ویژگیها و شاخصههای نهضت مشروطه
در مورد ویژگیها و شاخصههای اصلی نهضت مشروطه بسیار میتوان گفت و افزونتر از آن میتوان نوشت. اما چند شاخصهی برتر نهضت مشروطه را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
با بررسی عملکرد هر طبقه یا گروه در انقلاب مشروطیت مشخص میشود که انقلاب بیش از همه دستآورد پیشهوران و روشنفکرانی بود که با دربار و قدرتهای خارجی مبارزه کردند.
ائتلاف گروههای انقلابی را شاید بتوان اتحاد شهری، مردمی و چند طبقهای قلمداد کرد. در صفبندی نیروهای اجتماعی، اتحاد مشروطهخواهان طیف گستردهای از پیشهوران، روشنفکران، کارگران، بازرگانان و بسیاری از روحانیان را شامل میشد.
افزایش احساسات ملی و رشد گستردهی ناسیونالیسم. در حقیقت، در جریان انقلاب مشروطه بود که مردم ایران برای نخستینبار از خود با عنوان ملّت یاد کردند و در شعارهایشان جملهی «زندهباد ملت ایران» را نیز سر دادند.
رشد روزافزون خودآگاهی ملی و بالا رفتن سطح فهم سیاسی - اجتماعی مردم. این نکته را شاید حتا بتوان بزرگترین دستآورد مشروطه نیز برشمرد، زیرا که مشروطه یارای آن را یافت تا قالب چند صدسالهای را به زیر سوال برد که بر اساس آن مردم خود را رعیت و گله و حکومت را چوپان و عقل کل میپنداشتند.
http://iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/2854-hamkari-sonatgarayan-nogarayan-mashrote.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
در مورد ویژگیها و شاخصههای اصلی نهضت مشروطه بسیار میتوان گفت و افزونتر از آن میتوان نوشت. اما چند شاخصهی برتر نهضت مشروطه را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
با بررسی عملکرد هر طبقه یا گروه در انقلاب مشروطیت مشخص میشود که انقلاب بیش از همه دستآورد پیشهوران و روشنفکرانی بود که با دربار و قدرتهای خارجی مبارزه کردند.
ائتلاف گروههای انقلابی را شاید بتوان اتحاد شهری، مردمی و چند طبقهای قلمداد کرد. در صفبندی نیروهای اجتماعی، اتحاد مشروطهخواهان طیف گستردهای از پیشهوران، روشنفکران، کارگران، بازرگانان و بسیاری از روحانیان را شامل میشد.
افزایش احساسات ملی و رشد گستردهی ناسیونالیسم. در حقیقت، در جریان انقلاب مشروطه بود که مردم ایران برای نخستینبار از خود با عنوان ملّت یاد کردند و در شعارهایشان جملهی «زندهباد ملت ایران» را نیز سر دادند.
رشد روزافزون خودآگاهی ملی و بالا رفتن سطح فهم سیاسی - اجتماعی مردم. این نکته را شاید حتا بتوان بزرگترین دستآورد مشروطه نیز برشمرد، زیرا که مشروطه یارای آن را یافت تا قالب چند صدسالهای را به زیر سوال برد که بر اساس آن مردم خود را رعیت و گله و حکومت را چوپان و عقل کل میپنداشتند.
http://iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/2854-hamkari-sonatgarayan-nogarayan-mashrote.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
۳۷ سال پیش در ۱۹ امرداد ۱۳۶۶، مهدی سهیلی ـ ادیب، طنزپرداز و شاعر ـ درگذشت.
یادش گرامی باد
@iranboom_ir
یادش گرامی باد
@iranboom_ir
اشعار سعدی بر آرامگاه های ۶۰۰ ساله مردم اندونزی که نشان دهنده استقبال از فرهنگ غنی ایران میباشد.
چهارگوشه جهان نشان از تمدن ایران دارد ...
@iranboom_ir
چهارگوشه جهان نشان از تمدن ایران دارد ...
@iranboom_ir
کتاب«فارسی ناشنیده»، فرهنگی برای تمام کشورهای فارسیزبان (گفتگو با دکتر حسن انوشه)
اشاره : « فارسی ناشنیده » عنوان کتابی از دکتر حسن انوشه ، و حاصل ۱۸ سال کوشش و تلاش این پژوهشگر در استخراج و برگردان واژگانی از زبان فارسی است که در افغانستان به کار میرود . این کتاب که فرهنگ واژهها و اصطلاحات فارسی و فارسیشده کاربردی در افغانستان را شامل می شود، را موسسه ی فرهنگی اکو در هزار صفحه منتشر کرده است . پژوهشگر در این اثر در پی آن دسته از واژهها و اصطلاحات کاربردی رفته که در فارسی قدیم کاربرد داشته و در دیوانهای شاعران و متون علمی و ادبی به کار رفتهاند . بسیاری از این واژهها و اصطلاحات در افغانستان هنوز زندهاند و کارکرد روزمره دارند ، اما در ایران از یادها رفتهاند و حتی ادیبان نیز چنانچه در متون به آنها بربخورند ، باید به فرهنگ لغات مراجعه کنند . واژههایی که در افغانستان به یک معنی و در ایران به معنای دیگر هستند . به عنوان نمونه ، واژه ی « مگر » که در ایران مترادف « الا » و « به جز » است ، و در افغانستان به جای « اما » به کار میرود یا مثلا« گل کردن » که در ایران به معنی« شکفتن » و« شکوفا شدن » است ، در افغانستان برای « خاموش کردن چراغ » به کار میرود یا « نامهنگاری » که در افغانستان به معنی « خبرنگاری » است نه « نوشتن نامه » . واژههایی که از گویشهای فارسی بومی به فارسی رسمی و معیار افغانستان رفتهاند و عمومیت یافتهاند ، مانند فارسی هزارگی ، بدخشی ، یغنابی ، شغنانی و اشکاشمی . واژههایی که از زبان دیگر به فارسی افغانستان راه یافتهاند و در ایران هیچ شناخته نیستند. این واژهها هندی ، ترکی ، انگلیسی ، فرانسوی و گهگاه روسی و ایتالیاییاند . آنچه در پی میآید ، گفتوگو با این متفکر دانش پژوه است که نگاهی حکمی ، علمی و عرفانی به زبان و ادبیات فارسی دارد.
فارسی ناشنیده
( فرهنگ واژه ها و اصطلاحات فارسی و فارسی شده ی کاربردی در افغانستان )
نوشته : حسن انوشه – غلامرضا خدابنده لو
۱۰۰۰ صفحه - ۴۸۰۰۰ تومان
پرسش : « پیشتر پژوهش مشابهی اتفاق افتاده بود ؟ »
پاسخ : « تاکنون انتشار کتابی با این اندازه واژه که درباره ی واژههای فارسی جای دیگر باشد ، در ایران سابقه نداشته است . تنها کتابی که میتوان از آن یاد کرد ، « لغت فرس » اسدی توسی است که در میانه ی سده ی پنجم هجری به قصد آن نوشته شده که شاعران و نویسندگان سرزمینهای غربی ایران معانی واژههایی را که فارسیزبانان شرق جهان ایرانی به کار میبردند، دریابند . دشواری فهم فارسی مشرق جهان ایرانی از آنجا پیدا شده بود که شمار زیادی از واژههای زبان سغدی که خود از زبانهای ایرانی بود، در آن راه یافته بود و مردمان نواحی غربی ایران که از سغد دور بودند ، نمیتوانستند معنای این واژهها را دریابند . اینکه ناصر خسرو قبادیانی در سفرنامهاش مینویسد که در تبریز به شاعری برخورده که شعر را خوب میگفته اما فارسی را خوب نمیدانسته ، از آن روی بوده که قطران معنی واژههای سغدی دخیل در زبان فارسی را درنمییافت نه اینکه فارسی را خوب نمیدانست . »
پرسش : « آیا شما این کتاب را با هدف یکسانسازی زبان فارسی در سه کشور فارسیزبان تدوین کردید ؟ اگر چنین است ، این کتاب شما را چقدر به هدفتان نزدیک کرد ؟ »
پاسخ : « نیت ما بر این بوده که سرانجام به تدوین فرهنگی برسیم که بتوان در تمامی سرزمینهایی که به فارسی سخن میگویند از آن استفاده کنند . تاکنون در حوزه ی زبان فارسی چنین فرهنگی نوشته نشده و کشورهای فارسی زبان با اینکه به یک زبان سخن میگویند ، دارای فرهنگ لغت مشترکی نیستند و هر یک فرهنگهای جداگانه برای خود دارند و تاکنون کوششی نیز برای یک کاسه کردن گنجینه ی واژگانی یکدیگر نکردهاند . امید است که روزی به این ضرورت پی ببرند و فرهنگی تدوین کنند که در همه جا از آن استفاده شود . یک فرهنگ انگلیسی در تمامی کشورهای انگلیسی زبان که بسیار هم از یکدیگر دورند ، کاربرد دارد و از آن استفاده میکنند، یک قاموس عربی، مثلا« المنجد» یا « المورد » هم در موریتانی که غربیترین کشور جهان عرب است ، کاربرد دارد، هم در عمان که شرقیترین آنهاست ؛ اما کشورهای فارسیزبان که از قضا ، در کنار هم نشستهاند دارای یک لغتنامه ی مشترک نیستند و اهتمامی نیز در این کار ندارند . ما این گام نخست را به امید آن برداشتیم که روزی چنین پیشامد خجسته ای اتفاق بیفتد و همه ی فارسیزبانان صاحب لغتنامه ی مشترکی شوند . »
پرسش : « کسان دیگری هم در تهیه و تدوین این کتاب نقش داشتند ؟ »
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/9618-farsi-nashenide-farhangi-baraye-tamam-farsi-zabanan.html
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
اشاره : « فارسی ناشنیده » عنوان کتابی از دکتر حسن انوشه ، و حاصل ۱۸ سال کوشش و تلاش این پژوهشگر در استخراج و برگردان واژگانی از زبان فارسی است که در افغانستان به کار میرود . این کتاب که فرهنگ واژهها و اصطلاحات فارسی و فارسیشده کاربردی در افغانستان را شامل می شود، را موسسه ی فرهنگی اکو در هزار صفحه منتشر کرده است . پژوهشگر در این اثر در پی آن دسته از واژهها و اصطلاحات کاربردی رفته که در فارسی قدیم کاربرد داشته و در دیوانهای شاعران و متون علمی و ادبی به کار رفتهاند . بسیاری از این واژهها و اصطلاحات در افغانستان هنوز زندهاند و کارکرد روزمره دارند ، اما در ایران از یادها رفتهاند و حتی ادیبان نیز چنانچه در متون به آنها بربخورند ، باید به فرهنگ لغات مراجعه کنند . واژههایی که در افغانستان به یک معنی و در ایران به معنای دیگر هستند . به عنوان نمونه ، واژه ی « مگر » که در ایران مترادف « الا » و « به جز » است ، و در افغانستان به جای « اما » به کار میرود یا مثلا« گل کردن » که در ایران به معنی« شکفتن » و« شکوفا شدن » است ، در افغانستان برای « خاموش کردن چراغ » به کار میرود یا « نامهنگاری » که در افغانستان به معنی « خبرنگاری » است نه « نوشتن نامه » . واژههایی که از گویشهای فارسی بومی به فارسی رسمی و معیار افغانستان رفتهاند و عمومیت یافتهاند ، مانند فارسی هزارگی ، بدخشی ، یغنابی ، شغنانی و اشکاشمی . واژههایی که از زبان دیگر به فارسی افغانستان راه یافتهاند و در ایران هیچ شناخته نیستند. این واژهها هندی ، ترکی ، انگلیسی ، فرانسوی و گهگاه روسی و ایتالیاییاند . آنچه در پی میآید ، گفتوگو با این متفکر دانش پژوه است که نگاهی حکمی ، علمی و عرفانی به زبان و ادبیات فارسی دارد.
فارسی ناشنیده
( فرهنگ واژه ها و اصطلاحات فارسی و فارسی شده ی کاربردی در افغانستان )
نوشته : حسن انوشه – غلامرضا خدابنده لو
۱۰۰۰ صفحه - ۴۸۰۰۰ تومان
پرسش : « پیشتر پژوهش مشابهی اتفاق افتاده بود ؟ »
پاسخ : « تاکنون انتشار کتابی با این اندازه واژه که درباره ی واژههای فارسی جای دیگر باشد ، در ایران سابقه نداشته است . تنها کتابی که میتوان از آن یاد کرد ، « لغت فرس » اسدی توسی است که در میانه ی سده ی پنجم هجری به قصد آن نوشته شده که شاعران و نویسندگان سرزمینهای غربی ایران معانی واژههایی را که فارسیزبانان شرق جهان ایرانی به کار میبردند، دریابند . دشواری فهم فارسی مشرق جهان ایرانی از آنجا پیدا شده بود که شمار زیادی از واژههای زبان سغدی که خود از زبانهای ایرانی بود، در آن راه یافته بود و مردمان نواحی غربی ایران که از سغد دور بودند ، نمیتوانستند معنای این واژهها را دریابند . اینکه ناصر خسرو قبادیانی در سفرنامهاش مینویسد که در تبریز به شاعری برخورده که شعر را خوب میگفته اما فارسی را خوب نمیدانسته ، از آن روی بوده که قطران معنی واژههای سغدی دخیل در زبان فارسی را درنمییافت نه اینکه فارسی را خوب نمیدانست . »
پرسش : « آیا شما این کتاب را با هدف یکسانسازی زبان فارسی در سه کشور فارسیزبان تدوین کردید ؟ اگر چنین است ، این کتاب شما را چقدر به هدفتان نزدیک کرد ؟ »
پاسخ : « نیت ما بر این بوده که سرانجام به تدوین فرهنگی برسیم که بتوان در تمامی سرزمینهایی که به فارسی سخن میگویند از آن استفاده کنند . تاکنون در حوزه ی زبان فارسی چنین فرهنگی نوشته نشده و کشورهای فارسی زبان با اینکه به یک زبان سخن میگویند ، دارای فرهنگ لغت مشترکی نیستند و هر یک فرهنگهای جداگانه برای خود دارند و تاکنون کوششی نیز برای یک کاسه کردن گنجینه ی واژگانی یکدیگر نکردهاند . امید است که روزی به این ضرورت پی ببرند و فرهنگی تدوین کنند که در همه جا از آن استفاده شود . یک فرهنگ انگلیسی در تمامی کشورهای انگلیسی زبان که بسیار هم از یکدیگر دورند ، کاربرد دارد و از آن استفاده میکنند، یک قاموس عربی، مثلا« المنجد» یا « المورد » هم در موریتانی که غربیترین کشور جهان عرب است ، کاربرد دارد، هم در عمان که شرقیترین آنهاست ؛ اما کشورهای فارسیزبان که از قضا ، در کنار هم نشستهاند دارای یک لغتنامه ی مشترک نیستند و اهتمامی نیز در این کار ندارند . ما این گام نخست را به امید آن برداشتیم که روزی چنین پیشامد خجسته ای اتفاق بیفتد و همه ی فارسیزبانان صاحب لغتنامه ی مشترکی شوند . »
پرسش : « کسان دیگری هم در تهیه و تدوین این کتاب نقش داشتند ؟ »
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/9618-farsi-nashenide-farhangi-baraye-tamam-farsi-zabanan.html
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
حقوق ایران در دریای مازندران محفوظ است
پیش از تحمیل دو قرارداد گلستان (1813م.) و ترکمانچای (1828 م.) بر دولت و ملت ایران، دولت و ملت ایران در دریای مازندران با هیچ نهاد یا دولت معرضی روبهرو نبودند، اما در اثر تحمیل قرارداد گلستان، حقوق تاریخی ملت ایران خدشهدار شد و حق ملت ایران در داشتن نیروی دریایی در این دریا از میان رفت.
در اثر تحمیل قرارداد آخال به ایران از سوی روسیهی تزاری (1881م.)، دولت ایران از حقوق خود بر سرزمینهای خوارزم و فرارود چشمپوشی کرد و بدینسان کرانههای خاوری دریای مازندران نیز به دست روسها افتاد.
به دنبال سرنگونی حکومت تزاری در اثر کودتای بلشویکی در هفتم نوامبر 1917 م.، روسها با اشغال بخشهایی از ایران، گلولهباران کردن بندرها و... در پی آن برآمدند تا ارثیهی خونین تزارها را به خود منتقل کنند. سرانجام روز 13 دسامبر 1921 (23 آذرماه 1300) ایران زیر فشار خردکنندهی بلشویکها تن به امضای قرارداد 1921 (قرارداد مودّت) داد. بر پایهی این قرارداد، سرزمینهایی را که حکومت تزاری با جبر و زور از ایران گرفته بود، به حکومت بلشویکی منتقل شد، اما در این میان حقوق دولت ایران در دریای مازندران ترمیم شد و ایران حقوق برابر با اتحاد شوروی را در این دریا به دست آورد.
فصل یازدهم عهدنامهی 1921 میگوید: «نظر به اینکه مطابق اصول بیانشده در فصل اول این عهدنامه، عهدنامهی منعقده در 10 فوریه 1828 بین ایران و روسیه در ترکمانچای نیز که فصل 8 آن حق داشتن بحریه را در بحر خزر از ایران سلب نموده بود، از درجهی اعتبار ساقط است، معهذا طرفین متعاهدین رضایت میدهند که از زمان امضای این معاهده هر دو بالسویه حق کشتیرانی آزاد در زیر بیرقهای خود در بحر خزر داشته باشند».
از سوی دیگر، بر پایهی قرارداد بازرگانی و بحرپیمایی میان ایران و شوروی که در 25 مارس 1940 (پنجم فروردین 1319) بسته شد، دو دولت از حقوق برابر و انحصاری در دریای مازندران از نظر کشتیرانی (مادهی 13) و نیز از منابع طبیعی (بند 4 مادهی 12)، به گونهی روشن و غیر قابل تعبیر و تفسیر بهرهمند شدند.
در مادهی 13 قرارداد اشارهشده است: «طرفین متعاهدین بر طبق اصولی که در عهدنامهی مورخ 6 فوریه 1921 بین ایران و جمهوری متحد سوسیالیستی شوروی اعلام گردیده است موافقت دارند که در تمام دریای خزر کشتیهایی جز کشتیهای متعلق به ایران یا اتحاد شوروی سوسیالیستی و یا متعلق به اتباع و بنگاههای بازرگانی و حملونقل کشوری یکی از طرفین متعاهدین که زیر پرچم ایران یا پرچم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سیر مینمایند، نمیتواند وجود داشته باشد».
البته منظور از کشتیها، عبارت است از کشتیهای بازرگانی و جنگی - زیرا در این مورد هیچ اشارهای به نوع کشتی به عمل نیامده است - و کشتیهایی متعلق به ایران یا اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و یا کشتیهای زیر پرچم آن دو.
بند 14 مادهی 12 مقرر میدارد: «هر یک از طرفین متعاهدین، ماهیگیری را در سواحل خود در حد 10 مایل دریایی به کشتیهای خود اختصاص داده و این حق را برای خود محفوظ میدارد...».
این بند تصریح دارد که طرفین متعاهدین (ایران و شوروی) در خارج از 10 مایل ساحلی هر دو یکسان میتوانند از منابع آبزیان بهره گیرند و این حق به زیر آبها یعنی بستر و زیربستر نیز تسری دارد.
افزون بر آن در همان روزِ امضای قرارداد(25 مارس 1940)،سفیر کبیر دولت اتحاد جماهیر شوروی در تهران که قرارداد بازرگانی و بحرپیمایی را از سوی دولت خود امضا کرده است در نامهای به وزیر امور خارجه مینویسد: «با نهایت توقیر مراتب زیر را باستحضار آن جناب میرساند: ... نظر به اینکه دریای خزر که طرفین متعاهدین، آن را دریای ایران و شوروی میدانند...».
همان روز در پاسخ، وزیر خارجه ایران به «ماتوی فیلیمونو» سفیر کبیر شوروی در ایران مینویسد: «با کمال توقیر وصول نامهی مورخ 25 مارس 1940 آن جناب را که مضمون ذیل است تأیید مینمایم... دریای خزر که طرفین متعاهدین، آن را دریای ایران و شوروی میدانند...».
با توجه به دو قرارداد 1921 و 1940 و نیز نامههای پیوست قرارداد 1940، روشن و مسلم است که:
دریای مازندران یک دریای بسته است (دریای ایران و شوروی)؛
این دریا در ید مالکیت و حاکمیت برابر دو دولت ایران و شوروی قرار دارد؛
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/3215-ba-hassiat-hoghogh-iran-daya-maaz-mahfoz.html
@iranboom_ir
پیش از تحمیل دو قرارداد گلستان (1813م.) و ترکمانچای (1828 م.) بر دولت و ملت ایران، دولت و ملت ایران در دریای مازندران با هیچ نهاد یا دولت معرضی روبهرو نبودند، اما در اثر تحمیل قرارداد گلستان، حقوق تاریخی ملت ایران خدشهدار شد و حق ملت ایران در داشتن نیروی دریایی در این دریا از میان رفت.
در اثر تحمیل قرارداد آخال به ایران از سوی روسیهی تزاری (1881م.)، دولت ایران از حقوق خود بر سرزمینهای خوارزم و فرارود چشمپوشی کرد و بدینسان کرانههای خاوری دریای مازندران نیز به دست روسها افتاد.
به دنبال سرنگونی حکومت تزاری در اثر کودتای بلشویکی در هفتم نوامبر 1917 م.، روسها با اشغال بخشهایی از ایران، گلولهباران کردن بندرها و... در پی آن برآمدند تا ارثیهی خونین تزارها را به خود منتقل کنند. سرانجام روز 13 دسامبر 1921 (23 آذرماه 1300) ایران زیر فشار خردکنندهی بلشویکها تن به امضای قرارداد 1921 (قرارداد مودّت) داد. بر پایهی این قرارداد، سرزمینهایی را که حکومت تزاری با جبر و زور از ایران گرفته بود، به حکومت بلشویکی منتقل شد، اما در این میان حقوق دولت ایران در دریای مازندران ترمیم شد و ایران حقوق برابر با اتحاد شوروی را در این دریا به دست آورد.
فصل یازدهم عهدنامهی 1921 میگوید: «نظر به اینکه مطابق اصول بیانشده در فصل اول این عهدنامه، عهدنامهی منعقده در 10 فوریه 1828 بین ایران و روسیه در ترکمانچای نیز که فصل 8 آن حق داشتن بحریه را در بحر خزر از ایران سلب نموده بود، از درجهی اعتبار ساقط است، معهذا طرفین متعاهدین رضایت میدهند که از زمان امضای این معاهده هر دو بالسویه حق کشتیرانی آزاد در زیر بیرقهای خود در بحر خزر داشته باشند».
از سوی دیگر، بر پایهی قرارداد بازرگانی و بحرپیمایی میان ایران و شوروی که در 25 مارس 1940 (پنجم فروردین 1319) بسته شد، دو دولت از حقوق برابر و انحصاری در دریای مازندران از نظر کشتیرانی (مادهی 13) و نیز از منابع طبیعی (بند 4 مادهی 12)، به گونهی روشن و غیر قابل تعبیر و تفسیر بهرهمند شدند.
در مادهی 13 قرارداد اشارهشده است: «طرفین متعاهدین بر طبق اصولی که در عهدنامهی مورخ 6 فوریه 1921 بین ایران و جمهوری متحد سوسیالیستی شوروی اعلام گردیده است موافقت دارند که در تمام دریای خزر کشتیهایی جز کشتیهای متعلق به ایران یا اتحاد شوروی سوسیالیستی و یا متعلق به اتباع و بنگاههای بازرگانی و حملونقل کشوری یکی از طرفین متعاهدین که زیر پرچم ایران یا پرچم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سیر مینمایند، نمیتواند وجود داشته باشد».
البته منظور از کشتیها، عبارت است از کشتیهای بازرگانی و جنگی - زیرا در این مورد هیچ اشارهای به نوع کشتی به عمل نیامده است - و کشتیهایی متعلق به ایران یا اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و یا کشتیهای زیر پرچم آن دو.
بند 14 مادهی 12 مقرر میدارد: «هر یک از طرفین متعاهدین، ماهیگیری را در سواحل خود در حد 10 مایل دریایی به کشتیهای خود اختصاص داده و این حق را برای خود محفوظ میدارد...».
این بند تصریح دارد که طرفین متعاهدین (ایران و شوروی) در خارج از 10 مایل ساحلی هر دو یکسان میتوانند از منابع آبزیان بهره گیرند و این حق به زیر آبها یعنی بستر و زیربستر نیز تسری دارد.
افزون بر آن در همان روزِ امضای قرارداد(25 مارس 1940)،سفیر کبیر دولت اتحاد جماهیر شوروی در تهران که قرارداد بازرگانی و بحرپیمایی را از سوی دولت خود امضا کرده است در نامهای به وزیر امور خارجه مینویسد: «با نهایت توقیر مراتب زیر را باستحضار آن جناب میرساند: ... نظر به اینکه دریای خزر که طرفین متعاهدین، آن را دریای ایران و شوروی میدانند...».
همان روز در پاسخ، وزیر خارجه ایران به «ماتوی فیلیمونو» سفیر کبیر شوروی در ایران مینویسد: «با کمال توقیر وصول نامهی مورخ 25 مارس 1940 آن جناب را که مضمون ذیل است تأیید مینمایم... دریای خزر که طرفین متعاهدین، آن را دریای ایران و شوروی میدانند...».
با توجه به دو قرارداد 1921 و 1940 و نیز نامههای پیوست قرارداد 1940، روشن و مسلم است که:
دریای مازندران یک دریای بسته است (دریای ایران و شوروی)؛
این دریا در ید مالکیت و حاکمیت برابر دو دولت ایران و شوروی قرار دارد؛
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/3215-ba-hassiat-hoghogh-iran-daya-maaz-mahfoz.html
@iranboom_ir
دیدهبان مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz.html
@IRANBOOM_IR
گزارش سیزدهمین همایش ملی دریای مازندران (کاسپیان)
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/17100-hama-maaz-13-970718.html
بیانیه پایگاه اطلاع رسانی برای نجات یادمانهای باستانی دربارۀ حقوق اساس ملت ایران در دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/11968-mohammad-varshochi.html
بیانیهٔ همایش علمیفرهنگی دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1434-bayani-hama-maaz-86.html
دهمین همایش ملی و مستقل دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/15873-
نهمین همایش ملی و مستقل دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/13831-
نهمین همایش حقوق تاریخی ایران در دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/13656-
هشتمین همایش حقوق تاریخی ایران در دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/12361-hama-maaz-930125.html
هفتمین همایش دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/11404-haftomin-hama-maaz-9210.html
ششمین نشست دریای مازندران برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1562-maaz-6-neshast.html
حقوق ایران در دریای مازندران و دیدگاه های پژوهشگران و دانشوران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1664-hagh-iran-darya-maaz.html
نخستین همایش علمی- فرهنگی دریای مازندران سال 86 برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1433-hama-maaz-861205.html
همایش علمی- فرهنگی دریای مازندران برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1076-hama-maaz-esfand87.html
نامه سرگشاده پیرامون دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/3-1388-10-10-21-59-09.html
ویژهنامه دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/17323-daya-mazandaran-971211.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz.html
@IRANBOOM_IR
گزارش سیزدهمین همایش ملی دریای مازندران (کاسپیان)
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/17100-hama-maaz-13-970718.html
بیانیه پایگاه اطلاع رسانی برای نجات یادمانهای باستانی دربارۀ حقوق اساس ملت ایران در دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/11968-mohammad-varshochi.html
بیانیهٔ همایش علمیفرهنگی دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1434-bayani-hama-maaz-86.html
دهمین همایش ملی و مستقل دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/15873-
نهمین همایش ملی و مستقل دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/13831-
نهمین همایش حقوق تاریخی ایران در دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/13656-
هشتمین همایش حقوق تاریخی ایران در دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/12361-hama-maaz-930125.html
هفتمین همایش دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/11404-haftomin-hama-maaz-9210.html
ششمین نشست دریای مازندران برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1562-maaz-6-neshast.html
حقوق ایران در دریای مازندران و دیدگاه های پژوهشگران و دانشوران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1664-hagh-iran-darya-maaz.html
نخستین همایش علمی- فرهنگی دریای مازندران سال 86 برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1433-hama-maaz-861205.html
همایش علمی- فرهنگی دریای مازندران برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1076-hama-maaz-esfand87.html
نامه سرگشاده پیرامون دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/3-1388-10-10-21-59-09.html
ویژهنامه دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/17323-daya-mazandaran-971211.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دکتر عباس زریاب خویی
۲۰ امرداد ۱۲۹۸ زادروز دکتر عباس زریاب خویی است. یادش گرامی.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39115
عباس زریاب خویی در ۲۰ مرداد ۱۲۹۸ هجری خورشیدی در شهر خوی به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و دوره اول دبیرستان را در خوی گذراند و چون امکان ادامه تحصیل در خوی وجود نداشت نزد یکی از روحانیون شهر به نام شیخ عبدالحسین اعلمی به یادگیری صرف و نحو عربی، اصول و دیگر علوم حوزوی پرداخت. در سال ۱۳۱۶ به قم رفت و درمدرسه فیضیه با مرحوم آیت الله جعفر اشراقی هم اطاق شد و قریب شش سال نزد علمای طراز اول حوزه علمیه قم به تحصیل مشغول بود.. در سال ۱۳۲۲ فوت پدر باعث شد تا زریاب به شهر خوی بازگردد و مدتی به تدریس در دبیرستان بپردازد.
در شهریور ۱۳۲۴ به تهران آمد و به نوشتن مقاله در نشریههای علمی و ادبی پرداخت تا اینکه به کار در کتابخانه مجلس شورای ملی مشغول شد. همزمان دوره لیسانس را در دانشکده معقول و منقول (الهیات) دانشگاه تهران گذراند.
در سال ۱۳۳۴ بورس مطالعاتی هومبولت در آلمان در اختیار عباس زریاب خویی قرار گرفت و در سال ۱۳۳۹ از دانشگاه یوهانس گوتنبرگ شهر ماینز در رشتههای تاریخ و فلسفه درجه دکتری گرفت.
دکتر عباس زریاب خویی در سال ۱۳۳۹ به تهران بازگشت در سال ۱۳۴۱ به دعوت والتر هنینگ که آن زمان کرسی استادی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا داشت به برکلی رفت و به مدت دو سال در آن دانشگاه به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول بود. با اینکه هنینگ پست دائمی در دانشگاه برکلی برای زریاب در نظر گرفته بود ولی او ترجیح داد که به ایران بازگردد و دانستهها و تجربههای خود را در اختیار دانشجویان ایرانی بگذارد
هنگامی که بنیاد دایرةالمعارف اسلامی و مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و دایرةالمعارف تشیع تأسیس شد، بر همه اهل علم و معرفت معلوم بود که هر دایرةالمعارفی در این زمینهها بدون همکاری پرثمر زریاب ناقص خواهد بود و او نیز با دل و جان با این سازمانها به همکاری پرداخت.دکتر عباس زریاب خویی در ۱۴ بهمن ۱۳۷۳ در تهران درگذشت.
از تألیفات وی میتوانیم به « بزم آورد، شصت مقاله درباره تاریخ و فرهنگ و فلسفه»،« آیینه جام» و « تاریخ ساسانیان» اشاره کنیم و از ترجمه ها نیز می توان به « تاریخ فلسفه ویل دورانت» و « تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان از تئودر نولدکه » اشاره نمود.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/roidad-haye-farhangi/11910-1392-12-14-06-20-32.html
__
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
۲۰ امرداد ۱۲۹۸ زادروز دکتر عباس زریاب خویی است. یادش گرامی.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39115
عباس زریاب خویی در ۲۰ مرداد ۱۲۹۸ هجری خورشیدی در شهر خوی به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و دوره اول دبیرستان را در خوی گذراند و چون امکان ادامه تحصیل در خوی وجود نداشت نزد یکی از روحانیون شهر به نام شیخ عبدالحسین اعلمی به یادگیری صرف و نحو عربی، اصول و دیگر علوم حوزوی پرداخت. در سال ۱۳۱۶ به قم رفت و درمدرسه فیضیه با مرحوم آیت الله جعفر اشراقی هم اطاق شد و قریب شش سال نزد علمای طراز اول حوزه علمیه قم به تحصیل مشغول بود.. در سال ۱۳۲۲ فوت پدر باعث شد تا زریاب به شهر خوی بازگردد و مدتی به تدریس در دبیرستان بپردازد.
در شهریور ۱۳۲۴ به تهران آمد و به نوشتن مقاله در نشریههای علمی و ادبی پرداخت تا اینکه به کار در کتابخانه مجلس شورای ملی مشغول شد. همزمان دوره لیسانس را در دانشکده معقول و منقول (الهیات) دانشگاه تهران گذراند.
در سال ۱۳۳۴ بورس مطالعاتی هومبولت در آلمان در اختیار عباس زریاب خویی قرار گرفت و در سال ۱۳۳۹ از دانشگاه یوهانس گوتنبرگ شهر ماینز در رشتههای تاریخ و فلسفه درجه دکتری گرفت.
دکتر عباس زریاب خویی در سال ۱۳۳۹ به تهران بازگشت در سال ۱۳۴۱ به دعوت والتر هنینگ که آن زمان کرسی استادی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا داشت به برکلی رفت و به مدت دو سال در آن دانشگاه به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول بود. با اینکه هنینگ پست دائمی در دانشگاه برکلی برای زریاب در نظر گرفته بود ولی او ترجیح داد که به ایران بازگردد و دانستهها و تجربههای خود را در اختیار دانشجویان ایرانی بگذارد
هنگامی که بنیاد دایرةالمعارف اسلامی و مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و دایرةالمعارف تشیع تأسیس شد، بر همه اهل علم و معرفت معلوم بود که هر دایرةالمعارفی در این زمینهها بدون همکاری پرثمر زریاب ناقص خواهد بود و او نیز با دل و جان با این سازمانها به همکاری پرداخت.دکتر عباس زریاب خویی در ۱۴ بهمن ۱۳۷۳ در تهران درگذشت.
از تألیفات وی میتوانیم به « بزم آورد، شصت مقاله درباره تاریخ و فرهنگ و فلسفه»،« آیینه جام» و « تاریخ ساسانیان» اشاره کنیم و از ترجمه ها نیز می توان به « تاریخ فلسفه ویل دورانت» و « تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان از تئودر نولدکه » اشاره نمود.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/roidad-haye-farhangi/11910-1392-12-14-06-20-32.html
__
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
دکتر عباس زریاب خویی
۲۰ امرداد ۱۲۹۸ زادروز دکتر عباس زریاب خویی است. یادش گرامی.
@iranboom_ir
۲۰ امرداد ۱۲۹۸ زادروز دکتر عباس زریاب خویی است. یادش گرامی.
@iranboom_ir
شادروان عنایتالله رضا: نام درياي شمال ايران «كاسپي» است
«خزر» نام درستی برای دریای شمال ایران نیست
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/103-name-darya-shomal.html
@iranboom_ir
«خزر» نام درستی برای دریای شمال ایران نیست
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/103-name-darya-shomal.html
@iranboom_ir
گفتگو با یک پژوهشگر (عنایت الله رضا) دربارۀ کتابش
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/4094-goftego-ba-yek-pajoheshgar-darbare-ketabash.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/4094-goftego-ba-yek-pajoheshgar-darbare-ketabash.html
@iranboom_ir
چکیده کتاب:
"نامِ دریای شمال ایران"
دکتر عنایت الله رضا
استاد و عضو فقید شورای عالی علمی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/41465
🔹دریای شمال ایران؛درکشورهای اروپا و آمریکا و بعضی کشورهای آسیا و آفریقا آن را دریای «کاسپی» مینامند. در کشورهای عربی پیش از این «بحرالخزر» و از دو سه سده پیش «بحرالقزوین» میخوانند. در ایران از حدود 80 سال قبل آن را «دریای مازندران» نامیدند.
از متون کهن ایرانی(متون زردشتی، شاهنامۀ فردوسی، غرر ثعالبی و...) و انیرانی( مانند جغرافیای منسوب به موسی خورنی ارمنی) چنین برمی آید که مازندران و البرزکوه مورد نظر فردوسی و نوشته های دینی باستان در نزدیکی هند واقع بوده است. با این وصف، نظر همۀ مؤلفان نخستین سده های اسلامی پیرامون مازندران یکسان نبوده است، چنانچه بعضی مؤلفان مازندران را با شام و یمن یکی دانسته اند. بنابراین یکی دانستن مازندران اساطیری با طبرستان یا در محدودۀ مازندران کنونی فاقد اعتبار تاریخی است، بلکه تا سدۀ5 هجری اشاره ای به مازندران در محدودۀ تپوران یا طبرستان در هیچیک از متون جغرافیایی و تاریخی دیده نشده است. از سدۀ 5هجری اندک اندک نام مازندران در اراضی شمال ایران پدیدار گشت و رفته رفته نام طبرستان رنگ باخت چنان که یاقوت حموی در قرن7، طبرستان را سرزمینی در مازندران نامید.او در معجم البلدان مینویسد: « ... نمیدانم این سرزمین(طبرستان) از چه زمانی مازندران نام گرفته است، زیرا این نام را در کتابهای پیشینیان نیافتم، بلکه این نامی است که در افواه عامه رواج دارد و این هردو نام (طبرستان و مازندران) یکی است». او در ادامه مینویسد که این سرزمین در مجاورت گیلان و دیلم، میان ری و قومس و "دریای دیلم و گیل" واقع است. جالب آنکه ابن اسفندیار و سیدظهیرالدین مرعشی هم به نوساخته بودن نام مازندران برای سرزمین طبرستان تصریح کرده اند.
🔸در حدود سال 1316 شمسی نام مازندران بر این دریا نهاده شد در حالی که هیچگاه نتواست در میان ملل مجاور جایی برای خود باز کند، چنانچه در سفر حیدرعلی¬یف رئیس¬جمهور جمهوری نوپای آذربایجان به ایران، زمانی که گزارشگری نظر او را پیرامون دریای مازندران خواست، پاسخ شنید که :«دریایی بدین نام نمیشناسم!»؛ البته ترکها نیز درین باره متحدالقول نیستند، چنانچه به ترکی آن دریا را «خزردنیزی» میخوانند اما به روسی « kaspiskoe more» یعنی #دریای_کاسپی مینویسند.
🔹با مروری بر تاریخ مهاجرت و جابجایی اقوام در اطراف این دریا، به قطع میتوان گفت که نام«خزر» به عنوان نام اصلی دریای شمال ایران فاقد دلیل و مدرک است. این نام همانند بسیاری نامها مورد قبول جغرافی-نویسان و مؤلفان جهان نبوده است.اکنون در جهان تنها در ترکیه، ایران، افغانستان و بعضی جمهوریهای آسیای مرکزی این دریا را خزر مینامند. در آسیای مرکزی و شرق اروپا نیز همۀ اقوام ترکی زبان نام خزر را برای دریای شمال ایران به کار نمیگیرند. به عنوان نمونه در جمهوریهای قزاقستان و باشقیرستان این دریا را کاسپی kaspi dinyeze, kaspii tenizi مینامند.
نام هیرکانیا که زمانی شهرت داشت، رفته رفته از میان رفت و جای خود را به کاسپی داد. اکنون اکثریت بزرگی از مردم جهان دریای شمال ایران را «کاسپی» میخوانند. عربها نیز که واضع نام خزر براین دریا بودند، رفته رفته به پیروی از اکثریت غالب نام «دریای قزوین» (کاسپین در زبانهای انگلیسی و فرانسوی) بکار میبرند.
🔸خزران که قومی کوچنده بودند تنها سه قرن و بنابر قول دنلپ مؤلف تاریخ خزر، تاریخی 200 ساله داشتند؛ در نامۀ یوسف شاه خزران به حصدای بن شفروت نمایندۀ سلطان اموی اسپانیا در سال 960م از فاجعۀ درگیری خزران با امپراتوری روم شرقی سخن رفته که موجب ظهور نیروی جدیدی با نام روس در برابر خزران گردیده است. حملۀ روسها به دریای شمال ایران در سال 913 و 943 م نشان داد که خزران در سدۀ 10 م (4 ق) قدرت مقابله با نیروهای روس را از دست داده بودند. در نتیجه سویاتوسلاو فرمانروای روسها ضربه های سنگینی بر خزران وارد آورد و به موجودیت خزران به عنوان دولتی قدرتمند و مستقل پایان داد.
🔹حال آنکه دریای شمال ایران در عهد هخامنشیان با دونام هیرکان و کاسپی شناخته بوده است.خزر نامی گذرا بود چنانچه به غیر از دریای شمال ایران دریاهای پونتوس(دریای سیاه) و مئوتیس(دریای آزوف) هم در آثار بعضی مؤلفان خزر نامیده شده اند. اما دریای شمال ایران نام کهن خویش هیرکانیا و کاسپی را از دست نداد. نام هیرکانیا تا نیمۀ نخست سدۀ 18م/ 12ق بر نقشه¬ها باقی بود و از آن پس رفته رفته کاستی گرفت.
کاسپی نامی ایرانی است و کاسها از هزارۀ دوم پیش از میلاد تا روزگار ساسانیان در سرزمین ایران، جنوب و غرب دریای شمال ایران سکنی داشتند. اکنون آیا بهتر نیست به پیروی از اکثریت قاطع مردم جهان نام مشهور و پذیرفته شدۀ دریای_کاسپی را استفاده کنیم؟
@iranboom_ir
"نامِ دریای شمال ایران"
دکتر عنایت الله رضا
استاد و عضو فقید شورای عالی علمی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/41465
🔹دریای شمال ایران؛درکشورهای اروپا و آمریکا و بعضی کشورهای آسیا و آفریقا آن را دریای «کاسپی» مینامند. در کشورهای عربی پیش از این «بحرالخزر» و از دو سه سده پیش «بحرالقزوین» میخوانند. در ایران از حدود 80 سال قبل آن را «دریای مازندران» نامیدند.
از متون کهن ایرانی(متون زردشتی، شاهنامۀ فردوسی، غرر ثعالبی و...) و انیرانی( مانند جغرافیای منسوب به موسی خورنی ارمنی) چنین برمی آید که مازندران و البرزکوه مورد نظر فردوسی و نوشته های دینی باستان در نزدیکی هند واقع بوده است. با این وصف، نظر همۀ مؤلفان نخستین سده های اسلامی پیرامون مازندران یکسان نبوده است، چنانچه بعضی مؤلفان مازندران را با شام و یمن یکی دانسته اند. بنابراین یکی دانستن مازندران اساطیری با طبرستان یا در محدودۀ مازندران کنونی فاقد اعتبار تاریخی است، بلکه تا سدۀ5 هجری اشاره ای به مازندران در محدودۀ تپوران یا طبرستان در هیچیک از متون جغرافیایی و تاریخی دیده نشده است. از سدۀ 5هجری اندک اندک نام مازندران در اراضی شمال ایران پدیدار گشت و رفته رفته نام طبرستان رنگ باخت چنان که یاقوت حموی در قرن7، طبرستان را سرزمینی در مازندران نامید.او در معجم البلدان مینویسد: « ... نمیدانم این سرزمین(طبرستان) از چه زمانی مازندران نام گرفته است، زیرا این نام را در کتابهای پیشینیان نیافتم، بلکه این نامی است که در افواه عامه رواج دارد و این هردو نام (طبرستان و مازندران) یکی است». او در ادامه مینویسد که این سرزمین در مجاورت گیلان و دیلم، میان ری و قومس و "دریای دیلم و گیل" واقع است. جالب آنکه ابن اسفندیار و سیدظهیرالدین مرعشی هم به نوساخته بودن نام مازندران برای سرزمین طبرستان تصریح کرده اند.
🔸در حدود سال 1316 شمسی نام مازندران بر این دریا نهاده شد در حالی که هیچگاه نتواست در میان ملل مجاور جایی برای خود باز کند، چنانچه در سفر حیدرعلی¬یف رئیس¬جمهور جمهوری نوپای آذربایجان به ایران، زمانی که گزارشگری نظر او را پیرامون دریای مازندران خواست، پاسخ شنید که :«دریایی بدین نام نمیشناسم!»؛ البته ترکها نیز درین باره متحدالقول نیستند، چنانچه به ترکی آن دریا را «خزردنیزی» میخوانند اما به روسی « kaspiskoe more» یعنی #دریای_کاسپی مینویسند.
🔹با مروری بر تاریخ مهاجرت و جابجایی اقوام در اطراف این دریا، به قطع میتوان گفت که نام«خزر» به عنوان نام اصلی دریای شمال ایران فاقد دلیل و مدرک است. این نام همانند بسیاری نامها مورد قبول جغرافی-نویسان و مؤلفان جهان نبوده است.اکنون در جهان تنها در ترکیه، ایران، افغانستان و بعضی جمهوریهای آسیای مرکزی این دریا را خزر مینامند. در آسیای مرکزی و شرق اروپا نیز همۀ اقوام ترکی زبان نام خزر را برای دریای شمال ایران به کار نمیگیرند. به عنوان نمونه در جمهوریهای قزاقستان و باشقیرستان این دریا را کاسپی kaspi dinyeze, kaspii tenizi مینامند.
نام هیرکانیا که زمانی شهرت داشت، رفته رفته از میان رفت و جای خود را به کاسپی داد. اکنون اکثریت بزرگی از مردم جهان دریای شمال ایران را «کاسپی» میخوانند. عربها نیز که واضع نام خزر براین دریا بودند، رفته رفته به پیروی از اکثریت غالب نام «دریای قزوین» (کاسپین در زبانهای انگلیسی و فرانسوی) بکار میبرند.
🔸خزران که قومی کوچنده بودند تنها سه قرن و بنابر قول دنلپ مؤلف تاریخ خزر، تاریخی 200 ساله داشتند؛ در نامۀ یوسف شاه خزران به حصدای بن شفروت نمایندۀ سلطان اموی اسپانیا در سال 960م از فاجعۀ درگیری خزران با امپراتوری روم شرقی سخن رفته که موجب ظهور نیروی جدیدی با نام روس در برابر خزران گردیده است. حملۀ روسها به دریای شمال ایران در سال 913 و 943 م نشان داد که خزران در سدۀ 10 م (4 ق) قدرت مقابله با نیروهای روس را از دست داده بودند. در نتیجه سویاتوسلاو فرمانروای روسها ضربه های سنگینی بر خزران وارد آورد و به موجودیت خزران به عنوان دولتی قدرتمند و مستقل پایان داد.
🔹حال آنکه دریای شمال ایران در عهد هخامنشیان با دونام هیرکان و کاسپی شناخته بوده است.خزر نامی گذرا بود چنانچه به غیر از دریای شمال ایران دریاهای پونتوس(دریای سیاه) و مئوتیس(دریای آزوف) هم در آثار بعضی مؤلفان خزر نامیده شده اند. اما دریای شمال ایران نام کهن خویش هیرکانیا و کاسپی را از دست نداد. نام هیرکانیا تا نیمۀ نخست سدۀ 18م/ 12ق بر نقشه¬ها باقی بود و از آن پس رفته رفته کاستی گرفت.
کاسپی نامی ایرانی است و کاسها از هزارۀ دوم پیش از میلاد تا روزگار ساسانیان در سرزمین ایران، جنوب و غرب دریای شمال ایران سکنی داشتند. اکنون آیا بهتر نیست به پیروی از اکثریت قاطع مردم جهان نام مشهور و پذیرفته شدۀ دریای_کاسپی را استفاده کنیم؟
@iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
گفتگو با یک پژوهشگر (عنایت الله رضا) دربارۀ کتابش
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/4094-goftego-ba-yek-pajoheshgar-darbare-ketabash.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/4094-goftego-ba-yek-pajoheshgar-darbare-ketabash.html
@iranboom_ir
حقوق تاریخی ایران در دریای مازندران
دکتر هوشنگ طالع
برپایهی دو قرارداد 1921( مودت ) و 1940( تجارت و بحر پیمایی) میان دولت شاهنشاهی ایران و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ، نیمی (50 درصد ) از دریای مازندران ( کاسپیان ) در مالکیت ملت و دولت ایران قرار دارد.
از آنجا که هیچگونه تحدید حدود میان ایران و اتحاد شوروی در دریای مازندران( کاسپیان ) به عمل نیامده است ، مالکیت مساوی دو طرف در این دریا به گونهی مشاع میباشد.
بر پایهی اصول شناخته شدهی بینالمللی ، مالکیت بر یک پهنه ( خاکی یا آبی ) درحکم مالکیت برفضای بالا و ژرفای آن پهنه نیز میباشد.
در دو قرارداد مزبور، جز درمورد آبهای ساحلی دو طرف ( بند 4 ماده 12 قرارداد 1940 ) استثنا یا محدودیت دیگری به چشم نمیخورد. از این رو ، مالکیت ملت و دولت ایران بر نیمی از این دریا ، فضای بالا و بستر و زیر بستر را نیز در بر میگیرد.
با فروپاشی اتحاد شوروی درسال 1370 خورشیدی (1990 میلادی ) 15 واحد سیاسی برپهنهی آن سر برآوردند که 4 واحد حاصل از تجزیه یعنی جمهوریهای فدراسیون روسیه ، قزاقستان ، ترکمنستان و آذربایجان ( اران ) دارای مرز آبی با دریای مازندران ( کاسپیان ) میباشند.
همهی واحدهایسیاسی ایجاد شده در فراگشت فروپاشی اتحاد شوروی و از جمله 4 جمهوریهای یاد شده برپایهی قرادادهایهای مینسک ( پایتخت روسیهسفید/ بلاروس) و آلمآتی ( پایتخت وقت قزاقستان ) اعلام کردند که بهعنوان میراثخواران اتحاد شوروی ، همهی معاهدات و تعهدات اتحاد مزبور را به رسـمیت شناخته و محترم میدارند ( این قراردادها به ثبت سازمانمللمتحد نیز رسیده است.
بدینسان 4 کشور مزبور تنها مالک میراث اتحاد شوروی یا نیمی از دریاي مازندران ( کاسپیان ) میباشند و نیمی از آن برپایهی دو قرارداد 1921 و 1940 متعلق به ملت و دولت ایران است. کوتاه سخن آن که :
یکم ـ رژيم حقوقي درياي مازندران (كاسپيان)، بر پايهي قراردادهايي 1921 و 1940 ميان ايران و اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي استوار است.
دوم ـ بر پايهي قراردادهاي مزبور، دو طرف داراي حاكميت و مالكيت متساوي (50 ـ 50 ) بر اين دريا هستند.
سوم ـ از آن جا كه هيچ گونه تحديد حدود، ميان ايران و اتحاد جماهير شوروي در درياي مازندران به عمل نيامده است، مالكيت و حاكميت متساوي دو طرف، به گونهي مشاع ميباشد.
چهارم ـ بر پايهي اصول شناخته شده ملي و بينالمللي، مالكيت و حاكميت بر يك پهنه (اعم از آبي يا خاكي)، در حكم مالكيت و حاكميت بر فضاي بالا و ژرفاي آن پهنه ميباشد، مگر آن كه استثناء يا محدوديتهايي اعلام شده باشد.
در دو قرارداد مزبور، جز در مورد آبهاي ساحلي دو طرف (بند 4 ماده 12 قرارداد 1940)، استثناء و يا محدوديت ديگري به چشم نميخورد. از اين رو، مالكيت و حاكميت ملت و دولت ايران بر نيمي از درياي مازندران، فضاي بالا و بستر و زير بستر اين دريا را نيز در بر ميگيرد.
پنجم ـ در سال 1370 (1991 ميلادي)، اتحاد شوروي فرو پاشيد. در اين فرآيند، 15 واحد سياسي بر پهنهي اتحاد مزبور سر برآوردند كه چهار واحد آن، يعني فدراسيون روسيه و جمهوريهاي قزاقستان، تركمنستان و آذربايجان ( اران) در كنار درياي مازندران قرار دارند.
ششم ـ همهي واحدهاي ايجاد شده بر پهنهي اتحاد شوروي، از جمله جمهوريهاي فدراسيون روسيه، قزاقستان،تركمنستان و آذربايجان (اران)،بر پايهي توافقهاي مينسك (پايتخت روسيه سفيد / بلاروس) و آلما آتي (پايتخت پيشين قزاقستان)، اعلام كردند كه به عنوان ميراث خواران اتحـاد شوروي، همهي معاهدات و تعهدات اتحاد مزبـور را به رسميت شناخته و محترم ميدارند.
هفتم ـ بدين سان ميراث خواران اتحاد شوروي، پيش از هر گفتوگو با ايران، ميبايست نخست بر سر تقسيم ماترك اتحاد شوروي كه عبارت است از 50 درصد درياي مازندران، به چانهزني، گفتگو و تفاهم يا نزاع و ستيزه، ميان خود برخيزند.
هشتم ـ توافق چهار واحد سياسي فدراسيون روسيه،قزاقستان، تركمنستان،آذربايجان (اران) بر سر مردهريگ اتحاد شوروي در درياي مازندران كه نيمي از آن را در بر ميگيرد، راه را براي گفتگو بر سر تعيين رژيم نوين حقوقي درياي مازندران،با دولت ايران ميگشايد.
نهم ـ تجزيهي احتمالي هر يك از واحدهاي سياسي مزبور (اران، فدراسيون روسيه،قزاقستان و تركمنستان) و سر برآوردن واحدهاي سياسي نوين در كرانهي درياي مازندران، اثري بر حق السهم ايران در اين دريا ندارد. واحدهاي حاصل از تجزيه، تنها دارايي و بدهيهاي واحد اصلي را به ارث ميبرند.
بدينسان،حقوق تاريخي و قانوني ملت ايران بر پايهي قراردادهاي موجود ميان ايران و اتحاد شوروي،روشن و مسجل و مسلم است.
هيچكس و هيچ مقام نميتواند و اجازه ندارد كه از سوي ملت ايران، قراردادي را امضاء كند كه كوچكترين خدشه بر منافع ملت ايران در دريای مازندران وارد كند
http://iranboom.ir/didehban/maaz.html
@iranboom_ir
دکتر هوشنگ طالع
برپایهی دو قرارداد 1921( مودت ) و 1940( تجارت و بحر پیمایی) میان دولت شاهنشاهی ایران و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ، نیمی (50 درصد ) از دریای مازندران ( کاسپیان ) در مالکیت ملت و دولت ایران قرار دارد.
از آنجا که هیچگونه تحدید حدود میان ایران و اتحاد شوروی در دریای مازندران( کاسپیان ) به عمل نیامده است ، مالکیت مساوی دو طرف در این دریا به گونهی مشاع میباشد.
بر پایهی اصول شناخته شدهی بینالمللی ، مالکیت بر یک پهنه ( خاکی یا آبی ) درحکم مالکیت برفضای بالا و ژرفای آن پهنه نیز میباشد.
در دو قرارداد مزبور، جز درمورد آبهای ساحلی دو طرف ( بند 4 ماده 12 قرارداد 1940 ) استثنا یا محدودیت دیگری به چشم نمیخورد. از این رو ، مالکیت ملت و دولت ایران بر نیمی از این دریا ، فضای بالا و بستر و زیر بستر را نیز در بر میگیرد.
با فروپاشی اتحاد شوروی درسال 1370 خورشیدی (1990 میلادی ) 15 واحد سیاسی برپهنهی آن سر برآوردند که 4 واحد حاصل از تجزیه یعنی جمهوریهای فدراسیون روسیه ، قزاقستان ، ترکمنستان و آذربایجان ( اران ) دارای مرز آبی با دریای مازندران ( کاسپیان ) میباشند.
همهی واحدهایسیاسی ایجاد شده در فراگشت فروپاشی اتحاد شوروی و از جمله 4 جمهوریهای یاد شده برپایهی قرادادهایهای مینسک ( پایتخت روسیهسفید/ بلاروس) و آلمآتی ( پایتخت وقت قزاقستان ) اعلام کردند که بهعنوان میراثخواران اتحاد شوروی ، همهی معاهدات و تعهدات اتحاد مزبور را به رسـمیت شناخته و محترم میدارند ( این قراردادها به ثبت سازمانمللمتحد نیز رسیده است.
بدینسان 4 کشور مزبور تنها مالک میراث اتحاد شوروی یا نیمی از دریاي مازندران ( کاسپیان ) میباشند و نیمی از آن برپایهی دو قرارداد 1921 و 1940 متعلق به ملت و دولت ایران است. کوتاه سخن آن که :
یکم ـ رژيم حقوقي درياي مازندران (كاسپيان)، بر پايهي قراردادهايي 1921 و 1940 ميان ايران و اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي استوار است.
دوم ـ بر پايهي قراردادهاي مزبور، دو طرف داراي حاكميت و مالكيت متساوي (50 ـ 50 ) بر اين دريا هستند.
سوم ـ از آن جا كه هيچ گونه تحديد حدود، ميان ايران و اتحاد جماهير شوروي در درياي مازندران به عمل نيامده است، مالكيت و حاكميت متساوي دو طرف، به گونهي مشاع ميباشد.
چهارم ـ بر پايهي اصول شناخته شده ملي و بينالمللي، مالكيت و حاكميت بر يك پهنه (اعم از آبي يا خاكي)، در حكم مالكيت و حاكميت بر فضاي بالا و ژرفاي آن پهنه ميباشد، مگر آن كه استثناء يا محدوديتهايي اعلام شده باشد.
در دو قرارداد مزبور، جز در مورد آبهاي ساحلي دو طرف (بند 4 ماده 12 قرارداد 1940)، استثناء و يا محدوديت ديگري به چشم نميخورد. از اين رو، مالكيت و حاكميت ملت و دولت ايران بر نيمي از درياي مازندران، فضاي بالا و بستر و زير بستر اين دريا را نيز در بر ميگيرد.
پنجم ـ در سال 1370 (1991 ميلادي)، اتحاد شوروي فرو پاشيد. در اين فرآيند، 15 واحد سياسي بر پهنهي اتحاد مزبور سر برآوردند كه چهار واحد آن، يعني فدراسيون روسيه و جمهوريهاي قزاقستان، تركمنستان و آذربايجان ( اران) در كنار درياي مازندران قرار دارند.
ششم ـ همهي واحدهاي ايجاد شده بر پهنهي اتحاد شوروي، از جمله جمهوريهاي فدراسيون روسيه، قزاقستان،تركمنستان و آذربايجان (اران)،بر پايهي توافقهاي مينسك (پايتخت روسيه سفيد / بلاروس) و آلما آتي (پايتخت پيشين قزاقستان)، اعلام كردند كه به عنوان ميراث خواران اتحـاد شوروي، همهي معاهدات و تعهدات اتحاد مزبـور را به رسميت شناخته و محترم ميدارند.
هفتم ـ بدين سان ميراث خواران اتحاد شوروي، پيش از هر گفتوگو با ايران، ميبايست نخست بر سر تقسيم ماترك اتحاد شوروي كه عبارت است از 50 درصد درياي مازندران، به چانهزني، گفتگو و تفاهم يا نزاع و ستيزه، ميان خود برخيزند.
هشتم ـ توافق چهار واحد سياسي فدراسيون روسيه،قزاقستان، تركمنستان،آذربايجان (اران) بر سر مردهريگ اتحاد شوروي در درياي مازندران كه نيمي از آن را در بر ميگيرد، راه را براي گفتگو بر سر تعيين رژيم نوين حقوقي درياي مازندران،با دولت ايران ميگشايد.
نهم ـ تجزيهي احتمالي هر يك از واحدهاي سياسي مزبور (اران، فدراسيون روسيه،قزاقستان و تركمنستان) و سر برآوردن واحدهاي سياسي نوين در كرانهي درياي مازندران، اثري بر حق السهم ايران در اين دريا ندارد. واحدهاي حاصل از تجزيه، تنها دارايي و بدهيهاي واحد اصلي را به ارث ميبرند.
بدينسان،حقوق تاريخي و قانوني ملت ايران بر پايهي قراردادهاي موجود ميان ايران و اتحاد شوروي،روشن و مسجل و مسلم است.
هيچكس و هيچ مقام نميتواند و اجازه ندارد كه از سوي ملت ايران، قراردادي را امضاء كند كه كوچكترين خدشه بر منافع ملت ايران در دريای مازندران وارد كند
http://iranboom.ir/didehban/maaz.html
@iranboom_ir
مرزهای ایران - سروده بیگی ( سینا ) لنگرودی
@iranboom_ir
هرآن را که دانش بوُد هم خرد
ز روی خرد ره به دانش برد
بداند که این گفته افسانه نیست
که افسانه بیگانه با فرهی ست :
چوایزد که می کرده هستی پدید
یکی خاکی از دُر و گوهر گزید
بگفتا که این خاک ملک گزین
سر است از زمین بهشت برین
و بر پهنه ی پاک جاوید آن
وطن ساخته ام بهر آزادگان
نهادم برآن نام « ایران زمین »
که تا ملک جان باشد آن بر زمین
همه مرز آن تافته از گوهر است
درو دشت آن آسمان را سر است
ز یک سوی کشد مرز آن تا فرات
که دارد « میان رود » زآبش حیات
ز خاور رسد تا به پامیر و سند
ز سیحون کشد دامنش تا خجند
سرش را به دامن کشد شهر کش
که خوارزم و سغدند کنارش وخش
و قفقاز آن سو در آغوش اوست
لب می فروشش همه نوش اوست
تنش را بشوید به دریای پارس
اگرچه به عادت کند تازی پارس
بگفتا که : این ملک جان من است
بوُد خصم آن هرکه اهریمن است
هرآن کس که گردد به راهش شهید
دهم پس بهشتش مقامش مزید
و گفتا : که ایران « دل» این جهان (*)
بُود تا ابد سربلند جاودان
20/10/91
بیگی ( سینا ) لنگرودی
****
(*)« همه عالم تن است و ایران دل »
« نیست گوینده زین کلام خجل »
« چون که ایران دل زمین باشد »
« دل ز تن به بُود یقین باشد »
حکیم نظامی
از دفتر: « ایران وطنم » - انتشارات سمرقند
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17072
@iranboom_ir
هرآن را که دانش بوُد هم خرد
ز روی خرد ره به دانش برد
بداند که این گفته افسانه نیست
که افسانه بیگانه با فرهی ست :
چوایزد که می کرده هستی پدید
یکی خاکی از دُر و گوهر گزید
بگفتا که این خاک ملک گزین
سر است از زمین بهشت برین
و بر پهنه ی پاک جاوید آن
وطن ساخته ام بهر آزادگان
نهادم برآن نام « ایران زمین »
که تا ملک جان باشد آن بر زمین
همه مرز آن تافته از گوهر است
درو دشت آن آسمان را سر است
ز یک سوی کشد مرز آن تا فرات
که دارد « میان رود » زآبش حیات
ز خاور رسد تا به پامیر و سند
ز سیحون کشد دامنش تا خجند
سرش را به دامن کشد شهر کش
که خوارزم و سغدند کنارش وخش
و قفقاز آن سو در آغوش اوست
لب می فروشش همه نوش اوست
تنش را بشوید به دریای پارس
اگرچه به عادت کند تازی پارس
بگفتا که : این ملک جان من است
بوُد خصم آن هرکه اهریمن است
هرآن کس که گردد به راهش شهید
دهم پس بهشتش مقامش مزید
و گفتا : که ایران « دل» این جهان (*)
بُود تا ابد سربلند جاودان
20/10/91
بیگی ( سینا ) لنگرودی
****
(*)« همه عالم تن است و ایران دل »
« نیست گوینده زین کلام خجل »
« چون که ایران دل زمین باشد »
« دل ز تن به بُود یقین باشد »
حکیم نظامی
از دفتر: « ایران وطنم » - انتشارات سمرقند
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/17072
Telegram
ایران بوم
مرزهای ایران
@iranboom_ir
@iranboom_ir
حقوق اساس ملت ايران در دريای مازندران در خطر است!
از شكست تركمانچاي آبروي ما برفت!
لعنت صد نسل بر نسلي كه سهل انگار بود.
هم ميهنان! مدتهاست، پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، بحث و گفتگو وحتي تنظيم قراردادهاي دوجانبه و بعضاً سه جانبه دربارهي درياي مازندران (خزر) از سوي دولتهاي جداشده از پيكرهي اتحاد جماهير شوروي سابق انجام ميگيرد، كه اينگونه اقدامات نه تنها معارض با حقوق اساسي و قطعي ملت ايران است، بلكه آشكارا در تعارض با اصول حقوق بينالملل است كه نميتواند در اين راستا دور از مخاطرات هول انگيز باشد.
مسئولان نظام در قبال اين حقكشيها و تجاوزهاي آشكار بر حقوق ملت ايران و حقوق بينالملل، تاكنون مهر سكوت بر لب زدهاند و بهجاي دفاع از حق قانوني 50درصدي مالكيت ايران بر آبهاي درياي مازندران، خود پيشنهاد سهم 20درصدي را دادهاند كه اين نيز مورد موافقت ديگر كشورها قرارنگرفتهاست! از اينرو بر آنيم با آگاهي رساني گسترده بر موارد زير پافشاري كنيم:
1- حقوق تاريخي و اساسي ملت ايران در درياي مازندران، داراي مباني هزاران ساله در تاريخ و شكلگيري جامعهي ايراني است كه بايد بههنگام خود بهمانند تمامي حقوق تاريخي ملت ايران مورد مطالبه و بازگشت قرارگيرد.
2- طبق نص صريح معاهدات منعقده ميان دولت ايران و اتحاد جماهير شوروي سابق (قرارداد هشتم اسفندماه 1299 هجري شمسي برابر با 26 فوريهي 1921 و قرارداد 1940 )، دو دولت، بهطور "متساوي" و با "حقوق مشاعي مشترك" از رودخانهي اترك و ساير رودخانهها و آبهاي ساحلي (جز ده مايل سهم اختصاصي هر يك از طرفين)، بهرهمند خواهندشد.
طبق اصول و موازين حقوق بينالملل و بهويژه با توجه به كنوانسيون حقوق درياها و مقررات و رويههاي ديگر بينالمللي، رژيم حقوقي درياچهها و درياهاي بسته همان است كه طبق قراردادهاي ميان دولتهاي ساحلي مربوطه منعقدگرديدهاست. درمورد درياي مازندران قراردادهاي 1921 و 1940 تعيينكنندهي اين رژيم حقوقي، يعني سهم برابر ايران و شوروي سابق، "پنجاه • پنجاه" است. قراردادهاي مزبور طبق اصول و موازين بينالمللي، قراردادهايي ثبتشده و تعريفشدهاند و چنين قراردادهايي در موارد مشابه مورد قبول رسمي و صدور احكام دادگاه بينالمللي لاهه بودهاست.
3- بنا بر قبول اصل "جايگزيني دولت و يا دولتها" به جاي دولت قبلي، آن دولت و يا دولتهاي جداشده از دولت قبلي ناگزير از پذيرش تعهدات دولت طرف قراردادها هستند.
دولتهاي نوبنياد از دولت اتحاد جماهير شوروي سابق نيز بر اصول فوق از حقوق بينالملل (اصل جايگزيني دول) گردن نهادند و طبق بيانيه مورخ 21 دسامبر 1991، در شهر آلماتي، تمامي دولتهاي نوبنياد مزبور (دولتهاي مستقل مشتركالمنافع) قبول و اجراي تعهدات ناشي از قراردادهاي شوروي سابق را تضمين كردند.
4- به شرح فوق رژيم حقوقي درياي مازندران مشخص است، كه عبارت است از اصل تقسيم "پنجاه • پنجاه" يا حقوق متساوي و مالكيت مشاع ميان ايران و اتحاد جماهير شوروي سابق، و دولتهاي چهارگانه در كنارهي درياي مازندران برخاسته از دامان اتحاد جماهير شوروري سابق بخواهند رژيم حقوقي در ميان خود را تعيين كنند و آن عبارت است از تقسيم سهم پنجاه درصدي اتحاد جماهير شوروي سابق در ميان آنها.
از اين رو هرگونه تخلف و توجيه و قبول طرح و نظريهاي كه بر اصل مزبور خدشه واردآورد، تجاوز آشكار بر حقوق ملت ايران و چونان سرسپردن به متجاوز بر حقوق آبي و ارضي ملت ايران ميباشد كه در خور پيگرد است.
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/78-maaz5.html
@iranboom_ir
از شكست تركمانچاي آبروي ما برفت!
لعنت صد نسل بر نسلي كه سهل انگار بود.
هم ميهنان! مدتهاست، پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، بحث و گفتگو وحتي تنظيم قراردادهاي دوجانبه و بعضاً سه جانبه دربارهي درياي مازندران (خزر) از سوي دولتهاي جداشده از پيكرهي اتحاد جماهير شوروي سابق انجام ميگيرد، كه اينگونه اقدامات نه تنها معارض با حقوق اساسي و قطعي ملت ايران است، بلكه آشكارا در تعارض با اصول حقوق بينالملل است كه نميتواند در اين راستا دور از مخاطرات هول انگيز باشد.
مسئولان نظام در قبال اين حقكشيها و تجاوزهاي آشكار بر حقوق ملت ايران و حقوق بينالملل، تاكنون مهر سكوت بر لب زدهاند و بهجاي دفاع از حق قانوني 50درصدي مالكيت ايران بر آبهاي درياي مازندران، خود پيشنهاد سهم 20درصدي را دادهاند كه اين نيز مورد موافقت ديگر كشورها قرارنگرفتهاست! از اينرو بر آنيم با آگاهي رساني گسترده بر موارد زير پافشاري كنيم:
1- حقوق تاريخي و اساسي ملت ايران در درياي مازندران، داراي مباني هزاران ساله در تاريخ و شكلگيري جامعهي ايراني است كه بايد بههنگام خود بهمانند تمامي حقوق تاريخي ملت ايران مورد مطالبه و بازگشت قرارگيرد.
2- طبق نص صريح معاهدات منعقده ميان دولت ايران و اتحاد جماهير شوروي سابق (قرارداد هشتم اسفندماه 1299 هجري شمسي برابر با 26 فوريهي 1921 و قرارداد 1940 )، دو دولت، بهطور "متساوي" و با "حقوق مشاعي مشترك" از رودخانهي اترك و ساير رودخانهها و آبهاي ساحلي (جز ده مايل سهم اختصاصي هر يك از طرفين)، بهرهمند خواهندشد.
طبق اصول و موازين حقوق بينالملل و بهويژه با توجه به كنوانسيون حقوق درياها و مقررات و رويههاي ديگر بينالمللي، رژيم حقوقي درياچهها و درياهاي بسته همان است كه طبق قراردادهاي ميان دولتهاي ساحلي مربوطه منعقدگرديدهاست. درمورد درياي مازندران قراردادهاي 1921 و 1940 تعيينكنندهي اين رژيم حقوقي، يعني سهم برابر ايران و شوروي سابق، "پنجاه • پنجاه" است. قراردادهاي مزبور طبق اصول و موازين بينالمللي، قراردادهايي ثبتشده و تعريفشدهاند و چنين قراردادهايي در موارد مشابه مورد قبول رسمي و صدور احكام دادگاه بينالمللي لاهه بودهاست.
3- بنا بر قبول اصل "جايگزيني دولت و يا دولتها" به جاي دولت قبلي، آن دولت و يا دولتهاي جداشده از دولت قبلي ناگزير از پذيرش تعهدات دولت طرف قراردادها هستند.
دولتهاي نوبنياد از دولت اتحاد جماهير شوروي سابق نيز بر اصول فوق از حقوق بينالملل (اصل جايگزيني دول) گردن نهادند و طبق بيانيه مورخ 21 دسامبر 1991، در شهر آلماتي، تمامي دولتهاي نوبنياد مزبور (دولتهاي مستقل مشتركالمنافع) قبول و اجراي تعهدات ناشي از قراردادهاي شوروي سابق را تضمين كردند.
4- به شرح فوق رژيم حقوقي درياي مازندران مشخص است، كه عبارت است از اصل تقسيم "پنجاه • پنجاه" يا حقوق متساوي و مالكيت مشاع ميان ايران و اتحاد جماهير شوروي سابق، و دولتهاي چهارگانه در كنارهي درياي مازندران برخاسته از دامان اتحاد جماهير شوروري سابق بخواهند رژيم حقوقي در ميان خود را تعيين كنند و آن عبارت است از تقسيم سهم پنجاه درصدي اتحاد جماهير شوروي سابق در ميان آنها.
از اين رو هرگونه تخلف و توجيه و قبول طرح و نظريهاي كه بر اصل مزبور خدشه واردآورد، تجاوز آشكار بر حقوق ملت ايران و چونان سرسپردن به متجاوز بر حقوق آبي و ارضي ملت ايران ميباشد كه در خور پيگرد است.
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/78-maaz5.html
@iranboom_ir
مباد كه تجربهي تلخ بحرين تكرار شود...
(برگرفته از ماهنامهي خواندني)
كار بر سرمالكيت اوقيانوس يخ بستهي شمالي بالاگرفته است. چهار كشور روسيه، دانمارك، كانادا و آمريكا، خواهان سهم فزونتري از منافع نفت و گاز زير اين اوقيانوس هستند. روسها با فرستادن يك زيردريايي كوچك و قراردادن پرچم كشور خود بر كف اين اوقيانوس، در پي محكم كردن ادعاي مالكيت خود هستند. در اين راستا، دولت كانادا، گرم در راه برپايي پايگاه نظامي در قطب شمال برداشته است و... در اين دنيا كه ملتهاي بيدار و زنده بر سر هر وجب از خاك خود و يا ادعا بر خاك، آمادهي هرگونه تلاش و كوشش تا پاي جنگ هستند، بسيار شگفت آور است كه دولت ايران با وجود 2 قرارداد با اعتبار 1921(دوستي) و 1940(بحرپيمايي) ميان ايران و دولت شوروي دربارهي مالكيت و حاكميت ايران بر 50 درصد از درياي مازندران، دودل شده است. كار اين دودلي را به جايي رسانيدهاند كه به جاي كاربرد نام راستين اين دريا، يعني درياي مازندران يا درياي كاسپين، اصرار و ابرام به كاربرد نام مجعول "درياي خزر" را دارند. بر پايهي اسناد انكار ناپذير، پنجاه درصد از دراي مازندران(به گونهي مشاع)، دريد مالكيت و حاكميت ملت ايران قرار دارد. هرگونه چشم پوشي از اين حق ملت ايران، ضربه زدن به منافع ملي و در حكم تجزيهي ايران است. كاري كه به دليل تغيير در حدود و ثغور كشور، نياز به تصويب مجلس شوراي اسلامي دارد. از يادنبريم كه هنگام امضاي قرارداد 1940، سفير كبير دولت اتحاد جماهير شوروي در تهران كه قرارداد را به نمايندگي از سوي دولت خود امضاء كرد. از وزير امور خارجه ايران "توقيرا" در خواست نمود كه اين دريا را به نام درياي "ايران و شوروي"(نه شوروي و ايران) بنامند كه مورد موافقت وزير امور خارجهي دولت ايران قرار گرفت. كاري را نكنيم كه درسال 1349 دربارهي بحرين كردند و لعنت ابدي اين ملت را براي خود خريدند. نكته شايان توجه ديگر، بي توجهي به پيشينهي تاريخي درياي مازندران است. برخلاف آن چه براي روشن سازي حق مردم ايران بر خليج فارس، از ديرباز تاكنون، انجام شده، براي نشان دادن اين واقعيت كه در آن روزگاراني كه حتا نامي از دولتها و ملتهايي كه اكنون از درياي مازندران سهم خواهي مي كنند در ميان نبوده، كوششي به عمل نيامده است. براي پي بردن به اين امر كافي است پژوهشگران، عنوان Caspian Sea را به موتور جست و جو گرپايگاه اينترنتي گوگل بدهند تا به شمار شگفت انگيزي نقشه و نوشته تاريخي دست يابند كه همگي آنها نشان دهندهي آن است كه از سپيده دم تاريخنگاري (و سپس نقشه كشي)، اين پهنهي آبي به نام كاسپين ها كه تيرهاي از اقوام كهن بودهاند ناميده مي شده است.
جست و جو در موتورهاي اينترنتي، صدها سند و نقشه را كه نشان دهندهي ايراني بودن درياي مازندران از دوران كهن است، در اختيار ما مي گذارد.
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/99-tajrobe-bahrein.html
__
لطفا به کانال تلگرامی ایرانبوم بپیوندید.
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
(برگرفته از ماهنامهي خواندني)
كار بر سرمالكيت اوقيانوس يخ بستهي شمالي بالاگرفته است. چهار كشور روسيه، دانمارك، كانادا و آمريكا، خواهان سهم فزونتري از منافع نفت و گاز زير اين اوقيانوس هستند. روسها با فرستادن يك زيردريايي كوچك و قراردادن پرچم كشور خود بر كف اين اوقيانوس، در پي محكم كردن ادعاي مالكيت خود هستند. در اين راستا، دولت كانادا، گرم در راه برپايي پايگاه نظامي در قطب شمال برداشته است و... در اين دنيا كه ملتهاي بيدار و زنده بر سر هر وجب از خاك خود و يا ادعا بر خاك، آمادهي هرگونه تلاش و كوشش تا پاي جنگ هستند، بسيار شگفت آور است كه دولت ايران با وجود 2 قرارداد با اعتبار 1921(دوستي) و 1940(بحرپيمايي) ميان ايران و دولت شوروي دربارهي مالكيت و حاكميت ايران بر 50 درصد از درياي مازندران، دودل شده است. كار اين دودلي را به جايي رسانيدهاند كه به جاي كاربرد نام راستين اين دريا، يعني درياي مازندران يا درياي كاسپين، اصرار و ابرام به كاربرد نام مجعول "درياي خزر" را دارند. بر پايهي اسناد انكار ناپذير، پنجاه درصد از دراي مازندران(به گونهي مشاع)، دريد مالكيت و حاكميت ملت ايران قرار دارد. هرگونه چشم پوشي از اين حق ملت ايران، ضربه زدن به منافع ملي و در حكم تجزيهي ايران است. كاري كه به دليل تغيير در حدود و ثغور كشور، نياز به تصويب مجلس شوراي اسلامي دارد. از يادنبريم كه هنگام امضاي قرارداد 1940، سفير كبير دولت اتحاد جماهير شوروي در تهران كه قرارداد را به نمايندگي از سوي دولت خود امضاء كرد. از وزير امور خارجه ايران "توقيرا" در خواست نمود كه اين دريا را به نام درياي "ايران و شوروي"(نه شوروي و ايران) بنامند كه مورد موافقت وزير امور خارجهي دولت ايران قرار گرفت. كاري را نكنيم كه درسال 1349 دربارهي بحرين كردند و لعنت ابدي اين ملت را براي خود خريدند. نكته شايان توجه ديگر، بي توجهي به پيشينهي تاريخي درياي مازندران است. برخلاف آن چه براي روشن سازي حق مردم ايران بر خليج فارس، از ديرباز تاكنون، انجام شده، براي نشان دادن اين واقعيت كه در آن روزگاراني كه حتا نامي از دولتها و ملتهايي كه اكنون از درياي مازندران سهم خواهي مي كنند در ميان نبوده، كوششي به عمل نيامده است. براي پي بردن به اين امر كافي است پژوهشگران، عنوان Caspian Sea را به موتور جست و جو گرپايگاه اينترنتي گوگل بدهند تا به شمار شگفت انگيزي نقشه و نوشته تاريخي دست يابند كه همگي آنها نشان دهندهي آن است كه از سپيده دم تاريخنگاري (و سپس نقشه كشي)، اين پهنهي آبي به نام كاسپين ها كه تيرهاي از اقوام كهن بودهاند ناميده مي شده است.
جست و جو در موتورهاي اينترنتي، صدها سند و نقشه را كه نشان دهندهي ايراني بودن درياي مازندران از دوران كهن است، در اختيار ما مي گذارد.
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/99-tajrobe-bahrein.html
__
لطفا به کانال تلگرامی ایرانبوم بپیوندید.
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
رژیم حقوقی و قراردادهای بین المللی دریای مازندران
به کوشش: یوسف مسعودی
https://www.facebook.com/sokhananetarikhi/photos/a.1618159728245538.1073741843.116863998375126/1961207223940785/?type=3
@iranboom_ir
به کوشش: یوسف مسعودی
https://www.facebook.com/sokhananetarikhi/photos/a.1618159728245538.1073741843.116863998375126/1961207223940785/?type=3
@iranboom_ir
Forwarded from ایران بوم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۲۱ امرداد، روز دریای مازندران
۲۱ امردادماه ۱۳۸۵ کنوانسیون حفاظت از محیط زیست دریای مازندران برای 5 کشور ساحلی لازم الاجرا و به عنوان روز دریای مازندران نام گذاری شد
http://isna.ir/photo/95050112500
۲۱ امردادماه ۱۳۸۵ کنوانسیون حفاظت از محیط زیست دریای مازندران برای 5 کشور ساحلی لازم الاجرا و به عنوان روز دریای مازندران نام گذاری شد
http://isna.ir/photo/95050112500
امروز ٢١ امرداد روز ملى درياى مازندران
اكوسيستم باستانى و بى مانند
يك گونه فوك و گونه هاى ماهيهاى خاويارى، آزاد، مارماهى،كيلكا و ... منحصر به اين دريا هستند و همگى در معرض انقراض هميشگی
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz.html
@iranboom_ir
اكوسيستم باستانى و بى مانند
يك گونه فوك و گونه هاى ماهيهاى خاويارى، آزاد، مارماهى،كيلكا و ... منحصر به اين دريا هستند و همگى در معرض انقراض هميشگی
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz.html
@iranboom_ir
استاد دینانی : سهروردی، مظلوم ترین حکیم تاریخ است
دینانی، مظلومترین حکیم تاریخ ایران را سهروردی دانست و گفت: بسیار تاسف میخورم که در هشت قرن گذشته حکیم شهید سهروردی همچنان مغفول مانده است و تاسف میخورم که شخصیت بزرگی همچون حاجی سبزواری از سهروردی که در حلب به شهادت رسیده با عنوان «شیخ مقتول» یاد میکند.
این استاد دانشگاه ضمن تجلیل از پروفسور «هانری کربن» گفت: هانری کربن حق بزرگی بر گردن ما دارد چرا که کتابهای سهروردی را در اروپا منتشر کرده است.
دینانی ضمن ابراز تاسف از مهجوریت شیخ اشراق گفت: هیچ فیلسوفی در 14 قرن اخیر این ادعا را نکرده است که سهروردی میگوید: من احیا کننده حکمت خسروانی هستم. کیخسرو مردی الهی و حکیم بوده و پادشاه مستبد نبوده است. ما از تاریخ باستان خود اطلاع نداریم و همه پادشاهان را فاجر و منفور میپنداریم.
نویسنده کتاب ساحت سخن اصل حکمت را متعلق به ایران دانست و افزود: اصل حکمت متعلق به ایران و بخشی از هندوچین بوده و در غرب به هیچ وجه خبری از حکمت نبوده است و تنها شهر آتن از حکمت برخوردار بود.
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7117-sohrevardi-hakim-mazlom.html
___
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دینانی، مظلومترین حکیم تاریخ ایران را سهروردی دانست و گفت: بسیار تاسف میخورم که در هشت قرن گذشته حکیم شهید سهروردی همچنان مغفول مانده است و تاسف میخورم که شخصیت بزرگی همچون حاجی سبزواری از سهروردی که در حلب به شهادت رسیده با عنوان «شیخ مقتول» یاد میکند.
این استاد دانشگاه ضمن تجلیل از پروفسور «هانری کربن» گفت: هانری کربن حق بزرگی بر گردن ما دارد چرا که کتابهای سهروردی را در اروپا منتشر کرده است.
دینانی ضمن ابراز تاسف از مهجوریت شیخ اشراق گفت: هیچ فیلسوفی در 14 قرن اخیر این ادعا را نکرده است که سهروردی میگوید: من احیا کننده حکمت خسروانی هستم. کیخسرو مردی الهی و حکیم بوده و پادشاه مستبد نبوده است. ما از تاریخ باستان خود اطلاع نداریم و همه پادشاهان را فاجر و منفور میپنداریم.
نویسنده کتاب ساحت سخن اصل حکمت را متعلق به ایران دانست و افزود: اصل حکمت متعلق به ایران و بخشی از هندوچین بوده و در غرب به هیچ وجه خبری از حکمت نبوده است و تنها شهر آتن از حکمت برخوردار بود.
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7117-sohrevardi-hakim-mazlom.html
___
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
www.iranboom.ir
استاد دنیانی : سهروردی، مظلوم ترین حکیم تاریخ است
یادداشتی از دکتر حکمت الله ملاصالحی؛ لکههای سیاه پاشیده بر دامن میراثیان
شرایط رقتبار و غمانگیزی که اینک مواریث مدنی و معنوی و مآثر تاریخی و محوطههای باستانی ما با آن دست درگریبان است و در معرض تخریبهای گسترده پی به پی نابود میشوند در حافظه انسان ماجرای شاه افسانهای یونان را تداعی میکند که به خاطر افزونطلبیها و ثروتاندوزیهای بیمهمیز و مهار شاهانهاش و تخریبهای گستردهای که به هنگام ساختن کاخهای شاهانهاش به جنگلهای مقدس الهه دیمترا وارد آورده بود قهر و خشم الهه بر سرش فرود آمد و به بیماری جوع دچارش کرد وقتی دیگر چیزی برای خوردن و آشامیدن نیافت آنقدر از پیکر خویش خورد و آشامید تا آنکه مرگ درکامش گرفت و بمرد. چنین است قصه میراثخواران و متجاوزان به ناموس میراث و ملت و میهن خویش.
لکههایی سیاه ننگ و آلودهای را که در طول تاریخ بر دامن میراث و دامن میراثیان کشور پاشیدند و رفتند با آب زمزم و درحوض کوثر هم تطهیرشدنی و زدودنی نیست. سنگینی کابوس شوم این حضورها و تخریبها همیشه بر شانه میراث و جامعه میراثیان میهن ما احساس میشود.
زخمهای عمیق التیامناپذیر و آسیبها و تخریبها و خسارتهای جبران ناشدنی واردآمده در سالهای پیشین بر پیکر مواریث مدنی و معنوی و محوطههای باستانی و مآثر تاریخی و فرهنگی کشور متأسفانه و ناباورانه عمیقتر شده و آسیبها و تخریبها وسعت بیشتر نیز یافتهاند. تجاوز و تخریب و تطاول محوطههای باستانی و آسیب رساندن و نابودکردن حجم عظیمی از کندهنگارههای بیبدیل کشور و برکندن و سرقت کتیبهها و کاشیها از پیشانی بناها و پیکر بافتهای تاریخی شهرها و روستاهای میهن ما، بویژه پایتخت-شهر تهران، از جمله مظاهر و مصادیق غمانگیز و تأسفبار یک انحطاط عظیم و آشکار فرهنگی و اجتماعیست که جامعه معاصر ما با آن دست درگریبان است و پرشتاب و بیمهار بهسوی یک قهقرای عظیم فرهنگی میتازد. متأسفانه در برههها و مقاطع بیخبری و غفلتزدگی و برزخ بیتاریخی زمینه برای هر اتفاق خطرناک و مهلکی مستعد و فراهم است.
صفت «برزخ بیتاریخی» یک مفهوم نظری و انتزاعی و استعارهای از یک واقعیت اجتماعی یا رویداد تاریخی و پدیده فرهنگی نیست. واقعیتیست عینی و ملموس و محسوس که بارها در مقاطع مختلف تاریخی آن را زیسته و آزمودهایم. فلسفههای تاریخ و علوم تاریخی و انسانشناختی و باستانشناختی در وصف و تعریف و معرفی چنین دورهها و مقاطع تاریخی و فرهنگی از مفاهیم و تعابیر متفاوتی استفاده بردهاند. مفاهیمی به مانند دورههای گسست و ظلمت و فترت و رکود و خلاء و افول یا انحطاط فرهنگی یا دوره کمیتزدگی و سیطره کمیت و سروری فرمالیسیم و حجم گرایی و تعابیر دیگر از این نوع هرکدام بار معنایی ویژه خود را بر شانه میکشند و مهرهای تأییدی هستند بر موقعیتها و شرایط خاص و تاحدی نامتعارف تاریخی و فرهنگی و مدنی و معنوی.
http://www.iranboom.ir/didehban/yademan-ha/16513-lake-siah-pashide-bar-daman-mirasian.html
@iranboom_ir
شرایط رقتبار و غمانگیزی که اینک مواریث مدنی و معنوی و مآثر تاریخی و محوطههای باستانی ما با آن دست درگریبان است و در معرض تخریبهای گسترده پی به پی نابود میشوند در حافظه انسان ماجرای شاه افسانهای یونان را تداعی میکند که به خاطر افزونطلبیها و ثروتاندوزیهای بیمهمیز و مهار شاهانهاش و تخریبهای گستردهای که به هنگام ساختن کاخهای شاهانهاش به جنگلهای مقدس الهه دیمترا وارد آورده بود قهر و خشم الهه بر سرش فرود آمد و به بیماری جوع دچارش کرد وقتی دیگر چیزی برای خوردن و آشامیدن نیافت آنقدر از پیکر خویش خورد و آشامید تا آنکه مرگ درکامش گرفت و بمرد. چنین است قصه میراثخواران و متجاوزان به ناموس میراث و ملت و میهن خویش.
لکههایی سیاه ننگ و آلودهای را که در طول تاریخ بر دامن میراث و دامن میراثیان کشور پاشیدند و رفتند با آب زمزم و درحوض کوثر هم تطهیرشدنی و زدودنی نیست. سنگینی کابوس شوم این حضورها و تخریبها همیشه بر شانه میراث و جامعه میراثیان میهن ما احساس میشود.
زخمهای عمیق التیامناپذیر و آسیبها و تخریبها و خسارتهای جبران ناشدنی واردآمده در سالهای پیشین بر پیکر مواریث مدنی و معنوی و محوطههای باستانی و مآثر تاریخی و فرهنگی کشور متأسفانه و ناباورانه عمیقتر شده و آسیبها و تخریبها وسعت بیشتر نیز یافتهاند. تجاوز و تخریب و تطاول محوطههای باستانی و آسیب رساندن و نابودکردن حجم عظیمی از کندهنگارههای بیبدیل کشور و برکندن و سرقت کتیبهها و کاشیها از پیشانی بناها و پیکر بافتهای تاریخی شهرها و روستاهای میهن ما، بویژه پایتخت-شهر تهران، از جمله مظاهر و مصادیق غمانگیز و تأسفبار یک انحطاط عظیم و آشکار فرهنگی و اجتماعیست که جامعه معاصر ما با آن دست درگریبان است و پرشتاب و بیمهار بهسوی یک قهقرای عظیم فرهنگی میتازد. متأسفانه در برههها و مقاطع بیخبری و غفلتزدگی و برزخ بیتاریخی زمینه برای هر اتفاق خطرناک و مهلکی مستعد و فراهم است.
صفت «برزخ بیتاریخی» یک مفهوم نظری و انتزاعی و استعارهای از یک واقعیت اجتماعی یا رویداد تاریخی و پدیده فرهنگی نیست. واقعیتیست عینی و ملموس و محسوس که بارها در مقاطع مختلف تاریخی آن را زیسته و آزمودهایم. فلسفههای تاریخ و علوم تاریخی و انسانشناختی و باستانشناختی در وصف و تعریف و معرفی چنین دورهها و مقاطع تاریخی و فرهنگی از مفاهیم و تعابیر متفاوتی استفاده بردهاند. مفاهیمی به مانند دورههای گسست و ظلمت و فترت و رکود و خلاء و افول یا انحطاط فرهنگی یا دوره کمیتزدگی و سیطره کمیت و سروری فرمالیسیم و حجم گرایی و تعابیر دیگر از این نوع هرکدام بار معنایی ویژه خود را بر شانه میکشند و مهرهای تأییدی هستند بر موقعیتها و شرایط خاص و تاحدی نامتعارف تاریخی و فرهنگی و مدنی و معنوی.
http://www.iranboom.ir/didehban/yademan-ha/16513-lake-siah-pashide-bar-daman-mirasian.html
@iranboom_ir