱۰
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17145

🎥 فیلمی قدیمی از زنده یاد سهراب سپهری
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/14079

کتاب الکترونیکی《هشت کتاب》- سهراب سپهری
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/7675
سالروز درگذشت آذرتاش آذرنوش

آذرتاش آذرنوش نویسنده و محقق در زبان و ادبیات عرب، استاد دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران و چهره ماندگار ادبیات عرب در همایش «چهره‌های ماندگار» بود. او همچنین عضو شورای عالی و مشاور عالی مرکز دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی بود و سال‌ها مدیریت بخش ادبیات عرب این مرکز را بر عهده داشت.

آذرتاش آذرنوش (متولد سال ۱۳۱۶) فراگیری ادبیات عرب را از دانشکده معقول و منقول تهران آغاز کرد و سپس در فرانسه تا دریافت درجه دکتری ادامه داد. سال‌ها در دانشکده الهیات دانشگاه تهران به تدریس عربی اشتغال داشت و به تألیف و ترجمه پرداخت. آثار او همگی درباره سهم‌ چشم‌گیر ایرانیان در زبان و ادب عربی به‌ویژه در قرن‌های نخست پس از اسلام است.

از مهم‌ترین آثار آذرتاش آذرنوش ترجمه «فتوح البلدان» بلاذری (بخش مربوط به ایران) و «موسیقی کبیر» ابونصر فارابی است. آثار تالیفی آذرنوش نیز در حوزه ایران‌شناسی و در پیوند با زبان فارسی اهمیت خاص دارد؛ مانند «فرهنگ عربی به فارسی»، «چالش میان فارسی و عربی» و «راه‌های نفوذ فرهنگ ایرانی در عصر جاهلی». مجموعه مقالات آذرنوش با عنوان «در باب ادب تازی» در سه جلد به کوشش رضوان‌ مساح در سلسله انتشارات‌ مرکز دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی منتشر شده است.

https://www.tg-me.com/iranboom_ir/
فهم درست مولانا با تسلط بر زبان فارسی میسر است

محمدعلی موحد گفت: این گردهمایی‌ها در این سمت جهان که ما زندگی می‌کنیم، با شور و شوق بیش‌تری همراه است، زیرا نوشته‌های مولانا چه به نظم و چه به نثر به زبان فارسی است و فهم درست و استفاده کامل از آن‌ها جز با تسلط به این زبان و آشنایی کامل با آثار نویسندگان و گویندگانی که در «مثنوی معنوی» و سلوک روحانی با او همسفر و همسو بوده‌اند، میسر نمی‌شود.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7707-fahm-dorost-molana-ba-tasalot-bar-zaban-farsi-moyasar-ast.html

__

 کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
 ترجمه‌های فارسی قرآن - آذرتاش آذرنوش

هنر ترجمه با نخستین نوشته‌های ایرانی در 25 سده پیش از این، هم‌زمان بوده است؛ و سپس آشنایی فرهنگ ایرانی با ترجمه در درازنای تاریخش هیچ‌گاه منقطع نگردید. برای نمونه، می‌توان در عصر هخامنشی به برخی کتیبه‌های داریوش اشاره کرد که به 3 زبان ایلامی، اکدی و فارسی باستان است. بعضی از سنگ‌نوشته‌های ساسانی، به 3 زبان پهلوی، پارتی و یونانی‌اند. علاوه بر آن، در زمینه‌های دینی نیز از ترجمه‌ها و تفسیرهای اوستا به پهلوی آگاهیم... و همچنین می‌دانیم که در این دوره، چندین کتاب از زبانهای هندی و یونانی در زمینه‌های بسیار گوناگون به پهلوی ترجمه شد.

پس از شکست دولت ساسانی و درآمدن تازیان به ایران، حدود 100 سال آگاهی روشن از کار ترجمه در قلمرو زبانهای ایرانی، و به‌خصوص پهلوی و دری در دست نداریم؛ اما گمان می‌رود که تفاهم میان سخن‌گویان دو زبانِ کاملاً متفاوت، ناگزیر بی‌مترجم و آیین ترجمه میسر نمی‌شد.

از اواخر سدۀ نخست هجری، ایرانیهای عربی‌دان، به ترجمۀ آثار کهن ایرانی، در زمینه‌های فلسفه و منطق و اخترشناسی، پزشکی و داروسازی و از همه‌مهم‌تر، در زمینۀ آیین مملکت‌داری و اخلاق و فرهنگ... دست زدند. این آثار چندان فراوان بودند که گویند محمد ابن مرزبان (د 309ق) خود به تنهایی 50 کتاب از پهلوی ترجمه کرد

از سدۀ 2ق به برخی از آثار دری که همه ترجمه‌اند، اشاراتی شده، اما هیچ‌یک از آنها به دست ما نرسیده است. از آن گذشته، این روایات هم تقریباً هیچ‌کدام مسلم و تردیدناپذیر نیستند. ازجملۀ این آثار، یکی کتابی است که به‌آفرید (دهۀ سوم سدۀ2ق) به زبان فارسی نگاشت (بیرونی، 257؛ خوارزمی، 38)؛ دیگر کتاب سموم اثر پزشک هندی شاناق (چاناکیا) است که منکه از هندی به فارسی ترجمه کرد و سپس برای یحیى برمکی (وزارت: 170-177ق) به خط فارسی بازنویسی شد(ابن ابی اصیبعه، 474).

در میان این چند روایت، آنچه جدی‌تر و باورکردنی‌تر می‌نماید، ماجرای کتاب موالید منسوب به شخصی زرتشت نام است. نسخۀ نور عثمانیۀ این کتاب مقدمه‌ای دارد که به‌رغم آشفتگی بسیار، اطلاعات گرانبهایی به‌دست می‌دهد. از همۀ آن اطلاعات، این نتیجه به دست می‌آید که: ماهانکرد یک کتاب اخترشناسی زردشتی را به فارسی دری برگردانده است. این ترجمه در دست اسپهبذ سنباذ، شورشی معروف، نیز بوده و او آرزو کرده است که کتاب به عربی ترجمه شود تا آسان‌تر عرضه گردد (نک‍ : گوتاس، 30-40؛ دربارۀ همۀ این روایات و کتابها، نک‍ : آذرنـوش، چالش...، 117). در فاصلـۀ میان سـدۀ 2 تا میـانۀ سـدۀ 4ق، باز به نام آثار دیگری برمی‌خوریم که اینک از میان رفته‌اند (نک‍ : صدیقی، مقدمه...، 34 بب‍ ، «بعضی...»، 56-126)، تنها از میانۀ سدۀ 4ق است که چندین کتاب مهم و بنیادی، همه ترجمه شده از عربی، به دست ما رسیده است. یکی از این ترجمه‌ها، ترجمۀ قرآن کریم است.

ترجمۀ عباراتی از قرآن کریم: پیش از آنکه به بحث دربارۀ نخستین ترجمۀ قرآن بپردازیم، می‌کوشیم دو نکته را آشکار سازیم: نخست آنکه آیا هیچ‌گاه بخشهایی از قرآن به فارسی ترجمه شده بوده است؟ دوم آنکه نخستین نوشتارهای فارسی که همه از عربی ترجمه شده‌اند و قرآن کریم ازجمله آنهاست، چه تأثیری از زبان مبدأ پذیرفته‌اند؟

کهن‌ترین روایت، مربوط به سلمان فارسی، صحابی ارجمند پیامبر اسلام(ص) است. گویند که ایرانیان به او نامه نوشتند که سورۀ حمد را برایشان به فارسی ترجمه کند تا به فارسی نماز گزارند. نماز گزاردن ایرانیان به فارسی ظاهراً تردیدناپذیر است. نرشخی در سدۀ 4ق آن را بدین‌گونه تأیید کرده است: «مردمان بخارا به اول اسلام در نماز، قرآن به پارسی خواندندی...». گویا این امر به «اول اسلام» هم منحصر نبوده است، زیرا در سدۀ 4ق مردی ملقب به جُعَل کتابی با عنوان جواز الصلاة بالفارسیة نگاشته است (ابن ندیم، 261؛ آذرنوش، همان، 100-101) که لاجرم مخاطبانی داشته، و پاسخ‌گوی پدیده‌ای در جامعه بوده است، اما آنچه در این ماجرا شگفت می‌نماید، آن است که مترجم سورۀ حمد یا بخشی از قرآن کریم، سلمان فارسی باشد. کهن‌ترین نویسندگانی که به تفصیل به این موضوع اشاره کرده‌اند، یکی اسفراینی صاحب تاج‌التراجم است که می‌نویسد، سلمان از حضرت پیامبر(ص) اجازه خواست تا «قرآن به پارسی به قوم خویش نویسد»، چون اجازه یافت، قرآنی نوشت و «پارسی آن اندر زیر آن بنبشت».

یک دهه پس از اسفراینی، سرخسی در المبسوطِ خود با اشاره به درخواست فارسیان از سلمان می‌گوید: او ترجمۀ سورۀ حمد را با این عبارت آغاز کرد: «به نام یزدان بخشایندۀ بخشایند». این روایات را هر دو کتاب به ابوحنیفه نسبت داده‌اند که به استناد همانها، نماز به زبان فارسی را مجاز و کاملاً هم‌سنگ متن عربی می‌پنداشت؛ وی به جای الله‌اکبر «خدای بزرگ» یا «به نام خدای بزرگ» را هم درست می‌دانست

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/jostar/10391-tarjome-farsi-ghoran.html

@iranboom_ir
راه‌های نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی

شادروان دکتر آذرتاش آذرنوش، استاد دانشگاه تهران
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/36695

حدود ده سال پیش مجموعۀ کوچکی از کلمه‌های فارسی موجود در زبان عربی فراهم آوردم و تصمیم گرفتم این مجموعه را کمال بخشم و اندک‌اندک به بررسی و تحقیق دربارۀ یک‌یک کلمات بپردازم. چندی بعد، این کار را در بنیاد فرهنگ ایران، و سپس در دانشگاه تهران ادامه دادم. اما هر چه در این کار پیش می‌رفتم، از یک طرف به عظمت موضوع و از طرف دیگر، به نقص فرهنگ‌ها و تحقیقات جدید و قدیم آگاه‌تر می‌گردیدم. سرانجام برای این‌که خود نیز در انبوه واژه‌های معرب سرگردان نمانم، تصمیم گرفتم ترتیب زمانی را حفظ کرده به دنبال واژه‌های فارسی که به زبان گویندگان پیش از اسلام عرب راه یافته بگردم. برای این کار، به بررسی دیوان‌های شاعران جاهلی و یا آثار پراکندۀ ایشان پرداختم. اگرچه دست یافتتن به همۀ دیوان‌های چاپی و خطی، یا مقطعات و ابیات پراکنده در کتب ادب عربی تقریباً محال است، معذلک مجموعه‌ای که فراهم آمده می‌تواند حاجت ما را تا حد مقبولی برآورد.

ضمن تحقیقاتی که در باب کلمه‌های فارسی معرب و اصل و تحول آنها می‌کردم، همیشه این سؤال‌ها مطرح می‌گردید که: این کلمه‌ها در چه روزگاری به زبان عربی راه یافته‌اند؟ چرا گاه به شدت تغییر شکل داده‌اند؟ آیا ممکن است از طریق غیرمستقیم، یعنی از راه زبان‌های دیگر به عربی نفوذ کرده باشند؟ کدام دسته از اعراب بیشتر با ایرانیان برخورد داشته‌اند؟ کیفیت این برخوردها چگونه بوده است؟ اعراب بیابان، یا ساکنان شهرها تا چه حد می‌توانستند از زندگی اشراف ایران تقلید کنند؟ آیا دین‌های ایرانی نیز در عربستان نفوذ کرده بوده است؟

این قبیل سؤال‌ها، نگارنده را بر آن داشت که پیش از هر چیز به عربستان پیش از اسلام نظر اندازد و بررسی روابط ساکنان آن با ایرانیان بپردازد تا شاید شرایط و عواملی را که به تأثیرپذیری اعراب پیش از اسلام از فرهنگ ایراین انجامیده است بازیابد. تأثیر ایران در هر گوشه از عربستان به شکل خاصی جلوه می‌کند؛ و آنچه در شمال دیده می‌شود غیر از آن چیزی است که در جنوب می‌توان یافت.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/9639-raha-nofoz-farsi-dar-farhang-zaban-arab.html

@iranboom_ir
فرسنامه قیم نهاوندی
کهن‌ترین فرسنامه‌ی شناخته شده به فارسی

محمدبن مبارک زنگی معروف به قیم نهاوندی
به کوشش: آذرتاش آذرنوش نادر مطلبی کاشانی

در میانه‌های سده‌ی ۶ ق (۵۵۵ هجری)، کتابی در زمینه‌ی اسب‌شناسی و درمان اسب پدید آمد که در نوع خود بی‌مانند است. تاکنون، فرسنامه‌ی محمد بن محمد (سده‌ی ۸ ق) را کهن‌ترین کتاب در باب اسب می‌پنداشتیم. اما اینک می‌بینیم که محمد بن مبارک زنگی، معروف به قیم نهاوندی، نزدیک به ۲۰۰ سال پیش از محمد بن محمد، کتابی بسیار گرانبها درباره‌ی اسب‌داری نگاشته و نام خود را جاویدان کرده است.

واژگان بسیار کهن فارسی و نثر کهنه اما بیشتر عامی‌گرای کتاب برای پژوهش‌های زبان و ادب فارسی در سده‌های ۵ و ۶ ق سخت سودآور است.
این کتاب به کوشش دو پژوهشگر، نادر مطلّبی کاشانی و آذرتاش آذرنوش بر اساس دو نسخه‌ی خطی پاریس و استانبول همراه با مقدمه و فهرست رنگ‌های اسب و واژگان دشوار فارسی برای چاپ آماده شد.

http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/9433---18------.html

@iranboom_ir
2024/11/15 17:46:26
Back to Top
HTML Embed Code: