Telegram Web Link
⬛️ یادی از هامون سینمای ایران

۱۵ سال پیش در چنین روزهایی، خسرو شکیبایی هنرمندی از جنس مردم از میان ما رفت
http://www.irna.ir/fa/News/82603285/

@iranboom_ir
پایان شب سخن سرایی،
می‌گفت ز سوز دل #همایی :
"فریاد كزین رباط كهگل ،
جان می‌كنم و نمی‌كنم دل.
 مرگ آخته تیغ بر گلویم،
من مست هوا و آرزویم.

۲۹ تیرماه سالروز درگذشت استاد جلال الدین همایی.
یادش گرامی باد.

http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9785-jalal-din-homaei.html

@iranboom_ir
یادی از جلال‌الدین همایی در سال‌روز درگذشتش - نویسنده‌ای که کمتر به زندگی‌اش توجه شده است

جلال‌الدین همایی ادیب، شاعر و استاد زبان و ادبیات فارسی، در سیزدهمین روز دی‌ماه ‌۱۲۷۸ در محله‌ی پاقلعه‌ی اصفهان به دنیا آمد. جلال‌الدین از چهار – پنج سالگی به خواندن قرآن، غرلیات حافظ، گلستان سعدی و... نزد پدر و مادرش پرداخت. پس از مدتی وارد مکتب و مدرسه شد و حدود ۲۰ سال از عمرش را صرف تحصیل علوم اسلامی کرد. پدرش میرزا ابوالقاسم محمد نصیر متخلص به طرب و جدش ملا محمدرضا همایی شیرازی هر دو از شعرا و دانشمندان معروف عصر خود بودند. همایی از سن یازده سالگی به مدت بیست سال در مدرسه «نماورد» از مدارس قدیم و معروف اصفهان که مرکز دانش و فرهنگ این شهر بود به کسب علوم اسلامی پرداخت . وی طی این سال‌ها ادبیات عرب، فقه، اصول، تفسیر، درایه، رجال، هیأت، نجوم، استخراج تقویم، فنون ریاضی، طب و فلسفه را نزد بزرگترین علما و روحانیان ایران فراگرفت و خود نیز مدتی مدرس بزرگترین حوزه‌های علمی و ادبی اصفهان بود.

همایی که هم‌زمان با تحصیل، در حوزه‌های علمیه تدریس هم می‌کرد، با گذراندن تحصیلات عالیه به درجه‌ی اجتهاد هم رسید. در سال 1307 به تهران آمد و در وزارت معارف، استخدام و موظف شد در تبریز کار کند. او در سال 1310 به تهران برگشت و در دانشکده‌ی افسری و دبیرستان‌های دارالفنون، شرف و نظام به تدریس پرداخت. ذبیح‌الله صفا، حسین خطیبی و علی‌اکبر شهابی از شاگردان همایی در این دوره بودند.


در سال‌های بعد نیز همایی به تدریس در کلاس ادبی دانشسرای عالی و کلاس روزنامه‌نگاری دانشکده‌ی حقوق مشغول شد. سپس سالیان دراز به تدریس در دوره‌های لیسانس، فوق لیسانس و دکتری در دانشکده‌ی ادبیات پرداخت تا این‌که در سال 1345 با تقاضای خود بازنشسته شد.

«تاریخ ادبیات ایران»، «غزالی‌نامه»، «فنون بلاغت و صناعات ادبی»، «مولوی‌نامه»، «دیوان سنا» (مجموعه‌ی اشعار)، «مجمع‌الفصحاء» و «تصوف در اسلام»، همچنین تصحیح «نصیحت‌الملوک امام محمد غزالی» و تصحیح «مصباح‌الهدایة و مفتاح الکفایة» عزالدین محمود کاشانی، تصحیح «معیار العقول» منصوب به شیخ بوعلی سینا و تصحیح «غزالی‌نامه» امام محمد غزالی، تصحیح «ولد نامه» نوشته سلطان ولد،  از آثار برجای‌مانده از جلال‌الدین همایی هستند.


جلال‌الدین همایی ۲۹ تیرماه ۱۳۵۹ درگذشت. آرامگاه او تکیه‌ی لسان‌الارض در تخت فولاد اصفهان است.
خانه‌ای که همایی در اصفهان در آن به دنیا آمده، مشهور به خانه‌ی استاد جلال‌الدین همایی، در سال ۱۳۷۶ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9785-jalal-din-homaei.html


https://www.tg-me.com/iranboom_ir
محمدحسن گنجی، (زادهٔ ۲۱ خرداد ۱۲۹۱ در بیرجند-درگذشتهٔ ۲۹ تیر ۱۳۹۱ در تهران)، استاد سرشناس جغرافیا در دانشگاه تهران بود. وی بنیان‌گذار دانش جغرافیای نوین و هواشناسی در ایران و یکی از مفاخر فرهنگی است.

@iranboom_ir
ایران بوم
پایان شب سخن سرایی، می‌گفت ز سوز دل #همایی : "فریاد كزین رباط كهگل ، جان می‌كنم و نمی‌كنم دل.  مرگ آخته تیغ بر گلویم، من مست هوا و آرزویم. ۲۹ تیرماه سالروز درگذشت استاد جلال الدین همایی. یادش گرامی باد. http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9785…
قهرمان سخنورى - سروده استاد ادیب برومند در رثاى استاد جلال ‏الدین همایى «سنا» که در بیست و نهم تیرماه ۱۳۵۹ دار فانى را وداع گفت.
آوخ که باغ علم و هنر دلگشا نماند
بستانسراى شعر و ادب را صفا نماند
آوخ که لاله‏ هاى شکوفاى شعر را
دیگر نوازشى زنسیم صبا نماند
دردا که شد فضاى ادب تیره وندران
غیر از سیاه چادر سوگ و عزا نماند
در باغ، گشت بلبل دستان ‏سرا خموش
در ناى عشق، نغمه شور و نوا نماند
تابنده ذرّه ‏بینِ دقایق نگر شکست
بر لوح نقشبندِ فضیلت جلا نماند
تا شد سراى دانش و فن بى‏ سرایدار
غیر از سکوت محض، به دانش ‏سرا نماند
زآن دم که نور چشم عزیزان «سنا» برفت
در دیده روشنایى و دردل ضیا نماند
واحسرتا که دیده عجب ماجرا بدید
مرگ جلال دین همایى «سنا» بدید
اى واى ازین خبر که چه دل‏ها فکار کرد
دل‏هاى بى‏شمار، به حسرت دچار کرد
اهل سخن به درد سخن دردمند ساخت
شهر هنر به سوگ هنر، سوگوار کرد
شاهین مرگ بر سر گلزار، پرگشود
رعنا تذرو باغ ادب را شکار کرد
تا خاکِ غم به فرقِ سپاه سخن کند
عفریت مرگ حمله بدین تکسوار کرد
زین داغ و درد شاهد دریا شکوهِ شعر
اشک محن ز دیده روان در کنار کرد
تحقیق کرد شیون و تدریس خون گریست
عرفان درید رخت و سیه‏ گون شعار کرد
سالار کاروان ادب تا سپرد جان
ما را به سوى وادى غم رهسپار کرد
دردا که قهرمان دیار سخنورى
دم در کشید و ماند تهى جاى انورى
دانى که رفت آن‏که عدیم النظیر بود؟
علامه ‏اى ادیب و ادیبى شهیر بود
در شعر، شأن شاعرِ تازى «جریر» داشت
در علم، همچو خواجه طوسى «نصیر» بود
در فقه و در ریاضى و در حکمت و نجوم
سر رشته‏ دار آگه و دانا خبیر بود
گر واژه کبیر کسى را سزد به علم
او را سزد که نادره مردى کبیر بود
او آن‏ چنان به شعرِ دلاویز علقه داشت
کز شاعران نابغه منت ‏پذیر بود
تا شرح حال شاعر فحلى کند به دست
کوشنده با تواضع مردى فقیر بود
بود آن چنان عظیم شکوه فضیلت‏ اش
کآنجا حقیر، منصب میر و وزیر بود
افسوس کآن بقیه ابدال روزگار
پوشید رخ ز جمع مریدان بى ‏شمار
رفت ‏آن‏ که جز به‏ حق و حقیقت نظر نداشت
جز در هواى معرفت ‏الله سفر نداشت
جز با کتاب و دفتر و کلک سخن گزار
سرّ و سرى ز شامگهان تا سحر نداشت
یک لحظه روى از در تعلیم برنتافت
یک لمحه دست از سر تحقیق برنداشت
سالى فزون ز شصت، به هشتاد سال عمر
تدریس کرد و کار به کار دگر نداشت
چندین هزار صفحه در اوصاف اصفهان
بنوشت و غیرعشق یکى راهبر نداشت
سرتابه پاى، عشق وطن بود در سرش
سرگشته‏ وار در رهش از تن خبر نداشت
تیرِ «هزار و سیصد و پنجاه و نه» گسست
قید حیات وى که زِ مردن حذر نداشت
روحش قرین رحمت پروردگار باد
با اولیا به خلد برین همجوار باد
بعد از تو اى سنا دل ما را شکیب نیست
جز غم انیس خاطر حسرت نصیب نیست
اى اوستاد فحل که بعد از رحیل تو
ایماى شاهدان سخن دلفریب نیست
بودى به علم و فضل، پس افکند قرن‏ها
رفتى و همقران تو یکتن لبیب نیست
بعد از تو در دیار ادب اى فقید عصر
گر علم و فن غریب فتد بس غریب نیست
در باغ افتخار، گل و لاله پژمرید
کاین باغ را ز بعد تو یک عندلیب نیست
بانگ تو کز وراى قرون گوش مى‏نواخت
چون‏ شد خموش ‏چاره‏ به ‏غیر از شکیب نیست
درماتم توانَد سخن گستران نژند
لیکن یکى نژند به سان «ادیب» نیست
آرام جوى در کنف رحمت خداى
کآرامگاه توست دل هر سخن سراى

@iranboom_ir
دکتر محمدحسن گنجی به روایت دکتر محقق - میراث‌دار جغرافیا

طلب علمت فرمود رسول حق
گر سفر باید کردن به مثل تا چین

شمار کتاب‌ها و رساله‌هایی که درباره علم جغرافیا به وسیله دانشمندان اسلامی تألیف گشته از صد افزون است. آنان، گاه مطالب جغرافی را در کتاب‌های تاریخی می‌آوردند مانند مطالبی که در کتاب‌های مروج‌الذهب و التنبیه و الاشراف مسعودی و در فارسی در تاریخ‌ گردیزی و تاریخ بیهقی درباره جغرافی درج شده، و گاهی در سفرنامه‌ها و رحله‌ها اشاره به مطالب و مسائل جغرافیایی شده همچون سفرنامه ابودلف و ابن‌فضلان و رحله ابن‌بطوطه و ابن جبیر و در فارسی مانند سفرنامه ناصرخسرو و مانند آن. ولی بیشتر به صورت اثری مستقل در فن جغرافی کتاب تألیف می‌گردید که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان از کتاب‌های زیر نام برد: المسالک و الممالک ابن خردادبه، کتاب‌ البلدان ابوعبدالله جیهانی و یعقوبی و ابن‌فقیه همدانی، صورة‌الارض ابن حوقل، الاعلاق النفسیه ابن رسته و احسن التقاسیم فی معرفه‌الاقالیم مقدسی و بالاخره معجم‌البلدان یاقوت حموی، و در غرب عالم اسلامی نزهه‌المشتاق فی اختراق الآفاق شریف ادریسی و عجائب‌البلدان ابوالفداء و در زبان فارسی حدودالعالم من‌المشرق الی المغرب. کتاب‌های تاریخ محلی نیز از منابع مهم جغرافیایی به شمار می‌آیند که از میان آن‌ها می‌توان از تاریخ بغداد خطیب بغدادی و تاریخ مکه ازرقی و فاکهی و تاریخ نیشابور حاکم و در فارسی از تاریخ بخارا اثر نرشخی و تاریخ قم حسن‌بن محمد قمی و فارسنامه ابن بلخی و ده‌ها نظیر آن نام برد. جغرافی‌دانان اسلامی در گردآوری اطلاعات روش و طریقه علمی را به کار می‌بستند و از هر فرصتی برای جمع کردن اخبار مربوط به شهرها و روستاها استفاده می‌کردند. ابن‌الفقیه همدانی می‌گوید من با هر کسی که ملاقات می‌کردم از شهر و وطن او و آنچه که مربوط به مردم و اجتماع آنان بود سؤال می‌کردم. مقدسی می‌گوید برای این که مردم به من اعتماد کنند و به آسانی اخبار شهر و دیارشان را در اختیارم بگذارند در طی سفرهایم با سی و شش اسم خود را معرفی کرده‌ام.

پس از تاسیس دارالفنون به وسیله امیرکبیر این اندیشه پیدا شد که این علم فراموش شده دوباره احیا گردد. از این روی، نخست از معلمان خارجی استفاده شد و سپس دانشمندان ایرانی همچون میرزاعبدالغفار نجم‌الدوله (نجم‌الملک) و مهندس عبدالرزاق بغایری و مهندس محسن مسعود انصاری ـ که می‌‌توان از آنان به عنوان پیشروان علم جغرافی و نقشه‌کشی در عصر جدید یاد کرد که با کوشش و دلسوزی خاصی به این امر مهم پرداختند. دکتر محمدحسن گنجی، استاد ممتاز دانشگاه تهران، از پیشکسوتان این علم در زمان معاصر است. او نه‌تنها آشنایی با میراث کهن این علم دارد بلکه از افراد انگشت‌شماری است که در جریان علمی بین‌المللی جغرافیا و مسائل مرتبط به آن قرار گرفته است. دبیران و استادیاران و دانشیاران و استادان جغرافی در سراسر کشور از این موهبت عظما برخوردار بوده‌اند که از محضر استاد توانا و فاضلی همچون دکتر گنجی استفاده کرده و از سرچشمه فضل سرشار و بحر زخار علمی او بهره‌مند گشته‌اند و این از افتخارات دانشگاه تهران است که متجاوز از شصت سال از وجود پربرکت استاد دکتر گنجی برخوردار بوده و دانشگاه ادبیات به وسیله او کسب ارزش و اعتبار کرده است.

انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، که تجلیل و تعظیم بزرگان علم و دانش و ادب این کشور را وجهه همت خود ساخته بود، بسیار مفتخر بود که برای این استاد فرهیخته مجلس بزرگداشت برپا دارد. ای کاش انجمن از امکاناتی برخوردار بود که می‌توانست هفته‌ای یک بار چنین مراسمی برگزار کند تا نسل جوان از انفاس قدسیه این بزرگان بهره‌مند گردند و گام خود را جای گام آنان نهند تا ستاره درخشان این مرز و بوم بیش از پیش تابان و فروزان گردد.

http://iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/6650-dr-ganji-miras-dar-gjoghrafia.html

@iranboom_ir
۱۲ سال پیش در  ۲۹ تیر ۱۳۹۱، محمدحسن گنجی ـ جغرافی‌دان و پدر علم جغرافیای نوین ایران ـ درگذشت.

@iranboom_ir
پرفسور محمد حسن گنجی؛ پدر علم جغرافیای ایران
http://iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/6307-dr-mohammad-hasan-ganji-dargozasht.html

دکتر محمدحسن گنجی به روایت دکتر محقق - میراث‌دار جغرافیا
http://iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/6650-dr-ganji-miras-dar-gjoghrafia.html


در سوگِ استاد دکتر محمدحسن گنجی - یک قرن عشق به ایران
http://iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/6354-ganji-yek-omr-eshgh-be-iran.html


گنجی که در خاک آرمید و ماندگار شد
http://iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/6361-1391-05-01-09-14-23.html


سخنرانی دکتر احمد اقتداری در مراسم تشییع پیکر استاد محمد حسن گنجی
http://iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/6419-sokhanrani-ahmad-eghtedari-ganji.html

سخنرانی عباس سعیدی در مراسم دکتر محمد حسن گنجی
http://iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/6420-abbas-saeidi-dr-ganji.html

کهنسال‌ترین دانشمند هواشناس جهان
http://iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/6276-kohansaltarin-daneshman-hava-shenas-dar-gozasht.html


‏دکتر محمد حسن گنجی
http://iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/6353-dr-mohammad-hasan-ganji-raft.html


https://www.tg-me.com/iranboom_ir/23590
سنـدها و نوشتـه‌هایی در پیـوند با خیـزش 30 تیـرماه 1331

از امیدوار
 
ازنامه15/5/31قوام به مجلس17
 ...من نه وسیله اجباری داشتم ونه...اعمال قوه نمودم و رئیس الوزرای سابق هم به میل و نظریات خود از کارکناره گیری نموده بود... من پیشنهاد حکومت نظامی... نکرده بودم...دستور تجمع مردم را در سی‌تیر من ندادم... اما در موضوع... مصادره اموال... نظیر چنین امری در حکومت مطلقه هم واقع نشده است... اصل16... و اصل27 متمم قانون اساسی... و.. منشور اتلانتیک... چگونه ممکن است که از کسی نپرسیده و فرصت توضیح نداده حکمی صادر و نظری اتخاذ نمایند.. من به صدای بلند می‌گویم که شهید واقعی سی ام تیرماه در درجه اول من هستم.من درطول خدمت‌گذاری طولانی به کشور خودم دچارمعارضه با سیاست‌های خارجی بوده ام و همه کم و بیش از من رنجیدگی دارند ولی معارضه های من همیشه برای حفظ منافع مردم ایران و مصالح مملکت بوده...
رونـدگـان حقیـقت ره بلا سپـرنـد
رفیق عشق نیندیشداز نشیب و فراز


دكتر محمد مصدق د دادگاه تجدید نظر نظامی به كوشش جلیل بزرگمهر ناشر شركت
سهامی انتشار ـ چاپ اول سال 65 ص 301

من استعفا کردم... دولتی بعد از بنده آمد. مجلس... رأی تمایل... داد ایشان نخست وزیر شدند ولی دولت خود را به مجلس معرفی نکردند. در این اثنا البته مسئول مملکت همان نخست وزیری بود که مجلس به او رأی تمایل داد.... سیاست خوب بود یا بد بود, به قوه انتظامی مربوط نبود که فکر یا تأمل بکند. آنها امر... را اجراکردند. اگر بنا باشد آن‌ها را برای اجرای آن امر... بیاورند مجازات کنند دیگر چطور ممکن است افسران بتوانند... اطاعت بکنند...


از نامه خطی پیوست مقاله دکتر فخرالدین عظیمی باقیدمحرمانه بامضای قوام ص243جلداول70مقاله ارمغان فرهنگی به دکتر غلامحسین صدیقی گردآورده یحیی مهدوی ـ ایرج افشار
چاپ اول نشر

...شرکت ملی نفت ایران.. استخراج می‌کند و به شرکتی که برای تصفیه و فروش تشکیل می‌شود که اقلا 75% ..باید متعلق به ایران.. باشد در سر چاه بفروشد از روی قیمت خلیج ایران ...

نقل به مضمون از ترجمه غلامرضا نجاتی از نوشته جرج مك گی معاون وقت وزارت خارجه
آمریكا مندرج در،،سه گزارش،،

مذاكرات ( با مصدق در واشنگتن ) منجر به توافق برای طرح پیشنهاد نهائی گردید و اچسن به ایدن ارائه كرد و گفت پیشنهاد مورد توافق ما و مصدق را به عنوان مبنای مذاكرات بپذیرد: پالایشگاه آبادان در اختیار یك شركت غیر ا‌نگلیسی به عنوان غرامت ادعائی قرار گیرد و دوباره به كار افتد مدیریت و عوامل كار و هزینه‌ها و قیمت گذاری با نظر ایران باشد و مطالبات مورد ادعای طرفین از یكدیگر موقوف شود و با شركت سابق نفت یك قرارداد 15 ساله برای حد اقل 30 میلیون تن نفت در سال منعقد گردد .بهای نفت كه سقف آن 10/1 دلار خواهدبود با توافق ایران و انگلیس و آمریكا با توجه به تغییراتی كه در قیمت جهانی متناوباً صورت می‌گیرد تعیین شود وشركت ملی نفت ایران بتواند مازاد نفت مورد نیاز شركت سابق را به مشتریان سابق با رعایت قراردادهای بلند مدت فروش شركت مزبور بفروشد ودولت ایران هم بتواند سالانه یك میلیون تن نفت به قیمت ارزان تر بخرد جواب ایدن این بود: ما با مصدق معامله نمی كنیم.


از خاطرات وتألمات دکتر مصدق:

و هم‌صدا شدن با مردم هم در روز 30 تیر از نظر همكاری و نیل به هدف نبود بلكه از جهت مخالفتی بود كه با شخص قوام السلطنه داشتند. نمك خوردند و نمكدان را شكستنند.. .بعد از 30 تیر كه باز اینجانب خود تشكیل دولت دادم چون یكی از طرق مبارزه سیاست خارجی از طریق مجلس 17 بود چنین بنظر رسید كه هر قدر اصطكاك دولت با مجلسین كم بشود مبارزه سیاست خارجی از طریق مجلسین تا حدی فلج شود و دولت بتواند بیشتر دوام كند. این بود كه از مجلسین درخواست اختیارات نمودم تا در حدود آن بتوانم لوایح قانونی و ضروری را امضا كنم و بعد از آزمایش برای تصویب مجلسین پیشنهاد نمایم موقع درخواست تذكر دادم با این‌كه اعطای اختیارات مخالف قانون اساسی است این درخواست را می‌كنم اگر…به تصویب رسید به كار ادامه می‌دهم و الا از كار كنار می‌روم. مجلسین هم از نظر مصالح مملكت آن را برای مدت 6 ماه تصویب نمودند و چون مدت اختیارات در 20 دی ماه 31 منقضی می‌شد درخواست تمدید نمودم كه در این وقت یكی از همكاران باین عنوان كه تصویب تمدید اختیارات مخالف با قانون ا ساسی است با آن مخالفت نمود در صورتی كه موقع تصویب اختیارات …كوچكترین مخالفتی ننمود و علت این بود كه احساسات مردم تهران در روز 30 تیر هنوز از خاطرها نرفته بود.

http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/1088-asnad-30tir.html

@iranboom_ir
تهران و مردم تهران و‌تاریخ، چگونه ممکن است آن کودک ده (سیزده ساله )را فراموش کنند که گلوله های مسلسل پهلو و سینه اش را سوراخ کرده بود. در آخرین دقایق زندگی که مردم خشمگین و‌میهن پرست او را روی تکه چوبی قرار دادند و بر فراز سرهای خود حرکت می دادند و از زیر باران گلوله به پیش میرفتند،این کودک پنجه های آغشته به خون خود را در هم می فشرد و بر روی آرنج دست چپ خود تکیه میکرد و فریاد میزد :
           زنده باد دکتر مصدق

برگرفته از کتاب سی تیر، نوشته استاد دکتر هوشنگ طالع، ناشر سمرقند

@iranboom_ir
آیین نکوداشت هشتادمین زادروز محمود عابدی برگزار می‌شود

🔸آیین نکوداشت هشتادمین زادروز محمود عابدی، استاد زبان و ادبیات فارسی و عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، برگزار می‌شود.

🔸به گزارش روابط عمومی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در هشتادمین زادروز محمود عابدی، استاد پیشکسوت دانشگاه خوارزمی، محقق، مصحّح و عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، آیینی با عنوان «مقام محمود» برگزار خواهد شد.

بر پایۀ این گزارش، این برنامه ساعت یازده چهارشنبه سوم مردادماه ۱۴۰۳ در تالار دکتر شهیدی فرهنگستان برگزار می‌شد و طی آن علی‌اشرف صادقی و مسعود جعفری جزی دربارۀ خدمات علمی سخنرانی محمود عابدی سخنرانی خواهند کرد.

@iranboom_ir
انتشارات کتاب تذکرۀ خوشنویسان ؛ به انضمام تذکرۀ خطاطان

این کتاب دربردارندۀ متن مصحَّح دو تذکره در احوال خوشنویسان است. تذکرۀ نخست از هدایت‌‌الله سپهر کاشانی است و نویسنده در آن از خوشنویسان خطّ کوفی و نسخ و ثلث و تعلیق و نستعلیق و شکسته از صدر اسلام تا سال ۱۳۲۰ق، سال تألیف تذکره، یاد کرده است. تذکرۀ دوم روایت و تلخیصی از تذکرة الخطاطین میرزای سنگلاخ است که رحیم احتشام‌‌دیوان آن را در سال ۱۳۴۰ق فراهم آورده است. در هر دو تذکره تمرکز بر معرفی خوشنویسان عصر قاجار است.

[تذکرۀ خوشنویسان هدایت‌الله سپهر به انضمام تذکرۀ خطاطان رحیم احتشام‌دیوان، تصحیح و تحقیق دکتر حمیدرضا قلیچ‌خانی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳]

علاقه‌مندان می‌توانند از سی‌ام تیر تا دهم مرداد، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.

تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۷۱۱۴-۲۲۷۱۶۸۳۲

@iranboom_ir
یک روز یک خاطره

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۶۷، امرداد و شهریور ۱۳۹۰، رويه ۱۳

قاسم پورکاشانی

سیزده ساله بودم که توی حیاط خانه‌مان در پل چوبی صدای تیر شنیدم. بیرون آمدم دیدم مردم به سوی میدان بهارستان دوانند. من نیز در خیل آنان، به آن سوی شتافتم. نزدیکی‌های خیابان هدایت صدا رساتر و فاصله شلیک‌هاکمتر شد. اندکی بعد مسلسل‌وار شلیک می‌شد و صدای تیر، بند نمی‌آمد.
نبش خیابان بهارستان و فخرآباد دکه‌ای قرار داشت که سال‌ها پا برجا بود. تابلوی دکه، آبلیموی دست افشار شیراز بود.
کنار این دکه ایستاده بودم دیدم جوانی به زمین خورد و دیگر برنخاست. کشان کشان به حیاط مسجد فخرالدوله بردندش.
در این هنگام، جمعیتی سر در عقب جیپی نهاده بودند که خلاف جهت حرکت مردم پیش می‌رفت گویا جیپ ارتشی فرار می‌کرد و مردم قصد بازداشتنش را داشتند. توی جیپ را نگاه کردم افسری با لباس تمیز به سوی مردم تیر می‌انداخت. شاید قاتل جوان کشته‌شده، همین افسر تمیز پوش و نازک بدن بود.
حدود ده دقیقه گذشت جیپ بازگشت. دیدم در عقب جیپ یک نظامی اسلحه را پر می‌کند و بدست افسر می‌دهد.
روز 31 تیر 1330 روزنامه‌ها با عکس و تفصیلات نوشتند: ضامن کشتار سی تیر شاهپور علیرضا بود. به عکس توی روزنامه نگاه کردم. جیپ همان جیپ بود و افسر همان افسربود.

http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/3010-yek-roz-khatere.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
یاد و نام شهیدان ۳۰ تیرماه ۱۳۳۱ همیشه زنده است

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۶۷، امرداد و شهریور ۱۳۹۰، رویه ۱۲

دکتر حسین معمارزاده

روز سی‌ام تیرماه 1331، شماری از بهترین و مبارزترین فرزندان این سرزمین، برای برپایی دوباره‌ی «دولت ملی»، جان باختند، تا راه ملی شدن صنایع نفت ایران در سراسر کشور، هم‌چنان پی‌گرفته شود. در سال 1328، بر اثر دست‌کاری در قانون اساسی، محمدرضا شاه عنوان تشریفاتی فرماندهی کل قوا را به دست آورد. از این روی، با تعیین وزیر جنگ از سوی شاه، وی اختیار ارتش و نیروهای مسلح را در دست داشت. روز 25 تیرماه 1331، دکتر محمدمصدق نخست‌وزیر، خواهان آن شد که با توجه به اصل مسئولیت مشترک هیات وزیران برابر قانون اساسی، مجـلس و مردم، رییس دولت، وزیر جنگ را برگزیند که با مخالفت شاه رو به رو شد و در نتیجه دکتر مصدق استعفا داد و بدون اظهار تمایل مجلس شورای، شاه احمد قوام (قوام‌السلطنه) را به نخست‌وزیری برگزید. گرچه قوام‌السلطنه در غایله‌ی آذربایجان، کاری کرده بود کارستان، اما پس از پذیرش فرمان نخست‌وزیری، برابر مردم قرار گرفته بود.
اعلامیه احمد قوام که در آن آمده بود: «وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه‌ی من، اخلال نمایند و در راهی که در پیش داریم، مانع بتراشند یا نظم عمومی را برهم زنند. این‌گونه آشوب‌گران، با شدید‌ترین عکس‌‌العمل از طرف من روبه‌رو خواهند شد.
به عموم اخطار می‌کنم که دوره‌ی عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسیده است.»
احمد قوام در پایان این اعلامیه که روز بیست و هفتم تیرماه 1331 منتشر شد، گفته بود: «کشتی‌بان را، سیاستی دگر آمد.»
لحن اعلامیه به مردمی که در مبارزه‌ی ملی شدن برای صنایع نفت در سرتاسر کشور، پشت امپریالیسم انگلیس را به خاک ساییده بودند، سخت گران آمد و در نتیجه بر موج تظاهرات و مخالفت‌ها افزود.
روزهای بیست و هفتم، بیست و هشتم و بیست و نهم تیرماه 1331، ایران در جوشش بود و انباشت خشم مردم، می‌رفت که تومارحکومت قوام را در هم پیچد و دوباره «دولت ملی» را برپا سازد.
روز 30‌ تیرماه 1331، روز سرنوشت‌ساز در مبارزات ملی شدن صنایع نفت در سرتاسر کشور بود و به سنت مشروطیت، نبض مبارزه در میدان بهارستان می‌زد و در آن‌جا بود که برنده و بازنده می‌بایست تعیین شود.
روز 30 تیرماه 1331، میدان بهارستان موج می‌زد از جوانان ایران‌دوست و ملی‌گرا که از پشتیبانی توده‌های مردم برخوردار بودند و برای برپایی دوباره‌ی دولت ملی، آماده‌ی جان‌بازی و فداکاری بودند و در سوی دیگر نیروهای مسلح حکومت که حتا «تانک» به میدان آورده بودند.
 سرانجام در برابر پایداری و جان‌بازی جوانان ایران‌دوست و ملی‌گرا و توده‌های مردم به‌پاخاسته، آتش تفنگ و مسلسل را خاموش کردند و زنجیر تانک‌ها را از حرکت بازداشتند.
نخستین شهید روز 30 تیرماه 1331، شادروان هوشنگ رحمت‌الله رضیان از ملی‌گرایان بود که در دهانه‌ی بازار به شهادت رسید و خردسال‌ترین شهید این نبرد نابرابر یک نوجوان سیزده ساله بود. هفته‌نامه‌ی ندای پان‌ایرانیسم (سال دوم – شماره 33 – شنبه 8 شهریور 1331 – چهل روز از رستاخیز 30 تیر می‌گذرد...)
«تهران و مردم تهران و تاریخ، چگونه ممکن است آن کودک سیزده ساله را فراموش کنند که گلوله‌های مسلسل، پهلو و سینه‌اش را، سوراخ کرده بود. در آخرین دقایق زندگی که مردم خشم‌گین و میهن‌پرست او را بر روی تکه‌چوبی قرار داده بودند و بر فراز سرهای خود حرکت می‌دادند و از زیر باران گلوله به پیش می‌رفتند، این کودک، پنجه‌های آغشته به خون خود را درهم می‌فشرد... مشت گره کرده‌اش را در فضا حرکت می‌داد، بر روی آرنج دست چپ خود تکیه می‌کرد و فریاد می‌زد: زنده‌باد دکتر مصدق.»
مجلس شورای ملی، روز دوم امرداد ماه 1331، ماده‌ی واحده‌ی پیشنهادی زیر را که به قید سه فوریت از سوی 31 تن از نمایندگان تقدیم شده بود، مورد تصویب قرار داد:
قیام روز دوشنبه 30 تیر 1331 را که در سراسر کشور برای پشتیبانی از نهضت ملی ایران انجام پذیرفت، قیام ملی می‌نامند و شهیدان آن روز را به عنوان شهدای ملی، ملی می‌شناسند.
شهیدان این روز تهران عبارتند از:
1- شهید راه وطن اسماعیل عینک‌چی [فرزند علی‌محمد]
2- شهید راه وطن جبار سفیدگر رشیدی [فرزند آقابالا]
3- شهید راه وطن محمد ابراهیم قاسمی [فرزند یارعلی]
4- شهید راه وطن رستمی کلخوران
5- شهید راه وطن اصغر اسکندریان [فرزند قاسم]
6- شهید راه وطن [بدون نام]
7- شهید راه وطن رستم زینعلی تهرانی
8- شهید راه وطن محمدسرندی‌نژاد
9- شهید راه وطن عباس لوءلوء
10- شهید راه وطن نوروز کفایی
11- شهید راه وطن پرویز رجالی
12- شهید راه وطن [بدون نام]
13- شهید راه وطن علی‌اکبر جهان‌فر
14- شهید راه وطن حسن نیکوسخن
15- شهید راه وطن محمود یموتی ...

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/3007-yad-nam-shahidan-30tir-zende.html

@iranboom_ir
روز ۳۰ تیر: سرتاسر ایران

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۷۶، تیر و امرداد ۱۳۹۲، صفحه ۸
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/38924

خیزش مردم ایران در روز سی‌ام تیرماه 1331 اوج  مبارزه  مردم ایران در راه ملی کردن صنایع نفت درسرتاسرکشور بود.

محمدرضاشاه پهلوی پس ازتغییر قانون اساسی درسال 1328 عنوان تشریفاتی فرماندهی کل قوا رابه دست آورده بود. وی با بهره‌گیری از این عنوان تشریفاتی نیروهای مسلح را در اختیار داشت. ازسوی دیگر وزیران  جنگ از زمان قدرت‌گیری رضاشاه ازسوی شاه منصوب می‌گردیدند. این امرباعث شده بود که  شاه برخلاف قانون اساسی درامورکشور دخالت کند

روز 25 تیرماه 1331 دکترمصدق که نتوانسته بود موافقت شاه را با گزینش وزیرجنگ ازسوی نخست وزیر به دست آورد استعفا کرد. استعفای دکترمصدق ازمقام نخست وزیری  باعث خیزش همگانی درسرتاسرکشور برای استقرار دوباره دولت ملی گردید

خیزش روز30 تیر1331 با پیشکش شهیدان و زخمی‌های بسیار به بارنشست  و سرانجام برابر غرش تندرآسای ملت، غرش تانکها، زره پوشها، مسلسل‌ها و تفنگ‌ها  به خاموشی گرایید و ملت پیروز شد

ما یاد و خاطره شهیدان 30 تیر 1331 راکه ازسوی مجلس شورای ملی به افتخار عنوان «شهید راه وطن» سرافراز هستند گرامی می‌داریم.
 
هنوز پس ازگذشت 60 سال از این رخداد بزرگ تاریخی آرامگاه شهیدان در «ابن بابویه» نیمه مخروبه باقی مانده است. حکومت کودتا اجازه بازسازی آن را نداد و حکومت جمهوری اسلامی نیز نه تنها از بازسازی آن جلوگیری کرد،  بلکه درچند سال گذشته  ازحضور فرزندان این سرزمین نیز بر آرامگاه شهیدان در روز 30 تیر جلو گیری به عمل آورده است.

http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/9857-roz-30tir-sartasar-iran.html

@iranboom_ir
سي تير ١٣٣١، اعتراض مردم به نخست وزيري قوام و درخواست بازگشت دكتر مصدق به قدرت

@iranboom_ir
شکوه پرواز یک خلبان ایرانی. او تومار برنامه‌های صدام را در هم پیچید.
۲۰ مهرماه زادروز شهید عباس دوران
۳۰ تیرماه شهادت

شادروان عباس دوران خلبان اسطوره ای ایران در کنار آرامگاه کوروش بزرگ

@iranboom_ir
مرثیه‌ی‌ شهدای تیر ماه  1331
بهارستان : به عکس باورم ، بی برگ و بی باری  / به جز اندوه دیرینت ، ز میدان کم نمی‌آری
ز بعد از غرشِ توپ لیاخوف بر سرِ قانون /  گمان می کردم از تیر و صدای توپ،  بیزاری
بهارستان : تو با مشروطه ، میدان دار من بودی /  ولی از فتنه‌ی پارک اتابک ، سخت بیماری
تو که قانون نویسانِ کهن بر کُنج لب داری    چرا برگونه‌ی میهن فروشان ، بوسه می‌کاری ؟
تقی‌خان را نمی‌خواهند ، مصدق را نمی‌پایند /  امان از کژمدارانِ سیه اندیش و زنگاری
بهارستان :  بهارت با مصدق رفت و تیر آمد  /  بگو یادی ز تیر و پیکرِِ پاک وطن داری ؟
زسیزده ساله ‌سرداری که درخون خودش  غلطید /  و زآن روزی که ملت شد ز مختاری خود عاری
ز بیست و پنج آلاله ، سی تیر از تو گلگون شد / شُتک‌ها را به یادت هست ، از آن صبح گلناری ؟
کسی در ابن بابویه نمی‌یابد شهیدان  را /   زبس مخروب و متروک است این پندار بازاری
چه دلتنگم بهارستان ، از این میدان بی برگی /  بجانت سبزه میکارم ، اگر بختم کند یاری
دوباره باغ می‌آید ، به استقبال فروردین  /  و از سر چشمه می‌گردد ، دوباره چشمه‌ها جاری
دوباره فرش زرینت ، ز غارت باز می‌گردد  /  و می‌بافد به تار و پودِ  میدان ، شعر بیداری
دوباره با مصدق‌ها ، به میدان تو می‌آییم  /  به مردم داده خواهد شد دوباره ، فرصت آری
دوباره قدرت ملی به میهن باز می‌گردد  /   تو می مانی و می‌بینی ، شکوه مردم انگاری
به یاد جان نثاران دبیرستان البرزت  /  وطن چون کوه می‌ماند به زیبایی و سرشاری
سی‌تیر آمده ، طالع بیا تا ابن‌بابویه /  که بر خاک شهیدانت گلی از عشق بگذاری

دوم تیر ماه 1398 ـ محمد تقی حرآبادی

@iranboom_ir
روز ۳۰ تیر - دکتر هوشنگ طالع
طرح از مریم شمسایی
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/1089-drtale-30tir.html

@iranboom_ir
2024/11/19 23:00:16
Back to Top
HTML Embed Code: