یادداشت ـ برای یک ایرانی راستین ، هیچ چیز برتر از ملیت ایرانی نیست !
دکتر هوشنگ طالع
ملت بزرگ ایران ، با بیش از ۱۳ هزارسال تاریخ ، با وجود پیروی از دینهای گوناگون ، همیشه ایرانی بوده است و به ایرانی بودن خود افتخار کرده است .
مردم ایران در درازای تاریخ ، بارها دین دیگری برگزیدهاند ؛ اما همیشه ایرانی ماندهاند و خواهند ماند .
ایرانیت اصل است و برتر از آن اصلی نیست .
سهشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۳
@iranboom_ir
دکتر هوشنگ طالع
ملت بزرگ ایران ، با بیش از ۱۳ هزارسال تاریخ ، با وجود پیروی از دینهای گوناگون ، همیشه ایرانی بوده است و به ایرانی بودن خود افتخار کرده است .
مردم ایران در درازای تاریخ ، بارها دین دیگری برگزیدهاند ؛ اما همیشه ایرانی ماندهاند و خواهند ماند .
ایرانیت اصل است و برتر از آن اصلی نیست .
سهشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۳
@iranboom_ir
۲۷ شهریور ماه ؛ روز بزرگداشت استاد شهریار گرامی باد.
سید محمدحسین بهجت تبریزی (زادروز: ۱۲۸۵ - درگذشت: ۲۷ شهریورماه ۱۳۶۷ هجری خورشیدی) متخلص به شهریار (با تفألی به دیوان حافظ شیرازی) در تبریز بهدنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرةالشعرای تبریز به خاک سپرده شد. شهریار در سرودن انواع گونههای شعر فارسی - مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی- تبحر داشت. از جمله غزلهای معروف او میتوان به «علی ای همای رحمت» و «قصیده تخت جمشید و دیگر اشعار ملی» و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به حضرت علی بن ابیطالب (ع) ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ شیرازی (لسان الغیب) داشت.
یادش گرامی.
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/14240-hafez-ghoarn-parsi.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
سید محمدحسین بهجت تبریزی (زادروز: ۱۲۸۵ - درگذشت: ۲۷ شهریورماه ۱۳۶۷ هجری خورشیدی) متخلص به شهریار (با تفألی به دیوان حافظ شیرازی) در تبریز بهدنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرةالشعرای تبریز به خاک سپرده شد. شهریار در سرودن انواع گونههای شعر فارسی - مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی- تبحر داشت. از جمله غزلهای معروف او میتوان به «علی ای همای رحمت» و «قصیده تخت جمشید و دیگر اشعار ملی» و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به حضرت علی بن ابیطالب (ع) ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ شیرازی (لسان الغیب) داشت.
یادش گرامی.
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/14240-hafez-ghoarn-parsi.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنانِ استادِ دانشمند دکتر اصغر دادبه پیرامونِ جایگاهِ زبانِ فارسی و ایرانگرایی در اندیشه و سرودههایِ استاد شهریار
💠ایرانبوم؛ نگرشی به تاریخ و فرهنگ دیرپای ایرانزمین🌳🌲
@IRANBoom_IR
💠ایرانبوم؛ نگرشی به تاریخ و فرهنگ دیرپای ایرانزمین🌳🌲
@IRANBoom_IR
گفتوگو با محمدجان شکوریبخارایی از تاثیرگذارترین شخصیتهای فرهنگی تاجیکستان - تاجیکستان بدون ایران نمیتواند زیست کند
حمیدرضا محمدی
«سبب اساسی سخت جانی زبان فارسی تاجیکی، شاید این است که ریشههای تاریخی عمیقی دارد و در طول عصرها، از معنویت عالی، تاب و توانی یافته است. نیروی بزرگی که حیات معنوی خلق از قدیم جمع میآورد، به فرهنگ و زبان ملی استواری خاصی عطا کرد و قابلیتی داد که در برابر بسیاری آفتها و فاجعههای تاریخ تاب بیاورد.»
یعنی اگر زبان فارسی نبود، اسلام به آن مناطق نمیرفت؟
قطعا نمیرفت. چراکه در آن زمان در آن مناطق زبان اصلی و رسمی فارسی بود و اگر مبلغان فارسی زبان نبودند، قطعا دین اسلام تا آن مناطق نمیگسترد. میخواهم این را به شما بگویم که حتی اسلام هم به زبان فارسی مدیون است.
چرا زبان فارسی از خراسان و ماوراءالنهر به سایر نواحی گسترش پیدا کرد؟ به واقع پرسش این است که خراسان چه ویژگیای دارد که این نقش پایهای را ایفا کرده است؟
خراسان زادگاه یک فرهنگ متعالی است و سرزمین فرهنگ و معنویت است. فرهنگی که هم انسانهای آزادیخواه و وطنپرست را در دامن خود پرورانده و هم انسانهای عالم را؛ چه از نوع عارف و چه از نوع فیلسوف. شما ببینید که خراسان و ماوراءالنهر در تمام واقعههای سیاسی شرکت داشته. حتی جنگهایی هم که در این منطقه اتفاق افتاده، تماما نبردهای دیارخواهی و میهنپرستی بوده است. خراسان مهد فرهنگ و معنویت ایرانزمین است.
از شما خواندهام که در جایی گفته بودید: «زبان فارسی، قدرتمندترین زبان جهان است.» میخواستم چرایی این گفته شما را بدانم؟
چراکه زبان فارسی به لحاظ ادبی و فرهنگی، در قرون متمادی تاثیرات عمیقی را بر گستره وسیعی از جهان گذاشته است و خودش هم هنوز زوایای کشفنشده بسیاری دارد. از سوی دیگر این قدرت را دارد که به همه نیازهای زمان ما در همه رشتهها پاسخ گوید.
حکیم ابوعبدالله رودکی سمرقندی را پدر شعر فارسی دانستهاند و حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی را نیز به دلیل شاهنامه سترگش، کسی میدانند که اگر نبود امروز دیگر اثری از زبان فارسی به معنای اصیلش باقی نمانده بود. شما بهعنوان یک پژوهشگر و ایران شناس فارسی زبان تاجیک، نقش کدام یک را در بقا و استحکام زبان فارسی موثرتر و مهمتر میدانید؟
این دو بزرگوار در میدان ادبیات ما چنان حرکت کردهاند که مضمونش برابر است. مهم این نیست که هریک چه مقدار شعر سرودهاند چراکه به لحاظ کمی، تقریبا هر دو در یک پله ایستادهاند. حتی از لحاظ صفت شعر به این معنا که شعر خواننده را به کدام سو میبرد هم در هر دو اینها برابر و یکسان هستند. فردوسی شاهکار داستانهای فولکلوریک پارسی را سروده است و رودکی هم همه جوانب شعر فارسی را داشته است اما آنها را کمکم کار کرده است. شاید جالب باشد برایتان بگویم که این همرنگی و برابری تا به آنجاست که رودکی دقیقا در همان سالی وفات یافت که فردوسی متولد شد یعنی سال 329 هجری.
پس شاید بهتر باشد که این پرسش را مطرح کنم که آیا اساسا بین ادبیات امروز تاجیک با ادبیات امروز فارسی پیوندی وجود دارد؟
بله وجود دارد. درباره شعر که من هیچ جدایی بین فارسی و تاجیکی نمیبینم. چراکه این فارسی همان است که در گستره ایران بزرگ کاربرد داشته و برای همه ایرانینژادان مشترک و یگانه است و درباره نثر هم که در سوال قبل به شما پاسخ گفتم. اما مجموعا نویسندگان ما به گونهای جدی به آموختن ادبیات معاصر ایرانی مشغولند. به گمان این آشنایی در آینده در شناخت و شعور آنها تاثیر خواهد گذاشت. میخواهم این را بگویم که پیوند وجود دارد و بسیار محکم و استوار است.
در پایان میخواستم نظر شما را درباره ایران بدانم؟
ایران، تاجیکستان و افغانستان در همه زمانها در کنار هم و با هم بودهاند. اما رابطه ایران و تاجیکستان فراتر از اینهاست. من معتقدم که باید روابط این دو، در همه زمینهها گسترش وسیعی یابد چراکه تاجیکستان بدون ایران نمیتواند زیست کند. رابطه ایران و تاجیکستان، رابطه پدر و فرزندی است. ولی جدایی از پدر، در همه امور تنها به ضرر فرزند است.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/iranzamin/3886-tajikestan-bedon-iran-nemitavanad-zendegi-konad.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
حمیدرضا محمدی
«سبب اساسی سخت جانی زبان فارسی تاجیکی، شاید این است که ریشههای تاریخی عمیقی دارد و در طول عصرها، از معنویت عالی، تاب و توانی یافته است. نیروی بزرگی که حیات معنوی خلق از قدیم جمع میآورد، به فرهنگ و زبان ملی استواری خاصی عطا کرد و قابلیتی داد که در برابر بسیاری آفتها و فاجعههای تاریخ تاب بیاورد.»
یعنی اگر زبان فارسی نبود، اسلام به آن مناطق نمیرفت؟
قطعا نمیرفت. چراکه در آن زمان در آن مناطق زبان اصلی و رسمی فارسی بود و اگر مبلغان فارسی زبان نبودند، قطعا دین اسلام تا آن مناطق نمیگسترد. میخواهم این را به شما بگویم که حتی اسلام هم به زبان فارسی مدیون است.
چرا زبان فارسی از خراسان و ماوراءالنهر به سایر نواحی گسترش پیدا کرد؟ به واقع پرسش این است که خراسان چه ویژگیای دارد که این نقش پایهای را ایفا کرده است؟
خراسان زادگاه یک فرهنگ متعالی است و سرزمین فرهنگ و معنویت است. فرهنگی که هم انسانهای آزادیخواه و وطنپرست را در دامن خود پرورانده و هم انسانهای عالم را؛ چه از نوع عارف و چه از نوع فیلسوف. شما ببینید که خراسان و ماوراءالنهر در تمام واقعههای سیاسی شرکت داشته. حتی جنگهایی هم که در این منطقه اتفاق افتاده، تماما نبردهای دیارخواهی و میهنپرستی بوده است. خراسان مهد فرهنگ و معنویت ایرانزمین است.
از شما خواندهام که در جایی گفته بودید: «زبان فارسی، قدرتمندترین زبان جهان است.» میخواستم چرایی این گفته شما را بدانم؟
چراکه زبان فارسی به لحاظ ادبی و فرهنگی، در قرون متمادی تاثیرات عمیقی را بر گستره وسیعی از جهان گذاشته است و خودش هم هنوز زوایای کشفنشده بسیاری دارد. از سوی دیگر این قدرت را دارد که به همه نیازهای زمان ما در همه رشتهها پاسخ گوید.
حکیم ابوعبدالله رودکی سمرقندی را پدر شعر فارسی دانستهاند و حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی را نیز به دلیل شاهنامه سترگش، کسی میدانند که اگر نبود امروز دیگر اثری از زبان فارسی به معنای اصیلش باقی نمانده بود. شما بهعنوان یک پژوهشگر و ایران شناس فارسی زبان تاجیک، نقش کدام یک را در بقا و استحکام زبان فارسی موثرتر و مهمتر میدانید؟
این دو بزرگوار در میدان ادبیات ما چنان حرکت کردهاند که مضمونش برابر است. مهم این نیست که هریک چه مقدار شعر سرودهاند چراکه به لحاظ کمی، تقریبا هر دو در یک پله ایستادهاند. حتی از لحاظ صفت شعر به این معنا که شعر خواننده را به کدام سو میبرد هم در هر دو اینها برابر و یکسان هستند. فردوسی شاهکار داستانهای فولکلوریک پارسی را سروده است و رودکی هم همه جوانب شعر فارسی را داشته است اما آنها را کمکم کار کرده است. شاید جالب باشد برایتان بگویم که این همرنگی و برابری تا به آنجاست که رودکی دقیقا در همان سالی وفات یافت که فردوسی متولد شد یعنی سال 329 هجری.
پس شاید بهتر باشد که این پرسش را مطرح کنم که آیا اساسا بین ادبیات امروز تاجیک با ادبیات امروز فارسی پیوندی وجود دارد؟
بله وجود دارد. درباره شعر که من هیچ جدایی بین فارسی و تاجیکی نمیبینم. چراکه این فارسی همان است که در گستره ایران بزرگ کاربرد داشته و برای همه ایرانینژادان مشترک و یگانه است و درباره نثر هم که در سوال قبل به شما پاسخ گفتم. اما مجموعا نویسندگان ما به گونهای جدی به آموختن ادبیات معاصر ایرانی مشغولند. به گمان این آشنایی در آینده در شناخت و شعور آنها تاثیر خواهد گذاشت. میخواهم این را بگویم که پیوند وجود دارد و بسیار محکم و استوار است.
در پایان میخواستم نظر شما را درباره ایران بدانم؟
ایران، تاجیکستان و افغانستان در همه زمانها در کنار هم و با هم بودهاند. اما رابطه ایران و تاجیکستان فراتر از اینهاست. من معتقدم که باید روابط این دو، در همه زمینهها گسترش وسیعی یابد چراکه تاجیکستان بدون ایران نمیتواند زیست کند. رابطه ایران و تاجیکستان، رابطه پدر و فرزندی است. ولی جدایی از پدر، در همه امور تنها به ضرر فرزند است.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/iranzamin/3886-tajikestan-bedon-iran-nemitavanad-zendegi-konad.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Forwarded from ایران بوم
4_5769582542566983259.mp3
34.5 MB
چامه《ای وای مادرم》- سروده استاد شهریار
خوانش بانو هما ارژنگی
پیشکش به روان بلند شهریار دل ها
آهسته باز از بغل پله ها گذشت.....
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
خوانش بانو هما ارژنگی
پیشکش به روان بلند شهریار دل ها
آهسته باز از بغل پله ها گذشت.....
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
حافظ و قرآن پارسی - سرودهٔ محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار)
خواجه ما که زندهٔ ابد است
شعرا را گل سر سبد است
زنده از نعمه های موزون است
خرم از ناله های محزون است
من به دیوان او بسی دیدم
وه که قران به پارسی دیدم
جای انکار خواجه ما نیست
که به وجد و سماع روحانی است
سحر باشد لسان او لاریب
راستی، راستی لسان الغیب
خواجه قرآن به سینه داشته است
گوهر آبگینه داشته است
سینه، گنجینه کلام خداست
خواجه آیینه خدای نماست
فال او از غمش غرامت بس
خواجه را خود همین کرامت بس
شاهد عشق از او تجلی یافت
خاطر عاشقان تسلی یافت
عالمی ساخت پر ز فرّ و شکوه
فکر از ابهام و سطوتش به ستوه
روح، مقهور سازد و شیدا
همچو دریا، کرانه ناپیدا
ساحت قدس را یکی گلشن
ساخت با لطف سایه و روشن
از تجلی به پرده ابهام
در رخش خیره دیده افهام
عندلیبی اسب با هزار نوا
هرنوا، برهزار درد، دوا
گلبن طبع خواجه تا گل کرد
خار غم قابل تحمل کرد
گر در این آستانه راه نبود
اهل دل را پناهگاه نبود
دل چو از روزگار رنجه شود
نیمه شب در پناه خواجه شود
خواجه بارش زدوش برگیرد
دل نوازش کنان به گیرد
خواجه مهمان به دیده بنشاند
سرو جانش به مقدم افشاند
در، فراز است داد خواهش را
بار عام است بارگاهش را
کس از این خانه بی مواجب نیست
بر درش گیر و دار حاجب نیست
خوش پناهی است بی پناهان را
دادگاهی است دادخواهان را
خواجه کاغوش ناز باز کند
دل به اورنگ شاه ناز کند
هرکه را دل به خواجه در پیوست
پیش چشمش جهان نماید پست
بر در خواجه هرکه باز آید
از در خلق بی نیاز آید
در خرابات او علی ساقی است
مستی خواجه تا ابد باقی است
خضر دردی کش قرابه اوست
گنج توحید در خرابه اوست
خواجه فوق بشر زده خرگاه
ملکوتش حجاب چهره ماه
مکتب اوست در مقام ملک
بشریت به مکتبش کودک
زهی آن خرقه باز دردکشان
به دو کون آستین و جدفشان
آتش شوق و همت افروزی
خرمن خیر و عافیت سوزی
طرّه آشفته مست و یدایی
خرقه جایی و مولوی جایی
بوالبشر را مهین خلف فرزند
به جوی داده جنت و خرسند
می خرد خالی و شکرخندی
به بخارایی و سمرقندی
دو جهانش به دیده گرد فناست
حیرتم، یارب این چه استغناست!
راه حق رفت و بازگشتی کرد
چون پیمبر عجب گذشتی کرد
هرچه در پرده حقیقت، راز
می نوازد به ارغنون مجاز
گوش می خواهد از تو راز نیوش
که بود محرم پیام سروش
فاش گوییم: شاعر عرفاست
هر سری را به هم او نه وفاست
لطف تشبیه و وقت ایهام
چهر معنی نهفته درابهام
باده ای کش دوای مخموری است
نه از این باده های انگوری است
خواجه در ملک دل جهانبان است
خواجه از تن گذشته و جان است
خواجه سرمشق آدمی باشد
رهبر دین مردمی باشد
از بشر شر و فتنه می کاهد
و آدمی را فرشته می خواهد
هرکه با خواجه دوست اهل وفاست
گر صدش دشمنی کنند، صفاست
شمر هم گر به خواجه راهی داشت
کافرم من اگر گناهی داشت!
گر اروپا به خواجه داشت نظر
بر سر کشتگان نداشت گذار
باده در جام عدل اگر ریزند
کی حریفان بلا برانگیزند؟
کی پسندد صفای گوهر پاک
جنگ، آن هم برای مشتی خاک؟
سید محمدحسین بهجت تبریزی (زادروز: ۱۲۸۵ - درگذشت: 27 شهریورماه۱۳۶7 هجری خورشیدی) متخلص به شهریار (با تفألی به دیوان حافظ شیرازی) در تبریز بهدنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرةالشعرای تبریز به خاک سپرده شد. شهریار در سرودن انواع گونههای شعر فارسی - مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی- تبحر داشت. از جمله غزلهای معروف او میتوان به «علی ای همای رحمت» و «قصیده تخت جمشید و دیگر اشعار ملی» و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به حضرت علی بن ابیطالب (ع) ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ شیرازی (لسان الغیب) داشت.
