پیشینهٔ واژهپردازی در پارسی پس از اسلام
دکتر مهیار دیباور
ابوعلی سینا و بیرونی دو دانشمند پرآوازه و نامدار بودند که همزمان با یکدیگر میزیستند. زمان آفرینش این دو نسک، بسیار نزدیک به همدیگر است، چرا که التفهیم در سال 420 مهی نوشته شده و دانشنامهٔ علایی میان سالهای 414 و 428 مهی آفریده شده است و هنایش یکی بر دیگری به درستی شناخته نیست. گرچه باره (موضوع) این دو نسک یکسان نیست و دانشنامه دربارهٔ فلسفه و فرزانگی (حکمت) است و التفهیم دربارهٔ رایش و اخترشناسی ولی واژههای یکسان فراوانی دارند و این به روشنی، هنایش آنها را بر همدیگر نشان میدهد. برخی واژههای میانوند (مشترک) آنها چنین هستند: آرمیدن (ساکن و بی حرکت بودن)، اندر یافتن (ادراک کردن)، باریک (دقیق)، برسو و زبرسو (عالی)، تنومند (جرم و جسم)، جنبانیدن (تحریک)، چگونگی (کیفیت)، چهارسو (چهار ضلعی)، خرمن ماه (هالهٔ ماه)، دیداری (مرئی)، راست (مستقیم)، رده (سطر، صف)، سه سو (مثلث)، شمار (عدد)، فروسو (تحتانی)، فرو شدن (سقوط، غروب)، کرانه (حاشیه)، گرایستن (متمایل شدن)، مانندگی (شباهت)، میانگین (متوسط)، نگرش (نظر، ملاحظه)، هموار (مسطح)، یاد داشتن (حفظ و ازبر کردن).
برابر پژوهشهای زنده یاد دکتر محمد معین و شادروان سید محمد مشکات، شمار واژگان آفریدهٔ پورسینا در دانشنامهٔ علایی و رگ شناسی 1039 واژه میباشد. برخی واژههای آفریدهٔ پورسینا در این دو نوزند سترگ چنین هستند: بُرینش (قطع، در رایش و اندازه)، پذیرا (قابل، در فلسفه)، روان (نفس)، سر به سر (مساوی)، کرده (مفعول)، کُنا (فاعل)، گداخته (مایع)، مایگی (مادیت)، نهاد (وضع)، یکی ای (وحدت)، افکندن گمان (تولید شک)، ایستادگی به خودی خود (قائم بالذات بودن)، بالش (نمو، از بن واژه ی بالیدن)، بَستَناکی (انجماد)، بهره پذیر (قابل قسمت)، بی گسستگی (لاینقطع)، پیداگر، پیوند پذیر، جانِ سخن گویا (نفس ناطقه)، جُنبایی (حرکت)، جنبش دار، جنبش راست (حرکت مستقیم)، جنبش گِرد (حرکت مستدیر)، چه چیزی (ماهیت)، دیرجنب، رایش (علم ریاضی)، روشن سرشتی، زایش ده (مولّد)، زِفر زبرین (فلک اعلی)، زِفر زیرین (فلک اسفل)، شاید بود (امکان)، گوهر روینده (جوهر نامی)، نادیداری (باطنی)، هرآینگی بودن (وجوب)، حد کِهین، حد مِهین، حد میانگین، علم ترازو (علم منطق)، علم سپس طبیعت (علم مابعدالطبیعه)، نبض درنگی، نبض دمادم، نبض ستبر، نبض لرزنده.
ابوریحان بیرونی نیز در نسک نامدار خود «التفهیم» واژه های دانشورانهٔ نویی پرداخته که برخی از آنها چنین هستند: آماس (ورم)، آموختن (تعلّم)، آموزیدن (تعلیم)، ارزیز (قلع)، اَرش (گز و ذراع)، اسپهر (سپهر)، استاره شمار (منجم)، افزونی (نافله و مستحب) [پادواژه یا متضاد فریضه و واجب]، انباشته (کبیسه)، اندرگاه و پنجه (خمسهٔ مسترقه یا پنج روز افزونی آخر سال)، اوام (وام و قرض)، بادهای آبستن کننده، بارِ زن (جنین)، بارگاه (بار انداز، اسکله)، بازپس (واپسین، آخرین)، وازدن (رد کردن)، باشگونه (واژگونه، معکوس)، بالا (قد و قامت)، بامداد دروغین (صبح کاذب)، بامداد نخستین (فجر اول)، بایستها (کارهای لازم و ضروری)، باهو (بازو، از آرنج تا سردوش)، بجک (قباله)، بخشیدن (بخش کردن، تقسیم)، بر خَم نهاده (بشکل قوس قرار گرفته)، بَرخ و بهر (قسمت و سهم)، بَسودن (لامسه)، بسیار پهلو (کثیرالاضلاع)، بگزاید (گزند رساند)، بهیزیک (کبیسه)، پاس (ساعت و نوبت)[همچون پاسی از شب]، پاسیدن (رصد کردن)، پالودن (تصفیه)، بِجِشک و پزشگ (پزشک)، پس تَرَک (کمی عقب تر)، پُشت و چاشتگاه (ظهر)، پِلپِل (فلفل)، پلهٔ ترازو (کفهٔ ترازو)، پی (عصب)، پیمودن (پیمانه کردن، اندازه گرفتن)، تیز نگر، جایگاه، چخیدن (ستیزه کردن)، چربتر (زیادتر) [مانند: و خشگیش چربتر از سردی. امروزه نیز میچربد در همین چم (معنی) به کار میرود]، چیره (غالب)، خانگی و دست آموز (اهلی، رام شونده)، خواب گزاردن (تعبیر رؤیا)، خوار (آسان) [پادواژهٔ دشخوار]، دانگ (شش یک، یک ششم)، دریابار (آبادی نزدیک دریا) [مانند جویبار و ارسبار]، دفتر سال (تقویم، گاهشمار)، دَهگان، زمین لرز، زه (آبستن)، زهدان (رحم، بچه دان)، زهری (سَمی)، ژرفا (عمق)، سال آفتاب (سال شمسی)، سال ماه و سال ماهتاب و سال گردنده (سال قمری که فصلهایش در ماهها ثابت نمیماند)، سبک رو (تندرو)، سُپُرز (طحال)، سپس رو (تابع، تالی)، ستاره ی بادنبال، تیر (عطارد)، ناهید (زهره)، بهرام (مریخ)، اورمزد و هورمزد و هرمزد (مشتری)، کیوان (زحل)، شاخ (فرع)، دانشِ شمار (علم حساب)، شتاب، فرامشت گر (فراموشکار)، گُش (خلط)، گش زرد (خلط صفرا)، گش سیاه (خلط سودا)، گلوگیر (مزه ی ناخوشایند)[امرود گلوگیر]، گُنده (ستبر و کلفت)
...
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/12362-pishine-vaje-pardazi-dar-parsi.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دکتر مهیار دیباور
ابوعلی سینا و بیرونی دو دانشمند پرآوازه و نامدار بودند که همزمان با یکدیگر میزیستند. زمان آفرینش این دو نسک، بسیار نزدیک به همدیگر است، چرا که التفهیم در سال 420 مهی نوشته شده و دانشنامهٔ علایی میان سالهای 414 و 428 مهی آفریده شده است و هنایش یکی بر دیگری به درستی شناخته نیست. گرچه باره (موضوع) این دو نسک یکسان نیست و دانشنامه دربارهٔ فلسفه و فرزانگی (حکمت) است و التفهیم دربارهٔ رایش و اخترشناسی ولی واژههای یکسان فراوانی دارند و این به روشنی، هنایش آنها را بر همدیگر نشان میدهد. برخی واژههای میانوند (مشترک) آنها چنین هستند: آرمیدن (ساکن و بی حرکت بودن)، اندر یافتن (ادراک کردن)، باریک (دقیق)، برسو و زبرسو (عالی)، تنومند (جرم و جسم)، جنبانیدن (تحریک)، چگونگی (کیفیت)، چهارسو (چهار ضلعی)، خرمن ماه (هالهٔ ماه)، دیداری (مرئی)، راست (مستقیم)، رده (سطر، صف)، سه سو (مثلث)، شمار (عدد)، فروسو (تحتانی)، فرو شدن (سقوط، غروب)، کرانه (حاشیه)، گرایستن (متمایل شدن)، مانندگی (شباهت)، میانگین (متوسط)، نگرش (نظر، ملاحظه)، هموار (مسطح)، یاد داشتن (حفظ و ازبر کردن).
برابر پژوهشهای زنده یاد دکتر محمد معین و شادروان سید محمد مشکات، شمار واژگان آفریدهٔ پورسینا در دانشنامهٔ علایی و رگ شناسی 1039 واژه میباشد. برخی واژههای آفریدهٔ پورسینا در این دو نوزند سترگ چنین هستند: بُرینش (قطع، در رایش و اندازه)، پذیرا (قابل، در فلسفه)، روان (نفس)، سر به سر (مساوی)، کرده (مفعول)، کُنا (فاعل)، گداخته (مایع)، مایگی (مادیت)، نهاد (وضع)، یکی ای (وحدت)، افکندن گمان (تولید شک)، ایستادگی به خودی خود (قائم بالذات بودن)، بالش (نمو، از بن واژه ی بالیدن)، بَستَناکی (انجماد)، بهره پذیر (قابل قسمت)، بی گسستگی (لاینقطع)، پیداگر، پیوند پذیر، جانِ سخن گویا (نفس ناطقه)، جُنبایی (حرکت)، جنبش دار، جنبش راست (حرکت مستقیم)، جنبش گِرد (حرکت مستدیر)، چه چیزی (ماهیت)، دیرجنب، رایش (علم ریاضی)، روشن سرشتی، زایش ده (مولّد)، زِفر زبرین (فلک اعلی)، زِفر زیرین (فلک اسفل)، شاید بود (امکان)، گوهر روینده (جوهر نامی)، نادیداری (باطنی)، هرآینگی بودن (وجوب)، حد کِهین، حد مِهین، حد میانگین، علم ترازو (علم منطق)، علم سپس طبیعت (علم مابعدالطبیعه)، نبض درنگی، نبض دمادم، نبض ستبر، نبض لرزنده.
ابوریحان بیرونی نیز در نسک نامدار خود «التفهیم» واژه های دانشورانهٔ نویی پرداخته که برخی از آنها چنین هستند: آماس (ورم)، آموختن (تعلّم)، آموزیدن (تعلیم)، ارزیز (قلع)، اَرش (گز و ذراع)، اسپهر (سپهر)، استاره شمار (منجم)، افزونی (نافله و مستحب) [پادواژه یا متضاد فریضه و واجب]، انباشته (کبیسه)، اندرگاه و پنجه (خمسهٔ مسترقه یا پنج روز افزونی آخر سال)، اوام (وام و قرض)، بادهای آبستن کننده، بارِ زن (جنین)، بارگاه (بار انداز، اسکله)، بازپس (واپسین، آخرین)، وازدن (رد کردن)، باشگونه (واژگونه، معکوس)، بالا (قد و قامت)، بامداد دروغین (صبح کاذب)، بامداد نخستین (فجر اول)، بایستها (کارهای لازم و ضروری)، باهو (بازو، از آرنج تا سردوش)، بجک (قباله)، بخشیدن (بخش کردن، تقسیم)، بر خَم نهاده (بشکل قوس قرار گرفته)، بَرخ و بهر (قسمت و سهم)، بَسودن (لامسه)، بسیار پهلو (کثیرالاضلاع)، بگزاید (گزند رساند)، بهیزیک (کبیسه)، پاس (ساعت و نوبت)[همچون پاسی از شب]، پاسیدن (رصد کردن)، پالودن (تصفیه)، بِجِشک و پزشگ (پزشک)، پس تَرَک (کمی عقب تر)، پُشت و چاشتگاه (ظهر)، پِلپِل (فلفل)، پلهٔ ترازو (کفهٔ ترازو)، پی (عصب)، پیمودن (پیمانه کردن، اندازه گرفتن)، تیز نگر، جایگاه، چخیدن (ستیزه کردن)، چربتر (زیادتر) [مانند: و خشگیش چربتر از سردی. امروزه نیز میچربد در همین چم (معنی) به کار میرود]، چیره (غالب)، خانگی و دست آموز (اهلی، رام شونده)، خواب گزاردن (تعبیر رؤیا)، خوار (آسان) [پادواژهٔ دشخوار]، دانگ (شش یک، یک ششم)، دریابار (آبادی نزدیک دریا) [مانند جویبار و ارسبار]، دفتر سال (تقویم، گاهشمار)، دَهگان، زمین لرز، زه (آبستن)، زهدان (رحم، بچه دان)، زهری (سَمی)، ژرفا (عمق)، سال آفتاب (سال شمسی)، سال ماه و سال ماهتاب و سال گردنده (سال قمری که فصلهایش در ماهها ثابت نمیماند)، سبک رو (تندرو)، سُپُرز (طحال)، سپس رو (تابع، تالی)، ستاره ی بادنبال، تیر (عطارد)، ناهید (زهره)، بهرام (مریخ)، اورمزد و هورمزد و هرمزد (مشتری)، کیوان (زحل)، شاخ (فرع)، دانشِ شمار (علم حساب)، شتاب، فرامشت گر (فراموشکار)، گُش (خلط)، گش زرد (خلط صفرا)، گش سیاه (خلط سودا)، گلوگیر (مزه ی ناخوشایند)[امرود گلوگیر]، گُنده (ستبر و کلفت)
...
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/12362-pishine-vaje-pardazi-dar-parsi.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
خانلری و بنیاد فرهنگ ایران - سیدعلی آلداود
@iranboom_ir
بنیاد فرهنگ چندین بخش علمی مجزّا داشت. در هر بخش چند استاد و محقق به پژوهش میپرداختند. جمعاً حدود چهل پنجاه تن در آنجا به فعالیتهای علمی سرگرم بودند. خانلری همچنین به کسانی که به دلایل سیاسی از دستگاههای دولتی رانده شده بودند روی خوش نشان میداد و آنان را در بنیاد به کار مناسب شأن و تحصیلات خودشان میگماشت. در شمار این گروه باید از روانشاد دکتر مهرداد بهار نام برد که به سبب خودداری دانشگاه از استخدام وی، ناگزیر در بانک ملّی یا مرکزی شغلی پذیرفته بود اما کارش دلپسند نبود. او خود را به بنیاد انتقال داد و چنانکه میدانیم در رشته فرهنگ ایران باستان آثار ارزندهای در دوران همکاری با بنیاد تألیف و همانجا به طبع رساند.
از جمله بخشهای پژوهشی بنیاد، فرهنگ تاریخی زبان فارسی، بود. در این بخش که با مسئولیت استاد محمد پروین گنابادی و دکتر محسن ابوالقاسمی فعالیت میکرد، دستهای از استادان و محققان چون دکتر محمد روشن و مرحوم حسین محق که فاضلی پرکار و کمادعا بود، به تحقیق در متون میپرداختند. تدوین فرهنگ تاریخی یکی از برنامههای اصلی و بسیار مهم بنیاد فرهنگ بود. مطابق برنامه، مقرر شده بود نخست فرهنگی کامل از واژهها و اصطلاحات متداول در زبان فارسی تا پایان قرن چهارم هجری فراهم آید و سپس به ادوار بعد پرداخته شود. از این رو در مرحله اول متون برجای مانده از این دوره که به نسبت معدود است چون ترجمه تفسیر طبری، ترجمه تاریخ طبری، حدودالعالم، مقدمه شاهنامه ابومنصوری، شاهنامه فردوسی و سوادالاعظم و شاید یکی دو متن دیگر موضوع تحقیق قرار گرفته و کلیه لغات و اصطلاحات آنها استخراج و معنی شد. نخستین مجلّد این فرهنگ متضمن حرف (الف) پیش از انقلاب به طبع رسید. ظاهراً پس از انحلال بنیاد و ادغان آن در یازده سازمان دیگر، فیشها و یادداشتهای مجلدات دیگر فرهنگ تاریخی به دست فراموشی سپرده شده، یا به برگهدانهای پژوهشگاه علوم انسانی منتقل گردیده، و به هر حال اکنون از سرنوشت آنها اطلاعی در دست نیست.
برنامه دیگر بنیاد، تدوین دستور تاریخی زبان فارسی و تنظیم قواعد فعلی زبان فارسی بود که شخص خانلری در این زمینه صاحبنظر بود و معمولاً جلسات آن به ریاست خود او تشکیل مییافت. از جمله همکاران این گروه، دکتر محمد سرور مولایی دانشمند افغانی بود که در آن دوره دکترای ادبیات را زیر نظر و با راهنمایی خانلری میگذراند و با تشخیص استاد به بنیاد راه یافته بود و با شوقی زایدالوصف به امور تحقیقی میپرداخت.
بنیاد فرهنگ، کتابخانهای تخصّصی و منحصر داشت که با کوششهای خستگیناپذیر و درایت رئیس آن، کیکاووس جهانداری فراهم آمده بود. جهانداری در آن روزگار رئیس کتابخانه مجلس سنا بود و توانسته بود در حوزه ایرانشناسی کتابخانه کم نظیری برای مجلس فراهم آورد. پس به دعوت خانلری به بنیاد آمد و در زمانی اندکی توانست سی چهل هزار کتاب خوب کمنظیر به زبانهای فارسی، عربی و اروپایی برای کتابخانه بنیاد تدارک نماید. این کتابخانه نیاز اهل تحقیق شاغل در بنیاد را بهخوبی برآورده میکرد و گاه مورد مراجعه محققان بیرون نیز قرار میگرفت. هنر جهانداری این بود که با تفحص در فهرست کتابفروشیهای غربی میتوانست با توجه به محدودیت بودجه کتابخانه، بهترینها را از میان آنها بیابد و برای کتابخانه خریداری نماید.
امّا قسمت اصلی که شهرت بنیاد در داخل کشور و بیرون از مرزهای ایران مرهون آن است، انتشارات بود که حاصل تلاش بخشهای مختلف را به بهترین وجه در معرض انتشار و استفاده همگان در میآورد. گروه انتشارات زیر نظر معاون فنّی بنیاد انجام وظیفه میکرد. معاون فنّی در سالهای نخست تأسیس بنیاد، روانشاد دکتر علی فاضل بود، شخصی دانشمند، دقیق و بسیار منظم که اندکی متکبر مینمود. او دستیار و معاون خانلری در این زمینهها بود و پس از وی سعیدی سیرجانی این سمت را عهدهدار شد و تا پایان عمر بنیاد همچنان معاون و دستیار خانلری باقی ماند.
کتابهای منتشره بنیاد به دو طریق تولید میگردید: یا در زمره طرحهای بنیاد بود و انجام آن را از محققان میطلبیدند، و یا آثار تصحیح شده مصححان استاد بود که خود به سائقه علائق شخصی به آن پرداخته و پس از اتمام به بنیاد عرضه میداشتند. ترجمه پارهای از متون مهم تاریخی و جغرافیایی از عربی به فارسی، تهیه و تألیف فرهنگهای تخصصی به زبان فارسی و یا دوزبانه همه در شمار سفارشهای بنیاد بود. لیکن متون کهن را اساتید علاقهمند تصحیح کرده و برای چاپ به بنیاد میسپردند. تشخیص دقیق خانلری و اعتقاد راسخ او به تصحیح و چاپ متون مهم زبان فارسی سبب شد که بنیاد فرهنگ در مدت کوتاه عمر خود که بیش از دوازده سیزده سال نبود بیش از 150 اثر مفید را به چاپ برساند.
دنباله نوشتار:
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/13878-khanlari-bonyad-
@iranboom_ir
بنیاد فرهنگ چندین بخش علمی مجزّا داشت. در هر بخش چند استاد و محقق به پژوهش میپرداختند. جمعاً حدود چهل پنجاه تن در آنجا به فعالیتهای علمی سرگرم بودند. خانلری همچنین به کسانی که به دلایل سیاسی از دستگاههای دولتی رانده شده بودند روی خوش نشان میداد و آنان را در بنیاد به کار مناسب شأن و تحصیلات خودشان میگماشت. در شمار این گروه باید از روانشاد دکتر مهرداد بهار نام برد که به سبب خودداری دانشگاه از استخدام وی، ناگزیر در بانک ملّی یا مرکزی شغلی پذیرفته بود اما کارش دلپسند نبود. او خود را به بنیاد انتقال داد و چنانکه میدانیم در رشته فرهنگ ایران باستان آثار ارزندهای در دوران همکاری با بنیاد تألیف و همانجا به طبع رساند.
از جمله بخشهای پژوهشی بنیاد، فرهنگ تاریخی زبان فارسی، بود. در این بخش که با مسئولیت استاد محمد پروین گنابادی و دکتر محسن ابوالقاسمی فعالیت میکرد، دستهای از استادان و محققان چون دکتر محمد روشن و مرحوم حسین محق که فاضلی پرکار و کمادعا بود، به تحقیق در متون میپرداختند. تدوین فرهنگ تاریخی یکی از برنامههای اصلی و بسیار مهم بنیاد فرهنگ بود. مطابق برنامه، مقرر شده بود نخست فرهنگی کامل از واژهها و اصطلاحات متداول در زبان فارسی تا پایان قرن چهارم هجری فراهم آید و سپس به ادوار بعد پرداخته شود. از این رو در مرحله اول متون برجای مانده از این دوره که به نسبت معدود است چون ترجمه تفسیر طبری، ترجمه تاریخ طبری، حدودالعالم، مقدمه شاهنامه ابومنصوری، شاهنامه فردوسی و سوادالاعظم و شاید یکی دو متن دیگر موضوع تحقیق قرار گرفته و کلیه لغات و اصطلاحات آنها استخراج و معنی شد. نخستین مجلّد این فرهنگ متضمن حرف (الف) پیش از انقلاب به طبع رسید. ظاهراً پس از انحلال بنیاد و ادغان آن در یازده سازمان دیگر، فیشها و یادداشتهای مجلدات دیگر فرهنگ تاریخی به دست فراموشی سپرده شده، یا به برگهدانهای پژوهشگاه علوم انسانی منتقل گردیده، و به هر حال اکنون از سرنوشت آنها اطلاعی در دست نیست.
برنامه دیگر بنیاد، تدوین دستور تاریخی زبان فارسی و تنظیم قواعد فعلی زبان فارسی بود که شخص خانلری در این زمینه صاحبنظر بود و معمولاً جلسات آن به ریاست خود او تشکیل مییافت. از جمله همکاران این گروه، دکتر محمد سرور مولایی دانشمند افغانی بود که در آن دوره دکترای ادبیات را زیر نظر و با راهنمایی خانلری میگذراند و با تشخیص استاد به بنیاد راه یافته بود و با شوقی زایدالوصف به امور تحقیقی میپرداخت.
بنیاد فرهنگ، کتابخانهای تخصّصی و منحصر داشت که با کوششهای خستگیناپذیر و درایت رئیس آن، کیکاووس جهانداری فراهم آمده بود. جهانداری در آن روزگار رئیس کتابخانه مجلس سنا بود و توانسته بود در حوزه ایرانشناسی کتابخانه کم نظیری برای مجلس فراهم آورد. پس به دعوت خانلری به بنیاد آمد و در زمانی اندکی توانست سی چهل هزار کتاب خوب کمنظیر به زبانهای فارسی، عربی و اروپایی برای کتابخانه بنیاد تدارک نماید. این کتابخانه نیاز اهل تحقیق شاغل در بنیاد را بهخوبی برآورده میکرد و گاه مورد مراجعه محققان بیرون نیز قرار میگرفت. هنر جهانداری این بود که با تفحص در فهرست کتابفروشیهای غربی میتوانست با توجه به محدودیت بودجه کتابخانه، بهترینها را از میان آنها بیابد و برای کتابخانه خریداری نماید.
امّا قسمت اصلی که شهرت بنیاد در داخل کشور و بیرون از مرزهای ایران مرهون آن است، انتشارات بود که حاصل تلاش بخشهای مختلف را به بهترین وجه در معرض انتشار و استفاده همگان در میآورد. گروه انتشارات زیر نظر معاون فنّی بنیاد انجام وظیفه میکرد. معاون فنّی در سالهای نخست تأسیس بنیاد، روانشاد دکتر علی فاضل بود، شخصی دانشمند، دقیق و بسیار منظم که اندکی متکبر مینمود. او دستیار و معاون خانلری در این زمینهها بود و پس از وی سعیدی سیرجانی این سمت را عهدهدار شد و تا پایان عمر بنیاد همچنان معاون و دستیار خانلری باقی ماند.
کتابهای منتشره بنیاد به دو طریق تولید میگردید: یا در زمره طرحهای بنیاد بود و انجام آن را از محققان میطلبیدند، و یا آثار تصحیح شده مصححان استاد بود که خود به سائقه علائق شخصی به آن پرداخته و پس از اتمام به بنیاد عرضه میداشتند. ترجمه پارهای از متون مهم تاریخی و جغرافیایی از عربی به فارسی، تهیه و تألیف فرهنگهای تخصصی به زبان فارسی و یا دوزبانه همه در شمار سفارشهای بنیاد بود. لیکن متون کهن را اساتید علاقهمند تصحیح کرده و برای چاپ به بنیاد میسپردند. تشخیص دقیق خانلری و اعتقاد راسخ او به تصحیح و چاپ متون مهم زبان فارسی سبب شد که بنیاد فرهنگ در مدت کوتاه عمر خود که بیش از دوازده سیزده سال نبود بیش از 150 اثر مفید را به چاپ برساند.
دنباله نوشتار:
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/13878-khanlari-bonyad-
Forwarded from ایران بوم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز سالروز درگذشت استاد پرویز ناتل خانلری شاعر، ادیب و زبانشناس است. شعر عقاب از جمله اشعار مشهور اوست.
@iranboom_ir
@iranboom_ir
شعر عقاب - سروده شادروان دکتر پرویز ناتل خانلری
«گویند زاغ سیصد سال بزید و گاه سالش از این قدر نیز بگذرد.... عقاب را سال عمر، سی بیش نباشد.»
«خواصّ الحیوان»
گشت غمناک دل و جان عقاب
چو ازو دور شد ایام شباب
دید کش دور به انجام رسید
آفتابش به لب بام رسید
باید از هستی دل بر گیرد
ره سوی کشور دیگر گیرد
خواست تا چاره ی ناچار کند
دارویی جوید و در کار کند
صبحگاهی ز پی چاره ی کار
گشت برباد سبک سیر سوار
گله کاهنگ چرا داشت به دشت
ناگه از وحشت پر و لوله گشت
وان شبان، بیم زده، دل نگران
شد پی بره ی نوزاد دوان
کبک ، در دامن خار ی آویخت
مار پیچید و به سوراخ گریخت
آهو استاد و نگه کرد و رمید
دشت را خط غباری بکشید
لیک صیاد سر دیگر داشت
صید را فارغ و آزاد گذاشت
چاره ی مرگ، نه کاریست حقیر
زنده را فارغ و آزاد گذاشت
صید هر روزه به چنگ آمد زود
مگر آن روز که صیاد نبود
آشیان داشت بر آن دامن دشت
زاغکی زشت و بد اندام و پلشت
سنگ ها از کف طفلان خورده
جان ز صد گونه بلا در برده
سال ها زیسته افزون ز شمار
شکم آکنده ز گند و مردار
بر سر شاخ ورا دید عقاب
ز آسمان سوی زمین شد به شتاب
گفت که: ‹‹ای دیده ز ما بس بیداد
با تو امروز مرا کار افتاد
مشکلی دارم اگر بگشایی
بکنم آن چه تو می فرمایی››
گفت: ‹‹ما بنده ی در گاه توییم
تا که هستیم هوا خواه تو ییم
بنده آماده بود، فرمان چیست؟
جان به راه تو سپارم ، جان چیست؟
دل، چو در خدمت تو شاد کنم
ننگم آید که ز جان یاد کنم››
این همه گفت ولی با دل خویش
گفت و گویی دگر آورد به پیش
کاین ستمکار قوی پنجه، کنون
از نیاز است چنین زار و زبون
لیک ناگه چو غضبناک شود
زو حساب من و جان پاک شود
دوستی را چو نباشد بنیاد
حزم را باید از دست نداد
در دل خویش چو این رای گزید
پر زد و دور ترک جای گزید
زار و افسرده چنین گفت عقاب
که:‹‹مرا عمر، حبابی است بر آب
راست است این که مرا تیز پر است
لیک پرواز زمان تیز تر است
من گذشتم به شتاب از در و دشت
به شتاب ایام از من بگذشت
گر چه از عمر،دل سیری نیست
مرگ می آید و تدبیری نیست
من و این شه پر و این شوکت و جاه
عمرم از چیست بدین حد کوتاه؟
تو بدین قامت و بال ناساز
به چه فن یافته ای عمر دراز؟
پدرم نیز به تو دست نیافت
تا به منزلگه جاوید شتافت
لیک هنگام دم باز پسین
چون تو بر شاخ شدی جایگزین
از سر حسرت بامن فرمود
کاین همان زاغ پلید است که بود
عمر من نیز به یغما رفته است
یک گل از صد گل تو نشکفته است
چیست سرمایه ی این عمر دراز؟
رازی این جاست،تو بگشا این راز››
زاغ گفت: ‹‹ار تو در این تدبیری
عهد کن تا سخنم بپذیری
عمرتان گر که پذیرد کم و کاست
دگری را چه گنه ؟ کاین ز شماست
ز آسمان هیچ نیایید فرود
آخر از این همه پرواز چه سود؟
پدر من که پس از سیصد و اند
کان اندرز بد و دانش و پند
بارها گفت که برچرخ اثیر
بادها راست فراوان تاثیر
بادها کز زبر خاک و زند
تن و جان را نرسانند گزند
هر چه ا ز خاک، شوی بالاتر
باد را بیش گزندست و ضرر
تا بدانجا که بر اوج افلاک
آیت مرگ بود ، پیک هلاک
ما از آن، سال بسی یافته ایم
کز بلندی،رخ برتافته ایم
زاغ را میل کند دل به نشیب
عمر بسیارش ار گشته نصیب
دیگر این خاصیت مردار است
عمر مردار خوران بسیار است
گند و مردار بهین درمان ست
چاره ی رنج تو زان آسان ست
خیز و زین بیش،ره چرخ مپوی
طعمه ی خویش بر افلاک مجوی
ناودان، جایگهی سخت نکوست
به از آن کنج حیاط و لب جوست
من که صد نکته ی نیکو دانم
راه هر برزن و هر کو دانم
خانه، اندر پس باغی دارم
وندر آن گوشه سراغی دارم
خوان گسترده الوانی هست
خوردنی های فراوانی هست››
آن چه ز آن زاغ چنین داد سراغ
گندزاری بود اندر پس باغ
بوی بد، رفته ا زآن، تا ره دور
معدن پشه، مقام زنبور
نفرتش گشته بلای دل و جان
سوزش و کوری دو دیده از آن
آن دو همراه رسیدند از راه
زاغ بر سفره ی خود کرد نگاه
گفت: ‹‹خوانی که چنین الوان ست
لایق محضر این مهمان ست
می کنم شکر که درویش نیم
خجل از ما حضر خویش نیم››
گفت و بشنود و بخورد از آن گند
تا بیاموزد از او مهمان پند
عمر در اوج فلک بر ده به سر
دم زده در نفس باد سحر
ابر را دیده به زیر پر خویش
حیوان را همه فرمانبر خویش
بارها آمده شادان ز سفر
به رهش بسته فلک طاق ظفر
سینه ی کبک و تذرو و تیهو
تازه و گرم شده طعمه ی او
اینک افتاده بر این لاشه و گند
باید از زاغ بیاموزد پند
بوی گندش دل و جان تافته بود
حال بیماری دق یافته بود
دلش از نفرت و بیزاری، ریش
گیج شد ، بست دمی دیده ی خویش
یادش آمد که بر آن اوج سپهر
هست پیروزی و زیبایی و مهر
فر و آزادی و فتح و ظفرست
نفس خرم باد سحرست
دیده بگشود به هر سو نگریست
دید گردش اثری زین ها نیست
آن چه بود از همه سو خواری بود
وحشت و نفرب و بیزاری بود
بال بر هم زد و بر جست ا زجا
گفت: که ‹‹ای یار ببخشای مرا
@iranboom_ir
«گویند زاغ سیصد سال بزید و گاه سالش از این قدر نیز بگذرد.... عقاب را سال عمر، سی بیش نباشد.»
«خواصّ الحیوان»
گشت غمناک دل و جان عقاب
چو ازو دور شد ایام شباب
دید کش دور به انجام رسید
آفتابش به لب بام رسید
باید از هستی دل بر گیرد
ره سوی کشور دیگر گیرد
خواست تا چاره ی ناچار کند
دارویی جوید و در کار کند
صبحگاهی ز پی چاره ی کار
گشت برباد سبک سیر سوار
گله کاهنگ چرا داشت به دشت
ناگه از وحشت پر و لوله گشت
وان شبان، بیم زده، دل نگران
شد پی بره ی نوزاد دوان
کبک ، در دامن خار ی آویخت
مار پیچید و به سوراخ گریخت
آهو استاد و نگه کرد و رمید
دشت را خط غباری بکشید
لیک صیاد سر دیگر داشت
صید را فارغ و آزاد گذاشت
چاره ی مرگ، نه کاریست حقیر
زنده را فارغ و آزاد گذاشت
صید هر روزه به چنگ آمد زود
مگر آن روز که صیاد نبود
آشیان داشت بر آن دامن دشت
زاغکی زشت و بد اندام و پلشت
سنگ ها از کف طفلان خورده
جان ز صد گونه بلا در برده
سال ها زیسته افزون ز شمار
شکم آکنده ز گند و مردار
بر سر شاخ ورا دید عقاب
ز آسمان سوی زمین شد به شتاب
گفت که: ‹‹ای دیده ز ما بس بیداد
با تو امروز مرا کار افتاد
مشکلی دارم اگر بگشایی
بکنم آن چه تو می فرمایی››
گفت: ‹‹ما بنده ی در گاه توییم
تا که هستیم هوا خواه تو ییم
بنده آماده بود، فرمان چیست؟
جان به راه تو سپارم ، جان چیست؟
دل، چو در خدمت تو شاد کنم
ننگم آید که ز جان یاد کنم››
این همه گفت ولی با دل خویش
گفت و گویی دگر آورد به پیش
کاین ستمکار قوی پنجه، کنون
از نیاز است چنین زار و زبون
لیک ناگه چو غضبناک شود
زو حساب من و جان پاک شود
دوستی را چو نباشد بنیاد
حزم را باید از دست نداد
در دل خویش چو این رای گزید
پر زد و دور ترک جای گزید
زار و افسرده چنین گفت عقاب
که:‹‹مرا عمر، حبابی است بر آب
راست است این که مرا تیز پر است
لیک پرواز زمان تیز تر است
من گذشتم به شتاب از در و دشت
به شتاب ایام از من بگذشت
گر چه از عمر،دل سیری نیست
مرگ می آید و تدبیری نیست
من و این شه پر و این شوکت و جاه
عمرم از چیست بدین حد کوتاه؟
تو بدین قامت و بال ناساز
به چه فن یافته ای عمر دراز؟
پدرم نیز به تو دست نیافت
تا به منزلگه جاوید شتافت
لیک هنگام دم باز پسین
چون تو بر شاخ شدی جایگزین
از سر حسرت بامن فرمود
کاین همان زاغ پلید است که بود
عمر من نیز به یغما رفته است
یک گل از صد گل تو نشکفته است
چیست سرمایه ی این عمر دراز؟
رازی این جاست،تو بگشا این راز››
زاغ گفت: ‹‹ار تو در این تدبیری
عهد کن تا سخنم بپذیری
عمرتان گر که پذیرد کم و کاست
دگری را چه گنه ؟ کاین ز شماست
ز آسمان هیچ نیایید فرود
آخر از این همه پرواز چه سود؟
پدر من که پس از سیصد و اند
کان اندرز بد و دانش و پند
بارها گفت که برچرخ اثیر
بادها راست فراوان تاثیر
بادها کز زبر خاک و زند
تن و جان را نرسانند گزند
هر چه ا ز خاک، شوی بالاتر
باد را بیش گزندست و ضرر
تا بدانجا که بر اوج افلاک
آیت مرگ بود ، پیک هلاک
ما از آن، سال بسی یافته ایم
کز بلندی،رخ برتافته ایم
زاغ را میل کند دل به نشیب
عمر بسیارش ار گشته نصیب
دیگر این خاصیت مردار است
عمر مردار خوران بسیار است
گند و مردار بهین درمان ست
چاره ی رنج تو زان آسان ست
خیز و زین بیش،ره چرخ مپوی
طعمه ی خویش بر افلاک مجوی
ناودان، جایگهی سخت نکوست
به از آن کنج حیاط و لب جوست
من که صد نکته ی نیکو دانم
راه هر برزن و هر کو دانم
خانه، اندر پس باغی دارم
وندر آن گوشه سراغی دارم
خوان گسترده الوانی هست
خوردنی های فراوانی هست››
آن چه ز آن زاغ چنین داد سراغ
گندزاری بود اندر پس باغ
بوی بد، رفته ا زآن، تا ره دور
معدن پشه، مقام زنبور
نفرتش گشته بلای دل و جان
سوزش و کوری دو دیده از آن
آن دو همراه رسیدند از راه
زاغ بر سفره ی خود کرد نگاه
گفت: ‹‹خوانی که چنین الوان ست
لایق محضر این مهمان ست
می کنم شکر که درویش نیم
خجل از ما حضر خویش نیم››
گفت و بشنود و بخورد از آن گند
تا بیاموزد از او مهمان پند
عمر در اوج فلک بر ده به سر
دم زده در نفس باد سحر
ابر را دیده به زیر پر خویش
حیوان را همه فرمانبر خویش
بارها آمده شادان ز سفر
به رهش بسته فلک طاق ظفر
سینه ی کبک و تذرو و تیهو
تازه و گرم شده طعمه ی او
اینک افتاده بر این لاشه و گند
باید از زاغ بیاموزد پند
بوی گندش دل و جان تافته بود
حال بیماری دق یافته بود
دلش از نفرت و بیزاری، ریش
گیج شد ، بست دمی دیده ی خویش
یادش آمد که بر آن اوج سپهر
هست پیروزی و زیبایی و مهر
فر و آزادی و فتح و ظفرست
نفس خرم باد سحرست
دیده بگشود به هر سو نگریست
دید گردش اثری زین ها نیست
آن چه بود از همه سو خواری بود
وحشت و نفرب و بیزاری بود
بال بر هم زد و بر جست ا زجا
گفت: که ‹‹ای یار ببخشای مرا
@iranboom_ir
شعر عقاب - سروده شادروان دکتر پرویز ناتل خانلری - ۲
سال ها باش و بدین عیش بناز
تو و مردار تو و عمر دراز
من نیم در خور این مهمانی
گند و مردار تو را ارزانی
گر در اوج فلکم باید مرد
عمر در گند به سر نتوان برد››
شهپر شاه هوا، اوج گرفت
زاغ را دیده بر او مانده شگفت
سوی بالا شد و بالاتر شد
راست با مهر فلک، همسر شد
لحظه یی چند بر این لوح کبود
نقطه یی بود و سپس هیچ نبود
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
سال ها باش و بدین عیش بناز
تو و مردار تو و عمر دراز
من نیم در خور این مهمانی
گند و مردار تو را ارزانی
گر در اوج فلکم باید مرد
عمر در گند به سر نتوان برد››
شهپر شاه هوا، اوج گرفت
زاغ را دیده بر او مانده شگفت
سوی بالا شد و بالاتر شد
راست با مهر فلک، همسر شد
لحظه یی چند بر این لوح کبود
نقطه یی بود و سپس هیچ نبود
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/44070
یکم شهریورماه، روز بزرگداشت شیخ الرئیس ابوعلی سینا (حکیم هزاره ها) و روز پزشک خجسته و فرخنده باد
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/roidad-haye-farhangi/13668-1393-06-01-14-48-55.html
بوعلی سینا ؛ نابغه ای کاملا ایرانی
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/1278-bo-ali-sina1.html
پور سینا کیمیای روزگار - سرودهی بانو هما ارژنگی
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/1287-boalisina-kimiaye-rozegar.html
پرونده شنیداری پور سینا کیمیای روزگار - سرودهی بانو هما ارژنگی
http://www.iranboom.ir/resaneh/shenidary/2478-porsina-kimia-rozegar-seda.html
پیشتازان دانش و شگردشناسی ابنسینا، مردی برتر از عصر خویش
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/3133-pishtazan-danesh-ebn-sina.html
پور سینا و علم موسیقی
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/3174-porsina-va-elm-mosighi.html
گسترش پزشکی ابوعلی سینا در دانش اروپا
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/3390-aboalisina-gostaresh-pezeshki.html
نگاهی به کتاب «سخن ابن سینا و بیان بهمنیار» نوشته دکتر دینانی - ابن سینا «فیلسوف ناشناخته»
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/10648-sokhan-ebne-sina-bahmanyar-dinani.html
مراسم ادای احترام به حکیم بزرگ بوعلی سینا برگزار شد
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/10674-marasem-abo-ali-sina.html
به مناسبت روز بزرگداشت ابن سینا؛ ابن سینا در فقه از سرآمدان روزگار خود بود/ شیخ الرئیس متمسک به فقه جعفری بود
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/13634-1393-05-31-11-54-55.html
به بهانه اول شهریور، روز پزشک - قدیمیترین نسخه خطی «قانون» کجا نگهداری میشود؟/ لنینگراد، آرامگاه بوعلی یا...؟
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/13671----------lr-------.html
به فرزند سینا؛ پور سینا - سرودهٔ توران شهریاری (بهرامی)
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/13717-por-sina.html
واژگان فارسی ابن سینا و تأثیر آنها در ادبیات - دکتر محمد معین
https://www.iranboom.ir/shekar-shekan/adabiat/4442-vajegan-farsi-ebn-sina-tasir-aan-dar-adabiat-farsi.html
___
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
یکم شهریورماه، روز بزرگداشت شیخ الرئیس ابوعلی سینا (حکیم هزاره ها) و روز پزشک خجسته و فرخنده باد
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/roidad-haye-farhangi/13668-1393-06-01-14-48-55.html
بوعلی سینا ؛ نابغه ای کاملا ایرانی
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/1278-bo-ali-sina1.html
پور سینا کیمیای روزگار - سرودهی بانو هما ارژنگی
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/1287-boalisina-kimiaye-rozegar.html
پرونده شنیداری پور سینا کیمیای روزگار - سرودهی بانو هما ارژنگی
http://www.iranboom.ir/resaneh/shenidary/2478-porsina-kimia-rozegar-seda.html
پیشتازان دانش و شگردشناسی ابنسینا، مردی برتر از عصر خویش
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/3133-pishtazan-danesh-ebn-sina.html
پور سینا و علم موسیقی
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/3174-porsina-va-elm-mosighi.html
گسترش پزشکی ابوعلی سینا در دانش اروپا
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/3390-aboalisina-gostaresh-pezeshki.html
نگاهی به کتاب «سخن ابن سینا و بیان بهمنیار» نوشته دکتر دینانی - ابن سینا «فیلسوف ناشناخته»
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/10648-sokhan-ebne-sina-bahmanyar-dinani.html
مراسم ادای احترام به حکیم بزرگ بوعلی سینا برگزار شد
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/10674-marasem-abo-ali-sina.html
به مناسبت روز بزرگداشت ابن سینا؛ ابن سینا در فقه از سرآمدان روزگار خود بود/ شیخ الرئیس متمسک به فقه جعفری بود
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/13634-1393-05-31-11-54-55.html
به بهانه اول شهریور، روز پزشک - قدیمیترین نسخه خطی «قانون» کجا نگهداری میشود؟/ لنینگراد، آرامگاه بوعلی یا...؟
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/13671----------lr-------.html
به فرزند سینا؛ پور سینا - سرودهٔ توران شهریاری (بهرامی)
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/13717-por-sina.html
واژگان فارسی ابن سینا و تأثیر آنها در ادبیات - دکتر محمد معین
https://www.iranboom.ir/shekar-shekan/adabiat/4442-vajegan-farsi-ebn-sina-tasir-aan-dar-adabiat-farsi.html
___
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
یکم شهریورماه، روز بزرگداشت شیخ الرئیس ابوعلی سینا و روز پزشک خجسته و فرخنده باد
@iranboom_ir
@iranboom_ir
به روز سوم از شهریور بیست سپاه اهرمن از جای جنبید
ایران ایران ایران
ای کشور آریان نامت بجاست و مهرت همیشه در دل ماست
بدبخت تر از خائن تو اهریمنی نیست
خوشبخت تر از سرباز تو شهید تو کیست
در آستانه سالروز اندوهبار دیگری از یورش ددمنشانه اهریمن به ایران. این رویداد ناگوار را به ملت ایران دل آرامی عرض نموده و آمرزش و بهشت آشیانی شهیدان سوم شهریور 1320 و همه شهیدان راه آزادی و سربلندی ایران را از درگاه خداوند بزرگ درخواست دارم.
سروده ناقابل زیر را هم به پیشگاه روان پاک همه شهیدان این یورش شوم و ملت ایران پیشکش می دارم.
پاینده ایران و با آرزوی پیروزی و یگانگی ایرانیان
ش. ل
به روز سوم از شهریور بیست سپاه اهرمن از جای جنبید
به ایران خاک مردان یورش آورد
دل مام وطن را درد آورد
هزاران کشت ز مردم بی حیا دیو
که گویی بود خود اولاد چنگیز
دو اهریمن اهورا سرزمین را
بساط یورشی ننگین نمودند
تنی چند خائن و مزدور ز داخل
بر ایشان راه را هموار نمودند
بسی مردان ایران غرقه در خون
به دشمن سخت خود پیکار نمودند
به خون افتاد بایندر و یاران
همه دریا دلان ملک ایران
پلنگ وببر ایران غرقه گشتند
ز تزویر بریتانیای ملعون
ارس را در نوردید روس بی شرم
بکشت هر چه توانست خرس بی رحم
ولیکن ملت ما سخت خروشید
به سنگ و چوب با تانک ها جنگید
درود از ما به فرزندان ایران
شهیدان دلیر راه ایران
جهان باشد سرافراز بر تو ایران
که ایرانی بپوید راه یزدان
پیشکش به روان همه شهدای یورش اهریمن در واقعه ننگین سوم شهریور 1320 و همه شهیدان راه ایران از کیومرث تا به سوشیانت پیروزگر. روانشان شاد و بهشت بهره شان باد.
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/15392-3shahrivar-20-sepah-ahriman-az-jai-jonbid.html
_
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
ایران ایران ایران
ای کشور آریان نامت بجاست و مهرت همیشه در دل ماست
بدبخت تر از خائن تو اهریمنی نیست
خوشبخت تر از سرباز تو شهید تو کیست
در آستانه سالروز اندوهبار دیگری از یورش ددمنشانه اهریمن به ایران. این رویداد ناگوار را به ملت ایران دل آرامی عرض نموده و آمرزش و بهشت آشیانی شهیدان سوم شهریور 1320 و همه شهیدان راه آزادی و سربلندی ایران را از درگاه خداوند بزرگ درخواست دارم.
سروده ناقابل زیر را هم به پیشگاه روان پاک همه شهیدان این یورش شوم و ملت ایران پیشکش می دارم.
پاینده ایران و با آرزوی پیروزی و یگانگی ایرانیان
ش. ل
به روز سوم از شهریور بیست سپاه اهرمن از جای جنبید
به ایران خاک مردان یورش آورد
دل مام وطن را درد آورد
هزاران کشت ز مردم بی حیا دیو
که گویی بود خود اولاد چنگیز
دو اهریمن اهورا سرزمین را
بساط یورشی ننگین نمودند
تنی چند خائن و مزدور ز داخل
بر ایشان راه را هموار نمودند
بسی مردان ایران غرقه در خون
به دشمن سخت خود پیکار نمودند
به خون افتاد بایندر و یاران
همه دریا دلان ملک ایران
پلنگ وببر ایران غرقه گشتند
ز تزویر بریتانیای ملعون
ارس را در نوردید روس بی شرم
بکشت هر چه توانست خرس بی رحم
ولیکن ملت ما سخت خروشید
به سنگ و چوب با تانک ها جنگید
درود از ما به فرزندان ایران
شهیدان دلیر راه ایران
جهان باشد سرافراز بر تو ایران
که ایرانی بپوید راه یزدان
پیشکش به روان همه شهدای یورش اهریمن در واقعه ننگین سوم شهریور 1320 و همه شهیدان راه ایران از کیومرث تا به سوشیانت پیروزگر. روانشان شاد و بهشت بهره شان باد.
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/15392-3shahrivar-20-sepah-ahriman-az-jai-jonbid.html
_
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
در هشتاد و دومین سالگرد سوم شهریور 1320 ، یاد جانفشانی های ارتشیان ایران در برابر نیروهای متفقین را گرامی می داریم .
در این روز شوم ، نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از شمال ، و نیروهای آمریکا و انگلستان از جنوب ، با نقض بی طرفی ایران ، وارد خاک ایران شدند . از میان فرماندهان ارتش ایران ، دریاسالار غلامعلی بایندر ، فرمانده ی دلاور نیروی دریایی ایران در برابر اشغالگران پایداری کرد و در شبیخون نیروهای انگلستان به شهادت رسید و همچون یاران شهیدش در جنوب و شمال ایران ، خون خود را پای درخت استقلال و آزادی ایران ریخت .
در زیر بخشی از وصیت نامه ی دریاسالار بایندر را که خطاب به فرزندان ایران نوشته شده است ، بخوانید :
http://iranchehr.com/?p=6402
@iranboom_ir
در این روز شوم ، نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از شمال ، و نیروهای آمریکا و انگلستان از جنوب ، با نقض بی طرفی ایران ، وارد خاک ایران شدند . از میان فرماندهان ارتش ایران ، دریاسالار غلامعلی بایندر ، فرمانده ی دلاور نیروی دریایی ایران در برابر اشغالگران پایداری کرد و در شبیخون نیروهای انگلستان به شهادت رسید و همچون یاران شهیدش در جنوب و شمال ایران ، خون خود را پای درخت استقلال و آزادی ایران ریخت .
در زیر بخشی از وصیت نامه ی دریاسالار بایندر را که خطاب به فرزندان ایران نوشته شده است ، بخوانید :
http://iranchehr.com/?p=6402
@iranboom_ir
یادداشت روز - سوم شهریور شوم
دکتر هوشنگ طالع
امروز روز سوم شهریور ماه است. هشتاد سال پیش در چنین روزی ، دو قدرت استعماری روس و انگلیس که سرزمین بزرگ و یگانهٔ ایران را تجزیه کرده بودند، با وجود اعلام بی طرفی از سوی دولت ایران بار دیگرکشور ما را از شمال و جنوب مورد تجاوز نظامی قرار دادند. البته پس از اشغال ایران، سربازان آمریکایی نیز به صف اشغالگران پیوستند.
ساعت 2 بامداد روز سوم شهریور سفیران انگلیس و روس در تهران به در خانهی نخست وزیر رفتند و با تسلیم یاداشتی اعلام کردند که نیروهای نظامی این دو کشور، خاک ایران را مورد تجاوز قرار دادهاند.
متاسفانه در این هنگامهی سخت تاریخ، برخی از نظامیان خیانت کردند و در حالی که افسران و سربازان ایرانی در شمال و جنوب در گیر نبرد برابر متجاوزان بودند، اعلام آتش بس کردند و ارتش را مرخص کردند.
بر اثر اشغال کمابیش پنچسالهی کشور، ایران تا مرز تجزیهی سرزمینی پیش رفت و مردم این سرزمین زیانهای بسیار جانی و مالی را متحمل شدند.
آن روزگار، به عنوان یک نو جوان هشت ساله شاهد این خیانت بزرگ بودم. با صدای همهمه همراه دایی و مادربزرگم از خانهی آنها که روبروی دانشسرا قرار داشت بیرون آمدیم. خیابان (مفتح کنونی) که آن روزگار خاکی بود، مملو از سربازان پادگان عباسآباد که تنها یک زیرپیراهن و زیرشلوار برتن داشتند و بیشتر آنان پا برهنه بودند.
آن کسانی که آن روز این خیانت را مرتکب شدند، در دوران اشغال ایران به مقامهای بالای نظامی و وزارت و استانداری رسیدند و سپس خیانت آنها از سوی هیات فاسد حاکمه به فراموشی سپرده شد.
اما نباید اجازه دهیم که فداکاری کوشندگان و جانبازان و نیز پاسخون شهیدان و همچنین خیانت خیانتکاران به دست فراموشی سپرده شود .
درود به روان شهیدان سوم شهریور ماه 1320
ننگ بر خائنان و فراریان سوم شهریور ماه 1320
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/negahe-roz/10053-sevom-shahrivar-shom.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دکتر هوشنگ طالع
امروز روز سوم شهریور ماه است. هشتاد سال پیش در چنین روزی ، دو قدرت استعماری روس و انگلیس که سرزمین بزرگ و یگانهٔ ایران را تجزیه کرده بودند، با وجود اعلام بی طرفی از سوی دولت ایران بار دیگرکشور ما را از شمال و جنوب مورد تجاوز نظامی قرار دادند. البته پس از اشغال ایران، سربازان آمریکایی نیز به صف اشغالگران پیوستند.
ساعت 2 بامداد روز سوم شهریور سفیران انگلیس و روس در تهران به در خانهی نخست وزیر رفتند و با تسلیم یاداشتی اعلام کردند که نیروهای نظامی این دو کشور، خاک ایران را مورد تجاوز قرار دادهاند.
متاسفانه در این هنگامهی سخت تاریخ، برخی از نظامیان خیانت کردند و در حالی که افسران و سربازان ایرانی در شمال و جنوب در گیر نبرد برابر متجاوزان بودند، اعلام آتش بس کردند و ارتش را مرخص کردند.
بر اثر اشغال کمابیش پنچسالهی کشور، ایران تا مرز تجزیهی سرزمینی پیش رفت و مردم این سرزمین زیانهای بسیار جانی و مالی را متحمل شدند.
آن روزگار، به عنوان یک نو جوان هشت ساله شاهد این خیانت بزرگ بودم. با صدای همهمه همراه دایی و مادربزرگم از خانهی آنها که روبروی دانشسرا قرار داشت بیرون آمدیم. خیابان (مفتح کنونی) که آن روزگار خاکی بود، مملو از سربازان پادگان عباسآباد که تنها یک زیرپیراهن و زیرشلوار برتن داشتند و بیشتر آنان پا برهنه بودند.
آن کسانی که آن روز این خیانت را مرتکب شدند، در دوران اشغال ایران به مقامهای بالای نظامی و وزارت و استانداری رسیدند و سپس خیانت آنها از سوی هیات فاسد حاکمه به فراموشی سپرده شد.
اما نباید اجازه دهیم که فداکاری کوشندگان و جانبازان و نیز پاسخون شهیدان و همچنین خیانت خیانتکاران به دست فراموشی سپرده شود .
درود به روان شهیدان سوم شهریور ماه 1320
ننگ بر خائنان و فراریان سوم شهریور ماه 1320
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/negahe-roz/10053-sevom-shahrivar-shom.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
ناخدا بایندر است این...
چکامه زیر سرودهای است از استاد حسین مسرور، به انگیزهی دلیری و جانبازی دریادار شهید میهن، غلامعلی بایَندُر؛ رادمردی که برابر تجاوز و یورش دشمنان اهریمنی ایران تا آخرین نفس و قطرهی خون، از دریای هموارهایرانیِ پارس، از کرانههای میهن و از شرف ملّت ایرانی پدافند نمود و جان باخت. اهریمنان جهانخوار، سینهی پرامید او و دیگر دلیران نیروی دریایی ایران را به رگبار مسلسل بستند و خونِ آنان را بر آبها و خاکهای میهن ما بریختند. جوشش این خونها بر پهنهی نیاخاک ماست که به سدهها و هزارهها، حماسهی جاودانهی تبار ایرانی را سر داده و میهن ما را از گزند دشمنان و اهریمنان نجات داده است.
شاد باد، شاد باد، شاد باشید ای شهیدان راه یکپارچگی، بزرگی و نیرومندی ملّت ایران، که به جاودان در دل دشتها، کوهها و آبهای میهن، بهخون خود کفن پوشیده و خفتهاید. نام شما و یاد شما افتخار ماست و درس زندگیِ ما.
کیست یاران، خفته در دامان بهمنشیر اینجا
خفته در خاکِ سیه با چکمه و شمشیر اینجا
از چه هر کس پا گذارد میشود دلگیر اینجا
بهمن اینجا، اردشیر اینجا، نژاد شیر اینجا
ناخدا بایندر است این تنِ مشبّک، جامهی گلگون
خون ایرانی است آری گشته با این خاک، معجون
ناخدای ماست پس کو کشتی دریاگذارش
سازمان نوجوانش، نوجوانان دیارش
غرقه کرد اما بهخونِ خویش خصمِ نابکارش
میزند موج خروشان بوسه هر دم بر مزارش
بوسههای ماست این امواج لب بر لب نهاده
بهر دیدار مزارش پشت بر پشت ایستاده
ناخدای ما چرا افتاده اینسان بر کرانه
دست از سکان کشیده، مستِ خوابِ جاودانه
رستم است اینجا شده تیرِ خیانت را نشانه
یا که بهرام است این، گم کرده اینجا تازیانه
گور سربازِ وطن پامال کینِ دشمن است این
شعلهی یزدان، فسرده از دمِ اهریمن است این
زد بهعمرِ چند روزی، پشت پای بینیازی
با مسلسل چون سر زلفِ مسلسل کرد بازی
گفت با پرچم چو کرد آنرا بهخون خود نمازی
ای درفش سرفرازان، بیشبادت سرفرازی
آبت از خون میدهم تا جاودان بالنده باشی
بر سر گُردان ایران، گوهری تابنده باشی
خوش بخواب ای سر که زیر تاج عزّ و افتخاری
شاد باش ای تن که در دامان میهن سوگواری
از نژاد شیرگیران دیارت یادگاری
گر چه اندر گوشهای، بر گوشِ ایران گوشواری
باش تا روزی پرستشگاه ایرانت ببینم
لوحهی جاوید ایوان دلیرانت ببینم
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/10849-nakhoda-bayendor-ast-in.html
___
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
چکامه زیر سرودهای است از استاد حسین مسرور، به انگیزهی دلیری و جانبازی دریادار شهید میهن، غلامعلی بایَندُر؛ رادمردی که برابر تجاوز و یورش دشمنان اهریمنی ایران تا آخرین نفس و قطرهی خون، از دریای هموارهایرانیِ پارس، از کرانههای میهن و از شرف ملّت ایرانی پدافند نمود و جان باخت. اهریمنان جهانخوار، سینهی پرامید او و دیگر دلیران نیروی دریایی ایران را به رگبار مسلسل بستند و خونِ آنان را بر آبها و خاکهای میهن ما بریختند. جوشش این خونها بر پهنهی نیاخاک ماست که به سدهها و هزارهها، حماسهی جاودانهی تبار ایرانی را سر داده و میهن ما را از گزند دشمنان و اهریمنان نجات داده است.
شاد باد، شاد باد، شاد باشید ای شهیدان راه یکپارچگی، بزرگی و نیرومندی ملّت ایران، که به جاودان در دل دشتها، کوهها و آبهای میهن، بهخون خود کفن پوشیده و خفتهاید. نام شما و یاد شما افتخار ماست و درس زندگیِ ما.
کیست یاران، خفته در دامان بهمنشیر اینجا
خفته در خاکِ سیه با چکمه و شمشیر اینجا
از چه هر کس پا گذارد میشود دلگیر اینجا
بهمن اینجا، اردشیر اینجا، نژاد شیر اینجا
ناخدا بایندر است این تنِ مشبّک، جامهی گلگون
خون ایرانی است آری گشته با این خاک، معجون
ناخدای ماست پس کو کشتی دریاگذارش
سازمان نوجوانش، نوجوانان دیارش
غرقه کرد اما بهخونِ خویش خصمِ نابکارش
میزند موج خروشان بوسه هر دم بر مزارش
بوسههای ماست این امواج لب بر لب نهاده
بهر دیدار مزارش پشت بر پشت ایستاده
ناخدای ما چرا افتاده اینسان بر کرانه
دست از سکان کشیده، مستِ خوابِ جاودانه
رستم است اینجا شده تیرِ خیانت را نشانه
یا که بهرام است این، گم کرده اینجا تازیانه
گور سربازِ وطن پامال کینِ دشمن است این
شعلهی یزدان، فسرده از دمِ اهریمن است این
زد بهعمرِ چند روزی، پشت پای بینیازی
با مسلسل چون سر زلفِ مسلسل کرد بازی
گفت با پرچم چو کرد آنرا بهخون خود نمازی
ای درفش سرفرازان، بیشبادت سرفرازی
آبت از خون میدهم تا جاودان بالنده باشی
بر سر گُردان ایران، گوهری تابنده باشی
خوش بخواب ای سر که زیر تاج عزّ و افتخاری
شاد باش ای تن که در دامان میهن سوگواری
از نژاد شیرگیران دیارت یادگاری
گر چه اندر گوشهای، بر گوشِ ایران گوشواری
باش تا روزی پرستشگاه ایرانت ببینم
لوحهی جاوید ایوان دلیرانت ببینم
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/10849-nakhoda-bayendor-ast-in.html
___
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
خون شهیدان سوم شهریور میجوشد
دکتر هوشنگ طالع
به انگیزهی سالگرد یورش نظامی
روس و انگلیس با حمایت آمریکا به ایران
روز دوم شهریور ماه 1320، بخشی از ناوگان دولت بریتانیا به بهانهی بازدید از خرمشهر وارد اروندرود شد و در آبهای قلمرو حکومت عراق برابر آبادان، لنگر انداخت. دریادار بایندر، فرمانده نیروی دریایی ایران، به ناوهای ببر و پلنگ دستور داد تا از ناوگان بریتانیا استقبال کنند. فرمانده ناوگان بریتانیا، نزدیک شدن شب را بهانه کرد و بازید را به روز بعد موکول نمود. اما در نیمه شب دوم شهریور ماه 1320 (24 اوت 1941)، ستونهای ارتش انگلیس که از سوی سربازان مستعمراتی هندی همراهی میشدند، از بندر بصره به سوی ایران به حرکت درآمدند. آنان از اروندرود گذشته و سحرگاه روز سوم شهریور (25 اوت)، خرمشهر و آبادان را مورد حمله قرار دادند. هم زمان، نیروی دریایی انگلیس، ناوگان جنگی ایران را از فاصلهی نزدیک، زیر آتش گرفت. در این نبرد سربازان و ناویان ایران، با وجود غافلگیری، پایداری شایستهای از خود نشان دادند.
هنگامی که ناوگان بریتانیا بدون اعلام قبلی، عملیات جنگی علیه نیروی دریایی ایران را آغاز کرد، به جز افراد اندک، بقیه افراد، در خوابگاهها و خانههای خود بودند. با آغاز تعرض ناجوانمردانه بریتانیا، پرسنل مزبور خود را به یگانهای مربوط رسانیده و به دفاع پرداختند. دریادار بایندر فرمانده نیروی دریایی ایران، هنگامی که عازم محل فرماندهی بود، از سوی نیروهای زرهی انگلستان که از پایگاههای خود در خاک عراق وارد ایران شده بودند به محاصره درآمد و به شهادت رسید. بدینسان، نیروی دریایی نوپای ایران با از دست دادن ناوهای ببر و پلنگ و کمابیش هفتصدتن شهید، از هم پاشید.
لحظاتی پس از آن که دولت شوروی از تجاوز ارتش انگلیس به خاک ایران اطمینان حاصل کرد، دست به تهاجم علیه ایران زد.
در شهریور ماه 1320،تنها چندسال از پایهگذاری ارتش ایران میگذشت. توان ارتش ایران، در حد حفظ آرامش داخلی و درگیریهای احتمالی منطقهای بود، نه جنگ علیه دو قدرت بزرگ روز.
در سال 1319، نیروی زمینی دارای شانزده لشگر و یک تیپ مستقل مکانیزه بود. تیپ مستقل مکانیزه در تهران مستقر بود و تعدادی از لشگرها، در حقیقت بر روی کاغذ وجود داشتند و دارای توان لازم رزمی در حد یک لشگر نبودند :18
از لشگرهای فوق، بعضی که جدیدالتاسیس بودند، در سال 1320، هنوز به پایهی سازمان مصوبهی خود نرسیده و از حیث عده و کادر فرماندهی و اسلحه و وسایل، نواقصی داشتند...
نیروی دریایی ایران، از دو ناو 950 تنی به نامهای ببر و پلنگ و چهار ناوچهی 320 تنی و تعدادی ناو تدارکاتی و پشتیبانی تشکیل میشد. ناوها و ناوچههای مزبور در ایتالیا ساخته شده بودند و در سال 1311، وسیلهی افسران و دانشجویانی که در ایتالیا آموزش دیده بودند، به ایران آورده شدند.
نیروی هوایی ایران، از تعداد هواپیمای دو باله تشکیل میشد. این هواپیماها، ساخت انگلستان بودند و برای تعمیرات هواپیمای مزبور و ساخت بخشی از بدنهی آنها، کارخانهای از انگلستان خریداری شد که در سال 1316 در فرودگاه دوشانتپه (تهران) ، راهاندازی شد.
مجموع پرسنل نیروهای مسلح ایران، کمابیش 90 هزار نفر برآورده میشد.
هنوز چند روز از تعرض نظامی بریتانیا و شوروی علیه ایران نگذشته بود که سرلشگر نخجوان وزیر جنگ، بدون این که به رضاشاه اطلاع دهد، شورای عالی جنگ را تشکیل داد. این شورا که سرلشگر ضرغامی (رییس ستاد) ، سرلشگر ریاضی و سرلشگر یزدانپناه در آن حضور داشتند، دستور ترک مخاصمه را صادر کرده و لشگرهای 1 و 2 مستقر در تهران را مرخص نمود.
رضاشاه، به محض آگاهی از این مساله، آنها را به کاخ سعدآباد احضار و ضمن خلع درجه، دستور زندانی کردن آنان را به جرم خیانت به کشور، صادر نمود. در ضمن، وی سپهبد امیراحمدی را مامور جمعآوری سربازان و مقاومت و حفظ شهر تهران برابر بیگانگان کرد. سپهد امیراحمدی حکومت نظامی اعلام و با تلاش فراوان، توانست عدهای از افسران و سربازان را جمع آوری و نظم و آرامش را در تهران برقرار نماید.
اما، فاجعه بسیار ژرف بود. دستهای خیانتکاری که در گرماگرم جنگ، دستور ترک مخاصمه و مرخص کردن سربازها را صادر کرد، از ماهها پیش در لجستیک نیروها اخلال کرده و در نتیجه، مهمات مربوط به توپخانه و ادوات جنگی با ناهمآهنگی ارسال میشدند
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/1281-khon-shahidan-3-shahrivar.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دکتر هوشنگ طالع
به انگیزهی سالگرد یورش نظامی
روس و انگلیس با حمایت آمریکا به ایران
روز دوم شهریور ماه 1320، بخشی از ناوگان دولت بریتانیا به بهانهی بازدید از خرمشهر وارد اروندرود شد و در آبهای قلمرو حکومت عراق برابر آبادان، لنگر انداخت. دریادار بایندر، فرمانده نیروی دریایی ایران، به ناوهای ببر و پلنگ دستور داد تا از ناوگان بریتانیا استقبال کنند. فرمانده ناوگان بریتانیا، نزدیک شدن شب را بهانه کرد و بازید را به روز بعد موکول نمود. اما در نیمه شب دوم شهریور ماه 1320 (24 اوت 1941)، ستونهای ارتش انگلیس که از سوی سربازان مستعمراتی هندی همراهی میشدند، از بندر بصره به سوی ایران به حرکت درآمدند. آنان از اروندرود گذشته و سحرگاه روز سوم شهریور (25 اوت)، خرمشهر و آبادان را مورد حمله قرار دادند. هم زمان، نیروی دریایی انگلیس، ناوگان جنگی ایران را از فاصلهی نزدیک، زیر آتش گرفت. در این نبرد سربازان و ناویان ایران، با وجود غافلگیری، پایداری شایستهای از خود نشان دادند.
هنگامی که ناوگان بریتانیا بدون اعلام قبلی، عملیات جنگی علیه نیروی دریایی ایران را آغاز کرد، به جز افراد اندک، بقیه افراد، در خوابگاهها و خانههای خود بودند. با آغاز تعرض ناجوانمردانه بریتانیا، پرسنل مزبور خود را به یگانهای مربوط رسانیده و به دفاع پرداختند. دریادار بایندر فرمانده نیروی دریایی ایران، هنگامی که عازم محل فرماندهی بود، از سوی نیروهای زرهی انگلستان که از پایگاههای خود در خاک عراق وارد ایران شده بودند به محاصره درآمد و به شهادت رسید. بدینسان، نیروی دریایی نوپای ایران با از دست دادن ناوهای ببر و پلنگ و کمابیش هفتصدتن شهید، از هم پاشید.
لحظاتی پس از آن که دولت شوروی از تجاوز ارتش انگلیس به خاک ایران اطمینان حاصل کرد، دست به تهاجم علیه ایران زد.
در شهریور ماه 1320،تنها چندسال از پایهگذاری ارتش ایران میگذشت. توان ارتش ایران، در حد حفظ آرامش داخلی و درگیریهای احتمالی منطقهای بود، نه جنگ علیه دو قدرت بزرگ روز.
در سال 1319، نیروی زمینی دارای شانزده لشگر و یک تیپ مستقل مکانیزه بود. تیپ مستقل مکانیزه در تهران مستقر بود و تعدادی از لشگرها، در حقیقت بر روی کاغذ وجود داشتند و دارای توان لازم رزمی در حد یک لشگر نبودند :18
از لشگرهای فوق، بعضی که جدیدالتاسیس بودند، در سال 1320، هنوز به پایهی سازمان مصوبهی خود نرسیده و از حیث عده و کادر فرماندهی و اسلحه و وسایل، نواقصی داشتند...
نیروی دریایی ایران، از دو ناو 950 تنی به نامهای ببر و پلنگ و چهار ناوچهی 320 تنی و تعدادی ناو تدارکاتی و پشتیبانی تشکیل میشد. ناوها و ناوچههای مزبور در ایتالیا ساخته شده بودند و در سال 1311، وسیلهی افسران و دانشجویانی که در ایتالیا آموزش دیده بودند، به ایران آورده شدند.
نیروی هوایی ایران، از تعداد هواپیمای دو باله تشکیل میشد. این هواپیماها، ساخت انگلستان بودند و برای تعمیرات هواپیمای مزبور و ساخت بخشی از بدنهی آنها، کارخانهای از انگلستان خریداری شد که در سال 1316 در فرودگاه دوشانتپه (تهران) ، راهاندازی شد.
مجموع پرسنل نیروهای مسلح ایران، کمابیش 90 هزار نفر برآورده میشد.
هنوز چند روز از تعرض نظامی بریتانیا و شوروی علیه ایران نگذشته بود که سرلشگر نخجوان وزیر جنگ، بدون این که به رضاشاه اطلاع دهد، شورای عالی جنگ را تشکیل داد. این شورا که سرلشگر ضرغامی (رییس ستاد) ، سرلشگر ریاضی و سرلشگر یزدانپناه در آن حضور داشتند، دستور ترک مخاصمه را صادر کرده و لشگرهای 1 و 2 مستقر در تهران را مرخص نمود.
رضاشاه، به محض آگاهی از این مساله، آنها را به کاخ سعدآباد احضار و ضمن خلع درجه، دستور زندانی کردن آنان را به جرم خیانت به کشور، صادر نمود. در ضمن، وی سپهبد امیراحمدی را مامور جمعآوری سربازان و مقاومت و حفظ شهر تهران برابر بیگانگان کرد. سپهد امیراحمدی حکومت نظامی اعلام و با تلاش فراوان، توانست عدهای از افسران و سربازان را جمع آوری و نظم و آرامش را در تهران برقرار نماید.
اما، فاجعه بسیار ژرف بود. دستهای خیانتکاری که در گرماگرم جنگ، دستور ترک مخاصمه و مرخص کردن سربازها را صادر کرد، از ماهها پیش در لجستیک نیروها اخلال کرده و در نتیجه، مهمات مربوط به توپخانه و ادوات جنگی با ناهمآهنگی ارسال میشدند
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/1281-khon-shahidan-3-shahrivar.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
گزارش اشغال ایران از زبان سپهبد امیراحمدی ، فرماندار نظامی تهران
در نخستین روزهای شهریور 1320 ، نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از شمال و نیروهای انگلستان از جنوب ، به کشور ما ، ایران یورش آوردند .
در اینجا بخشی از خاطرات سپهبد امیراحمدی از آن روزهای هول و هراس را می خوانید . اهمیت این بخش از خاطرات این فرمانده از آن جهت است که از برنامه ی نیروهای ارتش شوروی و جاسوسان قفقازی آن در تهران برای برپایی شورش در پایتخت ایران پرده برداشته است . برابر قانون زمان جنگ ، اگر در شهرهای کشور اشغال شده شورش یا بلوایی برپا شود ، نیروهای اشغالگر می توانند و باید ، این شهرها را با گسیل نیروهای نظامی تصرف کنند. کوشش های این فرمانده بزرگ و ارتش و دولت ایران برای برهم زدن این دسیسه از بخش های خواندنی این خاطرات است . .
.
برای خواندن مطلب روی پیوند زیر کلیک کنید:
http://iranchehr.com/?p=9132
@iranboom_ir
در نخستین روزهای شهریور 1320 ، نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از شمال و نیروهای انگلستان از جنوب ، به کشور ما ، ایران یورش آوردند .
در اینجا بخشی از خاطرات سپهبد امیراحمدی از آن روزهای هول و هراس را می خوانید . اهمیت این بخش از خاطرات این فرمانده از آن جهت است که از برنامه ی نیروهای ارتش شوروی و جاسوسان قفقازی آن در تهران برای برپایی شورش در پایتخت ایران پرده برداشته است . برابر قانون زمان جنگ ، اگر در شهرهای کشور اشغال شده شورش یا بلوایی برپا شود ، نیروهای اشغالگر می توانند و باید ، این شهرها را با گسیل نیروهای نظامی تصرف کنند. کوشش های این فرمانده بزرگ و ارتش و دولت ایران برای برهم زدن این دسیسه از بخش های خواندنی این خاطرات است . .
.
برای خواندن مطلب روی پیوند زیر کلیک کنید:
http://iranchehr.com/?p=9132
@iranboom_ir
ایرانچهر
غرش توپ های شهریور (خاطرات سپهبد احمد امیراحمدی، فرماندار نظامی تهران از روزهای اشغال ایران)
اشاره : سپهبد احمد اميراحمدي در سال 1267 خورشيدي در اصفهان متولد شد. او از عوامل اصلي کودتاي سوم اسفند سال ۱۲۹۹ و نخستين کسي بود که به دستور رضاشاه به درجه ی سپهبدي رسيد. اميراحمدي در طول حيات خود…
سوم شهریور، روز یورش اهریمنان به ایران
سحرگاه روز سوم شهریور ماه، ارتش سرخ، هم زمان و از چند محور، استانهای آذربایجان، گیلان، مازندران و خراسان را مورد تهاجم قرار داد.
ارتش سرخ، به سختی شهرهای شمالی ایران را بمباران کرد. شدت بمباران در شهرهای تبریز، رشت، رضاییه (ارومیه)، بابلسر، قزوین و...، بیشتر از نقاط دیگر بود.
در این میان، انگلیسها پس از درهم کوبیدن نیروی دریایی ایران و اشغال آبادان و خرمشهر، شهر اهواز را بمباران کرده و به سوی آن شهر پیش روی نمودند. هم زمان با عملیات خوزستان، ستونهای دیگری از ارتش انگلستان از مرز خسروی گذشته و پس از اشغال تاسیسات نفت شاه (نفتشهر)، به سوی کرمانشاه حرکت کرد.
دقایقی پس از آن که ایران مورد حملهی ناگهانی نیروهای شوروی و بریتانیا قرار گرفت، سفیران روس و انگلیس به درِ خانهی «علی منصور» نخستوزیر رفته و ضمن تسلیم دو یادداشت، وی را از یورش نظامی مشترک آگاه کردند.
نیروی دریایی ایران، از دو ناو 950 تنی به نامهای ببر و پلنگ و چهار ناوچهی 320 تنی و تعدادی ناو تدارکاتی و پشتیبانی تشکیل میشد. ناوها و ناوچههای مزبور در ایتالیا ساخته شده بودند و در سال 1311، وسیلهی افسران و دانشجویانی که در ایتالیا آموزش دیده بودند، به ایران آورده شدند . نیروی هوایی ایران، از تعدادی هواپیمای دو باله تشکیل میشد. این هواپیماها، ساخت انگلستان بودند و برای تعمیرات هواپیمای مزبور و ساخت بخشی از بدنهی آنها، کارخانهای از انگلستان خریداری شد که در سال 1316 در فرودگاه دوشانتپه (تهران)، راهاندازی شد.
مجموع پرسنل نیروهای مسلح ایران، کمابیش 90 هزار نفر برآورده میشد. بدین سان، با توجه به آن روز را نداشت .. این واقعیتها، ارتش ایران توان رویارویی هم زمان با دو قدرت بزرگ .
هنوز چند روز از تعرض نظامی بریتانیا و شوروی علیه ایران نگذشته بود که سرلشگرنخجوان وزیر جنگ، بدون این که به رضاشاه اطلاع دهد، شورای عالی جنگ را تشکیل داد. این شورا که سرلشگر ضرغامی (رییس ستاد)، سرلشگر ریاضی و سرلشگر یزدانپناه در آن حضور داشتند، دستور ترک مخاصمه را صادر کرده و لشگرهای 1 و 2 مستقر در تهران را مرخص نمود.
رضاشاه، به محض آگاهی از این مساله، آنها را به کاخ سعدآباد احضار و ضمن خلع درجه، دستور زندانی کردن آنان را به جرم خیانت به کشور، صادر نمود. در ضمن، وی سپهبد امیراحمدی را مامور جمعآوری سربازان و مقاومت و حفظ شهر تهران برابر بیگانگان کرد. سپهد امیراحمدی حکومت نظامی اعلام و با تلاش فراوان، توانست عدهای از افسران و سربازان را جمع آوری و نظم و آرامش را در تهران برقرار نماید.
اما، فاجعه بسیار ژرف بود. دستهای خیانتکاری که در گرماگرم جنگ، دستور ترک مخاصمه و مرخص کردن سربازها را صادر کرد، از ماهها پیش در لجستیک نیروها اخلال کرده و در نتیجه، مهمات مربوط به توپخانه و ادوات جنگی با ناهمآهنگی ارسال میشدند. به طوری که در همان روز نخست، بسیاری از یگانهای توپخانه، امکان آتش نداشتند پیش از اعلام ترک مخاصمه، یگانهای ارتش به خوبی برابر متجاوزان میجنگیدند، به طوری که در چند نقطه، آنان را متوقف کرده و خسارت و تلفات قابل توجهی نیز به نیروهای مهاجم وارد کرده بودند. در این میان باید از پایداری و دلیری فرماندهان و یگانهای زیر نام برد: سرلشگر شاه بختی (فرمانده لشگر خوزستان)، سرلشگر حسن مقدم مراغهای (فرمانده لشگر کردستان و کرمانشاه)، سرلشگر قدر (فرمانده لشگر رشت)، سرهنگ معتضدی (کفیل فرماندهی لشگر گرگان) و...
پس از ترک مقاومت، ارتش انگلیس تاسیسات نفت کرمانشاه را تصرف کرد و به سوی تهران به حرکت درآمد. از سوی دیگر، ارتش سرخ نیز با بهرهگیری از ترک مقاومت از سوی ا رتش ایران، خود را به حومهی قزوین رسانید و در آن جا به نیروهای بریتانیا که از کرمانشاه میآمدند، پیوست.
به دنبال اشغال ایران از سوی اهریمنان روس و انگلیس، آمریکاییها نیز به صف اشغالگران پیوستند. آنها در درازای پنجسال اشغال ایران، فقر وتنگدستی، قحطی و تیرهروزی و بیماری را بر مردم ایران تحمیل کردند. منابع کشور را غارت کردند، تاسیسات زیر بنایی و تاسیسات صنعتی کشور را مورد بهره کشی قرار دادند.
روسها در پی تجزیه آذربایجان و مهاباد و انگلیس ها در پی تجزیه فارس و خوزستان برآمدند که در این راه ناکام ماندند .
ملت ایران، نباید جنایت دو قدرت اهریمنی انگلیس و روس را که در دو جنگ جهانی اول و دوم خاک ایران را مورد تجاوز و اشغال قرار داد، فراموش کنند.
همچنین ملت ایران نباید نقش آمریکا را در یاری به روسیان و انگلیسیها برای اشغال ایران وسپس اشغالگری آنها را فراموش کند.
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/15800-3shahrivar-roz-youresh-ahriminan-be-iran-9409.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
سحرگاه روز سوم شهریور ماه، ارتش سرخ، هم زمان و از چند محور، استانهای آذربایجان، گیلان، مازندران و خراسان را مورد تهاجم قرار داد.
ارتش سرخ، به سختی شهرهای شمالی ایران را بمباران کرد. شدت بمباران در شهرهای تبریز، رشت، رضاییه (ارومیه)، بابلسر، قزوین و...، بیشتر از نقاط دیگر بود.
در این میان، انگلیسها پس از درهم کوبیدن نیروی دریایی ایران و اشغال آبادان و خرمشهر، شهر اهواز را بمباران کرده و به سوی آن شهر پیش روی نمودند. هم زمان با عملیات خوزستان، ستونهای دیگری از ارتش انگلستان از مرز خسروی گذشته و پس از اشغال تاسیسات نفت شاه (نفتشهر)، به سوی کرمانشاه حرکت کرد.
دقایقی پس از آن که ایران مورد حملهی ناگهانی نیروهای شوروی و بریتانیا قرار گرفت، سفیران روس و انگلیس به درِ خانهی «علی منصور» نخستوزیر رفته و ضمن تسلیم دو یادداشت، وی را از یورش نظامی مشترک آگاه کردند.
نیروی دریایی ایران، از دو ناو 950 تنی به نامهای ببر و پلنگ و چهار ناوچهی 320 تنی و تعدادی ناو تدارکاتی و پشتیبانی تشکیل میشد. ناوها و ناوچههای مزبور در ایتالیا ساخته شده بودند و در سال 1311، وسیلهی افسران و دانشجویانی که در ایتالیا آموزش دیده بودند، به ایران آورده شدند . نیروی هوایی ایران، از تعدادی هواپیمای دو باله تشکیل میشد. این هواپیماها، ساخت انگلستان بودند و برای تعمیرات هواپیمای مزبور و ساخت بخشی از بدنهی آنها، کارخانهای از انگلستان خریداری شد که در سال 1316 در فرودگاه دوشانتپه (تهران)، راهاندازی شد.
مجموع پرسنل نیروهای مسلح ایران، کمابیش 90 هزار نفر برآورده میشد. بدین سان، با توجه به آن روز را نداشت .. این واقعیتها، ارتش ایران توان رویارویی هم زمان با دو قدرت بزرگ .
هنوز چند روز از تعرض نظامی بریتانیا و شوروی علیه ایران نگذشته بود که سرلشگرنخجوان وزیر جنگ، بدون این که به رضاشاه اطلاع دهد، شورای عالی جنگ را تشکیل داد. این شورا که سرلشگر ضرغامی (رییس ستاد)، سرلشگر ریاضی و سرلشگر یزدانپناه در آن حضور داشتند، دستور ترک مخاصمه را صادر کرده و لشگرهای 1 و 2 مستقر در تهران را مرخص نمود.
رضاشاه، به محض آگاهی از این مساله، آنها را به کاخ سعدآباد احضار و ضمن خلع درجه، دستور زندانی کردن آنان را به جرم خیانت به کشور، صادر نمود. در ضمن، وی سپهبد امیراحمدی را مامور جمعآوری سربازان و مقاومت و حفظ شهر تهران برابر بیگانگان کرد. سپهد امیراحمدی حکومت نظامی اعلام و با تلاش فراوان، توانست عدهای از افسران و سربازان را جمع آوری و نظم و آرامش را در تهران برقرار نماید.
اما، فاجعه بسیار ژرف بود. دستهای خیانتکاری که در گرماگرم جنگ، دستور ترک مخاصمه و مرخص کردن سربازها را صادر کرد، از ماهها پیش در لجستیک نیروها اخلال کرده و در نتیجه، مهمات مربوط به توپخانه و ادوات جنگی با ناهمآهنگی ارسال میشدند. به طوری که در همان روز نخست، بسیاری از یگانهای توپخانه، امکان آتش نداشتند پیش از اعلام ترک مخاصمه، یگانهای ارتش به خوبی برابر متجاوزان میجنگیدند، به طوری که در چند نقطه، آنان را متوقف کرده و خسارت و تلفات قابل توجهی نیز به نیروهای مهاجم وارد کرده بودند. در این میان باید از پایداری و دلیری فرماندهان و یگانهای زیر نام برد: سرلشگر شاه بختی (فرمانده لشگر خوزستان)، سرلشگر حسن مقدم مراغهای (فرمانده لشگر کردستان و کرمانشاه)، سرلشگر قدر (فرمانده لشگر رشت)، سرهنگ معتضدی (کفیل فرماندهی لشگر گرگان) و...
پس از ترک مقاومت، ارتش انگلیس تاسیسات نفت کرمانشاه را تصرف کرد و به سوی تهران به حرکت درآمد. از سوی دیگر، ارتش سرخ نیز با بهرهگیری از ترک مقاومت از سوی ا رتش ایران، خود را به حومهی قزوین رسانید و در آن جا به نیروهای بریتانیا که از کرمانشاه میآمدند، پیوست.
به دنبال اشغال ایران از سوی اهریمنان روس و انگلیس، آمریکاییها نیز به صف اشغالگران پیوستند. آنها در درازای پنجسال اشغال ایران، فقر وتنگدستی، قحطی و تیرهروزی و بیماری را بر مردم ایران تحمیل کردند. منابع کشور را غارت کردند، تاسیسات زیر بنایی و تاسیسات صنعتی کشور را مورد بهره کشی قرار دادند.
روسها در پی تجزیه آذربایجان و مهاباد و انگلیس ها در پی تجزیه فارس و خوزستان برآمدند که در این راه ناکام ماندند .
ملت ایران، نباید جنایت دو قدرت اهریمنی انگلیس و روس را که در دو جنگ جهانی اول و دوم خاک ایران را مورد تجاوز و اشغال قرار داد، فراموش کنند.
همچنین ملت ایران نباید نقش آمریکا را در یاری به روسیان و انگلیسیها برای اشغال ایران وسپس اشغالگری آنها را فراموش کند.
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/15800-3shahrivar-roz-youresh-ahriminan-be-iran-9409.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
به روز سوم از شهریور بیست سپاه اهرمن از جای جنبید
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/7244-khon-shahidan-sevom-shahrivar-1320-mijoshad.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/7244-khon-shahidan-sevom-shahrivar-1320-mijoshad.html
@iranboom_ir
ناخدا بایندر است این...
( شهید دریادار غلامعلی بایندر فرمانده نیروی دریایی ایران )
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/10849-nakhoda-bayendor-ast-in.html
@iranboom_ir
( شهید دریادار غلامعلی بایندر فرمانده نیروی دریایی ایران )
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/10849-nakhoda-bayendor-ast-in.html
@iranboom_ir
سوم شهریور خونین - دكتر حسین فاطمی
برگرفته از روزنامه باختر امروز - 2 شهریور 1328
ساعت ۵ صبح روز سوم شهریور ۱۳۲۰ سفرای کبار انگلیس و روس به منزل منصورالملک که آن وقت رئیسالوزرا بود رفتند و خبر دادند که ایران از دو طرف- از شمال و جنوب مورد حمله و تعرض قرار گرفته و ارتش دولتهای متبوعشان به طرف تهران پیش میآیند
دنیا حساسترین دقایق جنگ را طی میکرد. سپاهیان خوردکننده هیتلر تقریبا تمام اروپای غربی را زیر تصرف خود داشت و هواپیماهای بمبانداز او شب و روز لندن را به آتش میکشیدند. ملتهای بزرگ بر سر مرگ و زندگیشان مبارزه میکردند و صف آرایی ایشان روز به روز شدیدتر و قویتر میشد
یک طرف قشون آلمان در کنار مانش و جبهه دیگر در فلاتهای «اوکراین» خیمه زده بود. معامله «مولوتوف» و «ریبن تروپ» سر نگرفت و روی تقسیم ممالک آسیایی و اروپایی نتوانستند با هم کنار بیایند و این همان چیزی بود که چرچیل - قهرمان نبرد با مؤلف کتاب «نبرد من» - ماهها انتظارش را میکشید. سال و ماهی هنوز از معاهده آلمان و شوروی نگذشته بود که در یکی از شبهای تابستانی ۱۹۴۱ سرفرماندهی ارتش آلمان در میان بهت و سکوت عجیب دنیا حمله به روسیه را اعلام داشت. هیتلر خیال میکرد در ظرف چهار هفته پرچم صلیب شکسته را میتواند بر بالای کاخ کرملین به اهتزاز در آورد و حال آنکه در همین دشتهای وسیع و پشت دروازههای مسکو بود که آرزوها و آمال ناپلئون، امپراطور مغرور فرانسه با شکست و نومیدی مواجه شد.
وقتی کشورهای قوی با یکدیگر جنگ و نزاع دارند هرگز روی احساسات بشردوستی و عواطف انسانیت و این قبیل حرفهای کهنه و متروک صفآرایی نمیکنند و ملیونها جوان را به میدان جنگ برای قربانی شدن نمیفرستند؛ جنگ اول و دوم -هر دو- جنبه اقتصادی داشت، سیاست و حمایت از لهستان یا صربستان بهانهای بیش نبود، دول قوی دنبال بازار فروش محصولات و مصنوعات خود بودند و چون میدیدند در آسیا، ژاپن و در اروپا، آلمان قدعلم کرده و به سرعت مشتریها را از دست آنها میگیرد به علاوه جاهطلبی و نخوت فوقالعاده موسولینی و هیتلر به هیچ چیز و هیچ کس اکتفا نمیکند. بسیاری از ممالک کوچک و بزرگ را که اصلا آماده و حاضر برای پیکار نبودند به میدان جنگ کشیدند و نیروی عظیم و سنگین نازی این کشورها را یکی پس از دیگری تصرف میکرد چنانکه امپراطوری فرانسه را در ظرف سه، چهار هفته به آسانی یک لقمه لذیذ بلعید
آلمانها به کسی اطلاع نمیدادند که فردا از در جنگ بیرون میآیند و این تبسمهای مزورانه دیپلماسی را به خشونت و تندی تبدیل میکنند، عینا همینطور رقبای ایشان نیز برخلاف تمام قراردادها و مقررات بینالمللی به کشور بیطرف ایران حمله کردند
روسها از چند ناحیه شمال و انگلیسها از چهار، پنج نقطه جنوب، شهرها و مردم غیرنظامی را که اصلا ملجا و پناهی نداشتند به باد بمبهای انفجاری و آتشزا گرفتند و یکبار دیگر به دنیا نشان دادند که هرکس ضعیف و بیفکر و ناتوان شد حق ادامه حیات و زندگی برای او قائل نیستند و اجازهاش نمیدهند که بیاعتنا به اوضاع جهان در خواب خرگوشی عمیق فرو برود
آن روز ملت ایران مقاومت نکرد زیرا صلاح این بود که با دوستان قدیم و همسایگان قوی خود از در آشتی درآید، اینها آمدند و نشستند و یک قرارداد سه جانبی با ما امضا کردند و با اینکه تحت فشار و منگنه آن قرارداد به تصویب رسید و منافع روشن و مسلم ایران را ندیده گرفتند، تازه آخر جنگ هم که فرا رسید خانه ما را پس از آن همه ویرانی و قحطی و گرسنگی تخلیه نکردند و مدتها مردم محروم و بدبخت را زیر چکمه سالداتهای روسی باقی نگهداشتند
نتیجه تمام جانفشانیها و فداکاریهای ملت ما این شد که لقب «پل پیروزی» را به ایران دادند و سران متفقین در اعلامیههای رسمی خودشان همه جا به مساعی و مجاهدات کشور ما اشاره نموده وعده دادند که چنین و چنان خواهند کرد. الآن قریب چهار سال از روز تسلیم آلمان میگذرد و زندگانی ملت ایران از همه وقت خرابتر، پریشانتر و فلاکت بارتر است
زندگی اقتصادی ما را اشغال متفقین به روزی انداخت که معلوم نیست تا نیم قرن دیگر بتوانیم کمر راست کنیم
خون دریاسالار «بایندر» و خون صدها نفر نظامی و غیرنظامی دیگر که در فجر شوم سوم شهریور ناحق به زمین ریخت و افتخار قربانی وطن را پیدا کردند، همچنین روح بزرگ هزارها نفر مردم آذربایجان که در غائله و فتنهانگیزی پیشهوری و غلام یحیی شهید راه آزادی شدند و بالاخره نظاره این اوضاع دردناک و ماتمخیز ما را ملزم میکند که از سوم شهریور خونین با تأسف یاد کنیم و پس از تحمل این همه ماتم و مصیبت از همسایگان و متفقین ایران اجرای تعهدات و اجرای مواعیدشان را جدا بخواهیم.
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/3038-sevom-shahrivar-khonin.html
@iranboom_ir
برگرفته از روزنامه باختر امروز - 2 شهریور 1328
ساعت ۵ صبح روز سوم شهریور ۱۳۲۰ سفرای کبار انگلیس و روس به منزل منصورالملک که آن وقت رئیسالوزرا بود رفتند و خبر دادند که ایران از دو طرف- از شمال و جنوب مورد حمله و تعرض قرار گرفته و ارتش دولتهای متبوعشان به طرف تهران پیش میآیند
دنیا حساسترین دقایق جنگ را طی میکرد. سپاهیان خوردکننده هیتلر تقریبا تمام اروپای غربی را زیر تصرف خود داشت و هواپیماهای بمبانداز او شب و روز لندن را به آتش میکشیدند. ملتهای بزرگ بر سر مرگ و زندگیشان مبارزه میکردند و صف آرایی ایشان روز به روز شدیدتر و قویتر میشد
یک طرف قشون آلمان در کنار مانش و جبهه دیگر در فلاتهای «اوکراین» خیمه زده بود. معامله «مولوتوف» و «ریبن تروپ» سر نگرفت و روی تقسیم ممالک آسیایی و اروپایی نتوانستند با هم کنار بیایند و این همان چیزی بود که چرچیل - قهرمان نبرد با مؤلف کتاب «نبرد من» - ماهها انتظارش را میکشید. سال و ماهی هنوز از معاهده آلمان و شوروی نگذشته بود که در یکی از شبهای تابستانی ۱۹۴۱ سرفرماندهی ارتش آلمان در میان بهت و سکوت عجیب دنیا حمله به روسیه را اعلام داشت. هیتلر خیال میکرد در ظرف چهار هفته پرچم صلیب شکسته را میتواند بر بالای کاخ کرملین به اهتزاز در آورد و حال آنکه در همین دشتهای وسیع و پشت دروازههای مسکو بود که آرزوها و آمال ناپلئون، امپراطور مغرور فرانسه با شکست و نومیدی مواجه شد.
وقتی کشورهای قوی با یکدیگر جنگ و نزاع دارند هرگز روی احساسات بشردوستی و عواطف انسانیت و این قبیل حرفهای کهنه و متروک صفآرایی نمیکنند و ملیونها جوان را به میدان جنگ برای قربانی شدن نمیفرستند؛ جنگ اول و دوم -هر دو- جنبه اقتصادی داشت، سیاست و حمایت از لهستان یا صربستان بهانهای بیش نبود، دول قوی دنبال بازار فروش محصولات و مصنوعات خود بودند و چون میدیدند در آسیا، ژاپن و در اروپا، آلمان قدعلم کرده و به سرعت مشتریها را از دست آنها میگیرد به علاوه جاهطلبی و نخوت فوقالعاده موسولینی و هیتلر به هیچ چیز و هیچ کس اکتفا نمیکند. بسیاری از ممالک کوچک و بزرگ را که اصلا آماده و حاضر برای پیکار نبودند به میدان جنگ کشیدند و نیروی عظیم و سنگین نازی این کشورها را یکی پس از دیگری تصرف میکرد چنانکه امپراطوری فرانسه را در ظرف سه، چهار هفته به آسانی یک لقمه لذیذ بلعید
آلمانها به کسی اطلاع نمیدادند که فردا از در جنگ بیرون میآیند و این تبسمهای مزورانه دیپلماسی را به خشونت و تندی تبدیل میکنند، عینا همینطور رقبای ایشان نیز برخلاف تمام قراردادها و مقررات بینالمللی به کشور بیطرف ایران حمله کردند
روسها از چند ناحیه شمال و انگلیسها از چهار، پنج نقطه جنوب، شهرها و مردم غیرنظامی را که اصلا ملجا و پناهی نداشتند به باد بمبهای انفجاری و آتشزا گرفتند و یکبار دیگر به دنیا نشان دادند که هرکس ضعیف و بیفکر و ناتوان شد حق ادامه حیات و زندگی برای او قائل نیستند و اجازهاش نمیدهند که بیاعتنا به اوضاع جهان در خواب خرگوشی عمیق فرو برود
آن روز ملت ایران مقاومت نکرد زیرا صلاح این بود که با دوستان قدیم و همسایگان قوی خود از در آشتی درآید، اینها آمدند و نشستند و یک قرارداد سه جانبی با ما امضا کردند و با اینکه تحت فشار و منگنه آن قرارداد به تصویب رسید و منافع روشن و مسلم ایران را ندیده گرفتند، تازه آخر جنگ هم که فرا رسید خانه ما را پس از آن همه ویرانی و قحطی و گرسنگی تخلیه نکردند و مدتها مردم محروم و بدبخت را زیر چکمه سالداتهای روسی باقی نگهداشتند
نتیجه تمام جانفشانیها و فداکاریهای ملت ما این شد که لقب «پل پیروزی» را به ایران دادند و سران متفقین در اعلامیههای رسمی خودشان همه جا به مساعی و مجاهدات کشور ما اشاره نموده وعده دادند که چنین و چنان خواهند کرد. الآن قریب چهار سال از روز تسلیم آلمان میگذرد و زندگانی ملت ایران از همه وقت خرابتر، پریشانتر و فلاکت بارتر است
زندگی اقتصادی ما را اشغال متفقین به روزی انداخت که معلوم نیست تا نیم قرن دیگر بتوانیم کمر راست کنیم
خون دریاسالار «بایندر» و خون صدها نفر نظامی و غیرنظامی دیگر که در فجر شوم سوم شهریور ناحق به زمین ریخت و افتخار قربانی وطن را پیدا کردند، همچنین روح بزرگ هزارها نفر مردم آذربایجان که در غائله و فتنهانگیزی پیشهوری و غلام یحیی شهید راه آزادی شدند و بالاخره نظاره این اوضاع دردناک و ماتمخیز ما را ملزم میکند که از سوم شهریور خونین با تأسف یاد کنیم و پس از تحمل این همه ماتم و مصیبت از همسایگان و متفقین ایران اجرای تعهدات و اجرای مواعیدشان را جدا بخواهیم.
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/3038-sevom-shahrivar-khonin.html
@iranboom_ir
مزار شهدای گمنام در کنار رود ارس که به تنهائی در مقابل ارتش متجاوز روس ها مقاومت کردند
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/7244-khon-shahidan-sevom-shahrivar-1320-mijoshad.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/7244-khon-shahidan-sevom-shahrivar-1320-mijoshad.html
@iranboom_ir