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/14240-hafez-ghoarn-parsi.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
خواجه ما که زندهٔ ابد است
شعرا را گل سر سبد است
زنده از نعمه های موزون است
خرم از ناله های محزون است
من به دیوان او بسی دیدم
وه که قران به پارسی دیدم
جای انکار خواجه ما نیست
که به وجد و سماع روحانی است
سحر باشد لسان او لاریب
راستی، راستی لسان الغیب
خواجه قرآن به سینه داشته است
گوهر آبگینه داشته است
سینه، گنجینه کلام خداست
خواجه آیینه خدای نماست
فال او از غمش غرامت بس
خواجه را خود همین کرامت بس
شاهد عشق از او تجلی یافت
خاطر عاشقان تسلی یافت
عالمی ساخت پر ز فرّ و شکوه
فکر از ابهام و سطوتش به ستوه
روح، مقهور سازد و شیدا
همچو دریا، کرانه ناپیدا
ساحت قدس را یکی گلشن
ساخت با لطف سایه و روشن
از تجلی به پرده ابهام
در رخش خیره دیده افهام
عندلیبی اسب با هزار نوا
هرنوا، برهزار درد، دوا
گلبن طبع خواجه تا گل کرد
خار غم قابل تحمل کرد
گر در این آستانه راه نبود
اهل دل را پناهگاه نبود
دل چو از روزگار رنجه شود
نیمه شب در پناه خواجه شود
خواجه بارش زدوش برگیرد
دل نوازش کنان به گیرد
خواجه مهمان به دیده بنشاند
سرو جانش به مقدم افشاند
در، فراز است داد خواهش را
بار عام است بارگاهش را
کس از این خانه بی مواجب نیست
بر درش گیر و دار حاجب نیست
خوش پناهی است بی پناهان را
دادگاهی است دادخواهان را
خواجه کاغوش ناز باز کند
دل به اورنگ شاه ناز کند
هرکه را دل به خواجه در پیوست
پیش چشمش جهان نماید پست
بر در خواجه هرکه باز آید
از در خلق بی نیاز آید
در خرابات او علی ساقی است
مستی خواجه تا ابد باقی است
خضر دردی کش قرابه اوست
گنج توحید در خرابه اوست
خواجه فوق بشر زده خرگاه
ملکوتش حجاب چهره ماه
مکتب اوست در مقام ملک
بشریت به مکتبش کودک
زهی آن خرقه باز دردکشان
به دو کون آستین و جدفشان
آتش شوق و همت افروزی
خرمن خیر و عافیت سوزی
طرّه آشفته مست و یدایی
خرقه جایی و مولوی جایی
بوالبشر را مهین خلف فرزند
به جوی داده جنت و خرسند
می خرد خالی و شکرخندی
به بخارایی و سمرقندی
دو جهانش به دیده گرد فناست
حیرتم، یارب این چه استغناست!
راه حق رفت و بازگشتی کرد
چون پیمبر عجب گذشتی کرد
هرچه در پرده حقیقت، راز
می نوازد به ارغنون مجاز
گوش می خواهد از تو راز نیوش
که بود محرم پیام سروش
فاش گوییم: شاعر عرفاست
هر سری را به هم او نه وفاست
لطف تشبیه و وقت ایهام
چهر معنی نهفته درابهام
باده ای کش دوای مخموری است
نه از این باده های انگوری است
خواجه در ملک دل جهانبان است
خواجه از تن گذشته و جان است
خواجه سرمشق آدمی باشد
رهبر دین مردمی باشد
از بشر شر و فتنه می کاهد
و آدمی را فرشته می خواهد
هرکه با خواجه دوست اهل وفاست
گر صدش دشمنی کنند، صفاست
شمر هم گر به خواجه راهی داشت
کافرم من اگر گناهی داشت!
گر اروپا به خواجه داشت نظر
بر سر کشتگان نداشت گذار
باده در جام عدل اگر ریزند
کی حریفان بلا برانگیزند؟
کی پسندد صفای گوهر پاک
جنگ، آن هم برای مشتی خاک؟
سید محمدحسین بهجت تبریزی (زادروز: ۱۲۸۵ - درگذشت: 27 شهریورماه۱۳۶7 هجری خورشیدی) متخلص به شهریار (با تفألی به دیوان حافظ شیرازی) در تبریز بهدنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرةالشعرای تبریز به خاک سپرده شد. شهریار در سرودن انواع گونههای شعر فارسی - مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی- تبحر داشت. از جمله غزلهای معروف او میتوان به «علی ای همای رحمت» و «قصیده تخت جمشید و دیگر اشعار ملی» و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به حضرت علی بن ابیطالب (ع) ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ شیرازی (لسان الغیب) داشت.
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/14240-hafez-ghoarn-parsi.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
پاسداشت شعر و ادب فارسی در «خانۀ کتاب دِبا»
آیین روز شعر و ادب فارسی، از سوی خانۀ کتاب دِبا (کتابفروشی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی) با همکاری فردوسیسرای ایران برگزار میشود.
در این برنامه اصغر دادبه، مدیر بخش ادبیات مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی سخن خواهد گفت و امیر صادقی، مدیر فردوسیسرای ایران به شاهنامهخوانی خواهد پرداخت و همچنین آیین ضرب زورخانهای اجرا خواهد شد.
این مراسم سهشنبه، ٢٧ شهریور از ساعت ١۵ تا ١٧ در خانۀ کتاب دبا (کتابفروشی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی) بهنشانی میدان شهید باهنر (نیاوران)، خیابان شهید پورابتهاج (کاشانک)، نرسیده به سهراه آجودانیه، شمارۀ ٢١٠ برپا میشود.
@iranboom_ir
آیین روز شعر و ادب فارسی، از سوی خانۀ کتاب دِبا (کتابفروشی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی) با همکاری فردوسیسرای ایران برگزار میشود.
در این برنامه اصغر دادبه، مدیر بخش ادبیات مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی سخن خواهد گفت و امیر صادقی، مدیر فردوسیسرای ایران به شاهنامهخوانی خواهد پرداخت و همچنین آیین ضرب زورخانهای اجرا خواهد شد.
این مراسم سهشنبه، ٢٧ شهریور از ساعت ١۵ تا ١٧ در خانۀ کتاب دبا (کتابفروشی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی) بهنشانی میدان شهید باهنر (نیاوران)، خیابان شهید پورابتهاج (کاشانک)، نرسیده به سهراه آجودانیه، شمارۀ ٢١٠ برپا میشود.
@iranboom_ir
خوشا ای کهن بوم ایران ما
بیگی ( سینا ) لنگرودی
خوشا ای کهن بوم ایران ما
همه مرز تو برتر ازجان ما
فرازنده ای خاک روی زمین
نگهدار تو دست یزدان ما
توای خاک آمیخته با فرهی
زفرت جهانی ثنا خوان ما
به خاکت نهفته همه کان زر
به دریای تو دُر و مرجان ما
بُود خاک تو برتر از هرگهر
که مرزتو باشد زر وکان ما
توای مرز جاوید گاه ی کهن
سرشته ز خون نیاکان ما
ز یک سوی مرزت کشد تا فرات
به اربیل و کرکوک و تا وان ما
از آن سو به خوارزم پهلو زند
به مرو و خجند و خراسان ما
زپامیر رسد پای تو تا به سند
دگر سو مداین به ایوان ما
فرازد زقفقاز مرزت سرش
به گنجه شماخی و ایروان ما
به تفلیس و اوست و به آبخازیا
به باکو و دربند به شروان ما
براند که کشتی به دریای پارس
به بحرین و بوموسو لاوان ما
سند خورده مرز فلات کهن
به نام تو ای خاک ایران ما
@iranboom_ir
بیگی ( سینا ) لنگرودی
خوشا ای کهن بوم ایران ما
همه مرز تو برتر ازجان ما
فرازنده ای خاک روی زمین
نگهدار تو دست یزدان ما
توای خاک آمیخته با فرهی
زفرت جهانی ثنا خوان ما
به خاکت نهفته همه کان زر
به دریای تو دُر و مرجان ما
بُود خاک تو برتر از هرگهر
که مرزتو باشد زر وکان ما
توای مرز جاوید گاه ی کهن
سرشته ز خون نیاکان ما
ز یک سوی مرزت کشد تا فرات
به اربیل و کرکوک و تا وان ما
از آن سو به خوارزم پهلو زند
به مرو و خجند و خراسان ما
زپامیر رسد پای تو تا به سند
دگر سو مداین به ایوان ما
فرازد زقفقاز مرزت سرش
به گنجه شماخی و ایروان ما
به تفلیس و اوست و به آبخازیا
به باکو و دربند به شروان ما
براند که کشتی به دریای پارس
به بحرین و بوموسو لاوان ما
سند خورده مرز فلات کهن
به نام تو ای خاک ایران ما
@iranboom_ir
برآمدن اشكانيان و بازسازی دولت فراگير ملی / دکتر هوشنگ طالع / چاپ نخست ۱۳۹۷، انتشارات سمرقند / قطع رقعی، ۱۰۰ صفحه، جلد شوميز
@iranboom_ir
@iranboom_ir
آشنایی با ریشه های بحران قراباغ ، در یک بررسی تازه
کاوه بیات، تاریخنگار معاصر در گفتاری ، ریشه های بحران قراباغ و نقش آفرینی ابرقدرت ها برای بهره مندشدن از آن، و نقش آتش بیاران همسایه را در این بحران بررسی کرده است. او با اشاره به ریشه داربودن ارمنیان در قفقاز و بازی های روسیه و عثمانی برای تغییر هویت قفقاز به نیت بیرون راندن ایران از معادلات منطقه ای، از وظیفه ی ناگزیر ایران و ایرانیان برای دفاع از حقوق تاریخی خود و نگاهبانی از پیوندهای تاریخی خود با ملت های همسایه سخن گفته است. برای خواندن مقاله ی کاوه بیات روی پیوند زیر کلیک کنید :
http://iranchehr.com/?p=12116
@iranboom_ir
کاوه بیات، تاریخنگار معاصر در گفتاری ، ریشه های بحران قراباغ و نقش آفرینی ابرقدرت ها برای بهره مندشدن از آن، و نقش آتش بیاران همسایه را در این بحران بررسی کرده است. او با اشاره به ریشه داربودن ارمنیان در قفقاز و بازی های روسیه و عثمانی برای تغییر هویت قفقاز به نیت بیرون راندن ایران از معادلات منطقه ای، از وظیفه ی ناگزیر ایران و ایرانیان برای دفاع از حقوق تاریخی خود و نگاهبانی از پیوندهای تاریخی خود با ملت های همسایه سخن گفته است. برای خواندن مقاله ی کاوه بیات روی پیوند زیر کلیک کنید :
http://iranchehr.com/?p=12116
@iranboom_ir
ایرانچهر
ایران و مناقشۀ قره باغ
بسیاری از بحران های مرزی ای که از دیرباز تا به امروز تحولات منطقه ای را تحت الشعاع خود داشته است، میراث برجای مانده از سیاست های امپریالیستی و مداخله جویانۀ قدرت های ریز و درشت جهانی است؛ کمتر بخشی…
فرهنگ، دانش و آموزش در روزگار مغول
دکترامیر نعمتی لیمایی
دکترای تاریخ
آنچه روشن است در دهههای نخستین ورود مغولان، آنان به ضربِ شمشیر و زورِ سرنیزه تحکم و سلطهی خویش را مسلم ساختند، اما ایرانیان از زمانی که دریافتند دیگر بازوهایشان را توان شمشیر زدن نیست با سلاحِ قلم و اندیشه به جنگ شمشیر و نیزه رفتند و در صدد برآمدند تا نقشهای پیشین و تاریخی خویش را بازآفرینی نمایند. چون ادارهی حکومت از مغولانِ نابخرد در ملکداری و ناآگاه به امورِ سیاست ساخته نبود، به زودی عنصر ایرانی یارای آن را یافت تا در گرداندنِ امور شرکت جوید و این بار او بود که با فرهنگ دیرپای خویش فرهنگ بیگانه را پس راند. فرهیختگان ایرانیتبار که وارث مواریث باستانی بودند با سلاحهایی بسیار کارآمد، چون دیوان و دین، در برابر بیگانه ایستادگی پیشه ساختند و سرانجام نیز توفیق آن را پیدا کردند تا یاد و خاطرهی چنگیز و آیینِ یاسایش را کمرنگ نمایند و حتا به تقریب از ذهنها بزدایند. شاید این باشد راز ماندگاری ایران.
آنچه روشن است، هجوم مغولان که به تعبیر اغراقآمیز ماتیو پاریس، از تاریخنویسان سدهی سیزده میلادی، طایفهای ملعون از نژاد اهریمن بودند1 شکافی عمیق بر اساس و تزلزلی بسیار بر بنیان هر آنچه جامعهی ایرانی در درازنای تاریخ بنا نهاده بود وارد آورد. در حقیقت، این هجوم ــ با وجود آنکه سرانجام به برخی نتایج نیکو چون پایان بخشیدن به دوران جدایی سیاسی ایران و میانرودان (بینالنهرین)، عینیت بخشیدن به یکپارچگی جغرافیایی ایران، گستردهتر شدن عرصهی آموزههای شیعی (به سبب برافتادن و اضمحلال بزرگترین دشمن ایدئولوژیک مذهب شیعه، یعنی خلافت عباسی)، رشد روزافزون اندیشههای عارفانه، برتری یافتن زبان پارسی بر زبان عربی پس از سدههای متمادی تحت الشعاع قرار گرفتن و... منجر شد ــ بسیار تأسفبار و دهشتناک بوده است.
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/10136-farhang-danesh-amozesh-rozegar-moghol.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دکترامیر نعمتی لیمایی
دکترای تاریخ
آنچه روشن است در دهههای نخستین ورود مغولان، آنان به ضربِ شمشیر و زورِ سرنیزه تحکم و سلطهی خویش را مسلم ساختند، اما ایرانیان از زمانی که دریافتند دیگر بازوهایشان را توان شمشیر زدن نیست با سلاحِ قلم و اندیشه به جنگ شمشیر و نیزه رفتند و در صدد برآمدند تا نقشهای پیشین و تاریخی خویش را بازآفرینی نمایند. چون ادارهی حکومت از مغولانِ نابخرد در ملکداری و ناآگاه به امورِ سیاست ساخته نبود، به زودی عنصر ایرانی یارای آن را یافت تا در گرداندنِ امور شرکت جوید و این بار او بود که با فرهنگ دیرپای خویش فرهنگ بیگانه را پس راند. فرهیختگان ایرانیتبار که وارث مواریث باستانی بودند با سلاحهایی بسیار کارآمد، چون دیوان و دین، در برابر بیگانه ایستادگی پیشه ساختند و سرانجام نیز توفیق آن را پیدا کردند تا یاد و خاطرهی چنگیز و آیینِ یاسایش را کمرنگ نمایند و حتا به تقریب از ذهنها بزدایند. شاید این باشد راز ماندگاری ایران.
آنچه روشن است، هجوم مغولان که به تعبیر اغراقآمیز ماتیو پاریس، از تاریخنویسان سدهی سیزده میلادی، طایفهای ملعون از نژاد اهریمن بودند1 شکافی عمیق بر اساس و تزلزلی بسیار بر بنیان هر آنچه جامعهی ایرانی در درازنای تاریخ بنا نهاده بود وارد آورد. در حقیقت، این هجوم ــ با وجود آنکه سرانجام به برخی نتایج نیکو چون پایان بخشیدن به دوران جدایی سیاسی ایران و میانرودان (بینالنهرین)، عینیت بخشیدن به یکپارچگی جغرافیایی ایران، گستردهتر شدن عرصهی آموزههای شیعی (به سبب برافتادن و اضمحلال بزرگترین دشمن ایدئولوژیک مذهب شیعه، یعنی خلافت عباسی)، رشد روزافزون اندیشههای عارفانه، برتری یافتن زبان پارسی بر زبان عربی پس از سدههای متمادی تحت الشعاع قرار گرفتن و... منجر شد ــ بسیار تأسفبار و دهشتناک بوده است.
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/10136-farhang-danesh-amozesh-rozegar-moghol.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
۹ تالاب ایران بیابان شد
گرمای بیسابقۀ مردادماه امسال سبب شد تا تالابهای انزلی، بامدژ، هامون، جازموریان، طشک، بختگان، گاوخونی، مهارلو، حوضسلطان، شیمبار و دریاچه نمک ۹ خشک شود.. سامانههای جهانی هواشناسی هم از پاییز خشک در گسترده ایران خبر میدهند.
@iranboom_ir
گرمای بیسابقۀ مردادماه امسال سبب شد تا تالابهای انزلی، بامدژ، هامون، جازموریان، طشک، بختگان، گاوخونی، مهارلو، حوضسلطان، شیمبار و دریاچه نمک ۹ خشک شود.. سامانههای جهانی هواشناسی هم از پاییز خشک در گسترده ایران خبر میدهند.
@iranboom_ir
کشف ۴۰۰۰ مُهر گِلی ۵۰۰۰ ساله در «تپه تیلینه» کرمانشاه
مدیرکل میراث فرهنگی استان کرمانشاه:
چهار هزار مُهر گِلی با قدمت حدود پنج هزار سال در تپه تیلینه کرمانشاه کشف شده است.
مجموعه مهرهای جدید مکشوفه از تپه تیلینه حلقه جدیدی از زنجیره مدیریت اداری هزاره پنجم تا دوم قبل از میلاد را در زاگرس مرکزی نشان میدهد.
چیزی که در سایر مواد فرهنگی کشف شده در این محوطه همچون مجموعه سفالی نیز وجود دارد.
isna.ir/xdRSZC
@iranboom_ir
مدیرکل میراث فرهنگی استان کرمانشاه:
چهار هزار مُهر گِلی با قدمت حدود پنج هزار سال در تپه تیلینه کرمانشاه کشف شده است.
مجموعه مهرهای جدید مکشوفه از تپه تیلینه حلقه جدیدی از زنجیره مدیریت اداری هزاره پنجم تا دوم قبل از میلاد را در زاگرس مرکزی نشان میدهد.
چیزی که در سایر مواد فرهنگی کشف شده در این محوطه همچون مجموعه سفالی نیز وجود دارد.
isna.ir/xdRSZC
@iranboom_ir
سینکیان و تاجگوران؛ مرز ایران و توران
نادره بدیعی
پژوهشگر حوزهی آسیای مرکزی و چین
در فلات پامیر، بام جهانِ تاجیکان1، در دامنههای جنوبی کوه مشتاق2، دشتی سبز و بیکران گسترده است و این سبزهزار مخملین، شهری کوچک و صمیمی را به نام «تاشقورقان» (تاجگوران) در آغوش دارد که در آن و در کوهها و مرغزاران پیرامون آن، عشایر فارسیزبان تاجیک زندگی میکنند که خود را، نه عشایر، که «سرکوهی» مینامند. تاشقورقان یکی از شهرهای ایالت سینکیان (یا شینجیان: ایالت خودمختار باختر چین) است و عشایر تاجیکِ این سامان جزو قومیتهای چین به شمار میآیند.
کوه مشتاق با بلندای 7555 متر از سطح دریا، پدر قلههای یخین جهان نامیده میشود و در تمامی سال پوشیده از برف است و درون بریدگیهای فراوان آن، یخچالهای طبیعی بسیار پدید آمده است. تاشقورقان نیز با بلندای بیش از 3600 متر از سطح دریا، پس از تبت، دومین نقطهی بلند مسکونی است که تاکنون بشر زیسته است و از این رو که کوههای برفآلود و یخآگین از هر سو دشت سبز و گستردهی تاشقورقان را در میان گرفتهاند، اینان منابعی سرشار از آب و چمنزارهای بزرگ و چراگاههای سرسبز و طبیعتی زیبا را در اختیار دارند و همچون دیگر عشایر در همهی سرزمینها به دامداری و کشاورزی روزگار میگذرانند و سرمای بیکران زمستانِ درازمدت، آنان را مقاوم کرده و با پشتکاری شگفتانگیز پرورده است.
کوه افراسیاب و درهی شینگان، کوه استون (ستون)، کوه شونغار (یا شنغار)4 از جمله کوههای آن ساماناند و رودخانهی پر آب تاشقورقان و رود نامبردار «زرافشان» از میان این سرزمین میگذرد...
تاجیکان این سامان به شاخهای از زبان فارسی سخن میگویند که فارسی «سرکوهی» (سریقلی) نامیده میشود. این زبان از خانوادهی زبانهای ایرانی خاور پامیر به شمار میرود و از آنجا که سالیانی پیش دربارهی زبان فارسی تاشقورقان، پژوهشهایی انجام گرفته به همین اشارهی کوتاه بسنده میکنم5 و به دیگر عناصر فرهنگی این سرزمین میپردازم.
آثار تاریخی، افسانهها و روایات
مهمترین اثر تاریخی که از روزگاران کهن در تاشقورقان به جای مانده است، بنایی است سنگی که بر فراز تپهای بلند در کنار شهر جای دارد و به آن در زبان محلی «کهنه» یا «مول» میگویند. گروهی این ساختمان سنگی و بزرگ را، به این دلیل که در دامان کوه افراسیاب قرار دارد، «قلعهی افراسیاب» مینامند.
روبهروی این قلعهی سنگی و بر روی تپهای دیگر به نام «شاه اولیاء» بنایی است که به آن «برج آتشپرستان» میگویند. این بنا با ساختمان خشت و ساروج و رواقها و تاق و تاقچههای گوناگون ساخته شده است و در میان سقفِ گنبدی آن، سوراخی گرد و بزرگ بنا شده است که گویا برای خارج شدن دود آتش باشد.
چند بنای باستانی دیگر در تاشقورقان و پیرامون آن موجود است که نخستین آنها قلعهی سنگی دیگری است بر فراز یکی از کوههای بلند آن سامان، که افسانهی قلعه به یک «بانو» برمیگردد. پژوهشی دربارهی این بنا از جهت دانش باستانشناسی انجام نگرفته است. بر پایهی روایتهایی که در میان عشایر تاجیک رواج دارد، یک دوشیزهی پاکدامن به کوه رفت، در آن جا از خورشید بارور شد و فرزندی که از پیوند این «نخستین بانو» با فروغ پدید آمد، پدر تاجیکان است و از اینروست که تاجیکان خود را فرزندان آفتاب میخوانند. این دوشیزه، در اسطورههای کهن یادآور آناهیتاست.
دیگر، نهری است در نزدیکی تاشقورقان به درازای هشتاد کیلومتر که میگویند به دست فرهاد کنده شده است و به آن «اوستانگ فرهاد» میگویند. بر پایهی داستانهای تاجیک، هنگامی که شیرین و فرهاد به هم دل باختند، خسرو برای آنکه این رقیب عشقی را از میدان به در کند به فرهاد گفت اگر این نهر را بکنی که آب را از کوه به تاشقورقان بیاورد، من از شیرین میگذرم. فرهاد برای رسیدن به معشوق، دست به کار کندن این نهر شد. پس از آن که هشتاد کیلومتر کند، خسرو با کمک پیرزنی بداندیش نیرنگ زد. پیرزن به سوی فرهاد رفت و گفت: دیگر خود را رنجه مکن که خسرو با شیرین پیوند زناشویی بست. فرهاد در کنار نهر ناتمامماندهی خود، از اندوه جان سپرد.
از دیگر بناهای کهن تاشقورقان، سنگچینی بزرگ در یکی از کوهپایههای پیرامون آنجاست که در روایتهای تاجیک، آنجا را «مزار رستم» میگویند و دشتی سبز را که در دامن این گورگاه جای دارد، آوردگاه «رستم و سهراب» میدانند. در روایتهای تاجیکان، افراسیاب شخصیتی منفی و منفور دارد.
دیگر، درختی است در تاشقورقان که بر پایهی داستانهای تاجیک، همان است که تیر آرش بر آن نشست و مرز ایران و توران از یکدیگر باز شناخته شد. به این درخت نیز «درخت آرش» میگویند و به همین دلیل کوه افراسیاب و درهی شینگان را که در کنار آن است «مرز ایران و توران» میخوانند.
دنباله نوشتار:
https://www.iranboom.ir/iranshahr/iranzamin/2837-
@iranboom_ir
نادره بدیعی
پژوهشگر حوزهی آسیای مرکزی و چین
در فلات پامیر، بام جهانِ تاجیکان1، در دامنههای جنوبی کوه مشتاق2، دشتی سبز و بیکران گسترده است و این سبزهزار مخملین، شهری کوچک و صمیمی را به نام «تاشقورقان» (تاجگوران) در آغوش دارد که در آن و در کوهها و مرغزاران پیرامون آن، عشایر فارسیزبان تاجیک زندگی میکنند که خود را، نه عشایر، که «سرکوهی» مینامند. تاشقورقان یکی از شهرهای ایالت سینکیان (یا شینجیان: ایالت خودمختار باختر چین) است و عشایر تاجیکِ این سامان جزو قومیتهای چین به شمار میآیند.
کوه مشتاق با بلندای 7555 متر از سطح دریا، پدر قلههای یخین جهان نامیده میشود و در تمامی سال پوشیده از برف است و درون بریدگیهای فراوان آن، یخچالهای طبیعی بسیار پدید آمده است. تاشقورقان نیز با بلندای بیش از 3600 متر از سطح دریا، پس از تبت، دومین نقطهی بلند مسکونی است که تاکنون بشر زیسته است و از این رو که کوههای برفآلود و یخآگین از هر سو دشت سبز و گستردهی تاشقورقان را در میان گرفتهاند، اینان منابعی سرشار از آب و چمنزارهای بزرگ و چراگاههای سرسبز و طبیعتی زیبا را در اختیار دارند و همچون دیگر عشایر در همهی سرزمینها به دامداری و کشاورزی روزگار میگذرانند و سرمای بیکران زمستانِ درازمدت، آنان را مقاوم کرده و با پشتکاری شگفتانگیز پرورده است.
کوه افراسیاب و درهی شینگان، کوه استون (ستون)، کوه شونغار (یا شنغار)4 از جمله کوههای آن ساماناند و رودخانهی پر آب تاشقورقان و رود نامبردار «زرافشان» از میان این سرزمین میگذرد...
تاجیکان این سامان به شاخهای از زبان فارسی سخن میگویند که فارسی «سرکوهی» (سریقلی) نامیده میشود. این زبان از خانوادهی زبانهای ایرانی خاور پامیر به شمار میرود و از آنجا که سالیانی پیش دربارهی زبان فارسی تاشقورقان، پژوهشهایی انجام گرفته به همین اشارهی کوتاه بسنده میکنم5 و به دیگر عناصر فرهنگی این سرزمین میپردازم.
آثار تاریخی، افسانهها و روایات
مهمترین اثر تاریخی که از روزگاران کهن در تاشقورقان به جای مانده است، بنایی است سنگی که بر فراز تپهای بلند در کنار شهر جای دارد و به آن در زبان محلی «کهنه» یا «مول» میگویند. گروهی این ساختمان سنگی و بزرگ را، به این دلیل که در دامان کوه افراسیاب قرار دارد، «قلعهی افراسیاب» مینامند.
روبهروی این قلعهی سنگی و بر روی تپهای دیگر به نام «شاه اولیاء» بنایی است که به آن «برج آتشپرستان» میگویند. این بنا با ساختمان خشت و ساروج و رواقها و تاق و تاقچههای گوناگون ساخته شده است و در میان سقفِ گنبدی آن، سوراخی گرد و بزرگ بنا شده است که گویا برای خارج شدن دود آتش باشد.
چند بنای باستانی دیگر در تاشقورقان و پیرامون آن موجود است که نخستین آنها قلعهی سنگی دیگری است بر فراز یکی از کوههای بلند آن سامان، که افسانهی قلعه به یک «بانو» برمیگردد. پژوهشی دربارهی این بنا از جهت دانش باستانشناسی انجام نگرفته است. بر پایهی روایتهایی که در میان عشایر تاجیک رواج دارد، یک دوشیزهی پاکدامن به کوه رفت، در آن جا از خورشید بارور شد و فرزندی که از پیوند این «نخستین بانو» با فروغ پدید آمد، پدر تاجیکان است و از اینروست که تاجیکان خود را فرزندان آفتاب میخوانند. این دوشیزه، در اسطورههای کهن یادآور آناهیتاست.
دیگر، نهری است در نزدیکی تاشقورقان به درازای هشتاد کیلومتر که میگویند به دست فرهاد کنده شده است و به آن «اوستانگ فرهاد» میگویند. بر پایهی داستانهای تاجیک، هنگامی که شیرین و فرهاد به هم دل باختند، خسرو برای آنکه این رقیب عشقی را از میدان به در کند به فرهاد گفت اگر این نهر را بکنی که آب را از کوه به تاشقورقان بیاورد، من از شیرین میگذرم. فرهاد برای رسیدن به معشوق، دست به کار کندن این نهر شد. پس از آن که هشتاد کیلومتر کند، خسرو با کمک پیرزنی بداندیش نیرنگ زد. پیرزن به سوی فرهاد رفت و گفت: دیگر خود را رنجه مکن که خسرو با شیرین پیوند زناشویی بست. فرهاد در کنار نهر ناتمامماندهی خود، از اندوه جان سپرد.
از دیگر بناهای کهن تاشقورقان، سنگچینی بزرگ در یکی از کوهپایههای پیرامون آنجاست که در روایتهای تاجیک، آنجا را «مزار رستم» میگویند و دشتی سبز را که در دامن این گورگاه جای دارد، آوردگاه «رستم و سهراب» میدانند. در روایتهای تاجیکان، افراسیاب شخصیتی منفی و منفور دارد.
دیگر، درختی است در تاشقورقان که بر پایهی داستانهای تاجیک، همان است که تیر آرش بر آن نشست و مرز ایران و توران از یکدیگر باز شناخته شد. به این درخت نیز «درخت آرش» میگویند و به همین دلیل کوه افراسیاب و درهی شینگان را که در کنار آن است «مرز ایران و توران» میخوانند.
دنباله نوشتار:
https://www.iranboom.ir/iranshahr/iranzamin/2837-
@iranboom_ir
🔹تخریبِ کوهِ مقدسِ تخت جمشید /کوهخواری شهرداری مرودشت در حریم درجه دو تخت جمشید
🔹کوه رحمت در تخت جمشید با عملیات معدن کاوی شهرداری مرودشت تخریب شده است و معدن سنگشکن شهرداری مرودشت در حالی همچنان فعال است که این میراث باستانی تخت جمشید در فهرست میراث جهانی یونسکو نیز ثبت شده است.
https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1531169
@iranboom_ir
🔹کوه رحمت در تخت جمشید با عملیات معدن کاوی شهرداری مرودشت تخریب شده است و معدن سنگشکن شهرداری مرودشت در حالی همچنان فعال است که این میراث باستانی تخت جمشید در فهرست میراث جهانی یونسکو نیز ثبت شده است.
https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1531169
@iranboom_ir
ردپای انسانهای اولیه در بام قشم
http://www.iranboom.ir/didehban/yademan-ha/16562-rad-paye-ensan-avalie-gheshm-9503.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/didehban/yademan-ha/16562-rad-paye-ensan-avalie-gheshm-9503.html
@iranboom_ir
معرفی کتاب «فرهنگ واژههای فارسی در زبان اویغوری چین»
نوشته: نادره بدیعی
https://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/17040-vajeh-ouighori-chin-9707.html
@iranboom_ir
نوشته: نادره بدیعی
https://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/17040-vajeh-ouighori-chin-9707.html
@iranboom_ir
امروز ۳۰ شهریورماه، سالروز درگذشت پرویز مشکاتیان (۲۴ اردیبشهت ۱۳۳۴ در نیشابور - ۳۰ شهریور ۱۳۸۸ در تهران) آهنگساز، موسیقی دان، استاد دانشگاه، پژوهشگر و نوازنده سنتور است.
یادش گرامی.
@iranboom_ir
یادش گرامی.
@iranboom_ir
۸۵ سال پیش در ۳۰ شهریور ۱۳۱۸، نوشآفرین انصاری ـ کتابدار و از مفاخر فرهنگی ایران ـ به دنیا آمد.
@iranboom_ir
@iranboom_ir